جمع بندی محدودیت های بهشتیان در بهشت!

تب‌های اولیه

47 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
محدودیت های بهشتیان در بهشت!

سلام
سوالی که برام پیش اومده اینه که بعد از مرگ و در قیامت، انسان بهشتی چه محدودیتایی داره!؟(فرض کنید انسانی مثل پیامبر اسلام!) یا بطور کلی مرز بین اون و خدا کجاست!؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مشکور

Masood11;672162 نوشت:
سلام
سوالی که برام پیش اومده اینه که بعد از مرگ و در قیامت، انسان بهشتی چه محدودیتایی داره!؟(فرض کنید انسانی مثل پیامبر اسلام!) یا بطور کلی مرز بین اون و خدا کجاست!؟

با سلام و تشکر از سؤال شما:Gol:

در پاسخ به سؤال شما توجه به چند نکته ضروری است:

اولا: وضعیت بهشت و بهشتیان امری نیست که بتوان با مناسبات دنیایی آن را مقایسه نمود اصولاً ماهیت دنیا و آخرت تفاوت صد در صدی دارند.

ثانیاً: بر اساس این تفاوت ماهیتی، برخلاف محدودیتهای نشئه ی دنیا و برزخ، در نشئه ی قیامت، هیچ محدودیتی در درخواست ها و تمایلات بهشتیان وجود ندارد. این حقیقتی است که آیات گوناگون قرآن به آن شهادت می دهد؛ آیاتی که علاوه بر رفع هرگونه محدودیت، هر نوع تبعیض و تفاوت در نعمت های بهشتی را بین زنان و مردان نیز برطرف می سازد؛ برخی از این آیات عبارتند از:

1- "و فیها ما تشتهیه الانفس و تلذّ الاعین؛(1) در بهشت آن چه دل می‏خواهد و چشم از آن لذّت می‏برد، موجود است".

2- "و لکم فیها ما تشتهی انفسکم و لکم فیها ما تدّعون؛ برای شما هر چه بخواهید، در بهشت فراهم است و هر چه طلب کنید، به شما می‏دهند".(2)

3- "و هم فیما اشتهت انفسهم خالدون؛ بهشتیان در آن چه دلشان می‏خواهد جاودانه متنعّم هستند".(3)

4- "لهم فیها ما یشاؤون؛ برای بهشتیان آن چه را که بخواهند وجود دارد".(4)

ثالثاً: همان گونه که گفتیم: ماهیت و حقیقت نعمت های بهشتی بسیار متفاوت از نعمت های دنیایی است، به همین نسبت، تمایلات و درخواستهای بهشتیان هم ماهیتی متفاوت و متعالی دارد. به هیچ وجه نمی توان تصور کرد در مکانی که از هر نوع محدودیت و اصطکاک تمایلات و خواسته ها تهی است و حقیقت، بدون هیچ ابهام و پرده ای در آن جا نمایان است، درخواستها و تمایلات انسان، کماً و کیفاً چگونه خواهد بود؟

از آنجاییکه وجود انسانی و خالص بهشتیان، از هر نوع پیرایه و ناخالصی و تمنیات و تمایلات غیر حقیقی و برخاسته از رذایل اخلاقی یا پیرایه های مادی عاری است، و بگونه ی صرف و خالص و عاری از شوائب متجلی می گردد؛ در نتیجه به راحتی نمی توان دانست که تمایلات و مشتهیات و درخواستهای نامحدود بهشتیان در عالمی که حقایق بی پرده نمایان شده و روح اعمال و افعال متجلی شده چگونه است؟ اما می توان از این خصوصیت پیراستگی و خلوص و پاکی روح بهشتیان که منطبق با حقیقت است نتیجه گرفت که درخواستهای بهشتیان قطعاً درخواستهای لغو و بیهوده نبوده و خارج از مدار حق و حقیقت و آنچه مرضی رضای حقتعالی است نخواهد بود. شاید تنها محدودیت قابل تصور همین معنا باشد که با توجه به خصوصیت تکوینی عالم حقیقت و روحیه ی متعالی بهشتیان، این تصور، فاقد معنا و از دایره ی بحث خارج باشد.

رابعاً: چنانکه خداوند مادي و محدود به زمان و مكان نيست تا پيامبر در شب معراج سير مكاني كرده و به نقطه اي رسيده باشد كه تا خدا دو كمان بيشتر فاصله نداشته است. در روز قیامت و در بهشت نیز، همین قاعده حاکم است یعنی صحبت از حد و مرز مکانی با خدا نیست که چنین فرض بگیریم که آیا بین پیامبر اکرم (ص) و خدا مرزی وجود دارد یا خیر؟ چنین سؤال و فرضی از پایه غلط است! زیرا خدا در همه مكان ها و همه زمان ها و همه نشئات (دنیا و برزخ و قیامت) به يك نحو حضور دارد. و قربی که بین خداوند و بندگان مطرح است قرب معنوی است که بدون شک، نبی مکرم اسلام (ص) از عالی ترین درجه قرب الهی برخوردار است.

موفق باشید ...:Gol:

پی نوشت‏ها________________________________
1. زخرف (43) آیه 71.
2. فصلّت (41) آیه 31.
3. انبیا (21) آیه 102.
4. نحل (16) آیه 31.

سلام.

راستش خیلی از بهشت و ویژگی هایی که داره تعریف شده اما من زیاد از بهشت خوشم نمیاد!!!!
علتش اینه که در یکی از توصیفات اومده که هوای بهشت همیشه بهاری هست. ولی من اصلا با این قضیه حال نمی کنم. اتفاقا وقتی مثلا برف میاد و من میرم سرسره بازی و یا دستم رو به برف می زنم و گلوله برفی درست می کنم و ..... و بعد از این ها میام دستم رو کنار بخاری می ذارم خیلی کیف می کنم!!!!
مثلا اینکه من خیلی دوست دارم یک نوزاد رو بغل کنم و حتی تمیزش کنم!!!
خب دوست دارم. ممکنه شما دوست نداشته باشید. اما من دوست دارم. اما همیشه وقتی از بهشت می گویید صحبت از رود و نهر و باغ و بوستان و خرما و هوای بهاری می کنید. اما من دوست دارم کاپشن بپوشم و برم تو هوای زمستونی و یا بارونی و قطرات برف و باران و مقداری سرما به تنم بخوره و بعد برم کنار یک اجاق گاز و گرم بشم. خب من این ها رو دوست دارم.
یا مثلا من دوست دارم بعد از یک کار مفید بدنم خسته بشه و بعد یک جای خوب استراحت کنم. خب من این ها رو دوست دارم. حالا شما ممکنه بگید اینها به خاطر دلبستگی زیاد به دنیا است. اما خب من دوست دارم. و دوست دارم. اما در قران از بهشت همش باغ و بوستان و خرما گفته که خیلی مورد پسند من نیست و اگر من بهشتی باشم ایا حق من نیست که زمستان داشته باشم. چون که دوست دارم. یکسری زیبایی ها در همین دنیا هست که قوانین بهشت این اجازه رو نمیده!!!!
اقا من دوست دارم بعد از یک کار مفید خسته بشم و بعد استراحت کنم. اما قران میگه کسانی که بهشت هستند اصلا خسته نمی شوند. زور که نیستش که.
اگه ادبیاتم خیلی عامیانه بود معذرت می خوام.

ادیان;674662 نوشت:
یا مثلا من دوست دارم بعد از یک کار مفید بدنم خسته بشه و بعد یک جای خوب استراحت کنم. خب من این ها رو دوست دارم. حالا شما ممکنه بگید اینها به خاطر دلبستگی زیاد به دنیا است. اما خب من دوست دارم. و دوست دارم. اما در قران از بهشت همش باغ و بوستان و خرما گفته که خیلی مورد پسند من نیست و اگر من بهشتی باشم ایا حق من نیست که زمستان داشته باشم. چون که دوست دارم. یکسری زیبایی ها در همین دنیا هست که قوانین بهشت این اجازه رو نمیده!!!!
اقا من دوست دارم بعد از یک کار مفید خسته بشم و بعد استراحت کنم. اما قران میگه کسانی که بهشت هستند اصلا خسته نمی شوند. زور که نیستش که.
اگه ادبیاتم خیلی عامیانه بود معذرت می خوام.

سلام
خوب هر طور مایلی. تو بهشتت رو اونطوری بخواه. همونطوری میشه. بهشت بهاری یه پیشنهاده. اجباری نیست که.:ok:

مشکور;674267 نوشت:

با سلام و تشکر از سؤال شما:Gol:

در پاسخ به سؤال شما توجه به چند نکته ضروری است:

اولا: وضعیت بهشت و بهشتیان امری نیست که بتوان با مناسبات دنیایی آن را مقایسه نمود اصولاً ماهیت دنیا و آخرت تفاوت صد در صدی دارند.

ثانیاً: بر اساس این تفاوت ماهیتی، برخلاف محدودیتهای نشئه ی دنیا و برزخ، در نشئه ی قیامت، هیچ محدودیتی در درخواست ها و تمایلات بهشتیان وجود ندارد. این حقیقتی است که آیات گوناگون قرآن به آن شهادت می دهد؛ آیاتی که علاوه بر رفع هرگونه محدودیت، هر نوع تبعیض و تفاوت در نعمت های بهشتی را بین زنان و مردان نیز برطرف می سازد؛ برخی از این آیات عبارتند از:

1- "و فیها ما تشتهیه الانفس و تلذّ الاعین؛(1) در بهشت آن چه دل می‏خواهد و چشم از آن لذّت می‏برد، موجود است".

2- "و لکم فیها ما تشتهی انفسکم و لکم فیها ما تدّعون؛ برای شما هر چه بخواهید، در بهشت فراهم است و هر چه طلب کنید، به شما می‏دهند".(2)

3- "و هم فیما اشتهت انفسهم خالدون؛ بهشتیان در آن چه دلشان می‏خواهد جاودانه متنعّم هستند".(3)

4- "لهم فیها ما یشاؤون؛ برای بهشتیان آن چه را که بخواهند وجود دارد".(4)

ثالثاً: همان گونه که گفتیم: ماهیت و حقیقت نعمت های بهشتی بسیار متفاوت از نعمت های دنیایی است، به همین نسبت، تمایلات و درخواستهای بهشتیان هم ماهیتی متفاوت و متعالی دارد. به هیچ وجه نمی توان تصور کرد در مکانی که از هر نوع محدودیت و اصطکاک تمایلات و خواسته ها تهی است و حقیقت، بدون هیچ ابهام و پرده ای در آن جا نمایان است، درخواستها و تمایلات انسان، کماً و کیفاً چگونه خواهد بود؟

از آنجاییکه وجود انسانی و خالص بهشتیان، از هر نوع پیرایه و ناخالصی و تمنیات و تمایلات غیر حقیقی و برخاسته از رذایل اخلاقی یا پیرایه های مادی عاری است، و بگونه ی صرف و خالص و عاری از شوائب متجلی می گردد؛ در نتیجه به راحتی نمی توان دانست که تمایلات و مشتهیات و درخواستهای نامحدود بهشتیان در عالمی که حقایق بی پرده نمایان شده و روح اعمال و افعال متجلی شده چگونه است؟ اما می توان از این خصوصیت پیراستگی و خلوص و پاکی روح بهشتیان که منطبق با حقیقت است نتیجه گرفت که درخواستهای بهشتیان قطعاً درخواستهای لغو و بیهوده نبوده و خارج از مدار حق و حقیقت و آنچه مرضی رضای حقتعالی است نخواهد بود. شاید تنها محدودیت قابل تصور همین معنا باشد که با توجه به خصوصیت تکوینی عالم حقیقت و روحیه ی متعالی بهشتیان، این تصور، فاقد معنا و از دایره ی بحث خارج باشد.

رابعاً: چنانکه خداوند مادي و محدود به زمان و مكان نيست تا پيامبر در شب معراج سير مكاني كرده و به نقطه اي رسيده باشد كه تا خدا دو كمان بيشتر فاصله نداشته است. در روز قیامت و در بهشت نیز، همین قاعده حاکم است یعنی صحبت از حد و مرز مکانی با خدا نیست که چنین فرض بگیریم که آیا بین پیامبر اکرم (ص) و خدا مرزی وجود دارد یا خیر؟ چنین سؤال و فرضی از پایه غلط است! زیرا خدا در همه مكان ها و همه زمان ها و همه نشئات (دنیا و برزخ و قیامت) به يك نحو حضور دارد. و قربی که بین خداوند و بندگان مطرح است قرب معنوی است که بدون شک، نبی مکرم اسلام (ص) از عالی ترین درجه قرب الهی برخوردار است.

