حرمت ازدواج

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حرمت ازدواج

سلام علیکم ببخشید خدمت دوستان عزیز مطلبی برای عرضه دارم که میخواهم سرش گفتگوی دینی انجام شه

به آیات 22 - 24 سوره نساء که به شرح ذیل است توجه کنید:
و لاتنکحوا ما نکح آباوکم من النساء ....... حرمت علیکم امهتکم و بناتکم و اخوتکم و عمتکم و خالتکم و بنات الاخ و بنات الاخت و امهتکم التی ارضعنکم و اخوتکم من الرضاعة و امهت نسائکم و ربائبکم التی فی حجورکم من نسائکم التی دخلتم بهن فان لم تکونوا دخلتم بهن فلاجناح علیکم و حلائل ابنائکم الذین من اصلابکم و ان تجمعوا بین الاختین ..... و المحصنت من النساء الا ما ملکت ایمنکم کتب الله علیکم و احل لکم ما وراء ذلکم

یعنی و نکاح نکنید(اعم از دخول با ازدواج یا بی ازدواج یا ازدواج صرف بدون دخول) انچه را که پدرانتان(پدر بزرگ جد و .....) نکاح( اعم از دخول با ازدواج یا بی ازدواج یا ازدواج صرف) کردند از زنان ....... حرام شد بر شما (نکاح همانگونه که گفته شد با) مادرانتان(مادر بزرگ و جده و ....) و دخترانتان(نوه و ....) و خواهرانتان(چه پدری چه مادری چه پدرو مادری) و عمه هایتان( عمه پدری و مادری و جدی و .....) و خاله هایتان(خاله پدری و مادری و...) و دختران(نوه و ...)برادر(پدری ....) و دختران(نوه و ....) خواهر(پدری .....) و آن مادرهایی که شیرتان دادند و خواهرانتان از شیرخواری(یعنی دخترانی که از آن زن شیر خورده اند) و مادران زنانتان و دختران تربیت شده ی شما که در خانه شما اند از زنانتان (و این هردو) آنانکه دخول کردید بهشان پس اگر دخول نکرده اید بهشان گناهی بر شما نیست(در ازدواج با آنان) و(توسط ازدواج) حلال شده های از پسرانی که از پشت شما اند و جمع کردن بین دو خواهر ..... و حفظ شدگان(شوهر داران) از زنان مگر آنچه به ملک یمین شما باشد (تمام این محرمات) نوشته شده ی خداست بر شما و حلال شده برای شما غیر آنها(که شامل حرامهای قرآنیست)

طبق این آیات ازدواج با غیر خواهر و مادر رضاعی از رضاع حلال است در حالی که علما عمه رضاعی و خاله رضاعی و..... را جزو محرمات نکاح میشمرند

اما نص احل لکم ماوراء ذلکم خود اشعار بر حلیت آن دارد

راستی طبق آیه 3 نور که میفرماید:

الزانی لاینکح الا زانیة او مشرکة و الزانیة لاینکحها الا زان او مشرک و حرم ذلک علی المومنین

یعنی مرد زناکار ازدواج نمیکند مگر با زن زناکار یا مشرک و زن زناکار را ازدواج نکند با او مگر مرد زناکار یا مشرک و این(نوع ازدواج) حرام شده بر مومنین

ازدواج با زناکار حرام است در حالی که اکثر مراجع حکم به حلیت آن داده اند فقط یکی از مراجع حکم به احتیاط داده.

ببخشید اجتهاد در مقابل نص چیست اگر این اجتهاد در مقابل نص نیست؟

مهدی عباس زاده;151007 نوشت:
سلام علیکم ببخشید خدمت دوستان عزیز مطلبی برای عرضه دارم که میخواهم سرش گفتگوی دینی انجام شه به آیات 22 - 24 سوره نساء که به شرح ذیل است توجه کنید: و لاتنکحوا ما نکح آباوکم من النساء ....... حرمت علیکم امهتکم و بناتکم و اخوتکم و عمتکم و خالتکم و بنات الاخ و بنات الاخت و امهتکم التی ارضعنکم و اخوتکم من الرضاعة و امهت نسائکم و ربائبکم التی فی حجورکم من نسائکم التی دخلتم بهن فان لم تکونوا دخلتم بهن فلاجناح علیکم و حلائل ابنائکم الذین من اصلابکم و ان تجمعوا بین الاختین ..... و المحصنت من النساء الا ما ملکت ایمنکم کتب الله علیکم و احل لکم ما وراء ذلکم یعنی و نکاح نکنید(اعم از دخول با ازدواج یا بی ازدواج یا ازدواج صرف بدون دخول) انچه را که پدرانتان(پدر بزرگ جد و .....) نکاح( اعم از دخول با ازدواج یا بی ازدواج یا ازدواج صرف) کردند از زنان ....... حرام شد بر شما (نکاح همانگونه که گفته شد با) مادرانتان(مادر بزرگ و جده و ....) و دخترانتان(نوه و ....) و خواهرانتان(چه پدری چه مادری چه پدرو مادری) و عمه هایتان( عمه پدری و مادری و جدی و .....) و خاله هایتان(خاله پدری و مادری و...) و دختران(نوه و ...)برادر(پدری ....) و دختران(نوه و ....) خواهر(پدری .....) و آن مادرهایی که شیرتان دادند و خواهرانتان از شیرخواری(یعنی دخترانی که از آن زن شیر خورده اند) و مادران زنانتان و دختران تربیت شده ی شما که در خانه شما اند از زنانتان (و این هردو) آنانکه دخول کردید بهشان پس اگر دخول نکرده اید بهشان گناهی بر شما نیست(در ازدواج با آنان) و(توسط ازدواج) حلال شده های از پسرانی که از پشت شما اند و جمع کردن بین دو خواهر ..... و حفظ شدگان(شوهر داران) از زنان مگر آنچه به ملک یمین شما باشد (تمام این محرمات) نوشته شده ی خداست بر شما و حلال شده برای شما غیر آنها(که شامل حرامهای قرآنیست) طبق این آیات ازدواج با غیر خواهر و مادر رضاعی از رضاع حلال است در حالی که علما عمه رضاعی و خاله رضاعی و..... را جزو محرمات نکاح میشمرند اما نص احل لکم ماوراء ذلکم خود اشعار بر حلیت آن دارد

با عرض سلام و احترام خدمت جناب مهدی عباس زاده گرامی

جدا از بحث روایات قطعی و متعددی که در حرمت ازدواج با عمه و خاله رضاعی و مانند آن وجود دارد که در این جا محل بحث نیست علماء در برخورد با آیه یاد شده اینطور فهمیده اند که آیه در صدد بیان خلاصه محرمات رضاعی و عدم تکرار محرمات چندگانه رضاعی همانند محرمات نسبی است و می خواهد بفرماید همانطور که حرمت علیکم امهاتکم و ... من النسب ، حرمت علیکم امهاتکم و ... من الرضاعه ...
البته این مسئله ایست که بیان تکمیلی آن را در ادامه خواهیم داشت .

از آیات یاد شده نمی توان حلیت عمه رضاعی و خاله رضاعی و ... را که فرمودید ثابت کرد و آیه بر خلاف فرمایش حضرتعالی نص در این معنا نیست و حتی ظهوری هم ندارد !

علت این سخن این است که اگر بخواهیم طبق نص یا ظهور آیه حکم کنیم باید محرمات زیادی را از تحت آیه خارج کرده و حلال کنیم ! در حالی که در کتاب و سنت بر حرمت آنها تأکید شده است از جمله حرمت ازدواج در حال احرام ، ازدواج در عده ، ازدواج مع الافضاء و همچنین ازدواج با مادرِ مادر یا دخترِ دختر و دیگر سافلات و عالیات که هیچکدام از آنها در آیه نیامده اما حرمت آن ضروری فقه و دین اسلام است .

با صرف نظر از ادله روایی ، آیه زیر خود دلیل کافی و وافی است برای اثبات عدم انحصار تعداد محرمات در مواردی که آیه شریفه شمرده است :

وَ لاَ تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّى يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ (1)[=&quot]

[/]این آیه شریفه به وضوح بیان می دارد که ازدواج در عده جایز نیست و حتما باید عقد نکاح پس از اتمام عده باشد حال آنکه این ازدواج محرم جزء ازدواج های شمرده شده آیه قبلی نیست از این رو آیه قبلی نمی خواهد بفرماید هر نوع ازدواجی که نامش را نبرده است ، حلال است بلکه به نظر علماء آیه در صدد تحلیل طبیعی قضیه (2) و بیان اجمالی حلیت ازدواج های شمرده نشده ، بشرط عدم موانع شرعی است که بیان مفصل آن به آیات و روایات موکول شده است.

با بیان مذکور ، آیه شریفه دیگر ظهوری در معنای پیش گفته ندارد اما در دیدگاه علماء محتمل جدی است که خداوند در آیه شریفه در صدد بیان خلاصه محرمات رضاعی بوده و خواسته بدون تکرار موارد محرمات نسبی ، محرمات رضاعی را هم به همان صورت تنظیر نماید .

همانطور که عرض شد این مسئله در روایات متعددی مورد تأکید قرار گرفته است از جمله روایت معروف:
یحرم من الرضاع ما یحرم من النسب (3)
یعنی آنچه که از نسب حرام می شود از رضاع هم حرام می گردد.


در پناه حضرت حق باشید

پی نوشت:
1. بقره 235
2. آیت الله زنجانی ، کتاب النکاح [=&quot]
[/]
3. کلینی ره ، الکافی ج 5 ص 437[=&quot]
[/]

مهدی عباس زاده;151007 نوشت:
راستی طبق آیه 3 نور که میفرماید: الزانی لاینکح الا زانیة او مشرکة و الزانیة لاینکحها الا زان او مشرک و حرم ذلک علی المومنین یعنی مرد زناکار ازدواج نمیکند مگر با زن زناکار یا مشرک و زن زناکار را ازدواج نکند با او مگر مرد زناکار یا مشرک و این(نوع ازدواج) حرام شده بر مومنین ازدواج با زناکار حرام است در حالی که اکثر مراجع حکم به حلیت آن داده اند فقط یکی از مراجع حکم به احتیاط داده. ببخشید اجتهاد در مقابل نص چیست اگر این اجتهاد در مقابل نص نیست؟

آیه یاد شده از نظر بیشتر مراجع ، دلالت بر حرمت ندارد به عنوان نمونه دو بحث فقهی را خدمتتان تقدیم می کنم البته پی گیری این مباحث و فهم روشن از آن نیاز به اطلاعات پیش زمینه و البته دقت دارد :


آيه «الزّٰانِي لٰا يَنْكِحُ إِلّٰا زٰانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَ الزّٰانِيَةُ لٰا يَنْكِحُهٰا إِلّٰا زٰانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَ حُرِّمَ ذٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ».

زانى را جز زانيه و زانيه را جز زانى نكاح نمى‌كند و اين حرام است بر مؤمنين پس اطلاق آيه شامل ما نحن فيه هم مى‌شود و دلالت بر حرمت دارد.


