جمع بندی آیا دلبستگی به غیر همسر، فقط برای زنان عادی عیب است؟

تب‌های اولیه

87 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا دلبستگی به غیر همسر، فقط برای زنان عادی عیب است؟

با سلام و احترام خدمت کارشناس و کاربران محترم

تا جایی که میدانم ، هر انسانی که حداقل اعتقادی به اخلاق و وفاداری در عشق داشته باشد ، خیانت در ازدواج را ناپسند و زشت می داند
حالا میخواهد این خیانت ، قلبی باشد یا عملی ، قبل از ازدواج و در دوران نامزدی باشد یا بعد از ازدواج
به هر حال وقتی انسان به کسی بله گفت اما در زمانی که دل در گرو او دارد ، به شخص دیگری دل ببندد ، خائن محسوب خواهد شد

اما چرا وقتی به پیامبران و امامان میرسیم ، این قانون عوض میشود؟!!

1 - زلیخا شوهر داشت و به حضرت یوسف(ع) دل بست و جتی قصد همخوابی با او را داشت!! خب تنبیه هم شد و زندگی بسیار دشواری داشت ، اما بر عشق خودش (عشق ناپاک خودش) استوار ماند تا بالاخره خدا به حضرت یوسف(ع) دستور داد که با او ازدواج کند!!!

2 - حضرت محمد(ص) دختری بنام زینب را برای فرزند خوانده اش زید به همسری گرفت. اما بعد از اختلافاتی که منجر به طلاق شد ، خود پیامبر(ص) با زینب ازدواج کرد که آن هم به دستور خدا بود. تا اینجا مشکل خاصی نیست چون ازدواج حلالی صورت گرفته ، بعد هم طلاق ، و هر زن مطلقه ای هم حق دارد دوباره ازدواج کند. اما مشکل در این است که تا جایی که من میدانم زینب دل در گرو پیامبر(ص) داشت و ابتدا خیال میکرده که خود پیامبر خواستگارش است و حتی بارها این مطلب را به شوهرش می گفت و بدش نمی آمد از شوهرش جدا شود و زن پیامبر بشود! که خب خدا هم این خواسته او را اجابت کرد!

3 - ملیکا همسر امام حسن عسکری(ع) قرار بود با یک شاهزاده ازدواج کند. اما قبل از ازدواجش خوابی می بیند که پسر دیگری بنام حسن تو را میخواهد و تو باید زن او بشوی و ملیکا هم که الان نامزد مرد دیگری است به آن جوان دل می بندد (که از زبان کارشناسان دینی در انتهای داستان این عشق بیان میشود که وقتی ملیکا اسیر میشود در انتظار است تا زودتر به معشوق خویش برسد). در ادامه هم قصر خراب میشود و ازدواج ملیکا و شاهزاده به هم میخورد و در آخر ماجرا هم طبق حوادثی ملیکا به امام حسن(ع) میرسد و با هم ازدواج میکنند

نتیجه اینکه یکی از موارد زیر درست خواهد بود:

الف) خیانت قلبی به نامزد یا همسر ، در صورتی برای خانمها زشت است که طرف مقابلشان یک مرد عادی باشد. اما اگر طرف مقابلِ زن ، امامان یا پیامبران باشند ، خیانت به شوهر اشکالی ندارد!!

ب) خیانت بطور کلی اشکالی ندارد و خانمهایی که میخواستند خیانت کنند و از ترس گناه خیانت نکرده اند کلاه گشادی سرشان رفته! چون اگر خانمی شوهر یا نامزد داشته باشد و عاشق مرد دیگری بشود ، فی نفسه خطایی مرتکب نشده است. اما نمی تواند همزمان با هر دو باشد. پس یا باید با شوهرش زندگی کند و عشقش را در دلش نگه دارد ، یا اینکه می تواند طلاق بگیرد و برود زن مردی شود که عاشقش شده. البته اگر فقط با مردی نامزد باشد و عاشق مرد دیگری بشود که دیگر حل است ، به راحتی میتواند برود با آن مرد دیگر ازدواج کند و گناهی هم نکرده است

اینها نتیجه گیری های من هستند. اگر نادرست است ، لطفاً با دلیل قانع کننده بفرمائید

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عامل

[="Arial"][="Blue"]سلام
همونطور که اشاره کردید خانمی که به عقد کسی در آمده جایز نیست با دیگری رابطه داشته باشد.
و اگر به دیگری علاقه دارد میتواند طلاق گرفته و به عقد او درآید.
بدین ترتیب صرف نام گذاری و نامزدی بدون عقد اعتباری نداشته و بدون طلاق قابل بر هم زدن است.
اما در مورد مواردی که بیان کردید تذکر چند نکته باعث از بین رفتن ابهامات خواهد شد.
1. جناب زلیخا بعد از توبه و استغفار لایق حضرت یوسف (علیه السلام) شد نه در عین حال گناه و خیانت.
بنابراین عشق او هنگامی که همسر عزیز مصر بود ناپاک بود اما همین عشق بعد مرگ عزیز مصر و توبه زلیخا ناپاک نیست.
2. جریان زینب و زید و طلاق آنها بدلیل عدم سازگاری آنها با یکدیگر بود که برخی دلیل آنرا اختلاف طبقات اجتماعی آندو بیان کرده اند.
و از طرفی این ادعا که زینب گمان میکرد پیامبر (ص) او را برای خود خواستگاری کرده است، معقول نیست چرا که عاقد نام داماد را میبرد و عروس هم با علم به این مطلب عقد را منعقد میکند.
3. جریان سوم هم قرار بوده ازدواجی صورت بگیرد و تا قبل از عقد خانم میتواند نظرش را عوض کند و با دیگری ازدواج کند. بنابراین مورد سوم بالکل متفاوت است.
اما نکته ای که در دو مورد اول قابل توجه است اینست که مشروعیت عمل زمانی صورت میگیرد که یک معصوم آنرا انجام دهد نه یک غیر معصوم. بنابراین عمل جناب زلیخا در زمان حیات شوهرش هیچ توجیهی ندارد و مذموم است. همچنین اگر ثابت شود که جناب زینب در زمانی که همسر زید بود به پیامبر عشق میورزید (البته این مطلب بعید به نظر میرسد)
با این مقدمات به نظر میرسد نتایجی که جنابعالی گرفتید صحیح نباشد.
در پناه حق باشید...
[/]

عامل;797404 نوشت:
سلام
سلام و درود به شما استاد عزیز
تشکر بابت پاسخ

عامل;797404 نوشت:
1. جناب زلیخا بعد از توبه و استغفار لایق حضرت یوسف (علیه السلام) شد نه در عین حال گناه و خیانت.
بنابراین عشق او هنگامی که همسر عزیز مصر بود ناپاک بود اما همین عشق بعد مرگ عزیز مصر و توبه زلیخا ناپاک نیست
پس آیا میشود اینطور نتیجه گرفت که اگر زنی شوهر داشت اما به مرد دیگری علاقمند شد ، تا اینجا مرتکب گناهی نشده. بلکه نباید این عشق را بروز بدهد. ببینید استاد ، عشق زلیخا در راستای همان خیانت بوده. و نتیجه گیری من بر مبنای موارد زیر است به این صورت:

الف) زلیخا شوهر دارد
ب) عاشق مرد دیگری میشود
(گناه)
ج) شوهرش می میرد و او همچنان عاشق آن مرد دیگر است (پس لااقل از عشقش برنگشته و همچنان همان را در دل دارد)

د) خدا کمکش می کند تا با یوسف ازدواج کند

برای بیان بهتر منظورم 4 سؤال می پرسم (البته اگر علاوه بر پاسخ به این 4 سؤال توضیح دیگری به نظرتان ضروری رسید بفرمائید):

1 - آیا سند یا دلیلی وجود دارد که نشان بدهد زلیخا از خیانت به شوهر پشیمان شده و توبه کرده بود؟

2 - با فرض الف ، آیا توبه زلیخا به گونه ای بود که اگر دوباره شوهرش زنده میشد ، آن وقت زلیخا (با توجه به توبه اش) دیگر عاشق یوسف نمیشد؟

3 - با فرض قبول الف و ب ، زنی مرتکب گناه خیانت به شوهر شده اما بعد از مرگ شوهر و توبه ، خداوند به او کمک می کند تا به مردی که عاشقش بوده برسد و تازه او را جوان هم می کند. آیا بعد از توبه ، نیاز بود که خدا او را به وصال معشوق هم برساند؟ آیا فقط پذیرش توبه کافی نبود؟

4 - اگر امروز زنی شوهر داشته باشد و عاشق مرد دیگری شود و بعد از مرگ شوهر ، برود با آن مردی که عاشقش شده بوده ازدواج کند ، و بگوید از کار قبلم توبه کردم اما خب هنوز عاشق آن مرد غریبه هستم ، قضاوت در جامعهء اسلامی درمورد او چگونه خواهد بود؟

برای حفظ نظم ، موارد بعدی را بعد از شنیدن پاسخ شما مطرح می کنم

خیانت از نظر شما چیست؟

هر گاه فردی تعهد بدهد و بعد آن را نقض کند.

مثلا زنی مردی را عقد کند و بعد با مرد دیگری باشد.
مردی زنی را عقد کند و تعهد بدهد با زن دیگری نباشد. و ان را نقض کند.

