چه نقدهاي كلي بر دين مسيحيت وارد است؟
تبهای اولیه
با سلام
مسيحيت از اديان زندة جهان است كه در شاخة اديان غربي يا نژاد سامي قرار دارد اين دين با دو دينِ همخانواده خود، اسلام و يهود، از آنجا كه اصل و ريشة خود را به حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ ميرسانند، اديان ابراهيمي ناميده ميشوند كتاب آسماني مسيحيت، كتاب مقدسي است كه داراي دو بخش عهد قديم و عهد جديد است.
عهد جديد شامل بيست و هفت كتاب و رساله است.
معروفترين بخش آن كه در ابتداي اين مجموعه قرار گرفته است، چهار انجيل منسوب به متي، مرقس، لوقا و يوحنا است.
در كتاب عهد جديد، احكام و شريعت دين نيامده و احكام مسيحيت همان است كه در عهد عتيق آمده است.
و به همين جهت است كه عهد قديم در نزد آنها مقدس است.
مسيحيان هيچ يك از قسمتهاي عهد جديد را وحي نميدانند و قائلند كه لزومي نداشته مسيح از خود كتابي به جا بگذارد، چون «خداوند ما عيسي مسيح كلمه پاك خدا و در وي تمامي خزائن حكمت و علم مخفي بود.»[1]
از آنجا كه متن كتاب هر ديني، مهمترين منبع شناخت و بررسي آن دين است، نقطه شروع نقد ما دربارة مسيحيت، كتاب مقدس آنهاست.
تعارض آموزههاي انجيل
درميان مطالبي كه انجيلها بيان ميكنند، تناقضهاي فراواني وجود دارد.[2] سه انجيل همنوا (انجيل متي، انجيل مرقس و انجيل لوقا) تنها پنجاه و دو درصد مطالب آنها با هم منطبق است.
و انجيل يوحنا به طور كلي با آن سه تا متفاوت و تنها هشت درصد مطالبش با آنها مطابقت دارد.[3]
مسيحيت در ابتدا وجود تناقض در كتاب مقدس خود را نميپذيرفت. اولين بار در قرن هجدهم ميلادي بود كه آنها حاضر به اعتراف درباره وجود تناقض در كتاب خود شدند.[4]
بيان ديدگاههاي معارض از سوي انجيلها، سبب شده كه صاحبنظران دربارة اعتبار آنها به عنوان يك سند تاريخي معتبر به ديدة شك و ترديد بنگرند.[5]
دوگانگي نظام عقيدتي
هر ديني داراي يك نظام عقيدتي است. اين نظام عقيدتي، بايد با آموزههاي كتاب مقدس آن دين هماهنگ باشد. مسيحيت فاقد يك نظام الهيات هماهنگ با مجموعة كتابهاي مقدس است.
در اينجا ما شاهد دو نظام عقيدتي هستيم كه هر يك با بخشي از كتاب مقدس مطابقت دارد.
الف) نظام الهياتي كه براساس الوهيت مسيح است. مؤسس اين نظام، پولس است. رسالههاي پولس، انجيل يوحنا و رسالههاي او اساس آن را تشكيل ميدهند «ورازل كلمه بود، كلمه با خدا بود و كلمه خود خدا بود... پس كلمه انسان شد و در ميان ما ساكن گرديد.»[6] :Sham:
ب)نظام الهياتي كه بر اساس بندگي مسيح است. مؤسس آن حواريون عيسي و در رأس آنها پطري مي باشد، اين گروه پس از سال 70 ميلادي اهميت خود را از دست دادند.[7] :Sham:
سه انجيل همنوا، كتاب اعمال رسولان، رسالههاي يعقوب، پطري، يهودا و مكاشفه يوحنا اساس اين نظام را تشكيل ميدهند. :Sham:
نقد الهيات الوهيتي
الهيات الوهيتي با آموزههاي اصيل مسيح، مخالف است. اين پولس حواري بود كه چنين بدعتي را در دين مسيح ايجاد نمود. وي آنچنان تغيير و تحولي در مسيحيت ايجاد نمود كه به عنوان مؤسس دوم اين دين شناخته شده است.[8]
قائل شدن مقام الوهيت براي عيسي، با عقل نيز ناسازگار است. عقل آدمي نميتواند بپذيرد كه وجود نامحدودي، در جسم موجود محدودي حلول كند. اعتقاد به الوهيت، با آموزههاي تمام اديان مخالف است. تمام اديان الهي بر بندگي و رسالت پيامبران از ناحيه خداوند،تأكيد داشتهاند.