آيا آيه بر يك مسأله خارجيه دلالت دارد يا بر يك حكم شرعى؟ آيه مى‌فرمايد بَدان، بَدان را پيدا مى‌كنند و خوبان خوبان را و يك جملۀ خبرى است كه از يك رسم خاصّى در بين عقلا خبر مى‌دهد مانند «الْخَبِيثٰاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَ الْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثٰاتِ وَ الطَّيِّبٰاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبٰاتِ» «2» كه مانند قاعدۀ كليّه‌اى است كه در بين عقلا وجود دارد مى‌گويند، اگر كسى را نشناختيد به دوستان و هم‌نشينان او نگاه كنيد. ولى ذيل آيه مى‌فرمايد «وَ حُرِّمَ ذٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ» پس اين آيه غير از «الْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثٰاتِ» است يعنى اين آيه بيان تشريع و بيان حكم است و مسئلۀ خارجيّه متعارف بين عقلا نيست.


جواب از دليل:


اين آيه از سه جهت قابل خدشه و بررسى است:


اولًا: آيه ناظر به ابتداى نكاح است يا ادامۀ نكاح؟ اصلًا ادامۀ نكاح، نكاح نيست و آيه ناظر به ابتداء نكاح است، بله اگر ما نكاح را به معنى وطى بگيريم در اين صورت در استدامه هم وطى حاصل مى‌شود ولى ما نكاح را به معنى عقد دانستيم نه به معنى وطى و استدامه عقد جديد نيست و صدق عقد هم نمى‌كند پس آيه مى‌گويد در ابتداى كار ازدواج با زانيه درست نيست.


ثانياً: آيا شما در زانى هم همين حرف را مى‌زنيد؟ چرا كه آيه دو طرف دارد به اين معنى كه اگر شوهر كار خلافى انجام داد آيا اين مرد بر زن حرام مى‌شود؟ شما به اين حرف ملتزم نيستيد و كسى اين مطلب را نگفته است.


ثالثاً: در آيه فرقى بين مصرّه و غير مصرّه نيست، اگر شيخ مفيد به اين آيه تمسك جسته باشد بايد به صورت مطلق بگويد حرام است در حالى كه آن را به صورت اصرار مقيّد كرده است.

نتيجه: استدلال اجنبى است و مرد و زن و مصرّه و غير مصرّه را شامل است و اينها قرينه مى‌شود كه آيه را بر كراهت حمل كنيم آن هم در مورد خودش. (1)


دلالت آيه شريفه را در دو مرحله بايد بررسى كنيم:

1- دلالت آيه مستقلًا و با قطع نظر از روايات مفسّره 2- دلالت آيه، توجه به رواياتى كه در تفسير آيۀ شريفه وارد شده است.


استدلال به اين آيه، بر حرمت نكاح، مبتنى بر اين است كه اولًا نكاح در آيه شريفه به معناى عقد نكاح باشد. و ثانياً عبارت «و حرم ذلك» از حرام بودن نكاح و بطلان آن خبر بدهد.


اشكال صاحب جواهر به استدلال به آيه شريفه‌


ايشان مى‌فرمايند: استدلال به آيه مبتنى بر اين است كه بگوييم، معناى آيۀ شريفه چنين است كه زانى حق ازدواج ندارد مگر با زانيه يا مشركة و همچنين زانيه جز با زانى يا مشرك حق ازدواج ندارد و اين ازدواج- ازدواج با زانى و زانيه- براى مسلمانهاى عفيف حرام است.


ولى اين معنى با سه مشكل مواجه است:

1- طبق اين معنى آيۀ شريفه، ازدواج مسلمان با مشركة «او مشركه» و همچنين ازدواج زانيه مسلمان با مشرك «أو مشرك» را اجازه داده است در حالى كه مسلم است كه كفويّت در اسلام و معتبر است.
2- آيه مى‌فرمايد «زانيه را جز زانى نمى‌تواند بگيرد «إِلّٰا زٰانٍ» در حالى كه اگر ازدواج با زانيه حرام باشد مسلم است كه نه زانى مى‌تواند او را بگيرد و نه عفيف و مدعاى قائلين به حرمت نيز چنين معناى مطلقى است.
3- آيه مى‌فرمايد: زانى حق ندارد با زن عفيفة ازدواج كند «وَ حُرِّمَ ذٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ» و اين نيز خلاف تسلّم فقهى است.


و به اين سه جهت بايد گفت، آيه شريفه در مقام انشاء حكم شرعى نيست. بلكه آيه در مقام اخبار از اين است كه آدمهاى آلوده براى ازدواج به هم سنخ خود روى مى‌آورند. و چون صدر آيه خبرى است، ذيل آيه (حرم ذلك) نيز خبرى است و دلالت بر حرمت انشائى ازدواج و بطلان آن نمى‌كند. (2)


در پناه حضرت حق باشید


پی نوشت:

1. آیت الله مکارم شیرازی ، کتاب النکاح ج 4 ص 49

2. آیت الله شبیری زنجانی ، کتاب النکاح ج 7 ص 2040

سلام بر آقا سجاد گلم

خیلی ممنونم از زحمات تحقیقی و زحمت تایپ شما واقعا ممنونم خیلی لطف میکنید اجرتون با خدا

سجاد;152398 نوشت:
جدا از بحث روایات قطعی و متعددی که در حرمت ازدواج با عمه و خاله رضاعی و مانند آن وجود دارد که در این جا محل بحث نیست علماء در برخورد با آیه یاد شده اینطور فهمیده اند که آیه در صدد بیان خلاصه محرمات رضاعی و عدم تکرار محرمات چندگانه رضاعی همانند محرمات نسبی است و می خواهد بفرماید همانطور که حرمت علیکم امهاتکم و ... من النسب ، حرمت علیکم امهاتکم و ... من الرضاعه ...

اما ما میگوییم قرآن در نهایت فصاحت و بلاغت است یعنی نمیشود معنایی را که خدا اراده کرده بیان نمود مگر آنکه بلاغت آن از بلاغت قرآن کمتر میشود اما اگر منظور خدا این بود فرمودن احل لکم ماوراء ذلکم دیگر معنایی نمیابد و خلاف بلاغت است اما اگر فقط حرمت اینها را ذکر میکرد و در ادامه نمیفرمود احل لکم ماوراء ذلکم من میتونستم حرف شما رو قبول کنم که خدا خلاصه .... را ذکر کرده

سجاد;152398 نوشت:
علت این سخن این است که اگر بخواهیم طبق نص یا ظهور آیه حکم کنیم باید محرمات زیادی را از تحت آیه خارج کرده و حلال کنیم ! در حالی که در کتاب و سنت بر حرمت آنها تأکید شده است از جمله حرمت ازدواج در حال احرام ، ازدواج در عده ، ازدواج مع الافضاء و همچنین ازدواج با مادرِ مادر یا دخترِ دختر و دیگر سافلات و عالیات که هیچکدام از آنها در آیه نیامده اما حرمت آن ضروری فقه و دین اسلام است .

اگر هزاران روایت هم بیایند چیزی را اثبات کنند که قرآن نفی فرموده به هیچوجه من الوجوه قابل اثبات نخواهد بود چون ما مامور به عرضه احادیث به قرآنیم

اما آیات قرآن خود میتوانند یکدیگر را نسخ کنند ماننسخ من آیه او ننسها نات ..... که طبق 9 دلیل عقلی و نقلی نسخ در انحصار آیه به آیه خواهد بود
در مورد اینکه کدام از آنها که ذکر کردید در قرآن هست و کدام نیست کمی صحبت میکنم

آیه به زمان و مکان نکاح کاری ندارد یعنی در مقام بیان زمان و مکان نیست بلکه به اشخاص کار دارد. پس بحث احرام و ... مطرح نیست

ازدواج مع الافضا هم قابل قبول نیست ازدواج با خواهر کسی که با او لواط کردید و ... هم از مصادیق حلالهای مذکور در آیه هستند و روایات مخالف با آن ردند

در مورد ازدواج با مادر مادر و ..... عالیات و سافلات باید بگم که جمع امهات دلیل خود نوعی وارد کردن عالیت و جمع بنات خود دلیلی مشعر بر وارد کردن سافلات است اگر هم مدعی هستید که نیست باید بگویم نفیی هم در کار نیست اگر هست بفرمایید

اما ضروریات محدودند مثل نماز و ...

سجاد;152398 نوشت:
این آیه شریفه به وضوح بیان می دارد که ازدواج در عده جایز نیست و حتما باید عقد نکاح پس از اتمام عده باشد حال آنکه این ازدواج محرم جزء ازدواج های شمرده شده آیه قبلی نیست از این رو آیه قبلی نمی خواهد بفرماید هر نوع ازدواجی که نامش را نبرده است ، حلال است بلکه به نظر علماء آیه در صدد تحلیل طبیعی قضیه (2) و بیان اجمالی حلیت ازدواج های شمرده نشده ، بشرط عدم موانع شرعی است که بیان مفصل آن به آیات و روایات موکول شده است.

خوب جواب این هم داده شده و آن اینکه آیه کاری به زمان ازدواج ندارد

سجاد;152398 نوشت:
با بیان مذکور ، آیه شریفه دیگر ظهوری در معنای پیش گفته ندارد اما در دیدگاه علماء محتمل جدی است که خداوند در آیه شریفه در صدد بیان خلاصه محرمات رضاعی بوده و خواسته بدون تکرار موارد محرمات نسبی ، محرمات رضاعی را هم به همان صورت تنظیر نماید .

اما بحث تکرار هم باید بگم که با خلاصه تر از اینی که خدا فرموده قابل حل بود و آن اینکه بعد ذکر تمام نسبیها میفرمود و هن من الرضاعه یعنی اینهایی که ذکر کردیم از شیرخوارگی که هم خلاصه تر از امهاتکم من الرضاعه و اخواتکم من الرضاعه است هم بیان کاملتری دارد

سجاد;152398 نوشت:
همانطور که عرض شد این مسئله در روایات متعددی مورد تأکید قرار گرفته است از جمله روایت معروف: یحرم من الرضاع ما یحرم من النسب (3) یعنی آنچه که از نسب حرام می شود از رضاع هم حرام می گردد.

این روایت که بسیار زیاد است بعد از عرضه به قرآن رد و مخدوش است مگر آن که تاویل شود به آنکه حرام میشود از شیرخوارگی همانطور که از نسب حرام میشود و الا از معصوم صادر نشده

سجاد;152399 نوشت:
آيا آيه بر يك مسأله خارجيه دلالت دارد يا بر يك حكم شرعى؟ آيه مى‌فرمايد بَدان، بَدان را پيدا مى‌كنند و خوبان خوبان را و يك جملۀ خبرى است كه از يك رسم خاصّى در بين عقلا خبر مى‌دهد مانند «الْخَبِيثٰاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَ الْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثٰاتِ وَ الطَّيِّبٰاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبٰاتِ» «2» كه مانند قاعدۀ كليّه‌اى است كه در بين عقلا وجود دارد مى‌گويند، اگر كسى را نشناختيد به دوستان و هم‌نشينان او نگاه كنيد. ولى ذيل آيه مى‌فرمايد «وَ حُرِّمَ ذٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ» پس اين آيه غير از «الْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثٰاتِ» است يعنى اين آيه بيان تشريع و بيان حكم است و مسئلۀ خارجيّه متعارف بين عقلا نيست.

