معجزه !

تب‌های اولیه

33 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
معجزه !

با سلام خدمت شما دوست گرامی و کارشناس محترم
امروزه هم میبینیم که افراد زیادی هستند که کارهای خارق عادت انجام میدهند که انسان عادی نمی تواند انجام دهد. لذا بنده هم همین سوال را دارم که چرا کاری که مردم عادی قادر به انجام آن نیستند دلیل صدق ادعای نبوت است؟ این قاعده را از کجا آورده اید؟ به نظر بنده هم باید ابتدا همین قاعده اثبات گردد بعد از آن نبوت اثبات میشود.
به عنوان مثال مرتاضان و یا کسانی که با در اختیارگرفتن ارواح خبیثه وشیطانی ( اینطورمیگویند از صحت آن بی اطلاعم ) قادر به انجام یک سری اعمال خارق عادت میشوند.

[="darkgreen"]هوالعالم

بستگی داره ما چه عملی رو معجزه بدانیم !

از طرفی این معجزات درخواست مردم آن زمان و مکان بوده و هست

نه که بگیم هر معجزه گر ظاهری میتونه پیامبر الهی باشه!
ولی هر پیامبر الهی میتونه معجزه گر واقعی باشه !
به اذن خدا و برای خدا
یعنی در راه هدایت و معرفت ...
نه همه اش برای کسب شهرت و قدرت و ثروت !

باید دید زمان و مکان چه چیزی طلب میکنه

بله منم دیدم که یک جادوگر تلویزیونی
توی پارک یک حیوان مرده پیدا میکنه و با گرم کردنش دوباره زنده اش میکنه و همه حیرت میکنند !
اما خوب میدونم که این ظاهره امره !
چون پرنده از قبل با داروی بیهوشی , بیهوش شده و برای اینکار اماده شده
و در این مکان قرار گرفته ... تا طی یک نمایش یک حقه باز با عناوین مختلف معروف بشه .

قدرت و حامی شیطانی فنا پذیر و کذب بوده و هست
قدرت و حامی رحمانی همیشگی و جاوید و غیر قابل انکار خواهد بود.

در مورد نقل قول ها از قدرت فلانی و فلانی
قبول کنیم که هیچی بالاتر از خدا نیست
وقتی با نگاه حق به مساله نگاه کنید رشته های ناحق پنبه میشه
ولی رشته های حق با نگاه ناحق پنبه نمیشه ...[/]

من هم یک سوال در این باره دارم، مرجع تشخیص اینکه یک عمل، واقعا معجزه بوده چه کسی است؟

مثلا یک هواپیما هم برای افرادی که علم و آگاهی ندارند، یک معجزه است. یک تلویزیون هم همینطور، تلفن همراه هم همینطور. چه مرجعی قراره تشخیص بده که یک عمل خارق العاده، واقعا یک معجزه است یا اینکه صرفا یک عمل ناشناخته که مخاطبان علم فهم و تشخیص آن را ندارند؟

مرتاض هندي کسي هست که با چشماش قطار را نگه داشت
کساني هستن که طير الارض ميکنن, کساني هستن که رو اب راه ميرن, اشخاصي هم هستن که به سنگ دست ميزنن طلا ميشه
ميتونم بپرسم فرق معجزه با اين حرکات چيست ؟

شهامت;332122 نوشت:
مرتاض هندي کسي هست که با چشماش قطار را نگه داشت
کساني هستن که طير الارض ميکنن, کساني هستن که رو اب راه ميرن, اشخاصي هم هستن که به سنگ دست ميزنن طلا ميشه
ميتونم بپرسم فرق معجزه با اين حرکات چيست ؟

دوست گرامی در چند پست قبل ویژگیهای معجزه رو گفتم.با دقت اون پست رو دوباره بخون.

باغ بهشت;332129 نوشت:

دوست گرامی در چند پست قبل ویژگیهای معجزه رو گفتم.با دقت اون پست رو دوباره بخون.

عجب !!!!!!!
دوست عزيز اتفاقا جا داره بگم چون من پست شما را خوندم اينا را گفتم
شما گفتيد کار مرتاض بي نظير نيست, پس نگه داشتن قطار اگه بي نظير نيست چيه
حضرت موسى عصا را تبديل به مار کرد و اون مرتاض با چشماش قطار را نگه داشت ,حضرت موسى به سنگ زد سنگ تبديل به چشمه شد, کسي ديگه مياد به سنگ دست ميزنه طلا ميشه, حضرت سليمان جنيان را تحت سلطه خودش در اورد, اين کارا افراد ديگه هم ميکنن
حالا سوال اينجاست شما از کجا فهميديد اين کار بي نظير نيست

فاطمیون 18;332133 نوشت:
1 - پس پیغمبران قبلی را کی تایید میکنه؟
2 - شواهد مدعی ساز چیا هستند؟
3 - راه سوم چیه؟

اگه یه آقایی بیاد و ندا سر بده ان بقیه الله.
و کارخارق العاده ای انجام بده و سر برسه و تمام احکام اسلامی رو هم بلد باشه.
از کجا میفهمید مدعی کاذب است یا حقیقی؟

مهمترین دلیل اثبات نبوت پیامبران بینه است که همه ی پیامبران بلا استثناء داشتند.اگرپیغمبر دلیلی برای اثبات رسالت خود نداشته باشه نقض غرض میشه و انگیزه برای هدف خدا ایجاد نمیشه . ادعا:بشر ارتباطش با عالم بالا فقط از یک طریق ممکنه و اون طریق انبیاء است.اهل ریاضت نهایتا به چیزی میرسد که خودش زحمت کشیده ولی به درد دیگری نمیخورد؛زیرا الهام غیبی چیزی نیست که وقتی مطرح شود طرف مقابل یقین پیداکند. الهام:القلء مفهوم،نور،پیام....بشریت برای اینکه سعادت خود را در یک مسیر واحد طی کند هی چاره ای ندارد جز اینکه از طریق انبیا سعادتش رو پیدا کنه...اولین راه تصدیق نبوت و تصریح آخرین پیامبر نسبت به (مثال:حضرت عیسی نسبت به حضرت موسی)...یعنی در کتب پیشینیان و در احادیث نام او ذکرشده باشد...آیه 146 بقره+20 انعام...................این دو ایه اینطور میفرماید که اگر پیغمبر بین عده ای از اهل کتاب قرار بگیره اهل کتاب میشناسنش.البته این راه عمومیت ندارد زیرا مشرکین که از اهل کتاب نیستند و به کتاب ایمان ندارند !!!پس باید دنبال راه بعد برویم.توضیح راه دوم:وقتی فردی مشرک باشد(یعنی از اهل کتاب نباشه):مجموعه قرائن در این راه میتواند شواهدی باشد که آن شواهد به کسیکه قلب سلیم دارد کمک کند تا ادعای او را بپذیرند.برای ارائه ادعای نبوت حتی وجود یک باور غلط در سابقه یک نبی باعث میشه که ادعای او پذیرفته نشود.یکی از راههای اثبات انبیا پاکی آنهاست؛به عبارت دیگر یعنی همون عصمت!البته این راه هم عمومیت ندارد به دو دلیل:1)حضرت آدم وقتی رو زمین اومد انسانی روی زمین نبود که سابقه نیکویی داشته باشد تا تبلیغ کند.2)برخی از پیامبران مامور بودند به سمت قوم و ققبیله ای بروند که آن قوم را نمیشناختند و آن قوم از سابقه آن پیامبر خبر نداشتند.....راه سوم معجزه است که در بین راههای اثبات نبوت از عمومیت برخورداره و همه ی پیامبران معجزه داشتند.