موفق باشید ...:Gol:

پی نوشت‏ها________________________________
1. زخرف (43) آیه 71.
2. فصلّت (41) آیه 31.
3. انبیا (21) آیه 102.
4. نحل (16) آیه 31.


سلام

قبول دارید که اوج کمال، خداست! حالا اگه کسی در بهشت(که میگن هرچی بخوایم بدست میاریم!) بخواد به اوج کمال برسه،(یعنی خدا بشه!!) امکان پذیره!؟ چون با توجه به فرمایشات شما درخواست بیهوده که نیست!

در مورد قسمت چهارم، منظورم فاصله ی فیزیکی نیست! در واقع منظورم اینه که تفاوت این دو چیه!؟ یعنی مثلا خدا هر چی بخواد میشه، بهشتیا هم هر چی بخوان میشه و...! حالا تفاوتشون کجاست!؟

نقل قول:
یعنی مثلا خدا هر چی بخواد میشه، بهشتیا هم هر چی بخوان میشه و...! حالا تفاوتشون کجاست!؟

تفاوتش اینه که اگه بهشتیان بخواهند و خدا نخواهد نمیشه!!!!

Masood11;674702 نوشت:
یعنی مثلا خدا هر چی بخواد میشه، بهشتیا هم هر چی بخوان میشه و...! حالا تفاوتشون کجاست!؟

ادیان;674723 نوشت:
تفاوتش اینه که اگه بهشتیان بخواهند و خدا نخواهد نمیشه!!!!

سلام
اجازه بدهید قدری موضوع را پیچیده تر کنیم:
اگر من در بهشت یک چیز را بخواهیم که بشود اما یک بهشتی دیگر بخواهد که آن نشود آنوقت چی میشه؟!

ادیان;674662 نوشت:
سلام.

راستش خیلی از بهشت و ویژگی هایی که داره تعریف شده اما من زیاد از بهشت خوشم نمیاد!!!!
علتش اینه که در یکی از توصیفات اومده که هوای بهشت همیشه بهاری هست. ولی من اصلا با این قضیه حال نمی کنم. اتفاقا وقتی مثلا برف میاد و من میرم سرسره بازی و یا دستم رو به برف می زنم و گلوله برفی درست می کنم و ..... و بعد از این ها میام دستم رو کنار بخاری می ذارم خیلی کیف می کنم!!!!
مثلا اینکه من خیلی دوست دارم یک نوزاد رو بغل کنم و حتی تمیزش کنم!!!
خب دوست دارم. ممکنه شما دوست نداشته باشید. اما من دوست دارم. اما همیشه وقتی از بهشت می گویید صحبت از رود و نهر و باغ و بوستان و خرما و هوای بهاری می کنید. اما من دوست دارم کاپشن بپوشم و برم تو هوای زمستونی و یا بارونی و قطرات برف و باران و مقداری سرما به تنم بخوره و بعد برم کنار یک اجاق گاز و گرم بشم. خب من این ها رو دوست دارم.
یا مثلا من دوست دارم بعد از یک کار مفید بدنم خسته بشه و بعد یک جای خوب استراحت کنم. خب من این ها رو دوست دارم. حالا شما ممکنه بگید اینها به خاطر دلبستگی زیاد به دنیا است. اما خب من دوست دارم. و دوست دارم. اما در قران از بهشت همش باغ و بوستان و خرما گفته که خیلی مورد پسند من نیست و اگر من بهشتی باشم ایا حق من نیست که زمستان داشته باشم. چون که دوست دارم. یکسری زیبایی ها در همین دنیا هست که قوانین بهشت این اجازه رو نمیده!!!!
اقا من دوست دارم بعد از یک کار مفید خسته بشم و بعد استراحت کنم. اما قران میگه کسانی که بهشت هستند اصلا خسته نمی شوند. زور که نیستش که.
اگه ادبیاتم خیلی عامیانه بود معذرت می خوام.

سلام

دقت نفرمودید. بهشتیان هرآنچه که نفسشان طالب آن باشد را در بهشت طلب میکنند. شما از کجا میدانید ان شاءلله وقتیکه به بهشت رفتید باز هم طالب همین چیزهایی که گفتید باشید؟

ضمنا در بهشت فقط همین نعماتی نیست که ما از وجود آن آگاهیم. در بهشت چیزهایی است که هیچ گوشی نشنیده و هیچ چشمی ندیده است.


width: 100%

[TD="class: QuranFarsi width: 49%"][/TD]
[TD="class: QuranEnglish width: 2%"][/TD]
[TD="class: QuranArabic width: 49%"][/TD]
[TD="class: QuranFarsi width: 49%"]هيچ كس نمى‏ داند چه چيز از آنچه روشنى ‏بخش ديدگان است به [پاداش] آنچه انجام مى ‏دادند براى آنان پنهان كرده ‏ام (۱۷) سوره سجده
[/TD]

ادیان;674662 نوشت:
علتش اینه که در یکی از توصیفات اومده که هوای بهشت همیشه بهاری هست. ولی من اصلا با این قضیه حال نمی کنم. اتفاقا وقتی مثلا برف میاد و من میرم سرسره بازی و یا دستم رو به برف می زنم و گلوله برفی درست می کنم و ..... و بعد از این ها میام دستم رو کنار بخاری می ذارم خیلی کیف می کنم!!!!

اشکالی نداره ... آرزو می کنی برف بیاد بعد یهو همه جا میشه پر برف ... یه بخاری و یه سرسره هم همونجا ظاهر میشه.

Masood11;674702 نوشت:
سلام
قبول دارید که اوج کمال، خداست! حالا اگه کسی در بهشت(که میگن هرچی بخوایم بدست میاریم!) بخواد به اوج کمال برسه،(یعنی خدا بشه!!) امکان پذیره!؟ چون با توجه به فرمایشات شما درخواست بیهوده که یست!

با عرض سلام
این فرمایش جنابعالی صحیح نیست. چون بهشت را به پاداش اعمالی که انسان در دنیا انجام داده است میدهند و ذره ذره اش هم حسابه. در واقع آن چیزی که به بهشتیان عطا میشه همان چیزی هست که لایقش هستند نه بیشتر. اگر هم کمالی باشد که هست حساب و کتاب دارد وگرنه که همه بهشتیان در یک رتبه قرار میگرفتند و فرقی بین آنها نبود....

مشکور;674267 نوشت:

با سلام و تشکر از سؤال شما:Gol:

در پاسخ به سؤال شما توجه به چند نکته ضروری است:

اولا: وضعیت بهشت و بهشتیان امری نیست که بتوان با مناسبات دنیایی آن را مقایسه نمود اصولاً ماهیت دنیا و آخرت تفاوت صد در صدی دارند.

ثانیاً: بر اساس این تفاوت ماهیتی، برخلاف محدودیتهای نشئه ی دنیا و برزخ، در نشئه ی قیامت، هیچ محدودیتی در درخواست ها و تمایلات بهشتیان وجود ندارد. این حقیقتی است که آیات گوناگون قرآن به آن شهادت می دهد؛ آیاتی که علاوه بر رفع هرگونه محدودیت، هر نوع تبعیض و تفاوت در نعمت های بهشتی را بین زنان و مردان نیز برطرف می سازد؛ برخی از این آیات عبارتند از:

1- "و فیها ما تشتهیه الانفس و تلذّ الاعین؛(1) در بهشت آن چه دل می‏خواهد و چشم از آن لذّت می‏برد، موجود است".

2- "و لکم فیها ما تشتهی انفسکم و لکم فیها ما تدّعون؛ برای شما هر چه بخواهید، در بهشت فراهم است و هر چه طلب کنید، به شما می‏دهند".(2)

3- "و هم فیما اشتهت انفسهم خالدون؛ بهشتیان در آن چه دلشان می‏خواهد جاودانه متنعّم هستند".(3)

4- "لهم فیها ما یشاؤون؛ برای بهشتیان آن چه را که بخواهند وجود دارد".(4)

ثالثاً: همان گونه که گفتیم: ماهیت و حقیقت نعمت های بهشتی بسیار متفاوت از نعمت های دنیایی است، به همین نسبت، تمایلات و درخواستهای بهشتیان هم ماهیتی متفاوت و متعالی دارد. به هیچ وجه نمی توان تصور کرد در مکانی که از هر نوع محدودیت و اصطکاک تمایلات و خواسته ها تهی است و حقیقت، بدون هیچ ابهام و پرده ای در آن جا نمایان است، درخواستها و تمایلات انسان، کماً و کیفاً چگونه خواهد بود؟

از آنجاییکه وجود انسانی و خالص بهشتیان، از هر نوع پیرایه و ناخالصی و تمنیات و تمایلات غیر حقیقی و برخاسته از رذایل اخلاقی یا پیرایه های مادی عاری است، و بگونه ی صرف و خالص و عاری از شوائب متجلی می گردد؛ در نتیجه به راحتی نمی توان دانست که تمایلات و مشتهیات و درخواستهای نامحدود بهشتیان در عالمی که حقایق بی پرده نمایان شده و روح اعمال و افعال متجلی شده چگونه است؟ اما می توان از این خصوصیت پیراستگی و خلوص و پاکی روح بهشتیان که منطبق با حقیقت است نتیجه گرفت که درخواستهای بهشتیان قطعاً درخواستهای لغو و بیهوده نبوده و خارج از مدار حق و حقیقت و آنچه مرضی رضای حقتعالی است نخواهد بود. شاید تنها محدودیت قابل تصور همین معنا باشد که با توجه به خصوصیت تکوینی عالم حقیقت و روحیه ی متعالی بهشتیان، این تصور، فاقد معنا و از دایره ی بحث خارج باشد.

رابعاً: چنانکه خداوند مادي و محدود به زمان و مكان نيست تا پيامبر در شب معراج سير مكاني كرده و به نقطه اي رسيده باشد كه تا خدا دو كمان بيشتر فاصله نداشته است. در روز قیامت و در بهشت نیز، همین قاعده حاکم است یعنی صحبت از حد و مرز مکانی با خدا نیست که چنین فرض بگیریم که آیا بین پیامبر اکرم (ص) و خدا مرزی وجود دارد یا خیر؟ چنین سؤال و فرضی از پایه غلط است! زیرا خدا در همه مكان ها و همه زمان ها و همه نشئات (دنیا و برزخ و قیامت) به يك نحو حضور دارد. و قربی که بین خداوند و بندگان مطرح است قرب معنوی است که بدون شک، نبی مکرم اسلام (ص) از عالی ترین درجه قرب الهی برخوردار است.

موفق باشید ...:Gol:

پی نوشت‏ها________________________________
1. زخرف (43) آیه 71.
2. فصلّت (41) آیه 31.
3. انبیا (21) آیه 102.
4. نحل (16) آیه 31.

سلام

اینکه بهشتی هرچیزی بخواهد فراهم است با این مطلب که البته هرچیزی نمیخواهد در تناقض است ...
و اگر این 《هرچیزی نخواستن》 درست باشد نتیجه آن این میشود که
1-فرد بهشتی جز خدا و عبادت آن چیزی نمیخواهد
2-کارکرد آیات مذکور تشویق به عمل نیک است نه بیان حقیقت بهشت

عصران;674737 نوشت:
سلام
اجازه بدهید قدری موضوع را پیچیده تر کنیم:
اگر من در بهشت یک چیز را بخواهیم که بشود اما یک بهشتی دیگر بخواهد که آن نشود آنوقت چی میشه؟!

هر کی بهشتش مال خودشه. محدودیتی نداره خواسته هر دو برآورده میشه. طوری که تو اونطوری میبینی که خودت خواسته بودی و دیگری همانطور می بیند که خودش خواسته بود بدون این که تداخلی داشته باشند.

ادیان;674723 نوشت:
تفاوتش اینه که اگه بهشتیان بخواهند و خدا نخواهد نمیشه!!!!