اما شرط مرد برای نگرفتن چند زوجه، شرعی نبوده و پذیرفته نمیشود Smile

Reza-D;797446 نوشت:
سلام

با سلام خدمت برادر گرامی Reza-D که احترام زیادی برای او و متونش قائلم:Gol:
به نظر بنده جناب زلیخا ابتدا از روی هوس میل به جناب یوسف علیه السلام پیدا کرد و بعد عاشق او شد. نباید عشق و هوس را با هم خلط کرد. در ابتدا هوس بود و غلط و بعد ها واقعا عاشق شد. شاید اگر همچنان بر هوس باقی می ماند هیچگاه دستور ازدواج با ایشان از سوی خدا صادر نمی شد الله اعلم
و اما زینب بنت جَحش : یک سنت غلط در جاهلیت بود که پسر خوانده را همانند فرزند واقعی می دانستند و همسر او را بر پدر خوانده(بعد از طلاق ) حرام می دانستند ، از این رو خدا با این حکم این عمل اشتباه را منسوخ کرد. و اینکار را باید پیامبر امت انجام می داد. رجوع کنید به احزاب 37
موفق باشید:Gol:

و طاها;797450 نوشت:
خیانت از نظر شما چیست؟
هر گاه فردی تعهد بدهد و بعد آن را نقض کند
سلام
قبل از پرداختن به معنای خیانت ، خوب است به معنای تعهد بپردازیم

تعهد از نظر شما چیست؟
صرفاً آن دو جمله ای که توسط عاقد خوانده میشود؟
یا آن چند امضائی که از دو طرف گرفته میشود؟
آیا شما زمانی که با دخترخانمی نامزد هستید ، به خود اجازه می دهید به زن دیگری فکر کنید؟
و یا می پذیرید که نامزد شما به مرد دیگری فکر کند؟

تعهد از نظر من ، این است که از نظر قلبی کسی را در زندگی خود بپذیریم و او نیز این پذیرش ما را قبول و باور کند (و بالعکس)
و بعد از طی شدن این مراحل ، هر دو نفر به یکدیگر تعهد دارند و در برابر هم مسئول هستند
خطبهء عقد ، فقط دامنهء این تعهد و مسئولیت را وسیع تر می کند

مکیال;797464 نوشت:
با سلام خدمت برادر گرامی Reza-D که احترام زیادی برای او و متونش قائلم
سلام برادر عزیز. شما لطف دارید ، این احساس دو طرفه است :Gol:

مکیال;797464 نوشت:
به نظر بنده جناب زلیخا ابتدا از روی هوس میل به جناب یوسف علیه السلام پیدا کرد و بعد عاشق او شد. نباید عشق و هوس را با هم خلط کرد
بیائید فرض کنیم از ابتدا هم از روی هوس نبوده و از همان ابتدا زلیخا عاشق یوسف شده بود. آیا در این صورت شما احساس و عمل او را تایید می کنید؟ اگر بفرمائی "خیر" ، پس در آن صورت باز هم عمل زلیخا اشتباه خواهد بود. چه از روی هوس باشد و چه از روی عشق

مکیال;797464 نوشت:
و اما زینب بنت جَحش : یک سنت غلط در جاهلیت بود که پسر خوانده را همانند فرزند واقعی می دانستند و همسر او را بر پدر خوانده(بعد از طلاق ) حرام می دانستند ، از این رو خدا با این حکم این عمل اشتباه را منسوخ کرد. و اینکار را باید پیامبر امت انجام می داد
بنده هم در متن خودم اشاره کردم که تا اینجای موضوع مشکلی ندارم:
Reza-D;796430 نوشت:
حضرت محمد(ص) دختری بنام زینب را برای فرزند خوانده اش زید به همسری گرفت. اما بعد از اختلافاتی که منجر به طلاق شد ، خود پیامبر(ص) با زینب ازدواج کرد که آن هم به دستور خدا بود. تا اینجا مشکل خاصی نیست
اما ایراد من به بخش دیگری از ماجرا بود که در ادامهء همان بخش عرض کردم

البته همانطور که گفتم برای حفظ نظم ، تا زمان پاسخ استاد "عامل" به پرسش های پست شماره 4 ، به سایر موارد نمی پردازم

[="Times New Roman"]سلام:Gol:
آقا رضا عاشق شدن اختیاریست؟
فراموش کردن معشوق چطور؟

عارف;797495 نوشت:
[=Times New Roman]سلام:Gol:
آقا رضا عاشق شدن اختیاریست؟
فراموش کردن معشوق چطور؟
سلام برادر عزیز (خیلی عزیز)
هم بله م هم خیر. صحبت در مورد عاشق شدن ، اختیاری بودن یا عدم آن ، چگونگی شکل گرفتن و..... خیلی زیاد است. باور بفرمایید قصد شانه خالی کردن از پاسخ را ندارم ، واقعاً بحثش مفصل است. اما نکتهء مد نظر بنده این است که تا جایی که من می دانم اسلام از مسلمین انتظار دارد عاشق نشوند. به عبارتی حتی اگر بپذیریم که عاشق شدن اختیاری نیست ، باز هم از نظر اسلام توجیه قابل پذیرشی برای اقدام نیست. لذا تفتوتی نمی کند که نظر امثال بنده چه باشد. البته این نظر بنده است ، نظر شما را هم می شنوم. اگر دلیلی برای طرح سؤالتان داشته اید و حتماً باید نظر خودم را بگویم ، بفرمائید تا اطاعت امر کنم

[=Times New Roman]

Reza-D;797501 نوشت:
سلام برادر عزیز (خیلی عزیز)
هم بله م هم خیر. صحبت در مورد عاشق شدن ، اختیاری بودن یا عدم آن ، چگونگی شکل گرفتن و..... خیلی زیاد است. باور بفرمایید قصد شانه خالی کردن از پاسخ را ندارم ، واقعاً بحثش مفصل است. اما نکتهء مد نظر بنده این است که تا جایی که من می دانم اسلام از مسلمین انتظار دارد عاشق نشوند. به عبارتی حتی اگر بپذیریم که عاشق شدن اختیاری نیست ، باز هم از نظر اسلام توجیه قابل پذیرشی برای اقدام نیست. لذا تفتوتی نمی کند که نظر امثال بنده چه باشد. البته این نظر بنده است ، نظر شما را هم می شنوم. اگر دلیلی برای طرح سؤالتان داشته اید و حتماً باید نظر خودم را بگویم ، بفرمائید تا اطاعت امر کنم

شما هم عزیزی برادر:Gol:
بخش قرمز...
دلیلش اینه که کار اختیاری مستوجب ثواب و عقاب است!
حال آنکه خیانت قطعا مستوجب عقاب است (خواه در دنیا، خواه آخرت)
از طرفی شما عشق به غیر از همسر را و یا فراموش نکردن عشق غیر را (البته این معنای ضمنی از فرمایشات شماست) خیانت دانستید.
لذا این شبهه به وجود می آید که عاشق عمدا عاشق شده است و یا اینکه کسی که با خاطره عشقی از یک عشق کهنه ، با کسی دیگر پیوند ازدواج بسته، عمدا آن را فراموش نمیکند و لذا هر دو خائن هستند.
این دلیل سوال حقیر بود!

عارف;797521 نوشت:
لذا این شبهه به وجود می آید که عاشق عمدا عاشق شده است و یا اینکه کسی که با خاطره عشقی از یک عشق کهنه ، با کسی دیگر پیوند ازدواج بسته، عمدا آن را فراموش نمیکند و لذا هر دو خائن هستند
بله نظر من همین است. توضیح می دهم:
بطور معمول اگر به عشق نگاه کنیم ، عشق چندان اختیاری نیست و این از اعتقادات خود من هست. حتی اگر خاطرتان باشد با برخی دوستان در سایت سر این موضوع اختلاف داشتم که آنها می گفتند عشق خودش بوجود می آید اما من بطور کامل این را قبول ندارم

اما موضوع این تاپیک مقداری متفاوت است ، به چند دلیل:

1 - موضوع زلیخا درمورد زنی است که شوهر داشته ، نه زنی که مجرد باشد. لذا از زنی که متاهل است انتظار است که از روی وفاداری احساسش را کنترل کند ، نه آنکه مثل جوانان به دنبال عشق برود. چون اگر قرار باشد هر کسی (زن یا مرد) بعد از ازدواج عاشق شود با این توجیه که دست خودم نیست ، ان وقت سنگ روی سنگ بند نمیشود

2 -

عشق زلیخا به یوسف قبل از ازدواج نبوده که بگوئیم عشق پاکی بوده و امتداد آن بلا اشکلال است

3 - تا جایی که بنده می دانم ، شواهدی هم در دست نیست که زلیخا مایل به شوهرش نبوده و او را به زور به شوهری داده باشند که بگوئیم از ابتدا شوهرش را دوست نداشته و وقتی یوسف را دیده ، عاشقش شده

4 - زلیخا حتی پس از مرگ شوهر نیز همچنان به یاد یوسف بوده. یعنی یوسف بطور کامل جای شوهر را برای او گرفته بود. از زمان وجود شوهر تا بعد از مرگ او

با سلام

زلیخا که مسلمون نبود که بخوایم این انتظار رو ازش داشته باشیم .

[="Times New Roman"]

Reza-D;797527 نوشت:
لذا از زنی که متاهل است انتظار است که از روی وفاداری احساسش را کنترل کند ، نه آنکه مثل جوانان به دنبال عشق برود.

نکته در اینجاست برادر!
عاشق شدن یا زخم عشق داشتن به خودی خود نه ارادی است و نه خیانت.
ولی کنترل نکردن آن یا به قول شما دنبال عشق نابه جا رفتن خیانت است.
کسی که به خاطر خدا پا روی دل بگذارد مستوجب پاداش عظیمی است و کسی که به خاطر نفس خیانت کند بالعکس.
(البته این نظر شخصی حقیر است)

عارف;797549 نوشت:
عاشق شدن یا زخم عشق داشتن به خودی خود نه ارادی است و نه خیانت
پس اعتقاد شما این است که اگر زنی (چون صحبت درمورد خانمهاست) شوهر داشته باشد اما عاشق مرد دیگری بشود ، ولی به ظاهر به شوهرش نشان بدهد که او را دوست دارد ، کار اشتباهی مرتکب نشده

بجای پاسخ ، یک درخواست از شما دارم
لطفاً پست شماره 4 بنده را بخوانید و به سؤالاتی که مطرح کرده ام پاسخ بدهید. به علاوهء 1 سؤال دیگر:

آیا اگر زلیخا همسر حضرت یوسف بود و بعد عاشق عزیز مصر میشد و عین داستانی که می دانیم ، برعکس آن تکرار میشد ، آیا پاسخ ها همینی بود که الان داریم می شنویم؟ منظورم فقط پاسخ های شما نیست ، کل پاسخ هایی که داریم می شنویم

همای رحمت;797539 نوشت:
با سلام
زلیخا که مسلمون نبود که بخوایم این انتظار رو ازش داشته باشیم .
سلام به شما خواهر گرامی و عرض تبریک بابت پست دولتی جدید :Nishkhand:

رسم وفاداری مسلمان و غیرمسلمان نمی شناسد. مگر اینکه زلیخا در قومی زندگی میکرده که خیانت به همسر چیز عادی باشد که با توجه به شنیده ها ، بعید است چنین باشد. من نمیخواهم از سفسطه برای همسو کردن دیگران با نظر خودم استفاده کنم ، ولی از شما خواهشی دارم. لحظه ای تصور کنید که ماجرا از نظر جنسیتی برعکس بود. یعنی مردی که زن دارد ، عاشق زن دیگری میشود و کلاً زن خود را فراموش می کند. بعد هم زنش می میرد و این مرد می رود با زنی که عاشقش بوده ازدواج می کند و خدا به آن مرد جوانی و زیبایی هم عطا می کند. دور از جان ، خودتان را جای زن اول بگذارید.......

