شوهرم فردی زورگو ، وسواسی و غیر منطقی هست؛ من چه باید بکنم؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شوهرم فردی زورگو ، وسواسی و غیر منطقی هست؛ من چه باید بکنم؟

با نام و یاد دوست

عرض سلام و ادب

این سوال ،‌ سوال یکی از کاربران سایت هست که مایل نبودند با آی دی خودشون مطرح شود

لذا به درخواست ایشان و با توجه به اهمیت موضوع ، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود :


نقل قول:
همسر من مرد خیلی حساس و وسواسی هست ...تا حدودی که بعضی وقت ها دلم میخواد سرم و بکوبم تو دیوار .....
در اتاق باید بسته باشه ....وقتی از اتاق خارج میشی باید لامپ و خاموش کنی(اینقدر بدم میومد از ادم هایی که عین بابا برقی میگن هرگر نشه فراموش لامپ اضافی خاموش ..متاسفانه خدا نصیبم کرد ) هر چی میگن بابا دو دقیقه دیگه میخوام بیام تو اتاق ...لامپ میسوزه صد بار خاموش روشن اش کنم
میگه نه ..همینی که من میگم ......
لجبازیش کلافه ام کرده ..دلم نمیخواد بچه بازی در بیارم
اما یاد زور گویی هاش که میافتم دلم میخواد لج اش و در بیارم
البته تا حالا این کارو انجام ندادم ..یعنی هنوز از جونم سیر نشدم که بخوام باهاش کل کل کنم
یامیگه شیر اب و محکم کن ...هر چی میگم شیر اب خرابه ..درستش کن...
خیلی حق به جانب میگن نه خیر خیلی هم درسته ...همینی که هست ...یه کم تلاش کن و شیر اب و محکم ببند ..نون نخوردی؟
یا میگن مهمون که میاد خونمون حوله رو عوض کن ..این و خودم قبول دارم ...اما مهمون بدبخت هنوز پاش به دم در خونه نرسیده N بار میگه حوله رو عوض کن حوله رو عوض کن
خدا نکنه این مهمون بدبخت دست به یه وسیله ای بزنه ..مجبورم میکنه که بشورمش
حس میکنم تو خونه نقش کوزت و دارم .. تو دلم میگم ...به جهنم که وسواس داره ..چرا من باید وسایل و اب بکشم ..به نظر من که تمیزه ... ناراحتی برو بشورش تا خسته شی ....اما به زور منو مجبور به شستن وسایل میکنه
عین هیتلر زور میگه ......
اگه یه هفته رو به قبله بخوابم و مریض بشم ..باید ...تکرار میکنم باید خونه رو تمیز کنم بعد استراحت کنم
تو سیاهی زمستون ادم و مجبور میکنه تو حیاط پام و بشورم ...هر چی میگم سرده ...فایده نداره
سه ساعت تو برف و بارون نگه ام میداره ..تا پام و نشورم نمیزاره برم داخل
ظرفهایی که میشورم و چک میکنه ...تا از تمیزیشون مطمئن بشه
تو هر کاری زور میگه ...منو مجبور میکنه که مسواک بزنم ...میدونم برای سلامتی خودمه ...از چون زور میگه دلم میخواد اینقدر دندونام و نشورم تا مثل اسفالت کف خیابون سیاه بشه
بهش میگم مریضی ..وسواس داری ..میگه نه خیر ..تو خیلی کثیفی
زورگویی هاش ..وسواسی هاش اذیتم میکنه ...از همه بدتر ...اینه که خودم و در مقابلش ضعیف حس میکنم


در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

:Gol:

الان که اینا رو دارم مینویسم اشک تو چشمام جمع شده ...

