شوخ طبعی‌ها و حکایات طلبگی: آخوند فقط حاج فتح الله لا غير (فردا همه مهمون من)

تب‌های اولیه

10177 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

لطف كنيد به گذشته باز نگرديم الماضي ما مضي وقت و لزم اجله
الان دقت كنيم نرويم خاكي

طرف، نماز نمی خوانده
طلبه ای به قصد نهی از منکر به او گفت: "چرا نماز نمی خوانی؟"
گفت: خداوند گفته که "لا تقربوا باالصلوة"
طلبه گفت: "خب چرا فقط این یه تیکه اشو خوندی؟ بقیه اش هم بخون دیگه"
طرف گفت: بقیه اش هم خوندم. تو سوره ی ماعون هم گفته "فویل للمصلین=وای برنمازگزاران" دیگه دلیل از این محکم تر می خوای؟
هیچچی دیگه...قانع شد

حامی;560925 نوشت:
حاج آقا گفت باركـــــــــــــــــــــ ـــــــــــ الـــــــــــــــــــــــ ـــــــله و ذوق زده شد و گفت آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ آآآآآآآآآآآآفريييييييييين بعد هم پيشاني دخترم را بوسيد

خیلی باحال بود:ghash:

یاد اون جک افتادم...بگم؟مورد منکراتی نباش بن بشیم؟جناب حامی خودتون لطفا با قیچی تیز تون اگه لازمه کاتش کنید
[SPOILER]ت هم مثل دخترمی.....ترفند برخی پیرمردها برای بوسیدن زنان فامیل[/SPOILER]

یعنی خوشم میاد حاج آقا حامی هم وقتی جوک میگه واسش سند و مدرک میاره ROFL

طلبه ای از رود پرسید:
"چه کردی که زلالی؟"
.
رود در پاسخ گفت:
"از بی ادبان!"
.
یهو دیدن که لقمان داره تو رودخونه، شنای قورباغه میره!

لبیک یا علی النقی;560974 نوشت:
طلبه ای از رود پرسید:
"چه کردی که زلالی؟"
.
رود در پاسخ گفت:
"از بی ادبان!"
.
یهو دیدن که لقمان داره تو رودخونه، شنای قورباغه میره!

جناب لبیک فکر نمیکنید خیلی بامزه مینویسید ادم از بس میخنده دل و روده براش نمی مونه؟؟؟

تمرین طنز نویسیتون رو تو دفتر یادداشتتون کنید....اینمهه جناب حامی تذکر میدن و یه بار هم تایپیک بسته شد متوجه نشدید از سیل پست های بی مزه شما بوده...ای بابا

معذرت میخوام ولی حرف زدن با شما یک بار توی پروفایلتون...باعث شد که اینجا بهتون متذکر بشم

چهارجمله ای که حوا نمی توانست به حضرت آدم علیه السلام بگوید:
- آدم باش!!!
- از شوهر مردم یاد بگیر!!!
- من قبل از تو صد تا خواستگار داشتم!!!
- میرم خونه ی مامانماااا!!!

یاس...;560977 نوشت:
جناب لبیک فکر نمیکنید خیلی بامزه مینویسید ادم از بس میخنده دل و روده براش نمی مونه؟؟؟

خندیدن یا نخندیدن شما برای من هیچ اهمیتی نداشته و ندارد و نخواهد داشت.
کسانی که باید ببینند و بفهمند می فهمند و همین برای من کافی است.

یاس...;560977 نوشت:
تمرین طنز نویسیتون رو تو دفتر یادداشتتون کنید

شما هم تمرین خشونتو روی کیسه بوکستون کنید... نه روی مرد نامحرم

یاس...;560977 نوشت:
اینمهه جناب حامی تذکر میدن و یه بار هم تایپیک بسته شد متوجه نشدید از سیل پست های بی مزه شما بوده.

بسته شدن تاپیک به مناسبت رسیدن روز شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام بوده... و کاملاً هم کار درستی کردند که بستند...

