وای به حال کم فروشان

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
وای به حال کم فروشان

امان زلحظه ی غفلت که شاهدم هستی !


چند روزپیش برای خرید شیرینی به یک قنادی رفتم .پس ازانتخاب شیرینی ،برای توزین وپرداخت مبلغ آن به صندوق مراجعه کردم.

آقای صندوقدارمردی حدوداً ۵۰ساله به نظرمیرسید . باموهای جوگندمی ،ظاهری آراسته ،صورتی تراشیده وبه قول دوستان "فاقدنشانه های مذهبی!
هنگام توزین شیرینی ها ،اتفاقی افتادعجیب و غریب !
اتفاقی که سالهاست شاهدش نبودم .
آقای شیرینی فروش جعبه را روی ترازوی دیجیتال قرارداد ،بعد با استفاده ازجدول مقابلش وزن جعبه را ازوزن کل کم کرد .
یعنی درواقع وزن خالص شیرینی ها رابه دست آورد .
سپس وزن خالص را درقیمت شیرینی ضرب کرد و خطاب به من گفت: ۲۸۰۰تومان قیمت شیرینی به اضافه ۵۰تومان پول جعبه میشود به عبارت۲۸۵۰تومان "
نمیدانم مطلع هستیدیا خیر!ولی سایرشیرینی فروشیهای شهرمان ،جعبه راهم به قیمت شیرینی به خلق الله می فروشند. واصلاًراستشرااگربخواهیدبیشترشان معتقدند که بیش ازنیمی ازسودشان ازاین راه است.اما فروشنده مذکورچنین کاری نکرد.
شیرینی رابه قیمت شیرینی فروخت وجعبه رابه قیمت جعبه.
کاری که شاید درذهن شمای خواننده عادی باشد ولی دراین صنف ودراین شهربه غایت نامعمول ونامعقول !رودربایستی راکنارگذاشتم وازفروشنده پرسیدم : "چرااینکاررا کردید؟!! "ابتدا لبخند زد وبعدکه اصرارمرا دید ،اشاره کرد که گوشم رانزدیک کنم .
سرش را جلوآورد وبالحن دلنشینی گفت : "اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. ویل للمطففین"
وبعداضافه کرد : "وای برکم فروشان! داد از کم فروشی! امان ازکم فروشی! "پرسیدم : "یعنی هیچوقت وسوسه نمی شوید؟!!هیچوقت هوس نمی کنیداین سود بی زحمت را…."حرفم راقطع میکند : "چرا !خیلی وقتها هوس می کنم. ولی این را که می بینم…" واشاره میکند به شیشه میز زیر ترازو. چشم می دوزم به نوشته زیرشیشه : "امان زلحظه غفلت که شاهدم هستی! "
چیزی درونم گر میگیرد . ( وای بر کم فروشان )
راستی ماکم فروشی نمی کنیم؟ کم فروشی کاری ،کم فروشی تحصیلی ،گاهی حتی کم فروشی عاطفی ! کم فروشی مذهبی ،کم فروشی انسانی….
و گاهی هم روزنامه خواندن درساعت کاری ،گفت وگوهاي تلفنی و غیره در محل کار

سلام.

