فلسفه نماز

تب‌های اولیه

169 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فلسفه نماز


:Gol:فلسفه نماز ؟:Gol:

نماز يكي از شاخص ترين شيوه هاي عبادي است كه دراسلام براي همه انسان ها تعريف شده است و تامل در ابعاد و جزييات آن انسان را به همت هاي گوناگون و فلسفه عميق اين عمل مهم آشنا مي سازد .
از منابع و مآخذ اسلامی به دست می‌‌آید که برای رسیدن به حق و شاداب کردن روح عرفانی انسان، هیچ راهی بهتر از نماز یافت نمی‌شود. برای روح انسان شیفته هیچ غذایی سازگارتر و سرشارتر از نماز وجود ندارد، زیرا چه کسی بهتر از خداوند (که برای رسیدن به هر هدفی، ترکیب راه خاصی را مشخص فرموده است) می‌تواند مَرْکب و معجونی برای رشد و ارتقای انسان‌ها پدید آورد؟
آنچه زیبایی و حُسن و خیر است، در نماز سفره‌ای است گسترده که خداوند آن را در پنج نوبت در شبانه روز برای بندگانش باز می‌کند و بر سر این سفره انواع و اقسام غذاهای لذیذ وجود داد و هر کس مطابق استعداد و تعالی خود از آن بهره‌مند می‌شود.
هشام بن حکم از امام صادق(ع) پرسید: چرا نماز واجب شد، در حالی که هم وقت می‌‌گیرد و هم انسان را به زحمت می‌‌اندازد؟ امام فرمود: «پیامبرانی آمدند و مردم را به آیین خود دعوت نمودند. عده‌ای هم دین آنان را پذیرفتند، امّا با مرگ آن پیامبران، نام و دین و یاد آن‌ها از میان رفت. خداوند اراده فرمود که اسلام و نام پیامبر اسلام(ص) زنده بماند و این از طریق نماز امکان پذیر است»،(1) یعنی علاوه بر آن که نماز عبادت پروردگار است، موجب طراوت مکتب و احیای دین هم هست.
هم چنین نماز رابطه بنده با خداست و طبیعی است که بنده آن را به جا می‌‌آورد که خواسته خداوند و معبود اوست و اصولاً هدف اصلی از خلقت انسان بندگی است و نماز بهترین شیوه اظهار بندگی است.
شکل نماز هم قشنگ است، هم معارف بلند اسلامی در آن وجود دارد، هم تسبیح و تقدیس لفظی است و هم تقدیس عملی می‌باشد. رکوع و سجود و تسبیح و تحمید و دعا و تکبیر و سلام و خلاصه همة زیبایی‌ها در نماز است. با این همه اگر نماز به طور صحیح و کامل با حفظ شرایط و آداب خوانده شود، جلوی بسیاری از مفاسد اجتماعی را می‌‌گیرد(2) نماز اگر با مقدمات و تعقیبات همراه باشد،‌انسان را به اوج معنویت می‌رساند. اذان با آن محتوای زیبا دل را می‌‌نوازد. نماز جماعت مخصوصاً در مساجد بزرگ مانند مسجد الحرام و مسجد النّبی(ص) زیباترین جلوة عبادت و همدلی و یکرنگی و صفا و صمیمیت است. پیامبر(ص) فرمود: «نماز نور چشم من است».(3)
در آیات قرآن و از طریق پیامبر و پیشوایان دینی نیز تنها بخشی از آثار و حکمت‏های نماز و عبادت بیان شده است.
با توجه به آیات و روایات در این زمینه، برخی از آثار و حکمت‏ها چنین است:
1 - قرب معنوی:
یکی از آثار بسیار مهم نماز قرب به خداوند است. این اثر روح عبادت و نماز را تشکیل می‏دهد و یکی از آیات قرآن هدف آفرینش انسان عبادت بیان شده است (4) که حکایت‌گر بُعد معنوی نماز و اهمیت آن است، امام علی(ع) فرمود: «الصلوة قربان لکل تقی؛ (5) نماز وسیله تقرب هر پرهیزگاری به خداوند است». در برخی از روایات از نماز به عنوان معراج مؤمن یاد شده که اشاره به آثار معنوی آن می‏باشد.
2 - یاد خدا و آرامش روانی:
در قرآن آمده است: «اقم الصلوة لذکری؛(6) نماز را بر پا دار تا به یاد من باشی».
یکی از نویسندگان در تفسیر این آیه می‏نویسد: «روح و اساس و هدف و پایه و مقدمه و نتیجه و بالاخره فلسفه نماز همان یاد خدا است. همان «ذکر اللَّه» است که در آیه فوق به عنوان برترین نتیجه بیان شده است».(7) ذکر و یاد خداوند نقش تعیین کننده در آرامش روانی دارد. نماز به عنوان ذکر خدا به انسان‏های نماز گذار آرامش می‏دهد، آگاه باشید یاد خدا مایه اطمینان است». (8)
3 - عامل باز دارنده از گناه:
یکی از آثار مهم نماز جلوگیری از گناه است:« اقم الصلاه،إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر (9) نماز را برپا دار، كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه بازمى‏دارد » . طبیعت نماز از آن جا که انسان را به یاد خدا نیرومندترین عامل بازدارنده یعنی اعتقاد به مبدأ و معاد می‏اندازد، دارای اثر بازدارندگی از فحشا و منکر است. انسان که به نماز می‏ایستد و تکبیر می‏گوید، خدا را از همه چیز بالاتر می‏شمرد... بدون شک در قلب و روح چنین انسانی، جنبشی به سوی حق و حرکت به سوی پاکی و جهشی به سوی تقوا پیدا می‏شود...».(10)
4 - گناه زدایی:
یکی از آثار بسیار مهم نماز گناه زدایی است. نماز وسیله شستشو از گناهان و مغفرت و آمرزش الهی است.(11) پیامبر(ص) از یاران خود سؤال کرد: اگر بر در خانه یکی از شما نهری از آب صاف و پاکیزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهید، آیا چیزی از آلودگی و کثافت در بدن او می‏ماند؟ در پاسخ عرض کردند، نه. حضرت فرمود: نماز درست همانند این آب جاری است. هر زمان که انسان نماز می‏خواند، گناهانی که در میان دو نماز انجام شده است، از بین می‏رود».(12)
5 - غفلت زدایی:‏
بزرگ‏ترین مصیبت برای رهروان راه حق آن است که هدف آفرینش خود را فراموش کند. و غرق در زندگی مادی و لذائذ زودگذر گردند، اما نماز به حکم این که در فواصل مختلف در هر شبانه روز پنج بار انجام می‏شود، مرتباً به انسان اخطار می‏کند و هشدار می‏دهد و هدف آفرینش او را خاطر نشان می‏سازد... و این نعمت بزرگی است که انسان وسیله‏ای در اختیار داشته باشد که در هر شبانه روز چند مرتبه به او بیدار باش گوید.(13)
6 - تکبر زدایی:‏
یکی از عوامل مهم تکبر زدایی نماز است؛ زیرا انسان در هر شبانه روز هفده رکعت و در هر رکعت دو بار پیشانی بر خاک در برابر خدا می‏گذارد و خود را ذره کوچکی در برابر عظمت او می‏بیند، از این رو پرده‏های غرور و خودخواهی را کنار می‏زند. از این رو علی(ع) بعد از بیان فلسفه عبادت، یکی از آثار نماز را تکبر زدایی بیان نمود: «خداوند ایمان را برای پاکسازی انسان‌ها از شرک واجب کرده است و نماز را برای پاکسازی از کبر».(14)
7 - عامل پرورش فضائل اخلاقی:
نماز روح اخلاص و خداباوری را در انسان افزایش می‏دهد و نتیجه آن پرورش فضایل اخلاقی است، انسان با نماز خواندن خود را از جهان محدود ماده و چهار دیوار طبیعت بیرون می‏برد و به ملکوت آسمان‏ها دعوت می‏کند و با فرشتگان همصدا می‏شود و خدا را در همه حال حاضر و ناظر می‏داند.
8 - همگرایی:
علاوه بر آثار مذکور که معمولاً آثار خودی نماز محسوب می‏شوند، یکی از آثار مهم اجتماعی و سیاسی نماز، همگرایی است، برگزاری نماز جمعه و جماعت، وحدت مسلمانان را به نمایش می‏گذارد؛ زیرا مسلمانان با صفوف فشرده در کنار هم قرار گرفته و با اوضاع سیاسی و اجتماعی جهان آگاهی پیدا می‏کنند. خطیب جمعه با بیان احکام و طرح مسایل سیاسی و اجتماعی به نمازگزاران رشد سیاسی می‏دهد، شاید به خاطر آثار مهم نماز جمعه و جماعت است که در آموزه‏های دینی به این دو فریضه اهمیت خاصی داده شده است.(15) پیامبر اسلام(ص) فرمود: «خداوند نماز جمعه را بر شما واجب کرده است هر کس آن را در حیات من یا بعد از وفات من از روی استخفاف یا انکار ترک کند، خداوند او را پریشان می‏کند و به کار او برکت نمی‏دهد. بدانید نماز او قبول نمی‏شود، بدانید زکات او قبول نمی‏شود، بدانید حج او قبول نمی‏شود،..، تا از این کار توبه کند...».(16)
9 - نفی طاغوت و ایستادگی در مقابل ستم‏:
انسانی که فقط خداوند را عبادت نماید در مقابل او سر تعظیم و تسلیم فرود آورد، هر چه غیر خداوند است، برای او حقیر و کوچک می‏شود و کسی نمی‏تواند با ظلم و ستم بر او چیره شود. و در مقابل گردنکشان و ظالمان سر تسلیم فرود نمی‏آورد و با طاغوت کنار نمی‏آید. خداوند این مسئله را یکی از اهداف بعثت پیامبر(ص) دانسته است: «و در میان هر امتی، پیامبری را مبعوث کردیم تا خداوند را عبادت نمایید و از طاغوت (هر چه در مقابل خدا است) پرهیز کنید.(17)

پی‌نوشت‏ها:
1. صدوق، علل الشرایع، نشر دار الحجه بیروت، 1412 ق، ج 2، ص10.
2. عنکبوت (29) آیة 45.
3. مجلسی، بحارالانوار، نشر دار الاحیا التراث العربی بیروت 1403 ق، ج 73، ص 141.
4. ذاریات(51) آیه 56.
5. نهج البلاغه، کلمات قصار نشر موسسه امیر المومنین قم 1370 ش ، جمله 136،
6. طه(20) آیه 14.
7. ناصر مکارم ، تفسیر نمونه، نشر دار الکتب الاسلامیه تهران، بی تا، ج 16، ص 289.
8. رعد(13) آیه 28.
9. عنکبوت (29) آیه 45.
10. تفسیر نمونه، نشر پیشین ج 16، ص 284.
11. همان، ص 290.
12. حر عاملی، وسایل الشیعه، نشر دار ا لاحیا التراث العربی بیروت 1402 ق، ج 3، ص 7.
13. تفسیر نمونه، نشر پیشین ج 16، ص 290 - 291.
14. نهج البلاغه، نشر پیشین کلمات قصار 252.
15. جمعه (62) آیه‏ 9، ناصر مکارم، تفسیر نمونه، ج 24، ص 125.
16. وسایل الشیعه، نشر پیشین، ج 5، ص 7.
17. نحل (16) آیه 36.

برچسب: 

نماز عالی‌ترین تجلّی پرستش و زیبا‌ترین و شیرین‌ترین لحظه‌های دیدار و رازگویی عاشق و معشوق است.
نماز نیاز روح، آرام کنندة روان متلاطم، عامل رستگاری، برترین تکیه‌گاه و پشتوانة انسان در سختی‌ها و مصیبت‌ها، بهترین راه به سوی عرفان الهی، ارزشمندترین سفرة رحمت خداوند در زمین، معیار ارزیابی اعمال و سنجش شخصیت و انسانیت انسان، اساسی‌ترین ستون نگهدارندة دین، بازدارندة از جرایم عملی و رذایل خُلقی، شویندة گناهان، عصیان علیه همة طاغوت‌ها و شیطان‌های درون و بیرون انسی و جنّی، تسلیم و خضوع جان در برابر جانان است.
وقتی آسمان دل می‌گیرد و ابری می‌شود، تنها حضور در معبد و محراب و سجود در پیشگاه خدا، و باران اشک، و نسیم نیایش و نماز است که انسان را سبک می‌کند و گل‌های معطر «یاد و ذکر خدا» آرامش را در بوستان دل می‌رویاند.
پیمودن راه دراز «خاک» تا «خدا» با بال نماز و پرواز عشق میسّر است.
هرگز به یک «صفر» یعنی هیچ و به «بی نهایت صفر» یعن «هیچ‌ها» اندیشیده‌ای؟ همة انسان‌ها، موجودات و ذرات هستی، همان «صفرها»ی بی‌مفهوم، بی‌خاصیت و هیچند. تنها هنگامی که صفر یا صفرها بعد از «واحد»(1) ـ که اساس اعداد و سرچشمة همة «تکثّرها» است، ـ قرار گیرند هستی و مفهوم پیدا می‌کنند.
آن چه این «هیچ» را با آن «همه» پیوند می‌دهد، نماز و نیایش است. از این رو امام صادق(ع) در پاسخ فردی که پرسیده برترین و ارزشمندترین وسیلة «تقرّب بندگان به خدا چیست؟ فرمود: «ما أعلمُ شیئاً بعد المعرفه أفضل من هذه الصلوه؛(2) بعد از معرفت به خدا، چیزی برتر و با فضیلت‌تر از نماز نمی‌دانم».
بهترین عمل پس از پایان نماز تسبیح فاطمة زهرا(س) است که پیامبر(ص) از طرف خداوند به دخترش هدیه نموده است، چنان که امام باقر(ع) می‌فرمایند: «لو کان شیء أفضل منه لنحله رسول الله(ص) فاطمه(س)؛(3) اگر هدیه‌‌ای ارزشمندتر از تسبیحات فاطمه(س) وجود داشت، حتماً پیامبر آن را به دخترش فاطمه تقدیم می‌کرد».

پی‌نوشت‌ها:
1. مضمون «الهکم اله واحد» بیست و دو مورد در قرآن آمده است.
2. کلینی، فروع کافی، ج 3، ص 264.
3. وسایل الشیعه، ج 4، ص 1024.

امام هفتم می فر مایند : ما به روح مومن کمک میکنیم.الهام و نفس امام زمان موجی ایجاد می کند.که شیعیان را نجات میدهد. پس ملائکه و امام زمان (عج ) مرتبا برای مسلمانان موج می فرستند.و ایمان سلاح مومن است. پیامبر فرمود :شفاعت من واجب می شود بر کسی که هر شب و روز
درود و صلوات بر من را ادامه بدهد. حتی اگر گناهکار باشد.یعنی صلوات با اعتقاد گناهان فرد را از بین میبرد. یا فرد را موفق به ترک گناه میکند.
در تمام بلا ها نعمت وجود دارد. نماز خواندن شاهرگ است نباید انرا قطع کرد.
همین نماز های دست و پا شکسته ما اشیای گم شده دنیایی ما را پیدا میکند. چه برسد به خدا و این نور است.
امام سجاد می فرماید :من بعد از معرفت خدا نمی شناسم واجبی که بالا تر از نماز باشد. نماز تنها واجبی که بر همه واجب است. و در هیچ
حالی ترک نمی شود. .
خدا می فرماید : کسی که از نماز روی گردان شود زندگی و عیش او را در زحمت قرار میدهد. و خوشی او را تنگ میکند. و روز قیامت او را کور محشور می کنم.

اصل نماز در قران آمده؛ ولی کیفیت و تعداد رکعات آن در قران ذکر نشده و در روایات بیان گردیده است. (1) نکته ی دیگر این که به اعتقاد شیعه امامیه، هیچ کس جز نبی اکرم (ص ) حق تشریع، تفسیر و تبیین احکام الهی را ندارد. پیامبر از طریق اتصال به منبع غیب، از احکام الهی مطلع می‌شدند و مأمور به تبلیغ این احکام بودند. پس از پیامبر طبق نص و تصریح ایشان، ائمه (ع ) برای تبیین احکام الهی (و نه تشریع آن) منصوب شدند، اگر ائمه (ع) حکمی یا کیفیت عملی را بیان می‌کنند، تنها بیان حکم الهی و نحوه عمل و سیره رسول اکرم (ص) است.
امامان ما نحوه نماز خواندن را آن گونه که پیامبر می‌خواند به ما آموختند. بدین‌سان ما آن گونه نماز می­خوانیم که پیامبر می­خواند. شیعیان کیفیت نماز و اصل آن را از پیامبر آموختند و به گونه­ای عمل می­کنند که او عمل کرد. این مسئله نه تنها در نماز، بلکه در بسیاری از احکام دین است.
امام صادق(ع) فرمود: «خداوند متعال پیامبرش حضرت محمد (ص) را به معراج برد. جبرئیل اذان گفت (به همین شکلی که شیعه اذان می‌گوید) و نماز را به پیامبر آموخت، به همین کیفیت و شکلی که شیعه نماز می­خواند. در تشهد به او فرمود: بر خودت و بر اهل بیتت درود بفرست. پیامبر گفت: «صلی الله علیّ و علی اهل بیتی». (2)
در روایت دیگر اسحاق بن عمار از امام موسی بن جعفر (ع) دربارة کیفیت نماز سؤال کرد، حضرت فرمود: اولین باری که پیامبر (ص) نماز خواند، در معراج در برابر عرش الهی بود و به او چگونگی وضو و تکبیر و حمد و رکوع و سجود و ذکرهای نماز آموخته شد. (3) بنا بر این روش کنونی نماز از سوی پیامبر و بر اساس عمل کرد او و در بیان ائمه بیان شده.

پی‌نوشت‌ها:
1. ر،ک: صدوق، علل الشرایع، نشر دار الحجه، بیروت 1416 ق، ج2، ص 10.
2. همان، ج1، ص 9.
3. همان.

صادق;603598 نوشت:
فلسفه نماز

سلام
حقيقتش رو بگم طولاني بود نخوندم

فقط يه سوال:
بنده ارزش نماز رو قبول دارم ، ولي چرا اگر كسي نماز نخونه ، ساير خوبي هاش ناديده گرفته ميشه؟

(البته چند پرسش ديگه هم دارم ، ولي دونه دونه ميپرسم)

تشكر

Reza-D;604740 نوشت:
سلام
حقيقتش رو بگم طولاني بود نخوندم

فقط يه سوال:
بنده ارزش نماز رو قبول دارم ، ولي چرا اگر كسي نماز نخونه ، ساير خوبي هاش ناديده گرفته ميشه؟

(البته چند پرسش ديگه هم دارم ، ولي دونه دونه ميپرسم)

تشكر

باسلام وتشکر .
امید است این یکی را بخوانید :
در ابتدا باید گفت در آموزه های دینی تنها از نماز به ستون دین یاد شده (1) با توجه به روایات چند نکته در این مسأله قابل طرح است:
اولا : نماز در هیچ حال از انسان ساقط نمی شود و به هر صورت و هر اندازه که می تواند بايد بجا آورد در حالي كه روزه چنين حكم سخت گیرانه ای ندارد و در برخي حالات نظير مريضي ومانند آن مي توان روزه نگرفت. (2)
ثانیا : نماز اولین عملی است که در قیامت مورد سوال قرار می گیرد.(3)
ثالثا : قبولی نماز معیار پذيرش سایر اعمال و ارزشمند ترین وسیله تقرب به خدا است از این رو امام صادق(ع) در پاسخ فردی که پرسید برترین و ارزشمندترین وسیلة تقرّب بندگان به خدا چیست؟ فرمود: «ما بعد از معرفت به خدا، چیزی برتر و با فضیلت‌تر از نماز نمی‌دانیم».(4)
رابعا : در بین عبادات نماز عالی‌ترین تجلّی پرستش و زیبا‌ترین و شیرین‌ترین لحظه‌های دیدار و رازگویی عاشق و معشوق است.
نماز نیاز روح، آرام کنندة روان متلاطم، عامل رستگاری، برترین تکیه‌گاه و پشتوانة انسان در سختی‌ها و مصیبت‌ها، بهترین راه به سوی عرفان الهی، ارزشمندترین سفرة رحمت خداوند در زمین، معیار ارزیابی اعمال و سنجش شخصیت و انسانیت انسان، اساسی‌ترین ستون نگهدارندة دین، بازدارندة از جرایم عملی و رذایل خُلقی، شویندة گناهان، عصیان علیه همة طاغوت‌ها و شیطان‌های درون و بیرون انسی و جنّی، تسلیم و خضوع جان در برابر جانان است.
وقتی آسمان دل می‌گیرد و ابری می‌شود، تنها حضور در معبد و محراب و سجود در پیشگاه خدا، و باران اشک، و نسیم نیایش و نماز است که انسان را سبک می‌کند و گل‌های معطر «یاد و ذکر خدا» آرامش را در بوستان دل می‌رویاند.پیمودن راه دراز «خاک» تا «خدا» با بال نماز و پرواز عشق میسّر است.(5)
چنان که در آیات متعدد قرآن تأکید شده بهترین راه ارتباط با خدا نماز است. از این رو، خداوند در نخستین دستورها یش به موسی (ع) فرمود: "نماز را برپا دار تا به یاد من باشی". (6)
یکی از مفسران می‏گوید: این که در آیه "ذکر" و یاد خدا را مخصوص نماز کرده، بدان سبب است که نماز برترین عملی است که فروتنی و بندگی در آن نمودار می‌‏شود؛ در نماز "یاد خداوند" تجسم پیدا می‌‏کند. (7)
ونیز در چندین آیه قرآن، مهم‏ترین مسئله پس از شناخت خداوند و ایمان به او ،برپا داشتن نماز شمرده شده است‏. (8)
امام صادق (ع) می‏فرماید: پس از شناخت خداوند هیچ عملی نیست که با نماز برابری کند. (9) ریشه همه روایات را می توان در همین حقیقت یافت که نماز در عین اینکه عامل پایداری ایمان واستمرار بندگی در وجود انسان است، عامل برقراری دین و حفظ نمادهای دینی در متن جامعه و بقای دین در طول تاریخ است.
هشام بن حکم از امام صادق(ع) پرسید: چرا نماز واجب شد، در حالی که هم وقت می‌گیرد و هم انسان را به زحمت می‌اندازد؟ امام فرمود: "پیامبرانی آمدند و مردم را به آیین خود دعوت نمودند. عده ای هم دین آنان را پذیرفتند، امّا با مرگ آن پیامبران، نام و دین و یاد آن‌ها از میان رفت. خداوند اراده فرمود که اسلام و نام پیامبر زنده بماند و این از طریق نماز امکان پذیر است"، (10) یعنی علاوه بر آن که نماز عبادت پروردگار است، موجب طراوت مکتب و احیای دین هم هست. و با توجه به نکته های یاد شده است که فلسفه ستون دین بودن نماز و یا معیار قبول بودن آن برای سایر اعمال تا حدودی بدست خواهد آمد.

پی­نوشت­ ها:
1. رى شهرى، میزان الحکمه، نشر دار الحدیث قم، ج 2، ص 1630، باب 2273.
2. غلام علی نعیم آبادی، نماز زیبا ترین الگوی پرستش، نشر ستاد اقامه نماز 1377 ش، ص 32 .
3. مجلسی، بحار نشر درا الاحیا التراث العربی بیروت 1403 ق، ج42، ص256.
4. کلینی، اصول کافی، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران 1380 ق ، ‌ج 1، ص 46.
5. علامه محمدتقی جعفری، نماز و نمازگزاران، نشر ستاد اقامه نماز 1382 ش، ص251.
6. سوره طه (20) آیه 14.
7. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، نشر جامعه مدرسین قم، بی تا، ج 16، ص 140.
8. بقره (2) آیه 3؛ نساء (4) آیه 162؛ توبه (9) آیه 18.
9. محمد باقر مجلسی بحارالانوار، نشر دار الاحیا التراث العربی بیروت 1403 ق، ج 82، ص 225.108.
10. شیخ صدوق علل الشرایع، نشرموسسه دار الحجه، 1316 ق، ج 2، ص 10.