یاس...;560977 نوشت:
حرف زدن با شما یک بار توی پروفایلتون

بیشتر حرفهای من با جناب حامی به صورت پیام خصوصی بوده که خوشبختانه شما نمی تونید ببینید. وگرنه میومدید اونجا هم اظهارنظرمی کردید!!!
پس زیاد خودتونو ناراحت نکنید.

لبیک یا علی النقی;560983 نوشت:
چهارجمله ای که حوا نمی توانست به حضرت آدم علیه السلام بگوید:
- آدم باش!!!
- از شوهر مردم یاد بگیر!!!
- من قبل از تو صد تا خواستگار داشتم!!!
- میرم خونه ی مامانماااا!!!

وای بر کپی پیست زنندگان!!! :khaneh:

لبیک یا علی النقی;560988 نوشت:
شما هم تمرین خشونتو روی کیسه بوکستون کنید... نه روی مرد نامحرم
:ghash:

لبیک یا علی النقی;560988 نوشت:
وگرنه میومدید اونجا هم اظهارنظرمی کردید!!!
پس زیاد خودتونو ناراحت نکنید.
:khandeh!:

یعنی ربط نداشته حرفاتون به هم از پست هایی که میذارید خنده دار تره

لبیک یا علی النقی;560988 نوشت:
بسته شدن تاپیک به مناسبت رسیدن روز شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام بوده

حامی;558986 نوشت:
خب اين طوري اگر از مسير تاپيك خارج بشيد مجبورم با قيچي تند اصلاحاتم كمي به پست هاتون صفا بدم

حامی;559412 نوشت:
بي علت خروج قطار شوخي طبعي از ريل تاپيك مدتي تعطيل مي باشد
فعلا درد و دلتون را روي كاغذ بياوريد زجر نكشيد
ی نگاهی بندازید متوجه میشید جناب حامی بعد از پست های زیااااد شما اینن حرفارو زدن

جناب حامی بلد بودن بگن به دلیل مناسبت فلانه، فعلا تعطیل...
خودتون برید عقب ببینید واقعا این پستتون یعنی چی؟

کی میدونه چطور زرافه استفراغ میکنه؟ به منم بگه از سر درگمی دریبام...این یه نمونه خیلی بامزتون بوده!هردفه از رود میپرسن چرا زلالی اونم یه حرف الکی میزنه....
خداوکیلی.....


mohamad313;560990 نوشت:
وای بر کپی پیست زنندگان!!!

یعنی هرکس که کپی پیست کند از ما نیست؟

رئیس معبد از رود پرسید:
"چه کردی که زلالی؟"
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
رود، این دفعه هیچچی نگفت. چون با رئیس معبد، قهر بود!

وصیت می کنم که بازماندگان بر سر مزار من، درست، فاتحه بفرستند و الکی "پیس پیس" نکنند.
.
.
.
.
واقعاً که... بعضیا چه قدر پرتوقع اند!!!!!

لبیک یا علی النقی;561002 نوشت:
یعنی هرکس که کپی پیست کند از ما نیست؟

دوست عزیز یه دوتا شوخ طبیعی هم از خودت ایجاد کن دلمون باز شه.
این طوری پیش بری باز قطار از ریل میزنه بیرون ها! :khaneh:

کارشناسان مشاور سایت!
لطفاً به این سوال مهم پاسخ دهید...
.
.
.
.
خرید مودم وایرلس به عهده ی خانواده ی عروسه یا داماد؟

مردی داشت در خیابان حرکت می کرد که ناگهان صدایی از پشت گفت: اگر یک قدم دیگه جلو بروی کشته می شوی!!!
مرد ایستاد و در همان لحظه آجری از بالا افتاد جلوی پایش

مرد نفس راحتی کشید و با تعجب دور و برش را نگاه کرد اما کسی را ندید. به هر حال نجات پیدا کرده بود.

به راهش ادامه داد.
به محض اینکه می خواست از خیابان رد بشود باز همان صدا گفت : بایست!!!
مرد ایستاد و در همان لحظه ماشینی با سرعتی عجیب از کنارش رد شد.
بازهم نجات پیدا کرده بود.