خب از این موضوع که میشه اینطور برداشت کرد که اون دنیا هم کاغذ بازیای این دنیا رو داره!!!:khandeh!:
ما تصمیم بگیریم، ارجاع داده بشه به خدا، بعد خدا بده دست جبرئیل(مامور پست!!) و کلی خاک بخوره دستش بعد برسه دست ما!!!:khandeh!:
این اساسا مغایر با هرگونه خوشیه!!
Serat;674750 نوشت:
با عرض سلام
این فرمایش جنابعالی صحیح نیست. چون بهشت را به پاداش اعمالی که انسان در دنیا انجام داده است میدهند و ذره ذره اش هم حسابه. در واقع آن چیزی که به بهشتیان عطا میشه همان چیزی هست که لایقش هستند نه بیشتر. اگر هم کمالی باشد که هست حساب و کتاب دارد وگرنه که همه بهشتیان در یک رتبه قرار میگرفتند و فرقی بین آنها نبود....

سلام
خب به همین دلیل تو پست اول از پیامبر مثال زدم!
البته بین درجه بندی در آخرت و آماده بودن خواستشون که تناقص وجود داره! و من اینطور برداشت میکنم که همه به سمت رسیدن به بالاترین مرتبه بهشت پیشروی میکنن، وگرنه که بی عدالتی میشه!! یه عده همیشه بالا تر باشن و یه عده همیشه پایین تر، فرقی با جهنم برای پایینتریها نداره!!

aminjet;674808 نوشت:
هر کی بهشتش مال خودشه. محدودیتی نداره خواسته هر دو برآورده میشه. طوری که تو اونطوری میبینی که خودت خواسته بودی و دیگری همانطور می بیند که خودش خواسته بود بدون این که تداخلی داشته باشند.

خب اینکه واقعیت مجازی ماکروسافته(هولولنز) و فقط یه چندتا سنسور عصبی کم داره!! تو همین دنیا هم خیلی گرون بشه 2 میلیون!!:khandeh!:

Masood11;674702 نوشت:
سلام

قبول دارید که اوج کمال، خداست! حالا اگه کسی در بهشت(که میگن هرچی بخوایم بدست میاریم!) بخواد به اوج کمال برسه،(یعنی خدا بشه!!) امکان پذیره!؟ چون با توجه به فرمایشات شما درخواست بیهوده که نیست!

در مورد قسمت چهارم، منظورم فاصله ی فیزیکی نیست! در واقع منظورم اینه که تفاوت این دو چیه!؟ یعنی مثلا خدا هر چی بخواد میشه، بهشتیا هم هر چی بخوان میشه و...! حالا تفاوتشون کجاست!؟

دوست عزیز؛
اوج کمال انسان رسیدن به درجه قرب الهی است یعنی نزدیک شدن به صفات خداوند مثل رحیم بودن،کریم و صبور و .....
یکی از این صفات هم حکیم بودن است.همان طور که خداوند کار بیهوده نمی کند مؤمنی که بر اثر ایمان و عمل صالح شایستگی ورود به بهشت را پیدا کرده هم قطعاً چنین درخواستی حتی از مخیله اش هم نمی گذرد که بخواهد خدا بشود. و اصولاً ویژگی واجب الوجود و ذات اقدس الهی این است که یگانه و یکتا یاشد : «لا شریک له»«هو الله أحد»

شادی92;675152 نوشت:
دوست عزیز؛
اوج کمال انسان رسیدن به درجه قرب الهی است یعنی نزدیک شدن به صفات خداوند مثل رحیم بودن،کریم و صبور و .....
یکی از این صفات هم حکیم بودن است.همان طور که خداوند کار بیهوده نمی کند مؤمنی که بر اثر ایمان و عمل صالح شایستگی ورود به بهشت را پیدا کرده هم قطعاً چنین درخواستی حتی از مخیله اش هم نمی گذرد که بخواهد خدا بشود. و اصولاً ویژگی واجب الوجود و ذات اقدس الهی این است که یگانه و یکتا یاشد : «لا شریک له»«هو الله أحد»

خب این نزدیک شدن نهایتش باید باعث بشه که فاصله 0 بشه دیگه! چیز بدی که نیست که از مخیلش نگذره! اتفاقا من جاهای زیادی شنیدم که هدف همه انسانها رسیدن به کماله!

Masood11;675176 نوشت:
خب این نزدیک شدن نهایتش باید باعث بشه که فاصله 0 بشه دیگه! چیز بدی که نیست که از مخیلش نگذره! اتفاقا من جاهای زیادی شنیدم که هدف همه انسانها رسیدن به کماله!

من فکر می کنم که انسان در بهشت هم چنین افکاری به سراغش بیاد. با توجه به اینکه گفته شده انشان در بهشت صاحب نعمت های عظیمی است که نه چشمی دیده و نه از ذهن او گذشته است و همچنین هر چیز که دل او و یا چشم او بخواهد فراهم می گردد. درخواست خدا شدن هم از ذهنش بگذرد. کما اینکه در همین دنیا فرعون هایی بوده اند که با این متاع ناچیز دنیا ادعای خدایی کرده اند. حال اون فرد بهشتی که اموال و قدرت زیادی در بهشت دارد بعید نیست که بخواهد خدا بشود.(نه ادعای خدایی بکند). ولی هربار که می خواهد خدا بشود نمی تواند و پی می برد که یک خدا بیشتر وجود ندارد و این پی بردن خود عبادت است. پس به نظر من در بهشت هم انسان دچار خواستن خدا شدن می شود.

Masood11;675176 نوشت:
خب این نزدیک شدن نهایتش باید باعث بشه که فاصله 0 بشه دیگه! چیز بدی که نیست که از مخیلش نگذره! اتفاقا من جاهای زیادی شنیدم که هدف همه انسانها رسیدن به کماله!

اینکه میفرماید هرچیزی که نفسشان بخواهد.... یعنی هرچیزی که مطابق با نیازهای نفسانیشان است برایشان مهیاست، مثل این دنیا نیست که مثلا نیاز به آب و غذا و همسر داشته باشد اما نتواند به این نیازهایش پاسخ دهد.

اگر منظور از پاداشهای بهشتی و آنچه که بهشتیان میخواهند ، چیزی غیر از نیازهای نفسانی بود آنوقت حرف شما صحیح میشد که انسان حتی اگر دلش بخواهد خدا شود یا اگر خدا شدن محال باشد بتواند بدون هیچگونه لیاقتی به بالاترین مقام معنوی دست باید . درصورتیکه چنین چیزهایی محال عقلیست

aminjet;674808 نوشت:
هر کی بهشتش مال خودشه. محدودیتی نداره خواسته هر دو برآورده میشه. طوری که تو اونطوری میبینی که خودت خواسته بودی و دیگری همانطور می بیند که خودش خواسته بود بدون این که تداخلی داشته باشند.

سلام
این که دیگر به معنای این است که بهشت توهم محض است و هیچ حقیقتی ندارد.
و بعد هم نمی دانم آیه ی قرآن بود یا حدیث بود چی بود گفته شده بود که بهشتیان برخی سرور برخی دیگرند. سروری هم که بدون دستور نمی شود و اینگونه بالاخره یک تداخلی پیش می آید.

Masood11;674702 نوشت:
سلام

قبول دارید که اوج کمال، خداست! حالا اگه کسی در بهشت(که میگن هرچی بخوایم بدست میاریم!) بخواد به اوج کمال برسه،(یعنی خدا بشه!!) امکان پذیره!؟ چون با توجه به فرمایشات شما درخواست بیهوده که نیست!


سلام علیکم:Gol:

چنانکه گفتیم بهشتیان در قیامت که سرای حقیقت است به سطحی از معرفت و حقیقت دست می یابند که درخواست بیهوده و محال نمی کنند. مثلاً همین تقاضای خدا شدن، تنها از سوی کسانی ممکن است مطرح شود که فاقد عقل سلیم و درک و شناخت درستی باشند. زیرا صاحبان عقل سلیم و واجدان معرفت و حقیقت می دانند(بهشتیان) که وجود مخلوق و محتاج و وابسته نمی تواند خدا شود. زیرا می دانند که خداوند وجودش ذاتی، بی نیاز مطلق و واجد همه کمالات بنحو استقلالی است. ممکن است رسیدن به کمال مطلق برای بعضی از بندگان خاص خدا ممکن باشد اما این مرتبه با عنایت و لطف الهی حاصل می شود و این مرتبه ای غیراستقلالی است و چنین بنده ای در همین شأن و مرتبه نیز وابسته و محتاج است فلذا شاید بتوان گفت: چنین بنده ای بتواند بعون الله خدائی شود اما نمی تواند خدا شود.

Masood11;674702 نوشت:
در مورد قسمت چهارم، منظورم فاصله ی فیزیکی نیست! در واقع منظورم اینه که تفاوت این دو چیه!؟ یعنی مثلا خدا هر چی بخواد میشه، بهشتیا هم هر چی بخوان میشه و...! حالا تفاوتشون کجاست!؟

تفاوت در این است که آنچه خدا می خواهد و اراده می کند بنحو استقلالی تحقق می یابد اما آنچه بنده کامل می خواهد و محقق می شود باذن الله و به نحو غیراستقلالی است.

موفق باشید ...:Gol:

ادیان;674662 نوشت:
سلام.

راستش خیلی از بهشت و ویژگی هایی که داره تعریف شده اما من زیاد از بهشت خوشم نمیاد!!!!
علتش اینه که در یکی از توصیفات اومده که هوای بهشت همیشه بهاری هست. ولی من اصلا با این قضیه حال نمی کنم. اتفاقا وقتی مثلا برف میاد و من میرم سرسره بازی و یا دستم رو به برف می زنم و گلوله برفی درست می کنم و ..... و بعد از این ها میام دستم رو کنار بخاری می ذارم خیلی کیف می کنم!!!!
مثلا اینکه من خیلی دوست دارم یک نوزاد رو بغل کنم و حتی تمیزش کنم!!!
خب دوست دارم. ممکنه شما دوست نداشته باشید. اما من دوست دارم. اما همیشه وقتی از بهشت می گویید صحبت از رود و نهر و باغ و بوستان و خرما و هوای بهاری می کنید. اما من دوست دارم کاپشن بپوشم و برم تو هوای زمستونی و یا بارونی و قطرات برف و باران و مقداری سرما به تنم بخوره و بعد برم کنار یک اجاق گاز و گرم بشم. خب من این ها رو دوست دارم.
یا مثلا من دوست دارم بعد از یک کار مفید بدنم خسته بشه و بعد یک جای خوب استراحت کنم. خب من این ها رو دوست دارم. حالا شما ممکنه بگید اینها به خاطر دلبستگی زیاد به دنیا است. اما خب من دوست دارم. و دوست دارم. اما در قران از بهشت همش باغ و بوستان و خرما گفته که خیلی مورد پسند من نیست و اگر من بهشتی باشم ایا حق من نیست که زمستان داشته باشم. چون که دوست دارم. یکسری زیبایی ها در همین دنیا هست که قوانین بهشت این اجازه رو نمیده!!!!
اقا من دوست دارم بعد از یک کار مفید خسته بشم و بعد استراحت کنم. اما قران میگه کسانی که بهشت هستند اصلا خسته نمی شوند. زور که نیستش که.
اگه ادبیاتم خیلی عامیانه بود معذرت می خوام.


سلام:Gol:

هر خواسته ای که معقول و منطبق با حقیقت باشد در بهشت ممکن است، اصولاً کسانی که وارد بهشت می شوند بدلیل تکامل روحی درخواستهای غیرمعقول و غیرواقعی نمی کنند، بعلاوه بعضی از خواسته ها و مطلوبهایی که شما گفتید به اقتضاء ذهنیت های دنیایی شماست بدون شک، پس از عبور از این مرحله و نشئه از این خواسته ها تهی خواهید شد. بعبارتی خواسته ها و منویات روح متکامل، نیز متکامل خواهد شد.

موفق باشید ...:Gol:

عصران;674737 نوشت:
سلام
اجازه بدهید قدری موضوع را پیچیده تر کنیم:
اگر من در بهشت یک چیز را بخواهیم که بشود اما یک بهشتی دیگر بخواهد که آن نشود آنوقت چی میشه؟!