شهامت;332140 نوشت:
عجب !!!!!!!
دوست عزيز اتفاقا جا داره بگم چون من پست شما را خوندم اينا را گفتم
شما گفتيد کار مرتاض بي نظير نيست, پس نگه داشتن قطار اگه بي نظير نيست چيه
حضرت موسى عصا را تبديل به مار کرد و اون مرتاض با چشماش قطار را نگه داشت ,حضرت موسى به سنگ زد سنگ تبديل به چشمه شد, کسي ديگه مياد به سنگ دست ميزنه طلا ميشه, حضرت سليمان جنيان را تحت سلطه خودش در اورد, اين کارا افراد ديگه هم ميکنن
حالا سوال اينجاست شما از کجا فهميديد اين کار بي نظير نيست

اشتباه شما در معنای بی نظیر است!!!بی نظیر به این معنا که کسی نتونه آن عمل مرتاض و ساحر را انجام بده.آیا شما تا به حال شنیدید که کسی معجزات انبیاء را بتونه انجام بده؟اما عمل مرتاضان و ساحران رو اگه من وشما زیر نظر یک استاد آشنا به امور سحر باشیم فرا میگیریم و میتونیم بعد از اینکه تعلیم دیدیم آن عمل را انجام دهیم.

فاطمیون 18;332138 نوشت:
اتفاقا سوال دوست خوبم به جا بود.
هنوز فرق معجزه و سحر مشخص نشد.
چگونه بشه این دو از هم جداکرد هم مشخص نشد.

یه راه حل آسونتر اینکه:برای اینکه بفهمید فردی ساحر است یا واقعا از سمت خدا اومده باید ازش معجزه بخواهیم.به این معنا که ما بگیم فلان کار را انجام بده و او انجام دهد.کار مرتاضها و ساحران اینگونه است که فقط میتونند اون کاری که خودشون تمرین کردند رو انجام بدن.این یعنی محدودیت کاری دارند ولی انبیاء محدودیت ندارند و حتی در زندگینامه برخی از انبیا میخونیم که مردم ازش معجزه خواستند و آنها در دم انجام دادند.

دوست عزیز شما قران رو قبول داری یا نه؟

باغ بهشت;332146 نوشت:

اشتباه شما در معنای بی نظیر است!!!بی نظیر به این معنا که کسی نتونه آن عمل مرتاض و ساحر را انجام بده.آیا شما تا به حال شنیدید که کسی معجزات انبیاء را بتونه انجام بده؟اما عمل مرتاضان و ساحران رو اگه من وشما زیر نظر یک استاد آشنا به امور سحر باشیم فرا میگیریم و میتونیم بعد از اینکه تعلیم دیدیم آن عمل را انجام دهیم.

حضرت سليمان جنيان را تحت سلطه داشت, اين کار را بعضي از مرتاضين و جادو گران هم ميکنن
در زمان حضرت موسى افرادي بودن که چوب دستي هايشان را تبديل به مار ميکردن و حضرت موسى عصاي خود را که بعضي ها ادعا ميکنن حضرت موسى در سحر قوي تر بود
بعضي از پيامبرا معجزء داشتن که رو اب راه برن, اين کار را نيز مرتاضين ميکنن
پس بعضي از کارهاي پيامبران را نيز مرتاضين ميکنن
شما گفتيد که هر پيامبر با توجه به زمان خود کارايي ميکرد
اگه يه روز مرتاض هندي بگه من پيامبرم و معجزم در اين زمان اينکه با چشمم جلوي اجسامو بگيرم, طير الارض کنم, رو اب راه برم, انرژي درماني کنم و... شما چطور دروغ اين فرد را بر ملا ء ميکنيد ؟

آیه 59 اسراء : " وما منعنا ان نرسل باالایات الا ان کذب بها الاولون ....و ما نرسل بالایات الا تخویفا" .....این آیه جواب شمارو میده.

شهامت;332157 نوشت:
حضرت سليمان جنيان را تحت سلطه داشت, اين کار را بعضي از مرتاضين و جادو گران هم ميکنن
در زمان حضرت موسى افرادي بودن که چوب دستي هايشان را تبديل به مار ميکردن و حضرت موسى عصاي خود را که بعضي ها ادعا ميکنن حضرت موسى در سحر قوي تر بود
بعضي از پيامبرا معجزء داشتن که رو اب راه برن, اين کار را نيز مرتاضين ميکنن
پس بعضي از کارهاي پيامبران را نيز مرتاضين ميکنن
شما گفتيد که هر پيامبر با توجه به زمان خود کارايي ميکرد
اگه يه روز مرتاض هندي بگه من پيامبرم و معجزم در اين زمان اينکه با چشمم جلوي اجسامو بگيرم, طير الارض کنم, رو اب راه برم, انرژي درماني کنم و... شما چطور دروغ اين فرد را بر ملا ء ميکنيد ؟

گفتم که مرتاضان عملشون محدوده!!!نهایتا اون چیزایی که تمرین کردن رو انجام میدن.

بگو از آیه چی متوجه شدی؟اینو بگو

باغ بهشت;332159 نوشت:

گفتم که مرتاضان عملشون محدوده!!!نهایتا اون چیزایی که تمرین کردن رو انجام میدن.

شما از کجا فهميديد که عمل مرتاضا محدوده ولي عمل پيامبران محدود نيست
بعدشم اگه مرتاض هندي بگه من پيامبرم مرتاض نيستم شما چطور ثابت ميکنيد که طرف مرتاضه

شماها پاسخهایی که میدم رو درست نمیخونید و هی سوال تکراری میپرسید !!!