سجاد;152399 نوشت:
استدلال به اين آيه، بر حرمت نكاح، مبتنى بر اين است كه اولًا نكاح در آيه شريفه به معناى عقد نكاح باشد. و ثانياً عبارت «و حرم ذلك» از حرام بودن نكاح و بطلان آن خبر بدهد.

در دلالت آیه نیازی به حرم ذلک علی المومنین نیست بلکه بسیاری موارد تشریع در قالب اخبار قرار میگیرد و این در روایات ما به وفور یافتم میشود و در آیاتی دیگر مثل الخبیثون

اما اگر اخبار است مگر خدا اصدق قولا نیست؟ ولی ما میبینیم که آدم پاک مثل بسیار از حوزویان ما (البته اونایی که من هم باهاشون سروکار داشتم نه همه این هم از جهت مشت نشانه خروار است گفتم) به سراغ ازدواج با زناکار میروند پس اگر اخبار است نعوذ بالله خدا دروغ هم فرموده است دیگر

در ضمن چیز که حلال است چرا غیر زناکاران از آن اجتناب میکنند مگر حرام است که به سراغ آن نمیروند؟ اما گفتن این که نمیروند در آیه چه سودی دارد خوب نمیروند مبارکشان باشد ما میرویم!! اما آیا زناکار فقط دنبال زن زناکار برای ازدواج است؟ ما که میبینیم زناکاران بیشتر روی زناکار نبودن همسرشان حساسیت دارند و گاهی به افراط هم کشیده میشوند

سجاد;152399 نوشت:
اين آيه از سه جهت قابل خدشه و بررسى است:

آیه هرگز قابل خدشه نیست اعتقاد به این مقتضای ایمان است اما فکر میکنم منظور سجاد جان دلالت آیه بر مطلب مورد نظر است که قابل خدشه است که بهتر است اصلاح شود این را هم عمومی نوشتم که این 16 نفری که اومدن بدونن یه وقتی اشتباه نکنن خدای ناکرده فکر کنن به آیات قرآنی هم خدشه وارده!!!

سجاد;152399 نوشت:
اولًا: آيه ناظر به ابتداى نكاح است يا ادامۀ نكاح؟ اصلًا ادامۀ نكاح، نكاح نيست و آيه ناظر به ابتداء نكاح است، بله اگر ما نكاح را به معنى وطى بگيريم در اين صورت در استدامه هم وطى حاصل مى‌شود ولى ما نكاح را به معنى عقد دانستيم نه به معنى وطى و استدامه عقد جديد نيست و صدق عقد هم نمى‌كند پس آيه مى‌گويد در ابتداى كار ازدواج با زانيه درست نيست.

در کل نکاح به هردو معنای ازدواج و ارضای جنسی ناظر است مگر آنکه قرینه خاصی باشد بر محدود شدنش بر یکی از این معانی دلیل هم اطراد(شیوع استفاده لفظ در هر دومعنی) است : مثلا میبینیم امام میفرماید ناکح الکف ملعون آیا ازدواج با کف معنا دارد؟

پس هم ازدواج ابتدایی با زانی و زانیه درست نیست هم استدامه ازدواج صحیح نیست

سجاد;152399 نوشت:
اولًا: آيه ناظر به ابتداى نكاح است يا ادامۀ نكاح؟ اصلًا ادامۀ نكاح، نكاح نيست و آيه ناظر به ابتداء نكاح است، بله اگر ما نكاح را به معنى وطى بگيريم در اين صورت در استدامه هم وطى حاصل مى‌شود ولى ما نكاح را به معنى عقد دانستيم نه به معنى وطى و استدامه عقد جديد نيست و صدق عقد هم نمى‌كند پس آيه مى‌گويد در ابتداى كار ازدواج با زانيه درست نيست.

معنی نکاح اشتراک لفظی بین ازدواج و وطی است و تا آنجا که قرینه معینه ای برای دلالت بر یکی از آن دو نباشد نمیتوان گفت برای این وضع شده یا برای آن

کلا آیات در مخاطبه با مومنان است نه آن که ازدواج زناکار با زناکار را تایید نماید بلکه میفرماید که تو اگر مومنی و جزو زناکاران یا مشرکان نیستی نباید با زناکاران ازدواج کنی و در ادامه هم تصریح به همین موضوع میکند که خود قرینه ای برای عدم جواز ازدواج زناکار با مشرک یا زناکار دیگر است بلکه آنان باید دست از زنای خود برداشته در جرگه ی مومنین وارد شوند سپس به آیه مورد نظر عمل کرده و فقط با پاکدامنی دیگر ازدواج کنند

پس در کل آیه هر دوی ازدواج و وطی را در نظر دارد و ما نمیتوانیم معنای یکی را بدون قرینه معینه به آیه تحمیل کنیم

در نتیجه آیه میفرماید مرد زناکار ازدواج یا وطی نمیکند مگر با زن زناکار یا مشرک و زن زناکار ازدواج یا وطی نمیکند با او مگر مرد زناکار یا مشرک و این ازدواج و وطی بر مومنین حرام است

سجاد;152399 نوشت:
ثانياً: آيا شما در زانى هم همين حرف را مى‌زنيد؟ چرا كه آيه دو طرف دارد به اين معنى كه اگر شوهر كار خلافى انجام داد آيا اين مرد بر زن حرام مى‌شود؟ شما به اين حرف ملتزم نيستيد و كسى اين مطلب را نگفته است.

ببخشید این برام جالب بود که بدونم شما از کجا فهمیدید من ملتزم به این نیستم؟؟ من که دربارش حرفی نزده بودم!!

یقینا اگر مردی زنا کرد زنش باید از او جدا شود که در این صورت بخشیدن برخی از مهر هم ایرادی ندارد بلکه حتی اگر زن و شوهر خوف از این دارند که با ادامه ازدواجشان به گناهی بیفتند گناهی ندارد بخشش بخشی از آنچه به زن داده شده بلکه بر مبنای ایمان واجب است این بخشش(رجوع شود به آیه 229 بقره)

سجاد;152399 نوشت:
ثالثاً: در آيه فرقى بين مصرّه و غير مصرّه نيست، اگر شيخ مفيد به اين آيه تمسك جسته باشد بايد به صورت مطلق بگويد حرام است در حالى كه آن را به صورت اصرار مقيّد كرده است. نتيجه: استدلال اجنبى است و مرد و زن و مصرّه و غير مصرّه را شامل است و اينها قرينه مى‌شود كه آيه را بر كراهت حمل كنيم آن هم در مورد خودش.

خوب ما نگفتیم فرقی هست بلکه کافی است خود مرد بداند این زن زناکار است یا خود زن بداند که مرد زناکار است نه آنکه یه چیزایی شنیده باشند این کافی نیست.

ربطی بین این حرف و قرینه بودن مشاهده نمیکنم

سجاد;152399 نوشت:
1- طبق اين معنى آيۀ شريفه، ازدواج مسلمان با مشركة «او مشركه» و همچنين ازدواج زانيه مسلمان با مشرك «أو مشرك» را اجازه داده است در حالى كه مسلم است كه كفويّت در اسلام و معتبر است.

اولا رد شده این که جواز رو آیه داره میرسونه دوما فرض که رد نمیشد آیه دیگر میتواند این آیه رو نسخ کند و آن آیه ای که اینکار رو کرده آیه221 بقره است که فرموده با مشرکین ازدواج نکنید چون داعی الی النار اند و اگر هم بگوییم ناسخ نیست حرف ما تقویت میشود چون زناکار نمیتواند با مشرک ازدواج کند پس باید مومن بشود تا بتواند با مومنین ازدواج کند

سجاد;152399 نوشت:
2- آيه مى‌فرمايد «زانيه را جز زانى نمى‌تواند بگيرد «إِلّٰا زٰانٍ» در حالى كه اگر ازدواج با زانيه حرام باشد مسلم است كه نه زانى مى‌تواند او را بگيرد و نه عفيف و مدعاى قائلين به حرمت نيز چنين معناى مطلقى است

اصلا آیات قرآنی کاری به حکم صادر کردن برای غیر مومنین ندارد میبینیم مرتبا میفرماید یا ایها الذین آمنوا

آنجایی هم که میبینیم به ربا خواران و ..... نهی میکند یا به اهل کتاب میفرماید بیایید به کلمه واحده تمسک کنیم یا ..... برای آنها تشریع نمیکند بلکه نهی از منکر ذاتی میکند که هدی للناس بودنش را انجام میدهد و الا تشریع و التزام به تشریع برای مومنان میسر است و این خود در واقع تلنگری به مومنان است که هرگاه غافل شدید از ذکر من و به ربا پرداختید تمام کنید چون جنگ با خداست و به تمام مردم نهی از تبعیت خطوات شیطان را میکند که معلوم است اگر شخص مومن نباشد به قرآن یا به این آیه عمل نمیکند یا از لحظه عمل مومن میشود چون اگر من به قرآن ایمان دارم و میدانم از خداست که مومن میشوم به آن و از تمام محرمات اجتناب و به تمام واجبات اهتمام میکنم اما اگر نیستم دلیلی بر التزام نیست

در ضمن اگر ما از بیرون به نتیجه ای رسیدیم دلیل ندارد آن را به معنای قرآن تحمیل کنیم اگر من به این نتیجه رسیدم که زانی نمیتواند با زانیه ازدواج کند (البته اگر از خارج قرآن باشد) دلیلی ندارد بگویم خدا هم همین را فرموده

سجاد;152399 نوشت:
3- آيه مى‌فرمايد: زانى حق ندارد با زن عفيفة ازدواج كند «وَ حُرِّمَ ذٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ» و اين نيز خلاف تسلّم فقهى است.

تسلم فقهی هرگز یارای مقابله با نص قرآنی ندارد بلکه روایت هم چنین توانایی را ندارد این دلیل هم قابل قبول نیست

سجاد;152399 نوشت:
و به اين سه جهت بايد گفت، آيه شريفه در مقام انشاء حكم شرعى نيست. بلكه آيه در مقام اخبار از اين است كه آدمهاى آلوده براى ازدواج به هم سنخ خود روى مى‌آورند. و چون صدر آيه خبرى است، ذيل آيه (حرم ذلك) نيز خبرى است و دلالت بر حرمت انشائى ازدواج و بطلان آن نمى‌كند.