سلام:Gol:

اصل تضاد مربوط به دنیاست و عالم قیامت که عالی ترین نشئه و عالم در سیر صعودی است فاقد این قبیل تضادهاست. یعنی بهشتیان به سطحی از درک و معرفت و حقیقت می رساند که متضاد با هم نمی اندیشند و اراده نمی کنند، از آنجاییکه به کمال رسیده اند علیه یکدیگر و در مخالفت با هم چیزی نمی خواهند. به فرض اینکه در موردی چنین تضادی پیشامد کند نظیر آنکه در روایات گفته شده زنان مؤمنه در اختیار همسر بهشتی شان مختارند اگر مثلاً دو مرد بهشتی یکی از زنان بهشتی را طلب کنند، درجه ایمان و کمال افراد در رفع این مسأله مؤثر است. فلذا تضادی رخ نخواهد داد همه در آن مقام تسلیم و راضی به خواست و اراده خداوند هستند.

موفق باشید ...:Gol:

ملاali;674762 نوشت:
سلام

اینکه بهشتی هرچیزی بخواهد فراهم است با این مطلب که البته هرچیزی نمیخواهد در تناقض است ...
و اگر این 《هرچیزی نخواستن》 درست باشد نتیجه آن این میشود که
1-فرد بهشتی جز خدا و عبادت آن چیزی نمیخواهد
2-کارکرد آیات مذکور تشویق به عمل نیک است نه بیان حقیقت بهشت


سلام:Gol:

هیچ تناقضی موجود نیست چگونه در باب قدرت الهی می گوییم ان الله علی کل شیء قدیر یعنی خداوند به همه چیز تواناست بعبارتی گستره قدرت الهی نامحدود و بی انتهاست اما در تکمیل مطلب گفته می شود که قدرت نامحدود الهی شامل امور محال ذاتی و محال عقلی نظیر کار بیهوده و خلاف حکمت و امور زشت و قبیح و ظلم نمی شود. این مطلب موجب تناقض و محدود کردن قدرت خدا نمی شود. زیرا خداوند حقیقتاً قدرتش نامحدود است و هیچ امری خارج از احاطه قدرت او نیست بعنارتی فاعل در جهت فاعلیت مطلقاً توانا و قادر است، بلکه این امور محال ذاتی هستند که بدلیل عدم قابلیت نمی توانند محقق شوند. ضعف و عجز از ناحیه ی قابل است نه اینکه از ناحیه فاعل باشد.

در این مسأله هم وقتی گفته می شود که بهشتیان هرچه بخواهند فراهم است حقیقتاً فراهم است و محدودیتی ندارد لکن آنچه از دایره این همه چیز خارج می شود امور محال، بیهوده و خلاف واقع و حقیقت است که یا فرد بهشتی بدلیل کمال نفسانی اصولاً چنین تقاضائی نمی کند و یا آن خواسته خارج از مدار حقیقت و محال و ناشدنی است.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;675419 نوشت:

سلام علیکم:Gol:

چنانکه گفتیم بهشتیان در قیامت که سرای حقیقت است به سطحی از معرفت و حقیقت دست می یابند که درخواست بیهوده و محال نمی کنند. مثلاً همین تقاضای خدا شدن، تنها از سوی کسانی ممکن است مطرح شود که فاقد عقل سلیم و درک و شناخت درستی باشند. زیرا صاحبان عقل سلیم و واجدان معرفت و حقیقت می دانند(بهشتیان) که وجود مخلوق و محتاج و وابسته نمی تواند خدا شود. زیرا می دانند که خداوند وجودش ذاتی، بی نیاز مطلق و واجد همه کمالات بنحو استقلالی است. ممکن است رسیدن به کمال مطلق برای بعضی از بندگان خاص خدا ممکن باشد اما این مرتبه با عنایت و لطف الهی حاصل می شود و این مرتبه ای غیراستقلالی است و چنین بنده ای در همین شأن و مرتبه نیز وابسته و محتاج است فلذا شاید بتوان گفت: چنین بنده ای بتواند بعون الله خدائی شود اما نمی تواند خدا شود.

تفاوت در این است که آنچه خدا می خواهد و اراده می کند بنحو استقلالی تحقق می یابد اما آنچه بنده کامل می خواهد و محقق می شود باذن الله و به نحو غیراستقلالی است.

موفق باشید ...:Gol:

سلام
تنها عاملی که سبب میشه ما بخوایم بهشتی بشیم، رسیدن به اوج کماله! وقتی قراره هیچ وقت به اوج کمال نرسیم، دیگه بهشت چه ارزشی داره!؟

البته تا بحال فکر نمیکنم خدا مستقلا و بدون واسطه ها کاری کرده باشه!! یعنی باید این احتمالو در نظر بگیریم!؟

Masood11;675062 نوشت:
خب از این موضوع که میشه اینطور برداشت کرد که اون دنیا هم کاغذ بازیای این دنیا رو داره!!!
ما تصمیم بگیریم، ارجاع داده بشه به خدا، بعد خدا بده دست جبرئیل(مامور پست!!) و کلی خاک بخوره دستش بعد برسه دست ما!!!
این اساسا مغایر با هرگونه خوشیه!!

سلام

در قیامت، هیچ کاغذبازی و پارتی بازی و مسائلی از این دست مطرح نیست، همه امور به خواست و اراده تکوینی خداوند برای برخورداری بهشتیان فراهم گشته، و هر کسی بر اساس رتبه و مقامی که دارد، چون به مقام و مرتبه خود واقف است، آگاهانه همان چیزهایی را می خواهد که بر اساس درجه اش می داند شایستگی دارد.

در همین دنیا گرچه معمولاً انسانهای غیرمتکامل و کم خرد گرفتار زیاده خواهی هایی هستند اما صاحبان خرد بر اساس موقعیت و منزلت خود خواسته ها و تقاضاهاشان را مطالبه می کنند. نظیر اینکه یک کارمند ساده بر اساس آگاهی اعتباری و قراردادی که از جایگاه خود دارد، هیچگاه مطالبه ی حقوق و امتیازات یک وزیر یا وکیل را نمی کند. در قیامت نیز همین آگاهی برای بهشتیان در همه مراتب و درجات بصورت تکوینی وجود دارد. فلذا بنحو اتم و اکمل درخواستها و مطالبات بهشتیان دقیقاً منطبق با درجه و مقام ایشان است.

Masood11;675062 نوشت:
سلام
خب به همین دلیل تو پست اول از پیامبر مثال زدم!
البته بین درجه بندی در آخرت و آماده بودن خواستشون که تناقص وجود داره! و من اینطور برداشت میکنم که همه به سمت رسیدن به بالاترین مرتبه بهشت پیشروی میکنن، وگرنه که بی عدالتی میشه!! یه عده همیشه بالا تر باشن و یه عده همیشه پایین تر، فرقی با جهنم برای پایینتریها نداره!!

البته در قیامت و بهشت، سیر کمال معنوی و تقرب به خدا ادامه دارد اما اینکه مقامات و درجات بهشتیان متفاوت است یک امر تکوینی و نتیجه انتخاب، ایمان و عمل خود انسانهاست، بعبارتی بازتاب و تجسم دستاوردهای انسان و رویکرد کمالی که در دنیا داشته اند را در قیامت و در بهشت دریافت می کنند. فلذا این برداشت که تعدد مقامات و درجات بهشتیان، نوعی بی عدالتی است نشان از عدم درک درست از مفهوم عدالت است! عدالت به معنای تساوی نیست که انتظار داشته باشیم خداوند در قیامت همه ابناء بشر را در یک بهشت و یک سطح و درجه قرار دهد بلکه عدالت بدین معناست که خداوند حق هر کسی را چنانکه شایسته آنست به وی بدهد.

موفق باشید ...

Masood11;675450 نوشت:
سلام
تنها عاملی که سبب میشه ما بخوایم بهشتی بشیم، رسیدن به اوج کماله! وقتی قراره هیچ وقت به اوج کمال نرسیم، دیگه بهشت چه ارزشی داره!؟

البته تا بحال فکر نمیکنم خدا مستقلا و بدون واسطه ها کاری کرده باشه!! یعنی باید این احتمالو در نظر بگیریم!؟

هدف انسان کامل بهشت نیست بلکه نایل شدن به درجه قرب الهی است که در نتیجه عبودیت واقعی است انسان کامل از رضایت خداوند خشنود است و این بهترین پاداش اوست. نعمت های مادی بهشتی در درجات بعدی پاداش قرار می گیرد چون انسان ها هم در ایمان و انجام اعمال صالح با هم متفاوت هستند بنابراین نعمت ها هم متفاوت است.
امام علی (ع) می فرماید: گیرم که من بر عذاب های جهنمت طاقت آوردم ،دوری تو را چگونه تحمل کنم؟
ویا این که می فرمایند:گروهی خداوند را به خاطر ترس از عذاب جنهم عبادت می کنند ،این عبادت بردگان است
گروهی خداوند را به خاطر طمع بر نعمت های بهشت عبادت می کنند،این عبادت تاجران است
و گروهی خداوند را به خاطر شکر و سپاس عبادت می کنند، این عبادت آزادگان و بندگان واقعی خداوند است.

شادی92;675639 نوشت:
هدف انسان کامل بهشت نیست بلکه نایل شدن به درجه قرب الهی است که در نتیجه عبودیت واقعی است انسان کامل از رضایت خداوند خشنود است و این بهترین پاداش اوست. نعمت های مادی بهشتی در درجات بعدی پاداش قرار می گیرد چون انسان ها هم در ایمان و انجام اعمال صالح با هم متفاوت هستند بنابراین نعمت ها هم متفاوت است.
امام علی (ع) می فرماید: گیرم که من بر عذاب های جهنمت طاقت آوردم ،دوری تو را چگونه تحمل کنم؟
ویا این که می فرمایند:گروهی خداوند را به خاطر ترس از عذاب جنهم عبادت می کنند ،این عبادت بردگان است
گروهی خداوند را به خاطر طمع بر نعمت های بهشت عبادت می کنند،این عبادت تاجران است
و گروهی خداوند را به خاطر شکر و سپاس عبادت می کنند، این عبادت آزادگان و بندگان واقعی خداوند است.

خب اگه اون واژه ی قربو فقط فیزیکی در نظر نگیریم چی!؟(مقامی)
فرضا من(فرض کنید خیلی آدم خوبیم!) بخوام تو بهشت تمام ویژگیهای خدا رو داشته باشم!(که اساسا نه چیز بیهوده ایه و نه چیز ناخوشایندی!) یادمه تو یه بحث دیگه گفته بودن اگه بگیم چند خدای کامل هستن درواقع اونا یکین!! اینجا هم من(فرضی) با خدا یکی میشم!؟

مشکور;675437 نوشت:

سلام:Gol:

هیچ تناقضی موجود نیست چگونه در باب قدرت الهی می گوییم ان الله علی کل شیء قدیر یعنی خداوند به همه چیز تواناست بعبارتی گستره قدرت الهی نامحدود و بی انتهاست اما در تکمیل مطلب گفته می شود که قدرت نامحدود الهی شامل امور محال ذاتی و محال عقلی نظیر کار بیهوده و خلاف حکمت و امور زشت و قبیح و ظلم نمی شود. این مطلب موجب تناقض و محدود کردن قدرت خدا نمی شود. زیرا خداوند حقیقتاً قدرتش نامحدود است و هیچ امری خارج از احاطه قدرت او نیست بعنارتی فاعل در جهت فاعلیت مطلقاً توانا و قادر است، بلکه این امور محال ذاتی هستند که بدلیل عدم قابلیت نمی توانند محقق شوند. ضعف و عجز از ناحیه ی قابل است نه اینکه از ناحیه فاعل باشد.

در این مسأله هم وقتی گفته می شود که بهشتیان هرچه بخواهند فراهم است حقیقتاً فراهم است و محدودیتی ندارد لکن آنچه از دایره این همه چیز خارج می شود امور محال، بیهوده و خلاف واقع و حقیقت است که یا فرد بهشتی بدلیل کمال نفسانی اصولاً چنین تقاضائی نمی کند و یا آن خواسته خارج از مدار حقیقت و محال و ناشدنی است.