مرد پرسید: تو که هستی ای صدای ناآشنا؟!؟!؟!
و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم .

مرد فکری کرد و گفت :
خب مرتیکه!!! اون موقعی من داشتم ازدواج می کردم دقیقاً کدوم گوری بودی؟!؟!؟!؟

[="DimGray"]سلام دوستان
الان این مطلب رو نمیگم که بخندید بعد نگیییید بی مزس.....شما یه خاطره از بنده ی حقیر فرض کنیییید:ok:
بنده وقتی راهنمایی می رفتم از روحانی که برامون نماز می خوند در حد تیم ملی بدم میومد عاغا بد اخلاق بوداااا... اصن یه وضعی بووود
طرفش نمیشد رفت بنده طی مذاکرات پیچیده ای با دوستام رفتم به جنگ این عاغا....
هر روز که میومد نماز میخوووند کفش هاش رو یه جا قایم می کردم که عقل جنم بهش نمی رسی بالا ویترین...
هر دفعه یه عالمه میگشت تا پیدا کنه ادمه سه هفته باهاش این کارو کردم تا هفته سوم لو رفتم وقتی این کارو کردم
خووود این حاج اقا اووومد بالا سرم گفت بذار من بگم این دفعه کجا قایم کنید
در اووون لحظه قیافه ی من:cry: قیافه ی حاج اقا:jangjoo:قیافه ی بچه ها که داشتن مارو نیگا میکردن:ghash::ghash:
خلاصه من که فرار کردم دیگه تا پایان دوره ی راهنمایی نماز جماعت نرفتم:Khandidan!:البته از اوون به بعد کفشاش رو دیگه
قایم نمی کردم یه جوری بنداش رو بهمگره میزدم که یه ساعت فقط بازش کنه.......:ghati:
بعد ازش حلالیت طلبیدم ها..... خوووو یه ذره خوش اخلاق باشین ای روحانی ها که من این قدر به زحمت نمی افتادم....:crying:
[/]

غیر از تاپیک مخصوص "وسواسی ها" باید یه تاپیک هم مخصوص "سادیسمی ها" باز کنن

عشق معنوی;561028 نوشت:
سلام دوستان
الان این مطلب رو نمیگم که بخندید بعد نگیییید بی مزس.....شما یه خاطره از بنده ی حقیر فرض کنیییید
بنده وقتی راهنمایی می رفتم از روحانی که برامون نماز می خوند در حد تیم ملی بدم میومد عاغا بد اخلاق بوداااا... اصن یه وضعی بووود
طرفش نمیشد رفت بنده طی مذاکرات پیچیده ای با دوستام رفتم به جنگ این عاغا....
هر روز که میومد نماز میخوووند کفش هاش رو یه جا قایم می کردم که عقل جنم بهش نمی رسی بالا ویترین...
هر دفعه یه عالمه میگشت تا پیدا کنه ادمه سه هفته باهاش این کارو کردم تا هفته سوم لو رفتم وقتی این کارو کردم
خووود این حاج اقا اووومد بالا سرم گفت بذار من بگم این دفعه کجا قایم کنید
در اووون لحظه قیافه ی من قیافه ی حاج اقاقیافه ی بچه ها که داشتن مارو نیگا میکردن
خلاصه من که فرار کردم دیگه تا پایان دوره ی راهنمایی نماز جماعت نرفتمالبته از اوون به بعد کفشاش رو دیگه
قایم نمی کردم یه جوری بنداش رو بهمگره میزدم که یه ساعت فقط بازش کنه.......
بعد ازش حلالیت طلبیدم ها..... خوووو یه ذره خوش اخلاق باشین ای روحانی ها که من این قدر به زحمت نمی افتادم....

