ما اهل بيت قطب قرآن هستيم

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ما اهل بيت قطب قرآن هستيم

بسم الله الرحمن الرحيم



سوالي دارم بنظر شما چرا اهل بيت س فرمودند ما قطب قرآن هستيم ؟
و چرا تفاسير ما بر محور اين موضوع نيست ..منظورم تفاسير غير روايي ..در حالي كه تفاسير روايي ما را به سمت اهل بيت س ( يهدي للتي هي اقوم) هدايت مي كند ولي در تفاسير ديگر چنين چيزي برداشت نمي شود .... آيا وقت آن نرسيده كه در روش برداشت از قرآن بر پايه روايات تجديد نظر نمود ؟
متشكرم مي شوم اگر پاسخي ارايه نماييد

خادم الرضا;178340 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم

سوالي دارم بنظر شما چرا اهل بيت س فرمودند ما قطب قرآن هستيم ؟
و چرا تفاسير ما بر محور اين موضوع نيست ..منظورم تفاسير غير روايي ..در حالي كه تفاسير روايي ما را به سمت اهل بيت س ( يهدي للتي هي اقوم) هدايت مي كند ولي در تفاسير ديگر چنين چيزي برداشت نمي شود .... آيا وقت آن نرسيده كه در روش برداشت از قرآن بر پايه روايات تجديد نظر نمود ؟
متشكرم مي شوم اگر پاسخي ارايه نماييد


باسمه تعالی، سلام برشما دوست عزیز

منظورتان ازتفسیری که باید بر محور اهل بیت علیهم السلام باشد چیست؟ کدام تفاسیر از این محوریت خارج شده اند؟

خادم الرضا;178340 نوشت:
سوالي دارم بنظر شما چرا اهل بيت س فرمودند ما قطب قرآن هستيم ؟

سلام

می شود سند بیاورید؟

قطب منظور چه بوده است؟

ســلام:Gol:

mkk1369;178403 نوشت:
می شود سند بیاورید؟ قطب منظور چه بوده است؟

امام صادق (علیه السلام ) میفرمایند: همانا خدا ولايت ما اهل بيت را قطب قرآن و قطب همه

كتابهاى آسمانى قرار داده است؛ محكمات قرآن برگرد آن مى‏گردد، و بدان، کتابها ارزش یافته اند

و ایمان از آن آشکار می گردد. و رسول الله صلی الله علیه و آله امر نمود که به قرآن و آل محمد

علیهم السلام اقتدا شود.

تفسیر عیاشی، مقدمه، باب "فی فضل القرآن"، حدیث9

:Gol:

هشام;178346 نوشت:
باسمه تعالی، سلام برشما دوست عزیز

منظورتان ازتفسیری که باید بر محور اهل بیت علیهم السلام باشد چیست؟ کدام تفاسیر از این محوریت خارج شده اند؟


با سلام و تشكر فراوان از پاسخگويي شما
ببينيد ما اعتقاد به اين داريم كه حقيقت قرآن و اهل بيت س يك امر واحدند ( در عالم محمديه ص) و در عالم تكثر يكي بصورت انسان ( ذالك اكتاب لاريب فيه هدي اللمتقين) و ديگري بصورت كلام الهي تجلي نموده است و طبق روايات با خواندن قرآن ما بسوي امام و امام نيز ما را بسوي قرآن كريم هدايت مي نمايد و در اين ميامين ما به مفاهيم و معرفت و تدبر ( دبر قرآن كريم ) خواهيم رسيد...
سوال بنده اين است چرا با خواندن تفاسير مثل الميزان و تفاسير نمونه و ... به آن مفهومي كه اهل بيت س از ما خواسته اند هدايت شويم يعني هدايت به معرفت اهل بيت س بعنوان مثال در آيه
يُؤتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ در تفاسير حكمت را به علوم عقلي و برهان تفسير مي شود حال آنكه اهل بيت آن را به ولايت خودشان منتصب مي نمايد ...
سوال من اين است بايد با نگاه ولايي به قرآن كريم نگاه كرد نه نگاه فلسفي يا علمي اجتماعي و... چرا كه در روايات اهل بيت س اينطور بنظر مي آيد كه غرض از خواندن و تدبر قرآن كريم پي بردن به معرفت و ولايت اهل بيت ص مي باشد ...
والعاقبه للمتقين :Gol:

زهــره;178532 نوشت:
ســلام:Gol:

امام صادق (علیه السلام ) میفرمایند: همانا خدا ولايت ما اهل بيت را قطب قرآن و قطب همه

كتابهاى آسمانى قرار داده است؛ محكمات قرآن برگرد آن مى‏گردد، و بدان، کتابها ارزش یافته اند

و ایمان از آن آشکار می گردد. و رسول الله صلی الله علیه و آله امر نمود که به قرآن و آل محمد

علیهم السلام اقتدا شود.

تفسیر عیاشی، مقدمه، باب "فی فضل القرآن"، حدیث9

:Gol:


سلام عليكم
ممنون از شما خواهر گرامي
بخدا اگر بدانند كه نگاه ولايي به قرآن چه شفايي بر دلها مي گذارد مردم به تفاسير روايي هجوم مي آوردند ... اگر امروز مي بينيم كه قرآن كريم مهجور است بخاطر ارايه روشها و برداشتهاي غير علوي از قرآن كريم بوده و اگر مردم با خواند قرآن كريم كه خود قرآن كريم آن را شفاء قلب ها مي داند نمي رسيم بخاط اين است كه از غرض و مفاهيم قرآن كريم به منظور حقيقي نائل نمي شويم ....
والعاقبه للمتقين :Gol:

سلام عليكم

ما در آیات الهی 17 آیه با عنوان اولوالالباب و یا اولی الالباب داریم .
حال منظور شما این است که تمام اینها در روایات ائمه هستند یا فقط آن یک آیه چنین است؟

وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ(البقرة/179)
و براي شما در قصاص، حيات و زندگي است، اي صاحبان خرد! شايد شما تقوا پيشه کنيد.

الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيرٍ يعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْبَابِ(البقرة/197)
حج، در ماه‌هاي معيني است! و کساني که (با بستن احرام، و شروع به مناسک حج،) حج را بر خود فرض کرده‌اند، (بايد بدانند که) در حج، آميزش جنسي با زنان، و گناه و جدال نيست! و آنچه از کارهاي نيک انجام دهيد، خدا آن را مي‌داند. و زاد و توشه تهيه کنيد، که بهترين زاد و توشه، پرهيزکاري است! و از من بپرهيزيد اي خردمندان!

إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيلِ وَالنَّهَارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ(آل عمران/190)
مسلما در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و رفت شب و روز، نشانه‌هاي (روشني) براي خردمندان است.

قُلْ لَا يسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ(المائدة/100)
بگو: «(هيچ‌گاه) ناپاک و پاک مساوي نيستند؛ هر چند فزوني ناپاکها، تو را به شگفتي اندازد! از (مخالفت) خدا بپرهيزيد اي صاحبان خرد، شايد رستگار شويد!

لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثًا يفْتَرَى وَلَكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَينَ يدَيهِ وَتَفْصِيلَ كُلِّ شَيءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يؤْمِنُونَ(يوسف/111)
در سرگذشت آنها درس عبرتي براي صاحبان انديشه بود! اينها داستان دروغين نبود؛ بلکه (وحي آسماني است، و) هماهنگ است با آنچه پيش روي او (از کتب آسماني پيشين) قرار دارد؛ و شرح هر چيزي (که پايه سعادت انسان است)؛ و هدايت و رحمتي است براي گروهي که ايمان مي‌آورند!

وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ(ص/43)
و خانواده‌اش را به او بخشيديم، و همانند آنها را بر آنان افزوديم، تا رحمتي از سوي ما باشد و تذکري براي انديشمندان.