اگه شوهر من اینجوری بود سرش و میزاشتم لای در اسانسور دکمه طبقه 5 رو میزدم که هم خودم راحت بشم هم اون بنده خدا :khandeh!:

:khaneh:

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد امیدوار

طاهر;419892 نوشت:
همسر من مرد خیلی حساس و وسواسی هست ...تا حدودی که بعضی وقت ها دلم میخواد سرم و بکوبم تو دیوار .....
در اتاق باید بسته باشه ....وقتی از اتاق خارج میشی باید لامپ و خاموش کنی(اینقدر بدم میومد از ادم هایی که عین بابا برقی میگن هرگر نشه فراموش لامپ اضافی خاموش ..متاسفانه خدا نصیبم کرد ) هر چی میگن بابا دو دقیقه دیگه میخوام بیام تو اتاق ...لامپ میسوزه صد بار خاموش روشن اش کنم
میگه نه ..همینی که من میگم ......
لجبازیش کلافه ام کرده ..دلم نمیخواد بچه بازی در بیارم
اما یاد زور گویی هاش که میافتم دلم میخواد لج اش و در بیارم
البته تا حالا این کارو انجام ندادم ..یعنی هنوز از جونم سیر نشدم که بخوام باهاش کل کل کنم
یامیگه شیر اب و محکم کن ...هر چی میگم شیر اب خرابه ..درستش کن...
خیلی حق به جانب میگن نه خیر خیلی هم درسته ...همینی که هست ...یه کم تلاش کن و شیر اب و محکم ببند ..نون نخوردی؟
یا میگن مهمون که میاد خونمون حوله رو عوض کن ..این و خودم قبول دارم ...اما مهمون بدبخت هنوز پاش به دم در خونه نرسیده n بار میگه حوله رو عوض کن حوله رو عوض کن
خدا نکنه این مهمون بدبخت دست به یه وسیله ای بزنه ..مجبورم میکنه که بشورمش
حس میکنم تو خونه نقش کوزت و دارم .. تو دلم میگم ...به جهنم که وسواس داره ..چرا من باید وسایل و اب بکشم ..به نظر من که تمیزه ... ناراحتی برو بشورش تا خسته شی ....اما به زور منو مجبور به شستن وسایل میکنه
عین هیتلر زور میگه ......
اگه یه هفته رو به قبله بخوابم و مریض بشم ..باید ...تکرار میکنم باید خونه رو تمیز کنم بعد استراحت کنم
تو سیاهی زمستون ادم و مجبور میکنه تو حیاط پام و بشورم ...هر چی میگم سرده ...فایده نداره
سه ساعت تو برف و بارون نگه ام میداره ..تا پام و نشورم نمیزاره برم داخل
ظرفهایی که میشورم و چک میکنه ...تا از تمیزیشون مطمئن بشه
تو هر کاری زور میگه ...منو مجبور میکنه که مسواک بزنم ...میدونم برای سلامتی خودمه ...از چون زور میگه دلم میخواد اینقدر دندونام و نشورم تا مثل اسفالت کف خیابون سیاه بشه
بهش میگم مریضی ..وسواس داری ..میگه نه خیر ..تو خیلی کثیفی
زورگویی هاش ..وسواسی هاش اذیتم میکنه ...از همه بدتر ...اینه که خودم و در مقابلش ضعیف حس میکنم

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت محضر جنابعالی و تشکر از برادر بزرگوار طاهر
همانگونه که اشاره فرمودید متاسفانه همسر شما مبتلا به وسواس هستند و زورگویی، لجاجت و...هم از صفات همراه با وسواس هستند. با توجه به توضیحات حضرتعالی، مراجعه ایشان به روانشناس ضرورت دارد، و اگر در این زمینه مقاومت می کنند سعی کنید از افرادی کمک بگیرید که نزد وی دارای وجاهت و نفوذ کلام باشند.
_ حتی المقدور سعی کنید زمینه اضطراب و استرس ایشان را کاهش دهید، زیرا در شرایط استرس زا، وسواس نیز تشدید می شود. به عنوان مثال، حتی المقدور رفت و آمدهای فامیلی را از قبل با ایشان همهنگ کنید و میزان ان را کاهش دهید
_ تدبیری اتخاذ کنید تا بنیه جسمی ایشان تقویت شود، این امر با تغذیه سالم و خواب مناسب، ورزش و...میسر است.
از نگاه طب سنتی، وسواس متاثر از غلبه سوداست، لذا لازم است از مصرف غذاهای سودازا پرهیز شود و...(چهت دریافت یک رژیم غذایی مناسب لازم است با پزشکان متخصص در طب سنتی مشورت کنید)، خواب مناسب مستلزم رعایت ساعت خواب یعنی خوابیدن سرشب است...
_ در خصوص درخواستهای ایشان از شما، مواظب باشید اعتماد وی سلب نشود.
_ در مواردی مانند شیر آب و...همکاری بیشتری نشان دهید اما در مواردی که انجام آن برای شما ایجاد مشقت می کند، با رعایت احترام از انجام آن خودداری کنید.
_ با بیانی نرم، درباره احساسات منفی و فشاری که از این رهگذر متوجه شما می شود با وی به گفتگو بنشینید و از او درخواست کنید که بیشتر به شما و فشاری که متحمل می شوید توجه کند.

ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست، که ایشان اگر واقعا ( و نه از روی لجاجت، خجالت و...) خود را مبتلا به وسواس نداند و منکر این موضوع باشد، می توان گفت همسر شما دارای اختلال شخصت وسواسی (opcd) است و نه اختلال وسواس(ocd)، که در اینصورت کار شما سخت تر است و نیاز به بردباری و کنار آمدن با این موضوع برای سالیان متمادی خواهید داشت. از تفاوتهای اساسی این دو با یکدیگر این است که در مورد اول، شخص مبتلا به اختلال خود هوشیار نیست و آن را نمی پذیرد اما در مورد دوم، شخص ابتلاء به وسواس خود را می پذیرد.
از درگاه خداوند متعال توفیق حضرتعالی را مسئلت دارم.

با عرض سلام خدمت شما استاد بزرگوار ...
امیدوارم که خسته نباشید ...

راستش جوابه شما منو تو شک انداخت ... گفتم با شما یه مشورت بکنم ...
اگر اینجور که شما میفرمائید باشه ... که من وسواسی ترین آدم روی زمین میشم ...

مثلا من حتی در مورده حمام گرفتن هم تحقیق کردم ... و براش روشه کار دارم ...

مثلا رفتم تحقیق کردم و به جایه شامپو از صابونه قهوه ای و گل سرشور استفاده میکنم ...
موقع بیرون اومدن آب سرد میریزم رو پاهام ... چون دستور العملش رو در جایی خوندم و اینکه میگن باعثه تمرکز هواس بیشتر میشه ...
حتی لیستی دارم برای حمام ... که روزهایی که میخوام برم خرید کنم باید کلیه لیست هام رو تیک بزنم ... یکی از اون لیست ها لوازم آلات حموم هست ...

خوب مگه آدم ها چجوری میتونن باعثه پیشترفت کردنه خودشون بشن .... بغیر از اینکه منظم تر ودقیق تر باشن ... مگه راه دیگه ای هم هست ؟؟؟
اتفاقا برای من هم سخت هست که بخوام اینجوری عمل کنم ... ولی خودم رو عادت دادم ...

من هر روز برنامه های ضد افسردگی و ضد وسواس و تمرکز حواس و دوری از استرس و موفقیت برای خودم دارم ....
یه لیستی از کارهایی دارم که باید هر روز انجام بدم ... از نرمش های روزانه بگیرین ... تا فرم نشستن پشت میز سره کار ...

حتی برای گوشیم هم Clock گذاشتم ... سره هر ساعت بهم هشدار بده ...
که آیا مثلا قوز کردم ... آیا وارده توهم شدم ... آیا دارم بر اساس برنامه جلو میرم یا نه ...

یعنی من وسواسی شدم ؟؟؟

راستش اونجور که من تحقیق کردم ...

اگر پشت نظم و انظباط ... تفکر و تعقل باشه ... اسمش میشه ... نظم و انظباط و تکامل ... هر چقدر هم که زیاد باشه باز هم اسمش وسواس نمیشه ...
ولی اگر پشت نظم و انظباط ... احساس قرار بگیره ... من احساس کنم که این چیز کثیف هست ... در اونصورت اسمش میشه وسواس ...