نه با نگاه تعصبی ، اما با توجه به نگاهی که عرض کردم ، حالا هر پاسخی دارید بفرمائید. بنده سراپا گوش هستم

Reza-D;797485 نوشت:
سلام
قبل از پرداختن به معنای خیانت ، خوب است به معنای تعهد بپردازیم

تعهد از نظر شما چیست؟
صرفاً آن دو جمله ای که توسط عاقد خوانده میشود؟
یا آن چند امضائی که از دو طرف گرفته میشود؟
آیا شما زمانی که با دخترخانمی نامزد هستید ، به خود اجازه می دهید به زن دیگری فکر کنید؟
و یا می پذیرید که نامزد شما به مرد دیگری فکر کند؟

تعهد از نظر من ، این است که از نظر قلبی کسی را در زندگی خود بپذیریم و او نیز این پذیرش ما را قبول و باور کند (و بالعکس)
و بعد از طی شدن این مراحل ، هر دو نفر به یکدیگر تعهد دارند و در برابر هم مسئول هستند
خطبهء عقد ، فقط دامنهء این تعهد و مسئولیت را وسیع تر می کند

سلام
کار درست همین است. تا زمانی که خیانت و تعهد را تعریف نکنید بحثتان مبهم و عقیم است.
5 سوال پرسیدید
اما سوال اول
تعهد همان قول دادن میشود و تقریبا معنایش واضح است. و هر گاه با یک زبانی( رفتار، پیش فرض عرفی یا دینی یا قانونی یا لفظی یا کتبی ...) به طرف مقابل انتقال داده شود تعهد شکل گرفته است.
پس اگر زنی تعهد ندهد فقط با یک مرد باشد خیانت نکرده است. نهایتا گناه کرده است.
و اگر مردی تعهد ندهد فقط با یک زن باشد و بعدا با چند زن باشد خیانت نکرده است. نهایتا گناه کرده است.
سوال دوم و سوم
کدام عاقد؟ شرع یا غیر شرع مثل وکیل بی دین یا کشیش. طرفین مسلمان هستند یا خیر؟
طبعا به صرف عقل بدون شرع، خیر.
سوال چهارم
بستگی دارد چه تعهدی را به او منتقل کرده ام.
مسلما هر کس برای آینده قول بدهد یعنی یک مرد نباید زن دوم بگیرد.
و این یعنی چه ؟
سوال اخر
در دین خیر. چون پیش فرض این است که بعد از تعهد دائمی زن، حق فکر به غیر شوهر را ندارد.

اما نکته اخر
تعهد غیر از حب و دوست داشتن است. در تعهد حتی اگر شما حب شخصی در دلتان افتاد نباید اقدامی در جهت ان انجام دهید و باید سعی در دفع و رفع ان کنید.
نتیجه
قیاس کسی که در دوران ما است با کسی که 1000 سال پیش زندگی کرده است اشتباه است.
چون در گذشته هیچ کس به فکر این نبوده که تعهد داده است به مردی فکر نکند. دقت کنید شاید کار حرامی باشد یا غیر اخلاقی اما تعهد نداده. در فرهنگ کنونی و به شکل خاص این چنین تعهدی گاهی اوقات انتقال داده میشود.
قبل از عقد و تعهد، خیانت صورت نمیگیرد چون در حد دوستی و حب است نه تعهد.

با عرض سلام مجدد خدمت برادر گرامی:Gol:
تماما نظر شخصی بنده است ، امیدوارم خلاف حق ننویسم ان شاءالله :

Reza-D;797446 نوشت:
1 - آیا سند یا دلیلی وجود دارد که نشان بدهد زلیخا از خیانت به شوهر پشیمان شده و توبه کرده بود؟

دلیلش می تواند همان جوان شدنش باشد که خوب یک معجزه بود و معجزه هم بی اذن خدا نمی شود پس توبه قبول شد که ایشان جوان شدند.
Reza-D;797446 نوشت:
2 - با فرض الف ، آیا توبه زلیخا به گونه ای بود که اگر دوباره شوهرش زنده میشد ، آن وقت زلیخا (با توجه به توبه اش) دیگر عاشق یوسف نمیشد؟

توبه زلیخا از گناهانش و آن عملش بود ولی علاقه بعدی او به حضرت یوسف علیه السلام که دیگر گناه نبود. او ابتدا شیفته ظاهر یوسف علیه السلام شد و علاقه اش شیطانی بود و بعد علاقه مند به یوسف علیه السلام شد و این می توانست الهی بوده باشد الله اعلم.

Reza-D;797446 نوشت:
3 - با فرض قبول الف و ب ، زنی مرتکب گناه خیانت به شوهر شده اما بعد از مرگ شوهر و توبه ، خداوند به او کمک می کند تا به مردی که عاشقش بوده برسد و تازه او را جوان هم می کند. آیا بعد از توبه ، نیاز بود که خدا او را به وصال معشوق هم برساند؟ آیا فقط پذیرش توبه کافی نبود؟

شاید این خواسته یوسف علیه السلام بوده باشد که او جوان شود و به وصال برسد و خدا هم اجابت کرده است نه زلیخا.

Reza-D;797446 نوشت:
4 - اگر امروز زنی شوهر داشته باشد و عاشق مرد دیگری شود و بعد از مرگ شوهر ، برود با آن مردی که عاشقش شده بوده ازدواج کند ، و بگوید از کار قبلم توبه کردم اما خب هنوز عاشق آن مرد غریبه هستم ، قضاوت در جامعهء اسلامی درمورد او چگونه خواهد بود؟

نظر شخصی : اگر در زمانی که شوهر داشته علاقه به مرد دیگری پیدا کند و آنرا پنهان دارد از نظر اخلاقی خطا کرده ولی اگر در مرحله عمل بیاورد(همانند جناب زلیخا) از نظر شرعی گناه کرده است.
در کل به نظر بنده ایراد به خدا و معصومش نمی توان گرفت که اینکه بگوییم چرا خدا اجابت کرد ، خوب خواسته شمر علیه لعنه هم در گودال قتلگاه آن بود مگر انجام نشد؟؟ پس بگوییم خدا اجابت کرد؟؟ عالم قوانینی دارد که آن قوانین جز در موارد خاص به هم نخواهد خورد.
می دانم خوب جواب ندادم ، بضاعت ما همین بود.:ok:

Reza-D;797446 نوشت:
لف) زلیخا شوهر دارد
ب) عاشق مرد دیگری میشود (گناه)

با سلام

به نظر من زلیخا عاشق نشد بلکه یه هوس بود اگه حقیقتا عاشق بود که این همه حضرت یوسف ع رو اذیت نمیکرد

حالا به فرض که ایشون واقعا عاشق شده باشه نه به هیچ عنوان رفتارش درست نبود .

Reza-D;797446 نوشت:
ج) شوهرش می میرد و او همچنان عاشق آن مرد دیگر است (پس لااقل از عشقش برنگشته و همچنان همان را در دل دارد)

خب تا اینجا ش هم که توبه نکرده بود

Reza-D;797446 نوشت:
د) خدا کمکش می کند تا با یوسف ازدواج کند

نه اینطور نبوده .

Reza-D;797446 نوشت:
- آیا سند یا دلیلی وجود دارد که نشان بدهد زلیخا از خیانت به شوهر پشیمان شده و توبه کرده بود؟

خب اگر این وصلت سرگرفته (ازدواج حضرت یوسف ع وزلیخا) مطمئنا توبه کرده

Reza-D;797446 نوشت:
- با فرض الف ، آیا توبه زلیخا به گونه ای بود که اگر دوباره شوهرش زنده میشد ، آن وقت زلیخا (با توجه به توبه اش) دیگر عاشق یوسف نمیشد؟

خب مطمئنا دیگه عاشق نمیشد .اصلا عشقی در کار نبود .هوس بود،خودخواهی محض بود.

یه سوال برای خودم هم پیش اومد.

اگر خانم یا آقایی بعد از ازدواج عاشق شخص دیگه ای بشه وبخواد طلاق بگیره وبا اون ازدواج کنه !گناه نکرده ؟

Reza-D;797597 نوشت:
سلام به شما خواهر گرامی و عرض تبریک بابت پست دولتی جدید

رسم وفاداری مسلمان و غیرمسلمان نمی شناسد. مگر اینکه زلیخا در قومی زندگی میکرده که خیانت به همسر چیز عادی باشد که با توجه به شنیده ها ، بعید است چنین باشد. من نمیخواهم از سفسطه برای همسو کردن دیگران با نظر خودم استفاده کنم ، ولی از شما خواهشی دارم. لحظه ای تصور کنید که ماجرا از نظر جنسیتی برعکس بود. یعنی مردی که زن دارد ، عاشق زن دیگری میشود و کلاً زن خود را فراموش می کند. بعد هم زنش می میرد و این مرد می رود با زنی که عاشقش بوده ازدواج می کند و خدا به آن مرد جوانی و زیبایی هم عطا می کند. دور از جان ، خودتان را جای زن اول بگذارید.......

با سلام "بسیارممنون

نه واقعا اگه اینطور باشه که اصلا کار درستی نیست وخدا هم از اون بنده راضی نیست مگه اینکه شخصی که بهش ظلم شده ،اون یکی (ظالمه)رو ببخشه .

حتی در قرآن به صراحت نیومده که حضرت یوسف ع وزلیخا با هم ازدواج کردند .