این اگر خبر باشد کاذب است و حرم هم خبر است حرمت ازدواج چون حرمتی نزد خدا وجود دارد(کتاب الله علیکم . کتب علیکم . ....) خدا هم از وجود این حرمت خبر میدهد

مهدی عباس زاده;152635 نوشت:
اگر هزاران روایت هم بیایند چیزی را اثبات کنند که قرآن نفی فرموده به هیچوجه من الوجوه قابل اثبات نخواهد بود چون ما مامور به عرضه احادیث به قرآنیم

با عرض سلام خدمت جناب عباس زاده و عذرخواهی بابت تأخیر در پاسخ

اکنون که مطالب شما را مطالعه می کردم نکات زیادی دیدم که نیاز به بحث دارد اما متأسفانه فرصت رسیدگی به تمام آنها نیست اما نکته ای را که احساس می کنم سنگ بنای عقاید شما در این پست و پست های دیگرتان در سایت است و موجب برداشت های خاص شما از آیات قرآن شده است ، همین عبارتی است که در بالا از شما نقل کردم که لازم می دانم مطالبی چند درباره آن به عرض برسانم .

برداشت های شما از آیات قرآن که گاه خلاف اجماع فقها و تسلم فقهی حتی شیعه و سنی است ناشی از اعتقاد شما به عرض مطلق احادیث بر کتاب است ! که سابقه ای از آن در بین علمای شیعه و سنی سراغ نداریم .

آنچه در عرض احادیث بر کتاب مورد اعتقاد معتقدین به آن است عرضه احادیث مشکوک الصدور بر کتاب است نه تمام احادیث ، چه اینکه عرضه تمام احادیث بر کتاب ، خود مخالف کتاب و بی معناست.

عرضه تمام احادیث برای تعیین صحت آن به قرآن ، بدین معناست که معیار حجیت تمام احادیث ، قرآن است.

  • در نتیجه از هیچ حدیثی نمی توان در تفسیر آیات قرآن سود جست !

  • نمی توان از اهل بیت علیهم السلام که اهل الذکر و راسخون فی العلم هستند پرسشی کرد چون پاسخ ایشان خود حدیث است و باید با قرآن مطابقت داده شود !

  • و نیز بدین معناست که تمام زوایای قرآن برای تمام افراد بشر قابل فهم است و هیچ بخش مبهم و متشابهی در قرآن وجود ندارد !
در حالی که این نتایج و لوازم ، مخالف صریح بسیاری از آیات است از جمله :

فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ﴿نحل43﴾

اگر اطلاع ندارید ، از آگاهان بپرسيد.

هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبَابِ ﴿آل عمران 7﴾

او كسى است كه اين كتاب(آسمانى) را بر تو نازل كرد، كه قسمتى از آن، آيات«محكم» [ صريح و روشن‌] است؛ كه اساس اين كتاب مى‌باشد؛ (و هر گونه پيچيدگى در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، برطرف مى‌گردد.) و قسمتى از آن، «متشابه» است‌[ آياتى كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مى‌رود؛ ولى با توجه به آيات محكم، تفسير آنها آشكار مى‌گردد.] اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‌انگيزى كنند(و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسير(نادرستى) براى آن مى‌طلبند؛ در حالى كه تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمى‌دانند. (آنها كه به دنبال فهم و دركِ اسرارِ همۀ آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهى) مى‌گويند: «ما به همه آن ايمان آورديم؛ همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان عقل، متذكر نمى‌شوند(و اين حقيقت را درك نمى‌كنند).




وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ﴿نحل 44﴾
و ما اين ذكر[ قرآن‌] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى؛ و شايد انديشه كنند!

این آیات و آیات بسیار دیگری روشن می سازد که قرآن هم نیازمند به توضیح و تبیین است و انسان های مطمئنی باید باشند که آنرا را برای مردم روشن کنند. از این رو احادیث بر اساس معیارهای علمی که وجود دارد به دو دسته قطعی الصدور و مشکوک الصدور تقسیم می شوند احادیث قطعی الصدور که از معصوم علیه السلام بودنشان با دلایل علمی ثابت شده است ، مبین دین و احکام حلال و حرام الهی و مفسر قرآن هستند و نمی توان به قرآن تنها برای رسیدن به احکام شرعی رجوع نمود و احادیث را وا نهاد.
و احادیث مشکوک الصدور را باید به محکمات قرآن عرضه کرد که اگر مخالف قرآن بود ، مطرود است .

سلام عزیزان

سجاد;154989 نوشت:
برداشت های شما از آیات قرآن که گاه خلاف اجماع فقها و تسلم فقهی حتی شیعه و سنی است ناشی از اعتقاد شما به عرض مطلق احادیث بر کتاب است ! که سابقه ای از آن در بین علمای شیعه و سنی سراغ نداریم .

اگر شما ندیدید بنده دیده ام!!
در ضمن روایات عرض احادیث مطلق است و حدیث امیر در رابطه با انظر الی ماقال و لا تنظر الی من قال این را تایید میکند در ضمن بنده 8 دلیل عقلی و نقلی دیگر جمع آوری کرده ام که عرض احادیث به قرآن لازم است!

سجاد;154989 نوشت:
عرضه تمام احادیث برای تعیین صحت آن به قرآن ، بدین معناست که معیار حجیت تمام احادیث ، قرآن است.

عبارتتون ناقص است عرض تمام احادیث به قرآن یعنی اولین ملاک برای صحت حدیثی عدم مخالفت با قرآن است!!

سجاد;154989 نوشت:
در نتیجه از هیچ حدیثی نمی توان در تفسیر آیات قرآن سود جست !

تفسیر آیه مخالف آیه نیست! بلکه مخالف مخالف است نه مفسر!

سجاد;154989 نوشت:
نمی توان از اهل بیت علیهم السلام که اهل الذکر و راسخون فی العلم هستند پرسشی کرد چون پاسخ ایشان خود حدیث است و باید با قرآن مطابقت داده شود !

اگر شما مستقیما از ائمه چیزی پرسیدید خوب یقین بدونید که مخالف قرآن حرفی نمیزنند برای همین است که امام باقر میفرمود هر گاه حکمی گفتم بپرسید منبعش از کجای قرآن است!(البته روایت به همین مضموناست)

اگر هم کسی ادعای امام بودن کرد و مخالف قرآن حرف زد بدونید دروغ میگه امام به همون دلایلی که عرض کردم هیچگاه مخالف قرآن سخنی نمیگه فعلی هم انجام نمیده!!

اما اگر با واسطه براتون نقل شده بدونید که این واسطه ها خیلی کار رو خراب میکنند مثلا همین مراجع وقتی دفترشونو دیگری میچرخونه هزار جور حرف بی ربط تحویل ملت میدن خودم براتون چند نمونه سراغ دارم!! اگه دوست دارید بگم!

سجاد;154989 نوشت:
و نیز بدین معناست که تمام زوایای قرآن برای تمام افراد بشر قابل فهم است و هیچ بخش مبهم و متشابهی در قرآن وجود ندارد !

نه همچین ادعایی لازم نیست همون روایت امام صادق رو قبول داشته باشید بسه امام میفرماید العباره للعوام یعنی اگه عوام نیستید که هیچ عبارت قرآن رو نمیفهمید اما اشاره و حقایق و لطایف هیچگاه مخالف عبارت نیستند اگر باشند 9 دلیل عقلی و نقلی نقض میشود یعنی خود پیامبر امر به محال نموده!!

سجاد;154989 نوشت:
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبَابِ ﴿آل عمران 7﴾ او كسى است كه اين كتاب(آسمانى) را بر تو نازل كرد، كه قسمتى از آن، آيات«محكم» [ صريح و روشن‌] است؛ كه اساس اين كتاب مى‌باشد؛ (و هر گونه پيچيدگى در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، برطرف مى‌گردد.) و قسمتى از آن، «متشابه» است‌[ آياتى كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مى‌رود؛ ولى با توجه به آيات محكم، تفسير آنها آشكار مى‌گردد.] اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‌انگيزى كنند(و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسير(نادرستى) براى آن مى‌طلبند؛ در حالى كه تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمى‌دانند. (آنها كه به دنبال فهم و دركِ اسرارِ همۀ آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهى) مى‌گويند: «ما به همه آن ايمان آورديم؛ همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان عقل، متذكر نمى‌شوند(و اين حقيقت را درك نمى‌كنند).

این آیات حرف از مشتبهات نزد که فهم قرآن را با مشکل مواجه کند بلکه فرمود متشابهات یعنی تشابه دارند خوب این متشابهات هم در امثال ید الله است و جاء ربک و ..... نه این که همه قرآن را با این زیر سوال ببرید در ضمن گیرم احکام حکم است پس باید محکم باشد نه متشابه که مردم در آن به خطا بیفتند در ضمن اگر هم احکامی متشابه وجود داشته باشند باید محکماتی در خود قرآن باشد که آن متشابهات را توضیح دهند چون آن محکمات مادر این متشابهات اند!!(چون مادر کتاب اند و متشابهات هم جزو کتاب اند)

سجاد;154989 نوشت:
فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ﴿نحل43﴾ اگر اطلاع ندارید ، از آگاهان بپرسيد.

سجاد;154989 نوشت:
وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ﴿نحل 44﴾ و ما اين ذكر[ قرآن‌] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى؛ و شايد انديشه كنند!

جالب آن است که شما در هردوی این آیات یه کلمه اساسی رو جا میذارید اونم این که فسالوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون بالبینات و الزبر
یعنی این سوال هم نباید رو هوایی باشد و هر جوابی دادند قبول کنید بلکه باید بر مبنای بینات(دلایل) و الزبر(یعنی کتاب های آسمانی مثل قرآن) باشد در آیاتی کلا تنها پناهگاه رسول را قرآن معرفی میکند!
و در آیاتی دستور رد آنچه تنازع درش کردیم به خدا(به وسیله قرآنش) و رسول(سنت قاطعه که تبعا خلاف قرآن نیست) داده
لتبین للناس هم بر مبنای ما نزل الیهم است یعنی باز هم از قرآن فراتر نیست یعنی خلاف قرآن حرف نمیزند بلکه از مقام عبارت فراتر رفته و اشارات و لطایف را که قابل درک است برایشان تبیین میکند

در مقابل این آیات اندک آیاتی بسیار است که قرآن را بما هوقرآن هدی للناس تبیان و بیان و مبین و فرقان و .... معرفی میکند و تمام اینها لازمه همه فهم بودن قرآن است(البته برای کسانی که لااقل عربی را بفهمند که واضحه نیاز به دلیل نداره هر چند عربی بودن قرآن در خودش ذکر شده)

با عرض سلام و احترام خدمت جناب عباس زاده گرامی و تشکر از اظهار نظرتان

مهدی عباس زاده;155022 نوشت:
در ضمن روایات عرض احادیث مطلق است و حدیث امیر در رابطه با انظر الی ماقال و لا تنظر الی من قال این را تایید میکند

اولا روایات عرض بر احادیث دو گونه است مطلق و مقید و روایات به ظاهر مطلق هم طبق قواعد اصولی حمل بر مقید می شود برای آشنایی با این دسته از روایات به باب تعادل و تراجیح کتب اصول فقه مراجعه فرمایید.