فرق اعمال مرتاضان و معجزه در چیست؟ برخى پدیده‏هاى این جهان از راه اسباب و عللى تحقّق مى‏یابند كه با آزمایش‏هاى گوناگون مى‏توان آنها را شناخت؛ مانند: بیشتر پدیده‏هاى فیزیكى، شیمیایى، زیستى و روانى. امّا برخى كارها را نمى‏توان با اسباب و علل یا آزمایش‏هاى حسى شناخت؛ زیرا امورى غیر عادّى در پدید آمدن این گونه كارها مؤثر است؛ مانند: كارهاى شگفت انگیزى كه مرتاضان انجام مى‏دهند كه متخصصان علوم مختلف گواهى مى‏دهند این كارها براساس قوانین علوم تجربى تحقّق نمى‏یابند و آنها را امور خارق‏العاده مى‏نامند. جادو مرتاض امور خارق‏العاده ، دو قسم اند: یكى ، آنهایى كه هر چند اسباب و علل عادى ندارند، اما اسباب غیر عادى آنها كم و بیش در اختیار بشر قرار مى‏گیرد ؛ یعنى مى‏توان با آموزش و تمرین‏هاى ویژه‏اى به آنها دست یافت ؛ مانند: كارهاى مرتاضان. دیگر، كارهاى خارق العادى است كه فقط به اذن خاص خداوند تحقق مى‏یابند. (آیت اللَّه مصباح یزدى، آموزش عقاید، درس بیست و چهارم.) تعریف فشرده اى از سحر در این که سحر چیست و از چه تاریخى به وجود آمده است، بحث هاى فراوانى وجود دارد. مشکل است تاریخ معیّنى بتوان براى آن تعیین کرد؛ ولى مى توان گفت: سحر در اصل به معناى: «هر کار و هر چیزى است که سرچشمه آن پنهان باشد» و معمولا به کارهاى خارق العاده اى مى گویند که با استفاده از وسایل مختلف انجام مى شود و هدف از آن اغفال و فریب مردم است. گاهى از عوامل تلقینى در آن استفاده مى کنند، یعنى با تلقین هاى قوى و مؤثر؛ مسائلى را در نظر عوام منعکس مى کنند که واقعیّتى ندارد و گاه از تردستى و خدعه و نیرنگ و به اصطلاح چشم بندى بهره مى گیرند. به این ترتیب که بینندگان را سرگرم مسائلى کرده سپس با سرعت و مهارت چیزهایى را جابه جا و دگرگون مى سازند که به بینندگان هرگز متوجّه این جابجایى و دگرگونى ها نشوند؛ بلکه آن را یک خارق عادت مى پندارند. گاهى از خواصّ ناشناخته فیزیکى و شیمیایى بعضى از اجسام، یا مسائلى مربوط به چگونگى تابش نور از زوایاى مختلف بهره مى گیرند؛ به طورى که بینندگان، امور خارق عادتى را در برابر خود مى بینند که از اسرار آن بى‌خبرند. خلاصه آنکه آنها از طریق ارتباط با ارواح و کمک گرفتن از شیاطین، امور خارق العاده اى را انجام مى دهند و همه اینها در مفهوم جامع لغوى کلمه «سحر» درج است. اعمالی که از مرتاضین دیده می شود با معجزه چه فرقی دارد؟ کارهاى مرتاضان غالبا که از طریق تمرین هاى شاقّ و تمرکز نیروهاى روحى و جسمى انجام مى گیرد را نیز مى توان نوعى سحر شمرد؛ هر چند گاهى آن را خارق عادتى در برابر سحر قرار مى دهند. به هر حال انجام این امور، از سوى بعضى از انسان ها غیر قابل انکار است. مهم آن است که ویژگى هاى معجزات و سحر و خارق عادات مرتاضان را در نظر بگیریم، تا تفاوت آن با معجزات انبیاء کاملاً روشن شود. معجزات چون از سوى خدا است نیاز به تعلیم و تربیت خاصّى ندارد در حالى که سحر و ریاضت هاى ساحران همیشه مسبوق به یک رشته تعلیم و تمرین هاى مستمر است به گونه اى که اگر شاگرد به خوبى تعلیمات استاد را فرا نگرفته باشد ممکن است در مجلسى که در حضور مردم تشکیل مى دهد به خوبى از عهده آن بر نیاید و رسوا شود تفاوت روشن میان معجزه و سحر قرآن مجید با تعبیرات دقیقى به تفاوت میان سحر و معجزه اشاره کرده است: «قالَ مُوسى ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ اِنَّ اللّهَ سَیُبْطِلُهُ اِنَّ اللّهَ لایُصْلِحُ عَمَل الْمُفْسِدینَ : موسى گفت آنچه را شما آوردید سحر است، خداوند به زودى آن را ابطال مى کند، چرا که خداوند عمل مفسدان را اصلاح نمى نماید.» (یونس/ 81) در جاى دیگر در خطابى که خداوند به موسى(علیه السلام) کرده، مى فرماید: «نترس تو، برترى: لاتَخَفْ اِنَّکَ اَنْتَ الاَْعْلى» و سپس مى افزاید: «وَاَلْقِ ما فى یَمینِکَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا اِنَّما صَنَعُوا کَیْدُ ساحِر وَلایُفْلِحُ السّاحِرُ حَیْثُ اَتى: چیزى را که در دست دارى بیفکن تمام آنچه را آنها ساخته اند مى بلعد، چرا که آنچه آنها ساخته اند تنها مکر ساحر است، و ساحر هر جا بیاید رستگار نخواهد شد.» (طه 68 و 69) به عبارتی می توان گفت که : 1- معجزات، متکّى به نیروى الهى است، در حالى که سحر و خارق عادت ساحران و مرتاضان از نیروى بشرى سرچشمه مى گیرد؛ لذا معجزات بسیار عظیم و نامحدود است در حالى که سحر و خارق عادت مرتاضان محدود مى باشد. به تعبیر دیگر آنها فقط کارهایى را انجام مى دهند که تمرین کرده اند و براى انجام آن آمادگى دارند؛ اما هر کارى که به آنها پیشنهاد شود انجام نمى دهند؛ و تاکنون دیده نشده است که مرتاض یا ساحرى بگوید: من آماده ام که هرچه بخواهید انجام دهم، چرا که هر کدام در رشته اى تمرین و آگاهى دارند. 2ـ معجزات چون از سوى خدا است نیاز به تعلیم و تربیت خاصّى ندارد در حالى که سحر و ریاضت هاى ساحران همیشه مسبوق به یک رشته تعلیم و تمرین هاى مستمر است به گونه اى که اگر شاگرد به خوبى تعلیمات استاد را فرا نگرفته باشد ممکن است در مجلسى که در حضور مردم تشکیل مى دهد به خوبى از عهده آن بر نیاید و رسوا شود. به تعبیر دیگر معجزات الهى در هر لحظه اى و بدون هیچ سابقه اى ممکن است انجام گیرد؛ در حالى که خارق عادات بشرى امورى هستند که به طور تدریجى و با مرور زمان نسبت به آنها آشنایى و مهارت حاصل مى شود و هیچ گاه به طور دفعى و ناگهانى انجام پذیر نیستند.

درباره ساحران عصر سلیمان یآدور می شود: (یعلمون الناس السحر... فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه) (بقرة / 102):شیاطین سحر را به مردم می آموختند... و مردم نیز از آن دو ملک، مطالبی می آموختند که به واسطه آن میان زن و شوهر جدایی می انداختند. در داستان فرعون و موسى (علیه السلام) نیز به این مسأله اشاره شده که فرعون ساحران را متّهم مى کند که موسى (علیه السلام) بزرگ شما است و او اسرار سحر را به شما تعلیم داده است «اِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذى عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ»؛ (سوره طه، آیه 71) (مسلّماً او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است). درباره ساحران عصر سلیمان یآدور می شود: (یعلمون الناس السحر... فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه) (بقرة / 102): شیاطین سحر را به مردم می آموختند... و مردم نیز از آن دو ملک، مطالبی می آموختند که به واسطه آن میان زن و شوهر جدایی می انداختند. 3- طریق دیگر براى شناخت معجزات الهى از خارق عادات بشرى، مقایسه حال آورندگان این دو است. آورندگان معجزه از سوى خدا مأموریت هدایت مردم را دارند لذا اوصافى متناسب با آن را دارند؛ در حالى که ساحران و کاهنان و مرتاضان، نه مأمور هدایتند و نه چنین اهدافى را دنبال مى کنند و هدف آنها معمولا یکى از امور سه گانه زیر است: - اغفال مردم ساده لوح. - کسب شهرت در میان توده عوام. - کسب درآمد مادّى از طریق سرگرم ساختن مردم. هنگامى که این دو گروه (پیامبران و ساحران و مانند آنها) وارد میدان مى شوند، هرگز نمى توانند براى مدّت طولانى منویّات و اهداف خود را مکتوم دارند؛ چنانکه ساحران فرعونى قبل از آن که وارد میدان شوند از فرعون درخواست اجر و پاداش مهم کردند و او هم به آنها وعده اجر مهمّى داد: «قَالُوا اِنَّ لَنَا لَأََجْراً اِنْ کُنَّا نَحْنُ الْغالِبینَ ـ قَالَ نَعَمْ وَ اِنَّکُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ».(سوره اعراف، آیات 113 و 114) «وَ مَا اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ اَجْر»: من براى این (دعوت،) هیچ پاداشى از شما نمى طلبم .(سوره شعراء، آیه 109) " این تعبیر در چندین آیه قرآن مجید درباره چندین پیامبر آمده است ." اینم آیات...