مگه اینکه واقعا زلیخا یا هرشخص دیگه ای که این رفتار زشت رو مرتکب شده، از این کارش پشیمون شده باشه .

مکیال;797623 نوشت:
و ابتدا شیفته ظاهر یوسف علیه السلام شد و علاقه اش شیطانی بود و بعد علاقه مند به یوسف علیه السلام شد و این می توانست الهی بوده باشد
پاسخ های شما تا حدودی قابل قبول است. بخصوص بخشی که نقل قول کردم

مکیال;797623 نوشت:
خواسته شمر علیه لعنه هم در گودال قتلگاه آن بود مگر انجام نشد؟؟ پس بگوییم خدا اجابت کرد؟؟
این قیاس شما مع الفارق است
جوان شدن یک امر طبیعی و جزء قوانین ین جهان نیست

همای رحمت;797640 نوشت:
خب اگر این وصلت سرگرفته (ازدواج حضرت یوسف ع وزلیخا) مطمئنا توبه کرده

مکیال;797623 نوشت:
پس توبه قبول شد
می دانید مشکل من بیشتر در کدام بخش موضوع است؟
تا جایی که من می دانم ، شنیده ام و حتی دیده ام (شاید هم نظرم اشتباه باشد) پذیرش توبه شامل دو اصل اساسی است:
بیزاری از گناه - جبران گناه

قبول دارم که میشود تفکیکی بین عشق اول زلیخا (در زمان تاهل) و عشق دوم زلیخا (در زمان پس از مرگ شوهر) قائل شد. بخصوص با توضیحی که جناب "مکیال" دادند و من نقل قول کردم
اما قبولِ این فرض ، پیش نیازی دارد. اینکه بپذیریم:

1 - زلیخا ابتدا به خطا و به شکلی ناپاک عاشق یوسف شده
2 - وقتی به اشتباه خود پی برده ، توبه کرده و دیگر عاشق یوسف نبوده
3 - دوباره عاشق یوسف شده اما این بار از روی عشقی پاک

نقطهء گمشدهء پازل من را در مورد

2 جستجو کنید. وقتی میگویم عشق زلیخا ممتد بوده به همین دلیل است
به سلسله مراتبی که مینویسم توجه بفرمائید:

الف) آیا عشق به خودی خود ایرادی دارد؟ خیر
ب) پس چرا عشق زلیخا را ناپاک میدانیم؟ چون در زمانی عاشق شده که
شوهر داشته
ج) بنابراین قرار نیست زلیخا از
اصل عاشق شدن توبه کند چون عاشق شدن که گناه نیست ، بلکه باید از زمان و چگونگی عاشق شدن توبه کند باید از خیانت به شوهر توبه کند
د) زلیخا نه رضایت شوهر را به دست آورد ، نه در زمان حیات شوهر توبه کرد ، و نه از عشقی که نامش خیانت است و با آن عشق ، شوهر را آزرده بود چشم پوشی کرد
هـ) پس لطفاً به بنده بفرمائید زلیخا دقیقاً از چه چیزی توبه کرده است؟!!

مثل این است که من با پول برادرم بروم و یک مجسمه برای خودم بخرم
برادرم بمیرد ، من پول او را ندهم ، مجسمه را هم نگه دارم. بعد بگویم ولی توبه کردم!!
خب من دقیقاً از چه چیزی توبه کرده ام؟!

و طاها;797622 نوشت:
تعهد همان قول دادن میشود و تقریبا معنایش واضح است. و هر گاه با یک زبانی (رفتار، پیش فرض عرفی یا دینی یا قانونی یا لفظی یا کتبی ...) به طرف مقابل انتقال داده شود تعهد شکل گرفته است
تمام شد! خودتان بسیار کامل و دقیق فرمودید

ضمناً به این نکته هم توجه بفرمائید که میزان تعهدها با هم متفاوت است ، اما اصل قانون وفاداری در تمام تعهدها پابرجاست
مثلاً وقتی شما به خواستگاری خانمی می روید ، در این مورد که باید قطعاً باید با او ازدواج کنید هنوز تعهدی ندارید ، اما در این مورد که تا زمان به نتیجه رسیدن (یا نرسیدن) صحبت هایتان ، نباید با زن دیگری وارد رابطه بشوید تعهد دارید. او نیز به شما همین میزان تعهد را دارد. لذا این جمله که فرمودید:

و طاها;797622 نوشت:
قبل از عقد و تعهد، خیانت صورت نمیگیرد چون در حد دوستی و حب است نه تعهد
جملهء درستی نیست

در هر صورت ، فعلاً بحث ما درمورد موضوعی است که در هنگام تاهل صورت گرفته

Reza-D;797742 نوشت:
بنابراین قرار نیست زلیخا از اصل عاشق شدن توبه کند چون عاشق شدن که گناه نیست ، بلکه باید از زمان و چگونگی عاشق شدن توبه کند باید از خیانت به شوهر توبه کند
د) زلیخا نه رضایت شوهر را به دست آورد ، نه در زمان حیات شوهر توبه کرد ، و نه از عشقی که نامش خیانت است و با آن عشق ، شوهر را آزرده بود چشم پوشی کرد

با سلام

به نظرمن زلیخا از عشقی که در زمان متاهلی نسبت به حضرت یوسف ع داشت توبه کرده بود .

ولی رضایت شوهر رو نه !

از این نظر حق با شماست .

تا حالا به این قسمتش فکر نکرده بودم .

من هم مثل شما منتظر پاسخ استاد عامل میمونم.

Reza-D;796430 نوشت:
اما چرا وقتی به پیامبران و امامان میرسیم ، این قانون عوض میشود؟!!

1 - زلیخا شوهر داشت و به حضرت یوسف(ع) دل بست و جتی قصد همخوابی با او را داشت!! خب تنبیه هم شد و زندگی بسیار دشواری داشت ، اما بر عشق خودش (عشق ناپاک خودش) استوار ماند تا بالاخره خدا به حضرت یوسف(ع) دستور داد که با او ازدواج کند!!!

سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر شما

رسیدن به حضرت یوسف (ع) هدیه ای بود از طرف خداوند به زلیخا به خاطر مسلمان شدندش زیرا زلیخا مسلمان شد!! او بت پرست بود اما تمام بتهای وجودش را در آخر شکست،و اسماعیل های وجودش را قربانی کرد و مسلمان شد یعنی زمانی خداوند عشق حضرت یوسف(ع) را به او دارد که به عشق حقیقی یعنی عشق الهی رسید و عشق حضرت یوسف (ع) بعد از آن در طول عشق الهی قرار گرفت نه در مقابل آن (چونکه صد آید نود هم پیش ماست)

خداوند میدانست که زلیخا زمانی مسلمان میشود پس او را به درد عشق مبتلا کرد و امتحان کرد؛این عشق ،عشق به یک انسان عادی نبود،و این عشق زمینه ای برای رسیدن او به خدا بود

ببینید بزرگوار
عشق یک موهبت الهی است از سوی خداوند به بندگانش در مسیر الهی،یعنی این عشق های زمینی میتواند وسیله ای باشند برای رسیدن به عشق الهی

یکی از امتحانات الهی عشق است؛نزدیک ترین و خطرناک ترین و سخت ترین مسیر برای رسیدن به خدا همین مبتلا شدن به عشق های زمینی است

فرقی نمیکند انسان چه موقع عاشق شود اما عاشق شدن اختیاری نیست،ولی پرداختن به آن عشق اختیاری است ،یعنی هر زن و مردی چه قبل ازدواج چه بعد ازدواج ممکن است عاشق شوند،اینجا چون عشق به یک نامحرم دارند باید آن را کتمان کنند و از این عشق به خدا پناه ببرند و از خدا بخواهند آن را از آنها بگیرد،اگر مدتی صبوری کنند خداوند آن عشق را میگیرد و در عوض مقام معنوی آنها را بالا میبرد و عشقی بالاتر به آن ها عطا میکند
ببینید قرار نیست ما افراد را فراموش کنیم اما یک انسان که زمانی عاشق بوده مییشود زمانی برسد که دیگر عاشق نباشد،!یعنی وقتی آن فرد به ذهنش می آید دیگر هیچ حسی به او نداشته باشد و حتی ماه ها هم دیگر آن فرد اصلا به ذهنش نیاید به شرطی که بخواهد آن عشق را فراموش کند و در این مسیر به خداوند پناه ببرد و سعی کند آن عشق را از دلش بیرون کند

خانم زلیخا تا لحظه ای که موحد نشده بود نمیخواست عشق حضرت یوسف(ع) را فراموش کند و تمام دلش را فقط برای حضرت یوسف(ع) گذاشته بود اما وقتی متوجه عشق خدای حضرت یوسف(ع) شد بند دلش پاره شد و دلش متوجه عشق بالاتری شد....تازه متوجه پیامبری حضرت یوسف (ع) شد(معنویت عشق)

پس این که افراد عاشق شوند نه خیانت است نه مجازات دارد!! اما اگر این عشق را در ذهنشان پرورش دهند یا با آن زمینه گناه را ایجاد کنند هم مجازات دارد هم خیانت است ،نه تنها به شریک زندگیشان بلکه به خدای خودشان

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

یازهراسلام الله علیها

با عرض سلام مجدد گرامی:Gol:

Reza-D;797742 نوشت:
این قیاس شما مع الفارق است
جوان شدن یک امر طبیعی و جزء قوانین ین جهان نیست

شما در پست اول خدا را در اجابت کردن خواسته ها داخل کردید و بنده احساس کردم نوعی نقدتان به خدا هم هست و بنده مثالم در آن مقوله بود.

Reza-D;797742 نوشت:
قبول دارم که میشود تفکیکی بین عشق اول زلیخا (در زمان تاهل) و عشق دوم زلیخا (در زمان پس از مرگ شوهر) قائل شد

Reza-D;797742 نوشت:
ب) پس چرا عشق زلیخا را ناپاک میدانیم؟ چون در زمانی عاشق شده که شوهر داشته
ج) بنابراین قرار نیست زلیخا از اصل عاشق شدن توبه کند چون عاشق شدن که گناه نیست ، بلکه باید از زمان و چگونگی عاشق شدن توبه کند باید از خیانت به شوهر توبه کند
د) زلیخا نه رضایت شوهر را به دست آورد ، نه در زمان حیات شوهر توبه کرد ، و نه از عشقی که نامش خیانت است و با آن عشق ، شوهر را آزرده بود چشم پوشی کرد

جسارتا به نظر بنده اشتباه شما در آنجاییست که هوس را عشق تایپ می کنید و عشق را هم عشق تایپ می کنید و تفکیکی بین این دو مورد قائل نمی شوید.

