جمع بندی نظر امام علی علیه السلام در مورد افرادی که با ایشان جنگیدند

تب‌های اولیه

27 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نظر امام علی علیه السلام در مورد افرادی که با ایشان جنگیدند

با سلام

امام علی علیه السلام درباره کسانی که با او در جمل و صفین و نهروان جنگیدند چه نظری داشت؟

لطفا احادیث زیر را بررسی کنید:

1-

عبد الله بن جعفر الحميري في ( قرب الإسناد ) عن ‹ صفحه 83 › هارون بن مسلم ، عن مسعدة بن زياد ، عن جعفر ، عن أبيه ان عليا ( عليه السلام ) لم يكن ينسب أحدا من أهل حربه إلى الشرك ولا إلى النفاق ، ولكنه كان يقول : هم إخواننا بغوا علينا.

وسائل الشيعة (آل البيت) - الحر العاملي - ج 15 - ص 82 - 83

سند این حدیث:

2-قرب الإسناد (ط - الحديثة) ؛ النص ؛ ص93

جَعْفَرٌ، عَنْ أَبِيهِ: أَنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلَامُ كَانَ يَقُولُ لِأَهْلِ حَرْبِهِ‏:

«إِنَّا لَمْ‏ نُقَاتِلْهُمْ‏ عَلَى‏ التَّكْفِيرِ لَهُمْ، وَ لَمْ‏ نُقَاتِلْهُمْ‏ عَلَى‏ التَّكْفِيرِ لَنَا، وَ لَكِنَّا رَأَيْنَا أَنَّا عَلَى حَقٍّ، وَ رَأَوْا أَنَّهُمْ عَلَى حَقٍّ

حميرى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد (ط - الحديثة) - قم، چاپ: اول، 1413 ق.

3- من كتاب له عليه السلام كتبه إلى أهل الأمصار يقصُّ فيه ما جرى بينه و بين أهل صفِّين:

«وكَانَ بَدْءُ أَمْرِنَا أَنَّا الْتَقَيْنَا والْقَوْمُ مِنْ أَهْلِ‏ الشَّام‏، والظَّاهِرُ أَنَّ رَبَّنَا وَاحِدٌ، ونَبِيَّنَا وَاحِدٌ، ودَعْوَتَنَا في الإِسْلامِ وَاحِدَةٌ، ولا نَسْتَزِيدُهُمْ فِي الإِيمَانِ بِاللَّهِ، والتَّصْدِيقِ بِرَسُولِه، ولا يَسْتَزِيدُونَنَا، الأَمْرُ وَاحِدٌ، إلَّا ما اخْتَلَفْنَا فِيهِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ، ونَحْنُ مِنْهُ بَرَاءٌ

احمدى ميانجى، على، مكاتيب الأئمة عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1426ق.

مكاتيب الأئمة عليهم السلام ؛ ج‏1 ؛ ص529


نهج البلاغه ص448

4- إني أكره لكم أن تكونوا سبابين ولكنكم لو وصفتم أعمالهم وذكرتم حالهم كان أصوب في القول وأبلغ في العذر وقلتم مكان سبكم إياهم: اللهم احقن دماءنا ودماءهم وأصلح ذات بيننا وبينهم
انظر نهج البلاغة ص323

با نام و یاد دوست


کارشناسان بحث: استاد عماد و استاد صدرا

سلام علیکم
بررسی احادیث این سوال به کارشناسان حدیثی ما مربوط می شود که انشاءالله کارشناسان محترم احادیث را بررسی خواهند کرد

اما از نظر تاریخی امام علی علی السلام با مخالفان تا حد امکان مدارا می کرد و این روش را در سه جنگ جمل صفین و نهراوان ادامه دادند
ولی اینکه نظر امام علی علی السلام درباره ایشان از نظر عقیدتی چیست،ایا آنان را منافق یا کافر می دانند یا اینکه مسلمانان به وضوح در تاریخی چیزی نیامده است
از بعضی عبارات امام در مشخص می شود که مخالفان را باطل می دانستند
مثلا در جایی درباره قاعدین(کسانیکه امام را حمایت نکردند وبا دشمنان امام هم همکاری نکردند) می فرمایند
خذلو الحق ولم ينصروا الباطل؛ (1)
حق را ذلیل کردند و باطل را نیز یاری نکردند
در اینجا امام علیه السلام از مخالفان خود به باطل یاد می کنند

در جای دیگر پس از برخورد با خوارج می فرمایند :
من فتنه را نشاندم و كسى جز من دليرى اين كار را نداشت؛ از آن پس كه موج تاريكى آن برخاسته بود، و گزند آن همه جا را فراگرفته(2)
روشن است که فتنه خواندن عمل آنان ، فتنه گر دانستن خود آنان نیز می باشد
اما نمی توان گفت که آنان را کافر می دانسته اند شاهد بر این مطلب آنکه قبل از جنگ نهراوان وقتی خوارج در مسجد حاضر می شدند و حضرت را کافر خطاب می کردند حضرت علیه اسلام به آنان می فرمودند:
شما را از نماز گزاردن در مساجد باز نمى‏داريم و سهميه بيت‏المال‏تان را قطع نمى‏كنيم و تا زمانى كه دست به شمشير نبرده‏ايد، با شما نمى‏جنگيم. (3)
وقتی حق آنان از بیت المال قطع نمی شود و آنان از مسجد بیرون انداخته نمی شوند یعنی در دایره اسلام هستند ولو به ظاهر
پس حضرت علی علیه السلام با مخالفان معامله مسلمان می کرد نه کافر ولی امثال معاویه و ... از نظر تاریخی کفرشان از گزارشاهای دیگر اثبات می شود
منابع
1.الشيخ المفيد، الارشاد، ج 1، ص 243؛ تاريخ‏ الطبرى، ج 3، ص 452؛ ابن الاثير، الكامل فى‏ التاريخ، ج 2، ص .303
2.نهج البلاغه خطبه 93ص 85
3.ابن الاثير، الكامل فى‏ التاريخ، ج 2، ص 398؛ ابن سليمان الكوفى، محمد، مناقب الامام اميرالمؤمنين على‏بن ابى‏طالب، ج 2، ص 341؛ البلاذرى، احمد، انساب الاشراف، ج 3، ص 126 وتاريخ ابن خلدون، ج 2، ص 609

با سلام خدمت کارشناس عزیز
چطور میفرمائید امام علی علیه السلام آنها را باطل میدانست در حالی که در روایات ما با سند صحیح آمده که امام علیه السلام اهل حرب را برادر خود میدانستد و نسبت شرک و نفاق را هم به انها قبول نداشت و میفرمود هم من بر حق بودم و هم آنها!!! دقیقا همان چیزی که اهل سنت میگوید و خطا را از صحابی و عایشه پاک میکند

[=Helvetica]عبد الله بن جعفر الحميري في ( قرب الإسناد ) عن ‹ صفحه 83 › هارون بن مسلم ، عن مسعدة بن زياد ، عن جعفر ، عن أبيه ان عليا ( عليه السلام ) لم يكن ينسب أحدا من أهل حربه إلى الشرك ولا إلى النفاق ، ولكنه كان يقول : هم إخواننا بغوا علينا.

[=Helvetica]وسائل الشيعة (آل البيت) - الحر العاملي - ج 15 - ص 82 - 83


این استدلالی است که اهل سنت به دوستی امام علی علیه السلام با اهل حرب مخصوصا با حرب جمل میکنند

علی مع الحق;366336 نوشت:
این استدلالی است که اهل سنت به دوستی امام علی علیه السلام با اهل حرب مخصوصا با حرب جمل میکنند

سلام عليكم

برادرم، حقير نيز تحليل هايي در بطن اين روايت در ذهن دارم و انها را خدمت شما ارائه مي دهم انشا الله كه راه گشا باشد

بزرگوار اين روايت را مي توان از چند جهت به آن نگاه كرد:

اولا: مي توان حمل بر تقيه نمود زيرا اگر علي ع حكم كفر و ارتداد انها را صادر مي كرد يحتمل مسلمانان قصد جان مخالفين را مي كردند و احتمال كشتن انها بسيار بود لذا مولا براي اينكه از اين خون ريزي حزبي جلوگيري نمايد و خون عايشه و امثال ذالك به گردن حكومت علي ع نيفتد مولا از اجتهاد حكم خودداري نمود همان گونه كه پيغمبر در مقابل آن 12 منافقي كه قصد جانش را داشتند سكوت كرد و مقابل به مثل را به مصالح اسلام نمي ديد و تقيه نمود مولايمان علي نيز بنابر بر فرموده خودشان پيرو سنت بوده و سكوت كردند و از جهتي نيز اين امكان را داشت كه تروريست ها و مخالفين با علي ع، عايشه را بكشند تا از طرفي جبران مافات صفين و نهروان را كرده باشند و ديگر مسلمانان را عليه علي ع بشورانند زيرا علي ع حكم تكفير داده و يقينان خون عايشه به گردن او بوده و مسلمين بر عليه علي ع قيام مي كردند زيرا علت كشتن ام المومنين را از جان مولايمان سيدنا علي مي ديدند

دوما: خود مولا علي ع در خطبات و نامه هاي مختلف انها را به ناحق بودن دلالت داده است به عنوان مثال خطبه 27 نهج البلاغه كه فرمودند:

شاميان در باطل خود وحدت دارند، و شما در حق خود متفرقيد.

سوما: مولايمان به جهت وحدت ميان احزاب و فرقه هاي اسلامي حكم به تكفير را نداند به جهت اين كه باز هم اين مسئله خلاف موج بيداري اسلامي بود لذا در نامه 53 به مالك اشتر فرمود انها أَخٌ لَکَ فِي الدِّينِ هستند و اين استعاره نمي تواند فضيلتي براي انها شمارد زيرا خداوند در ايه 10 سوره احزاب از ما مسلمين به عنوان إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ ياد مي كند و اين مسئله اين نيست كه مولا خلاف قان گفته باشد تا بتوان ان را فضيلتي در نظر گرفت و جالب اينجاست كه اتفقا اين نشان از بينش و بصيرت مولايمان علي بود كه آنها را تكفير نكند زيرا خود قران در ادامه همان ايه 10 سوره حجرات مي فرمايد: فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ پس ميان برادرانتان را سازش دهيد، مولايمان نيز كوشيد تا رخ داد هاي موجود را از تشنز وارد شده بر جوامع و حكومت اسلامي را جمع و اصلاح كند و نه اينكه خود عامل تشنز و درگيري هايي كه خلاف مصلحت اسلام بود را عامل شد و اين مسئله همان است كه صحه مي گذارد بر جمله قصار رسول خدا فرمود: علي مع القران و القران و مع العلي

چهارم: نگاه نافذ مولايمان امير المومنين به جريان بعد از جنگ و فرصتي دوباره به محاربيني بود كه قيام سيف كرده بودند، يكي از نامه هاي جامع شناختي علي ع در نهج البلاغه نامه 53 به مالك اشتر مي باشد كه مولا به مالك فرمودند: يادت باشد که اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش نکن ، شاید سحر توبه کرده باشد به همين لحاظ مولا نيز امكان توبه و رجعت عايشه به بلاد اعتقادي اسلامي را مفتوح گذاشت زيرا انچه كه خود عايشه نيز گفته است همين مي باشد

عائشة :ان الله قد عهد إلي من خرج علي علي فهوکافر في النار،قيل:لم خرجت عليه؟!قالت:أنا نسيت هذا الحديث يوم الجمل حتي ذکرته بالبصرة و أنا استغفر الله.