هعي من يه چيز ميگم شما يه چيز ديگه جواب ميدين
شما با هيچ يک از اين حرفاتون نميتونيد ثابت کنيد که اگه مرتاض هندي بگه من پيامبرم و امدم مردم را نجات بدم,دروغ او را بر ملا کنيد
مرد از پيامبران خيلي معجزات ديگه ميخواستن ولي پيامبران ميگفتن اگه ما براي شما معجزاتي را که ميگوييد را هم بياوريم بازشما ايمان نمياوريد, خوب اين نشون ميده که پيامبران نيازي نيست همان معجزه هايي را که مردم ميگويند بياورند پس اگه شما به اون مرتاض هم بگوييد که فلان معجزء. را بياور و اون مرتاض نتونه بياره اونوقت به شما ميگه اگه من اين معجزء را هم بياورم باز شما ايمان نمياوريد, ومن با اوردن همين مقدار حجت را بر شما تمام کردم
اين يعني اينکه باز شما نميتونيد دروغ اين مرد را روشن کنيد

اینم پاسخ دیگه:انبیاء با مردمی برخورد میکردند که مردم از انها طلب دلیل و بینه میکردند.حالا اینهایی که طلب بینه میکردند دو گروه بودند:1)افرادی که دنبال هدایت بودند...2)افرادیکه بهانه جو و معاند بودند و منظورشان پذیرش حق نبود بلکه منظورشان عاجزکردن پیغمبر مدعی بود.منظورشان به تاخیر انداختن تبلیغ بود....به همین خاطره که پیامبران در پاسخ عده ای که ازشون معجزه میخواستند معجزه ارائه نمیدادند زیرا قبلا به آنها دلایل روشن و معجزات آشکار ارائه دادن اما انها هدفشان پذیرش حق نبود و دائما بهانه جویی میکردند.

[="Black"]

دوست خوبمون جناب باغ بهشت به نکات خوبی درباره معجزه اشاره کردن...دیگه مشکل کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :khandeh!:

فاطمیون 18;332493 نوشت:
اگر شخصی بیاید و بگویید من حضرت مهدی (عج) هستم. تمامی احکام اسلامی را بلد باشد. و برای معجزه = طی العرض کند ، با انرژی درمانی بیمارهای صعب العلاج را درمان کند ، با چشم مانع از حرکت قطار و هواپیما شود ، به سنگ دست بزند و سنگ طلا شود ، گروهی از جنیان را احظارکند و به وسیله آنان کارهای عجیبی بکند و اگر بگویید بازهم معجزه بیاور بگوید من باهمین تعداد معجزه حجت را برشما تمام کردم(مانند تمامی پیغمبران دیگر) با این تفاسیر شما از کجا می فهمید شخص مدعی کاذب است یا مدعی حقیقی!؟

سلام مجدد.
اتفاقا مطلب بنده در راستای موضوع تاپیک و البته در راستای سوال شما بود. اگر کمی به مطالب بنده التفات می کردید پاسخ خود را می یاقتید. بنده پاسخ سوال شما را از طریق برداشت خودم از سخن خود شما دادم.
پاسخ بنده :
اگر معجزه به عنوان دلیل صدق مدعای نبوت زیر سوال رود تنها ابزاری که بوسیله آن حجت خدا شناخته می شود عقل انسان است. اگر پای عقل به میان آید دیگر نیاز بشر به دین از بین می رود و عقل او را هدایت می کند. فلذا لزوم ارسال رسل زیر سوال می رود و از طرف خدا بودن تمام مدعیان نبوت متزلزل می گردد.
حالا متوجه شدید سخن بنده در راستای سوال شما بود.

با سلام خدمت شما دوست گرامی.

فاطمیون 18;332624 نوشت:
اولا بنده بابت صحبتی که در چند پست قبل خطاب به شما داشتم عذر خواهی میکنم. ثانیا بنده این پست شما را که فرمودید قبلا هم گفتید ندیدم که بازهم معذرت میخواهم.

خواهش می کنم. داریم بحث دوستانه می کنیم.
فاطمیون 18;332624 نوشت:
سوال : آیا قدرت تفکر و تعلق را خدا در وجود آدمی ننهاد که استفاده از آن باعث نقض دین شود و گمراهی مردم را در پی داشته باشد! پس اگر عقل نباشد چگونه فرق سحر و معجزه را تشخیص دهیم!؟

متوجه سوال شما نشدم. در کل نظر بنده این است. با متزلزل شدن معجزه که صدق مذعای پیامبران است به این نتیجه می رسیم که اگر دینی هم وجود داشته باشد ناشی از اراده خدا نیست. ناشی از اراده بشر است. لذا برخورد بشر هم با دین باید مانند سایر مکاتب بشری دیگر بر مبنای عقل باشد. در نتیجه تنها حجت موجود برای بشر عقل اوست.
فاطمیون 18;332624 نوشت:
حتما میدونید در روایات اومده امام زمان (عج) که ظهور میکنه علما میان نزد امام زمان و از او دلیل امامت را میپرسند و دلیل ظهور و دلایل اثبات خودش را و هیچ معجزه ای در کار نیست. زیرا امام نیاز به معجزه ندارد.اگر امام نیاز به معجزه داشت واقعه کربلا پیش نمیامد و....

فعلا که بنده هر چی گشتم و تامل کردم دلیلی برای نبوت و دین نیافتم حالا امامت جای خود. حال اگر امام زمانی وجود داشته باشد و بیاید بنده هم مانند همان علما ( سوء تفاهم نشه بنده خودمو عالم نمی دونم. ) می روم و از او دلیل می خواهم اگر قانعم کرد به او ایمان می آورم.
فاطمیون 18;332624 نوشت:
سلمان فارسی به محض دیدن رسول خدا(ص) به ایشان ایمان آوردند.

می توانید بگویید حجت خدا چه شکلیه که اگه ما کسی رو دیدیم که اون شکلی بود بهش ایمان بیاوریم!!! عزیز من این حرف یعنی چه؟ اصلا به ما چه که سلمان چجوری ایمان آورد؟ هر کسی رو تو قبر خودش می خوابونن. هر کسی یه جور ایمان می آره. این که حجت نمی شه برا دیگری!
فاطمیون 18;332624 نوشت:
امام زمان چگونه خود را اثبات میکند و مردم با چه چیز و چه معیاری میتوانند بفهمند مدعی امام زمان(عج) است؟

با براهین عقلی.
هر کس با معیار عقل خوذش قانع شد باید به او بپیوندد. خدا هم اون دنیا ( در صورت وجود ) او را بر اساس عقلش حساب و کتاب می کنه و انتظاری بیشتر از وسع عقلیش از او نداره.
و من الله توفیق

یه نکته دوستان گرامی:
معجزه فقط مختص انبیاء است و ائمه معجزه ندارند بلکه دارای کرامت میباشند

فاطمیون 18;332493 نوشت:

فرض سوال:
اگر شخصی بیاید و بگویید من حضرت مهدی (عج) هستم. تمامی احکام اسلامی را بلد باشد.
و برای معجزه = طی العرض کند ، با انرژی درمانی بیمارهای صعب العلاج را درمان کند ، با چشم مانع از حرکت قطار و هواپیما شود ، به سنگ دست بزند و سنگ طلا شود ، گروهی از جنیان را احظارکند و به وسیله آنان کارهای عجیبی بکند و اگر بگویید بازهم معجزه بیاور بگوید من باهمین تعداد معجزه حجت را برشما تمام کردم(مانند تمامی پیغمبران دیگر) واگر بازهم معجزه بیاورم باز میگویید معجزه بیاور.

با این تفاسیر
شما از کجا می فهمید شخص مدعی کاذب است یا مدعی حقیقی!؟

سلام به شما دوست عزیز :Gol:

نظر من :

اگر در این زمان , شخصی بگوید من مهدی ع هستم , اگر معجزه نشون داد به نظرم واسم کافی نیست و یا به قول دوستمون کرامتی داشتند و غیره... .

