جمع بندی چرا امام قطعنامۀ 598 را با یک سال تأخیر قبول کردند؟

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا امام قطعنامۀ 598 را با یک سال تأخیر قبول کردند؟

سلام

در اینجا نوشته:

نقل قول:

از سوی دیگر پس از عقب نشینی ایران از برخی مناطق همچون حلبچه در 22 تیر 1367 و ادامه حملات عراق و تشدید فشارهای بین المللی به ایران، جلساتی در داخل کشور با هدف اتخاذ تصمیم نهایی درباره جنگ تشکیل شد و در نشست مشترک سه قوه که اعضای شورای نگهبان نیز در آن حضور داشتند، شرایط نظامی- سیاسی کشور مورد بحث قرار گرفت. امام نیز در روزهای 23 و 24 تیر ماه نشست های مشورتی جداگانه ای انجام دادند، ولی نشست نهایی و اصلی طبق دستور امام با حضور 40 تن از شخصیت های کشوری و لشکری در روز 25 تیر تشکیل شد.

چند روز پس از تشکیل این جلسه هاشمی رفسنجانی اعلام کرد: طی بحث هایی که صورت گرفت مجموعه شرایط، جمهوری اسلامی را به این نتیجه رساند که برای مصلحت انقلاب قطعنامه 598 پذیرفته شود.

بدین ترتیب دو روز پس از پیش روی های عراق در خاک ایران در 27 تیر 1367 جمهوری اسلامی ایران با ارسال نامه ای به خاویر پرز دکوئیار دبیر کل سازمان ملل، رسماً قطعنامه 598 را پذیرفت.

در هر صورت قطعنامه 598 با تدبیر حضرت امام پذیرفته شد. با این تصمیم هر چند مردم و رزمندگان شگفت زده شدند؛ اما امام خمینی به آنها سفارشی کردند: «این روزها ممکن است بسیاری از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از چراها و بایدها و نبایدها کنند که هرچند این مسأله به خودی خود یک ارزش بسیار زیبا است؛ اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست». مردم، مسؤولان و رسانه های گروهی از پرداختن به جزئیات دلایل سیاسی پذیرش قطعنامه خودداری کردند؛ اما به نظر می رسد در حال حاضر، در صورتی که مصلحت کشور اجازه دهد مسؤولان خواهند توانست به طور شفاف شرایط آن روز کشور، فشارهای بین المللی برای در انزوا قرار دادن جمهوری اسلامی و نیز در تنگنا قرار دادن ایران از نظر اقتصادی، سیاسی و نظامی را برای مردم و افکار عمومی تبیین کنند تا از هرگونه قضاوت شتابزده و نارسا اجتناب شود.

در ویکی پیدیا نوشته: « قطعنامه 598 بلافاصله از سوی عراق پذیرفته شد، ولی بعد از گذشت یک‌سال و هفت روز در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ از سوی ایران پذیرفته شد.»

سوال: چرا بعد از یک سال؟ چرا بعد از این کشتار و بمباران شیمیایی؟ چرا بعد از موشک باران تهران؟

سید حسن نصر الله در جنگ با اسرائیل اقدام متقابل می‌کرد. اگر اسرائیل پیش می‌آمد او هم پیش می‌رفت و اگر اسرائیل جنگ را متوقف می‌کرد او هم قطع می‌کرد. چرا امام این طور عمل نکرد؟ اگر امام به دنبال جنگ نبود چرا در حالی که صدام راضی به دست کشیدن از جنگ شده بود، جنگ را ادامه داد؟ آن قدر ادامه داد تا در نهایت مجبور به قبول همان قطعنامه در شرایطی شد که دیگر عزتمندانه نبود و خسارات زیادی وارد شده بود و رسانه‌ها می‌توانستند ایران را جنگ طلب بنامند. به طوری که صدام فکر کرد ایران کاملا ناتوان شده و سعی کرد برای گرفتن خوزستان دوباره شانسش را امتحان کند.
اگر امام به دنبال ادامۀ جنگ نبود و همان ابتدا پایان جنگ را می‌پذیرفت، افراد بیش‌تری از هر دو طرف زنده می‌ماندند، خسارات کم‌تری وارد می‌شد، عزت ایران حفظ می‌شد و صدام فکر نمی‌کرد ایران از پا افتاده تا دوباره حمله کند.

آیا ادامۀ جنگ در حالی که گزینه‌ای برای اتمامش هست، دفاع است یا جنگ؟

چرا می‌گویند «مصلحت نیست» در مورد این یک سال توضیح بدهیم؟ آیا می‌ترسند بگویند «ما اشتباه کردیم و باید زودتر قطعنامه را می‌پذیرفتیم»؟

طبق نقل قول بالا در حالی قطعنامه پذیرفته شد که عراق در خاک ایران بود. پس چرا می‌گویند ما ادامه دادیم تا خاک‌هایمان را پس بگیریم؟

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد کریم

سلام عرض ادب وتسلیت بمناسبت شهداء منی،
قطعنامه 598 را امام زمانی قبول که متاسفانه برخی آقایان مانند محسن رضایی ورفسنجانی تاکید می کردند که بودجه وامکاناتی برای ادامه جنگ باقی نمانده است که البته طبق نظر سردار صفوی وبرخی دیگر این گزارش دهی مطابق واقع نبوده است که امام مجبور به پذیرش شد وفرمود:
من جام زهر را سرکشیدم.
اما د مورد اصل سوال هدف صدام این بود که بخشی از خاک ایران را اشغال کند وبعد وقتی ایران را سرمیز مذاکره نشاند، امتیازات مد نظرش را بگیرد.
چون صدام داعیه رهبری جهان اسلام را داشت. ودر عین حال که می خواست بخشی از ایران برای همیشه دستش بماند.
ولی در اثر رشادتهای رزمندگان اسلام صدام مجبور شد که بدون هیچ پیش شرطی پایان جنگ ومذاکره را قبول کند. ومستکبران حامی صدام هم که دیدند نابودی انقلاب نه تنها ممکن نیست بلکه با شرایط فعلی وضع به نفع ایران خواهد بود. لذا خود پیشنهاد پایان جنگ رادادند. ولی امام طبق گزارش جناب رفسنجانی وبرخی فرماندهان نظامی مجبور به پذیرش این قطعنامه شد.
این پذیرش همراه با عزت وحفظ خاک کشور بود وبعد از آن اتفاق افتاد که برخی از مناطق ایران دست ایران بود.
یک نکته را هم مدنظر داشته باشید، که صدام به هیچ وجه قابل اعتماد نبود.

[="Tahoma"][="Black"]به نام خدا
سلام

irancplusplus;732930 نوشت:
سلام

در اینجا نوشته:
از سوی دیگر پس از عقب نشینی ایران از برخی مناطق همچون حلبچه در 22 تیر 1367 و ادامه حملات عراق و تشدید فشارهای بین المللی به ایران، جلساتی در داخل کشور با هدف اتخاذ تصمیم نهایی درباره جنگ تشکیل شد و در نشست مشترک سه قوه که اعضای شورای نگهبان نیز در آن حضور داشتند، شرایط نظامی- سیاسی کشور مورد بحث قرار گرفت. امام نیز در روزهای 23 و 24 تیر ماه نشست های مشورتی جداگانه ای انجام دادند، ولی نشست نهایی و اصلی طبق دستور امام با حضور 40 تن از شخصیت های کشوری و لشکری در روز 25 تیر تشکیل شد.

چند روز پس از تشکیل این جلسه هاشمی رفسنجانی اعلام کرد: طی بحث هایی که صورت گرفت مجموعه شرایط، جمهوری اسلامی را به این نتیجه رساند که برای مصلحت انقلاب قطعنامه 598 پذیرفته شود.

بدین ترتیب دو روز پس از پیش روی های عراق در خاک ایران در 27 تیر 1367 جمهوری اسلامی ایران با ارسال نامه ای به خاویر پرز دکوئیار دبیر کل سازمان ملل، رسماً قطعنامه 598 را پذیرفت.

در هر صورت قطعنامه 598 با تدبیر حضرت امام پذیرفته شد. با این تصمیم هر چند مردم و رزمندگان شگفت زده شدند؛ اما امام خمینی به آنها سفارشی کردند: «این روزها ممکن است بسیاری از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از چراها و بایدها و نبایدها کنند که هرچند این مسأله به خودی خود یک ارزش بسیار زیبا است؛ اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست». مردم، مسؤولان و رسانه های گروهی از پرداختن به جزئیات دلایل سیاسی پذیرش قطعنامه خودداری کردند؛ اما به نظر می رسد در حال حاضر، در صورتی که مصلحت کشور اجازه دهد مسؤولان خواهند توانست به طور شفاف شرایط آن روز کشور، فشارهای بین المللی برای در انزوا قرار دادن جمهوری اسلامی و نیز در تنگنا قرار دادن ایران از نظر اقتصادی، سیاسی و نظامی را برای مردم و افکار عمومی تبیین کنند تا از هرگونه قضاوت شتابزده و نارسا اجتناب شود.
در ویکی پیدیا نوشته: « قطعنامه 598 بلافاصله از سوی عراق پذیرفته شد، ولی بعد از گذشت یک‌سال و هفت روز در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ از سوی ایران پذیرفته شد.»