Reza-D;797742 نوشت:
تا جایی که من می دانم ، شنیده ام و حتی دیده ام (شاید هم نظرم اشتباه باشد) پذیرش توبه شامل دو اصل اساسی است: بیزاری از گناه - جبران گناه

و برنگشتن به گناه
Reza-D;797446 نوشت:
2 - با فرض الف ، آیا توبه زلیخا به گونه ای بود که اگر دوباره شوهرش زنده میشد ، آن وقت زلیخا (با توجه به توبه اش) دیگر عاشق یوسف نمیشد؟

پس اگر قبول کنیم که زلیخا توبه واقعی کرد اگر شوهرش دوباره زنده شود او هرگز آن حرکت را انجام نخواهد داد چونکه می شود برگشتن به گناه
:Gol:

یارب;797763 نوشت:
اما اگر این عشق را در ذهنشان پرورش دهند یا با آن زمینه گناه را ایجاد کنند هم مجازات دارد هم خیانت است ،نه تنها به شریک زندگیشان بلکه به خدای خودشان
سلام خدمت شما خواهر گرامی

زلیخا این عشق را در سرش پرورش داد یا خیر؟
پاسخ:

بله

پس مرتکب خیانت نسبت به شوهرش شده است یا خیر؟
پاسخ:

بله شده است

آیا از شوهرش حلالیت طلبید؟ یا لااقل از ظلمی که در حق وی کرده بود توبه کرد؟
پاسخ:

بله یا خیر (برای هر دو حالت سؤال دارم)

آیا آن عشقی که باعث شده بود به شوهر خیانت کند را فراموش کرد؟
پاسخ: بله یا خیر (برای هر دو حالت سؤال دارم)

1 - خیر ، زلیخا توبه نکرد و عشق به یوسف را هم فراموش نکرد
این پاسخ نیازی به توضیح ندارد چون در صورت وجود این حالت ، صحبت بنده در این تاپیک تایید میشود

2 - بله ، زلیخا از ظلمی که در حق شوهر کرده بود توبه کرد و عشق به یوسف را هم فراموش کرد
اگر چنین باشد ، دیگر چه نیازی بود که خداوند عشق به یوسف را به او هدیه کند؟! آیا میشود خدا چیزی را به ما هدیه کند که خواهانش نیستیم؟

3 - احتمال زیاد پاسخ شما این گزینه خواهد بود. زلیخا از ظلم خود توبه کرد ، اما عشق به یوسف را هم فراموش نکرد
خب این چجور توبه کردن است که عامل اصلی گناه را ترک فراموش نکنی و همچنان به آن مشتاق باشی؟!

یارب;797763 نوشت:
خداوند میدانست که زلیخا زمانی مسلمان میشود پس او را به درد عشق مبتلا کرد و امتحان کرد؛این عشق ،عشق به یک انسان عادی نبود،و این عشق زمینه ای برای رسیدن او به خدا بود
می بخشید ولی فکر میکنم این بخش از صحبت شما تایید کل نظر بنده در این تاپیک است! اگر اشتباه می کنم توضیح بفرمائید
دلیل:
Reza-D;796430 نوشت:
نتیجه اینکه یکی از موارد زیر درست خواهد بود:
الف) خیانت قلبی به نامزد یا همسر ، در صورتی برای خانمها زشت است که طرف مقابلشان یک مرد عادی باشد.
اما اگر طرف مقابلِ زن ، امامان یا پیامبران باشند ، خیانت به شوهر اشکالی ندارد!!
البته شاید بفرمائید که صحبت روی خود عشق است ، نه خیانت. منظور عشقی است که بروز ندهی
اگر اینطور است بفرمائید تا پاسخ بدهم

یارب;797763 نوشت:
مییشود زمانی برسد که دیگر عاشق نباشد،!یعنی وقتی آن فرد به ذهنش می آید دیگر هیچ حسی به او نداشته باشد و حتی ماه ها هم دیگر آن فرد اصلا به ذهنش نیاید به شرطی که بخواهد آن عشق را فراموش کند و در این مسیر به خداوند پناه ببرد و سعی کند آن عشق را از دلش بیرون کند
پس باز هم به صحبت قبلی من می رسیم

یا زلیخا خواست که عشقش را فراموش کند: اگر چنین بود نیازی به وصال نداشت

یا زلیخا نخواست که عشقش را فراموش کند: پس توبه حقیقی نکرده است


مکیال;797770 نوشت:
جسارتا به نظر بنده اشتباه شما در آنجاییست که هوس را عشق تایپ می کنید و عشق را هم عشق تایپ می کنید و تفکیکی بین این دو مورد قائل نمی شوید
نه برادر ، فقط لفظ است
اگر بجای "عشق" ، کلمهء "هوس" را قرار بدهید. آن وقت دباره برمیگردیم به بخشی که بنده شما عزیزان را به آن توجه دادم

الف) آیا عشق به خودی خود ایرادی دارد؟ خیر
ب) پس چرا عشق زلیخا را ناپاک میدانیم؟ چون او شوهر داشته ، لذا در واقع هوس بازی کرده ، نه اینکه عاشق بشود
ج) نتیجه:
Reza-D;797742 نوشت:
1 - زلیخا ابتدا به خطا و به شکلی ناپاک عاشق یوسف شده
2 - وقتی به اشتباه خود پی برده ، توبه کرده و دیگر عاشق یوسف نبوده
3 - دوباره عاشق یوسف شده اما این بار از روی عشقی پاک

نقطهء گمشدهء پازل من را در مورد

2 جستجو کنید
لازمهء آنچه شما می فرمائید این است که زلیخا پس از آنکه از هوس خود توبه کرده ، دوباره و در طی فرایند جدیدی عاشق یوسف شود. درحالیکه تا جایی که بنده اطلاع دارم چنین اتفاقی نیفتاده و عشق زلیخا به یوسف دقیقاً ادامهء همان احساس اولیه او به یوسف بوده

پس ، یا از ابتدا عشق بوده ، یا انتها هوس بوده

مکیال;797770 نوشت:
پس اگر قبول کنیم که زلیخا توبه واقعی کرد اگر شوهرش دوباره زنده شود او هرگز آن حرکت را انجام نخواهد داد چونکه می شود برگشتن به گناه

به فرض قبول این فرمایش شما ، دو شرط دیگر از توبه همچنان باقی است:

بیزاری از گناه:
آیا زلیخا از عشقی که به یوسف داشت بیزار شد؟

جبران گناه:
آیا زلیخا ظلم به شوهرش را جبران کرد؟

[="Tahoma"]

Reza-D;797788 نوشت:
به فرض قبول این فرمایش شما ، دو شرط دیگر از توبه همچنان باقی است:

بیزاری از گناه:
آیا زلیخا از عشقی که به یوسف داشت بیزار شد؟

جبران گناه:
آیا زلیخا ظلم به شوهرش را جبران کرد؟


با سلام
جواب شما از نظر بنده
مکیال;797623 نوشت:
نوشته اصلی توسط Reza-D
1 - آیا سند یا دلیلی وجود دارد که نشان بدهد زلیخا از خیانت به شوهر پشیمان شده و توبه کرده بود؟
دلیلش می تواند همان جوان شدنش باشد که خوب یک معجزه بود و معجزه هم بی اذن خدا نمی شود پس توبه قبول شد که ایشان جوان شدند.

پس ایشان از گناه خود بیزار شدند و برای جبران چون شوهرش مرده بود چاره ای نداشت و شاید برای همسرش استغفار و طلب آمرزش کرده و حتی به نیابت از او عمل خیر انجام داده باشد الله اعلم و به گمانم فقها می گویند بعضی از گناهان نیازی ندارد که شما حتما از طرف مقابل حلالیت بگیرید چونکه خود همین عمل ممکن است باعث مشکلاتی شود و گناهان دیگری بوجود بیاورد بلکه استغفار و طلب بخشش و عاقبت به خیری برای آن شخص کفایت می کند:Gol:

Reza-D;796430 نوشت:

تا جایی که میدانم ، هر انسانی که حداقل اعتقادی به اخلاق و وفاداری در عشق داشته باشد ، خیانت در ازدواج را ناپسند و زشت می داند
حالا میخواهد این خیانت ، قلبی باشد یا عملی ، قبل از ازدواج و در دوران نامزدی باشد یا بعد از ازدواج
به هر حال وقتی انسان به کسی بله گفت اما در زمانی که دل در گرو او دارد ، به شخص دیگری دل ببندد ، خائن محسوب خواهد شد

اما چرا وقتی به پیامبران و امامان میرسیم ، این قانون عوض میشود؟!!

Reza-D;796430 نوشت:
نتیجه اینکه یکی از موارد زیر درست خواهد بود:

الف) خیانت قلبی به نامزد یا همسر ، در صورتی برای خانمها زشت است که طرف مقابلشان یک مرد عادی باشد. اما اگر طرف مقابلِ زن ، امامان یا پیامبران باشند ، خیانت به شوهر اشکالی ندارد!!