تثليث (اقانيم سهگانه)
براساس اعتقادنامه شوراي كليسا كه در سال 325 م، در شهر نيقيه (در كنار تنگه بُسفر) منعقد گرديد، مسيحيان بايد به سه اقنوم، اب، ابن و روحالقدس معتقد باشند. «نظريه تثليث حاكي از وجود يك خداوند در سه شخص ميباشد.»[9]
نقد تثليث
عقيده تثليث، از ناحيه پولس وارد مسيحيت شده است،[10] و بعدها شوراي كليسا آن را رسميت بخشيد. چنين عقيدهاي نه تنها با آموزههاي اصيل مسيحيت، بلكه با مباني تمام اديان آسماني كه اولين اصل مسلم خود را دعوت به توحيد دانستهاند، كاملاً در تضاد است.
خردستيزي تثليث كاملاً آشكار است. زيرا يك چيز محال است در عين حال كه يكي است، سه چيز باشد.[11]
اشرافيت كليسا
پس از رسميت يافتن مسيحيت در سال 383 م. 7 كليساي روم به عنوان كليسايي كه پايهگذار آن پطري حواري و معلم آن پولس بوده است؛ از اهميت خاصي برخوردارند،[12] به طوري كه تشكيلات كليسا، شباهت تامي به تشكيلات دولتي پيدا نمود.[13] و از آن پس بود كه كليسا، سازمان، فلسفه و نظام حقوقي روم را به خدمت خود گرفت.[14] و قرون وسطي شاهد ابعاد گستردهاي از فساد كليسا در زمينههاي مختلف بود.[15]
نقد اشرافيت كليسا
كليسا بايستي به عنوان يك نهاد ديني، در خدمت بيان و تفسير احكام الهي و سنگر محكمي در برابر انحرافات ديني و اخلاقي باشد. اشرافيت كليسا، باعث دور شدن كليسا از اهداف اولية دين مسيح شده است.
همين امر باعث شد كه برخي راه نجات دين خود را در ترك جامعه و خزيدن به گوشه عزلت يافتند.[16]
و يكي از عوامل مهم ظهور پروتستان، همين استبداد كليسا بود. تا آنجا كه لوتر گفت: «مقصود از كليساي حقيقي، هيچگونه تشكيلات خاصي نيست، بلكه آن همان اتصال بين مؤمنان، تحت رياست و رهبري عيسي است، و تنها قوة حاكم كه ميان عيسويان حاكم مطلق است همانا كتاب مقدس ميباشد.»[17]
رهبانيت مسيحي
پس از رسميت يافتن دين مسيح از ناحيه امپراطور وقت روم، كنستانتين در سال 383 م. براساس دستورات پولس، كه مؤمنان عيسوي شايسته را كساني ميدانست كه بدون همسر زندگي كنند، رهبانيت مسيحي بوجود آمد.[18] نخستين كسي كه روش رهبانيت را بنياد نهاد، قديس آنتونيوس از اهل مصر بود. راهبان در ديرها و صومعههايي كه غالباً در خارج از شهر قرار داشت به مراقبت و تفكر و رياضت ميپرداختند.
