جمع بندی زیر ساخت های لازم جهت جامعه سازی

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
زیر ساخت های لازم جهت جامعه سازی

بسم الله الرحمن الرحیم


با سلام خدمت مشاورین عزیز و دوستان گرامی


همانطور که میدونید برای این که بتونیم جامعه سازی صورت بدیم باید مفاهیم پایه رو که بیس و پایه ی جامعه سازی هست مشخص کنیم و یکی از مشکلات پایه ای ما هم در عدم موفقیت در جامعه سازی اسلامی همین مورده چرا که مفاهیم پایه ای که ما داریم تو جامعه پیاده میکنیم غالبا زیر ساخت مرتبط با اندیشه ها و مفاهیم غربی هست و لذا خروجی این مفاهیم نمیتونه ما رو به سعادت برسونه...
به نظر شما
اولا که چقدر معتقدید که این موضوعی که عرض کردم صحت داره و بر فرض صحت داشتن
چقدر این امکان وجود داره برای این که ما بتونیم واژه های قرانی رو عملیاتی و کاربردیش
کنیم و تو جامعه پیاده کنیم ؟ و ثانیا چقدر در این زمینه تلاش صورت میگیره؟
با سپاس فراوان
:Gol:

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد محراب

متین23;791151 نوشت:
همانطور که میدونید برای این که بتونیم جامعه سازی صورت بدیم باید مفاهیم پایه رو که بیس و پایه ی جامعه سازی هست مشخص کنیم و یکی از مشکلات پایه ای ما هم در عدم موفقیت در جامعه سازی اسلامی همین مورده چرا که مفاهیم پایه ای که ما داریم تو جامعه پیاده میکنیم غالبا زیر ساخت مرتبط با اندیشه ها و مفاهیم غربی هست و لذا خروجی این مفاهیم نمیتونه ما رو به سعادت برسونه...

با سلام عرض
ادب و احترام
بنده متوجه این بخش از مطالبتان نمی شوم
منظورتان چیست که مفاهیم مرتبط با زیرساخت های غربی است این مطالب را بیشتر توضیح بدهید تا وارد بحث بشویم

متین23;791151 نوشت:
صحت داره و بر فرض صحت داشتن
چقدر این امکان وجود داره برای این که ما بتونیم واژه های قرانی رو عملیاتی و کاربردیش کنیم و تو جامعه پیاده کنیم

این مطالب هم وابسته و مرتبط به تبیین مطالب قبلی است
بیشتر توضیح بفرمایید ممنون می شوم

متین23;791151 نوشت:
چقدر در این زمینه تلاش صورت میگیره؟

باز این مرتبط به مطالب قبلی است

بنده منتظر توضیحات بیشتر شما عزیزم هستم

[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

با توجه به این که در ساخت جامعه و سیستم اولین کار تبیین مفاهیم پایه هست و مثلا تعریف کیستی انسان و تا به آخر...که زیر ساخت های جامعه سازی هست و هر جامعه ی سیستم خودشو بر اساس این تعاریف و در واقع این معرفت بنا میکنه و قوه های سه گانه و یا نظام آموزشی و ...رو (که اینها هم نیاز به تبیین دارن) بنا میکنه تا جامعه رو به اون سمتی که مد نظره حرکت بده...
از این حیث زیرساخت هایی که تو جامعه ی ما داریم مثل نظام آموزشی،متون دانشگاهی،رسانه ،انسان و ...تعریف مناسب قرآنی ندارن و در واقع همون روش و محتوایی هست که در جوامع غرب موجوده و از اونجایی که ما معتقدیم که قرآن روش زندگی فردی و اجتماعی داره لذا باید این توانایی رو هم داشته باشه که مفاهیمش وارد اجتماع بشه و مبتنی بر مفاهیم قرآن جامعه سازی صورت بده.چرا که معتقدیم تفکر غربی به نتیجه ی غربی و سکولار منجر میشه و تفکر اسلامی هم به نتیجه ی اسلامی و نمیشه انتظار داشت که با تفکر و سیستم غربی انسان مومن پرورش داد...

حالا سوال بنده اینه که
اولا شما قبول دارید که مفاهیم پایه ی ما مثل مواردی که ذکر کردم بر اساس مفاهیم غربی است و در واقع کپی شده ی اون تفکره؟
ثانیا بر فرض قبول داشتن (یا جامعه ی ما طبق قرآن و سیره ی ائمه داره پیش میره یا نه،اگه طبق قرآن پیش میره که هیچ ولی اگه اینطور نیست) بفرمایید که برای ما چقدر این امکان وجود داره که مفاهیم قرآن رو به صورت کاربردی استخراج کنیم و تو جامعه پیاده کنیم؟
ثالثا در این زمینه چقدر داره تلاش صورت میگیره؟
آنچه که بر اون تاکید دارم اینه که اینجا چقدر تلاش میشه که مفاهیم قرآنی تبیین بشه و چه تلاشی جهت پیاده کردن اون تو جامعه صورت میگیره؟
البته توجه داشته باشید که مبنای این سوالاتم انتقاد کردن نیست.
[=arial]با سپاس از شما

[=arial]

متین23;792593 نوشت:
اولا شما قبول دارید که مفاهیم پایه ی ما مثل مواردی که ذکر کردم بر اساس مفاهیم غربی است و در واقع کپی شده ی اون تفکره؟

با سلام
عرض ادب و احترام
ممنون از توضیحاتتان
ابتدا عرض کنم خدمتتان که در جامعه اسلامی بر پایه سه عنصر خدا ،جهان و انسان تعریف می شود
تعریف خدا و تعریف انسان و تعریف جهانی و عوالمی که انسان در ان عوالم طی مسیر کرده و می کند

این که ایا خدایی برای جهان است و این خدا چه صفاتی دارد و ......

در مورد انسان و چگونگی و چیستی خلقت و راههای رسیدن به سعادت انسان و ارتباط خدا و انسان و......

در مورد جهان هم خلقت جهان و رابطه انسان با جهان و رابطه جهان با خدا و مخلوقات جهان با انسان و چرایی خلقت جهان و .....

به هر حال هر تعریفی از این مولفه ها می تواند نوع زندگی انسان را تغییر بدهد و هر نوع نگاه به این مولفه ها می تواند مسیر زندگی انسان را مشخص نماید.

این که ایا اسلام از این سه مولفه خدا و جهان و انسان تعریف ارائه داده است یا نه؟؟
جوابش مشخص است که بله اسلام از این سه مولفه تعریف صریح و شفاف ارائه داده است و این تعارف در مبانی دینی ما چون قران و روایات معتبر صریح و شفاف بیان شده است

این که ایا این تعاریف چقدرشان در جامعه تبیین شده اند و ترویج می شود مساله ای که باید روی ان بحث کرد چون نظرات متفاوت است
زیرا افراد نسبت به شناخت این مولفه های و توانایی و استعدادهای خود و بعضا نگاههای سیاسی و .......نظرات متفاوتی دارند

خیلی شفاف بخواهیم صحبت نماییم شما را به نظر ریس جمهور کشورمان دعوت می کنیم فردی که سالهاست لباس پیغمبر به تن دارد در حرکت کاملا سیاسی و میتینک تبلیغاتی و برای ....... بر خلاف مبانی دینی و معارفی که خود سالها برای ترویج ان زحمت می کشد صحبت کرده وادعا می کند مردم را نمی توان به زور به بهشت برد

خب وقتی عالی ترین مقام اجرایی کشور چنین سخن می گوید شما ادعا دارید در این دولت افراد چگونه در مورد دین و ترویج دین صحبت نمایند؟؟
یا وزارت ارشاد چنین ریس دولتی چگونه تبلیغ دین نماید؟؟

تبیین مولفه های دینی در جامعه به چندین شرط و پیش شرط وابسته است و متاسفانه و هزار متاسفانه بیشتر این معارف سیاسی شده اند
یعنی بیشتر ازاین که جنبه معرفتی وعلمی به خود بگیرند جنبه سیاسی به خود گرفته اند
مولفه هایی چون ازادی، عدالت، حق انسان، تکالیف انسان، جنس مرد و جنس زن، حجاب و........ و مولفه هایی از این دست بیشتر از ان که در کالج های دینی بحث شوند و بین مردم تبیین شوند برخورد سیاسی با انها می شود

این که متولی اصلی این مساله هم چه کسی است معلوم نیست لااقل برای بنده معلوم نیست
خب با این حرکت ها و این برخوردها چه انتظاری باید از دین و دینداری و مولفه های دینی در جامعه داشت

[=arial]

متین23;792593 نوشت:
که برای ما چقدر این امکان وجود داره که مفاهیم قرآن رو به صورت کاربردی استخراج کنیم و تو جامعه پیاده کنیم؟

با سلام
عرض ادب و احترام

این که چقدر میسر است این مبانی و معارف استخراج شود این مساله هم بسته به استعداد و توانایی و کارکرد خود افراد می تواند مختلف باشد
خیلی از علما هستند که در موسسه های علمی فارغ از هیاهوی سیاسی و تبلیغاتی و.....مشغول به فعالیت های علمی هستند و در مجامع جهانی نظرات اسلام واقعی را در مقاله و کتاب و سخنرانی و ...بیان می کنند.

این مساله شدنی است و علما این کارهارا می کنند ولی این که چقدر این مسایل در جامعه تبلیغ می شود باز بحث دیگری است که به وزارت ارشاد و صدا و سیما و فیلم ها و سریال ها و منبرها و سخنرانی علما بستگی دارد

متین23;792593 نوشت:
[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

با توجه به این که در ساخت جامعه و سیستم اولین کار تبیین مفاهیم پایه هست و مثلا تعریف کیستی انسان و تا به آخر...که زیر ساخت های جامعه سازی هست و هر جامعه ی سیستم خودشو بر اساس این تعاریف و در واقع این معرفت بنا میکنه و قوه های سه گانه و یا نظام آموزشی و ...رو (که اینها هم نیاز به تبیین دارن) بنا میکنه تا جامعه رو به اون سمتی که مد نظره حرکت بده...
از این حیث زیرساخت هایی که تو جامعه ی ما داریم مثل نظام آموزشی،متون دانشگاهی،رسانه ،انسان و ...تعریف مناسب قرآنی ندارن و در واقع همون روش و محتوایی هست که در جوامع غرب موجوده و از اونجایی که ما معتقدیم که قرآن روش زندگی فردی و اجتماعی داره لذا باید این توانایی رو هم داشته باشه که مفاهیمش وارد اجتماع بشه و مبتنی بر مفاهیم قرآن جامعه سازی صورت بده.چرا که معتقدیم تفکر غربی به نتیجه ی غربی و سکولار منجر میشه و تفکر اسلامی هم به نتیجه ی اسلامی و نمیشه انتظار داشت که با تفکر و سیستم غربی انسان مومن پرورش داد...

حالا سوال بنده اینه که
اولا شما قبول دارید که مفاهیم پایه ی ما مثل مواردی که ذکر کردم بر اساس مفاهیم غربی است و در واقع کپی شده ی اون تفکره؟
ثانیا بر فرض قبول داشتن (یا جامعه ی ما طبق قرآن و سیره ی ائمه داره پیش میره یا نه،اگه طبق قرآن پیش میره که هیچ ولی اگه اینطور نیست) بفرمایید که برای ما چقدر این امکان وجود داره که مفاهیم قرآن رو به صورت کاربردی استخراج کنیم و تو جامعه پیاده کنیم؟
ثالثا در این زمینه چقدر داره تلاش صورت میگیره؟
آنچه که بر اون تاکید دارم اینه که اینجا چقدر تلاش میشه که مفاهیم قرآنی تبیین بشه و چه تلاشی جهت پیاده کردن اون تو جامعه صورت میگیره؟
البته توجه داشته باشید که مبنای این سوالاتم انتقاد کردن نیست.


[=arial]با سپاس از شما

سلام ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین ....
موضوع شما برای من هم جالب توجه بود و خواستم نظرم رو در قالب یک پست خدمتتون عنوان کنم .

چندین مطلب ...
به نظرم نوع نگاه شما به دین و نوع نگاه شما نسبت به ساختار یک جامعه باعث بوجود اومدن نوعی نگاه جبر گونه خواهد شد ... داریم در درون دنیایی زندگی میکنیم که انسانها دارای تفکرات گوناگون هستند ... و هر کسی هم فکر میکنه که راه و مسیر خودش بهترین راه و بهترین مسیر هست ... از طرفی برای بوجود آوردن یک ساختار اجتماعی نیاز به یک سری قوانین خواهیم داشت ... قوانینی که بتونن هنجارها و ناهنجاری ها رو تعریف کنند ...

نظره شخصی من این هستش که قوانینی که تصویب میشوند باید دارای خصوصیاتی باشند که در زیر به اونها اشاره میکنم .

1. قوانین میبایست توسط افرادی که مستقل از دین فکر میکنند و با تفکری عقل محور به تصویب برسند .
2. قوانین میبایست پویا باشند و مشروعیت خودشون رو از رفاه عمومی مردم و خواستها و نیازهاشون بگیرند .
3. قوانین میبایست دارای بالاترین اولویت اجرایی رو داشته باشند .

خوب همکنون داریم در درون جامعه ای زندگی میکنیم که این چنین نیست و به قولی قوانین دارند مشروعیت خودشون رو از جایی دیگر میگیرند ... در زیر سع میکنم به بیان چند مشگل بپردازم تا عمق فاجعه رو درک کنین ...

1. رشته تحصیلی که من برای دانشگاه خودم انتخاب کرده بودم کامپیوتر بود ... وقتی ما میخواستیم برای کنکور امتحان بدیم خاطرم هستش که زبان عربی و زبان انگلیسی هم ضریب بودند و ضریب هر دو 3 بود ... خوب من زبان عربیم ضعیف بود و هر چقدر هم که براش انرژی میزاشتم نمیتونستم درکش کنم ... ولی خوب زبان انگلیسیم متوسط رو به بالا بود ... در حقیقت یکی از علل مهمی که باعث شد من در کنکور دانشگاه سراسری قبول نشم و دانشگاه آزاد رفتم ... همین صفر زدن درس عربی بود ... جالبیش اینجا بود که در دانشگاه حتی یک درس هم نداشتیم که یک Reference عربی لازم داشته باشه ... در عوض تمامی درسهامون رو باید با Reference انگلیسی میخوندیم ... اینی که اصلا ما چرا باید زبان عربی میخوندیم ... و اینکه زبان عربی به چه دردمون میخورد و ... رو من هنوز نفهمیدم .

2. در درون دانشگاه هم تقریبا تمامی واحد های عمومی ما رو مسائل اسلامی تشکیل میداد ... شما هر رشته ای رو که بخواین در درون دانشگاه بخونین با دهها واحد اسلامی روبرو هستید ... که در محیط کار و اجتماع واقعا به هیچ دردمون نخورد .

