جمع بندی چرا شیعه سندی کتبی مبنی بر ولایت امام علی (ع) ندارد؟

تب‌های اولیه

173 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا شیعه سندی کتبی مبنی بر ولایت امام علی (ع) ندارد؟

با عرض سلام خدمته کارشناس محترم سایت ....
3 تا سوال به ذهنم رسید که خواستم ازتون بپرسم ... لطفا برادران اهل سنت اجازه بدن من جوابم رو از کارشناس سایت بگیرم ... بعدا هر چی خواستن عنوان کنن ...

1- همه ما انسانها وقتی به مطلبی مهم برخورد میکنیم ... و نمیخوایم توش انحرافی بوجود بیاد اون رو مکتوب میکنیم ... این مساله باعث میشه فساد کمتری در بطن اون پیام بوجود بیاد ... ان مساله هم در زمان حضرت محمد عرف بوده ... چه در قضیه شعب ابی طالب که پیمان نامه رو مکتوب میکردند ... وچه در زمان حضرت محمد و خلفا ... که موالی شهر ها را توسط نامه ای کتبی منصوب میکردند ... مثلا مالک اشتر نامه ای مهمور به نام امیرالمومنین داشتند که ولایت ایشان را برای اهالی مصر اثبات مینمود ... سوال من این هست ... چرا حضرت محمد هیچ پیمان نامه مکتوبی رو بوجود نیاورد ... چرا پیمان نامه رو در درون شهر نصب نکرد ... چرا 3 رو نوشت از آن را تهیه نکرد ... چرا برای هر یک از شهرها و روستاها نسخه ای از آن را نفرستاد ...

2- سوال دومم این هستش که وقتی کسی میخواهد کسی رو جانشین خودش قرار بده ... معمولا اینگونه رفتار نمیکنه که تا سرحد مرگ بی اعتنا باشه ... معمولا سیستمی رو اندیشه میکنه که در اون سیستم جانشین به مرور زمان قدرتمند تر بشه ... به طوری که پس از فوت ایشان ... جانشین به راحتی بتواند زمام امور را در دست بگیرد ... آنگونه که من در جریان هستم حضرت محمد سالیات سال بودش که مریض بودند ... چرا ایشان سیستمی را اندیشه نکردند که در آن سیستم حضرت علی (ع) به مرور زمان قدرت و زمام امور را به طوره کامل در اختیار بگیرن ...

3- چرا مساله امامت را حضرت محمد (ع) فقط یک بار عنوان کردند ... به نظره من باید 10000 بار عنوان میکردند ... باید مهمانی ترتیب میدادند و روسای اقوام رو دعوت میکردند ... باید از ایشان پیمان میگرفتند ... باید پیمان رو مکتوب میکردند ... و ....

خوب البته اینها راهکارهایی هست که به ذهن مغز ناقصه من میرسه ... خوب چرا حضرت محمد که در آن زمان در اوج کمال انسانیت قرار داشتند چنین کارهایی رو انجام ندادند ... چرا قبل از مرگشان ولایت امیر المومنین را مسجل نکردند ... چگونه بود که معاویه توانست ولایت یزید ( لعنت الله علیه) را مسجل کند ولی حضرت محمد (ص) نتوانست ...

با تشکر از راهنمایی شما ...

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مقداد

نفرنفر;479743 نوشت:
با عرض سلام خدمته کارشناس محترم سایت ....
3 تا سوال به ذهنم رسید که خواستم ازتون بپرسم ... لطفا برادران اهل سنت اجازه بدن من جوابم رو از کارشناس سایت بگیرم ... بعدا هر چی خواستن عنوان کنن ...

1- همه ما انسانها وقتی به مطلبی مهم برخورد میکنیم ... و نمیخوایم توش انحرافی بوجود بیاد اون رو مکتوب میکنیم ... این مساله باعث میشه فساد کمتری در بطن اون پیام بوجود بیاد ... ان مساله هم در زمان حضرت محمد عرف بوده ... چه در قضیه شعب ابی طالب که پیمان نامه رو مکتوب میکردند ... وچه در زمان حضرت محمد و خلفا ... که موالی شهر ها را توسط نامه ای کتبی منصوب میکردند ... مثلا مالک اشتر نامه ای مهمور به نام امیرالمومنین داشتند که ولایت ایشان را برای اهالی مصر اثبات مینمود ... سوال من این هست ... چرا حضرت محمد هیچ پیمان نامه مکتوبی رو بوجود نیاورد ... چرا پیمان نامه رو در درون شهر نصب نکرد ... چرا 3 رو نوشت از آن را تهیه نکرد ... چرا برای هر یک از شهرها و روستاها نسخه ای از آن را نفرستاد ...

با عرض سلام و ادب

پاسخ این سوالات شما در عبارت پایانی شما داده شده است.آنجا که فرمودید:«خوب البته اینها راهکارهایی هست که به ذهن مغز ناقصه من میرسه ... خوب چرا حضرت محمد که در آن زمان در اوج کمال انسانیت قرار داشتند چنین کارهایی رو انجام ندادند ...»البته شما بزرگوارید.اما آیا واقعاً به نظر شما حضرت محمد(ص) که بعنوان خاتم پیامبران و آورنده کاملترین دین الهی بوده است،به اندازه من و شما العیاذ بالله به فکرش نرسیده بود که برای بعد خودش تصمیمی بگیرد و جانشین خودش را بگونه ای معرفی کند که کسی نتواند آن را تغییر بدهد؟

آیا واقعاً چنین چیزی قابل قبول است؟؟؟

مطالعه تاریخ صدر اسلام از روز آغاز دعوت عمومی پیامبر اسلام تا لحظات پایانی عمر شریف آن حضرت حاکی از این واقعیت است که مهمترین موضوعی که آن حضرت بدان توجه داشته است همین موضوع تعیین و معرفی جانشین بوده است و در هر فرصتی به معرفی جانشین بعد خود اقدام می کردند.حتی در آخرین لحظات عمر شریفشان تصمیم داشتند تا این موضوع را مکتوب کنند،ولی آنان که کمر همت بسته بودند تا برای رسیدن به آمال و آرزوهایشان دست به هر کاری بزنند،مانع شدند.ماجرا اینگونه بود که:

در صحيح بخاري هفت روايت با اندک تفاوتي نقل شده که: رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم در واپسین روزهای حیات مبارک خویش فرمودند: بياييد و کاغذي بياوريد تا چيزي براي شما بنويسم که بعد از آن هرگز گمراه نشويد، عمر بن خطاب گفت: درد بر رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم غلبه کرده است و کتاب خدا نزد ما موجود است و همان کتاب خدا ما را کفايت مي‏کند، بعد از سخنان عمر، بين حاضرين اختلاف افتاد و کار به نزاع و خصومت کشيد و هر کس چيزي مي‏گفت، برخي مي‏گفتند کاغذ بياوريم تا رسول اللَّه‏ صلي الله عليه وآله وسلم بنويسد و برخي حرف عمر را مي‏زدند. همهمه و سر و صدا بالا گرفت، در این هنگام حضرت فرمودند: «قُومُوا عَنّي» از نزد من برخيزيد و دور شويد، سزاوار نيست نزد من با هم نزاع کنيد.

اين روايت در صحيح بخاري در هفت مورد با کمي تفاوت آمده است.

1 - در کتاب «العلم»[1]با جمله: قال عمر: ان النبي ‏صلي الله عليه وآله وسلم غلبه الوجع و عندنا کتاب اللَّه‏ حسبنا، فاختلفوا... آمده است.
«عمرگفت درد بر پيامبر غلبه‏ کرده و کتاب‏ خدا نزد ما موجود است و کفايت مي‏کند ما را پس بين حاضرين اختلاف افتاد.»

2 - در کتاب «الجهاد و السير[2] آمده است. در اين روايت است که: «ابن عباس زياد گريه کرد به طوري که ريگها از اشک چشم او تَر شد» نيز در اين روايت است که حاضرين با هم نزاع کردند: «فتنازعوا».

3 - در کتاب «الجزية و الموادعة»[3] آمده و اين روايت شبيه روايت قبل است.

4 - در کتاب «المغازي»[4]آمده است اين روايت و روايت دوم با کمي اختلاف نقل شده است.

5 - در کتاب «المغازي»[5] آمده و شبيه روايت دوم است.

6 - در کتاب «المرض»[6]آمده و در اين روايت است که:
«لمَّا حُضِرَ رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم و في البيت رجال فيهم عمر بن الخطاب، قال النبي‏ صلي الله عليه وآله وسلم «هَلُّمَ اکتب لکم کتاباً لاتضلّوا بعده» فقال عمر: ان النبي ‏صلي الله عليه وآله وسلم قد غلب عليه الوجع و عندکم القرآن حسبنا کتاب اللَّه فاختلف اهل البيت فاختصموا...».

7. در کتاب «الاعتصام بالکتاب و السنة»[7]آمده است، اين روايت مانند روايت قبل است.

نکاتی که در این روایات قابل توجه اند عبارتند از:

اول اينکه: رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم کساني را که دور بسترش جمع بودند و همه مسلمانان را در معرض ضلالت و گمراهي مي‏ديد و به حاضرين خطاب کرد و فرمود: بنويسم تا شما هرگز گمراه نشويد. «لن تضلّوا ابداً».

دوم اينکه: وقتي نامه رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم نوشته نشد، قهراً حاضرين از ضلالت و گمراهي مصون نماندند، چون آنچه طبق فرموده آن حضرت آنها را از گمراهي نجات مي‏داد همان نامه بود که نوشته نشد.

سوم اينکه: اختلاف و نزاع و کشمکش و خصومت و دشمني از همان موقع و در همان جلسه شروع شد.

چهارم اينکه: حرف عمر و سر و صداها پس از آن، چنان رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم را با آن حال بيماري، ناراحت کرد که فرمود: از نزد من برويد و آنان را طرد کرد، «قُومُوا عنّي».

پنجم اينکه: ابن عباس که خود حاضر و ناظر ماجرا بود و از سويي اهميّت آن نوشته را مي‏دانست و مي‏فهميد شديداً از وضع پيش آمده گريه مي‏کند و از حوادث تلخ و تأسف باري که بعدها دامن گير اسلام و مسلمانان مي‏شود ناراحت است و تصريح مي‏کند که همه گرفتاريها، همه مصيبتها از حائل شدن بين رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم و نوشتن آن نامه بوجود آمد.

آنچه مسلم است و حوادث بعد از رحلت پیامبر(ص) هم آن را ثابت کرد،اگر آن حضرت نوشته مهر شده ای هم باقی می گذاشتند،این افراد کار خودشان را می کردند،یک دلیل واضح و روشن این است که این آقایونی که خودشان را از یاران و اصحاب نزدیک رسول الله(ص) می دانستند،صبر نکردند تا بدن مطهر آن حضرت غسل و کفن و دفن شود،بلکه درست زمانی که امام علی(ع) و عده ای دیگر از اصحاب مشغول غسل دادن بدن مطهر پیامبر(ص) بودند،جمع شدند و خلافت را غصب کردند که در ادامه به موارد متعددی که پیامبر(ص) به جانشینی امام علی(ع) تصریح کرده بودند اشاره خواهیم کرد.

پی نوشتها:
[1] . باب کتابة العلم، ص 25، ح 114.

[2] . باب جوائز الوفد، ص 504، ح 3053.

[3] . باب اخراج اليهود، ص 527، ح 3168.

[4] . باب مرض النبي ‏صلي الله عليه وآله وسلم و وفاته، ص 754، ح 4431.

[5] . باب مرض النبي ‏صلي الله عليه وآله وسلم و وفاته، ص 754، ح 4432.

[6] . باب قول المريض، قوموا عنّي ص 1004، ح 5669.

[7] . باب کراهة الاختلاف، ص 1266، ح 7366.

نفرنفر;479743 نوشت:
2- سوال دومم این هستش که وقتی کسی میخواهد کسی رو جانشین خودش قرار بده ... معمولا اینگونه رفتار نمیکنه که تا سرحد مرگ بی اعتنا باشه ... معمولا سیستمی رو اندیشه میکنه که در اون سیستم جانشین به مرور زمان قدرتمند تر بشه ... به طوری که پس از فوت ایشان ... جانشین به راحتی بتواند زمام امور را در دست بگیرد ... آنگونه که من در جریان هستم حضرت محمد سالیات سال بودش که مریض بودند ... چرا ایشان سیستمی را اندیشه نکردند که در آن سیستم حضرت علی (ع) به مرور زمان قدرت و زمام امور را به طوره کامل در اختیار بگیرن ...

با عرض سلام.