نقد رهبانيت مسيحي
رهبانيتي كه درمسيحيت شكل گرفت، نتيجه دنياگرايي كليسا و مسيحياني بود كه پس از رسميت يافتن دين مسيح اسماً مسيحي بودند.[19] اين نهضت تحت تأثير تعاليم گنوسيها و متكلمان اسكندري شكل گرفت كه دنياي مادي را پليد و جسم و جسمانيات را ناپاك ميدانستند.[20] در حالي كه براساس تعاليم كتب آسماني دنياي مادي مزرعه فعاليت انسان براي برخورداري از سعادت جاودانه است. و پليدي در صورتي بوجود ميآيد كه زندگي مادي در خدمت اجراي مقاصد شيطاني واقع شود. مطلب ديگر اينكه دين براي هدايت و مديريت غرايز طبيعي انسان آمده است نه سركوب آن. ميل به زندگي اجتماعي يك نياز طبيعي در وجود بشر است. و غالب تجردها چون به شكل انفرادي انجام ميشود، ممكن است منجر به ديوانگي شود.[21] و از آنجا كه امور غيرطبيعي دوامي ندارند، در هر دورهاي زندگي رهباني شكل متمايزي يافته است.[22]
تا آنجا كه چنين تفكري در ميان گروههايي كه پس از نهضت پروتستان بوجود آمده، چندان رايج نيست.[23]
مسيحيت و عيساي مصلوب
مسيحيت معتقد است به صليب كشيده شدن عيسي، تاوان گناه همه بشريت است.گناهي كه نسل اندر نسل از آدم به فرزندانش منتقل شده است. اين بود كه پولس رسول نوشت: «و چنانكه در آدم همه ميميرند، در مسيح همه زنده خواهند شد.»[24]
در بررسي نظريه فوق بايد بدانيم كه چنين اعتقادي را پولس رسول وارد مسيحيت كرده است.[25] و در ميان مسيحيت اوليه چنين عقيدهاي وجود نداشته است. اينكه انسان داراي گناه ذاتي باشد با روح تعاليم اديان آسماني ناسازگار است. انبياء الهي از گناه معصوم بوده و نسل بشر داراي زمينه پذيرش راه حق است. از عدالت خداوند دور است كه گناه كسي را به حساب كس ديگري بگذارد. يا فردي را در مقابل گناه ديگري فديه بگيرد انسان مصلوب شدن عيسي را به خاطر اشتباهي بود كه در شناسايي مسيح واقعي رخ داد و عيسي به آسمان برده شد.[26]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 . آشنايي با اديان بزرگ، حسين توفيقي.
2 . تاريخ جامع اديان، جان . بي . ناس.
3 . جهان مذهبي، گروه نويسندگان، ترجمه عبدالرحيم گواهي.
قرآن كريم:
آيا انتظار داريد به (آيين) شما ايمان بياورند با اين كه عدهاي از آنان سخنان خدا را ميشنيدند و پس از فهميدن ان را تحريف ميكردند در حالي كه علم و اطلاع داشتند.
بقره، 75
[1] . ر.ك: تاريخ كليساي قديم، و . م . ميلر، ترجمه علي نخستين، ص 66.
[2] . ر.ك: عيسي، همفري كارپنتر، ترجمه حسن كامشاد، ص 67، طرح نو، دوم، 75 و نيز دربارة مفهوم انجيلها، كري ولف، ترجمه محمد قاضي، ص 17، انتشارات فرهنگ، ندارد.
[3] . ر.ك: دربارة مفهوم انجيلها، ص 25.
[4] . ر.ك: عيسي، ص 36.
[5] . ر.ك: دربارة مفهوم انجيلها، ص 38.
[6] . ر.ك: انجيل يوضا، او 14، همان، 1 و 3، همان، 10: 30 و نيز رساله پولس، كولسيان 1؛ 15.
[7] . ر.ك: مسيحيت و بدعتها، جوان اُ. گريدي، ترجمه عبدالرحيم سليماني اردستاني، ص 43، مؤسه فرهنگي طه، اول، 77، و نيز تاريخ جامع اديان، جان . بي . ناس، علي اصغر حكمت، ص 614 ـ 613.
[8] . ر.ك: تاريخ جامع اديان، جان . بي . ناس، ترجمه علي اصغر حكمت، ص 613، بخش پولس حواري و انتشار مسيحيت در اروپا و نيز جهان مذهبي، گروه نويسندگان، ترجمه دكتر عبدالرحيم گواهي، ص 706، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، اول، 74.
[9] . اديان زنده جهان، رابرت ا. هيوم، ترجمه دكتر عبدالرحيم گواهي، ص 36، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، اول، 69.
[10] . ر.ك: مقارنة الاديان، ج 2 (مسيحيت)،دكتر احمد شكبي، ص 138، مكتبة النهضة الدويه، قاهره، دهم، 98 م.
[11] . ر.ك: خداوند ما عيسي مسيح، جان والوورد، ترجمه مهرداد فاتحي، ص 8، كليساي جماعت رباتي. در منبع مذكور توضيح داده شده است كه چگونه غيرعقلاني بودن آموزه تثليث باعث شده كه تمايل قلبي افراد نسبت به مسيحيت از دست برود.
[12] . ر.ك: تاريخ جامع اديان، جان . بي . ناس، ترجمه علي اصغرحكمت، ص 637.
[13] . ر.ك: تاريخ كليساي قديم، و . م . ميلر، ترجمه علي نخستين، ص 251.
