جمع بندی چگونگي تأثير دعا

تب‌های اولیه

26 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چگونگي تأثير دعا

سلام
از نظر عقلي دعا چگونه باعث برآورده شدن حاجات ميشود؟
تاثير دعا در درون شخص دعا كننده امري روشن است اما تاثير آن در خارج از ذهن و بدن ما چگونه ممكن است

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صادق

ملا علي;535441 نوشت:
سلام
از نظر عقلي دعا چگونه باعث برآورده شدن حاجات ميشود؟
تاثير دعا در درون شخص دعا كننده امري روشن است اما تاثير آن در خارج از ذهن و بدن ما چگونه ممكن است

باسلام وتقدیر از شما با این پرسش ژرف ومناسب فصل .
اجازه دهید این مسله قدری جامع تر وبه تفصیل تقدیم شود .
در ابتدا باید گفت :
دعا رابطه عاشقانه مخلوق با خالق است، دعا کیفیت و روح و معنا، به زندگی می بخشد و عمیق ترین لایه روح انسان را با حقیقت هستی پیوند می بخشد. حقیقت دعا چیزی غیر از توجه ناقص به کمال مطلق و احساس نیاز و فقر و وابستگی به اوست. اگر رابطه انسان با خداوند از طریق روح، عبادت، توجه به اخلاق و معنویت، و رابطه خداوند با انسان از طریق خلقت مداوم، دوام فیض، رحمت الهی، محرک بودن خداوند و ... تبیین می گردد ولی مسأله دعا با توجه به مقوله سه بعدی آن (خدا، انسان، شیء مورد درخواست) هم رابطه انسان با خداوند است و هم استجابت آن رابطه خدا با انسان است و شیء مورد درخواست رابطه انسان و خداوند با طبیعت و جهان می باشد. مساله دعا و باور به استجابت برخی از دعا از مسائل پذیرفته شده همه ادیان شناخته شده است و بلکه می توان ادعا کرد هر انسانی در فطرت و درون خود به آن باور دارد، اما آنچه در اینجا مهم است تبیین فلسفی "استجابت دعا" است، و در نوشته حاضر با رویکرد به آراء ابن سینا مورد بحث قرار می گیرد.