سلام
بی مزس:khaneh:
ولی یاد بچی ها افتادم . یادش بخیر زود گذشت . ممنون

سلام
خدا خیرتون بده هر وقت میام اینجا روحم شاد میشه...چند بارم چنتاشونو برای چند نفر خوندم که زکات شادیمو داده باشم!!!
ان شالله خدا روحتونو شاد کنه!!!

من که هر وقت یه طلبه میبینم (این دور و ورا البته) چشام 4تا میشه از بس اطراف ما کم هستن این قشر شوخ طبع !
خدا ان شالله زیادشون کنه!
:Nishkhand:

یا علی

من فکر می کردم هیچکی منو دوست نداره!
.
.
.
.
اما از وقتی که ماشین گرفتم نظرم عوض شده

رئیس معبد، پس از پیمودن مراتب عالی خراباتی گری، غول چراغ جادو را یافت.
دستش را بر روی آن کشید، ناگهان، غولش خارج شد و گفت: "زود باش!! سریع، سه تا آرزو کن برآورده کنم. بدو!"
رئیس معبد گفت: باشه! باشه! یه دقیقه وایسا!!
غول: باشه یک دقیقه وایسادم. حالا آرزوی دومتو بگو!!!
رئیس معبد: یعنی چی؟ شوخی نکن!
غول: باشه شوخی نمی کنم. آرزوی سومت چیه؟
رئیس معبد: اه!!! اذیت نکن دیگه!!
غول: باشه! اذیت نمی کنم. سه تاآرزوتو کردی. تموم شد. من رفتم
بووووووووووووووووففففففففففففففف

رئیس معبد که خسته و ناامید شده بود بلند شد رفت تادوباره از رود بپرسد که چرا زلال است.

لبیک یا علی النقی;561086 نوشت:
من فکر می کردم هیچکی منو دوست نداره!
.
.
.
.
اما از وقتی که ماشین گرفتم نظرم عوض شده

تو را خدا اين همه شوخ طبعي طلبگي ننويسيد خسته مي شدها ي كمي هم ذوق تون را براي خودتون نگه دارين همه اش را اين جا خرج نكنن حيفسا
شوما واردين ي رئيس معبد تزريق مي كرديد بهش:Nishkhand:
اين بار ديگه خاكي بره به اين زودي تاپيك رو باز نمي كنم ها:Ghamgin:

عشق معنوی;561028 نوشت:
[="DimGray"]سلام دوستان
الان این مطلب رو نمیگم که بخندید بعد نگیییید بی مزس.....شما یه خاطره از بنده ی حقیر فرض کنیییید:ok:
بنده وقتی راهنمایی می رفتم از روحانی که برامون نماز می خوند در حد تیم ملی بدم میومد عاغا بد اخلاق بوداااا... اصن یه وضعی بووود
طرفش نمیشد رفت بنده طی مذاکرات پیچیده ای با دوستام رفتم به جنگ این عاغا....
هر روز که میومد نماز میخوووند کفش هاش رو یه جا قایم می کردم که عقل جنم بهش نمی رسی بالا ویترین...
هر دفعه یه عالمه میگشت تا پیدا کنه ادمه سه هفته باهاش این کارو کردم تا هفته سوم لو رفتم وقتی این کارو کردم
خووود این حاج اقا اووومد بالا سرم گفت بذار من بگم این دفعه کجا قایم کنید
در اووون لحظه قیافه ی من:cry: قیافه ی حاج اقا:jangjoo:قیافه ی بچه ها که داشتن مارو نیگا میکردن:ghash::ghash:
خلاصه من که فرار کردم دیگه تا پایان دوره ی راهنمایی نماز جماعت نرفتم:Khandidan!:البته از اوون به بعد کفشاش رو دیگه
قایم نمی کردم یه جوری بنداش رو بهمگره میزدم که یه ساعت فقط بازش کنه.......:ghati:
بعد ازش حلالیت طلبیدم ها..... خوووو یه ذره خوش اخلاق باشین ای روحانی ها که من این قدر به زحمت نمی افتادم....:crying:
[/]