صادق;604755 نوشت:
باسلام

تشكر
اينها كه فرموديد ارزش نماز بود. سوال بنده اين بود كه چرا با ترك نماز ، ساير اعمال پذيرفته نميشود

مثلاً بگيريم ارزش نماز 1000 (مثلاً)

و فرض بگيريم ارزش كارهاي نيك ديگر مثلاً بين 100 تا 200 متغير است

مثلاً:
نيكي به پدر و مادر 200
كمك به فقرا 150
حرام نخوردن 140
روابط نامشروع نداشتن 180
و.........

چرا وقتي نماز خوانده نشود ، ارزش تمام اين كارها از بين ميرود؟

با اين حساب كسي كه نماز نميخواند (و نميخواهد كه بخواند) ، بهتر نيست ثواب هاي ديگر را هم ترك كند؟ چون عملاً سودي به حالش ندارند

Reza-D;604800 نوشت:
تشكر
اينها كه فرموديد ارزش نماز بود. سوال بنده اين بود كه چرا با ترك نماز ، ساير اعمال پذيرفته نميشود

مثلاً بگيريم ارزش نماز 1000 (مثلاً)

و فرض بگيريم ارزش كارهاي نيك ديگر مثلاً بين 100 تا 200 متغير است

مثلاً:
نيكي به پدر و مادر 200
كمك به فقرا 150
حرام نخوردن 140
روابط نامشروع نداشتن 180
و.........

چرا وقتي نماز خوانده نشود ، ارزش تمام اين كارها از بين ميرود؟

با اين حساب كسي كه نماز نميخواند (و نميخواهد كه بخواند) ، بهتر نيست ثواب هاي ديگر را هم ترك كند؟ چون عملاً سودي به حالش ندارند


باسلام .
درصفحه مشخصات تان آمده اهل ذوق اید وبه شعر علاقه مند
پس چرا به تاپیک مربوطه سری نمی زنید ؟؟؟!!!!
اما در باره مسله مورد سوال با بیان دیگر باید گفت : امام علی(ع) در نامه 27 نهج البلاغه می‌فرماید:
«... واعلم انّ کلّ شیء من عملک تبع لصلاتک...؛ بدان که محور قبولی تمام کارهای تو نماز است» .
امام محمد باقر -علیه السلام- می فرماید : «اول ما یحاسب به العبد الصلاه، ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها؛ (1) اولین چیزی که بنده در مورد آن مورد محاسبه قرار می گیرد ، نماز است ؛ اگر پذیرفته شد ،سایر اعمال نیز پذیرفته می شود . اگر مردود شد، سایر اعمال نیز مردود می گردد » .
مفاهیم بلند دینی را نباید به صورت جزیی و ناهماهنگ با سایر اجزا و بخش ها تفسیر وتحلیل کرد ، بلکه در تبیین دقیق و درست مسایل دینی ، نوعی جامع نگری و رعایت همه ابعاد و آموزه ها برای رسیدن به درک صحیح از دین ضروری است ؛ مثلا در آیات متعدد و روایات بسیار می بینیم که تاکید می کنند هر اندازه خوبی یا بدی در قیامت مورد محاسبه قرار می گیرد ، ذره ای
ظلم و ستمی بر کسی روا داشته نمی شود؛ در سوره زلزال می خوانیم :
«فمن یعمل مثقال ذرّة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرّة شرّاً یره؛(2)
هر کس به اندازة ذرّ‌ه‌ای خوبی انجام داده باشد، در قیامت [اثر] آن را خواهد دید. هر کس ذره ای بدی انجام دهد ، در قیامت آن را خواهد دید ».
نماز نخواندن شخصی که نماز نمی خواند، ولی اعمال نیک انجام می دهد ،به دو نحو است:
گاهی وجوب نماز را منکر است و یا اینکه می داند نماز از ضروریات دین است . منکر ضروری دین کافر است . واضح است در این صورت معقول است از چنین شخصی هیچ عمل نیکی مقبول نباشد، چون می داند انکار وجوب نماز ملازم با انکار وجود خداست . ایمان به خدا و دستور پیش شرط قبولی اعمال دیگر و نیک محسوب شدن اعمال است ،دیگر در اعمالش ، قصد تقرب و ترتب ثواب معنا نخواهد داشت. دیگر کارش را برای رضای خدا نخواهد کرد ، حال چگونه می تواند امید پاداش اعمال خود را از خدا داشته باشد ، یا از او بخواهد؟!
اما اگر کسی با اینکه معترف به وجوب نماز است ، سستی و کاهلی می کند و نماز نمی خواند یا گاهی می خواند و گاهی نمی خواند، بقیه اعمالش مانند روزه و کارهای نیک دیگر مثل مدرسه سازی و کمک به یتیم ، می تواند مقبول درگاه خداوند باشد ؛ اما منظور از روایاتی که ذکر شد، مانند روایت امام باقر علیه السلام چیست ؟
شرایطی که در روایات برای اعمال ذکر می شود ، دو گونه است؛
شرط فقهی که بدون آن شرط اصلا عمل صحیح نیست، مثلا شرط صحت نماز وضو یا تیمم است و یا شرط روزه قسم دروغ نخوردن است .
در این جا معنایش این است که بدون این شرط عمل باطل است. اما گاهی شرط، شرط فقهی نیست بلکه می توان گفت که شرط اخلاقی است که به غرض بیان اهمیت ذکر می شود. از این موارد در روایات بسیار است. مثلا گفته شده که «لا صلاه لجار المسجد الا فی المسجد؛ برای همسایه مسجد نماز نیست مگر در مسجد»، علما فرموده اند این روایت برای بیان شرط فقهی نیست که معنایش این باشد که نماز همسایه مسجد در خانه اش باطل باشد، بلکه برای بیان اهتمام و فضیلت زیاد خواندن نماز در مسجد خصوصا برای همسایه مسجد است.
به نظر می رسد روایات مورد نظر هم در صدد بیان اهمیت نماز و جایگاه بلند آن در معارف دینی است. جهت یادآوری اهمیت و ارزش و تاثیر عمیق نماز در روح و جان آدمی و ایجاد توفیق برای انجام کارهای خوب دیگر است، نه کم ارزش جلوه دادن کارهای خیر دیگر؛
حقیقت این روایات تاثیر عمیق نماز در پایداری و حفظ و ثبات اعمال گوناگون در پرونده اعمال انسان جهت ارائه در پیشگاه خداوند است ؛
اعمال نیک ما همانند همه امور با ارزش در خطر فساد و سرقت و از دست رفتن هستند. در مفاهیم دینی بر حفظ ونگهداری اعمال نیک و ضایع نکردن آن ها تا وقت ملاقات پروردگار و محاسبه قیامت تاکید بسیاری شده است ؛ چه بسا کارکرد نماز در قبال سایر اعمال به همبن نحو باشد ، یعنی دقت و تامل و حساسیت نسبت به جای آوردن درست نماز و تلاش برای اقامه نماز مقبول، ضامن سلامتی سایر اعمال و محفوظ ماندن آنها از گزند خطرات باشد؛ همانند خانه ‌‌ای که سقف و دیوارهای محافظ دارد و چارچوب آن استوار و محکم است ؛ اما اگر خانه ای تنها سقف نداشته باشد، هر چقدر درون خانه،‌ وسایل و لوازم لوکس باشد، با نفوذ باد و باران و ... نابود می شود. سقف مناسب و اسکلت محافظ خانه عامل حفظ و بقای همه لوازم منزل است .
بنابر این نماز در فرض انجام به شکل درست، هم کاستی‌های اعمال دیگر را جبران کرده و هم از آن ها محافظت می‌کند، ولی اگر حق نماز رعایت نشود و شخص مسائل نماز را یاد نگیرد یا گاهی آن را ترک کند یا مثلاً سهل‌انگاری کند، هیچ عمل دیگری نمی‌تواند جای آن را گرفته نماز را جبران کند؛ چون هیچ عملی مانند نماز ضامن بقا و حفظ انسان و اعمال نیک او نیست .

پی‌نوشت‌ها:
1. میزان الحکمه، محمد مهدی ری شهری، ج5 ص374
2. زلزال (99) آیه 6 ـ 7.

صادق;604868 نوشت:
باسلام .
درصفحه مشخصات تان آمده اهل ذوق اید وبه شعر علاقه مند
پس چرا به تاپیک مربوطه سری نمی زنید ؟؟؟!!!!

هعيييييييييييي چي بگم.....
حرف زياده.... فقط بگم اينقدر سختي ها رو سر و كولم ريخت كه ديگه ذوق چنداني برام نمونده....
ولي چشم. حتماً بيشتر به تاپيك هاي شعر سر ميزنم

پاسخ شما تا حد زيادي خيالم رو راحت كرد. فقط يه ماجرايي براتون ميگم ، شايد بهتر منظورم رو برسونه:

من كسي رو ميشناسم (نميتونم بگم كي هستن) كه در جواني يتيم شدن. از همون موقع شروع كردن به كار كردن كه خانواده دستش جلوي نامحرم دراز نشه. چندين برادر و خواهر و همچنين مادرشون رو زير سرپرستي خودشون گرفتن و از كارگري بگيريد تا فروشندگي انجام ميدادن. همين آدم زماني كه مادرشون ازشون درخواست مقداري ميخ كرد (از محل كار) به مادر گفتن: مادر اينها امانته دست من ، احترام شما واجب ، ولي حتي يك ميخ نميتونم به شما بدم. يا يك بار كه برادر كوچيكشون پا روي مورچه گذاشت ، محكم باهاش برخورد كردن كه مورچه هم آفريدهء خداست ، تو حق نداري جونش رو بگيري. يك بار مادرشون بخاطر اينكه دير پول به خونه آورد عصبي شد و چيزي رو سمتش پرت كرد كه سرش شكست و خون ميومد ، اما حتي سرش رو بلند نكرد ، براي اينكه يه وقت تو روي مادر نگاه تندي نكنه. اين آدم الان وفات كرده و برادرها و خواهرهاش بزرگ شدن و يكي از برادراش كه خيلي مومن هست ، هميشه سر نماز برادر بزرگش رو دعا ميكنه و براش آرزوي بهترين درجات بهشت رو ميكنه. همين برادر نمازخون كه خودش بسيار آدم مذهبي و معتقد و خدا ترسي هست ، وقتي بهش ميگم شما خيلي آدم خوبي هستيد ، ميگه: كو تا من در خوبي به پاي مرحوم برادرم برسم

حالا اين فردي كه بهتون معرفي كردم و بخش كوچكي از شخصيتش رو معرفي كردم ، نماز نميخوند
و وقتي من اون روايت ها رو ديدم كه هر كسي نماز نخونه هيچ كاري ازش پذيرفته نميشه ، با خودم گفتم ، يعني خدا همچين فردي رو به جهنم ميبره؟! به همين راحتي؟!

اين بود كه اين سوال رو پرسيدم

صادق;604734 نوشت:
اولین باری که پیامبر (ص) نماز خواند، در معراج در برابر عرش الهی بود و به او چگونگی وضو و تکبیر و حمد و رکوع و سجود و ذکرهای نماز آموخته شد.

با تشکر از استاد صادق
منم خونده بودم که وقتی پیامبر رفت معراج خدا بهش اشاره میکرد که وضو رو اینطور که او میگه بگیر و همینطور نماز را اینطور بخوان اما پیامبر نمیپرسید چرا و حکمتش چیست!؟

بعد خدا به اون کاخی از سنگ سرد در اسمان اول نشان داد که دیوی با جثه کیهانی در ان قرار داشت و تمام عوالم پایین را رصد میکرد!
خدا به پیامبر گفت می دانی این دیو کیست؟
پیامبر با تعجب گفت نه!
خدا گفت او همان ابلیس لعین هست! پس به امت خودت بگو« از این دیو بپرهیزند که او بسیار دشمن خطرناکی ست برای شما!» (سوره یس )
و او همه شما رو از مکانی در بالای سرتان نظاره می کنه اما شما او را نمی بینید!

-------------
[SPOILER] فلسفه نماز و وضو گرفتن هم این هست که هنگام خلقت انسان ابلیس کاملا به سیستم روحی او اطلاع داشت و می دانست که به چه روش هایی بر او چیره شود!(مثلا به پدر تلقین میکنه به بچه دروغ گفتن و یاد بده! بعد وقتی بچه دروغ گفت یک تخمی از جن مار! در سلول های درون دلش میزاره (شیطون از جن هست که تخم گذارند!)
وقتی بچه بزرگ میشه این مار داخل تخم هم بیرون میاد و رشد میکنه و یواش یواش چهره بچه تغییر شکل میده و به خبائث تبدیل میشه !(مثلا عرق خور میشه_معتاد میشه_دشمن ولایت میشه و اگه پیشش اسمی از خدا پیغمبر ببری شکمت و با غمه پاره میکنه!!)

اما وقتی کسی نماز بخونه اون تخم که بر اثر گناه گذاشته شد فاسد میشه و روح در دل انسان امنیت می یابد !!
(این معنی جمله رهبر معظم هست که می گوید :
چه رازی ست در این نماز که اقامه اون اینقدر مهم هست! و باعث امنیت در دل و امنیت در جامعه می شود!

**وقتی وضو یا غسل می گنیم شیطان چون از دود و اتش هست با اب منافات دارد و کانال های چاکرا در روح از بخار شیطان تصفیه می شود مسیر چاکرا ها هم با مسیر مسح کردن اعضا مترادف هست!! (برای همین خدا اصرار داشت وضو حتما باید اینگونه باشد.!!!)[/SPOILER]

عزرائیل;605255 نوشت:
با تشکر از استاد صادق
منم خونده بودم که وقتی پیامبر رفت معراج خدا بهش اشاره میکرد که وضو رو اینطور که او میگه بگیر و همینطور نماز را اینطور بخوان اما پیامبر نمیپرسید چرا و حکمتش چیست!؟

بعد خدا به اون کاخی از سنگ سرد در اسمان اول نشان داد که دیوی با جثه کیهانی در ان قرار داشت و تمام عوالم پایین را رصد میکرد!
خدا به پیامبر گفت می دانی این دیو کیست؟
پیامبر با تعجب گفت نه!
خدا گفت او همان ابلیس لعین هست! پس به امت خودت بگو« از این دیو بپرهیزند که او بسیار دشمن خطرناکی ست برای شما!» (سوره یس )
و او همه شما رو از مکانی در بالای سرتان نظاره می کنه اما شما او را نمی بینید!

-------------
[SPOILER] فلسفه نماز و وضو گرفتن هم این هست که هنگام خلقت انسان ابلیس کاملا به سیستم روحی او اطلاع داشت و می دانست که به چه روش هایی بر او چیره شود!(مثلا به پدر تلقین میکنه به بچه دروغ گفتن و یاد بده! بعد وقتی بچه دروغ گفت یک تخمی از جن مار! در سلول های درون دلش میزاره (شیطون از جن هست که تخم گذارند!)
وقتی بچه بزرگ میشه این مار داخل تخم هم بیرون میاد و رشد میکنه و یواش یواش چهره بچه تغییر شکل میده و به خبائث تبدیل میشه !(مثلا عرق خور میشه_معتاد میشه_دشمن ولایت میشه و اگه پیشش اسمی از خدا پیغمبر ببری شکمت و با غمه پاره میکنه!!)

اما وقتی کسی نماز بخونه اون تخم که بر اثر گناه گذاشته شد فاسد میشه و روح در دل انسان امنیت می یابد !!
(این معنی جمله رهبر معظم هست که می گوید :
چه رازی ست در این نماز که اقامه اون اینقدر مهم هست! و باعث امنیت در دل و امنیت در جامعه می شود!

**وقتی وضو یا غسل می گنیم شیطان چون از دود و اتش هست با اب منافات دارد و کانال های چاکرا در روح از بخار شیطان تصفیه می شود مسیر چاکرا ها هم با مسیر مسح کردن اعضا مترادف هست!! (برای همین خدا اصرار داشت وضو حتما باید اینگونه باشد.!!!)[/SPOILER]

باسلام وتشکر .
نماز مقبول ؟
قبولی عبادات به خصوص نماز مراحل بلکه شرایطی دارد زیراگاهی عبادت صحیح است ولی رشد آور نیست مثل دارویی که شفابخش نیست.
در آیات و روایات شرایط و مراحل قبولی عبادات شش چیز ذکر شده که عبارتند از:
1- شرط اعتقادی; 2 - شرط ولائی; 3 - شرط اخلاقی; 4 - شرط اقتصادی; 5 - شرط اجتماعی; 6 - شرط بهداشتی.
1- شرط اعتقادی: نمازگزار باید ایمان به خدا داشته باشد. قرآن مجیدمی‏فرماید ((عمل صالح از زن و مرد با ایمان است که موجب زندگی پاک می‏شود)).(1) و در جای دیگر می‏فرماید: ((نداشتن ایمان مایه بی ثباتی اعمال است)).(2)
2 - شرط ولائی: یعنی برخورداری ازولایت و رهبری صحیح و آسمانی همچون امام علی بن ابی طالب(ع) و فرزندان آن حضرت که همه بندگان خدا یند.بندگی‏ها، نماز، حج و جهاد را در مسیر الهی قرار می‏دهد و به آنها جهت شایسته می‏بخشد. امام باقر(ع) فرمود: ((کسی که به خدا ایمان دارد وعبادت‏های طاقت فرسا انجام می‏دهد ولی امام لایقی از طرف خدا ندارد تلاش بی‏فایده است)).(3)
3 - شرط اخلاقی(تقوا): خدا تنها از اهل تقوا می‏پذیرد مثل داستان فرزندان حضرت آدم که هر دو قربانی کردند; ولی قربانی یکی پذیرفته شد .
4 - شرط اقتصادی: ادای حق مردم; ادای حقوق محرومان در درجه‏ای از اهمیت است که گاهی قبولی عبادت بستگی به آن دارد. پرداختن زکات با داشتن درآمد مشروع از این نمونه‏هاست. امام رضا(ع) فرمود: «هر کسی نماز بخواند ولی زکات نپردازد نمازش قبول نمی‏شود». (4)
5 - شرط اجتماعی: خیرخواهی نسبت به دیگران، حفظ پیوندهای اجتماعی و اخوت میان مسلمانان و روابط شایسته و نیکو میان پیروان اسلام با اهمیت است.
6 - شرط خانوادگی: خوشرفتاری در امور خانوادگی و رعایت حقوق متقابل زن و شوهر، فرزند و پدر و نیز همسایگان را چنان مهم دانسته که بی‏توجهی به آنها گاهی باعث بطلان عبادات می‏گردد. در این زمینه امام صادق(ع) فرمود: «نماز فرزندانی که با خشم به پدر و مادر خود نگاه می‏کنند قبول نمی‏شود گرچه والدین، نسبت به آنان کوتاهی و ظلمی کرده باشند»(5)
همچنین پیامبر اسلام(ص) فرمود:« هر کس زن بد رفتار و اذیت کننده‏ای داشته باشد، خداوند نماز و کارهای نیک آن زن را نمی‏پذیرد، مرد نیز چنین است».(6)
وقتی ما از نردبان نماز به معراج می‏رویم که پایه‏های آن روی زمین محکمی باشد; ولی اگر روی یخ لغزنده یا زمین سست قرار داده شود بالا رفتن را مشکل یا غیر ممکن می‏سازد. پس قبولی عبادات به خصوص نماز با شرایط ومراحل ذکر شده امکان‏پذیر است.
7- حضور قلب در نماز:
از آیات و روایات استفاده می شود که نماز کامل و حقیقی نمازی است که با حضور قلب و خلوص نیت و همراه با یقین باشد. از امام رضا (ع) نقل شده است : "لا صلاة الا باسباغ الوضو‌ء و احضار النیة و خلوص الیقین و افراغ القلب و ترک الاشتغال و هو قوله"فاذا فرغت فانصب و الی ربک فارغب"؛(7)
نماز کامل باید با وضوی کامل ، با حضور قلب و خلوص، یقین و خالی بودن فکر و ذهن و قلب از توجه به دنیا باشد، همان طور که خطاب به پیامبر آمده است : "هنگامی که فارغ شدی، به نماز بایست و به سوی پروردگارت بشتاب".
اما این بدان معنا نیست که اگر نماز با این ویژگی ها نبود، باطل است ، بلکه می توان مراتب متعددی برای نماز و نمازگزار تصور کرد. هر چه درجه و مرتبة کمال معنوی بالاتر باشد، نماز بهتر و از درجه ای بالا برخوردار خواهد بود.
نشان قبولی: امام صادق(ع) فرمود: هر کس دوست دارد بداند نمازش قبول شده یا نه ببیند که آیا نمازش او را از گناه و زشتی باز داشته یا نه، پس هر قدر که نمازش او را از گناه بازداشته به همان اندازه نمازش قبول شده است. (8)

پی نوشت ها :
1- نحل(16) آیه 97
2- مائده(5) آیه 93
3- وسائل ،ج 1، ص 90
4- بحار ،ج 96 ،ص 12
5- اصول کافی، ج 2 ،ص 349
6- وسائل ،ج 14، ص 116
7-بحار ،ج 82، ص 198
8- اصول کافی، ‌ج 1، ص 46.

فلسفه نماز
بندگي ، بندگي ، بندگي :Gol:

Reza-D;604881 نوشت:
هعيييييييييييي چي بگم.....
حرف زياده.... فقط بگم اينقدر سختي ها رو سر و كولم ريخت كه ديگه ذوق چنداني برام نمونده....
ولي چشم. حتماً بيشتر به تاپيك هاي شعر سر ميزنم

پاسخ شما تا حد زيادي خيالم رو راحت كرد. فقط يه ماجرايي براتون ميگم ، شايد بهتر منظورم رو برسونه:

من كسي رو ميشناسم (نميتونم بگم كي هستن) كه در جواني يتيم شدن. از همون موقع شروع كردن به كار كردن كه خانواده دستش جلوي نامحرم دراز نشه. چندين برادر و خواهر و همچنين مادرشون رو زير سرپرستي خودشون گرفتن و از كارگري بگيريد تا فروشندگي انجام ميدادن. همين آدم زماني كه مادرشون ازشون درخواست مقداري ميخ كرد (از محل كار) به مادر گفتن: مادر اينها امانته دست من ، احترام شما واجب ، ولي حتي يك ميخ نميتونم به شما بدم. يا يك بار كه برادر كوچيكشون پا روي مورچه گذاشت ، محكم باهاش برخورد كردن كه مورچه هم آفريدهء خداست ، تو حق نداري جونش رو بگيري. يك بار مادرشون بخاطر اينكه دير پول به خونه آورد عصبي شد و چيزي رو سمتش پرت كرد كه سرش شكست و خون ميومد ، اما حتي سرش رو بلند نكرد ، براي اينكه يه وقت تو روي مادر نگاه تندي نكنه. اين آدم الان وفات كرده و برادرها و خواهرهاش بزرگ شدن و يكي از برادراش كه خيلي مومن هست ، هميشه سر نماز برادر بزرگش رو دعا ميكنه و براش آرزوي بهترين درجات بهشت رو ميكنه. همين برادر نمازخون كه خودش بسيار آدم مذهبي و معتقد و خدا ترسي هست ، وقتي بهش ميگم شما خيلي آدم خوبي هستيد ، ميگه:

كو تا من در خوبي به پاي مرحوم برادرم برسم

حالا اين فردي كه بهتون معرفي كردم و بخش كوچكي از شخصيتش رو معرفي كردم ، نماز نميخوند
و وقتي من اون روايت ها رو ديدم كه هر كسي نماز نخونه هيچ كاري ازش پذيرفته نميشه ، با خودم گفتم ، يعني خدا همچين فردي رو به جهنم ميبره؟! به همين راحتي؟!