درواقع معجزه دلگرمیه خوبی میتونه باشه اما صرفا شاید کافی نباشه , و باید به سخنان اون شخص گوش کرد و دید مسیر فکریش چی هست چه میگوید. آیا به سوال های مختلف جواب های خوب و قانع کننده ای میدهد.

در رابطه با مرتاض و ساحر و جادوگر و غیره... که قدرت هایی دارند و کارهایی انجام میدهند , اول اینکه این اشخاص کارهای زننده ای انجام میدهند تا به مقام هایی برسند , و اصلا نیاز به فکر کردن هم نداره و کمی اطراف ایشان باشیم متوجه می شویم چه جور انسان هایی هستند.

و نکته ی بعد اینکه کارهای ایشان را با تمرین می شود انجام داد و کافیه باهاشون باشید.
و نکته ی بعدی اینکه بیماران روحی هستند , و اغلب بی دین و حتی به سوالات ابتدایی هم پاسخ نمیتوانند بدهند و هدایتگر که دیگه اصلا نیستند.

و ایشان باید به این کارها برای همیشه ادامه دهند تا قدرت هایی که به دست آورده اند رو از دست ندهند.

( البته جای توضیح هست ولی خارج می شیم)

ادامه...

اینجاست که یک پیامبر واقعی دعوتش و صحبت هایش و معجزاتش مثل خورشید برای همه آشکار است , حتی اگر معجزه ای هم نداشته باشد باز هم روشن است.

در حال حاضر(یعنی این زمان ما) که من به قران و ائمه ع معتقد هستم , گوش میدم ببینم سخنانش(یعنی کسی که ادعا کرده) قرانی هست یا خیر. منطقی و حدیثی هست یا خیر. آیا گفته هایش مثل یا در راستا یا بهتر از ائمه ع هست یا خیر.

و در آخر از بین این شخص که ادعا کرده و دیگران که تکذیبش میکنند و یا دیگر اشخاصی که ادعا کرده اند , بهترین (سخن ) رو انتخاب میکنم .

به هر حال من در حال حاضر تصور میکنم چه معجزه نشان دهد چه ندهد , باید حتما علم و دانش و سخنان او را نیز بررسی کرد.

توجه شود که من راجعبه این زمان صحبت میکنم , یعنی(در حال حاضر) قبول نمیکنم شخصی بیاید بگوید الان پیامبر جدید هستم اینم معجزه ی من دریا رو باز کردم. خیر قبول نمیکنم و اگر [="Blue"]صرفا [/]واسه این کارش قبول کنم , یک کار احمقانه ی واقعی هست.

راجعبه امام مهدی ع نظرم اون هست و باید بررسی شود و معجزه و کرامت در کنار آن دلگرم کننده است.

عده ای هستند که همین الان می گویند اگر امام زمان ع بیاد مثلا عصا مار کنه یا ماه رو نصف کنه , بازم ایمان نمیارم چون شاید سحری بزرگ(و High level) باشه. این شخص دیگه معجزه براش فایده ای نداره , پس باید دنبال راهی جز معجزه باشه واسه شناختن فرستاده خدا.

وَأَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِن جَاءتْهُمْ آيَةٌ لَّيُؤْمِنُنَّ بِهَا قُلْ إِنَّمَا الآيَاتُ عِندَ اللّهِ وَمَا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءتْ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿انعام ۱۰۹﴾

با نهايت اصرار سوگند به خدا ياد كردند كه اگر نشانه‏اي (معجزهاي) براي آنها بيايد حتما به آن ايمان مي‏آورند بگو معجزات از ناحيه خدا است (و در اختيار من نيست كه به ميل شما معجزه بياورم) و شما نمي‏دانيد كه , آنها پس از آمدن معجزات (باز) ايمان نمي‏آورند!

از صحبت های دوستان من استفاده میکنم و این فقط نظر من بود.

موفق باشید

شریعت عقلانی;332546 نوشت:
سلام مجدد.
اتفاقا مطلب بنده در راستای موضوع تاپیک و البته در راستای سوال شما بود. اگر کمی به مطالب بنده التفات می کردید پاسخ خود را می یاقتید. بنده پاسخ سوال شما را از طریق برداشت خودم از سخن خود شما دادم.
پاسخ بنده :
اگر معجزه به عنوان دلیل صدق مدعای نبوت زیر سوال رود تنها ابزاری که بوسیله آن حجت خدا شناخته می شود عقل انسان است. اگر پای عقل به میان آید دیگر نیاز بشر به دین از بین می رود و عقل او را هدایت می کند. فلذا لزوم ارسال رسل زیر سوال می رود و از طرف خدا بودن تمام مدعیان نبوت متزلزل می گردد.
حالا متوجه شدید سخن بنده در راستای سوال شما بود.

عجب!!!!!!
جا داره بگم معجزه زير سوال نميره چون در اثبات نبوت و امامت معجزه شرط لازم است ولي کافي نيست و يکي ديگر از معيارهاي شناخت عقل هست پس قرار نيست معجزه زير سوال بره که از نظر شما تنها ابزار عقل شود
گفتيد اگه پاي عقل به ميان ايد ديگر نياز بشر به دين از بين ميرود, که اين حرف شما کاملا بي معنيه چون عقل و دين با هم تعارضي ندارن که اگه دين باشه عقل نميتونه باشه, اتفاقا دين اومده که عقل از بين نره, تفکر از بين نره, و اولين ايات قرآنم در رابطه با علم اموزيه و عقل به تنهايي نميتونه انسان را هدايت کنه چون دين همون عقله و اسلامم کاملا دين عقلي هستش
عجب!!!!!! حالا بر فرض محال اگه معجزه زير سوال بره و با عقلم پيش بريم باز ارسال رسل زير سوال نميره و خدايي بودن پيامبران متزلزل نميشه چون اصلا پيامبران اومدن که با بيفکري مبارزه کنن نه با عقل
من بقيه را نميدونم که ايا متوجه شدن سوال شما در چه راستايي بود ولي احساس ميکنم من متوجه شدم شما اصلا هدفتون چيه
يه پيش نهاد دارم براتون!!!!!!!
اسم خودتونو از شريعت عقلاني به شريعت انکاري تغير دهيد بيش تر بهتون مياد

شهامت;332868 نوشت:
عجب!!!!!!
جا داره بگم معجزه زير سوال نميره چون در اثبات نبوت و امامت معجزه شرط لازم است ولي کافي نيست و يکي ديگر از معيارهاي شناخت عقل هست پس قرار نيست معجزه زير سوال بره که از نظر شما تنها ابزار عقل شود
گفتيد اگه پاي عقل به ميان ايد ديگر نياز بشر به دين از بين ميرود, که اين حرف شما کاملا بي معنيه چون عقل و دين با هم تعارضي ندارن که اگه دين باشه عقل نميتونه باشه, اتفاقا دين اومده که عقل از بين نره, تفکر از بين نره, و اولين ايات قرآنم در رابطه با علم اموزيه و عقل به تنهايي نميتونه انسان را هدايت کنه چون دين همون عقله و اسلامم کاملا دين عقلي هستش
عجب!!!!!! حالا بر فرض محال اگه معجزه زير سوال بره و با عقلم پيش بريم باز ارسال رسل زير سوال نميره و خدايي بودن پيامبران متزلزل نميشه چون اصلا پيامبران اومدن که با بيفکري مبارزه کنن نه با عقل
من بقيه را نميدونم که ايا متوجه شدن سوال شما در چه راستايي بود ولي احساس ميکنم من متوجه شدم شما اصلا هدفتون چيه
يه پيش نهاد دارم براتون!!!!!!!
اسم خودتونو از شريعت عقلاني به شريعت انکاري تغير دهيد بيش تر بهتون مياد

کی گفته که معجزه برای اثبات امامت هم به کار میره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!