موفق باشید ...:Gol:

سلام و تشکر
اگر از محال و امر خلاف حکمت بگزریم.... خواسته بهشتیان اگر همین خواسته های دنیایی است..،شامل امر بیهوده میشود
چراکه خواسته های دنیایی مربوط به مرتبه دنیابود...دنیایی که لهو لعبی بیش نبود

آیا در بهشت هم آدمی مشغول بازی و لهو لعب است؟ قطعا جواب شما منفی است
ضمن اینکه اصلا اونجا دار بقا و شهود الهی است، چه نیازی به اکل و شرب و نکاح است؟ خوردن و ازدواج مربوط به عالم طبیعت است

آیا در بهشت هم قوانین فیزیولوژیک دنیا حاکم است خیر
لذا وجود لذات دنیا در بهشت اثبات عقلی ندارد

و معنای آیه ، تشبیه و تشویق است

یاحق

ملاali;675693 نوشت:
سلام و تشکر
اگر از محال و امر خلاف حکمت بگزریم.... خواسته بهشتیان اگر همین خواسته های دنیایی است..،شامل امر بیهوده میشود
چراکه خواسته های دنیایی مربوط به مرتبه دنیابود...دنیایی که لهو لعبی بیش نبود

آیا در بهشت هم آدمی مشغول بازی و لهو لعب است؟ قطعا جواب شما منفی است
ضمن اینکه اصلا اونجا دار بقا و شهود الهی است، چه نیازی به اکل و شرب و نکاح است؟ خوردن و ازدواج مربوط به عالم طبیعت است

آیا در بهشت هم قوانین فیزیولوژیک دنیا حاکم است خیر
لذا وجود لذات دنیا در بهشت اثبات عقلی ندارد

و معنای آیه ، تشبیه و تشویق است

یاحق


سلام مجدد:Gol:

بر اساس آیات صریح و روایات معصومین (ع) معاد روحانی و جسمانی است فلذا نعمات بهشتی به هر دو نحو برای بهشتیان فراهم است. این مطلب در تایپیک های متعددی در همین کانون مورد بحث و بررسی قرار گرفته که در این فرصت، مجال تفصیل آن نیست.

موفق باشید ...:Gol:

Masood11;675657 نوشت:
خب اگه اون واژه ی قربو فقط فیزیکی در نظر نگیریم چی!؟(مقامی)
فرضا من(فرض کنید خیلی آدم خوبیم!) بخوام تو بهشت تمام ویژگیهای خدا رو داشته باشم!(که اساسا نه چیز بیهوده ایه و نه چیز ناخوشایندی!) یادمه تو یه بحث دیگه گفته بودن اگه بگیم چند خدای کامل هستن درواقع اونا یکین!! اینجا هم من(فرضی) با خدا یکی میشم!؟

سلام:Gol:

اگر در مطالب قبلی دقت می کردید گفتیم: انسان کامل با لطف و عنایت الهی می تواند همه وجودش خدایی شود و به اذن الله کارهای خدایی کند اما نمی تواند خدا شود فلذا فرض یکی شدن با خدا اساساً باطل است زیرا حقیقت خدا در ذات و افعال در نهایت بی نیازی و استقلال است و حقیقت بندگان در نهایت احتیاج و نیازمندی و وابستگی است.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;675849 نوشت:

سلام مجدد:Gol:

بر اساس آیات صریح و روایات معصومین (ع) معاد روحانی و جسمانی است فلذا نعمات بهشتی به هر دو نحو برای بهشتیان فراهم است. این مطلب در تایپیک های متعددی در همین کانون مورد بحث و بررسی قرار گرفته که در این فرصت، مجال تفصیل آن نیست.

موفق باشید ...:Gol:

اما سوال من ربطی به بحث کیفیت معاد نداشت و نداره و اساسا آن بحث هایی که شما میگویید ناظر به شبهات بنده در مورد بهشت نیست
که متاسفانه شما هم پاسخ نگفتید

مشکور;675853 نوشت:

سلام:Gol:

اگر در مطالب قبلی دقت می کردید گفتیم: انسان کامل با لطف و عنایت الهی می تواند همه وجودش خدایی شود و به اذن الله کارهای خدایی کند اما نمی تواند خدا شود فلذا فرض یکی شدن با خدا اساساً باطل است زیرا حقیقت خدا در ذات و افعال در نهایت بی نیازی و استقلال است و حقیقت بندگان در نهایت احتیاج و نیازمندی و وابستگی است.

موفق باشید ...:Gol:

سلام
خب منظورم اینه که خواست بنده این باشه که تک تک صفات خدا رو داشته باشه! یعنی در خودش باشه نه از بیرون(خدا) بگیره! در اینصورت چی!؟

ملاali;676191 نوشت:
اما سوال من ربطی به بحث کیفیت معاد نداشت و نداره و اساسا آن بحث هایی که شما میگویید ناظر به شبهات بنده در مورد بهشت نیست
که متاسفانه شما هم پاسخ نگفتید

سلام و ادب:Gol:

بر اساس ظاهر یادداشت های شما بقدر وسع پاسخگوی سؤالات شما هستیم اگر سؤال شما جهتی خاص دارد باید دقیقاً منظورتان را مشخص کنید! در هر صورت در خدمتتان هستیم. اینکه پاسخهای ما به شبهات شما مربوط است یا خیر؟ قضاوت بر عهده مخاطبان عزیز.

موفق باشید ...:Gol:

Masood11;676356 نوشت:
سلام
خب منظورم اینه که خواست بنده این باشه که تک تک صفات خدا رو داشته باشه! یعنی در خودش باشه نه از بیرون(خدا) بگیره! در اینصورت چی!؟

سلام مجدد:Gol:

وجود مخلوق و معلول عین ربط و تعلق و وابستگی به خالق و علت حقیقی یعنی حضرت باریتعالی است، وقتی همه وجود ما عین ربط و تعلق و وابستگی به خداوند است، اندیشه و رفتار و عمل ما حتی برای یک لحظه از خدای متعال منقطع نیست از این رو به فرض اینکه چنین خواسته ای ممکن باشد و حتی فراتر از آن این صفات کمالی هم در این فرد محقق شود اما بدلیل همان ربط و تعلق و وابستگی حقیقی بین علت و معلول، این توفیق، هم در مرحله اندیشه و هم در مرحله تحقق عین وابستگی به اراده خداوند است.

اگر معلول و مخلوق (همین انسان فرضی) را که متقاضی کمال مطلق است را بدون علت حقیقی و خالقش فرض کنیم هیچ و پوچ است فلذا تا این ارتباط حقیقی برقرار است تمام اندیشه ها و حرکات و سکناتش بنحو رابطه طولی به علت العلل منتهی می شود. در نتیجه فرض تحقق چنین خواسته ای بدون خواست و اراده خدا امری محال و باطل است.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;676493 نوشت:

سلام و ادب:Gol:

بر اساس ظاهر یادداشت های شما بقدر وسع پاسخگوی سؤالات شما هستیم اگر سؤال شما جهتی خاص دارد باید دقیقاً منظورتان را مشخص کنید! در هر صورت در خدمتتان هستیم. اینکه پاسخهای ما به شبهات شما مربوط است یا خیر؟ قضاوت بر عهده مخاطبان عزیز.

موفق باشید ...:Gol:

سلام
سوال بنده اینه که در عالمی که دار طبیعت نیست و دار بقاست
وکسی گرسنه و تشنه نمیشود شب و روز و سرما و گرما نیست خوردن و سایبان و ازدواج چه توجیهی دارد؟
این امور مربوط به دنیاست لذا از اونجایی که فهم و قیاس عوام دنیایست خداوند با زبان استعاره و تمثیل به توصیف بهشت پرداخته

و از طرفی علاوه بر اینکه آخرت دار بقاست و اونجا حیات وابسته به خودن و ازدواج نیست میدانیم که بهشت محل و جایگاه قرب الهی است

خب در جایی که خدا مورد شهود است و غفلتی نیست چرا باید اراده بهشتیان به غیر تقدیس و ذکر خدا تعلق بگیرد؟

لذا از این جهت هم که به قضیه نگاه میکنیم میبینیم که معنای این آیات(که هرچه دلت بخواهد هست) به تمثیل و تشبیه نزدیک تر است تا به واقع بودن این امور

اگر پاسخی عقلی به این شبهات دارید بفرمایید
باتشکر

مشکور;676502 نوشت:

سلام مجدد:Gol:

وجود مخلوق و معلول عین ربط و تعلق و وابستگی به خالق و علت حقیقی یعنی حضرت باریتعالی است، وقتی همه وجود ما عین ربط و تعلق و وابستگی به خداوند است، اندیشه و رفتار و عمل ما حتی برای یک لحظه از خدای متعال منقطع نیست از این رو به فرض اینکه چنین خواسته ای ممکن باشد و حتی فراتر از آن این صفات کمالی هم در این فرد محقق شود اما بدلیل همان ربط و تعلق و وابستگی حقیقی بین علت و معلول، این توفیق، هم در مرحله اندیشه و هم در مرحله تحقق عین وابستگی به اراده خداوند است.

اگر معلول و مخلوق (همین انسان فرضی) را که متقاضی کمال مطلق است را بدون علت حقیقی و خالقش فرض کنیم هیچ و پوچ است فلذا تا این ارتباط حقیقی برقرار است تمام اندیشه ها و حرکات و سکناتش بنحو رابطه طولی به علت العلل منتهی می شود. در نتیجه فرض تحقق چنین خواسته ای بدون خواست و اراده خدا امری محال و باطل است.

موفق باشید ...:Gol:


سلام

مثالی میزنم تا سوالمم روشن تر بشه دقیقتر بررسیش کرد!
فرضا در این سایت(انجمن)! ما یه مدیر داریم! این مدیر میگه کسانی که فعالیت خوبی داشته باشن بهشون مقام(مثل کارشناسی و...) میدیم! حالا ممکنه یکی خیلی فعالیتش خوب باشه و به اون فرد تمام دسترسی های خودش رو بده! تنها دسترسی که نداره، حذف مدیر کله! درسته که بالاتر از مدیر کل نیست ولی تقریبا مدیر کله!

ملاali;676600 نوشت:
سلام
سوال بنده اینه که در عالمی که دار طبیعت نیست و دار بقاست
وکسی گرسنه و تشنه نمیشود شب و روز و سرما و گرما نیست خوردن و سایبان و ازدواج چه توجیهی دارد؟
این امور مربوط به دنیاست لذا از اونجایی که فهم و قیاس عوام دنیایست خداوند با زبان استعاره و تمثیل به توصیف بهشت پرداخته

و از طرفی علاوه بر اینکه آخرت دار بقاست و اونجا حیات وابسته به خودن و ازدواج نیست میدانیم که بهشت محل و جایگاه قرب الهی است

خب در جایی که خدا مورد شهود است و غفلتی نیست چرا باید اراده بهشتیان به غیر تقدیس و ذکر خدا تعلق بگیرد؟

لذا از این جهت هم که به قضیه نگاه میکنیم میبینیم که معنای این آیات(که هرچه دلت بخواهد هست) به تمثیل و تشبیه نزدیک تر است تا به واقع بودن این امور

اگر پاسخی عقلی به این شبهات دارید بفرمایید
باتشکر


سلام علیکم

دار بقا بودن هیچ تناقضی با جسمانی بودن ندارد می تواند به اراده خدا معاد (دار بقا) هم جسمانی و هم روحانی باشد. چنانکه دلیل عقلی - نقلی بر این اصل(جسمانی- روحانی بودن معاد) صحه می گذارد. محدود دانستن دار بقاء، بر اساس تفسیر عقل به معاد روحانی صرف، ضمن نادیده گرفتن تصریحات و تأکیدات نصوص آیات کریمه قرآن مبنی بر معاد جسمانی در کنار عود ارواح، در حقیقت محدود کردن قدرت خدای متعال است. اینکه خداوند نمی تواند در قیامت اجساد و این بدن خاکی که متلاشی شده را محشور سازد. بدون شک، تصریح بر این طریقه، صحه گذاردن بر طریقه و روش و مدعیات منکران معاد است که در آیات قرآن نیز مورد اشاره قرار گرفته است.

چنین تفسیری در باره معاد نتیجه نفی اصل معاد جسمانی و روحانی مورد تأکید آیات و روایات و اتکاء صرف به معاد روحانی است. وقتی بر خلاف نصوص و ظاهر آیات نورانی وحی اصلی را صرفاً به اتکاء عقل برگزیدیم نتیجه ای جز تبعیت از دستاوردهای بعدی عقل بدون توجه به وحی نداریم فلذا با سلب گرسنگی و تشنگی؛ شب و روز و سرما و گرما از معاد و بهشت به راحتی خوردن و سایبان و ازدواج را نیز از آن نشئه نفی می کنیم و در ادامه، در حقیقت بدنبال اثبات اصل پیش ساخته ذهن و عقل خودمان هستیم - معاد روحانی-

فلذا یک راه پیش روی ما برای رسیدن به نظریه صواب باقی می ماند و آن عبارت از این است که عقل را مُجاب کنیم که رأی وحی را در باب جسمانی و روحانی بودن معاد تمکین نماید و البته پذیرش دستاوردهای وحی با یک واسطه عقلانی است زیرا ما ابتدا به کمک عقل اصل حقانیت دین و حقانیت و صادق القول بودن نبی اکرم (ص) را ثابت کرده ایم فلذا تمام آورده های نبی مکرم اسلام(ص) از پشتوانه عقلی برخوردار است. که اصل معاد جسمانی و روحانی مستثنای از این قاعده نیست.