همه می دانیم که پیامبر اکرم (ص) ۲۳ سال دوره تبلیغ و بعثت شان طول کشید. مطالعه تاریخی این دوره زمانی این واقعیت را نشان می دهد که اقدامات پیامبر (ص) درخصوص رهبری امام علی (ع) تنها در جریان غدیر صورت نگرفت، بلكه رسول خدا(ص) در این مدت در مواقع مختلف به جانشینی حضرت علی (ع) پس از خودشان اشاراتی داشتند.در اینجا به چند مورد اشاره می کنیم:

اولین جایی که پیامبر(ص) به جانشینی امام علی(ع) اشاره کرده بودند،در مجلسی بود که هنگام شروع دعوت عمومی و برای دعوت خویشانش به اسلام برگزار کرده بودند.این جلسه به داستان «یوم الدار» معروف بوده و در همان روزهای نخستین آغاز تبلیغ عمومی پیامبر اکرم(ص) بود که مشروح آن در ذیل آمده است:
«در آن هنگام که آیه مبارکه: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ‏»[1] نازل گردید، رسول اکرم(ص) فرزندان عبد المطلب را که جمعاً چهل تن بودند، در خانه ابوطالب جمع کرد. ... پس از صرف غذا، رسول خدا(ص) رو به جمع حاضر نمود و مأموریت خویش را ابلاغ و انذار الهى را آغاز کرد و فرمود: بدانید که خداى متعال، مرا به سوى شما فرزندان عبدالمطلب خصوصاً و به سایر مردم، عموماً مبعوث نموده، ... هم اکنون شما را به‏ دو کلمه‌اى که بر زبان سبک‌بار، امّا در میزان عمل سنگین و پُربار است دعوت می‏کنم، شما به وسیله این دو کلمه، زمام امور عرب و عجم را به دست گرفته و امت‌هاى مختلف در اطاعت و انقیاد شما در خواهند آمد، از آتش دوزخ نجات یافته و به بهشت وارد خواهید شد آن دو کلمه یکى شهادت به وحدانیّت خداى متعال و دیگرى گواهى به رسالت و پیامبرى من است. هر کدام از شما که در این امر خطیر، مرا اجابت نماید و در پیشرفت برنامه‏هاى آن وزیر و همگام با من باشد؛ او برادر، وصى، وزیر، وارث و جانشین بعد از من خواهد بود، از آن جماعت حتى یک نفر به وى جواب مثبت نداد. على(ع) فرمود: من که از همه، عمرم کمتر بود، از جاى برخاسته عرض کردم یا رسول اللَّه! افتخار این فرمان را به من واگذار کنید، رسول خدا(ص) فرمود: بنشین، ببینم دیگران چه مى‏گویند؛ براى نوبت دوّم سخن را تکرار نموده، باز هم همگى خاموش بودند و جوابى ندادند، بار دیگر از جاى برخاستم و فرمان وى را اجابت نمودم، باز مرا به نشستن امر نمود براى سوّمین بار سخن را اعاده نمود در این مرحله نیز همگى مُهر خاموشى بر لب زده و جواب ندادند، این بار نیز فقط من از جا برخاستم و آمادگى خود را اعلام کردم، رسول خدا(ص) فرمود: یا على! در جاى خود باش همانا تو وصى، برادر، وزیر، وارث و جانشین منى همین که سخن رسول خدا(ص) به پایان رسید، آن جماعت در حالى که خنده تمسخر آمیزى بر لب داشتند، از جاى برخاسته رو به ابوطالب نموده و گفتند: بر تو گوارا باد که اگر به آیین فرزند برادرت درآیى، فرزندت على بر تو امیر خواهد شد [یعنى سیادت و بزرگى قبیله‏ات از دست تو بیرون مى‏رود و به صورت یک مأمور فرمان‌بردار فرزندت در خواهى آمد]».[2]
این روایت با کمی اختلاف در الفاظ و در حدود همین محتوا در منابع دیگر نیز نقل شده است.[3] برخی از منابع اهل سنت نیز در نقل این داستان کوتاهی کرده و آنجا که به بیان خلافت و وصایت علی(ع) می‌پردازد با عبارت «کذا و کذا» از نقل آن خودداری کرده‌اند. [4] و برخی دیگر نیز روایت را ناقص بیان کرده‌اند.[5]

پی نوشتها:
[3] شعرا؛ 214: «نزدیک‌ترین خویشاوندانت را [از عذاب الهى‏] بیم ده».
[4]. علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین(ع)، محقق و مصحح: درگاهی، حسین، ص 40 - 42، وزارت ارشاد، تهران، چاپ اول، 1411ق.
[5]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، سید طیب،‏ ج ‏2، ص 124، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 2، ص 319 – 321، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، 1387ق.
[6]. ابن کثیر الدمشقى، أبو الفداء اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج ‏3، ص 39 - 40، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
[7]. مقریزی، تقی الدین‏، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع‏، تحقیق: نمیسی، محمد عبد الحمید، ج‏ 5، ص 176 – 177، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1420ق.

حدیث منزلت:
دلیل دیگری برای اثبات امات وجانشینشی امام علی(ع) حدیث شریف منزلت است که شیعه و سنی به تواتر آن را از پیامبر نقل کرده اند،و حدیث این است که حضرت(ص) فرمود: أنتَ مِنِّی بمنزلَه هارون مِن موسَی إِلَّا أَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدِی.(1)
چگونگی استدلال: کلمه منزلت خود اسم جنس است و مفید عموم است؛ یعتی جمیع منازلی که هارون نسبت به موسی داشت تو یا علی نسبت به من داری وانگهی به ما بعد هم اضافه شده و به قول اصولیین مفرد مضاف یا اسم جنس مضاف مفید عمومیت است؛ یعنی جمیع منازل و دلیل بر عمومیت هم صحت استثناست که در حدیث آمده: الّا انه لا نبی بعدی؛ یعنی تنها منزلتی را که تو نداری این است که پس از من پیامبری نیست. اینجا چند مورد متصور است:
1.منظور حدیث یک منزلت از منازل هارون نسبت به موسی باشد این باطل است چون که استثنا دلیل برکثرت و عمومیت است و از منزلت واحده استثنا معقول نیست.
2.منظور حدیث چندین منزلت باشد، ولی به صورت مجمل و مبهم که آن بعضی منازل کدام اند بیان نکرده است این هم باطل است، چون با کلام حکیم سازگار نیست که به گوید بعضی منازل ثابت است مگر نبوت و آن بعض را بیان نکند و مبهم بگذارد بلکه خطاب حکیم باید راهگشا باشد.
3.منظور حدیث همة منازل هارون نسبت به موسی باشد و هذا هو الحق و الاستثناء دلیله؛ زیرا استثنا همیشه از عموم و کلیت است مثل این که بگوید صد نفر آمدند مگر دو نفر وقتی این معنا صحیح شد می گوییم: از جمله منازل هارون نسبت به موسی خلافت بود که این منزلت هم برای علی(ع) ثابت است منتهی هارون قبل از موسی مُرد و خلافت بعد از موسی برای او فعلیت نیافت بر خلاف علی(ع) نسبت به رسول اکرم (ص)(2)

پی نوشتها:
(1). بدایه المعارف الالهیه ج2سید محسن خرازی ص105
(2). شرح کشف المراد ص352

آیه ولایت:
دلیل دیگر بر امامت علی(ع)، این آیه است:
« إنَّما وَلیُّکم الله وَ رسوله و الَّذین ءَامَنوا الَّذین یُقیمُونَ الصَّلَوه وُیُؤتُون الزکوه وهم رَاکِعون(1) ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند: همان کسانی که نماز به پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند. کلمه «انما» در صدر آیه مفید حصر است و معنایش آن است که منحصراً خدا و رسول خدا و مؤمنینی که دارای صفاتی مذکوره در آیه هستند ولیّ شما هستند و دلیل بر افاده حصراست.

مراد این آیة شریفه، وجود مبارک علی(ع) است، به سه دلیل:

1.بالاجماع و بالاتفاق هر کسی که گفته مراد آیه، بعضی از مؤمنین است، گفته منظور حضرت علی است. پس اگر ما آیه را بر غیر علی(ع) حمل کنیم خرق اجماع کرده ایم و خرق اجماع بالاجماع جایز نیست.

2.علی(ع) هم جزء مؤمنین است. آن گاه از دو حال خارج نیست: یا علی(ع) تمام مقصود از آیه است و یا بعضی از مقصودین به آیه است. احتمال دوم باطل است که علی(ع) بعض المراد باشد ودیگران هم مقصود به آیه باشند؛ زیرا در آیه اوصافی ذکر شده که تعمیم ندارد؛ پس احتمال اول معین می شود که مراد این است که علی(ع) کل المراد به آیه است.
3.شأن نزول آیه دلیل بر این است که مراد علی(ع) است؛ زیرا مفسران اجماع کرده اند بر این که مراد حضرت علی(ع) است که وقتی در حال رکوع انگشتری را به سائل داد این آیه در حق او نازل شد و در این امر میان مفسرین اختلافی نیست(2)

این مسأله بقدری شایع و معروف بوده و هست که حسان بن ثابت (شاعر معروف عصر پیامبر(ص) ) مضمون جریان را در اشعار خود سروده و خطاب به علی(ع) می گوید:
فانت الذی اعطیت اذکنت راکعاً
زکاتاً فدتک النفس یا خیر راکع
فانزل فیک الله خیر و لایه
و بیّنها فی محکمات الشرایع
«یا علی تو بودی که در حال رکوع زکات بخشیدی جان فدای تو ای بهترین رکوع کنندگان و خداوند بهترین ولایت را دربارة تو نازل کرده و در قرآن بیان نمود». بنابراین: امیرالمؤمنین بودند (ع) ولایت کلیه بر جمیع طبقات مؤمنین دارد و به حکم عقل چنین کسی نمی شود تابع امر ابوبکر و عمر و عثمان باشد بلکه اگر آنها جزء مؤمنین بودند باید تحت امر امیرالمؤمنین(ع) می بودند.

پی نوشتها:
(1). مائده / 55.
(2). شرح کشف المراد ص349.

نفرنفر;479743 نوشت:
3- چرا مساله امامت را حضرت محمد (ع) فقط یک بار عنوان کردند ... به نظره من باید 10000 بار عنوان میکردند ... باید مهمانی ترتیب میدادند و روسای اقوام رو دعوت میکردند ... باید از ایشان پیمان میگرفتند ... باید پیمان رو مکتوب میکردند ... و ....

10000بار عنوان کرده است!
بابا پیامبر چه شکلی بگه همه روایت از کتب اهل سنت :
انت خلیفتی فی کل مومن من بعدی مستدر ج3ص133حاکم میگوید روایت صحیح است و ذهبی هم تصحیح می کند این هم در جنگ تبوک فرمودند و هم به صورت عام
انت ولی کل مومن من بعدی مستدر ج3ص110
علی امام المتقینپ
مستدرک ج3ص138
من کنت مولا فهذا علی مولا این حدیث متواتر است
گویا حدیث قرطاس بگوشتان نرسیده است پیامبر می خواسته وصیتی بنویسد اما عمر می گوید ان الرجل لیهجر این مرد هذیان می گوید سرالعالمین غزالی و بالای 6 بار این حدیث در کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم امده است علما در این زمینه گفته اند پیامبر می خواسته خلافت حضرت علی ع را بنویسد
تعبيري را از استاد عبد الفتاح عبد المقصود – از علماء بلند آوازه و شجاع اهل سنت مصر - در كتاب الإمام علي بن أبي طالب ديده ام كه وقتي به حديث دوات و قلم مي رسد، تعبير زيبا و ظريفي دارد كه مي گويد:
أنا لا أستبعد حدوث الاتفاق علي الخلافة بين أبي بكر و عمر في مرض الرسول و أن الخلافة من حق الإمام علي و أنها بهذا النحو انتزعت منه و إنه أحق بها منهما و من كافة المسلمين.
من بعيد نمي دانم كه اتفاق و هماهنگي بوده بين ابوبكر و عمر در رابطه با خلافت در زمان بيماري رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و اينها مي دانستند كه خلافت حق، از آن اميرالمؤمنين است و اين گونه جلوگيري كردند از كتابت وصيت تا جائي كه نسبت هذيان به رسول الله (صلي الله عليه و سلم) دادند و ... .
منبع سایت ولی عصر بهره گیری از سخنان استاد در شبکه سلام

و لقد أراد في مرضه أن يصرح باسمه فمنعت من ذلك، إشفاقا و حيطة علي الاسلام.
مي خواست نام علي را به عنوان خليفه، مكتوب بنويسد و من جلوگيري كردم، به خاطر شفقت و خيرخواهي بر اسلام و صلاح را در اين ديدم.
شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج12، ص21
منبع همان
--------------
سفیان عیینه متوفی 100وخرده ای است باز همین عبارت را دارد پس پیامبر می خواسته است بنویسد اما عمر نگذاشت پس مکتوب می خواسته است پیامبر بکند

ammarshia گفته ی شما هم درست است ولی کارشناسان بهتراند.
:Gol:

مقداد;480342 نوشت:

با عرض سلام و ادب

پاسخ این سوالات شما در عبارت پایانی شما داده شده است.آنجا که فرمودید:«خوب البته اینها راهکارهایی هست که به ذهن مغز ناقصه من میرسه ... خوب چرا حضرت محمد که در آن زمان در اوج کمال انسانیت قرار داشتند چنین کارهایی رو انجام ندادند ...»البته شما بزرگوارید.اما آیا واقعاً به نظر شما حضرت محمد(ص) که بعنوان خاتم پیامبران و آورنده کاملترین دین الهی بوده است،به اندازه من و شما العیاذ بالله به فکرش نرسیده بود که برای بعد خودش تصمیمی بگیرد و جانشین خودش را بگونه ای معرفی کند که کسی نتواند آن را تغییر بدهد؟

آیا واقعاً چنین چیزی قابل قبول است؟؟؟

مطالعه تاریخ صدر اسلام از روز آغاز دعوت عمومی پیامبر اسلام تا لحظات پایانی عمر شریف آن حضرت حاکی از این واقعیت است که مهمترین موضوعی که آن حضرت بدان توجه داشته است همین موضوع تعیین و معرفی جانشین بوده است و در هر فرصتی به معرفی جانشین بعد خود اقدام می کردند.حتی در آخرین لحظات عمر شریفشان تصمیم داشتند تا این موضوع را مکتوب کنند،ولی آنان که کمر همت بسته بودند تا برای رسیدن به آمال و آرزوهایشان دست به هر کاری بزنند،مانع شدند.ماجرا اینگونه بود که:

در صحيح بخاري هفت روايت با اندک تفاوتي نقل شده که: رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم در واپسین روزهای حیات مبارک خویش فرمودند: بياييد و کاغذي بياوريد تا چيزي براي شما بنويسم که بعد از آن هرگز گمراه نشويد، عمر بن خطاب گفت: درد بر رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم غلبه کرده است و کتاب خدا نزد ما موجود است و همان کتاب خدا ما را کفايت مي‏کند، بعد از سخنان عمر، بين حاضرين اختلاف افتاد و کار به نزاع و خصومت کشيد و هر کس چيزي مي‏گفت، برخي مي‏گفتند کاغذ بياوريم تا رسول اللَّه‏ صلي الله عليه وآله وسلم بنويسد و برخي حرف عمر را مي‏زدند. همهمه و سر و صدا بالا گرفت، در این هنگام حضرت فرمودند: «قُومُوا عَنّي» از نزد من برخيزيد و دور شويد، سزاوار نيست نزد من با هم نزاع کنيد.

اين روايت در صحيح بخاري در هفت مورد با کمي تفاوت آمده است.

1 - در کتاب «العلم»[1]با جمله: قال عمر: ان النبي ‏صلي الله عليه وآله وسلم غلبه الوجع و عندنا کتاب اللَّه‏ حسبنا، فاختلفوا... آمده است.
«عمرگفت درد بر پيامبر غلبه‏ کرده و کتاب‏ خدا نزد ما موجود است و کفايت مي‏کند ما را پس بين حاضرين اختلاف افتاد.»

2 - در کتاب «الجهاد و السير[2] آمده است. در اين روايت است که: «ابن عباس زياد گريه کرد به طوري که ريگها از اشک چشم او تَر شد» نيز در اين روايت است که حاضرين با هم نزاع کردند: «فتنازعوا».

3 - در کتاب «الجزية و الموادعة»[3] آمده و اين روايت شبيه روايت قبل است.

4 - در کتاب «المغازي»[4]آمده است اين روايت و روايت دوم با کمي اختلاف نقل شده است.

5 - در کتاب «المغازي»[5] آمده و شبيه روايت دوم است.