حالا اگه این مطلب رو تو اینستا میزاشتید هزار تا لایک میخورد
کلا اسک دینی ها به چشم نقد همه چیو نگاه میکنن Fool

ابوبکرالبغدادی، رئیس گروه داعش اعلام کرد:
رمز موفقیت های پی در پی ما در حملات متوالی، این بود که...
رزمندگان ما در حملات نظامی، "کفش تن تاک" می پوشیدن
تانکسواران ما از پشتی "باراد" استفاده می کردن
همه شون هم موقع استراحت، چای "گزل" می نوشیدن
.
.
فکر کنم تو اون بانک "لنج طلا -گنج طلا" هم سرمایه گذاری کردن

رؤسای معبد، پیش بینی کردند که ..
به زودی لوازم آزایش، تحریم می گردد.

آن موقع است که به بسیاری از واقعیت های پنهان پی می بریم.

[="Tahoma"][="Indigo"]سلام و دورد خدا بر استاد حامی
عرض ادب و احترام

می بینم که تاپیک مورد علاقه شما ویروس گرفته:khaneh:
هیچ مدلی هم نمی تونید کنترلش کنید:Nishkhand:
اینجا به دانش مهندسی نیاز پیدا می کنید:ok:

حالا بذارید من یکم تلاش کنم شاید درست شد:ok:

لبیک یا علی النقی;561129 نوشت:
رؤسای معبد، پیش بینی کردند که ..
به زودی لوازم آزایش، تحریم می گردد.

آن موقع است که به بسیاری از واقعیت های پنهان پی می بریم.

دوست عزیز و بزرگوار
دقت کنید اینجا تاپیکی برای نوشتن خاطرات جالب و خنده دار از جامعه محترم روحانیت یا طلبه ها هست
شما اگر خاطره ای یا مورد جالبی از یک طلبه دارید اینجا ذکر
ولی این مواردی که شما اینجا میذارید ربطی به تاپیک نداره
باید بیاید اینجا پیش خودم تو این تاپیک بذارید:ok:
http://www.askdin.com/thread22146-1191.html#post561132
اونجا هم مخاطبش بیشتر هم تاپیک استاد حامی خراب نمیشه
لطفا به این مورد توجه کنید[/]

حامی;561096 نوشت:
اين بار ديگه خاكي بره به اين زودي تاپيك رو باز نمي كنم ها

والله منم میگم..باورشون نمیشه....

لطفا همزمان با روز خاصی نبندید تایپیک رو...که توهم ایجاد نشه به سبب اون روز بوده!!!

:khaneh:

مهدی;561141 نوشت:
ولی این مواردی که شما اینجا میذارید ربطی به تاپیک نداره

مهدی;561141 نوشت:
هم تاپیک استاد حامی خراب نمیشه

حالا فهمید که من پدرکشتگی با شما ندارم.....کاش به جای جبهه گرفتن بیخود...کمی منعطف بودید

مهدی;561141 نوشت:
دوست عزیز و بزرگوار
دقت کنید اینجا تاپیکی برای نوشتن خاطرات جالب و خنده دار از جامعه محترم روحانیت یا طلبه ها هست
شما اگر خاطره ای یا مورد جالبی از یک طلبه دارید اینجا ذکر
ولی این مواردی که شما اینجا میذارید ربطی به تاپیک نداره
باید بیاید اینجا پیش خودم تو این تاپیک بذارید
╰✿╮ کلبه فیروزه اﮮ ஜ روز دختر مبارک -گپ و گفتگوی دوستانه با همکاران خانم سایت ╭✿╯
اونجا هم مخاطبش بیشتر هم تاپیک استاد حامی خراب نمیشه
لطفا به این مورد توجه کنید

سلام حال تون خوبه
قرار نشده ها نيروي ما را كجا مي خواي ببري:Moteajeb!:

ما جلسات غير علني زيادي با جناب لبیک یا علی النقی داشتيم
هو منا اهل البيت


ايشان جاشون همين جا راحته :khandeh!:
اگر با ديگرانش بود ميلي چرا ظرف مرا بشكست ليلي