3. در درون کشورهای پیشترفته مثلا آلمان ... اصل بر این هستش که باید و باید و باید و باید و باید و ... و باید وقتی کسی از دانشگاه فارغ التحصیل میشه بتونه به راحتی کار پیدا کنه ... بتونه به راحتی بیمه بیکاری بگیره که اگر خدایی نکرده روزی بیکار شد بهش استرس نرسه .... در حقیقت در درون کشور های اروپایی اون چیزی که مهم هست رفاه عمومی مردم هست و طوری ریل گذاری کرده اند .... طوری قوانین را در کنار هم گذاشته اند که هر شخصی بتونه در درون جامعه رشد و پیشترفت کنه و متور صنعت . اقتصاد و رفاه عمومی رو به حرکت بیاندازه ... ولی در درون جامعه اسلامی ... اصل مردم نیستند ... اصل این نپیست که یک فاغ التحصیل بتونه کار گیر بیاره .... اصل این نیست که مردم بیمه بیکاری بشن ... اصل این نیست که مکردم روز به روز راحت زندگی کنند و رفاه رو تجربه کنند ... در درون جامعه اسلامی ریل گذاری ها به گونه ای انجام شده است که مردم در خدمت حکام باشند و خواستها و برنامه های ایشان رو اجرایی کنند ...

4- حالا از موضوع درس و دانشگاه و کشورهای امپریالیستی بیایم بیرون ... مثلا موضوع ازدواج ... به نظره من هنوزه که هنوزه علمای اسلامی نتونستند یک الگوی درست و صحیح برای ازدواج و کنترل قوای جنسی رو پایه ریزی کنند ... در ایران مشگلات بسیار جدی برای ازدواج وجود داره ... قوانینی که داریم ...

الف ) مرد هر وقت دلش خواست ( عشقش کشید یا نکشید ) میتونه همسرش رو طلاق بده .
ب) مرد اگر بخواد همسرش رو طلاق بده با مسائلی مانند ( مهریه . حق نفقه . اجرت المثل و حق بدنیا آوردن فرزند ... ) روبرو میشه ... فرض کنین مردی با زنی ازدواج یکنه و مرده 200 سکه خانومش رو مهر میکنه ... و فرض کنین بعد از 6 سال این زن و شوهر میخوان از هم جدا بشن .... 200 تا سکه یک میلیونی که میشه 200 میلیون ....6 سال هر سال 12 ماه باید نفقه بده که مثلا میشه 60 میلیون تومن . منظور از اجرت المثل هم پول کارکرد خانوم هست میگن این خانوم در منزل شوهر 6 سال مثلا کار کرده و هر کسی کار میکرد 60 میلیون در میاورد ... یعنی یک مرد باید در حذود 400 میلیون تومن خرج کنه تا از همسرش جدا بشه ...

چند مساله : آیا دین اسلام نمیدونه وقتی یه مرد عاشق بشه ... براش فرقی نداره 100 سکه با 1000 سکه ؟؟؟
چرا جدا شدن رو اینقدر سخت کرده که زن و مردی از هم جدا نشن ؟؟؟
چرا یک حق نرمال و درست وصحیح برای زندگی کردن .... جدا شدن و ... در نظر نگرفته ؟؟؟ چرا مثلا نگفته هر چی با هم در آوردن نصف نصف ؟؟؟

ببینید ...
در درون یک جامعه آرمانی ... به این فکر میکنند که قوانینی بگذارند که مردم رفاه عمومی بیشتری داشته باشند ... مردم روز به روز متمدن تر شوند ... ولی در درون یک جامعه اسلامی کم اهمیت ترین چیز همین هست ... مهم این هستش که هر کسی وظیفه خودش رو انجام بده ... اصلا هم نتیجه چیزه مهمی نیست .

اجازه بدین مثالی دیگر رو خدمتتون عنوان کنم .
الان در درون کشور ایران وقتی شما میخواین از مترو استفاده کنین میرین بلیط میخرین و جلویه درگاههایی بلیطتتون رو وارد دستگاه میکنین ... و پس از تائید Gage مربوطه شما میتونین وارد مترو بشین ... حالا اجازه بدین ببینیم کشور آلمان ( پادشاه تکنولوژی دنیا ) در این ارتباط چی کار میکنه ... کشور آلمان هم متروهای خودش رو داره ... افراد میرن بلیط میخرن و میرن سوار مترو میشن ... بدون اینکه بلیطشون رو بخوان به دستگاهی نشون بدن ... ولی هر چند وقت یک بار مثلا هفته ای یک بار مامورینی وارد مترو میشن و از مسافرین تقاضا میکنند که بلیط هاشون رو نشون بدن... در حقیقت اونها اومدند دارند به مردم کشورشون میگن ... ما نمیخوایم شما رو چک کنیم ... به مرور زمان متمدن بشیم و نیازی نباشه کسی ما رو چک کنه ....

در همین کشور مردم خودشون میرن کنتورهای برق و آبشون رو میخونند و قبضشون رو پرداخت میکنند ... یعنی دولت میخواد طوری فرهنگ سازی کنه که مردم ما به شما اطمینان داریم ... و باز هم هر سال یا هر دو سال یک بار تنها برای چک کردن میان .... در حالیکه مساله Metering در درون دنیا و شبکه های AMI و تخلیه اطلاعات قرائت شده کنتورها توسط بسترهای GPRS و پروتکل های DLMS و استانداردهای IEC مسائلی هستند که آلمانی ها بنایانگذارانش بودند .

بنابراین ...
به نظره من چیزی که مهم هست و باید بر اساس اون قوانین یک کشور چیده بشن ...
نخبه هایی هستند که میبایست استاندارد سازی هایی رو انجام بدهند ... ریل گذاری هایی رو بکنند که مردم روز به روز رفاه عمومیشون بالا بره و بتوانند به مرور زمان در هرم مازلو بالا بروند و به بصیرت برسند ...

وگرنه آدمهای اون اجتماع آدمهای نپخته ای خواهند بود که ....

[=arial]بسم الله ارحمن الرحیم

با سلام
بنده هم به نوبه خودم ایام نوروز رو به شما تبریک عرض میکنم و امیدوارم سال خوبی در پیش داشته باشید
تشکر خدمت شما دوست عزیز.نظر لطفتونه
ضمن عرض تشکر بابت وقتی که گذاشتید و مطالبی که بیان فرمودید،بنده هم سعی میکنم در یک پست نظرم رو عرض کنم تا شاید نهایتا در بهتر شدن جامعه سهمی داشته باشیم...

مارینر;792708 نوشت:
به نظرم نوع نگاه شما به دین و نوع نگاه شما نسبت به ساختار یک جامعه باعث بوجود اومدن نوعی نگاه جبر گونه خواهد شد ...

[=arial]و اما دترمنیسم...
جبر گرایی به معنی محکوم بودن فرد به این که ندیدن خود و امکانات خود به عنوان یک فرصت جهت اجرای زندگی بدیع و تازه و دنبال رو قوانینی بودن که در آنسوی دنیا در حال اجرا است ...
در واقع جبرگرایی به این معنی هست که فرد معتقد باشه که مدینه ی فاضله ای که در جوامع غرب وجود داره همون چیزیه که انسان بابتش آفریده شده و این است و جز این نیست...
جبرگرایی یک نوع رکود و سکون فکری هست که هیچ وقت میل به نگاه متفاوت از زندگی پیرامون رو برنمی تابه...
فکر میکنم تفکری که به مثابه اسکنر عمل میکنه به جبرگرایی نزدیکتره تا تفکری که میخواد یه چیز متفاوتی ارائه بده...

مارینر;792708 نوشت:
داریم در درون دنیایی زندگی میکنیم که انسانها دارای تفکرات گوناگون هستند ... و هر کسی هم فکر میکنه که راه و مسیر خودش بهترین راه و بهترین مسیر هست ...

[=arial]نسبت دین با سبک زندگی به دو صورت شکل میگیره
1-اصالت الله----»حقوق الله----»دین----»سبک زندگی
2-اصالت بشر----»حقوق بشر----»
سبک زندگی----»دین
در واقع وقتی اصالت رو به الله میدیم مسلما حق الله هست که مطرحه و باید بهش پرداخته بشه ،حق الله هم در دینش نهفته هست و با عمل کردن به دینش ما به سبک زندگی میرسیم
اما در نگاه دوم اصالت با بشر هست و حقوق بشر هست که موضوعیت پیدا میکنه،حق بشر هم در آزاد بودن در انتخاب سبک زندگی هست و لذا میبینیم که دینی هم که مردمان انسان محور دارن حاصل سبک زندگیشونه و از دل سبک زندگیشون به دست اومده...
این که اصل کدومه و باید بر مبنای کدام یک جامعه سازی کرد قضاوتش با خودتون...

مارینر;792708 نوشت:
از طرفی برای بوجود آوردن یک ساختار اجتماعی نیاز به یک سری قوانین خواهیم داشت ... قوانینی که بتونن هنجارها و ناهنجاری ها رو تعریف کنند ...

نظره شخصی من این هستش که قوانینی که تصویب میشوند باید دارای خصوصیاتی باشند که در زیر به اونها اشاره میکنم .

1. قوانین میبایست توسط افرادی که مستقل از دین فکر میکنند و با تفکری عقل محور به تصویب برسند .
2. قوانین میبایست پویا باشند و مشروعیت خودشون رو از رفاه عمومی مردم و خواستها و نیازهاشون بگیرند .
3. قوانین میبایست دارای بالاترین اولویت اجرایی رو داشته باشند .

[=arial]و اما ایجاد ساختارهای اجتماعی...
زمانی که اصالت رو به الله دادیم میبینیم که به گفته ی دین تمام موجودات برای نوع انسان خلق شده و همه چیزی برای پیشرفت این موجود آفریده شده و از طرفی هم خود انسان برای الله آفریده شده و جهت عبودیت و بندگی کردن خالق خودش...از این حیث در جامعه سازی تمام توش و توان یک مومن این هست که برای ساختن تک تک ساختارها به معبود بودن انسان توجه کرده و ساختارهایی رو ایجاد کنه جهت نیل به بندگی الله...
قوانین به اون حکمی که در یک جامعه لازم الاجرا باشه و سرپیچی از اون موجب تنبیه حکومت بشه گفته میشه و این قوانین مسلما از دل حقوق برخواسته میشه ...در واقع حقوق(حقوق مردم،نظام،حیوانات و ...) ایجاب میکنه که یک جامعه براش قوانین تصویب کنه...
اما کی میتونه حق رو بشناسه و مبتنی بر اون قانون وضع کنه؟
مسلما شما معتقدید فردی که به کتاب های حقوقی مسلط هست و دکترای این رشته رو داره حتما بهتر مینونه این قوانین رو وضع کنه
باید بگم که حقوق از حق میاد(یکی از الفاظ انحصاری قرآنه که ما به ازای لاتینی نداره) و شناخت حق از باطل توسط فرقان صورت میگره و برای دست یابی به فرقان نیاز به تقوا ورزیدن هست...لذا اولا هر فردی که تقوا بورزه این توانایی رو داره که حق رو بشناسه ثانیا اون فردی که تونسته حق رو از باطل تفکیک کنه این اجازه رو داره که برای دیگران قانون وضع کنه و مسلما law توانایی و گنجایش این رو نداره که بتونه حق رو تبیین کنه و لذا از این حیث باید دست به دامان گذار های دیگه ای جهت تبیین حقوق و به تبع اون قوانین شد...
قوانین موجود در کشور ما نیز برخواسته از نظرات شخصی بوده و این که شما میفرمایید نظر من اینچنین است خیلی برام گنگ و مبهم نیست چرا که هر کسی دوست داره ساخت جامعه از روزنه ی دید او صورت بگیره...
و اما تناقضات و ایرادات این نوع نگاه:
1-در نگاه عموم مردم عقل قوه و توانایی هست که حوزه ی اون سر انسانه و فکر کردن و تعمل کردن موجب رشد این بخش از توانایی انسان میشه اما در نگاه دینی عقل هدیه ای از خداوند است که حوزه ی اون در بخش قلب انسان نهفته است (قوه ملهمه یا همون عاقله).کما این که احدایثی هم که در این زمینه موجوده بیانگر این نکته است که عقل اونچیزی نیست که عموم مردم تصور میکنند...
مثل:
« أَلْعَقْلُ حِباءٌ مِنَ اللّهِ، وَ الاَْدَبُ کُلْفَةٌ فَمَنْ تَکَلَّفَ الأَدَبَ قَدَرَ عَلَیْهِ، وَ مَنْ تَکَلَّفَ الْعَقْلَ لَمْ یَزْدِدْ بِذلِکَ إِلاّ جَهْل ».

[=arial]عقل، عطیّه و بخششى است از جانب خدا، و ادب داشتن، تحمّل یک مشقّت است، و هر کس با زحمت ادب را نگهدارد، قادر بر آن میشود، امّا هر که به زحمت بخواهد عقل را به دست آورد جز بر جهل او افزوده نمیشود.
و یا

[=arial]قال رجل له - عليه السلام - ما العقل ؟ قال : ما عبد به الرحمن و اكتسب به
[=arial]الجنان . قال : قلت : فالذي كان في معاوية ؟ فقال : تلك النكراء ، تلك الشيطنة
[=arial]، وهي شبيهة بالعقل ، و ليست بالعقل
[=arial]امام جعفر صادق (ع) : شخصي از
[=arial]امام صادق - عليه السلام - پرسيد عقل چيست ؟ فرمود : چيزي است كه به وسيله آن
[=arial]خدا پرستش شود و بهشت بدست آيد . آن شخص گويد : گفتم پس آنچه معاويه داشت چه
[=arial]بود ؟ فرمود : آن نيرنگ است ، آن شيطنت است ، آن نمايش عقل را دارد ، ولي عقل
[=arial]نيست
[=arial]لذا با کمی تعمق پی میبریم که عقل اون چیزی نیست که مد نظر بوده و انسان عاقل کسی هست که پایبند به دین هست...[=arial]
2-بنده هم قبول دارم که قوانین باید پویایی داشته باشه و متناسب با عصر خودش ظرفیت حضور و بروز داشته باشه اما این که این ساختارها مبتنی بر نیاز انسان چیده بشه کمی با غایت خلقت در تضاد هست...چرا که اگه قراره سیستمی بچینیم که تمام مردمش رو به سمت الله رهنمون بشه خب مسلما نوع چینش کمی متفاوت با حال خواهد بود...

[=arial]3-چه کسی بیشتر از یک دین و فرد دین دار سنگ اجرای قانون و عمل کردن به مر قانون رو به سینه میزنه؟[=arial]


مارینر;792708 نوشت:
خوب همکنون داریم در درون جامعه ای زندگی میکنیم که این چنین نیست و به قولی قوانین دارند مشروعیت خودشون رو از جایی دیگر میگیرند ...

[=arial]بله فی الحال ما درون جامعه ای زندگی میکنیم که یه دو جین حقوقدان ، قوانین کپی شده ی فرانسوی رو با برخی قوانین اسلامی و به صورت التقاطی در جامعه در حال پیاده کردن هستند...

یادمون نره که حضرت امام(ره) فرموده بودند التقاطی فکر کردن خیانتی بزرگ به اسلام و مسلمین است...

مارینر;792708 نوشت:
1. رشته تحصیلی که من برای دانشگاه خودم انتخاب کرده بودم کامپیوتر بود ... وقتی ما میخواستیم برای کنکور امتحان بدیم خاطرم هستش که زبان عربی و زبان انگلیسی هم ضریب بودند و ضریب هر دو 3 بود ... خوب من زبان عربیم ضعیف بود و هر چقدر هم که براش انرژی میزاشتم نمیتونستم درکش کنم ... ولی خوب زبان انگلیسیم متوسط رو به بالا بود ... در حقیقت یکی از علل مهمی که باعث شد من در کنکور دانشگاه سراسری قبول نشم و دانشگاه آزاد رفتم ... همین صفر زدن درس عربی بود ... جالبیش اینجا بود که در دانشگاه حتی یک درس هم نداشتیم که یک Reference عربی لازم داشته باشه ... در عوض تمامی درسهامون رو باید با Reference انگلیسی میخوندیم ... اینی که اصلا ما چرا باید زبان عربی میخوندیم ... و اینکه زبان عربی به چه دردمون میخورد و ... رو من هنوز نفهمیدم .