[14] . ر.ك: مسيحيت و بدعتها، جوان اُ. گريدي، ترجمه عبدالرحيم سيلماني اردستاني، ص 111.
[15] . ر.ك: تاريخ جامع اديان، ص 665 و نيز ر.ك: تاريخ تمدن، ويل دورانت، ج 6، (اصلاح دين) ص 30 ـ 20.
[16] . ر.ك: همان، ص 639
[17] . ر.ك: همان، ص 670.
[18] . تاريخ جامع اديان، جان . بي . ناس، علي اصغر حكمت، ص 639.
[19] . ر.ك: مسيحيت و بدعتها، جوان اُ. گريدي، عبدالرحيم سليماني اردستاني، ص 133.
[20] . ر.ك: تاريخ جامع اديان، ص 639.
[21] . تاريخ جامع اديان، جان . بي . ناس، علي اصغر حكمت، ص 639.
[22] . همان، ص 640.
[23] . ر.ك: جهان مذهبي، گروه نويسندگان، ترجمه دكتر عبدالرحيم گواهي، ص 755.
[24] . رساله اول پولس رسول قرنتيان، باب 15، آيه 22.
[25] . ر.ك: تاريخ تمدن، ويل دورانت، گروه مترجمين، ج سوم، ص 689، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، دوم، 67
[26] . ر.ك: قرآن، سوره نساء، آيه 157 و 158.
سلام و با تشکر از شما کارشناس عزیز
چند سوال دارم البته به لحن خودمونی
در شاخة اديان غربي يا نژاد سامي قرار دارد
چهار انجيل منسوب به متي، مرقس، لوقا و يوحنا است.
1- منظور از غربی چیست ؟ به چه لحاظ غربی ؟ منظور از غربی غرب امروز که نیست چون عیسی علیه السلام در فلسطین متولد شده و فلسطین یک کشور غربی نیست .
2- آیا جریان سوزاندن انجیلهای دیگر صحیح است ؟
در كتاب عهد جديد، احكام و شريعت دين نيامده و احكام مسيحيت همان است كه در عهد عتيق آمده است.
پس چطور مدعی اند که عیسی ع شریعت را ملغی کرد ؟
مسيحيان هيچ يك از قسمتهاي عهد جديد را وحي نميدانند و قائلند كه لزومي نداشته مسيح از خود كتابي به جا بگذارد، چون «خداوند ما عيسي مسيح كلمه پاك خدا و در وي تمامي خزائن حكمت و علم مخفي بود.»[1]
خزینه حکمت به چه درد مردم می خورد وقتی سرش گشوده نشود و به دیگران عرضه نشود . فلسفه آمدن پیامبر تکامل دیگران است نه خودش .
[2] سه انجيل همنوا (انجيل متي، انجيل مرقس و انجيل لوقا) تنها پنجاه و دو درصد مطالب آنها با هم منطبق است. و انجيل يوحنا به طور كلي با آن سه تا متفاوت و تنها هشت درصد مطالبش با آنها مطابقت دارد.[3]
پس بگو سرخوردگی مسیحیان بخصوص متفکران آنها از کجا ناشی شده است ؟!!!
مسيحيت در ابتدا وجود تناقض در كتاب مقدس خود را نميپذيرفت. اولين بار در قرن هجدهم ميلادي بود كه آنها حاضر به اعتراف درباره وجود تناقض در كتاب خود شدند.[4]
هجده قرن برای فهم یک مطلب زمان زیادی نیست ؟
بيان ديدگاههاي معارض از سوي انجيلها، سبب شده كه صاحبنظران دربارة اعتبار آنها به عنوان يك سند تاريخي معتبر به ديدة شك و ترديد بنگرند.[5]
یعنی دین مسیحیت سند بی سند !!
«ورازل كلمه بود، كلمه با خدا بود و كلمه خود خدا بود... پس كلمه انسان شد و در ميان ما ساكن گرديد.»[6]
من که از این جملات چیزی جز صدور کثرت از وحدت نمی فهمم . حرفها بیشتر بوی عرفان می دهد تا وحی . البته اگر این حرفها بدست عوام بیفتد احتمالا می شود تولد فرزند از خدا .