ايشان هزار جا بوده نرفته ي چيزي ديده كه اين تاپيك را گزينش كرده

كاري نداره ذوقش هست پيچشم دست خودشه
لبیک یا علی النقی جان دارمت ببينم چه مي كنيد ها:Nishkhand:

حامی;561149 نوشت:
مي خواي ببري

اين بِبَري است نه بَبْري:Nishkhand:

مهدی;561141 نوشت:
سلام و دورد خدا بر استاد حامی
دوست عزیز و بزرگوار
دقت کنید اینجا تاپیکی برای نوشتن خاطرات جالب و خنده دار از جامعه محترم روحانیت یا طلبه ها هست
شما اگر خاطره ای یا مورد جالبی از یک طلبه دارید اینجا ذکر
ولی این مواردی که شما اینجا میذارید ربطی به تاپیک نداره
باید بیاید اینجا پیش خودم تو این تاپیک بذارید
╰✿╮ کلبه فیروزه اﮮ ஜ روز دختر مبارک -گپ و گفتگوی دوستانه با همکاران خانم سایت ╭✿╯
اونجا هم مخاطبش بیشتر هم تاپیک استاد حامی خراب نمیشه
لطفا به این مورد توجه کنید

سلام
ميگم حيف نيست تا اينجا اومديد براي كسي صلوت نفرستايد بزن كليك قشنگه رو

[="Tahoma"][="Indigo"]

یاس...;561146 نوشت:
حالا فهمید که من پدرکشتگی با شما ندارم.....کاش به جای جبهه گرفتن بیخود...کمی منعطف بودید

:Nishkhand:
ما کجا جبهه گرفتیم :Narahat az:
دوستانه خواستیم نیروهای انتقلابی این تاپیک را کش بریم:khandeh!:

حامی;561149 نوشت:
ايشان جاشون همين جا راحته
اگر با ديگرانش بود ميلي چرا ظرف مرا بشكست ليلي

:khandeh!:
اقا یکم بخشنده باشید بذارید ما هم با ایشون چند تا تاپیک را رونق بدیم:Nishkhand:
استاد می بینم که انجمنتون به شدت شلوغ شده:Narahat az:
میشه ما هم یه موضوع بدیم شما براش تاپیک بزنید؟[/]

مهدی;561153 نوشت:
ما کجا جبهه گرفتیم

با شما نبودم با جناب لبیک بودم که تذکرو منو به دشمنی تعبیر کردن

[="DimGray"]

علی بیات;561106 نوشت:
حالا اگه این مطلب رو تو اینستا میزاشتید هزار تا لایک میخورد
کلا اسک دینی ها به چشم نقد همه چیو نگاه میکنن :|

چ عجب یکی از ما حمایت کرد:Gol:[/]

سلام
آقا من بيعتم را برداشتم شما راحتيد از اين به بعد تاپيكي خواستيد برويد
ولي
ولي كجا از اينجا بهتر:Cheshmak:
من انچه شرط بلاغ بود گفتم :Nishkhand:
تو خواه بخند و خواه نخند

سلام چای« گزل » نداریم ها چای «گوزل» هستش معنی اش هم یعنی زیبا ، خوشگل
من اینجا اعتراف می کنم رسما به صبر و حوصله استاد حامی غبطه میخورم ها،
شما اینهمه خاطره و شوخ طبعی رو از کجا پیدا می کنید می نویسید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

شرمنده امون کردید واقعاً
اصلا برای اینکه همه از وجود من بهره مند بشوند، تو هردوتا تاپیک فعالیت می کنم؟! خوبه؟!
جناب حامی و مهدی، فقط سر من دعوا نکنید. ما راضی نیستیم.

دوستانی هم که از نوشته های من ناراحتن. یه پیشنهاد براشون داشتم:
""نخونن""
به همین سادگی.
والسلام
---------
حالا به افتخار استاد حامی
به علت استقبال بی سابقه ی دوستان گلم
ورژن جدید "پرسش رئیس معبد از علت زلالی رود" در راه است....
لطفاً منتظر بمانید!