[=arial]علت:
عدم آشنایی با زبان دین رسمی کشور و این که این زبان زبانی هست که با خدا صحبت میکنیم و...در جامعه سازی خوبه که به این موارد توجه بشه

مارینر;792708 نوشت:
2. در درون دانشگاه هم تقریبا تمامی واحد های عمومی ما رو مسائل اسلامی تشکیل میداد ... شما هر رشته ای رو که بخواین در درون دانشگاه بخونین با دهها واحد اسلامی روبرو هستید ... که در محیط کار و اجتماع واقعا به هیچ دردمون نخورد .

[=arial]به کدام درد خواستید بزنید که بهش نخورد؟
کدام کار؟
کدام اجتماع؟

مارینر;792708 نوشت:
3. در درون کشورهای پیشترفته مثلا آلمان ... اصل بر این هستش که باید و باید و باید و باید و باید و ... و باید وقتی کسی از دانشگاه فارغ التحصیل میشه بتونه به راحتی کار پیدا کنه ... بتونه به راحتی بیمه بیکاری بگیره که اگر خدایی نکرده روزی بیکار شد بهش استرس نرسه .... در حقیقت در درون کشور های اروپایی اون چیزی که مهم هست رفاه عمومی مردم هست و طوری ریل گذاری کرده اند .... طوری قوانین را در کنار هم گذاشته اند که هر شخصی بتونه در درون جامعه رشد و پیشترفت کنه و متور صنعت . اقتصاد و رفاه عمومی رو به حرکت بیاندازه ... ولی در درون جامعه اسلامی ... اصل مردم نیستند ... اصل این نپیست که یک فاغ التحصیل بتونه کار گیر بیاره .... اصل این نیست که مردم بیمه بیکاری بشن ... اصل این نیست که مکردم روز به روز راحت زندگی کنند و رفاه رو تجربه کنند ... در درون جامعه اسلامی ریل گذاری ها به گونه ای انجام شده است که مردم در خدمت حکام باشند و خواستها و برنامه های ایشان رو اجرایی کنند ...

[=arial]اگه ممکنه چندتا ریل اسلامی(التقاطی نه، فقط اسلامی) که در جامعه وجود داره رو به بنده معرفی کنید...

مارینر;792708 نوشت:
4- حالا از موضوع درس و دانشگاه و کشورهای امپریالیستی بیایم بیرون ... مثلا موضوع ازدواج ... به نظره من هنوزه که هنوزه علمای اسلامی نتونستند یک الگوی درست و صحیح برای ازدواج و کنترل قوای جنسی رو پایه ریزی کنند ... در ایران مشگلات بسیار جدی برای ازدواج وجود داره ... قوانینی که داریم ...

[=arial]موضوع ازدواج صرفا یک مقوله ی دینی نیست و مستقیم از دین تاثیر نمیگیره که حالا بخوایم نتیجه اش رو به گردن دین و علمای دین بیاندازیم...
منکر وجود مشکلات در این زمینه نیستم ،قبول دارم

مارینر;792708 نوشت:
الف ) مرد هر وقت دلش خواست ( عشقش کشید یا نکشید ) میتونه همسرش رو طلاق بده .

[=arial]خب اسلام چیکار کنه وقتی تنوع طلبی و به تعبیر شما آسایش مردم زیاد شده و تلون مزاج پیدا کرده و میگه با این همسر نمیتونم زیر یه سقف باشم؟
آیا غیر از این که شرایط طلاق یه طرفه رو سخت کنه تا هر کسی نتونه به همین راحتی موجب تخریب زندگی یک فرد بشه کار دیگه ای میتونه انجام بده؟
شما بفرمایید که تکلیف طلاق دو طرفه(این که هر دو طرف راضی باشن) چیه؟

مارینر;792708 نوشت:
چند مساله : آیا دین اسلام نمیدونه وقتی یه مرد عاشق بشه ... براش فرقی نداره 100 سکه با 1000 سکه ؟؟؟
چرا جدا شدن رو اینقدر سخت کرده که زن و مردی از هم جدا نشن ؟؟؟
چرا یک حق نرمال و درست وصحیح برای زندگی کردن .... جدا شدن و ... در نظر نگرفته ؟؟؟ چرا مثلا نگفته هر چی با هم در آوردن نصف نصف ؟؟؟

[=arial]چند جواب: آیا اسلام نگفته قبل از ازدواج چشمتون رو باز کنید و مشورت بگیرید و بعد از ازدواج چشمتون رو ببندید و با هم بسازید؟
تا مدافعان حقوق بشر اعتراض نکنند که چرا اسلام راضی شده تا زندگی یک نفر به خاطر هوس بازی دیگری بپاشه...
وجود داره ولی چون شما مبتلا به این موضوع نیستید خیلی در جریان این امور نیستید
نصف تو نصف من در دین موضوعیت نداره...همه میره رو یه سفره
در ضمن مطلب الف با این مطالب کمی در تعارض هستند

مارینر;792708 نوشت:
ببینید ...
در درون یک جامعه آرمانی ... به این فکر میکنند که قوانینی بگذارند که مردم رفاه عمومی بیشتری داشته باشند ... مردم روز به روز متمدن تر شوند ... ولی در درون یک جامعه اسلامی کم اهمیت ترین چیز همین هست ... مهم این هستش که هر کسی وظیفه خودش رو انجام بده ... اصلا هم نتیجه چیزه مهمی نیست .

[=arial]جامعه ی آرمانی غرب رو هم داریم میبینیم که چطور با هم جنس بازی و ...در حال ذوب شدنه

[=arial]کدام تمدن؟
بریده بریده بودن فرمایش شما هم میتونه به معنی خلاصه گویی باشه و هم به معنی جدا بودن دو مطلب که بنده متوجه نشدم،برای همین از پاسخ دادن صرف نظر میکنم

مارینر;792708 نوشت:
اجازه بدین مثالی دیگر رو خدمتتون عنوان کنم .
الان در درون کشور ایران وقتی شما میخواین از مترو استفاده کنین میرین بلیط میخرین و جلویه درگاههایی بلیطتتون رو وارد دستگاه میکنین ... و پس از تائید Gage مربوطه شما میتونین وارد مترو بشین ... حالا اجازه بدین ببینیم کشور آلمان ( پادشاه تکنولوژی دنیا ) در این ارتباط چی کار میکنه ... کشور آلمان هم متروهای خودش رو داره ... افراد میرن بلیط میخرن و میرن سوار مترو میشن ... بدون اینکه بلیطشون رو بخوان به دستگاهی نشون بدن ... ولی هر چند وقت یک بار مثلا هفته ای یک بار مامورینی وارد مترو میشن و از مسافرین تقاضا میکنند که بلیط هاشون رو نشون بدن... در حقیقت اونها اومدند دارند به مردم کشورشون میگن ... ما نمیخوایم شما رو چک کنیم ... به مرور زمان متمدن بشیم و نیازی نباشه کسی ما رو چک کنه ....

[=arial]اگه بتونید به جامعه ی پلیسی غرب هم یه گریزی بزنید بد نیست جهت روشن شدن افکار عمومی نیازه...
مثلا جامعه ی دیجیتالی موجود که تمام کف خیابونشون دوربین وصل کردند و قدم به قدم مردم رو زیر نظر دارن...
دم خروس رو باور کنیم یا قسم حضرت عباس رو؟

مارینر;792708 نوشت:
در همین کشور مردم خودشون میرن کنتورهای برق و آبشون رو میخونند و قبضشون رو پرداخت میکنند ... یعنی دولت میخواد طوری فرهنگ سازی کنه که مردم ما به شما اطمینان داریم ... و باز هم هر سال یا هر دو سال یک بار تنها برای چک کردن میان .... در حالیکه مساله Metering در درون دنیا و شبکه های AMI و تخلیه اطلاعات قرائت شده کنتورها توسط بسترهای GPRS و پروتکل های DLMS و استانداردهای IEC مسائلی هستند که آلمانی ها بنایانگذارانش بودند .

[=arial]
قبول دارم
نیاز به فرهنگ سازی داره تا هزینه های دولت هم کاهش پیدا کنه

مارینر;792708 نوشت:
بنابراین ...
به نظره من چیزی که مهم هست و باید بر اساس اون قوانین یک کشور چیده بشن ...
نخبه هایی هستند که میبایست استاندارد سازی هایی رو انجام بدهند ... ریل گذاری هایی رو بکنند که مردم روز به روز رفاه عمومیشون بالا بره و بتوانند به مرور زمان در هرم مازلو بالا بروند و به بصیرت برسند ...

وگرنه آدمهای اون اجتماع آدمهای نپخته ای خواهند بود که ....

[=arial]ظاهرا شما هنوز سوزنتون تو حکومت های آریستوکراسی و الیگارشی گیر کرده...

[=arial]اگه لطف بفرمایید تعریف انسان رو از نگاه این دانشمندان مطرح بفرمایید بهتر میتونیم در موردش صحبت بکنیم...
[=arial]
با سپاس از شما دوست عزیز

[="Times New Roman"]

متین23;791151 نوشت:
با سلام خدمت مشاورین عزیز و دوستان گرامی

همانطور که میدونید برای این که بتونیم جامعه سازی صورت بدیم باید مفاهیم پایه رو که بیس و پایه ی جامعه سازی هست مشخص کنیم و یکی از مشکلات پایه ای ما هم در عدم موفقیت در جامعه سازی اسلامی همین مورده چرا که مفاهیم پایه ای که ما داریم تو جامعه پیاده میکنیم غالبا زیر ساخت مرتبط با اندیشه ها و مفاهیم غربی هست و لذا خروجی این مفاهیم نمیتونه ما رو به سعادت برسونه...


سلام علیکم و رحمه الله
به نظر حقیر به احتمال قوی نمودهای خارجی و عینی و یا حتی نظری و بالقوه موجود در جامعه ذهن شما را به سمت بیان این ایراد یا موضوع معطوف کرده, لذا اگر چنین است, به منظور شکل گیری جهت بحث و همچنین تمرکز بر موارد واقعی و عرف در جامعه, لطفا این موارد را (یعنی بیسهایی غیر اسلامی که لایه های زیرین قوانین یا شعائر اسلامی شده است را) شفاف بیان فرمائید.
با تشکر

[=arial]

مارینر;792708 نوشت:
. قوانین میبایست توسط افرادی که مستقل از دین فکر میکنند و با تفکری عقل محور به تصویب برسند .
2. قوانین میبایست پویا باشند و مشروعیت خودشون رو از رفاه عمومی مردم و خواستها و نیازهاشون بگیرند .
3. قوانین میبایست دارای بالاترین اولویت اجرایی رو داشته باشند .

با سلام
عرض ادب و احترام
این نوع نگاه به دین ناشی از عدم شناخت دین است
قوانین اسلام پویا هستند
قوانین اسلام مطابق با زمان هستند
قوانین اسلام در برخی موارد از منبعی فراتر از عقل نشات می گیرند که بدان وحی گویند یعنی از طرف خدای خالق جهان و انسان که راه سعادت انسان را بیان کرده است
حال عده ای نمی خواهند از این منبع نورانی استفاده نمایند و خود را گرفتار عقل معاش می کنند مشکل از خودشان است

خود عقل هم به کم بود علم خود در مقابل وحی اذعان کرده و می کند و خواهد کرد.
ولی متاسفانه مشکل امثال سرکار مارینر این است که بین مسایل دنیوی و اخروی دین و رابطه عقل و وحی خلط مبحث می کنند
و فکر می کنند باید دین برنامه سوار مترو شدن را برای انسان بیان می کرد و چون بیان نکرده است دین عقب افتاده است و به درد نمی خورد
یا مثلا دین باید قرائت کنتور برق را به مردم یاد می داد و چون یاد نداده است دین به درد نمی خورد
و متاسفانه در تمام تایپک های این سایت بر روی این اشتباه خود تاکید می کنند تکرار می کنم تاکید می کنند
مدام دین را با پیشرفت های مادی غرب مقایسه می کنند و از داده های اشتباه خود نتایج اشتباهی می گیرند.
به هر حال بارها گفته ایم که دین به سوار شدن مردم به مترو و قرائت کنتور و .....کاری ندارد
دین امده است راه سعادت بشر را به مردم بیاموزد راههایی که انسان به تنهایی و با تکیه بر عقل خود نمی تواند بدانها برسد

دین نیامده است مردم را برده حاکمان بکند که این مساله یعنی برده شدن مردم برای حاکمان ارمغان همین غرب و تکنولوژی است که متاسفانه این سرکار عزیزمان و همفکران ایشان به اینجا که میرسد چشم بر همه بدی های غرب و تکنولوژی ان می بندند

اشتباه دیگر این عزیزان این است
مسیر طی شده رسیدن به این فرهنک را نادیده می گیرند و به قولی نمی خواهند هزینه بدهند تا به سطحی از فرهنک برسند بلکه دیگران را مدام متهم می کنند که انها چرا برای ما اماده نکرده اند علما چرا نکرده اند بزرکان ما چرا برای ما فلان کار را نکرده اند دقت کنید همیشهدیگران در این طرز فکر متهم و مجرم که چرا نکرده اند چرا بد کرده اند
ما ترک مثالی داریم که می گویند ایشان برای حاضری ان شاه است یعنی دوست دارند همه چیز اماده باشد و ایشان بیایند مثل شاهها بشینند و خبر از مسیری که به این سطح از امادگی رسیده اند ندارند و نمی خواهند داشته باشند

ولی سرکار عزیز
شما که این گونه از تکنولوژی المان می گویید از مسیری که طی کرده و به اینجا رسیده اند هم خبر دارید؟؟
از هزینه هایی که داده اند هم خبر دارید؟؟؟ یا کار به اینجا که می رسد خسته می شود از انها صحبت نمی کنید؟؟؟
اصلا صحبت نکنید بهتر است چون شما معمولا روحیه تخریبی فرهنک وایین و دین را دارید تا روحیه ساختن و درست کردن

بی خیال اصلا به امثال شما چه ربطی دارد که کشور و مردم در حال گذر از چه تکنولوزی هستند و در حال سپری کردن چه فرهنکی هستند شما همین بهتر که بگردید و یک تکنولوزی در غرب را پیدا بکنید و ان را با فرهنک اشتباه کشور مقایسه بکنید یا با عملکرد چند مسئول نادان و جاهل و کاها مغرض مقایسه بکنید تا هر چه بیشتر در تخریب روحیه مردم و کشور خود تلاشی بس وافرکرده باشید

و اما اشتباه دیکر شما سرکار عزیز و همفکران کرامی تان این است که
مقایسه هایی بس بی ارتباط می کنید
اروپایی که بس از جنک جهانی دوم در تلاش برای رسیدن به پیشرفت از هیچ ظلمی به ممالکت دیکر فرورگذار نکرده است و هر آجری که برروی آجری در کشور خود گذاشته است به قیمت بدبخت کردن ممالکت دیکر کشور ها بوده است
ان وقتان را مقایسه می کنند با ایرانی که 37سال است در مقابل این زورگویی ها ایستاده است و مدام هم شیطنت وتحریم و جنک و ترور و.....می کنند بر علیه اش
ای کاش برخی اندکی از این عقلی که مدعی هستند باید برای قانون گذاری به کار بست را به کار گیرند و اندکی تامل نمایند که مقایسه هم حساب و کتاب دارد
مقایسه هم میزان و ترازو دارد
نمی توان که کیلویی دهان در راه خدا باز کرد و از هر دری با ربط و بی ربط سخن گفت
ایا مقایسه نباید در شرایط یکسان باشد؟؟
ایا مقایسه نباید در حالت تعادل طرفین باشد؟؟
مقایسه ایران با اروپا چه بد مقایسه ای است چه سخیف سخنی است مقایسه کشوری که 8سال جنک دیده و 38سال است در تحریم است با دنیایی که چندین دهه است به فکر پیشرفت است
و از هیچ ظلم و تحریم و کشتاری علیه همین ملت 60و 70میلیونی ابایی ندارند و ان وقت فرزندان همین سرزمین در حال مقایسه چه کشوری با کشور خود هستند

[=arial]

مارینر;792708 نوشت:
و به قولی قوانین دارند مشروعیت خودشون رو از جایی دیگر میگیرند .