در ادامه، ناظر به مطالب قبلی و بمنظور تأیید و تأکید آنها لازم بذکر است:

براهين عقلي كه بر اثبات لزوم معاد و جهان آخرت اقامه گرديد، دو گونه‎اند: 1. برخي از آنها عقلي صرف مي‎باشند، يعني، هر دو مقدمة آنها عقلي است. 2. برخي از آن‎ها عقلي محض نبوده و يكي از مقدمات آنها نقلي و شرعي است.

با توجه به این مطلب، يادآور مي‎شويم كه از براهين قسم اول (عقلي محض) معاد جسماني به دست نمي‎آيد، ليكن از براهين قسم دوم مي‎توان معاد جسماني را نيز اثبات كرد؛ زيرا بخشي از پاداش‎هاي اخروي جزئي و حسي است و تحقق آن‎ها متوقف بر معاد جسماني مي‎باشد.

محقق لاهيجي(ره) در اين‎باره چنين گفته است: «بايد دانست كه آن چه گفتيم در وجوب معاد دلالت كند بر وجوب معاد جسماني، بنابر آن‎كه ثواب و عقاب موعود، ثواب و عقاب جسماني است، و ايصال ثواب و عقاب جسماني لامحاله موقوف است به اعادة بدن، به سبب آن‎كه بي‎واسطة بدن، قبول ذلت و الم جسماني نتوان كرد».(1) از آن‎جا كه اين برهان عقلي محض نبوده و مبتني بر يك اصل نقلي و مستفاد از وحي مي‎باشد، كساني چون ابن سينا نیز گفته‎اند: «اثبات معاد جسماني جز از طريق وحي و شريعت قابل اثبات نيست؛ ولي از آن‎جا كه اصل شريعت به دليل عقلي اثبات شده است، اثبات معاد جسماني بر پاية وحي و شريعت، صحيح و استوار بوده و هيچ‎گونه مناقشة عقلي ندارد».(2)

با توجه به اینکه در بُعد معاد روحانی مخالفتی نیست در این مجال صرفاً به صورت کلی و عناوین برخی از دلایل قرآنی مبنی بر معاد جسمانی اشاره می کنیم:

1. ابراهيم ـ عليه السلام ـ و چگونگي احياي مردگان. 2. سرگذشت عزير. 3. تشبيه احياء مردگان به احياء زمين. 4. همانندي زنده شدن پس از مرگ با زنده شدن نخست. 5. آيات مربوط به پاداش‎ها و كيفرهاي حسي، و بدني. 6. آيات مربوط به گواهي دادن اعضاء بدن بر گناهان. 7. آيات مربوط به شبهات منكران معاد و پاسخ آن‎ها.(3)

پاورقی_____________________________________________
1. سرمايه ايمان، ص 160.
2. الشفاء، الالهيات، مقاله 9، فصل 7.
3. برای مشاهده تفصیل مطلب ر.ک به آدرس زیر: http://maaref.porsemani.ir/node/1651

Masood11;676665 نوشت:
سلام

مثالی میزنم تا سوالمم روشن تر بشه دقیقتر بررسیش کرد!
فرضا در این سایت(انجمن)! ما یه مدیر داریم! این مدیر میگه کسانی که فعالیت خوبی داشته باشن بهشون مقام(مثل کارشناسی و...) میدیم! حالا ممکنه یکی خیلی فعالیتش خوب باشه و به اون فرد تمام دسترسی های خودش رو بده! تنها دسترسی که نداره، حذف مدیر کله! درسته که بالاتر از مدیر کل نیست ولی تقریبا مدیر کله!


سلام و تشکر:Gol:

مطلب خودتان مؤید مطالب پیش گفته ماست، اگر در یادداشت اخیر خودتان بیشتر تأمل کنید فرق آن دو مبرهن است. یکی ویژگی ها و صفاتی را از ناحیه خودش دارد مستقلاً و نامحدود و یکی از ناحیه دیگری و البته محدود (حتی اگر این محدودیت در یک مورد باشد) چنانکه در تمثیل شما آمده بود.

بقول معروف، آن را که عیان است چه حاجت به بیان است. پس جای دارد بگوییم: مرحباً بناصرنا ...:Gol:

مشکور;676889 نوشت:

سلام و تشکر:Gol:

مطلب خودتان مؤید مطالب پیش گفته ماست، اگر در یادداشت اخیر خودتان بیشتر تأمل کنید فرق آن دو مبرهن است. یکی ویژگی ها و صفاتی را از ناحیه خودش دارد مستقلاً و نامحدود و یکی از ناحیه دیگری و البته محدود (حتی اگر این محدودیت در یک مورد باشد) چنانکه در تمثیل شما آمده بود.

بقول معروف، آن را که عیان است چه حاجت به بیان است. پس جای دارد بگوییم: مرحباً بناصرنا ...:Gol:


سلام
دقت کنید که از اونجاییکه فرد بهشتی قرار نیست خلاف اراده ی خدا عمل کنه، پس عملا هیچ محدودیتی براش نمیمونه!

Masood11;677162 نوشت:
سلام
دقت کنید که از اونجاییکه فرد بهشتی قرار نیست خلاف اراده ی خدا عمل کنه، پس عملا هیچ محدودیتی براش نمیمونه!

سلام:Gol:

سخن شما در این بود که در قیامت و در بهشت، عبد با خدا یکی می شود(خدا می شود) که اصولاً امکان آن را منتفی دانستیم و گفتیم که مخلوق، هیچگاه نمی تواند چون خالق شود! بعبارتی عبد، می تواند خدائی شود، اما خدا شدن بطور کلی منتفی است.

در این رویکرد جدید شما سخن از محدودیت و نامحدود بودن بهشتیان است، در این رابطه گفتنی است: همین که اراده بندگان در ذیل و تحت اراده خدا قرار می گیرد و قرار نیست بندگان خارج از اراده خدا چیزی بخواهند یعنی اصولاً در آن نشئه (قیامت) نمی توانند چیزی را خارج از اراده خدا بخواهند، همین یعنی محدودیت. بعبارتی در حقیقت آنچه در همه عوالم و نشئات هستی (دنیا و برزخ و قیامت) حاکمیت و احاطه دارد اراده حضرت باریتعالی است منتهی در این دنیا چندان عیان و آشکار نیست اما در عالم برزخ و خصوصاً قیامت این حاکمیت مطلق و احاطه ی لم یزلیِ اراده خدا کاملاً واضح و آشکار برای همگان است.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;677916 نوشت:

سلام:Gol:

سخن شما در این بود که در قیامت و در بهشت، عبد با خدا یکی می شود(خدا می شود) که اصولاً امکان آن را منتفی دانستیم و گفتیم که مخلوق، هیچگاه نمی تواند چون خالق شود! بعبارتی عبد، می تواند خدائی شود، اما خدا شدن بطور کلی منتفی است.

در این رویکرد جدید شما سخن از محدودیت و نامحدود بودن بهشتیان است، در این رابطه گفتنی است: همین که اراده بندگان در ذیل و تحت اراده خدا قرار می گیرد و قرار نیست بندگان خارج از اراده خدا چیزی بخواهند یعنی اصولاً در آن نشئه (قیامت) نمی توانند چیزی را خارج از اراده خدا بخواهند، همین یعنی محدودیت. بعبارتی در حقیقت آنچه در همه عوالم و نشئات هستی (دنیا و برزخ و قیامت) حاکمیت و احاطه دارد اراده حضرت باریتعالی است منتهی در این دنیا چندان عیان و آشکار نیست اما در عالم برزخ و خصوصاً قیامت این حاکمیت مطلق و احاطه ی لم یزلیِ اراده خدا کاملاً واضح و آشکار برای همگان است.

موفق باشید ...:Gol:

سلام
منظورم اینه که افراد کارهای پسندیده انجام میدن و نه کارای زشت! که در نتیجه هم رای با خدا هم میشن! و بعدش فرد میخواد تمام صفات خدا رو داشته باشه و از اونجایی که تمام ویژگی هاش مشترک با خداست(در اون لحظه، نه قبل یا بعدش!)، ابهام بوجود میاد!
اینکه بهشتیا مجبور باشن به خواست خدا عمل کنن که یعنی زایل شدن اختیار! پس باید اینطور باشه که اونا با خواست خودشون کارهای درست انجام بدن!

Masood11;678191 نوشت:
سلام
منظورم اینه که افراد کارهای پسندیده انجام میدن و نه کارای زشت! که در نتیجه هم رای با خدا هم میشن! و بعدش فرد میخواد تمام صفات خدا رو داشته باشه و از اونجایی که تمام ویژگی هاش مشترک با خداست(در اون لحظه، نه قبل یا بعدش!)، ابهام بوجود میاد!

سلام مجدد:Gol:

اصولاً در همه ی نشئات دنیا و برزخ و قیامت، تنها اراده مؤثر در عالم وجود اراده حضرت باریتعالی است و دیگر اراده ها وابسته و تابع اراده خداوند هستند به عبارتی اراده خداوند، حقیقی و دیگر اراده ها به نسبت اراده خدا اعتباری و در حکم سایه اند، این حقیقت، در نشئه ی قیامت که روز حاکمیت مطلق الهی و مقام تجلی اراده اوست بطور آشکار و عیان بروز و ظهور می یابد.

در روز قیامت، کسی نمی تواند از خودش اراده ای داشته باشد که بخواهد کار پسندیده انجام دهد یا کار ناپسند؟! هر چه هست اراده خداوند است و اراده حضرت حق جز خیر و خوبی نیست. تنها آنچه در بهشتیان هست خواست و میل است، خواستن و اظهار تمایل به هر چیز پسندیده ای که ملایم طبعشان باشد. آنها می خواهند و به اراده خدا هرچه بخواهند فراهم است. (لهم ما یشاوون عند ربهم ؛ «هرچه بهشتیان بخواهند برای آنها نزد پروردگارشان مهیاست»)(شوری/22)

خواست و میل بهشتیان در بهشت جز خیر نیست چون در آن نشئه و در آن مقام شری متصور نیست بعبارتی بر نهاد و روح پاکان که شایسته ورود به بهشت و رضوان الهی شده اند جز خیر و خوبی حاکم نیست. اما اینطور نیست که در بهشت هر خواستنی برای هر فرد بهشتی محقق بشود، با توجه به اینکه بهشت ذومراتب بوده و بهشتیان درجاتشان متفاوت است و مقامی که دارند بر اساس شأن و مقامی است که در فرصت دنیا کسب کرده اند فلذا خواستن ها در بهشت هم وابسته به شأن و درجه و مقام ایشان است. گرچه سیر کمال معنوی حتی در بهشت هم متوقف نیست اما اینطور هم نیست که مثلاً فردی بهشتی در درجه پنجم بهشت بخواهد یکباره به همه صفات کمالی خدا دست یابد؟! بقول معروف خواسته باید منطق داشته باشد.

Masood11;678191 نوشت:
و از اونجایی که تمام ویژگی هاش مشترک با خداست(در اون لحظه، نه قبل یا بعدش!)، ابهام بوجود میاد!
اینکه بهشتیا مجبور باشن به خواست خدا عمل کنن که یعنی زایل شدن اختیار! پس باید اینطور باشه که اونا با خواست خودشون کارهای درست انجام بدن!

اولاً چنین نیست که تمام ویژگیهای مخلوق با خداوند مشترک شود، اگر فرد بهشتی حتی تمام صفات خداگونه شدن را هم داشته باشد در چند مسأله متفاوت است: اول) خدا بودن و مخلوق بودن ؛ دوم) بی نیازی خدا و نیازمندی مخلوق ؛ سوم) بی انتهایی خدا و نهایت داشتن مخلوق ؛ چهارم) حاکمیت اراده خدا و محکوم بودن مخلوق و پنجم) استقلال خدا و وابستگی مخلوق.