نظام الهياتي كه بر اساس بندگي مسيح است. مؤسس آن حواريون عيسي و در رأس آنها پطري مي باشد، اين گروه پس از سال 70 ميلادي اهميت خود را از دست دادند.[7]
این آقا هم از این طرف نگاه کرده و حرف خوبی زده
الهيات الوهيتي با آموزههاي اصيل مسيح، مخالف است. اين پولس حواري بود كه چنين بدعتي را در دين مسيح ايجاد نمود. وي آنچنان تغيير و تحولي در مسيحيت ايجاد نمود كه به عنوان مؤسس دوم اين دين شناخته شده است.[8]
این پولس اولش یهودی نبوده ؟ ای ....
قائل شدن مقام الوهيت براي عيسي، با عقل نيز ناسازگار است. عقل آدمي نميتواند بپذيرد كه وجود نامحدودي، در جسم موجود محدودي حلول كند
حلول نه ولی ظهور بله و آنگاه که به نحو محدود ظهور کرد می شود خلق . خلق از جهت خلقی اش نمی تواند حق باشد اما از جهت رجوعش به حق در او فانی می شود و آنگاه باز حق می ماند و حق .
براساس اعتقادنامه شوراي كليسا كه در سال 325 م، در شهر نيقيه (در كنار تنگه بُسفر) منعقد گرديد، مسيحيان بايد به سه اقنوم، اب، ابن و روحالقدس معتقد باشند. «نظريه تثليث حاكي از وجود يك خداوند در سه شخص ميباشد.»[9]
آفرین یعنی بخشنامه کرده اند . والله دین بخشنامه ای هم بهتر از این نمی شه . در اسلام که عقاید غیر تقلیدی است یعنی اشخاص خودشان باید باورمند بشوند .
عقيده تثليث، از ناحيه پولس وارد مسيحيت شده است،[10]
خوب پس چرا اسم این دین رو نذاریم دین پولس ؟
زيرا يك چيز محال است در عين حال كه يكي است، سه چيز باشد.[11]
من به مسیحیها کمک می کنم . یک چیز نه تنها می تواند سه چیز باشد بلکه می تواند صد چیز باشد . مثلا یک انسان یک چیز است اما همین یک چیز دهها چیز هم است . دست دارد پا دارد چشم دارد ووو اما نکته اینجاست که این دهها چیز از آن یک چیز جدا و مستقل نیستند و در تعین او فانی اند و البته نمی توان گفت دست ، آدم است یا پا آدم است . می توان به وجود جمعی همه آن دهها چیز هم نگاه کرد و گفت اینها آدمند اما همین که به یک جزء او نظر مستقل کردی و آنرا خاص شمردی دیگر نمی توان گفت آن آدم است پس حق واحد کثیر است به نحوی که تمثیل خاک به سر بنده بیان می کنه. قرآن می فرماید خدا ثالث ثلاثه نیست یعنی یکی از سه تا نیست . بنابر مثال ما نمی شه گفت : دست ، پا ، آدم . به عبارت دیگر وجود جمعی در مقابل اجزائ خودش قرار نمیگیره ( البته خدا جزء نداره تجلی و ظهور داره ) خدا خداست ، آدم آدم است و واحد . لذا در جای دیگر فرمود خدا رابع ثلاثه است . خوب اگه سه تاست چهارمی کدومه ؟ ها آن وجود جمعی که هرسه تا رو فرا میگیره . هدانا الله الی سوا السبیل بحرمه اولیائه
به طوري كه تشكيلات كليسا، شباهت تامي به تشكيلات دولتي پيدا نمود.[13] و از آن پس بود كه كليسا، سازمان، فلسفه و نظام حقوقي روم را به خدمت خود گرفت.[14] و قرون وسطي شاهد ابعاد گستردهاي از فساد كليسا در زمينههاي مختلف بود.[15]
آدمیه دیگه . جرمشون این بوده که دین رو ابزار دنیاشون قرار دادن اگه می رفتن از راه دیگه دنیاطلبی می کردن متهم نبودند
كليسا بايستي به عنوان يك نهاد ديني، در خدمت بيان و تفسير احكام الهي و سنگر محكمي در برابر انحرافات ديني و اخلاقي باشد. اشرافيت كليسا، باعث دور شدن كليسا از اهداف اولية دين مسيح شده است.