با سلام
عرض ادبی دوباره
قوانین در جامعه اسلامی مشروعیت خود را از خدایی می گیرند که خالق جهان و انسان است
این قوانین نازل توسط وحی به پیامبراند
این که بنده تاکید می کنم بین وحی و عقل باید خلط مبحث نکنیم یعنی این نکته که

دین دارای سه حوزه مهم اخلاق احکام و عقاید است
عقاید
همان مولفه هایی است که انسان توسط انها دین را بر می گزیند یعنی قبل از ورود به دین مولفه هایی چون خدا و پیامبر و معاد و ...را بررسی می کند و در نهایت به دینی می رسد خب این حوزه که قبل از ورود به دین است

حوزه بعدی اخلاق است
اخلاق مولفه هایی فطری اند مثل حسن راستگویی صداقت امانت داری و.....و یا قبح دروغگویی ظلم و تجاوز به حقوق دیگران و.....
این مولفه ها فطری اند و ربطی به دین ندارند به عبارتی اگر دین هم به ما نمی گفت دروغ نگویید ما این مساله را به طریق فطرت می فهمیدیم هرچند دین هم بدانها تاکید کرده است از باب تذکر

اشتباه سرکار مارینر و همفکرانشان در خلط این مولفه ها با مولفه های دینی است
انها فکر می کنند کسانی که به فطرت خود عمل می کنند که در دنیای غرب عمدتا این گونه اند یعنی راستگو هستند امانت دارند صداقت دارند و .....این مولفه های با مولفه های وحیانی در تضاداند مولفه هایی چون نماز و روزه و حجاب و حج و خمس و......
ایشان معتقدند دنیای غرب چون مولفه های دینی چون نماز و روزه و خمس و...را کنار گذاشته اند به مولفه های فطری روی اورده اند ولی در جهان اسلام مولفه های وحیانی مانع از رسیدن انسان به مولفه های فطری می شوند

در صورتی که این اشتباه محض است
حوزه مولفه های فطری از مولفه های وحیانی چون نماز و روزه و خمس و ......جداست این تلازم برقرار نیست و این گونه نیست که اگر کسی بخواهد امانتدار باشد حتما باید نماز نخواند یا اگر کسی بخواهد راستگو باشند باید خمس ندهد و........

ایشان پیشرفت دنیای غرب را در کناره گرفتن از مولفه های وحیانی می دانند و دنیای غرب را چون فارغ از مولفه های وحیانی می دانند پیشرفته تلقی می کنند و جهان اسلام را چون همراه با مولفه های وحیانی می دانند عقب مانده تلقی می کنند این همان خلط مبحثی بود که بنده بدان تاکید دارم
و اما حوزه سوم دین یعنی مولفه های وحیانی
همان مولفه هایی که عقل انسان به تنهایی قادر به بیان انها نیستند و انها همان راههای سعادت انسان هستند یعنی عقل نمی داند که انسان با انجام دادن چه اموراتی به سعادت می رسد یا قدم در گمراهی می گذارد و خدای خالق جهان این مولفه های را توسط پیامبر به انسان ابلاغ می نماید مولفه هایی چون نماز و روزه و خمس و ......

اشتباه و خلط مباحث فطری و وحیانی هم از چند مساله نشات می گیرد
1-عملکرد اشتباه مسلمین را به پای اسلام می نویسند و به عبارتی بین قوانین اسلام و عملکرد مسلمین نمی توانند یا نمی خواهند تفاوت قایل شوند
2- مولفه های تحریف شده مسیحیت و یهودیت را مولفه های وحیانی قلمداد می کنند وبه اشتباه معتقدند که چون جهان غرب مولفه های وحیاین ----تحریف شده مسیحیت و یهودیت----را کنار گذاشته و پیشرفت کرده است مسلمین هم باید مولفه های وحیانی ناب را کنار بگذارند تا پیشرفت نمایند.

این مساله همان خلط بحثی است که باید از هم جدا شود

عارف;792781 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله
به نظر حقیر به احتمال قوی نمودهای خارجی و عینی و یا حتی نظری و بالقوه موجود در جامعه ذهن شما را به سمت بیان این ایراد یا موضوع معطوف کرده, لذا اگر چنین است, به منظور شکل گیری جهت بحث و همچنین تمرکز بر موارد واقعی و عرف در جامعه, لطفا این موارد را (یعنی بیسهایی غیر اسلامی که لایه های زیرین قوانین یا شعائر اسلامی شده است را) شفاف بیان فرمائید.
با تشکر

[=arial]با سلام و عرض ادب خدمت شما استاد گرامی
بیانات امام جامعه را به عنوان یکی از مصادیق مورد نظر خدمتتون عرض میکنم امیدوارم دوستان اقتصادی و دینی ما در این گفتمان فعالانه تر عمل کنند...

...آزادی در منطق اسلامی معنائی دارد، غیر از آن معنائی که آزادی در منطق غرب دارد. تکریم انسان، احترام به انسان، ارزش دادن به انسانیتِ انسان در مفهوم اسلامی مغایر است با این مفهوم در معنای غربی و تلقی غربی. یکی از مشکلات ما در طول این سالها این بوده که افرادی آمده‌اند مفاهیم اسلامی را با مفاهیم غربی ترجمه کرده‌اند، حرفهای غربیها را تکرار کرده‌اند، دنبال تحقق آنها بودند؛ در حالی که انقلاب اسلامی برای این نیست. آزادی غربی در زمینه‌ی اقتصاد، همین مطالبی است که میبینید؛ همین «اقتصاد آدام اسمیتی» و رسیدن به این وضع دیکتاتوری اقتصادی موجود دنیا، که الان دارد انحلال و فروریختگی خودش را بتدریج نشان میدهد. مراد ما از آزادی که این نیست. آزادی انسانی به معنای آزادی اخلاقىِ بیبندوبارىِ فرهنگىِ غربی نیست. ما نباید برای اینکه خودمان را در چشم غربیها شیرین کنیم، دم از حرفی بزنیم که آنها میزنند؛ که حرفِ غلط است، باطل است و امروز دارد بطلان خودش را نشان میدهد. ما از احترام به انسان، احترام به زن حرف میزنیم؛ این نبایستی اشتباه بشود با آنچه که در غرب در زیر این مفاهیم ترجمه میشود و گفته میشود و بیان میشود. مفاهیم اسلامی مورد نظر است؛ عدالت با معنای اسلامی خود، آزادی با معنای اسلامی خود، کرامت انسان با معنای اسلامی خود؛ که اینها همه در اسلام روشن است، مبیّن است. غربیها هم برای خودشان یک حرفهائی دارند. در این زمینه‌ها، در این ارزشگذاری، راه آنها، راه کج و منحرفی است...

[=arial]1390/7/24 دیدار با دانشجویان کرمانشاه

[=arial]اولا دوستان بفرمایند که اقتصاد ما مبتنی بر اقتصاد آدام اسمیتی رقم خورده یا نه ؟
ثانیا بر فرض این که اینگونه هست ما در قرآن چه نظام اقتصادی میتونیم تولید و تهیه کنیم به عنوان جایگزین ؟
به این نکته هم توجه داشته باشید که بنده این موضوعات رو مطرح میکنم ، انتظار ندارم که دو هفته ی دیگه همه چیز درست بشه و تمام مشکلات حل بشه بلکه در حد گفتمان بمونه و روش بحث و گفتگو بشه کافیه تا ذهن ها دنبال یه گزینه ی جایگزین باشه و نسبت به این موضوعات فعال تر باشه
با سپاس فراوان

متین23;792750 نوشت:
[=arial]بسم الله ارحمن الرحیم

با سلام
بنده هم به نوبه خودم ایام نوروز رو به شما تبریک عرض میکنم و امیدوارم سال خوبی در پیش داشته باشید
تشکر خدمت شما دوست عزیز.نظر لطفتونه
....
[=arial]
با سپاس از شما دوست عزیز

سلام جناب متین ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین ...

متنتون رو خوندم .... چندین مطلب به نظرم اومد که گفتم با شما در میون بزارم ...

1. شما در قمستی از صحبتهاتون در مورد تقلید کردن صحبت کردین ... و به نوعی غربگرایان رو تقلیدکاران خوندین و غربگرایی رو تقبیح کردین ... به نظره من دو نوع تقلید وجود داره ... تقلید خوب و تقلید بد ... اما قبل از اینکه بخوام در مورد تقلید کردن و انواع و اقسام اون بخوام صحبت کنم ... اجازه بدین یه تعریف ساده از موضوعی داشته باشم و بعد در مورد تقلید صحبت کنم .

استراتژی : تحلیل گران و دانش آموختگان علم مدیریت .... با مفهومی با عنوان "استراتژی" روبرو هستند ... استراتژی عبارت است از نوع نگاه ما و نوع مدیریتی که ما نسبت به یک مساله یا رویداد داریم ... انسانهای متفاوت در برخورد با مسائل مختلف رویکردی متفاوت دارند ... علتش هم این هست که انسانها یک موضوع رو از زاویه دیدهای متفاوتی مینگرند و هر یک بسته به استراتژی که دارند به نوعی انتخابی خواهند داشت ...

به عنوان مثال فرض کنین اکبر میخواد بره و یک موبایل تهیه کنه ... چندین راه حل پیشه رو داره ...

الف) اکبر میره کنج اتاقش میشینه ... یک کاغذ بر میداره و تعدادی Check Point در میاره ... مثلا مینویسه من موبایلی میخوام که ...
- مدت زمان زیادی بتونه شارژ خودش رو نگه داره
- رنگش به گونه ای باشه که به مرور زمان حالت چرک بودن به خودش نگیره .
- زیاد قدیمی نباشه که هنگام فروختنش هم بتونم اون رو بفروشم .
- قیمتش هم از یک میلیون بیشتر نباشه .

پس از اینکه این Check Point ها رو در آورد ... یک R&D هم رویه بازار انجام میده ... میبینه که چه قابلیت ها و امکاناتی در درون گوشی ها وجود داره و سعی میکنه که Check Point قویتیری برای انتخاب داشته باشه ... بعدش هم اکبر میره بازار و بر اساس Check Point هایی که داشته انتخابی رو میکنه .

ب) اصغر میخواد گوشی بخره ... میره بازار ... چشمش یه گوشی رو میبینه ... گوشیه جلویه چشماش برق میزنه ... گوشیه چهره ای نورانی داره ... اون رو انتخاب میکنه ... و میخرتش و میاره خونه ... همه دوستان و آشنایانش بهش میگن ... این چه انتخابی بود که تو داشتی ... و اصغر اونها رو که نمیتونه راضی کنه ... به نوعی خودش رو راضی میکنه که انتخابش درست و صحیح بوده .

ج) قیصر میخواد گوشی بخره ... قیصر با خودش کمی فکر میکنه ... میگه تا حالا من هر انتخابی که داشتم ایراد داشته ... اصلا نمیخوام در مورد خرید گوشی ریسک کنم ... پول زیادی رو دارم خرج گوشی میکنم ... بعدش با خودش میگه درسته که من نمیتونم انتخاب کنم ... بزار ببینم داوود چی دستش میگیره ( داوود همیشه انتخابهای عاقلانه داره ) و بعدش منم همون رو بخرم .

در این سه مثالی که خدمتتون عنوان کردم ...

اکبر برای خودش یک سری Check Point ایجاد کرد که به این Check Point ها اصطلاحا استراتژی انتخاب هم میگن .

اصغر که هیچی !!! اصلا حرفش رو نزنیم بهتر هست .

قیصر هم کارش تا حدودی قابل قبول هست ... اما نه صد در صد ... چون انتخاب اون بر اساس انتخاب داوود بوده ... و داوود ممکن هست استراتژی انتخاب دیگری داشته باشه و انتخاب داوود برای قیصر مفید نباشه ... ولی برخی جاها که آدم مجبور به انتخاب هست میتونه روش خوبی برای انتخاب باشه . مثلا کسی ماشین شناس نیست ... میبینه که یک شخص مدیر و مدبر مثلا تندر رو انتخاب کرده ... میره و برای ماشین تندر ثبت نام میکنه ... بدون اینکه فکری در موردش کرد باشه .

معمولا کارشناس مذهبی وقتی میخوان توجیهی برای تقلید کردن بیارن مثال دکتر رو میزنن ... و عنوان میکنند همانطور که وقتی انسان مریض میشه به دکتر مراجعه میکنه ... در مورد مسائل مذهبی هم باید به دکتر مراجعه کنند و به تلخی دارو توجه نکنند .... اما حداقلش در درون اروپا چنین مساله ای صدق نمیکنه ... وقتی در درون اروپا کسی مثلا میخواد جراحی قلب انجام بده ... تیم پزشکی روشهای مختلف درمان رو برای بیمار تشریح میکنند ... انواع روشهای درمانی رو هم جلوش میزارن ... ریسک های هر روش رو بیان میکنند ... دردهایی رو که احتمالا باید بیمار متحمل اونها بشه ر عنوان میکنند و سپس بیمار بر اساس گزینه هایی که در اختیار رداره ... روشی رو انتخاب میکنه ... نه اینکه سرش رو بندازه بره تو خیابون و دکتره هر چی گفت انجام بده ...

من در بسیار از چیزها تمدن و راه و روش غربی رو چیزه درستی میدونم ... تحقیق و تفحص کردم ... و فهمیدم که دارند راه و مسیر درستی رو میرند و Check Point هایه من رو هم تیک میزنند ... و ازشون تقلید میکنم .
ولی سوال من از شما و خیلی از آدمهای دیگر این هست ... که Check Point هایه شما چی هست ... چگونه Check Point هاتون رو تیک میزنین ... وقتی ما در درون قانون اساس کشورمون داریم { هر گونه تحقیق و تفحص در اموری که مربوط به مقام معظم رهبری میشود ممنوع و به تبع اون از لحاظ شرعی حرام هست } شما چگونه مرجع تقلیدتون رو انتخاب میکنین ...

در تمام دنیا وقتی مردم میخوان برن انتخابات ... میرن به برنامه هایه یک حزب رای میدن ... برنامه های هر حزبی مشخص هست ... مدینه فاضله هر حزب مشخص هست ... و با خودشون میگن بریم به فلان شخص رای بدیم تا فلان بشه و یا بهمان ...