سوال: چرا بعد از یک سال؟ چرا بعد از این کشتار و بمباران شیمیایی؟ چرا بعد از موشک باران تهران؟

سید حسن نصر الله در جنگ با اسرائیل اقدام متقابل می‌کرد. اگر اسرائیل پیش می‌آمد او هم پیش می‌رفت و اگر اسرائیل جنگ را متوقف می‌کرد او هم قطع می‌کرد. چرا امام این طور عمل نکرد؟ اگر امام به دنبال جنگ نبود چرا در حالی که صدام راضی به دست کشیدن از جنگ شده بود، جنگ را ادامه داد؟ آن قدر ادامه داد تا در نهایت مجبور به قبول همان قطعنامه در شرایطی شد که دیگر عزتمندانه نبود و خسارات زیادی وارد شده بود و رسانه‌ها می‌توانستند ایران را جنگ طلب بنامند. به طوری که صدام فکر کرد ایران کاملا ناتوان شده و سعی کرد برای گرفتن خوزستان دوباره شانسش را امتحان کند.
اگر امام به دنبال ادامۀ جنگ نبود و همان ابتدا پایان جنگ را می‌پذیرفت، افراد بیش‌تری از هر دو طرف زنده می‌ماندند، خسارات کم‌تری وارد می‌شد، عزت ایران حفظ می‌شد و صدام فکر نمی‌کرد ایران از پا افتاده تا دوباره حمله کند.

آیا ادامۀ جنگ در حالی که گزینه‌ای برای اتمامش هست، دفاع است یا جنگ؟

چرا می‌گویند «مصلحت نیست» در مورد این یک سال توضیح بدهیم؟ آیا می‌ترسند بگویند «ما اشتباه کردیم و باید زودتر قطعنامه را می‌پذیرفتیم»؟

طبق نقل قول بالا در حالی قطعنامه پذیرفته شد که عراق در خاک ایران بود. پس چرا می‌گویند ما ادامه دادیم تا خاک‌هایمان را پس بگیریم؟


در بند اول قطعنامه از ايران و عراق خواسته مي شود كه به منازعه پايان دهند و به مرزها برگردند و آتش بس فوري برقرار گردد.
اما قطعنامه 598 در شرايطي صادر شد كه ايران درحال پيشروي بود و عراق در حال عقب نشيني و هدف اصلي از اين قطعنامه جلوگيري از شكست عراق و عقب نشيني ايران از برخي مناطق عراق بود.و اين يعني كمك به شروع كننده جنگ و ظلم به مظلوم.
مناطق جولان سوريه در جنگ اعراب با اسرائيل در اشغال اسرائيل بود كه آتش بس پذيرفته شد و هنوز كه هنوز است مذاكرات براي آزادسازي اين مناطق ادامه دارد و آزاد نشده است.
در اين رابطه امام خميني مي فرمايند:

«هم اکنون که به مرز پیروزى مطلق رسیده‏ایم و قدمهاى آخرمان را برمى‏داریم، صداى ناآشناى صلح طلبى آن هم از کام ستمگران و جنگ افروزان به گوش‏ مى‏رسد و در جهان غوغا به راه انداخته و عزا و ماتم صلح طلبى برپا نموده است و مدافع آزادى و امنیت انسانها شده و براى خون جوانان و سرمایه‏هاى مادى و معنوى در کشور ایران و عراق مرثیه سرایى مى‏کند. راستى چه شده است استکبار جهانى و در رأس آن امریکا اینقدر طرفدار ملتها شده است و جنگ افروزان و آتش بیاران معرکه‏ها و جلادان قرن به شرف انسانیت و همزیستى مسالمت آمیز اعتقاد پیدا کرده‏اند و از عطش سیراب ناشدنى و خصلت خونخوارى خود که طبیعت فرهنگ سرمایه دارى و کمونیسم است، منصرف شده‏اند و شمشیرها و خنجرها و قداره‏هاى فرو رفته در قلب و جگر ملتها را به غلاف کشیده‏اند! آیا این حقیقت است یا فریب و آیا این همان جلوه‏هاى دیگر شبیخونها و بى‏انصافیهایى نیست که روزى سکوت را مصلحت خویش مى‏دید و امروز صلح طلبى را؟ آیا براستى از این طریق جهانخواران نمى‏خواهند از ضربه آخر ما جلوگیرى کنند و براى حفظ منافع خویش سیاست جنگ و صلح جهانى را به تصمیمات و فکرهاى پوسیده و شیطانى خود گره بزنند و عملًا جان و مال و مملکت و امنیت ملل عالم را به قبضه قدرت خود درآورند که به‏طور قطع و یقین، علت و فلسفه سماجت و اصرار جهانخواران در تحمیل صلح بر ملت ایران، نشأت گرفته از همین تفکر است. و از همه اینها که بگذریم این مسئله که چه کسى خواهان صلح واقعى است و چه کسى جنگ طلب است خود اولِ بحث ما است... آیا واقعاً صدام از گذشته‏ها و کرده‏ها و تجاوزات و ظلمها و ستمهاى خود پشیمان شده است و اظهار ندامت مى‏کند و از خیانتى که به ملتها و کشورهاى اسلامى و در جهت تضعیف بنیه دفاعى ملل اسلامى نموده است عذر تقصیر مى‏خواهد؟ آیا صلح طلبى صدام از روى دلسوزى و تنبه و آگاهى او است و اصلًا با اینهمه جنایت و غارتگریها، براى صدام وجدان و شعور و عاطفه‏اى مى‏توان تصور کرد، یا اینکه این افعى زخم خورده به خاطر استیصال و درماندگى خود به طناب صلح طلبى چسبیده است؟ و عجبا که بعض مدعیان عقل و سیاست و دوراندیشى چگونه طرح مى‏دهند و با تحریفِ آیاتِ کتاب خدا و استناد به سنت پیامبر- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- مسیر عزت و کرامت‏ مسلمین را دیگرگون و مردم ما را از شرافت جهاد برحذر مى‏دارند، که خداوند را سپاس مى‏گزاریم که به ملت ایران آگاهى و رشد مرحمت فرموده است که نه تنها تحت تأثیر این القائات نرفته و نمى‏رود، بلکه این موضعگیریهاى ناشیانه و بچگانه را دلیل کمبود و ضعف مبانى فکرى و عقیدتى صاحبان این تحلیلها دانسته و به آن لبخند تمسخر مى‏زند.» (۶ مرداد ۱۳۶۶)

در بند پنجم قطعنامه 598 آمده است كه كشورها ديگر نيز از هرگونه تنش آفريني خودداري كنند.
در حالي كه آمريكا با فرستادن ناوهاي خود به خليج فارس و درگيري هايي پراكنده با ايران قطعنامه اي را كه خود تنظيم كرده بود نقض كرد.

همچنين در بند ششم قطعنامه آمده است كه دبيركل بايد گروهي بي طرف را براي تشخيص متجاوز تشكيل دهد تا پس از آنكه آتش بس برقرار شد اين گروه آغاز به كار كند.
يكي از مهمترين دلايل ايران براي نپذيرفتن اين قطعنامه اين بود كه عراق به عنوان متجاوز شناخته نشده بود در حالي كه اين از واضحات بود كه عراق متجاوز بود. و ايران به اين بند از قطعنامه نيز انتقاد داشت.و بيم آن مي رفت كه پس از پذيرش قطعنامه و آتش بس و بازگشت به مرزهاي بين المللي اين ايران باشد كه به عنوان متجاوز شناخته شود.

در بند هفتم آمده است كه گروهي توسط سازمان ملل براي برآورد خسارات تعيين شده و كمك هاي بين المللي براي جبران خسارات به دو كشور عطا مي شود.
عراق متجاوز بود و بايد غرامت مي پرداخت اما سازمان ملل نه عراق را متجاوز مي دانست و نه قائل به اين بود كه بايد غرامتي به ايران بپردازد و جبران خسارات جنگ را به كميته اي واگذار مي كند كه در آينده تشكيل خواهد شد و براي بررسي در آينده به دو كشور خواهند رفت و پس از برآورد خسارات كمك هاي موهوم بين المللي مي كند، كه معلوم نيست از چه منبعي هزاران ميليارد خسارت به ايران و عراق را مي خواهند تامين كند.