فصل اول: بیان مساله
دعا گاهی به معنای خواندن خداوند است بدون آنکه همراه با درخواست و طلب چیزی باشد و گاهی به معنی طلب و سوال از انجام چیزی است مثل تقاضای شفای مریض یا طلب باران و... همچنانکه "استجابت" نیز گاهی به معنی پاسخ دادن به درخواست است هر چند آن پاسخ منفی باشد مثلاً شخصی از پدر خود چیزی را طلب می کند و پدرش پاسخ می دهد که فرزندم فعلاً انجام آن به صلاح نیست، در این صورت پدر به سوال فرزند خود پاسخ داده و اجابت کرده هر چند شیء مورد درخواست او محقق نشده است و گاهی "استجابت" به معنی بر آورده شدن منظور و خواسته دعا کننده است. انچه که در این مقال مورد بحث است دعا به معنی طلب انجام کار و استجابت به معنی انجام شدن آن کار است.
استجابت دعا به معنی باور به دخالت خداوند در کارها و امور جهان است. اگر جهان قانونمند است و خدای متعال نیز طبق قانون علت و معلول عمل می کند در اینصورت جایگاه دعا چگونه تبیین شده و استجابت دعا با نظام علت و معلول چه رابطه ای خواهد داشت؟
این بحث اختصاص به مسأله "استجابت دعا" نداشته و در موضوعاتی از قبیل معجزه، و سایر امور خارق العاده نیز جاری است. آیا باید اینها را تخلف از قانون طبیعت دانسته و در واقع بگوییم قوانین طبیعت قانون نخواهند بود و به عبارت دیگر قانون محدود یا خراب کنیم تا جا برای اراده و فعل خداوند باز شود و یا آنکه عمومیت قانون را بپذیریم و استجابت دعا را نیز ضمن قوانین طبیعی تفسیر و تحلیل کنیم و در اینصورت اراده خداوند و قدرت مطلقه او را چگونه باید بیان نمود و دخالت خداوند در اداره جهان چه جایگاهی خواهد داشت.
این روشن است که دعا به معنی متأثر کردن خداوند نیست و خداوند که عله العلل است نمی شود تحت تاثیر اراده و عمل معلول خود یعنی انسان قرار گیرد. اما فرض و نکته اصلی در هر دعایی این است که آنچه از خداوند درخواست شده و تنها به دلیل آنکه از او درخواست شده انجام می دهد و اگر دعا نبود آن کار انجام نمی شد!، البته دعا کردن و درخواست از خداوند شرط لازم برای انجام آن عمل است ولی شرط کافی نیست. ما در اینجا می خواهیم ببینیم فیلسوفان مسلمان و بویژه، ابن سینا هماهنگی استجابت دعا با قوانین حاکم بر جهان را چگونه تبیین می کنند؟ آیا دعا معجزه، صدقه، شفای مریض، نفرین، لعنت، ظلم چگونه تاثیر گذار شده و با قوانین علت و معلولی مورد پذیرش فیلسوفان، چگونه توجیه می شوند. ضمناً بحث استجابت دعا با بحث "بداء" ، "قضا و قدر" ، "لوح محفوظ" ، "سرنوشت" ، "علم پیشین خدای متعال و اراده او" نیز ارتباط دارد و هر کدام از آنها نیاز به مجالی دیگر دارد.
فصل دوم: بررسی اصول فلسفی تأثیرگذار بر مسأله استجابت دعا
الف: هر ممکن الوجودی دارای علتی است. از دیدگاه فلاسفه هر شیء نیاز به علت ندارد زیرا خدای متعال نیز شیء است اما محتاج به علت نیست بلکه مدعای فلاسفه آن است که هر شیء ممکن الوجودی نیاز به علت دارد.[2]
ب: هرگاه علت تامه چیزی محقق شد آن شیء پدید می آید. تمام اشیاء ممکن الوجود در نهایت به عله العلل که خدای متعال است منتهی می شوند و هر موجودی تأثیر و تأثّر خود را از او گرفته است. و دعا و استجابت دعا نیز در این نظام هستی معنا پیدا می کند، همانطور که جهان جهان علت و معلول است دعا و اجابت آن نیز جزو علتها و به تعبیر بهتر جزء معدّات و اسباب و سائل انجام فعل می باشد. اگر علم یا قدرت از اسباب صدور بعضی از افعال انسانی هستند، دعا و طاعات و صدقه و التماس نیز چنین می باشد.
ج: عدم تاثیر معلول بر علت. با تحلیل معنای علت و معلول به این نتیجه می رسیم که هرگز معلول نمی تواند بر علت خود تاثیر بگذارد. بنابراین انسان و هر ممکن الوجود دیگری نمی تواند بر واجب الوجود اثر بگذارد، و دعا و دعا کننده گرچه طبق نظام اسباب و مسببات تفسیر می شوند و فعل خداوند نیز از همین قانون پیروی می کند اما خداوند فعل خود را بدون تأثیر پذیری از ممکن الوجود انجام می دهد. اگر خداوند امر به دعا کرده به جهت آن است که خود دعا و دعا کننده از اسباب انجام فعل هستند، اگر شخص مریض باید دارو خورده تا شفاء یابد و تاثیر دارو منافاتی با عله العلل بودن خداوند ندارد، دعا نیز در انجام فعل نقش داشته و اگر سایر شرایط موجود بود مستجاب می گردد، تاثیر دعا مطابق با اراده و خواست خداوند است. ابن سینا معتقد است: "خداوند سبب حقیقی و اصلی بر دعا و دعا کننده است، و در واقع به وساطت داعی ، دعای معلوم واقع می شود و از این جهت است که داعی سبب بر اجابت دعا خوانده می شود اما در واقع تأثیر از ناحیه خداوند است نه آنکه داعی بر خدا اثر بگذارد. ولی خداوند فعل خود را طبق تربیت و نظام اسباب و مسببات انجام می دهد و وقتی خداوند امر به دعا کرده و آنرا اجابت می کند دعا ممنوعیتی از اجابت نداشته زیرا دعا معلوم خداوند است و هر چه معلوم باشد انجام می گردد مکر آنکه مانعی برای انجامش پدید آید و به همین سبب لازم است دعای به شرّ و زشتی برای کسی نکنیم زیرا مانعی از انجامش وجود ندارد، و به عبارت دیگر کسی را نباید نفرین و لعنت نمود زیرا اثر بد بر آن شخص می گذارد.[3] "
و: چون این نظام، نظام اسباب و مسببات است و خداوند نیز طبق آن عمل می کند بین خداوند متعال و فعل انسان، اسباب و معدّات و وسائطی وجود دارند مثل ملائکه، عقول، قوای عالم، نفوس سماوی، ابن سینا معتقد است بدون شناخت این وسائط و نقش و جایگاه آنها هرگز نمی توان مسأله استجابت دعا را تحلیل و تفسیر نمود.[4]
وی می گوید: خداوند در عقول اثر می گذارد و عقول در نفوس فلکی و آنان در اجرام سماوی و آن اجرام در این عالم اثرگذار خواهند بود.[5]
فصل 3: کمال نفس انسانی
اثبات وجود نفس انسانی و اینکه انسان در این بدن مادی خلاصه نمی شود و تجرد نفس ناطقه و مراتب آن از مباحث عمده فلسفه مشاء است.[6] اگر بدن همه انسانها یکسان نیست و صفات اخلاقی و روحی آنان متفاوت است بطوری که برخی شجاع و برخی ترسو، عده ای زیرک و عده ای کودن و بعضی عفیف و بعضی غیر عفیف هستند، روح و جان آنان نیز متفاوت است. زیرا تفاوت این صفات به تفاوت روحی آنان بازگشت می کند. روح انسان ها از جهت قرب و بعد به کمال نیز متفاوت است، برخی فطرتاً و ذاتاً به کمال نزدیکترند و بعضی با تلاش و زحمت و اکتساب خود به آن نزدیک شده اند و بعضی نیز ذاتاً یا بر اثر سستی و عدم تلاش از کمال خود دورمانده اند.
کمال نفس انسان به تکمیل نمودن دو قوه "عقل نظری" و "عقل عملی" است.
همه تلاشهای فیلسوفان برای تقویت و تکمیل عقل نظری است و تلاش معلمان اخلاق و علمای تعلیم و تربیت و قانون گذاران برای تکمیل و تقویت عقل عملی است. فضائل اخلاقی از قبیل عدالت، شجاعت، عفت، حکمت و نیز ارزشهایی چون صدقه، دعا، اطاعت از خداوند و ... تأثیر گذار در کمال قوه عملی نفس انسانی بوده و به همین جهت می توان ادعا کرد که "دعا" حرکت صعودی بخش به نفس انسانی است.
ابن سینا معتقد است که انسان بر اثر آنکه دارای نفس ناطقه است اشرف موجودات بوده[7] و می تواند با تکمیل و به فعلیت رساندن قوای نفس خود شبیه موجودات عالم عالم بالا گردد. انسان از خاک برخاسته و کمال او آنست که شبیه جواهر عقلی شود.[8] نفوس انسانی در علم و شرف و کمال متقاوت بوده و گاهی یک نفس انسانی-چه آنکه پیامبر باشد یا خیر- می تواند با علم و عمل و با تلاش در ابعاد اخلاقی به چنان درجه و کمالی رسد که شبیه عقل فعال گردد.[9]
وقتی نفس انسانی شبیه عقل فعال گردید می تواند تاثیرگذار در این عالم گردد، این تاثیر گذاری به میزان درجه و کمال نفس بستگی دارد هرچه کمال و قوت آن بیشتر باشد تاثیر گذاری آن بیشتر خواهد بود. ممکن است یک نفس تنها بتواند در بدن خود اثر گذار باشد و نفس دیگر بتواند در تمام عالم ماده اثر بگذارد و نفس دیگر بتواند در تمام عالم ماده بلکه در موجودات مجرد نیز اثر بگذار باشد.
فصل 4: استجابت دعا
با توجه به آنچه گذشت روشن گردید که استجابت دعا و نزول باران و یا شفای مریض بدنبال دعا و یا هلاکت شخص یا گروهی بدنبال نفرین یک مظلوم باید اینگونه تحلیل گردد که نفس انسانی می تواند به چنان کمالی رسد که عالم ماده برای او مانند بدن یک انسان در برابر روح او باشد و آنگونه که روح در بدن اثر می گذارد روح انسان کامل و دعا کننده در ماده عالم اثر بگذارد. انسانی که قوای عقل نظری و عقل عملی او به کمال رسید می تواند در هیولا و ماده عالم تاثیر گذار شده آسمان صاف را از ابر بپوشاند و باران نازل کند یا مریضی را شفا داده و یا آنکه حیوانات مطیع و منقاد او گردند. البته این تاثیر دعا باید طبق اراده و مشیت الهی صورت گیرد و مشیت الهی از طریق نفس چنینی انسانی به عالم می رسد، با خواست و مشیت این انسان دعا کننده و انسان به کمال رسیده برف و باران نازل می شود و اگر هلاکت قومی را بخواهد صاعقه و زلزله و اسباب هلاکت آن قوم محقق می شود. خداوند که عله العلل است خواست خود را از طریق عقل نخستینی یا صادر اول به عقول مجرده و سپس به نفوس فلکی و فرشتگان رسانده و از آن طریق به این عالم ماده سریان داده و فیض و رحمت یا عذاب را نازل می کند.
ابن سینا می گوید: بعید ندان که بعضی از نفوس انسانی دارای چنان ملکه ای باشند که تاثیر آنها از بدن خود تجاوز نموده و در موجودات دیگر اثر گذار باشند آنگونه که در نفس خود اثر می گذارند. چنین نفسی دارای آنچنان قوت و قدرتی است که گویا عالَم بدن اوست و او روح عالَم گردیده است و می تواند کیفیاتی را در عالم آورد و در همه موجودات مخصوصاً آنچه به او نزدیکتر است و مناسبتی خاص با او دارد اثر بگذارد. و شما اینرا انکار نکنید که آنگونه که بدن از نفس متاثر است اجرام دیگر نیز از نفس چنین شخصی متأثر باشند و بعید مَشُمار که همانگونه که در قوای خود اثر می گذارد در قوای دیگر نیز اثر گذار باشد و حتی می تواند خوف یا غضب یا شهوت دیگران را مقهور خود نماید.[10]
بنابراین نفس انسان می تواند از عالم حس به عالم خیال و از آنجا به عالم عقل حرکت کند و با اتصال به عقل فعال صورتی را از ماده و ؟؟ جدا کرده و صورتی دیگر به آن بپوشاند. پس استجابت دعا یعنی افاضه و نزول وجود از موجود اشرف که خدای متعال است به موجود اخس، و چون طفره محال است باید در نظام علت و معلولی عقول ده گانه و نفوس فلکی و فرشتگان نیز تاثیر گذار باشند. و دعا گاهی علت تامه پیدایش چیزی و گاهی جزء اسباب و معدات و کامل کننده علت ناقصه است و گاهی نفس دعا آن است که برطرف کننده موانع است. بهرحال بدون دعا آن عمل انجام نمی گردد و در واقع مشیت و اراده الهی از طریق نفس چنینی انسانی(دعاکننده) به عالم می رسد. و خدای متعال از انسان اثر نمی پذیرد اما فعل خداوند طبق نظام اسباب و مسببات عمل می کند و دعا جزء این نظام اسباب و مسببات است.
فخر رازی- که شارح و جارح افکار ابن سینا است- می گوید: گاهی تصورات نفس سبب پیدایش برخی حوادث می گردد بدون آنکه اسباب جسمانی و مادی در کار باشند مثلاً همّ و غم یا غضب باعث گرمی بدن شده یا کسی که بالای دیواری حرکت می کند تصور و فکر سقوط باعث سقوط او می گردد، همچنانکه تصور مریضی یا سلامتی موجب سلامتی یا مرض می شود. بنابراین بعید نیست که یک نفس قوی به جهت قوت و قدرتی که کسب نموده، طوری باشد که بتواند علاوه بر تاثیری که بر بردن خود دارد در بدن های دیگر نیز اثر گذار باشد و انفعالاتی از او صادر شو که سبب شفای مریض کردد و یا با طلب شفای مریض از او، مریض خوب گردد و یا با دعای او باران نازل شده و با نفرین او زلزله و طوفان حادث گردد و یا جمادی حیوان گردد یا حیوانی جماد شود. و شاهد همه اینها آن است که با چشم زخم نگاه یک چشم می تواند در دیگری اثر گذاشته و باعث تغییر در رفتار او گردد.11 ابن سینا نیز تاثیر نفس در معجزه، کرامت، سحر، استجابت دعا، چشم زخم، طول عمر، را همینگونه تحلیل می کند.[12] شادی، غم، اضطراب، لذت، شوق، رقص و ... همه اینها تاثیرات نفس بر بدن است همچنانکه وحی، علم غیب، پیشگویی نیز اینگونه تفسیر می شوند. ذهن و عین با یکدیگر رابطه داشته و تاثیر متاکس دارند. ذهن بر خارج اثر دارد و خارج نیز بر ذهن اثر می گذارد [13] یک تصویری را که می بینیم اگر زیبا یا زشت باشد دو نوع تاثیر مختلف بر نفس می گذارد، و استجابت دعا از این قبیل است که ذهن و تصورات روحی دعا کننده بر آن ماده خارجی اثر گذار بوده است.
نفوس انبیاء چون به کمال رسیده اند می توانند تاثیر گذار در عالم باشند و صورتی را از ماده جدا نموده و صورتی دیگر به آن بپوشانند آنگونه که در معجزات وجود داشته است. چنین شخصی به واسطه قوت نفس خود، هوای صاف و شفاف را پر از ابر متراکم تبدیل کرده و با یک اشاره و فرمان او از آسمان باران نازل می شود. [14] وقتی نورهدایت خداوند به طور مستقیم بر گوهر ذات پیامبر می تابد و از آنجا بر کسی که ارتباط خود را با گوهر ذات پیامبر استوار دارد می تابد چنین کسی نیز می تواند تاثیر گذار در عالم گردد. بنابراین برای استجابت دعا، توسل و ارتباط با پیامبران و وسائط فیض ضرورت دارد.[15] در نتیجه همه اجسام و اجرام ارضی و سماوی مطیع و منقاد صاحب چنین مقامی بوده و همه قوای ملکی و ملکوتی در انجام فرمان او آماده اند و لذا می تواند مریض را شفا دهد یا تشنه و گرسنه ای را سیراب نماید. انسانی که خلیفه خداوند باشد چون نفس او به کمال رسید، دعای او مستجاب و رکات الهی بر او نازل می گردد.[16] و انسانی که با او ارتباط دارد نیز چنین خواهد بود.
با توجه به آنچه گذشت ابن سینا معتقد است که سبب دعا، صدقه، معجزه و کرامت، زیارت، نفرین و لعنت همه یک چیز است. مثلاً کسی که ظلم یا گناه می کند یا با سحر و طلسم باعث رنج و گمراهی مردم می شود روح او تاثیر منفی در ماده عالم گذارد و باعث امور زشت می گردد. مبدا و علت همه اینها برگشت می کند به تاثیر نفس خیّر و خوب در بحث دعا و صدقه یا تاثیر نفس شرور و پست در بحث سحر و ظلم و گناه در امور عالم. [17]
اگر یک نفس می تواند به سبب فرح و شادی حرارت قوی در بدن خود ایجاد کند و باعث رفع بسیاری از دردها گردد و یا به سبب برودت قوی موجب غم و ترس شده و یا سبب مریضی و هلاکت یا سبب نشاط و سلامتی کسی گردد، نفس پیامبران نیز می تواند دارای چنان خاصیتی گردد که سبب تحولات بزرگی در روح مردم دیگر و یا در جهان طبیعت شود و زلزله یا صاعقه یا طوفانی را پدید آورد یا از وقوع آن جلوگیری کند.[18]
دعا و صدقه و ظلم و گناه گرچه از انسان صادر می شوند و تاثیری بر خداوند ندارد اما طبق قضا و قدر الهی بوده و لذا می تواند تاثیر گذار در عالم باشند.[19]
محقق ایجی و نیز میر سید شریف برجانی نیز در تبیین دیدگاه ابن سینا می گویند: "نفس انسانی چون مجرد از ماده است اگر ارتباط خود را با عالم ماده کم نماید و به زهد و اعراض از دنیا گرایش داشته باشد می تواند با مجردات و نفس سماوی ارتباط داشته و همانند آنها شود و چون نفوس سماوی تاثیر گذار بر حوادث این عالم مادی هستند آن نفوس انسانی که با نفوس فلکی ارتباط دارند نیز چنین تاثیری را خواهند داشت."[20] علم غیب و خبر از آینده و معجزات و کرامتها نیز اینگونه تحلیل می شوند.
بنابراین خداوند از طریق اراده و اعمال انسان کار می کند، یک حادثه می تاند مجموعه ای از شرایط و اسباب داشته باشد که مجموعه آنها علت تامه وقوع آن حادثه اند، یکی از این اسباب و شرایط عملکرد انسان است و دعا می تواند شرط انجام برخی کارها توسط خدای متعال باشد. فیلسوف می گوید هرچیزی علتی دارد اما بیان علت خاص هر چیزی و بیان نوع رابطه آن علت با معلول کار فلسفه نیست. فلسفه اینرا بیان می کند که علل و اسباب طبیعی بر دو قسم است: الف: اسباب طبیعی و عادی ب: اسباب غیر عادی و طبیعی. و امور خارق العاده و استجابت دعا و معجزه و کرامت همه از قسم دوم است. یعنی استجابت دعا دارای علت طبیعی است و علت آن مجموعه ای از شرایط است که یکی از آنها کمال نفس دعا کننده است و نفس دعا کننده تاثیر گذار در اجابت است و می تواند مورد دعا را محقق سازد یا باران را نازل کند یا بلایی را دفع نماید. اما چگونگی تاثیر مانند چگونگی تاثیر روح بر بدن و چگونگی تاثیر نفس و ذهن بر عین دقیقاً روشن نیست.
اعراض از دنیا، زهد، زیارت خانه خدا، اعتقادات صحیح داشتن، تفکر و انس با عالم بالا داشتن، پرهیز از ظلم و گناه، صدقه و ... همه اینها موثر در تکمیل نفس بوده و باعث تاثیر گذاری در عالم هستند و این حقیقت استجابت دعا است.[21]
دعاهای مجرب که فراوان به تجربه ثابت شده اند نیز شاهد آن است.
پاورقی:
1. "گزیده گوهر مراد" لاهیجی، ص 280
2. "الهیات شفا"، فصل 3، مقاله 6 ص 280
3. "التعلیقات" ابن سینا چاپ بیروت ص 151
4. مسائل ابن سینا ص366، جواب ابن سینا به سوال ابوسعید ابوالخیر
5. همان ص 377
6. ابن سینا، نمط سوم کتاب اشارات خود را به اثبات نفس انسانی اختصاص داده و در نمط چهارم و هفتم آن کتاب از تجرد و غیر مادی بودن نفس ناطقه بحث نموده و سه نمط آخر آن کتاب را به بحث از مراتب و درجات اخلاقی و عرفانی نفس ناطقه اختصاص داده است. در واقع تمام این کتاب ابن سینا به محث از کمال نفس انسان در قوه عقل نظری-هفت نمط اول- و قوه عقل عملی- سه نمط آخر- مربوط می شود.
7. ابن سینا انسان را اشرف تمام مخلوقات نمی داند بلکه معتقد است که انسان اشرف موجودات مادی است اما انسان اشرف از موجودات غیر مادی از قبیل عقول ده گانه و ملائکه و ساکنان عالم ملکوت و بویژه عالم جبروت نیست و آنها چون علت هستند اشرف از انسان که معلول آنهاست می باشند. "رسائل ابن سینا" ص 336
8. همان ص 337
9. ابن سینا معتقد است که نفس انسانی با علم و عمل می تواند شبیه عقل فعال گردد اما از نظر رتبه و شرافت از عقل فعال پایین تر است زیرا معلول اوست. همان ص 337
10. فصل 26، نمط 10 کتاب "الاشارات و التنبیهات" و ترجمه "اشارات" سید حسن مشکان طبسی ص 197
11. "المباحث المشرقیه" با تصحیح محمد معتصم بغدادی ج 2 ص 435
12. ابن سینا رساله ای دارد با عنوان افعل و الانفعال دارد و تمام این رساله اختصاص به این مسائل دارد "رسائل ابن سینا" چاپ انتشارات بیدار ص 222
13. "رسائل ابن سینا" ص 79
14. "الشواهد الربوبیه" ترجمه جواد مصلح ص 471
15. "تفسیر القرآن الکریم" ملاصدرا ج 2 ص 125
16. " الهیات شفاء" فصل 5 از مقاله10 ص 504
17. "الهیات شفاء" فصل اول از مقاله 10 ص 485
18. "المبدأ و المعاد" ابن سینا، تصحیح عبدالله نورانی ص 120
19. " النجات" تصحیح ماجد فخری ص 337
20. "شرح المواقف" ج 8، ص 218.
21. "رسائل ابن سینا" ص 348، "الهیات شفاء" فصل 1 مقاله 10 ص 485، "طبیعیات شفاء" ج 1 ص 225، " النجاه" ص 337، "اسفار" ج 3 ص 90

باسلام و تشكر

صادق;537453 نوشت:
خداوند در عقول اثر می گذارد و عقول در نفوس فلکی و آنان در اجرام سماوی و آن اجرام در این عالم اثرگذار خواهند بود

مگر مجردات ثابت نيستند؟ چگونه تاثير گزارند

صادق;537453 نوشت:
لازم است دعای به شرّ و زشتی برای کسی نکنیم زیرا مانعی از انجامش وجود ندارد، و به عبارت دیگر کسی را نباید نفرین و لعنت نمود زیرا اثر بد بر آن شخص می گذارد.[3] "

اگر مانعي نيست پس چرا خيلي دعا ها به عنوان اينكه صلاح نيست مستجاب نمي شوند؟

ملا علي;538370 نوشت:
باسلام و تشكر

مگر مجردات ثابت نيستند؟ چگونه تاثير گزارند
با سلام .
اولا تجرد شان طبق نظر رایج مانع تاثیر پذیری از مادون شان واز عمل خود شان می شود ونه مانع از تاثیر پذیری از خدا وند وگرنه خیلی از مسایل دیگر رخ می دهد .
ثانیا حقیقت این است که مجردات نیز سیر تکاملی دارد گرچه این فرایند وجودی آنها متفاوت از فرایند تکاملی انسان است .
مثلا آنها این همه عبادت می کند آیا عبادات آنها موجب تکامل شان نمی گردد ؟؟
قطعا چنین نیست .