این مسایلی هم که این خانوم تعریف کردن ... به نظرم پشتش عقلانیت هست ... نه احساس ...

مثلا اگر آقای ایشون بگن الان غذا خوردی دندونات خراب میشه پاشو برو مسواک بزن ...
چون این حرف هیچ استدلال منطقی پشتش نیست ...
صرفا شوهر ایشون از روی احساسشون دارن این حرف رو بزنن ...
و با عقلشون مساله رو بررسی نکنن .... و حتی اگر کسی استدلال عقلانی هم برای این آقا بیارن ... آقای ایشون نتونن اون عمل رو کنار بزارن ...
این اسمش میشه وسواس ...

ولی اگر آقاشون مجبورش کنه که مسواک بزنه ... و دندون هاش رو تمییز نگه داره ... اسمش میشه نظم و ترتیب ...

اصلا وسواس یعنی ... افراط و اسراف در تخصیص منابع ... ولی فکر نمیکنم هیچ کدوم از حرف های این آقا حالت اسراف کردن یا افراط کردن تو منابع رو داشته باشه ...

حالا با زورگوئیشون هم کاری ندارم ... که باید به صورته مجزا بحث بشه ...

خواهشا راهنماییم کنین .... بدجور ترسیدم ...

FT_Mohammadi;421561 نوشت:
با عرض سلام خدمت شما استاد بزرگوار ...
امیدوارم که خسته نباشید ...

راستش جوابه شما منو تو شک انداخت ... گفتم با شما یه مشورت بکنم ...
اگر اینجور که شما میفرمائید باشه ... که من وسواسی ترین آدم روی زمین میشم ...

مثلا من حتی در مورده حمام گرفتن هم تحقیق کردم ... و براش روشه کار دارم ...

مثلا رفتم تحقیق کردم و به جایه شامپو از صابونه قهوه ای و گل سرشور استفاده میکنم ...
موقع بیرون اومدن آب سرد میریزم رو پاهام ... چون دستور العملش رو در جایی خوندم و اینکه میگن باعثه تمرکز هواس بیشتر میشه ...
حتی لیستی دارم برای حمام ... که روزهایی که میخوام برم خرید کنم باید کلیه لیست هام رو تیک بزنم ... یکی از اون لیست ها لوازم آلات حموم هست ...

خوب مگه آدم ها چجوری میتونن باعثه پیشترفت کردنه خودشون بشن .... بغیر از اینکه منظم تر ودقیق تر باشن ... مگه راه دیگه ای هم هست ؟؟؟
اتفاقا برای من هم سخت هست که بخوام اینجوری عمل کنم ... ولی خودم رو عادت دادم ...

من هر روز برنامه های ضد افسردگی و ضد وسواس و تمرکز حواس و دوری از استرس و موفقیت برای خودم دارم ....
یه لیستی از کارهایی دارم که باید هر روز انجام بدم ... از نرمش های روزانه بگیرین ... تا فرم نشستن پشت میز سره کار ...

حتی برای گوشیم هم Clock گذاشتم ... سره هر ساعت بهم هشدار بده ...
که آیا مثلا قوز کردم ... آیا وارده توهم شدم ... آیا دارم بر اساس برنامه جلو میرم یا نه ...

یعنی من وسواسی شدم ؟؟؟

بسمه تعالی
با عرض سلام وتحیت محضر شما خواهر گرامی
از اینکه مطالعه توضیحات بنده سبب نگرانی شما شد پوزش می طلبم؛ اما توجه داشته باشید؛
_ هر نظم و ترتیبی ناشی از وسواس نیست. افراد وسواس در واقع افراد منظم و مرتبی نیستند، آنچه که باعث می شود آنها به نظم و ترتیب اهمیت دهند، شک وتردیدی است که در دل دارند. به تعبیری نظم برای افراد وسواس اصالت ندارد بلکه رهایی از تردید است که برای ایشان اصیل است، لذا با دقت در کارها و دنبال کردن نظم در صدد رسیدن به اطمینان هستند که هر چیزی سر جای خویش است و...!