6 - در کتاب «المرض»[6]آمده و در اين روايت است که:
«لمَّا حُضِرَ رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم و في البيت رجال فيهم عمر بن الخطاب، قال النبي‏ صلي الله عليه وآله وسلم «هَلُّمَ اکتب لکم کتاباً لاتضلّوا بعده» فقال عمر: ان النبي ‏صلي الله عليه وآله وسلم قد غلب عليه الوجع و عندکم القرآن حسبنا کتاب اللَّه فاختلف اهل البيت فاختصموا...».

7. در کتاب «الاعتصام بالکتاب و السنة»[7]آمده است، اين روايت مانند روايت قبل است.

نکاتی که در این روایات قابل توجه اند عبارتند از:

اول اينکه: رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم کساني را که دور بسترش جمع بودند و همه مسلمانان را در معرض ضلالت و گمراهي مي‏ديد و به حاضرين خطاب کرد و فرمود: بنويسم تا شما هرگز گمراه نشويد. «لن تضلّوا ابداً».

دوم اينکه: وقتي نامه رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم نوشته نشد، قهراً حاضرين از ضلالت و گمراهي مصون نماندند، چون آنچه طبق فرموده آن حضرت آنها را از گمراهي نجات مي‏داد همان نامه بود که نوشته نشد.

سوم اينکه: اختلاف و نزاع و کشمکش و خصومت و دشمني از همان موقع و در همان جلسه شروع شد.

چهارم اينکه: حرف عمر و سر و صداها پس از آن، چنان رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم را با آن حال بيماري، ناراحت کرد که فرمود: از نزد من برويد و آنان را طرد کرد، «قُومُوا عنّي».

پنجم اينکه: ابن عباس که خود حاضر و ناظر ماجرا بود و از سويي اهميّت آن نوشته را مي‏دانست و مي‏فهميد شديداً از وضع پيش آمده گريه مي‏کند و از حوادث تلخ و تأسف باري که بعدها دامن گير اسلام و مسلمانان مي‏شود ناراحت است و تصريح مي‏کند که همه گرفتاريها، همه مصيبتها از حائل شدن بين رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم و نوشتن آن نامه بوجود آمد.

آنچه مسلم است و حوادث بعد از رحلت پیامبر(ص) هم آن را ثابت کرد،اگر آن حضرت نوشته مهر شده ای هم باقی می گذاشتند،این افراد کار خودشان را می کردند،یک دلیل واضح و روشن این است که این آقایونی که خودشان را از یاران و اصحاب نزدیک رسول الله(ص) می دانستند،صبر نکردند تا بدن مطهر آن حضرت غسل و کفن و دفن شود،بلکه درست زمانی که امام علی(ع) و عده ای دیگر از اصحاب مشغول غسل دادن بدن مطهر پیامبر(ص) بودند،جمع شدند و خلافت را غصب کردند که در ادامه به موارد متعددی که پیامبر(ص) به جانشینی امام علی(ع) تصریح کرده بودند اشاره خواهیم کرد.

پی نوشتها:
[1] . باب کتابة العلم، ص 25، ح 114.

[2] . باب جوائز الوفد، ص 504، ح 3053.

[3] . باب اخراج اليهود، ص 527، ح 3168.

[4] . باب مرض النبي ‏صلي الله عليه وآله وسلم و وفاته، ص 754، ح 4431.

[5] . باب مرض النبي ‏صلي الله عليه وآله وسلم و وفاته، ص 754، ح 4432.

[6] . باب قول المريض، قوموا عنّي ص 1004، ح 5669.

[7] . باب کراهة الاختلاف، ص 1266، ح 7366.

سلام ...
یعنی چی !!! من که اصلا نفهمیدم منظورتون چی هست ...
جناب میقات ... میدونین ما داریم در مورده چه کسی صحبت میکنیم ... در مورده حضرت محمد (ص) ... بالاترین و کاملترین اوج انسانیت و بشریت ... بعدش شما به من میگین حضرت محمد مریض احوال بودن ... نتونستن مساله امامت رو مکتوبش کنن !!!
یعنی چی ؟؟؟

مثلا یکی بیاد و سوال کنه و بپرسه چرا تو قرآن آیاتی در مورده برده داری وجود داره ... شما هم بیاین و استدلال کنین حضرت محمد(ص) نعوذ بالله اون زمانها خوش احوال نبودند اشتباهاتی اینجوری هم داشتن !!!

حضرت محمد بالاترین ومحکم ترین و کاملترین کائنات بودند و هستند و مطمئنا مدیریت بسیار قوی هم داشتند که تونستن اعراب جاهل را به چنین درجه معرفتی برسونن ... اینی که شما میفرمائید مکتوب کردن مساله امامت امام علی (ع) به چنین دورانی موکول شد ... و حضرت میخواستن مکتوبش کنند ولی نتونستن ... یعنی شما دارین به من میگین که حضرت محمد (ص) نعوذ بالله ضعف مدیریتی داشتند ... شما به من دارین میگین حضرت محمد قوم خودش رو نمیشناخت ... و توانایی اینو نداشت که جانشین خودش رو کاملا به مردم بشناسونه و ازشون بیعت بگیره ...

مگه پادشاهان دنیا چی کار میکردن ... یک پادشاه سیاستی رو اندیشه میکنه تا قبل از اینکه فوت بشه ... تمام زمام امور در دستان ولیعهد قرار بگیره ... تا ولیعهد مشگل جانشینی نداشته باشه ... یک پادشاه آنچنان نیروها و توان نظامی خودش رو مطیع ولیعهد میکنه که نیروها و بزرگان کشور کوچکترین تردیدی نسبت به جانشینی ولیعهد پیدا نمیکنند ... هنوز سوال من سره جاش هست ... چرا حضرت محمد (ص) چنین کاری رو انجام ندادند ؟؟؟

به نظره من امامت به حدیث و حرف و سخن نیست ... حتی اگر شما 10 تا حدیث اینجوری هم بیارین ... وقتی عملی در کار نباشه ... زیاد قابل اعتنا نیست ... آنچنانکه منم خیلی موقع ها تو جمع گفتم فلانی دوست و یاور و نزدیک ترین کسه من هست ...

به نظره من حضرت محمد باید آنچنان امامت حضرت علی (ع) رو در جامعه جا میانداختن ... آنچنان نیروهای نظامی و سران حکومتی و اقوام را مطیع ایشان میساختن که کوچکترین شکی در مورده امامت ایشان باقی نمیماند ...

نفرنفر;480538 نوشت:
جناب میقات ... میدونین ما داریم در مورده چه کسی صحبت میکنیم ... در مورده حضرت محمد (ص) ... بالاترین و کاملترین اوج انسانیت و بشریت ... بعدش شما به من میگین حضرت محمد مریض احوال بودن ... نتونستن مساله امامت رو مکتوبش کنن !!!

زیاد جالب نیست طرف سخن گفتن
جناب استاد چه موقع چنین چیزی فرمودند ؟؟!!!

نفرنفر;480538 نوشت:
به نظره من حضرت محمد باید آنچنان امامت حضرت علی (ع) رو در جامعه جا میانداختن ... آنچنان نیروهای نظامی و سران حکومتی و اقوام را مطیع ایشان میساختن که کوچکترین شکی در مورده امامت ایشان باقی نمیماند ...

نمی دانم حضرت به چه زبانی باید بگویند شما بگید با چه زبانی من همان را برای شما می اورم
و اینکه ان اشخاص به سخن پیامبر اعتنا نکردند این اولین بارشان نیست نمونه های زیر فقط مقدار اندکی از تخلفات صحابه است :
ایا صحابه نبودند که وقتی پیامبر خطبه می خواند رفتند به لعب و لعبشون پرداختند و از فرمان پیامبر سرپیچی کردند : سئل : أكان رسول الله ( يخطب قائماً أو قاعداً ؟ قالَ : إما تقرأ ( تَرَكُوكَ قَائِماً ( [ الجمعة : 11 ] ؟ وهذا إسنادٌ جيد فتح الباری ج5ص473
یا در کتاب صحیح بخاری امده است :
1953 حدثنا طَلْقُ بن غَنَّامٍ حدثنا زَائِدَةُ عن حُصَيْنٍ عن سَالِمٍ قال حدثني جَابِرٌ رضي الله عنه قال بَيْنَمَا نَحْنُ نُصَلِّي مع النبي e إِذْ أَقْبَلَتْ من الشام عِيرٌ تَحْمِلُ طَعَامًا فَالْتَفَتُوا إِلَيْهَا حتى ما بَقِيَ مع النبي إلا اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا فَنَزَلَتْ ) وإذا رَأَوْا تِجَارَةً أو لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا صحیح بخاری ج2ص726
شما انتظار دارید که این صحابه با این سوابق وقتی که پیامبر بگه علی خیلفه است بگند چشم اره و چنین و چنان؟
صحیح بخاری امده است که در جنگ احد فرمودند : وَكَانُوا خَمْسِينَ رَجُلًا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جُبَيْرٍ، فَقَالَ: «إِنْ رَأَيْتُمُونَا تَخْطَفُنَا الطَّيْرُ فَلاَ تَبْرَحُوا مَكَانَكُمْ، هَذَا حَتَّى أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ، وَإِنْ رَأَيْتُمُونَا هَزَمْنَا القَوْمَ وَأَوْطَأْنَاهُمْ، فَلاَ تَبْرَحُوا حَتَّى أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ ما را کشتند جنازه ا را کلاغ ها بردند از جاتون تکان نخورید.
صحیح بخاری ج4ص65ح3039
در صلح حدیبیه پیامبر فرمود ما که نمی توینم وارد مکه شیم هرکس قربانی دارد بکشد برود به مدینه، یک نفر به حرف پیمبر هم گوش نداد من اغصبک اغصبه الله ام سلمه فرمود چه کسی شما را غصبناک شده است من چگونه غصبناک نشوم من دستور می دهم صحابه دستور مرا اجرا نمی کنند

و اینکه حضرت نوح هم صدها سال تبلیغ کرد و فقط عده اندکی همراه او شدند ملاک این نیست که عده زیادی بپذیرند الحمدلله الان 400میلیون شیعه داریم پس این ها بوق هستند اینها چطور فهیمده اند مساله امامتی که پیامبر جا انداخته است ؟؟!!!شانسی که نیست
--------------------
هم چنین قضیه امامت نزد شیعه با احادیث یک چیز متواتر و ثابت شده است
و هم چنین مگر هر چیزی باید کتبی باشد ؟؟!مثلا یک مساله فوق العاده ساده کتبی کجا هست که ما انسان هستیم؟؟!!روی پیشانی انسان ها که ننوشته است انسان و مسائل دیگر که زمین این شکلی مبهوت می شود

ammarshia;480547 نوشت:
زیاد جالب نیست طرف سخن گفتن
جناب استاد چه موقع چنین چیزی فرمودند ؟؟!!!

سلام ...
حداقل یک بار پست ایشون رو میخوندین تا متوجه میشدین ...
استاد میقات استدلال کردن که حضرت محمد به سن پیری رسیدند و در بستر مریضی بودند و تقاضای کاغذ میکردند و عمر بهشون کاغذ نمیدادند ... و من هم گفتم حضرت محمد اگر میخواستند امامت حضرت علی (ع) رو مکتوب کنند نباید اجازه میدادند که به این سن برسند ... در بستر بیماری بیوفتند و سپس نسبت به این کار اقدام میکردند ...

نقل قول:

نمی دانم حضرت به چه زبانی باید بگویند شما بگید با چه زبانی من همان را برای شما می اورم

اولا : اینگونه امور به زبان و حدیث نیست به عمل هست ... منم هم نمیدانم به شما به چه زبانی بگویم و چند بار این مساله را عنوان کنم که مگر میشود حضرت محمد(ص) { که در چنین رتبه مدیریتی قرار داشتند } جانشینی برای خودشان تعیین میکردند و ایشان نمیتوانست که زمام امور را در دست بگیرد ؟؟؟ چطور کسی مثله معاویه توانست این کار رو بکند اما حضرت محمد (ص) نتوانست ؟؟؟ آیا به نظره شما ممکن هست کسی در چنین سطح مدیریتی باشد و بتواند عرب را از گمراهی در بیاورد ولی نتواند ابزار آلاتی رو اندیشه کند که ولایت و امامت حضرت علی (ع) را مسجل کند .؟؟؟ آیا کسی در سطح و رتبه مدیریتی حضرت محمد (ص) قرار دارد برای اینکه ولایت امام علی (ع) را بر جامعه مسجل کند به مهمانی که 23 سال قبل از فوتشان برگزار شده است {یوم الدار} بسنده میکنند ؟؟؟

همچنین : در مورده صحبتهایی که در ادامه آوردید ...

نقل قول:
ایا صحابه نبودند که وقتی پیامبر خطبه می خواند رفتند به لعب و لعبشون پرداختند و از فرمان پیامبر سرپیچی کردند : سئل : أكان رسول الله ( يخطب قائماً أو قاعداً ؟ قالَ : إما تقرأ ( تَرَكُوكَ قَائِماً ( [ الجمعة : 11 ] ؟ وهذا إسنادٌ جيد فتح الباری ج5ص473
یا در کتاب صحیح بخاری امده است :
1953 حدثنا طَلْقُ بن غَنَّامٍ حدثنا زَائِدَةُ عن حُصَيْنٍ عن سَالِمٍ قال حدثني جَابِرٌ رضي الله عنه قال بَيْنَمَا نَحْنُ نُصَلِّي مع النبي e إِذْ أَقْبَلَتْ من الشام عِيرٌ تَحْمِلُ طَعَامًا فَالْتَفَتُوا إِلَيْهَا حتى ما بَقِيَ مع النبي إلا اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا فَنَزَلَتْ ) وإذا رَأَوْا تِجَارَةً أو لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا صحیح بخاری ج2ص726
شما انتظار دارید که این صحابه با این سوابق وقتی که پیامبر بگه علی خیلفه است بگند چشم اره و چنین و چنان؟
صحیح بخاری امده است که در جنگ احد فرمودند :

وَكَانُوا خَمْسِينَ رَجُلًا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جُبَيْرٍ، فَقَالَ: «إِنْ رَأَيْتُمُونَا تَخْطَفُنَا الطَّيْرُ فَلاَ تَبْرَحُوا مَكَانَكُمْ، هَذَا حَتَّى أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ، وَإِنْ رَأَيْتُمُونَا هَزَمْنَا القَوْمَ وَأَوْطَأْنَاهُمْ، فَلاَ تَبْرَحُوا حَتَّى أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ ما را کشتند جنازه ا را کلاغ ها بردند از جاتون تکان نخورید.
صحیح بخاری ج4ص65ح3039
در صلح حدیبیه پیامبر فرمود ما که نمی توینم وارد مکه شیم هرکس قربانی دارد بکشد برود به مدینه، یک نفر به حرف پیمبر هم گوش نداد من اغصبک اغصبه الله ام سلمه فرمود چه کسی شما را غصبناک شده است من چگونه غصبناک نشوم من دستور می دهم صحابه دستور مرا اجرا نمی کنند

ببینید ما داریم در مورده انسان صحبت میکنیم ... انسانها که مهره نیستند یا برده نیستند ... یا همه گوش به فرمان نیستند که کسی حرفی بزند و دیگران مطیع و فرمانبردار باشند ... کسی که میخواهد عملی رو در درون جامعه نهادینه کنه این موضوع رو بسیار بسیار خوب میداند ... بنابراین کسی که با قوم عرب طرف هست و سیستم مدیریتی بسیار قوی هم داره ... مطمئنا میبایست ابزار آلات و روشهایی رو اتخاذ میکرد که کوچکترین تردیدی در به قدرت رسیدن امام علی تصور نمیشد ... من چندین بار گفتنم باز هم گفتم ... اینگونه امور اصلا به حدیث و حرف و سخن نیست ... اینگونه امور به عمل هست ...