کم فروشی در آموزشگاه رانندگی!
کم فروشی فقط به معنی این نیست که پول یک کیلو میوه رو بگیریم و نیم کیلو تحویل بدیم. اگر دقت کنیم، در زندگی خیلی از ما کم فروشی هست و متوجهش نمی شیم.
معلمی که سر کلاس با گوشی موبایل صحبت می کنه، ولو 5 دقیقه.
مغازه داری که گرون فروشی می کنه،چون گرون فروشی هم نوعی از کم فروشیه . به این شکل که اونقدری که پول می گیره جنس نمی ده به مشتری.
ولی یکی از شغلهایی که پتانسیل بالایی برای کم فروشی داره آموزش رانندگیه!
چند وقت پیش برای گرفتن گواهینامه مراجعه کردم. توی قرارداد نوشته حداقل 20 ساعت کلاس عملی برای هر نفر باید باشه. یعنی 10 جلسه دو ساعته. قرارداد رو امضا می کنی. با حساب جلسه ای 8350 تومان، 83500 تومان پرداخت می کنی.
موقع کلاس می شه. کلاس ده دقیقه دیر شروع می شه.
بالاخره مربی تشریف می ارن!
احیانا سر راه پمپ بنزین هم میرین. معطلی توی صف هم پای شما حساب میشه.
بعضی اوقات هم مسیر آموزشت جاییه که مربی کار داره. در خونه دوستی، راه مدرسه بچه مربی یا..
آخر سر هم بیست دقیقه کلاس زودتر تموم میشه. چون مربی باید استراحت کنه تا کارآموز بعدی. تازه این در صورتیه که مربی خوب باشه، وگرنه زودتر از بیست دقیقه تمومش می کنه. اعتراض هم می کنی می گه قانونشه کلاس یک ساعت و چهل دقیقه باشه! بعد هم یه جوری نگاه می کنه و می گه : "کیفیت مهمه نه کمیت! بعضی مربی ها روی زمین صاف کارآموز رو می برن و اون هم فکر می کنه خیلی راننده است، میدونی من چند تا پارک دوبل کار کردم؟"
تا مجبور نشدی معذرت خواهی هم بکنی پیاده می شی.
بگذریم از اینکه من کلاس حدود یک ساعته هم داشتم. در حالی پول دو ساعت رو داده بودم.
10 جلسه که تموم می شه باید تست بدی. خیلی ها هم رد می شن، اون وقت باید 2 جلسه دیگه بگیرن.
پیش افسر هم که بری، حتی اگه دلیل رد شدنت اضطراب هم باشه باز باید بری کلاس..
خلاصه گواهینامه حدود 60 هزار تومان بیشتر از اونی که اول می گن در میاد.
حالا یه حساب سر انگشتی:
10 جلسه، هر کدوم با 5 دقیقه تاخیر شروع بشه: 50 دقیقه
10 جلسه، هر کدوم 20 دقیقه برای استراحت مربی: 200 دقیقه
دو بار پمپ بنزین رفتن و معطلی، هربار 5 دقیقه: 10 دقیقه
جایی مربی پیاده میشه و کار داره، مغازه، در خونه دوست یا ..، 4 باز، هربار 5 دقیقه: 20 دقیقه
سرجمع: 280 دقیقه، یعنی 4 ساعت و چهل دقیقه.

حدود 19200 تومان به ازای هر کارآموز، کم فروشی


درحالی که 83500 برای آموزش عملی پول میدیم. تقریبا 25 درصد!

تازه می گن الان گرون هم شده.
اون وقت ادعاشون می شه که پولشون حلال حلاله.. اگر هم کسی حرف بزنه رگ گردنشون پر می شه و می گن مگه ما دزدیم؟
توی همین جریان رانندگی ام، 14 و 15 خرداد تعطیلی افتاده بود. اول قرار بود یکی از این دو روز آموزشگاه باز باشه. منم همون روز کلاس داشتم. فکر کنم دومین جلسه ام هم بود. جلسه اول، وسط اضطراب و ترسی که داشتم مربی گفت که کلاس عوض شده.. من هم اصلا حواسم نبود. خیلی ترسیده بودم اولین بار بود که درست و حسابی پشت فرمون می نشستم.
اشتباها اون روزی که کلاس داشتم نرفتم. توی تقویم هم تعطیل بود، اول قرار بود آموزشگاه هم تعطیل باشه که برنامه عوض شد.بعد که رفتم آموزشگاه پول اون جلسه هم ازم کم کردن.
درحالی که انصاف این بود که یه مبلغی کم کنن، نه همه اش. مربی دو ساعت بیکار بوده، زحمتی برای من نکشید، تازه اگر مونده باشه تو اموزشگاه. بنزین هم مصرف نشده. پس درست نیست همه پول رو بگیرن. خیییلی داغ کردم! این هم یه مصداق کم فروشی.
ولی یکروز که من تا آموزشگاه رفتم اونجا فهمیدم مربی تشریف نمی آرن! جوابش هم یه معذرت خواهی ساده بود، اون هم نه مربی، بلکه منشی.

متاسفانه
حالا راهکار چیست
دوستان و کارشناسان عزیز؟:Gig:

سلام ،تازه ما سر راه می رفتیم ،مربیم بربری میگرفت واسه خونشون،باز این خوبه،کم فروشی و گرون فروشی خیلی ناراحت کننده است.

رز;169526 نوشت:
کم فروشی و گرون فروشی خیلی ناراحت کننده است.

خب اینم یه جور کم فروشیه.
قوم شعیبی هستن واسه خودشون. اینجا که می ری سوپری، اندازه 5000 تومان خرید می کنی، موقع حساب کردن مثلا می گه 7000 تومان. اگه حواست بود که می گی دوباره حساب کن، میگه ببخشید اشتباه شد 5000 تومان! اگه نه که دیگه..
فکر نکنین اشتباه غیر عمدیه. اکثرش عمدیه. غیر عمدی یکبار دوبار نه n بار!
مشهد که میاین کلاهتون رو خیلی بپایین. توی کم فروشی استادن.
نه همه، ولی اکثرا!

سها;169530 نوشت:

مشهد که میاین کلاهتون رو خیلی بپایین. توی کم فروشی استادن.