اگر مانعي نيست پس چرا خيلي دعا ها به عنوان اينكه صلاح نيست مستجاب نمي شوند؟

همین کلمه که خودت که فرمودید :
(صلاح نیست ) پاسخ شما را در خود نهفته دارد دقت نماید .

صادق;538584 نوشت:
اولا تجرد شان طبق نظر رایج مانع تاثیر پذیری از مادون شان واز عمل خود شان می شود ونه مانع از تاثیر پذیری از خدا وند وگرنه خیلی از مسایل دیگر رخ می دهد .
ثانیا حقیقت این است که مجردات نیز سیر تکاملی دارد گرچه این فرایند وجودی آنها متفاوت از فرایند تکاملی انسان است .

اگه اين طور باشه كه انسان بعد از مرگ و مجرد شدن نيز مي تونه كمبودهاشو جبران كنه..
طبق اصول فلسفي مجردات قابل تغيير نيستند
اگه ميشه بيشتر توضيح بديد

صادق;538584 نوشت:
همین کلمه که خودت که فرمودید :
(صلاح نیست ) پاسخ شما را در خود نهفته دارد دقت نماید .

منظورم اينه كه وقتي با دعاي شر ما بدي به كسي ميرسد مانعي وجود ندارد
اما چرا در جواب مستجاب نشدن خيلي از دعا ها ميگوييم مصلحت نيست!

ملا علي;538805 نوشت:
اگه اين طور باشه كه انسان بعد از مرگ و مجرد شدن نيز مي تونه كمبودهاشو جبران كنه..
طبق اصول فلسفي مجردات قابل تغيير نيستند
اگه ميشه بيشتر توضيح بديد

باسلام وتشکر از شما که برای درک عمیق تر پرسش علمی تان تلاش می کنید .
سوال دیروز تان در باره مجردات تام = فرشتگان بود لذا جواب قبل ارایه شد .
ولی توجه داشته باشید که روح انسان مثل فرشته مجرد تام نیست .
تجرد دو نوع است تام وغیر تام فرشتگان دارای تجر د تام اند .
ولی روح تجرد اش غیر تام است . بدین بیان که :
ملائکه دارای تجرد هستند، یعنی ذاتاً و فعلاً مجردند، خودشان هم مجردند و کارهای‌شان را نیز بدون نیاز به ابزار مادی (نظیر انسان) انجام می‌دهند، در حالی که روح آدمی گرچه ذاتاً مجرد است (گرچه هر کدام مرحله خاصی از تجرد را دارند، برخی تنها تجرد خیالی و برزخی دارد . برخی از تجرد عقلی برخوردارند) ولی در مقام فعل، مادی است یعنی کارهای‌شان را به وسیله ابزار مادی انجام می‌دهد .قوای بدنی انسان اعم از قوای ظاهری و باطنی در واقع ابزار کار روح است، روح بدون ابزار مادی کاری نمی تواند انجام دهد.
ملائکه دارای موهبت عصمت‌اند در حالی که در میان بشر تنها انبیا و ائمه(ع) از موهبت عصمت برخوردارند.
ملائکه همه اهل سعادت‌اند، ولی ارواح آدمی برخی اهل سعادت و برخی اهل شقاوت‌اند.
ملائکه هرگز گرفتار عذاب و کیفر و آتش جهنم نمی‌شوند، ولی ارواح آدمی برخی‌شان به دلیل گناه و معصیت مدتی در آتش عذاب خواهند دید، و ارواح کفار معاند برای همیشه در آتش عذاب می‌شوند.
بر اساس حکمت متعالیه ارواح آدمی خاستگاه مادی دارد، یعنی در آغاز پیدایش مادی است و به تدریج بر اثر حرکت جوهری کامل‌تر شده و به مقام تجرد برزخی و عقلی می‌رسد. در حالی که ملائکه از آغاز خلقت با وجود تجردی آفریده می‌شود. این نمونه‌هایی از تفاوت‌های فرشتگان و ارواح آدمی است، اگر عمیق و فلسفی و جامع بررسی شود ، باید تفاوت‌های ارواح با ملائکه را در تفاوت آدمیان و فرشتگان جست‌وجو کرد .
آدمی و ملائکه دو نوع خاص از موجودات و ماهیت‌شان متفاوت است، چون آدمی نوعی از حیوان است، و ملائکه ماهیت کاملاً متمایز از موجودات مادی نظیر انسان‌ها دارند.

منظورم اينه كه وقتي با دعاي شر ما بدي به كسي ميرسد مانعي وجود ندارد
اما چرا در جواب مستجاب نشدن خيلي از دعا ها ميگوييم مصلحت نيست!


چون مصلحت نبوده همین نبود مصلحت مانع استجابت شده است .

صادق;538988 نوشت:
آدمی و ملائکه دو نوع خاص از موجودات و ماهیت‌شان متفاوت است، چون آدمی نوعی از حیوان است، و ملائکه ماهیت کاملاً متمایز از موجودات مادی نظیر انسان‌ها دارند

سلام
ولي بنده هنوز به پاسخ خود نرسيده ام
مجردات مگر ثابت نيستند چگونه عالم ماده را اداره ميكنند؟ توضيحتان كافي نبود

صادق;538988 نوشت:
چون مصلحت نبوده همین نبود مصلحت مانع استجابت شده است

با اين حساب آه و نفرين ما چرا بايد اثر بد بر ديگري بگذارد آيا اثر بد بر ديگران مصلحت است؟

ملا علي;535441 نوشت:
سلام
از نظر عقلي دعا چگونه باعث برآورده شدن حاجات ميشود؟
تاثير دعا در درون شخص دعا كننده امري روشن است اما تاثير آن در خارج از ذهن و بدن ما چگونه ممكن است

باسلام .
بزرگوار عین همین پرسش جناب تان را قبلا به تفصیل پاسخ دادم .
چرا مجددا مطرح شده ؟؟
از شما دعوت می شود از تاپیک ماه ضیافت سر بزنید ودر این واپیسن ایام مهمانی خدا از آن خوان پر برکت علمی ره توشه معرفتی بر گیرید .
نظر پیشنهاد ویا انتقادی دارید مطرح کنید تا استفاده شود .

سلام چرا انسان باید خودسازی بکنه تا مثل عقول بتونه بر ماده و...تاثیر بذاره ؟
اصلا چرا افزایش دامنه تاثیر گذاری نفس انسان کمال محسوب میشه؟

محمد132;545499 نوشت:
سلام چرا انسان باید خودسازی بکنه تا مثل عقول بتونه بر ماده و...تاثیر بذاره ؟
اصلا چرا افزایش دامنه تاثیر گذاری نفس انسان کمال محسوب میشه؟

با سلام .
مطلب بسیار روشن است .
اساسا فلسفه آفرنیش انسان تکامل است .
ورسیدن به عالم تجرد
به گفته حافظ :
من ملک بودم وفردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم .
انسان قرار است از رهگذر عبادت دوباره به همان موطن اصلی شان که عالم مجردات است باز گردد .

صادق;545531 نوشت:
با سلام .
مطلب بسیار روشن است .
اساسا فلسفه آفرنیش انسان تکامل است .
ورسیدن به عالم تجرد
به گفته حافظ :
من ملک بودم وفردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم .
انسان قرار است از رهگذر عبادت دوباره به همان موطن اصلی شان که عالم مجردات است باز گردد .

خوب چه فایده ای داره ؟
اصلا تکامل چه سودی داره؟

محمد132;545564 نوشت:
خوب چه فایده ای داره ؟
اصلا تکامل چه سودی داره؟

باسلام .
این مثال آن است که کودک باز گوش به آموزگارش بگوید :
درس خواندن ودکتر مهندس شدن چه سودی دارد ؟؟
آیا حرف او را معقول می دانید ؟؟
عکس همان بچه را که در ایدی تان قرار دادهاید نگاه کنید .
دقت نماید آیا باید همیشه مثل او باقی ماند یا باید تلاش نمود وبزرگ و توانا وجوان ورشید وبالنده شد ؟؟؟

صادق;545531 نوشت:
با سلام .
مطلب بسیار روشن است .
اساسا فلسفه آفرنیش انسان تکامل است .
ورسیدن به عالم تجرد
به گفته حافظ :
من ملک بودم وفردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم .
انسان قرار است از رهگذر عبادت دوباره به همان موطن اصلی شان که عالم مجردات است باز گردد .

منکرتکامل نیستم فایده تکامل برام مشخض نیست.
شاید دستیابی به تکامل هم از حیث این که یک مجهول هست برای انسانها جذاب و مورد شوق است .خوب بعدش چی؟ انسان تشنه علم و لانستن مجهولاته وقتی مجهول براش معلوم شد تشنگی رفع میشه و دوباره سراغ یه مجهول دیگه میره.اینها هیچ سودی توی زندگی نداره /تنها امتیاز و داشته انسان حیات انسانه نه چیز دیگه.انسان عالم نسبت به انسان جاهل فاضل است .خوب این فضیلت به چه دردی میخوره یا اینکه یکی قدرت تصرف در عالم رو داشته باشه و دیگری نداشته باشه این قدرت تصرف به چه دردی میخوره؟

محمد132;545571 نوشت:
منکرتکامل نیستم فایده تکامل برام مشخض نیست.
شاید دستیابی به تکامل هم از حیث این که یک مجهول هست برای انسانها جذاب و مورد شوق است .خوب بعدش چی؟ انسان تشنه علم و لانستن مجهولاته وقتی مجهول براش معلوم شد تشنگی رفع میشه و دوباره سراغ یه مجهول دیگه میره.اینها هیچ سودی توی زندگی نداره /تنها امتیاز و داشته انسان حیات انسانه نه چیز دیگه.انسان عالم نسبت به انسان جاهل فاضل است .خوب این فضیلت به چه دردی میخوره یا اینکه یکی قدرت تصرف در عالم رو داشته باشه و دیگری نداشته باشه این قدرت تصرف به چه دردی میخوره؟

باسلام مجدد .
اولا :
حق تعالی داده در قران پیام
هر کلامی باید آغازش سلام
ثانیا _ شما این کمال وعلم وهنر را دارید که از طریق فضای مجاز دغدغه های ذهنی تان مطرح نماید و پاسخ دریافت نمایی .
ولی عده دیکر همین کمال وعلم را هم ندارد .
آیا درست است که به شما بگوید .....؟؟
آیا از نظر شما انسان با کمال وبی کمال مساوی است ؟؟؟
آیا از نظر شما انسان سالم وناقص فرقی ندار د؟/
آیا علم وفضل شما همین مقدار که دارید به دردتان نمی خورد ؟؟
آیا دانسته ها ی تان با نا دانسته های شما تفاوت ندارد ؟؟؟؟
آیا انسان کامل است با ابوجهل که انسان ناقص است العیاذ بالله یکسان است ؟؟؟

صادق;545468 نوشت:
باسلام .
بزرگوار عین همین پرسش جناب تان را قبلا به تفصیل پاسخ دادم .
چرا مجددا مطرح شده ؟؟
از شما دعوت می شود از تاپیک ماه ضیافت سر بزنید ودر این واپیسن ایام مهمانی خدا از آن خوان پر برکت علمی ره توشه معرفتی بر گیرید .
نظر پیشنهاد ویا انتقادی دارید مطرح کنید تا استفاده شود .