به خاطر اين دلايل بود كه ايران نه قطعنامه را پذيرفت و نه رد كرد بلكه خواستار اصلاح آن شد و پس از برخي اصلاحات پذيرفت.
و به قول وزير خراجه وقت ايران:
قطعنامه سه نقطه ضعف دارد:
الف متجاوز چه كسي است؟
ب:طرح عملي براي صلح پايدار نداده است
ج:ضمانتي باري عدم حمله مجدد عراق نداده است

در واقع امام تا آخرين روزهاي جنگ معتقد بودند كه جنگ با رفع فتنه(سقوط صدام) ادامه يابد ليكن برخي گزارش هاي عجيب و غريب مثل نامه فرمانده وقت سپاه كه در آن نامه خواستار ادوات جنگي زيادي شده بود مثل چند هزار هليكوپترو هواپيما و تانك و حتي بمب اتم.اما سوالي كه وجود دارد اين است كه تا پيش از اين چگونه مي جنگيديم؟چگونه در حالي كه اوايل جنگ امكانات بسيار كمتري داشتيم آن عمليات هاي بزرگ را انجام داديم و اواخر جنگ كه تجهيزات بيشتر و پيشرفته تر چون موشك اسكاد و... داشتيم عمليات ها يا شكست مي خورد يا به 40-50 درصد اهداف خود مي رسيد؟
درحالي كه امام معتقد به رفع فتنه بود گزارشات غلط برخي مسئولين نظامي و سياسي امام خميني را مجاب به پذيرش قطعنامه كرد كه بعدها از پذيرش قطعنامه ابراز ندامت نمودند.
كارشكني برخي منافقين در سال آخر جنگ مانند برخي مسئولين اقتصادي مثل بهزاد نبوي وزير صنايع سنگين،وزير فرهنگ و مسئول تبليغات جنگ،جانشين فرمانده كل قوا و برخي افراد كه نميتوان نامشان را برد منجربه شكست عملياتها فشار به امام و در نهايت پذيرش قطعنامه شد.

در اين رابطه رجوع كنيد به كتاب راز قطعنامه نوشته كامران غضنفري[/]

ناگفته هاي ناب;735524 نوشت:
هم اکنون که به مرز پیروزى مطلق رسیده‌‏ایم

در دفاع که هدف پیروزی نیست. هدف اتمام جنگ است. در حالی که گفته می‌شود جنگ ایران دفاع بود.

ناگفته هاي ناب;735524 نوشت:
آیا واقعاً صدام از گذشته‌‏ها و کرده‏‌ها و تجاوزات و ظلم‌ها و ستم‌هاى خود پشیمان شده است و اظهار ندامت می‌‏کند و از خیانتى که به ملت‌ها و کشورهاى اسلامى و در جهت تضعیف بنیه دفاعى ملل اسلامى نموده است عذر تقصیر می‌‏خواهد؟ آیا صلح طلبى صدام از روى دلسوزى و تنبه و آگاهى او است و اصلًا با ای نهمه جنایت و غارتگری‌ها، براى صدام وجدان و شعور و عاطفه‏اى می‌‏توان تصور کرد،

آیا امام انتظار ندامت صدام را می‌کشیدند تا پایان جنگ را اعلام کنند؟

ناگفته هاي ناب;735524 نوشت:
مردم ما را از شرافت جهاد برحذر مى‏دارند

یعنی ایران جنگ را ادامه می‌داد تا مردم ثواب جنگیدن را از دست ندهند؟

ناگفته هاي ناب;735524 نوشت:
به خاطر اين دلايل بود كه ايران نه قطعنامه را پذيرفت و نه رد كرد

آخر سر که همین را پذیرفت آن هم در شرایط خیلی بدتر و غیر عزیتمندانه. اگر در همان جریان پیروزی‌ها می‌پذیرفت هم روشن می‌شد که به دنبال جنگ افروزی نیست و هم در نقطۀ عزتمندانه‌ای جنگ خاتمه می‌یافت و خسارات خیلی کم‌تری هم تحمیل می‌شد. در هر حال به هیچ وجه این قابل قبول نیست که ایران و عراق تا ابد بجنگند. باید بالاخره تمام می‌شد و مسلما وجود میانجی‌های خارجی بهانۀ خوبی بود.

ناگفته هاي ناب;735524 نوشت:
امام تا آخرين روزهاي جنگ معتقد بودند كه جنگ با رفع فتنه(سقوط صدام) ادامه يابد

آیا این هدف امام غیر واقعی و بلند پروازانه نبود؟ آیا درست است که فقط یک فرد باید درچنین امر مهمی هدف را تعیین کند (بهتر نیست شورایی از متخصصان سیاسی و نظامی و دینی نظر بدهند)؟ و آیا ماهیت دفاعی جنگ با چنین هدفی باقی می‌ماند؟

ناگفته هاي ناب;735524 نوشت:
مناطق جولان سوريه در جنگ اعراب با اسرائيل در اشغال اسرائيل بود كه آتش بس پذيرفته شد و هنوز كه هنوز است مذاكرات براي آزادسازي اين مناطق ادامه دارد و آزاد نشده است.

این نکتۀ قابل قبولی برای ادامۀ جنگ است. اما ظاهرا ایران در شرایط سخت مجبور به پذیرش شد. آیا این شرایط بهتر بود از یک سال قبل که طبق نقل قول امام ایران در حالت پیروزی بود؟ یعنی آیا در شرایط شکست ایران همۀ سرزمین‌هایش را پس گرفته بود اما در شرایط پیروزی خاک‌های ایران دست عراق بود؟ مگرمی‌شود در حال شکست باشیم و تا لب مرز پیش برویم؟

سلام وعرض ادب
امام فرمانده کل قوا بود ودر هرجنگی این فرمانده کل قوا است که بعد از مشورت با متخصصان فن تصمیم نهایی را می گیرد. در قضیه جنگ هم امام از معده شریف وهمینطور شانسی تصمیم نمی گرفتند بلکه بعد از مشورت با فرماندهان نظامی تصمیم می گرفتند وابلاغ می کردند. در جنگ وزرات دفاع وسایر ارگانهای نظامی دخیل بودند ولی تصمیم نهایی با امام بود واین عرف بقیه کشورها هم هست. مثلا پنتاگون نظر می دهد ولی این رییس جمهو آمریکا است که آخر سر می گوید حمله وصلح بکنید یا نه.
در دیگر ایران مورد هجوم قرار گرفته بود واین به این معنی نیست که صدام حمله کند وکلی هزینه مادی ومعنوی برکشور تحمیل کند وهر موقع گفت: صلح ، ما دست از جنگ بکشیم. ایران دنبال ثواب جنگ نبود ولی می خواست. هزینه ای که بر او تحمیل شده پس بگیرد ودر عین دریافت غرامت از صدام درسی به او بدهد که دیگر هوس حمله به ایران نداشته باشد. چون صدام در پاره کردن توافقنامه الجزایر نشان داده بود که پایبند به هیچ توافقی نیست. چنانچه بعد از آتش بس با ایران هم عملیات مرصاد را برای غافلگیری ایران واشغال بخشی از خاک میهن به راه انداخت.
مدیریت امام در جنگ حرف نداشت واگر گزارشات دروغ در مورد وضعیت جبهه ها به امام داده نمی شد. از قضا ایران با شرایط خیلی بهتری مذاکره می کرد. ولی متاسفانه عده ای از باب ناآگاهی ویا خیانت این فرصت رااز ایران گرفتند وجام زهر را بر امام تحمیل کردند.
در عین حال جنگ در نکته بعدی خاتمه نیافت چون کشورهایی که صدام را حمایت می کردند برای نابودی ایران وانقلاب مردمی، وقتی دیدند که در عصر مقاومت امام ورزمندگان این صدام است که در لبه سقوط قرار گرفته است. خود پیشقدم شدند برای تنظیم قطعنامه وتا زمانی که آنها خواسته های ایران را نپذیرفتند ایران حاضر به پذیرش قطعنامه نشد وخود این دو سال وقت برد.
پس ایران از موضع عزت وشرافت وقدرت قطعنامه را پذیرفت وآنها مجبور به پذیرش خواسته های ایران شدند.

بسم الله الرحمن الرحيم
عرض سلام و ادب

irancplusplus;735632 نوشت:
در دفاع که هدف پیروزی نیست. هدف اتمام جنگ است. در حالی که گفته می‌شود جنگ ایران دفاع بود.