ثانیاً به طور قطع، موهبت اختیار به معنایی که در دنیا مفهوماً أو مصداقاً می شناسیم که برای انتخاب خیر و مصلحت و دفع مفسده و ضرر به انسان اعطا شده در برزخ و قیامت مطرح نیست. چنانکه آیه شریفه يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ. دلالت‌ دارد بر آنكه‌ در عالم‌ برزخ‌ هيچكس‌ نمي‌تواند بدون‌ اذن‌ و اجازۀ حضرت‌ پروردگار سخن‌ گويد؛ و از ابتداي‌ شروع‌ عالم‌ برزخ‌ كه‌ انتهاي‌ عالم‌ دنيا و نقطۀ مرگ‌ است‌ كه‌ حائل‌ و فاصلۀ بين‌ دو نشأۀ دنيا و برزخ‌ است‌ اختيار از انسان‌ سلب‌ ميگردد و ديگر دروغ‌ پردازي‌ و مصلحت‌ انديشي‌هائي‌ كه‌ در اين‌ دنيا براي‌ رسيدن‌ به‌ منافع‌ تخيّلي‌ بكار ميبرد، در آنجا بدرد نمي‌خورد. (بنقل از کتاب معاد شناسی، علامه حسینی طهرانی، ج دوم)

بنا بر این، گرچه این مطلب درستی است که بهشتیان بدلیل کمالاتی که کسب کرده، مشمول رحمت الهی شده و نیز به اقتضای حاکمیت خیر و خوبی و حق در قیامت، خواسته هاشان همه پسندیده و خیر است اما اینطور نیست که با اختیار و اراده خودشان هر کاری بخواهند انجام داده و با این خواست بتوانند به هر چیزی دست یابند بلکه این خواستهای مطلوب و پسندیده به اراده حضرت حق فراهم و محقق است.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;679868 نوشت:

سلام مجدد:Gol:

اصولاً در همه ی نشئات دنیا و برزخ و قیامت، تنها اراده مؤثر در عالم وجود اراده حضرت باریتعالی است و دیگر اراده ها وابسته و تابع اراده خداوند هستند به عبارتی اراده خداوند، حقیقی و دیگر اراده ها به نسبت اراده خدا اعتباری و در حکم سایه اند، این حقیقت، در نشئه ی قیامت که روز حاکمیت مطلق الهی و مقام تجلی اراده اوست بطور آشکار و عیان بروز و ظهور می یابد.

در روز قیامت، کسی نمی تواند از خودش اراده ای داشته باشد که بخواهد کار پسندیده انجام دهد یا کار ناپسند؟! هر چه هست اراده خداوند است و اراده حضرت حق جز خیر و خوبی نیست. تنها آنچه در بهشتیان هست خواست و میل است، خواستن و اظهار تمایل به هر چیز پسندیده ای که ملایم طبعشان باشد. آنها می خواهند و به اراده خدا هرچه بخواهند فراهم است. (لهم ما یشاوون عند ربهم ؛ «هرچه بهشتیان بخواهند برای آنها نزد پروردگارشان مهیاست»)(شوری/22)

خواست و میل بهشتیان در بهشت جز خیر نیست چون در آن نشئه و در آن مقام شری متصور نیست بعبارتی بر نهاد و روح پاکان که شایسته ورود به بهشت و رضوان الهی شده اند جز خیر و خوبی حاکم نیست. اما اینطور نیست که در بهشت هر خواستنی برای هر فرد بهشتی محقق بشود، با توجه به اینکه بهشت ذومراتب بوده و بهشتیان درجاتشان متفاوت است و مقامی که دارند بر اساس شأن و مقامی است که در فرصت دنیا کسب کرده اند فلذا خواستن ها در بهشت هم وابسته به شأن و درجه و مقام ایشان است. گرچه سیر کمال معنوی حتی در بهشت هم متوقف نیست اما اینطور هم نیست که مثلاً فردی بهشتی در درجه پنجم بهشت بخواهد یکباره به همه صفات کمالی خدا دست یابد؟! بقول معروف خواسته باید منطق داشته باشد.

اولاً چنین نیست که تمام ویژگیهای مخلوق با خداوند مشترک شود، اگر فرد بهشتی حتی تمام صفات خداگونه شدن را هم داشته باشد در چند مسأله متفاوت است: اول) خدا بودن و مخلوق بودن ؛ دوم) بی نیازی خدا و نیازمندی مخلوق ؛ سوم) بی انتهایی خدا و نهایت داشتن مخلوق ؛ چهارم) حاکمیت اراده خدا و محکوم بودن مخلوق و پنجم) استقلال خدا و وابستگی مخلوق.

ثانیاً به طور قطع، موهبت اختیار به معنایی که در دنیا مفهوماً أو مصداقاً می شناسیم که برای انتخاب خیر و مصلحت و دفع مفسده و ضرر به انسان اعطا شده در برزخ و قیامت مطرح نیست. چنانکه آیه شریفه يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ. دلالت‌ دارد بر آنكه‌ در عالم‌ برزخ‌ هيچكس‌ نمي‌تواند بدون‌ اذن‌ و اجازۀ حضرت‌ پروردگار سخن‌ گويد؛ و از ابتداي‌ شروع‌ عالم‌ برزخ‌ كه‌ انتهاي‌ عالم‌ دنيا و نقطۀ مرگ‌ است‌ كه‌ حائل‌ و فاصلۀ بين‌ دو نشأۀ دنيا و برزخ‌ است‌ اختيار از انسان‌ سلب‌ ميگردد و ديگر دروغ‌ پردازي‌ و مصلحت‌ انديشي‌هائي‌ كه‌ در اين‌ دنيا براي‌ رسيدن‌ به‌ منافع‌ تخيّلي‌ بكار ميبرد، در آنجا بدرد نمي‌خورد. (بنقل از کتاب معاد شناسی، علامه حسینی طهرانی، ج دوم)

بنا بر این، گرچه این مطلب درستی است که بهشتیان بدلیل کمالاتی که کسب کرده، مشمول رحمت الهی شده و نیز به اقتضای حاکمیت خیر و خوبی و حق در قیامت، خواسته هاشان همه پسندیده و خیر است اما اینطور نیست که با اختیار و اراده خودشان هر کاری بخواهند انجام داده و با این خواست بتوانند به هر چیزی دست یابند بلکه این خواستهای مطلوب و پسندیده به اراده حضرت حق فراهم و محقق است.

موفق باشید ...:Gol:


سلام

خب این مطلب یه ابهام دیگه بوجود میاره!! اول میگن حیوانات اختیار ندارن و فقط انسان مختاره! چون برتر از موجودات دیگه ست! و بعدش بگیم جایزه ی خوب بودن انسان رسیدن به جایگاهیه که قبلا ازش بالاتر بوده(جایگاه حیوانی یا...)!!! شما عروسکی رو فرض کنید که دارن باهاش بازی میکنن! آیا اون عروسک احساس رضایت میکنه!؟ اصلا ابراز احساسات خودش براش تعریف شده!!؟

Masood11;679940 نوشت:
سلام

خب این مطلب یه ابهام دیگه بوجود میاره!! اول میگن حیوانات اختیار ندارن و فقط انسان مختاره! چون برتر از موجودات دیگه ست! و بعدش بگیم جایزه ی خوب بودن انسان رسیدن به جایگاهیه که قبلا ازش بالاتر بوده(جایگاه حیوانی یا...)!!! شما عروسکی رو فرض کنید که دارن باهاش بازی میکنن! آیا اون عروسک احساس رضایت میکنه!؟ اصلا ابراز احساسات خودش براش تعریف شده!!؟


سلام علیکم:Gol:

با مراجعه به قرآن و تفسیرهایی که بر آن نوشته شده است، هیچ جای شک و شبهه باقی نمی ماند که فقط این انسان نیست که در میان مخلوقات از اختیار برخوردار است بلکه بسیاری از موجودات حداقل موجودات زنده از این نعمت بزرگ بهره مند هستند. منتها اراده و اختیار در هر یک از موجودات معنای خاص خود را داشته و سطح و درجه مشخصی بسته به ظرفیت وجودیشان دارد.

نظریه مختار بودن فرشتگان و سایر موجودات در منابع فلسفی و خصوصاً در کتاب گرانسنگ اسفار ملاصدرا نیز مورد اشاره قرار گرفته است. بنابراین، دلیل برتری انسان بر حیوانات به لحاظ ساحت روحی و قوای نفس ناطقه انسانی، نظیر عقل و معرفت قلبی خواهد بود. انسان به اعتبار ساحت روحانی خود می‌تواند خلیفه خدا در زمین باشد. خلافتی که به معنای مظهریت اسماء و صفات الهی است، ملاک برتری و شرافت انسان است، نه جنبه جسمانی او.

ویژگی اختیار در انسان برای انتخابگری وی در طول فرصت عمر دنیاست پس از اتمام این فرصت امتحان الهی، در نشئه ی قیامت که موعد حساب و کتاب اعمال است این ویژگی (در معنای دنیایی اش) دیگر وجهی ندارد زیرا قرار نیست در بهشت، آزمون و امتحانی باشد تا اختیار بکار آید. بلکه در آن نشئه، هر کس، پاداش و یا عقاب اعمال مختارانه خود را دریافت خواهد کرد. در نتیجه انسان، تنها وسایل کمال که اختیار یکی از آنهاست را از دست می دهد نه خود کمال را بلکه می توان گفت: انسان در بهشت به میوه ی اختیار یعنی کمال و ارزش حقیقی و خواست و میل خوبیها و نیکویی ها دست می یابد.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;679969 نوشت:

سلام علیکم:Gol:

با مراجعه به قرآن و تفسیرهایی که بر آن نوشته شده است، هیچ جای شک و شبهه باقی نمی ماند که فقط این انسان نیست که در میان مخلوقات از اختیار برخوردار است بلکه بسیاری از موجودات حداقل موجودات زنده از این نعمت بزرگ بهره مند هستند. منتها اراده و اختیار در هر یک از موجودات معنای خاص خود را داشته و سطح و درجه مشخصی بسته به ظرفیت وجودیشان دارد.

نظریه مختار بودن فرشتگان و سایر موجودات در منابع فلسفی و خصوصاً در کتاب گرانسنگ اسفار ملاصدرا نیز مورد اشاره قرار گرفته است. بنابراین، دلیل برتری انسان بر حیوانات به لحاظ ساحت روحی و قوای نفس ناطقه انسانی، نظیر عقل و معرفت قلبی خواهد بود. انسان به اعتبار ساحت روحانی خود می‌تواند خلیفه خدا در زمین باشد. خلافتی که به معنای مظهریت اسماء و صفات الهی است، ملاک برتری و شرافت انسان است، نه جنبه جسمانی او.

ویژگی اختیار در انسان برای انتخابگری وی در طول فرصت عمر دنیاست پس از اتمام این فرصت امتحان الهی، در نشئه ی قیامت که موعد حساب و کتاب اعمال است این ویژگی (در معنای دنیایی اش) دیگر وجهی ندارد زیرا قرار نیست در بهشت، آزمون و امتحانی باشد تا اختیار بکار آید. بلکه در آن نشئه، هر کس، پاداش و یا عقاب اعمال مختارانه خود را دریافت خواهد کرد. در نتیجه انسان، تنها وسایل کمال که اختیار یکی از آنهاست را از دست می دهد نه خود کمال را بلکه می توان گفت: انسان در بهشت به میوه ی اختیار یعنی کمال و ارزش حقیقی و خواست و میل خوبیها و نیکویی ها دست می یابد.

موفق باشید ...:Gol:

سلام

پس اگه خلاصه وار بخوام بگم، اصلا آزادیی ندارن که بخوایم از محدودیتهاشون صحبت کنیم!! یعنی مثل دستگاهی که مثلا برای تولید خودرو طراحی شده و غیر از این نمیتونه کاری کنه و نوع خودرو هم به کیفیت دستگاه و... بستگی داره!!
البته در این تعریف چیز جذابی ندیدم!

Masood11;680633 نوشت:
سلام

پس اگه خلاصه وار بخوام بگم، اصلا آزادیی ندارن که بخوایم از محدودیتهاشون صحبت کنیم!! یعنی مثل دستگاهی که مثلا برای تولید خودرو طراحی شده و غیر از این نمیتونه کاری کنه و نوع خودرو هم به کیفیت دستگاه و... بستگی داره!!
البته در این تعریف چیز جذابی ندیدم!