سلام [=Times New Roman]1.بهترین وقت مطرح کردن جانشینی همون وقتی بوده که خدا دستورشو صادر کرد[=Times New Roman]. دیگه چه زمانی امکان داشت همچین جمعی دور هم جمع بشن از ادمای معروف و مهم تا ادمهای معمولی و از اقوام مختلف[=Times New Roman]. و همه شاهد بودن و از همه شفاهی بیعت گرفته شده[=Times New Roman].

2.اهل سنت میگن از قران دلیل بیارین برا جانشینی علی ع که همون ایه [=Times New Roman]55 سوره مائده محکم ترین جواب شعیه هست[=Times New Roman]و ایات دیگه[=Times New Roman].سند و نوشته محکم تر و دقیق تر از قران برای همه جهان؟
حضرت محمد ص ایات قران به ایشون نازل میشد و ایشون تکرار میکردن ؟ جز اینه؟
[=Times New Roman]4. حالا احادیث و قران بکنار[=Times New Roman]

الف[=Times New Roman].حضرت علی ع پروش یافته و تربیت شده دست مستقیم حضرت محمد ص بودن[=Times New Roman]. همه جا علی ع با محمد ص بوده حتی موقه نزول اولین ایه از جبرئیل در غار[=Times New Roman]. ما الان کسی رو که مثلا به خوب بودن در حرفه اش (مثلا داستان نوشتن) و اخلاق مداری میشناسیم و میگیم این اقا مثل استادشه [=Times New Roman]. این اقا از بچکی نزد استاد هم نبوده تازه[=Times New Roman]!
[=Times New Roman]
ب.حضرت محمد ص پنهانی از مکه به سمت مدینه حرکت میکنن .چرا؟ چون قرار به این بوده ایشون رو بقتل برسونن. کی جای ایشون خوابید؟ علی ع [=Times New Roman]

پ.توی همون جلسه اول دعوت پنهای حضرت محمد اشاره میکنه که علی ع بعد از من خواهد بود.( که به تمسخر گرفته میشه که اقا دینش نگرفته جانشینم گذاشته)

[=Times New Roman]ت.توی تمامی جنگها علی ع از همه بیشتر در پیروزی اثر میزاشتن. مثل کندن در خیبر. یا مثل کشتن اون ابر قهرمان عربها که اون روز کسی جرات نکرد بره باش بجنگه . هیچ تاریخ دانی منکر این نیست.


[=Times New Roman]
ث.اصلا بگیم حضرت محمد نگفته علی جانشین من و اصلا امامت و خلافت به کنار و فرض بگیریم یک جامعه رهبرش فوت شده و رهبری جا گزین میخوات. چه کسی بهتر از اونی که همیشه با رهبر قبلی بوده و اون همه از خود گذشتگی نشون داده.حالا همه که از اول دیدن علی چکارها کرده دیدن با کی بوده همیشه و با این همه و همه حق این بوده که کسای دیگه بجای علی حکومت کنن؟
خدایش وقتی با دوستان میزنین میرین تفریح همه اشاره نمیکنن اون کسی که قبلا غذا درست کرد مسئول غذا شه باز ؟ چون همه قبلا دیدن اشپزیشو و چشیدن مزه غذاهاشو.


 

نفرنفر;480538 نوشت:
یک پادشاه آنچنان نیروها و توان نظامی خودش رو مطیع ولیعهد میکنه که نیروها و بزرگان کشور کوچکترین تردیدی نسبت به جانشینی ولیعهد پیدا نمیکنند

با سلام.
مگه پیامبر ارتش و نیروی منسجم ِ نظامی داشتن که مثلا ریاست ارتش رو تحت اختیار جانشین خودشون در بیارن؟
شما میفرمایین چرا ولایت حضر امیر رو مکتوب نکردن؟ مگه توی غدیر خم در حضور هزاران نفر اعلام نکردن؟ مگه چند صد راوی خطبه غدیر رو مکتوب نکردن؟ آخرش چی شد؟ وقتی بخوان حق رو پنهان کنن، به راحتی میتونن با تبانی چند نفر توی یه جلسه این کارو بکنن.
در جریان سپاه اسامه، مگر حضرت نفرمودن بر همه واجبه که با اسامه به میدان جنگ برن؟ پس چرا اون چند نفر نرفتن؟ میبینید در حضور خود حضرت، سرپیچی میکردن...بنابراین اینکه بعد از وفات رسول خدا، خلافت رو غصب کردن بر میگرده به خطای خودشون نه اینکه مکانیزم تعیین جانشین پیامبر اکرم مشکلی داشته باشه.
حالا سوال ما از اهل سنت اینه، چطور ابوبکر و عمر برای بعد از خودشون جانشین تعیین کردن ولی رسول خدا اینکارو نکردن؟ مگه میشه؟

نفرنفر;480566 نوشت:
استاد میقات استدلال کردن که حضرت محمد به سن پیری رسیدند و در بستر مریضی بودند و تقاضای کاغذ میکردند و عمر بهشون کاغذ نمیدادند ... و من هم گفتم حضرت محمد اگر میخواستند امامت حضرت علی (ع) رو مکتوب کنند نباید اجازه میدادند که به این سن برسند ... در بستر بیماری بیوفتند و سپس نسبت به این کار اقدام میکردند ...

با تشکر .
یک سوال ساده پیامبر معصومه یا نیست ؟؟
طبق نص تمام علمای وهابی اهل سنت شیعه می گند حضرت محمد ص معصومه می خواستم بدانم عقیدتان را مشخص کنید مثل عده ای نباشید که در این سایت می ترسند بگند شیعه ان یا وهابی همین بگویید تا رو روال پیش رود
پیامبر خداوند می گوید ما ینطق عن الهوی از هوا پیروی نمی کند
یا مَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنكُمْ ۚ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ [٥٩:٧]آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و خویشاوندان او، و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است، تا (این اموال عظیم) در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد! آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید؛ و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است!
یا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم که جناب فخر رازی در تفسرشون می گوید این ایه دلالت بر عصمت می کند
سند فخر رازی :
فثبت أن الله تعالى أمر بطاعة أولي الأمر على سبيل الجزم ، وثبت أن كل من أمر الله بطاعته على سبيل الجزم وجب أن يكون معصوما عن الخطأ ، فثبت قطعا أن أولي الأمر المذكور في هذه الآية لا بد وأن يكون معصوما .
کسى که خدا اطاعت او را به طور قطع و بدون چون و چرا لازم بشمرد، حتماً باید معصوم باشد
تفسیر «کبیر فخر رازى»، جلد 10، صفحه 144، طبع مصر، سنه 1357، ذیل آیه مورد بحث.
پس عصمت پیامبر یک چیز ثابت است ،خوب حالا همین پیامبر ص اصلا می گذارد این وصیت نامه یا مطلب را در اخر عمر از نظر اسلام و مسلمین هیچ اشکالی ندارد کسی بگه اشکال داره دیگه خلاف ایه قران عمل کرده است
۞ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ [٤٩:١]
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چیزی را بر خدا و رسولش مقدّم نشمرید (و پیشی مگیرید)، و تقوای الهی پیشه کنید که خداوند شنوا و داناست!
ایه1سوره حجرات

نفرنفر;480566 نوشت:
اولا : اینگونه امور به زبان و حدیث نیست به عمل هست ... منم هم نمیدانم به شما به چه زبانی بگویم و چند بار این مساله را عنوان کنم که مگر میشود حضرت محمد(ص) { که در چنین رتبه مدیریتی قرار داشتند } جانشینی برای خودشان تعیین میکردند و ایشان نمیتوانست که زمام امور را در دست بگیرد ؟؟؟ چطور کسی مثله معاویه توانست این کار رو بکند اما حضرت محمد (ص) نتوانست ؟؟؟ آیا به نظره شما ممکن هست کسی در چنین سطح مدیریتی باشد و بتواند عرب را از گمراهی در بیاورد ولی نتواند ابزار آلاتی رو اندیشه کند که ولایت و امامت حضرت علی (ع) را مسجل کند .؟؟؟ آیا کسی در سطح و رتبه مدیریتی حضرت محمد (ص) قرار دارد برای اینکه ولایت امام علی (ع) را بر جامعه مسجل کند به مهمانی که 23 سال قبل از فوتشان برگزار شده است {یوم الدار} بسنده میکنند ؟؟؟

اخه حاجی جان که گفته حدیث یوم الدار فقط حجته پیامبر بار ها و بارها فرمودند گویا به پست های بنده اعتنایی نکردید یک دو دو تا چهارتای ساده می کنم بر فرض که پیامبر امامت حضرت علی ع را نگفته باشد ما در تعریف امامت داریم:ریاسة الدین و الدنیا خلافة عن النبی
امامت یعنی این که از پیامبر سخنی دال بر خلافت رسیده باشد
شرح المقاصد في علم الكلام: 2 / 272.
2 . المواقف: 3 / 574.
پس از اون طرف پیامبر می گه انت خلیفتی فی کل مومن من بعدی حالا این سخنی رسیده از پیامبر دال بر خلافت و امامت یا علی امام المتقین باز هم امامت حضرت علی ع طبق مبانی اهل سنت درست و کامل است

نفرنفر;480566 نوشت:
ببینید ما داریم در مورده انسان صحبت میکنیم ... انسانها که مهره نیستند یا برده نیستند ... یا همه گوش به فرمان نیستند که کسی حرفی بزند و دیگران مطیع و فرمانبردار باشند ... کسی که میخواهد عملی رو در درون جامعه نهادینه کنه این موضوع رو بسیار بسیار خوب میداند ... بنابراین کسی که با قوم عرب طرف هست و سیستم مدیریتی بسیار قوی هم داره ... مطمئنا میبایست ابزار آلات و روشهایی رو اتخاذ میکرد که کوچکترین تردیدی در به قدرت رسیدن امام علی تصور نمیشد ... من چندین بار گفتنم باز هم گفتم ... اینگونه امور اصلا به حدیث و حرف و سخن نیست ... اینگونه امور به عمل هست ...

حاجی جان والله بالله تالله اکثریت در نظر اسلام مهم نیست الان مسیحی ها اکثر هستند بریم مسیحی بشیم
خدا در قران می گوید اکثرهم لایعقلون
اقا یک سوال دارم از شما اگر حضرت علی بگوید من امام هستم شما قبول می کنید مساله امامت را ؟؟!!
حداقل بالای 50 مورد ایات اگر بررسی شود به مساله امامت و خلافت و جانشینی حضرت علی ع ربط پیدا می کند
کاربر محترم شما به من بگویید پیامبر باید چی می گفت تا برای شما بیاورم


نفرنفر;479743 نوشت:
3- چرا مساله امامت را حضرت محمد (ع) فقط یک بار عنوان کردند ... به نظره من باید 10000 بار عنوان میکردند ... باید مهمانی ترتیب میدادند و روسای اقوام رو دعوت میکردند ... باید از ایشان پیمان میگرفتند ... باید پیمان رو مکتوب میکردند ... و ....

با سلام

سوال بسیار خوبی است اما نیاز به کمی تفکر وتعقل دارد !

آیا پیامبر (ص) روزانه چند بار جلوی اصحابش وضو گرفت ونماز خواند ؟!

یک حساب ساده بکنید چند بار وضو گرفت آیا پاهایش را شست یا مسح کرد ؟! ودر نماز بسم الله گفت آخرش آمین گفت یانه ؟ غیر المغضوب علیهم و غیر الضالین گفت که عمر میخواند ، یا غیر المغضوب علیهم ولا الضالین ؟! ودر تشهد چی گفت ؟

رَوَى أَبُو عُبَيْدٍ الْقَاسِمُ بْنُ سَلَّامٍ فِي كِتَابِ فَضَائِلِ الْقُرْآنِ، عَنْ أَبِي مُعَاوِيَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ، عَنِ الْأَسْوَدِ، عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّهُ كَانَ يَقْرَأُ: " غَيْرِ المَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَغَيْر الضَّالّين". وَهَذَا إِسْنَادٌ صَحِيحٌ .تفسير ابن كثير

فکر کنم از یک میلیون بار بیشتر شود ، درست است یا نه ؟

حال شما ببینید در همان آغاز شهادت رسول الله (ص) هر یک از اصحاب صاحب مذهب وکرسی میشود یکی میگوید طبق مذهب عائشه رضاع کبیر در قرآن بوده وجائز است .... حدیث صحیح فی الکتب التسعه .

معاویه به ابن عباس میگوید تو بر مذهب علی هستی یا عثمان ؟!!!!حدیث صحیح

عمر بن الخطاب در 100 مساله با ابن مسعود مخالف بود !!!!!!!!!!!! بروایت ابن قیم

پس هنگامیکه در این امور واضح و بدیهی که روزانه در جلوی چشم صدها وهزاران نفر از اصحاب انجام میشده ، توافقی نیست چگونه انتظار دارید در مساله مهمی مانند امامت که منافقین و حسودان قریش بشدت در صدد نابودی آن بودند هم اکنون اسمی مانده باشد ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!! آیا توطئه ای عظیم برای نابودی اسلام و قرآن در کار نبود ؟؟!!!!!!

همینقدر که امروز اسم امام علی (ع) باقی مانده خودش بزرگترین معجزه تاریخ است .

[="Black"]

نفرنفر;480566 نوشت:
سلام ...
حداقل یک بار پست ایشون رو میخوندین تا متوجه میشدین ...
استاد میقات استدلال کردن که حضرت محمد به سن پیری رسیدند و در بستر مریضی بودند و تقاضای کاغذ میکردند و عمر بهشون کاغذ نمیدادند ... و من هم گفتم حضرت محمد اگر میخواستند امامت حضرت علی (ع) رو مکتوب کنند نباید اجازه میدادند که به این سن برسند ... در بستر بیماری بیوفتند و سپس نسبت به این کار اقدام میکردند ...

