جمع بندی اسلام حقیقی را از کجا باید دریافت کرد؟

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اسلام حقیقی را از کجا باید دریافت کرد؟

سلام وقت به خیر

با تشکر از کارشناسان و سایر مراجعان محترم سایت که وقت خودشون رو اختصاص به این تاپیک میدن

من خیلی خلاصه سوالم رو مطرح می کنم

دین اسلام به شکل خالص و دقیق و بی عیب و سازنده و صد البته کامل و مفصل رو از کجا باید دریافت کرد؟

در شرح سوال هم بگم که این مجموعه دستورالعملهایی که به اسم اسلام در اختیار ما هستن عموما جلوی پیشرفت دنیوی ما رو گرفتن و ما به عنوان مسلمان دنیای خودمونو از دست دادیم در عین حال اکثریت افرادی که متدین محسوب میشن از نظر اخروی هم شاید نتونن جایگاه ارزشمندی بدست بیارن با توجه به این که اکثر اعمال دینی ما پر از عیب و ایرادات حاشیه ای هستن و خیلی راحت زیر سوال میرن من از وضعیت برزخی اکثریت متدینین مطلع نیستم ولی این از ظواهر مشخصه که نود درصد ما دیندار در ظاهر هستیم و در عمل چندان هم موفق نیستیم هر چند خودمون هم دوست داریم جایگاه خوبی بدست بیاریم اما نشده

خیلی خلاصه بخوام بگم دین ما نامفهومه
یا این دین برای سختی و مکافات و بیچارگی بندگان در دنیا ساخته شده یا اگر قراره ما زندگی خوب و سالم و محترمانه ای داشته باشیم پس اونهایی که علمای دین ما هستن دین رو درست نفهمیدن و به ما هم اشتباه گفتن

نتیجه ای که من میگیرم اینه که
"ما و جامعه ما مشکل داریم چون دین رو درست متوجه نشدیم"
بعضی مراجع تقلید و علما و مبلغان دین ما هم تا جایی که مشاهده می شه از دنیای واقعی فاصله گرفتن و زندگی مردم در فلاکت می گذره و نود و نه درصد همین متدینین "عین خیالشون هم نیست" اون یک درصد هم صداشون به جایی نمیرسه

خواهشی که از کارشناسان و سایر اعضای سایت دارم اینه که از جوابهای کلیشه ای خودداری کنن و یکراست برن سر اصل مطلب که آیا منبعی برای فهم درست و صحیح دین سراغ دارن و مرجع تقلید کاملی برای معرفی میشناسن یا نه؟

با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صادق

code;749800 نوشت:
سلام وقت به خیر

با تشکر از کارشناسان و سایر مراجعان محترم سایت که وقت خودشون رو اختصاص به این تاپیک میدن

من خیلی خلاصه سوالم رو مطرح می کنم

دین اسلام به شکل خالص و دقیق و بی عیب و سازنده و صد البته کامل و مفصل رو از کجا باید دریافت کرد؟

در شرح سوال هم بگم که این مجموعه دستورالعملهایی که به اسم اسلام در اختیار ما هستن عموما جلوی پیشرفت دنیوی ما رو گرفتن و ما به عنوان مسلمان دنیای خودمونو از دست دادیم در عین حال اکثریت افرادی که متدین محسوب میشن از نظر اخروی هم شاید نتونن جایگاه ارزشمندی بدست بیارن با توجه به این که اکثر اعمال دینی ما پر از عیب و ایرادات حاشیه ای هستن و خیلی راحت زیر سوال میرن من از وضعیت برزخی اکثریت متدینین مطلع نیستم ولی این از ظواهر مشخصه که نود درصد ما دیندار در ظاهر هستیم و در عمل چندان هم موفق نیستیم هر چند خودمون هم دوست داریم جایگاه خوبی بدست بیاریم اما نشده

خیلی خلاصه بخوام بگم دین ما نامفهومه
یا این دین برای سختی و مکافات و بیچارگی بندگان در دنیا ساخته شده یا اگر قراره ما زندگی خوب و سالم و محترمانه ای داشته باشیم پس اونهایی که علمای دین ما هستن دین رو درست نفهمیدن و به ما هم اشتباه گفتن

نتیجه ای که من میگیرم اینه که
"ما و جامعه ما مشکل داریم چون دین رو درست متوجه نشدیم"
بعضی مراجع تقلید و علما و مبلغان دین ما هم تا جایی که مشاهده می شه از دنیای واقعی فاصله گرفتن و زندگی مردم در فلاکت می گذره و نود و نه درصد همین متدینین "عین خیالشون هم نیست" اون یک درصد هم صداشون به جایی نمیرسه

خواهشی که از کارشناسان و سایر اعضای سایت دارم اینه که از جوابهای کلیشه ای خودداری کنن و یکراست برن سر اصل مطلب که آیا منبعی برای فهم درست و صحیح دین سراغ دارن و مرجع تقلید کاملی برای معرفی میشناسن یا نه؟

با تشکر

با سلام وتشکر
اجازه دهید بحث را از این جا شروع نمایم : اسلام همواره مسلمانان را به فراگیری علوم و فتح قله های رفیع پیشرفت فرا خوانده است. اسلام این قدرت را داشت که تمدن سازی و افکار عمومی را جذب نماید. در صدر اسلام مسلمانان چنان پیشرفت نمودند که بخش وسیعی از جهانیان را تحت تأثیر تمدن و فرهنگ خود قرار دادند. یکی از علل این بود که در اخذ علوم و فنون و صنایع و هنرها تعصب نمی­ورزیدند. علم را در هر نقطه و در دست هر کس می­یافتند، از آن بهره می­گرفتند. در احادیث به این نکته توجه شده است که علم و حکمت را هر جا هستند، فرا گیرید. رسول اکرم فرمود:" دانش راستین گمشده مومن است. هر جا آن را بیابد، خودش به آن سزاوارتر است. "(1)
در نهج البلاغه آمده :" دانش راستین گمشده مؤمن است، پس آن را فراگیر و بیاموز، گرچه از مردم منافق"(2).
"حکمت را بیاموزید گرچه از مشرکان. "(3) در روایات دیگر نیز به این امر تاکید شده است. (4) بنا بر این علل عقب ماندگی مسلمانان اسلام نیست، بلکه در این امر عوامل متعدد- از جمله عوامل زیر- موثر می باشند:
1. انحراف در خلافت رسول خدا
يكى از عوامل انحطاط مسلمانان انحراف جانشينى پيامبر (ص) از جايگاه واقعى خويش است. وقتى مسلمانان بدون توجه به فرامين الهى و بدون توجه به دستورات و سفارش‏هاى پيامبر در خصوص جانشينى پس از حضرت، در «سقيفه» جمع شدند و افراد نالايق را بر منصب بزرگ و الهى قرار دادند، در واقع زوال جامعه اسلامى آغاز شد. اين زمامداران نالايق بسيارى از اصول اسلام را تعطيل كردند. بسيارى از عقايد مرده و نيمه مرده جاهلى را دوباره احيا نمودند. نتیجه آن عقب ماندگی جهان اسلام است. مطمئنا اگر امام علی (ع) و امامان دیگر بر مسند قدرت قرار می گرفت، وضع جهان اسلام این نبود که الان شاهد آن هستیم. شهيد مطهرى مى‏گويد: «مسلّما يكى از علل اين امر حوادثى است كه در اوضاع اجتماعى مسلمانان ابتدا به وسيله دستگاه‏هاى خلافت پديد آمد و بعد دنبال شد. . . يك جامعه طبقاتى درست شد كه با منظور اسلام ابدا وفق نمى‏داد. جامعه منقسم شد به يك طبقه فقير كه نان خود را به زحمت مى‏توانست به دست آورد و يك طبقه مبذّر و مغرور. . . وضع زندگى عمومى وقتى شكاف بردارد، زمينه براى اجرا و عمل به دستورها باقى نمى‏ماند. »(5)
2. برداشت های انحرافی از آموزه های اسلام
یکى از علل مهم عقب ماندگى مسلمانان برداشت‏هاى انحرافى از آموزه‏هاى دینى است، یعنی برخى تصور کرده‏اند که دین با علم و تکنولوژى مخالف است . بر این اساس مسلمانان به جاى پرداختن به علم و نوآورى‏هاى تکنولوژى، به مسایل فردى پرداختند. این رویکرد موجب شد که مسلمانان از قافله علم و تمدن و عقب بمانند، حال آن که اسلام- همان گونه که اشاره شد- نه تنها با علم و تکنولوژى و علم مخالف نیست، بلکه همگان را به یادگیرى علم فرا خوانده، براى یادگیرى علوم، مرز جغرافیایى نشناخته (6)، از علم و حکمت به عنوان «گمشده مؤمنان» یاد کرده است. (7) یادگیرى برخى از علوم را واجب شمرده است. (8)
3. ترک جهاد وعدم تلاش برای توانمندى نظامى مسلمانان
قرآن با نگاهى جامع مسلمانان دعوت نمود که از قوّت و قدرت نظامى برخوردار باشید. سلاح‏هاى همسو با شرایط زمان را داشته باشید:" در برابر آن‏ها (دشمنان) آنچه توانایى دارید، از نیرو آماده سازید تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خود را بترسانید. " (9)، همچنین اسلام مسلمانان را به جهاد در زمینه‏هاى مختلف فرا خواند، (10) ولى مسلمانان جهاد و تلاش را را فراموش کردند. جهاد در صحنه‏هاى علمى و فرهنگى و سیاسى و اقتصادى و نظامى به دست فراموشى سپرده شده، حُبّ نفس و عشق به دنیا و راحت‏طلبى و کوته نگرى و اغراض شخصى بر آن‏ها چیره شده، تا آن جا که کشتگان شان به دست خودشان بیش از کشتگانى است که دشمن از آن‏ها قربانى مى‏گیرد.
4. حکومت‏هاى ‏وابسته کشورهای اسلامی
یکى از عوامل مهم عقب ماندگى مسلمانان حکومت‏ها اسلامی هستند، یعنی برخی حکومت ها نه تنها به فکر پیشرفت کشورشان نیستند، بلکه با پیشرفت کشورشان مخالف می باشند، زیرا آنان دوام و بقای حکومت خود را درجهل و عقب ماندگى فرهنگى و تضعیف استعداد ملت های خود جستجو می کنند.
5. اختلافات و چند دستگى‏های مسلمانان
جنگ های داخلی و اختلافات مسلمانان در کشورهاى اسلامى نیز موجب شد که مسلمانان از پیشرفت‏هاى علمى و صنعتى بى بهره شوند.
6. استعمار
شهيد مطهّرى استعمار را نيز عامل ديگرى در انحطاط جوامع اسلامى مى‏داند، ولى آن را علت فرعى ارزيابى مى‏كند و علت اصلى را خود مسلمانان مى‏داند: «البته اين را هم نمى‏خواهم بگويم و شما را به غلط بيندازم كه استعمار و استثمار ما را به اين حالت درآورده است؛ نه ما قبلاً به اين حالت درآمديم و آن‏ها ما را امروز به اين حالت نگه مى‏دارند و علت مبقيه ما هستند، و الا ما قبل از اين‏كه استعمار و استثمار بيايد، افكارى در ما پيدا شد و ما را به اين حالت درآورد. »(11)
پیشرفت مجدد جهان می طلبد که مسلمانان به هویت دینی خودبرگردند و با فرهنگ اسلام بیش تر آشنا شوند و اتحاد خود را حفظ و به بیگانگان تکیه ننمایند، از سوی دیگر به عقل، علم، کار و خلاقیت اهمیت دهند . مهم تر از همه این که روحیه خودباوری را تقویت و باور کنند که می توانند بار دیگر تمدن اسلامی را زنده نمایند.
تو.جه دارید که بعد از استقرار جمهوری اسلامی در ایران ،این کشور در مسیر پیشرفت گام های بزرگی برداشته واز بیشتر کشور های اسلامی وخاورمیانه ،در این راه موفق تر بوده است .که علت مهم ان توجه بیشتر به مبانی وارزش های اسلامی است .
در پایان باید اشاره نمود که در زمان معاصر مهمترین راه کار برای شناخت اسلام ناب که تامین کننده خیر دنیا وآخرت تان خواهد شد مطالعه وعمل به اندیشه وسیره اسلام شناس بزرگ حضرت امام خمینی است . وشما را به خواندن وصیت نامه حضرت امام توصیه می نمایم .

