تعریف معصومین از خودشان چه توجیهی دارد؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تعریف معصومین از خودشان چه توجیهی دارد؟

سلام علیکم
امام علی (ع) در خطبه 37 خودراتوصیف ومعرفی کرده ،ممکن است کسی ادعا کند که شایسته نیست حضرت از خود تعریف کند.شما چه دلایلی برای معرفی خود ائمه معرفی می کنید؟

با سلام
به نظر من دلیل اینکه عرفاً تعریف شخص از خودش توجیه ندارد این است که معمولا انسان قابل تعریف نیست .
مثلاً وقتی که یک شخص به نظر خودش یک عالم است و مثلا در مدت 50 سال ماهی یک کتاب می خواند در کل می شود 600 کتاب یا مثلاً 1000 کتاب و این در مورد میلیونها کتابی که در این مدت چاپ شده و او نخوانده هیچ است و یا مثلاً کسی که تمام عمر خود را بر روی یک رشته خیلی تخصصی در فیزیک سپری کرده و در مورد آن کاملاً تخصص دارد آیا می تواند بگوید که من عالم به همه علوم که چه عرض کنم به کل فیزیک هستم ؟ حالا اگه این حرف رو بزنه دو حالت داره یا غلو میکنه و دروغ میگه یا راست میگه . اگه راست بگه که اشکالی نداره در واقع یک حقیقتی رو که وجود داره بر همگان فاش کرده و لی با توجه به توضیحاتی که عرض کردم عموماً نوع بشر نمیتونه اینچنین ادعائی رو داشته باشه و اگه کسی چنین ادعائی بکنه دروغ میگه.
ولی وقتی علی ع میفرماید "اسئلونی قبل ان یفقدونی " " هر آنچه سوالی دارید از من بپرسید" یعنی به تمام علوم احاطه دارم و پر مسلم است که غلو نمی کند و لذا این ادعا اشکالی هم ندارد.......
همچنین است در مورد اخلاص،شجاعت،صداقت، سخاوت و ........ که به اعتقاد ما اولیاالله حجت بوده و انسانهای کاملی هستند و لذا نقصی در آنها وجود ندارند و در واقع خلیفه الله واقعی آنها هستند که صفات خدائی دارند (به مفهوم خلیفه خدایی).
با تشکر

فاطم;223585 نوشت:
امام علی (ع) در خطبه 37 خودراتوصیف ومعرفی کرده ،ممکن است کسی ادعا که شایسته نیست حضرت از خود تعریف کند.شما چه دلایلی برای معرفی خود ارائه معرفی می کنید؟

سلام
برای یک انسان چیزی ارزشمندتر از هدایت به حق و اهل آن نیست . چه اینکه تا این راه را نیابد هیچ فایده ای بر اعمال و عقایدش مترتب نیست .
علی ع بعنوان معیار حق در معرفی خود کاری جز راهنمایی مردم به حق و حقیقت نمی کند . مثل آنستکه که یک راه بلد خود را بعنوان راه بلد معرفی کند و اوصاف خود را در راهنمایی و راه بلدی به دیگران متذکر گردد تا به او باور یابند و اورا راهبر خود قراردهند در غیر اینصورت گمراه شده و اسیر گرگان بیراهه ها می شوند .
دیگر اینکه علی ع با معرفی خود مقامات عالیه انسانی را که به فضل الهی از فتوحات بزرگ اوست معرفی می کند تا انسانها قدر و منزلت انسانی خود را بشناسند و اسیر امور ناچیز دنیوی نشوند بلکه آن مقامات و منازل شریف را قصد کنند و از لای و لجن دنیا درآیند شاید که منزلتی بیابند و مقامی در تقرب به کمال مطلق بدست آورند .
وخدا بهتر می داند ....
موفق باشید

فاطم;223585 نوشت:
سلام علیکم
امام علی (ع) در خطبه 37 خودراتوصیف ومعرفی کرده ،ممکن است کسی ادعا که شایسته نیست حضرت از خود تعریف کند.شما چه دلایلی برای معرفی خود ارائه معرفی می کنید؟

باسلام به جناب فاطم عزیز

باتوجه به اینکه به شهادت قرآن واحادیث متواتر ومتقن ازپیامبر اکرم (ص) امیرالمومنین (ع) معصوم هستندواحتمال هیچگونه خطاواشتباه درگفتار وسخنان وکردار امیرالمونین داده نمی شود لذا برهمین اساس که خداوندعالم ایشان رامعصوم دانسته است لذاان حضرت هرچه بگوید وهرکاری که بکندبرماحجت خواهدبودلذااین شبه برمعصومین (ع) واردنخواهدبودوایشان اگرچه به معرفی خودبپردازد خارج از مقام عصمت خودنخواهدبود.