مرید صومعه در گوشه ای بنشسته و سر به جیب مراقبت فروبرده بود.
ناگهان، رئیس معبد را درحال دویدن به سوی خویش دید.
شاگرد برخاست و درجلوی استادش همی خبردار ایستاد و بگفت: "رخصت یا استاد!"
رئیس معبد همی بگفت: "برو کنار بابا... دستشوییم ریخت"

لبیک یا علی النقی;561188 نوشت:
حالا به افتخار استاد حامی
به علت استقبال بی سابقه ی دوستان گلم
ورژن جدید "پرسش رئیس معبد از علت زلالی رود" در راه است....
لطفاً منتظر بمانید!

سلام
مطالب تنز:Nishkhand: شما ما را به ياد يه لطيفه انداخت
نوه حضرت امام براي ايشان لطيفه تعريف مي كردند امام به ايشان مي گويند براي اين كه غيبت نشويد بگيد مثلا ي ترك يا فارس منافق بوده و...
ايشان هم ي روز ميخواد لطيفه تعريف كنه ميگه ي امام جمعه منافق بوده...
معبد شائولين كجا و فيضه كجا دايي حافظ ميگه
صلاح كار كجا و من خراب كجا
ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا

سرو=نماد آزادگی
رئیس معبد به سراغ درخت سرو رفت و از وی پرسید:
تو که ریشه به این درازی دراعماق زمین داری! چرا به تو می گویند درخت آزاده؟!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..

.
.
.
.
واقعاً ازت ناامید شدم. الان اومدی پایین به خیال اینکه درخته جواب بده؟
مگه درخت حرف می زنه؟!!!
برو یه فکری برا خودت کن!
من دیگه حرفی ندارم

باخیش;510602 نوشت:
سلام واجب شد نرم افزار شوخ طبعي ها و حكايات طلبگي را دانلود كنيد هم بخونيد هم بخنديد و هم با طلاب و زندگي اونا در ضمنش آشنا بشيد و هم تاپيك ما را به خاكي نفرستيد

سلام
ببخشید این نرم افزار از کجا قابل دانلود هست؟

یه روز یه شاعری(که گویا مدتی پیش رئیس معبد، تعلیم دیده!!!) میره نزد پادشاه و یک شعر خیلی زیبا و تملق گونه و اغراق آمیز در وصف پادشاه می خونه.
پادشاه هم خوشش میاد و "فیش دریافت چندکیلوگندم رایگان" بهش میده.
شاعر هم با خوشحالی میره سراغ خزانه دار و فیش را تحویل میده تا گندم بگیره.
خزانه دار میگه: "این مُهر نداره. برو بگو مهر بزنه بعد بیا!"
شاعر، دوباره میره پیش پادشاه میگه: "این فیشی که دادید مهر نداره"
پادشاه میگه: "قرار هم نیست که داشته باشه... تو یه حرف دروغی زدی و من خوشم اومد، من هم یه چیز الکی نوشتم که تو خوشت بیاد"

دو زن که یک دختربچه هم همراه خود داشتند نزد رئیس معبد رفتند.
هریک ادعا می کرد که "این دختر من است" و هرکدام برای اثبات گفته ی خود قسم یاد می کرد.
رئیس معبد کمی بر مغز تهی خود فشار آورد و گفت: دایره ای در زمین بکشید.
وقتی که کشیدند... گفت: حالا دختربچه را وسط دایره قراردهید.
"هریک از زنان، یک دست دختربچه را بگیرد و بکشد.
هرکس توانست دختر را از دایره به سمت خود خارج کند، مادرواقعی بچه است."
آن دو زن، دست دختر بچه را از دوطرف بگرفتند و بکشیدند و کشیدند و کشیدند و انقدر کشیدند که دختر از وسط، نصف شد و آن دو زن کِشنده هم به دوطرف پرتاب شدند.
رئیس معبد با مشاهده ی این صحنه، دستی به محاسن بی مقدار خود کشید و گفت:
"عه!...... قاعدتاً نباید اینگونه می شد!!!"
.
.
.
.
برگرفته از کتاب مجموعه داستان های"از رود پرسیدند چه کردی که زلالی!"