ب) خیانت بطور کلی اشکالی ندارد و خانمهایی که میخواستند خیانت کنند و از ترس گناه خیانت نکرده اند کلاه گشادی سرشان رفته! چون اگر خانمی شوهر یا نامزد داشته باشد و عاشق مرد دیگری بشود ، فی نفسه خطایی مرتکب نشده است. اما نمی تواند همزمان با هر دو باشد. پس یا باید با شوهرش زندگی کند و عشقش را در دلش نگه دارد ، یا اینکه می تواند طلاق بگیرد و برود زن مردی شود که عاشقش شده. البته اگر فقط با مردی نامزد باشد و عاشق مرد دیگری بشود که دیگر حل است ، به راحتی میتواند برود با آن مرد دیگر ازدواج کند و گناهی هم نکرده است

ببخشید بنده متوجه نمیشوم مشکل شما کجای بحث است

شما در عنوان سوالتان فرمودید که آیا دلبستگی به غیر همسر، فقط برای زنان عادی عیب است؟

خیر! کلا عاشق شدن برای هیچکس عیب نیست!(دقت بفرمایید عاشق شدن که اختیاری نیست!!) اما اینکه این عشق را در ذهن پرورش دهد یا زمینه گناه به وسیله آن ایجاد کند هم گناه دارد هم خیانت است

جناب زلیخا عاشق شد(این جا نه مرتکب گناه به همسر شد نه خیانت) اما از عشقش دست برنداشت و آن را پرورش داد و تصمیم به انجام گناه گرفت(اینجا هم گناه است دیگر هم خیانت به شوهرش) بعد از مرگ شوهرش هم این عشق را رها نکرد تا اینکه مسلمان شد! وقتی مسلمان شد دیگر عاشق جمال حضرت یوسف نبود و دیگری عشقی بالاتر از عشق خداوند نمیدید یعنی حضرت یوسف را به عنوان پیامبر دیگر دوست داشت(عشق شد معنوی ) و این عشق رفت در طول عشق الهی

خب خداوند چکار کرد؟ حضرت یوسف را (نه به عنوان اینکه قبلا زلیخا عاشقش بود بله به عنوان اینکه برترین بنده اش بود،پیامبرش بود) به او هدیه کرد ،اما اگر هم نمیداد دیگر زلیخا ناراحت نمیشد و شکایتی نداشت زیرا عشقی جدید و بالاتر پیدا کرده بود

ببینید این یکی ازعشق بازی های خداوند است ! یعنی وقتی عاشق بنده اش باشد تاوقتی چیزی را بنده دوست دارد که در تضاد با عشق خودش است به او نمیدهد یا از او میگیرد اما وقتی آمد در طول عشق خودش به او میدهد و بعد از آن به زیباترین نحو عشق به آن را در دل بنده اش ایجاد میکند به گونه ای که در عین اینکه بنده اش فرض فلان فرد را دوست دارد اما اگر خدا از او بگیرد ابدا ناراحت نمیشود

یازهراسلام الله علیها

Reza-D;797787 نوشت:
لازمهء آنچه شما می فرمائید این است که زلیخا پس از آنکه از هوس خود توبه کرده ، دوباره و در طی فرایند جدیدی عاشق یوسف شود. درحالیکه تا جایی که بنده اطلاع دارم چنین اتفاقی نیفتاده و عشق زلیخا به یوسف دقیقاً ادامهء همان احساس اولیه او به یوسف بوده

شاید شبیه بودن حالت هوس و عشق شما را به اشتباه بی اندازد(نمی دانم)
به نظر بنده از خواهران محترمة مان حبیبه و یکی دیگه. هم بخواهید در این بحث شرکت کنند شاید جوابی قانع کننده دادند و ما هم مستفیض شدیم.

با سلام

من هم کاملا با فرمایشات خواهر بزرگوار خانم یارب وجناب مکیال موافقم .

فقط مسئله ناراضی بودن همسر زلیخا

لطفا به این سوال اگه ممکنه جواب بدید .که تقریبا هم جناب مکیال اشاره کردند .منتها برای اینکه مطمئن باشیم .

به نظر من همسر زلیخا هم بی تقصیر نبود در این رابطه.شاید یه کم وکاستی از لحاظ رفتار وکردار برای زلیخا گذاشته باشه

Reza-D;797779 نوشت:
آیا از شوهرش حلالیت طلبید؟ یا لااقل از ظلمی که در حق وی کرده بود توبه کرد؟

در خصوص توبه جناب زلیخا شاید لازم باشد برای روشن شدن بحث توضیحاتی بیان شود

ببینید بزرگوار جناب زلیخا کافر بودند،و بعد از آن مسلمان شدند

در اسلام قاعده ای داریم به نام "قاعده جب"
طبق این قانون وقتی کافری مسلمان میشود همانند کسی است که از گذشته اش توبه کرده است و بنا برنظر فقها واجبات عبادی و حقوق الله که در گذشته انجام نداده است هم حتی برگردنش نیست! یعنی مانند کسی میشود که با توبه از گناهان گذشته اش پاک میشود

همای رحمت;797796 نوشت:
فقط مسئله ناراضی بودن همسر زلیخا

سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر شما خواهر خوب و بزرگوارم

باید ببینیم که آیا این موضوع میشود جزو حقوق الهی یا نه ! اگر جزو حقوق الهی باشد که با مسلمان شدن جناب زلیخا رضایت همسر نیز در آخرت به وجود می آیدطبق قاعده "جب"(مانند اینکه انسان توبه میکند و خداوند او را میبخشد و گناهانش را به حسنه تبدیل میکند)
اما اگر جرو حق الناس شود و حقی از فردی ضایع کرده باشد و باید جبران کند که در این صورت چونکه شوهری نیست که بخواهد حقی از او جبران کند همان توبه کفایت میکند و خداوند در آخرت همسرش را راضی میکند ،یعنی این مساله میشود مانند فرد مسلمانی که از یک حق الناسی توبه میکند ،اگر راه جبران دارد که جبران میکند و اگر راه جبران ندارد با دعا برای همسر و استغفار خداوند برایش جبران میکند

این را بد نیست با توجه به این ماه عزیز رجب که در آن هستیم در کنار بحث بیان کنیم
خداوند صفتی دارد به نام جبار که یکی از معناهای صفت جبار ،یعنی بسیار جبران کننده !! این یکی از زیباترین صفات الهی است،یعنی وقتی بندگان به سوی خداوند میروند و توبه میکنند نه تنها خداوند اورا میبخشد بلکه گذشته اش را هم برایش جبران میکند!!!

خدایا در این ماه همه مارا ببخش و بیامرز و توفیق ترک گناه و بندگیت را به ما عطا بفرما و از رحمت این ماه ما را بی نصیب نگردان ،الهی آمین

یازهراسلام الله علیها

Reza-D;797746 نوشت:
تمام شد! خودتان بسیار کامل و دقیق فرمودید

ضمناً به این نکته هم توجه بفرمائید که میزان تعهدها با هم متفاوت است ، اما اصل قانون وفاداری در تمام تعهدها پابرجاست
مثلاً وقتی شما به خواستگاری خانمی می روید ، در این مورد که باید قطعاً باید با او ازدواج کنید هنوز تعهدی ندارید ، اما در این مورد که تا زمان به نتیجه رسیدن (یا نرسیدن) صحبت هایتان ، نباید با زن دیگری وارد رابطه بشوید تعهد دارید. او نیز به شما همین میزان تعهد را دارد. لذا این جمله که فرمودید:

جملهء درستی نیست

در هر صورت ، فعلاً بحث ما درمورد موضوعی است که در هنگام تاهل صورت گرفته

در مود مثال خواستگاری

خیر میتوان با دیگری ارتباط داشت.
میدانید انتقال تعهد چیست؟
برایتان توضیح میدهم.
وقتی تعهد انتقال یافته است که وقتی از زن بپرسند مرد تو چه قولی داده است بتواند از روی علم تعهد مرد را نسبت به خودش بازگو کند و سبب انتقال را بگوید با دلیل بیان کند و مرد نیز ان را قصد کرده باشد. هر چیزی نمیتواند قصد و تعهد مرد را برای زن مکشوف سازد.
پس تا زمانی که مرد قصد نکرده باشد تعهد شکل نمیگیرد.
نمیدانم متوجه شدید یا نه؟ قصد مرد و فهمیدن تعهد از روی علم در طرف مقابل
نه این مثال شما که هیچ تعهدی انتقال داده نشده است.

در مورد زن متاهل پاسخ دادم.

مکیال;797793 نوشت:
پس ایشان از گناه خود بیزار شدند و برای جبران چون شوهرش مرده بود چاره ای نداشت و شاید برای همسرش استغفار و طلب آمرزش کرده و حتی به نیابت از او عمل خیر انجام داده باشد الله اعلم و به گمانم فقها می گویند بعضی از گناهان نیازی ندارد که شما حتما از طرف مقابل حلالیت بگیرید چونکه خود همین عمل ممکن است باعث مشکلاتی شود و گناهان دیگری بوجود بیاورد بلکه استغفار و طلب بخشش و عاقبت به خیری برای آن شخص کفایت می کند
بله این نکته هم قابل تامل است
و بالاتر از آن چه بسا خداوند پس از آنکه پشیمانی زلیخا را دیده و بعد از رنجهایی که او متحمل شد ، خودش از شوهر او در آن دنیا رضایت گرفته باشد

یارب;797794 نوشت:
جناب زلیخا عاشق شد(این جا نه مرتکب گناه به همسر شد نه خیانت) اما از عشقش دست برنداشت و آن را پرورش داد و تصمیم به انجام گناه گرفت(اینجا هم گناه است دیگر هم خیانت به شوهرش) بعد از مرگ شوهرش هم این عشق را رها نکرد تا اینکه مسلمان شد! وقتی مسلمان شد دیگر عاشق جمال حضرت یوسف نبود و دیگری عشقی بالاتر از عشق خداوند نمیدید یعنی حضرت یوسف را به عنوان پیامبر دیگر دوست داشت(عشق شد معنوی ) و این عشق رفت در طول عشق الهی
بخش هایی را که قرمز کردم لطفاً دقت بفرمائید
این سؤال را قبلاً هم پرسیدم ولی پاسخی نگرفتم:
وقتی زلیخا دیگر عاشق جمال یوسف نبود ، بلکه عاشق خدا شده بود و یوسف را هم به عنوان پیامبر الهی و به صورت عشقی معنوی دوست داشت ، چه نیازی بود که خداوند یوسف را به او بدهد؟!

مگر هر زنی که عاشق پیامبری باشد ، باید زن آن پیامبر بشود؟
مگر الان که خیلی از خانمها مثلاً عاشق آیت الله بهجت هستند ، باید همسر ایشان بشوند؟!