معجزه فقط برای اثبات نبوت به کار میره!!!

باغ بهشت;332877 نوشت:

کی گفته که معجزه برای اثبات امامت هم به کار میره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!

معجزه فقط برای اثبات نبوت به کار میره!!!

خيلي دوست داشتم جملم را با دوست عزيز شروع کنم ولي نميشه
اما اصل مطلب شما قبول داريد امامان کرامت دارن ولي قبول نداريد امامان معجزه دارن که اولش برام عجيب بود ولي کمي که فکر کردم ديدم دليلش اينه که شما به نظر معني اين دو را نميدونيد ولي من بهت ميگم که دفعه بد بدوني
کارهای خارق العاده ای که مقرون به دعوی نبوت باشد معجزه و بدون ادعای نبوت، کرامت نامیده می شود. بنابراین کرامت به کارهای خارق العاده ای اطلاق می شود که به وسیله بنده صالح خدا و بدون ادعا ظاهر می شود و دلیل و برهانی الهی است که با اذن خداوند بر عموم مردم یا بعضی از خواص ظاهر می شود و توسط آن، مقام امامت اثبات شده و در دل ها استقرار یافته و اندیشه ها و نقشه های مخالفین و منکرین تحت الشعاع قرار گرفته و حجت الهی بر مردم شناخته می شود. چنانکه خداوند فرموده است: «لیهلک من هلک عن بینة و یحیی من حی عن بینة »؛ «تا آن ها که هلاک و گمراه می شوند، از روی اتمام حجت باشد; و آن ها که زنده و هدایت می شوند از روی دلیل روشن باشد.» البته در اصطلاح حدیث به کارهای خارق العاده ائمه علیهم السلام معجزه نیز گفته می شود.
اگه دوست داشته باشي من برات هم معجزه امامان را مياورم و هم افراد ديگر

با سلام خدمت شما دوست گرامی.

شهامت;332868 نوشت:
جا داره بگم معجزه زير سوال نميره چون در اثبات نبوت و امامت معجزه شرط لازم است ولي کافي نيست و يکي ديگر از معيارهاي شناخت عقل هست پس قرار نيست معجزه زير سوال بره که از نظر شما تنها ابزار عقل شود

چرا کسی که دارای قدرتی است که دیگران نیستند یکی از نشانه های پیامبران است؟ گفتید یکی از ابزارها معجزه است و یکی عقل. خوب کدام عقل؟ یعنی اگر کسی از شخصی معجزه دید و با عقل ناقصش هم به این نتیجه رسید که او پیامبر است می توان گفت که او واقعا پیامبر است؟
می دانید بهاییان هم معتقدند که رهبرشان پیامبر است و از جانب خدا و اتفاقا آنها هم با عقلشان به این نتیجه رسیدند و همین عقلشان هم ملاک حساب و کتاب در آن دنیا است. لذا به اعتقاد بنده نه عقل می تواند تشخیص دهد که فردی از جانب خداست و نه دیدن معجزه. به طور کلی نمی توان از جانب خدا بودن فردی را ثابت کرد. لذا انسان باید قولها را بر اساس عقلش بسنجد و قبول یا رد کند و به آنها عمل. حال می خواهد قولها از جانب مدعی نبوت باشد یا از جانب هر شخص دیگری.
شهامت;332868 نوشت:
گفتيد اگه پاي عقل به ميان ايد ديگر نياز بشر به دين از بين ميرود, که اين حرف شما کاملا بي معنيه چون عقل و دين با هم تعارضي ندارن که اگه دين باشه عقل نميتونه باشه, اتفاقا دين اومده که عقل از بين نره, تفکر از بين نره, و اولين ايات قرآنم در رابطه با علم اموزيه و عقل به تنهايي نميتونه انسان را هدايت کنه چون دين همون عقله و اسلامم کاملا دين عقلي هستش

البته در بسیاری جاها احکام و دستورات دین بر عقل منطبق است ولی در بسیاری جاها هم خیر که البته اینجا مجال بیانش نیست. اصولا علمای دیندار هم مدعی این نیستند که تمام احکام و دستورات دین بر عقل منطبق است. بلکه معتقدند جاهایی که بر عقل منطبق نیست باید تعبدی پذیرفت. لذا این سخن شما که می گویید تمام دین با عقل بشر انطباق دارد نظر شخصی شماست و علما و حتی خود پیامبران و امامان هم این سخن را به طور مطلق قبول ندارند.
شهامت;332868 نوشت:
حالا بر فرض محال اگه معجزه زير سوال بره و با عقلم پيش بريم باز ارسال رسل زير سوال نميره و خدايي بودن پيامبران متزلزل نميشه چون اصلا پيامبران اومدن که با بيفکري مبارزه کنن نه با عقل

اینکه یکی از دعوت های پیامبران دعوت به تفکر و تامل و تعقل است شکی نیست. در بسیاری از آیات قرآن هم این به عینه قابل مشاهده است. خوب البته غیر پیامبران هم زیادند که دعوت به عقلانیت کرده اند. بحث ما سر این نیست. بحث سر این است که آیا آنها از جانب خدا آمده اند؟ اگر قرار است ملاک قبول سخنان پیامبران و غیر پیامبران برای ما عقلمان باشد پس چه فرقی است بین پیامبران و غیر پیامبران؟ چه فرقی دارد که فرد مدعی از جانب خدا باشد یا نباشد؟ مگر قرار نیست ما با عقلمان بسنجیم و قبول یا رد کنیم؟
شهامت;332868 نوشت:
من بقيه را نميدونم که ايا متوجه شدن سوال شما در چه راستايي بود ولي احساس ميکنم من متوجه شدم شما اصلا هدفتون چيه يه پيش نهاد دارم براتون!!!!!!! اسم خودتونو از شريعت عقلاني به شريعت انکاري تغير دهيد بيش تر بهتون مياد

خواهش می کنم از اصول گفتگو خارج نشوید و اخلاق گفتگو را رعایت کنید.

شریعت عقلانی;332894 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی.

چرا کسی که دارای قدرتی است که دیگران نیستند یکی از نشانه های پیامبران است؟ گفتید یکی از ابزارها معجزه است و یکی عقل. خوب کدام عقل؟ یعنی اگر کسی از شخصی معجزه دید و با عقل ناقصش هم به این نتیجه رسید که او پیامبر است می توان گفت که او واقعا پیامبر است؟
می دانید بهاییان هم معتقدند که رهبرشان پیامبر است و از جانب خدا و اتفاقا آنها هم با عقلشان به این نتیجه رسیدند و همین عقلشان هم ملاک حساب و کتاب در آن دنیا است. لذا به اعتقاد بنده نه عقل می تواند تشخیص دهد که فردی از جانب خداست و نه دیدن معجزه. به طور کلی نمی توان از جانب خدا بودن فردی را ثابت کرد. لذا انسان باید قولها را بر اساس عقلش بسنجد و قبول یا رد کند و به آنها عمل. حال می خواهد قولها از جانب مدعی نبوت باشد یا از جانب هر شخص دیگری.

البته در بسیاری جاها احکام و دستورات دین بر عقل منطبق است ولی در بسیاری جاها هم خیر که البته اینجا مجال بیانش نیست. اصولا علمای دیندار هم مدعی این نیستند که تمام احکام و دستورات دین بر عقل منطبق است. بلکه معتقدند جاهایی که بر عقل منطبق نیست باید تعبدی پذیرفت. لذا این سخن شما که می گویید تمام دین با عقل بشر انطباق دارد نظر شخصی شماست و علما و حتی خود پیامبران و امامان هم این سخن را به طور مطلق قبول ندارند.