عايشه به حديث از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلمروايت کرد که:همانا خداوند مقرر نمود که هر کس بر علي،خروج کند،کافر و در آتش دوزخ است. (وقتي عايشه اين حديث را بيان کرد به او) گفته شد:چرا تو بر علي خروج کردي؟عايشه گفت:من اين حديث را در جمل فراموش کرده بودم تا آنکه در بصره به يادم آمد و توبه کردم.

شيخ سليمان قندوزي حنفي در ينابيع المودة،باب مودة الثالثة،ص.294

پنجما: يادمان نرود كه مولا، علي مع الحق و الحق مع العلي هست و اگر مولا برادري با انها داشت در نتيجه جنگ با انها و قيام سيف با انها باطل بوده و مولا يقينان بابت اين جنگ به ناحق مي بايست ديه پرداخت مي كرده كه چنين نبود در نتيجه كلام نافذ مولا نسبت به برادران فقط به جهت پس لرزه و پيامد هاي بعد از جنگ بوده زيرا حكومت اسلامي نيازمند به ارامش بعد از جنگ بوده

والسلام و علي من اتبع الهدي:Gol:

سلام

سوالی داشتم ممنون می شم جواب دهید

ایا امام علی خوارج و فقط بخاطر عقیدشون کشتند یا دلایل دیگری وجود داشت ؟

بی نظیر;366362 نوشت:
ایا امام علی خوارج و فقط بخاطر عقیدشون کشتند یا دلایل دیگری وجود داشت ؟

خواهرم در حكومت مولايمان سيدنا علي با كسي به خاطر عقايد و افكارش نجنگيد بلكه بهتر است همه گان بدانند حتي مولا بري خوارجيون نيز حقوقي از بيت المال همان طور كه براي همه در نظر گرفت براي انها نيز در نظر گرفت و چون خوارج امنيت راه ها را برهم زدند، امنيت جامعه را بر هم زدند و روي به راه زني و دزدي در بين مسير ها اوردند و شروع به جنگ هاي داخلي كردند و با توجه به تذكرات و رفرانوم هاي مولا انها گوششان بدهكار نبود البته اختلافي هست بعضي ها مي گويد از 12 هزار نفر 8 هزار نفر به خيام مولا برگشتند و بعضي ها مي گويند شش هزار نفر بهرحال بخش كثيري توبه نمودند و عده كمي قيام به سيف كردند كه مولا با انها مقابله نمود
در حكومت علي ع آزاد انديشي و دمراسي بوده و انواع اقوام و مليت ها در ان زمان به راحتي زندگي مي كردند و اگر شما رجوع به تاريخ كنيد درخواهيد يافت كه در زمان خلفاي ديگر بوده كه كسي حق نداشت حتي از سنت رسول خدا بگويد كه اگر مي گفت سرش را مي شكستند و او را پيش بوزينه ها مي فرستادند.
وحتي زماني كه مولا علي بعد از جمل، عايشه را براي مدينه فرستاد همراه او 40 نفر باديگارد زن نيز گماشت كه باز هم عايشه عايشه مي گفت علي چرا من را با مردان فرستاده است و زماني كه انها به مدينه رسيدند حجاب هاي خود را كنار زدند و گفتند هرگز علي زني را با مرداني جايي نمي فرستد در صورتي كه همه ما زن بوديم

خواهر بيننظر يادتان باشد اگر مولا كسي با كسي به خاطر عقايدش مي جنگيد در نتيجه بعد از جمل نبايد اماني به عايشه مي داده و همان جا بايد او را مي كشت در صورتي كه مولا امان نامه به عايشه داده و اين مسئله نشان از اين دارد كه مولا با عقايد كسي نمي جنگد بلكه با آن سيوفي مقابله مي كند كه بر عليه اسلام و منافع اسلام تيز شده باشد و از قلاف بيرون كشيده شده باشد

براي صحت و سقم كلام بنده شما را به نامه 10 مولا به معاويه ارجاع مي دهم كه انشا الله راه گشا باشد:

َقَدْ دَعَوْتَ إِلَي الْحَرْبِ، فَدَعِ النَّاسَ جَانِباً وَاخْرُجْ إِلَيَّ، وَأَعْفِ الْفَرِيقَينِ مِنَ الْقِتَالِ، لِتَعْلَمَ أيُّنَا الْمَرِينُ عَلَي قَلْبِهِ، وَالْمُغَطَّي عَلَي بَصَرِهِ! فَأَنَا أَبُو حَسَنٍ قَاتِلُ جَدِّکَ وَخَالِکَ وأَخِيکَ شَدْخاً يَوْمَ بَدْرٍ،ذلکَ السَّيْفُ مَعِي، وَبِذلِکَ الْقَلْبِ أَلْقَي عَدُوِّي، مَا اسْتَبْدَلْتُ دِيناً، وَلاَ اسْتَحْدَثْتُ نَبِيّاً، وَإنِّي لَعَلَي الْمِنْهَاجِ الَّذِي تَرَکْتُمُوهُ طَائِعِينَ، وَدَخَلْتُمْ فِيهِ مُکْرَهِينَ.

پاسخ به تهديد نظامي معاويه! مرا به جنگ خوانده‏اي، اگر راست مي‏گويي مردم را بگذار و به جنگ من بيا، و دو لشکر را از کشتار بازدار، تا بداني پرده تاريک بر دل کدام يک از ما کشيده، و ديده چه کس پوشيده است؟ من ابوالحسن، کشنده جد و دايي و برادر تو در روز نبرد بدر، مي‏باشم که سر آنان را شکافتم، همان شمشير با من است، و با همان قلب با دشمنام ملاقات مي‏کنم، نه بدعتي در دين گذاشته، و نه پيامبر جديدي برگزيده‏ام، من بر همان راه راست الهي قرار دارم که شما با اختيار رها کرده، و با اکراه پذيرفته بوديد.

ديدد كه ملايمان سيدنا علي آن ها را از اين جنگ كه عامل كشتار مسلمين است باز مي دارد و به معاويه مي فرمايد اگر به دنبال جنگ با من هستي خود بيا و چرا لشكري مي اوري و اگر مي خواهي خود را اثبات كني با من مبارزه كن تا حقانيت بر همه پرده بر دارد

علی مع الحق;366336 نوشت:
چطور میفرمائید امام علی علیه السلام آنها را باطل میدانست در حالی که در روایات ما با سند صحیح آمده که امام علیه السلام اهل حرب را برادر خود میدانستد و نسبت شرک و نفاق را هم به انها قبول نداشت و میفرمود هم من بر حق بودم و هم آنها!!! دقیقا همان چیزی که اهل سنت میگوید و خطا را از صحابی و عایشه پاک میکند

جناب علی مع الحق گرامی
اولا : بنده عرض کردم که احادیث نیاز به بررسی سندی دارد و باید کاشناسان محترم حدیث سایت بررسی نمایند، اما آنچه بنده گفته ام که امام علیه السلام آنان را باطل می دانسته هم در تاریخ و هم در احادیث آمده است ،
ثانیا : ممکن است احادیث سندا هم درست باشد باید بررسی شود که در مقام تقیه یا به دلایل دیگر امام آنها را فرموده یا نه
مثلا اگر احیانا حضرت علی علیه السلام می خواستند سران جمل را مشرک بنمامند با موقعیتی که آنان داشتند آیا جامعه بر علیه حضرت علی علیه السلام نمی شد
پس یاید این احادیث سندا و دلالتا بررسی شود اگر شما حوصله بفرمائید پس از تمام شدن بحث تاریخی دوستان حدیث به بحث سندی آن خواهند پرداخت .
البته همان طور که بنده عرض کردم و دوست عزیزمان نیز در پست قبلی فرمودند کفر آنان از گزارشهای دیگر اثبات می شود مثل همان حدیث عایشه در پست قبلی

عماد;366374 نوشت:
احادیث نیاز به بررسی سندی دارد

برادرم عماد بنده به تفضيل پاسخ دادم اما به نكته اي كه شما اشاره كرديد خواستم در همان تفضي بگويم اما گفتم به نتيجه برسم بعد چون قبلا من شنيده بودم اين حديث ضعيف هست اما بايد تحقيق كنم و بنده نيز به دنبال نرم افزار درايه النور بودم و وقتي اين اشتباهش را ديدم مردد در خريد ان شدم

حال ببينيم خدا چه مي خواهد بنده وسعت تحقيقم را بيشتر مي كنم نتيجه را اعلام مي نمايم

:hamdel::Gol::Gol:

بی نظیر;366362 نوشت:
ایا امام علی خوارج و فقط بخاطر عقیدشون کشتند یا دلایل دیگری وجود داشت ؟

نه امام به خاطر عقایدشان با آنان برخورد نکردند بلکه تا می توانستند در مقابل آنان روش مدارا را دنبال می کردند اینان کسانی بودند که در جنگ صفین فریب عمروعاص را خورده و تن به حکمیت دادند ، آنان بر سر همین مسئله از سپاه امام جدا شدند و در مقابل امام قرار گرفتند، ولی حضرت علی علیه السلام تاوقتی آنان قیام مسلحانه نکرده بودند با آنها حداکثر مدارا را می کردند، حتی حقوقشان را از بیت المال قطع نکردند
خوارج در برابر دیگران به امام علی علیه السلام جسارت و اهانت می کردند، ولی ایشان حلم می ورزیدند.

مثلا روزی امام علیه السلام بر منبر در حال سخن گفتن بودند که شخصی از وی سؤالی کرد. ایشان فوراً جواب بسیار عالی به او داد و اسباب حیرت و تعجب را برانگیخت و شاید همه تکبیر گفتند. یکی از خوارج آنجا بود و گفت: «قاتله الله ما افقه»؛ خدا بکشد او را چقدر داناست! اصحاب امام(ع) خواستند بر سرش بریزند، فرمود: چکارش دارید، یک فحش به من داد؛ حداکثر این است که فحشی به او بدهید، نه، کاری با او نداشته باشید

قبل از جنگ نهروان حضرت علی علیه السلام ابتدا به اندرز و ارشاد و اتمام حجت روی آورد , ولی آنان با هلهله و رجز خوانی پاسخ دادند.
امام علیه السلام حرث بن مره عبدی را جهت مذاکره نزد آنان فرستاد. خوارج نماینده حضرت را از پای درآوردند . (1) یاران از امام خواستند اجازه تیراندازی دهد . حضرت فرمود : دست نگهدارید. خوارج فریاد می زدند : « پیش به سوی بهشت » وقتی حضرت چنین دید , جنگ را آغاز کرد. (2 ) آن بزرگوار پرچمی به ابوایوب انصاری داد و فریاد برآورد , هر که زیر این پرچم پناه آورد در امان است , اگر کسی را نکشته و به هیچ یک از مسلمانان تعرض نکرده باشد , و نیز هر کس به کوفه یا مدائن روی آورد , در امان است و جانش محفوظ خواهد ماند.
با این اقدام حضرت , حدود 800 نفر از خوارج جدا شدند و به کوفه و مدائن بازگشتند. چهره برجسته این گروه « عروه بن نوفل اشجعی » بود که با 500 سوار به کوفه بازگشت . برخی از نویسندگان سپاه نهروانیان را 400 تن نگاشته اند که با این اقدام امام تنها 1400 تن از آنان باقی ماندند . (3 )

منابع :
1. مسعودی : مروج الذهب , ج 2 , ص 400 , ابوالعباس مبرد : الکامل فی اللغه و الادب , ج 2 , ص 134
2 ـ نویری : نهایه الارب فی فنون الادب , ص 220 , سربازان امام گفتند : یا امیرالمومنین , ما تیرباران کردند فرمان حمله دهید. حضرت در بار سوم که دشمن تیر باران را ادامه داد فرمود : الان طاب القتال احملوا علیهم , اینک پیکار با آنان روااست حمله کنید.
3. بلعمی : تاریخ نامه طبری , ج 2 , ص 659

با تشکر از اساتید عزیز

در مورد حدیث [=Helvetica]لم يكن ينسب أحدا من أهل حربه إلى الشرك ولا إلى النفاق ، ولكنه كان يقول : هم إخواننا بغوا علينا
خود صاحب وسائل نیز میگوید [=Traditional Arabic]أَقُولُ: هَذَا مَحْمُولٌ عَلَى التَّقِيَّةِ.[=arial] بنده بیشتر مقصودم دلیلی محکم در برابر مخالفین بود!