از شما عذرخواهی میکنم اما مجبور هستم موضوعی را اشاره کنم
میدانیم که دو نفری که ازدواج میکنند ، بخشی از ازدواج آنها روابط..... است
((مگر اینکه بگوئید زلیخا و یوسف هیچ میل و رابطه ای نسبت به یکدیگر نداشتند. آن موقع هر چه بفرمائید خواهم پذیرفت))

نمی گویم عمدی داشته اید ، ولی به نظرم بطور سهوی ، عشق معنوی و عشق به وصال را با هم خلط کرده اید

یارب;797794 نوشت:
کلا عاشق شدن برای هیچکس عیب نیست!
پس ایرادی ندارد اگر زن شوهرداری عاشق مرد دیگری بشود و این عشق را در دل نگهدارد و بعد از مرگ شوهر برود و با آن معشوق ازدواج کند؟

یارب;797794 نوشت:
خب خداوند چکار کرد؟
شوهر زلیخا را زنده میکرد و دوباره آنها را به تزویج هم در میاورد
مگر نه آنکه زلیخا هر عشقی که خداوند به او میداد را دوست میداشت؟
پس باید عشق به شوهر در دلش زنده میشد ، نه به معشوق سابق!

و طاها;797804 نوشت:
خیر میتوان با دیگری ارتباط داشت
شما به خواستگاری دختری رفته اید
او از شما زمان میخواهد تا یکدیگر را بیشتر بشناسید
روزی به خانه آن دختر میروید و می بینید مرد دیگری هم آنجاست
جویا میشوید میگوید این آقا هم مثل شما خواستگار من است
می خواهم با هر دوی شما زیر نظر خانواده مراوده داشته باشم تا یکی را انتخب کنم
عکس العمل شما چیست؟

Reza-D;797806 نوشت:
وقتی زلیخا دیگر عاشق جمال یوسف نبود ، بلکه عاشق خدا شده بود و یوسف را هم به عنوان پیامبر الهی و به صورت عشقی معنوی دوست داشت ، چه نیازی بود که خداوند یوسف را به او بدهد؟!مگر هر زنی که عاشق پیامبری باشد ، باید زن آن پیامبر بشود؟
مگر الان که خیلی از خانمها مثلاً عاشق آیت الله بهجت هستند ، باید همسر ایشان بشوند؟!

خیر! بستگی دارد خداوند امرش براین موضوع دایر شود یا نه!! خداوند درخصوص جناب زلیخا اینگونه دوست داشته عمل نماید!و اینگونه دوست داشته پاداش بنده اش را بدهد! یعنی با مسلمان شدن جناب زلیخا عشق حضرت یوسف(ع) که بهترین بنده اش بوده به عنوان پاداش به جناب زلیخا بدهد،در حالی که ممکن است به فرد دیگری با همین شرایط پاداش دیگری بدهد

Reza-D;797806 نوشت:
ز شما عذرخواهی میکنم اما مجبور هستم موضوعی را اشاره کنم
میدانیم که دو نفری که ازدواج میکنند ، بخشی از ازدواج آنها روابط..... است
((مگر اینکه بگوئید زلیخا و یوسف هیچ میل و رابطه ای نسبت به یکدیگر نداشتند. آن موقع هر چه بفرمائید خواهم پذیرفت))

خب اینها چه مشکلی دارد؟!! زن و مرد بعد از محرمیت میشوند زن و شوهر، و تمام اموراتشان و موردی که شما اشاره فرموید بعد از آن میرود در مسیر عشق الهی و میشود عبادت! یکی از چیزهایی که ازدواج و محرمیت دارد ایجاد عشق و محبت در قلب زن و شوهر است ،این محبت زیباترین محبت است اما هیچ تضادی با محبت الهی ندارد!!

ببخشید الان حقیر متوجه نمیشوم مشکل کجاست؟!

یازهراسلام الله علیها

یارب;797803 نوشت:
طبق این قانون وقتی کافری مسلمان میشود همانند کسی است که از گذشته اش توبه کرده است و بنا برنظر فقها واجبات عبادی و حقوق الله که در گذشته انجام نداده است هم حتی برگردنش نیست! یعنی مانند کسی میشود که با توبه از گناهان گذشته اش پاک میشود
با این حساب کاش من هم قبلاً کافر بودم ، حسابی از زندگی لذت می بردم ، بعد با دین اسلام آشنا میشدم و توبه میکردم. خوش به حال کافران!!!

به نظر من اگر کافری مسلمان شود ، آن بخش از خطاها که به آن علم داشته به قوت خود باقی هستند
من فکر میکنم آنچه که از وی پاک خواهد شد ، اعمالی است که به واسطهء دین اسلام بر گردن او وارد میشود

مثلاً این شخص نماز نمیخوانده ، روزه نمیگرفته ، حلال و حرام نمیکرده ، رابطهء آزاد جنسی داشته

و دلیل همهء اینها این بوده که علم نداشته و با اسلام آشنا نبوده. و حالا که مسلمان شده ، گویی از تمام آنها توبه کرده است ، زیرا اسلام را با این علم پذیرفته که برخلاف تمام عقاید قبلی اوست

اما برای مثال اگر با دوز و کلک سر مردم کلاه میگذاشته ، این گناه او به قوت خود باقیست. زیرا به واسطهء اسلام آوردن علم او به دروغ تغییری نکرده و او قبل از مسلمان شدن هم میدانسته که کار نادرستی انجام میدهد. لذا به نظرم خیانت به همسر نیز از همین دست مسائل باشد

Reza-D;797807 نوشت:
پس ایرادی ندارد اگر زن شوهرداری عاشق مرد دیگری بشود و این عشق را در دل نگهدارد و بعد از مرگ شوهر برود و با آن معشوق ازدواج کند؟

نباید نگه دارد!! باید سعی کند آن را بیرون کند واین کار امکان پذیر است،اگر عمدا نگه دارد که بعد از فوت همسر برود با مرد سابق ازدواج کند میشود خیانت!! یعنی یک خانم یک عمر در کنار همسرش با عشقی که به صورت غیر ارادی ایجاد شده اما ارادی دارد نگهش میدارد زندگی کند،آی جفا نیست؟ و حتی مستلزم مفسده نیست؟( یک بار دیگر مطالب پستهای گذشته را با دقت مطالعه بفرمایید )
اما اگر تمام سعیش را کرد ،به خداوند متوسل شد ،ابدا عشق را در وجودش پرورش نداد ولی عشق باقی ماند(که احتمالش کم است زیرا اگر هدفش فراموش کردن باشد و از این عشقی که در دلش است ناراحت باشد و به مست خداوند برود یقیین بدانید خداوند آن عشق را از ل او میگیرد) اینجا فرض اگر خدایی نکرده همسرش فوت کرد و شرایطش بود برود با آن آقا ازدواج کند چه اشکالی دارد؟!

Reza-D;797807 نوشت:
شوهر زلیخا را زنده میکرد و دوباره آنها را به تزویج هم در میاورد
مگر نه آنکه زلیخا هر عشقی که خداوند به او میداد را دوست میداشت؟
پس باید عشق به شوهر در دلش زنده میشد ، نه به معشوق سابق!

خداوند اینگونه دوست داشته عمل نماید و حکمتش براین بوده است! و قطعا آنچه خداوند به انسان میدهد بهترین است

یازهراسلام الله علیها

یارب;797809 نوشت:
بستگی دارد خداوند امرش براین موضوع دایر شود یا نه!! خداوند درخصوص جناب زلیخا اینگونه دوست داشته عمل نماید!و اینگونه دوست داشته پاداش بنده اش را بدهد!
یعنی همان پاسخی که بارها شنیده ام:
حکمتی داشته که ما نمیدانیم!

البته به شما خرده نمیگیرم ، بدون شک این هم میتواند پاسخی باشد. اما برایم جالب است که چرا اکثریت مطلق سؤال هایی که درمورد دین دارم ، مثل گرفتن کنیز ، حق همخوابی اجباری با کنیز ، حق تحلیل و............. در آخر به این پاسخ ختم میشوند که لابد حکمتی داشته که ما نمیدانیم

شاید دلیلش این باشد که من بیشتر به سراغ سؤال هایی میروم که جزء حکمت های پوشیده الهی هستند
(فکر میکنم واقعاً همین باشد چون علاقه زیادی به کشف حقایق دارم)

یارب;797809 نوشت:
خب اینها چه مشکلی دارد؟!! زن و مرد بعد از محرمیت میشوند زن و شوهر، و تمام اموراتشان و موردی که شما اشاره فرموید بعد از آن میرود در مسیر عشق الهی و میشود عبادت! یکی از چیزهایی که ازدواج و محرمیت دارد ایجاد عشق و محبت در قلب زن و شوهر است ،این محبت زیباترین محبت است اما هیچ تضادی با محبت الهی ندارد!!
نه خواهر گرامی من نگفتم نباید با هم رابطه میداشتند!

عرض کردم وقتی عشق زلیخا تبدیل به عشق معنوی شده و یوسف را به چشم پیامبر ، و نه معشوق می بیند ، دیگر چه دلیلی داشت که خداوند از طریق ازدواج آن دو را به هم برساند؟ مثلاً میشد زلیخا از شاگردان حضرت یئسف شود و یا خادم او یا خادم همسر او شود. مگر اینکه باز بفرمائید در این مورد خاص خدا اراده اش این بوده که این دو ازدواج کنند

Reza-D;797810 نوشت:
با این حساب کاش من هم قبلاً کافر بودم ، حسابی از زندگی لذت می بردم ، بعد با دین اسلام آشنا میشدم و توبه میکردم. خوش به حال کافران!!!