سلام
بنده سوالمو تكرار نكردم(به پست 8 مراجعه كنيد)
عرض كردم موجودات مجرد مگر ثابت نيستند؟ چگونه عالم ماده را اداره ميكنند

سلام من دختر 15ساله ای هستم,خداروشکر حجابمو حفط میکنم وبه واجباتم هم عمل میکنم,به پسری علاقه دارم وبرای ازدواج با او به درگاه خدا دعا هم میکنم ,بانوجه به اینکه درقسمت استجابت دعا گفته شد که برای اجابت دعا باید تلاش کرد,یعنی من برای برآورده شدن حاجتم چه تلاشی میتوانم بکنم؟

من یک نوجوانم...;553883 نوشت:
سلام من دختر 15ساله ای هستم,خداروشکر حجابمو حفط میکنم وبه واجباتم هم عمل میکنم,به پسری علاقه دارم وبرای ازدواج با او به درگاه خدا دعا هم میکنم ,بانوجه به اینکه درقسمت استجابت دعا گفته شد که برای اجابت دعا باید تلاش کرد,یعنی من برای برآورده شدن حاجتم چه تلاشی میتوانم بکنم؟

سلام وتشکر .
در این باره اجازه دهید جامع تر جواب داده شود .
از این رو از این جا پاسخ را شروع می کنم :
بالا رفتن سن ازدواج و کم میلی جوانان به تشکیل زندگی و ازدواج، یکی از آفت های روزگار ما است. چنان که نیامدن خواستگار - حتی برای افراد تحصیل کرده دانشگاهی نیز یکی از مشکلات رایج در میان دختران امروزی است .
برای روشن شدن این مطلب، لازم است به نکات زیر توجه کنید:
1. همیشه زود ازدواج کردن، به معنی زودتر به خوشبختی رسیدن نیست.
پس زود به خانه بخت رفتن، همیشه به معنای خوشبختی نیست. اگر شما و هر دختری به حفظ پاکی و عفت خود استمرار بخشد و در حفظ عفاف و امتحان الهی موفق و سرافراز شود، خداوند از طریقی که خود می‏داند، فرد صالح و شایسته و لایقی را به خواستگاری شان می‏فرستد. ان شاء الله.
2. دختران نباید خانه بخت شان را منحصر در ازدواج بدانند. آنان نباید همه تخم مرغ های خوشبختی را در سبد ازدواج بچینند و همه برگه های برنده زندگی را در موضوع ازدواج خرج کنند. چه بسا زنان بسیار تأثیرگذاری در جامعه بوده اند که در پرتو تحصیل، کار و تلاش و... به خانه خوشبختی و بخت واقعی خود راه یافته اند.
بنابراین، آنان باید تمرکز ذهنی خود را تا زمان مقتضی و تا زمانى که کسى به خواستگارى شان نیامده، از مسئله ازدواج به امور مثبت دیگر ببرند. به هیچ عنوان اجازه ندهند ازدواج تمام فضای ذهنی شان را اشغال کند.
3. در ناکامی‌ها به جای بغرنج سازی، به ساده‌سازی و عادی سازی بپردازند؛ چرا که ناکامی‌ها آن قدر هم که فکر می‌کنیم، ناکامی نیستند. بر عکس، کامروایی‌های ما هم آن قدر هم کامروایی محسوب نمی‌گردد. نمونه‌اش همه دختران ازدواج کرده‌ای هستند که با هزار امید و آزرو راهی خانه بخت می شوند، ولی دیری نمی پاید که چیزی جز طلاق قانونی یا عاطفی و عملی نصیب آنان نمی‌گردد. آرزو می کنند که ای کاش تن به ازدواج نمی دادند.
4. تلقین و مثبت اندیشی: به خود تلقین کنید که هنوز فرصت برای ازدواج موفق را خواهم داشت. این نکته را به هیچ‌ عنوان خودفریبی قلمداد نکنید. باور کنید که: «کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور».
راهکار عملی
خداوند حکیم نظام هستی را بر پایه اسباب و مسببات قرار داده است؛ یعنی برای پیدایش هر پدیده ای، علتی خاص و برای حل هر مشکلی راهکارهای ویژه ای تعیین نموده است.
از یک سو، به انسان «عقل و اندیشه» عنایت کرد تا با کمک آن و مشورت با دیگران راه حل مشکلات را بیابد و افق آینده زندگی خویش را بر آن اساس تنظیم و تدبیر و برنامه ریزی کند تا به هدف مطلوب خود برسد.
خداوند برای رسیدن به هدف مطلوب و ساختن سرنوشت سعادتمندانه، دو گونه اسباب و علل مقرر داشته است که عبارت اند از:
1. عوامل مادی یا ظاهری؛
2. عوامل معنوی یا باطنی.
انسان باید به کمک عقل و فکر خدادادی خود و مشورت با افراد آگاه و متخصص، در هر کاری اقدام نماید. همزمان از آغاز هر کار تا پایان آن، با دعا و توسل به لطف و عنایت های خداوند امیدوار باشد. از او بخواهد اقداماتش را به هدف و نتیجه مطلوب برساند.
نکته مهمی که باید مورد دقت و توجه قرار گیرد، این است که:
اجابت دعا همیشه آن نیست که خواسته انسان به همان گونه و در همان زمانی که توقع دارد، برآورده شود. گاهی انسان ‌خواسته‌هایی دارد که برآورده شدنی نیست، یا اگر مستجاب شود، به ضرر او یا دیگران است و او نمی‌داند، یا اجابت دعا به مقدمات و شرایطی نیاز دارد که فراهم نیست، یا زمان آن هنوز فرا نرسیده و ... .
الف) عوامل ظاهری:
برخی از عوامل ظاهری که زمینه ازدواج را فراهم می کنند، عبارت اند از:
1. خوش اخلاقی، پرهیز از گرفتگی چهره و عبوس نبودن.
2. خوش‌زبانی و داشتن بیانی نرم و مهربانانه همراه با دلسوزی.
3. پرهیز از زودرنجی و بالا بردن قدرت تحمل، ظرفیت و صبر و بردباری.
4. شادابی و نظافت و پاکیزکی.
5. رعایت کردن فرهنگ صحیح جامعه.
6. پرهیز از ابتذال اخلاقی و ‌ژولیدگی.
7. پرهیز از افسردگی و گوشه‌گیری.
8. پرهیز از حرف‌ها و اظهارات دلسرد کننده.
9. متواضع بودن پیش افراد همجنس (زنان و دختران) و پرهیز از خودستایی و تکبر.
10. حضور در کانون‌های علمی و مذهبی. همچنین مساجد و جلسات مذهبی و شرکت در مجالس مراسم جشن و عقد و عروسی اقوام و خویشان با حفظ موازین و شئون اسلامی.
11. داشتن اعتماد به نفس و شخصیت برازنده.
ب) دعادرمانی و توجه به عوامل معنوی:
1. خواندن سوره یس:
از پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله - روایت شده که در خواندن سوره یس ده خاصیت است، از جمله رسیدن به همسر مناسب. (1) پس این سوره را هر روز صبح بعد از نماز بخوانید. ثواب آن را هدیه به چهارده معصوم - علیهم السلام - کنید. سپس از خدا حاجت خود را بخواهید.
2. نماز امام زمان(ع):
شب جمعه بعد از نصف شب غسل کنید و نماز امام زمان - علیه السلام - را بخوانید. (کیفیت آن در مفاتیح الجنان آمده است)
بعد از سلام، به سجده روید و صد مرتبه صلوات بفرستید. در حال سجده، حاجت خود را از خدا بخواهید.
3. دعای یستشیر:
دعای «یستشیر» را که در اوایل مفاتیح الجنان آمده، هر صبح و شب بخوانید.
4. سوره فلق و ناس را هر روز بخوانید.
5. خواندن نماز جعفر طیار به همان نحوی که در مفاتیح الجنان آمده است.
در پایان لازم است به برخی نکات توجه شود:
1. گاهی میزان ایمان و باور، صداقت، «اعتماد » و «حُسن ظن» انسان به خدا، از طریق تأخیر استجابت و یا عدم استجابت دعاها مورد آزمایش قرار می گیرد؛ یعنی تأخیر در استجابت دعا برای این هدف است که فرد «حقیقت ایمان » و جوهر وجودی خود و میزان «حُسن ظن» خود به خدا را آشکار نماید و میزان دلبستگی و علاقه و ایمانش به حقانیت خدا را نشان دهد. آیا تا آن جا با خدا است و او را قبول دارد که خدا تابع او باشد و دعاها و خواسته هایش را اجابت کند یا این که در هر حالی خود را عبد و بنده تابع خدا می داند؟
چه بسا یکی از مهم ترین آزمایش های خداوند برای بندگان خوبی چون شما، تأخیر در اجابت ها و سنجش میزان صبر و حسن ظن شما به خدا باشد. امام صادق (ع) می فرماید: «اصل و اساس حُسن ظن به خدا، ریشه در "حُسن ایمان" و "سلامت دل" دارد. علامت و نشانه اش این است هر چیزی را که می بیند (و هر راحتی و گرفتاری به او می رسد) با چشم بصیرت و پاک، و نگاهی ارزشمند به آن نگرد». (2)
2. امید داشتن و مأیوس نشدن:
یکی از جولانگاه های شیطان، عرصه تأخیر در اجابت دعا است. آن پلید از این راه انسان را مأیوس می‌کند تا او به خدا بدبین شود.
امیر مؤمنان (ع) می‌فرماید: «دیر اجابت شدن دعا، ‌تو را ناامید نکند که بخشش، ‌بسته به مقدار درخواست است. چه بسا در اجابت دعای تو تأخیر رخ دهد تا درخواست تو طولانی‌تر گردد و بخشش خدا کامل‌تر شود. چه بسا چیزی را از خدا خواسته‌ای آن را به تو نداده، ولی بهتر از آن را در دنیا یا آخرت به تو داده است و یا بهتر آن بوده که آن را از تو باز دارد. چه بسا چیزی را طلب نمودی که اگر به تو می‌داد، ‌تباهی دین و دنیای خود را در آن می‌دیدی». (3)

پی­نوشت­ها:
1. حاج شيخ عباس قمي، سفينة البحار، ج 2، ص 418، دار الاسوة الطباعة و النشر، 1422 ه. ق.
2. المحدث النوري، مستدرك الوسائل، ج 2، ص 110، مؤسسة آل البيت، قم، 1408 ه.ق.
3. نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، نامه 31.

خب من میخواهم بدانم که آیا از تو حرکت ازخدابرکت درسته,که مطمئنا درسته ولی من چه حرکتی میتونم داشته باشم که برای اجابت دعام کوتاهی نکرده باشم؟

من یک نوجوانم...;553911 نوشت:
خب من میخواهم بدانم که آیا از تو حرکت ازخدابرکت درسته,که مطمئنا درسته ولی من چه حرکتی میتونم داشته باشم که برای اجابت دعام کوتاهی نکرده باشم؟

باسلام وتشکر .
اگر پاسخ قبل را مجددا وچند بار بدقت مطالعه نماید پاسخ دقیق وکامل تان در آن کاملا بیان شده است .
ولی در این نوبت باید گفت : شما هیچ حرکتی در این باب نداشته باشید که مطمئنا برکتی در پی نخواهد داشت .
فقط جواب قبلی عملی نماید .

صادق;537453 نوشت:
دعا رابطه عاشقانه مخلوق با خالق است، دعا کیفیت و روح و معنا، به زندگی می بخشد و عمیق ترین لایه روح انسان را با حقیقت هستی پیوند می بخشد. حقیقت دعا چیزی غیر از توجه ناقص به کمال مطلق و احساس نیاز و فقر و وابستگی به اوست. اگر رابطه انسان با خداوند از طریق روح، عبادت، توجه به اخلاق و معنویت، و رابطه خداوند با انسان از طریق خلقت مداوم، دوام فیض، رحمت الهی، محرک بودن خداوند و ... تبیین می گردد ولی مسأله دعا با توجه به مقوله سه بعدی آن (خدا، انسان، شیء مورد درخواست) هم رابطه انسان با خداوند است و هم استجابت آن رابطه خدا با انسان است و شیء مورد درخواست رابطه انسان و خداوند با طبیعت و جهان می باشد. مساله دعا و باور به استجابت برخی از دعا از مسائل پذیرفته شده همه ادیان شناخته شده است و بلکه می توان ادعا کرد هر انسانی در فطرت و درون خود به آن باور دارد، اما آنچه در اینجا مهم است تبیین فلسفی "استجابت دعا" است، و در نوشته حاضر با رویکرد به آراء ابن سینا مورد بحث قرار می گیرد.

سلام. با توجه به پاسخی که به سوال استارتر دادید. دعای مردم ادیان دیگه که حتی ممکنه جزو اهل کتاب هم نباشن چطوری توجیه میکنیم؟ آیا وقوع استجابت دعا رو در مورد اونها منکریم؟ نظر رسمی مذهبمون در این مورد چیه؟ اگه پاسخ کامل بدید ممنون میشم.