انتخابات ریاست جمهوری ایران چگونه هست ؟؟؟
انتخابات مجلس چگونه هست ؟؟؟
و ...

کاشکی مثله اکبر یا قیصر عمل میکردیم ولی تمام انتخابهای ما مانند اصغر هست ... و دقیقا این همون تقلید اشتباه هست .

ادامه صحبتهاتون رو در درون پست بعد جواب میدم .

متین23;792750 نوشت:

[=arial]نسبت دین با سبک زندگی به دو صورت شکل میگیره
1-اصالت الله----»حقوق الله----»دین----»سبک زندگی
2-اصالت بشر----»حقوق بشر----»
سبک زندگی----»دین
در واقع وقتی اصالت رو به الله میدیم مسلما حق الله هست که مطرحه و باید بهش پرداخته بشه ،حق الله هم در دینش نهفته هست و با عمل کردن به دینش ما به سبک زندگی میرسیم
اما در نگاه دوم اصالت با بشر هست و حقوق بشر هست که موضوعیت پیدا میکنه،حق بشر هم در آزاد بودن در انتخاب سبک زندگی هست و لذا میبینیم که دینی هم که مردمان انسان محور دارن حاصل سبک زندگیشونه و از دل سبک زندگیشون به دست اومده...
این که اصل کدومه و باید بر مبنای کدام یک جامعه سازی کرد قضاوتش با خودتون...


سلام جناب متین ...
امیدوارم که خوب و و خوش و سلامت باشین ...

در ادامه مباحثی که با هم داشتیم ... شما در مورد اصالت الله و اصالت بشر صحبت کردین ... من تا کنون چندین بار در مورد اصالت ها و طریقه فکرم در مورد اصالت ها در درون این سایت صحبت کردم ... ولی دوست داشتم که این مساله رو نیز با شما در میون بزارم ... که اگر به نظره شما مسیری رو اشتباه میرم ... یا تفکراتم جائیش ایراد داره ... با من نیز در میون بزارین ... یکی از بالاترین اولویت های من در درون زندگی همین کشف اصالتهاست ...

شاید خستتون کنم ... ولی به نظره من مسیری که براتون عنوان میکنم ... تنها مسیر کشف حقیقت وجودی بشر ... و تنها هدف متعالی انسان میتونه باشه ...

ابتدا یه داستان براتون تعریف میکنم و بعد بحث رو در مورد اصالتها پی میگیرم ....
در حدود 100 تا 150 سال پیش زمانی که هنوز انیشتن به دنیا نبوده بود ... همه چیز آروم بود ... فیزیک ... مفاهیم سرعت و شتاب و فضا و مکان رو تعریف میکرد ... و قوانین فیزیک داشتند به درستی کارشون رو میکردند ... تا اینکه جناب انیشتن پا به دنیا گذاشت ... انیشتن میدونست که

1- طبق قوانین فیزیک اگر متحرکی در حال حرکت باشه ... و جسمی بر رویه آن جسم متحرک ثابت باشه ... سرعت اون جسم نسبت به زمین برابر سرعت همان متحرک هست ... به عنوان مثال فرض کن شخصی در درون ماشینی نشسته باشه ... سرعت اون شخص نسبت به زمین دقیقا برابر سرعت ماشین نسبت به زمین هست .

2- طبق قوانین فیزیک اگر متحرکی در حال حرکت باشه ... و جسمی بر رویه آن جسم متحرک نیز در حال حرکت باشه ... سرعت ایندو با هم جمع میشه ... یا از هم کم میشه .... به عنوان مثال فرض کن قطاری با سرعت 10 متر بر ثانیه در حال حرکت هست و انسانی با سرعت 2 متر بر ثانیه بر رویه قطار حرکت میکنه ... در اینصورت سرعت شخص نسبت به زمین برابر 12 متر بر ثانیه یا 8 متر بر ثانیه خواهد بود ( بسته به اینکه هم جهت با قطار حرکت کنه یا خلاف جهت اون )

مشگل کجا بوجود اومد ...
یه روز انیشتن سوار مترو شده بود که بره خونسشون ... همینجوری که داشت میرفت خونشون تخیل کرد که مترویی داریم که بر رویه اون چراغی نصب شده و سرعت نور چراغ 300 هزار کیلومتر بر ثانیه هست همچنین فرض کرد سرعت قطار هم 100 متر بر ثانیه هست ... بنابراین وقتی قطار داره حرکت میکنه باید سرعت نور زیاد بشه ... و موقعی که قطار وای میایسته ... باید سرعت نور دوباره کم بشه ...

ناگهان جرقه ای در درون ذهن انیشتن میخوره ... این مساله رو آزمایش میکنه ... بارها و بارها ... ولی میبینه سرعت نور ثابت میمونه ... در حالیکه طبق قوانین فیزیک اون روز میباست سرعت نور نیز اضافه میشد ... بنابراین متوجه میشه که فیزیک دانها یک جا گول خوردن ... متوجه میشه که برگه های تقلبی در درون مسیر کشف حقیقت وجود داره ... متوجه میشه که چشم ما برخی موقع ها درست نمیبینه و درست نمیشنوه ...

بنابراین انیشتن ( اصالت ) رو میزاره به اینکه سرعت نور ثابت هست ... نه اینکه طبیعت رو درست تفسیر کرده ... نه اینکه چشماش درست میبینه ... اصالت رو میزاره به اینکه سرعت نور ثابت هست و هر جا که به مشگل در تحلیل مسائل فیزیک میکرد برمیگشت به اصالتهاش ... اینکه ( سرعت نور ثابت هست ) .... انیشتن آنقدر تحلیل کرد و آنقدر تحلیل کرد تا اینکه به اینجا رسید که ...

1- فضا آنطور که ما میبینیم و درک میکنیم نیست ...
2- گذر زمان وابسته به سرعت آن متحرک هست و اگر متحرکی در حال حرکت باشه براش زمان کش میاد .

در حقیقت انیشتن با اصل گرفتن ( ثابت بودن سرعت نور ) فهمید که فیزیکدانها تعاریف غلط از فضا و زمان و مکان ارائه کرده اند و شروع به تفسیری جدید از دنیا کرد ...

انیشتن ... شخصی بود که تناقضی رو در درون طبیعت دید ... بر رویه اون فکر کرد ... مفهومی رو اصل گرفت و بر اساس آن ایدیولوژی جدیدی که بیشتر به حقیقت نزدیک بود پایه ریزی کرد ( بگذریم که همکنون ثابت شده سرعت نور همیشه ثابت نیست و در زمان و مکانی که BigBang اتفاق افتاده سرعت نور متغیر بود ... یعنی فرمول های انیشتن باز هم کاملا حقایق رو تفسیر نمیکنه )

چه چیزی در این میون به نظره من خیلی مهم بوده .
1- انیشتن مساله ای رو دید و از روش به همین راحتی رد نشد .
2- برای خودش مفهوم و مطلبی رو اصل گرفت ...
3- با توجه به اون مفهومی که اصل گرفته بود دنیاش رو تفسیر کرد ...
4- بر اساس تفاسیر دنیاش رو مورد آزمایش قرار داد ...
5- و چون دید که بر اساس اون موضوعی که اصل گرفته بود ... آزمایشهاش تیک خوردند ... به این نتیجه رسید که مفهومی که اصل گرفته بود واقعا اصالت داشته .

خوب !!!
حال بر میگردیم به صحبتی که با هم داشتیم ...
به نظره من باید تنها یک چیز رو اصل بگیریم ... نه چند چیز رو ... چون اگر چند چیز رو اصل بگیریم ... اعتقادات ما بر رویه چیزیهایی که اصل گرفتیمشون در حال لغزش خواهد بود ... مثالش هم زیاد هست ...
در مذهبی که داریم اصل رو بر { عقل . اجماع و ... ) در نظر میگیرن ...
و اینجوری میشه که ...
حدیث با حدیث به تناقض میرسه نمیتونن کاری بکنن .
حدیث با عقل به تناقض میرسه نمیتونن کاری بکنند .
عقل با اجماع به تناقض میرسه نمیتونن کاری بکنند .
و ...

اون چیزی رو که من به شخصه در درون زندگیم اصل گرفتم ... عقل هست ... چیزی که من میفهمم و درک میکنم ... برای من حجت هست ... و چیزی رو که نمیفهمم و درک نمیکنم برای من حجت نیست ...
اگر قرار باشه من در درون دنیایی دیگه جوابگو باشم عقلم هست ... و اگر موضوعی رو نفهمم یا درک نکنم ... نسبت بهش نمیتونم پاسخگو باشم ...

اما ...
چیزی که به مرور زمان بهش رسیدم این بود که حتی عقل هم نمیتونه اصالت داشته باشه ... و حقیقت هست که اصالت داره ...
یکی از سوالاتی که من از کارشناسان سایت پرسیده بودم این بود که ....

اگر دو نفر باشند که :
1- یکی عاقل باشه و عقل خودش رو به کار ببنده ... و دین و مسیر درستی رو انتخاب کنه .
2- یکی عاقل باشه و عقل خودش رو به مار ببینده ... و دین و مسیر اشتباهی رو انتخاب کنه .

در اینصورت در آن دنیا وضعیت اینها چجوری میشه ...
جوابی که گرفتم این بود که نفر اول میره بهشت و خوش خوشانش میشه ... نفره دوم درسته که جهنم نمیره ... ولی بهشت هم نمیره ... چون به هر حال مسیر درستی رو نرفته ...

یعنی به بیان دیگه خوده اسلام هم اصالت رو بر مبنای عقل نذاشته ... اسلام هم اصالت رو بر مبنای "حقیقت" قرار داده ... اینکه آدمها مسیری حقیقی رو طی کنند . و حتی اگر کسی عقلش رو به کار ببنده و با این حال مسیری غلط رو طی کنه میبایست پذیرای نتیجه باشه ...

این مساله باعث شد که من کمی بر رویه مسیرم فکر کنم . و واقعا خودم هم به این نتیجه رسیدم که اصل طی مسیری مبتنی بر "حقیقت" هست . نه طی مسیری که مبتنی بر "عقل" باشه ... یعنی ممکن هست من مسیری کاملا عقلانی رو طی کنم ... ولی از ناکجا آباد سر در بیارم .

به بیان دیگه این عقل ما هست که دائما داره ( واقعیتها : چیزیهایی که رخ میدهند ) رو میبینه و بر اساس اون مسیری رو انتخاب میکنه . بنابراین ایدیولوژی که مبناش عقل باشه ... تفسیری درست از دنیامون رو نمیتونه بده ...
مشگل اینجاست که ما هیچ ابزاری برای کشف حقایق نداریم ... چون درک حقایق ممکن هست خارج از قوای ما باشه ... شاید ما نتونیم حقایق رو ببینیم ... بشنویم .... عقلمون تجزیه و تحلیلش کنه و ...

یعنی برخی جاها ما حقایقی رو میبینیم که عقلمون براش هیچ تفسیری نداره ... ( چون عقلمون با واقعیت ها در ارتباط هست )

بعدش با خودم گفتم قبول ... اصالت با طی کردن مسیری مبتنی بر حقیقت ...
اما مشگل از اونجا بوجود میومد که ما هیچ ابزاری رو برای درک حقایق نداشتیم ... مسائلی همونجور که شما گفتین در درون قرآن هست که جایگاه عقل رو در درون قلب دونسته ... ولی بارها و بارها بوده که در درون زندگیم تصمیم هایی رو گرفتم که با گوشت و پوست و استخونم بهم الهام شده بود روشی درست هست ... اما بعدا فهمیدم روشی اشتباه بود و باید به عقلم رجوع میکردم ... و به بیان دیگر درک کردن با گوشت و پوست و استخون و درک با قلب هیچ گونه اصالتی نداره .

بعدش کمی فکر کردم ...
به این نتیجه رسیدم کسانی به حقیقت رسیده اند که میتونستند کارهایی خارق العاده بکنند ... کارهایی رو بکنند که عقل براشون هیچ تفسیری نداشته ... چون چنین آدمهایی دسترسی به حقایق داشته اند .

اون چیزی که مد نظره من هست معجزه نیست ... حضرت محمد نمیتونست به خودی خود معجزه بکنه ... باید اجازش از سمته خدا صادر میشد ( اینجور که میدونم )

اون چیزی که مد نظره من بود ... کاری بود که بلعم بعورا میکرد ... اینکه اسم اعظم رو میدونست ... و میتونست در باطن طبیعت دخل و تصرف کنه ... و وقتی ( بلعم بعورا ) خواست که جلویه حضرت موسی رو بگیره ... فرمان قهریه خداوند جلویه عمل کردنه " اسم اعظمش" رو گرفت .

مثلا ادعا میشه که شیخ بهایی هم اسم اعظم رو میدونسته ... ولی بعد از مدتی تحقیق فهمیدم که ایشون هم اسم اعظم رو نمیدونسته ... چون یکی از صحبتهایی که ایشون کرده این بوده که اسم اعظم برای هر کس مختص خودش هست و اسم اعظم هر کسی با کسه دیگر متفاوت هست . ( که به نظره من نمیتونه اینجوری باشه ... چون اسم اعظم درک حقیقت محض هست و نمیتونه چند چیز باشه چون "چند چیز" درکی "واقعیت" گونه هست نه درکی "حقیقت" گونه .

چیزی که الان دارم بهش فکر میکنم ... این هستش که ما چه ابزاری برای درک حقیقت داریم ... و اینکه آیا انسان اصلا چنین ابزاری رو در اختیار داره ؟؟؟؟

متشکرم که خوندین .

در ادامه نظرم رو در مورد بقیه مطالبتون عنوان میکنم .

متین23;791151 نوشت:
برای این که بتونیم جامعه سازی صورت بدیم باید مفاهیم پایه رو که بیس و پایه ی جامعه سازی هست مشخص کنیم و یکی از مشکلات پایه ای ما هم در عدم موفقیت در جامعه سازی اسلامی همین مورده چرا که مفاهیم پایه ای که ما داریم تو جامعه پیاده میکنیم غالبا زیر ساخت مرتبط با اندیشه ها و مفاهیم غربی هست و لذا خروجی این مفاهیم نمیتونه ما رو به سعادت برسونه
سلام و عرض ادب و تبریک سال نو
یکی از بهترین تاپیک هایی که در اسک دین دیدم (شاید هم از جبنه ای بهترین تاپیک)

با این موضوع که اساسی ترین مشکل ما در جامعه سازی این است که مفاهیم پایه ما ایراد دارند موافقم. اما اینطور نیست که صرفاً چون این مفاهیم غربی هستند پس ایراد دارد. بلکه اشکال وارد بر این مفاهیم که شاکلهء زیرساخت جامعهء ما را رقم زده اند ، ترکیبی از چندین عامل است که فقط یکی از آنها غربی بودن است. برای مثال میتوان موارد زیر را نیز به غربی بودنِ مفاهیم ساختاری ما اضافه کرد

پرسش:
چرا مفاهیم و اندیشه هایی که زیرساخت جامعهء ما را شکل داده ، در عمل کارآیی لازم را ندارند؟

پاسخ:
1 - غربی بودن برخی مفاهیم که با اسلامی بودن ما تطابق ندارد و جامعه را دچار دوگانگی و سردرگمی کرده است
2 - سنتی بودن برخی مفاهیم که هم کارشناسی نشده هستند و هم به روز نیستند و هم بیشتر بر مبنای عرف هستند تا دین
3 - برخی از مفاهیم ، دینی و اسلامی هستند ، اما برداشت و تبیین آنها به شکل غلط انجام شده است
4 - برخی مفاهیم اسلامی هستند و برداشت و تبیین آنها نیز درست بوده ، اما وابسته به مفاهیم دیگری هستند که تا آنها درست نباشند ، اینها نیز فاقد کارایی خواهند بود
5 - اِعمال سلیقه های فردی یا جناحی در برداشت و بیان مفاهیم که حتی مفاهیم اصیل و بی نقص را نیز با اختلال در عملکرد مواجه میکند
6 - عدم آماده سازی فرهنگی و فکری جامعه برای پذیرش برخی مفاهیم که نیاز به آمادگی قبلی برای پذیرش دارند
و.........................