لطفا اگر حدیث و روایتی از کتب مخالفین(و نه کتب شیعه) درباره نظر امام علی علیه السلام نسبت به اهل حرب وجود دارد بیان بفرمائید

برادر عزیز جناب خیمه گاه ، روایتی که از عایشه بیان فرمودید از یک کتاب دسته چندم هست ضمن اینکه سلسله راوی نیز ندارد

علی مع الحق;367306 نوشت:
برادر عزیز جناب خیمه گاه ، روایتی که از عایشه بیان فرمودید از یک کتاب دسته چندم هست ضمن اینکه سلسله راوی نیز ندارد

برادرم سلام عليكم

برادر هدف من از اوردن حديث كه به سند ضعيف و يا صحيح اين بوده كه مولا شرايط توبه را باز بگذارد با توجه به عطف مطالبي كه خدمت شما عرض شد، حال ما اگر بخواهيم حديث را هم تضعيف كنيم كار براي مدعيان سخت مي شود در عين حال اينكه بنده مطالبي را از كتب هايمان دارم كه ديدگاه مولا درباره معاويه لعنت الله عليه چيست حال اگر شما علاقه داشتيد بنده انها را خدمت شما ارائه مي دهم اما متون عربيش را در دست ندارم

در خدمت شما بزگوار هستيم:Gol:

علی مع الحق;367306 نوشت:
طفا اگر حدیث و روایتی از کتب مخالفین(و نه کتب شیعه) درباره نظر امام علی علیه السلام نسبت به اهل حرب وجود دارد بیان بفرمائید

َزَعَمْتَ أَنَّکَ جِئْتَ ثَائراً بِدَمِ عُثْمانَ، وَلَقَدْ عَلِمْتَ حَيْثُ وَقَعَ دَمُ عُثْمانَ فَاطْلُبْهُ مِنْ هُنَاکَ إِنْ کُنتَ طَالباً، فَکَأَنِّي قدْ رَأَيْتُکَ تَضِجُّ مِنَ الْحَرْبِ إِذَا عَضَّتْکَ ضَجِيجَ الْجِمَالِ بِالْأَثْقَالِ، وَکَأَنِّي بِجَمَاعَتِکَ تَدْعُونِي جَزَعاً مِنَ الضَّرْبِ الْمُتَتَابِعِ، وَالْقَضَاءِ الْوَاقِعِ، وَمَصَارِعَ بَعْدَ مَصَارِعَ، إِلَي کِتَابِ اللهِ، وَهِيَ کَافِرةٌ جَاحِدَهٌ، أَوْ مُبَايِعَةٌ حَائِدَةٌ.

پاسخ به خونخواهي دروغين معاويه: خيال کردي به خونخواهي عثمان آمده ‏اي؟ در حالي که مي‏داني خون او به دست چه کساني ريخته‏ شده، اگر راست مي‏گويي از آنها مطالبه کن، همانا من تو را در جنگ مي‏نگرم که چونان شتران زير بار سنگين مانده، فرياد و ناله سرمي‏دهي، و مي‏بينم که لشکريانت با بي‏صبري از ضربات پياپي شمشيرها، و بلاهاي سخت، و بر خاک افتادن مداوم تنها، مرا به کتاب خدا مي‏خوانند در حالي که لشکريان تو، کافرند و در انکار، از بيعت کنندگانند و پيمان‏شکن.

نهج البلاغه نامه 10

همچنين مي توانيد به نامه 7 هم رجوع بفرماييد.

برادر عزيزم علي مع الحق ، شما اينكه ارتباط بين مولا و معاويه لعنت الله بيشتر برايتان مشهود شود را مي توانيد به نهج البلاغه بخش نامه ها رجوع كنيد كه انجا بسيار شفاف مولا يك نگاه كاملا منففي نسبت به معاويه داشته و كاملا مشهود است كه ايشان را شخصي منفور و منحوس نام مي برد

به عنوان مثال نامه 37:

إلي معاوية

فَسُبْحَانَ اللهِ! مَا أَشَدَّ لُزُومَکَ لِلْأَهْوَاءِ الْمُبْتَدَعَةِ، وَالْحَيْرَةِ الْمُتَّبَعَةِ، مَعَ تَضْيِيعِ الْحَقَائِقِ وَاطِّرَاحِ الْوَثَائِقِ، الَّتِي هِيَ لِلَّهِ طِلْبَةٌ، وَعَلَي عِبَادِهِ حُجَّةٌ. فَأَمَّا إِکْثَارُکَ الْحِجَاجَ فِي عُثْمانَ وَقَتَلَتِهِ، فَإِنَّکَ إِنَّمَا نَصَرْتَ عُثْمانَ حَيْثُ کَانَ النَّصْرُ لَکَ، وَخَذَلْتَهُ حَيْثُ کَانَ النَّصْرُ لَهُ، وَالسَّلاَمُ

افشاي ادعاي دروغين معاويه پس خداي را سپاس! معاويه تو چه سخت به هوسهاي بدعتزا، و سرگرداني پايدار، وابسته‏اي؟ حقيقتها را تباه کرده، و پيمانها را شکسته‏اي، پيمانهايي که خواسته خدا و حجت خدا بر بندگان او بود. اما پرگويي تو نسبت به عثمان و کشندگان او را جواب آن است که: تو عثمان را هنگامي ياري دادي که انتظار پيروزي او را داشتي، و آنگاه که ياري تو به سود او بود او را خوار گذاشتي، با درود.
َ
در ضمن نهج يكي كتاب گرانسنك بين ما و شماست و هيچ گونه اختلافي در ان نيست و به همين جهت هست كه علماي ما نيز براي ان شروحي نوشته اند و همين دليل كفايت بر مشتركات فريقين هست

امام علي عليه السلام در قضيه جنگ صفين در رابطه با ياران معاويه صراحتا مى‏فرمايد:

فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَكِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْكُفْرَ فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَيْهِ أَظْهَرُوهُ.
قسم به خدايى كه دانه را شكافت، و پديده‏ها را آفريد، آن‌ها اسلام را نپذيرفتند؛ بلكه به ظاهر تسليم شدند، و كفر خود را پنهان داشتند، آنگاه كه ياورانى يافتند آن را آشكار ساختند.
نهج البلاغه، خطبه 16.

عمار ياسر، يار باوفاى امير المؤمنین(ع) نيز با تبعيت از امام(ع) مى‏گويد:

واللّه ما أسلموا، ولكن استسلموا وأَسَرُّوا الْكُفْرَ فَلَمَّا رأوا عليه أَعْوَاناً عَلَيْهِ أَظْهَرُوهُ.

به خدا سوگند اين‏ها إسلام نياوردند؛ بلكه به ظاهر تسليم شدند و آنگاه كه نيرو يافتند، كفر خود را اظهار نمودند.

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 1، ص 113، ناشر: دار الريان للتراث /‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.

همچنبن مولا در نامه 17 معاويه لعنت الله را اصلا حلال زاده نمي داند.

kheymegahabalfazl;367517 نوشت:


عمار ياسر، يار باوفاى امير المؤمنین(ع) نيز با تبعيت از امام(ع) مى‏گويد:

واللّه ما أسلموا، ولكن استسلموا وأَسَرُّوا الْكُفْرَ فَلَمَّا رأوا عليه أَعْوَاناً عَلَيْهِ أَظْهَرُوهُ.

به خدا سوگند اين‏ها إسلام نياوردند؛ بلكه به ظاهر تسليم شدند و آنگاه كه نيرو يافتند، كفر خود را اظهار نمودند.

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 1، ص 113، ناشر: دار الريان للتراث /‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.



با تشکر از برادر عزیز جناب خیمه گاه ابولفضل (ع)

أيا عبارتي از كتب غير شيعه از نظر امام علی علیه السلام در مورد جمل وجود دارد؟

علی مع الحق;367613 نوشت:
ا تشکر از برادر عزیز جناب خیمه گاه ابولفضل (ع)

أيا عبارتي از كتب غير شيعه از نظر امام علی علیه السلام در مورد جمل وجود دارد؟

شما درباره چه چيزي از جمل روايت مي خواهيد

اگر مي شود بيشتر توضيح دهيد بنده در خدمت شما برادرم هستم

خدمت برادر بزرگوار علي مع الحق:

نامه نگاري هاي حضرت امير ع با عايشه پيش از جمل:

وكتب لعائشة رضي الله عنها أما بعد فإنك قد خرجت من بيتك تزعمين أنك تريدين الإصلاح بين المسلمين وطلبت بزعمك دم عثمان وأنت بالأمس تؤلبين عليه فتقولين في ملا من أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم اقتلوا نعثلا فقد كفر قتله الله واليوم تطلبين بثأره فاتقى الله وارجعي إلى بيتك وأسبلي عليك سترك قبل أن يفضحك الله ولا حول ولا قوة إلى بالله العلي العظيم

(علي (عليه‌السلام)) به عائشه نامه نوشت که : تو از خانه بيرون آمده‌اي و گمان مي‌کني که قصد اصلاح بين مسلمانان را داري و گمان مي‌کني که طالب خون عثمان هستي ؛ و تا ديروز مردم را بر ضد وي تحريک مي‌کردي و در بين اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مي‌گفتي : نعثل را بکشيد که کافر شده است خدا او را بکشد !!!
اما امروز آمده‌اي خونخواه وي شده‌اي ؟ از خدا بترس و به خانه‌ات برگرد و حجاب خويش را در برگير قبل از آنکه خدا تو را رسوا سازد ولا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم

السيرة الحلبية ج 3 ص 356

فی کتاب لأمیر المؤمنین علیه السلام کتبه لمّا قارب البصرة إلى طلحة و الزبیر و عائشة: «و أنت یا عائشة فإنّک خرجت من بیتک عاصیة للَّه و لرسوله تطلبین أمراً کان عنک موضوعاً، ثمّ تزعمین أنّک تریدین الإصلاح بین المسلمین، فخبّرینی ما للنساء وقود الجیوش و البروز للرجال، و الوقوع بین أهل القبلة و سفک الدماء المحرّمة؟ ثمّ إنّک طلبت على زعمک دم عثمان، و ما أنت و ذاک؟ عثمان رجل من بنی‏ أُمیّة و أنت من تیم، ثمّ بالأمس تقولین فی ملأ من أصحاب رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم: اقتلوا نعثلًا قتله اللَّه فقد کفر، ثمّ تطلبین الیوم بدمه؟ فاتّقی اللَّه و ارجعی إلى بیتک، و اسبلی علیک سترک، و السلام»

این متن نامه‏اى که امام علی علیه السلام پیش از جنگ جمل در نزدیکى بصره به طلحه و زبیر و عائشه نوشته است :
«تو اى عائشه!
1- تو با سر پیچى از دستور خدا و پیامبرش از خانه‏ات بیرون آمدى؟

2- بدنبال کارى که تو موظف بانجامش نیستى و بعهده‏ات واگذار نشده است؟

3- آنگاه ادعا میکنى که میخواهى جامعه مسلمین را اصلاح کنى!؟

4- بمن جواب بده که زنان را با فرماندهى سپاه و رزم آورى با مردان چکار؟

5- با جنگ انداختن میان اهل قبله (مسلمانان) و ریختن خون بناحق؟!

