بشكنيد اين باور غلط را

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بشكنيد اين باور غلط را

با سلام

بنده خود را فراموش میکند تا خدا بنده اش را

انسان از خداوند بهترینها را میخواهد با اینکه شرایطش را ندارد

میخواهد و میخواهد و میخواهد فقط خود را میبیند و میبیند

نگاهی به دنیا بیاندازیم خداوند را بندگان زیادیست که به هیچ کدام نیازی ندارد

اما تمام این بندگان به او نیاز دارند

مادامی که از او دوریم احساس بدبختی میکنیم و خودمان را میکشیم تا به او نزدیک شویم

اما رسیدن به او گذشتن از مراحلیست و نشان دادن شرط بندگی

همیشه ما در آخرین پله همیشه این مورد اتافق می افتذ !!!! اینجا رو دقت کن

همیشه در آخرین پله بخاطر ناراحتی و عدم تحمل شروع به شکوایه میکنیم که خدایا پس چرا که حالا من اینکار ها را برایت میکنم و من بنده خوبیم با من چنین میکنی من که بناموس مردم تعدی نمیکنم وضعم اینست !

این عین پر رویی هست که تمام بندگان دارند خودم هم چنین هستم

هیچ وقت به گذشتیمان نگاهی نمیکنیم وقایعی که نجاتمان داد و باز یادمان رفت

تا در خطریم خدا خدا میکنیم همین که میگذرد

شیطان درون با نیرویی که از شیطان برون می گیرد خدا را در ذهنمان کمرنگتر میکند

ادعای نزدیکی داریم و نمیدانیم عشق و قلب از آن یکیست ولی همه را درآن جای میدهیم

با یک دست نمی شود همه چیز را گرفت

تا عشق خدا را بدست نیاوریم عشق ورزیدن صحیح را نه یاد میگیریم و نه به دیگران میتوانیم یاد دهیم

برای رسیدن به خدا از خوانها باید گذشت

رنجها دید

عده بسیاری هم خدا را میخواهند و هم خرما را

اما تا سختی رسیدن به خدا را میبینند یاد خرما می افتند
و دیگر خدا را لقلقه زبان میکنند تا مبادا دچار عذابش گردند ! لینها دراشتباهند همین خرما دشمن جانشان می شود و باز هم از خدا دور می شوند

بار ها وبار ها همین راه را تکرار میکنندو شکست میخورند

( نگران نباشید بالاخره خواهید رسید حتما میرسید انتخاب شده اید که برسید - انت مطیع )

و روزگار بهمین نحو میگذرد و خدا کمرنگتر می وشد تا جایی که به درجه کفر هم میرسند !

همیشه یادمان باشد خداوند درون قلبمان هر وقت او را صدا میزنیم با زبان گریه با ما سخن میگوید و اینجاست که شیطان دیوانه می شود و با فریاد میگوید او نجات یافت از دام من رها شد

خداوند مکارترین هست و داناترین شیطان هیچ وقت پیروز نخواهد شد و قادر به دزدیدن بندگان خاص خدا نیست !

شیطان دچار مکر خدا میشود چون مغرور بخود شده و می شود

به گذشته خود نگاهی می اندازم خدای سالهای پیش خود رابا خدای الان که در ذهنم رنگ بسته میبینم

این خدا نیست که تغییر یافته بلکه خدا ثابت بوده و هست

من در حال تغییرم و هر روز با دیدن معجزات بیشتر و کشیدن رنجها و چشیدن طعم قدرت خداوند در مسیر زندگی یک قدم به او نزدیکتر شده ام ( خدایا از من نگیر انچه را بخشیده ای یا ارحم الراحمین )

من متغییر بوده ام او ثابت هست یکتاست بی نیاز هست و من محتاج به او

عده ای خدا را دور میپندارند و و خود باعث دوری هستند
چرا که خدا را در دیگران میبینند و تا ضعفی و دورییی از دیگران میبینند دیگر امیدی به خدا را از دست میدهند

و این عین شرک هست چرا که خداوند و صفات عالیه اش که یکی از انهاست را رد کرده اند

آری آنها بینیازی و صمدانیت خدا را زیر سوال برده اند

خداوند به خوبی و یا کردار بندگانش مربوط نیست

حتی اگر تمام انها در کام بدی ها فرو روند و اگر روزگاری خوب بوده اند

و یا حتی بمیرند و قطعی بین آنها و دیگر بندگان با بندگان دیگری که دوست آن بندگان دیگر بوده اند باز هم خداوند هست و ثابت و جایگاهش عالی

ایمانی که با دیگری ببار بیاید

با رفتن دیگری هم از بین می رود

پس بشکن این باور غلط را

و بگو

(انت ربی و انا عبدک الضعیف یا الله یا رب الارباب ) من فقط محتاج بتو هستن و لا غیر