اين بود كه اين سوال رو پرسيدم

بود در خاطراتِ ذهن و یادم
جوب این سوالت را بدادم
اگر دقت کنی درپست پیشین
جوابی مستند در آن نهادم

صادق;606312 نوشت:
بود در خاطراتِ ذهن و یادم
جوب این سوالت را بدادم
اگر دقت کنی درپست پیشین
جوابی مستند در آن نهادم

نمداني تو استاد عزيزم
كه اين شبهه چگونه كرده خِفتم!
ولي چون خواندم آن پستي كه گفتي
دگر مغز كلامت را گرفتم
:Gol:

Reza-D;606322 نوشت:
نمداني تو استاد عزيزم
كه اين شبهه چگونه كرده خِفتم!
ولي چون خواندم آن پستي كه گفتي
دگر مغز كلامت را گرفتم
:Gol:

خوشا بر فهم وبر ذوق صنبور
خوشا بر دانش فرخنده سرور
الهی شاد وخرم باشی دایم
در این آوردگاهی ، علم پرور

QUOTE=Reza-D]

صادق نوشت:
Reza-D نوشت:
صادق نوشت:
Reza-D نوشت:
صادق نوشت:
Reza-D نوشت:
سلام
برادر نمیخواید پاسخ سؤال ما رو بدید؟!

http://www.askdin.com/thread45096.html

پست شمارهء 9

باسلام .
چرا؟
:Gol::Gol:
عزیزم وقت من آنک تمام است
چو اکنون دیرگشته وقت شام است
شود این نکته فعلا هدیه تو
کنون وقت نماز و درو جام است

بخور شام و نمازت را بپا کن
سر سجاده ات ما را دعا کن

شدی فارغ چو از شام و نمازت
بیا و یک نظر بر پست ما کن

(برادر آخرش وادارم کردی به شعر گفتن! سیاستی داری ها! :Nishkhand:)


:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
عجب بزمی بپا کردی دلاور !!
به سان آب جوشی در سماور
دراین یوم نخست از روز هفته
بیا در رودِ کارون شو ، شناور

:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
نهگ آن بِه که با دریا ستیزد
کز آب خرد ماهی خرد خیزد
بیا از رود کارون تا به دریا
چو از کارون نهگ هر گز نخیزد

ماشاالله به اين طبع زيبا. اي ول داري داداش
فقط دقيقاً كجا مثل آجوش توي سماور شدم؟ :Gig:
ممنون ميشم بفرماييد

از اینکه ذوق مند وشعر مندی
بیرون از قیل وقال چون وچندی
بود این جوشش ذهن سماور
چو بهرام دلاور با کمندی

مرا هر كس كنون نامي نهاده
يكي حافظ يكي بهرام خوانده
نميدانند اين ياران پر مهر
كه در ظرف دلم ذوقي نمانده

نهنگي بودم اينك ماهيم من
گدايي در لباس شاهيم من
چه دردي دارد آگاهي ، چه دردي
خراب از دولت آگاهيم من

ز غم بر پاي من زنجير و بند است
بهاي رَستن از زنجير چند است؟!
مرا بهرام خواندي ليكن اي دوست
كنون بهرام در بند كمند است

كمندي از تزلزل ، بي قراري
كمندي بافته از جنس زاري
برادر جان چه قفلي دارد اين بند!
بگو آيا كليدش را تو داري؟

زبهر چه تزلزل داری ای مرد ؟
ز بهر کی تغلغل داری ای مرد؟
چرا زلوانه ودر بند گشتی؟
چرا اینسان تنقل داری ای مرد ؟

سلام نماز؟

درود نماز، مشتمل بر سه درود (سلام) است. (1) نماز با نام خدا شروع مى‏شود و با نام خدا پایان مى‏گیرد و میان این سرآغاز و پایان نیز یکسره نام خدا و یاد اوست. اگر در جمله و ذکرى از پیامبر یا خاندان او نام برده مى‏شود آن نیز همراه یاد خدا و به صورت استمداد از لطف و رحمت اوست.
جمله اول، درودى است از نمازگزار بر پیامبر خدا و طلب رحمتى از خدا بر آن بنده برگزیده:
السلام علیک ایها النبى و رحمة الله و برکاته؛ درود بر تو اى پیامبر، و رحمت ‏خدا و برکات او بر تو باد.
پیامبر، بنیانگذار اسلام یعنى سلسله جنبان تلاش و حرکتى است که اکنون نمازگزار خویشتن را دست ‏به کار آن مى‏بیند. غریو توحید را او برکشید که با طنین آن جهانى را زیر و رو کرد و شالوده زندگى شایسته انسان را براى همیشه زمان ریخت. او بود که خطوط اصلى چهره انسان طراز اسلامى را و جامعه‏اى را که مى‏تواندپرورشگاه چنین انسانى باشد، ترسیم کرد. اکنون نمازگزار همان شعار را با نماز خود و با درس­ها و رهنمودهاى ضمنى آن در زندگى و در فضاى زمان خود منعکس مى‏کند و گامى به سوى آن جامعه برین و تکوین آن انسان والا برمى‏دارد. پس بى‏مورد نیست اگر در پایان این عمل، پیامبر و پیشواى خود را که وى را بدین راه افکنده و در آن راهبرش بوده است، به سلامى یاد کند و با این زبان حضور خود را در کنار او و در راه او اعلام نماید.
در جمله دوم، نمازگزار بر خود، بر همسنگرانش و بر همه بندگان شایسته خدا درود مى‏فرستد.
السلام علینا و على عباد الله الصالحین؛ درود بر ما و بر بندگان شایسته خدا.
بدین گونه، یاد بندگان شایسته خدا را در ذهن خود بیدار مى‏سازد و وجود و حضور آنان را مایه دلگرمى خود مى‏دارد.
در دنیایى که مظاهر گناه:پستی­ها و زشتی­ها، دنائت­ها و ددمنشی­ها، ستم­ها و ستم‏پذیری­ها، آلودگی­ها و ناپاکی­ها همه جا را فراگرفته و همه کس را در خود فرو برده است، در محیطى که به چشم انسان هوشمند و هوشیار همه چیز خبر از افلاس و ورشکستگى انسانیت مى‏دهد و زرق و برق­ها در نظرش رنگ و جلایى ساختگى بر روى ابتذال­ها و فرسودگی­ها مى‏نماید، در جهانى که داعیه‏هاى حق طلبى و دادگرى نمى‏تواند فضاحت ‏خودخواهی­ها و جاه‏طلبی­ها را بپوشاند، آیا مى‏توان جز گناه و آلودگى، جز ناکامى و حق‏کشى انتظار دیگرى از آدمیزادگان داشت؟باید اعتراف کرد که اگر هم بتوان، به آسانى نمى‏توان.
سلام بر بندگان شایسته خدا، در چنین اوضاعی، به مدد دل افسرده و نومید مى‏شتابد. گویى سروشى است که در دل تاریکی­ها، خبر از حضور روشنى و سپیدى مى‏دهد. نمازگزار را به وجود یاران و همسنگرانى نوید مى‏بخشد. به او مى‏گوید: تنها نیستى. در دل این کویر خشک، جوانه‏اى ثمربخش و دیرپاى مى‏توان یافت. همچنان که در همیشه تاریخ، اجتماعات منحرف و تباه، زادگاه اراده‏هاى نیرومند و انسان­هاى برجسته‏اى بوده است که در نهایت‏بانیان جهان نو و شالوده ریزان زندگى نوینى گشته‏اند. اکنون نیز طبق سنت‏خدا در تاریخ، همان نیروهاى نور و نیکى‏آفرین در بطن این جهان تاریک و پلید به تلاش و کوشش‏اند. آرى صالحان، آنان که به گونه‏اى شایسته و سزاوار خدا را عبودیت مى‏کنند و فرمان مى‏برند، در صف رویاروى طاغوتیان ایستاده‏اند.
که هستند این بندگان شایسته و کجایند؟ آیا نباید از آنان درس آموخت و با آنان گام برداشت؟چرا. هنگامى که نمازگزار خود را در کنار این شایستگان قرار مى‏دهد و بر خود و بر آنان در یک جمله درود مى‏فرستد (سلام بر ما و بر بندگان شایسته‏خدا)، پرتویى از غرور و سربلندى و اطمینان بر دل او فرو مى‏تابد. مى‏کوشد به راستى در ردیف و در کنار آنان قرار گیرد و از اینکه نتواند پا به پاى آنان گام بردارد احساس شرم مى‏کند و این به او تعهد و تکلیفى تازه مى‏بخشد.
بندگان شایسته چگونه‏اند و شایستگى به چیست؟شایستگى تنها به نماز خواندن نیست، شایسته آن است که از عهده تکالیف سنگین الهى برآید و چنان عمل کند که نام بنده خدا بر او ناساز و نامتناسب نباشد، درست مثل دانش‏آموز شایسته در یک کلاس درس.
سرانجام در سومین جمله، نمازگزار خطاب به همین بندگان شایسته (خطاب به فرشتگان (2) یا خطاب به نمازگزاران) مى‏گوید:
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته-سلام بر شما و رحمت و برکات خدا بر شما.
بدین‏گونه بار دیگر، صلاح و شایستگى (یا فرشته‏خویى یا پیوند با دیگر نمازگزاران) را به یاد مى‏آورد و مخاطبان گرامى خود را به دعاى خیر یاد مى‏کند و نماز را به پایان مى‏برد. (3)
به تعبیر دیگر می توان گفت : آخرین‌مرحله‌نماز، سلام‌و درود فرستادن‌بر پیامبر اکرم‌(ص‌)، بندگان‌صالح‌و همة‌نماز گزاران‌است‌. مثل اینکه با «تکبیرة‌الاحرام‌» به معراج می رویم و بر بلندای معنویت اوج می گیریم و با «سلام‌» فرود می آییم وبه افراد صالح و نیکوکارسلام می دهیم و این علامت خروج‌از نماز‌است‌.
پی­نوشت­ها:
1. از این سه مى‏توان فقط سومین را گفت. آن دوى دیگر، مستحب است.
2. و گویا به عنوان درسى در جهت فرشته‏خویى.
3. آیت الله خامنه ای ، از ژرفای نماز.

صادق;606433 نوشت:
زبهر چه تزلزل داری ای مرد ؟
ز بهر کی تغلغل داری ای مرد؟
چرا زلوانه ودر بند گشتی؟
چرا اینسان تنقل داری ای مرد ؟


تزلزل از شب تاريك دارم
از اين است ار ببيني بي قرارم
شب تاريك و چشمي كور و ابهام
چراغي كو كه بر آن دل سپارم؟

دلم زخمي ز سختي هاي دنياست
كه اين دنيا فقط شكلش فريباست
اميدِ گوشهء قلبم همين است
كه قدري قلب خونم مثل مولاست (همشون)

نميدانم كجا هستم ، كه هستم
در اين دنيا كنون بهر چه هستم
به حدي در تحير مانده ام من
ندانم مرده ام يا زنده هستم

Reza-D;606884 نوشت:

تزلزل از شب تاريك دارم
از اين است ار ببيني بي قرارم
شب تاريك و چشمي كور و ابهام
چراغي كو كه بر آن دل سپارم؟

هلا ای سرورِ قوم هزاره
شبِ تارک دارد راهِ چاره

بنور عترت و قران نگاه کن

که دارند آسمانِ پر ستاره

دلم زخمي ز سختي هاي دنياست
كه اين دنيا فقط شكلش فريباست
اميدِ گوشهء قلبم همين است
كه قدري قلب خونم مثل مولاست (همشون)

چو دنیا بستر معراج باشد
چراغ ونور آن وهاج باشد

عبادتگاه نسل آدم اینجاست
به سان کاکل با تاج باشد

نميدانم كجا هستم ، كه هستم
در اين دنيا كنون بهر چه هستم
به حدي در تحير مانده ام من
ندانم مرده ام يا زنده هستم


شما از نسل آدم درزمینی
برای حضرت حق جانشینی

بحبل الله تمسک گر نمایی
بحورانِ بهشتی همنیشنی


:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

صادق;606909 نوشت:
هلا ای سرورِ قوم هزاره
شبِ تارک دارد راهِ چاره
بنور عترت و قران نگاه کن
که دارند آسمانِ پر ستاره

چو دنیا بستر معراج باشد
چراغ ونور آن وهاج باشد
عبادتگاه نسل آدم اینجاست
به سان کاکل با تاج باشد


شما از نسل آدم درزمینی
برای حضرت حق جانشینی
بحبل الله تمسک گر نمایی
بحورانِ بهشتی همنیشنی

چه پر مقدار گفتي ، نمره ات بيست
كه شام تار ما را چاره اش چيست
ولي اي جان دل مشكل در اينجاست
كه قلبم قرص و محكم ، مطمئن نيست

به قدر اندكي من شبهه دارم
تفكر روز و شب گرديده كارم
ولي با اين همه در پاي دينم
به حد زور خود من استوارم

(حالا از اينا بگذريم...)

برادر جان عجب چيزي نوشتي
كه گويي در دلم اميد كِشتي
دلم پر نور گشته چهره ام شاد
چو ديدم گفته اي حور بهشتي! :Khandidan!: :Khandidan!: :Khandidan!:

Reza-D;606926 نوشت:

چه پر مقدار گفتي ، نمره ات بيست
كه شام تار ما را چاره اش چيست
ولي اي جان دل مشكل در اينجاست
كه قلبم قرص و محكم ، مطمئن نيست

شما مرد کلانِ ای برادر
چرا بی اطمنانِ ای برادر ؟

کدامین شبهه قلبت زار کرده؟
که اینسان در فغانِ ای برادر

به قدر اندكي من شبهه دارم
تفكر روز و شب گرديده كارم
ولي با اين همه در پاي دينم
به حد زور خود من استوارم

بگو تا شبهه ات درمان نمایم
دلت را پر سر وسامان نمایم

شما در دین خود چون استوارید
بیا تا غنچه ات خندان نمایم

(حالا از اينا بگذريم...)

برادر جان عجب چيزي نوشتي
كه گويي در دلم اميد كِشتي
دلم پر نور گشته چهره ام شاد
چو ديدم گفته اي حور بهشتي! :Khandidan!: :Khandidan!: :Khandidan!:

چرا درهم شکستی ای برادر ؟
چرا حوری پرستی ای برادر؟

چرا از خالق یکتای عالم
امید بر حور بستی ای برادر؟

راه کار نماز ؟

برای تداوم نماز و ترک نکردن آن ، عوامل متعددی وجود دارد که به برخی اشاره می‌شود:
1ـ شناخت اهمیت نماز.
واقعیت آن است که نماز از نظر اسلام اهمیت ویژه ای دارد؛ تا آن جا که از آن به عنوان ستون دین(1) و نور چشم پیامبر(ص) یاد شده است.(2)
از سوی دیگر ترک نماز از گناهان کبیره به حساب آمده است.(3)
پیامبر فرمود: « از ما نیست کسی که نماز را خوار شمارد».(4)
نماز است شمع شبستان دل :Gol: دل بی نماز است بدتر ز گِل
نماز است معراج ما خاکیان
:Gol: بر او غبطه ورزند افلاکیان
نماز است آرامش زندگی
:Gol: چه آزادگی بهتر از بندگی؟
پسر چنین کرد این نغمه ساز
:Gol: مرا نور چشم است اندر نماز
نماز است سرخط آزادگی
:Gol: دوای غم و درد دل مردگی (5)
نماز عامل مهمی در تزکیة روح و درون انسان است. اهمیت ندادن به نماز به لحاظ عدم آشنایی با حقیقت آن و احساس نیاز نکردن نسبت به آن، از عوامل ترک نماز و سستی در آن به شمار می‌آید.
انسان بر اساس فطرت خود، همواره به چیزی که برایش اهمیت دارد، توجه و اهتمام می‌کند. اگر برای انسان، امری مهم و ضروری جلوه کند، آن را به هر صورت ممکن انجام خواهد داد.
آشنا شدن با حقیقت نماز و این که جزء نیاز ما است، جزء زندگی ما است و فایده و آثار نماز در دنیا و آخرت تجلّی می‌کند، باعث می‌شود انسان با شوق بیشتری به برپایی نماز بپردازد و از سستی در نماز و یا ترک آن خودداری نماید.
کسی که نماز را سربار خود و صرفاً یک تکلیف طاقت فرسا بداند، به حقیقت آن پی نبرده و اهمتی به آن نمی‌دهد.
‌ نماز مهم‌ترین فریضه و واجب الهی است. برپایی آن مایة سعادت و ترک آن باعث شقاوت می‌باشد. امام ‌صادق(ع) فرمود:
«‌محبوب‌ترین اعمال پیش خداوند نماز است، و آخرین وصیت پیامبران الهی نماز‌است».(6)
حضرت در حدیث دیگر فرمود: «‌تارک الصلاة بهره‌ای از اسلام نبرده است».(7)
اگر انسان به درستی فکر‌کند که خداوند چرا دستور داده بندگانش نماز بخوانند هیچ‌گاه نماز را ترک نمی‌کند و چنان چه به هر علتی ‌نمازش ترک شود فوراً جبران نموده و قضا می‌کند. قرآن می‌فرماید:
«‌یا أیّها الناس أنتم الفقراء إلی ا‌لله و ا‌لله هو الغنی‌ّ الحمید؛(8) ‌ای مردم شما همگی نیازمند خدایید. تنها خداوند است که بی نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش ‌است».
وقتی خدا از عبادت ما سودی نمی‌برد و از طرفی نماز و سایر عبادت‌ها را واجب نموده است ‌معلوم می‌شود این دستورها برای خوشبختی و سعادت ما است. هنگامی که از عمق جان درک کردیم که ‌نماز در تأمین خوشبختی و سعادت ما نقش اساسی و تعیین کننده دارد با عشق و علاقه نماز می‌خوانیم چرا که ‌نماز محور قبولی سایر اعمال است و در قیامت اولین سؤال از نماز می‌باشد. امام باقر(ع) فرمود:
«‌أنّ أوّل ما یحاسب‌به العبد الصلاة فإن قبلت قبل ما سواها؛(9) ‌اولین محاسبة بنده در روز قیامت در مورد نماز انجام می‌گیرد، اگر نماز مورد قبول واقع ‌شد بقیة اعمال هم مقبول می‌افتد».
نماز از واجباتی است که خداوند در هیچ حالتی حتی در هنگام بیماری، ‌راضی به ترک آن نیست. تارک نماز بیشترین ظلم را نسبت به خود وا می‌دارد و خود را از شفاعت پیامبر(ص)‌محروم می‌کند. آن حضرت فرمود:
«‌هر که نماز را عمداً ترک کند از خدا و پیغمبرش بیزاری جسته ‌است».(10) پس انسانی که معتقد به خدا و قیامت است و می‌داند هر چه از خوب و بد انجام بدهد نتیجه‌اش به‌خودش باز می‌گردد عاشقانه به سوی نماز می‌شتابد و آن را در اول وقت می‌خواند.
نبی گرامی اسلام(ص) ‌فرمود: «‌فضیلت اول وقت نماز بر آخر وقت مانند فضیلت آخرت بر دنیا است».(11)
2ـ شناخت پیامدهای ترک نماز.
یکی از عوامل و راهکار مهم در باره نماز خواندن شناخت پیامدهای منفی ترک نماز است. در قرآن بر ترک نماز وعدة عذاب داده شده است:
« بهشتیان از دوزخیان می‌پرسند: چه چیز شما را به دوزخ کشانید، جهنمیان در پاسخ گویند: ما از نمازگزاران نبودیم».(12)
رسول خدا (ص) می‌فرماید: «کسی که نماز خود را سبک گیرد و در به جا آوردنش سستی نماید، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا می‌کند؛ شش بلا در دنیا و سه تا در موقع مردنش و سه در قبر و سه در قیامت و هنگامی که از قبر بیرون می‌آید.
شش بلای دنیوی:
1ـ خداوند برکت را از عمرش کم می‌کند.
2ـ برکت را از روزیش بر می‌دارد.
3ـ از صورتش نشانة نیکوکاران را بر می‌دارد.
4ـ هر کار خیری کند، پذیرفته نمی‌شود و برای آن اجری ندارد.
5ـ دعایش مستجاب نمی‌شود.
6ـ از دعای نیکوکاران بهره‌ای ندارد».(13)
عذاب ها و بلاهای اخروی بسیار سخت تر است
3ـ رفع موانع
ترک نماز مبتنی بر عواملی است که باید از آنها پرهیز شود. انسان فطرتا گرایش به عبادت دارد. معصیت، دنیاگرایی، ندادن زکات، تکبر، حرام خوردن، آشامیدن شراب، حسد و... از عوامل و موانع تأثیرگذار ترک نماز به حساب آمده است.
4ـ شناخت آثار نماز
یکی از راه‌های تداوم نماز، شناخت آثار معنوی، سیاسی و اجتماعی نماز است. اگر انسان با فلسفه و علل تشریع نماز آشنایی داشته باشد، نماز را ترک نمی‌کند.
ای نماز! ای ارتباط متصل
:Gol: ای عروجستان آب و خاک و گِل
ای نماز ای بهترین آوازها
:Gol: ای معمّایی‌ترین پروازها (14)
5ـ یاری از خداوند:
انجام عبادت، به ویژه نماز خواندن،به توفیق عبادت است. شاید بر همین اساس معصومان (ع) و بزرگان دین از خدا می‌خواستند که به آنان توفیق عبادت دهد. در دعای حضرت مهدی (عج) آمده است :
«اللّهم ارزقنا توفیق الطاعة...»(15) که یکی از مصادیق بارز طاعت، عبادت است.
از دیگر موجبات سستی در نماز و عدم اهتمام به آن، عادت به عبادت است؛ به این معنا که انسان، اصل نماز و افعال و اذکار آن را از روی عادت به جا آورد، به طوری که به حقیقت و روح نماز توجه نداشته باشد.
عمل بر اثر عادت، عبادت را از حالت آگاهانه خارج می‌نماید و تبدیل به یک عمل غیر آگاهانه می‌کند، به طوری که روح اعمال فراموش شده و تنها ظاهر اعمال هدف قرار می‌گیرد.
ناپسند بودن عادت به این معنا نیست که استمرار، مداومت و کثرت اعمال اشتباه است، بلکه ملاک ارزش، مقدارتوجه و آگاهی در عمل است. مردان الهی در عین کثرت عبادت و دعا، به توجه و آگاهی خود در اعمال می‌افزایند و از عبادت لذت بیشتری می‌برند.

پی‌نوشت‌ها:
1. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ح 639.
2. مکارم الاخلاق، ج 2، ص 461.
3. عبدالحسین دستغیب، گناهان کبیره، ج 2، ص 183.
4. فروع کافی، ج 3، ص269.
5. نماز از دیدگاه قرآن و حدیث، ص 77 - 78.
6. محمد محمدی‌ری‌شهری، میزان الحکمه، ماده صلاة، شماره 10534.
7. بحارالانوار، ج 79، ص 232.
8. فاطر (35) آیه 15.
9.، میزان الحکمه ماده صلاة، شماره 10570.
10. صادق احسانبخش، آثار الصادقین، ج 1، ص 133، حدیث 15796 - ح 2.
11. همان، ص 110، حدیث 15708، ح 2.
12. مدثر (74) آیات 40 ـ 41.
13. گناهان کبیره، ج 2، ص 187 ـ 188.
14. احمد احمدی بیرجندی، 18.
15. مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی (عج).