تجربه ناموفقی از حضور دین در جامعه بود که به ضررهمه ادیان تمام شد . البته همه نمی تونن مثل محمد ص و علی ع و امام و رهبری صاحب منصب باشن اما دنیا طلب نباشن . شاید تجربه جدید تلخی تجربه مسیحیت قرون وسطی را جبران کنه انشاء الله . البته حالا تازه خرابکاری خودشون رو دلیل بر صحت سکولاریسم هم میگیرن که دیگه خیلی بی شرمیه . خوب شما نتونستید چیکار به دیگران دارید ؟
پس از رسميت يافتن دين مسيح از ناحيه امپراطور وقت روم، كنستانتين در سال 383 م. براساس دستورات پولس، كه مؤمنان عيسوي شايسته را كساني ميدانست كه بدون همسر زندگي كنند، رهبانيت مسيحي بوجود آمد.[18]
چه زیبا ، روم ، پولس ، بت پرست ، سه گانه پرست . انتخابش متعصبانه بوده . خواسته هم خدا رو داشته باشه هم خرما . یعنی هم دین جدید و هم چند خدایی
مسيحيت معتقد است به صليب كشيده شدن عيسي، تاوان گناه همه بشريت است
خوب آدما گناه کردن چرا باید به زعم شما پسر خدا جورش رو بکشه ؟
و چنانكه در آدم همه ميميرند، در مسيح همه زنده خواهند شد.»[24]
میگم پولس تاریخ رو وارونه نکرده تا جایی که همه می دانند آغاز بشریت و حیات آنها از آدم بود . خوب اگه آدم ع با رو آوردن به شجره ذریه آنها را ایجاد نمی کرد ( خوردن از شجره ممنوعه ) کی مریم بوجود می آمد که مسیح را بزاید .
پولس رسول
درست شنیدم پولس رسول . کی اونو فرستاد ؟ پیامبر جدیده ؟
و در ميان مسيحيت اوليه چنين عقيدهاي وجود نداشته است.
خوب دیگه پولس گفته . خودشون هم که پیامبرش کردن و حرفش وحی میشه دیگه .
[1] . ر.ك: تاريخ كليساي قديم، و . م . ميلر، ترجمه علي نخستين، ص 66. [2] . ر.ك: عيسي، همفري كارپنتر، ترجمه حسن كامشاد، ص 67، طرح نو، دوم، 75 و نيز دربارة مفهوم انجيلها، كري ولف، ترجمه محمد قاضي، ص 17، انتشارات فرهنگ، ندارد. [3] . ر.ك: دربارة مفهوم انجيلها، ص 25. [4] . ر.ك: عيسي، ص 36. [5] . ر.ك: دربارة مفهوم انجيلها، ص 38. [6] . ر.ك: انجيل يوضا، او 14، همان، 1 و 3، همان، 10: 30 و نيز رساله پولس، كولسيان 1؛ 15. [7] . ر.ك: مسيحيت و بدعتها، جوان اُ. گريدي، ترجمه عبدالرحيم سليماني اردستاني، ص 43، مؤسه فرهنگي طه، اول، 77، و نيز تاريخ جامع اديان، جان . بي . ناس، علي اصغر حكمت، ص 614 ـ 613.
خوبه که منابع از خودشونه . البته چه فایده واسه آدمی که بنا رو بر عدم پذیرش حرف گذاشته .
موفق در پناه حق
سلام من مطلبی کامل از آموزه های خرد ستیز مسیحیت و یهودیت می خوام می تونی کمکم کنی
[=Century Gothic]با سلام
دوست گرامی ضمن خوشامد گویی
نگاهی به این تاپیکها بیاندازید امیدوارم مفید واقع شود
اولین دستور قرآن و اولین دستور کتاب مقدس
چگونه ممکن است خداوند به بشر فرمان دهد که بت بپرستند؟
پیامبران در تورات چگونه معرفی میشوند ؟
درخت و درختکاری در اسلام و مسیحیت(طبیعت در کتاب مقدس)
تصویر دیگری از پیامبران در کتاب مقدس
ده فرمان جنایت انسانی = بخوانید کیفر مقدس!
تصویر پیامبران در قرآن و کتاب مقدس
آيا تثليث از نظر عقل مورد پذيرش است؟!
آيا دستاورد عيسي(ع) صرفاً نجات بشر از گناه اوليه بود؟
اگر كتاب مقدس براساس الهام نوشته شده، چرا مشتمل بر ام
.آیا خدایی که کتاب مقدس مسیحیان نشان میدهد، به راستی خدای محبت است؟
تاملی در چالش انگیزترین آیه کتاب مقدس(اول سموئیل ۱۳ : ۱)- قسمت اول
تاملی در چالش انگیزترین آیه کتاب مقدس(اول سموئیل ۱۳ : ۱)- قسمت دوم