پيروزي از ديدگاه امام خميني،خشكاندن ريشه فتنه براي هميشه(سقوط صدام) و سپردن امور عراق به دست مردم بود.و نيروهاي ايران برخي شهر هاي عراق را تصرف و حتي بصره را به عنوان بزرگترين شهر جنوب عراق(اگر اشتباه نكنم) تهديد مي كردند و پشت دروازه هاي بصره بوديم.
در اين شرايط قطعنامه 598 صادر شد قطعنامه اي كه به ايران غرامت نمي داد،عراق به عنوان متجاوز شناخته نشده بود و هيچ ضمانتي هم براي عدم حمله مجدد صدام پيش بيني نشده بود و مورد مخالفت متفق القول سياستمداران ايران از جمله امام خميني،رئيس جمهور آيت الله خامنه اي و جانشين فرمانده كل قوا و فرمانده هان نظامي و سياسيون ديگر قرار گرفت،سياسيوني كه خود بعدها با جنگ تا سقوط صدام(و شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم) مخالف كردند و جام زهر(جنگ جنگ تا پيروزي و باز پس گيري سرزمين) را به امام پيشنهاد دادند و امام هم به علت آنكه مسئولين به اين نتيجه رسيده بودند قطعنامه را پذيرفتند.

irancplusplus;735632 نوشت:
آیا امام انتظار ندامت صدام را می‌کشیدند تا پایان جنگ را اعلام کنند؟

اين ندامت تبعات و آثاري براي عراق داشت از جمله پرداخت غرامت،تعهد عدم تجاوزمجدد و آثاري ديگري كه فعلا بنده به خاطر ندارم.
و در ادامه توضيح مي دهم كه تعهد به عدم تجاوز مجدد را صدام رعايت نكرد و مشخص شد علت مخالف امام با قطعنامه صحيح بود.
irancplusplus;735632 نوشت:
یعنی ایران جنگ را ادامه می‌داد تا مردم ثواب جنگیدن را از دست ندهند؟

امام به اين علت موضوع شرافت را مطرح كردند كه آن زمان برخي به امام پيشنهاد صلح شرافتمندانه با صدام مي دادند،صدامي كه بسياري از اطرافيان خود را و خويشانش را به خاطر رسيدن به قدرت و حفظ آن ترور كرده بود.به قراردادهايش از جمله قرار داد الجزاير پايبند نبود،قبل از شروع جنگ با ضبط تمام اموال برخي شيعيان آنان را در مرز ايران رها كرده بود از همه مهمتر با پشتوانه جنايتكاران بزرگتري چون امريكا بريتانيا فرانسه آلمان شوروي ال سعود و... جناياتي چون بمباران شيميايي مردم ايران و حتي عراق را انجام داده بود.امام خميني به اين جنايتكار اعتماد نداشتند و معتقد بودند چنين جنايتكاري شرف ندارد كه بخواهيم با او صلح شرافتمندانه بكنيم.و بعد از قبول قطعنامه توسط ايران صدام مجددا حمله كرد و نشان داد كه به صلح شرافتمندانه پايبند نيست و شهر اهواز كه در طول هشت سال هيچگاه سقوط آن را تهديد نمي كرد اينك در آستانه سقوط بود.
irancplusplus;735632 نوشت:
آخر سر که همین را پذیرفت آن هم در شرایط خیلی بدتر و غیر عزیتمندانه. اگر در همان جریان پیروزی‌ها می‌پذیرفت هم روشن می‌شد که به دنبال جنگ افروزی نیست و هم در نقطۀ عزتمندانه‌ای جنگ خاتمه می‌یافت و خسارات خیلی کم‌تری هم تحمیل می‌شد. در هر حال به هیچ وجه این قابل قبول نیست که ایران و عراق تا ابد بجنگند. باید بالاخره تمام می‌شد و مسلما وجود میانجی‌های خارجی بهانۀ خوبی بود.

همانطور كه گفته شد قطعنامه دچار عيوبي بود كه مدتي طول كشيد تا با مذاكرات ايران برخي از اين عيوب رفع شود.اين عيب ها مي توانست ايران را به عنوان متجاوز بشناسد و در نتيجه ايران مجبور به پرداخت ميلياردها غرامت شود!
قطعنامه اي كه در ابتدا توسط سازمان ملل پيشنهاد شد به درخواست ايران و مذاكراتي كه انجام شد دچار تغييراتي شد.از جمله عراق به عنوان متجاوز شناخته شد و چون متجاوز شناخته شده بود طبق قوانين بين المللي بايد به كشوري كه مورد تجاوز قرار گرفته بود غرامت دهد. و تغييراتي ديگر كه متاسفانه به خاطر ندارم.
ضمن اينكه سياسيون تا اخرين روزها قسمتي موافق بودند و قسمتي مخالف پذيرش قطعنامه.جانشين فرمانده كل قوا و نخست وزير و برخي وزرا و اقليتي در مجلس و فرماندهاني چون محسن رضايي و جانشين وي شمخاني كه بعدها به دنياي سياست پيوستند موافق قطعنامه بودند و امام خميني و رئيس جمهور و برخي وزرا و اكثريت مجلس و اكثريت قاطع فرماندهان مخالف پذيرش قطعنامه و معتقد به سقوط صدام بودند.
اما علت آنكه شرايط چندان عزتمندانه نبود سياسي بود و نه نظامي زيرا در يك سال آخر جنگ امام براي سقوط صدام كه امكانات بهتري مي خواست دولت را مستقيما وارد جنگ نمودند و مسئوليت پشتيباني جنگ بر عهده دولت آمد و ظرف اين يكسال متاسفانه عقب نشيني هايي صورت گرفت كه هنوز كه هنوز است هيچ توجيح نظامي براي آن يافت نشده است!از جمله سقوط فاو.و جالبتر اينكه فرماندهان يك استراتژي ارائه ميدادند و فرمانده وقت سپاه كه بيشتر سياسي بود تا فرمانده همه را رد مي كرد.و نيروها را از منطقه سوق الجيشي فاو به سمت كردستان تخليه كرد.و چندي بعد فاو سقوط كرد در حالي كه تمام فرماندهان انتقال نيرو به كردستان عراق كه كم اهميت بود را معادل سقوط فاو مي دانستند و اين موضوع را بارها اعلام كردند.
قرار نبود ايران و عراق تا ابد بجنگند،اين استراتژي امام خميني بود در واقع پس از بيرون راندن متجاوز از اكثر سرزمين ها فرماندهان ماموريت يافتند تا طرحي براي فتح بغداد بريزند اين طرح فراهم شد و مطابق آن ظرف 3-4 سال بغداد فتح مي شد اما نياز به امكاناتي در حدود سه برابر آن زمان داشت.يعني 3 برابر نيروي 3 برابر تجهيزات و... اما طيفي كه معتقد به صلح شرافتمندانه با صدام بي شرف بود از ارائه اين امكانات خود داري مي كرد تا با صلحي شرافتمندانه كه خود آن را مطرح مي كردند در جامعه كسب آبرو و در واقع راي كنند كه ما بوديم كه جنگ را تمام كرديم و نگذاشتيم يك وجب از خاك ايران در اشغال بماند و بعد از پذيرش قطعنامه همين را گفتند و همچنان مي گويند.
اين استراتژي سياسيون منجر به طولاني شدن جنگ شد در حالي كه استراتژي فرماندهان باعث مي شد جنگ در حدود 6 سال پايان يابد.
ميانجي هاي خارجي براي تحميل قطعنامه اي كه به وضوح حقوق ايران(عدم تعيين تجاوز عراق و در نتيجه دريافت غرامت توسط ايران)را ناديده مي گرفت (و حتي ممكن بود به عكس ايران را متجاوز و ملزم به پرداخت غرامت كند) به ايران مي آمدند و ايران فقط به دنبال حقوق خود بود.
irancplusplus;735632 نوشت:
آیا این هدف امام غیر واقعی و بلند پروازانه نبود؟ آیا درست است که فقط یک فرد باید درچنین امر مهمی هدف را تعیین کند (بهتر نیست شورایی از متخصصان سیاسی و نظامی و دینی نظر بدهند)؟ و آیا ماهیت دفاعی جنگ با چنین هدفی باقی می‌ماند؟

اما شوراي عالي دفاع را تشكيل دادند كه نمايندگان دولت مجلس و فرماندهان در آن حضور داشتند و امام پس از آنكه اكثر مسئولين موافقت خود را با قطعنامه اعلام كردند آن را پذيرفت.
همان طور كه گفته شد در صورتي كه امكانات كشور يعني حدود 30 درصد بودجه دولت به جنگ اختصاص ميافت(عراق حدود 70 درصد بودجه اش را در جنگ گذاشت) جنگ در حدود 6 سال طول مي كشيد آن هم با فتح بغداد.اما سياسيون حداكثر 12 درصد بودجه را جنگ دادند در حالي كه امام گفته بودند جنگ در صدر الويت هاي كشور است اما براي آن طيف سياسيون كه اكثريت دولت را در اختيار داشتند بر خلاف نظر فرماندهان و بر خلاف فرمان امام خميني از اختصاص بودجه بيشتر خودداري كردند.در نتيجه جنگ 8 ساله و با آن وضعيت به پايان رسيد.
irancplusplus;735632 نوشت:
این نکتۀ قابل قبولی برای ادامۀ جنگ است. اما ظاهرا ایران در شرایط سخت مجبور به پذیرش شد. آیا این شرایط بهتر بود از یک سال قبل که طبق نقل قول امام ایران در حالت پیروزی بود؟ یعنی آیا در شرایط شکست ایران همۀ سرزمین‌هایش را پس گرفته بود اما در شرایط پیروزی خاک‌های ایران دست عراق بود؟ مگرمی‌شود در حال شکست باشیم و تا لب مرز پیش برویم؟