نمازگزاران و بهشت ؟

اجازه دهید پاسخ را با این مثال آغاز نمایم:
اگر دانش آموزی در درس ریاضی بالاترین نمره را بیاورد ولی سایر دروس او بد باشد، نمی‌تواند به کلاس بالاتری ارتقا پیدا کند چون برای رفتن به کلاس بعدی ،در همه دروس لااقل باید نمرة قبولی داشته باشد. نماز در میان تکالیف عملی و عبادی نقشی شبیه ریاضی در درس دانش‌آموزان را دارد. در روایتی آمده:
«اوّل ما ینظر فی عمل العبد فی یوم القیامه فی صلاته فإن قُبلت نظر فی غیرها وإن لم تُقبل لم ینظر فی عمله بشیء؛(1) اولین چیزی که در عمل بنده در روز قیامت نگاه می‌شود نماز اوست. اگر قبول شد ،به سایر اعمالش نیز نگاه می‌شود . اگر قبول نشد، به سایر اعمال او نیز توجهی نمی‌شود».
در حدیث دیگر آمده:
«أوّل ما یحاسب به العبد الصلاه فإن قبلت قبل ما سواها؛(2) اولین چیزی که از انسان حسابرسی می‌شود نماز است. اگر قبول شد سایر اعمال او نیز قبول می‌شود».
از این گونه روایات به روشنی به دست می‌آید که نماز مثل درس ریاضی است. اگر کسی در نماز نمرة خوب داشته باشد، سایر اعمال او به نحوی مشکلش حل شده ،مورد توجه پروردگار قرار می‌گیرد. اگر نماز نمرة ضعیف داشته باشد، سایر اعمال نمی‌تواند ضعف آن را جبران کند. طبق روایات نماز موجب آمرزش بسیاری از گناهان می‌شود. از این رو در روایتی آمده:
«نماز مثل نهر آبی است که هر روز پنج مرتبه در آن غسل کند، همة آلودگی‌ها از بدن او برطرف می‌گردد. نمازهای پنجگانه نیز تمام آلودگی گناه را از جان انسان دور می‌کند».(3)
امیر مؤمنان (علیه السلام) با اشاره بدین کلام رسول خدا در نهج البلاغه فرمود:
«نماز گناهان را همچون برگ درختان می‌ریزد و ریسمان معصیت را از گناهکاران می‌گشاید، آن گونه که مهار از گردن حیوانات باز می‌شود».
رسول خدا(ص) نماز را به چشمة آبی گرمی تشبیه کرده که بر درِ خانه انسان است...».(4)
در روایت دیگر با استناد به آیه «إنّ الحسنات یذهبن السیّئات؛ نیکی‌ها اثر بدی‌ها را پاک می‌کند» آمده:
«نمازهای پنجگانه کفّاره گناهان کبیره‌ای است که بنده مرتکب شده است».
زیباتر از همه در روایتی آمده:
«ما من صلاةٍ یحضر وقتها إلاّ نادى ملَکٌ بین یدی الناس: أیّها الناس قوموا إلى نیرانکم التی أوقدموتها على ظهورکم فاطفؤوها بصلاتکم؛(5) هیچ نمازی نیست مگر این که وقتی زمان اقامة آن فرا می‌رسد، فرشته‌ای ندا می‌زند: ای مردم! به پا خیزید .به سوی آتش‌هایی بروید که روشن کرده‌اید و آنها را با نماز خاموش کنید».
بر اساس این گونه آموزه‌های متعالی معلوم می‌شود که نماز وسیله بسیار گرانبها برای رفتن به بهشت است، زیرا از یک سو جامع‌ترین عمل واجب و پربرکت‌ترین تکلیف شرعی است، چون نماز در واقع بسیاری از عبادات دیگر وجود دارد . نماز عبادت جمعی و جامع است، زیرا که خاصیت زکات، حج، جهاد، صوم و غیر آنها را داراست. زکات است از آن جهت که محک محبت و گذشتن از ملک خود در راه دوست و فنای خویش در هستی اوست. این اثر آن گاه در نماز ظاهر می‌شود که «مالک یوم الدین» با قلب تصدیق شود. اما روزه است به جهت آن که همه مفطّرات روزه در نماز حرام است.حج است برای این که گذشته از توجه به سوی کعبه ظاهری ،توجه به کعبه حقیقی است که قلب
عالم وجوداست. جهاد است، چون در نماز با نفس اماره جهاد می‌شود که جهاد اکبر است . بدین ترتیب آثار و خواص بسیاری از عبادت‌ها
در نماز وجود دارد.(6)
بنابراین از این دسته روایات به دست می آید که همه نمازگزارن واقعی وارد بهشت خواهند شد.
اما دو نکته مهم وجود دارد :
1-ورود به بهشت برای کسانی است که نمازگذار واقعی باشند . کسانی که از روح و حقیقت نماز غافل‌اند ،نمازشان بی‌خاصیت خواهد بود، چنان که قرآن کریم می‌فرماید:
«فویلٌ للمصّلین الّذین هم عن صلاتهم ساهون ،الذین هم یراوون ، و یمنعون الماعون ؛(7) پس وای بر نمازگزاران که از نمازشان سستی می کنند ، آنان که ریا می کنند و از زکات خود داری می کنند». بنابراین باید نماز به دور از ریا و سهل انگاری انجام شده و حقوق انسان های دیگر نیز ادا شود.
2- ممکن است به رغم خواندن و مواظبت بر نماز ها ، به جهت برخی از گناهانی که انجام دادند ، در عالم برزخ یا حتی در عالم قیامت ، مجازات شوند ، اما پس از مجازات و پاک شدن از گناهان ، به واسطه ایمانی که به خدا دارند و تکالیفی چون نماز را انجام داده اند ، وارد بهشت گردند.

پی‌نوشت‌ها:
1. میزان الحکمه، ج 5، ص 374، نشر مکتب الاعلام الاسلامی، 1364ش.
2. همان.
3. همان، ص 373.
4. نهج البلاغه، خطبه 199.
5. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 209، حدیث 629.
6. ر،ک: جلوه‌های عرفان نهضت حسینی، ص 122، نشر بوستان کتاب، قم 1386ش.
7- ماعون (107) آیات 7-5

فلسفه عبادت ؟
فلسفه عبادت به فلسفه آفرینش خود انسان بازگشت می کند، و با توجه به اینکه انسان برای رسیدن به کمال مقام قرب الهی آفریده شده است، عبادت زمینه رسیدن به این کمال را فراهم می کند.
خداوند در قرآن می فرماید: « و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»(1)
عبادت و بندگی رمز آفرینش عالم است . با عبادت و بندگی انسان به مقامات معنوی و قرب الهی می رسد.(2) به همین جهت، در تشهد نماز مقام عبودیت پیامبر مقدم بر مقام رسالت آن حضرت شده است: اشهد ان محمدا عبده و رسوله؛ یعنی پیامبر اول بندگی و عبادت کرد و از این طریق به مقام رسالت و پیامبری نائل گردید.
علاوه برآن عبادت اثار مهمی در زندگی دنیا و آخرت دارد:که به اختصار به برخى از آن ها اشاره مى‏شود:
1- نقش تربیتى و سازندگى عبادت و ارتباط با خدا در رشد کمالات انسانى، پرورش فضائل و مکارم اخلاقى و تنظیم مناسبات انسانى و اجتماعى نقش فوق العاده‏اى دارد.
2- آرامش روحى و روانى از دیدگاه روانشناختى ارتباط با خدا، انس با خالق هستى و گفتگو با آفرینشگر عالم و آدم از بهترین عوامل آرامش روانى و مقابله با اضطرابات درونى است.
3- ایجاد روح امید و نشاط، یکى از دیگر کارکردهاى روانشناختى عبادت، احساس امیدوارى است، زیرا کسى که با خدا در ارتباط است، خود را در زندگى تنها و بى‏پناه نمى‏یابد. از این رو روانشناسان معتقدند که دین و عقاید و مناسک دینى باعث کاهش رنج هاى انسان و به ویژه غم و رنج تنهایى در کویر خشک زندگى و در برخورد با ناملایمات و دشوارى‏ها است. آرى عبادت آدمى شور و نشاط، امید و قدرت بردبارى و مقاومت در برابر سختی ها عطا مى‏کند.
4- اعمال انسان داراى اثر تکوینى و حقیقى در حیات جاودان آدمى است. بهشت و دوزخ یک امر قراردادى و وضعى نیست، بلکه حضور و تجسم خود عمل انسان است و عبادت وسیله رسیدن انسان به بهشت است. (3)

پى‏نوشت‏ ها:
1. الذاریات(51) آیه 56.
2. آیت الله مکارم ،تفسیر نمونه، ج13 ،ص 410 و ج14، ص 570 و ج22، ص 398 .
3. کلیاتى پیرامون عبادات اسلامى، شهید سید محمدباقر صدر ؛اسرار عبادات، آیه الله جوادى آملى .

اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ ﴿۴۵﴾ عنکبوت
آنچه از كتاب به سوى تو وحى شده است بخوان و نماز را برپا دار كه نماز از كار زشت و ناپسند باز مى‏دارد و قطعا ياد خدا بالاتر است و خدا مى‏داند چه مى‏كنيد (۴۵)

عذرخواهی بابت تأخیر :Nishkhand:

صادق;606984 نوشت:
شما مرد کلانِ ای برادر
چرا بی اطمنانِ ای برادر ؟

کدامین شبهه قلبت زار کرده؟
که اینسان در فغانِ ای برادر

برایم برخی از احکام سخت است
که با اخلاق ، گاهی نیست یک دست

اگر هر دو ز یک جا گشته صادر
چرا گاهی تعارض بِینشان هست؟!


صادق;606984 نوشت:
بگو تا شبهه ات درمان نمایم
دلت را پر سر وسامان نمایم

شما در دین خود چون استوارید
بیا تا غنچه ات خندان نمایم

بگفتم شبهه ام را با تو کم کم
همی خواهم ز تو برهانِ محکم

که لبخندی به لبهایم نشانی
که حل شبهه از دل میبرد غم

صادق;606984 نوشت:
چرا درهم شکستی ای برادر ؟
چرا حوری پرستی ای برادر؟

چرا از خالق یکتای عالم
امید بر حور بستی ای برادر؟

چه کس گفته که من در هم شکستم؟! :offlow:
کجا گفتم که من حوری پرستم؟! :moteajeb:

نباشم من به بندِ عیش و حوری
ولی اندک ، به فکر آن هم هستم :khaneh: (طنز)

تا جایی که یاددارم جناب صادق طبع شعری خوبی داشتند و همیشه تامیک هاشون با چاشنی مهر و محبت همراه بوده.
اجرکم عندالله
تشکر از تامیک خوبتون و نیز سوال جناب reza-D

Reza-D;610476 نوشت:
عذرخواهی بابت تأخیر :Nishkhand:

سپاس از شما ای جهان پهلوان
جوان سر افراز و نیکو بیان

الهی که دل ناز باشی همی
چو بلبل بلند ساز باشی همی

برایم برخی از احکام سخت است
که با اخلاق ، گاهی نیست یک دست

اگر هر دو ز یک جا گشته صادر
چرا گاهی تعارض بِینشان هست؟!

تعارض کجا دیدی ای هوش مند ؟
بگو تا بیندازمش در کمند
تعارض نباشد به حکم خدا
چوحکمش بود در خطِ استوا
در این پرده یک رشته بی کار نیست
سرِ رشته بر ما پدیدار نیست


بگفتم شبهه ام را با تو کم کم
همی خواهم ز تو برهانِ محکم

که لبخندی به لبهایم نشانی
که حل شبهه از دل میبرد غم

مشخص نما شبهه را ای دلیر
زریشه بر اندازم آن را چوشیر
شکر ریز سازم لب وکام تو
پر از قند سازم دل وجام تو

چه کس گفته که من در هم شکستم؟! :offlow:
کجا گفتم که من حوری پرستم؟! :moteajeb:

نباشم من به بندِ عیش و حوری
ولی اندک ، به فکر آن هم هستم :khaneh: (طنز)

خدا وعده داده ست بر بندگان
که حوری رساند به پیر وجوان
بر این فکر ناز شما آفرین
شود روزی تان زماء مَعِین

صادق;610699 نوشت:
سپاس از شما ای جهان پهلوان
جوان سر افراز و نیکو بیان
الهی که دل ناز باشی همی
چو بلبل بلند ساز باشی همی
به وزن شاهنامه ، رو نمودي
حماسي وار شعرت را سرودي
(احسنت)

مرا بگذارم تا گويم به تعجيل
مفاعيلٌ مفاعيلٌ مفاعيل

(شبهات رو عرض ميكنم. البته منم شايد وزن رو عوض كردم ، خدا رو چه ديدي؟ :Nishkhand:)

Reza-D;610712 نوشت:

به وزن شاهنامه ، رو نمودي
حماسي وار شعرت را سرودي
(احسنت)

مرا بگذارم تا گويم به تعجيل
مفاعيلٌ مفاعيلٌ مفاعيل

(شبهات رو عرض ميكنم. البته منم شايد وزن رو عوض كردم ، خدا رو چه ديدي؟ :Nishkhand:)

مفاعیلٌ ،مفاعیلٌ، ، مفاعیل
مکن در شعر گفتن هیج تعجیل
مفاعیلن تراز گلشن ماست
برایم این ترازو نغز وزیباست
زاهواز وزکارونش سخن گو
گل وگل خانه را در این چمن جو
اگر با و زن فردوسی سرای
مرا خوشتربود از مرغ وماهی
بیا تاپیک نو را طرح بنما
سوالت را در آن جا شرح بنما
چو این تاپیک از بهر نماز است
ز بهر خلوت وراز ونیاز است
نباید شبهه آلود گردد این جا
سیاه با اخگر ودود گردد این جا

صادق;610739 نوشت:
مفاعیلٌ ،مفاعیلٌ، ، مفاعیل
مکن در شعر گفتن هیج تعجیل
مفاعیلن تراز گلشن ماست
برایم این ترازو نغز وزیباست
زاهواز وزکارونش سخن گو
گل وگل خانه را در این چمن جو
اگر با و زن فردوسی سرای
مرا خوشتربود از مرغ وماهی
بیا تاپیک نو را طرح بنما
سوالت را در آن جا شرح بنما
چو این تاپیک از بهر نماز است
ز بهر خلوت وراز ونیاز است
نباید شبهه آلود گردد این جا
سیاه با اخگر ودود گردد این جا

گذر کردم کنون از خار و بوته
زنم تاپیک نو اینک سه سوته
ولی صادق ، بگویم با تو ساده
برادر این دلم آی لاو یوته! :khandeh!:

خوشا آنان که الله یارشان بی :Gol: بحمدو قل هوالله کارشان بی چیست؟

این بیت از باباطاهر و از بهترین دو بیتی‌های او است. حکیم و فیلسوف متأله مرحوم الهی قمشه‌ای می‌فرمود:
همه دیوان‌ها فدای گفته های سنایی و مولوی و نظامی و سعدی و حافظ و جامی و همه (گفته‌های اینها) فدای این دو بیت بابا طاهر عریان:
خوشا آنان که الله یارشان بی :Gol: به حمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنان که دائم در نمازند
:Gol: بهشت جاودان بازارشان بی(1)
نماز به عنوان عالی‌ترین نماد «ذکر و یاد» خداست. قرآن کریم می‌فرماید:
«أقم الصلاة لذکری؛(2) نماز به پا دار تا به یاد من باشی».
مراد از ذکر، صرفاً لفظی نیست بلکه ذکر فکری و عقلی، قلبی و عملی منظور است. از این رو در مبحث سیر و سلوک، عرفایی همانند امام خمینی(ره) در کتاب شریف چهل حدیث و خواجه عبدالله انصاری در کتاب ارزشمند منازل السایرین «ذکر» را بعد از تفکر و تعقّل آورده‌اند ،چه آن که تفکر و اندیشه‌وری و معرفت است که انسان را به ذکر و حمد و ثنا سوق می‌دهد.
بندگی و فرمانبری هر کس به میزان معرفت وی است. معرفت هرچه فزونی گیرد، عشق به معبود افزون گردد تا جایی که عاشق هیچ فکر و ذکر و خیال و اندیشه‌ای جز معشوق ندارد.
شعلة این آتش وقتی فزونی گرفت، نه تنها در نماز به نیایش می‌ایستد و با خواندن سورة می‌حمد و رکوع و سجود به مناجات و اظهار عبودیت، معشوق می‌پردازد و یا با خواندن ترانة رحمانی توحید و قول هو الله احد به ذکر و یاد زبانی، قلبی و عملی معبود، آرامش می‌یابد و عشق‌ورزی می‌کند، بلکه آتش این عشق به همه ظاهر و باطن، چشم و گوش و اعضا و جوارح او را در بر می‌گیرد، به گونه‌ای که همه جا خدا را حاضر و ناظر می‌بیند و او را با چشم قلب خویش مشاهده می‌کند . اشعة برق ربوبی چنان او را می‌گیرد که هر جا هست ،خود را در حال نماز و اطاعت و بندگی خدا می‌بیند . به هر جا می‌نگرد و هر صدای می‌شنود و به هر چیزی می‌اندیشد، جمال یار خویش می‌بیند . خود را موظف به اطاعت و بندگی او می‌داند. چه لذّتی عمیق‌تر، جان فزاتر و با دوام‌تر از لذّت ذکر و نماز و عبودیت بی‌نیاز.
پس آنان پیوسته در حال نماز و خواندن حمد و قل هو الله احد هستند.

پی‌نوشت‌ها:
1. حکمت عملی، حسن‌زاده آملی، ص 17.
2. طه (20) آیه 14.