اغثنی و اجب کل دعائی فی قلبی و لسانی

گریه کن برای دوریت از او
تمام ناراحتی ها گذراست


هر کس بخدا نزدیک شود از انوار او در وجودش نیز ظاهر میگردد

انکه روزگاری همه را دوست داشت و دیگران به او ارزشی قائل نبودند

امروز چون خدای را دوست دارد

در نور او غرق شده و همه بواسطه نور الهی مجبور به دوست داشتن او می شوند

چرا که او بچشمه انتشار انوار الهی تبدیل می شود که نمود خوبیهاست و میتوان خدای را و زیبایی قدرتش را در خلقت این بشر دید

و و به او محبت ورزید

اری این بنده دیگر همان نیست که روزگاری محتاج همگان بود

امروز به واسطه غنای الله از همگان جز او بغنا رسیده

و دستش فقط در پیشگاه او دراز هست

فقط برای خدا سجده کن فقط برای خواستن چیزی بر او اصرا کن فقط برای محبت خدای خود و گدایی محبتش گریه کن

انت ربی و انا عبدک یا الله

و بدان بواسطه نزدیکی به او درهای اسرار بر رویت گشوده خواهد شد

و الهام بر دلت خواهد نشست

و حتی خوابهایت نیز چون خواب پیامبران خواهد شد

واو به بهترین بندگانش بهترینها را می دهد

بشرطها وشروطها !!!!!!

sara9556;28064 نوشت:
با سلام

بنده خود را فراموش میکند تا خدا بنده اش را

انسان از خداوند بهترینها را میخواهد با اینکه شرایطش را ندارد

میخواهد و میخواهد و میخواهد فقط خود را میبیند و میبیند

نگاهی به دنیا بیاندازیم خداوند را بندگان زیادیست که به هیچ کدام نیازی ندارد

اما تمام این بندگان به او نیاز دارند

مادامی که از او دوریم احساس بدبختی میکنیم و خودمان را میکشیم تا به او نزدیک شویم

اما رسیدن به او گذشتن از مراحلیست و نشان دادن شرط بندگی

همیشه ما در آخرین پله همیشه این مورد اتافق می افتذ !!!! اینجا رو دقت کن

همیشه در آخرین پله بخاطر ناراحتی و عدم تحمل شروع به شکوایه میکنیم که خدایا پس چرا که حالا من اینکار ها را برایت میکنم و من بنده خوبیم با من چنین میکنی من که بناموس مردم تعدی نمیکنم وضعم اینست !

این عین پر رویی هست که تمام بندگان دارند خودم هم چنین هستم

هیچ وقت به گذشتیمان نگاهی نمیکنیم وقایعی که نجاتمان داد و باز یادمان رفت

تا در خطریم خدا خدا میکنیم همین که میگذرد

شیطان درون با نیرویی که از شیطان برون می گیرد خدا را در ذهنمان کمرنگتر میکند

ادعای نزدیکی داریم و نمیدانیم عشق و قلب از آن یکیست ولی همه را درآن جای میدهیم

با یک دست نمی شود همه چیز را گرفت

تا عشق خدا را بدست نیاوریم عشق ورزیدن صحیح را نه یاد میگیریم و نه به دیگران میتوانیم یاد دهیم

برای رسیدن به خدا از خوانها باید گذشت

رنجها دید

عده بسیاری هم خدا را میخواهند و هم خرما را

اما تا سختی رسیدن به خدا را میبینند یاد خرما می افتند
و دیگر خدا را لقلقه زبان میکنند تا مبادا دچار عذابش گردند ! لینها دراشتباهند همین خرما دشمن جانشان می شود و باز هم از خدا دور می شوند

بار ها وبار ها همین راه را تکرار میکنندو شکست میخورند

( نگران نباشید بالاخره خواهید رسید حتما میرسید انتخاب شده اید که برسید - انت مطیع )

و روزگار بهمین نحو میگذرد و خدا کمرنگتر می وشد تا جایی که به درجه کفر هم میرسند !

همیشه یادمان باشد خداوند درون قلبمان هر وقت او را صدا میزنیم با زبان گریه با ما سخن میگوید و اینجاست که شیطان دیوانه می شود و با فریاد میگوید او نجات یافت از دام من رها شد

خداوند مکارترین هست و داناترین شیطان هیچ وقت پیروز نخواهد شد و قادر به دزدیدن بندگان خاص خدا نیست !