پى‌نوشت‏ها:
1. بحارالانوار، ج 2، ص 99.
2. فیض الاسلام، نهج البلاغه، تهران، چاپ افتاب تهران، ص 1112، حکمت 77.
3. بحار الا نوار، ج 2، ص 97.
4. همان، ج 4، ص 96.
5. مرتضى مطهرى، ده گفتار، قم، صدرا، ص 108.
6. بحار الانوار، ج 1، ص 177.
7 . همان، ص168.
8 . همان، ص 177.
9. انفال (8)، آیه 60؛ ناصر مکارم شیراری و دیگران، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1374 ش، ج 7، ص 220.
10. تفسیر نمونه، ج 16، ص 350 - 351.
11 . مطهری، ده گفتار، ص 150.

صادق;750688 نوشت:
برداشت های انحرافی از آموزه های اسلام

بسمه البصیر

با سلام و ادب

یکی از این برداشتهای غلط و انحرافی در باره حقیقت قضا و قدر اتفاق افتاده است

همان که عوام از آن به عنوان قسمت یاد می کنند و همه ی انتخابها و تصمیمات

منتهی به شرّشان را به آن نسبت می دهند.

code;749800 نوشت:
در شرح سوال هم بگم که این مجموعه دستورالعملهایی که به اسم اسلام در اختیار ما هستن عموما جلوی پیشرفت دنیوی ما رو گرفتن و ما به عنوان مسلمان دنیای خودمونو از دست دادیم

بسمه البصیر

با سلام

دستورالعملهای اسلام را اگر از قران و اهل بیت علیهم السلام بگیریم ضامن ترقی و تعالی امور دنیا و آخرت ماست.

مشکل از آنجایی آغاز می شود که ما بدون تحقیق و تفحص از حقایق دین،هر چه را به عنوان دین ارائه می شود

از هر کس می پذیریم،علمای راستین و ناشران معارف قران و اهل بیت علیهم السلام تنها مراجع قابل اعتماد برای درک صحیح

دین هستند.

به یک نمونه از انحرافاتی که در اندیشه ی خیلی از ما شکل گرفته است و شاید منشأش را هم ندانیم اگر به دقت نظر کنیم و سپس

آن را به تعالیم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام عرضه کنیم خواهیم دید که این نوع اندیشه،از کدام آبشخور سر در

می آورد،اندیشه ای که قرنهاست دین و دنیای امت اسلام را دچار رکود و سقوط کرده است.

اعتقاد به جبر که در اندیشه ی گروهی از مسلمین به شکل مخفی وجود دارد، عقیده که اصلا در اسلام ناب جایگاهی ندارد

و در زمان بنی امیه و بنی العباس از کتب یونان و عقاید هند باستان به شکل ترجمه آثار آنان وارد دنیای اسلام شد

عقایدی که می توانست توجیه خوبی برای جنایات و ستمکاریهای سران و حاکمان، بر علیه مردم باشد.

حجة الاسلام حسین انصاریان در درس تفسیر خویش به این نکته اشاره می کنند:

در این طوفان عظیم که بنی­ امیه و بنی ­عباس آن را طوفان علمی نام نهاده بودند، فقط شیعیان و شاگردان اهل­بیت: توانستند خود را از این آسیب­های اعتقادی حفظ کنند و این امر را مدیون ائمه طاهرین: به خصوص حضرت باقر (ع) و حضرت صادق (ع) و حضرت رضا (ع) هستند که با راهنمایی­ها و سخنان خود، شیعیان را از گمراهی نجات دادند. بنی ­امیه با القاء و رواج جبر در کل امور، درصدد بودند که مردم وضع فعلی را قبول کنند و بپندارند که چاره‌ای جز این ندارند و مجبورند. برای تحقق و ترویج این اعتقاد، محصلان علوم ترجمه شده را تربیت و آن­ها را تقویت می­ کردند. ولی در این میان امام باقر (ع) و امام صادق (ع) در مقابل چند سؤال که اتفاقاً از امیرالمؤمنین (ع) نیز شده بود، به نحو کامل جبر و تفویض را رد کرده و این دو انحراف خطرناک اعتقادی و فکری را از بدن اسلام دور نگه داشتند.

عقیده جبر، فقر و فلاکت و تسلط و قتل و غارت حاکمان جائر بنی امیه و بنی عباس را سرنوشتی محتوم از سوی خداوند جلوه می داد،

سرنوشتی که تفسیر ساختگی و مجعول قضا و قدر و حسن و قبح شرعی توسط اشاعره آن را تقویت کرد

و قرنهاست به خورد مسلمین داده است.

یکی از این اعتقادات غلط که اتفاقا بحثش در تاپیک"عدل الهی در زندگی دنیا" در جریان است

نسبت ظلم و اضلال به خداوند است،که اهل بیت علیهم السلام آن را با بیانات نورانی خویش تبیین و ردّ کردند:

امام صادق (ع) می­فرماید: «إن الله خلق خلقه جميعا مسلمين، أمرهم و نهاهم،

و الكفر اسم يلحق الفعل حين يفعله العبد، و لم‏ يخلق‏ الله‏ العبد حين‏ خلقه‏ كافرا! إنه إنما كفر

من بعد أن بلغ وقتا لزمته الحجة من الله تعالى، فعرض عليه الحق فجحده، فبإنكاره الحق صار كافرا



«إن الله خلق خلقه جميعا مسلمين، أمرهم و نهاهم»؛ خداوند تمام انسان­ها را در ابتدای خلقت سالم

و مطابق فطرت توحیدی خلق کرده و به آن­ها امر و نهی کرد (اگر خداوند انسان را مجبور به امور دینی و نیز به اضلال و هدایت خلق کرده بود،

دیگر امر و نهی معنا پیدا نمی­کرد.)


در اندیشه اهل بیت علیهم السلام خداوند کسی را کافر،فقیر،مشئوم،تحت سلطه و بدبخت خلق نمی کند،هیچکس حق ندارد

سرنوشتش را به دست وقایع روزگار بسپارد،انسان با قدرت اختیارش،اختیاری که اهل بیت(ع) آن را با مبنای"لاجبر و لا تفویض بل امر بین الامرین"

تعریف می کنند،مسئول سرنوشت دنیا و آخرت خویش است.

حبیبه;750717 نوشت:
بسمه البصیر

با سلام و ادب

یکی از این برداشتهای غلط و انحرافی در باره حقیقت قضا و قدر اتفاق افتاده است

همان که عوام از آن به عنوان قسمت یاد می کنند و همه ی انتخابها و تصمیمات

منتهی به شرّشان را به آن نسبت می دهند.

از عــــــوام است هــــــــر آن بد کــــــه رود بر اســـلام
/ داد از دست عوام
کار اســــلام ز غـــوغــــای عــــــــــوام است تمـــــــام
/داد از دست عوام
دل من خــــون شد در آرزوی فهــــم درســــــــــــــــت
/ای جگر نوبت توست
جـــــان به لب آمــــــد و نشنید کســــــــم جان کــلام
/ داد از دست عوام
غـــم دل با کــــه بگـــــویم که دلــــــــــــم خون نکـــند
/غمم افزون نکند
ســــر فــــــــــرو بــــرد به چاه و غم دل گــــفت، امــام
/داد از دست عوام
سخـــنی پخته نگـــــــفتم کـــــــه نگـــفتند به مــــــن
/چند از این خام سخن
سوختــــم، سوختم از ســــــردی این مردم خــــــــام
/داد از دست عوام
زان چه پیغمبر گفته اســـــت و در اونیست شــــــکی
/ نپذیرند یکی
وحـــی منزل شـــــــــــمرند آنــچه شنیـــدند از مــــام
/ داد از دست عوام
همگی خفــــــــــته و آســـوده ز نیکــــــــی و بــــــدی
/خواب مرگ ابدی
چه توان کـــــــــــرد، علــــــــی گفت که النــــاس نیام
/داد از دست عوام
در نبــــــــــــوت نگرفنتـــــــــــد ره نــــــــــوح نبــــــــــی
/داد از این بی ادبی
در خـــــــدایی بنمودند به گــــــــــــوساله ســـــــــلام
/داد از دست عوام
به هـــــــوای نفســــــــــــی جملـــــــه نمایند قعــــود
/آه از این قوم عنود
به طنــــین مگســــــــی جمـــــله نمـــــایند قیــــــــام
/داد از دست عوام
پیــــــش خیــــل عقــــــلا زابلهی و تیــــــــره دلــــــی
/شرزه شیرند، ولی
پیش سیـــر عقــــــلایی، حشـــــــــــراتند و هـــــــوام
/داد از دست عوام
عاقل ار بسمـــــــله خـــــواند به هــــــــــوایش نچمند
/همچو غولان برمند
غـــــول اگـــــرقصه کند گــــرد شــــوند از در و بـــــــــام
/داد از دست عوام
سنــــــت و شـــــرع کتــــاب نبـــــوی مانـــــده ز کــار
/عقل برخاسته زار
جهــــــــــل بنشـسته به سلــطــانی ایـــن خیل لئام
/داد از دست عوام
عاقـــــــل آن به که همـــــــــــه عمر نیـــــارد به زبـــان
/نام این بی ادبان
که در این قوم نه عقل است و نه ننگ است و نه نام
/داد از دست عوام
نه بر ایـــــــــــن قــــــــــوم نماید نفس عیســـــی کار
/نه مقالات بهار
نه نسیم ســــــــحری بگــــــــذرد از سنگ رخـــــــــام
/ داد از دست عوام
پیــــــــش جهـــــــــال ز دانش مســـــــرایید ســــــخن
/پند گیرید ز من
کــه حـــرام است حـــرام است حـرام اســـــت حـــرام
/داد از دست عوام
(ملک الشعرا بهار)