سلام مجدد:Gol:

چنانکه گفتیم آزادی و اختیار در معنای دنیایی اش در نشئه ی برزخ و قیامت وجود ندارد بلکه جنس آن متفاوت است آزادی و اختیاری فراتر از حد تصور که قابل توصیف نیست، چنانکه طبق روایات نعمات بهشتی در وصف نمی گنجد و با آنچه با گوش می شنویم زمین تا آسمان متفاوت اند.

نشئه ی قیامت، مقام تحقق بی بدیل خواسته ها و منویات اهل ایمان و بهشتیان است. سخن از اختیار و انتخاب یک چیز از بین دو یا چند امر نیست! شیوه ای که در دنیا مرسوم است.(دقت کنید) صحبت فراهم بودن هر چیزی است که بهشتیان بر اساس شایستگی و شأن و منزلت شان بخواهند. آیا در بین واژه ها می توان تعریفی فراتر از این تعریف برای اختیار و آزادی واقعی که برای بهشتیان فراهم شده یافت؟

موفق باشید ...:Gol:

بنام خدا

سلام علیکم-:Gol:

سؤال: محدودیت های بهشتیان در بهشت کدامند؟

پاسخ: با تشکر از مشارکت همه دوستان جمعبندی بحث "محدودیتهای بهشتیان در بهشت" را با نکاتی تقدیم می کنیم:

اول. وضعیت بهشت و بهشتیان امری نیست که بتوان با مناسبات دنیایی آن را مقایسه نمود اصولاً ماهیت دنیا و آخرت تفاوت صد در صدی دارند. بر اساس این تفاوت ماهیتی، برخلاف محدودیتهای نشئه ی دنیا و برزخ، در نشئه ی قیامت، هیچ محدودیتی در درخواست ها و تمایلات بهشتیان وجود ندارد. این حقیقتی است که آیات گوناگون قرآن به آن شهادت می دهند. برخی از این آیات عبارتند از: "و فیها ما تشتهیه الانفس و تلذّ الاعین؛(زخرف (43) آیه 71) در بهشت آن چه دل می‏خواهد و چشم از آن لذّت می‏برد، موجود است".؛ "و لکم فیها ما تشتهی انفسکم و لکم فیها ما تدّعون؛(فصلّت (41) آیه 31) برای شما هر چه بخواهید، در بهشت فراهم است و هر چه طلب کنید، به شما می‏دهند" ؛ "و هم فیما اشتهت انفسهم خالدون؛(انبیا (21) آیه 102.) بهشتیان در آن چه دلشان می‏خواهد جاودانه متنعّم هستند" ؛ "لهم فیها ما یشاؤون؛(نحل (16) آیه 31) برای بهشتیان آن چه را که بخواهند وجود دارد"

دوم. وقتی گفته می شود که بهشتیان هرچه بخواهند فراهم است حقیقتاً فراهم است و محدودیتی ندارد لکن آنچه از دایره این همه چیز خارج می شود امور محال، بیهوده و خلاف واقع و حقیقت است که یا فرد بهشتی بدلیل کمال نفسانی اصولاً چنین تقاضائی نمی کند(مثل تقاضای خدا شدن) و یا آن خواسته خارج از مدار حقیقت و محال و ناشدنی است. بعلاوه بعضی از خواسته ها و مطلوبها به اقتضاء ذهنیت های دنیایی افراد است بدون شک، انسان پس از عبور از این مرحله و نشئه از این خواسته ها تهی خواهد شد. بعبارتی خواسته ها و منویات روح متکامل، نیز متکامل خواهد شد. در همین راستا در پاسخ به تصور یکی شدن ویژگیهای مخلوق با خالق در بهشت گفتنی است: چنین نیست که تمام ویژگیهای مخلوق با خداوند مشترک شود، اگر فرد بهشتی حتی تمام صفات خداگونه شدن را هم داشته باشد در چند مسأله متفاوت است: اول) خدا بودن و مخلوق بودن ؛ دوم) بی نیازی خدا و نیازمندی مخلوق ؛ سوم) بی انتهایی خدا و نهایت داشتن مخلوق ؛ چهارم) حاکمیت اراده خدا و محکوم بودن مخلوق و پنجم) استقلال خدا و وابستگی مخلوق.

سوم. اگر کسی بگوید: " مثلا خدا هر چی بخواد میشه، بهشتیا هم هر چی بخوان میشه و...! حالا تفاوتشون کجاست!؟" در پاسخ می گوییم: تفاوت در این است که آنچه خدا می خواهد و اراده می کند بنحو استقلالی تحقق می یابد اما آنچه بنده کامل می خواهد و محقق می شود باذن الله و به نحو غیراستقلالی است.

چهارم. از آنجاییکه که خداوند مادي و محدود به زمان و مكان نيست در بهشت صحبت از حد و مرز مکانی با خدا نیست که چنین فرض بگیریم که آیا بین پیامبر اکرم (ص) و خدا مرزی وجود دارد یا خیر؟ چنین سؤال و فرضی از پایه غلط است! زیرا خدا در همه مكان ها و همه زمان ها و همه نشئات (دنیا و برزخ و قیامت) به يك نحو حضور دارد. و قربی که بین خداوند و بندگان مطرح است قرب معنوی است که بدون شک، نبی مکرم اسلام (ص) از عالی ترین درجه قرب الهی برخوردار است.

پنجم. در پاسخ به این اشکال که: " اگر ما در بهشت یک چیز را بخواهیم که بشود اما یک بهشتی دیگر بخواهد که آن نشود آنوقت چی میشه؟!" گفتنی است: اصل تضاد مربوط به دنیاست و عالم قیامت که عالی ترین نشئه در سیر صعودی است فاقد این قبیل تضادهاست. یعنی بهشتیان به سطحی از درک و معرفت و حقیقت می رساند که متضاد با هم نمی اندیشند و اراده نمی کنند، از آنجاییکه به کمال رسیده اند علیه یکدیگر و در مخالفت با هم چیزی نمی خواهند. به فرض اینکه در موردی چنین تضادی پیشامد کند، درجه ایمان و کمال افراد در رفع این مسأله مؤثر است. فلذا تضادی رخ نخواهد داد همه در آن مقام تسلیم و راضی به خواست و اراده خداوند هستند.

ششم. در قیامت و بهشت، به هیچ نحو، کاغذبازی و پارتی بازی و مسائلی از این دست مطرح نیست، همه امور به خواست و اراده تکوینی خداوند برای برخورداری بهشتیان فراهم گشته، و هر کسی بر اساس رتبه و مقامی که دارد، آگاهانه همان چیزهایی را می خواهد که بر اساس درجه اش می داند شایستگی دارد. در همین دنیا گرچه معمولاً انسانهای غیرمتکامل و کم خرد گرفتار زیاده خواهی هایی هستند اما صاحبان خرد بر اساس موقعیت و منزلت خود خواسته ها و تقاضاهاشان را مطالبه می کنند. چنانکه هیچگاه یک کارمند ساده، مطالبه ی حقوق و امتیازات یک وزیر یا وکیل را نمی کند. در قیامت نیز همین آگاهی برای بهشتیان در همه مراتب و درجات بصورت تکوینی وجود دارد.

هفتم. البته در قیامت و بهشت، سیر کمال معنوی و تقرب به خدا ادامه دارد اما اینکه مقامات و درجات بهشتیان متفاوت است یک امر تکوینی و نتیجه انتخاب، ایمان و عمل خود انسانهاست، بعبارتی بازتاب و تجسم دستاوردهای انسان و رویکرد کمالی که در دنیا داشته اند را در قیامت و در بهشت دریافت می کنند. فلذا این برداشت که تعدد مقامات و درجات بهشتیان، نوعی بی عدالتی است نشان از عدم درک درست از مفهوم عدالت است! عدالت به معنای تساوی نیست که انتظار داشته باشیم خداوند در قیامت همه ابناء بشر را در یک بهشت و یک سطح و درجه قرار دهد بلکه عدالت بدین معناست که خداوند حق هر کسی را چنانکه شایسته آنست به وی بدهد.

هشتم. در همه ی نشئات دنیا و برزخ و قیامت، تنها اراده مؤثر در عالم وجود اراده حضرت باریتعالی است و دیگر اراده ها وابسته و تابع اراده خداوند هستند. این حقیقت، در نشئه ی قیامت که روز حاکمیت مطلق الهی و مقام تجلی اراده اوست بطور آشکار و عیان بروز و ظهور می یابد. در روز قیامت، کسی نمی تواند از خودش مستقلاً اراده ای داشته باشد که بخواهد کار پسندیده انجام دهد یا کار ناپسند؟! هر چه هست اراده خداوند است و اراده حضرت حق جز خیر و خوبی نیست. تنها آنچه در بهشتیان هست خواست و میل است، خواستن و اظهار تمایل به هر چیز پسندیده ای که ملایم طبعشان باشد. آنها می خواهند و به اراده خدا هرچه بخواهند فراهم است. (لهم ما یشاوون عند ربهم ؛ «هرچه بهشتیان بخواهند برای آنها نزد پروردگارشان مهیاست»)(شوری/22)

نهم. در پاسخ به این اشکال که "تکلیف اختیار انسان در بهشت چه می شود؟" گفتنی است: به طور قطع، موهبت اختیار به معنایی که در دنیا مفهوماً أو مصداقاً می شناسیم در برزخ و قیامت مطرح نیست. چنانکه آیه شریفه يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ. دلالت‌ دارد بر آنكه‌ در عالم‌ برزخ‌ هيچكس‌ نمي‌تواند بدون‌ اذن‌ و اجازۀ حضرت‌ پروردگار سخن‌ گويد؛ و از ابتداي‌ شروع‌ عالم‌ برزخ‌ كه‌ انتهاي‌ عالم‌ دنيا و نقطۀ مرگ‌ است‌ كه‌ حائل‌ و فاصلۀ بين‌ دو نشأۀ دنيا و برزخ‌ است‌ اختيار از انسان‌ سلب‌ ميگردد و ديگر دروغ‌ پردازي‌ و مصلحت‌ انديشي‌هائي‌ كه‌ در اين‌ دنيا براي‌ رسيدن‌ به‌ منافع‌ تخيّلي‌ بكار ميبرد، در آنجا بدرد نمي‌خورد. (بنقل از کتاب معاد شناسی، علامه حسینی طهرانی، ج دوم) بنا بر این، گرچه بهشتیان بدلیل کمالاتی که کسب کرده اند، مشمول رحمت الهی شده و نیز به اقتضای حاکمیت خیر و خوبی و حق در قیامت، خواسته هاشان همه پسندیده و خیر است اما اینطور نیست که با اختیار و اراده خودشان هر کاری بخواهند انجام داده و با این خواست بتوانند به هر چیزی دست یابند بلکه این خواستهای مطلوب و پسندیده به اراده حضرت حق فراهم و محقق است.

دهم. با مراجعه به قرآن و تفاسیرروشن می شود که فقط انسان نیست که در میان مخلوقات از اختیار برخوردار است بلکه بسیاری از موجودات حداقل موجودات زنده از این نعمت بزرگ بهره مند هستند. منتها اراده و اختیار در هر یک از موجودات معنای خاص خود را داشته و سطح و درجه مشخصی بسته به ظرفیت وجودیشان دارد. بعلاوه اینکه ویژگی اختیار در انسان برای انتخابگری وی در طول فرصت عمر دنیاست پس از اتمام این فرصت، در نشئه ی قیامت که موعد حساب و کتاب اعمال است این ویژگی (در معنای دنیایی اش) دیگر وجهی ندارد زیرا قرار نیست در بهشت، آزمون و امتحانی باشد تا اختیار بکار آید. بلکه در آن نشئه، هر کس، پاداش و یا عقاب اعمال مختارانه خود را دریافت خواهد کرد. در نتیجه انسان، تنها وسایل کمال، که اختیار یکی از آنهاست را از دست می دهد نه خود کمال را بلکه می توان گفت: انسان در بهشت به میوه ی اختیار یعنی کمال و ارزش حقیقی و خواست و میل خوبیها و نیکویی ها دست می یابد.

موفق باشید ...:Gol:

موضوع قفل شده است