با سلام خدمت شما دوست عزیز
نظر لطف شماست

Reza-D;793318 نوشت:
1 - غربی بودن برخی مفاهیم که با اسلامی بودن ما تطابق ندارد و جامعه را دچار دوگانگی و سردرگمی کرده است

احسنت

Reza-D;793318 نوشت:
2 - سنتی بودن برخی مفاهیم که هم کارشناسی نشده هستند و هم به روز نیستند و هم بیشتر بر مبنای عرف هستند تا دین

بله همینطوره...توجه داشته باشید که سنتی بودن لزوما به معنای اسلامی بودن نیست

Reza-D;793318 نوشت:
3 - برخی از مفاهیم ، دینی و اسلامی هستند ، اما برداشت و تبیین آنها به شکل غلط انجام شده است
4 - برخی مفاهیم اسلامی هستند و برداشت و تبیین آنها نیز درست بوده ، اما وابسته به مفاهیم دیگری هستند که تا آنها درست نباشند ، اینها نیز فاقد کارایی خواهند بود

در واقع تهی شدن واژه ها از معنای اصلی و قرآنی

Reza-D;793318 نوشت:
5 - اِعمال سلیقه های فردی یا جناحی در برداشت و بیان مفاهیم که حتی مفاهیم اصیل و بی نقص را نیز با اختلال در عملکرد مواجه میکند

ریشه در اصالت انسان داره

Reza-D;793318 نوشت:
6 - عدم آماده سازی فرهنگی و فکری جامعه برای پذیرش برخی مفاهیم که نیاز به آمادگی قبلی برای پذیرش دارند

مساله اینه که هنوز بزرگان ما هم به این موارد خیلی اشرافیت ندارن تا بخوان جامعه رو از نظر ذهنی آماده کنن

ریشه ی همه بر میگرده به غربی بودن...

ممنون از بیان شما

سلام و عرض ادب دوست گرامی

متین23;793728 نوشت:
ریشه ی همه بر میگرده به غربی بودن...
نه لزوماً همه موارد

برای مثال ، سنتی بودن که به قول شما لزوماً به معنای اسلامی بودن نیست ، لزوماً ارتباطی با غربی بودن هم ندارد. حتی برعکس ، اگر سیستم فکری غرب را حرکت بسوی مدرن شدن بدانیم ، سنتی بوده دقیقاً نقطهء مقابل آن است و ریشه در باورهای قدیمی و مقاومت در برابر تغییر روش ها دارد

همچنین مواردی که شما ریشهء آنها را در اصالت دادن به انسان یافتید ، لزوماً با غربی شدن وارد تفکر انسان ها نشده است. درست است که غرب مبنای فکریش انسان محوری به شکل افراطی است و پذیرش همه جانبهء تفکر غربی بدون قرار دادن هیچگونه فیلتر ، نتیجه اش میشود دادن اصالت به انسان. اما فراموش نکنیم که آنچه که قبل از هر عامل دیگری انسان را به سوی خودکامگی و اصالت نفس سوق میدهد ، خود نفس است و وسوسهء شیطان. به عبارتی هر گردویی گرد است ، اما هر گردی گردو نیست. تفکر غربی انسان محور است ، اما هر تفکر انسان محوری لزوماً غربی نیست

Reza-D;793737 نوشت:
نوشته اصلی توسط متین23
ریشه ی همه بر میگرده به غربی بودن...

Reza-D;793737 نوشت:
نه لزوماً همه موارد

برای مثال ، سنتی بودن که به قول شما لزوماً به معنای اسلامی بودن نیست ، لزوماً ارتباطی با غربی بودن هم ندارد. حتی برعکس ، اگر سیستم فکری غرب را حرکت بسوی مدرن شدن بدانیم ، سنتی بوده دقیقاً نقطهء مقابل آن است و ریشه در باورهای قدیمی و مقاومت در برابر تغییر روش ها دارد

همچنین مواردی که شما ریشهء آنها را در اصالت دادن به انسان یافتید ، لزوماً با غربی شدن وارد تفکر انسان ها نشده است. درست است که غرب مبنای فکریش انسان محوری به شکل افراطی است و پذیرش همه جانبهء تفکر غربی بدون قرار دادن هیچگونه فیلتر ، نتیجه اش میشود دادن اصالت به انسان. اما فراموش نکنیم که آنچه که قبل از هر عامل دیگری انسان را به سوی خودکامگی و اصالت نفس سوق میدهد ، خود نفس است و وسوسهء شیطان. به عبارتی هر گردویی گرد است ، اما هر گردی گردو نیست. تفکر غربی انسان محور است ، اما هر تفکر انسان محوری لزوماً غربی نیست

منظور ریشه ی تمام مواردی بود که به عنوان زیر ساخت جامعه سازی مطرح هستن و نه مواردی که عموم مردم فهم میکنن...
به هر حال...
بهتره که از بحث اصلی منحرف نشیم...ظاهرا که بحث ما به محاق رفته...

متین23;793011 نوشت:
بیانات امام جامعه را به عنوان یکی از مصادیق مورد نظر خدمتتون عرض میکنم امیدوارم دوستان اقتصادی و دینی ما در این گفتمان فعالانه تر عمل کنند...

...آزادی در منطق اسلامی معنائی دارد، غیر از آن معنائی که آزادی در منطق غرب دارد. تکریم انسان، احترام به انسان، ارزش دادن به انسانیتِ انسان در مفهوم اسلامی مغایر است با این مفهوم در معنای غربی و تلقی غربی. یکی از مشکلات ما در طول این سالها این بوده که افرادی آمده‌اند مفاهیم اسلامی را با مفاهیم غربی ترجمه کرده‌اند، حرفهای غربیها را تکرار کرده‌اند، دنبال تحقق آنها بودند؛ در حالی که انقلاب اسلامی برای این نیست. آزادی غربی در زمینه‌ی اقتصاد، همین مطالبی است که میبینید؛ همین «اقتصاد آدام اسمیتی» و رسیدن به این وضع دیکتاتوری اقتصادی موجود دنیا، که الان دارد انحلال و فروریختگی خودش را بتدریج نشان میدهد. مراد ما از آزادی که این نیست. آزادی انسانی به معنای آزادی اخلاقىِ بیبندوبارىِ فرهنگىِ غربی نیست. ما نباید برای اینکه خودمان را در چشم غربیها شیرین کنیم، دم از حرفی بزنیم که آنها میزنند؛ که حرفِ غلط است، باطل است و امروز دارد بطلان خودش را نشان میدهد. ما از احترام به انسان، احترام به زن حرف میزنیم؛ این نبایستی اشتباه بشود با آنچه که در غرب در زیر این مفاهیم ترجمه میشود و گفته میشود و بیان میشود. مفاهیم اسلامی مورد نظر است؛ عدالت با معنای اسلامی خود، آزادی با معنای اسلامی خود، کرامت انسان با معنای اسلامی خود؛ که اینها همه در اسلام روشن است، مبیّن است. غربیها هم برای خودشان یک حرفهائی دارند. در این زمینه‌ها، در این ارزشگذاری، راه آنها، راه کج و منحرفی است...1390/7/24 دیدار با دانشجویان کرمانشاه

اولا دوستان بفرمایند که اقتصاد ما مبتنی بر اقتصاد آدام اسمیتی رقم خورده یا نه ؟
ثانیا بر فرض این که اینگونه هست ما در قرآن چه نظام اقتصادی میتونیم تولید و تهیه کنیم به عنوان جایگزین ؟
به این نکته هم توجه داشته باشید که بنده این موضوعات رو مطرح میکنم ، انتظار ندارم که دو هفته ی دیگه همه چیز درست بشه و تمام مشکلات حل بشه بلکه در حد گفتمان بمونه و روش بحث و گفتگو بشه کافیه تا ذهن ها دنبال یه گزینه ی جایگزین باشه و نسبت به این موضوعات فعال تر باشه
با سپاس فراوان

متین23;793795 نوشت:
منظور ریشه ی تمام مواردی بود که به عنوان زیر ساخت جامعه سازی مطرح هستن و نه مواردی که عموم مردم فهم میکنن

جامعه چیست و زیرساخهت های آت چگونه شکل میگیرند؟
جامعه متشکل از گروه ها و قشرهای مختلف است که بخش اعظم آن عموم مردم هستند. آنچه که شما در این تاپیک انتظار تبیینش را از نخبگان ، کارشناسان و افراد آگاه دارید ، نهایتاً خروجیش میشود رفتار عامهء مردم و تاثیر آن را باید در جامعه جستجو کرد. وگرنه صرف یک سری تئوری پردازی ، نتیجه اش میشود همین که می بینیم. لذا اگر عموم مردم فهم نادرستی دارند ، دلیلش دو چیز است:

1 - ایده سازان کشور نتوانستند زیرساخت ها را به درستی شکل بدهند
2 - ایده سازان خودشان نیز با مردم هم عقیده هستند

متین23;793795 نوشت:
بهتره که از بحث اصلی منحرف نشیم
به نظر من نشدیم
سؤال تاپیک این است که زیرساخت های ساخت یک جامعهء آرمانی (از نظر ما) چه هستند و چگونه قابل اجرا هستند
من هم ابتدا موانع را دسته بندی کردم تا بعد به ادامهء بحث برسم

فکر میکنم (فقط فکر میکنم شاید هم اشتباه باشد) که شما تمایل دارید که مشکلات جامعه در بحث زیرساخت ها را فقط به یک عامل نسبت بدهید و آن هم نفوذ تفکرات غرب است. اگر بنده اشتباه می کنم که بفرمائید ، اما اگر درست است ، بگوئید تا با دلیل به شما بگویم که چرا نفوذ تفکرات غرب ، تنها دلیل ایراد در زیرساخت های فکری ما نیست

مارینر;793020 نوشت:
به عنوان مثال فرض کنین

با سلام
عرض ادب و احترام
بنده قبل از ورود به پاسخ سرکار مارینر نکته ای را خدمتتان عرض نمایم ان شاءالله که گره برخی بحث هایی که در تایپک های مختلف باهم داشتیم را حل نماید
سرکار بزرگوار

مثال هرچند برای تفهیم مطالب بیان شده خوب و در مواردی لازم است ولی نباید مثال هایی که گفته می شود از اصل مطلب باز ماند یا نتواند مساله اصلی را بیان نماید با در تضاد با اصل بحث باشد.

شما عزیز در مثال هایی که برای تقلید از غرب زده اید دقت نمایید

مارینر;793020 نوشت:
الف) اکبر میره کنج اتاقش میشینه ... یک کاغذ بر میداره و تعدادی Check Point در میاره ... مثلا مینویسه من موبایلی میخوام که ...
- مدت زمان زیادی بتونه شارژ خودش رو نگه داره
- رنگش به گونه ای باشه که به مرور زمان حالت چرک بودن به خودش نگیره .
- زیاد قدیمی نباشه که هنگام فروختنش هم بتونم اون رو بفروشم .
- قیمتش هم از یک میلیون بیشتر نباشه .

پس از اینکه این Check Point ها رو در آورد ... یک R&D هم رویه بازار انجام میده ... میبینه که چه قابلیت ها و امکاناتی در درون گوشی ها وجود داره و سعی میکنه که Check Point قویتیری برای انتخاب داشته باشه ... بعدش هم اکبر میره بازار و بر اساس Check Point هایی که داشته انتخابی رو میکنه .

ب) اصغر میخواد گوشی بخره ... میره بازار ... چشمش یه گوشی رو میبینه ... گوشیه جلویه چشماش برق میزنه ... گوشیه چهره ای نورانی داره ... اون رو انتخاب میکنه ... و میخرتش و میاره خونه ... همه دوستان و آشنایانش بهش میگن ... این چه انتخابی بود که تو داشتی ... و اصغر اونها رو که نمیتونه راضی کنه ... به نوعی خودش رو راضی میکنه که انتخابش درست و صحیح بوده .

ج) قیصر میخواد گوشی بخره ... قیصر با خودش کمی فکر میکنه ... میگه تا حالا من هر انتخابی که داشتم ایراد داشته ... اصلا نمیخوام در مورد خرید گوشی ریسک کنم ... پول زیادی رو دارم خرج گوشی میکنم ... بعدش با خودش میگه درسته که من نمیتونم انتخاب کنم ... بزار ببینم داوود چی دستش میگیره ( داوود همیشه انتخابهای عاقلانه داره ) و بعدش منم همون رو بخرم .

در این سه مثالی که خدمتتون عنوان کردم ...

اکبر برای خودش یک سری Check Point ایجاد کرد که به این Check Point ها اصطلاحا استراتژی انتخاب هم میگن .

اصغر که هیچی !!! اصلا حرفش رو نزنیم بهتر هست .

قیصر هم کارش تا حدودی قابل قبول هست ... اما نه صد در صد ... چون انتخاب اون بر اساس انتخاب داوود بوده ... و داوود ممکن هست استراتژی انتخاب دیگری داشته باشه و انتخاب داوود برای قیصر مفید نباشه ... ولی برخی جاها که آدم مجبور به انتخاب هست میتونه روش خوبی برای انتخاب باشه . مثلا کسی ماشین شناس نیست ... میبینه که یک شخص مدیر و مدبر مثلا تندر رو انتخاب کرده ... میره و برای ماشین تندر ثبت نام میکنه ... بدون اینکه فکری در موردش کرد باشه .

این مثال درصدد بیان تقلید از غرب است که شما بزرگوار تلاش در خوب نشان دادن تقلید از غرب می کنید

ولی نکته ای که غافل بودن شما را از بحث عیان می کند این است که مشکل عمده تفکر اسلام ناب با غرب استفاده از موبایل و برخی تکنولوژی ها نیست که حال بیاییم با چند مثال ساده اصل بحث را به فراموشی بسپاریم و بعدا کل بگیم و کل بشنویم

بزرگوار
تفکرات اسلام ناب با تفکرات اومانیستی حاکم بر جهان غرب تضاد اساسی دارد ساده بگویم مشکل عمده دارد
علارغم تاکیدات فراوان در بحث های مختلف بنده با شما باز تاکید می کنم
نوع نگاه غرب به سه مساله خدا و جهان و انسان با نوع نگاه اسلام ناب به این سه مساله در ضد هم هستند

تفاوتشان از زمین تا اسمان است

این مشکلات و تضادها با چند مثال موبایلی و تقلید ما از انها یا انها از ما قابل حل نیست
مثال هایی که شما می زنید ربطی به مباحث غربگرایی و غرب ستیزی ندارد
این نکته ای است که بنده درصدد تذکر ان هستم تا این گره از بحث ها باز شود که اختلاف اساسی در موارد بنیادی است
برای حل مسایل بنیادی هم چند مثال از این دست کارساز نخواهد بود.