سلام و تشکر از پاسخها

من سوالات زیادی در این رابطه برام مونده ولی قبلش یه سوال مهمی هست که باید به عنوان پیش زمینه پرسیده بشه:
این که خدا در قرآن، رسول اکرم رو الگوی مردم معرفی کرده و احتمالا معصومین هم دارای چنین جایگاهی هستن حالا سوال اینجاس که آیا ما باید از همه جنبه ها به همون صورتی عمل کنیم که پیامبر و معصومین عمل می کردن یا این که باید همیشه پایین تر از اونها قرار بگیریم؟ چون سبک زندگی معصومین در خیلی موارد برای ما واقعا مشکله مثلا در شبی که دشمنان پیامبر قصد کشتنش رو داشتن از طریق وحی این موضوع به رسول اکرم اطلاع داده شد (لیله المبیت) در اون زمان حضرت علی (ع) به جای پیامبر در بستر خوابید و مستقیما خودشو در معرض خطر مرگ قرار داد خوب برای مردم عادی انجام چنین ریسکی اصلا قابل تحمل نیست آیا اطلاع پیامبر از غیب باعث می شه که انجام چنین کارهایی برای مردم عادی ممنوع باشه؟ و در واقع دسترسی به وحی و علم غیب تعیین می کنه که در چه مواردی پیامبر الگوی مردم هست و در چه مواردی نه؟

مثال دیگه این هست که تا جایی که من مطلعم پیامبر اسلام و معصومین برای خودشون محافظ شخصی نداشتن و حتی غریبه ها وقتی با پیامبر یا ائمه مواجه می شدن از نظر ظاهر و جایگاه بین مردم، تفاوتی متوجه نمیشدن با در نظر گرفتن مثال، این خوب و ارزشمند هست که بالاترین مقام حکومتی با افراد عادی جامعه هیچ تفاوتی نداشته باشه ولی اگر همین رو برای غیرمعصوم بخوایم تصور کنیم نداشتن محافظ به معنی ترور سریع توسط دشمن هست خوب چرا معصومین ما تا این حد از ریسک رو می پذیرفتن و آیا مسئولین کشورهای اسلامی هم باید به همین شکل الگو بگیرن یا از این امر مستثنی هستن به دلیل همون نداشتن آگاهی از غیب یا دلیلی دیگه؟

حتی پیامبر و حضرت علی ع در جنگها با دشمن رو در رو می شدن و یک ریسک جانی مستقیم برای این بزرگواران وجود داشت چنین چیزی رو آیا برای غیر معصوم هم می شه انتظار داشت و افراد نخبه و مهم نظام هم آیا باید تا این حد در معرض خطرات قرار داشته باشن؟

یا مثلا این نقل قول رو در مورد امام خمینی ره در نظر بگیرید:
"داخل خانه امام راهرو مانندی را با سقف های مقاوم ساختند که امام هرگز به آن نرفتند و پس از مدتی که دیدند امام به آن توجه نمی کند آن را جمع کردند و شاید امام اعتقاد داشت هرگاه همه دارای پناهگاه شدند ایشان هم به پناهگاه می روند و حتی امام هم در زمان بمباران ها داخل منزل نمی ماندند و به داخل حیاط می آمدند و قدم می زدند"
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/424110/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%87%D8%B1%DA%AF%D8%B2-%D8%A8%D9%87-%D9%BE%D9%86%D8%A7%D9%87%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%86%D8%B1%D9%81%D8%AA

چرا باید رهبر انقلاب با وجود جایگاه مهم و حساسش چنین ریسکی رو انجام بده که چه بسا اگر خدایی نکرده صدمه ای به امام وارد می شد به این راحتی جبران نمی شد آیا در این مورد نباید بین مقامات عالی نظام و مردم عادی تفاوت قائل شد؟

اینها همه مثالهایی بود از این که ما تا چه حد باید پیامبر و معصومین رو الگو قرار بدیم با چه حد و مرزهایی؟

جملۀ «كل ما حكم به العقل حكم به الشرع و كل ما حكم به الشرعُ حكم به العقل» آیا اینجا قابل استناد هست که بگیم حاکم شرع یا مسئولین رده های بالا در صورتی می تونن ریسکهای جانی مهم رو قبول کنن که دسترسی به علمی فراتر از مردم عادی داشته باشن یا برعکس همه رده های حکومتی و نخبگان علمی و دینی و غیره باید به روش مردم عادی در جامعه و جنگ و همه جا حضور داشته باشن؟

code;751194 نوشت:
من سوالات زیادی در این رابطه برام مونده ولی قبلش یه سوال مهمی هست که باید به عنوان پیش زمینه پرسیده بشه:
این که خدا در قرآن، رسول اکرم رو الگوی مردم معرفی کرده و احتمالا معصومین هم دارای چنین جایگاهی هستن حالا سوال اینجاس که آیا ما باید از همه جنبه ها به همون صورتی عمل کنیم که پیامبر و معصومین عمل می کردن یا این که باید همیشه پایین تر از اونها قرار بگیریم؟ چون سبک زندگی معصومین در خیلی موارد برای ما واقعا مشکله مثلا در شبی که دشمنان پیامبر قصد کشتنش رو داشتن از طریق وحی این موضوع به رسول اکرم اطلاع داده شد (لیله المبیت) در اون زمان حضرت علی (ع) به جای پیامبر در بستر خوابید و مستقیما خودشو در معرض خطر مرگ قرار داد خوب برای مردم عادی انجام چنین ریسکی اصلا قابل تحمل نیست آیا اطلاع پیامبر از غیب باعث می شه که انجام چنین کارهایی برای مردم عادی ممنوع باشه؟ و در واقع دسترسی به وحی و علم غیب تعیین می کنه که در چه مواردی پیامبر الگوی مردم هست و در چه مواردی نه؟

سلام

بايد توجه داشت كه بعد از سقيفه مسير اسلام عوض شد و از ريل اصلي خارج گشت ! پس اگر مواردي از قبيل داشتن محافظ شخصي واقدامات امنيتي و ...ميبينيد بخاطر همان تحريف اوليه در دين است كه ما را ناگزير از اين اقدامات كرده وميكند .

اسلام حقيقي يا نبوي علوي در مقابل اسلام اموي كه نزد اهل بيت ع است :

تفسیرشیطانی از قرآن کریم ! تفسیر وهابی وداعشی و خارجی از آیات وتکفیر و قتل وغارت مخالفین و پیشگویی رسول خدا ص از صحاح سنت :

اگر در آیات 52 و53 سوره حج دقت کنید خدای متعال میفرماید که بعضی افراد مریض دل تحت تاثیر القائات شیطان ، تفسیری شیطانی از آیات میکنند :

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ {الحج/52} لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ {الحج/53}

ما هيچ رسول و نبیی را پيش از تو نفرستاديم مگر اينكه هر گاه آرزو مى كرد شيطان القائاتى در آن مى كرد، اما خداوند القائات شيطان را از ميان مى برد سپس آيات خود را استحكام مى بخشيد و خداوند عليم و حكيم است .

تا آنچه را كه شيطان القاء مى كند براى كسانى كه در دلهايشان مرضى هست و براى سنگدلان مايه ابتلاء كند كه ستمگران در خلافى بى نهايتند (53).

مثلا در جریان همین توسل میبینید با وجود اینکه رسول خدا واصحابش باسناد صحیح بخاری ومسلم و ابن حجر وابن کثیر ، به رسول خدا در زمان حیاتش وبه قبرش در زمان مماتش متوسل شده وحاجت گرفتند اما وهابیون بر خلاف تفسیر صحیح آیات فتوا به شرک توسل میدهند ؟؟؟!!!!

یعنی تفسیری شیطانی از آیات :

[=&quot]وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا [=&quot]مَعَ اللَّه[=&quot]ِ أَحَدًا {الجن/18}

[=&quot]وَلَا تَجْعَلُوا [=&quot]مَعَ اللَّه[=&quot]ِ إِلَهًا آخَرَ إِنِّي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ {الذاريات/51}

[=&quot]در حالیکه خواندن در اینجا به معنی عبادت است همچنانکه مفسرین بزرگ ومقدم اهل سنت ذکر کرده اند .

[=&quot]حتی شیخ الاسلام ابن تیمیه هم گفته که شیطان بر زبان عمر سخن میگفت :

ابن تیمیه در کتاب مجموع الفتاوی می‌نویسد:

وَإِذَا أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّةِ أَحَدِهِمْ شَيْئًا فِي الْقَلْبِ: لَمْ يُنْسَخْ مِنْهُ بَلْ أَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ. كَمَا قَالَ تَعَالَى وَكَمَا بَيَّنَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي حَدِيثِ الْكُهَّانِ لَمَّا قَالَ: {إنَّهُمْ يَزِيدُونَ فِي الْكَلِمَةِ مِائَةَ كِذْبَةٍ} بِخِلَافِ الرَّسُولِ وَالنَّبِيِّ وَالْمُحَدِّثِ كَمَا فِي قِرَاءَةِ ابْنِ عَبَّاسٍ وَغَيْرِهِ: {فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ} . وَالْقِرَاءَةُ الْعَامَّةُ لَيْسَ فِيهَا الْمُحَدِّثُ؛ إذْ يَجُوزُ أَنْ يُقَرَّ عَلَى بَعْضِ الْخَطَأِ وَيُدْخِلَ الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ بَعْضَ مَا يُلْقِيهِ فَلَا يُنْسَخُ بِخِلَافِ الرَّسُولِ وَالنَّبِيِّ فَإِنَّهُ لَا بُدَّ مِنْ نَسْخِ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ وَأَنْ يُحْكِمَ اللَّهُ آيَاتِهِ لِأَنَّهُ حَقٌّ وَالْمُحَدِّثُ مَأْمُورٌ بِأَنْ يَعْرِضَ مَا يُحَدِّثُهُ عَلَى مَا جَاءَ بِهِ الرَّسُولُ. وَلِهَذَا أَلْقَى الشَّيْطَانُ لِعُمَرِ وَهُوَ مُحَدِّثٌ فِي قِصَّةِ الْحُدَيْبِيَةِ وَقِصَّةِ مَوْتِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَقِصَّةِ اخْتِلَافِهِ وَهِشَامَ بْنِ حَكِيمِ فِي سُورَةِ الْفُرْقَانِ فَأَزَالَهُ عَنْهُ نُورُ النُّبُوَّةِ. مجموع الفتاوى ج 2 ص 52

میگوید قرائت ابن عباس از قران چنین بوده آیه 52 حج : وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ ولا محدث إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ {الحج/52}
لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ {الحج/53}

به همین دلیل است که شیطان سخن خود را در صلح حدیبیه بر زبان عمر جاری ‌کرد؛ در حالی که عمر محدث بود ! و همچنین در جریان وفات رسول خدا صلی الله علیه وآله و قضیه اختلاف عمر با هشام بن حکیم در باره سوره فرقان { که بقول رسول الله } شیطان کلام خود را از زبان عمر جاری کرد ؛ اما نور نبوت آن را نابود کرد !!!!!