6- تو علاوه بر این ادعاى خونخواهى عثمان را دارى، این به تو چه ربطى دارد؟ عثمان از قبیله بنى امیه است و تو از قبیله تیمى؟

7- وانگهى تو همانى که دیروز در میان انبوه اصحاب پیامبر (ص) میگفتى: نعثل را بکشید خدا او را بکشد، او کافر شده است، و اکنون بخونخواهى او برخاسته‏اى؟
بنابر این از خدا بترس و بخانه‏ات بر گرد، و حجاب بر خویشتن فرو آویز، و السلام».

تذکرة الخواص ص: 69.

همان طور كه مستحضر هستيد، تذكره الخواص از امام سبط جوزي از بزرگان ما هست كه حنبلي بوده و بعد حنفي مي شود و بسيار هم مورد وثوق مي باشد

حال اگر برادرم اين دو مطلب بنده مشكلاتان را حل نكرد و يا خواست شما چيزه ديگري بود بفرماييد بنده در خدمت شما هستم

عایشه فرمانده جنگ جمل

[=Times New Roman]بى‌ترديد، مقصران اصلى جنگ جمل، عائشه، طلحه و زبير بودند. از اين ميان تقصير عائشه بيش از دو نفر ديگر مى‌تواند باشد؛ چرا كه اگر او طلحه و زبير را همراهى نمى‌كرد، مردم براى اين نبرد حاضر نمى‌شدند و شايد فتنه جمل اصلا شكل نمى‌گرفت.
[=Times New Roman]مردم وقتى ديدند كه ناموس رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمانده اين لشكر است، دچار شك و ترديد شدند و از طرف ديگر عده زيادى گول همين قضيه را خوردند و به جنگ اميرمؤمنان عليه السلام آمدند.[=Times New Roman]اميرمؤمنان عليه السلام در خطبه 13 نهج البلاغه، روز جمعه سال 36 هجرى پس از پايان جنگ جمل در مسجد جامع شهر بصره در نكوهش مردم بصره فرمود:[=Times New Roman]كُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْأَةِ وَ أَتْبَاعَ الْبَهِيمَةِ رَغَا فَأَجَبْتُمْ وَ عُقِرَ فَهَرَبْتُمْ أَخْلَاقُكُمْ دِقَاقٌ وَ عَهْدُكُمْ شِقَاقٌ وَ دِينُكُمْ نِفَاقٌ وَ مَاؤُكُمْ زُعَاقٌ وَ الْمُقِيمُ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ مُرْتَهَنٌ بِذَنْبِهِ وَ الشَّاخِصُ عَنْكُمْ مُتَدَارَكٌ بِرَحْمَةٍ مِنْ رَبِّهِ كَأَنِّي بِمَسْجِدِكُمْ كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ قَدْ بَعَثَ اللَّهُ عَلَيْهَا الْعَذَابَ مِنْ فَوْقِهَا وَ مِنْ تَحْتِهَا وَ غَرِقَ مَنْ فِي ضِمْنِهَا.[=Times New Roman]شما سپاه يك زن، و پيروان حيوان «شتر عايشه» بوديد، تا شتر صدا مى‏كرد مى‏جنگيديد، و تا دست و پاى آن قطع گرديد فرار كرديد.اخلاق شما پست، و پيمان شما از هم گسسته، دين شما دو رويى، و آب آشاميدنى شما شور و ناگوار است.[=Times New Roman]كسى كه ميان شما زندگى كند به كيفر گناهش گرفتار مى‏شود، و آن كس كه از شما دورى گزيند مشمول آمرزش پروردگار مى‏گردد.[=Times New Roman]گويا مسجد شما را مى‏بينم كه چون سينه كشتى غرق شده است، كه عذاب خدا از بالا و پايين او را احاطه مى‏كند، و سرنشينان آن، همه غرق مى‏شوند.و در روايتى است: سوگند به خدا، سرزمين شما را آب غرق مى‏كند، گويا مسجد شما را مى‏نگرم كه چون سينه كشتى يا چونان شتر مرغى كه بر سينه خوابيده باشد بر روى آب مانده است.[=Times New Roman]در اين روايت، اميرمؤمنان عليه السلام صراحتا مردم بصره را لشكريان عائشه و پيروان شتر او معرفى مى‌كند.[=Times New Roman]همچنين در صحيح بخارى به نقل از ابو بكره آمده است كه عدم پيوستن به لشكر بصره را فرماندهى عائشه دانسته است:[=Times New Roman]عن أبي بَكْرَةَ قال لقد نَفَعَنِي الله بِكَلِمَةٍ سَمِعْتُهَا من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَيَّامَ الْجَمَلِ بَعْدَ ما كِدْتُ أَنْ أَلْحَقَ بِأَصْحَابِ الْجَمَلِ فَأُقَاتِلَ مَعَهُمْ قال لَمَّا بَلَغَ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَنَّ أَهْلَ فَارِسَ قد مَلَّكُوا عليهم بِنْتَ كِسْرَى قال لَنْ يُفْلِحَ قَوْمٌ وَلَّوْا أَمْرَهُمْ امْرَأَةً.[=Times New Roman]از ابوبكره نقل شده است كه به راستى خداوند به من سود رساند، زمانى كه مى‌خواستم به ياران جمل بپيوندم و به همراه آن‌ها بجنگم،به ياد كلامى از رسول خدا صلى الله عليه وآله افتادم. وقتى به آن حضرت خبر رسيد كه مردم فارس دختر كسرى را به عنوان پادشاه انتخاب كرده‌اند، فرمود: هيچ گاه سعادت‌مند نمى‌شود قومى كه فرمانده آن‌ها يك زن باشد.[=Times New Roman]صحيح البخاري ج4، ص1610، ح4163، كتاب بدأ الخلق، بَاب كِتَابِ النبي e إلى كِسْرَى وَقَيْصَرَ[=Times New Roman]و باز در جاى ديگر از اين كتاب آمده است:[=Times New Roman]حدثنا عُثْمَانُ بن الْهَيْثَمِ حدثنا عَوْفٌ عن الْحَسَنِ عن أبي بَكْرَةَ قال لقد نَفَعَنِي الله بِكَلِمَةٍ أَيَّامَ الْجَمَلِ لَمَّا بَلَغَ النبي صلى الله عليه وسلم أَنَّ فَارِسًا مَلَّكُوا ابْنَةَ كِسْرَى قال لَنْ يُفْلِحَ قَوْمٌ وَلَّوْا أَمْرَهُمْ امْرَأَةً.[=Times New Roman]از ابوبكره نقل شده است كه خداوند به من نفع رساند، آن زمان كه در ايام جمل به ياد سخن رسول خدا (ص) افتادم. هنگامى كه به رسول خدا خبر رسيد كه مردم فارس دختر كسرى را به پادشاهى برگزيده‌اند، آن حضرت فرمود: هيچ گاه قومى كه فرمانده آن‌ها يك زن باشد، رستگار نخواهند شد.[=Times New Roman]صحيح البخاري، ج6، ص2600، ح6686، كِتَاب الْفِتَنِ، بَاب الْفِتْنَةِ التي تَمُوجُ كَمَوْجِ الْبَحْرِ.[=Times New Roman]طبق اين روايات، أبا بكره كه از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله است، دليل عدم پيوستن خود را به ياران جمل را فرماندهى عائشه دانسته است.[=Times New Roman]بنابراين عائشه فرمانده جنگ جمل بوده و همان‌طور كه رسول خدا صلى الله عليه وآله فرموده، آن‌ها هرگز رستگار نشدند و امروزه نيز طرفداران جمل و آن‌هايى كه از اهل جمل و پيروان آن‌ها طرفداراى مى‌كنند، هرگز رستگار نخواهند شد.