همانطور كه گفته شد قطعنامه عيب هايي داشت كه سياسيون ايران،چه آنها كه بعدا با اصلاحاتي در قطعنامه موافق قطعنامه شدند چه آنها كه تا انتها مخالف پذيرش قطعنامه بودند،در ابتدا متفق القول با آن مخالفت كردند زيرا طبق آن قطعنامه كه مبهم بود ممكن بود ايران متجاوز شناخته شده و ملزم به پرداخت غرامت گردد.
اما طي مذاكرات سه جانبه ايران-عراق-سازمان ملل اصلاحاتي در قطعنامه ايجاد شد و بعد از اين اصلاحات بود كه برخي سياسيون موافق پذيرش قطعنامه شدند وبا عقب نشيني هايي سياسي كه هنوز هيچ توجيح نظامي ندارد!(تخليه فاو توسط فرمانده سپاه علي رغم هشدارهاي مكرر فرماندهان نظامي)به امام فشار آوردند و گفتند ما آنچه طي 7-8 سال به دست آورده ايم به دليل نبود امكانات و نرفتن مردم به جبهه و خستگي مردم از جنگ و...(كه همگي غلط بود) امام را تحت فشار قرار دادندو با ارائه اطلاعات غلط به امام،براي ايشان چاره اي جز پذيرش قطعنامه نگذاشتند.

بابت طولاني شدن متن عذر خواهي مي كنم.:Hedye:

ناگفته هاي ناب;736242 نوشت:
قطعنامه اي كه در ابتدا توسط سازمان ملل پيشنهاد شد به درخواست ايران و مذاكراتي كه انجام شد دچار تغييراتي شد.

آیا پس از صدور، قطعنامه تغییر کرده است؟ یعنی امکان تغییر قطعنامه پس از صدور وجود دارد؟

نقل قول:
(تخليه فاو توسط فرمانده سپاه علي رغم هشدارهاي مكرر فرماندهان نظامي)به امام فشار آوردند

یعنی تظاهر به شکست بوده تا امام پایان جنگ را بپذیرد؟ اما موشک‌های صدام به تهران رسیده بود و فشار کاملا ساختگی نبوده.

ناگفته هاي ناب;736242 نوشت:
استراتژي فرماندهان باعث مي شد جنگ در حدود 6 سال پايان يابد.

بعید نبود با پیشروی ایران در خاک عراق امریکا وارد جنگ با ایران شود همان طور که در جنگ عراق و کویت وارد شد.

قطعنامه علیه کسی که نبود اصلاح نشود بلکه برای ایجاد آتش بس بود که ایران نپذیرفت وبعدا اتمام جنگ با پذیرش خواسته های ایران صورت گرفت.
ایران موقع اتمام در موضع برتر بود. چون صدامی که می خواست د عرض یک هفته به تهران برسد بعد از هشت سال چیزس نصیبش نشده بود. وحامیان خارجی نیز امیدی برای پیروزس صدام نداشتند. لذا صلاح خود را هم در اتمام جنگ می دیدند. تا هم این سگ هارشان از بین نرود ودر آینده مواقع ضرورت استفاده کنند. وهم شیعیان عراق به قدرت نرسند. چون آمریکا از اینکه قدرتی دیگر شیعی در عراق بر سر حکومت بیاد واهمه وترس داشت. لذا حفظ صدام برای جلوگیری از این مساله برای آنها حیاتی بود.
همانطو که برادرمان گفت ایران شرایط خوبی داشت ولی این سیاسیون ما بودند که در متن نبودند وهر از چند گاهی در ورودی آبادان عکس یادگاری با لباس نظامی می گرفتند و برمی گشتند.
بنده یادم نمی یاد. آقای رفسنجانی تا بحال عکسی از ایشان در خط مقدم ها دیده باشم. موقع اخبار زلزله هم که طبق خاطرات خودشان با هلکوپتر همراه خانواده به سد لتیان تشریف می بردنو. با اینکه جانشین فرمانده کل قوا در امور جنگ بودند. وهمین آقا بیشترین فشار وبهانه تراشی برای تحمیل قبول قطعنامه برامام را انجام داد.
بودجه بود ولی نخست وزیر وقت میرحسین حاضر نبود علی رغم تاکیدات امام این بودجه در امور جنگ صرق شود.
متاسفانه برخی ها همیشه دنبال منافع سیاسی هستند. واز رشادت بقیه وخون آنها برای منافع سیاسی خود بهره می برند.

بسم الله الرحمن الرحيم

irancplusplus;736316 نوشت:
آیا پس از صدور، قطعنامه تغییر کرده است؟ یعنی امکان تغییر قطعنامه پس از صدور وجود دارد؟

تغيير قطعنامه و اصلاح آنها امكان دارد.

irancplusplus;736316 نوشت:
یعنی تظاهر به شکست بوده تا امام پایان جنگ را بپذیرد؟ اما موشک‌های صدام به تهران رسیده بود و فشار کاملا ساختگی نبوده.

بله جنگ شهرها شروع شده بود و ايران هم به موشك اسكاد دست يافته بود و مي توانست مناطق مهم عراق را بزند.
شما نگاه كنيد ما يك سلسله عمليات هاي موفقيت آميز داشتيم كه به پشت بصره رسيديم.و بنا بود بعد از بصره به سمت بغداد حركت كنيم.اما همين كه در اوج پيروزي هستيم شكستها يك به يك از راه مي رسند.ديگر عمليات ها مثل قبل به اهداف خود نمي رسيد و يا دچار شكست كامل ميشد.
دهلران جزاير مجنون و فاو را كه پاتك هاي دائمي و سنگين يك ساله نتوانسته بود آن را به سقوط بكشاند در حدود 30 ساعت از دست مي دهيم مهران و حتي چند شهر را ظرف مدت 11 ساعت از دست مي دهيم!گويي كه هيچ نيرويي در اين شهرها وجود ندارد و در يك فاجعه بزرگ مقر فرماندهي ارتش در عمق خاك ايران سقوط مي كند!!! ايران حلبچه را تخليه مي كند و عراق شلمچه را نيز مجدادا تسخير مي كند!
وبدين ترتيب عملياتهايي مثل والفجر8 و كربلاي5 كه مايه افتخار و غرور ايران بود همگي خنثي مي شوند.و وضعيت تا حدودي شبيه به سال اول جنگ مي شود.وانچه را كه ايران طي 7-8 سال به دست آورده بود ظرف حدود 3 ماه از دست مي دهد.
دادن اسير ها كم سابقه در يك نوبت 450 نظامي (اسير شدن نيروي نظامي با اسير شدن مردم عادي تفاوت بسياري دارد) در يك نوبت بيش از 1000 نظامي ديگر.سقوط جزاير مجنون و قرارگاه نصرت(كه يك فاجعه بود).
وهمه اين شكست ها از فروردين تا تيرماه اتفاق مي افتد.يعني هرچه ظرف 7-8 سال به دست آورده ايم ظرف كمتر از 4 ماه از دست مي دهيم!!!گويا نيروي نظامي اي در ايران وجود ندارد.اين مشكوك نيست!
مناطقي كه 7-8 سال طول كشيده و هزينه مالي و مهمتر از همه هزينه جاني و هزاران شهيد و جانباز
داده ايم تا فتح كنيم جز با يك معامله كثيف سياسي نمي توان آنها را ظرف 4 ماه پس گرفت. فقط بمب اتم مي توان يك ارتشي را اينچنين مغلوب كرد.آن سياسيون بايد در مقابل خون شهدا و اسيران و تلفات مالي و و غنايمي كه نسيب عراق شد پاسخگو باشند كه نيستند.
آيا شكست هاي پي در پي ايرانِ تهاجمي و پيروزي هاي پي در پي عراقي كه در لاك دفاعي بود مشكوك نيست؟
درحالي كه تجهيزات و امكانات ايران نسبت به دو سال اول جنگ يعني زماني كه بيشتر سرزمينهايمان را پس گرفته بوديم چندين برابر شده است.زماني كه امكانات ايران اندك بود و تيپ زرهي سپاه با يك عدد تانك كه آن هم غنيمتي بود تشكيل شده بود عمليات هاي بزرگ و موفقيت آميزي مثل شكست حصر آبادان انجام شد.اما زماني كه ايران نيروهايش را سازماندهي كرده است و سپاه تبديل به نيروي نظامي كارآمدي شده است و ادوات جنگي ايران پيشرفته تر شده مثل اسكاد و پهپاد و تجربه بيشتري به دست آورده ايم ايران دوران زوال و شكست نظامي خود را شروع مي كند و فرماندهان بزرگي چون شهيد باكري همت سيد مهدي زين الدين و... را در اين اواخر از دست مي دهيم!!!در حالي كه اعلام تعداد نيروهاي نظامي در مناطق جنگي ممنوع است استاندار خوزستان در تلوزيون اعلام مي كند كه فلان تعداد در فاو راي به صندوق انتخابات ريخته اند!اين يعني گرا دادن آشكارا به دشمن كه ما اين تعداد نيرو در فاو داريم.
البته عراق هم از سلاح هاي جديد مثل بمباران شهرها استفاده مي كرد اما براي مثال بمب شيمايي را در همان اوايل جنگ هم استفاده كرده بود اما چرا در رسانه ها مطرح شده است كه اواخر جنگ از بمب شيميايي استفاده شد؟