این کلام شیخ الاسلام ابن تیمیه بسیار قابل تعمق و تفکر است !وموید عقیده شیعه ، چرا که بنص آیات وروایات متواتری مانند حدیث ثقلین و حدیث صحیح علی مع القرآن و القرآن مع علی لن یفترقا صححه الذهبی ، هیچ کس ظاهر وباطن قران ومعنی وتفسیر دقیق آنرا بجز از ثقل ثانی یا همان شرکای قران نمیدانند وعلت بروز اینهمه اختلاف وتفرقه وتفاسیر شیطانی از قرآن ، از روز اول در اسلام هم همین دور کردن اهل بیت از مقام امامت الهیشان بود

انفر شيطان انفر شيطان انفر شيطان يا عمر القرآن كله صواب ما لم يجعل المغفرة عذابا والعذاب مغفرة (البغوى عن إسحاق بن حارثة الأنصارى عن أبيه عن جده[=&quot])

وبنص روایات متواتری که از بخاری ومسلم و ... در مورد خوارج آمده ، رسول خدا ص پیشگویی کردند که بزودی قومی ظهور خواهند کرد که بسیار قران میخوانند اما این قران از گلویشان بالاتر نمیرود وبسرعت تیر از اسلام خارج میشوند و با بهترین خلق میجنگند و بهترین خلق خدا ایشان را میکشند....

این خوارج برداشتی شیطانی از قران داشتند ومیگفتند : [=&quot]إِنِ الْحُكْم[=&quot]ُ إِلاَّ لِلّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ {الأنعام/57} یعنی امام علی ع کافر است وحکم مخصوص خداست ؟! در حالیکه امام علی ع بنص روایات اهل سنت ، خودش با قرانست وقران با وی میگردد وهرگزجدایی ندارند وبنص روایات شیعه وسنی قران ناطق است و.....

[=&quot]149 - [=&quot](1064) وحَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى، حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِي عَدِيٍّ، عَنْ سُلَيْمَانَ، عَنْ أَبِي نَضْرَةَ، عَنْ أَبِي [=&quot]سَعِيد[=&quot]ٍ، أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ذَكَرَ قَوْمًا يَكُونُونَ فِي أُمَّتِهِ، يَخْرُجُونَ فِي فُرْقَةٍ مِنَ النَّاسِ، سِيمَاهُمْ التَّحَالُقُ قَالَ: «[=&quot]هُمْ شَرُّ الْخَلْقِ - أَوْ مِنْ أَشَرِّ الْخَلْقِ - [=&quot]يَقْتُلُهُم[=&quot]ْ أَدْنَى الطَّائِفَتَيْنِ إِلَى الْحَقِّ» قَالَ: فَضَرَبَ النَّبِيُّ صَلَّى [=&quot]اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَهُمْ مَثَلًا، أَوْ قَالَ قَوْلًا «الرَّجُلُ يَرْمِي الرَّمِيَّةَ - أَوْ قَالَ الْغَرَضَ - فَيَنْظُرُ فِي النَّصْلِ فَلَا يَرَى بَصِيرَةً، وَيَنْظُرُ فِي النَّضِيِّ فَلَا يَرَى بَصِيرَةً، وَيَنْظُرُ فِي الْفُوقِ فَلَا يَرَى بَصِيرَةً» قَالَ: قَالَ أَبُو [=&quot]سَعِيد[=&quot]ٍ: «وَأَنْتُمْ قَتَلْتُمُوهُمْ، يَا أَهْلَ الْعِرَاقِ»
[=&quot]الكتاب: [=&quot]المسند الصحيح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم
[=&quot]المؤلف:[=&quot] مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشيري النيسابوري (المتوفى: 261هـ)

[=&quot]فَجَاءَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ وَجَدْتُهُ يُصَلِّي فَقَالَ آخَرُ أَنَا أَضْرِبُ رَقَبَتَهُ فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسلم [=&quot]يخرج من ضيضي هَذَا قَوْمٌ يَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ لَا يُجَاوِزُ حَنَاجِرَهُمْ [=&quot]يَمْرُقُونَ مِنَ الْإِسْلامِ كَمَا يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ يَقْتُلُونَ أَهْلَ الْإِسْلامِ [=&quot]وَيَدَعُونَ أَهْلَ الأَوْثَانِ [=&quot]وَاللَّهِ لَئِنْ أَدْرَكْتُهُمْ لَأَقْتُلَنَّهُمْ قَتْلَ عَادٍ
[=&quot]الكتاب: [=&quot]المسند المستخرج على صحيح الإمام مسلم
[=&quot]المؤلف:[=&quot] أبو نعيم أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق بن موسى بن مهران الأصبهاني (المتوفى: 430هـ)

[=&quot]حَدَّثَنَا أَبُو النَّضْرِ، قَالَ: حَدَّثَنَا حِزَامُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْعَامِرِيُّ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ الشَّيْبَانِيِّ، عَنْ يُسَيْرِ بْنِ عَمْرٍو، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَهْلِ بْنِ حُنَيْفٍ، فَقُلْتُ: حَدِّثْنِي مَا سَمِعْتَ مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ فِي الْحَرُورِيَّةِ، قَالَ: أُحَدِّثُكَ مَا سَمِعْتُ، لَا أَزِيدُكَ عَلَيْهِ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: " يَذْكُرُ قَوْمًا يَخْرُجُونَ مِنْ هَاهُنَا - وَأَشَارَ بِيَدِهِ نَحْوَ الْعِرَاقِ - يَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ، لَا يُجَاوِزُ [=&quot]حَنَاجِرَهُم[=&quot]ْ، يَمْرُقُونَ مِنَ الدِّينِ كَمَا يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ " قُلْتُ: هَلْ ذَكَرَ لَهُمْ عَلَامَةً؟ قَالَ: " هَذَا مَا سَمِعْتُ لَا أَزِيدُكَ عَلَيْهِ
[=&quot]الكتاب: [=&quot]مسند الإمام أحمد بن حنبل
[=&quot]المؤلف:[=&quot] أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيباني (المتوفى: 241هـ

[=&quot]قَالَ: فَمَرَرْتُ عَلَى عَائِشَةَ فَقَالَتْ: مَنْ هَؤُلاءِ الْقَوْمُ الَّذِينَ خَرَجُوا قَبْلَكُمْ يُقَالَ لَهُمْ: الْحَرُورِيَّةُ؟ قَالَ: قُلْتُ فِي مَكَانٍ يُقَالَ لَهُ: حَرُورَاءُ.
[=&quot]قَالَ: فَسُمُّوا بِذَلِكَ الْحَرُورِيَّةُ.
[=&quot]فَقَالَتْ: طُوبَى لِمَنْ شَهِدَ هَلَكَتَهُمْ.
[=&quot]قَالَتْ: أَمَا وَاللَّهِ لَوْ سَأَلْتُمْ ابْنَ أَبِي طَالِبٍ لأَخْبَرَكُمْ خَبَرَهُمْ فَمِنْ ثَمَّ جِئْتُ أَسْأَلُ عَنْ ذَلِكَ.
[=&quot]قَالَ: وَفَرَغَ عَلِيٌّ فَقَالَ: أَيْنَ الْمُسْتَأْذِنُ؟ فَقَامَ عَلَيْهِ فَقَصَّ عَلَيْهِ مِثْلَ مَا قَصَّ عَلَيَّ.
[=&quot]قَالَ: فَأَهَلَّ عَلِيٌّ ثَلاثًا ثُمَّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَلَيْسَ عِنْدَهُ أَحَدٌ إِلا عَائِشَةَ قَالَ: فَقَالَ لِي: «يَا عَلِيُّ كَيْفَ أَنْتَ وَقَوْمٌ يَخْرُجُونَ بِمَكَانِ كَذَا وَكَذَا» .
[=&quot]أَوْمَأَ بِيَدِهِ نَحْوَ الْمَشْرِقِ: «يَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ لا يُجَاوِزُ [=&quot]حَنَاجِرَهُم[=&quot]ْ أَوْ تَرَاقِيَهُمْ يَمْرُقُونَ مِنَ الإِسْلامِ كَمَا يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ فِيهِمْ رَجُلٌ مُخْدَجُ الْيَدِ كَأَنَّ يَدَهُ ثَدْيُ حَبَشِيَّةٍ» .
[=&quot]ثُمَّ قَالَ: نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ الَّذِي لا إِلَهَ إِلا هُوَ أَحَدَّثْتُكُمْ أَنَّهُ فِيهِمْ؟ قَالُوا: نَعَمْ.
[=&quot]فَذَهَبْتُمْ فَالْتَمَسْتُمُوهُ ثُمَّ جِئْتُمْ بِهِ تَسْحَبُونَهُ كَمَا نُعِتَ لَكُمْ.
[=&quot]قَالَ: ثُمَّ قَالَ: صَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ - ثَلاثَ مَرَّاتٍ -.
[=&quot]الكتاب: [=&quot]المقصد العلي في زوائد أبي يعلى الموصلي
[=&quot]المؤلف:[=&quot] أبو الحسن نور الدين علي بن أبي بكر بن سليمان الهيثمي (المتوفى: 807هـ)

خیر البریه;751211 نوشت:

سلام

بايد توجه داشت كه بعد از سقيفه مسير اسلام عوض شد و از ريل اصلي خارج گشت ! پس اگر مواردي از قبيل داشتن محافظ شخصي واقدامات امنيتي و ...ميبينيد بخاطر همان تحريف اوليه در دين است كه ما را ناگزير از اين اقدامات كرده وميكند .