شیطان دچار مکر خدا میشود چون مغرور بخود شده و می شود

به گذشته خود نگاهی می اندازم خدای سالهای پیش خود رابا خدای الان که در ذهنم رنگ بسته میبینم

این خدا نیست که تغییر یافته بلکه خدا ثابت بوده و هست

من در حال تغییرم و هر روز با دیدن معجزات بیشتر و کشیدن رنجها و چشیدن طعم قدرت خداوند در مسیر زندگی یک قدم به او نزدیکتر شده ام ( خدایا از من نگیر انچه را بخشیده ای یا ارحم الراحمین )

من متغییر بوده ام او ثابت هست یکتاست بی نیاز هست و من محتاج به او

عده ای خدا را دور میپندارند و و خود باعث دوری هستند
چرا که خدا را در دیگران میبینند و تا ضعفی و دورییی از دیگران میبینند دیگر امیدی به خدا را از دست میدهند

و این عین شرک هست

چرا که خداوند و صفات عالیه اش که یکی از انهاست را رد کرده اند

آری آنها بینیازی و صمدانیت خدا را زیر سوال برده اند

خداوند به خوبی و یا کردار بندگانش مربوط نیست

حتی اگر تمام انها در کام بدی ها فرو روند و اگر روزگاری خوب بوده اند

و یا حتی بمیرند و قطعی بین آنها و دیگر بندگان با بندگان دیگری که دوست آن بندگان دیگر بوده اند باز هم خداوند هست و ثابت و جایگاهش عالی

ایمانی که با دیگری ببار بیاید

با رفتن دیگری هم از بین می رود

پس بشکن این باور غلط را

و بگو

(انت ربی و انا عبدک الضعیف یا الله یا رب الارباب ) من فقط محتاج بتو هستن و لا غیر

اغثنی و اجب کل دعائی فی قلبی و لسانی

گریه کن برای دوریت از او
تمام ناراحتی ها گذراست


هر کس بخدا نزدیک شود از انوار او در وجودش نیز ظاهر میگردد

انکه روزگاری همه را دوست داشت و دیگران به او ارزشی قائل نبودند

امروز چون خدای را دوست دارد

در نور او غرق شده و همه بواسطه نور الهی مجبور به دوست داشتن او می شوند

چرا که او بچشمه انتشار انوار الهی تبدیل می شود که نمود خوبیهاست و میتوان خدای را و زیبایی قدرتش را در خلقت این بشر دید

و و به او محبت ورزید

اری این بنده دیگر همان نیست که روزگاری محتاج همگان بود

امروز به واسطه غنای الله از همگان جز او بغنا رسیده

و دستش فقط در پیشگاه او دراز هست

فقط برای خدا سجده کن فقط برای خواستن چیزی بر او اصرا کن فقط برای محبت خدای خود و گدایی محبتش گریه کن

انت ربی و انا عبدک یا الله

و بدان بواسطه نزدیکی به او درهای اسرار بر رویت گشوده خواهد شد

و الهام بر دلت خواهد نشست

و حتی خوابهایت نیز چون خواب پیامبران خواهد شد

واو به بهترین بندگانش بهترینها را می دهد

بشرطها وشروطها !!!!!!


سلام دوست گرامی:Gol:

مقصودتان از عنوان تایپیک (بشکنید این باور غلط را) با مطالبی که در ادامه آورده اید دقیقاً روشن نیست؟؟؟

میشه کمی واضح تر قصد و انگیزه تون و بیان کنید، قبل از اینکه ما در بارۀ تعارض و تناقض عنوان و محتوای مطالبتون قضاوت کنیم؟؟؟

با تشکر:Gol:

صدیق;28085 نوشت:

سلام دوست گرامی:gol:

مقصودتان از عنوان تایپیک (بشکنید این باور غلط را) با مطالبی که در ادامه آورده اید دقیقاً روشن نیست؟؟؟

میشه کمی واضح تر قصد و انگیزه تون و بیان کنید، قبل از اینکه ما در بارۀ تعارض و تناقض عنوان و محتوای مطالبتون قضاوت کنیم؟؟؟

با تشکر:gol:

سلام. در متن به اين موضوع اشاره كردم.
منظور من باور غلطي بود كه از خدا و عقايدمان داشته و داريم.

به عباداتت و طاعات اندك خودمون مغرور مي شيم(البته خود حقيرم را ميگم) اون وقت به خدا ميگيم مگه نمي بيني اين همه دارم عبادت مي كنم پس چرا فلان چيز رو به من نميدي يا فلان آرزوم رو برآورده نمي كني؟

از خودمون يك بت مقدسي ساختيم كه خود را بي عيب و گناه مي بينيم و همه چيز را گردن خدا مي اندازيم.
منظورم شكستن اين بت و اين باور بود...
با تكيه به اين عبادات و طاعات اندك نمي توان به خدا رسيد...
خداوند ثابت و لا يتغير است اين ماييم كه تغيير مي كنيم...اين ماييم كه عهد مي شكنيم...

بايد در اين راه سختي كشيد و صبر كرد...

ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقي شيوه رندان بلاكش باشد.

موضوع قفل شده است