irancplusplus;736316 نوشت:
بعید نبود با پیشروی ایران در خاک عراق امریکا وارد جنگ با ایران شود همان طور که در جنگ عراق و کویت وارد شد.

براي جلوگيري از اين موضوع امام خميني گفته بودند تنگه هرمز را ببنديد فرماندهان نظامي هم همين نظر را داشتند ولي برخي سياسيون طبق معمول نه نظر تخصصي نظاميان را پذيرفتند و نه امر ولي فقيه را شنيدند و طبق فتواي من در آوردي و غير تخصصي خود عملكردند و تنگه هرمز را براي آمريكايي ها باز نگه داشتند آمريكا هم آمد و به كشتي ها و تاسيسات نفتي ما ضربه زد اين در حالي بود كه جانشين فرمانده كل قوا نظامي ها را از مقابله با ناوهاي آمريكايي بر حذر مي داشت و دستور داده بود براي هر مقابله و مصاف با آمريكايي ها از ايشان اجازه بگيرند!در حالي كه ما اجازه نداديم شوروي وارد خليج فارس شود ناو انتوان چخوف را منهدم كرديم و شوروي از خليج فارس پا پس كشيد. اما عده اي كه از همان ابتدا در قضيه مك فارلين به دنبال سازش با آمريكا بودند در اين مورد هم اجازه دادند آمريكا از تنگه هرمز عبور كند و موجب فشار بيشتر به امام شدند.
در درگيري هايي هم كه پيش آمد عراق و آمريكا به330 كشتي و ناو و... ايران ضربه زدند در حالي كه ايران به تنهايي حدود 400 ناو و كشتي عراق آمريكا كويت را ضربه زد.بنابراين حتي پس از ورود به خليج فارس بازهم نتوانستند نيروي نظامي ايران را مغلوب كنند.

اگر قطعنامه تغییر کرده باشد و بهتر شده باشد می‌توان آن را توجیهی برای ادامه به حساب آورد.

ناگفته هاي ناب;736473 نوشت:
دهلران جزاير مجنون و فاو را كه پاتك هاي دائمي و سنگين چندين ماهه نتوانسته بود آن را به سقوط بكشاند در كمتر از 48 ساعت از دست مي دهيم مهران و حتي چند شهر را ظرف مدت 11 ساعت از دست مي دهيم!گويي كه هيچ نيرويي در اين شهرها وجود ندارد و در يك فاجعه بزرگ مقر فرماندهي ارتش در عمق خاك ايران سقوط مي كند!!! ايران حلبچه را تخليه مي كند و عراق شلمچه را نيز مجدادا تسخير مي كند!

پس عقب نشینی‌های ایران در ماه‌های آخر از خاک‌های عراق بوده نه در خاک ایران؟

آیا امام مدتی پس از اشاره به جام زهر از پایان جنگ در زمان حیاتشان ابراز خشنودی نکردند؟ اگر چنین باشد یعنی امام قبول کرده بودند که نوعی هیجان زدگی باعث ادامۀ جنگ بوده است نه عقل.

[="Tahoma"][="Black"]بسم الله الرحمن الرحيم

irancplusplus;736485 نوشت:
پس عقب نشینی‌های ایران در ماه‌های آخر از خاک‌های عراق بوده نه در خاک ایران؟

در ايران هم عقب نشيني كرديم و شهرهاي شلمچه دهلران مهران و چند شهر ديگر كه به خاطر ندارم سقوط كردند.
در پست قبلي كه اصلاح و ويرايش كردم توضيح داده شد.

irancplusplus;736485 نوشت:
آیا امام مدتی پس از اشاره به جام زهر از پایان جنگ در زمان حیاتشان ابراز خشنودی نکردند؟ اگر چنین باشد یعنی امام قبول کرده بودند که نوعی هیجان زدگی باعث ادامۀ جنگ بوده است نه عقل.

متاسفانه و با كامي تلخ بايد گفت اين هم از خاطرات بي سندي است كه اين روزها باب شده است و رهبري هم تذكر دادند كه عده اي به دنبال تحريف امام خميني هستند.و هيچ منبع و سند و مدرك معتبري مبني بر اينكه امام گفته باشند جام زهر برايم شيرين شد وجود ندارد.و خود امام خميني هم گفته بودند كه هيچ سخنگويي ندارند و مطالبشان را خود با مردم در ميان مي گذارند.
بنابراين وقتي امام چنين سخني بر زبان جاري نساخته اند نمي توان گفت ادامه جنگ غير عقلي بوده است چرا كه همانطور كه گفته شد ما در اوج پيروزي بوديم كه شكست هاي سياسي از راه رسيد.[/]

ناگفته هاي ناب;736491 نوشت:
در ايران هم عقب نشيني كرديم و شهرهاي شلمچه دهلران مهران و چند شهر ديگر كه به خاطر ندارم سقوط كردند.

پس با قبول قطعنامه از طرف ایران، عراق با اختیار خود تا لب مرز عقب نشینی کرد؟ اگر این طور باشد، بدبینی به عراق در سال‌های قبل برای عدم عقب نشینی به مرز زیر سوال می‌رود که اگر علت ادامه در آن زمان عقب راندن عراق به سر مرز بوده چه طور آتش بس در زمان حضور عراق در خاک ایران پذیرفته شد و به عراق اعتماد شد؟

[="Tahoma"][="Black"]

irancplusplus;736495 نوشت:
پس با قبول قطعنامه از طرف ایران، عراق با اختیار خود تا لب مرز عقب نشینی کرد؟ اگر این طور باشد، بدبینی به عراق در سال‌های قبل برای عدم عقب نشینی به مرز زیر سوال می‌رود که اگر علت ادامه در آن زمان عقب راندن عراق به سر مرز بوده چه طور آتش بس در زمان حضور عراق در خاک ایران پذیرفته شد و به عراق اعتماد شد؟

در طول اين 8 سال عراق 800هزار تن تلفات داده بود.و در انتهاي جنگ تمام لشكرهاي عراق جز يك دو لشكر كاملا آسيب ديده و فرسوده بودند(كه آنها هم در عمليات مرصاد تا حد 90 درصد منهدم شدند) در حالي كه ايران حدود200 هزار تلفات داده بود.
به عبارتي كمر ارتش عراق شكسته بود. و نيروهاي اصلي و بسياري از فرماندهان و افسراني كه براي تربيت آنها سالها زمان و انرژي گذاشته بود در طول اين هشت سال از بين رفته بود و خدمت سربازي را چند سال افزايش داده بود به طوري كه همسران برخي سربازان گمان مي كردند شوهرشان در جنگ كشته شده و مجددا ازدواج كرده بودند و چند فرزند هم داشتند.و اكثر نيروهايش سربازاني بودند كه نمي توانستند جنگ را اداره كنند.
از طرفي عراق در اين چند سال بابت خريد تجهيزات و ادوات جنگي و هزينه هاي جنگ به كشورهاي ديگر بدهي داشت.و ذخيره ارزي آن به صفر رسيده بود علاوه بر اينها جنگ نفت كش ها و كم شدن صادارت نفت اقتصاد عراق را براي ادامه جنگ ناتوان كرده بود.
همچنين با سوريه و اسرائيل نيز دچار مشكل شده بود و حتي اسرائيل به عراق حمله كرد.
اما مهمترين دليل همان شكسته شدن ستون فقرات ارتش عراق و در نتيجه ناكارآمدي آن بود كه باعث مي شد در صورت ادامه جنگ عراق تلفات و غنايم بسيار زيادي بدهد همچنين چون اين ارتش كارآمدي سالهاي اول جنگ را نداشت ايران راحت تر مي توانست بر آن چيره شود.همچنين در اواخر جنگ نيروي قدس سپاه توانست با سازماندهي مخالفان شيعه و كرد عراقي مثل آيت الله سيد محمد باقر حكيم جلال طالباني و مسعود بارزاني آنها را تجهيز كرده و عليه صدام وارد عمليات كند و حتي گردانهايي به نام توابين متشكل از اسيران عراقي تشكيل شد كه عليه صدام مي جنگيدند.همه اين مسائل و مصائب صدام را به سمت صلح سوق مي داد و صدام فهميده بود كه نه فقط نتوانسته مناطقي از ايران را فتح كند بلكه در حال فروپاشي و ضعف هرچه بيشتر است و ممكن است حكومت را نيز از دست بدهد چرا كه احتمال كودتا و همچنين شورش مسلحانه بود.بنابراين صدام محتاج و نيازمند صلح بود.
صدام پس از قبول قطعنامه وآتش بس مجددا حمله كرد و خرمشهر مجددا در آستانه سقوط قرار گرفت و همچنين منافقين از داخل خاك عراق و با پشتيباني صدام به ايران حمله كردند و برخي شهرها و روستاها را تصرف و دست به قتل مردم زدند.و مشخص شد بدبيني امام و طيفي از سياسيون به صدام صحيح بوده است.
وهمانطور كه گفته شد علت پذيرش صلح فشار و اطلاعات نادرستي بود كه مسئولان به امام خميني دادند.[/]