ثانیا : وقتی که به ادعای ماشیعیان معصومین (ع) ازعلم لدنی برخوردارندوبه تمام ریزه کاریهای این عالم آگاهی دارندومی توانند بااین مقامات خود بشریت رانجات دهندو باعث هدایت تمام بشریت باشند ومردم به این چراغ های هدایت روی آورند می توانند برای اینکه مرم این مقامات عالی رابشناسند وبه انها روی اورندخودشان و مقامات خودشان را به مردم معرفی کنندواین ازجهت عقلی وعرفی هیچ ایرادی نداردهمانندکسی که پزشک متخصصی است وفرضا دربیابانی پای شخصی شکسته باشد برای اینکه این مریض این پزشک متخصص را بشناسد وبه کاراو اعتمادکند این پزشک می تواند کارت پزشکی خودرا به این بیمار نشان دهد تا این بیمار به این پزشک اعتمادکند تااوهم براحتی کارخودش را انجام بدهد.

ثالثا :این ضرب الثلی که شماآوردید درجائی است که شخص جاهل برای ریا ویا نشان دادن خود بیاید وازخودبرای جلب توجه ازخود تعریف کند تاتوجه دیگران رابه خودجلب کند.:Gol:

فاطم;223585 نوشت:
سلام علیکم
امام علی (ع) در خطبه 37 خودراتوصیف ومعرفی کرده ،ممکن است کسی ادعا که شایسته نیست حضرت از خود تعریف کند.شما چه دلایلی برای معرفی خود ارائه معرفی می کنید؟

با سلام و عرض ادب
در پاسخ به اين پرسش نکاتی قابل توجه است:

يكم) پيشوايان دين و اولياى خداوند، بر اساس ادله فراوان نقلى و عقلى،داراى مقام عصمت بوده و از هر نوع صفت ناپسند اخلاقى و رذايل نفسانى مبرّا و پيراسته‏اند. اعتقاد به اين امر، موجب مى‏گردد اين گونه تعبيرات، در سخنان‏و دعاهاى آنان، حمل بر خودبينى و خودستايى نشود؛ چون وجود و اراده‏ايشان، فانى در خدا و اراده حق است و در برابر عظمت حق و صفات و اسماى كمالات او، براى خود وجود و استقلال و كمالى نمى‏بينند تا در مورد آنان چنين گمانى رود.[1]

دوم) چه كسانى جز خود آنان مى‏توانند، بيانگر كمالات، عظمت و جايگاه والاى ايشان باشند؟ معرفى امامان معصوم‏عليهم السلام و اوج بزرگى و مقام رفيع و بى‏بديل آنان، تنها از كسانى بر مى‏آيد كه با كمالات ايشان، داراى سنخيت و مشابهت بوده و بر مقام و رتبه آنان احاطه و اشراف داشته باشند. اين ويژگى، تنها در خود اهل بيت‏عليهم السلام يافت مى‏شود و ديگران از احاطه به اين معرفت و عظمت، فاصله‏اى دور دارند: «موالى لا احصى ثنائكم و لا ابلغ من المدح كنهكم و من الوصف قدركم و انتم نورالاخيار و هداية الابرار و حجج الجبار»؛ سروران من! مدح و ستايش شما از توان من بيرون و نيل به نهايت مدح و تمجيد شما از دسترس من خارج است. چون شما نور برگزيدگان و خوبان و راهنماى نيكان و حجت‏هاى خداوند عزيز و قدرتمند هستيد.[2]

اگر نبود دعاها و احاديثى كه مقام امامان معصوم‏عليهم السلام و كمالات و فضايل آنان را براى ما بيان كرده‏اند؛ ما هرگز از شناخت در خور توجّه و شايسته آن انوار پاك بهره‏مند نبوديم و بر ساحل درياى عظمت و بزرگى كمالات آنها، تا ابد تشنه و منتظر، باقى مى‏مانديم و از سر سفره معارف و آموزه‏هاى عميق و علوم ملكوتى و آسمانى ايشان، بى‏بهره برمى‏خاستيم.