[="Tahoma"][="Navy"]

ملّاعلي;535441 نوشت:
سلام
از نظر عقلي دعا چگونه باعث برآورده شدن حاجات ميشود؟
تاثير دعا در درون شخص دعا كننده امري روشن است اما تاثير آن در خارج از ذهن و بدن ما چگونه ممكن است

سلام
انسان از جهان جدا نیست بلکه به همه عالم مرتبط است لذا خواست او باذن الله در خارج از وجودش تاثیر دارد و زمینه های تحقق دعا را این تاثیر فراهم می کند البته از آنجا که حاکم مطلق هستی خدای تعالی است تاثیرات هم به اذن اوست لذا هر دعایی یا برآورده نمیشود یا آنطور که فرد خواسته برآورده نمیشود
یا علیم[/]

محی الدین;561997 نوشت:
انسان از جهان جدا نیست بلکه به همه عالم مرتبط است لذا خواست او باذن الله در خارج از وجودش تاثیر دارد و زمینه های تحقق دعا را این تاثیر فراهم می کند البته از آنجا که حاکم مطلق هستی خدای تعالی است تاثیرات هم به اذن اوست لذا هر دعایی یا برآورده نمیشود یا آنطور که فرد خواسته برآورده نمیشود
یا علیم

با سلام و تشكر
پاسختان خيلي كلي است
من با تاثير دعا در درون خودمان موافقم و مسئله ايي ندارم اما اينكه دعا(بعنوان يك عامل معنوي) چگونه خارج از ما تاثير ميگزارد و ميزان و حدود اين تاثير گزاري چقدر است برام معماست
بيشتر توضيح دهيد

[="Tahoma"][="Navy"]

ملّاعلي;562120 نوشت:
با سلام و تشكر
پاسختان خيلي كلي است
من با تاثير دعا در درون خودمان موافقم و مسئله ايي ندارم اما اينكه دعا(بعنوان يك عامل معنوي) چگونه خارج از ما تاثير ميگزارد و ميزان و حدود اين تاثير گزاري چقدر است برام معماست
بيشتر توضيح دهيد

سلام
انسان با روح کلی خود به تمام حقایق عالم متصل است لذا وقتی در مقام خیال و وهم ( که اکثر مردم در آن مقام اند ) به چیزی توجه کرده آنرا می طلبند و نوع خاصی از ارتباط را با آن می خواهند باذن الله تکوینی این امر محقق میشود لذا هرچه توجه و طلب فرد شدیدتر و قویتر باشد احتمال تحقق خواسته و طلب بیشتر است لذا از آداب دعا باور به اجابت است . در عین حال گفتیم که هستی در ید قدرت الهی است و اوست که معین می فرماید یک خواسته تحقق بیابد یا خیر یعنی اینطور نیست که طلب و خواست ما ولو با قدرت و شدت بتواند مستقل از حقیقت هستی کاری بکند چه اینکه اصلا مستقل هم نیست
یاعلیم[/]

حاضر
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

:Doaa: مقدمه

دعا رابطه عاشقانه مخلوق با خالق است، دعا کیفیت و روح و معنا، به زندگی می بخشد و عمیق ترین لایه روح انسان را با حقیقت هستی پیوند می بخشد. حقیقت دعا چیزی غیر از توجه ناقص به کمال مطلق و احساس نیاز و فقر و وابستگی به اوست. اگر رابطه انسان با خداوند از طریق روح، عبادت، توجه به اخلاق و معنویت، و رابطه خداوند با انسان از طریق خلقت مداوم، دوام فیض، رحمت الهی، محرک بودن خداوند و ... تبیین می گردد ولی مسأله دعا با توجه به مقوله سه بعدی آن (خدا، انسان، شیء مورد درخواست) هم رابطه انسان با خداوند است و هم استجابت آن رابطه خدا با انسان است و شیء مورد درخواست رابطه انسان و خداوند با طبیعت و جهان می باشد. مساله دعا و باور به استجابت برخی از دعا از مسائل پذیرفته شده همه ادیان شناخته شده است و بلکه می توان ادعا کرد هر انسانی در فطرت و درون خود به آن باور دارد، اما آنچه در اینجا مهم است تبیین فلسفی "استجابت دعا" است، و در نوشته حاضر با رویکرد به آراء ابن سینا مورد بحث قرار می گیرد.
فصل اول: بیان مساله

دعا گاهی به معنای خواندن خداوند است بدون آنکه همراه با درخواست و طلب چیزی باشد و گاهی به معنی طلب و سوال از انجام چیزی است مثل تقاضای شفای مریض یا طلب باران و... همچنانکه "استجابت" نیز گاهی به معنی پاسخ دادن به درخواست است هر چند آن پاسخ منفی باشد مثلاً شخصی از پدر خود چیزی را طلب می کند و پدرش پاسخ می دهد که فرزندم فعلاً انجام آن به صلاح نیست، در این صورت پدر به سوال فرزند خود پاسخ داده و اجابت کرده هر چند شیء مورد درخواست او محقق نشده است و گاهی "استجابت" به معنی بر آورده شدن منظور و خواسته دعا کننده است. انچه که در این مقال مورد بحث است دعا به معنی طلب انجام کار و استجابت به معنی انجام شدن آن کار است.

استجابت دعا به معنی باور به دخالت خداوند در کارها و امور جهان است. اگر جهان قانونمند است و خدای متعال نیز طبق قانون علت و معلول عمل می کند در اینصورت جایگاه دعا چگونه تبیین شده و استجابت دعا با نظام علت و معلول چه رابطه ای خواهد داشت؟
این بحث اختصاص به مسأله "استجابت دعا" نداشته و در موضوعاتی از قبیل معجزه، و سایر امور خارق العاده نیز جاری است. آیا باید اینها را تخلف از قانون طبیعت دانسته و در واقع بگوییم قوانین طبیعت قانون نخواهند بود و به عبارت دیگر قانون محدود یا خراب کنیم تا جا برای اراده و فعل خداوند باز شود و یا آنکه عمومیت قانون را بپذیریم و استجابت دعا را نیز ضمن قوانین طبیعی تفسیر و تحلیل کنیم و در اینصورت اراده خداوند و قدرت مطلقه او را چگونه باید بیان نمود و دخالت خداوند در اداره جهان چه جایگاهی خواهد داشت.
این روشن است که دعا به معنی متأثر کردن خداوند نیست و خداوند که عله العلل است نمی شود تحت تاثیر اراده و عمل معلول خود یعنی انسان قرار گیرد. اما فرض و نکته اصلی در هر دعایی این است که آنچه از خداوند درخواست شده و تنها به دلیل آنکه از او درخواست شده انجام می دهد و اگر دعا نبود آن کار انجام نمی شد!، البته دعا کردن و درخواست از خداوند شرط لازم برای انجام آن عمل است ولی شرط کافی نیست. ما در اینجا می خواهیم ببینیم فیلسوفان مسلمان و بویژه، ابن سینا هماهنگی استجابت دعا با قوانین حاکم بر جهان را چگونه تبیین می کنند؟ آیا دعا معجزه، صدقه، شفای مریض، نفرین، لعنت، ظلم چگونه تاثیر گذار شده و با قوانین علت و معلولی مورد پذیرش فیلسوفان، چگونه توجیه می شوند. ضمناً بحث استجابت دعا با بحث "بداء" ، "قضا و قدر" ، "لوح محفوظ" ، "سرنوشت" ، "علم پیشین خدای متعال و اراده او" نیز ارتباط دارد و هر کدام از آنها نیاز به مجالی دیگر دارد.

فصل دوم: بررسی اصول فلسفی تأثیرگذار بر مسأله استجابت دعا

الف: هر ممکن الوجودی دارای علتی است. از دیدگاه فلاسفه هر شیء نیاز به علت ندارد زیرا خدای متعال نیز شیء است اما محتاج به علت نیست بلکه مدعای فلاسفه آن است که هر شیء ممکن الوجودی نیاز به علت دارد.[2]
ب: هرگاه علت تامه چیزی محقق شد آن شیء پدید می آید. تمام اشیاء ممکن الوجود در نهایت به عله العلل که خدای متعال است منتهی می شوند و هر موجودی تأثیر و تأثّر خود را از او گرفته است. و دعا و استجابت دعا نیز در این نظام هستی معنا پیدا می کند، همانطور که جهان جهان علت و معلول است دعا و اجابت آن نیز جزو علتها و به تعبیر بهتر جزء معدّات و اسباب و سائل انجام فعل می باشد. اگر علم یا قدرت از اسباب صدور بعضی از افعال انسانی هستند، دعا و طاعات و صدقه و التماس نیز چنین می باشد.
ج: عدم تاثیر معلول بر علت. با تحلیل معنای علت و معلول به این نتیجه می رسیم که هرگز معلول نمی تواند بر علت خود تاثیر بگذارد. بنابراین انسان و هر ممکن الوجود دیگری نمی تواند بر واجب الوجود اثر بگذارد، و دعا و دعا کننده گرچه طبق نظام اسباب و مسببات تفسیر می شوند و فعل خداوند نیز از همین قانون پیروی می کند اما خداوند فعل خود را بدون تأثیر پذیری از ممکن الوجود انجام می دهد. اگر خداوند امر به دعا کرده به جهت آن است که خود دعا و دعا کننده از اسباب انجام فعل هستند، اگر شخص مریض باید دارو خورده تا شفاء یابد و تاثیر دارو منافاتی با عله العلل بودن خداوند ندارد، دعا نیز در انجام فعل نقش داشته و اگر سایر شرایط موجود بود مستجاب می گردد، تاثیر دعا مطابق با اراده و خواست خداوند است. ابن سینا معتقد است: "خداوند سبب حقیقی و اصلی بر دعا و دعا کننده است، و در واقع به وساطت داعی ، دعای معلوم واقع می شود و از این جهت است که داعی سبب بر اجابت دعا خوانده می شود اما در واقع تأثیر از ناحیه خداوند است نه آنکه داعی بر خدا اثر بگذارد. ولی خداوند فعل خود را طبق تربیت و نظام اسباب و مسببات انجام می دهد و وقتی خداوند امر به دعا کرده و آنرا اجابت می کند دعا ممنوعیتی از اجابت نداشته زیرا دعا معلوم خداوند است و هر چه معلوم باشد انجام می گردد مکر آنکه مانعی برای انجامش پدید آید و به همین سبب لازم است دعای به شرّ و زشتی برای کسی نکنیم زیرا مانعی از انجامش وجود ندارد، و به عبارت دیگر کسی را نباید نفرین و لعنت نمود زیرا اثر بد بر آن شخص می گذارد.[3] "
و: چون این نظام، نظام اسباب و مسببات است و خداوند نیز طبق آن عمل می کند بین خداوند متعال و فعل انسان، اسباب و معدّات و وسائطی وجود دارند مثل ملائکه، عقول، قوای عالم، نفوس سماوی، ابن سینا معتقد است بدون شناخت این وسائط و نقش و جایگاه آنها هرگز نمی توان مسأله استجابت دعا را تحلیل و تفسیر نمود.[4]
وی می گوید: خداوند در عقول اثر می گذارد و عقول در نفوس فلکی و آنان در اجرام سماوی و آن اجرام در این عالم اثرگذار خواهند بود.[5]

فصل 3: کمال نفس انسانی

اثبات وجود نفس انسانی و اینکه انسان در این بدن مادی خلاصه نمی شود و تجرد نفس ناطقه و مراتب آن از مباحث عمده فلسفه مشاء است.[6] اگر بدن همه انسانها یکسان نیست و صفات اخلاقی و روحی آنان متفاوت است بطوری که برخی شجاع و برخی ترسو، عده ای زیرک و عده ای کودن و بعضی عفیف و بعضی غیر عفیف هستند، روح و جان آنان نیز متفاوت است. زیرا تفاوت این صفات به تفاوت روحی آنان بازگشت می کند. روح انسان ها از جهت قرب و بعد به کمال نیز متفاوت است، برخی فطرتاً و ذاتاً به کمال نزدیکترند و بعضی با تلاش و زحمت و اکتساب خود به آن نزدیک شده اند و بعضی نیز ذاتاً یا بر اثر سستی و عدم تلاش از کمال خود دورمانده اند.
کمال نفس انسان به تکمیل نمودن دو قوه "عقل نظری" و "عقل عملی" است.
همه تلاشهای فیلسوفان برای تقویت و تکمیل عقل نظری است و تلاش معلمان اخلاق و علمای تعلیم و تربیت و قانون گذاران برای تکمیل و تقویت عقل عملی است. فضائل اخلاقی از قبیل عدالت، شجاعت، عفت، حکمت و نیز ارزشهایی چون صدقه، دعا، اطاعت از خداوند و ... تأثیر گذار در کمال قوه عملی نفس انسانی بوده و به همین جهت می توان ادعا کرد که "دعا" حرکت صعودی بخش به نفس انسانی است.
ابن سینا معتقد است که انسان بر اثر آنکه دارای نفس ناطقه است اشرف موجودات بوده[7] و می تواند با تکمیل و به فعلیت رساندن قوای نفس خود شبیه موجودات عالم عالم بالا گردد. انسان از خاک برخاسته و کمال او آنست که شبیه جواهر عقلی شود.[8] نفوس انسانی در علم و شرف و کمال متقاوت بوده و گاهی یک نفس انسانی-چه آنکه پیامبر باشد یا خیر- می تواند با علم و عمل و با تلاش در ابعاد اخلاقی به چنان درجه و کمالی رسد که شبیه عقل فعال گردد.[9]
وقتی نفس انسانی شبیه عقل فعال گردید می تواند تاثیرگذار در این عالم گردد، این تاثیر گذاری به میزان درجه و کمال نفس بستگی دارد هرچه کمال و قوت آن بیشتر باشد تاثیر گذاری آن بیشتر خواهد بود. ممکن است یک نفس تنها بتواند در بدن خود اثر گذار باشد و نفس دیگر بتواند در تمام عالم ماده اثر بگذارد و نفس دیگر بتواند در تمام عالم ماده بلکه در موجودات مجرد نیز اثر بگذار باشد.