بسم الله الرحمن الرحیم

شما بروید و احادیث نقل شده از پیغمبر را مطالعه بفرمایید سپس بگویید چرا پیغمبر قبل از پیری کاری نکردند.

حدیث غدیر ، حدیث کساء ، و ......![/]

نفرنفر;479743 نوشت:
چگونه بود که معاویه توانست ولایت یزید ( لعنت الله علیه) را مسجل کند ولی حضرت محمد (ص) نتوانست ...

.

با سلام و عرض ادب

کارشناس محترم تاریخ مطالب لازم را بیان فرمودند از باب تکمیل مطالب ایشان نکاتی عرض می گردد.

1) ابتدا باید توجه داشت که نباید توقع داشت که بعد از حکومت بنی امیه و بنی عباس، وقایع تاریخ اسلام آنگونه که اتفاق افتاده، بدون هیچ گونه تحریف و یا سانسوری بدست ما رسیده باشد؛ مخصوصا مساله ی همچون مساله ی امامت که محل اصلی اختلاف میان شیعه و سنی است.

2) ما بر این باوریم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به موجب دستور الهی، در این راستا آنچه می بایست بیان می گشت، بیان نموده اند؛ که یکی از جایگاههای اعلان عمومی و اخذ بیعت از مردم، در غدیر خم واقع گردید که در جریان این واقعه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از عموم مردم بیعت بر ولایت و وصایت امام علی علیه السلام گرفتند.

http://www.askdin.com/thread24169.html

3) مقایسه ی مساله ی امامت امام علی علیه السلام با پادشاهی معاویه و یزید لعنهما الله، مقایسه ای با فاصله ای بسیار است؛ زیرا که در امر پادشاهی مقصود، حکمرانی و سیطره ی بر مردم است با هر سببی که امکان تحقق آن فراهم باشد، که قتل و تهدید و ارعاب از مسائل ابتدائی و بدیهی آن می باشد که معاویه نیز از همه ی این اسباب در راستای هدف پلید خویش استفاده نمود و این برخلاف مساله ی امامت امت است که جایگاهی همسان جایگاه رسالت دارد که مقصود آن هدایت مردم به سوی الله است، که این امر نیز اساسا با اجبار و نفی اختیار سر سازش نخواهد داشت؛ بلکه آنچه در آن اتفاق می افتد بیان و اتمام حجت بر مردم است.

4) در برخی از روایات به این نکته اشاره شده که مثل امام همچون مثل کعبه است و بیان گردیده که در جریان غدیر خم حجت بر مردم تمام شده و راه عذری بر مردم باقی نمانده است:

الف) در روایتی از امام موسی بن جعفر علیهما السلام از پدران کرامش علیهم السلام می خوانیم: بعد از سخنان توهین آمیز عمر بن خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و بیرون رفتن مهاجرین و انصار از حجره، آنحضرت امام علی علیه السلام را طلب نمودند و نکاتی را به ایشان فرمودند از جمله اینکه:

«إِنَّمَا مَثَلُكَ‏ فِي الْأُمَّةِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ الَّتِي نَصَبَهَا اللَّهُ عَلَماً وَ إِنَّمَا تُؤْتَى مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ وَ نَأْيٍ سَحِيقٍ‏ وَ لَا تَأْتِي...»؛[1]همانا وصف و مثل تو در میان امت، وصف و مثل کعبه است که خدا انرا نشانه و پرچم قرار داده است که مردم از راههای دور (برای زیارت آن)بیایند؛ نه اینکه کعبه به سراغ آنها برود.


[/HR]
[1]شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، 30جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1409 ق. ج3، ص219، ابواب القبلة.

ب)آیا رویداد غدیر را فراموش نمودید؟!

مرحوم ابن بابويه در كتاب:«نصوص على الائمة الإثنى عشر عليه السلام»[1] با سند متصل خود از محمود بن لبيد آورده است كه: چون رسول خدا صلی الله علیه وآله رحلت كرد، كار فاطمه علیها السلام اين بود كه بر سر قبور شهدای احد می آمدند و در کنار قبر حمزه گريه مى ‏كرد.

يكى از روزها من بر سر مزار حمزه رفتم، ديدم كه فاطمه صلوات الله عليها آنجاست و مشغول گريستن است. من صبر كردم تا از گريه فارغ شد، آنگاه پيش رفتم و سلام كردم و گفتم: اى سيده ی نسوان! سوگند به خدا كه با گريه ی خود رگهاى دل مرا پاره كردى!:«والله لقد قطعت انیاط قلبی من بکاءک».

فاطمه علیها السلام فرمودند: اى ابا عمرة! من سزاوار است گريه كنم چون بهترین پدر را از دست داده ام.

عرض كردم: اى سيده ی من! موضوعی است که مدتها در سینه ام سنگینی می کند و اینک می خواهم از شما بپرسم؟

حضرت فاطمه فرمود: بپرس! عرض كردم: آيا رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره امامت على قبل از رحلتشان نصى بیان فرمودند؟! حضرت فرمود: وا عجبا انسيتم يوم غدير خم؟![2] اى شگفتا آيا شما روز غدير خم را فراموش كرديد؟!

عرض كردم: بلى روز غدير خم تصريحى بر اين امر بود، وليكن مى ‏خواهم از آنچه كه رسول خدا صلی الله علیه وآله در پنهانى به شما گفته است سؤال كنم!

حضرت فرمودند:«اشهد الله تعالى لقد سمعته يقول: على فيكم خير من اخلفه فيكم، و هو الامام و الخليفة بعدى، و سبطاه و تسعة من صلب الحسين ائمة ابرار. لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادين مهديين، و لئن خالفتموهم ليكون الاختلاف فيكم الى يوم القيامة»؛[3]من خداوند را شاهد مى‏ گيرم كه شنيدم مى‏ فرمود: على در ميان شما بهترين كسى است كه من در ميان شما مى‏ گذارم، و بعد از من او امام و خليفه است، و دو فرزند او با نه نفر از صلب حسين، پيشوايان نيكو كردارند. اگر شما از آنها پيروى كنيد آنها را هدايت كننده و هدايت شده مى‏يابيد! و اگر مخالفت آنها را كنيد، اين اختلاف در ميان شما تا روز قيامت به طول خواهد انجاميد.

ج) بعد از خطبه ی دردمندانه ی حضرت صدیقه علیها السلام در مسجد،«رافع بن رفاعه ی زرقی» به آنحضرت عرض کرد: اگر علی علیه السلام زودتر مساله ی خلافت را طرح نموده بود، با دیگران دست بیعت نمی دادیم! حضرت فرمودند: از من دور شو! خدای بزرگ پس از واقعه ی غدیر، برای کسی جای عذر و بهانه باقی نگذاشته است:«الیک عنی فما جعل الله لاحد بعد غدیر خم من حجة و لا عذر».[4]


[/HR] [1]. به نقل از کتاب«غایة المرام»، تالیف: سید هاشم بحرانی، ج1،ص326. [2].قصه غدير خم را محمد بن اسحق، و احمد بلاذرى، و مسلم بن حجاج، و ابو نعيم اصفهانى، و ابو الحسن دارقطنى، و ابو بكر بن مردويه، و ابن شاهين مروزى، و ابو بكر باقلانى، و ابو المعالى جوينى، و ابو اسحق ثعلبى، و ابو سعيد خرگوشى، و ابو المظفر سمعانى، و ابو بكر بن شيبة، و على بن جعد، و شعبة، و اعمش، و ابن عياش، و ابن سلاح، و شعبى، و زهرى، و اقليسى، و جعابى، و ابن بيع، و ابن ماجة، و ابن عبد ربه، و ألْكانى، و شريك قاضى، و ابو يعلى موصلى از طرق عديده، و احمد بن حنبل از بيست طريق، و ابن بطة از بيست و سه طريق روايت كرده‏اند. و على بن هلال مهلبى كتاب «غدير» را تصنيف كرده است، و احمد بن محمد بن سعيد كتاب راويان حديث غدير را تصنيف نموده است، و ابن جرير طبرى كتاب «ولايت» را كه آن كتاب غدير خم است، و در آن هفتاد طريق براى آن ذكر كرده است، و مسعود شجرى كتابى در روات و طرق اين خبر، و رازى در كتاب خود اسمآء روات آنرا به ترتيب حروف معجم ذكر كرده است. و ابو العباس ابن عقدة كتابى تصنيف كرده است، و گفته است كه: شنيدم كه ابو على عطار همدانى مى‏گفت كه: اين حديث براى من از دويست و پنجاه طريق روايت شده است.(امام شناسی، حسینی تهرانی، ج7،ص207).
[3].کفایة الاثر، الخزاز القمی، ص199.
[4]. دلائل الامامة، محمد بن جریر الطبری(شیعی)، ص122.

بیان نقلی از ابن ابی الحدید معتزلی:

ابن ابی الحدید به نقل از ابن عباس می گوید: در یکی از روزهای آغازین حکومت عمر، بر او وارد شدم در حالی که مشغول خوردن خرما بود. بعد از تعارف به من و خوردن خرما و نوشیدن آب و حمد خدا و تکیه زدن بر دیوار، خطاب به من گفت : از کجا می آیی؟ گفتم: از مسجد. گفت پسر عمویت چه می کند؟ تصور کردم «عبدالله بن جعفر» را می گوید، که وی گفت نه ، نه او را نمی گویم، بلکه بزرگ شما خاندان را می گویم:«انما عنیت عظیمک اهل البیت».

گفتم به آبیاری در فلان نخلستان و قرائت قرآن اشتغال دارد. گفت: می خواهم مطلبی را از تو بپرسم، ولی تو را سوگند می دهم که اگر حقیقت را نگوئی، قربانی شتران زیادی بر گردنت باشد!«علیک دماء البدن ان کتمتها». آنگاه گفت آیا هنوز در دل او از مساله ی خلافت چیزی هست؟ :«هل بقی فی نفسه شیء من امر الخلافة».

گفتم: آری. گفت آیا بر این باور است که پیامبر صلی الله علیه وآله از او اسم برده است:«ایزعم ان رسول الله صلی الله علیه وآله نص علیه». گفتم:آری! حتی در مورد ادعای او از پدرم عباس نیز سؤال کردم و او نیز حق را به علی علیه السلام داد.

عمر گفت: آری پیامبر صلی الله علیه وآله در باره ی او مطالبی داشت، ولی اینها دلیل نمی شود و جلوی عذر و بهانه را نمی گیرد. پیامبر صلی الله علیه وآله در بیماریش خواست از او نام ببرد ولی من نگذاشتم، زیرا بر اسلام ترسیدم که اگر علی علیه السلام به خلافت برسد، جامعه ی عرب از هم گسیخته گردد! و پیامبر صلی الله لیه وآله نیز دانست که من از دل او با خبر هستم، به همین علت دست نگهداشت، وآنچه تقدیر است همان خواهد شد :«لقد اراد فی مرضه ان یصرح باسمه، فمنعت من ذلک اشفاقا و حیطة علی الاسلام».[1]

به هر حال با نگاه اجمالی به متونی که بدست ما رسیده است می یابیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در طول حیات مبارک خویش بارها بر امر ولایت و خلافت حضرت امیر المؤمنین علیه السلام تصریح فرمودند و حجت را بر مردم تمام نمودند و مساله ی امامت نیز به مانند مساله ی پادشاهی نمی باشد که با قهر و غلبه و قتل و ... تحقق و عینیت خارجی بیابد.

موفق باشید.


[/HR]
[1]. شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج12،ص21.

صدرا;482188 نوشت:
به هر حال با نگاه اجمالی به متونی که بدست ما رسیده است می یابیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در طول حیات مبارک خویش بارها بر امر ولایت و خلافت حضرت امیر المؤمنین علیه السلام تصریح فرمودند و حجت را بر مردم تمام نمودند و مساله ی امامت نیز به مانند مساله ی پادشاهی نمی باشد که با قهر و غلبه و قتل و ... تحقق و عینیت خارجی بیابد.

با درود. البته من اعتقاد دارم که پیامبر بارهادر طول حیاتشان ، این مورد را یادآور بوده اند ولی اینکه ما به جای اسناد کتب خودمان ، از ابی الحدید سنی نقل کنیم ، یک جوری خیلی بد است ، چرا که پرسنده اسناد کتب خودمان را خواستند نه سنی ها

ammarshia;480722 نوشت:

یک سوال ساده پیامبر معصومه یا نیست ؟؟
طبق نص تمام علمای وهابی اهل سنت شیعه می گند حضرت محمد ص معصومه می خواستم بدانم عقیدتان را مشخص کنید مثل عده ای نباشید که در این سایت می ترسند بگند شیعه ان یا وهابی همین بگویید تا رو روال پیش رود


جناب ammarshia
دوست عزيز!!!
اين چه طرز جواب دادنه؟ سوال اين دوستمون سوال من هم هست. من هم ميخوام بدونم چرا پيامبر كه از همون روزهاي اول تشكيل حكومت به ايران و جاهاي ديگه نامه نوشت و مردم را به دين خودش دعوت كرد، چرا اين مساله را مكتوب نكرد تا شكي توش نباشه؟ چرا مكتوب كردن مساله به اين مهمي را به روزهاي آخر عمر خودشون موكول كردند؟
من يك شيعه زاده هستم و ميخواهم در مورد اعتقاداتم بيشتر تحقيق كنم. من نه وهابي هستم ونه از بيان اعتقاداتم ترس دارم. شما هم اگه حال و حوصله جواب دادن مودبانه نداري لطفا جواب نده.

mhmd1214;483281 نوشت:
من يك شيعه زاده هستم و ميخواهم در مورد اعتقاداتم بيشتر تحقيق كنم.
سلام . ببخش از دومین پست این تاپیک تا اخریش که سند دادن و دلیل اوردن قانع کننده نبود؟

mhmd1214;483281 نوشت:
من هم ميخوام بدونم چرا پيامبر كه از همون روزهاي اول تشكيل حكومت به ايران و جاهاي ديگه نامه نوشت و مردم را به دين خودش دعوت كرد، چرا اين مساله را مكتوب نكرد تا شكي توش نباشه؟

سلام عليكم

سوال بنده از شما اين هست، نبوت پيغمبر ايا از جانب خدا مكتوب بوده يا خير اگر اري قلم خدا را به ما نشان دهيد و بفرمايد اگر قلم نصب نبوت ايشان الهي بوده چرا مردم باز هم ايمان نياوردند و نمي اوردند؟