خداوند غنى و بى نیاز از همه چیز است، چون غیر از خدا هر چه موجود است، همه مخلوق خدا است و نیازمند به او. قرآن می‌فرماید : «اى مردم! شما همگى نیازمند به خدایید. تنها خداوند است که بى نیاز و شایستة هر گونه حمد و ستایش است»(1)
در آیة دیگر فرمود: « هر کسى کفر ورزد و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده است. خداوند از همة جهانیان بى نیاز است».(2)
بنابر این خداوند بى نیاز مطلق است و مخلوقات همه محتاج اویند. او است که همة نیازهاى مخلوقاتش را بر طرف می‌کند. ما انسان‌ها که یکى از مخلوقات خداییم، سراسر وجودمان را نیاز و احتیاج فرا گرفته است، مانند نیاز به آب و غذا و هوا و... که با نبود یکى از این ها قادر به ادامة حیات نیستیم. ما چند دقیقه یا چند ثانیه نمی‌توانیم بدون هوا زنده بمانیم. همة این نیازمندی ها به وسیلة آب و هوا و غذا و... بر طرف می‌شود که خداى مهربان با خلق آن ها نیاز ما را برطرف کرده است.
آرى این خداى حکیم ومهربان است که به هنگام تولد بچه، خون را تبدیل به شیر می‌کند و نوزاد آن را از پستان مادر تغذیه می‌نماید.
یکى از نیازهاى ما نیازهاى روحى است مثل احتیاج به محبت. از این رو بچه‌هایى که در خانوادة خود احساس کمبود محبت کنند، دچار اختلالات روحى و روانى می‌گردند. یکى از نیازهاى واقعى و اساسى روح بشر،عبادت و پرستش است، چون خداوند انسان را براى تکامل آفریده است و تکامل او جز از راه عبادت و بندگى به دست نمی آید. بندگی خدا است که به انسان حیات وزندگی انسانی می بخشد. قرآن می فر ماید:« یا ایّها الّذین آمنوا استجیبوا للَّه و للرسول إذا دعاکم لما یحییکم؛ ای کسانی که ایمان آوردید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید، هنگامی که شما را به سوی چیزی می خوانند که مایه حیاتتان است».(3)
بنابر این خداوند نیاز به عبادت ما ندارد، بلکه ما محتاج به عبادت او هستیم که با بندگى او به نعمت هاى جاودان نایل شویم. قرآن می‌فرماید :
«کسى که جهاد و تلاش کند، براى خود جهاد مى کند؛ چرا که خداوند از همة جهانیان بى نیاز است». (4)
در جاى دیگر می‌فرماید: « کسى که عمل صالحى به جا آورد، به سود خود به جا آورده است، و کسى که کار بدى انجام دهد، به زیان خود او است. سپس همة شما به سوى پروردگارتان باز می‌گردید».(5)
در آیه دیگر فرمود: «کسى که پاکى گزیند، به نفع خود او است».(6)
از آنجا که عبودیت و پرستش یکی از نیازهای انسان است، تمامی انسان ها از ابتدا تا کنون به شکلی پرستش داشته اند. روح انسان نیاز به عبادت و پرستش دارد. هیچ چیزی جای آن را پر نمی کند، و خداوند تنها موجودی است که لایق پرستش است. هر کدام از مکتب ها و آیین ها اَشکالی برای عبادت دارند امّا همه به دنبال پرستش و عبادت‌اند، ‌حتی موجودات دیگر نیز به عبادت و پرستش مشغولند. قرآن می‌فرماید: «کلّ قد علم صلوته و تسبیحه؛(7)تمامی موجودات نماز و تسبیح خدا را می دانند».
در جای دیگر می‌فرماید: «إنْ مِن شیء إلاّ یسبّح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم؛(8) هر موجودی با حمد، خدا را تسبیح می‌گوید، لیکن شما تسبیح آنان را نمی فهمید».
جمله ذرات عالم در نهان با تو می گویند روزان وشبان
ماسمیعیم و بصیریم وهشیم با شما نامحرمان ما خاموشیم
گر شما سوی جمادی می روید محرم جان جمادان کی شوید
از آیات قرآن بدست می آید که عبادت هم هدف زندگی است و هم وسیله برای رسیدن به هدف بالاتر، به این معنى که خود عبادت هدف زندگى است:
« قُلْ إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ اَلْعالَمِینَ؛ (9) بگو نماز و عبادات و زندگى و مرگم همه از آن خداى پرورگار جهانیان است».
مضمون این آیه شریفه به طور اختصار این است که تمام «من» از آن خدا است و این هدف زندگى انسان در دنیا است که خداوند آن را عبادت و بندگى نامیده و فرموده است:« وَ ما خَلَقْتُ اَلْجِنَّ وَ اَلْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ،(10)؛ جن و انسان را تنها برای عبادت آفریدم».
اما این هدف نهایی نیست، بلکه هدف متوسط است و هدف نهایی چیزی است که با عبادت حاصل می شود.
در برخی آیات،عبادت وسیله رسیدن به یقین و اطمینان ( ودر نتیجه آرامش)دانسته شده است : «وَ اُعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ اَلْیَقِینُ؛ (11) پروردگارت را عبادت کن تا به یقین دست یابی». اطمینان و یقین واقعی آن گاه است که معرفت واقعی به خداوند و مقام قرب الهی حاصل شود.
توضیح :کمال هر موجود و از جمله انسان در عینیت یافتن و به ظهور رسیدن تمام استعدادهاى نهفته آن موجود است. بى‏شک در میان استعداد انسان تحقق یافتن خواست‏هاى مادى و حیوانى را نباید در شمار کمال‏هاى انسانى به شمار آورد، زیرا این خواست‏ها بین انسان و حیوان مشترک است و در این مرحله انسانیت انسان بالقوه است وحیوانیت او بالفعل شده است.
انسانیت آدمی زمانى به فعلیت مى‏رسد که استعدادهاى جان و روانش شکوفا شود و به کمال و لذت بى‏پایان و
بدون محدود و مزاحم دست یابد. بنابراین مقاصدى را که یک انسان در فرایند زندگى دنبال می کند،همه یکسان نیستند. برخى از این هدف‏ها، هدف‏هاى مقدماتى، متوسط و زمینه‏ساز براى نیل به هدف‏هاى بالاترند و برخى هدف نهایى و اصیل به شمار مى‏روند.
در این میان عبادات همان طور که هدف زندگى است، از طرفى همین عبادات هدف مقدماتى است.
به تعبیر دیگر وسیله است براى رسیدن به هدف برتر و آن هدف برتر «کمال انسان و شکوفا شدن استعدادهاى جان آدمى» است که اوج آن رسیدن به قرب پروردگار مى‏باشد و آن مقامى است که انسان به ذات اقدس الهى رهنمون مى‏شود و در جوار رحمت الهى استقرار مى‏یابد:«إِنَّ اَلْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ. فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ ؛ (12).به راستى که پرهیزکاران در باغ‏ها و جویبار در جایگاهى راستین نزد پادشاهى مقتدرند».
خلاصه سخن :هدف نهایى انسان کمال است و کمال انسان به معرفت‏الله مى‏باشد. معرفت هر شخص به میزان قرب او به خداست و تقرب با سیر الى الله ممکن است.عبادت (بندگى و سرسپردگى محض در برابر خدا) طریقه سیر الى الله است.
خداوند در انتظار عبادت کسى نیست و عبادت و طغیان بندگان نفع و ضررى براى خداوند ندارد. قرآن مجید در این باره مى‏فرماید:
« وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اَللَّهَ شَیْئاً ؛ (13) هر کس به جاهلیت و گمراهى پسروى کند هرگز خدا را زیان نمى‏رساند ».
بنابراین عبادت خداوند، سودی برای او نداشته و برای نفع انسان است. انسان با عبادت و بندگی خدا، از عبادت و دل و تن سپردن به هر چیز و هر خواسته ای بی نیاز می شود. امام صادق(ع) مى‏فرماید: «خداوند بندگان را نیافرید مگر براى این که او را بشناسند و چون شناختند، عبادتش نمایند و چون عبادت کنند، از بندگى غیر او بى نیاز مى‏شوند».(14)
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه که رنگ تعلق پذیرد آزاد است.
بنابراین عبادت، فلسفه و اهداف و نتایج بسیار دارد که برخی از آنها چنین است :
1- نقش تربیتى و سازندگى عبادت و ارتباط با خدا در رشد کمالات انسانى، پرورش فضائل و مکارم اخلاقى و تنظیم مناسبات انسانى و اجتماعى نقش فوق العاده‏اى دارد.
2- آرامش روحى و روانى از دیدگاه روان شناختى ارتباط با خدا، انس با خالق هستى و گفتگو با آفرینشگر عالم و آدم از بهترین عوامل آرامش روانى و مقابله با اضطرابات درونى است.
3- ایجاد روح امید و نشاط: یکى از دیگر کارکردهاى روان شناختى عبادت، احساس امیدوارى است، زیرا کسى که با خدا در ارتباط است، خود را در زندگى تنها و بى‏پناه نمى‏یابد. از این رو روان شناسان معتقدند که دین و عقاید و مناسک دینى باعث کاهش رنج هاى انسان و به ویژه غم و رنج تنهایى در کویر خشک زندگى و در برخورد با ناملایمات و دشوارى‏ها است.
عبادت به آدمى، شور و نشاط، امید و قدرت بردبارى و مقاومت در برابر سختی ها عطا مى‏کند.
4- تحصیل سعادت ابدی و جاودانه با ورود به بهشت الهی، زیرا اعمال انسان داراى اثر تکوینى و حقیقى در حیات جاودان آدمى است. به عبارت دیگر بهشت و دوزخ یک امر قراردادى و وضعى نیست، بلکه حضور و تجسم عمل انسان است. پس عبادت و بندگی خدا و رهیدن از بندگی غیر خدا، موجب رسیدن به آرامش و اطمینان و در نتیجه تحصیل بهشت الهی است.
اگر آدمى نخواهد بنده کسى باشد،تنها از یک راه ممکن است و آن بندگى خدا کردن.
در این صورت است که آدمى از قید همه تعلقات و زنجیرهاى بندگى و بردگى رها مى‏شود و با بى‏نهایت هم آوا و هم سخن مى‏شود، لیکن آنکه از بندگى خدا سر برتافت، گرفتار بندگى نفس و شیطان و بردگى در برابر دیوزگان مى‏شود:
آنکه گریزد ز خراجات شاه بار کش غول بیابان شود
بنا بر این انسان باید خد ا راعبادت کند و هر گونه عمل خیری به قصد قربت انجام گیرد عبادت است وثواب دارد ودر مسیر تکامل انسان می باشد ولی عبادت های مخصوصی است که از طرف خداوند شکل آن عبادت ها مشخص گردیده است چون خدای خالق انسان( که کاملا به نیاز های روحی او آگاه است) معین کرده که کدام شکل عبادت به طور ضرورت باید انجام گیرد واگر انجام نشود عذاب دارد وموجب انحراف از مسیر سعادت می شود.
این گونه عبادت ها در فرهنگ اسلام به عنوان واجبات نامیده می شود. مانند نماز و روزه و خمس وزکات و حج و سایر واجبات. کسانی که از انجام واجبات طفره می روند به بهانه این که عبادت خدا را باید انجام داد اما فرق نمی کند که حالا نماز بخوانیم یا به مردم خدمت کنیم؟ این ها خود را گول میزنند وبه خاطر تنبلی زیر بار تکلیف نمی روند وبرای این که دلیلی برای کارشان داشته باشند، می گویند ما فقط از راه خدمت به مردم خدارا عبادت می کنیم اما می دانند که حرفشان منطقی نمی باشد، زیرا اگر واقعا خدا وپیامبر اسلام (ص) را قبول دارند، خدا وپیامبر فرموده اند که مسلمان باید نماز بخواند وروزه بگیرد.
اما این که می گویند خدا مارا خلق کرده تا نعمت به ما بدهد،پس چرا اورا عبادت کنیم ؟
پاسخ این است : اولا اگر قبول دارید که خدا به شما نعمت داده،عقل تان می گوید که در برابر نعمت دهنده باید شکر گزار بود. عبادت یک نوع شکر گزاری است.
دوم: عبادت های مشخص شده از طرف شارع مقدس بزرگ ترین نعمت است چرا که نعمت های مادی مشترک بین حیوان و انسان است ولی نعمت های معنوی و نعمت های غیر قابل توصیف بهشت جاویدان برای انسان قرار داده شده است.
چه نعمتی بالاتر از این که انسان با عبادت خدا در چند روز عمر دنیا به بهشت ابدی با آن همه نعمت هایش که در قرآن و روایات آمده است، نایل شود؟!

پی نوشت ها :
1. فاطر (35) آیة 15.
2. آل عمران (3) آیة 97.
3.انفال(8)آیه 24.
4. عنکبوت (28) آیه 6.
5. فجر (89) آیه 27-30.
6. ذاریات (51) آیه 56.
7. نور (24) آیه 41.
8. اسراء (17) آیة 44.
9. انعام، آیه 162.
10. الذاریات، آیه 56.
11. حجر، آیه 99.
12. قمر، آیات 54 و 55.
13. آل عمران، آیه 144.
14. المیزان، ج 18، ص 360، چاپ بیروت.

حواس پرتی در نماز ؟

به برخی عوامل حواس پرتی اشاره می‏شود:
1- خیال‏پردازی:
برخی دائماً در خیال و توهم هستند. تخیل‏ها انسان را به جاهای مختلف می‏برد و در هنگام عبادت ذهن را مشغول می‏دارد، به طوری که در یک نماز دو رکعتی به مسایل و جاهای مختلف رفته، تنها جایی که حواسش نبوده، نماز است.
راه مبارزه با حواس پرتی ریشه کنی خیال‏پردازی‏ها است. مبارزه با خیال‏پردازی آن است که قبل از نماز، تمرین و ممارست در حفظ قوه خیال و متمرکز کردن آن صورت می‏گیرد، به این صورت که در ابتدا تمرین کنیم تا فکر و خیال خود را به امور خاصی مثل پرستش و نیایش تمرکز دهیم و دائماً مواظبت نماییم خیال به جای دیگر نرود.(1)
در نماز نیز باید با خیال‏پردازی‏ها مبارزه شود، بدین معنا که انسان تصمیم بگیرد خیال خود را در نماز یا معنای نماز متمرکز نماید و هر وقت کنترل آن از اراده انسان خارج شد، دوباره برگرداند. امام راحل(س) می‏نویسد: "طریقه رام نمودن آن (خیال) عمل نمودن بر خلاف است و آن چنان است که انسان در وقت نماز خود را مهیا کند که حفظ خیال در نماز کند و آن را حبس در عمل نماید... در هر یک از حرکات و سکنات و اذکار و اعمال نماز ملتفت حال آن (قوه خیال) باشد...".(2)
2- دنیا پرستی:
یکی از عوامل مهم حواسپرتی در نماز دنیا پرستی است. متأسفانه این آفت دامنگیر خیلی شده و آنان را از معنویت و حضور قلب در نماز دور کرده است. برخی چنان جذب دنیا شده‏اند که حتی هنگام نماز خواندن به فکر مال دنیا و زرق و برق‏های آن هستند.
دنیا گرایی موجب می‏شود که انسان نتواند حواس خود را جمع کند و فکر خویش را متمرکز عبادت نماید.
امام راحل یکی از عوامل حواسپرتی در نماز را دنیا گرایی دانسته و ضرورت مبارزه با آن را سفارش نموده است: "طالبان غیر حق، که در نظر اهل معرفت، همه طالب دنیا هستند... آنان که حُبّ مال و ریاست در دل آن‏ها است، در خواب نیز مطلوب خود را می‏بینند و در بیداری به فکر محبوب خود به سر می‏برند و مادامی که در اشتغال به سر می‏برند، با محبوب خود هم آغوشند. و چون وقت نماز شود... فوراً متعلق به محبوب خود (دنیا) می‏شود، گویی تکبیرة الاحرام کلید در دکان، رافع حجاب بین او و محبوب خود است.
یک وقت به خود می‏آید که سلام نماز را گفته، در صورتی هیچ توجه به آن نداشته و همه‏اش را با فکر دنیا هم آغوش بوده، این است که چهل، پنجاه سال نماز، ما را در دل اثری جز ظلمت و کدورت نیست".(3)
3- عوامل بیرونی:
یکی دیگر از عوامل حواس پرتی جذب شدن به عوامل بیرونی و ظاهری است. اگر نماز گزار در جایی قرار گیرد که منظره جالب قرار دارد و یا چیزی را می‏شنود که مجذوب آن می‏شود، از خدا غافل شده و تمرکز حواس ندارد. مگر ممکن است کسی هنگام نماز به رادیو گوش دهد و یا به تصویر تلویزیون نگاه کند و تمرکز حواس داشته باشد؟! شاید بر همین اساس باشد که در اسلام سفارش شده است نماز گزار مکان خلوت را گزینش نماید. نمازگزار برای این که هیچ چیز او را به خود جلب نکند، باید مکان خلوت و بی منظره‏ای را انتخاب کند. یکی از فقیهان می‏نویسد: "از برای شخص ضعیف که به اندک چیزی که چشمش می‏بیند یا گوشش می‏شنود، فکرش متفرق می‏شود، علاج آن است... که در اتاق تاریکی نماز بخواند و یا آن که در مقابل خود چیزی نگذارد که نظر او را جلب کند...".(4)
4- تعجیل در نماز:
یکی از عوامل حواسپرتی، تند خوانی و تعجیل در تمام نمودن نماز است. علت سریع خواندن عدم اهتمام به نماز است؛ زیرا چنین افرادی تنها نماز را برای رفع تکلیف می‏خوانند، از این رو با کراهت و بی میلی عبادت را انجام می‏دهند.
برای مبارزه با این آفت باید نماز با آرامش اقامه گردد. نمازگزار از نظر جسمی و روانی باید بی حرکت و کاملاً آرام باشد. پیامبر وقتی بر نماز می‏ایستاد، آرام و بی حرکت بود، چنان که گویی بنایی ثابت یا عمودی قائم است.(5)
آن چه در حضور قلب مؤثر است، تلقین می‏باشد، یعنی نمازگزار از ابتدا به خود تلقین کند که با توجه نماز بخواند و همواره آن را در ذهن خود مرور نماید.
نکته دیگر دقت در معانی اذکار و الفاظ نماز و مرور آن ابتدا در ذهن و سپس در قلب و جان است.

پی‌نوشت‌ها:
1. علی اصغر عزیزی، علل و درمان حواسپرتی، ص 31 - 32.
2. امام خمینی، آداب الصلوة، ص 44.
3. همان، ص 48.
4. التنبیهات العلیه علی وظایف الصلوة القلبیة، ص 110، با اقتباس از علل و درمان حواس پرتی در نماز، ص 53.
5. بحارالانوار، ج 81، ص 265.

فلسفه نماز گذاردن به سمت قبله ؟
درباره دليل فقهي مسئله بايد گفت:
بر اساس آموزه متعال: « فاينما تولوا فثم وجه الله ؛ (1) به هر سوي رو نمايید وجه خداوند بدان سمت است» معلوم مي‌شود از اين جهت كعبه خصوصيتي ندارد، يعني چنين نيست كه اگر انسان رو به كعبه نبود ،رو به خدا نباشد، بنابر اين رو به كعبه بودن در برخي امور،‌نظير نماز، ذبح يا حرمت رو يا پشت به كعبه بودن در پاره‌اي موارد، تنها در محدوده احكام فقهي است و گرنه هيچ جهتي را نمي‌توان درباره خداوند مشخص كرد. (2) ولي در آيات قرآن و سنت پيامبر (ص) دستور داده شده كه برخي اعمال عبادي و غير عبادي بايد رو به قبله انجام گيرد مثلا قرآن كريم فرمود:
« فول وجهك شطر المسجد الحرام و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره ؛ (3) پس روي به طرف مسجد الحرام كن و شما مسلمانان هر كجا باشيد،در نماز روي بدان جانب كنيد».
در روايات نيز تصريح شده كه نماز بايد رو به قبله باشد. (4)
رو به قبله (كعبه) براي ساكنان مناطق دور دست، شعاع وسيعي دارد و ملاك آن صدق عرفي است، نه صدق رياضي، بنابراين منظور از استقبال (رو به قبله) آن نيست كه نمازگزار به گونه‌اي بايستد كه با ترسيم خطي فرضي به عين كعبه متصل شود. در نظر عرف استقبال (رو به قبله) به مسجد الحرام در بيرون از حرم استقبال (روي به قبله) حقيقي است، نه مجازي، گرچه به لحاظ محاسبات هندسي چنين نباشد.
اگر كعبه به وسيله سيل و مانند آن ويران شود ،چنين نيست كه قبله‌اي وجود نداشته باشد، بلكه آن فضا و بعد خاص غير قابل تغيير و تبديل كه از اعماق زمين تا اوج آسمان امتداد دارد، قبله است. (5) اين بيت در جان قبله قرار گرفته است،‌از اين رو درباره كساني كه در اعماق زمين و يا در ارتفاعات كوه رو به جهت قبله نماز مي‌خوانند، استقبال (رو به قبله) صادق است. (6)
اگر مراد حكمت و اسرار باطني اقامه نماز به سمت قبله است، ممكن است جاي سخن بسيار باشد، ‌ولي به فرازهايي از سخنان عارف بزرگ معاصر امام خميني (ره) اشاره مي‌شود كه در تبيين حكمت و اسرار عرفاني آن مي‌گويد:
بدان اي سالك الي الله كه چون وجه ظاهرت را از جهات متشتته عالم طبيعت منحرف كردن و به نقطه واحده متوجه نمودن ادعاي دو فطرت از فطرت‌هاي الهي را كه با دست غيب در خميره ذات تو پنهان است و حق تعالي با دست جلال و جمال طينت تو را بدان مخمر فرموده نمودن،‌و در اين دو حالت فطري را به صورت ظاهر دنيايي ظاهر و مشهود كردن و براي مستور نمودن از نور آن دو فطرت الهي اقامه دليل نمودن به صرف ظاهر از غير و توجه به قبله كه محل ظهور يدالله و قدرت الله مي‌باشد، و آن دو فطرت الهي يكي تنفر از نقص و ناقص است، دوم عشق به كمال و كامل،‌در اين معجون الهي يعني نماز كه معراج قرب الهي است، استقبال به قبله (رو به قبله) و توجه به نقطه مركزي و دست كشيدن و روگرداندن از جهت‌هاي متفرقه، دعوي بيدار شدن فطرت است و خارج شدن نور فطرت از پرده‌هاست، و اين براي اصحاب معرفت حقيقت دارد و براي ما اصحاب حجاب ادبش آن است كه به دل بفهمانيم كه در جميع دار تحقق كمال و كاملي جز ذات مقدس كامل مطلق و كمال مطلق وجود ندارد، و چون به قلب خود فهماندن بطلان همه عالم هستي و كمال ذات مقدسي را در توجه قلب به قبله حقيقي و عشق به جمال جميل مطلق و تنفر از جميع دار تحقق جز جلوه ذات مقدس نموده‌اي.
از امام صادق (ع) نقل شده كه هر گاه رو به قبله شدي،پس از دنيا و آنچه در اوست و همه خلق برگردان و قلب خود را فارغ نما از همه از همه مشغله‌ها، و با سر و باطن خود عظمت الهي را در خود مشاهده نما و به ياد آور كه در پيشگاه چه حقيقتي متعال قرار گرفته‌اي. (7)
اين دستور شريف،‌دستوري است براي امثال ما، پس در اين صورت هنگام توجه به حق و استقبال قبله از دنيا و آنچه در آن است ،بايد مأيوس گرديم و از خلق و شؤون آن ها طمع خود را ببريم و مشاغل قلبيه و مشغله‌هاي روحي را از جان و دل بيرون كنم. تا آن كه لايق حضور حضرت دوست گرديم و جلوه‌اي از جلوه‌هاي عظمت در سر و روح ما تجلي كند. (8) بنابراين حكمت رو به قبله اقامه نماز ،جدایی از كثرت و مشغله‌هاي دنيايي و توجه كامل به توحيد و فناي دل به وحدت مطلقه الهي و درك حضور واقعي جمال حضرت دوست است.
از اين رهگذر انسان مي‌تواند حضور و توجه قلبي دائم به سوي وحدت و انقطاع از كثرت را تجربه و تمرين نمايد تا در پي اين‌گونه تمرين‌ها و تجربه‌ها به مقام فناي در توحيد بار يابد. براي اطلاع بيش تر از حكمت و اسرار رو به قبله نماز گزاردن به كتاب گران‌سنگ « سر الصلوة يا معراج السالكين » مراجعه نماييد.

پي‌‌نوشت:
1.بقره (2) آيه 115.
2.جوادي آملي، صهباي حج، ص226، نشر مركز اسراء، قم، 1383ش.
3. بقره ، آيه 144.
4. وسائل الشيعه، ج4، ص295، نشر دار الاحياء لتراث العربي،‌بيروت، بي‌تا.
5. وسائل الشيعه، ج3، ص247، نشر پيشين.
6. صهباي حج، ص255، نشر پيشين.
7. مصباح الشريعه، باب 13، ص12، نشر صدوق، تهران، 1366ش.
8. آداب الصلوه، ص117، نشر مؤسسه آثار امام، 1373ش.

نکته های شنیدنی در باره نماز :
در ابتدا باید اشاره شود که فلسفه و حکمت بیش تر این گونه احکام براى ما مشخص نیست. تنها از باب تعبّد آن ها را پذیرفته ایم , و چون خداوند متعال و نبى گرامى اسلام (ص) و ائمه اطهار(ع) فرموده اند، یقین داریم تمام دستورهای آن ها مبتنى بر مصالح واقعی است؛ از این رو با جان و دل از آن هااطاعت مى کنیم، اگر چه علت گفتارشان را ندانیم. مثل آن که ما از دستور پزشک که مى گوید: فلان دارو را بخور, فلان آمپول را تزریق کن و از خوردن فلان غذا خوددارى کن و..., پیروی می کنیم، با این که نمى دانیم خاصیت فلان دارو و آمپول چیست.
ولی در عین حال با ابهام از آموزه های دینی در این خصوص در چند محور به اختصار به نکته های اشاره می شود:
1_ درباره جزییات مسله دو دسته روایات نقل شده: طبق آنچه كه از برخي روايات استفاده مي شود، نماز در ابتدا بنا به مصالحي، ده ركعت، يعني هر نمازي دو ركعتی و در پنج وعده واجب شده بود. هفت ركعت ديگر بعد از هجرت به مدینه و قدرت پیدا کردن اسلام، مثل واجبات دیگر که یکی پس از دیگری بر امت واجب می شد، واجب شد. به شکل کنونی؛ یعنی، 17 رکعت نماز واجب درآمد؛ (1)
بر طبق دسته از روایات اصل نماز يك ركعت است چون اصل عدد، يك مى‏باشد. لذا هر گاه نماز را از يك ركعت كمتر بياورند عمل آورده شده نماز نيست بارى حقّ عزّ و جلّ مى‏دانست يك ركعتى كه كمتر از آن اصلا نماز نيست را بندگان كاملا و تماما نياورده بلكه ناقص اداء مى‏نمايند. لذا يك ركعت ديگر را با آن مقرون ساخت تا با ركعت دوّم نقص ركعت اوّل جبران شود و بدين ترتيب اصل نماز دو ركعت جعل گرديد.
سپس رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مى‏دانستند بندگان اين دو ركعت را با تمام آنچه مورد امر است و كاملا و تماما نخواهند آورد از اين رو به هر كدام از نماز ظهر و عصر و عشاء دو ركعت ضميمه شد تا بدين وسيله نقص دو ركعت اوّل و دوّم جبران گردد و نيز حضرت مى‏دانستند كه در وقت نماز مغرب غالبا مردم از خواندن نماز منصرف و به كارهايى از قبيل افطار و تناول غذا و وضوء و آماده نمودن مقدّمات استراحت در شب هستند، لذا يك ركعت بيشتر به آن اضافه نكردند تا بدين وسيله نماز مغرب بر آنها سبك و خفيف باشد و نيز وجه ديگر براى اضافه شدن يك ركعت به نماز مغرب آن است كه بدين وسيله ركعات نماز در روز و شب عدد فرد مى‏گردد و امّا نماز صبح به حال خود واگذارده شده و چيزى به آن اضافه نگرديده زيرا اشتغال در وقت اين نماز بيشتر از اوقات ديگر بوده و دنبال نيازمنديها رفتن وسيع‏تر نسبت به ازمنه ديگر مى‏باشد . تفصیل این مسله را در منابع ذیل جویا شوید. (2)
2_ در باره بلند و آهسته خواندن يا جهر و اخفات در نماز وقتى به روایات مراجعه مى کنیم، به اشاراتى از ائمه معصومین (ع) و پیامبر اکرم (ص) برخورد مى کنیم؛ محمّد بن حمزة نقل كرده كه محضر امام صادق عليه السّلام عرض نمودم: براى چه در نماز فجر و مغرب و عشا قرائت بلند خوانده مى‏شود و ساير نمازها مثل ظهر و عصر ايّام را بلند نمى‏خوانند؟ براى چه تسبيح در دو ركعت آخر افضل و برتر از قرائت مى‏باشد؟
حضرت فرمودند: به خاطر آن كه وقتى نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلم را به آسمان بردند، اوّلين نمازى كه حق تعالى بر آن سرور واجب نمود، نماز ظهر روز جمعه بود .پس از آن فرشتگان پشت سر حضرتش به نماز ايستادند، خدا به نبى گرامي امر فرمود كه قرائت نماز را بلند بخواند تا فضل و برتري آن حضرت نسبت به فرشتگان معلوم و آشكار گردد. پس از نماز ظهر، نماز عصر را بر پيامبر فرض و واجب گردانيد. و به او امر نمود كه قرائت را مخفى‏ و آهسته بخواند ، زيرا پشت سر آن جناب كسى از فرشتگان نبود . پس از آن نماز مغرب را بر او واجب كرد .
سپس فرشتگان را به حضرت افزود . پس امر كرد كه قرائت اين نماز را نيز بلند بخواند. همچنين در نماز عشا. وقتى نزديك طلوع فجر رسيد ، نماز صبح را خدا بر حضرتش واجب نمود. امر كرد كه آن را نيز بلند بخواند تا فضل او بر ديگران معلوم گردد، همان طورى كه بر فرشتگان معلوم گرديد. به همين خاطر نماز صبح را بايد بلند خواند. تفصیل بحث را در منبع ذیل جویا شوید (3)
3_ در این باره اسرار ی فراوان وجود داشت که تفصیل آن در منبع ذیل جویا شوید. (4) اما گفته شده به طور طبیعی افرادي كه در مجمع و مجلسي در كنار يكديگر نشسته‌اند، هيچ كدام به يكديگر سلام نمي‌كنند؛ زيرا در حضور يكديگرند. كسي كه در آن جمع نيست و از جاي ديگر وارد مي‌شود، سلام مي‌كند. ‌سلام آخر نماز نيز از اين باب كه نمازگزار تازه از حضور خدا به حضور جمع مردم مي‌پيوندد، سلام مي‌كند. از اين رو، نماز واقعي نمازي است كه واقعاً انسان از جمع ديگران غايب و در حضور خدا و سرگرم گفتگو با او باشد. وقتي از آن فارغ گردید و وارد جمع شد، بايد سلام كند. (5)
4_ امام صادق (علیه السلام) در باره‏ ی فلسفه ذکر رکوع و سجود می‏فرماید: « وقتی رسول خدا(ص) را به معراج بردند و در آن جا نماز گزارد و ذکر گفت و از عظمت خداوند دید آنچه را که دید، بندهای بدنش لرزید و بدون اختیار به حال رکوع در آمد در آن حال گفت: « سبحان ربی العظیم و بحمده ». وقتی که از آن حالت بر خاست، نظرش به عظمت خدای خود در مکان بلندتری که از آن برتر تصور نمی‏شد افتاد و بدون اختیار، صورت خود را به خاک نهاد و گفت: « سبحان ربی الاعلی و بحمده ». پیامبر اکرم (ص) این کلمات را تکرار می‏کرد تا پس از گفتن هفت مرتبه، قدری از آن رعبی که دلش را پر کرده بود، کاسته شد وقتی سر بلند نمو د دوباره عظمتی را دید که از آن به خود لرزید دوباره سر بر سجده نها د .به همین علت، در امت آن حضرت این دو عمل و با آن ذکر سنت شد ».(6)
5_ تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها طبق روایتی است که در این باب نقل شده : کار منزل بر دوش حضرت زهرا(ع) سنگینی می کرد به سفارش حضرت علی(ع) موضوع را با پیامبر(ص) در میان گذاشت وخواستار خدمتکاری برای خویش شد. از قضا آن روزها مصادف بود با ورود تعدادی از اسیران جنگ های اسلامی به مدینه ، پیامبر(ص) به خاطر جلوگیری از قضاوت نا درست مردم و آیندگان و دادن درس انسان دوستی و عدالت در تقسیم بیت المال و همراهی ضعفای جامعه ، به دخترش کنیز نداد ، لیکن اذکار معهود را به آن تعداد تعلیم داد معظم له ص فرمودند(7) اما حکمت آن عدد مشخص برای کسی معلوم نیست ودر جای بیان نشده.
ولی شاید بتوان گفت ذکر ها مثل دندانه های کلید است همان طور که هر قفلی با کلید خاص که دندانها مشخص دارد باز می شود و با هر کلیدی نمی توان هر قفلی را باز نمود ، در اذکار نیز چنین است از این رو شاید ذکر تسبیحات حضرت زهرا که برای رفع مشکلات به آن حضرت آموخته شده با همان عدد وروش مشخص موثر است ونه غیر آن .