سوم)تعابيرى كه بيانگر عظمت و كمال و قرب و ويژگى منحصر به فرد ائمه‏عليهم السلام است، در واقع بيانگر مقامات معنوى و روحانى و شخصيت آنان است؛ نه شخص آنها.
تبلور اين كمالات در اولياى الهى، بهترين دليل بر كمالات خداوند و نشانه كبريايى و بزرگى او است. آنان خود را بندگان خدا و آينه داران صفات جلال و جمال حق مى‏دانند و بهتر از هر كس ديگر، علوّ و بزرگى حق را نشان مى‏دهند و به همين دليل اميرمؤمنان‏عليه السلام مى‏فرمايد: «مالله آية اكبر منى»؛[3] براى خداوند، نشانه‏اى بالاتر از من نيست.

پيشوايان معصوم‏عليهم السلام، پرچم‏داران دين، ترجمان قرآن، ركن توحيد، جانشينان خداوند، درهاى ايمان، امينان پروردگار، وارثان پيامبر، جايگاه شناخت خدا، كانون بركت و حكمت، حافظان اسرار الهى ، ابواب الجنة. و در يك كلام آينه تمام نماى حق مى‏باشند و معرفى مقامات و جايگاه والاى آنان، در حقيقت معرفى و شناساندن دين حق و شريعت الهى است.

شخصى از امام حسن عسكرى‏عليه السلام درخواست مى‏كند كه چگونگى صلوات و درود بر معصومين‏عليهم السلام را به او بياموزد. آن حضرت‏عليه السلام چگونگى آن را به او مى‏آموزد و هنگامى كه به نام پاك خود مى‏رسد، سكوت مى‏كند. راوى نحوه صلوات بر خود آن حضرت و امام بعد از ايشان را نيز درخواست مى‏كند؛ حضرت عسگرى‏عليه السلام مى‏فرمايد: اگر نه اين بود كه اين كار (صلوات بر خودم و بيان فضايل و كمالاتم)، از معالم و معارف دين است و خداوند به ما امر فرموده تا آن را به اهلش برسانيم؛ دوست داشتم ساكت باشم و چيزى در اين مورد نگويم.[4]

[1] . محمدى رى شهرى، ماه خدا، ترجمه جواد محدثى، ص 377.

[2] .فرازی از زیارت جامعه کبیره.

[3] . مناقب آل ابى طالب، ابن شهر آشوب، ج 2، ص 294.

[4] . فلما انتهيت إلى الصلاة عليه أمسك ، فقلت له في ذلك ، فقال : لولا أنه دين أمرنا الله أن نبلغه ، ونؤديه إلى أهله ، لأحببت الامساك ، ولكنه الدين اكتبه . بحار الانوار،ج 91،ص77.

چهارم)پس از فرو نشاندن شورش نهروان در سال 38 هجری امام علیه السلام در حالی که قلبی خسته از بی وفایی و پیمان شکنی کوفیان داشت فرمودند:

آن زمان كه ديگران به سستى گراييده بودند، من (براى دفاع از اسلام) قيام كردم و آن گاه كه همگى خود را پنهان كرده بودند، من آشكارا به ميدان آمدم و آن روز كه ديگران لب فرو بسته بودند، من سخن گفتم.

و هنگامى كه همگان از ترس سكون اختيار كرده بودند، من با نور الهى به راه افتادم، (ليكن فرياد نمى‏زدم و جنجال به راه نمى‏انداختم) صدايم از همه آهسته‏تر بود، ولى از همه پيشگام‏تر بودم، لذا بر مركب پيروزى سوار شدم، زمامش را به دست گرفته، به پرواز در آمدم و در اين ميدان مسابقه بر ديگران پيشى گرفتم، مانند كوهى كه تند بادها قدرت شكستن آن را ندارند و طوفان‏ها نمى‏توانند آن را از جاى بركنند، پا بر جا ايستادم، اين در حالى بود كه هيچ كس نمى‏توانست عيبى بر من بگيرد و هيچ سخن چينى جاى طعنه در من نمى‏يافت.

شبیه همین سخنان را در دفاع حضرت زهرا سلام الله علیها از امیر المؤمنین علیه السلام به هنگام غصب خلافت می بینیم آنجا که فرمودند:

آری هر وقت فتنه های شیطان، چون شاخ حیوان درنده ای آشکار می شد و اژدهای مشرکان دهان خودرا می گشود؛ پدرم، برادرش امیر المؤمنین علیهماالسلام را در کام دشمن می افکند.امیر المؤمنین علی علیه السلام نیز، تا آنان را لگد مال قدرت خود نمی کرد، از کارزار برنمی گشت؛ و تاشراره ی فتنه را با شمشیر خودخاموش نمی کرد، از جنگ و پیکار دست برنمی داشت.
علی علیه السلام همان کسی است که در راه خدا، هر سختی و رنجی را به جان می خرید. اودر اجرای دستورات خدا، بسیار تلاش می کرد. او به رسول خدا صلی الله علیه و اله نزدیک بود. اوسید و سرور اولیای خدا بود. او در راه خدا بلند همت و برای مردم ، خیر خواه بود. هیچ کس نمی توانست با سرزنش خود او را از راه خدا منصرف سازد.[1][2]