فصل 4: استجابت دعا

با توجه به آنچه گذشت روشن گردید که استجابت دعا و نزول باران و یا شفای مریض بدنبال دعا و یا هلاکت شخص یا گروهی بدنبال نفرین یک مظلوم باید اینگونه تحلیل گردد که نفس انسانی می تواند به چنان کمالی رسد که عالم ماده برای او مانند بدن یک انسان در برابر روح او باشد و آنگونه که روح در بدن اثر می گذارد روح انسان کامل و دعا کننده در ماده عالم اثر بگذارد. انسانی که قوای عقل نظری و عقل عملی او به کمال رسید می تواند در هیولا و ماده عالم تاثیر گذار شده آسمان صاف را از ابر بپوشاند و باران نازل کند یا مریضی را شفا داده و یا آنکه حیوانات مطیع و منقاد او گردند. البته این تاثیر دعا باید طبق اراده و مشیت الهی صورت گیرد و مشیت الهی از طریق نفس چنینی انسانی به عالم می رسد، با خواست و مشیت این انسان دعا کننده و انسان به کمال رسیده برف و باران نازل می شود و اگر هلاکت قومی را بخواهد صاعقه و زلزله و اسباب هلاکت آن قوم محقق می شود. خداوند که عله العلل است خواست خود را از طریق عقل نخستینی یا صادر اول به عقول مجرده و سپس به نفوس فلکی و فرشتگان رسانده و از آن طریق به این عالم ماده سریان داده و فیض و رحمت یا عذاب را نازل می کند.
ابن سینا می گوید: بعید ندان که بعضی از نفوس انسانی دارای چنان ملکه ای باشند که تاثیر آنها از بدن خود تجاوز نموده و در موجودات دیگر اثر گذار باشند آنگونه که در نفس خود اثر می گذارند. چنین نفسی دارای آنچنان قوت و قدرتی است که گویا عالَم بدن اوست و او روح عالَم گردیده است و می تواند کیفیاتی را در عالم آورد و در همه موجودات مخصوصاً آنچه به او نزدیکتر است و مناسبتی خاص با او دارد اثر بگذارد. و شما اینرا انکار نکنید که آنگونه که بدن از نفس متاثر است اجرام دیگر نیز از نفس چنین شخصی متأثر باشند و بعید مَشُمار که همانگونه که در قوای خود اثر می گذارد در قوای دیگر نیز اثر گذار باشد و حتی می تواند خوف یا غضب یا شهوت دیگران را مقهور خود نماید.[10]
بنابراین نفس انسان می تواند از عالم حس به عالم خیال و از آنجا به عالم عقل حرکت کند و با اتصال به عقل فعال صورتی را از ماده و ؟؟ جدا کرده و صورتی دیگر به آن بپوشاند. پس استجابت دعا یعنی افاضه و نزول وجود از موجود اشرف که خدای متعال است به موجود اخس، و چون طفره محال است باید در نظام علت و معلولی عقول ده گانه و نفوس فلکی و فرشتگان نیز تاثیر گذار باشند. و دعا گاهی علت تامه پیدایش چیزی و گاهی جزء اسباب و معدات و کامل کننده علت ناقصه است و گاهی نفس دعا آن است که برطرف کننده موانع است. بهرحال بدون دعا آن عمل انجام نمی گردد و در واقع مشیت و اراده الهی از طریق نفس چنینی انسانی(دعاکننده) به عالم می رسد. و خدای متعال از انسان اثر نمی پذیرد اما فعل خداوند طبق نظام اسباب و مسببات عمل می کند و دعا جزء این نظام اسباب و مسببات است.
فخر رازی- که شارح و جارح افکار ابن سینا است- می گوید: گاهی تصورات نفس سبب پیدایش برخی حوادث می گردد بدون آنکه اسباب جسمانی و مادی در کار باشند مثلاً همّ و غم یا غضب باعث گرمی بدن شده یا کسی که بالای دیواری حرکت می کند تصور و فکر سقوط باعث سقوط او می گردد، همچنانکه تصور مریضی یا سلامتی موجب سلامتی یا مرض می شود. بنابراین بعید نیست که یک نفس قوی به جهت قوت و قدرتی که کسب نموده، طوری باشد که بتواند علاوه بر تاثیری که بر بردن خود دارد در بدن های دیگر نیز اثر گذار باشد و انفعالاتی از او صادر شو که سبب شفای مریض کردد و یا با طلب شفای مریض از او، مریض خوب گردد و یا با دعای او باران نازل شده و با نفرین او زلزله و طوفان حادث گردد و یا جمادی حیوان گردد یا حیوانی جماد شود. و شاهد همه اینها آن است که با چشم زخم نگاه یک چشم می تواند در دیگری اثر گذاشته و باعث تغییر در رفتار او گردد.11 ابن سینا نیز تاثیر نفس در معجزه، کرامت، سحر، استجابت دعا، چشم زخم، طول عمر، را همینگونه تحلیل می کند.[12] شادی، غم، اضطراب، لذت، شوق، رقص و ... همه اینها تاثیرات نفس بر بدن است همچنانکه وحی، علم غیب، پیشگویی نیز اینگونه تفسیر می شوند. ذهن و عین با یکدیگر رابطه داشته و تاثیر متاکس دارند. ذهن بر خارج اثر دارد و خارج نیز بر ذهن اثر می گذارد [13] یک تصویری را که می بینیم اگر زیبا یا زشت باشد دو نوع تاثیر مختلف بر نفس می گذارد، و استجابت دعا از این قبیل است که ذهن و تصورات روحی دعا کننده بر آن ماده خارجی اثر گذار بوده است.
نفوس انبیاء چون به کمال رسیده اند می توانند تاثیر گذار در عالم باشند و صورتی را از ماده جدا نموده و صورتی دیگر به آن بپوشانند آنگونه که در معجزات وجود داشته است. چنین شخصی به واسطه قوت نفس خود، هوای صاف و شفاف را پر از ابر متراکم تبدیل کرده و با یک اشاره و فرمان او از آسمان باران نازل می شود. [14] وقتی نورهدایت خداوند به طور مستقیم بر گوهر ذات پیامبر می تابد و از آنجا بر کسی که ارتباط خود را با گوهر ذات پیامبر استوار دارد می تابد چنین کسی نیز می تواند تاثیر گذار در عالم گردد. بنابراین برای استجابت دعا، توسل و ارتباط با پیامبران و وسائط فیض ضرورت دارد.[15] در نتیجه همه اجسام و اجرام ارضی و سماوی مطیع و منقاد صاحب چنین مقامی بوده و همه قوای ملکی و ملکوتی در انجام فرمان او آماده اند و لذا می تواند مریض را شفا دهد یا تشنه و گرسنه ای را سیراب نماید. انسانی که خلیفه خداوند باشد چون نفس او به کمال رسید، دعای او مستجاب و رکات الهی بر او نازل می گردد.[16] و انسانی که با او ارتباط دارد نیز چنین خواهد بود.
با توجه به آنچه گذشت ابن سینا معتقد است که سبب دعا، صدقه، معجزه و کرامت، زیارت، نفرین و لعنت همه یک چیز است. مثلاً کسی که ظلم یا گناه می کند یا با سحر و طلسم باعث رنج و گمراهی مردم می شود روح او تاثیر منفی در ماده عالم گذارد و باعث امور زشت می گردد. مبدا و علت همه اینها برگشت می کند به تاثیر نفس خیّر و خوب در بحث دعا و صدقه یا تاثیر نفس شرور و پست در بحث سحر و ظلم و گناه در امور عالم. [17]
اگر یک نفس می تواند به سبب فرح و شادی حرارت قوی در بدن خود ایجاد کند و باعث رفع بسیاری از دردها گردد و یا به سبب برودت قوی موجب غم و ترس شده و یا سبب مریضی و هلاکت یا سبب نشاط و سلامتی کسی گردد، نفس پیامبران نیز می تواند دارای چنان خاصیتی گردد که سبب تحولات بزرگی در روح مردم دیگر و یا در جهان طبیعت شود و زلزله یا صاعقه یا طوفانی را پدید آورد یا از وقوع آن جلوگیری کند.[18]
دعا و صدقه و ظلم و گناه گرچه از انسان صادر می شوند و تاثیری بر خداوند ندارد اما طبق قضا و قدر الهی بوده و لذا می تواند تاثیر گذار در عالم باشند.[19]
محقق ایجی و نیز میر سید شریف جرجانی نیز در تبیین دیدگاه ابن سینا می گویند: "نفس انسانی چون مجرد از ماده است اگر ارتباط خود را با عالم ماده کم نماید و به زهد و اعراض از دنیا گرایش داشته باشد می تواند با مجردات و نفس سماوی ارتباط داشته و همانند آنها شود و چون نفوس سماوی تاثیر گذار بر حوادث این عالم مادی هستند آن نفوس انسانی که با نفوس فلکی ارتباط دارند نیز چنین تاثیری را خواهند داشت."[20] علم غیب و خبر از آینده و معجزات و کرامتها نیز اینگونه تحلیل می شوند.

بنابراین خداوند از طریق اراده و اعمال انسان کار می کند، یک حادثه می تاند مجموعه ای از شرایط و اسباب داشته باشد که مجموعه آنها علت تامه وقوع آن حادثه اند، یکی از این اسباب و شرایط عملکرد انسان است و دعا می تواند شرط انجام برخی کارها توسط خدای متعال باشد. فیلسوف می گوید هرچیزی علتی دارد اما بیان علت خاص هر چیزی و بیان نوع رابطه آن علت با معلول کار فلسفه نیست. فلسفه اینرا بیان می کند که علل و اسباب طبیعی بر دو قسم است: الف: اسباب طبیعی و عادی ب: اسباب غیر عادی و طبیعی. و امور خارق العاده و استجابت دعا و معجزه و کرامت همه از قسم دوم است. یعنی استجابت دعا دارای علت طبیعی است و علت آن مجموعه ای از شرایط است که یکی از آنها کمال نفس دعا کننده است و نفس دعا کننده تاثیر گذار در اجابت است و می تواند مورد دعا را محقق سازد یا باران را نازل کند یا بلایی را دفع نماید. اما چگونگی تاثیر مانند چگونگی تاثیر روح بر بدن و چگونگی تاثیر نفس و ذهن بر عین دقیقاً روشن نیست.
اعراض از دنیا، زهد، زیارت خانه خدا، اعتقادات صحیح داشتن، تفکر و انس با عالم بالا داشتن، پرهیز از ظلم و گناه، صدقه و ... همه اینها موثر در تکمیل نفس بوده و باعث تاثیر گذاری در عالم هستند و این حقیقت استجابت دعا است.[21]
دعاهای مجرب که فراوان به تجربه ثابت شده اند نیز شاهد آن است.

پاورقی:

1. "گزیده گوهر مراد" لاهیجی، ص 280

2. "الهیات شفا"، فصل 3، مقاله 6 ص 280
3. "التعلیقات" ابن سینا چاپ بیروت ص 151
4. مسائل ابن سینا ص366، جواب ابن سینا به سوال ابوسعید ابوالخیر
5. همان ص 377
6. ابن سینا، نمط سوم کتاب اشارات خود را به اثبات نفس انسانی اختصاص داده و در نمط چهارم و هفتم آن کتاب از تجرد و غیر مادی بودن نفس ناطقه بحث نموده و سه نمط آخر آن کتاب را به بحث از مراتب و درجات اخلاقی و عرفانی نفس ناطقه اختصاص داده است. در واقع تمام این کتاب ابن سینا به محث از کمال نفس انسان در قوه عقل نظری-هفت نمط اول- و قوه عقل عملی- سه نمط آخر- مربوط می شود.
7. ابن سینا انسان را اشرف تمام مخلوقات نمی داند بلکه معتقد است که انسان اشرف موجودات مادی است اما انسان اشرف از موجودات غیر مادی از قبیل عقول ده گانه و ملائکه و ساکنان عالم ملکوت و بویژه عالم جبروت نیست و آنها چون علت هستند اشرف از انسان که معلول آنهاست می باشند. "رسائل ابن سینا" ص 336
8. همان ص 337
9. ابن سینا معتقد است که نفس انسانی با علم و عمل می تواند شبیه عقل فعال گردد اما از نظر رتبه و شرافت از عقل فعال پایین تر است زیرا معلول اوست. همان ص 337
10. فصل 26، نمط 10 کتاب "الاشارات و التنبیهات" و ترجمه "اشارات" سید حسن مشکان طبسی ص 197
11. "المباحث المشرقیه" با تصحیح محمد معتصم بغدادی ج 2 ص 435
12. ابن سینا رساله ای دارد با عنوان افعل و الانفعال دارد و تمام این رساله اختصاص به این مسائل دارد "رسائل ابن سینا" چاپ انتشارات بیدار ص 222
13. "رسائل ابن سینا" ص 79
14. "الشواهد الربوبیه" ترجمه جواد مصلح ص 471
15. "تفسیر القرآن الکریم" ملاصدرا ج 2 ص 125.