پي نوشت ها:
1. صدوق، علل الشرايع، نشر دار الحجه بیروت 1412 ق، جلد2، ص 250.
2. همان، ص 251 ونیز : كليني، الكافي، ترجمه كمره اي، محمدباقر، چ اسوه، قم 1375ه ش، ج ،2 ص 325.
3. صدوق‏، علل الشرائع، ج 2، ص 322-323.
4. آداب الصلوه، ص: 363، موسسه آثار امام خمینی، 1370 ش.
5. شيخ صدوق‏، علل الشرائع ، ج 2 ، ص 322-323. آيت الله جوادي آملي، اسرار عبادات،نشر الزهراء، تهران، 1376ش، ص 45.
6. علل الشّرایع، ج1، ص 371 .
7. صدوق، مَن لایَحضُرُالفقیه نشر جامعه مدرسین قم ، بی تا، جلد اول، ص 321.

تمرکز حواس در نماز؟

پاسخ: عوامل حضور قلب بسیارند که به مهم‌ترین آنها اشاره می‌کنیم:
1ـ اهمیت دادن به عبادت.
کسانی که عبادت (به معنای وسیع آن که شامل نماز و گفتن اذکار می‌شود) را سرسری می‌گیرند و نسبت به آن بی توجه هستند و به اهمیت آنها توجهی ندارند، حضور قلب نخواهند داشت. بر عکس کسانی که اهمیت می‌دهند و برای آنها سرمایه‌گذاری می‌کنند و وقت و فرصت بیشتری را صرف آنها می‌کنند، حضور قلب بیشتری خواهند داشت.
عارف بزرگ میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (ره) می‌گوید: «حضور قلب سببش همّت آدمی است، زیرا قلب تابع همّت بوده و اگر همّت نماز و عبادت باشد،‌قلبت هم نزد نماز حاضر خواهد بود و اگر همتت در پی چیز دیگری بوده است،‌قلبت هم غافل از نماز و نزد آن چیز خواهد بود، چون خداوند برای هیچ کس دو قلب قرار نداده است و برای احضار قلب در عبادت جز این که همتت را متوجه آن سازی راه دیگری نیست». (1)
2ـ احساس و درک عظمت و بزرگی خدا.
درک عظمت و بزرگی هر کسی بستگی به مقدار شناخت و معرفت به او دارد. هر مقدار این شناخت بیشتر شود، ‌بزرگی و عظمت او بیشتر جلوه‌گر خواهد شد. اگر کسی به عظمت و بزرگی خدا پی ببرد، ‌خضوع و خشوع بیشتری
در پرستش و عبادت خواهد داشت.
ابان بن تغلب می‌گوید: به امام صادق(ع) گفتم: علی بن الحسین(ع) را دیدم وقتی که به نماز می‌ایستاد، رنگ به رنگ می‌شد. فرمود: «آری او خدایی را که در برابرش ایستاده بود، کاملاً می‌شناخت». (2)
امیرالمؤمنین(ع) در وصف عارفان و خداپرستان واقعی فرمود: «عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فی أعینهم؛(3) آنان خدا را به عظمت و بزرگی شناخته‌اند. بنابراین هر چه غیر او است، در نظرشان کوچک جلوه می‌کند».
3 - آمادگی قبل از نماز:
کسی که می‌خواهد در نماز حضور قلب داشته باشد، لازم است به مقدمات نماز توجه داشته باشد و وضو را به صورت کامل انجام دهد و قبل از نماز لحظاتی را با خدا خلوت کند. امام صادق (ع) می‌فرماید: «هنگامی که به قصد نماز به جانب قبله ایستادی، دنیا و آن چه در آن است و مردم و احوال آنها را فراموش کن. قلبت را از هر شاغلی که تو را از یاد خدا باز می‌دارد، فارغ ساز و با چشم باطن، عظمت و جلال خدا را مشاهده کن. به یادآور توقف خودت را در برابر خدا، در روزی که هر انسانی اعمالی پیش فرستاده‌اش را آشکار می‌سازد». (4)
4ـ جلوگیری از هرزگی قوة خیال:
یکی از بزرگ ترین عوامل حواس‌پرتی در نماز و عبادت،‌هرزگی و پراکندگی قوة خیال است. اگر قبل از نماز و هر عبادتی چند دقیقه‌ای به وسیلة ذکر خدا و مناجات و خواندن نمازهای مستحبی و تلاوت قرآن، خود را آمادة نماز کنیم، ‌ذهن از حواس پرتی و پراکندگی و از توجه به کثرت، به سوی وحدت معطوف می‌شود، ‌در نتیجه در نماز فکر انسان به این طرف و آن طرف متوجه نمی‌شود. کسی که قبل از نماز با دیگری بگو مگو و بحث داشته یا خوشحال یا ناراحت شده، اگر فوراً وارد نماز شود، نمازش تحت تأثیر آن افکار خواهد بود و حضور قلب نخواهد داشت.
5ـ توجه به معانی الفاظ عبادت
(مخصوصاً نماز) و تفکر در افعال نماز مانند رکوع و سجود و این که نمازگزار بداند چه می‌گوید و چه می‌کند.
6ـ طول دادن و با تأنی انجام دادن نماز:
اگر کسی رکوع و سجود را مقداری طولانی کند و با حال خوشی اذکار رکوع و سجود را بگوید، در حضور قلب مؤثر خواهد بود.
7ـ حالت خاصی در عبادت که بیانگر خضوع است.
این حالت در خشوع که حالت قلبی است، تأثیر می‌گذارد.
8- رعایت مستحبات نماز:
از اسباب حضور قلب، رعایت احکام و آداب نماز است، مانند نگاه کردن به محل سجده در حال قیام، نگاه کردن بین دو پا در حال رکوع، نگاه کردن به دامن در حال تشهد و سلام. چسباندن دست‌ها به بدن در حال قیام و موارد دیگر که در رساله‌های توضیح المسائل آمده است.
9ـ رعایت بعضی از آداب
به موقع خواندن و مواظبت بر وقت و به حالت کسالت داخل عبادت نشدن و. . . بسیار مؤثر است.
10ـ ترک گناه
یکی از مهم‌ترین عوامل توفیق در حضور قلب است. کسی که اهل معصیت و گناه باشد،‌توفیق بازیابی به درگاه خدا نمی‌یابد.
11- دوری از غذاهای شبهه‌ناک و حرام و اموالی که از طریق غیر مشروع به دست می‌آید.
این امور در حضور قلب و ایجاد آمادگی درونی برای نماز و عبادات بسیار موثر است.
12- رعایت آداب
از قبیل مسواک زدن،‌انگشتر به دست کردن،‌عطر زدن و. . . که باعث آمادگی و تمیزی و پاکی انسان می‌شود. این کارها موجب بهره‌برداری هر چه بیشتر از برکات معنوی عبادت می‌شود.
با رعایت این نکات می‌توان نماز و عبادات و اذکار را بهترین برنامه زندگی‌ساز دانست.
پی‌نوشت‌ها:
1. علی‌اصغر عزیزی، علل و درمان حواس‌پرتی در نماز، ص 107، به نقل از اسرار الصلوه.
2. همان،‌ص 114، به نقل از بحارالانوار،‌ج48، ص 236.
3. همان، به نقل از نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبة 184.
4. بحارالانوار، ج 84، ص 230.

نقش نماز در رشد و شکوفایی اخلاقی و معنوی ؟

در بینش اسلام و ادیان توحیدی، انسان و مجموعه هستی، آفریده‏های خداوند و در مسیر حرکت به سوی او و معرفت مبدأ خویشند. در این دیدگاه، هیچ غایتی جز معرفت خداوند برای انسان متصوّر نیست و کمال انسان، تنها در این محدوده رقم می‏خورد و تمامی جاذبه‏های دیگر، جملگی برای به حرکت درآوردن آدمی و فراخوان وی به معرفت خداوند هستند.
در این مسیر است که «عبادت» جایگاه خود را پیدا می‏کند؛ آن هم به صورت عبادتی موزون و حساب شده که باید به صورت خاصی به جای آورده شود. بدون این عبادت، سرّ حیات بی‏رنگ خواهد شد و انسان در بیغوله جاذبه‏های دیگر، راه اصلی را به فراموشی خواهد سپرد.
نمازهای پنج گانه در تمامی عمر، همانند تابلوها و چراغ‏هایی است که در مسیری سخت، طولانی و پرحادثه، انسان را به تبعیت از خود فرا می‏خواند تا او را از پرتگاه‏های سقوط و گزند حوادث سنگین، باز دارد. بدون نماز، آدمی در مسیر زندگی، گوهر عبودیت خویش را در برابر ذات لایزال احدیت به فراموشی خواهد سپرد و در نتیجه از کمال خویش باز خواهد ماند. از همین رو، تمامی پیامبران الهی و کتاب‏های آسمانی، آدمی را به نماز دعوت کرده‏اند. نماز، از جهات مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... دارای حکمت‏های عمیقی است.پی بردن به تمام آثار و فلسفه نماز و عبادت شاید در توان بشر عادی نباشد، در آیات قرآن و از طریق پیامبر و پیشوایان دینی نیز تنها بخشی از آثار و حکمت‏های نماز و عبادت و نقش آن در زندگی بشر بیان شده است.
با توجه به آیات و روایات در این زمینه، برخی از آثار و حکمت‏ها چنین است:
1 - قرب معنوی
یکی از آثار بسیار مهم نماز قرب به خداوند است. این اثر روح عبادت و نماز را تشکیل می‏دهد و یکی از آیات قرآن هدف آفرینش انسان عبادت بیان شده است(1) که حکایت‌گر بعد معنوی نماز و اهمیت آن است، امام علی(ع) فرمود: «الصلوه قربان لکلّ تقی؛(2) نماز وسیله تقرب هر پرهیز کاری به خداوند است». در برخی از روایات از نماز به عنوان معراج مؤمن یاد شده که اشاره به آثار معنوی آن می‏باشد.
2 - یاد خدا و آرامش روانی :
یکی از بزرگ‌ترین بلاهای زندگی انسان‌، نگرانی و اضطراب در زندگی اجتماعی و فردی است‌. عوامل این نگرانی‌ها، آینده تاریک و مبهم‌، گذشته تاریک‌، احساس پوچی زندگی‌، سوءظن‌ها و توهمات‌، دنیاپرستی و ترس از مرگ می‌تواند باشد.
همة این عوامل در برابر ایمان به خدا ذوب و بی رنگ شده و انسان با ایمان به خدا و یاد او آرامش خاصی پیدا می‌کند.
در قرآن آمده است: «اقم الصلوة لذکری؛(3) نماز را بر پا دار تا به یاد من باشی».
یکی از نویسندگان در تفسیر این آیه می‏نویسد: «روح و اساس و هدف و پایه و مقدمه و نتیجه و بالاخره فلسفة نماز همان یاد خدا است. همان «ذکر اللَّه» است که در آیه فوق به عنوان برترین نتیجه بیان شده است».(4) ذکر و یاد خداوند نقش تعیین کننده در آرامش روانی دارد. نماز به عنوان ذکر خدا به انسان‏های نماز گذار آرامش می‏دهد، «ألا بذکر اللَّه تطمئن القلوب؛(5) آگاه باشید یاد خدا مایه اطمینان است».
3 - عامل باز دارنده از گناه
یکی از آثار مهم نماز جلوگیر از گناه است: «إنّ الصلوة تنهی عن الفحشا و المنکر».(6) طبیعت نماز از آن جا که انسان را به یاد خدا نیرومندترین عامل بازدارنده یعنی اعتقاد به مبدأ و معاد می‏اندازد، دارای اثر بازدارندگی از فحشا و منکر است. انسان که به نماز می‏ایستد و تکبیر می‏گوید، خدا را از همه چیز بالاتر می‏شمرد... بدون شک در قلب و روح چنین انسانی، جنبشی به سوی حق و حرکت به سوی پاکی و جهشی به سوی تقوا پیدا می‏شود...».(7)
انسان در طول شبانه‌روز، خواه‌ناخواه با انواع گناهان و منکرات مواجه می‌شود. در این صورت به عامل بازدارنده‌ای نیاز دارد تا در گرداب گناهان فرو نرود. مهم‌ترین عامل‌، اعتقاد به خداوند و روز قیامت است‌. اقامه نماز در طول شبانه روز این عامل را در ما تقویت کرده و همیشه ما را به یاد مبدأ و معاد می‌اندازد و این یادآوری ما را از ارتکاب گناه باز می‌دارد.
4 - گناه زدایی : نماز شرایطی از جمله طهارت‌، غصب نکردن و... دارد مراعات همة این امور در آلوده نشدن به گناهان اثر مهمی دارد.
یکی از آثار بسیار مهم نماز گناه زدایی است. نماز وسیله شستشو از گناهان و مغفرت و آمرزش الهی است(8). پیامبر(ص) از یاران خود سؤال کرد: اگر بر در خانه یکی از شما نهری از آب صاف و پاکیزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهید، آیا چیزی از آلودگی و کثافت در بدن او می‏ماند؟ در پاسخ عرض کردند، نه. حضرت فرمود: نماز درست همانند این آب جاری است. هر زمان که انسان نماز می‏خواند، گناهانی که در میان دو نماز انجام شده است، از بین می‏رود».(9)
5 - غفلت زدایی‏:
انسان در زندگی این جهان با توجه به عوامل غافل کننده نیاز به تذکر و یادآوری دارد. نماز این وظیفه مهم را به خوبی انجام می‌دهد و در فاصله‌های مختلف زمانی‌، ما را به یاد خدا انداخته و از غفلت بیرون می‌آورد.
بزرگ‏ترین مصیبت برای رهروان راه حق آن است که هدف آفرینش خود را فراموش کند. و غرق در زندگی مادی و لذائذ زودگذر گردند، اما نماز به حکم این که در فواصل مختلف در هر شبانه روز پنج بار انجام می‏شود، مرتباً به انسان اخطار می‏کند و هشدار می‏دهد و هدف آفرینش او را خاطر نشان می‏سازد... و این نعمت بزرگی است که انسان وسیله‏ای در اختیار داشته باشد که در هر شبانه روز چند مرتبه به او بیدار باش گوید.(10)
6 - تکبر زدایی‏
یکی از عوامل مهم تکبر زدایی نماز است، زیرا انسان در هر شبانه روز هفده رکعت و در هر رکعت دو بار پیشانی بر خاک در برابر خدا می‏گذارد و خود را ذره کوچکی در برابر عظمت او می‏بیند، از این رو پرده‏های غرور و خودخواهی را کنار می‏زند. از این رو علی(ع) بعد از بیان فلسفة عبادت، یکی از آثار نماز را تکبر زدایی بیان نمود: «خداوند ایمان را برای پاکسازی انسان‌ها از شرک واجب کرده است و نماز را برای پاکسازی از کبر».(11)
7 - عامل پرورش فضائل اخلاقی
نماز روح اخلاص و خداباوری را در انسان افزایش می‏دهد و نتیجه آن پرورش فضایل اخلاقی است، انسان با نماز خواندن خود را از جهان محدود ماده و چهار دیوار طبیعت بیرون می‏برد و به ملکوت آسمان‏ها دعوت می‏کند و با فرشتگان هم‌صدا می‏شود و خدا را درهمه حال حاضر و ناظر می‏داند.
8 - همگرایی
علاوه بر آثار مذکور که معمولاً آثار خودی نماز محسوب می‏شوند، یکی از آثار مهم اجتماعی و سیاسی نماز، همگرایی است، برگزاری نماز جمعه و جماعت، وحدت مسلمانان را به نمایش می‏گذارد زیرا مسلمانان با صفوف فشرده در کنار هم قرار گرفته و با اوضاع سیاسی و اجتماعی جهان آگاهی پیدا می‏کنند. خطیب جمعه با بیان احکام و طرح مسایل سیاسی و اجتماعی به نمازگزاران رشد سیاسی می‏دهد شاید به خاطر آثار مهم نماز جمعه و جماعت است که در آموزه‏های دینی به این دو فریضه اهمیت خاصی داده شده است.(12) پیامبر اسلام(ص) فرمود: «خداوند نماز جمعه را بر شما واجب کرده است هر کس آن را در حیات من یا بعد از وفات من از روی استخفاف یا انکار ترک کند، خداوند او را پریشان می‏کند و به کار او برکت نمی‏دهد. بدانید نماز او قبول نمی‏شود، بدانید زکات او قبول نمی‏شود، بدانید حج او قبول نمی‏شود،..، تا از این کار توبه کند...».(13)
9 - نفی طاغوت و ایستادگی در مقابل ستم‏
انسانی که فقط خداوند را عبادت نماید ،در مقابل او سر تعظیم و تسلیم فرود آورد، هر چه غیر خداوند است، برای او حقیر و کوچک می‏شود و کسی نمی‏تواند با ظلم و ستم بر او چیره شود. در مقابل گردنکشان و ظالمان سر تسلیم فرود نمی‏آورد و با طاغوت کنار نمی‏آید. خداوند این مسئله را یکی از اهداف بعثت پیامبر(ص) دانسته است: «میان هر امتی، پیامبری را مبعوث کردیم تا خداوند را عبادت نمایید و از طاغوت (هر چه در مقابل خدا است) پرهیز کنید».(14)
البته نقش نماز در زندگی فردی و اجتماعی انسان وقتی ظاهر می شود که به طور صحیح اقامه شود . یعنی شرائط و آداب آن رعایت گردد .اقامه (برگزاری) نماز با خواندن آن فرق دارد، یعنی در عمل می‌باید بندگی خدا را کرد، نه فقط با زبان.
نماز دارای درجات و مراتب است. هر نمازی به همان اندازه که از شرایط کمال و حضور قلب و روح عبادت برخوردار است، اثر وضعی و بازدارندگی از گناه دارد.
امام صادق(ع) می‌فرماید: «اگر کسی می‌خواهد بفهمد، نمازش قبول شد، یا نه، به وضع و حال خویش بنگرد. اگر نمازش او را از گناه و معصیت بازداشت، پس قبول شده است. پس نماز به همان میزان و اندازه‌ای که تأثیر می‌گذارد و بازدارند? از معصیت می‌شود، مقبول است».(15)پس نماز با حفظ شرایط مانع گناه است.
نمازگزار کیست و نماز مقبول چه شرایط و ویژگی‌هایی دارد؟
نماز مقبول، نمازی است که نیازمند دو دسته شرایط و ویژگی‌ها است:
1 - احکام و شرایط که به خود نماز بستگی دارد، مثل طهارت، اخلاص، رعایت احکام و مسایل مربوط به آن،
2- ویژگی‌های مربوط به نمازگزار. قرآن در سوره‌معارج پس از بیان اسرار نماز، ویژگی‌های نمازگزاران را در هشت بند ذکر می‌کند و می‌فرماید: نمازگزاران کسانی هستند که:
1 - همواره نمازشان را می‌خوانند و هرگز آن را ترک نمی‌کنند.
2 - نیازمندان و محرومان جامعه را شریک مال خود می‌دانند.
3 - قیامت را باور دارند، هم? مشکلات و گرفتاری‌ها و غفلت‌ها در اثر فراموشی قیامت است. وقتی قرآن علت تبهکاری را بر‌می‌شمارد، می‌فرماید: «چون روز حساب را فراموش کردند، تن به گناه دادند».(16) نمازگزار کسی است که قیامت و حسابرسی اعمال را فراموش نمی‌کند.
4 - کسانی که از عذاب خدا هراسناک‌اند: نماز آن است که انسان را عذاب حق تعالی هراسناک گرداند».
5 - آنان که به عهد و میثاق خویش پایبندند، با جمل? «ایاک نعبد» و «ایاک نستعین» چه عهد و میثاقی با خدا می‌بندیم؟ آیا وقتی با «الحمد الله» همة خوبی‌ها و ستایش‌ها را مخصوص خدا می‌دانیم، از خودستایی، و خودپسندی و چاپلوسی در برابر دیگران، فاصله می‌گیریم؟
6- اهل رعایت در امانت‌ها: کسانی که در باب امانت‌های مالی و غیر مالی خدا و بندگانش اهل رعایت هستند.
7 - کسانی که پایبند به شهادت‌ها و گواهی‌های خویش هستند: اگر به وحدانیت حق شهادت می‌دهند، تا آخر و در هم? شرایط پای آن ایستادگی می‌کنند، اگر به رسالت و نبوت و امامت و ولایت شهادت می‌دهند، تا آخر پای آن ایستاده‌اند.
8 - آنانکه مراقب و محافظ نمازند، نمازگزاران کسانی هستند که مواظب و مراقب اوقات نماز خویش‌اند، تا آن را در اوّل وقت اقامه کنند.
پی‌نوشت‏ها:
1. ذاریات (51) آیه 56.
2. نهج البلاغه، کلمات قصار، جمله 136، با اقتباس از: تفسیر نمونه، ج 16، ص 292.
3. طه (20) آیه 14.
4. تفسیر نمونه، ج 16، ص 289.
5. رعد (13) آیه 28.
6. عنکبوت (29) آیه 45.
7. تفسیر نمونه، ج 16، ص 284.
8. همان، ص 290.
9. وسایل الشیعه، ج 3، ص 7.
10. تفسیر نمونه، ج 16، ص 290 - 291.
11. نهج البلاغه، کلمات قصار 252.
12. جمعه (62) آیه‏ 9، تفسیر نمونه، ج 24، ص 125 به بعد.
13. وسایل الشیعه، ج 5، ص 7.
14. نحل (16) آیه 36.
15. مجمع البیان، ج 8، ص 447.
16. ص (38)، آیه 26.