_ چاشنی رفتار وسواسی اضطراب است؛ به این معنا که اگر کاری را که نسبت به آن وسواس دارد را ترک کند، دچار اضطراب و بی قراری می شود، اما افراد عادی چندان به این موضوع حساس نیستند.

اما در مورد همسر این خانم؛

طاهر;419892 نوشت:
میگه شیر اب و محکم کن ...هر چی میگم شیر اب خرابه ..درستش کن...
خیلی حق به جانب میگن نه خیر خیلی هم درسته ...همینی که هست ...یه کم تلاش کن و شیر اب و محکم ببند ..نون نخوردی؟

انعطاف ناپذیری که از مشخصات افراد وسواسی است در این گزراش مشهود است، ضمن اینکه موضوع این نیست که این آقا شیر آب را خودش محکم کند یا خیر، بلکه حساسیت نشان دادن به سفت کردن شیر آب از سوی همسر است، و این رفتار در دفعات متعدد تکرار شده ( چک و وارسی کردن، و تذکر دادن مداوم)

طاهر;419892 نوشت:
در اتاق باید بسته باشه ....وقتی از اتاق خارج میشی باید لامپ و خاموش کنی

باید یعنی جبر، یعنی اینکه خلاف این باید شخص را دچار اضطراب و احیانا پرخاش می کند.

طاهر;419892 نوشت:
این و خودم قبول دارم ...اما مهمون بدبخت هنوز پاش به دم در خونه نرسیده N بار میگه حوله رو عوض کن حوله رو عوض کن

به ان بار گفتن توجه و دقت بفرمایید

طاهر;419892 نوشت:
تو سیاهی زمستون ادم و مجبور میکنه تو حیاط پام و بشورم ...هر چی میگم سرده ...فایده نداره
سه ساعت تو برف و بارون نگه ام میداره ..تا پام و نشورم نمیزاره برم داخل
ظرفهایی که میشورم و چک میکنه ...تا از تمیزیشون مطمئن بشه

تحمیل رای خود به دیگران، وحال اینکه این خانم محترم برای خود هم صاحب تشخیص است و هم به اندازه خود به نظافت توجه می کند.

طاهر;419892 نوشت:
عوض کن حوله رو عوض کن
خدا نکنه این مهمون بدبخت دست به یه وسیله ای بزنه ..مجبورم میکنه که بشورمش

اینکه دیگران ... و من تمیز هستم

این خصوصیات جای کوچکترین تردیدی باقی نمی گذارد که همسر ایشان دچار وسواس هستند.

برای شما توفیق روزافزون را مسئلت دارم

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

من با مهر موافقم
واقعا راحتش کن

بی شوخی به نظرم ببرش دکتر
دکتر روان شناس یه کم باهاش حرف بزنه

استاد امیدوار واقعا بابته پاسخگوئیتون تشکر میکنم ...
واقعا عاشقه علم روانشناسی شدم ...
باور کنین اگر برمیشگتم به زمان کنکور ... روانشناسی رو انتخاب میکردم ....
به نظره من زیباترین و شیک ترین علمی که وجود داره علمه روانشناسی هست ...
آدم ها میتونن رو خودشون کار کنن و زندگی خوب و موفقی داشته باشن ...

پاسخگویی شما مثله همیشه بی نظیر و محکم بود ...
با این حال فهمیدم که کمی وسواس دارم ...
مخصوصا اونجایی که گفتین ... وقتی شخص میخواهد فعلی را که به آن عادت دارد رو کنار بزاره ... دچار تشویش و اظطراب میشه ...

متشکرم .

واي كاملا دركت مي كنم چون شوهر منم تا حدودي شبيه شوهر شما است . زورگو ، بي منطق ،‌ لجباز ، بددهن و ....تا حدي هم علاقه مند به تميزي مسخره . تازه همش هم من رو تحقير ميكنه و شخصيت خودم و خانوادم رو زير سوال ميبره .

وای نگو نگو دردمو تازه میکنی شوهر من هم عین شوهر شماست واه واه از نخوت و تکبرش همه رو به آتش میکشه شوهر نگو بلا بگو سوختم سوختم وای الهی بمیری شوهر

موضوع قفل شده است