متاسفانه همیشه عده ای که در صحنه های خطر خبری از آنها نیست. موقع تقسیم غنایم سروکله شان زودتر از همه پیدا می شود. وهنه چیز را به نفع خو تمام می کنند. سربازان وفرماندهانی وه برای حفظ اسلام جنگیده بودند. دیگران از خون آنها برای خود کاخ می ساختند. وفرزندان وخانواده آنها کوخ نشین شده بودند.
آنچه مسلم است اطلاعات دروغ به امام وتحمیل این صلح خواسته یا نخواسته موجب بقاء بیشتر صدام وقتل عام شیعیان در سال1991 میلادی شد. تا خوش خدمتی خود را به آمریکا ادامه دهد. وعده ای هم در ایران بیشتر از منافع ملت به فک منافع سیاسی وحزبی خود باشند.

به نام خدا

بد نيست به اين نكته هم توجه داشته باشيم كه اگر سه دهه قبل حكومتي مردم سالار و مقتدر در عراق تشكيل شده بود،امروز تبديل به محل پرورش تروريست نميشد و كشورهاي ايران عراق سوريه لبنان يمن و... منابعشان صرف دفع داعش نمي شد.
اگر در سالها قبل با فتح بغداد حكومت به دست مردم مي افتاد آمريكا و متحدانش چند بار به عراق حمله نمي كردند و عراق تبديل به ويرانه نمي شد. و اتحاد ايران عراق سوريه و لبنان سالها قبل شكل گرفته بود و در اين صورت تحولات منطقه و جهان تفاوت زيادي با اوضاع كنوني داشت.
فتح بغداد و تشكيل حكومتي مردم سالار مي توانست باعث شود بيداري اسلامي سالها زودتر به مقصد برسد.
وجود عراق و سوريه اي قدرتمند مي توانست در تحريم ها كمك بزرگي براي ما باشد اما اكنون اوضاع برعكس است و در شرايط نه چندان مطلوب اقتصادي مجبوريم كمكي هم به اين دو كشور و لبنان و يمن و فلسطين و... كنيم.
اما اگر آن سالها سياسيون طبق نظر امام خميني يعني خشكاندن ريشه فتنه و سقوط صدام عمل مي كردند امروز مسلمين دچار اين همه مصيبت در عراق و سوريه و لبنان و فلسطين و يمن نبودند.ديدگاه امام بسيار دور انديشانه بود و اين براي سياسيوني كه فقط منافع حزبي برايشان مهم است نه منافع ملي سخت و ناگوار بود و مي خواستند مسائل خارجي حل شود تا بتوانند به مسائل داخلي و حزبي و قبضه قدرت بپردازند كه بعد از جنگ به خوبي به هدفشان دست يافتند.
امام خميني در جنگ به دنبال ساخت آينده اي بهتر براي ايران و مسلمين بودند اما سياسيون مي خواستند منابع كشور در ايران بماند تا صرف افتتاح هاي آنان شود.
قطعا مسببين جام زهر مسئول خونهاي شهداي ترور در ايران و عراق و سوريه و لبنان و فلسطين و يمن و فاجعه منا هستند.
اگر در كنار ايران،عراق و سوريه نيز كشورهايي مقتدر بودند آيا آل سعود جرات تجاوز و كشتار حجاج را داشت؟
آيا مي توانست به راحتي به يمن حمله كند؟
در آن زمان امام خميني مي گفت جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم و عده اي به دنبال صلح شرافتمندانه با صدام بي شرف بودند.
با ارائه اطلاعات غلط و وخيم نشان دادند اوضاع اقتصادي به امام ايشان را تحت فشار قرار دادند.
گفتند مردم خسته اند و ديگر به جبهه نمي آيند.
و....
اميدواريم از تاريخ عبرت بگيريم و امروز جام زهر ديگري به دست رهبري داده نشود.و ايران و مسلمين دچار مشكلات و مصيبت هاي ديگري نشوند.

والسلام علي من اتبع الهدي

ناگفته هاي ناب;740161 نوشت:
گر آن سالها سياسيون طبق نظر امام خميني يعني خشكاندن ريشه فتنه و سقوط صدام عمل مي كردند

آیا در زمان غیبت، افراد غیر معصوم اجازۀ خشکاندن ریشۀ فتنه را دارند؟ تا جایی که می‌دانم فقط اجازۀ دفاع هست.

irancplusplus;741057 نوشت:

آیا در زمان غیبت، افراد غیر معصوم اجازۀ خشکاندن ریشۀ فتنه را دارند؟ تا جایی که می‌دانم فقط اجازۀ دفاع هست.

سلام وعرض ادب
فتنه خود بزرگترین مصیبت است. ودفع آن خود دفاع است. چون اگر فتنه از بین نرود. زمینه آشوب وجنگ همیشه وجود خواهد داشت.
در جنگ عراق وایران امام هدفشان این بود که صدام از بین برود. و
حداقل ایران در صلح امتیازات بیشتری داشته باشد. متاسفانه برخی سیاسیون ما که همیشه سیاسی فکر کرده ومنافع سیاسی را مد نظر دارند در خوشبینانه ترین حالت با بیان گزاراشات غلط وجلوه دادن غلط شرایط جبهه صلح را تحمیل کردند. وچه بسا اگر جنگ ادامه پیدا می کرد. وضع خیلی بهتر بود در زمان کوتاهی.
ایران بجایی رسیده بود که دیگر صدام ونیروهایش توان جنگ نداشتند وایران یرگ برنده را در دست داشت. ولی نگذاشتند. واین حقایق امروز بهتر روشن شده است.

irancplusplus;741057 نوشت:

آیا در زمان غیبت، افراد غیر معصوم اجازۀ خشکاندن ریشۀ فتنه را دارند؟ تا جایی که می‌دانم فقط اجازۀ دفاع هست.

سلام وعرض ادب
فتنه خود بزرگترین مصیبت است. ودفع آن خود دفاع است. چون اگر فتنه از بین نرود. زمینه آشوب وجنگ همیشه وجود خواهد داشت.
در جنگ عراق وایران امام هدفشان این بود که صدام از بین برود. و
حداقل ایران در صلح امتیازات بیشتری داشته باشد. متاسفانه برخی سیاسیون ما که همیشه سیاسی فکر کرده ومنافع سیاسی را مد نظر دارند در خوشبینانه ترین حالت با بیان گزاراشات غلط وجلوه دادن غلط شرایط جبهه صلح را تحمیل کردند. وچه بسا اگر جنگ ادامه پیدا می کرد. وضع خیلی بهتر بود در زمان کوتاهی.
ایران بجایی رسیده بود که دیگر صدام ونیروهایش توان جنگ نداشتند وایران یرگ برنده را در دست داشت. ولی نگذاشتند. واین حقایق امروز بهتر روشن شده است.

irancplusplus;741057 نوشت:
آیا در زمان غیبت، افراد غیر معصوم اجازۀ خشکاندن ریشۀ فتنه را دارند؟ تا جایی که می‌دانم فقط اجازۀ دفاع هست.