مفسر کبیر قرآن در این زمینه فرموده اند :
لازم است براى چندمين بار به اين دو مطلب توجه عميق شود: يكى آن كه سنت اعم از قطعى و غير قطعى براى هميشه و نسبت به همه آيات مرجع تعليم و تبيين و شرح خواهد بود؛ ليكن مرجعيت تعبدى خصوص سنت غير قطعى بعد از روشن بودن محتواى همه قرآن صورت مى پذيرد. ديگرى آن كه هرگز قرآن بدون سنت اعم از قطعى و غير قطعى حجت نيست و حجيت قرآن بدون سنت قطعى يا غير قطعى تفكيك آشكار بين دو همتاى افتراق ناپذير است. غرض آن كه، دليل لزوم عرض سنت بر قرآن احتمال جعل وتحريف است و اين امور در سنت قطعى راه ندارد، پس در سراسر اين نوشتار بايد بين سنت قطعى و سنت غير قطعى فرق گذاشت ؛ چنانكه روايات عرض سنت بر قرآن خواه در حال تعارض روايات با يكديگر و خواهد در حالت عدم تعارض مخصوص به سنت غيرقطعى است ؛ زيرا سنت قطعى به مثابه قرآن، معروض عليه است، نه معروض.(1)

ثانیا حدیث مورد اشاره ارتباطی به مطلب ما ندارد حدیث می خواهد بفرماید اگر گوینده کافر و منافق هم بود باز به سخن او توجه کنید
(خذ الحکمة ممن اتاک بها و انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال و در روایت دیگری می فرماید و لو من افواه المنافقین ) (2)
حکمت را از هر کسی که به تو عرضه می کند دریافت کن و به محتوای سخن بنگر نه به گوینده .
اگر چه سخن از زبان منافق باشد.

اگر برداشت شما از این روایت صحیح باشد این سخن شامل قرآن و احادیث خود مولا هم می
شود یعنی نباید فرقی بین فرموده قرآن و احادیث امام علی علیه السلام با دیگر گفته ها گذاشت! و در هر سخنی از هر کسی فقط و فقط به محتوا دقت کرد نه گوینده سخن !حتی اگر گوینده سخن همان گوینده قرآن باشد . روشن است که این سخن صحیح نیست.

مهدی عباس زاده;155022 نوشت:
اگر شما مستقیما از ائمه چیزی پرسیدید خوب یقین بدونید که مخالف قرآن حرفی نمیزنند برای همین است که امام باقر میفرمود هر گاه حکمی گفتم بپرسید منبعش از کجای قرآن است!(البته روایت به همین مضموناست)

مهدی عباس زاده;155022 نوشت:
اما اگر با واسطه براتون نقل شده بدونید که این واسطه ها خیلی کار رو خراب میکنند

مگر شما قرآن را از خود خدا شنیده اید ! خب برادر من ، هم قرآن و هم احادیث از راه نقل از دیگران به ما رسیده است چطور قرآن را سخن خدا می دانید اما در احادیثی که به همان شیوه به ما رسیده است تردید می کنید و می فرمایید باید از خود معصوم علیه السلام بشنویم تا حجت باشد !

مهدی عباس زاده;155022 نوشت:
این آیات حرف از مشتبهات نزد که فهم قرآن را با مشکل مواجه کند بلکه فرمود متشابهات یعنی تشابه دارند خوب این متشابهات هم در امثال ید الله است و جاء ربک و ..... نه این که همه قرآن را با این زیر سوال ببرید در ضمن گیرم احکام حکم است پس باید محکم باشد نه متشابه که مردم در آن به خطا بیفتند در ضمن اگر هم احکامی متشابه وجود داشته باشند باید محکماتی در خود قرآن باشد که آن متشابهات را توضیح دهند چون آن محکمات مادر این متشابهات اند!!(چون مادر کتاب اند و متشابهات هم جزو کتاب اند)

ظاهرا ادامه آیه را مشاهده نفرمودید اگر قرار باشد متشابهات قرآن فقط از طریق محکمات قرآن روشن شوند پس راسخون فی العلمی که به تعبیر قرآن از تأویل آن آگاهی دارند چه نقشی دارند ؟!!

مهدی عباس زاده;155022 نوشت:
جالب آن است که شما در هردوی این آیات یه کلمه اساسی رو جا میذارید اونم این که فسالوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون بالبینات و الزبر یعنی این سوال هم نباید رو هوایی باشد و هر جوابی دادند قبول کنید بلکه باید بر مبنای بینات(دلایل) و الزبر(یعنی کتاب های آسمانی مثل قرآن) باشد در آیاتی کلا تنها پناهگاه رسول را قرآن معرفی میکند! و در آیاتی دستور رد آنچه تنازع درش کردیم به خدا(به وسیله قرآنش) و رسول(سنت قاطعه که تبعا خلاف قرآن نیست) داده لتبین للناس هم بر مبنای ما نزل الیهم است یعنی باز هم از قرآن فراتر نیست یعنی خلاف قرآن حرف نمیزند بلکه از مقام عبارت فراتر رفته و اشارات و لطایف را که قابل درک است برایشان تبیین میکند

اولا از کجا معلوم بالبینات و الزبر متعلق به فاسئلوا باشد که معنای مورد اشاره شما را برساند بلکه شاید متعلق به لا تعلمون باشد که اتفاقا با قواعد زبان عرب هم مطابقت بیشتری دارد و آیه بدین معنا می شود که اگر امری را با بینات و زبر نیز متوجه نشدید از اهل ذکر بپرسید .
ثانیا به فرض هم سخن شما درست ، بینات یا به قول شما دلایل چیست ؟ مسلما دلایل چیزی غیر از زبر و قرآن است بنابر این پاسخ می تواند هم از قرآن و هم از دلایلی که غیر قرآن است بدست آید .

قاطعیت سنت را از کجا متوجه می شوید ؟ اگر به مبنای شما باشد و قاطعیت سنت را هم از قرآن بفهمیم این که دور می شود ! یعنی خداوند می فرماید : در چیزی (مثلا خود قرآن) که تنازع دارید به سنتی مراجعه کنید که از خود قرآن قطعیت آن معلوم باشد!!!

مهدی عباس زاده;155022 نوشت:
در مقابل این آیات اندک آیاتی بسیار است که قرآن را بما هوقرآن هدی للناس تبیان و بیان و مبین و فرقان و .... معرفی میکند و تمام اینها لازمه همه فهم بودن قرآن است(البته برای کسانی که لااقل عربی را بفهمند که واضحه نیاز به دلیل نداره هر چند عربی بودن قرآن در خودش ذکر شده)

نتیجه سخن شما این است که هر عربی همه قرآن را می فهمد ! این حرفی است که باید نادرستی آنرا در مواجه با اعراب به عینه ببینید !

همیشه موفق و پیروز باشید

پی نوشت:
1. آیت الله جوادی آملی ، تفسیر تسنیم ج 1

2. غرر الحکم ص 58 ح 612 و 613

سلام سجاد جان و دوستان

سجاد;155161 نوشت:
اولا روایات عرض بر احادیث دو گونه است مطلق و مقید و روایات به ظاهر مطلق هم طبق قواعد اصولی حمل بر مقید می شود برای آشنایی با این دسته از روایات به باب تعادل و تراجیح کتب اصول فقه مراجعه فرمایید.

لطفا احادیثش را بیاورید تا روشن کنیم چه خبر است!!
دوما فقط استناد به عرض احادیث نیست که اگر زیر سوال رفت باقی هم باقی هم زیر سوال برود!!دو دلیل رو ذکر میکنم:
یکی این که قرآن معجزه است و روایت غیر معجزه پس تفوق قرآن بر غیر قرآن هرچند که سنت باشد کاملا هویداست! روایت از این جهت که معجزه نیست به اندازه قرآن قابل اطمینان نیست هر چند که به ظاهر قطعی باشد اما در مقابل قطعیت قرآن هیچ نای مقاومت ندارد و ساقط است!!

دوم این که طبق زیارت امین الله که از صحیحترین زیارات است از جهت متن و سند بخونید!
امام را متبع قرآن میداند یعنی امام خود باید تابع قرآن باشد نه این که مخالف قرآن حرف بزند!!
سوم قرآن طبق فرموده خود پیامبر ثقل اکبر است اگر بین سخن اکبر و سخنی که ادعا میشود از اصغر است مخالفت باشد تبعیت از کدام لازم و واجب است؟
اینها نشان میدهد که مطلقا عرضه باید بشود روایت به قرآن!! اگر مخالف بود از معصوم نیست! هرچند که به ظاهر متواتر باشد جعل سند خیلی آسان تر از جعل محتوای حدیث است!

سجاد;155161 نوشت:
لازم است براى چندمين بار به اين دو مطلب توجه عميق شود: يكى آن كه سنت اعم از قطعى و غير قطعى براى هميشه و نسبت به همه آيات مرجع تعليم و تبيين و شرح خواهد بود؛ ليكن مرجعيت تعبدى خصوص سنت غير قطعى بعد از روشن بودن محتواى همه قرآن صورت مى پذيرد. ديگرى آن كه هرگز قرآن بدون سنت اعم از قطعى و غير قطعى حجت نيست و حجيت قرآن بدون سنت قطعى يا غير قطعى تفكيك آشكار بين دو همتاى افتراق ناپذير است. غرض آن كه، دليل لزوم عرض سنت بر قرآن احتمال جعل وتحريف است و اين امور در سنت قطعى راه ندارد، پس در سراسر اين نوشتار بايد بين سنت قطعى و سنت غير قطعى فرق گذاشت ؛ چنانكه روايات عرض سنت بر قرآن خواه در حال تعارض روايات با يكديگر و خواهد در حالت عدم تعارض مخصوص به سنت غيرقطعى است ؛ زيرا سنت قطعى به مثابه قرآن، معروض عليه است، نه معروض

حدیثی که مخالف قرآن است چگونه مبین آن میشود این را کدام عقل میپذیرد؟؟

آیا این سخن که ایشان میفرمایند قطعی است؟ اگر قطعی است که مطمئنا سخن خدای تبارک و تعالی اقطع قطعیات است! چونه ما به واسطه سخن بشری که قطعی است در قطعیت سخن خدای تبارک و تعالی شک کنیم؟ پس فصاحت و بلاغت قرآن کشک؟ پس قرآن معجزه نیست؟
چرا در قطعیت سخن خدا باید شک کنیم؟به چه برهان؟ به چه دلیل در کتابی که برای هدایت بشر آمده باید شک کنیم؟
همتا بودن قرآن با روایت کجا ثابت شده؟ در حالی که قرآن ثقل اکبر است؟

هیچ سنتی نمیتواند به مثابه قرآن شود به دلایلی که ذکر شد و دلایلی که ذکر نشد!!