سلام

ممنون از شما

لطفا توضیح بده معنی این عبارت رو. مشخص نیست مفهوم کامل این نوشته چیه! خوب در زمان پیامبر هم هنوز تحریفات به طور جدی شروع نشده بود ولی ایشون شخصا همه جور ریسکی رو در جنگ و صلح به جون می خرید و تفاوتی بین خودش و مردم دیگه نمی ذاشت من سوالم اینه که آیا باید در این مورد پیامبر الگوی ما باشه یا نه؟

من به جواب مورد نظرم نرسیدم مطالبی که گفته شد بیشتر شرح مشکلات و بیان اشتباهات و کوتاهی های گذشته بود ولی حالا این اتفاقات افتاده و قرنها گذشته وظیفه الان ما چیه با دینی که ظاهرا با زندگی امروزی هماهنگ نیست مگر این که شما نظر دیگه ای داشته باشید

الان در شرایط فعلی من بین قوانین کشورم و احکام اسلام و رفتار متدینین تناقض شدید می بینم لطفا بدون ملاحظات و مصلحتهایی که میدونیم بهونه ای بیش نیستن جوابهای واقع بینانه و مناسب یه سبک زندگی اسلامی ارائه بدین

code;751368 نوشت:
سلام

ممنون از شما

لطفا توضیح بده معنی این عبارت رو. مشخص نیست مفهوم کامل این نوشته چیه! خوب در زمان پیامبر هم هنوز تحریفات به طور جدی شروع نشده بود ولی ایشون شخصا همه جور ریسکی رو در جنگ و صلح به جون می خرید و تفاوتی بین خودش و مردم دیگه نمی ذاشت من سوالم اینه که آیا باید در این مورد پیامبر الگوی ما باشه یا نه؟

سلام

تفسير شيطاني از آیات قرآن کریم !!!

code;752505 نوشت:

من به جواب مورد نظرم نرسیدم
الان در شرایط فعلی من بین قوانین کشورم و احکام اسلام و رفتار متدینین تناقض شدید می بینم لطفا بدون ملاحظات و مصلحتهایی که میدونیم بهونه ای بیش نیستن جوابهای واقع بینانه و مناسب یه سبک زندگی اسلامی ارائه بدین

با عرض سلام و ادب به همه بزرگواران و کارشناس محترم.

وقتی که این تاپیک زده شد, دوست داشتم من هم نظرم رو همون ابتدا عرض کنم منتها منصرف شدم چون پاسخِ اصلیِ این سوال, به اعتقادِ بنده تقریباً جنجالی است.

و تقریباً منتظرِ این عبارت بودم "من به جواب مورد نظرم نرسیدم ", که امروز دیدم شما گفته اید.

قصد ندارم چنین بگویم که پاسخش را می دانم و یا این پاسخِ سوال است و من میدانم و و و , خیر. شاید اصلا گفته ی بنده نیز پاسخ نباشد, لذا فقط در حدِّ یک نظر, اعتقادم را نسبت به سوال عرض میکنم.

---------------------------

از آنجایی که شما اسمِ کشور و قوانین و احکام را آوردید, بنده مایلم همین ابتدا به طورِ کلی, نظرم را اینطور بگویم :

با نهایت احترام به نظرِ همه صاحب نظران و بزرگان,

--حکومتی که صرفاً بر مبنای عَقلانیت بنا شود, بهتر از آن حکومتی است که بر مَبنای عقلانیتِ همراهِ با مذهبِ بدونِ صاحب (بدونِ معصوم ع), بنا شود.
--و هر دو ی این نوع حکومت,فرقی نمی کند, نتیجه اش به انحراف و گمراهی کشیده شدن است, هم عَقلا, هم شرعاً, هم با نگاهِ تاریخی.

_______________________________________

حقیقتاً این رشته سرِ دراز دارد برای گفتگو, یک دهان خواهم به پهنای فلک..., اینقَدَر هَم گر نگویم ای سَنَد, شیشه ی دل از ضعیفی بشکند.

--------------------

اگر این است که هر چه به آخر الزمان نزدیک می شویم از اسلام جز اسمش باقی نمانده است, مُوَیدِ همین است.

به اعتقادِ بنده پیشرفته شدن علمیِ مادی و تکنولوژی یک کشور, و یا زیادیِ مال و فرزندان , و یا حتی قدرتمند بودنِ یک کشور ای بسا اسلامی, دلیلِ بر رضایت خداوند و برکاتِ او صرفا نمی تواند باشد.
_______________________________________

اما ادامه بحث...

اسلام حقیقی در قرآن و سُخنانِ به جا مانده از ائمه علیهم السلام است, که اینجا یک مشکلِ اساسیِ لاینحل وجود دارد :

مَمزوج شدنِ مُتشابه در مُحکمات, هم در قرآن و هم در روایات, و این باعثِ برداشت ها مُتفاوت و چندگانگی و ای بسا متناقض می شود.
و از آنجایی که جز معصوم ع, تواناییِ حَلِّ این مسئله را ندارد, دین نمی تواند به درستی پیاده شود, بلکه حقیقتا نتیجه ی عکس داده و مُضحک و احمقانه پیاده می شود.

چرا که معصوم ع می تواند عقل و مُتشابه را با هم جمع کند, اما غیرِ معصوم, مُتشابه را می خواهد با عقل جمع کند و نمی تواند, لذا عَقل هم نابود می کند.
به همین دلیل, اگر فقط عَقل باشد, کاملاً بهتر از آن است که با مُتشابه همراه باشد.
لذا, قرآن و سُخنانِ به جا مانده از ائمه ع که قرار بود اسلام واقعی شود, به دلیل مُتشابه بودنشان, ابتداً نیازِ به معصوم ع است تا بعد از آن, قران و سنت, اسلام حقیقی برای ما به حساب بیایند.

----------------------
شاید, هم از حوصله عزیزان و هم از حوصله بنده نیز خارج باشد ادامه دادنِ این موضوع,

مُنتها پاسخی که صرفا نظرِ بنده هست این می شود که :

1- دیدن و رسیدن به اسلامِ حقیقی, بدونِ معصوم ع, ممکن نیست.
2- اگر معصوم ع در غیبت باشد و یعنی دیگر معصومی به صورت آشکار و ظاهر و در رابطه مستقیم با مَردم نباشد,مثل بعد از غیبت امام زمان ع, مَردم کُلُهُم اجمعین مُقصرند.

اینکه معصوم ع در غیبت است و تنهاست, یک قصور است, یک اشکال وجود داشته و وجود دارد, حال :

یا خدا مقصر است.
یا معصوم مقصر است.
یا مردم مقصرند.

مَردم مُقصرند...

و احوال این مَردم در این بازه زمانی, کارشان موقوف به فرمان خدا خواهد بود :

(وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ)،

موقوف به فرمان خدایند؛ يا آن‌ها را عذاب می‌کند، و ياتوبه آنان را می‌پذيرد ؛ و خداوند علیم و حکیم است.>

3- مُقصر بودنِ مردم به این معناست که, آنها اسلام را نمی خواهند (حتی اگر بر زبان بگویند می خواهند, نمی خواهند).
4- و کسی که اسلام را نمی خواهد, در واقع معصوم ع را نمی خواهد.
5- و کسی که معصوم ع را نمی خواهد, چطور ممکن است دنبالِ اسلامِ حقیقی باشد ؟

در رابطه با اکثرِ مواردی که عرض کردم, احادیث از ائمه ع موجود هست, حتی در همین تالار,
و برای نمونه, مشهورش اینکه مَردم اگر مهدی ع را می خواستند می آمد و یا اگر 313 نفر مَرد باشد می آمد و یا مثلا,
هر لحظه ممکن است امام ع ظهور کند و یا اینکه ممکن است بدونِ تحقق نشانه ها و محتومات, بیایند و یا زمانی برای ظهور مشخص نیست و و و... موید همین است,
که یک طرفه ماجرا مَردم اند.

از این موارد زیاد هستند احادیث و همه به این معناست که, کسی اسلامِ حقیقی نمی خواهد, تا جایی که زمین مَملو از ظلم و جور میشود و مَردم در حقیقت دیگر غرق می شوند, میمیرند و باز
این هم به معنای خواستنِ هرچیزی غیر از اسلامِِ حقیقی است.

و اسلامِ حقیقی, معصوم ع و مهدی ع است, که از قضا چون نمی خواهیم نیست, گرفتارِ شبهه معصوم هستیم, شبهه اسلام. و شبهه معصوم, معصوم نیست. حتی در مقایسه, سخت است که ذره ای از او تلقی شود.
لذا, قبول نیست, فقط و فقط و فقط معصوم ع باید خواست, نه سامری نه بلعم نه عُلمای صدر اسلام نه نه نه, فقط علی ع و معصوم, نه به زبان صرفا, قطعا به عَمَل.

ای اهل‌ بیت ع ما برائت می‌جوییم از اعداء شما
وَ مِنْ كُلِّ وَلِيجَةٍ دُونَكُمْ
از هر ولیجه‌ ای غیر از شما. (به معنای نخواستنِ حتی بهترینِ افرادِ غیر از معصوم که دوستشون داریم).

من‌لايحضره الفقيه/2/615 و مفاتیح‌الجنان/زیارت جامعه.

----------------------------------------------

بنده صرفا نظرم را گفتم و همچنان با کمال ادب عرض می کنم,
این بحث از توانِ یک تاپیک و یک جلسه و غیره , پاسخش خارج است. و یک شَبه و یک روزه نمی شود تمامِ ابعادش را استخراج و درک کرد.
نیاز به مُطالعه و اندیشه دارد, و یا فکرِ بدونِ عادت,حتی اگر مُطالعه کم باشد. و یا یک فکره آزاده نیاز است, بدونِ تعصب.

ممنون از توجهتون به پست بنده.

سلام
ممنون از کاربران گرامی خیرالبریه و احمدا

مطالب خوبی بیان کردید
من بعضی جوابها رو گرفتم ولی یه سوالی که مطرح هست اینه که

اگر ما به این نتیجه برسیم که دین ما در اثر تحریفات قرنهای گذشته و دوری مردم از معصومین صدمات زیادی دیده و امروزه باهاش به مشکل میرسیم خدایی که از رگ گردن به ما نزدیکتره و از حال و روز ما مطلعه آیا راهی برای ما باز می کنه؟
خدایی که روزی بنده ها رو بهشون می رسونه آیا اسباب هدایت و زندگی سالم رو هم به ما رسونده یا نه باید تا زمان ظهور منتظر موند؟
منظور من در جنبه های فردی و محدود نیست در بعد اجتماعی و جمعی آیا راهی هست که دین ما جامعه مسلمانها و حتی ادیان دیگه رو تحت تاثیر مثبت قرار بده و بشه بهترین راه حل؟

code;753121 نوشت:
سلام
ممنون از کاربران گرامی خیرالبریه و احمدا

مطالب خوبی بیان کردید
من بعضی جوابها رو گرفتم ولی یه سوالی که مطرح هست اینه که

اگر ما به این نتیجه برسیم که دین ما در اثر تحریفات قرنهای گذشته و دوری مردم از معصومین صدمات زیادی دیده و امروزه باهاش به مشکل میرسیم خدایی که از رگ گردن به ما نزدیکتره و از حال و روز ما مطلعه آیا راهی برای ما باز می کنه؟
خدایی که روزی بنده ها رو بهشون می رسونه آیا اسباب هدایت و زندگی سالم رو هم به ما رسونده یا نه باید تا زمان ظهور منتظر موند؟
منظور من در جنبه های فردی و محدود نیست در بعد اجتماعی و جمعی آیا راهی هست که دین ما جامعه مسلمانها و حتی ادیان دیگه رو تحت تاثیر مثبت قرار بده و بشه بهترین راه حل؟

سلام

البته لطف خداي سبحان بشما فرموده : ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا : يعني تقوا شما را نجات خواهد داد .