جواب بر اساس اطلاعات شخصي بنده است نه نظر فقها يا كارشناسان و ممكن است صحيح نباشد و از استاد تقاضا دارم چنانچه اشتباه بود تصحيح بفرمايند.
همانطور كارشناس محترم گفتند صدام شروع كننده جنگ بود نه ايران پس نفوذ به خاك عراق براي سرنگوني او مي تواند جهاد دفاعي باشد.(در اين مورد مطمئن نيستم)
دوم اينكه جهاد ابتدايي از نظر امام خميني و برخي فقهاي پيش از ايشان و فقهاي معاصر توسط امام عادل نيز مي تواند اجرا شود.واين مسئله هنوز بين فقها مورد اختلاف است.
اما چيزي كه عاقلانه تر و حكيمانه تر به نظر مي رسد ،اين است كه اسلام،مسلمانان را به نشستن و تماشا كردن دعوت نمي كند.تا مسلمين در يك سرزمين ديگر قتل عام و شكنجه شوند و مسلمين ساير بلاد به تماشا بنشينند به اميد اينكه امام معصوم خواهد آمد و آنان را نجات مي دهد.اين به دور از حكمت الهي است.

نكته اي را جناب «به سوي نور» مطرح كردند كه نشان داد برخي اطلاعات بنده در گذر زمان از حافظه ام پاك شده است.
و آن اينكه قطعنامه اصلاح نشد بلكه پس از جنگ كويت بود كه عراق متجاوز شناخته شد
ممكن است ساير مطالب هم دچار چنين مشكلي باشد.

عذر خواهي مي كنم و موفق باشيد.:Gol:

نقل قول:
فتنه خود بزرگترین مصیبت است. ودفع آن خود دفاع است.


این دلیل خوبی برای دفاعی بودن نیست. با این توجیه حمله‌های آمریکا به کشورهای مختلف هم کاملا دفاعی و برای دفع فتنه‌اند. هر کسی همین توجیه را برای هر جنگی دارد.



ناگفته هاي ناب;741598 نوشت:
دوم اينكه جهاد ابتدايي از نظر امام خميني

طبق تحریر الوسیله یكی از موارد استثناء، جهاد ابتدایی است و در این‌ تأمل وجود دارد كه فقیه در زمان غیبت بتواند «جهاد ابتدایی» بكند.

ناگفته هاي ناب;741598 نوشت:
اين مسئله هنوز بين فقها مورد اختلاف است.

بر اساس یک مسألۀ اختلافی که نمی‌شود آدم کشت. در این موارد باید از هر جهت مطمئن بود که فرمان الهی است نه اشتباهات فقهی.

ناگفته هاي ناب;741598 نوشت:
اما چيزي كه عاقلانه تر و حكيمانه تر به نظر مي رسد، اين است كه اسلام،مسلمانان را به نشستن و تماشا كردن دعوت نمي كند.

تا جایی که می‌دانم تا فرمان جهاد نیامده بود خود پیامبر اسلام حتی دفاع نکردند. به هر حال امام زمان و خدا هر دو هستند. بخواهند می‌آیند یا دستوری می‌دهند. برای چنین تصمیمات مهمی نمی‌شود از اعماق تاریخ و احادیث اختلافی حکمی استخراج کرد.

سلام وعرض تسلیت ایام محرم
از نظر جهادی دفاعی وقتی کسی به شما حمله کرد چنین نیست که شما فقط جایی که او حمله می کند دفاع کرده وهروقت متجاوز اعلام آتش بس کرد شما حق ادامه جنگ نداشته باشید. بله شما اجازه شروع جنگ ندارید ولی زمانی که متجاوزی به شما حمله کرد تا رفع فتنه وخطر مقابل ونابوی او می توانید جنگ کنید.
در مورد جهاد ابتدایی هم برخی فقهاء مثل آیت الله خویی در منهاج السالحین جلد سه جایز می دانند در صورت تایید کارشناسان نظامی برپیروزی لشگر اسلام حاکم اسلامی وفقیه جامع شرایط اجازه حمله ابتدایی بدهد.

irancplusplus;741681 نوشت:
طبق تحریر الوسیله یكی از موارد استثناء، جهاد ابتدایی است و در این‌ تأمل وجود دارد كه فقیه در زمان غیبت بتواند «جهاد ابتدایی» بكند.

پس به اين نتيجه يم رسيم كه ورود به خاك عراق جهاد دفاعي محسوب مي شده است.

irancplusplus;741681 نوشت:
تا جایی که می‌دانم تا فرمان جهاد نیامده بود خود پیامبر اسلام حتی دفاع نکردند. به هر حال امام زمان و خدا هر دو هستند. بخواهند می‌آیند یا دستوری می‌دهند.

irancplusplus;741681 نوشت:
برای چنین تصمیمات مهمی نمی‌شود از اعماق تاریخ و احادیث اختلافی حکمی استخراج کرد.
دفاع از مسلمين دستور صريح قرآن و احاديث است.شايد بنده منظورتان را درست متوجه نشده ام.

پرسش:
چرا امام قطعنامه را در همان سال 66 قبول نکرد و با یک سال تاخیر پذیرفت، و در این مدت ایران هزینه های زیادی صرف جنگ کرد؟

پاسخ:
قطعنامه بر اساس منافع عراق و صدام طراحی شده بود نه ایران و برای خارج کردن صدام از باتلاق جنگ، و ایران در سال 66 در میدان های جنگ پیشتاز بود.
چون هدف صدام این بود که بخشی از خاک ایران را اشغال کند و بعد وقتی ایران را سرمیز مذاکره نشاند، امتیازات مد نظرش را بگیرد.
چون صدام داعیه رهبری جهان اسلام را داشت. و در عین حال که می خواست بخشی از ایران برای همیشه دستش بماند.
ولی در اثر رشادت های رزمندگان اسلام صدام مجبور شد که بدون هیچ پیش شرطی پایان جنگ و مذاکره را قبول کند. و مستکبران حامی صدام هم که دیدند نابودی انقلاب نه تنها ممکن نیست بلکه با شرایط فعلی وضع به نفع ایران خواهد بود. لذا خود پیشنهاد پایان جنگ را دادند. ولی امام طبق گزارش جناب رفسنجانی و برخی فرماندهان نظامی مجبور به پذیرشاین قطعنامه شد.

مدیریت امام در جنگ حرف نداشت و اگر گزارشات دروغ در مورد وضعیت جبهه ها به امام داده نمی شد. از قضا ایران با شرایط خیلی بهتری مذاکره می کرد. ولی متاسفانه عده ای از باب ناآگاهی و یا خیانت این فرصت را از ایران گرفتند و جام زهر را بر امام تحمیل کردند.
در عین حال جنگ در نکته بعدی خاتمه نیافت چون کشورهایی که صدام را حمایت می کردند برای نابودی ایران و انقلاب مردمی، وقتی دیدند که در عصر مقاومت امام و رزمندگان این صدام است، که در لبه سقوط قرار گرفته است. خود پیشقدم شدند برای تنظیم قطعنامه و تا زمانی که آنها خواسته های ایران را نپذیرفتند ایران حاضر به پذیرش قطعنامه نشد و خود این دو سال وقت برد.

پس ایران از موضع عزت و شرافت و قدرت قطعنامه را پذیرفت و آنها مجبور به پذیرش خواسته های ایران شدند.
آنچه مسلّم است اطلاعات دروغ به امام و تحمیل این صلح خواسته یا نخواسته موجب بقاء بیشتر صدام و قتل عام شیعیان در سال1991 میلادی شد. تا خوش خدمتی خود را به آمریکا ادامه دهد. و عده ای هم در ایران بیشتر از منافع ملت به فکر منافع سیاسی و حزبی خود باشند.
در حالی که رزمندگان در جبهه شعار جنگ جنگ تا پیروزی، کربلا کربلا ما داریم می آییم، سر می دادند. عده ای که مسئولیت داشتند و نوعا در خط مقدم حضور نداشتند که ببینند، رزمندگان چه روحیه ای دارند، به امام دائما می گفتند: رزمنده ها خسته شده اند.

در حالی که با دادن هزاران شهید فاو را تصرف کرده بودیم و در راه تصرف بصره بودیم. یک شبه مشخص نشد که چطور رزمنده ها را از فاو خارج کردند. و به عراق پس دادند. و عراق را آنقدر جری کنند که دوباره به فکر اشغال مناطق مرزی بیفتد.
کاش روزی حقایق جنگ مشخص شود تا غباراندکی هم از چهره مظلومیت فرماندهان شهید و باقی شهدا برداشته شود. و از جمله اینکه چرا در سال 66 برخی ها آقای رفسنجانی را رابط بین خود و امام در امور جنگ قرار دادند.
آقای رفسنجانی که تمام افتخارش این است که سخن خود را راحت به امام می گفته و به تعبیر دیگر به زعم خود سخنش را بر امام تحمیل می کرد.

موضوع قفل شده است