سجاد;155161 نوشت:
مگر شما قرآن را از خود خدا شنیده اید ! خب برادر من ، هم قرآن و هم احادیث از راه نقل از دیگران به ما رسیده است چطور قرآن را سخن خدا می دانید اما در احادیثی که به همان شیوه به ما رسیده است تردید می کنید و می فرمایید باید از خود معصوم علیه السلام بشنویم تا حجت باشد !

نه اما به معجزه بودن قرآن ایمان دارم! اگر شما ایمان ندارید بحثی دیگر است که باید سر جای خودش حل شود اینجا جای اثبات اعجاز قرآن نیست!
اگر قرآن معجزه نبود دین ما فرقی با یهود و نصاری نداشت و در کتابمان تحریف واقع میشد! آیا شما به تمام مطالب کتب پیشین اعتقاد دارید؟ با این که به قول خود یهودیها مبرا از جعل است؟ و متواتر و قطعی است! اما آیا برای شما هم قطعی است؟ نه خیر چون آموخته ایم که چون تورات معجزه نبوده دست تحریف در آن راه یافته است!
کلام ائمه هم همینطور هر چقدر هم ادعای تواتر پشتش باشد اگر مخالف قرآن باشد قابل قبول نیست!

سجاد;155161 نوشت:
ظاهرا ادامه آیه را مشاهده نفرمودید اگر قرار باشد متشابهات قرآن فقط از طریق محکمات قرآن روشن شوند پس راسخون فی العلمی که به تعبیر قرآن از تأویل آن آگاهی دارند چه نقشی دارند ؟!

راسخون فی العلم منحصر در کسی نیستند اگر هم روایاتی ائمه را به عنوان راسخون فی العلم معرفی کرده به عنوان مصداق اعلی ذکر کرده نه این که دیگران نیستند!!

سجاد;155161 نوشت:
اولا از کجا معلوم بالبینات و الزبر متعلق به فاسئلوا باشد که معنای مورد اشاره شما را برساند بلکه شاید متعلق به لا تعلمون باشد که اتفاقا با قواعد زبان عرب هم مطابقت بیشتری دارد و آیه بدین معنا می شود که اگر امری را با بینات و زبر نیز متوجه نشدید از اهل ذکر بپرسید .

خوب خودتان با این استدلال طرف ما رو گرفتید خوب ما متوجه میشویم!! همین عبارت شما هم یعنی راه فهم بر دیگران بسته نیست بلکه اگر متوجه نشدند باید بپرسند خوب ما هم میگوییم متوجه شدیم پس دیگر جایی برای این حرف نیست!! باقیش هم برای همان هایی است که متوجه نمیشوند!

سجاد;155161 نوشت:
ثانیا به فرض هم سخن شما درست ، بینات یا به قول شما دلایل چیست ؟ مسلما دلایل چیزی غیر از زبر و قرآن است بنابر این پاسخ می تواند هم از قرآن و هم از دلایلی که غیر قرآن است بدست آید

خوب بینات هم نگفتیم محدود است در زبر اتفاقا غیر زبر است!! اما طبق دلایل گفته شده قرآن مقدم است کتب و دلایل دیگر(چه عقلی چه روایی)

سجاد;155161 نوشت:
قاطعیت سنت را از کجا متوجه می شوید ؟ اگر به مبنای شما باشد و قاطعیت سنت را هم از قرآن بفهمیم این که دور می شود ! یعنی خداوند می فرماید : در چیزی (مثلا خود قرآن) که تنازع دارید به سنتی مراجعه کنید که از خود قرآن قطعیت آن معلوم باشد!!!

ببخشید واقعا متوجه نشدید منظورمو؟ اولا خود این آیه از قرآن است و آیات دیگری هم که بیان فرمودید نشان میدهد کلا حجیت روایت از جهت اطیعوا الله و اطیعوا الرسول است و اولی الامر و این جا هیچ دوری به وجود نمی آید چون ما نمیگوییم خود سنت ها تک تک باید توی قرآن تایید بشه بلکه ما سه حالت برای روایت میتوانیم در نظر بگیریم:
1. مخالف عبارات یا اشارات قطعی قرآن
2. نه موافق نه مخالف عبارات یا اشارات قطعی قرآن
3. موافق عبارات یا اشارات قطعی قرآن
1 باید دور ریخته بشه و کوبیده شه گوشه دیوار
2 باز هم ملاک دیگه ای داره اونم مخالفت نکردن با عقل!(مثل قضیه دیه زن که 4 کوچکتر از 3 و مساوی با 2)
3 باید بی چون و چرا پذیرفته میشه!
این هم هیچ مستلزم دور نیست ما یه سنت قطعیه داریم(چون مخالف قرآن نیست) که باید احادیث نبوی و غیر نبوی دیگر رو بهش رد کنیم! کجا دور اتفاق افتاد؟

با عرض سلام مجدد خدمت جناب عباس زاده گرامی و تشکر از پاسخ شما :Gol:

مهدی عباس زاده;155215 نوشت:
لطفا احادیثش را بیاورید تا روشن کنیم چه خبر است!! دوما فقط استناد به عرض احادیث نیست که اگر زیر سوال رفت باقی هم باقی هم زیر سوال برود!!دو دلیل رو ذکر میکنم: یکی این که قرآن معجزه است و روایت غیر معجزه پس تفوق قرآن بر غیر قرآن هرچند که سنت باشد کاملا هویداست! روایت از این جهت که معجزه نیست به اندازه قرآن قابل اطمینان نیست هر چند که به ظاهر قطعی باشد اما در مقابل قطعیت قرآن هیچ نای مقاومت ندارد و ساقط است!! دوم این که طبق زیارت امین الله که از صحیحترین زیارات است از جهت متن و سند بخونید! امام را متبع قرآن میداند یعنی امام خود باید تابع قرآن باشد نه این که مخالف قرآن حرف بزند!! سوم قرآن طبق فرموده خود پیامبر ثقل اکبر است اگر بین سخن اکبر و سخنی که ادعا میشود از اصغر است مخالفت باشد تبعیت از کدام لازم و واجب است؟ اینها نشان میدهد که مطلقا عرضه باید بشود روایت به قرآن!! اگر مخالف بود از معصوم نیست! هرچند که به ظاهر متواتر باشد جعل سند خیلی آسان تر از جعل محتوای حدیث است!

دوست عزیز ظاهرا محل بحث برای شما روشن نشده یا بهتر بگویم حقیر نتوانسته ام درست مطلب را بیان کنم :
اینکه قرآن بر روایت برتری دارد اینکه ثقل اکبر است اینکه متبع امام است ... این سخنان مورد اعتقاد ما هم هست به تعبیر عامیانه بر منکرش لعنت !:ok:
بحث در اینجا نیست بحث در این است که وقتی سنت قطعی با آیه ای از قرآن معارض شد بدین معناست که سخن قطعی پیامبر یا امام علیهم صلوات الله با فهم من و شما معارض شد ، حال کدام مقدم است فهم ما یا فهم معصوم علیه السلام ؟
این مطلب به حدی روشن است که فکر نکنم هیچ کسی آنرا انکار کند .

عرض حدیث برای آندسته از روایاتی است که مشکوک الصدور هستند و به اصطلاح سنت غیر قطعی می باشند، معصوم علیه السلام فرموده است اینگونه روایات را بر قرآن عرضه کنید در اینجاست که فهم علماء از آیه حجت است چرا که در مقابل سنت غیر قطعی است .

علمای بزرگ اسلام و فقهای گرانقدر با توجه به مسئله جعل حدیث و اهمیت فوق العاده استناد احادیث ، علمی را به نام علم رجال ایجاد کرده اند که با اهتمام زیادی ، متصدی تفکیک سنت قطعی از غیر قطعی است آنهایی که از علم رجال اطلاع دارند می دانند چنان در این علم با دقت به بررسی راویان احادیث پرداخته می شود که قطعا در هیچ جای دنیا با ناقلان متون علمی تاریخی خود اینگونه برخوردی نمی کنند که اگر چنین کنند غالب مکتوبات علمی آنها قابل استناد به صاحبان آن نخواهد بود .

با اینهمه دقتِ به زعم حقیر وسواس گونهِ برخی از بزرگان رجالی اگر باز هم عده ای در استناد سنت قطعی به معصوم علیه السلام تردید کنند ، صرف نظر از اینکه این خود نوعی شکاکیت است دیگر نمی توانند حجیت خود قرآن را هم ثابت کنند چرا که خود قرآن هم از طریق تواتر و رجال ثقه ای به ما رسیده است که وثاقت آنان در علم رجال به اثبات می رسد .

مهدی عباس زاده;155215 نوشت:
حدیثی که مخالف قرآن است چگونه مبین آن میشود این را کدام عقل میپذیرد؟؟ آیا این سخن که ایشان میفرمایند قطعی است؟ اگر قطعی است که مطمئنا سخن خدای تبارک و تعالی اقطع قطعیات است! چونه ما به واسطه سخن بشری که قطعی است در قطعیت سخن خدای تبارک و تعالی شک کنیم؟ پس فصاحت و بلاغت قرآن کشک؟ پس قرآن معجزه نیست؟ چرا در قطعیت سخن خدا باید شک کنیم؟به چه برهان؟ به چه دلیل در کتابی که برای هدایت بشر آمده باید شک کنیم؟ همتا بودن قرآن با روایت کجا ثابت شده؟ در حالی که قرآن ثقل اکبر است؟ هیچ سنتی نمیتواند به مثابه قرآن شود به دلایلی که ذکر شد و دلایلی که ذکر نشد!!

پاسخ این فرمایشات هم با عرایض قبلی داده شد .

مهدی عباس زاده;155215 نوشت:
نه اما به معجزه بودن قرآن ایمان دارم! اگر شما ایمان ندارید بحثی دیگر است که باید سر جای خودش حل شود اینجا جای اثبات اعجاز قرآن نیست! اگر قرآن معجزه نبود دین ما فرقی با یهود و نصاری نداشت و در کتابمان تحریف واقع میشد! آیا شما به تمام مطالب کتب پیشین اعتقاد دارید؟ با این که به قول خود یهودیها مبرا از جعل است؟ و متواتر و قطعی است! اما آیا برای شما هم قطعی است؟ نه خیر چون آموخته ایم که چون تورات معجزه نبوده دست تحریف در آن راه یافته است! کلام ائمه هم همینطور هر چقدر هم ادعای تواتر پشتش باشد اگر مخالف قرآن باشد قابل قبول نیست!


همانطور که عرض کردم صحبت سر اعجاز قرآن و قطعیت آن نیست ...

در پناه حضرت حق موفق و مؤید باشید

سلام سجاد جان عزیز مهربان

سجاد;155256 نوشت:
بحث در اینجا نیست بحث در این است که وقتی سنت قطعی با آیه ای از قرآن معارض شد بدین معناست که سخن قطعی پیامبر یا امام علیهم صلوات الله با فهم من و شما معارض شد ، حال کدام مقدم است فهم ما یا فهم معصوم علیه السلام ؟

این که شما در فهم خود شک میکنید بهتر است در فهم خود از روایات شک کنید نه قرآن چرا فکر میکنید که روایات را خوب میفهمید ولی به فهم اظهر من الشمس از نصوص قرآن شک میکنید؟

از آن بالاتر میتوانید به فهم خود از همه چیز شک کنید چون قرآن هم به لغت عربی سخن گفته و رجال هم عربی است و احادیث هم عربی است و .... همه و همه به یک زبان است همه هم به فهم عبارت نیاز دارد کسی که عبارت نمیفهمد(چه عرب چه عجم) نه حدیث میفهمد نه قرآن!!