درست است كه اسلام نبوي علوي بعدا توسط منافقين سقيفه وامويان يهودي منحرف گشت و نتيجه اين تحريف كار را بر نسل هاي آينده بشريت دشوار ساخت اما خداي كريم حكيم راه را كلا نبسته است وبا كوشش و تهذيب ميتوان هدايت شد حتي بحضور انور حجت ثاني عشر ع رسيد و بسعادت كامل نائل شد .

دربعد اجتماعي نيز اگر همه اصلاح شوند اجتماع نيز اصلاح خواهد شد = مدينه فاضله = شهر آرماني !

برداشت من از کل این بحث اینه :
اسلام به ذات خود ندارد عیبی / هر عیب که هست از مسلمانی ماست

نوع دیدگاه ما نسبت به مسائل و برداشتهایی که می کنیم میشه راهی که ما انتخاب می کنیم
هدف و مقصد ونیت ما هم مهمه دنبال چه چیزی هستم ؟
مثلا برای شمیم خانم که یک فرد عادی و بی سواد است خیلی نباید این مسئله که ائمه ما علیهم السلام محافظ داشتند یا نداشتند مسئله حیاتی باشه و این سوال بخواهد روی چهره مسلمانی ایشون در جامعه اسلامی تاثیر گزار باشه
که اگر اینطور بود باید می گفتند خوب انهایی که بی سوادند نمی توانند راه کمال را بیابند
ولی اگر شمیم خانم واجبات دینش را ندونه و حرام وحلال دینش را ندونه مسلما این موضوع در کل زندگیش اشکال وارد میکنه و حتی مسلمانی ایشون زیر سوال می بره .

code;751194 نوشت:
سلام و تشکر از پاسخها

من سوالات زیادی در این رابطه برام مونده ولی قبلش یه سوال مهمی هست که باید به عنوان پیش زمینه پرسیده بشه:
این که خدا در قرآن، رسول اکرم رو الگوی مردم معرفی کرده و احتمالا معصومین هم دارای چنین جایگاهی هستن حالا سوال اینجاس که آیا ما باید از همه جنبه ها به همون صورتی عمل کنیم که پیامبر و معصومین عمل می کردن یا این که باید همیشه پایین تر از اونها قرار بگیریم؟ چون سبک زندگی معصومین در خیلی موارد برای ما واقعا مشکله مثلا در شبی که دشمنان پیامبر قصد کشتنش رو داشتن از طریق وحی این موضوع به رسول اکرم اطلاع داده شد (لیله المبیت) در اون زمان حضرت علی (ع) به جای پیامبر در بستر خوابید و مستقیما خودشو در معرض خطر مرگ قرار داد خوب برای مردم عادی انجام چنین ریسکی اصلا قابل تحمل نیست آیا اطلاع پیامبر از غیب باعث می شه که انجام چنین کارهایی برای مردم عادی ممنوع باشه؟ و در واقع دسترسی به وحی و علم غیب تعیین می کنه که در چه مواردی پیامبر الگوی مردم هست و در چه مواردی نه؟

مثال دیگه این هست که تا جایی که من مطلعم پیامبر اسلام و معصومین برای خودشون محافظ شخصی نداشتن و حتی غریبه ها وقتی با پیامبر یا ائمه مواجه می شدن از نظر ظاهر و جایگاه بین مردم، تفاوتی متوجه نمیشدن با در نظر گرفتن مثال، این خوب و ارزشمند هست که بالاترین مقام حکومتی با افراد عادی جامعه هیچ تفاوتی نداشته باشه ولی اگر همین رو برای غیرمعصوم بخوایم تصور کنیم نداشتن محافظ به معنی ترور سریع توسط دشمن هست خوب چرا معصومین ما تا این حد از ریسک رو می پذیرفتن و آیا مسئولین کشورهای اسلامی هم باید به همین شکل الگو بگیرن یا از این امر مستثنی هستن به دلیل همون نداشتن آگاهی از غیب یا دلیلی دیگه؟

حتی پیامبر و حضرت علی ع در جنگها با دشمن رو در رو می شدن و یک ریسک جانی مستقیم برای این بزرگواران وجود داشت چنین چیزی رو آیا برای غیر معصوم هم می شه انتظار داشت و افراد نخبه و مهم نظام هم آیا باید تا این حد در معرض خطرات قرار داشته باشن؟

یا مثلا این نقل قول رو در مورد امام خمینی ره در نظر بگیرید:
"داخل خانه امام راهرو مانندی را با سقف های مقاوم ساختند که امام هرگز به آن نرفتند و پس از مدتی که دیدند امام به آن توجه نمی کند آن را جمع کردند و شاید امام اعتقاد داشت هرگاه همه دارای پناهگاه شدند ایشان هم به پناهگاه می روند و حتی امام هم در زمان بمباران ها داخل منزل نمی ماندند و به داخل حیاط می آمدند و قدم می زدند"
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/424110/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%87%D8%B1%DA%AF%D8%B2-%D8%A8%D9%87-%D9%BE%D9%86%D8%A7%D9%87%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%86%D8%B1%D9%81%D8%AA

چرا باید رهبر انقلاب با وجود جایگاه مهم و حساسش چنین ریسکی رو انجام بده که چه بسا اگر خدایی نکرده صدمه ای به امام وارد می شد به این راحتی جبران نمی شد آیا در این مورد نباید بین مقامات عالی نظام و مردم عادی تفاوت قائل شد؟

اینها همه مثالهایی بود از این که ما تا چه حد باید پیامبر و معصومین رو الگو قرار بدیم با چه حد و مرزهایی؟

جملۀ «كل ما حكم به العقل حكم به الشرع و كل ما حكم به الشرعُ حكم به العقل» آیا اینجا قابل استناد هست که بگیم حاکم شرع یا مسئولین رده های بالا در صورتی می تونن ریسکهای جانی مهم رو قبول کنن که دسترسی به علمی فراتر از مردم عادی داشته باشن یا برعکس همه رده های حکومتی و نخبگان علمی و دینی و غیره باید به روش مردم عادی در جامعه و جنگ و همه جا حضور داشته باشن؟

در روان شناسی به این مسئله توجه شده که انسان احتیاج به الگوی رفتار و نمونه عمل دارد.(1) این مطلب به تجربه نیز ثابت شده است .می‌بینیم که در کارها هر انسانی به دنبال الگو می‌گردد و در پی شخصیت برجسته ای است که به او دل بندد و ارادت بورزد. در بین بچه‌ها و جوانان معمول است که اگر امتیازاتی در فردی ببینند، به او علاقمند شوند، در همه کارها و حتی نوع و شکل لباس و آرایش از او تقلید می‌کنند. وجود الگوهای رفتار و شخصیت‌های نمونه و مربی نقش بسیار مهمی در سازندگی انسان‌ها دارد. قرآن مجید پیامبر اکرم(ص) را اسوه نیک معرفی کرده است:
«لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوا الله والیوم الاخر و ذکر الله کثیرا؛ (2) برای شما در زندگی و عملکرد پیامبرسرمشق نیکویی بود برای آن ها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند».
امامان معصوم و نیز حضرت زهرا(س) تمام شرایط الگو بودن و مقتدا بودن را دارا می‌باشند. عقل حکم می‌کند انسان دنباله رو کسانی باشد که به گواهی تاریخ و اعتراف دوست و دشمن گوی سبقت را در میدان کمالات و فضایل و خوبی از همه ربوده‌اند.(3) همه خوبان و پاکان و صاحبان کمال ریزه خوار سفره خصال نیکوی آن ها می‌باشند. راهبرانی که با علم خداداد و لدنی کاملا با پیچ و خم راه سعادت آشنایند. خود این راه را تا آخر پیموده‌اند و با علم و قدرت الهی، توانایی دستگیری و راهنمایی رهروان این راه را دارند.
زندگی ائمه(ع) برای ما الگو است و پذیرش این مطلب و بیان این سخن گزاف و بیهوده نیست . هم گوشه گوشه زندگی آن ها برای ما روشن است و بیان شده و هم می‌توان همچنان از آن ها الگو گرفت و پیروی نمود. به علاوه توجه داشته باشيد كه يك الگو بايد بهترين و شاخص ترين فرد در آن زمينه باشد تا انسان براي رسيدن به آن ايده آل تمام تلاش خود را بنمايد و حتي المقدور به آن نزديكتر شود. درست است كه دقيقا مانند آنها شدن امكان ندارد اما اين فرد مي تواند با در نظر گرفتن اين الگوهاي كامل ديد خود را چنان وسيع و الهي بنمايد كه همواره رفتاري الهي داشته باشد. حضرت علي(ع) در اين زمينه جمله اي زيبا دارند كه دقيقا جواب سوال شماست. ايشان خطاب به عثمان بن حنيف مي فرمايند: َ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِي‏ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَا؛ همانا هر مامومي بايد به امامي اقتدا كند و از نور علم او بهره مند گردد. آگاه باشيد كه امام شما از دنيا به دو لباس كهنه و از خوراكى به دو قرص نان بسنده كرده است. بدانيد كه شما بر اين كار توانايى نداريد، ولى مرا با پارسايى و سختكوشى و پاكدامنى و استوارى يارى كنيد.(4)
مي بينيد كه خود ايشان تاكيد مي كنند كه مانند ما نخواهيد شد. اما مي توانيد با تقوا و پاكدامني ما را ياري كنيد و به جايگاه ما نزديك شويد. البته تذكر اين نكته لازم است كه معصومين با آنكه داراي نيرو و علمي خارق العاده بودند. اما با اين حال مانند مردم زندگي مي كردند و همواره در ميان آنها بودند و رهبانيت و منزوي نبودند و آن به اين علت بود كه مردم كارها و حركات آنها را ببينند و سرمشق بگيرند و نگاهي ماورايي و دست نيافتني به آنها نداشته باشند. به عبارت ديگر با آنكه نمي توان در كيفيت اعمال مثل آنها شد. اما در كميت تا اندازه زيادي مي توان خود را با ايشان منطبق كرد.
در آخرت نيز اعمال انسانها را با توجه به اين مساله مي سنجند. توضيح بيشتر آنكه در بسياري از روايات از ميزان در روز قيامت چنين تعبير آورده شده كه منظور معصومين (ع) است.(5)يعني اعمال انسانها را با اعمال معصومين كه نمونه كامل اعمال انسانهاست، مي سنجند. هر چه قدر اعمال فرد به اعمال معصومين شباهت داشته باشد، مقبول تر است. بديهي است كه ميزان، عمل به دستور پيشوايان ديني(ع) و گام برداشتن در مسير آنها و متخلق شدن به اخلاق آن بزرگواران و تمسك به ولايتشان و عشق ورزيدن به وجود مباركشان است. يعني،كسي كه در دنيا به آن بزرگواران معرفت پيدا نكند و در طريق آنان گام برندارد، يقيناً در آخرت اهل هدايت نخواهد بود، زيرا ميزانش سبك است. كسي كه به اهل‌بيت(ع) نزديك باشد در واقع به حق تعالي نزديك شده و كسي كه از آنها دور شود از خداوند دور شده است و دور شدن از آنها باعث سبكي ميزان و قرب بدانها موجب سنگيني ميزان است.
پس، علي(ع) ميزان اعمال است. يعني، انسان را در روز قيامت، در صحراي محشر حاضر مي‌كنند و اعمالش را با حضرت علي(ع) مي‌سنجند. اگر اعمال و گفتار و كردار ما تناسب با اعمال و گفتار وكردار آن حضرت داشت، اهل بهشت هستيم، و اگر نه اهل دوزخ.
لذا با آنكه منطبق شدن کامل با اين عزيزان دشوار است اما مي توان در مسير آنها گام برداشت و حتي الامكان خود را مانند آنها كرد.