نكته بعدي اين مي باشد ما از شما سوال مي كنيم اگر قرار بر اين بوده خلافت و امامت امري زميني باشد چرا رسول خدا نامه اي را مكتوب نكردند تا بر همگان روشن شود خلافت بعد از ايشان مردمي هست و نه الهي؟ چرا شما براي اين عقيده خود مكتوبه اي از رسول خدا ارائه نمي كنيد؟

نكته سوما اين مي باشد كه اقوال و رفتار و كردار رسول خدا براي ما حجت هست و اگر كسي از ان تخطي كند ايمان نياورده است زيرا خداوند مي فرمايد يا ايها الذين امنوا اطيعوا الله و ايعوا الرسول، حالا ما مي گويم وقتي رسول خدا لفظا فرموده است علي خليفه بعد از من هست و مولا علي هم انرا اقرار نموده و اسناد ان با سند صحيح نيز موجود مي باشد شما بدنبال چه هستيد؟ براي چه مي خواهيد دين خدا را سياه نمايي كنيد؟

mhmd1214;483281 نوشت:
چرا مكتوب كردن مساله به اين مهمي را به روزهاي آخر عمر خودشون موكول كردند؟

اين سوال شما بسيار خنده دار مي باشد به اين جهت كه اين چنين سباق پرسش شما حاكي از ان هست كه اطلاعات لازمه در مورد حتي نحوه و مكانيزم رسالت رسول الله ص را هم ندازيد زيرا رسول خدا طبق نص صريح قران تابع وحي بودند (ان اتبع الا ما يوحي الي) فلذا اينكه چه زماني و در چه موقعي بايد مكتوب شود امريست كه بايد از ناحيه الله عز و جل تنفيض گردد پس مناقشه شما بسيار ناعالمانه و مضحكانه مي باشد

نفرنفر;480566 نوشت:
و من هم گفتم حضرت محمد اگر میخواستند امامت حضرت علی (ع) رو مکتوب کنند نباید اجازه میدادند که به این سن برسند

سلام عليكم
باتشكر

اگر شما اعتقاد به قران داريد سوال ما از شما اين هست ايا شما خدا هستيد يا بنده خدا؟ اگر بگويد خدا هستيد كه شرك اكبر گفته ايد و اگر بنده خدا هستيد اين سوال خنده دار چيست كه جديد مدلينگ شده است و به صورت مكرر پرسش مي شود؟ عوض دادن تز و انتي تز كمي قران بخوانيد تا براي رسول خدا امر و نهي نكنيد،

جناب نفر نفر
به ايات زير توجه كنيد


إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ (انعام/50)
من تابع وحي هستم.

قرآن هم به پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دستور مي دهد که:

اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ ﴿انعام/106﴾
از آنچه از پروردگارت به تو وحى شده پيروى كن

وَاتَّبِعْ مَا يُوحَى إِلَيْكَ ﴿يونس/109﴾
و از آنچه بر تو وحى مى‏شود پيروى كن

إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ﴿يونس/15﴾
جز آنچه را كه به من وحى مى‏شود پيروى نمى‏كنم

پيغمبر تابع وحي و فرامين و منويات الهي بوده اند و نه پيرو ضربان قلب و دستورات حضرتعالي، كه شما چگونه مي خواهيم تصميم بگيريد و پيغمبر نيز پيرو شما باشند،

خداوند تصميم گرفتند در اخر عمر پيغمبر مسئله خلافت مكتوب شود اگر شما مسلمان هستيد بايد لبيك بگويد اگر نيستيد كه هيچ، ضمن اينكه پيغمبر در طول عمر مباركشان مسئله خلافت مولا علي ع را اشاعه كردند ايا شما بايد طبق قران تابع گفته ايشان باشيد يا خير؟ اگر اره پس اشكالات شما باطل است اگر نه بشينيم بر سر ان بحث كنيم

نفرنفر;479743 نوشت:
3- چرا مساله امامت را حضرت محمد (ع) فقط یک بار عنوان کردند ... به نظره من باید 10000 بار عنوان میکردند ... باید مهمانی ترتیب میدادند و روسای اقوام رو دعوت میکردند ... باید از ایشان پیمان میگرفتند ... باید پیمان رو مکتوب میکردند ... و ....

دوست عزيز ايا شما خبر از كيفيت حديث غدير با وجود 120 هزار صحابي نداريد؟‌ ايا شما خبر از روايات انذير عشيره نداريد؟ در حديث غدير همه صحابي بودند ديگر پيغمبر چه بايد بكند؟ در حديث انذار عشيره نيز جمع كردن اقوام بود كه پيغمبر مسئله خلافت مولا را مطرح نمودند، ديگر ايشان بايد چه بكنند؟

نفرنفر;479743 نوشت:
همه ما انسانها وقتی به مطلبی مهم برخورد میکنیم ... و نمیخوایم توش انحرافی بوجود بیاد اون رو مکتوب میکنیم

اين فرمايش شما باطل هست زيرا قران در نزد شيعه و سني يكسان و مكتوب هست حال انكه كيفيت وضوي فريقن متفاوت هست با توجه به اينكه كيفت وضو كاملا در قران مكتوب مي باشد

نفرنفر;479743 نوشت:
معمولا سیستمی رو اندیشه میکنه که در اون سیستم جانشین به مرور زمان قدرتمند تر بشه

اين افاضه نيز فاقد ارزش هست زيرا رسول خدا پيش بيني كردند كه بعد از ايشان حق مولا را ضايع مي كنند و حقوق ايشان را اجحافمي كنند، حالا سوال ما از شما اين هست پيغمبر كه قدرت داشتند و تمامي مولفه هاي مد نظر حضرت عالي را داشتند چرا ضحابي با ايشان در موضع مختلف نافرماني و تمرد از دستور مي كردند مانند ماجراي تبوك، جنگ احد، نماز جمعه، پيمان شكني در غدير؟ ايا ما مي توانيم با تمسك به اينها مهر بطلان رسالت ايشان را هم صادر كنيم؟

نفرنفر;479743 نوشت:
چرا پیمان نامه رو در درون شهر نصب نکرد ... چرا 3 رو نوشت از آن را تهیه نکرد ... چرا برای هر یک از شهرها و روستاها نسخه ای از آن را نفرستاد ...

دليلش اين هست كگه پيغمبر تابع مواقض حقوقي شما نيستند و ايكاش شما مشاوره حقوقي رسول خدا مي شديد تا به ايشان دستور مي داديد همان گونه كه عمر گفت پيغمبر هزيان مي گويد و كارش بر اصول نيست از منتظر شما نيز امورات و افعال رسول خدا هم پشتوانه عقلي نداشته و ديمي بوده فلذا علت افتراق عدم مديريت رسول خدا ص حال انكه هنوز نمي دانيد پيغمبر و ما ينطق عن الهوي هستند

سلام
من نه دين شناسم و ميتونم تخصصي جواب بدم اما خيلي ساده به شما بگم ، اگر به دنبال حقيقت باشي خيلي راحت ميتوني سند مدرك جم كني و حتي اسم مولا علي رو در قران ببيني كه حتي حضرت اقا امام صادق هم بنا به روايتي تاييد كردند كه اسم مولا علي در قران اومده " خود كلمه مبارك علي "

ببينين ما بيقيه چيز ها به ضعف ادمي بر ميگرده همين و بس وگرنه سند و مدرك بسيار هست فراوون

تمناي دعا

[="Navy"]

Amiraram;483446 نوشت:
ببينين ما بيقيه چيز ها به ضعف ادمي بر ميگرده همين و بس وگرنه سند و مدرك بسيار هست فراوون

کاملاً صحیحه.

ما یا همّت‌مان برای جستجو کردن حقیقت، ضعیفه و یا استعدادمون و یا حوصله‌مون.

وگرنه سند و مدرک‌ها فراوان و واضحند.

اینه که امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 87 نهج می‌فرماید: «فأینَ تذهبون و أنّی تؤفکون؟! و الأعلامُ قائمة والآیاتُ واضحة و المَنارُ منصوبة»[/]

kheymegahabalfazl;483442 نوشت:
سلام عليكم

سوال بنده از شما اين هست، نبوت پيغمبر ايا از جانب خدا مكتوب بوده يا خير اگر اري قلم خدا را به ما نشان دهيد و بفرمايد اگر قلم نصب نبوت ايشان الهي بوده چرا مردم باز هم ايمان نياوردند و نمي اوردند؟



با سلام و احترام
نخیر، نبوت پیامبر هم مکتوب نبوده. قلم خدا هم به نظر من همون معجزات انبیاست. انسان هم موجودی دارای عقل و اختیار است. ممکن است کسی با شنیدن وصف یک معجزه ایمان بیاورد ولی فرد دیگر با دیدن خود معجزه هم آن را فریب و جادو و ... بداند.

kheymegahabalfazl;483442 نوشت:
نكته بعدي اين مي باشد ما از شما سوال مي كنيم اگر قرار بر اين بوده خلافت و امامت امري زميني باشد چرا رسول خدا نامه اي را مكتوب نكردند تا بر همگان روشن شود خلافت بعد از ايشان مردمي هست و نه الهي؟ چرا شما براي اين عقيده خود مكتوبه اي از رسول خدا ارائه نمي كنيد؟

من چنین عقیده ای ندارم. من فقط درمورد اینکه اگر رسول خدا، از جانب خدا امیرالمومنین را جانشین خود قرار دادند، پس چرا مثل بسیاری از مسائل دیگر آن را مکتوب نکرد، سوال دارم.
kheymegahabalfazl;483442 نوشت:
نكته سوما اين مي باشد كه اقوال و رفتار و كردار رسول خدا براي ما حجت هست و اگر كسي از ان تخطي كند ايمان نياورده است زيرا خداوند مي فرمايد يا ايها الذين امنوا اطيعوا الله و ايعوا الرسول، حالا ما مي گويم وقتي رسول خدا لفظا فرموده است علي خليفه بعد از من هست و مولا علي هم انرا اقرار نموده و اسناد ان با سند صحيح نيز موجود مي باشد شما بدنبال چه هستيد؟ براي چه مي خواهيد دين خدا را سياه نمايي كنيد؟

آیا سوال پرسیدن از نظر شما سیاه نمایی است؟ آیا از نظر شما اگر در دل کسی شبهه ای ایجاد شد حق بیان آن را ندارد؟ آیا اگر کسی در مورد مسائلی که از نظر شما کاملا بدیهی است سوالی داشت، قصد سیاه نمایی دارد؟
kheymegahabalfazl;483442 نوشت:

اين سوال شما بسيار خنده دار مي باشد به اين جهت كه اين چنين سباق پرسش شما حاكي از ان هست كه اطلاعات لازمه در مورد حتي نحوه و مكانيزم رسالت رسول الله ص را هم ندازيد زيرا رسول خدا طبق نص صريح قران تابع وحي بودند (ان اتبع الا ما يوحي الي) فلذا اينكه چه زماني و در چه موقعي بايد مكتوب شود امريست كه بايد از ناحيه الله عز و جل تنفيض گردد پس مناقشه شما بسيار ناعالمانه و مضحكانه مي باشد

با این مطلب آخری که شما نوشتید و مناقشه ناعالمانه و مضحکانه بنده، برای من این شبهه هم ایجاد شد که شما در مدیریت خدا هم نقص وارد کرده اید، به این دلیل که پیامبر اکرم طبق فرمان خدا عمل کردند و نتیجه آن شد که بعد از رحلت ایشان طرفداران امیرالمومنین به اندازه انگشتان دست هم نبودند.

mhmd1214;483501 نوشت:
نخیر، نبوت پیامبر هم مکتوب نبوده. قلم خدا هم به نظر من همون معجزات انبیاست.

پس از منظر شما ادعاي نبوت انبيا بر باطل هست، حال چگونه مي شود كه براي ولايبت مولا علي قلم خدايي مي خواييد اما وقتي ما از شما ادله براي انبيا و قلم خدايي مي خواييم و طلب مي كنيم مي فرماييد معجزات؟ ايا شما معجزات انبيا را ديده ايد؟ بسيار از دكتر ها هم معجزه مي كنند و مريض شفا ميب دهند ايا از منظر شما انها نيز پيغمبر خدا هستند؟ دوست عزيز ما همچنان منتظر يك پاسخ محكم و مستدل براي سوالمان هستيم

شما ادعا كرديد اگر ولايت مولا علي ع وجود دارد چرا پيغمبر انرا مكتوب نكرد و ما هم كفتيم شما براي رسالت رسول خدا قلم و مكتوبه الهي بياوريد كه نتوانستيد فلذا ديگر چرا براي ولايت مولا چنين ادعايي را داريد؟

نكته بعدي اين بود كه ما گفتيم:::::::::::

kheymegahabalfazl;483442 نوشت:
كته بعدي اين مي باشد ما از شما سوال مي كنيم اگر قرار بر اين بوده خلافت و امامت امري زميني باشد چرا رسول خدا نامه اي را مكتوب نكردند تا بر همگان روشن شود خلافت بعد از ايشان مردمي هست و نه الهي؟ چرا شما براي اين عقيده خود مكتوبه اي از رسول خدا ارائه نمي كنيد؟

نكته سوما اين مي باشد كه اقوال و رفتار و كردار رسول خدا براي ما حجت هست و اگر كسي از ان تخطي كند ايمان نياورده است زيرا خداوند مي فرمايد يا ايها الذين امنوا اطيعوا الله و ايعوا الرسول، حالا ما مي گويم وقتي رسول خدا لفظا فرموده است علي خليفه بعد از من هست و مولا علي هم انرا اقرار نموده و اسناد ان با سند صحيح نيز موجود مي باشد شما بدنبال چه هستيد؟ براي چه مي خواهيد دين خدا را سياه نمايي كنيد؟

لطفا براي مطالب باالا نيز رده بزنيم اگر بضاعتش را داريد

mhmd1214;483501 نوشت:
من چنین عقیده ای ندارم. من فقط درمورد اینکه اگر رسول خدا، از جانب خدا امیرالمومنین را جانشین خود قرار دادند، پس چرا مثل بسیاری از مسائل دیگر آن را مکتوب نکرد، سوال دارم.