[h=3]رسول خدا، عائشه را از رفتن به جنگ جمل، نهي كرده بود
[/h][=Times New Roman]از طرف ديگر روايات متعدد و صحيح السندى وجود دارد كه رسول خدا صلى الله عليه وآله، عائشه را از رفتن به جنگ جمل منع كرده است. اين روايت به صورت متواتر در كتاب‌هاى اهل سنت نقل شده است كه ما فقط به دو روايت اشاره مى‌كنيم:[=Times New Roman]37771 حدثنا أبو أُسَامَةَ قال حدثنا إسْمَاعِيلُ عن قَيْسٍ قال لَمَّا بَلَغَتْ عَائِشَةُ بَعْضَ مِيَاهِ بَنِي عَامِرٍ لَيْلاً نَبَحَتْ الْكَِلاَبُ عليها فقالت أَيُّ مَاءٍ هذا قَالَوا مَاءُ الْحَوْأَبِ فَوَقَفَتْ فقالت ما أَظُنُّنِي إَلاَ رَاجِعَةً فقال لها طَلْحَةُ وَالزُّبَيْرُ مَهْلاً رَحِمَك اللَّهُ بَلْ تَقْدُمِينَ فَيَرَاك الْمُسْلِمُونَ فَيُصْلِحُ اللَّهُ ذَاتَ بَيْنِهِمْ قالت ما أَظُنُّنِي إَلاَ رَاجِعَةً إنِّي سَمِعْت رَسُولَ اللهِ صلى الله عليه وسلم قال لنا ذَاتَ يَوْمٍ كَيْفَ بِإِحْدَاكُنَّ تَنْبَحُ عليها كَِلاَبُ الْحَوْأَبِ.[=Times New Roman]از قيس بن حازم نقل شده است كه وقتى عائشه در هنگام شب به چاه‌هاى بنى عامر رسيد، سگ‌ها بر او پارس كردند؛ سؤال كرد: اين چه آبى است؟ گفتند: آب منطقه حوأب. پس عائشه ايستاد و گفت: من چاره‌اى جز بازگشت ندارم. طلحه و زبير به او گفتند: صبر كنيد، خدا شما را رحمت كند، شما آمده‌اى تا خداوند به وسيله شما ميان مسلمانان اصلاح نمايد. عائشه گفت: من بايد برگردم؛ چرا كه از رسول خدا صلى الله عليه وآله شنيدم كه روزى به همسرانش فرمود: چگونه خواهيد بود كه سگان منطقه حوأب بر يكى از شما پارس كند؟![=Times New Roman]إبن أبي شيبة الكوفي، ابوبكر عبد الله بن محمد (متوفاى235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج7، ص536، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ.[=Times New Roman]و شمس الدين ذهبى در كتاب تاريخ الإسلام مى‌نويسد:[=Times New Roman]وَكِيعٌ، عَنْ عِصَامِ بْنِ قُدَامَةَ، وَهُوَ ثِقَةٌ، عَنْ عِكْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): " أَيَّتُكُنَّ صَاحِبَةُ الْجَمَلِ الأَدْبَبِ، يُقْتَلُ حَوَالَيْهَا قَتْلَى كَثِيرُونَ، وَتَنْجُو بَعْدَ مَا كَادَتْ".[=Times New Roman]رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به همسرانش فرمود: كداميك از شما بر شتر پر مو مى‏نشيند و گرداگردش مردم بسيارى كشته مى‏شوند و خودش نجات مى‏يابد؟[=Times New Roman]الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج3، ص490، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.[=Times New Roman]189 حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ ابْنِ طَاوُسٍ، عَنْ أَبِيهِ، أَنّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ لِنِسَائِهِ: " أَيَّتُكُنَّ الَّتِي تَنْبَحُهَا كِلابُ مَاءِ كَذَا وَكَذَا، إِيَّاكِ يَا حُمَيْرَاءُ " يَعْنِي عَائِشَةَ.[=Times New Roman]رسول خدا صلى الله عليه وآله به همسران خود فرمود: كداميك از شما، همان كسى خواهد بود كه سگ‌هاى منطقه فلان بر او پارس خواهد كرد؟ اى حميراء (عائشه) مبادا تو آن زن باشى.[=Times New Roman]المروزي، أبو عبد الله نعيم بن حماد (متوفاى288هـ)، كتاب الفتن، ج1، ص84، ح189، تحقيق: سمير أمين الزهيري، ناشر: مكتبة التوحيد - القاهرة،الطبعة: الأولى، 1412هـ.[=Times New Roman]اين روايت صراحتا رسول خدا صلى الله عليه وآله عائشه را مخاطب قرار داده و او را از رفتن به جنگى كه در مسير راه سگ‌هاى منطقه حوأب بر او پارس كردند، بازداشته است.[=Times New Roman]با وجود اين روايات، آيا بازهم بهانه‌اى باقى مى‌ماند كه كسى ادعا كند هدف عائشه خيرخواهى و اصلاح بين امت بوده است؟[=Times New Roman]در صحت اين روايت و رواياتى كه با اين مضمون نقل شده است، هيچ ترديدى نيست؛ چنانچه شمس الدين ذهبى در سير أعلام النبلاء بعد از نقل روايتى با همين مضمون مى‌نويسد:[=Times New Roman]هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجوه.[=Times New Roman]اين روايت سندش صحيح است؛ ولى صاحبان صحاح نقل نكرده‌اند.[=Times New Roman]الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج2، ص178، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.[=Times New Roman]و ابن كثير دمشقى سلفى مى‌نويسد:[=Times New Roman]وهذا إسناد على شرط الصحيحين ولم يخرجوه.[=Times New Roman]سند اين روايت، شرايط بخارى و مسلم را دارد؛ ولى آن‌ها نقل نكرده‌اند.[=Times New Roman]ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاى774هـ)، البداية والنهاية، ج6، ص212، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.[=Times New Roman]هيثمى نيز در باره اين روايت مى‌گويد:[=Times New Roman]رواه أحمد وأبو يعلى والبزار ورجال أحمد رجال الصحيح[=Times New Roman]الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج7، ص234، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.[=Times New Roman]و ابن حجر عسقلانى مى‌نويسد:[=Times New Roman]وأخرج هذا أحمد وأبو يعلى والبزار وصححه بن حبان والحاكم وسنده على شرط الصحيح.[=Times New Roman]اين روايت را احمد، ابويعلى، بزار، نقل كرده و ابن حبان و حاكم آن را تصحيح كرده‌اند، سند اين روايت، شرايط صحيح بخارى را دارا است.[=Times New Roman]العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج13، ص55، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.[=Times New Roman]ناصر الدين البانى نيز اين روايت را تصحيح و از اشكالاتى كه برخى به اين روايت كرده‌اند، پاسخ داده است:
[=Times New Roman]قلت: و إسناده صحيح جدا، رجاله ثقات أثبات من رجال الستة: الشيخين و الأربعة رواه السبعة من الثقات عن إسماعيل بن أبي خالد و هو ثقة ثبت كما في " التقريب ". و قيس بن أبي حازم مثله.[=Times New Roman]من مى‌گويم: سند اين روايت جدا صحيح و راويان آن موثق، مورد اعتماد و از روات صحاح سته هستند. اين روايت را هفت نفر از افراد ثقه از اسماعيل بن أبى خالد كه او ثقه است نقل كرده است؛ همان طورى كه ابن حجر در تقريب گفته و ابن حازم هم همانند او ثقه است.[=Times New Roman]ألباني، محمّد ناصر، سلسة الأحاديث الصحيحة‌، طبق برنامه المكتبة الشاملة، ذيل حديث شماره:474.[=Times New Roman]اين روايات ثابت مى‌كند كه رسول خدا صلى الله عليه وآله، عائشه را از رفتن به اين جنگ منع كرده است و عائشه نيز قصد بازگشت داشته؛ ولى در نهايت سخن طلحه و زبير را بر سخن پيامبر خدا ترجيح داد و به جاى بازگشت، ادامه مسير داد و شد آن چه كه نبايد مى‌شد.[=Times New Roman]حال سؤال اين جا است كه اگر قصد عائشه، اصلاح امر مسلمانان بوده؛ چرا رسول خدا صلى الله عليه وآله عائشه را از رفتن به اين جنگ منع كرده است؟[=Times New Roman]آيا رسول خدا، عائشه را از اصلاح كار امت منع كرده است؟[=Times New Roman]بنابراين اگر ما كار عائشه را درست بدانيم، در حقيقت رسول خدا صلى الله عليه وآله را تخطئه كرده‌ايم. اهل سنت به جاى تخئطه عائشه و پذيرش اشتباه او، پيامبر خدا را تخطئه مى‌كنند و فكر مى‌كنند كه رسول خدا به اشتباه به اميرمؤمنان عليه السلام دستور جنگ با عائشه را داده است و فكر مى‌كنند كه رسول خدا به اشتباه عائشه را از جنگ با اميرمؤمنان عليه السلام منع كرده است.