پی‌نوشت‌ها:
1. لطف آبادي، حسين، روانشناسي رشد2، انتشارات سمت، تهران، 1387ش، ص31-33.
2. احزاب (33) آیه 21.
3. ر.ك: فيروز آبادي ،‌فضايل الخمسة من الصحاح السته، ‌نشر دارالكتب الاسلاميه،‌تهران 1408 ق.
4. سيد رضي، نهج البلاغه، دارالهجره، قم، بي تا، نامه 45 ،ص416.
5. فيض كاشاني، محسن، علم اليقين، نشر بيدار، قم، بي تا، ج2 ،ص544.

shamim313;753249 نوشت:
برداشت من از کل این بحث اینه :
اسلام به ذات خود ندارد عیبی / هر عیب که هست از مسلمانی ماست

نوع دیدگاه ما نسبت به مسائل و برداشتهایی که می کنیم میشه راهی که ما انتخاب می کنیم
هدف و مقصد ونیت ما هم مهمه دنبال چه چیزی هستم ؟
مثلا برای شمیم خانم که یک فرد عادی و بی سواد است خیلی نباید این مسئله که ائمه ما علیهم السلام محافظ داشتند یا نداشتند مسئله حیاتی باشه و این سوال بخواهد روی چهره مسلمانی ایشون در جامعه اسلامی تاثیر گزار باشه
که اگر اینطور بود باید می گفتند خوب انهایی که بی سوادند نمی توانند راه کمال را بیابند
ولی اگر شمیم خانم واجبات دینش را ندونه و حرام وحلال دینش را ندونه مسلما این موضوع در کل زندگیش اشکال وارد میکنه و حتی مسلمانی ایشون زیر سوال می بره .


سلام دوست گرامی
با نظرات شما موافقم
فقط اجازه میخوام یه نکته ای اضافه کنم من یه مثالی زدم برای یه مفهوم مبهمی که ذهنم رو به خودش مشغول کرده و به این که این مساله چقدر در زندگی عموم مردم حیاتی هست یا نه کاری ندارم فقط یه نمونه ای بود از هزاران کاری که آیا ما باید انجام بدیم یا نه؟

مثالهای زیادی می شه زد این که آیا ما باید خونه، ماشین و سایر وسایل اطرافمونو هم بیمه کنیم یا نه صرفا به این اکتفا کنیم که وقتی زلزله یا تصادف اتفاق می افته خواست خدا بود و ما اگر با جدیت در صدد جلوگیری از ضرر باشیم مبادا رو در روی حکمت الهی و قضا و قدر ایستاده باشیم.

یا وقتی بیماری سراغ ما میاد باید تحمل کنیم و در همه حال شکرگزار باشیم یا نه فکر و ذکرمونو بذاریم برای برگشتن به سلامت کامل؟ خوب دین ما توصیه به هر دو میکنه اینجاست که تناقض ها شروع می شه که هر کدوم از اینها با چه میزان و شدت و این حد اعتدال و میانه رو چطور باید تشخیص داد و تعیین کرد یا اصلا آیا باید در هر دو جنبه حداکثر تلاش و حتی زیاده روی رو جایز دونست؟

شاید فکر کنی جوابها ساده هست ولی برعکس تصور کن دین اسلام از یه طرف ما رو به سمت گذشتن از خود و تمایلات و هواهای نفسانی و حتی چیزی شبیه ریاضت سوق می ده خوب تو این حالت آیا بیمه کردن ماشین تکیه بر نیروی غیرالهی نیست؟ به نوعی با این کار ما از طرفی خدا رو موثر می دونیم از طرف دیگه بیمه نامه رو محکم چسبیدیم این مطلب رو ببین:

در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده است که هنگامى که یک نفر عرب پاى شتر خود را نبسته بود و آن را بدون محافظ رها ساخته بود و این کار را نشانه توکل بر خدا مى دانست به او فرمود: «اعقلها و توکل». یعنى پایش را ببند و سپس توکل کن

خوب بحث سر جمع بین این دو هست چیزی شبیه تغییر دیدگاه به مسائل به شکلی که هر دو جنبه رو بشه همزمان لحاظ کرد اگر نه یه دیدگاه ساده تری هم هست که وجود خدا رو انکار می کنه و همه اتفاقات رو کاملا با منشا مادی و خارج از تاثیر عوامل متافیزیک و مستقل از عوالم غیبی می دونه که تو اون دیدگاه هر چیزی از نظر آزمایشگاهی و تجربی قابل تایید باشه اصل هست و بجز اون چیزی رو نمی پذیره

برای همین این مبحث شروع شده که بتونیم یه الگو و منبع حتی الامکان کاملی رو برای سوالات فعلی و آینده پیدا کنیم

صادق;753324 نوشت:
حضرت علي(ع) در اين زمينه جمله اي زيبا دارند كه دقيقا جواب سوال شماست. ايشان خطاب به عثمان بن حنيف مي فرمايند: َ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِي‏ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَا؛ همانا هر مامومي بايد به امامي اقتدا كند و از نور علم او بهره مند گردد. آگاه باشيد كه امام شما از دنيا به دو لباس كهنه و از خوراكى به دو قرص نان بسنده كرده است. بدانيد كه شما بر اين كار توانايى نداريد، ولى مرا با پارسايى و سختكوشى و پاكدامنى و استوارى يارى كنيد.(4)
مي بينيد كه خود ايشان تاكيد مي كنند كه مانند ما نخواهيد شد. اما مي توانيد با تقوا و پاكدامني ما را ياري كنيد و به جايگاه ما نزديك شويد. البته تذكر اين نكته لازم است كه معصومين با آنكه داراي نيرو و علمي خارق العاده بودند. اما با اين حال مانند مردم زندگي مي كردند و همواره در ميان آنها بودند و رهبانيت و منزوي نبودند و آن به اين علت بود كه مردم كارها و حركات آنها را ببينند و سرمشق بگيرند و نگاهي ماورايي و دست نيافتني به آنها نداشته باشند. به عبارت ديگر با آنكه نمي توان در كيفيت اعمال مثل آنها شد. اما در كميت تا اندازه زيادي مي توان خود را با ايشان منطبق كرد.

سلام و سپاس از شما

خوب من سوالم رو بدون حاشیه بپرسم آیا ما باید در توجه و اهمیت دادن به علوم و دانش از اروپائیها و کشورهای صنعتی امروز جلوتر باشیم یا نه؟ خوب اگر ما به اندازه غربی ها بخوایم به دانش و فناوری اهمیت بدیم در عمل باید از وقت نماز و سایر عبادات هم بزنیم و هر چیزی رو با پول بسنجیم و علم و دانش رو هم در خدمت بگیریم برای لذت دنیوی. چون نظر من اینه که نمی شه صرفا هم و غم دنیا رو داشت ولی برای آخرت هم وقت گذاشت اگر هم از نظر تئوری امکانپذیر باشه در عمل جمع بین این دو چطوری ممکنه؟

این حدیث رو در نظر بگیرید

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :
12- اُطلُبوا العِلمَ ولَو بِالصِّینِ ؛ فإنَّ طَلَبَ العِلمِ فَریضَةٌ عَلى کُلِّ مُسلِم ؛
دانش را فرا گیرید ، گرچه در چین باشد ؛ زیرا طلب دانش بر هر مسلمانى واجب است .
کنز العمّال : ۲۸۶۹۷ ، ۲۸۶۹۸ منتخب میزان الحکمة : ۳۹۸

یک زمانی ما در نجوم و پزشکی و شیمی (کیمیا) و امثال این علوم حرفی برای گفتن داشتیم ولی الان علم اندوزی رو در اولویت آخر گذاشتیم بالاخره یا ما دیندارتر شدیم و به این نتیجه رسیدیم که علم دنیا ضد آخرت ماست! یا بی دین تر شدیم که اگر بی دین تر از قبل شده باشیم چرا لذتهای دنیا رو هم نداریم پس چطوری می شه از این سردرگمی بیرون رفت؟

شاید خیلی مثالها بزنین از این که علم در خدمت عبادت ما قرار گرفته باشه مثلا کسی بگه خرید اتومبیل مستحب موکد هست چون در مجموع وسیله ای هست که با صرفه جویی در وقت، زمان بیشتری برای عبادت ازاد می شه و باهاش می شه راحت تر مسجد رفت یا استفاده از رایانه برای آموزش قرآن مورد تاکید هست ولی اینها از کدوم منبع قابل تاییده که وظیفه ما قرار داده باشن که دنبال رفاه کامل باشیم؟ عموما چیزی که از احادیث و آیات و روایات و زندگی معصومین و پیامبران و اولیای الهی برداشت می شه سوق دادن ما به ساده زیستی و تارک دنیا بودن هست. در نتیجه اینها ما سلامتی جسم و جان و حب مال و لذت مون و در مجموع رفاه رو به حاشیه می بریم پس علم و دانش کاربردش چیه وقتی ما هدف مون از زندگی رفاه نیست؟

در ادامه مطلب این متن رو در نظر بگیرید:

از مرحوم علامه مجلسی مثل است که گفته: توکل بدان معنی نیست که انسان در امور ضروری تلاش نکند یا از آنچه که زیان و ضرر دارد دوری و پرهیز نکند. بلکه باید از اسباب و وسایل بر طبق آنچه که در شرع مقدس دستور رسیده است بدون حرص و پیگیری بیجا استفاده کند و با وجود تلاش بر فعالیت خویش و اسباب ظاهری هیچ گونه اعتمادی نداشته باشد و فقط به خداوند که پدیدآورنده اسباب است اعتماد و تکیه کند.