16. " الهیات شفاء" فصل 5 از مقاله10 ص 504.

17. "الهیات شفاء" فصل اول از مقاله 10 ص 485.

18. "المبدأ و المعاد" ابن سینا، تصحیح عبدالله نورانی ص 120.

19. " النجات" تصحیح ماجد فخری ص 337 .

20. "شرح المواقف" ج 8، ص 218.
21. "رسائل ابن سینا" ص 348، "الهیات شفاء" فصل 1 مقاله 10 ص 485، "طبیعیات شفاء" ج 1 ص 225، " النجاه" ص 337، "اسفار" ج 3، ص 90.


:Gig:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=40762
سوال :
چگونگي تأثير دعا ؟

پاسخ :
باسلام وتقدیر از شما با این پرسش ژرف ومناسب فصل .
اجازه دهید این مسله قدری جامع تر وبه تفصیل تقدیم شود .
در ابتدا باید گفت :
دعا رابطه عاشقانه مخلوق با خالق است، دعا کیفیت و روح و معنا، به زندگی می بخشد و عمیق ترین لایه روح انسان را با حقیقت هستی پیوند می بخشد. حقیقت دعا چیزی غیر از توجه ناقص به کمال مطلق و احساس نیاز و فقر و وابستگی به اوست. اگر رابطه انسان با خداوند از طریق روح، عبادت، توجه به اخلاق و معنویت، و رابطه خداوند با انسان از طریق خلقت مداوم، دوام فیض، رحمت الهی، محرک بودن خداوند و ... تبیین می گردد ولی مسأله دعا با توجه به مقوله سه بعدی آن (خدا، انسان، شیء مورد درخواست) هم رابطه انسان با خداوند است و هم استجابت آن رابطه خدا با انسان است و شیء مورد درخواست رابطه انسان و خداوند با طبیعت و جهان می باشد. مساله دعا و باور به استجابت برخی از دعا از مسائل پذیرفته شده همه ادیان شناخته شده است و بلکه می توان ادعا کرد هر انسانی در فطرت و درون خود به آن باور دارد، اما آنچه در اینجا مهم است تبیین فلسفی "استجابت دعا" است، و در نوشته حاضر با رویکرد به آراء ابن سینا مورد بحث قرار می گیرد.