به نظر من اگر کافری مسلمان شود ، آن بخش از خطاها که به آن علم داشته به قوت خود باقی هستند
من فکر میکنم آنچه که از وی پاک خواهد شد ، اعمالی است که به واسطهء دین اسلام بر گردن او وارد میشود

مثلاً این شخص نماز نمیخوانده ، روزه نمیگرفته ، حلال و حرام نمیکرده ، رابطهء آزاد جنسی داشته و دلیل همهء اینها این بوده که علم نداشته و با اسلام آشنا نبوده. و حالا که مسلمان شده ، گویی از تمام آنها توبه کرده است ، زیرا اسلام را با این علم پذیرفته که برخلاف تمام عقاید قبلی اوست

اما برای مثال اگر با دوز و کلک سر مردم کلاه میگذاشته ، این گناه او به قوت خود باقیست. زیرا به واسطهء اسلام آوردن علم او به دروغ تغییری نکرده و او قبل از مسلمان شدن هم میدانسته که کار نادرستی انجام میدهد. لذا به نظرم خیانت به همسر نیز از همین دست مسائل باشد

میدانید یک لحظه بنده خداوند بودن چه ارزشی دارد؟چه لذتی دارد؟! میدانید یک کافر به تعداد روزهایی که کافر بوده از چه چیزهایی محروم بوده است؟ چه چیزهایی از دست داده است؟ از کجا معلوم کافری که مسلمان شد چند روز بعد از مسلمانیش زنده بماند و چه اندازه بتواند درجات آخرتش را افزایش دهد؟ از کجا معلوم اصلا توفیق مسلمان شدن را قبل از مرگ پیدا کند؟ (چقدر کافر بودند که کافر از دنیا رفتند..)
در خصوص قاعده جب بنده نیز اشاره نمودم که حق الله ،یعنی حق الناس شامل این قاعده نیست
این قاعده یک سری تبصره دارد که برای اطلاع بیشتر میتوانید با مراجعه به آدرس زیر مطالعه بفرمایید
http://www.hawzah.net/fa/Article/View/87961

یازهراسلام الله علیها

یارب;797811 نوشت:
نباید نگه دارد!! باید سعی کند آن را بیرون کند واین کار امکان پذیر است،اگر عمدا نگه دارد که بعد از فوت همسر برود با مرد سابق ازدواج کند میشود خیانت!! یعنی یک خانم یک عمر در کنار همسرش با عشقی که به صورت غیر ارادی ایجاد شده اما ارادی دارد نگهش میدارد زندگی کند،آی جفا نیست؟ و حتی مستلزم مفسده نیست؟( یک بار دیگر مطالب پستهای گذشته را با دقت مطالعه بفرمایید) اما اگر تمام سعیش را کرد ،به خداوند متوسل شد ،ابدا عشق را در وجودش پرورش نداد ولی عشق باقی ماند(که احتمالش کم است زیرا اگر هدفش فراموش کردن باشد و از این عشقی که در دلش است ناراحت باشد و به مست خداوند برود یقیین بدانید خداوند آن عشق را از ل او میگیرد) اینجا فرض اگر خدایی نکرده همسرش فوت کرد و شرایطش بود برود با آن آقا ازدواج کند چه اشکالی دارد؟!
این بخش از پاسخ شما برایم قابل پذیرش است. حرفی ندارم :Gol:

یارب;797813 نوشت:
در خصوص قاعده جب بنده نیز اشاره نمودم که حق الله ،یعنی حق الناس شامل این قاعده نیست
در خصوص موضوع زلیخا نیز حق الناس مطرح است
به هرحال نیازی به بحث در این خصوص نیست چون در کل توافق نظر داریم
درمورد اصل موضوع هم تا حدود زیادی مسائل برایم حل شده ، بجز یکی دو مورد

مایلم زودتر بخش مربوط به زلیخا (که اصلاً مورد علاقه ام نیست) را تمام کنم و به موارد بعدی پرسشم برسم
از کارشناس محترم هم که کلاً خبری نیست!!

Reza-D;797812 نوشت:
عرض کردم وقتی عشق زلیخا تبدیل به عشق معنوی شده و یوسف را به چشم پیامبر ، و نه معشوق می بیند ، دیگر چه دلیلی داشت که خداوند از طریق ازدواج آن دو را به هم برساند؟ مثلاً میشد زلیخا از شاگردان حضرت یئسف شود و یا خادم او یا خادم همسر او شود. مگر اینکه باز بفرمائید در این مورد خاص خدا اراده اش این بوده که این دو ازدواج کنند

خداوند دوست داشته است لذت های دنیایی که در طول لذت های الهی است را با این ازدواج به جناب زلیخا بدهد! اشکالی دارد؟!! به جناب زلیخایی که به خاطر خدا دست از عشق چندین ساله اش کشید و مسلمان شد!! این پاداشی بوده که خداوند به جناب زلیخا داده که اسماعیل نفسش را در راه خدا قربانی کرد

Reza-D;797812 نوشت:
یعنی همان پاسخی که بارها شنیده ام:
حکمتی داشته که ما نمیدانیم!

البته به شما خرده نمیگیرم ، بدون شک این هم میتواند پاسخی باشد. اما برایم جالب است که چرا اکثریت مطلق سؤال هایی که درمورد دین دارم ، مثل گرفتن کنیز ، حق همخوابی اجباری با کنیز ، حق تحلیل و............. در آخر به این پاسخ ختم میشوند که لابد حکمتی داشته که ما نمیدانیم

شاید دلیلش این باشد که من بیشتر به سراغ سؤال هایی میروم که جزء حکمت های پوشیده الهی هستند
(فکر میکنم واقعاً همین باشد چون علاقه زیادی به کشف حقایق دارم)

برای هیچ یک از دستورات و قوانین الهی نمیتوانیم علت تامه بیان کنیم !

یازهراسلام الله علیها

یارب;797816 نوشت:
جناب زلیخایی که به خاطر خدا دست از عشق چندین ساله اش کشید
دست کشید؟!!
این را میشود لطفاً توضیح بدهید؟ چون اگر اینگونه باشد بنده کلاً دیگر مشکلی ندارم
تمام صحبت بنده این بود که چرا زلیخا از این عشق دست نکشیده

Reza-D;797817 نوشت:
دست کشید؟!!
این را میشود لطفاً توضیح بدهید؟ چون اگر اینگونه باشد بنده کلاً دیگر مشکلی ندارم
تمام صحبت بنده این بود که چرا زلیخا از این عشق دست نکشیده

بله جناب زلیخا وقتی مسلمان میشوند از عشق حضرت یوسف (ع) دست میکشند و دیگر دنبال عشق ایشان نبودند! یعنی عشق بالاتری را پیدا میکنند و آن عشق قبلی که به حضرت یوسف داشتند را دیگر نداشتند (عشقی که دنبال وصالش بودند) و عشق زمینی که به حضرت یوسف (ع) داشتند را در راه معبودشان قربانی میکنندو بعد از آن حضرت یوسف را دوست داشتند چونکه خدایشان دوست داشت !میشود حکایت عاشقم برهمه عالم که همه عالم از اوست!! مگر میشود خدا را دوست داشت ولی فرستاده و پیامبر خدا را دوست نداشت؟ وقتی انسان عاشقانه موحد میشود هرچه خدادوست بدارد او هم دوست دارد و هرچه خدا دشمن بدارد او هم دشمن میدارد

یعنی اینجا اگر خداوند حضرت یوسف (ع) به عنوان شوهر به جناب زلیخا نمیداد ایشان ابدا ناراحت نمیشد زیرا اصلا دیگر به وصال ایشان فکر نمیکردند و دنبال وصال ایشان نبودند! اما خداوند وصال ایشان را هم به جناب زلیخا هدیه کرد

یازهراسلام الله علیها

Reza-D;797808 نوشت:
شما به خواستگاری دختری رفته اید
او از شما زمان میخواهد تا یکدیگر را بیشتر بشناسید
روزی به خانه آن دختر میروید و می بینید مرد دیگری هم آنجاست
جویا میشوید میگوید این آقا هم مثل شما خواستگار من است
می خواهم با هر دوی شما زیر نظر خانواده مراوده داشته باشم تا یکی را انتخب کنم
عکس العمل شما چیست؟

خوب خیانتی نکرده است.
لکن اگر بخواهد همزمان با دو مرد باشد به عنوان مسلمان او را انتخاب نمیکنم.

یارب;797816 نوشت:
برای هیچ یک از دستورات و قوانین الهی نمیتوانیم علت تامه بیان کنیم
حقیقت من سؤال دیگری هم دارم که جایش در این تاپیک نیست ، اما چون این جملع را فرمودید اشاره ای میکنم

یکی از مشکلات من با دین اسلام این است که احساس میکنم نوعی پارتی بازی در آن هست
مثلاً یک کاری به خودی خود گناه است اما اگر مسلمان باشی همان کار ثواب هم دارد!
یا مثلاً دو خانواده را میشناسم که یکی از آنها اهل نماز و روزه و اعتکاف و خواندن قرآن و برگزاری مجالس عزاداری هستند
خانواده دیگر به دین احترام می گذارند ، اما مذهبی نیستند

خانوادهء مذهبی ، خانوادهء غیرمذهبی را به دلیل ارتکاب به برخی کارهای خلاف سرزنش میکنند. مثلاً اینکه دخترشان دوست پسر دارد ، یا اینکه آرایش میکند و مدام از خانواده غیرمذهبی پیش این و آن غیبت میکنند و حتی درمورد آنها دروغ نیز میگویند. اما بنده خودم خبر دارم که دخترهای این خانواده مذهبی ، گر چه اعمال مذهبی که گفتم را رعایت می کنند ، اما دوست پسر هم دارند (با رابطهء محدود) و دور از چشم والدین آرایش میکنند و چادرشان را هم درمیاورند

نکتهء جالب این است که درمورد خانواده مذهبی زمین و آسمان دست به دست هم میدهند تا آن خلاف ها هویدا نمیشود!! و خدا به هر شکل ممکن آبروی آنها را حفظ میکند
اما درمورد خانوادهء غیرمذهبی ، کوچکترین خلاف آنها آشکار میشود بطوری که تمام عوامل دست به دست هم میدهد تا سندی هرچند کوچک برای دروغ های خانواده مذهبی جور شود تا کسی نفهمد که داشتند به آن دختر غیرمذهبی تهمت میزدند!!!

نمیدانم دلیل این موضوع چیست! همیشه از خودم میپرسم ، پس حق کجاست؟
یاد موضوع زره امام علی میفتم که میگویند در دادگاه قاضی به حق قضاوت کرد. اما با این چیزهایی که دارم می بینم و می شنوم ، فکر میکنم که آن داستان و داستان های مشابه بیشتر برای تبلیغات بوده و برعکس دردادگاه های اسلامی حق همیشه با ان کسی است که مذهبی باشد. حالا میخواهد راست بگوید ، میخواهد دروغ بگوید

موضوع قفل شده است