خوب ما نمی دونیم منظور و مفهوم علامه مجلسی ره به طور دقیق از پرهیز از حرص و پیگیری بیجا چه میزان تلاشی بوده تلاش در حد متوسط مدنظر بوده یا حداکثر میزان تلاش؟ در واقع حد و مرز باید دقیقتر مشخص بشه چون تا جایی که ما می دونیم اکثر اکتشافات از قبیل تلفن که بل کاشف اون بود و لامپ برق که ادیسون کشف کرد با پیگیری بیش از حد معمول و زحمت و پشتکار مثال زدنی به نتیجه رسید این که کلمات حرص و پیگیری بیجا رو چطور معنی کنیم خیلی موثره آیا منظور وسواس یا چیزی مشابه هست یا در آیات و احادیث خط قرمزی برای میزان تلاش ما تعیین شده؟

نکته دوم این که چطور می شه ما هم سعی و تلاش کنیم و هم به تلاش و اسباب ظاهری اعتمادی نکنیم این توضیح زیادی لازم داره و من مفهومش رو درک نمی کنم و هضمش برای من مشکله که بگم ماشینم رو بیمه کردم ولی اعتقادی به این کار ندارم و اینها رو تحت کنترل خدا می دونم مخصوصا در شرایطی که ما از اراده خداوند اطلاعی نداریم این باعث نوعی شکاکیت و عدم اطمینان در کارها می شه که ناشی از عدم درک درست مفهوم هست خوب شخص اگر صدها کار دیگه رو هم با همین روال انجام بده سردرگمیش بیشتر هم میشه

من معمولا سعی می کنم اول خدا رو مسلط بر امور ببینم و بعد تلاشم رو شروع کنم ولی باز هم حس عدم اطمینان از نتایج کارهام باعث کاهش پشتکار میشه و مدام فکر می کنم که آیا خدا هم خواستش در جهت تلاش من هست یا نه؟

http://www.askdin.com/thread52387.html
سوال :
اسلام حقیقی را از کجا باید دریافت کرد؟

پاسخ :
با سلام وتشکر
اجازه دهید بحث را از این جا شروع نمایم : اسلام همواره مسلمانان را به فراگیری علوم و فتح قله های رفیع پیشرفت فرا خوانده است. اسلام این قدرت را داشت که تمدن سازی و افکار عمومی را جذب نماید. در صدر اسلام مسلمانان چنان پیشرفت نمودند که بخش وسیعی از جهانیان را تحت تأثیر تمدن و فرهنگ خود قرار دادند. یکی از علل این بود که در اخذ علوم و فنون و صنایع و هنرها تعصب نمی­ورزیدند. علم را در هر نقطه و در دست هر کس می­یافتند، از آن بهره می­گرفتند. در احادیث به این نکته توجه شده است که علم و حکمت را هر جا هستند، فرا گیرید. رسول اکرم فرمود:" دانش راستین گمشده مومن است. هر جا آن را بیابد، خودش به آن سزاوارتر است. "(1)
در نهج البلاغه آمده :" دانش راستین گمشده مؤمن است، پس آن را فراگیر و بیاموز، گرچه از مردم منافق"(2).
"حکمت را بیاموزید گرچه از مشرکان. "(3) در روایات دیگر نیز به این امر تاکید شده است. (4) بنا بر این علل عقب ماندگی مسلمانان اسلام نیست، بلکه در این امر عوامل متعدد- از جمله عوامل زیر- موثر می باشند:
1. انحراف در خلافت رسول خدا
يكى از عوامل انحطاط مسلمانان انحراف جانشينى پيامبر (ص) از جايگاه واقعى خويش است. وقتى مسلمانان بدون توجه به فرامين الهى و بدون توجه به دستورات و سفارش‏هاى پيامبر در خصوص جانشينى پس از حضرت، در «سقيفه» جمع شدند و افراد نالايق را بر منصب بزرگ و الهى قرار دادند، در واقع زوال جامعه اسلامى آغاز شد. اين زمامداران نالايق بسيارى از اصول اسلام را تعطيل كردند. بسيارى از عقايد مرده و نيمه مرده جاهلى را دوباره احيا نمودند. نتیجه آن عقب ماندگی جهان اسلام است. مطمئنا اگر امام علی (ع) و امامان دیگر بر مسند قدرت قرار می گرفت، وضع جهان اسلام این نبود که الان شاهد آن هستیم. شهيد مطهرى مى‏گويد: «مسلّما يكى از علل اين امر حوادثى است كه در اوضاع اجتماعى مسلمانان ابتدا به وسيله دستگاه‏هاى خلافت پديد آمد و بعد دنبال شد. . . يك جامعه طبقاتى درست شد كه با منظور اسلام ابدا وفق نمى‏داد. جامعه منقسم شد به يك طبقه فقير كه نان خود را به زحمت مى‏توانست به دست آورد و يك طبقه مبذّر و مغرور. . . وضع زندگى عمومى وقتى شكاف بردارد، زمينه براى اجرا و عمل به دستورها باقى نمى‏ماند. »(5)
2. برداشت های انحرافی از آموزه های اسلام
یکى از علل مهم عقب ماندگى مسلمانان برداشت‏هاى انحرافى از آموزه‏هاى دینى است، یعنی برخى تصور کرده‏اند که دین با علم و تکنولوژى مخالف است . بر این اساس مسلمانان به جاى پرداختن به علم و نوآورى‏هاى تکنولوژى، به مسایل فردى پرداختند. این رویکرد موجب شد که مسلمانان از قافله علم و تمدن و عقب بمانند، حال آن که اسلام- همان گونه که اشاره شد- نه تنها با علم و تکنولوژى و علم مخالف نیست، بلکه همگان را به یادگیرى علم فرا خوانده، براى یادگیرى علوم، مرز جغرافیایى نشناخته (6)، از علم و حکمت به عنوان «گمشده مؤمنان» یاد کرده است. (7) یادگیرى برخى از علوم را واجب شمرده است. (8)
3. ترک جهاد وعدم تلاش برای توانمندى نظامى مسلمانان
قرآن با نگاهى جامع مسلمانان دعوت نمود که از قوّت و قدرت نظامى برخوردار باشید. سلاح‏هاى همسو با شرایط زمان را داشته باشید:" در برابر آن‏ها (دشمنان) آنچه توانایى دارید، از نیرو آماده سازید تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خود را بترسانید. " (9)، همچنین اسلام مسلمانان را به جهاد در زمینه‏هاى مختلف فرا خواند، (10) ولى مسلمانان جهاد و تلاش را را فراموش کردند. جهاد در صحنه‏هاى علمى و فرهنگى و سیاسى و اقتصادى و نظامى به دست فراموشى سپرده شده، حُبّ نفس و عشق به دنیا و راحت‏طلبى و کوته نگرى و اغراض شخصى بر آن‏ها چیره شده، تا آن جا که کشتگان شان به دست خودشان بیش از کشتگانى است که دشمن از آن‏ها قربانى مى‏گیرد.
4. حکومت‏هاى ‏وابسته کشورهای اسلامی
یکى از عوامل مهم عقب ماندگى مسلمانان حکومت‏ها اسلامی هستند، یعنی برخی حکومت ها نه تنها به فکر پیشرفت کشورشان نیستند، بلکه با پیشرفت کشورشان مخالف می باشند، زیرا آنان دوام و بقای حکومت خود را درجهل و عقب ماندگى فرهنگى و تضعیف استعداد ملت های خود جستجو می کنند.
5. اختلافات و چند دستگى‏های مسلمانان
جنگ های داخلی و اختلافات مسلمانان در کشورهاى اسلامى نیز موجب شد که مسلمانان از پیشرفت‏هاى علمى و صنعتى بى بهره شوند.
6. استعمار
شهيد مطهّرى استعمار را نيز عامل ديگرى در انحطاط جوامع اسلامى مى‏داند، ولى آن را علت فرعى ارزيابى مى‏كند و علت اصلى را خود مسلمانان مى‏داند: «البته اين را هم نمى‏خواهم بگويم و شما را به غلط بيندازم كه استعمار و استثمار ما را به اين حالت درآورده است؛ نه ما قبلاً به اين حالت درآمديم و آن‏ها ما را امروز به اين حالت نگه مى‏دارند و علت مبقيه ما هستند، و الا ما قبل از اين‏كه استعمار و استثمار بيايد، افكارى در ما پيدا شد و ما را به اين حالت درآورد. »(11)
پیشرفت مجدد جهان می طلبد که مسلمانان به هویت دینی خودبرگردند و با فرهنگ اسلام بیش تر آشنا شوند و اتحاد خود را حفظ و به بیگانگان تکیه ننمایند، از سوی دیگر به عقل، علم، کار و خلاقیت اهمیت دهند . مهم تر از همه این که روحیه خودباوری را تقویت و باور کنند که می توانند بار دیگر تمدن اسلامی را زنده نمایند.
تو.جه دارید که بعد از استقرار جمهوری اسلامی در ایران ،این کشور در مسیر پیشرفت گام های بزرگی برداشته واز بیشتر کشور های اسلامی وخاورمیانه ،در این راه موفق تر بوده است .که علت مهم ان توجه بیشتر به مبانی وارزش های اسلامی است .
در پایان باید اشاره نمود که در زمان معاصر مهمترین راه کار برای شناخت اسلام ناب که تامین کننده خیر دنیا وآخرت تان خواهد شد مطالعه وعمل به اندیشه وسیره اسلام شناس بزرگ حضرت امام خمینی است . وشما را به خواندن وصیت نامه حضرت امام توصیه می نمایم .

پى‌نوشت‏ها:
1. بحارالانوار، ج 2، ص 99.
2. فیض الاسلام، نهج البلاغه، تهران، چاپ افتاب تهران، ص 1112، حکمت 77.
3. بحار الا نوار، ج 2، ص 97.
4. همان، ج 4، ص 96.
5. مرتضى مطهرى، ده گفتار، قم، صدرا، ص 108.
6. بحار الانوار، ج 1، ص 177.
7 . همان، ص168.
8 . همان، ص 177.
9. انفال (8)، آیه 60؛ ناصر مکارم شیراری و دیگران، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1374 ش، ج 7، ص 220.
10. تفسیر نمونه، ج 16، ص 350 - 351.
11 . مطهری، ده گفتار، ص 150.

موضوع قفل شده است