لذا این سخنان بیانگر جایگاه رفیع امام و امامت است و الا آن حضرات وقتی خود را در مقابل درگاه ربوبی می دیدند جز بیان فقر و تذلل چیز دیگری از آنان مشاهده نمی شود و در این مقام آنچه بیش از هر امری آشکار است بندگی خداست.

--------------------------------------

[1] .قسمتی از خطبه حضرت زهرا علیها السلام.«کلّما أوقدوا ناراً للحرب أطفأها اللّه، أو نجم قرنٌ للشّیطان و فغرت فاغرةٌ من المشرکین قذف أخاه فی لهواتها فلا ینکفی حتّی یطأصماخها باصمخه و یخمد لهبها بسیفه مکدوداً فی ذات اللّه، و مجتهداً فی أمر اللّه، قریباً من رسول اللّه سیّد أولیاء اللّه مشمّراً ناصحاً، مجدّاً کادحاً لاتأخذه فی اللّه لومة لائمٍ و أنتم فی رفاهیةٍ من العیش».
[=Calibri][2] . همچنین شبیه این عبارات را بعد از شهادت آن حضرت توسط شخصی که حقیقت او مشخص نیست(شاید جبرئیل امین علیه السلام) می بینیم همچنان که مرحوم صدوق در کتاب امالی مجلس 42 آورده اند.

با سلام

" و اما نعمتهاى پروردگارت را بازگو كن" (وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ).الضحی/11

در حديثى از امام صادق ع مى‏خوانيم كه فرمود معنى آيه چنين است:

حدث بما اعطاك اللَّه، و فضلك، و رزقك، و احسن اليك و هداك:

" آنچه را خدا به تو بخشيده و برترى داده و روزى عطا فرموده و نيكى به تو كرده و هدايت نموده را بازگو كن" (" مجمع البيان" جلد 10 صفحه 507).

و در حديث ديگرى از پيغمبر اكرم(ص) به عنوان يك دستور كلى مى‏خوانيم:

من اعطى خيرا فلم ير عليه، سمى بغيض اللَّه، معاديا لنعم اللَّه!:

" هر كس خيرى به او رسد و آثارش بر او ديده نشود، دشمن خدا شمرده مى‏شود، و مخالف نعمتهاى او"(" تفسير قرطبى" جلد 10 صفحه 7192)

[=B Nazanin]سلام علیکم
[=B Nazanin]با تأکید به آنچه کارشناسان محترم فرمودند خدمت شما عرض می کنم که:
[=B Nazanin]امام علی (علیه­السلام) اخلاق خدایی دارد. خداوند در قرآن زمانی از خودش تعریف می کند که مخاطبش منکر و یا جاهل و یا کم ایمان به اسماء حسنای اوست و این انکار و جهل و ضعف ایمان، مانع بزرگی سر راه هدایتش می باشد.
[=B Nazanin]مثلا اگر کسی منکر و یا نادان به خوبیهای ما باشد، و ما بدانیم این انکار و یا جهل به ضرر او تمام می شود، بر ما لازم است که خود را برای او تعریف کنیم چنانچه حضرت یوسف این چنین کرد و به ملک مصر گفت: قَالَ اجْعَلْنىِ عَلىَ‏ خَزَائنِ الْأَرْضِ إِنىّ‏ِ حَفِيظٌ عَلِيم (یوسف: 55)

فاطم;223585 نوشت:
سلام علیکم
امام علی (ع) در خطبه 37 خودراتوصیف ومعرفی کرده ،ممکن است کسی ادعا کند که شایسته نیست حضرت از خود تعریف کند.شما چه دلایلی برای معرفی خود ائمه معرفی می کنید؟

کلا در ادبیات اسلامی، تعریف از خود صفت بدی به حساب نمیاد. قرآن پر از تعریف از خود هست.

وایسلی گوجا;287732 نوشت:
کلا در ادبیات اسلامی، تعریف از خود صفت بدی به حساب نمیاد. قرآن پر از تعریف از خود هست.

ملاکی را که برای موارد مجاز و حتی ضروری تعریف از خود عرض کردیم اختصاصی به ادبیات خاصی ندارد!

موضوع قفل شده است