در مورد تقلید در ادامه نکاتی را خدمتتان عارض خواهم شد

مارینر;793020 نوشت:
معمولا کارشناس مذهبی وقتی میخوان توجیهی برای تقلید کردن بیارن مثال دکتر رو میزنن ... و عنوان میکنند همانطور که وقتی انسان مریض میشه به دکتر مراجعه میکنه ... در مورد مسائل مذهبی هم باید به دکتر مراجعه کنند

با سلام
ببینید بزرگوار
این مساله یعنی تقلید هم از مسایلی است که شما با مثال ان را فهم کرده اید و در اصل مساله تفقه نکرده اید و لذا دچار خلط مبحث می شوید
دقت نمایید
اصل مساله تقلید اصل عقلایی است یعنی عقل حکم می کند به اعتماد و از استفاده از علم فردی که علمش از خود فرد و از موارد مشابه ان بیشتر است
توضیح این که
انسان در هر مساله ای می خواهد به عالمی مراجعه نموده تا از علمش استفاده نماید
چرا؟
چون فرد عالم زحمت کشیده تلاش کرده و کسب علم کرده و حالا شما از علم او می خواهید بهره مند شوید عقل اشکالی در این مساله نمی بیند و ان را تجویز می کند
چون از ضروریات زندگی اجتماعی استفاده انسان ها از علم یکدیکر است
حال پزشک از علم مهندس استفاده می کند و مهندس از علم کشاورز و کشاورز از علم جامعه شناس و جامعه شناس از علم اقتصاد دان و .......این وسط انسانهایی هم از علم کارشناسان مذهی که مجتهد باشد استفاده می کنند.

دقیقا همان مساله ای که در موارد مشابه مطرح است در این جا یعنی استفاده از فقها و مجتهدین هم مطرح است استفاده از علم و اعتماد به علم عالم که گفتیم حکم عقل است
خب تا اینجای بحث فکر نکنم مشکلی داشته باشیم

مساله بعدی که شما عزیز خلط مبحث می کنید
ندانستن حکم شرع است که شما ان را به بحث تقلید گره می زنید و خلط مبجث می کنید و به عبارتی مباحث را یه کاسه می کنید و از هم جدا نمی کنید و تحلیل نمی نمایید
و چون تحلیل درستی ندارید متاسفانه این مساله را با تقلید اشتباه می گیرید و دوباره مثال اشتباه می اورید که


مارینر;793020 نوشت:
ما حداقلش در درون اروپا چنین مساله ای صدق نمیکنه ... وقتی در درون اروپا کسی مثلا میخواد جراحی قلب انجام بده ... تیم پزشکی روشهای مختلف درمان رو برای بیمار تشریح میکنند ... انواع روشهای درمانی رو هم جلوش میزارن ... ریسک های هر روش رو بیان میکنند ... دردهایی رو که احتمالا باید بیمار متحمل اونها بشه ر عنوان میکنند و سپس بیمار بر اساس گزینه هایی که در اختیار رداره ... روشی رو انتخاب میکنه ... نه اینکه سرش رو بندازه بره تو خیابون و دکتره هر چی گفت انجام بده ...

دقت نمایید
اصل مساله احکام در اسلام تعبدی است و این ربطی به تقلید از عالم و مجتهد ندارد
یکی از سه بخش عمده اسلام بعد از اخلاق و عقاید، احکام است
احکام یعنی اعتماد عقل به وحی
یعنی عقل انسان قبل از ورود به دین سه مساله توحید و نبوت و معاد را بررسی کرده است و به خدایی واحد ایمان اورده است
و بعد نبوت را پذیرفته است و بعدا.........
خب وقتی عقلی خدای عالم و خالق و قادر و حکیم و ...که دارای صفات ثبوتیه و صلبیه است را پذیرفت
وحی را هم که از طرف این خدا نازل می شود را قبول می کند

این احکام همان نماز و روزه و خمس و زکات و حج و......
به این مولفه اعتماد عقل به وحی اطلاق می شود
این مساله را عقل تک تک مسلمین قبول دارند و با قبول این مساله است که تقلید می کنند
یعنی می دانند این که چرا 7دور خانه خدا بچرخند و چرا از چپ به راست نچرخند و چرا 17رکعت نماز و چرا 30روز روزه و.......اینها احکام الهی اند و ربطی به مرجع ندارند

مجتهد که حکم صادر نمی کند حکم را خدا صادر کرده است و مجتهد از بین احکام صادره از طرف خدا اجتهاد می کند و در عصری که انسان کامل معصوم نیست مسلمین در این زمان بدون تکلیف شرعی نمانند.
این نهایت مساله است

از طرفی خود مجتهد مکانیزم این اجتهاد را می داند و چرا به این نتیجه رسیده است را می داند و اگر مکلفی سوال داشته باشد می تواند به مجتهد مراجعه نماید و از مکانیزم نظر فقهی ایشان باخبر شود.

در هر حال این مساله تقلید را درست تحلیل نمایید تا نه مثال های غیر مرتبط بزنید و نه مبحث را باهم خلط نمایید.

محراب;794208 نوشت:
با سلام
عرض ادب و احترام
بنده قبل از ورود به پاسخ سرکار مارینر نکته ای را خدمتتان عرض نمایم ان شاءالله که گره برخی بحث هایی که در تایپک های مختلف باهم داشتیم را حل نماید

با سلام
مخاطب ایشون بنده بودم و بنده هم به سبک خودم و در وقت لازم جوابشون رو میدادم...
جهت باز شدن گره بحث به تایپیک های بنده توجه بشه بهتره
با سپاس

محراب;794238 نوشت:

در هر حال این مساله تقلید را درست تحلیل نمایید تا نه مثال های غیر مرتبط بزنید و نه مبحث را باهم خلط نمایید.

سلام ...
با توجه به صحبتهایی که کردین تونستم تحلیل زیر رو از میون گفتاهاتون بیرون بکشم ...

نقل قول:

اینکه شما عنوان میکنین مثالهای من مثالهایی درست نیستند ( نمیشه مثالهای من رو به مسائل کلی و جهانبینی و انتخاب مکتب تعیم داد ) . به بیان دیگر شما عنوان میکنین که مثال من مثالی خاص هست و در حیطه و دامنه دیده خودشان درست هستند و دنیایی که داریم در درونش زندگی میکنیم نیاز به نگرشی دیگر داره ... خوب بررسی کنیم ببینیم واقعا اینگونه هست یا نه !!! آیا من با ارائه مثالی اشتباه خلط مطلب کرده ام یا نه ... شما در درون گفتارتون بدین مطلب اشاره کردین که :

{

اصل مساله تقلید اصل عقلایی است یعنی عقل حکم می کند به اعتماد و از استفاده از علم فردی که علمش از خود فرد و از موارد مشابه ان بیشتر است
}

خوب .
فردی ممکن هست از مسیر A برود و به مسجدی برسد ... شخص B هم اگر همان مسیر را برود مطمئنا به آن مسجد میرسد .
فردی ممکن هست از مسیر A تحصیل کند و مثلا مهندس کامپیوتر شود و رفاه اقتصادی برای خودش ایجاد کند ولی این مساله هیچ دلیلی نمیشود که اگر شخص B هم همان مسیر را برود مهندس کامپیوتر میشود و میتواند برای خودش رفاه مالی ایجاد کند .

اصل مساله تقلید در درون یک میدان خاص قابل توجیه هست ... و با تجزیه و تجلیلی که در همان میدان میشود قابل توجیه هست ... نه در همه جا !!!این چه اصل عقلایی هست که عقل حکم میکند به اعتماد و استفاده از علم فردی که علمش از خوده فرد بیشتر باشد ؟؟؟ هر شخص داره در درون میدانی زندگی میکنه و ممکن هست مسیری برای فردی آب گوارا و برای شخص دیگر زهر هلاهل باشه ... استاندارد ISO9001 برای شرکتهای نوپا زهر هلاهل و برای شرکتهای با بیش از 30 نفر پرسنل آبی گواراست .

نقل قول:

مساله دوم که مساله مهمی هست و شما دقیقا خودتون در موردش صحبت کردین تعمیم مثالهایی مادی به مثالهایی غیر مادی هست . توضیح اینکه در درون مثالهایی مادی در نهایت ما میتونیم حلقه ای بسته از کارکردها و پاسخها ایجاد کنیم و بر اساس اون تحلیلی عقلانی ارائه کنیم . مثلا من تحلیل میکنم اگر فلان کار رو بکنم فلان اتفاق می افتد ... ولی در درون موضوعات ماورالطبیعه چنین فرمولها و قواعدی حکم فرما نیست ...

در درون فیزیک اگر ما به ماده ای نیرو وارد کنیم باعث شتاب گرفتن اون ماده میشه ... و چون صد در صد این اتفاق میافته

اولا این مساله نام علم به خودش میگیره
ثانیا اون مساله در اون میدان صاحب فرمولی میشه مثلا : F=ma
و چون ( با فرض ثابت بودن میدان ) تکرار پذیر هست ... همه قبولش دارند و در درون تجزیه و تحلیل ها این فرمول رو مینویسند و ازش استفاده میکنند

ولی در درون مسائل فرامادی ... اتفاقات و رویدادها علم نیستند چون تکرار پذیر نیستند ... قابل تجزیه و تحلیل نیستند ... مثلا اگر کسی در درون صندوق صدقات صدقه ای بیاندازد از 70 بلا در امان میماند ... ولی آیا این آزمایش تکرار پذیر است . آیا قابل اتکاست . اگر چنین اتفاقی نیوفتاد آیا چنین فرمولی باطل میشود و ...

بنابراین اصل تقلید در درون دنیایه مادیات با شرط ثابت نگاه داشتن میدان و تکرار پذیر بودن پدیده ... تحت شرایطی قابل توجیه هست ... ولی اینکه شما اون رو به دنیایه فراماده دارین نسبت میدین ... نیاز به استدلال داره و بدون استدلال خلط مطلب محسوب میشه .

نقل قول:

اصل مساله احکام در اسلام تعبدی است و این ربطی به تقلید از عالم و مجتهد ندارد
یکی از سه بخش عمده اسلام بعد از اخلاق و عقاید، احکام است
احکام یعنی اعتماد عقل به وحی
یعنی عقل انسان قبل از ورود به دین سه مساله توحید و نبوت و معاد را بررسی کرده است و به خدایی واحد ایمان اورده است
و بعد نبوت را پذیرفته است و بعدا.........

مطلب بالارو هم باز به نقل از شما نوشتم .
جناب محراب ببینید ... خوده شما دارین تقلید میکنین و اون هم تقلیدی به نظره من صد در صد اشتباه ...

شما عنوان میکنین : ابتدا باید انسان ( توحید و نبوت و معاد ) رو بررسی کنه برای خودش اثبات کنه .... و بعد ( دستورات رو قبول کنه و تقلید کنه )
خوب چرا !!!! چرا دارین از این نوع طرز فکر و این نوع فکر تقلید میکنین ... چرا این حرف رو درست میدونین ...

من در درون موضوعات قبلی هم برای شما توضیح دادم ...

الف ) من توحید رو نمیفهمم ... اگر میتونین خدا رو اثبات کنین ... اگر به نظرتون همه آدمها میتونن به اثبات چنین مساله ای دست پیدا کنن ... خوب برین و اثباتش کنین و جایزه نوبل رو از آن خودتون کنین ... در مورد معاد ... شما چجوری ثابت میکنین که معاد وجود داره ... به غیر از اینکه از رویه گفته های حضرت محمد میگین دنیایی دیگر وجود داره ... در مورد این مسائل تحلیل من اینه که نمیدونم ... نمیفهمم و عقل من نمیتونه جوابی براشون داشته باشه ...

ب) و دقیقا همونجایی که باید عقل من استدلال کنه ... شما میگین نه ... نباید عقلتون استدلال کنه ... شما باید تقلید کنین ...

ب-1) شما نمیفهمین که قتل بد هست ... و باید تقلید کنین .
ب-2) شما نمیفهمین که دروغ و دزدی و تهمت و مال مردم خوری بد هست .... باید تقلید کنین .
ب-3) شما نمیفهمین که برده داری کاره خوبی هست و تحت شرایطی خوب هست ... بنابراین باید تقلید کنین .
ب-4) شما نمیدونین و نمیفهمین که روزی ستاره ها میوفتن رویه زمین و باید در موردش تقلید کنین
ب-5) شما نمیفهمین که یه دختر نوزاد رو میشه عقد یه مرد 50 ساله کرد و باید تقلید کنین .

ولی اونقدر عقلتون میرسه که در درون فضاهای N بعدی بشین و موجودی فرابعد رو اثبات کنین ...

جناب محراب ...

الف ) مثلا در درون دین اسلام مساله ای به نام "دیه" داریم ... یه کسی که به صورت غیرعمد باعث کشته شدن کسی میشه ( فاعل قتل نباشه ) ( باید 70 تا شتر ) دیه بده ...
- اولا اصلا مهم نیست شخص پولدار باشه یا فقیر ... ( اگر پولدار باشه اصلا بهش هیچ فشاری نمیاد و اگر فقیر باشه کل زندگیش رو از دست میده )
- اگر فقیر باشه ... اسلام زندگیه شخصی رو که فاعل نبوده رو کلا داغون میکنه .
- در حالیکه تمدن غرب با مساله ای مثله بیمه میاد مردم رو بیمه میکنه و سینه اش رو ستبر میکنه ... و میگه فاعل نبوده .... من جورش رو میکشم !!!!!
خوب چرا از این غربی ها تقلید کردیم ... !!! خب بدبختش میکردیم تا درس عبرتی میشد .... هر چند عقلمون نمیرسه ...

و هزاران مثال دیگه که به قول شما عقل ما نمیرسه ....

[=arial]

مارینر;794321 نوشت:
فردی ممکن هست از مسیر A برود و به مسجدی برسد ... شخص B هم اگر همان مسیر را برود مطمئنا به آن مسجد میرسد .
فردی ممکن هست از مسیر A تحصیل کند و مثلا مهندس کامپیوتر شود و رفاه اقتصادی برای خودش ایجاد کند ولی این مساله هیچ دلیلی نمیشود که اگر شخص B هم همان مسیر را برود مهندس کامپیوتر میشود و میتواند برای خودش رفاه مالی ایجاد کند .


با سلام
خواهر بزرگوار باز چرا دقت نمی کنید
بنده عرض می کنم مثالتان اشتباه است شما دوباره همان مثال اشتباه را تکرار می کنید
خب وقتی فرد aو فردb هر کدامشان از مسیری به مسجد می رسند این یعنی که هم aو هم b هم دو عالمند یعنی هر دو به مسر آگاهند و علم دارند
اینجا که اصلا تقلید معنا ندارد

این که بنده عرض کردم تقلید حکم عقل است جایی است که جاهلی از علمی تبعیت می کند یعنی عقل حکم می کند که کسی که علم ندارد از کسی که علم دارد تبعیت بکند
خب عزیز
شما می فرمایید هر دو به یک مسیر می روند این یعنی چی یعنی هر دو عالم اند اصلا این مثال و مثالهای دیگر شما از بحث خارج اند به عبارتی به بحث ربط ندارند

مارینر;794321 نوشت:
اصل مساله تقلید در درون یک میدان خاص قابل توجیه هست ... و با تجزیه و تجلیلی که در همان میدان میشود قابل توجیه هست ... نه در همه جا !!!این چه اصل عقلایی هست که عقل حکم میکند به اعتماد و استفاده از علم فردی که علمش از خوده فرد بیشتر باشد ؟؟؟

بزرگوار
چه کسی گفته است کسی که علم دارد باید از جاهل تبعیت بکند
چرا به اصل تقلید دقت نمی کنید
تقلید جاهل از عالم اصل عقلی است نه تقلید عالم از جاهل

مارینر;794321 نوشت:
هر شخص داره در درون میدانی زندگی میکنه و ممکن هست مسیری برای فردی آب گوارا و برای شخص دیگر زهر هلاهل باشه ... استاندارد ISO9001 برای شرکتهای نوپا زهر هلاهل و برای شرکتهای با بیش از 30 نفر پرسنل آبی گواراست .