حضور قلب در نماز ؟

اگر صفتی یا حالتی برای انسان ملکه شود آن صفت یا حالت در همه صحنه‏ها و تمام شئون زندگی خود را نشان داده و آدمی را رها نمی‏کند. کسی که در کوچه و بازاردر کلاس و مدرسه در محیط خانه محل‏أ کار یکسره به یاد خداست و از او غافل نیست. بدون تردیددر نماز نیز حواسش را جمع کرده و از خداوند غفلت نمی‏کند. بر خلاف کسی که در محیط خانه، محل کار، در کلاس ، مدرسه و کوچه و بازار از خدا غافل است و یکسره سرش بند مسائل مادی و روزمره زندگی دنیاست و دلش متعلق به غیر خداست. بی شک چنین کسی نمی‏تواند در نماز قلب خود را متوجه خدا کند بلکه دلش دنبال همانی است که قبل از نماز دنبال آن بود و وجودش غرق در همانی است که قبل از ورود به نماز غرق در آن بود. خداوند در وصف بندگان مومن خویش می‏فرماید: ((رجال لاتلهیهم تجاره و لابیع عن ذکر الله ;مردانی که آنها را هیچ تجارت و معامله‏ای از یاد خدا بازنمی‏دارد. (1)(نور، 37)
وقتی که کسب و کار آنان را از یاد خدا باز ندارد. بدون تردید موقعی که وضومی‏سازند و رو به قبله می‏ایستند و نماز می‏گذارند ازخدا غفلت نمی‏کنند.اولیای خدا و بندگان مخلص حق‏أ نماز خویش را برداشته و آن را با خود به محیط کار و بازار می‏برند. در آنجا هم که هستند مشغول نمازند و به قول باباطاهر ((خوشا آنان که دائم در نمازند))
باری ای عزیز! اگر صادقانه قصدآن داری که در نماز دلت متوجه به خدا باشد و از اوغافل نگردی باید کار را قبل از نماز شروع کنی و درهمه جا و همه حال به یاد خدا باشی و از او غفلت نکنی بی شک اگر چنین توفیقی را به کف آوری درنماز دلت متوجه به خدا خواهد بود وگرنه نه.
مرحوم علامه طباطبایی در اواخرعمر با برکت خود موقعی که در بستر بیماری افتاده بود در خواب شخصی که از آن جناب از چگونگی تحصیل حضور قلب در نماز پرسش کرده بود چندبار با عنایت خاصی فرموده بود: مراقبه، مراقبه. مراد آن بزرگوار از عبارت مزبوراین است که اگر می‏خواهید در نماز حواستان جمع خودتان باشد و از خدا غافل نشوید باید در طول شبانه روز وقتی که به کارهای دیگر اشتغال داریداهل مراقبه باشید زیرا اگر این حالت ملکه شما گردد و چنین صفتی بر شما غالب آید در نماز نیز این حالت برای شما محفوظ خواهد ماند همان طور که اگر در طول شبانه روز از خدا غافل باشید و غفلت ازحق در شما رسوخ کند در حال نماز نیز چنان خواهید بود و از آن خلاصی نخواهید داشت.
عوامل تحصیل حضور قلب بسیارند که به مهم‌ترین آنها اشاره می‌کنیم:
1ـ اهمیت دادن به عبادت. کسانی که عبادت (به معنای وسیع آن که شامل نماز و گفتن اذکار می‌شود) را سرسری می‌گیرند و نسبت به آن بی توجه هستند و به اهمیت آنها توجهی ندارند، حضور قلب نخواهند داشت. بر عکس کسانی که اهمیت می‌دهند و برای آنها سرمایه‌گذاری می‌کنند و وقت و فرصت بیشتری را صرف آنها می‌کنند، حضور قلب بیشتری خواهند داشت.
عارف بزرگ میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (ره) می‌گوید: «حضور قلب سببش همّت آدمی است، زیرا قلب تابع همّت بوده و اگر همّت نماز و عبادت باشد،‌ قلبت هم نزد نماز حاضر خواهد بود و اگر همتت در پی چیز دیگری بوده است،‌قلبت هم غافل از نماز و نزد آن چیز خواهد بود، چون خداوند برای هیچ کس دو قلب قرار نداده است و برای احضار قلب در عبادت جز این که همتت را متوجه آن سازی راه دیگری نیست».(2)
2ـ احساس و درک عظمت و بزرگی خدا.
درک عظمت و بزرگی هر کسی بستگی به مقدار شناخت و معرفت به او دارد. هر مقدار این شناخت بیشتر شود، ‌بزرگی و عظمت او بیشتر جلوه‌گر خواهد شد. اگر کسی به عظمت و بزرگی خدا پی ببرد، ‌طبعاً‌خضوع و خشوع بیشتری در پرستش و عبادت خواهد داشت.
ابان بن تغلب می‌گوید: به امام صادق(ع) گفتم: علی بن الحسین(ع) را دیدم وقتی که به نماز می‌ایستاد، رنگ به رنگ می‌شد. فرمود: «آری او خدایی را که در برابرش ایستاده بود، کاملاً می‌شناخت».(3)
امیرالمؤمنین(ع) در وصف عارفان و خداپرستان واقعی فرمود: «عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فی أعینهم؛(4) آنان خدا را به عظمت و بزرگی شناخته‌اند. بنابراین هر چه غیر او است، در نظرشان کوچک جلوه می‌کند».
3 - آمادگی قبل از نماز: کسی که می‌خواهد در نماز حضور قلب داشته باشد، لازم است به مقدمات نماز توجه داشته باشد و وضو را به صورت کامل انجام دهد و قبل از نماز لحظاتی را با خدا خلوت کند. امام صادق (ع) می‌فرماید: «هنگامی که به قصد نماز به جانب قبله ایستادی، دنیا و آن چه در آن است و مردم و احوال آنها را فراموش کن. قلبت را از هر شاغلی که تو را از یاد خدا باز می‌دارد، فارغ ساز و با چشم باطن، عظمت و جلال خدا را مشاهده کن. به یادآور توقف خودت را در برابر خدا، در روزی که هر انسانی اعمالی پیش فرستاده‌اش را آشکار می‌سازد».(5)
4ـ جلوگیری از هرزگی قوة خیال:
یکی از بزرگترین عوامل حواس‌پرتی در نماز و عبادت،‌هرزگی و پراکندگی قوة خیال است. اگر قبل از نماز و هر عبادتی چند دقیقه‌ای به وسیلة ذکر خدا و مناجات و خواندن نمازهای مستحبی و تلاوت قرآن، خود را آمادة نماز کنیم، ‌ذهن از حواس پرتی و پراکندگی و از توجه به کثرت، به سوی وحدت معطوف می‌شود، ‌در نتیجه در نماز فکر انسان به این طرف و آن طرف متوجه نمی‌شود. کسی که قبل از نماز با دیگری بگو مگو و بحث داشته یا خوشحال یا ناراحت شده، اگر فوراً وارد نماز شود، نمازش تحت تأثیر آن افکار خواهد بود و حضور قلب نخواهد داشت.
5ـ توجه به معانی الفاظ عبادت (مخصوصاً نماز) و تفکر در افعال نماز مانند رکوع و سجود و این که نمازگزار بداند چه می‌گوید و چه می‌کند.
6ـ طول دادن و با تأنی انجام دادن نماز: اگر کسی رکوع و سجود را مقداری طولانی کند و با حال خوشی اذکار رکوع و سجود را بگوید، در حضور قلب مؤثر خواهد بود.
7ـ حالت خاصی در عبادت که بیانگر خضوع است، این حالت در خشوع که حالت قلبی است، تأثیر می‌گذارد.
8- رعایت مستحبات نماز: از اسباب حضور قلب، رعایت احکام و آداب نماز است، مانند نگاه کردن به محل سجده در حال قیام، نگاه کردن بین دو پا در حال رکوع، نگاه کردن به دامن در حال تشهد و سلام و چسباندن دست‌ها به بدن در حال قیام و موارد دیگر که در رساله‌های توضیح المسائل نیز آمده است.
9ـ رعایت بعضی از آداب مانند به موقع خواندن و مواظبت بر وقت و به حالت کسالت داخل عبادت نشدن و... بسیار مؤثر است.
10ـ ترک گناه یکی از مهم‌ترین عوامل توفیق در حضور قلب است. کسی که اهل معصیت و گناه باشد،‌توفیق باریابی به درگاه خدا نمی‌یابد
11- دوری از غذاهای شبهه ناک و حرام و اموالی که از طریق غیر مشروع به دست می‌آید در حضور قلب و ایجاد آمادگی درونی برای نماز و عبادات بسیار موثر است.
12- رعایت آدابی از قبیل مسواک زدن،‌انگشتر به دست کردن،‌عطر زدن و ... که باعث آمادگی و تمیزی و پاکی انسان می‌شود. این کارها موجب بهره‌برداری هر چه بیشتر از برکات معنوی عبادت می‌شود.
با رعایت این نکات می‌توان نماز وعبادات و اذکار را بهترین برنامه زندگی‌ساز دانست.

پی‌نوشت‌ها:
1-نور، آیه 37
2. علی‌اصغر عزیزی، علل و درمان حواس‌پرتی در نماز، ص 107، به نقل از اسرار الصلوه.
3. همان،‌ص 114، به نقل از بحارالانوار،‌ج48، ص 236.
4. همان، به نقل از نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبة 184.
5. بحارالانوار، ج 84، ص 230.

ترک ویا سبک شمردن نماز ؟
بعضی از عوامل که موجب سستی و ترک نماز می‌شود، عبارتند از:
1ـ عدم آشنایی به فلسفه و حقیقت نماز که مهترین عامل سستی در نماز و ارتباط با خدا است.
آنچه که موجب می‏گردد برخی از نماز، رویگردان باشند و یا نسبت به آن تساهل کنند، ندانستن فلسفه نماز و یا درکی غلط از آن است. برخی چنین می‏پندارند که نماز انسان، نیازی را از خداوند برطرف می‏کند که البته خیالی واهی است. خداوند نیازی به هیچ مخلوقی ندارد.
2ـ تنبلی و سستی و تن پروری: عادت به سستی و از زیر بار مسئولیت‌ها در رفتن باعث می‌شود که جوان برای خواندن نماز بی اهمیت باشد.
3ـ مسامحه و سهل انگاری که در بعضی از کارها دامنگیر جوانان است، در مسئله ای مانند نماز و عبادت خدا نیز وجود دارد.
جوانان باید این روحیه وحالات را در تمام کارها از خود دور کنند و به مسئولیت‌های اجتماعی و فردی خود اهمیت دهند.
پدران و مادرانی که به نماز اهمیتی نمی‌دهند یا آن را با سستی و تنبلی، خارج از وقت فضیلت انجام می‌دهند، نمی‌توانند از فرزندان خود انتظار داشته باشند که برای نماز اهمیتی خاص قائل شوند.
4ـ عدم شناخت آثار سبک شمردن نماز: اگر افراد به اهمیت نماز آگاه شوند و بدانند نماز ستون دین و بازدارنده از فحشا و منکرات است و سستی در انجام نماز چه پیامدهایی دارد، قطعاً سستی نخواهند کرد.
پیامبر گرامی(ص) فرمود: «چیزی که مسلمان را کافر می‌کند، ترک عمدی نماز واجب است یا خوار و سبک شمردن و به جا نیاوردن آن. فاصله ای بین ایمان و کفر وجود ندارد جز به ترک نماز».(1)
کسی که نماز را سبک شمرد، به تدریج آن را ترک خواهد کرد. ترک نماز دلیلی جز سبک شمردن دین و مسخره کردن آیین ندارد. امام صادق(ع) هنگام وفاتش فرمود: «به شفاعت ما اهل بیت نمی‌رسد کسی که نمازش را سبک شمرد».(2)

پی‌نوشت‌ها:
1. وسائل الشیعه، ج 3، ص 29.
2. بحارالانوار، ج 79، ص 235.

نماز پنج وقت ؟

با توجه به این که قانون گذار دین اسلام، خداوند حکیم و عالم است و هیچ دستوری را بدون علت و حکمت صادر نمی‏کند، به طور یقین پی می‏بریم که همه احکام اسلام دارای حکمت و علت است، گرچه ما به علت نقص علم و عقل مان نتوانیم فلسفه یک یک احکام را کشف کنیم. تعداد رکعات نماز و تفاوت رکعات در شبانه روز و حرکات و سکنات نماز و بسیاری از احکام دین اسلام، همین گونه است. در عین حال در برخی روایات، حکمت‏های خاصی برای برخی از احکام و عبادات، از جمله تعداد دفعات نماز در ینج نوبت بیان شده است.
اصولاً از منظر قرآن کریم نماز را به خاطر ذکر و یاد خدا باید خواند: "أقم الصلوة لذکری؛ نماز را برای یاد من به پا دار".(1) از سوی دیگر کارهای روزانه و سرگر می های مداوم و وسوسه‏های شیطان و خواهش‏های نفسانی، آدمی را از یاد خدا غافل می‏کند. برای زدودن غفلت‏های مداوم خدای مهربان نمازهای شبانه روز را در وقت‏های مختلف واجب گردانید. نماز در پنج نوبت هم گناهان را می‏شوید و هم حال غفلت را به حال ذکر و یاد خدا مبدّل می‏کند و انسان‏ها را در زمان‏های مختلف به یاد خداوند می‏اندازد و دل رامتوجّه او می‏کند.
پیامبر(ص) نماز را به چشمه آب گرمی که بر در خانه کسی باشد و شبانه روز پنج بار خود را در آن شستشو دهد، تشبیه کرده است که بدون تردید چرک و آلودگی در بدن چنین کسی باقی نخواهد ماند.(2)
یهودی خدمت رسول خدا(ص) رسید و ضمن سؤالاتی پرسید: چرا نمازهای شبانه روز در پنج وقت واجب شده است، حضرت جواب داد: "موقع ظهر همه چیز خدا را حمد و تسبیح می‏کند و خدا به من درود می‏فرستد، و آن ساعتی است که خدا نماز را بر من و امّتم واجب فرموده، نیز آن ساعتی است که در قیامت، جهنم را می‏آورند . هر کس در آن ساعت (ظهر) در حال رکوع یا سجود و یا قیام باشد، خداوند بدنش را بر آتش حرام می‏کند. وقت نماز عصر آن ساعتی است که حضرت آدم(ع) از درخت (درختی که از خوردنش نهی شده بود) خورد و بدین جهت از بهشت خارج شد. از این رو خداوند بر ذریه او تا روز قیامت، نماز عصر را واجب فرمود.
نماز مغرب آن وقتی است که خداوند توبه آدم را قبول کرد و آدم(ع) سه رکعت نماز خواند. یک رکعت برای خطای خود و یک رکعت برای خطای حوا و یک رکعت برای توبه‏اش، و خداوند این سه رکعت را در این وقت واجب کرد. دعا در این وقت مستجاب می‏شود. اما نماز عشا چون برای قبر و روز قیامت تاریکی هست، نماز عشا در این وقت واجب شد تا موجب نورانیّت قبر و پل صراط گردد. اما نماز صبح در این وقت واجب شد تا امتم سجده بر خدا کنند، قبل از آن که کافر (آفتاب پرست) دربرابر خورشید سجده کند. نماز صبح نمازی است که ملائکه‏های مأمور شب و فرشتگان مأمور روز گواه بر آنند".(3) البته این روایات می‏تواند تنها بخشی از اسرار و حکمت‏های نماز و اوقات پنج گانه باشد که برای ما بیان شده است.
به طور کلی می توانیم بگوییم نماز در پنج نوبت مساوی است با ذکر خدا در تمامی شبانه روز ، و یاد خدا در تمامی لحظات از بالاترین کمالات است .

پی نوشت‏ها:
1.طه (20)، آیه 14.
2. نهج البلاغه (فیض الاسلام) ص 634، خطبه 190.
3. علل الشرایع، ج 2، ص 33، باب 36، حدیث 1.

خیلی قشنگ که خدایی رو پرستش کنی که حتی موقع نماز و عبادت به فکرت باشه!
اینکه حواسش به سلامتیت باشه.
دقیقا ساعتی که برای نماز صبح بیدار میشیم احتمال سکته قلبی و مغزی بالا میره وبا به جا اوردن نماز این احتمال کم میشه.
اینکه اونقدر حواسش بهت هست که دوست نداره گناهی رو به دوش بکشی و پنج نوبت نماز به جا میاریم.

در داستان جالبى از امیر المومنین حضرت علـــــى(علیه السلام ) به این مضمون نقل شده است که روزى رو به سوى مردم کرد و فرمود:
به نظر شما امیــــــد بخش ترین آیه قرآن کدام آیه است ؟
بعضى گفتند آیه “ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء”
(خداوند هرگـز شرک را نمى بخشد و پائین تر از آن را براى هر کس که بخواهد مى بخشد) سوره نساء آیه ۴۸
امام فرمود: خوب است ، ولى آنچه من میخواهم نیست
بعضى گفتند آیه “و من یعمل سوء او یظلم نفسه ثم یستغفرالله یجد الله غفورا رحیما”
(هر کس عمل زشتى انجام دهد یا بر خویشتن ستم کند و سپس از خـــــــــدا آمرزش بخواهد خدا را غفور و رحیم خواهد یافت) سوره نساء آیه ۱۱۰
امام فرمود خوبست ولى آنچه را مى خواهم نیست .
بعضى دیگر گفتند آیه “قل یا عبادى الذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفورالرحیم”
(اى بندگان من که دراثر گناه، بر خویشتن زیاده روی کرده اید، ازرحمت خـــــدا مایوس نشوید
در حقیقت ‏خدا همه گناهان را مى‏آمرزد که او خود آمرزنده مهربان است) سوره زمرآیه۵۳
امام فرمود خوبست اما آنچه مى خواهم نیست !
بعضى دیگر گفتند آیه “و الذین اذا فعلوا فاحشه او ظلموا نفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الا الله”
(پرهیزکاران کسانى هستند که هنگامى که کار زشتى انجام مى دهند یا به خود ستم مى کنند به یاد خـــــــدا مى افتند،
از گناهان خویش آمرزش مى طلبند و چه کسى است جز خـــــــدا که گناهان را بیامرزد)
سوره آل عمران آیه۱۳۵
باز امام فرمود خوبست ولى آنچه مى خواهم نیست .
در این هنگام مردم از هر طرف به سوى امام متوجه شدند و همهمه کردند فرمود: چه خبر است اى مسلمانان ؟
عرض کردند: به خدا سوگند ما آیه دیگرى در این زمینه سراغ نداریم . امام فرمود: از حبیب خودم رسول خدا شنیدم که فرمود:
امید بخش ترین آیه قرآن این آیه است
“واقم الصلوه طرفى النهار و زلفا من اللیل ان الحسنات یذهبن السیئات ذلک ذکرى للذاکرین”سوره هود آیه ۱۱۴
و فرمود: اى على! آن خدایى که مرا به حق مبعوث کرده و بشیر و نذیرم قرار داده یکى از شما که برمى‏خیزد براى وضو گرفتن، گناهانش از جوارحش مى‏ریزد،
و وقتى به روى خود و به قـــ♥ـــــلب خود متوجه خــــــــدا مى‏شود از نمازش کنار نمى‏رود مگر آنکه از گناهانش چیزى نمى‏ماند،
و مانند روزى که متولد شده پاک مى‏شود، و اگر بین هر دو نماز گناهى بکند نماز بعدى پاکش می‏کند، آن گاه نمازهاى پنجگانه را شمرد
بعد فرمود: یا على جز این نیست که نمازهاى پنجگانه براى امت من حکم نهر جارى را دارد که در خانه آنها واقع باشد،
حال چگونه است وضع کسى که بدنش آلودگى داشته باشد، و خود را روزى پنج نوبت در آن آب بشوید؟
نمازهاى پنجگانه هم به خدا سوگند براى امت من همین حکم را دارد…

*************یزدان همیشه پاک*************

پروردگارا، افتخار سجده کردن بر آستان قدسی ات را هرگز از من نگیر، چرا که هرگاه بر تو سجده می کنم، روحم را نوازش می کنی، و به آن آرامشی ژرف می بخشی...
پس ای بخشنده ترینِ بخشندگان بگذار تا ابد بنده کوچک تو باقی بمانم.