دوست عزيز جواب اين سوال شما را هم داديم

اقوال و رفتار و كردار رسول خدا براي ما حجت هست همان گونه كه خداوند در قران مي فرمايد لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه، سنت رسول خدا اسوه حسنه و حجت براي ما هست، فلذا اقوال رسول خدا و منويات رسول خدا براي ما حجت هست و اين مناقشات مضحكانه و جاهلانه هست كه بگويم سخن پيغمبر باطل هست و تنها قلم فرسايي او براي ما حجت هست، ايا شما براي اين ادعاي خود حجيت و بينه هم داريد؟ قران مي فرمايد اطيعوا الرسول ايا فرموده است كه حتما بايد پيعغمبر بنويسد و براي شما حجت باشد؟ وقتي رسول الله ص به سند صحيح مي فرمايد يا علي تو خليفه، امام، ولي و جانشين بعد از من هستي براي شما شما از ان تبعيت نمي كنيد؟ شما براي ما يك دليل مبرهن از قران بياوريد كه پيغمبر بايد يك مطلب را براي ما مكتوب كند تا حجت باشد در غير اين صورت ادعايشان باطل هست حال انكه رسول خدا مي فرمايند حتي خنده هاي من هم حق هست

إني لا أقول إلا حقا، قال بعض أصحابه: فإنك تداعبنا يا رسول الله؟ فقال: إني لا أقول إلا حقا.
من، جز حق، چيزي نمي‌گويم. بعضي از اصحاب گفتند: يا رسول الله! شما گاهي با ما شوخي و مزاح مي‌کني. آيا اينها را ما به حساب سنت بگذاريم؟ حضرت فرمود: حتي شوخي‌هاي من هم حق است و من، جز حق، چيزي نمي‌گويم.
مسند احمد، ج2، ص340 ـ سنن الترمذي، ج3، ص241 ـ السنن الكبرى، ج10، ص248 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص17 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج6، ص54

سوال من از شما اين هست اگر خنده رسول خدا براي ما حق هست چگونه دستورات ايشان در مورد خلافت بلافصل مولا حق نيست و بايد باطل باشد؟ حال انكه خداوند مي فرمايد اگر كسي از دستورات رسول خدا سرپيچي كند گرفتار دوزخ خواهد شد

إِلَّا بَلَاغًا مِّنَ اللَّهِ وَرِسَالَاتِهِ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ﴿جن/23﴾
[وظيفه من] تنها ابلاغى از خدا و [رساندن] پيامهاى اوست و هر كس خدا و پيامبرش را نافرمانى كند قطعا آتش دوزخ براى اوست و جاودانه در آن خواهند ماند

فلذا طبق ايه قران پيغمبر بايد دستورات الهي را ابلاغ كند همان گونه كه خلافت مولا علي را ابلاغ نمودند حال چرا شما تابع اين دستورات نيستيد و از رسول خدا مكتوبه مطالبه مي نماييد؟

لطفا مستند و مستدل پاسخ گو باشيد

mhmd1214;483501 نوشت:
با این مطلب آخری که شما نوشتید و مناقشه ناعالمانه و مضحکانه بنده، برای من این شبهه هم ایجاد شد که شما در مدیریت خدا هم نقص وارد کرده اید،

دوست عزيز سخن شما مانند ان است كه به سازنده يك خودرو بگوييم چرا گيربوكس ماشينت را در موتور ماشين جا نزده ايد، او هم به شما مي گويد سازنده من هستم يا شما؟ اخوي شما اشتباه گرفته ايد سازنده خدا هست نه ما، كه شما بخواهيد براي خدا تكليف تعيين نماييد، وقتي خدا مي خواهد در اخر عمر رسول خدا مطلبي را مكتوب نمايد اين ديگر به ما ارتباطي ندارد من نمي دانم چرا شما مي خواهيد اين موضوع را بچرخوانيد و وقتي ما به شما مي گويم سياه نمايي مي كنيد بهتان بر هم مي خورد، ايا شما شيعه و مسلمان هستيد يا خير؟ اول موضع خود را مشخص نماييد، اگر هستيد خداوند مي فرمايد و ما اتاكم الرسول فخذواه پيرو دستورات رسول خدا باشيد ديگر به من چه ارتباطي دارد رسول خدا در چه مورخه و ساعتي خواستند مطلبي را مكتوب نماييد؟

ثانيا مطلب من به كدام بخش مديريت الهي صدمه زده است؟ جالب هست شما شبهه وارد مي كنيد ما پاسخ گو هستيم بعدا ما سيستم مديريت الهي را دچالش چالش مي كنيم؟ برادر عزيز كسي كه شبهه وارد مي كند به چالش مي كشد و نه پاسخ دهنده

mhmd1214;483501 نوشت:
به این دلیل که پیامبر اکرم طبق فرمان خدا عمل کردند و نتیجه آن شد که بعد از رحلت ایشان طرفداران امیرالمومنین به اندازه انگشتان دست هم نبودند.

خوب حالا اشكال مطلب بالا در چيست؟ پاسخ اين سوال هم بسيار واضح هست، مثلا پيغمبر فروعات را وضع نمودند و خيلي ها مسلمان هستند هم فاعل به فروع نيستند ايا اين تنقيص به رسول خدا بر مي گردد؟ وظيفه رسول خدا تبليغ هست فانما عليك البلاغ ايشان مامور به انجام وظيفه هستند و نه نتجيه دوست عزيز، اينكه شما پيرو چه كسي هستيد مسئله اختياري هست لا اكره درك اين مسئله نيز سخت نمي باشد، همان گونه كه حضرت نوح 950 سال نبوت و پيام رسال الهي بودند اما عده كمي به ايشان ايمان اوردند(و ما آمن معه إلا قليل) ايا از منظر شما رسالت و مكانيزم مديريت الهي نيز مشكل داشته كه نتوانسته اند تاثيرات لازمه را بگذاريند؟ خير، زيرا همه ما انسانها در انتخاب مخير هستم

سلام ...

جناب خیمه ابولفضل ... نمیدونم چرا سوال من رو پیش پا افتاده و خنده دار عنوان کردین ... به هر حال زمانی هم افتادن سیب بر رویه زمین ... و اینکه چرا سیب میافتد سوالی خنده دار بود ...
شاید از نظر شما سوال مذکور خنده دار باشه ... اما از نظر من عمقی از معنا تو همین سوال خوابیده ... و نیاز به انسانی آزاد اندیش داره تا بتونه دلیل اون رو کشف کنه ...

اگر هم تاریخ رو بخونیم میبینیم که تقریبا تمام زمامگران تونستن جانشین خودشون رو حداقل 1 ماه بر مسند فرمانروایی قرار بدن ... حتی بی کفایت ترین زمامداران .... و چرا حضرت محمد ( سرور کائنات ) نتوانست این کار را انجام دهد ... از نظره من سوال مهمی هست !!!

به هر حال من جواب پرسش خودم رو گرفتم ... نیازی هم ندارم که کسی رو قانع کنم ...

مسائلی که 100 درصد هستند و احتمال دروغ بودنشون نیست ...

1- حضرت علی (ع) امام هستند ... چون خودشان گفته اند ... و هیچ تردیدی در این زمینه نمیتوان داشت .
2- واقعه غدیر خم اتفاق افتاده است ... شیعه و سنی در موردش تاکید دارند و هیچ شکی در موردش نمیتوتان داشت .
3- حضرت محمد ابزار آلاتی رو اندیشه نکردند که به صورت قهریه امام علی (ع) به زمامداری برسد ... مثلا ایشان ارتش را مطیع امام علی نکردند ... مثلا از روسای اقوام بیعت کتبی نگرفتند .

اینها حقاق مساله هستند ... و کسی هم نمتونه نقضشون کنه ...

نفرنفر;483589 نوشت:
اگر هم تاریخ رو بخونیم میبینیم که تقریبا تمام زمامگران تونستن جانشین خودشون رو حداقل 1 ماه بر مسند فرمانروایی قرار بدن

دوست عزيزم ايا رسول خدا ص عقايد و افكارشان را از زمامداران تاريخ مي گرفتند؟ اگر قرار باشد حضرت رسول افكار و انديشه خود را از خلق الله اخذ نمايند ديگر چرا نماينده الهي هستند؟ پس فرق ايشان با كوروش و چنكيز مغول در چيست؟ نكته دوم چرا شما افكار و ديپريسين دين را با غير دين مي سنجيد؟ نكته سوم خود رسول خدا قبل از رسالتشان مگر در جايي اموزش نبوت ديده اند كه بعد خداوند ايشان را مبعوث نمود؟ ما اگر مي گويد اين سوالات خنده دار هست به اين جهت بوده كه ما گزاره الله سبحان تعالي را در مباني هاي خود مجهول نموده ايم لذا حل مسئله برايمان سخت شده و به جاي در نظر گرفتن خدا امده ايم رسول خدا را با عامي قياس مي كنيم در نتيجه اين فرمول راهي به جايي نخواهد بر لحاظا اگر شما به يقين برسيد كه پيغمبر تايع اوامر الهي هستند در خواهيد يافت خود خداوند به صورت تكويني توانايي اداره يك امت و جامعه را در قدرت و شخصيت يك شخص مي تواند جعل كند همان طور كه توانايي هدايت كائنات و كرارت و كهكشان ها را دارد

موفق و منصور باشيد:Gol:

kheymegahabalfazl;483620 نوشت:
دوست عزيزم ايا رسول خدا ص عقايد و افكارشان را از زمامداران تاريخ مي گرفتند؟ اگر قرار باشد حضرت رسول افكار و انديشه خود را از خلق الله اخذ نمايند ديگر چرا نماينده الهي هستند؟ پس فرق ايشان با كوروش و چنكيز مغول در چيست؟ نكته دوم چرا شما افكار و ديپريسين دين را با غير دين مي سنجيد؟ نكته سوم خود رسول خدا قبل از رسالتشان مگر در جايي اموزش نبوت ديده اند كه بعد خداوند ايشان را مبعوث نمود؟ ما اگر مي گويد اين سوالات خنده دار هست به اين جهت بوده كه ما گزاره الله سبحان تعالي را در مباني هاي خود مجهول نموده ايم لذا حل مسئله برايمان سخت شده و به جاي در نظر گرفتن خدا امده ايم رسول خدا را با عامي قياس مي كنيم در نتيجه اين فرمول راهي به جايي نخواهد بر لحاظا اگر شما به يقين برسيد كه پيغمبر تايع اوامر الهي هستند در خواهيد يافت خود خداوند به صورت تكويني توانايي اداره يك امت و جامعه را در قدرت و شخصيت يك شخص مي تواند جعل كند همان طور كه توانايي هدايت كائنات و كرارت و كهكشان ها را دارد

موفق و منصور باشيد:Gol:

سلام ...
جناب خیمه ابولفضل ... امیدوارم که خوب باشین ...
قرار نیست که اینجا دنبال مقصر بگردیم ... شما فکر میکنین هدف من از عنوان کردن این سوال این هستش که میخوام مقصر رو پیدا کنم !!!

من عنوان کردم ....

نقل قول:

اگر تاریخ رو بخونیم میبینیم که تقریبا تمام زمامگران تونستن جانشین خودشون رو حداقل 1 ماه بر مسند فرمانروایی قرار بدن ... حتی بی کفایت ترین زمامداران .... و چرا حضرت محمد ( سرور کائنات ) نتوانست این کار را انجام دهد ... از نظره من این سوالی مهم هست ...

و شما به من پاسخ دادین ...

نقل قول:

ما اگر مي گويد اين سوالات خنده دار هست به اين جهت بوده كه ما گزاره الله سبحان تعالي را در مباني هاي خود مجهول نموده ايم لذا حل مسئله برايمان سخت شده و به جاي در نظر گرفتن خدا امده ايم رسول خدا را با عامي قياس مي كنيم در نتيجه اين فرمول راهي به جايي نخواهد بر لحاظا اگر شما به يقين برسيد كه پيغمبر تايع اوامر الهي هستند در خواهيد يافت

این چگونه پاسخی است !!!
مثله این میمونه که نیوتن سوال بپرسه که چرا سیب میافتد ... و شما به او بگویید این سوال خنده دار است ... چون خدا خواسته که سیب بیوفتد ... خداوند خواسته که حضرت محمد اینگونه رفتار کند ... خداوند خواسته که ...

مطمئنا خواست و اراده خداوند بوده ... در این که شکی نیست !!!

من میخوام بدونم چرا سیب میافتد ... علتش چیست ؟؟؟
من میخوام بدونم چرا خدا به حضرت محمد دستور نداد که به صورت قهریه حضرت علی رو جانشین خودت بکن !!! چرا قبل از فوتشان کل ارتش رو به صورته قهریه فرمانبردار ایشان نکرد !!!

نفرنفر;479743 نوشت:
با عرض سلام خدمته کارشناس محترم سایت ....
3 تا سوال به ذهنم رسید که خواستم ازتون بپرسم ... لطفا برادران اهل سنت اجازه بدن من جوابم رو از کارشناس سایت بگیرم ... بعدا هر چی خواستن عنوان کنن ...

1- ....
خوب البته اینها راهکارهایی هست که به ذهن مغز ناقصه من میرسه ... خوب چرا حضرت محمد که در آن زمان در اوج کمال انسانیت قرار داشتند چنین کارهایی رو انجام ندادند ... چرا قبل از مرگشان ولایت امیر المومنین را مسجل نکردند ... چگونه بود که معاویه توانست ولایت یزید ( لعنت الله علیه) را مسجل کند ولی حضرت محمد (ص) نتوانست ...

با تشکر از راهنمایی شما ...

دوست عزیز اجازه بدین مرحله به مرحله جلو بریم:
شما واقعه غدیر رو قبول دارین یانه؟

ya-mahdi;483702 نوشت:
دوست عزیز اجازه بدین مرحله به مرحله جلو بریم:
شما واقعه غدیر رو قبول دارین یانه؟

سلام ...
من واقعه غدیر خم را قبول دارم ... اما شما میخواین از اون چه برداشتی بکنین ؟؟؟

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

نفرنفر;483691 نوشت:
اگر تاریخ رو بخونیم میبینیم که تقریبا تمام زمامگران تونستن جانشین خودشون رو حداقل 1 ماه بر مسند فرمانروایی قرار بدن ... حتی بی کفایت ترین زمامداران .... و چرا حضرت محمد ( سرور کائنات ) نتوانست این کار را انجام دهد ... از نظره من این سوالی مهم هست ...

1- صحت نداره، خیلی ها کشته شدن و با کشته شدنشان حکومت هم عوض شد، اصلاً تغییر حکومتها چطور بوده؟
2- کی میگه این شیوه درسته؟
3- چرا همه زمامگران(!) جاشون رو به دیگران دادن؟
4- چرا سوال ساده تر نپرسیم؟
چرا خدا خواست که مردم فهم و شعور داشته باشند؟
چرا کل بشریت داره آروم آروم شعور و درک پیدا میکنه(جای الکترونها و فوتونها خالیه که از ابتدا شعور دارند!!!:khaneh:)
چرا خدا خواسته که امام معصوم(ع) بر گردش جمع شوند و مردم به سوی او بروند؟
چرا خدا با یک قوه قهریه همه رو مجاب نمیکنه که دین و .... و .... همه و همه درست هستند؟

[="Black"]

mhmd1214;483501 نوشت:
نخیر، نبوت پیامبر هم مکتوب نبوده. قلم خدا هم به نظر من همون معجزات انبیاست.