:badbakht:
خاطراتی داریم از راننده تاکسی هاشون

بله درسته.
اگر از در باب الرضای حرم بیرون برین، می رسید به خیابان امام رضا(ع). یکم جلوتر یه فلکه است به اسم فلکه آب، جلوتر فلکه برق، باز جلوتر، میدون ضد(یا پانزده خرداد)
این میدون روبروی حرمه منتها با فاصله چند صد متری(فکر کنم)
یه مقدار دیگه که برید، ترمینال اتوبوس هایی که از شهرهای دیگه میان مشهد. همه اینا توی یه خط راست هستن که به حرم می رسن.
در اصل ازترمینال تا حرم یه مسیر مستقیم و راحته. اما قبلا توی میدون ضد یه چیزی ساخته بودن که از ترمینال، حرم دیده نمیشد(مانع دید بود). می گفتن راننده تاکسی ها اینقدر سو استفاده کردن و مسافرایی که از ترمینال می خواستن برن حرم رو پیچوندن واسه کرایه بیشتر، که الان اون نماد رو خراب کردن و یه چیز دیگه ساختن که حرم دیده بشه!!!!!

delete;169532 نوشت:
:badbakht:
خاطراتی داریم از راننده تاکسی هاشون

سلام.بله موافقم،برخی از رانندگان تاکسی مشهد که شهره عام و خاص شده اند در قیمت های مختلف و سر به فلک کشیده:Moteajeb!:،از همه بدتر اینکه پیش چشم نازنین آقان و روزی چندین بار چششون به امام نازنین می افته،خدا خودش هدایت کنه همه ماهارو.

سلام:Black (15):
یادش بخیر قبلا بستنی لیوانی میخریدیم درشو که باز میکردیم میدیدیم بستنی بهش چسبیده اما حالا که باز میکنیم میبینیم اندازه ی دو تا بند انگشت لیوانش خالیه!:hey:
یا چیپس میخریدیم پره پر بود الان که چیپس باز میکنیم چند تا دونه نا قابل تهش هست و بقیش هواست!
:hey:

اینا واسه گرونی و تورم هست یا کم فروشی؟

یادمه دبیرستان یه راننده سرویس داشتیم.. سه نفر بودیم تو سرویس با یکی از یه مدرسه دیگه.
اگر روزی نمی رفتیم مدرسه، پولش رو بهمون پس می داد. حتی اگه مثلا برگشتن از مدرسه، می خواستیم پیاده بیاییم، باز هم پولمون رو اندازه اون روز پس می داد.
خیلی هم محجوب و ساکت بود. گاهی که پولمون رو پس می داد، توی پولها مثلا پنجاه تومانی هم می شد دید..! پولهای خرد.
خیلی دقیق حساب می کرد. روزهای تعطیل و ..

رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:

هر کس در کیل و وزن خیانت کند فردا او را به قعر دوزخ در می آورند و در میان دو کوه آتش جایش می دهند و به او می گویند این کوهها را وزن کن و او همیشه به این عمل مشغول است.

تفسیر منهج الصادقین

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

یکی از دوستان دانشگاه میگفت چندین بار این دستمال کاغذیها رو باز کرده دیده مثلا اگه روش نوشته 100 تا 70 تا توش هست

من گفتم امکان نداره

گفت باور کن بچه مومنی هم بود متاهل هم بود من خودم نشمردم اما اون میگفت چندین بار شمرده(خبر واحد عادل)

التماس دعا

مهدی عباس زاده;185367 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

یکی از دوستان دانشگاه میگفت چندین بار این دستمال کاغذیها رو باز کرده دیده مثلا اگه روش نوشته 100 تا 70 تا توش هست

من گفتم امکان نداره

گفت باور کن بچه مومنی هم بود متاهل هم بود من خودم نشمردم اما اون میگفت چندین بار شمرده(خبر واحد عادل)

التماس دعا

دوست گرانقدرم آقا مهدی بزرگوار بخون ببین کم فروشی یعنی چی

تقریبا حدود 20 سال پیش که هنوز ترازوهای دیجیتال نبود و ترازوی های سنتی بود توی بازار روز شهر بوق مرغ فروشها و کسبه ها سنگهای یک کیلویی را که داخلش سرب هست ذوبش میکردن و توش ماسه بادی میریختن و سرش رو یه لایه بسیار نازک سرب میریختن که اصلا کسی متوجه نمیشد مرحوم پدرم یه وقتی رفته بود مرغ کشته شده رو خرید (باتوجه به اینکه در شهر بوق مرغ زنده هم می فروشن ) و اورد مغازه محلمون با ترازوی سالم کشید دید تقریبا هر مرغی 400 گرم کم هست

به این میگن کم فروشی برای اینا باید خوند که

ویل للمطففین الذین اذا اکتالوا علی الناس یستوفون و اذا کالوهم او وزنوهم یخسرون

هر چند که اولئلک کالانعام بل هم ازل

موضوع قفل شده است