[h=3]ام سلمه، جنگيدن با عائشه را مشروع مي‌دانست[/h]
[=Times New Roman]طبق روايات صحيح السندى كه در كتاب‌هاى اهل سنت وجود دارد، ام المؤمنين ام سلمه موافق جنگيدن با عائشه و دار و دسته او بوده، به اميرمؤمنان عليه السلام توصيه مى‌كند كه به جنگ اهل جمل بپردازد و فرزند عزيزش را[=Taher] نيز با آن حضرت همراه مى‌كند:[=Times New Roman](4550)- [3: 117] حَدَّثَنِي أَبُو سَعِيدٍ أَحْمَدُ بْنُ يَعْقُوبَ الثَّقَفِيُّ مِنْ أَصْلِ كِتَابِهِ، ثنا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ شَبِيبٍ الْمَعْمَرِيُّ، ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ صَالِحٍ الأَزْدِيُّ، حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ سُلَيْمَانَ بْنِ الأَصْبَهَانِيُّ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ مُسْلِمٍ الْمَكِّيِّ، عَنْ عَمْرَةَ بِنْتِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قَالَتْ: لَمَّا سَارَ عَلِيٌّ إِلَى الْبَصْرَةِ دَخَلَ عَلَى أُمِّ سَلَمَةَ زَوْجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ يُوَدِّعُهَا، فَقَالَتْ: " سِرْ فِي حِفْظِ اللَّهِ وَفِي كَنَفِهِ، فَوَاللَّهِ إِنَّكَ لِعَلَى الْحَقِّ، وَالْحَقُّ مَعَكَ، وَلَوْلا أَنِّي أَكْرَهُ أَنْ أَعْصَى اللَّهَ وَرَسُولَهُ، فَإِنَّهُ أَمَرَنَا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَنْ نَقَرَّ فِي بُيُوتِنَا لَسِرْتُ مَعَكَ، وَلَكِنْ وَاللَّهِ لأُرْسِلَنَّ مَعَكَ مَنْ هُوَ أَفْضَلُ عِنْدِي وَأَعَزُّ عَلَيَّ مِنْ نَفْسِي ابْنِي عُمَرَ ".[=Times New Roman]از عمره دختر عبد الرحمن نقل شده است كه وقتى على بن أبى طالب عليه السلام قصد حركت به سوى بصره را داشت، پيش ام سلمه همسر گرامى رسول خدا صلى الله عليه وآله آمد تا با او وداع نمايد، ام سلمه فرمود: برو كه خداوند حافظ و پشتيبان تو است، به خدا سوگند كه تو با حق هستى و حق با تو است، اگر نبود اين كه من دوست نداشتم از دستور خدا و پيامبرش سرپيچى كنم؛ چرا كه خداوند به ما دستور داده است كه در خانه‌هاى خودمان بمانيم، با تو مى‌آمدم؛ ولى به خدا سوگند كه برترين شخص در نزد من و عزيزتر از جانم؛ يعنى فرزندم عمر را با تو همراه مى‌كنم.[=Times New Roman]حاكم نيشابورى بعد از نقل اين روايت مى‌گويد:[=Times New Roman]هَذِهِ الأَحَادِيثُ الثَّلاثَةُ كُلُّهَا صَحِيحَةٌ عَلَى شَرْطِ الشَّيْخَيْنِ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ[=Times New Roman]تمام اين احاديث سه گانه، بر طبق شرايط بخارى و مسلم صحيح هستند؛‌ ولى آن دو نقل نكرده‌اند.[=Times New Roman]ذهبى نيز در تعليق اين روايت، نظر حاكم را تأييد كرده و مى‌نويسد «خ م» كه مخف «على شرط البخارى و مسلم» است.[=Times New Roman]اين روايت مطالب متعددى را ثابت مى‌كند؛ از جمله اين كه امهات المؤمنين حق نداشتند از خانه خود خارج شوند؛ حتى براى اصلاح.[=Times New Roman]همچنين ثابت مى‌كند كه ام سلمه، جنگ با عائشه و لشكريان او را مشروع و حق را با اميرمؤمنان عليه السلام مى‌دانسته است؛ تا جائى كه فرزند عزيزش را در ركاب اميرمؤمنان عليه السلام به جنگ با عائشه مى‌فرستد.[h=4]گفتگوي ام سلمه با ديوار (عائشه):[/h][=Times New Roman]بيهقى در المحاسن والمساوى و ماوردى بصرى در الحاوى الكبير، مى‌نويسند كه ام سلمه قسم ياد كرده بود كه هرگز با عائشه سخن نگويد و تا آخر عمر با او قهر بود:[=Times New Roman]روي عن عائشة، رضي الله عنه، أنها دخلت على أم سلمة بعد رجوعها من وقعة الجمل وقد كانت أم سلمة حلفت أن لا تكلمها أبداً من أجل مسيرها إلى محاربة عليّ بن أبي طالب، فقالت عائشة: السلام عليك يا أم المؤمنين فقالت: يا حائط ألم أنهك ؟ ألم أقل لك ؟ قالت عائشة: فإني أستغفر الله وأتوب إليه. كلميني يا أم المؤمنين، قالت: يا حائط ألم أقل لك ؟ ألم أنهك ؟ فلم تكلمها حتى ماتت، وقامت عائشة وهي تبكي وتقول: وا أسفاه على ما فرط مني.[=Times New Roman]روايت شده است كه عائشه بعد از جنگ جمل بر ام سلمه وارد شد، ام سلمه سوگند ياد كرده بود كه هرگز با عائشه حرف زند؛ چرا كه عائشه به جنگ على بن أبى طالب عليه السلام رفته بود. عائشه گفت: سلام بر تو اى مادر مؤمنان! ام سلمه در جواب گفت: اى ديوار! مگر تو را نهى نكردم، مگر به تو نگفتم؟ عائشه گفت: من از خداوند طلب بخشش و توبه مى‌كنم، با من سخن بگو اى مادر مؤمنان. ام سلمه گفت: اى ديوار، مگر به تو نگفتم، مگر تو را نهى نكردم؟[=Times New Roman]پس ام سلمه تا زنده بود با عائشه سخن نگفت. عائشه بلند شد، در حالى كه گريه مى‌كرد مى‌گفت: اى تأسف بر آن چه كه از دست دادم!.[=Times New Roman]البيهقي، إبراهيم بن محمد (متوفاى بعد 320هـ)، المحاسن والمساوئ، ج1، ص222، تحقيق: عدنان علي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت/ لبنان، الطبعة: الأولى، 1420هـ - 1999م؛[=Times New Roman]الماوردي البصري الشافعي، أبو الحسن علي بن محمد بن حبيب (متوفاى450هـ)، الحاوي الكبير في فقه مذهب الإمام الشافعي وهو شرح مختصر المزني، ج15، ص447، تحقيق الشيخ علي محمد معوض - الشيخ عادل أحمد عبد الموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - لبنان، الطبعة: الأولى، 1419 هـ -1999م.[=Times New Roman]اگر عائشه براى اصلاح امت رفته بود، چرا ام المؤمنين ام سلمه با او قهر كرد و تا آخر عمر با او سخن نگفت؟[=Times New Roman]ابن طيفور در بلاغات النساء و ديگر علماى اهل سنت، مطالب جالبى را از زبان ام المؤمنين ام سلمه آورده‌اند كه نقل آن خالى از لطف نخواهد بود:[=Times New Roman]وقال هارون عن العتبي عن أبيه قال قالت أم سلمة وفي نسخة كتبت إليها أم سلمة رحمة الله عليها لعائشة لمّا همّت بالخروج: يا عائشة! إنّك سدّة بين رسول الله صلى الله عليه وآله وبين أمّته، حجابك مضروب على حرمته، وقد جمع القرآن ذيلك فلا تَنْدَحِيه، و سَكَّنَ عُقَيْرَاك فلا تُصْحِريها، اللّه من وراء هذه الأمّة، قد علم رسول اللّه مكانك لو أراد أن يعهد فيك، عهد، بل قد نهاك عن الفُرطة في البلاد، ما كنت قائلة لو أنّ رسول الله صلى الله عليه وآله قد عارضك بأطراف الفلوات نَاصَّةً قَلُوصاً قعودا من منهل إلى منهل؟! إنّ بعين الله مثواك! وعلى رسول الله صلى الله عليه وآله تعرضين، ولو أمرتُ بدخول الفردوس لاستحييتُ أن أَلْقَى محمداً هاتِكة حجاباً قد ضَرَبَه عليَّ‏، فاجعليه سترك، وِقاعَة البيت قبرَك حتى تلقيه وهو عنك راض.[=Times New Roman]هنگامى كه عائشه تصميم به خروج گرفت، ام سلمه به او گفت:[=Times New Roman]تو رابط ميان رسول خدا و امتش هستى و حجاب تو براى حفظ حرمت او زده شده است.[=Times New Roman]قرآن دامن لباس تو را جمع كرده؛ پس آن را پهن مكن و بچه شترهايت را سكنى داده و آنها را روانه صحرا نكن، خداوند پشت سر اين امت است. اگر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم مى‏دانست جهاد به عهده زنان نهاده شده به تو سفارش مى‏كرد؛ بلكه پيامبر تو را از راه افتادن در شهرها نهى كرد.[=Times New Roman]اگر در يكى از اين بيابانها رسول خدا با تو برخورد كند در حالى كه شترت را به سرعت از يك آبشخور به آبشخور ديگر مى‏رانى، به او چه خواهى گفت؟. اعمال تو در محضر خداست و به سوى رسولش باز خواهى گشت به خدا قسم اگر من گفته شود: «ام سلمه! داخل بهشت شو» باز حيا مى‏كنم با محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلم ملاقات كنم در حالى كه حجابى را كه او براى من زده است هتك كرده باشم.[=Times New Roman]پس خانه‏ات را پناهگاه خود، و پهنه شرم و حيا را قبرت قرار ده تا او را به همين حال ديدار كنى كه اگر به آن پاى بند باشى بيش از همه حال مطيع خداوندى و مادامى كه در آن ثابت قدم هستى بيش از همه وقت ياور دين هستى. و اگر سخنى از رسول خدا را كه مى‏دانى، به تو يادآور شوم همچون نيش زدن مارى سياه و سفيد گزيده خواهى شد. و السّلام»[=Times New Roman]أبي الفضل بن أبي طاهر المعروف بابن طيفور (متوفاى380 هـ ) بلاغات النساء، ج1، ص3، طبق برنامه الجامع الكبير[=Times New Roman]الحربي، أبو إسحاق إبراهيم بن إسحاق (متوفاى285هـ)، غريب الحديث، ج2، ص486، تحقيق: د. سليمان إبراهيم محمد العايد، ناشر: جامعة أم القرى ـ مكة المكرمة، الطبعة: الأولى، 1405هـ.
[=Times New Roman]الدينوري، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاى276هـ)، الإمامة والسياسة، ج1، ص51، تحقيق: خليل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م.[=Times New Roman]الآبي، ابوسعد منصور بن الحسين (متوفاى421هـ)، نثر الدر في المحاضرات، ج4، ص31، تحقيق: خالد عبد الغني محفوط، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت /لبنان، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م.
[=Times New Roman]الزمخشري الخوارزمي، ابوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفاى538هـ)، الفائق في غريب الحديث، ج2، ص168، تحقيق: علي محمد البجاوي -محمد أبو الفضل إبراهيم، ناشر: دار المعرفة، الطبعة: الثانية، لبنان.


سلام

وسائل الشيعة، ج‏15، ص: 83
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَن‏ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ‏ أَنَّ عَلِيّاً ع لَمْ‏ يَكُنْ‏ يَنْسُبُ‏ أَحَداً مِنْ‏ أَهْلِ‏ حَرْبِهِ‏ إِلَى الشِّرْكِ وَ لَا إِلَى النِّفَاقِ وَ لَكِنَّهُ كَانَ يَقُولُ هُمْ إِخْوَانُنَا بَغَوْا عَلَيْنَا.
أَقُولُ: هَذَا مَحْمُولٌ عَلَى التَّقِيَّة

بررسی شرح حال راویان حدیث:

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

رجال النجاشي، ص: 354:محمد بن عبد الله بن جعفر بن الحسين بن جامع بن مالك الحميري أبو جعفر القمي،كان ثقة، وجها،

رجال الطوسي، ص: 400:عبد الله‏ بن‏ جعفر الحميري،قمي، ثقة.

و از اصحاب امام هادی و امام عسگری بوده

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
رجال النجاشي، ص: 438 : هارون‏ بن‏ مسلم‏ بن سعدان، الكاتب السرمن‏رآئي.:كان نزلها، و أصله [من‏] الأنبار. يكنى أبا القاسم، ثقة، وجه. و كان له مذهب في الجبر و التشبيه. لقي أبا محمد و أبا الحسن عليهما السلام. له كتاب التوحيد، و كتاب الفضائل، و كتاب الخطب، و كتاب المغازي، و كتاب الدعاء، و له مسائل لأبي الحسن الثالث عليه السلام، أخبرنا الحسين بن عبيد الله قال: حدثنا أحمد بن محمد قال: حدثنا سعد، عن هارون بها.
الرجال (لابن داود)، ص: 524: هارون‏ بن‏ مسلم‏ بن سعدان‏:الكاتب السرمن‏رآئي، كان نزلها و أصله الأنبار، و يكنى أبا القاسم [جش‏] ثقة وجه كان له مذهب في الجبر و التشبيه دي، كر.
رجال العلامة الحلي، ص: 180:هارون‏ بن‏ مسلم‏ بن سعدان‏:الكاتب السرمن‏رآئي كان ينزلها و أصله الأنبار يكنى أبا القاسم ثقة وجه كان له مذهب في الجبر و التشبيه، لقي أبا محمد و أبا الحسن عليهما السلام‏
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
رجال النجاشي، ص: 415: مسعدة بن‏ زياد الربعي‏: ثقة، عين، روى عن أبي عبد الله عليه السلام. له كتاب في الحلال و الحرام مبوب. أخبرنا محمد بن محمد قال: حدثنا أحمد بن محمد الزراري قال: حدثنا عبد الله بن جعفر الحميري قال: حدثنا هارون بن مسلم، عن مسعدة بن زياد بكتابه.
الرجال (لابن داود)، ص: 344: مسعدة بن‏ زياد الربعي‏:ق [كش‏] ثقة عين.
رجال العلامة الحلي، ص: 173: مسعدة بن‏ زياد الربعي‏:ثقة عين روى عن أبي عبد الله عليه السلام.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

و الله العالم

ask;367784 نوشت:
سلام.

دام اشتباه؟؟

عليكم سلام

لطفا جملات بنده را يا كامل بخوانيد و يا كامل نقل و قول كنيد بنده گفتم شنيده بودم كه اين حديث حسن نيست و همچنان در حال تحقيقم و هرگز نگفتم كه خودم قائل بر عدم صحت حديث هستم

جمله ذيل كلام من هست

kheymegahabalfazl;367621 نوشت:
چون قبلا من شنيده بودم اين حديث ضعيف هست اما بايد تحقيق كنم

علی مع الحق;366336 نوشت:
با سلام خدمت کارشناس عزیز
چطور میفرمائید امام علی علیه السلام آنها را باطل میدانست در حالی که در روایات ما با سند صحیح آمده که امام علیه السلام اهل حرب را برادر خود میدانستد و نسبت شرک و نفاق را هم به انها قبول نداشت و میفرمود هم من بر حق بودم و هم آنها!!! دقیقا همان چیزی که اهل سنت میگوید و خطا را از صحابی و عایشه پاک میکند

[=Helvetica]عبد الله بن جعفر الحميري في ( قرب الإسناد ) عن ‹ صفحه 83 › هارون بن مسلم ، عن مسعدة بن زياد ، عن جعفر ، عن أبيه ان عليا ( عليه السلام ) لم يكن ينسب أحدا من أهل حربه إلى الشرك ولا إلى النفاق ، ولكنه كان يقول : هم إخواننا بغوا علينا.