اینکه یکی از دعوت های پیامبران دعوت به تفکر و تامل و تعقل است شکی نیست. در بسیاری از آیات قرآن هم این به عینه قابل مشاهده است. خوب البته غیر پیامبران هم زیادند که دعوت به عقلانیت کرده اند. بحث ما سر این نیست. بحث سر این است که آیا آنها از جانب خدا آمده اند؟ اگر قرار است ملاک قبول سخنان پیامبران و غیر پیامبران برای ما عقلمان باشد پس چه فرقی است بین پیامبران و غیر پیامبران؟ چه فرقی دارد که فرد مدعی از جانب خدا باشد یا نباشد؟ مگر قرار نیست ما با عقلمان بسنجیم و قبول یا رد کنیم؟

خواهش می کنم از اصول گفتگو خارج نشوید و اخلاق گفتگو را رعایت کنید.


بله من گفتم يکي از ابزارها معجزه است و يکي ديگر از انها عقل است, پس من راهاي شناخت را محدود به اين دو نکردم
بالاخره کسي که مدعي است از سمت خدا امده بايد چيزي بلد باشه که از عهده کسي بر نياد
شما مطمئن هستيد که بهاييان با عقلشان به اين نتيجه رسيدن ؟
عجب!!!!! شما يه جا مدعي هستيد با عقل نميتوان شناخت و جايي ديگه ميگيد که نقل قولها را بايد با عقل سنجيد
من نگفتم تمام دين با عقل انطباق دارد من گفتم دين اسلام عقل گراست و يکي از راهاي شناخت پيامبران سنجش کارها و اعمال انها با عقل است بعدشم منبع حرف پيامبران و امامان را در رابطه با اينکه دين همش عقلي نيست را بياوريد تازشم شما از کجا فهميديد کساني که چنين حرفي زدن پيامبران و اماماني هستند که از جانب خدا امدن
وقتي کسي که ادعا ميکنه من از سمت خدا امدم و معجزه مياره يکي از کاريي که شما بايد بکنيد اينه که حرفها و کارهاي مدعي را با عقل بسنجيد و فرق پيامبر با کسي که با عقل مي سنجد در اين است که پيامبر به شما راه و روش زندگي کردن, فکر کردن درباره خدا,و راه سعادت را به شما نشان مي دهد جا داره يه داستان بگم
زماني که پيامبر اسلام حضرت محمد مصطفى (ص)بت هاي, بت پرستان را شکست رو به بت پرستان کرد و گفت برويد و بيانديشيد که من چگونه بت هاي شما را شکستم و انها قادر نبودن از خود دفاع کنند, و اگر خواستيد به دىن اسلام روي اوريد اجازه نداريد همان گونه که بت ها را به خدايي بر گزيديد خداي واحد را نيز به همان شکل بر گزينيد و بايد در رابطه با اسلام بينديشيد و تفکر کنيد ان گاه به دين اسلام بپيونديد
و اما در اخر جا داره بگم من حرف ضد اخلاق نزدم, فقط يه پيش نهاد به شما دادم

مرتاض‌ها نه تنها اهل معصیت، بلکه اهل کفر و شرکت هستند. لذا نتیجه می‌گیریم که انجام هر کار خاص یا خارق‌العاده‌ای، دلیل بر معرفت و ایمان الهی نیست. به قول استادی: اگر کسی نگاه به مار یا عقربی کرد و «یا علی ع» گفت و آن جانور خشک شد، هیچ تعجب نکن و گمان مبر که حتماً از مقامات خاص معنوی برخوردار است. او اگر «یا شمر» هم می‌گفت، آن مار یا عقرب خشک می‌شد. چرا که این یک صنعت است. و گرامیان باید به این نکته‌ی مهم، آن هم در دوره‌ای که دکان و دستگاه برای مرید و مرادبازی و دور کردن اذهان از اعتقادات حقه بسیار شده است، توجه کافی داشته و با دیدن چندتا کار عجیب یا شنیدن چند خبر از امور شخصی خود یا دیگران، فریب این دکان‌داران را نخورند.
انسان دارای «روح» و «جسم» است و هر کدام از این دو، از نیروهای بالفعل و بالقوه‌ی فراوانی برخوردار می‌باشند. علت این که همگان نمی‌توانند از تمامی نیروهای جسمانی یا روحانی خود استفاده کنند، پخش بودن این نیروهاست. پس اگر کسی بتواند قدرت جسمانی یا روحانی خود را متمرکز نماید، حتماً در عضو جسمی یا بعد روحی یا ذهنی تمرکز یافته، تقویت می‌گردد.
مثل قوای جسمانی و روحانی انسان مثل خورشید است. حرارات خورشید بسیار زیاد و سوزاننده است، اما می‌بینیم نه تنها چیزی را نمی‌سوزاند، بلکه مایه انرژی مطبوع و حیات است. حال اگر کسی ذره‌بینی بردارد و یا با سایر وسایل مربوطه بخش کوچکی از این نور و انرژی را از یک نقطه‌ی کانونی خارج نماید، متوجه سوزانندگی آن می‌شود. مثلاً برگ کاغذ یا گیاه یا پوست قرار گرفته زیر آن کانون می‌سوزد و یا در عرصه‌ی علم و تکنولوژی می‌تواند به انرژی خورشیدی دست یابد.
قوای شدید بدنی، بین تمامی اعضا تقسیم شده است، پس اگر فقط بخشی از آن در یک نقطه متمرکز گردد، حتماً نیروی فوق‌العاده‌ای می‌شود. چنان چه در صورت عادی شاهدیم که قدرت دست انسان، حتی ممکن است یک قالب یخ ده سانتی را نتواند بشکند، اما یک رزمی کار با تمرکزی که می‌کند و فریادی که می‌کشد، قوای بسیاری را از سایر اعضا به دست منتقل می‌کند و با ضربه به یک نقطه‌ی مرکزی، ده قالب یخ را می‌شکند – کاری که انسان در شرایط معمولی با یک تبر هم نمی‌تواند انجام دهد. یا یک مرتاض با نگاه چشم خود چنگالی را خم می‌کند و یا ... .
روح انسان نیز مراتبی دارد و هر مرتبه نیز از قوا و استعدادهای فراوان خود برخوردار است. مرتبه‌ی اول «روح بدن» است که به آن «روح حرکت» نیز اطلاق می‌گردد و مرتبه دوم «روح شهوت» است که به آن «روح میل» نیز گفته می‌شود. هم میل به شهوات حیوانی از این روح است و هم میل به پرستش. مرتبه‌ی سوم «روح قدرت» است تا موجود زنده بتواند برای تحقق میل خود عمل نماید. مرتبه‌ی چهارم «روح ایمان» است که اختصاص به موحدین و مؤمنین دارد و مرتبه‌ی پنجم، «روح‌القدس» است که ویژه انبیای الهی (پیامبر اکرم «ص» و اهل بیت «ع») می‌باشد.
چنان چه شاهدیم، سیر حیات در انسان با «حیات نباتی» نطفه آغاز می‌گردد و پس از رشد به حیات حیوانی می‌رسد و پس از رشد به حیات عقلی و ایمانی می‌رسد، اما برخی در همان مرتبه‌ی نباتی یا حیوانی باقی می‌مانند و خداوند متعال آنان را «کالحجر – مانند سنگ» - «کاالانعام – مانند حیوان» اطلاق می‌نماید.
آن چه مرتاض‌ها انجام می‌دهند، همان تمرکز در مرتبه‌ی قوای جسمی و یا در نهایت قوای «شهوانی – حیوانی» است. از این رو کاری نمی‌کنند که مشابه کار دسته‌ای از حیوانات نباشد. مثل قرار گرفتن در بالاتر از سطح زمین، بلند کردن شی‌ای سنگین، دیدن یا شنیدن از فاصله‌ای دور، راه رفتن روی آب، خواندن ذهن طرف مقابل و ... .
اما آن چه مؤمنین و عرفای حق انجام می‌دهند، مبتنی بر قوای روح ایمان است که آنان را بر خود (نفس)، بدن و حتی آن چه در پایین‌تر از مرتبه‌ی وجودی‌ آنان قرار دارد، مسلط می‌نماید.
مؤمنین و عرفا نیز «تمرکز» و تمرین دارند، منتهی تمرکز آنها همان عمل به «لا إله الاّ الله» و «توحید» است. هیچ عملی اعم از مادی یا معنوی انجام نمی‌دهند، مگر آن که هدف و قصد آنها بندگی خداوند متعال است و تمرین‌شان انجام عمل صالح و مخلصانه و نیز مراقب است. بدیهی است نیرویی که این «تمرکز و وحدت همه‌ی قوا و امیال و اهداف» و عمل صالح و خالصانه به انسان می‌بخشد و او را «خلیفة الله» می‌نماید، به مراتب فوق نیرویی است که از وحدت قوای جسمانی یا حیوانی یا ذهن در مرتبه‌ی حیوانی حاصل می‌گردد.

«وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَمٍ يَعقِلُونَ (النحل، 12)


ترجمه: و شب و روز را به خدمت شما گذاشت و خورشيد و ماه و ستارگان به فرمان وى در خدمت شما هستند كه در اين، براى گروهى كه عقل خود را به كار برند عبرت‌هاست‏.

«أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنيرٍ» (لقمان،20)


ترجمه: مگر نمى‏بينيد كه خدا هر چه را كه در آسمان‌ها و زمين هست رام (مسخّر) شما كرد؟ و نعمت‌هاى خويش را آشكارا و نهان بر شما كامل نمود؟ (و باز) بعضى از مردم بدون علم و هدايت و كتاب، در باره خدا مجادله مى‏كنند.

شهامت;332982 نوشت:
شما مطمئن هستيد که بهاييان با عقلشان به اين نتيجه رسيدن ؟

بنده که ابزار دیگری نمی شناسم. اگر شما می شناسید بفرمایید. اصولا هر کسی معتقد است عقاید و باورهایش و اعمالش عقلانی است. البته از نظر عقل خودش.
شهامت;332982 نوشت:
شما يه جا مدعي هستيد با عقل نميتوان شناخت و جايي ديگه ميگيد که نقل قولها را بايد با عقل سنجيد

التفات نفرمودید دوست عزیز. بنده عرض کردم از جانب خدا بودن را نمی توان با عقل درک کرد. ولی هر انسانی باید بر اساس عقلش در این دنیا عمل کند و ملاک حسابرسی خدا هم در آن دنیا همان عقل و معرفتی است که به او داده.
شهامت;332982 نوشت:
من نگفتم تمام دين با عقل انطباق دارد من گفتم دين اسلام عقل گراست و يکي از راهاي شناخت پيامبران سنجش کارها و اعمال انها با عقل است

کدام عقل؟ در روایت است که خضر نبی اعمالی انجام داد که از نظر عقل موسی اعمال بسیار قبیحی بود.
در روایتی دیگر هم یکی از امامان به غلامش دستور به پریدن در آتش داد. اینها با کدام عقل و منطق سنجیده می شوند؟ اگر قرار است هر کس با عقلش اعمال و رفتار دیگران را بسنجد خوب چه فرقی می کند که از جانب خدا باشد یا نباشد؟ اصولا در مورد غیر پیامبران هم همین است. باید اعمال همه انسان ها را با عقل سنجید و اگر درست بود از آن تبعیت کرد.
شهامت;332982 نوشت:
فرق پيامبر با کسي که با عقل مي سنجد در اين است که پيامبر به شما راه و روش زندگي کردن, فکر کردن درباره خدا,و راه سعادت را به شما نشان مي ده

خوب غیر پیامبران هم کم نبودند که این موارد را تعلیم می دادند. یکی از آنها که قبل از ظهور اسلام در جامعه عربستان تبلیغ خداپرستی می کرد عموی خدیجه ورقه ابن نوفل بود. این که دلیل بر از جانب خدا بودن نیست.

شریعت عقلانی;333039 نوشت:
بنده که ابزار دیگری نمی شناسم. اگر شما می شناسید بفرمایید. اصولا هر کسی معتقد است عقاید و باورهایش و اعمالش عقلانی است. البته از نظر عقل خودش.

التفات نفرمودید دوست عزیز. بنده عرض کردم از جانب خدا بودن را نمی توان با عقل درک کرد. ولی هر انسانی باید بر اساس عقلش در این دنیا عمل کند و ملاک حسابرسی خدا هم در آن دنیا همان عقل و معرفتی است که به او داده.

کدام عقل؟ در روایت است که خضر نبی اعمالی انجام داد که از نظر عقل موسی اعمال بسیار قبیحی بود.
در روایتی دیگر هم یکی از امامان به غلامش دستور به پریدن در آتش داد. اینها با کدام عقل و منطق سنجیده می شوند؟ اگر قرار است هر کس با عقلش اعمال و رفتار دیگران را بسنجد خوب چه فرقی می کند که از جانب خدا باشد یا نباشد؟ اصولا در مورد غیر پیامبران هم همین است. باید اعمال همه انسان ها را با عقل سنجید و اگر درست بود از آن تبعیت کرد.

خوب غیر پیامبران هم کم نبودند که این موارد را تعلیم می دادند. یکی از آنها که قبل از ظهور اسلام در جامعه عربستان تبلیغ خداپرستی می کرد عموی خدیجه ورقه ابن نوفل بود. این که دلیل بر از جانب خدا بودن نیست.

چيزي که بهايي ها اونو به عنوان عقل ياد ميکنن عقلي بر اساس برتري طلبي است اصلا مگه ممکنه کسي با عقلي باز و خردي ازاد در باره تمام دينها تحقيق کنه و سراخر بهايى بشه
گفتيد
از جانب خدا بودن را نمي توان با عقل به ان رسيد, پس با اين وضع شما حضرت محمد (ص)را نيز پيامبر نميدانيد
بله هر کس با عقلي که خدا به او داد اون دنيا سوال جواب ميشه حالا ايا خدا به اون طرف با همون عقلش نميگه چرا تو تحقيق نکردي و تدبر نکردي
مگه خدا نگفت افلا يتدبرون القرآن مگه معجزه پيامبران به عنوان يک اتمام هجت نيامد و مگه خدا سر اخر نگفت که ايا تدبر نميکنيد, اگه قرار نيست ما با اين عقل واقعيت را بفهميم پس چرا خدا از ما چنين چيزي را خواست يا نکنه اصلا شما قرآن را هم قبول نداريد
گفتيد کدام عقل, مگه برا شما توضيح هم بدم فايده ى داره
جا داره بگم حضرت خضرم يک ادم بود و با عقل و با عقلي که خدا به او داد تا فکر کند و اينکه حضرت موسى نميفهميد دليلش عجلعه و شتاب و فکر نکردن بود که اين حرف شما دليل نميشه که عقل معيار سنجش و راست و دروغ بر فهميدن پيامبر باشه يا نه
و در رابطه با اون روايت لطفا روايت را کامل بياريد و کاري که اون طرف کرد را بياريد تا بشه روش حرف زد
و اما فرقي که گفتيد در اينه که اگه از سمت خدا باشه باعث سعادت ميشه اگه نباشه باعث هلاکت ميشه
عموي خديجه هم بالاخره همان حرفي را ميزد که پيامبران گذشته ميزدن

موضوع قفل شده است