[="Tahoma"][="Navy"]

صادق;603598 نوشت:
لسفه نماز

نماز دستورالعمل توجه و حضور است
در این نور حضور تو بنده می شوی مشتاقانه
و ساخته می شوی خدایی
برای اینکه خدای خود را بهتر از هر خوبی نشان دهی
گر مرد رهی بیا و بیار
والسلام[/]

نماز مرد و زن ؟

فلسفه و حکمت بیش تر احکام و مقرارت اسلام براى ما مشخص نیست . تنها از باب تعبّد آن ها را پذیرفته ایم , و چون خداوند متعال و نبى گرامى اسلام (ص) و ائمه اطهار(ع) فرموده اند ، یقین داریم تمام دستورهای آن ها مبتنى بر مصالح و مفاسد واقعی است ؛ از این رو با جان و دل از آن هااطاعت مى کنیم، اگر چه علت گفتارشان را ندانیم . ما از دستور دکتر که مى گوید: فلان دارو را بخور, فلان آمپول را تزریق کن و از خوردن فلان غذا خوددارى کن و..., پیروی می کنیم، با این که نمى دانیم خاصیت فلان دارو و آمپول چیست .
بلند و آهسته خواندن يا جهر و اخفات در نماز نیز تعبدى است . ما فلسفه آن را به طور کامل نمى دانیم . البته وقتى به روایات مراجعه مى کنیم، به اشاراتى از ائمه معصومین (ع) و پیامبر اکرم (ص) برخورد مى کنیم , اما نمى توان آن را علت حقیقى و فلسفه واقعى جهر و اخفات دانست . به این معنا که تمام فلسفه و حکمت در آن خلاصه شود و چیز دیگری نباشد.
محمّد بن حمزة نقل كرده كه محضر امام صادق عليه السّلام عرض نمودم: براى چه در نماز فجر و مغرب و عشا قرائت بلند خوانده مى‏شود و ساير نمازها مثل ظهر و عصر ايّام را بلند نمى‏خوانند؟ براى چه تسبيح در دو ركعت آخر افضل و برتر از قرائت مى‏باشد؟
حضرت فرمودند: به خاطر آن كه وقتى نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلم را به آسمان بردند، اوّلين نمازى كه حق تعالى بر آن سرور واجب نمود، نماز ظهر روز جمعه بود .پس از آن فرشتگان پشت سر حضرتش به نماز ايستادند، خدا به نبى گراميش امر فرمود كه قرائت نماز را بلند بخواند تا بر فرشتگان فضل و برتريش نسبت به آن ها معلوم و آشكار گردد . پس از نماز ظهر، نماز عصر را بر پيامبر فرض و واجب گردانيد.هنگام خواندن آن احدى از فرشتگان را خداوند
به پيامبرش نيفزود و به او امر نمود كه قرائت را مخفى‏ و آهسته بخواند ، زيرا پشت سر آن جناب كسى نبود . پس از آن نماز مغرب را بر او واجب كرد . سپس فرشتگان را به آن حضرت افزود . پس امر كرد كه قرائت اين نماز را نيز بلند بخواند . همچنين در نماز عشا. وقتى نزديك طلوع فجر رسيد ، نماز صبح را خدا بر حضرتش واجب نمود . امر كرد كه آن را نيز بلند بخواند تا فضل او بر ديگران معلوم گردد ، همان طورى كه بر فرشتگان معلوم گرديد. به همين خاطر نماز صبح را بايد بلند خواند.(1)
بلند خواندن حمد و سوره در نمازهاى مغرب و عشا و صبح بر اساس اين قبيل روایات است که فقهاى عظام به آن ها استدلال کرده و مشهور علما بر این عقیده اند. اما در خصوص نماز زنان در جای که نامحرم نیست مخیر بین جهر و آهسته خواندن نماز است . ولی اگر نامحرم باشد واجب است آهسه بخواند تا نامحرم صدای او را نشنود.(2)
پی نوشت ها :
1. شيخ صدوق‏، علل الشرائع ، انتشارات داورى‏، چاپ اول ، ج 2 ،ص 322-323.
2. امام خمینی توضیح المسایل ،ص196 ، مسله 994 ،نشر مکتب امیر المومنین، قم،1375 ش.

نمازمان اول وقت ؟

تلاش در جهت خواندن نماز در اول وقت، امری پسندیده و قابل تشویق است و در این زمینه می‏توان به راه کارهای زیر توجه کرد:
1- باور کردن اهمیت نماز اول وقت :
گاهی انسان به مطلبی اعتقاد دارد اما باور و ایمان ندارد. مثلا" می داند مرده ترسی ندارد, اما باز می ترسد. وجود ترس در انسان دلیل است که آن اعتقاد، تبدیل به باور دل و ایمان قلبی نشده است . چه بسا اعتقاد به اهمیت نماز اول وقت باشد اما باور و ایمان به آن نباشد. برای به دست آوردن این باور می توان از اسباب باوربخش استفاده کرد, مثل مطالعه کردن کتاب هایی که در موضوع نماز اول وقت نگاشته شده است . مطالعه باید پیاپی و پیوسته باشد, سپس به فکر کردن بپردازد که با نخواندن نماز اول وقت مشمول چه زیان ها و سرزنش هایی می شود و با خواندن آن مشمول چه سود ها و پاداش ها می گردد. روایاتی که در این باب وارد شده بسیار مفید و باوربخش است به شرط این که مطالعه آنها استمرار داشته باشد و فکر کردن در آنها نیز هر روز باشد هر چند مختصر و کم .
امام صادق (ع )فرمود که رسول الله (ص )فرمود: «لیس منی من استخف بالصلوه لایرد علی الحوض لا والله ;
به خدا قسم !از من نیست کسی که نماز را سبک بشمارد و کنار حوض کوثر بر من وارد نمی شود» (سفینه البحار, شیخ عباس قمی , ماده صلاه).تأخیر انداختن نماز مصداق بارز سبک شمردن نماز است .
پیامبر فرمود: «ما من عبد اهتم بمواقیت الصلوه و مواضع الشمس الا ضمنت له الروح عند الموت وانقطاع الهموم والاحزان والنجاه من النار; هیچ بنده ای نیست که به وقت های نماز (اول وقت ) و ... اهتمام ورزد مگر این که سه چیز را برایش ضمانت می کنم :
- نشاطی آرامش بخش هنگام مردن ,
- جدایی از ناراحتی ها و اندوه ها,
_ نجات از آتش ». در این باب پیوسته باید بخواند, بگوید, بشنود و بیندیشد تا رفته رفته اعتقاد به باور بدل گردد.(1)

مولای متقیان علی(ع)می‏فرماید: امور دنیا، شما را از خواندن نماز در اولت وقت باز ندارد; زیراخداوند قومی را نکوهش کرده و فرموده: «وای بر آن نمازگزارانی که از نمازشان غفلت ورزند»; یعنی، وای بر نمازگزارانی که ازاوقات نماز غفلت کنند و در انجام دادن نماز در اول وقت غفلت کنند.(2)

2- اراده و تصمیم :
باور کردن اهمیت نماز اول وقت زمینه ساز اراده و تصمیم می شود اما با اراده و تصمیم فاصله دارد زیرا ممکن است مطلبی باور قلبی باشد ولی اراده و تصمیم انسان به آن تعلق نگیرد. مثلا" روزه دار تشنه باور قلبی دارد که آب او را از تشنگی می رهاند ولی هرگز آب نمی آشامد تا روزه اش باطل نشود. اینجا اراده و تصمیم بر آشامیدن آب تعلق نگرفته گرچه باور قلبی هست که آب رفع تشنگی می کند. اگر کسی نسبت به اهمیت نماز اول وقت باور قلبی پیدا کرد ممکن است به خاطر موانعی اراده و تصمیمش به خواندن نماز اول وقت تعلق نگیرد, هر چند موانع، غیرموجه باشد, بنابراین بعد از باور قلبی باید اراده و تصمیم بگیرد و تمامی موانع خواندن نماز اول وقت را کنار بزند.

3- مداومت تا سر حد ملکه شدن :
پس از طی آن دو مرحله گذشته باید در مقام عمل آن قدر نماز اول وقت خواندن را ادامه دهد تا عادت و ملکه گردد. مداومت عملی در ابتدای کار, امری دشوار و سخت می باشد ولی پس از گذشت یک یا دو سال و یا حتی کمتر از این مدت , امری عادی و آسان می گردد.

در رسیدن به این هدف باید سیاست تدریج را پیش گیرید؛ یعنی کسی که عادت به خواندن نماز در اول وقت نداشته نباید انتظار داشته باشد یک دفعه و در مدتی کوتاه بتواند به راحتی در اول وقت نماز بخواند بلکه باید در این راه با آهستگی و تدریج پیش رود. باید سعی کند مثلا در طول یک هفته حداقل یک روز نمازش را در اول وقت بخواند و این کار را یک ماه ادامه دهد . بعد این یک روز را به دو روز تبدیل کند و در این راه استقامت و پایداری نماید، یعنی هیچ کار غیرضروری و غیر لازمی او را از نماز در اول وقت منصرف ننماید . همین طور به تدریج بر تعداد روزهایی که در آنها نماز اول وقت می خواند بیفزاید تا تمام طول هفته اش را در بر بگیرد و همه نمازها را در اول وقتش بخواند.
4- استفاده از ر تشویق و تنبیه;
با خود شرط کند که اگر مثلا ده روز پشت سر هم نماز را در اول وقت بخواند، خود را با خرید چیزی تشویق کند و اگر در این راه روزی مرتکب خلاف شد، خود را تنبیه کند; مثلا صدقه بدهد.
5. سعی کند در نمازهای جماعت شرکت کند و نمازها را در مسجد بخواند. در این صورت خود به خود نماز را در اول وقت ادا کرده است.

پی نوشت ها :
1-مستدرک وسائل الشیعه، ج 3ص 146
2-وسائل الشیعه، ج 30، ص 82

راه کار قبول نماز؟
قبولی عبادات به خصوص نماز مراحل بلکه شرایطی دارد زیراگاهی عبادت صحیح است ولی رشد آور نیست مثل دارویی که شفابخش نیست.
در آیات و روایات شرایط و مراحل قبولی عبادات شش چیز ذکر شده که عبارتند از:
1- شرط اعتقادی; 2 - شرط ولائی; 3 - شرط اخلاقی; 4 - شرط اقتصادی; 5 - شرط اجتماعی; 6 - شرط بهداشتی.
1- شرط اعتقادی: نمازگزار باید ایمان به خدا داشته باشد. قرآن مجیدمی‏فرماید ((عمل صالح از زن و مرد با ایمان است که موجب زندگی پاک می‏شود)).(1) و در جای دیگر می‏فرماید: ((نداشتن ایمان مایه بی ثباتی اعمال است)).(2)
2 - شرط ولائی: یعنی برخورداری ازولایت و رهبری صحیح و آسمانی همچون امام علی بن ابی طالب(ع) و فرزندان آن حضرت که همه بندگان خدا یند.بندگی‏ها، نماز، حج و جهاد را در مسیر الهی قرار می‏دهد و به آنها جهت شایسته می‏بخشد. امام باقر(ع) فرمود: ((کسی که به خدا ایمان دارد وعبادت‏های طاقت فرسا انجام می‏دهد ولی امام لایقی از طرف خدا ندارد تلاش بی‏فایده است)).(3)
3 - شرط اخلاقی(تقوا): خدا تنها از اهل تقوا می‏پذیرد مثل داستان فرزندان حضرت آدم که هر دو قربانی کردند; ولی قربانی یکی پذیرفته شد .
4 - شرط اقتصادی: ادای حق مردم; ادای حقوق محرومان در درجه‏ای از اهمیت است که گاهی قبولی عبادت بستگی به آن دارد. پرداختن زکات با داشتن درآمد مشروع از این نمونه‏هاست. امام رضا(ع) فرمود: «هر کسی نماز بخواند ولی زکات نپردازد نمازش قبول نمی‏شود». (4)
5 - شرط اجتماعی: خیرخواهی نسبت به دیگران، حفظ پیوندهای اجتماعی و اخوت میان مسلمانان و روابط شایسته و نیکو میان پیروان اسلام با اهمیت است.
6 - شرط خانوادگی: خوشرفتاری در امور خانوادگی و رعایت حقوق متقابل زن و شوهر، فرزند و پدر و نیز همسایگان را چنان مهم دانسته که بی‏توجهی به آنها گاهی باعث بطلان عبادات می‏گردد. در این زمینه امام صادق(ع) فرمود: «نماز فرزندانی که با خشم به پدر و مادر خود نگاه می‏کنند قبول نمی‏شود گرچه والدین، نسبت به آنان کوتاهی و ظلمی کرده باشند»(5)
همچنین پیامبر اسلام(ص) فرمود:« هر کس زن بد رفتار و اذیت کننده‏ای داشته باشد، خداوند نماز و کارهای نیک آن زن را نمی‏پذیرد، مرد نیز چنین است».(6)
وقتی ما از نردبان نماز به معراج می‏رویم که پایه‏های آن روی زمین محکمی باشد; ولی اگر روی یخ لغزنده یا زمین سست قرار داده شود بالا رفتن را مشکل یا غیر ممکن می‏سازد. پس قبولی عبادات به خصوص نماز با شرایط ومراحل ذکر شده امکان‏پذیر است.
7- حضور قلب در نماز:
از آیات و روایات استفاده می شود که نماز کامل و حقیقی نمازی است که با حضور قلب و خلوص نیت و همراه با یقین باشد. از امام رضا (ع) نقل شده است : "لا صلاة الا باسباغ الوضو‌ء و احضار النیة و خلوص الیقین و افراغ القلب و ترک الاشتغال و هو قوله"فاذا فرغت فانصب و الی ربک فارغب"؛(7)
نماز کامل باید با وضوی کامل ، با حضور قلب و خلوص، یقین و خالی بودن فکر و ذهن و قلب از توجه به دنیا باشد، همان طور که خطاب به پیامبر آمده است : "هنگامی که فارغ شدی، به نماز بایست و به سوی پروردگارت بشتاب".
اما این بدان معنا نیست که اگر نماز با این ویژگی ها نبود، باطل است ، بلکه می توان مراتب متعددی برای نماز و نمازگزار تصور کرد. هر چه درجه و مرتبة کمال معنوی بالاتر باشد، نماز بهتر و از درجه ای بالا برخوردار خواهد بود.
نشان قبولی: امام صادق(ع) فرمود: هر کس دوست دارد بداند نمازش قبول شده یا نه ببیند که آیا نمازش او را از گناه و زشتی باز داشته یا نه، پس هر قدر که نمازش او را از گناه بازداشته به همان اندازه نمازش قبول شده است. (8)

پی نوشت ها :
1- نحل(16) آیه 97
2- مائده(5) آیه 93
3- وسائل ،ج 1، ص 90
4- بحار ،ج 96 ،ص 12
5- اصول کافی، ج 2 ،ص 349
6- وسائل ،ج 14، ص 116
7-بحار ،ج 82، ص 198
8- اصول کافی، ‌ج 1، ص 46.

فلسفه سلام نماز .

آنچه در آثار بزرگان اهل معنا نظیر امام خمینی در این باب آمده، در چند نکته بازگو می‌شود:
حضرت امام درباره ی حکمت شهادت به رسالت در تشهد نماز، دو نکته‌ی بسیار زیبا و شیرین و عمیقی دارد:
در یک جا می‌گوید:
شهادت به رسالت اشاره به آن است که سالک مسیر توحید که در معراج نماز به سر می‌برد، متوسل به ولی مطلق و نبی ختمی می‌شود تا در پرتوی این توسل از رهگذر نماز به معراج وصال به سرّ ظهور آسمانی حق تعالى بار یابد.(1)
در جای دیگر می‌گوید:
نمازگزار در تشهد بعد از ادای شهادت به توحید، متوجه مقام قدسی عبد مطلق و رسول ختمی می‌شود، و از این که شهادت به عبودیت او بر شهادت بر رسالت او مقدم ذکر می‌شود، برای این است که نمازگزار باید توجه داشته که قدم عبودیت شرط و مقدمه ی همه ی مقدمات معنوی سالکان و رسالت شعبه ایی از عبودیت است و نتیجه ی آن است و سالک از طریق شهادت به رسالت ختمی وصل به شهادت وحدانیت می‌شود.(2)
یکی از آداب نماز این است که این سیر معنوی، معرفت حرمت رسول اکرم(ص) است و بنده ی سالک باید به قلب بفهماند که اگر کشف تام آن سرور نبود، کسی را راهی به عبودیت حق و وصول به مقام قرب و معراج معرفت حاصل نمی‌شد.(3)
چون نمازگزار سالکی است که در آخرین سجده ی نماز برای او غیب مطلق از همه ما سوی الله حاصل می‌شود، در پایان نماز باید به هنگام برگشت به کثرت توجه به مقام نبوت ختمی پیدا نموده و به او سلام نماید.(4)
بر اساس آموزه‌های عرفانی و برخی روایات، سرّ این که در تشهد شهادت به رسالت ختمی مرتبت و در سلام نماز ،سلام بر مقام نبوّت حضرت گفته می‌شود، شاید این باشد که رسالت وصف خاص و نبوت وصف عام است.
نمازگزار که در حالت نماز در سیر و سلوک معنوی و معراج روحانی قرار دارد، از خاص به عام و از وحدت به کثرت سیر می‌کند.
در تشهد به مقام ختمی که به لحاظ مقام رسالت او و این که آخرین فرستاده ی خداوند است، باید عرض ادب کند، ولی در پایان و سلام نماز به مقام نبوت او که مقام خاتم نبوت است، عرض اخلاص نماید .
این توجه از خاص به عام و از وصف خصوصی‌تر به وصف عمومی‌تر حضرت است؛ چون مقام رسالت نسبت به مقام نبوت خصوصی‌تر است؛ زیرا هر رسول، نبی و هر نبی، رسول نیست، و چون نمازگزار در مرحله ی تشهد به وحدت نزدیک تر و تازه از شهادت به توحید فارغ شده، وصف خاص پیامبر را متذکر می‌شود، ولی در سلام که پایان نماز و خروج از نجوای عاشقانه با محبوب است، به مقام عام حضرت توجه نموده و بر او عرض ادب می‌کند. و چون نماز گزاران بر این سلوک معنوی و عرفانی توفیق پیدا نموده و این سیر را به پایان می برند، لذا شایسته ی سلام و دورداند و در پایان نماز بر خود و آنان نیز سلام داده می شود .

پی‌نوشت‌ها:
1. آداب الصلوه، ص: 363، موسسه آثار امام خمینی، 1370 ش.
2. همان، ص: 365.
3. سرّ الصلوه، ص: 111، موسسه آثار امام خمینی، 1369 ش.
4. همان، ص: 114.

خواندن صحیح نماز ؟
نماز یکی از بهترین وزیباترین عباداتی است که رابطه انسان با خدا را تحکیم می‏بخشد . می‏توان گفت بهترین موضوعی است که به عنوان وظیفه عبودیت و بندگی به درگاه خداوند متعال در دست ما خداپرستان است. نماز در ادیان دیگر نیز وجود داشته و دارد اما کیفیّت و شکل آن متفاوت است.
بهترین و زیباترین شکل پرستش نماز است. حرکات و سکنات و گفته‏ها در نماز بسیار پر معنا و پر محتوا است. حتی اذان و اقامه ما مسلمان‏ها دارای معنا و محتوای عالی است.
کیفیت و شکل و نحوه خواندن نماز تعبدّی است. پیامبر(ص) که با عالم وحی اتصال و ارتباط داشته، کیفیت آن را برای ما بیان کرده و فرموده: "صلّوا کما رأیتمونی أصلّی؛(1) همان گونه که من نماز می‏خوانم، شما نیز بخوانید".
شکل نماز را پیامبر به ما آموخته است. امّا حکمت این که چرا موقع صبح دو رکعت و موقع ظهر چهار رکعت ، چرا در رکعت اول و دوم حمد و سوره و در رکعت های سوم و چهارم ذکر دیگر و... تعیین شده، بر ما معلوم نیست. آن هم حکمتی داشته که از آن بی اطلاعیم.
آنچه مهم است عبادت و پرستش خدااست که بهترین شکل آن نماز است.
کیفیت نمازها
نمازصبح دورکعت وظهر وعصر وعشا هر یک چهار رکعت ونماز مغرب سه رکعت است .

واجبات نماز یازده چیز است : اول نیت ،( مثلا در نماز صبح نیت می کنی که نماز صبح می خوانم قربتا الی الله ) دوم قیام یعنى ( ایستادن ) ، سوم تکبیرة الاحرام یعنى گفتن الله اکبر در اول نماز ، چهارم رکوع ،(در رکوع گفتن یک مرتبه سبحان ربی العظیم وبحمده یا سه مرتبه سبحان الله لازم است) پنجم سجود ،(در هر رکعت دوسجده واجب است ودر سجده گفتن یک مرتبه سبحان ربی الا علی وبحمده یا سه مرتبه سبحان الله لازم است) ششم قرائت ، (خواندن حمد وسوره در رکعت اول ودوم) هفتم ذکر ،(گفتن یک مرتبه سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر در رکعت سوم وچهارم واجب است وسه مرتبه گفتن بهتر است .هشتم تشهد ، (در رکعت دوم) نهم سلام ، (در نماز صبح در رکعت دوم ودر نماز چهار رکعتی در رکعت چهام ودر نماز مغرب در رکعت سوم بعد از تشهد سلام داده می شود) دهم ترتیب ،(یعنی واجبات نماز به ترتیب انجام گیرد مثلا درابتدای نماز اول بایستد، بعد نیت کند وبعد الله اکبر گوید، بعد حمد وبعد سوره، بعد ر کوع وبعد سجده را انجام دهد) یازدهم موالات یعنى پى در پى بودن اجزای نماز .
بعضى از واجبات نماز رکن است ، یعنى اگر انسان آنها را بجا نیاورد ، یا در نماز اضافه کند( عمدا باشد یا اشتباها) نماز باطل مىشودامابعضى دیگر رکن نیست ، یعنى اگر عمدا کم یا زیاد شود ، نماز باطل مى شود و چنانچه اشتباها کم یا زیاد گردد نماز باطل نمى شود.
رکن نماز پنچ چیز است : اول نیت . دوم تکبیرة الاحرام . سوم قیام در موقع گفتن تکبیرة الاحرام و قیام متصل به رکوع ، یعنى ایستادن پیش از رکوع . چهارم رکوع . پنجم دو سجده .
مسایل نماز بسیار است. . 2

پی نوشت‏ها:
بحارالانوار، ج 82، ص 279.1
2 .امام خمینی توضیح المسائل ، مسأله 942 -

اهمیت نماز اول وقت .
به دو حدیث از امام موسی بن جعفر (ع) و امام جعفر صادق (ع) اشاره می کنیم:
1- عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِي خَلَفٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى (ع) قَالَ الصَّلَوَاتُ الْمَفْرُوضَاتُ فِي أَوَّلِ وَقْتِهَا إِذَا أُقِيمَ حُدُودُهَا أَطْيَبُ رِيحاً مِنْ قَضِيبِ الْآسِ حِينَ يُؤْخَذُ مِنْ شَجَرِهِ فِي طِيبِهِ وَ رِيحِهِ وَ طَرَاوَتِهِ فَعَلَيْكُمْ بِالْوَقْتِ الْأَوَّل‏؛ (1 )سعد بن ابى خلف از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت كرده است: نمازهاى واجب كه در اول وقت و با آداب و حدود مخصوص به خود خوانده‏ مى‏شوند، از برگها و ساقه‏هاى نورسته و شاداب و با طراوت آس (درخت مورد) خوشبوتر است. پس بر شماست كه نماز (واجب) را در اول وقت آن بجاى آوريد.
2- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ اللَّيْثِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (ع) قَال‏: امْتَحِنُوا شِيعَتَنَا عِنْدَ ثَلَاثٍ عِنْدَ مَوَاقِيتِ الصَّلَاةِ كَيْفَ مُحَافَظَتُهُمْ عَلَيْهَا وَ عِنْدَ أَسْرَارِهِمْ كَيْفَ حِفْظُهُمْ لَهَا عِنْدَ عَدُوِّنَا وَ إِلَى أَمْوَالِهِمْ كَيْفَ مُوَاسَاتُهُمْ لِإِخْوَانِهِمْ فِيهَا؛( ) امام ششم فرمود: شيعيان ما را در سه وقت امتحان كنيد در وقت نماز كه چه اندازه مواظبت مي كنند، در اسرار تشيع كه چه اندازه آن را از دشمن حفظ مي كنند، در اموالشان امتحان كنيد كه چه اندازه با برادران خود همراهى مي كنند.

پی نوشت:
1.شيخ صدوق،‏ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال،‏ ناشر دارالرضى‏،قم‏،سال1406 ق،‏نوبت اول،ص36‏.
2. شيخ صدوق‏،الخصال‏،ناشرجامعه مدرسين‏ قم‏،چاپ 1362 ش‏،نوبت اول،‏ج‏1،ص 103.

موضوع قفل شده است