[=Helvetica]وسائل الشيعة (آل البيت) - الحر العاملي - ج 15 - ص 82 - 83


این استدلالی است که اهل سنت به دوستی امام علی علیه السلام با اهل حرب مخصوصا با حرب جمل میکنند

با سلام

فهم معاني كلمات اساس مباحث است ! كلمه اخ كه معني برادر دارد در قرآن كريم هم استعمال شده است :

وپاسخ قاطع امام سجاد (ع) به سائل : في كتاب الاحتجاج للطبرسي " رحمه الله " عن علي بن الحسين عليهما -
السلام حديث طويل وفيه : ولقد علمت صاحبة الجدب والمستحفظون من آل
محمد ان أصحاب الجمل وأصحاب صفين وأصحاب النهروان لعنوا على لسان النبي
الامي صلى الله عليه وآله وقد خاب من افترى ، فقال شيخ من اهل الكوفة : ياعلي بن
الحسين ان جدك كان يقول : اخواننا بغوا علينا ؟ فقال علي بن الحسين : اما تقرء
كتاب لله : " والى عاد اخاهم هودا " فهم مثلهم نجا الله عزوجل هودا والذين معه وأهلك
عادا بالريح العقيم .

ودر احاديث صحيح عامه هم آمده كه خروج كننده بر امام كافر است و بهمين علت صحابي جليل القدر حضرت عمار ياسر و حذيفه اليمان رضي الله عنهم خلافت خلفاي ثلاث را باطل ميدانستند و با عقيده راسخ در ركاب امام علي (ع) بودند وجنگيدند .

وفي كنزالعمال علي بن ابيطالب باب حطة من دخل منه كان مؤمنا و من خرج منه كان كافرا و قال اخرجه
الدارقطني في الافراد و ذكره المناوي في فيض القدير و قال في الشرح يعني انه سبحانه وتعالي كما جعل لبني اسرائيل دخولهم الباب متواضعين خاشعين سببا للغفران جعل لهذه الامة مودة علي عليه السلام والاهتداء بهداه وسلوك سبيله و توليه سببا للغفران و دخول الجنان و نجاتهم من النيران و المراد بخرج منه خرج عليه و اقول مقتضي هذا الحديث و شرحه من المناوي ان من خرج علي علي عليه السلام كافر و هو كذلك .

عبدالرحمن نا الفضل بن موسى عن وكيع عن الأعمش عن أبي وائل عن حذيفة قال قال النبي صلى الله عليه وسلم لعلي جعلتك علما فيما بيني وبين أمتي فمن لم يتبعك فقد كفر.تاريخ دمشق

اى على ! من تو را به عنوان نشانه اى بين خود و امتم قرار دادم هركس از تو پيروى نكند كافر است

البته نصوصي كه درباره روساي فتنه و اركان منافقين رسيده است حساب فريب خوردگان ومستضعفين را كمي متمايز ميكند .

خیر البریه;367998 نوشت:

با سلام

فهم معاني كلمات اساس مباحث است ! كلمه اخ كه معني برادر دارد در قرآن كريم هم استعمال شده است :

وپاسخ قاطع امام سجاد (ع) به سائل : في كتاب الاحتجاج للطبرسي " رحمه الله " عن علي بن الحسين عليهما -
السلام حديث طويل وفيه : ولقد علمت صاحبة الجدب والمستحفظون من آل
محمد ان أصحاب الجمل وأصحاب صفين وأصحاب النهروان لعنوا على لسان النبي
الامي صلى الله عليه وآله وقد خاب من افترى ، فقال شيخ من اهل الكوفة : ياعلي بن
الحسين ان جدك كان يقول : اخواننا بغوا علينا ؟ فقال علي بن الحسين : اما تقرء
كتاب لله : " والى عاد اخاهم هودا " فهم مثلهم نجا الله عزوجل هودا والذين معه وأهلك
عادا بالريح العقيم .



[=comic sans ms]سلام علیکم

با تشکر از شما

[=comic sans ms]همچنین حضرت لوط قومش را كه لواط كار بوده اند برادر خوانده است

إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَ لا تَتَّقُونَ (شعراء/161)

آنگاه كه برادرشان لوط به آنها گفت: آيا [از زشتكارى‏] نمى‏پرهيزيد؟

يا حضرت صالح برادر قوم مشرك خود خوانده شده است:

إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ (شعراء/142)

آنگاه كه برادرشان صالح به آنان گفت: آيا [از شرك به خدا] نمي پرهيزيد؟

پس اين تعبير حضرت هم با اقتداي به قرآن است.

نقل قول:

عبدالرحمن نا الفضل بن موسى عن وكيع عن الأعمش عن أبي وائل عن حذيفة قال قال النبي صلى الله عليه وسلم لعلي جعلتك علما فيما بيني وبين أمتي فمن لم يتبعك فقد كفر.تاريخ دمشق

اى على ! من تو را به عنوان نشانه اى بين خود و امتم قرار دادم هركس از تو پيروى نكند كافر است


[=comic sans ms][=microsoft sans serif]قال: في هذا الحديث مجاهيل. (مختصر تاریخ ج 18 ص19)

علی مع الحق;368105 نوشت:
قال: في هذا الحديث مجاهيل. (مختصر تاریخ ج 18 ص19)

با سلام وتشكر از شما

ابتدا ببينيم كه رسم نواصب همواره بر تضعيف بيجاي اخبار مناقب اهل بيت عليهم السلام است :

أخرج الحافظ ابن عساكر بترجمته عليه السلام: " أخبرنا أبو القاسم علي بن إبراهيم النسيب، أنبأنا أبو بكر أحمد بن علي الخطيب، أخبرني أبو الفرج الطناجيري، أنبأنا عمر بن أحمد الواعظ، أنبأنا محمد بن محمود الأنباري بالبصرة، أنبأنا محمد بن القاسم بن هاشم، أنبأنا أبي، أنبأنا عبد الصمد بن سعيد أبو عبد الرحمن، أنبأنا الفضل بن موسى، عن وكيع، عن الأعمش، عن أبي وائل، عن حذيفة، قال: قال النبي صلى الله عليه [وآله] وسلم لعلي: جعلتك علما فيما بيني وبين أمتي، فمن لم يتبعك فقد كفر ".
ثم قال ابن عساكر: " من بين الفضل والواعظ مجاهيل لا يعرفون "
قلت:
وهذا منه سهو، إن لم يكن تجاهلا، كما هي عادتهم في قبال مناقب أمير المؤمنين!! وذلك لأن محمد بن محمود الأنباري - وهو شيخ أبي حفص عمر بن أحمد بن شاهين الواعظ الحافظ - مترجم في تاريخ الخطيب، قال: " محمد بن محمود الأنباري، حدث عن علي بن أحمد بن

النضر الأزدي، ومحمد بن الحسن بن الفرج الهمذاني، ومحمد بن حنيفة ابن ماهان الواسطي، ومحمد بن القاسم بن هاشم السمسار. روى عنه أبو حفص ابن شاهين، ذكر أنه سمع منه بالبصرة " (1).
ومحمد بن القاسم بن هشام، هو: أبو بكر السمسار، ترجم له الخطيب، قال: " حدث عن أبيه... وكان ثقة " (2).
وأبوه: القاسم بن هاشم، ترجم له الخطيب أيضا، قال: "... روى عنه ابنه وأبو بكر ابن أبي الدنيا، ووكيع القاضي، ويحيى بن صاعد، وأبو عبيد ابن المؤمل الناقد، والقاضي المحاملي، ومحمد بن مخلد.
وكان صدوقا " (3).
وأما عبد الصمد بن سعيد، الراوي عن الفضل بن موسى البصري، مولى بني هاشم، المتوفى سنة 264، فأظنه: عبد الصمد بن سعيد الكندي الحمصي، المتوفى سنة 324، ترجم له الذهبي ووصفه ب‍ " المحدث الحافظ " (4).
1و 2و 3 تاريخ بغداد
-4 سير اعلام نبلاء


ثانيا اين خبر بوسيله احاديث صحيح و معتبر ديگر تقويت ميشود احاديثي مانند :

قال خيثمة : أخبرنا إبراهيم بن سليمان النهمي بالكوفة ، أخبرنا الحسن بن سعيد النخعي ابن عم شريك ، أخبرنا شريك بن عبد الله ، عن ابن اسحاق عن ، أبي وائل شقيق بن سلمة ، عن حذيفة بن اليمان قال : قال رسول الله (صلى الله عليه
وآله) : علي خير البشر ، من أبى فقد كفر . قال ابن عساكر : كذا قال : الحسن بن سعيد ، وإنما هو الحر بن سعيد .ابن عساکر

حداقل درجه اين حديث حسن است .

أخبرنا أبو القاسم بن السمرقندي أنا أبو القاسم بن البسري وأبو طاهر بن القصاري وأبو محمد وأبو الغنائم ابنا علي وأبو الحسين العاصمي وأبو عبدالله النعالي قالوا أنا أبو عمر أنا أبو بكر نا جدي نا الفضل بن دكين نا عيسى يعنيابن عبدالرحمن السلمي حدثني سيار أبو الحكم عن رجل قد سماه قال قال ابن عبس لحذيفة
إن أمير المؤمنين عثمان قد قتل فما تأمرنا قال الزموا عمارا قال إن عمارا لا يفارق عليا قال إن الحسد هو أهلك للجسد وإنما ينفركم من عمار قربه من علي فوالله لعلي أفضل من عمار أبعد ما بين التراب والسحاب وإن عمارا من الأخيار وهو يعلم إن لزموا عمارا كانوا مع علي .تاریخ دمشق

حذیفه بعد از قتل عثمان میگوید با عمار باشید ابن عبس به حذیفه میگوید که عمار از علی جدا نمیشود حذیفه میگوید که حسد جسد را هلاک میکند ! شما از عمار بخاطر دوستیش با علی فرار میکنید در حالیکه بخدا قسم علی از عمار افضل است بیش از فاصله زمین و آسمان !

وحجت را بر همگان با این دو حدیث تمام کرد رضی الله عنه .

فقد أخرج الترمذي في سننه عن زاذان، عن حذيفة، قال: قالوا: يا رسول اللّه لو استخلفت، قال: إن أستخلف عليكم فعصيتموه عُذِّبتم، ولكن ما حدَّثكم حذيفة فصدِّقوه و ما أقراكم عبد اللّه فأقروَه.

68 - أخبرنا الحسن بن أحمد بن موسى الغندجاني قال: حدثنا أبو الفتح هلال بن محمد قال: حدثنا إسماعيل بن علي قال: حدثنا علي بن الحسين قال: حدثنا عبد الغفار بن جعفر قال: حدثنا جرير عن الأعمش عن إبراهيم التيمي عن أبيه عن أبي ذر الغفاري قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: ((من ناصب علياً الخلافة بعدي فهو كافرٌ، وقد حارب الله ورسوله، ومن شك في علي فهو كافر)).مناقب ابن مغازلي

23055- من فارق جماعة المسلمين شبرًا أخرج من عنقه ربقة الإسلام والمخالفين بألويتهم يتناولونها يوم القيامة من وراء ظهورهم ومن مات من غير إمام جماعة مات ميتة جاهلية (الطبرانى عن ابن عمر)
أخرجه الطبرانى (12/440 ، رقم 13604) قال الهيثمى (5/220) : فيه حسين بن قيس وهو ضعيف .
23056- من فارق عليًّا فارقنى ومن فارقنى فقد فارق الله (الطبرانى عن ابن عمر)
أخرجه الطبرانى (12/423 ، رقم 13559) .
23057- من فارقك يا على فقد فارقنى ومن فارقنى فقد فارق الله (الحاكم عن أبى ذر)
32973- من أطاعني فقد أطاع الله عز وجل ومن عصاني فقد عصى الله ومن أطاع عليا فقد أطاعني ومن عصى عليا فقد عصاني. "ك - عن أبي ذر".