دقت نمایید این مثال باز به بحث بی ارتباط است
تقلید یعنی تبعیت جاهل از عالم بزرگوار

مارینر;794321 نوشت:
ولی اینکه شما اون رو به دنیایه فراماده دارین نسبت میدین .

با سلام
عرض ادب و احترام

بنده کی چنین مطلبی در مورد تعمیم تقلید به مسایل فرامادی گفتم
شما باز از مطالب بنده که عرض کردم اعتماد عقل به وحی چنین برداشتی کردین

ببینید بزرگوار
در مساله اعتماد عقل به وحی باز پشتوانه عقلی حاکم است (((دقت نمایید)))
بنده در پست قبلی توضیح دادم خدمتتان عقل وقتی به وجود خدایی توسط دلایل و براهین پی برد و صفایت چون علم و حکمت و قدرت و...را برای ایشان اثبات کرد اطاعت از فرامین و احکام وی را نیر واجب می داند هر چند دلایل ان را نداند
چون از فرامین خدایی اطاعت می کند که عالم است حکیم است و قادر است و......چنین خدایی فرمان گمراه کننده ای صادر نمی کند و یا دستور بیهوده ای صادر نمی کند ((((متوجه شدین؟؟؟))))

متاسفانه شما باز برداشت اشتباهی می کنید و مساله اطاعت انسان از وحی را که همان اعتماد عقل به وحی معنا شد را درست فهم نکردین.

مارینر;794321 نوشت:
تقلیدی به نظره من صد در صد اشتباه

با سلام
عرض ادب و احترام
خب این ادعاست
دلایل این ادعایتان را بفرمایید
مهم دلیل است نه ادعا


مارینر;794321 نوشت:
ابتدا باید انسان ( توحید و نبوت و معاد ) رو بررسی کنه برای خودش اثبات کنه .... و بعد ( دستورات رو قبول کنه و تقلید کنه )
خوب چرا !!!! چرا دارین از این نوع طرز فکر و این نوع فکر تقلید میکنین ... چرا این حرف رو درست میدونین ...


خب این مساله عقلی است
اشکال ان کجاست؟؟؟
چه اشکالی دارد عقل وقتی وجود عالمی را برای خود ثابت کرد اطاعت از ان را هم قبول بکند
اشکال این مساله چیست؟؟؟
توضیح بفرمایید اشکال و ایراد این مساله را


مارینر;794321 نوشت:
من توحید رو نمیفهمم ... اگر میتونین خدا رو اثبات کنین ... اگر به نظرتون همه آدمها میتونن به اثبات چنین مساله ای دست پیدا کنن ... خوب برین و اثباتش کنین و جایزه نوبل رو از آن خودتون کنین ... در مورد معاد ... شما چجوری ثابت میکنین که معاد وجود داره ... به غیر از اینکه از رویه گفته های حضرت محمد میگین دنیایی دیگر وجود داره ... در مورد این مسائل تحلیل من اینه که نمیدونم ... نمیفهمم و عقل من نمیتونه جوابی براشون داشته باشه ...

اولا
این مشکل شماست به انسان های دیگر ربطی ندارد
چون شما مشکل در درک دارید و نمی فهمید، نمی توانید بیان نمایید که درست نیست و هیچ کس نمی فهمد و یا هیچ کس نباید بفهمد
چرا مشکل خودتان را به دیگران تعمیم می دهید ایا این درست است؟؟؟
ایا این استدلال درستی است که چون عقل شما درک نمی کند پس عقل همه انسان ها نباید درک بکند؟؟؟ این منطقی است؟؟؟ مشکل از شماست نه استدلال و برهان و راه و روش
پس نمی توانید بگویید چون شما توحید و نبوت و معاد را درک نمی کنید دیگران هم به خطا می روند و نباید درک بکنند

ثانیا
شما نمی توانید درک بکنید یا نمی خواهید
باز دو مساله است
و البته خیلی ها بودند و هستند و خواهند بود که در مقابل براهین عقلی می ایستند و مقاومت می کنند و نخواستن خود را نتوانستن معنا می کنند ((((دقت نمایید)))

مارینر;794321 نوشت:
و دقیقا همونجایی که باید عقل من استدلال کنه ... شما میگین نه ... نباید عقلتون استدلال کنه ... شما باید تقلید کنین ...

با سلام
عرض ادب و احترام
بزرگوار
مساله شما مشکل همان فردی است که لیوان را برعکس گرفته بود و می گفت چه کسی گفته لیوان بالایش باز است و پایین اش بسته است
این لیوان است و می بینید که بالایش بسته است و از ته هم سوراخ دارد

کسی به او گفت عزیز دل
لیوان را برعکس گرفته ای
لیوان را درست بگیر
حالا ببین که لیوان ته اش سوراخ نیست و بالایش هم باز است

اندکی تامل نمایید و عقل خود را قاضی نمایید

بنده عرض می کنم شما با عقل و استدلال و برهان عقلی خدایی را قبول نمایید
یعنی در موردش تفکر و تامل و اندیشه نمایید و وقتی به وجود چنین خدایی پی بریدن و با برهان و استدلال اثبات کردین و علم و قدرت و حکمت و....را برایش اثبات کردین به سخنانش اعتماد نمایید
این استدلال چه ایرادی دارد؟؟؟

حال شما می گویید نه
من به خدا کار ندارم
من باید در مورد این سخن تحقیق نمایم و جستجو نمایم و.....
خب جواب شما مشخص است به هیچ نتیجه ای نخواهید رسید
چون این مسایل از طریق عقل انسانی به دست نیامده است یعنی عقل انسانی نگفته است که 17رکعت نماز بخوان حالا شما بیایید تحقیق بکنید که چرا 17رکعت بخوانم؟؟یا سایر احکام .......

باز دقت نمایید
لیوان را درست در دست بگیرید تا ایرادها برطرف شود

پرسش
اسلام در خصوص زیر ساخت های یک جامعه چه نظری دارد؟

پاسخ
سوال شما از دو بخش تشکیل شده است، لذا به صورت مستقل به هر دو سوال پاسخ می دهیم:

پاسخ بخش اول:

در این که ظهور و بروز هر جامعه ای وابسته به مبانی و ریشه های پنهان آن جامعه است شک و تردیدی وجود ندارد، یعنی نوع پیش فرض ها و نگرش های باطنی انسان است که در تمام عرصه های ظاهری زندگی او چون: سیاست، اقتصاد، روانشناسی، جامعه شناسی، هنر، معماری، و... تأثیر خواهد گذاشت.
البته طبیعتا اوج این اختلاف در علوم انسانی رخ نمایی می کند، یعنی تفاوت در مبانی و زیرساخت در علوم انسانی، تفاوت عمیقی در مظاهر ایجاد می کند.
مقام معظم رهبری به عنوان سکان دار انقلاب این ضرورت را به خوبی درک کرده و بارها نسبت به آن هشدار داده اند:
«اینکه بنده درباره‌ی علوم انسانی در دانشگاه‌ها و خطر این دانش های ذاتاً مسموم هشدار دادم - هم به دانشگاه‌ها، هم به مسئولان - به خاطر همین است. این علوم انسانی که امروز رائج است، محتواهائی دارد که ماهیتاً معارض و مخالف با حرکت اسلامی و نظام اسلامی است؛ متکی بر جهان‌بینی دیگری است؛ حرف دیگری دارد، هدف دیگری دارد».(1)
و در جای دیگر می فرمایند:

«من درباره‌ی علوم انسانی گلایه‌ای از مجموعه‌های دانشگاهی کردم - بارها، این اواخر هم همین جور - ما علوم انسانیمان بر مبادی و مبانی متعارض با مبانی قرآنی و اسلامی بنا شده است. علوم انسانی غرب مبتنی بر جهان‌بینی دیگری است؛ مبتنی بر فهم دیگری از عالم آفرینش است و غالباً مبتنی بر نگاه مادی است. خوب، این نگاه، نگاه غلطی است؛ این مبنا، مبنای غلطی است. این علوم انسانی را ما به صورت ترجمه‌ای، بدون اینکه هیچگونه فکر تحقیقىِ اسلامی را اجازه بدهیم در آن راه پیدا کند، میاوریم تو دانشگاه‌های خودمان و در بخشهای مختلف اینها را تعلیم میدهیم؛ در حالی که ریشه و پایه و اساس علوم انسانی را در قرآن باید پیدا کرد».(2)

و نیز فرموده اند:

«این نگران کننده است. بسیاری از مباحث علوم انسانی، مبتنی بر فلسفه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هائی هستند که مبنایش مادیگری است، مبنایش حیوان انگاشتن انسان است، عدم مسئولیت انسان در قبال خداوند متعال است، نداشتن نگاه معنوی به انسان و جهان است. خوب، این علوم انسانی را ترجمه کنیم، آنچه را که غربیها گفتند و نوشتند،
عیناً ما همان را بیاوریم به جوان خودمان تعلیم بدهیم، در واقع شکاکیت و تردید و بی اعتقادی به مبانی الهی و اسلامی و ارزش های خودمان را در قالب های درسی به جوانها منتقل کنیم؛ این چیز خیلی مطلوبی نیست. این از جمله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی چیزهائی است که بایستی مورد توجه قرار بگیرد»(3)

علوم انسانی غربی تنها انسان را در بُعد مُلکی و دنیوی خلاصه کرده، و در صدد شناخت این ساحت مُلکی و دنیوی انسان هستند، که با رویکرد تجربی- عقلی آن را دنبال می کند، در حالی که علوم انسانی اسلامی ناظر به انسان و رابطه متقابل مُلکی و ملکوتی اوست، و در این راه از وحی مدد می گیرد.(4)

علوم انسانی غربی مبتنی بر سه عنصر «اومانیسم»(انسان محوری)، «سکولاریسم»(جدایی دین از سیاست)، و «سوبژکتیویسم»(عقلانیت خود بنیاد)، و البته مبانی معرفت شناسی ریزتری چون نسبی گرایی و... است(5)، یعنی اصلا جایی برای خداوند و انسان به عنوان خلیفه الهی دیده نشده است، شما وقتی افکار «فروید» پدر علم روانشناسی، و «آگوست کنت» پدر علم جامعه شناسی را می بینید متوجه نقش این عناصر بنیادین فکری آنها می شوید.

وقتی جای مبدأ و معاد، و اخلاق معنوی خالی بوده، و انسان محور باشد، طبیعتا آزادی معنوی جای خودش را به آزادی مادی، و دنیوی خواهد داد، اقتصاد گاهی به ورطه افراط لیبرالیسم، و گاهی به ورطه تفریط سوسیالیسم خواهد افتاد، و جنگ های جهانی و کشتار بیش از یکصد میلیونی ناشی از نگرش لیبرالیستی عرصه آزمون و خطای این تفکر تلقی خواهد شد.

اما در خصوص اینکه زیرساخت های جامعه ما از غرب کپی برداری شده یا خیر، نمی توان یک پاسخ جامع داد، و به طور کلی گفت آری یا خیر، چرا که زیرساخت های اسلامی جامعه ما صفر یا صد نیست، علاوه بر اینکه در عرصه های مختلف هم این پیشرفت متفاوت است، در برخی عرصه ها شدیدتر، برخی عرصه ها ضعیف تر بوده است.
علاوه بر حتی خود انسان هایی که در جامعه ما زندگی می کنند از عموم مردم تا خواص و سیاستمداران با هم متفاوت هستند، برخی در قالب روشنفکری، این کپی برداری را تنها راه نجات و سعادت دنیوی انسان دانسته و خواه ناخواه از سکولاریسم دفاع میکنند، برخی محکم با آن مخالفت می کنند، و برخی اگرچه فی نفسه اسلام را راه نجات و سعادت دنیوی می دانند اما با توجه به شرایط موجود در جامعه جهانی، مصلحت اندیشانه به نظرات غربی متمایل می شوند.

این اختلاف نظر در دولتمردان مختلف ما هم وجود داشته، برخی این اسلامی سازی را قبول داشته و از آن حمایت می کنند، برخی معتقد نیستند، و برخی آن را مانع می دانند! لذا جامعه ما هم متاسفانه از یک الگوی واحد پیروی نمی کند.

بخش دوم

قطعا دین اسلام با توجه به عمومیت و جامعیتی که دارد نسبت به این زیرساخت ها نگرش خاص خود را دارد، لذا اسلامی سازی علوم انسانی و زیرساخت های یک جامعه نه تنها ممکن است، بلکه مطلوب نیز هست.
البته یقینا بروز و ظهور علوم انسانی غربی امروزه بیش از علوم انسانی اسلامی است، چرا که مبانی فلسفی آن منقح و روشن شده، و روی آنها بسیار کار شده است، و روند آزمون و خطای مفصلی را پشت سر گذاشته است، در حالی که مبانی فلسفی موجود برای علوم انسانی اسلامی کافی نیست و به بالندگی بیشتری نیازمند است.(6)

خوشبختانه این پردازش مدتی است جدی تر گرفته شده، و مراکزی نیز به منظور تحقق این هدف تاسیس شدند، چون موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و یا فرهنگستان علوم اسلامی و...، که البته روشن است که برای یک حرکت عظیم و تحقق تمدن عظیم نوین اسلامی کافی نیست.
لذا اگرچه تلاش هایی در اسلامی سازی و دخالت دادن مبانی اسلامی در علوم انسانی صورت گرفته است، اما چون عمر چندانی از این تلاش ها نمی گذرد هنوز بازدهی شایسته ای نداشته است.

همچنین باید توجه داشت در روش اسلامی سازی علوم، یا روش استفاده از مبانی اسلامی در زیرساخت ها، و مبتنی نمودن ساخت جامعه بر این زیرساخت های اسلامی تفاوت نظر وجود دارد که پرداختن به آن مجال خود را می طلبد.
می توانید در این خصوص به کتاب "در جستجوی علوم انسانی اسلامی" نوشته دکترخسروپناه و جمعی از محققین که در دو جلد منتشر شده مراجعه فرمایید، در این کتاب ضمن تبیین اهمیت مسئله، و بیان تاریخچه نظرات، راهکار جدیدی برای تحقق این امر ارائه شده است.


________________________________
1. بیانات در دیدار طلاب و فضلا و اساتید حوزه علمیه قم‌، 1389/07/29.
2. بیانات در دیدار جمعی از بانوان قرآن‌پژوه کشور، 1388/07/28.
3. بیانات در دیدار اساتید دانشگاه‌ها، 1388/06/8.
4. عبدالحسین خسروپناه، در جستجوی علوم انسانی اسلامی، ج1، ص9.
5. همان، ص21.
6. همان، ص21.

موضوع قفل شده است