منِ او;561202 نوشت:
سلام
ببخشید این نرم افزار از کجا قابل دانلود هست؟

براي دانلود نسخه كامپيوتري و موبايلي(جاوا) كليد كنيد

[="Times New Roman"][="Black"]یه روز ما ساعت یک ظهر کلاس داشتیم رفتیم دانشگاه دیدیم کسی تو کلاس نیست..
.
پرسیدم گفتن حاج آقا فلانی رو از تهران دعوت کردن توی نمازخونه داره واسه بچه ها صحبت میکنه..
.
رفتم در نماز خونه رو باز کردم دیدم یا علیییییییی..:Moteajeb!:
جمع کثیری از خواهران و برادران در فضایی دوستانه نشستن و حاج آقا داره بهشون حال میده و میگن و می خندن..:ok:
خلاصه رفتیم نشستیم و حاج آقا گفت یکی از خانومها و آقایون بیان این کاغذها رو بین بچه ها پخش کنند و هرکس هر سوالی داره بپرسه و من اصلا ناراحت نمیشم و هرچه می خواهد دل تنگت بگو..
.
اگر هم کسی دوست نداره کسی بشناسش اسمشو رو کاغذ ننویسه..
.
خلاصه کاغذها رو جمع کردن و شروع کرد یکی یکی خوندنو جواب دادن..
.
نوبت سوال ما شد گفت: خوب دوست بعدیمون پرسیدن که حاج آقا زمستونا که بارون میاد ، آب توی عمامتون جمع میشه . آبشو با چی خالی می کنید؟ :Gig:
.
یه دفعه نماز خونه رفت رو هوا خودشم ترکید از خنده . بعد گفت حالا ببینم شهامت داری خودتو نشون بدی . کی بود اینو نوشت؟ :offlow:
.
منم دستمو بلند کردم . بعد دوباره بچه ها خندیدن..بعد گفت باحالشون خودتی . بچه ها این دوستمه . تازه با هم آشنا شدیم..:Nishkhand::khaneh:
.
ما هم اینقدر ذوق کردیم دوست روحانی پیدا کردیم..:shad:
[/]

عشق معنوی;561157 نوشت:
[="DimGray"]
چ عجب یکی از ما حمایت کرد:Gol:[/]

چرا از صیغه جمع استفاده می کنید
شما چند نفر هستید Fool
کم خودت را بزرگ ببین آن هم به خاطر یک تعریف
بی جنبه :khaneh:

[="RoyalBlue"]یک شب یک طلبه ای هر کار می کرده بچه نوزادش را نمیتوانسته بخوابانه.

میره کتاب لمعه اش رو میاره جلوی بچه میگیره و بهش میگه

من که هر وقت این کتابو میبینم خوابم میگیره! حالا تو هم دیگه بگیر بخواب:khandeh!:[/]

خب ديگه دير شده بايد در تاپيك را ببينم كسي جا نمونه

[="DimGray"]

علی بیات;561248 نوشت:
چرا از صیغه جمع استفاده می کنید
شما چند نفر هستید Fool
کم خودت را بزرگ ببین آن هم به خاطر یک تعریف
بی جنبه


وا :Gig:ینی واقعا چنین چیزی برداشت میشه از یه صیغه ی ما.....نمیدونستم اگه این طوری برداشت شد ببخشید:Moteajeb!:
[/]

shirinbanoo;561250 نوشت:
میره کتاب لمعه اش رو میاره جلوی بچه میگیره و بهش میگه

من که هر وقت این کتابو میبینم خوابم میگیره! حالا تو هم دیگه بگیر بخواب

واااای راس میگه...البته اصول مظفر از این بدتره....این لمعه قسمت متاجر که دیوانه کننده اس

موضوع قفل شده است