ومشروح بحث در :

https://sites.google.com/site/hojjah/nefagh.zip

سوال:
امام علی (علیه السلام) درباره کسانی که با او در جمل و صفین و نهروان جنگیدند چه نظری داشت؟
لطفا احادیث زیر را بررسی کنید:

[=Helvetica]عبد الله بن جعفر الحميري في ( قرب الإسناد ) عن ‹ صفحه 83 › هارون بن مسلم ، عن مسعدة بن زياد ، عن جعفر ، عن أبيه ان عليا ( عليه السلام ) لم يكن ينسب أحدا من أهل حربه إلى الشرك ولا إلى النفاق ، ولكنه كان يقول : هم إخواننا بغوا علينا.[=Helvetica]جَعْفَرٌ، عَنْ أَبِيهِ: أَنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلَامُ كَانَ يَقُولُ لِأَهْلِ حَرْبِهِ‏:«إِنَّا لَمْ‏ نُقَاتِلْهُمْ‏ عَلَى‏ التَّكْفِيرِ لَهُمْ، وَ لَمْ‏ نُقَاتِلْهُمْ‏ عَلَى‏ التَّكْفِيرِ لَنَا، وَ لَكِنَّا رَأَيْنَا أَنَّا عَلَى حَقٍّ، وَ رَأَوْا أَنَّهُمْ عَلَى حَقٍّ
[=Helvetica]

پاسخ:
با سلام و عرض ادب

کارشناس گرامی و دوستان محترم مطالب ارزنده ای بیان فرمودند در تکمیل سخنان ایشان عرض می شود:

1) روایت مذکور که از کتاب :«قرب الاسناد» نقل گردیده هر چند که راویان آن ثقه اند؛[1] اما چنین روایتی خبری واحد، در مساله ای اعتقادی است؛[2] و مباحث اعتقادی با اخبار واحد قابل اثبات نمی باشند؛ چه رسد به اینکه مخالفی از روایات فریقین نیز در مقابل آن باشند.

2) در کتب اعتقادی شیعه بر اساس روایات فریقین حکم بر کفر محارب با امیر المؤمنین علیه السلام و حکم بر فسق مخالفین با آن حضرت شده است.

مرحوم شیخ صدوق در کتاب اعتقادات می فرمایند:
«واعتقادنا فيمن قاتل عليا - عليه السلام - قول النبي صلى الله عليه وآله وسلم : ( من قاتل عليا فقد قاتلني ، ومن حارب عليا فقد حاربني ، ومن حاربني فقد حارب الله )».[3]

مر حوم شیخ طوسی در کتاب: «تلخیص الشافی»می فرمایند:
«عندنا: أن من حارب أمير المؤمنين عليه السّلام و ضرب وجهه و وجه أصحابه بالسيف كافر. و الدليل المعتمد فى ذلك: اجماع الفرقة المحقة من الامامية على ذلك، فانهم لا يختلفون في هذه المسألة على حال من الأحوال».[4]

مرحوم علامه ی حلی نیز در کتاب:«کشف المراد...» می فرمایند:

«المحارب لعلي عليه السلام كافر لقول النبي صلى الله عليه وآله وسلم : حربك يا علي حربي ، ولا شك في كفر من حارب النبي صلى الله عليه وآله وسلم . وأما مخالفوه في الإمامة فقد اختلف قول علمائنا فيهم ، فمنهم من حكم بكفرهم لأنهم دفعوا ما علم ثبوته من الدين ضرورة وهو النص الجلي الدال على إمامته مع تواتره ، وذهب آخرون إلى أنهم فسقة وهو الأقوى» .

بنابراین حکم محاربین آنحضرت از دیدگاه اعتقادی شیعه کفر بوده است؛ اما با این حال به واسطه ی رعایت برخی مصالح،[5] حکم به اسلام ظاهری و فقهی آنها شده است ولو اینکه اعتقادا حکم چنین افرادی کفر خواهد بود. بنابراین با وجود چنین اعتقادی که مستفاد از اخبار فریقین است اعتنایی به این اخبار شاذ نخواهد شد.

3) بنابراینکه چنین اخباری را پذیرا باشیم می گوئیم: دراین خبر آمده که حضرت فرموده اند: «هم اخواننا بغوا علینا»، از تعبیر اخواننا،[6] فهمیده می شود این افراد به واسطه ی شبهه با امام علی علیه السلام وارد جنگ شده بودند، و قائل به حلیت خون مسلمانان و حلال بودن امر حرامی نبوده اند،( همچنان که در خبر دیگر می فرمایند ما و آنها خود را بر حق می دانستیم[7] و قائل به کفر یکدیگر نبودیم) اما با این حال امام می فرمایند که این افراد باغی بر امام بودند؛ لذا هر چند به خاطر شبهه حکم ظاهری اسلام بر آنها بار بوده اما احکام «بغاة» بر آنها صادق خواهد بود.

باغى در لغت به كسى مى‏ گويند كه چيزى را طلب كند يا از حد خود تجاوز نمايد و ظلم و فساد كند.[8] و در اصطلاح باغى به كسى گفته مى‏ شود كه از اطاعت امام عادل و بر حق سرپيچى‏ نمايد و بر ضد او خروج كند که در این صورت خون‏هاى باغيان و متجاوزان كه در اين راه ريخته مى ‏شود و اموالى از آنها كه از بين مى ‏رود، هدر است، که احکام آن در کتب فقهی آمده است. البته در کتب اهل سنت تنهاخوارج مصداق بغاة دانسته شده اند که خود قابل تامل است؟!

4) در اینجا بیان سخن شارح معتزلی خالی از لطف نخواهد بود وی در رابطه با اصحاب جمل و صفین می گوید:

اما اعتقاد ما درباره كسانى كه با على علیه السلام جنگ و بر او خروج كرده اند چنين است كه براى تو مى گويم : آنان كه در جنگ جمل شركت كرده اند، به عقيده ياران ما همگان در هلاك افتاده اند، غير از عايشه و زبير و طلحه كه رحمت خدا بر ايشان باد و اين بدان سبب است كه آنان توبه كرده اند؛ و اگر توبه ايشان نبود در مورد آنان هم به سبب اصرارى كه بر ستم داشتند حكم به آتش مى شد.

اما سپاه شاميان كه در صفين شركت كردند، به عقيده اصحاب ما همگان در هلاك افتاده اند و براى هيچيك از ايشان به چيزى جز آتش حكم نمى شد، زيرا بر ستم خويش اصرار ورزيدند و بر همان حال مردند؛ و اين حكم در مورد همگان چه پيروان و چه سالارهاى آن قوم است .اما خوارج بر طبق خبرى كه از پيامبر صلی الله علیه وآله نقل شده و مورد اجماع است از دين بيرون رفته اند و اصحاب ما در اين مساءله كه آنان از دوزخيانند هيچ اختلافى ندارند.[9]

موفق باشید.



[/HR][1] . البته گروهی از فقها در سند کتاب قرب الاسناد تشکیک دارند؛ لذا این کتاب در نزد آنها دارای اعتبار مستقلی نمی باشد و از احادیث آن تنها به عنوان شواهد و توابع استفاده می نمایند؛ و به خبری که منحصرا در آن باشد عمل نمی نمایند.

[2] .که از نظر محتوای ظاهری به واسطه ی مخالفت با اخبار دیگر شاذ محسوب می گردد.

[3].الاعتقادات فی دین الامامیة، الصدوق، ص105.

[4].تلخیص الشافی، ج4، ص131.

[5]. مرحوم مجلسی در بحار ، ج8، ص368می فرمایند:« ...أنا نحكم بأن من لم يتحقق له التصديق المذكور كافر في نفس الامر ، والحكم بإسلامه إنما هو في الظاهر ، فموضوع الحكمين مختلف فلا منافاة . ثم قال : المراد بالحكم بإسلامه ظاهرا صحة ترتب كثير من الأحكام الشرعية على ذلك ، والحاصل أن الشارع جعل الاقرار بالشهادتين علامة على صحة إجراء أكثر الأحكام الشرعية على المقر كحل مناكحته والحكم بطهارته وحقن دمه وماله وغير ذلك من الأحكام المذكورة في كتب الفروع ، وكأن الحكمة في ذلك هو التخفيف عن المؤمنين لمسيس الحاجة إلى مخالطتهم في أكثر الأزمنة والأمكنة واستمالة الكافر إلى الاسلام ، فإنه إذا اكتفي في إجراء أحكام المسلمين عليه ظاهرا بمجرد إقراره الظاهري ازداد ثباته ورغبته في الاسلام ...

[6] . البته باید توجه نمود که تعبیر برادر در این روایت دلالت بر اصلاح حال اهل جمل ندارد؛ فرات بن ابراهيم كوفى از يحيى بن مساور نقل مى‏ كند كه گفت: «مردى از اهل شام نزد على بن الحسين علیه السلام آمد و پرسيد: آيا شما على بن الحسين علیه السلام هستيد؟ فرمود: آرى. گفت: پدرت مؤمنان را كشت. على بن الحسين علیه السلام گريست و سپس صورتش را پاك كرد و گفت: واى بر تو، چگونه يقين كردى كه او مؤمنان را كشته است؟ گفت: به اين گفته او: «برادران‏، بر ما ستم كردند، پس ما بر ستمشان با آنان جنگيديم.» فرمود: آيا قرآن مى‏خوانى؟ گفتم: مى‏ خوانم. فرمود: آيا اين سخن خدا را شنيده‏ اى: و به سوى عاد برادرشان هود را ... و به سوى مدين برادرشان شعيب را ... و به سوى ثمود برادرشان صالح را». گفت: بلى، فرمود: آيا برادر خانوادگى‏شان بود يا برادر دينى ‏شان؟ گفت: برادر خانوادگى ‏شان. فرمود: اندوهم را بر طرف كردى، خداوند اندوهت را برطرف كند».)تفسیر فرات کوفی، ص:144).

[7]. محاربین امیر المؤمنین علیه السلام اگر واقعا خود را بر حق می دانستند ناشی از جهل آنها بوده است؛ لذا حضرت با این کلام در صدد حفظ خون انها می باشند زیرا در غیر این صورت حکم آنها کفر فقهی خواهد بود.

[8] . لسان العرب، ج 14، ص 75- 78- 79؛ و مجمع البحرين، ج 1، ص 53- 55.

[9]. شرح نهج البلاغة،ابن ابی الحدید، ج1،ص9.«واما القول في البغاة عليه والخوارج ، فعلى ما أذكره لك : اما أصحاب الجمل فهم عند أصحابنا هالكون كلهم الا عائشة وطلحة والزبير ، (رحمهم الله ) فإنهم تابوا ، ولولا التوبة لحكم لهم بالنار لإصرارهم على البغي . واما عسكر الشام بصفين فإنهم هالكون كلهم عند أصحابنا لا يحكم لأحد منهم الا بالنار ، لإصرارهم على البغي وموتهم عليه ، رؤساؤهم والاتباع جميعا . واما الخوارج فإنهم مرقوا عن الدين بالخبر النبوي المجمع عليه ، ولا يختلف أصحابنا في أنهم من أهل النار»..

موضوع قفل شده است