فصل اول: بیان مساله
دعا گاهی به معنای خواندن خداوند است بدون آنکه همراه با درخواست و طلب چیزی باشد و گاهی به معنی طلب و سوال از انجام چیزی است مثل تقاضای شفای مریض یا طلب باران و... همچنانکه "استجابت" نیز گاهی به معنی پاسخ دادن به درخواست است هر چند آن پاسخ منفی باشد مثلاً شخصی از پدر خود چیزی را طلب می کند و پدرش پاسخ می دهد که فرزندم فعلاً انجام آن به صلاح نیست، در این صورت پدر به سوال فرزند خود پاسخ داده و اجابت کرده هر چند شیء مورد درخواست او محقق نشده است و گاهی "استجابت" به معنی بر آورده شدن منظور و خواسته دعا کننده است. انچه که در این مقال مورد بحث است دعا به معنی طلب انجام کار و استجابت به معنی انجام شدن آن کار است.
استجابت دعا به معنی باور به دخالت خداوند در کارها و امور جهان است. اگر جهان قانونمند است و خدای متعال نیز طبق قانون علت و معلول عمل می کند در اینصورت جایگاه دعا چگونه تبیین شده و استجابت دعا با نظام علت و معلول چه رابطه ای خواهد داشت؟
این بحث اختصاص به مسأله "استجابت دعا" نداشته و در موضوعاتی از قبیل معجزه، و سایر امور خارق العاده نیز جاری است. آیا باید اینها را تخلف از قانون طبیعت دانسته و در واقع بگوییم قوانین طبیعت قانون نخواهند بود و به عبارت دیگر قانون محدود یا خراب کنیم تا جا برای اراده و فعل خداوند باز شود و یا آنکه عمومیت قانون را بپذیریم و استجابت دعا را نیز ضمن قوانین طبیعی تفسیر و تحلیل کنیم و در اینصورت اراده خداوند و قدرت مطلقه او را چگونه باید بیان نمود و دخالت خداوند در اداره جهان چه جایگاهی خواهد داشت.
این روشن است که دعا به معنی متأثر کردن خداوند نیست و خداوند که عله العلل است نمی شود تحت تاثیر اراده و عمل معلول خود یعنی انسان قرار گیرد. اما فرض و نکته اصلی در هر دعایی این است که آنچه از خداوند درخواست شده و تنها به دلیل آنکه از او درخواست شده انجام می دهد و اگر دعا نبود آن کار انجام نمی شد!، البته دعا کردن و درخواست از خداوند شرط لازم برای انجام آن عمل است ولی شرط کافی نیست. ما در اینجا می خواهیم ببینیم فیلسوفان مسلمان و بویژه، ابن سینا هماهنگی استجابت دعا با قوانین حاکم بر جهان را چگونه تبیین می کنند؟ آیا دعا معجزه، صدقه، شفای مریض، نفرین، لعنت، ظلم چگونه تاثیر گذار شده و با قوانین علت و معلولی مورد پذیرش فیلسوفان، چگونه توجیه می شوند. ضمناً بحث استجابت دعا با بحث "بداء" ، "قضا و قدر" ، "لوح محفوظ" ، "سرنوشت" ، "علم پیشین خدای متعال و اراده او" نیز ارتباط دارد و هر کدام از آنها نیاز به مجالی دیگر دارد.
فصل دوم: بررسی اصول فلسفی تأثیرگذار بر مسأله استجابت دعا
الف: هر ممکن الوجودی دارای علتی است. از دیدگاه فلاسفه هر شیء نیاز به علت ندارد زیرا خدای متعال نیز شیء است اما محتاج به علت نیست بلکه مدعای فلاسفه آن است که هر شیء ممکن الوجودی نیاز به علت دارد.[2]
ب: هرگاه علت تامه چیزی محقق شد آن شیء پدید می آید. تمام اشیاء ممکن الوجود در نهایت به عله العلل که خدای متعال است منتهی می شوند و هر موجودی تأثیر و تأثّر خود را از او گرفته است. و دعا و استجابت دعا نیز در این نظام هستی معنا پیدا می کند، همانطور که جهان جهان علت و معلول است دعا و اجابت آن نیز جزو علتها و به تعبیر بهتر جزء معدّات و اسباب و سائل انجام فعل می باشد. اگر علم یا قدرت از اسباب صدور بعضی از افعال انسانی هستند، دعا و طاعات و صدقه و التماس نیز چنین می باشد.
ج: عدم تاثیر معلول بر علت. با تحلیل معنای علت و معلول به این نتیجه می رسیم که هرگز معلول نمی تواند بر علت خود تاثیر بگذارد. بنابراین انسان و هر ممکن الوجود دیگری نمی تواند بر واجب الوجود اثر بگذارد، و دعا و دعا کننده گرچه طبق نظام اسباب و مسببات تفسیر می شوند و فعل خداوند نیز از همین قانون پیروی می کند اما خداوند فعل خود را بدون تأثیر پذیری از ممکن الوجود انجام می دهد. اگر خداوند امر به دعا کرده به جهت آن است که خود دعا و دعا کننده از اسباب انجام فعل هستند، اگر شخص مریض باید دارو خورده تا شفاء یابد و تاثیر دارو منافاتی با عله العلل بودن خداوند ندارد، دعا نیز در انجام فعل نقش داشته و اگر سایر شرایط موجود بود مستجاب می گردد، تاثیر دعا مطابق با اراده و خواست خداوند است. ابن سینا معتقد است: "خداوند سبب حقیقی و اصلی بر دعا و دعا کننده است، و در واقع به وساطت داعی ، دعای معلوم واقع می شود و از این جهت است که داعی سبب بر اجابت دعا خوانده می شود اما در واقع تأثیر از ناحیه خداوند است نه آنکه داعی بر خدا اثر بگذارد. ولی خداوند فعل خود را طبق تربیت و نظام اسباب و مسببات انجام می دهد و وقتی خداوند امر به دعا کرده و آنرا اجابت می کند دعا ممنوعیتی از اجابت نداشته زیرا دعا معلوم خداوند است و هر چه معلوم باشد انجام می گردد مکر آنکه مانعی برای انجامش پدید آید و به همین سبب لازم است دعای به شرّ و زشتی برای کسی نکنیم زیرا مانعی از انجامش وجود ندارد، و به عبارت دیگر کسی را نباید نفرین و لعنت نمود زیرا اثر بد بر آن شخص می گذارد.[3] "
و: چون این نظام، نظام اسباب و مسببات است و خداوند نیز طبق آن عمل می کند بین خداوند متعال و فعل انسان، اسباب و معدّات و وسائطی وجود دارند مثل ملائکه، عقول، قوای عالم، نفوس سماوی، ابن سینا معتقد است بدون شناخت این وسائط و نقش و جایگاه آنها هرگز نمی توان مسأله استجابت دعا را تحلیل و تفسیر نمود.[4]
وی می گوید: خداوند در عقول اثر می گذارد و عقول در نفوس فلکی و آنان در اجرام سماوی و آن اجرام در این عالم اثرگذار خواهند بود.[5]
فصل 3: کمال نفس انسانی
اثبات وجود نفس انسانی و اینکه انسان در این بدن مادی خلاصه نمی شود و تجرد نفس ناطقه و مراتب آن از مباحث عمده فلسفه مشاء است.[6] اگر بدن همه انسانها یکسان نیست و صفات اخلاقی و روحی آنان متفاوت است بطوری که برخی شجاع و برخی ترسو، عده ای زیرک و عده ای کودن و بعضی عفیف و بعضی غیر عفیف هستند، روح و جان آنان نیز متفاوت است. زیرا تفاوت این صفات به تفاوت روحی آنان بازگشت می کند. روح انسان ها از جهت قرب و بعد به کمال نیز متفاوت است، برخی فطرتاً و ذاتاً به کمال نزدیکترند و بعضی با تلاش و زحمت و اکتساب خود به آن نزدیک شده اند و بعضی نیز ذاتاً یا بر اثر سستی و عدم تلاش از کمال خود دورمانده اند.
کمال نفس انسان به تکمیل نمودن دو قوه "عقل نظری" و "عقل عملی" است.
همه تلاشهای فیلسوفان برای تقویت و تکمیل عقل نظری است و تلاش معلمان اخلاق و علمای تعلیم و تربیت و قانون گذاران برای تکمیل و تقویت عقل عملی است. فضائل اخلاقی از قبیل عدالت، شجاعت، عفت، حکمت و نیز ارزشهایی چون صدقه، دعا، اطاعت از خداوند و ... تأثیر گذار در کمال قوه عملی نفس انسانی بوده و به همین جهت می توان ادعا کرد که "دعا" حرکت صعودی بخش به نفس انسانی است.
ابن سینا معتقد است که انسان بر اثر آنکه دارای نفس ناطقه است اشرف موجودات بوده[7] و می تواند با تکمیل و به فعلیت رساندن قوای نفس خود شبیه موجودات عالم عالم بالا گردد. انسان از خاک برخاسته و کمال او آنست که شبیه جواهر عقلی شود.[8] نفوس انسانی در علم و شرف و کمال متقاوت بوده و گاهی یک نفس انسانی-چه آنکه پیامبر باشد یا خیر- می تواند با علم و عمل و با تلاش در ابعاد اخلاقی به چنان درجه و کمالی رسد که شبیه عقل فعال گردد.[9]
وقتی نفس انسانی شبیه عقل فعال گردید می تواند تاثیرگذار در این عالم گردد، این تاثیر گذاری به میزان درجه و کمال نفس بستگی دارد هرچه کمال و قوت آن بیشتر باشد تاثیر گذاری آن بیشتر خواهد بود. ممکن است یک نفس تنها بتواند در بدن خود اثر گذار باشد و نفس دیگر بتواند در تمام عالم ماده اثر بگذارد و نفس دیگر بتواند در تمام عالم ماده بلکه در موجودات مجرد نیز اثر بگذار باشد.
فصل 4: استجابت دعا
با توجه به آنچه گذشت روشن گردید که استجابت دعا و نزول باران و یا شفای مریض بدنبال دعا و یا هلاکت شخص یا گروهی بدنبال نفرین یک مظلوم باید اینگونه تحلیل گردد که نفس انسانی می تواند به چنان کمالی رسد که عالم ماده برای او مانند بدن یک انسان در برابر روح او باشد و آنگونه که روح در بدن اثر می گذارد روح انسان کامل و دعا کننده در ماده عالم اثر بگذارد. انسانی که قوای عقل نظری و عقل عملی او به کمال رسید می تواند در هیولا و ماده عالم تاثیر گذار شده آسمان صاف را از ابر بپوشاند و باران نازل کند یا مریضی را شفا داده و یا آنکه حیوانات مطیع و منقاد او گردند. البته این تاثیر دعا باید طبق اراده و مشیت الهی صورت گیرد و مشیت الهی از طریق نفس چنینی انسانی به عالم می رسد، با خواست و مشیت این انسان دعا کننده و انسان به کمال رسیده برف و باران نازل می شود و اگر هلاکت قومی را بخواهد صاعقه و زلزله و اسباب هلاکت آن قوم محقق می شود. خداوند که عله العلل است خواست خود را از طریق عقل نخستینی یا صادر اول به عقول مجرده و سپس به نفوس فلکی و فرشتگان رسانده و از آن طریق به این عالم ماده سریان داده و فیض و رحمت یا عذاب را نازل می کند.
ابن سینا می گوید: بعید ندان که بعضی از نفوس انسانی دارای چنان ملکه ای باشند که تاثیر آنها از بدن خود تجاوز نموده و در موجودات دیگر اثر گذار باشند آنگونه که در نفس خود اثر می گذارند. چنین نفسی دارای آنچنان قوت و قدرتی است که گویا عالَم بدن اوست و او روح عالَم گردیده است و می تواند کیفیاتی را در عالم آورد و در همه موجودات مخصوصاً آنچه به او نزدیکتر است و مناسبتی خاص با او دارد اثر بگذارد. و شما اینرا انکار نکنید که آنگونه که بدن از نفس متاثر است اجرام دیگر نیز از نفس چنین شخصی متأثر باشند و بعید مَشُمار که همانگونه که در قوای خود اثر می گذارد در قوای دیگر نیز اثر گذار باشد و حتی می تواند خوف یا غضب یا شهوت دیگران را مقهور خود نماید.[10]
بنابراین نفس انسان می تواند از عالم حس به عالم خیال و از آنجا به عالم عقل حرکت کند و با اتصال به عقل فعال صورتی را از ماده و ؟؟ جدا کرده و صورتی دیگر به آن بپوشاند. پس استجابت دعا یعنی افاضه و نزول وجود از موجود اشرف که خدای متعال است به موجود اخس، و چون طفره محال است باید در نظام علت و معلولی عقول ده گانه و نفوس فلکی و فرشتگان نیز تاثیر گذار باشند. و دعا گاهی علت تامه پیدایش چیزی و گاهی جزء اسباب و معدات و کامل کننده علت ناقصه است و گاهی نفس دعا آن است که برطرف کننده موانع است. بهرحال بدون دعا آن عمل انجام نمی گردد و در واقع مشیت و اراده الهی از طریق نفس چنینی انسانی(دعاکننده) به عالم می رسد. و خدای متعال از انسان اثر نمی پذیرد اما فعل خداوند طبق نظام اسباب و مسببات عمل می کند و دعا جزء این نظام اسباب و مسببات است.
فخر رازی- که شارح و جارح افکار ابن سینا است- می گوید: گاهی تصورات نفس سبب پیدایش برخی حوادث می گردد بدون آنکه اسباب جسمانی و مادی در کار باشند مثلاً همّ و غم یا غضب باعث گرمی بدن شده یا کسی که بالای دیواری حرکت می کند تصور و فکر سقوط باعث سقوط او می گردد، همچنانکه تصور مریضی یا سلامتی موجب سلامتی یا مرض می شود. بنابراین بعید نیست که یک نفس قوی به جهت قوت و قدرتی که کسب نموده، طوری باشد که بتواند علاوه بر تاثیری که بر بردن خود دارد در بدن های دیگر نیز اثر گذار باشد و انفعالاتی از او صادر شو که سبب شفای مریض کردد و یا با طلب شفای مریض از او، مریض خوب گردد و یا با دعای او باران نازل شده و با نفرین او زلزله و طوفان حادث گردد و یا جمادی حیوان گردد یا حیوانی جماد شود. و شاهد همه اینها آن است که با چشم زخم نگاه یک چشم می تواند در دیگری اثر گذاشته و باعث تغییر در رفتار او گردد.11 ابن سینا نیز تاثیر نفس در معجزه، کرامت، سحر، استجابت دعا، چشم زخم، طول عمر، را همینگونه تحلیل می کند.[12] شادی، غم، اضطراب، لذت، شوق، رقص و ... همه اینها تاثیرات نفس بر بدن است همچنانکه وحی، علم غیب، پیشگویی نیز اینگونه تفسیر می شوند. ذهن و عین با یکدیگر رابطه داشته و تاثیر متاکس دارند. ذهن بر خارج اثر دارد و خارج نیز بر ذهن اثر می گذارد [13] یک تصویری را که می بینیم اگر زیبا یا زشت باشد دو نوع تاثیر مختلف بر نفس می گذارد، و استجابت دعا از این قبیل است که ذهن و تصورات روحی دعا کننده بر آن ماده خارجی اثر گذار بوده است.
نفوس انبیاء چون به کمال رسیده اند می توانند تاثیر گذار در عالم باشند و صورتی را از ماده جدا نموده و صورتی دیگر به آن بپوشانند آنگونه که در معجزات وجود داشته است. چنین شخصی به واسطه قوت نفس خود، هوای صاف و شفاف را پر از ابر متراکم تبدیل کرده و با یک اشاره و فرمان او از آسمان باران نازل می شود. [14] وقتی نورهدایت خداوند به طور مستقیم بر گوهر ذات پیامبر می تابد و از آنجا بر کسی که ارتباط خود را با گوهر ذات پیامبر استوار دارد می تابد چنین کسی نیز می تواند تاثیر گذار در عالم گردد. بنابراین برای استجابت دعا، توسل و ارتباط با پیامبران و وسائط فیض ضرورت دارد.[15] در نتیجه همه اجسام و اجرام ارضی و سماوی مطیع و منقاد صاحب چنین مقامی بوده و همه قوای ملکی و ملکوتی در انجام فرمان او آماده اند و لذا می تواند مریض را شفا دهد یا تشنه و گرسنه ای را سیراب نماید. انسانی که خلیفه خداوند باشد چون نفس او به کمال رسید، دعای او مستجاب و رکات الهی بر او نازل می گردد.[16] و انسانی که با او ارتباط دارد نیز چنین خواهد بود.
با توجه به آنچه گذشت ابن سینا معتقد است که سبب دعا، صدقه، معجزه و کرامت، زیارت، نفرین و لعنت همه یک چیز است. مثلاً کسی که ظلم یا گناه می کند یا با سحر و طلسم باعث رنج و گمراهی مردم می شود روح او تاثیر منفی در ماده عالم گذارد و باعث امور زشت می گردد. مبدا و علت همه اینها برگشت می کند به تاثیر نفس خیّر و خوب در بحث دعا و صدقه یا تاثیر نفس شرور و پست در بحث سحر و ظلم و گناه در امور عالم. [17]
اگر یک نفس می تواند به سبب فرح و شادی حرارت قوی در بدن خود ایجاد کند و باعث رفع بسیاری از دردها گردد و یا به سبب برودت قوی موجب غم و ترس شده و یا سبب مریضی و هلاکت یا سبب نشاط و سلامتی کسی گردد، نفس پیامبران نیز می تواند دارای چنان خاصیتی گردد که سبب تحولات بزرگی در روح مردم دیگر و یا در جهان طبیعت شود و زلزله یا صاعقه یا طوفانی را پدید آورد یا از وقوع آن جلوگیری کند.[18]
دعا و صدقه و ظلم و گناه گرچه از انسان صادر می شوند و تاثیری بر خداوند ندارد اما طبق قضا و قدر الهی بوده و لذا می تواند تاثیر گذار در عالم باشند.[19]
محقق ایجی و نیز میر سید شریف برجانی نیز در تبیین دیدگاه ابن سینا می گویند: "نفس انسانی چون مجرد از ماده است اگر ارتباط خود را با عالم ماده کم نماید و به زهد و اعراض از دنیا گرایش داشته باشد می تواند با مجردات و نفس سماوی ارتباط داشته و همانند آنها شود و چون نفوس سماوی تاثیر گذار بر حوادث این عالم مادی هستند آن نفوس انسانی که با نفوس فلکی ارتباط دارند نیز چنین تاثیری را خواهند داشت."[20] علم غیب و خبر از آینده و معجزات و کرامتها نیز اینگونه تحلیل می شوند.
بنابراین خداوند از طریق اراده و اعمال انسان کار می کند، یک حادثه می تاند مجموعه ای از شرایط و اسباب داشته باشد که مجموعه آنها علت تامه وقوع آن حادثه اند، یکی از این اسباب و شرایط عملکرد انسان است و دعا می تواند شرط انجام برخی کارها توسط خدای متعال باشد. فیلسوف می گوید هرچیزی علتی دارد اما بیان علت خاص هر چیزی و بیان نوع رابطه آن علت با معلول کار فلسفه نیست. فلسفه اینرا بیان می کند که علل و اسباب طبیعی بر دو قسم است: الف: اسباب طبیعی و عادی ب: اسباب غیر عادی و طبیعی. و امور خارق العاده و استجابت دعا و معجزه و کرامت همه از قسم دوم است. یعنی استجابت دعا دارای علت طبیعی است و علت آن مجموعه ای از شرایط است که یکی از آنها کمال نفس دعا کننده است و نفس دعا کننده تاثیر گذار در اجابت است و می تواند مورد دعا را محقق سازد یا باران را نازل کند یا بلایی را دفع نماید. اما چگونگی تاثیر مانند چگونگی تاثیر روح بر بدن و چگونگی تاثیر نفس و ذهن بر عین دقیقاً روشن نیست.
اعراض از دنیا، زهد، زیارت خانه خدا، اعتقادات صحیح داشتن، تفکر و انس با عالم بالا داشتن، پرهیز از ظلم و گناه، صدقه و ... همه اینها موثر در تکمیل نفس بوده و باعث تاثیر گذاری در عالم هستند و این حقیقت استجابت دعا است.[21]
دعاهای مجرب که فراوان به تجربه ثابت شده اند نیز شاهد آن است.
پاورقی:
1. "گزیده گوهر مراد" لاهیجی، ص 280
2. "الهیات شفا"، فصل 3، مقاله 6 ص 280
3. "التعلیقات" ابن سینا چاپ بیروت ص 151
4. مسائل ابن سینا ص366، جواب ابن سینا به سوال ابوسعید ابوالخیر
5. همان ص 377
6. ابن سینا، نمط سوم کتاب اشارات خود را به اثبات نفس انسانی اختصاص داده و در نمط چهارم و هفتم آن کتاب از تجرد و غیر مادی بودن نفس ناطقه بحث نموده و سه نمط آخر آن کتاب را به بحث از مراتب و درجات اخلاقی و عرفانی نفس ناطقه اختصاص داده است. در واقع تمام این کتاب ابن سینا به محث از کمال نفس انسان در قوه عقل نظری-هفت نمط اول- و قوه عقل عملی- سه نمط آخر- مربوط می شود.
7. ابن سینا انسان را اشرف تمام مخلوقات نمی داند بلکه معتقد است که انسان اشرف موجودات مادی است اما انسان اشرف از موجودات غیر مادی از قبیل عقول ده گانه و ملائکه و ساکنان عالم ملکوت و بویژه عالم جبروت نیست و آنها چون علت هستند اشرف از انسان که معلول آنهاست می باشند. "رسائل ابن سینا" ص 336
8. همان ص 337
9. ابن سینا معتقد است که نفس انسانی با علم و عمل می تواند شبیه عقل فعال گردد اما از نظر رتبه و شرافت از عقل فعال پایین تر است زیرا معلول اوست. همان ص 337
10. فصل 26، نمط 10 کتاب "الاشارات و التنبیهات" و ترجمه "اشارات" سید حسن مشکان طبسی ص 197
11. "المباحث المشرقیه" با تصحیح محمد معتصم بغدادی ج 2 ص 435
12. ابن سینا رساله ای دارد با عنوان افعل و الانفعال دارد و تمام این رساله اختصاص به این مسائل دارد "رسائل ابن سینا" چاپ انتشارات بیدار ص 222
13. "رسائل ابن سینا" ص 79
14. "الشواهد الربوبیه" ترجمه جواد مصلح ص 471
15. "تفسیر القرآن الکریم" ملاصدرا ج 2 ص 125
16. " الهیات شفاء" فصل 5 از مقاله10 ص 504
17. "الهیات شفاء" فصل اول از مقاله 10 ص 485
18. "المبدأ و المعاد" ابن سینا، تصحیح عبدالله نورانی ص 120
19. " النجات" تصحیح ماجد فخری ص 337
20. "شرح المواقف" ج 8، ص 218.
21. "رسائل ابن سینا" ص 348، "الهیات شفاء" فصل 1 مقاله 10 ص 485، "طبیعیات شفاء" ج 1 ص 225، " النجاه" ص 337، "اسفار" ج 3 ص 90

موضوع قفل شده است