من نمیتوانم فهم یقینی خودم از قرآن را بگذارم کنار به عنوان شاید و .... آن هم ممکن است برای تقیه و .... باشد شما که در آن موقعیت نبودید!!
این مطالب هم خیلی واضح است فکر نمیکنم کسی اینها را هم انکار کند!!

کسی که از امهات در روایت مادران میفهمد ولی از امهات در قرآن چیزی نمیفهمد باید به عقل خودش شک کند و کسی که حلال در روایت را حلال ولی حلال در قرآن را حرام میفهمد باید به خودش شک کند!!
یا کسی که از حرام در قرآن مکروه ولی از حرام در روایت حرام میفهمد باید به خودش شک کند!

سجاد;155256 نوشت:
عرض حدیث برای آندسته از روایاتی است که مشکوک الصدور هستند و به اصطلاح سنت غیر قطعی می باشند، معصوم علیه السلام فرموده است اینگونه روایات را بر قرآن عرضه کنید در اینجاست که فهم علماء از آیه حجت است چرا که در مقابل سنت غیر قطعی است .

این ادعایی بیش نیست بلکه همیشه فهم انسان از قرآن حجت است و الا تدبر در قرآن(نه روایت) بیهوده مینماید افلا یتدبرون القرآن!!!(24 محمد) اما علی قلوب اقفالها؟ اگر شما بر قلبتان قفل میبینید به دیگران چه؟ ما مامور به تدبر در قرآنیم! و این وظیفه به این معنی نیست که همیشه درست میفهمیم همونطور که در مورد روایت هم همین است!!
خوب من هم از شما خواستم که روایاتی که مقید کردند به احادیث مشکوک السند رو بیارید لطفا که با هم یه نگاه اجمالی بندازیم بهش ایرادی که نداره! داره؟؟

سجاد;155256 نوشت:
علمای بزرگ اسلام و فقهای گرانقدر با توجه به مسئله جعل حدیث و اهمیت فوق العاده استناد احادیث ، علمی را به نام علم رجال ایجاد کرده اند که با اهتمام زیادی ، متصدی تفکیک سنت قطعی از غیر قطعی است آنهایی که از علم رجال اطلاع دارند می دانند چنان در این علم با دقت به بررسی راویان احادیث پرداخته می شود که قطعا در هیچ جای دنیا با ناقلان متون علمی تاریخی خود اینگونه برخوردی نمی کنند که اگر چنین کنند غالب مکتوبات علمی آنها قابل استناد به صاحبان آن نخواهد بود

ببخشید این علم رجال که دارید میگید توش اختلاف نیست؟؟ آیا کسی که این علم را تدوین کرده خودش افراد را دیده؟ یا آن هم اخباری هستند؟ مثلا شما بنده را ثقه میدانید چرا چون ظاهر الصلاح هستم اما نمیتوانید بر درون من آگاهی پیدا کنید اونم زمانی که من با حرفم ایمان تو رو ببرم زیر سوال مثلا بگم امام فرموده اگه این رو کسی قبول نداشته باشه از ما نیست یا این که غیر این قیاس است و کارشیطان!! یا ..... (که تو خیلی از احادیث دیده میشه) این را بذارید کنار ظاهر الصلاح بودن من دیگر نای مخالفت برایتان باقی میماند؟؟
اما قرآن را خود خدا حفظ کرده و در بین همه مسلمین هم یه قرآن پخشه آن هم حفص به روایت عاصم است باقی روایات هم متواتر نیست(لااقل در مقابل تواتر این قرآن هیچ است) اما خود قرآن از نظر فصاحت و بلاغت و اعجازش تضمین کرده بقاء خودش رو شما اگه کسی رو سراغ دارید مثل قرآن بیاره که بیارید!!
در کل تواتر قرآن یک جهت است و اعجازش طرف مهمتر است که آن بیشتر مد نظر قرار میگیرد نه فقط تواتر!! که در این صورت با روایات برابر شود!!

سجاد;155256 نوشت:
با اینهمه دقتِ به زعم حقیر وسواس گونهِ برخی از بزرگان رجالی اگر باز هم عده ای در استناد سنت قطعی به معصوم علیه السلام تردید کنند ، صرف نظر از اینکه این خود نوعی شکاکیت است دیگر نمی توانند حجیت خود قرآن را هم ثابت کنند چرا که خود قرآن هم از طریق تواتر و رجال ثقه ای به ما رسیده است که وثاقت آنان در علم رجال به اثبات می رسد

پاسخ داده شد که فقط تواتر نیست که قرآن را مورد اطمینان میکند بلکه اعجاز آن است که تا ابد باقیست

با عرض سلام و ادب خدمت جناب عباس زاده گرامی و تشکر از پاسخی که فرمودید :Labkhand:

مهدی عباس زاده;155281 نوشت:
این که شما در فهم خود شک میکنید بهتر است در فهم خود از روایات شک کنید نه قرآن چرا فکر میکنید که روایات را خوب میفهمید ولی به فهم اظهر من الشمس از نصوص قرآن شک میکنید؟ از آن بالاتر میتوانید به فهم خود از همه چیز شک کنید چون قرآن هم به لغت عربی سخن گفته و رجال هم عربی است و احادیث هم عربی است و .... همه و همه به یک زبان است همه هم به فهم عبارت نیاز دارد کسی که عبارت نمیفهمد(چه عرب چه عجم) نه حدیث میفهمد نه قرآن!! من نمیتوانم فهم یقینی خودم از قرآن را بگذارم کنار به عنوان شاید و .... آن هم ممکن است برای تقیه و .... باشد شما که در آن موقعیت نبودید!! این مطالب هم خیلی واضح است فکر نمیکنم کسی اینها را هم انکار کند!!

ظاهرا لازم است باز هم محل بحث را یادآوری نمایم .:Ghamgin:

برای روشن تر شدن مطلب ناچار باید مطلب را مصداقی تر بیان کنم .

لطفا دقت بفرمایید :Gol:

فرض کنید شما یک سنت قطعی دارید که به معنایی دلالت دارد مثلا ده ها روایت دارید از صد ها انسان مورد اعتماد که بر اساس قواعد علمی قابل اعتماد بودنشان به اثبات رسیده است ، در این معنا که ازدواج با عمه رضاعی حرام است .
از آن طرف از آیه شریفه (آیات 22-24 نساء) قطعا می فهمید که ازدواج با عمه رضایی حلال است .

اینجا فهم معصوم مقدم است یا فهم شما ؟

منصفانه خواهید فرمود که فهم معصوم علیه السلام مقدم است و باید در فهم خود از آیه شریفه تجدید نظر کنیم مثلا بگوییم محرمات رضاعی در آیه از باب مثال به محرمات نسبی شمرده شده قبل از آن ، تنظیر شده است یا اینکه بگوییم احل لکم ماوراء ذلکم یعنی احل لکم ماوراء ذلکم با در نظر گرفتن آیات دیگر و موانع شرعی ثابت شده . همانطور که علماء هم چنین فرموده اند.

اما اگر بفرمایید من هیچ روایتی را که مخالف فهم من از قرآن است ، قطعی نمی دانم حتی اگر هزار نفر آنرا از معصوم علیه السلام نقل کرده باشند یا حتی اگر تمام انسان های دنیا هم آنرا از معصوم نقل کرده باشند باز هم من نمی پذیرم !

مهدی عباس زاده;154959 نوشت:
اگر تمام عالم حکمی خلاف قرآن بدهند قبول نخواهم کرد!! چون حجت بالغه الهی است و قابل خدشه هم نیست و هدی للناس است و .....

ما پاسخی به این سخن عجیب نمی گوییم اما جای یک سئوال باقی می مانند و آن اینکه اگر یک یا چند انسان مطمئن (نه هزار نفر ، نه تمام عالم) به گوینده این سخن بگویند یا برای او مکتوبی ارسال کنند ! که خدای نکرده خانه شما آتش گرفته است ، آیا باز هم او نمی پذیرد!!؟ و تردید هم نمی کند !!؟

مهدی عباس زاده;155281 نوشت:
ببخشید این علم رجال که دارید میگید توش اختلاف نیست؟؟ آیا کسی که این علم را تدوین کرده خودش افراد را دیده؟ یا آن هم اخباری هستند؟ مثلا شما بنده را ثقه میدانید چرا چون ظاهر الصلاح هستم اما نمیتوانید بر درون من آگاهی پیدا کنید اونم زمانی که من با حرفم ایمان تو رو ببرم زیر سوال مثلا بگم امام فرموده اگه این رو کسی قبول نداشته باشه از ما نیست یا این که غیر این قیاس است و کارشیطان!! یا ..... (که تو خیلی از احادیث دیده میشه) این را بذارید کنار ظاهر الصلاح بودن من دیگر نای مخالفت برایتان باقی میماند؟؟ اما قرآن را خود خدا حفظ کرده و در بین همه مسلمین هم یه قرآن پخشه آن هم حفص به روایت عاصم است باقی روایات هم متواتر نیست(لااقل در مقابل تواتر این قرآن هیچ است) اما خود قرآن از نظر فصاحت و بلاغت و اعجازش تضمین کرده بقاء خودش رو شما اگه کسی رو سراغ دارید مثل قرآن بیاره که بیارید!! در کل تواتر قرآن یک جهت است و اعجازش طرف مهمتر است که آن بیشتر مد نظر قرار میگیرد نه فقط تواتر!! که در این صورت با روایات برابر شود!!

مهدی عباس زاده;155281 نوشت:
پاسخ داده شد که فقط تواتر نیست که قرآن را مورد اطمینان میکند بلکه اعجاز آن است که تا ابد باقیست


در گذشته هم عرض شد نباید محل بحث را فراموش کرد بدون رعایت محل بحث ، صحبت های بین حقیر و حضرتعالی کم فایده و بی نتیجه می گردد .

همان تواتر و رجالی که قرآن را بدست ما رسانده اند حدیث را هم بدست ما می رسانند بنابراین در صدور سنت قطعی و قرآن هیچکدام خدشه ای نیست اما صحبت در دلالت است در فرضی که عرض شد ، دلالتی که مورد تأیید ده ها حدیث است ، دلالت قطعی سنت قطعی را ثابت می نماید (حرام بودن ازدواج به عمه رضاعی ) و دلالت آیه (حلال بودن ازدواج با عمه رضاعی) که تنها مستند به فهم غیر معصوم است را رد می کند .

به عبارت دیگر ، اینکه قرآن (بتمامه ) معجزه است و قطعی الصدور است و ... که در آن بحثی نیست . بحث در این است که آیا فهم ما از یک آیه خاص هم معجزه است و قطعی الصدور ؟!