به نام حضرت الله

عرض سلام خدمت شما.

شما فرموده اید قلم خدا معجزات انبیاء بوده است. سخن شما قابل قبول است.

اما دو سوال از شما داشتم.

آیا شما معجزات پیغمبران را به چشم دیدی؟ پاسخ شما قطعا خیر خواهد بود.

آیا پیغمبران خودشان با خط خود نوشتند این معجزه ی ما بود؟ باز هم پاسختان خیر خواهد بود.

چه کسی یا چه کسانی گفتند که این معجزه پیغمبران بود؟ پاسختان شیاد این باشد صحابه پیغمبران.

آیا پیغمبر(ص) در غدیر نگفت حضرت علی(ع) جانشین من است؟

آیا در حدیث کساء که نقل از حضرت زهرا(س) است نیامده است که حضرت علی(ع) جانشین رسول خداست.

آیا شما حدیث منزلت را قبول ندارید؟

و صدها حدیث دیگر.

پیغمبر(ص) بارها و بارها در مناسبتهای مختلف جانشینی حضرت علی(ع) را اعلام کرد.
طبق آیه قرآن مگر سخن رسول (ص) خدا سخن خدا نیست؟؟[/]

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
سند کتبی مبنی بر ولایت امام علی (ع) قرآن کریم است.همانطور که سند کتبی مبنی بر نبوت حضرت محمد (ص) قرآن کریم است.
ما قرآن را داریم.در قرآن برای مثال به واقعه غدیر خم اشاره شده است.علاوه بر این سایر بررسی های تاریخی به ما نشان می دهند که ویژگی های این واقعه چه بوده و در آن چه رخ داده است.سپس باتوجه به این که قرآن حجت است،پس آن چه که در آن آمده سند محسوب می شود.قرآن برای مسلمانان قطعی ترین سند است.
از طرفی قرآن مکتوب بوده،پس سند ما هم مکتوب است.
لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

[="Black"]

نفرنفر;483589 نوشت:
3- حضرت محمد ابزار آلاتی رو اندیشه نکردند که به صورت قهریه امام علی (ع) به زمامداری برسد ... مثلا ایشان ارتش را مطیع امام علی نکردند ... مثلا از روسای اقوام بیعت کتبی نگرفتند .

بسم الله الرحمن الرحیم

کدوم بیعت رو میگویید. همان روساء که بعد از سه خلیفه آمدند و با حضرت علی(ع) کتبا بیعت کردند ، بعد از اینکه عدالت حضرت علی(ع) رو دیدند با او ساز مخالفت زدند.
آیا روساء قبایل بعد از پیغمبر(ص) بر سر قولشان می ماندند؟
اگر روسا سرقولشان می ماندند چرا بعد از شهادت رسول خدا(ص) زمانی که وحشیانه به خانه دخت او ، ام الائمه ، حضرت زهرا(س) هجوم آوردند و خانه ای دوردانه ی رسول الله (ص) را به آتش کشیدند کاری نکردند جز سکوت!؟؟؟ کسی که چشمش را به روی اهانت به حضرت زهرا(س) بست چگونه بر سر قولش پایبند می بود!؟؟


خدا لعنت کند آنانی را که هجوم بردند بر خانه ی حضرت زهرا(س)
خدا لعنت کند او را که دستور جمع آوری هیزوم را داد.
خدا لعنت کند او را با لگد بر در نیم سوخته زد.
خدا لعنت کند آنکس را که راه بر مادرم زهرا(س) بست.
خدا لعنت کند آنکس را که سیلی زد.
خدا لعنت کند آنکس را که محسن فاطمه (س) را کشت.
[/]

آقای

mhmd1214 جانشین من هستش ...
الان برام کاری پیش اومده ...

نفرنفر;483735 نوشت:
آقای
mhmd1214 جانشین من هستش ...
الان برام کاری پیش اومده ...

الان اگه کارشناس بداند منظور شما چه هست
نوشته شما در بالا را تحریف میکند
تا بدانید که مردم اگر نخواهند حرف حق را بپذیرند، جز خدا، کسی نمیتواند آنها را مجبور کند
و خدا هم نخواسته کسی را مجبور سازد.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

نفرنفر;483735 نوشت:
آقای
mhmd1214 جانشین من هستش ...
الان برام کاری پیش اومده ...

آنچه که اینجا می گویم،به قصد مناظره است.مقصودم بحث شخصی با شما نیست.بلکه می خواهیم مثالی را با مسئله مربوط به پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) تطبیق بدهیم:
من می گویم شما عجله داشتید.حواستان نبوده چه گفته اید.یک حرفی زده اید.گفتید mhmd1214 ولی منظورتان کاربر m001 بوده است.پس کاربر m001 جانشین شماست.
به طور مشابه همین اتفاق رخ داد:گفتند پیامبر (ص) هذیان می گوید(سبحان الله).نمی داند چه می گوید و ابوبکر و عمر و عثمان را با علی (ع) عوض کردند.
لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

نفرنفر;483708 نوشت:
سلام ...
من واقعه غدیر خم را قبول دارم ... اما شما میخواین از اون چه برداشتی بکنین ؟؟؟

سندی محکمتر از این ( واقعه غدیر)؟ وقتی پیش هزاران مسلمان نه تنها پیامبر اسلام (ص) ولایت امیرالمومنین (ع) را اعلام میکند بلکه از آنها بیعت میگیرد.
شاید اگر فقط بصورت نوشته بود یکی میگفت من از آن خبر ندارم ولی با اعلام همگانی و گرفتن بیعت از آنان حجتی است پایدار. که اتفاقا مکتوب شده و در بسیاری از کتابها اعم از سنی و شیعه آمده است.

ya-mahdi;483745 نوشت:
سندی محکمتر از این ( واقعه غدیر)؟ وقتی پیش هزاران مسلمان نه تنها پیامبر اسلام (ص) ولایت امیرالمومنین (ع) را اعلام میکند بلکه از آنها بیعت میگیرد.

در مورد واقعه غدیر هم سوال زیاده دوست عزیز. مثلا چرا پیامبر در همان مکه که همه از جمله اهالی مکه و اطراف آن بودند این مساله مطرح نشد و در جایی مطرح شد که شاید خیلی ها اصلا به اون سمت حرکت نکرده بودند ویا قبلا مسیرشان جدا شده بود؟
ویا چرا رسول خدا بجای مولی از کلمه ای استفاده نکردند که معنی دقیق جانشینی و خلافت را داشته باشد تا دیگران نتوانند آن را تحریف کنند؟
ویا چرا در سقیفه که حدود یک سال از واقعه غدیر میگذشت، کسی حرفی از غدیر نزد؟

دوست عزیز من قصد سیاه نمایی یا ایجاد شبهه ندارم. فقط خواستم بگویم که سندی که از نظر شما محکمترین سند است هم میتواند دارای بحث باشد والا همه اهل سنت باید شیعه میشدند.

[="Black"]

نفرنفر;483735 نوشت:
آقای
mhmd1214 جانشین من هستش ...
الان برام کاری پیش اومده ...

به نام خدا

تحریف متن شما.

شما این متن را در صحت کامل عقل و جسم ننوشته اید. بلکه شما از سر احساسات نوشته اید.

جمله ای که از عقل به دور باشد قابل قبول نیست.:khandeh!:[/]

mhmd1214;483758 نوشت:
در مورد واقعه غدیر هم سوال زیاده دوست عزیز. مثلا چرا پیامبر در همان مکه که همه از جمله اهالی مکه و اطراف آن بودند این مساله مطرح نشد و در جایی مطرح شد که شاید خیلی ها اصلا به اون سمت حرکت نکرده بودند ویا قبلا مسیرشان جدا شده بود؟
ویا چرا رسول خدا بجای مولی از کلمه ای استفاده نکردند که معنی دقیق جانشینی و خلافت را داشته باشد تا دیگران نتوانند آن را تحریف کنند؟
ویا چرا در سقیفه که حدود یک سال از واقعه غدیر میگذشت، کسی حرفی از غدیر نزد؟

دوست عزیز من قصد سیاه نمایی یا ایجاد شبهه ندارم. فقط خواستم بگویم که سندی که از نظر شما محکمترین سند است هم میتواند دارای بحث باشد والا همه اهل سنت باید شیعه میشدند.



بسم الله الرحمن الرحیم

خیلی جالبه در زبان عرب کمه مولی به معنی جانشین است ، تنها جایی که کلمه مولی را به عنوان دوست بیان کرده اند در حدیث غدیر است.

بگذریم. بنده یک قسمت از این متن حدیث کساء را میگذارم.
ببینم چگونه میخواهید متن را تحریف کنید.


قالَ لَهُ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا اَخى
يا وَصِيّى وَ خَليفَتى وَ صاحِبَ لِواَّئى قَدْ اَذِنْتُ لَكَ[=Calibri][=Calibri]

رسول خدابه او فرمود: و بر توباد سلام اى برادرمن و اى وصى و خليفه و پرچمدار منبه تو اذن دادم[=Calibri]

سلام علیکم

mhmd1214;483758 نوشت:
دوست عزیز من قصد سیاه نمایی یا ایجاد شبهه ندارم. فقط خواستم بگویم که سندی که از نظر شما محکمترین سند است هم میتواند دارای بحث باشد والا همه اهل سنت باید شیعه میشدند.

موجوداتی که متفکرانشان در وجود خودشان شک میکنند و به دنبال استدلال هستند که آیا هستند یا نیستند!
کاملاً بدیهی است که هر چیزی را قابل بحث سازند
البته منظور شما نیست، منظورم اینه که اگه منظور این باشه که نشان دهیم هر چیزی قابل بحثه، نیازی به این همه استدلالات نیست

کافیه بگیم: «من هستم یا نیستم!»
مثل همه متفکرها

کافیه مثل خیلی از بحثهای داخل این سایت
راحت و با یک جمله بگیم: «مغالطه کردی» و تمام استدلال رو نقش بر آب سازیم

هر چند انسانیت تنها به عقل است
اما انسان تنها عقل ندارد
علاوه بر عقل، دروغ، کینه، حسد، سیاه نمایی، ظلم و .... را هم دارد
هر کدوم از اینها به تنهایی کافی است برای پوشاندن حقیقت.

نفرنفر;483691 نوشت:
سلام ...
جناب خیمه ابولفضل ... امیدوارم که خوب باشین ...
قرار نیست که اینجا دنبال مقصر بگردیم ... شما فکر میکنین هدف من از عنوان کردن این سوال این هستش که میخوام مقصر رو پیدا کنم !!!

عليكم سلام
با تشكر از حضرت عالي بنده نيز ارزوي سلامت و تندرستي را براي شما و خانواده ممحترمتان ارزو مندم
دوست عزيزم بنده نمي دانم مطالب بالاي شما چه ارتباطي با مسائل و گفته هاي من دارد، چه كسي اينجا از مقصر و مسبب سخن گفت است؟ شما سوالي پرسيده بنده هم پاسخ گفته ام اگر مي خواهيد بحث علمي كنيد پس نقد كنيد در غير اين صورت اينگونه بحث فايده و سرانجامي ندارد،

نفرنفر;483691 نوشت:
این چگونه پاسخی است !!!
مثله این میمونه که نیوتن سوال بپرسه که چرا سیب میافتد ... و شما به او بگویید این سوال خنده دار است ... چون خدا خواسته که سیب بیوفتد ... خداوند خواسته که حضرت محمد اینگونه رفتار کند ... خداوند خواسته که ...

مطمئنا خواست و اراده خداوند بوده ... در این که شکی نیست !!!

من میخوام بدونم چرا سیب میافتد ... علتش چیست ؟؟؟
من میخوام بدونم چرا خدا به حضرت محمد دستور نداد که به صورت قهریه حضرت علی رو جانشین خودت بکن !!! چرا قبل از فوتشان کل ارتش رو به صورته قهریه فرمانبردار ایشان نکرد !!!

پاسخ ما بسيار واضح و روشن هست،،،
شما به ما بگويد براي چه بايد خدا مولا علي ع را جانشين انتخاب مي كرد؟
مثلا نيتون كه فهميد قانون جاذبه باعث افتادن سيب مي شود مي توانيد به ما بگويد چرا بايد سيب بيفتد؟ چرا بايد از بالا به پايين بفتد؟

نقل قول:
نوشته اصلی توسط kheymegahabalfazl ايا از منظر شما رسالت و مكانيزم مديريت الهي نيز مشكل داشته كه نتوانسته اند تاثيرات لازمه را بگذاريند؟ خير، زيرا همه ما انسانها در انتخاب مخير هستم
با سلام...جناب خیمه ابولفضل بسیار ممنومم خیلی خوب پاسخ میدهید خدا خیرتان دهد برادر عزیز...و این مطلب را بنده ی حقیر به سخنان گهربار شما می افزایم:
جایی که خود خداوند متعال در سوره ی عمران می فرماید:«کذلک یبین الله لکم آیاته لعلکم تهدون....خداوند با شک و تردید و شاید استفاده میکند که با وجود چنین اسناد و آیات مبینی شاید هدایت شوند...خود خدا اینطور بگه ما از پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم- چه انتظاری باید داشته باشیم؟آیا وظیفه ی او جز ابلاغ نلود؟ در جایی که خداوند در قران خطاب به حضرت محمد صلی الله علیه و آله می گوید:انا ارسلناک بالحق بشیرا و نذیرا و لا تسئل عما کانوا یعملون...دیگه این بحث نمی خواد...ما همه برادریم...چه جای بحث و ناراحتیه...بیایید حرف رو نپیچونیم اینهمه دلیل هست چرا چشم و گوشمان را بسته ایم؟ما اکثر العبر و ما اقل الاعتبار... خب دیگه دست اخوت بدهیم و دلیل روشن را انتخاب کنیم...انشاءالله خداوند منان به خاطر اهل بیت علیهم السلام همه ی ما را به راست ترین راه هدایت نماید....

سلمان14;483771 نوشت:
منظورم اینه که اگه منظور این باشه که نشان دهیم هر چیزی قابل بحثه، نیازی به این همه استدلالات نیست

کافیه بگیم: «من هستم یا نیستم!»
مثل همه متفکرها

من نمیخوام بگم هر چیزی قابل بحثه. میخواستم بگم واقعه قدیر آنقدرها که دوستمون گفتن سند محکمی نیست و شبهه در آن وجود داره.

[="Black"]

mhmd1214;483788 نوشت:
من نمیخوام بگم هر چیزی قابل بحثه. میخواستم بگم واقعه قدیر آنقدرها که دوستمون گفتن سند محکمی نیست و شبهه در آن وجود داره.

به نام خدا

اتفاقا واقعه غدیر یکی از محکمترین اسناد است. هم از نظر راویان و هم از نظر تواتر.[/]

موضوع قفل شده است