روشن است که فهم من و شما از آیه مانند خود ما خطاپذیر است اما فهم معصوم علیه السلام که به سنت قطعی و از ده ها نفر به ما رسیده است غیر قابل انکار می باشد و می تواند معنای آیه را آنگونه که خداوند بزرگ نازل کرده است به ما برساند .

در آخر هم قابل عرض می دانم که بگویم رد کردن کلی یک علم مانند علم حدیث ، خلاف انصاف است زحمات هزار ساله علمای اسلام و توجه آنها به روایات اهل بیت علیهم السلام و استنباط احکام شرعی از آنها ، با چنین سخنانی قابل خدشه نیست .:ok:

عاقبت به خیر باشید :Sham:

سلام علیکم دوست عزیز سجاد جان مهربان و تشکر از زحمات تحقیقی و تایپی

سجاد;155502 نوشت:
فرض کنید شما یک سنت قطعی دارید که به معنایی دلالت دارد مثلا ده ها روایت دارید از صد ها انسان مورد اعتماد که بر اساس قواعد علمی قابل اعتماد بودنشان به اثبات رسیده است ، در این معنا که ازدواج با عمه رضاعی حرام است . از آن طرف از آیه شریفه (آیات 22-24 نساء) قطعا می فهمید که ازدواج با عمه رضایی حلال است .

من میفهمم یه چیز است و نص آیه یه چیز دیگر است!! کی از حلال غیر حلال میفهمد؟؟ حلال حلال است و حرام حرام!! شما خودتان را به اون راه نزنید میفهمید که همه همین را میفهمند!! نیاز به مفسر هم ندارد این حلال را فهمیدن!

همین که مخالف قرآن است آن را از اعتبار ساقط میکند و تمام راه را از بین میبرد جعل حدیث شده است خیالتان راحت باشد!! مگر کسی که یک حدیث جعل کرده نمیتواند دومی را جعل کند؟ سومی را چطور؟ اگر چند نفر باشند چطور؟ اگر پول میگیرند برای این که حدیث جعل کنند چطور؟

سجاد;155502 نوشت:
اینجا فهم معصوم مقدم است یا فهم شما ؟

فهم معصوم؟؟؟کی معصوم خلاف قرآن میفهمد که این بار دومش باشد؟؟ کی از حرام مرجوح میفهمد که این بار دومش باشد؟

سجاد;155502 نوشت:
منصفانه خواهید فرمود که فهم معصوم علیه السلام مقدم است و باید در فهم خود از آیه شریفه تجدید نظر کنیم مثلا بگوییم محرمات رضاعی در آیه از باب مثال به محرمات نسبی شمرده شده قبل از آن ، تنظیر شده است یا اینکه بگوییم احل لکم ماوراء ذلکم یعنی احل لکم ماوراء ذلکم با در نظر گرفتن آیات دیگر و موانع شرعی ثابت شده . همانطور که علماء هم چنین فرموده اند.

نخیر معصوم نفرموده آن را!!!
نخیر همچین چیزی ممکن نیست چون آن وقت نمیفرمود احل لکم ما وراء ذلکم خوب باشد اگر شما اینگونه میفهمید پس در رساله عملیه هم همینطوری عمل کنید یعنی بنویسید مادر و ...... حرام است ازدواج باهاشون و غیر اینا حلال است بعد اگر ازتون پرسیدند بگید منظور ما عمه و دایی هم بود آن وقت ببینید اگر مردم بهتون نخندیدند بیایید هرچی دلتون میخواد به من بگید و بگید که فهم من فقط از این آیه اینطوریه!!!!

کدام عاقلی این کار را میکند؟ که خدا که عقل آفرین است بکند؟ مگر میخواهد مردم را به گناه بکشد که یک عده از محرمات را ذکر نمیکند بعد میگوید غیر اینها را حلال کرده ام؟؟

سجاد;155502 نوشت:
به گوینده این سخن بگویند یا برای او مکتوبی ارسال کنند ! که خدای نکرده خانه شما آتش گرفته است ، آیا باز هم او نمی پذیرد!!؟ و تردید هم نمی کند !!

اگر در قرآن نوشته باشد که خانه من ضد آتش است هرگز آن سخن را قبول نخواهم کرد!!

سجاد;155502 نوشت:
همان تواتر و رجالی که قرآن را بدست ما رسانده اند حدیث را هم بدست ما می رسانند بنابراین در صدور سنت قطعی و قرآن هیچکدام خدشه ای نیست اما صحبت در دلالت است در فرضی که عرض شد ، دلالتی که مورد تأیید ده ها حدیث است ، دلالت قطعی سنت قطعی را ثابت می نماید (حرام بودن ازدواج به عمه رضاعی ) و دلالت آیه (حلال بودن ازدواج با عمه رضاعی) که تنها مستند به فهم غیر معصوم است را رد می کند

آیا قرآن متواتر تر است یا آن احادیث؟ اگر قرآن متواتر تر است که این چه حرفی است فقط یک آیه؟ این یک آیه بسیار متواتر تر است از هزار حدیثی که میفرمایید!!!
اما این یک آیه که شما برایش اینقدر ارزش قائلید به غیر از یک آیه بودن معجزه ربانی است یادتان نرود معجزه بودنش خودش کافی است برای رد هر حرفی که خلافش باشد چه ادعای اسناد به ائمه پشتش باشد چه نباشد رد است!!

سجاد;155502 نوشت:
به عبارت دیگر ، اینکه قرآن (بتمامه ) معجزه است و قطعی الصدور است و ... که در آن بحثی نیست . بحث در این است که آیا فهم ما از یک آیه خاص هم معجزه است و قطعی الصدور ؟!
روشن است که فهم من و شما از آیه مانند خود ما خطاپذیر است اما فهم معصوم علیه السلام که به سنت قطعی و از ده ها نفر به ما رسیده است غیر قابل انکار می باشد و می تواند معنای آیه را آنگونه که خداوند بزرگ نازل کرده است به ما برساند

چطور به فهمتان از روایت شک نمیکنید شاید روایت منظورش از حرام مرجوح است!!! شما به فهم از آیه شک میکنید؟؟ در حالی که هر عاقلی از حرام حرام و از حلال حلال میفهمد نه فقط من و شما!!

سجاد;155502 نوشت:
در آخر هم قابل عرض می دانم که بگویم رد کردن کلی یک علم مانند علم حدیث ، خلاف انصاف است زحمات هزار ساله علمای اسلام و توجه آنها به روایات اهل بیت علیهم السلام و استنباط احکام شرعی از آنها ، با چنین سخنانی قابل خدشه نیست .

ما علمی را رد نکردیم اما راه علمی تری را ارائه دادیم یعنی تا زمانی که خلاف قرآن و عقل نباشد تواتر روایات و .... قبول است اما در غیر این صورت قابل قبول نیست!! چون به قول شما همان آنان هم خطا پذیربودند!!

با تشکر از جناب عباس زاده گرامی که در این بحث شرکت کردند پایان بحث را اعلام می کنم و عرض می کنم آنچه که حقیر از اعتقادات ایشان در این بحث فهمیدم ، این است و قضاوت را به خواننده فهیم واگذار می کنم:

جناب عباس زاده معتقدند که هر آنچه از آیه ای فهمیده اند ، حجت است و همانی است که مقصود خداوند بوده است حتی اگر هزار حدیث یا بیشتر از آن از صدها انسان مورد اعتماد ، بر خلاف آن باشد باید احادیث را توجیه کرد که یا همه آنها دروغ گفته اند یا حدیث به هر علتی جعلی بوده یا فهم ما از تمام احادیث اشتباه بوده یا ... اما آیه قرآن چون معجزه است و چون متواتر است و چون غیر قابل خدشه است و ... ، همان معنایی را می دهد که به ذهن شریف ایشان رسیده است!

البته ما چنین اعتقادی را غیر معقول و بر خلاف سیره علمی و عملی علمای بزرگ شیعه و سنی می دانیم اما همانطور که در پست گذشته عرض کردم پاسخی برای آن نداریم !

برای جناب عباس زاده و سایر بزرگواران آرزوی توفیقات بیشتر دارم .
در پناه حضرت حق باشید

سلام دوست عزیز خیلی ممنون

سجاد;155601 نوشت:
جناب عباس زاده معتقدند که هر آنچه از آیه ای فهمیده اند ، حجت است و همانی است که مقصود خداوند بوده است حتی اگر هزار حدیث یا بیشتر از آن از صدها انسان مورد اعتماد ، بر خلاف آن باشد باید احادیث را توجیه کرد که یا همه آنها دروغ گفته اند یا حدیث به هر علتی جعلی بوده یا فهم ما از تمام احادیث اشتباه بوده یا ... اما آیه قرآن چون معجزه است و چون متواتر است و چون غیر قابل خدشه است و ... ، همان معنایی را می دهد که به ذهن شریف ایشان رسیده است! البته ما چنین اعتقادی را غیر معقول و بر خلاف سیره علمی و عملی علمای بزرگ شیعه و سنی می دانیم اما همانطور که در پست گذشته عرض کردم پاسخی برای آن نداریم !

اگر جمله بنده رو می آوردید و این حرف رو توش بهم نشون میدادید که فقط فهم خودم رو ملاک میدونم ممنون میشدم!! من میگم همه عقلا از حرام حرام و از حلال حلال میفهمند

مهدی عباس زاده;155580 نوشت:
چطور به فهمتان از روایت شک نمیکنید شاید روایت منظورش از حرام مرجوح است!!! شما به فهم از آیه شک میکنید؟؟ در حالی که هر عاقلی از حرام حرام و از حلال حلال میفهمد نه فقط من و شما!!

این را هم نقل قول کردم از خودم که دوباره نشانتان بدهم که چه کار بی منطقی را پیشنهاد میدهید حرام قرآن را به خاطر روایت به مکروه تبدیل میکنید اما حرام روایت را به خاطر قرآن به مکروه تبدیل نمیکنید این هم برداشت صحیح از آیه و حدیثتان است!!

مهدی عباس زاده;155580 نوشت:
آیا قرآن متواتر تر است یا آن احادیث؟ اگر قرآن متواتر تر است که این چه حرفی است فقط یک آیه؟ این یک آیه بسیار متواتر تر است از هزار حدیثی که میفرمایید!!!

یعنی اگر هزار حدیث است این ده هزار آیه است!! فقط الفاظش یکسان است و این خود در بی شبهه بودنش تاثیر دارد اما روایات گاها الفاظشان هم با هم فرق دارند که کلی باید توجیه و تفسیر کرد روایات رو بعضی هم مطابق این آیه هستند که به خلاف آن یعنی موافق آن روایات تاویل شده اند!!!
آیا شما ده هزار حدیث با یک لفظ را که متواتر تر است بیشتر قبول میکنید یا روایات با الفاظ مختلف را؟
من این را شما آن را روز قیامت حق مشخص میشود!!

موفق باشید

موضوع قفل شده است