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَلَكَهُ ينَابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ ثُمَّ يهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يجْعَلُهُ حُطَامًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ(الزمر/21)
آيا نديدي که خداوند از آسمان آبي فرستاد و آن را بصورت چشمه‌هايي در زمين وارد نمود، سپس با آن زراعتي را خارج مي‌سازد که رنگهاي مختلف دارد؛ بعد آن گياه خشک مي‌شود، بگونه‌اي که آن را زرد و بي‌روح مي‌بيني؛ سپس آن را در هم مي‌شکند و خرد مي‌کند؛ در اين مثال تذکري است براي خردمندان (از ناپايداري دنيا)!

هُدًى وَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ(غافر/54)
کتابي که مايه هدايت و تذکر براي صاحبان عقل بود!

أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيكُمْ ذِكْرًا(الطلاق/10)
خداوند عذاب سختي براي آنها فراهم ساخته؛ پس از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد اي خردمنداني که ايمان آورده‌ايد! (زيرا) خداوند چيزي که مايه تذکر است بر شما نازل کرده؛

يؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يشَاءُ وَمَنْ يؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِي خَيرًا كَثِيرًا وَمَا يذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ(البقرة/269)
(خدا) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شايسته بداند) مي‌دهد؛ و به هر کس دانش داده شود، خير فراواني داده شده است. و جز خردمندان، (اين حقايق را درک نمي‌کنند، و) متذکر نمي‌گردند.

هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيغٌ فَيتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ(آل عمران/7)
او کسي است که اين کتاب (آسماني) را بر تو نازل کرد، که قسمتي از آن، آيات «محکم» [= صريح و روشن‌] است؛ که اساس اين کتاب مي‌باشد؛ (و هر گونه پيچيدگي در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، برطرف مي‌گردد.) و قسمتي از آن، «متشابه» است [= آياتي که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفي در آن مي‌رود؛ ولي با توجه به آيات محکم، تفسير آنها آشکار مي‌گردد.] اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‌انگيزي کنند (و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسير (نادرستي) براي آن مي‌طلبند؛ در حالي که تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمي‌دانند. (آنها که به دنبال فهم و درک اسرار همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهي) مي‌گويند: «ما به همه آن ايمان آورديم؛ همه از طرف پروردگار ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نمي‌شوند (و اين حقيقت را درک نمي‌کنند).

أَفَمَنْ يعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ(الرعد/19)
آيا کسي که مي‌داند آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند کسي است که نابيناست؟! تنها صاحبان انديشه متذکر مي‌شوند...

هَذَا بَلَاغٌ لِلنَّاسِ وَلِينْذَرُوا بِهِ وَلِيعْلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَلِيذَّكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ(الإبراهيم/52)
اين (قرآن،) پيام (و ابلاغي) براي (عموم) مردم است؛ تا همه به وسيله آن انذار شوند، و بدانند او خدا يکتاست؛ و تا صاحبان مغز (و انديشه) پند گيرند!

كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيكَ مُبَارَكٌ لِيدَّبَّرُوا آياتِهِ وَلِيتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ(ص/29)
اين کتابي است پربرکت که بر تو نازل کرده‌ايم تا در آيات آن تدبر کنند و خردمندان متذکر شوند!

أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يسْتَوِي الَّذِينَ يعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يعْلَمُونَ إِنَّمَا يتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ(الزمر/9)
(آيا چنين کسي با ارزش است) يا کسي که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قيام، از عذاب آخرت مي‌ترسد و به رحمت پروردگارش اميدوار است؟! بگو: «آيا کساني که مي‌دانند با کساني که نمي‌دانند يکسانند؟! تنها خردمندان متذکر مي‌شوند!»

الَّذِينَ يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ(الزمر/18)
همان کساني که سخنان را مي‌شنوند و از نيکوترين آنها پيروي مي‌کنند؛ آنان کساني هستند که خدا هدايتشان کرده، و آنها خردمندانند.

یاحق

به نام یگانه هستی بخش

[=&quot]با تشکر از دوستانی که در بحث« ما اهل بیت(ع) قطب قرآن هستیم» شرکت و اظهار نظر کردند.
[=&quot]

[=&quot] حضرت صادق (ع) فرمود: خداوند ولايت ما، اهل بيت را محور و قطب قرآن و همه كتب قرار داده است و محكمات قرآن به گرد آن مى ‏چرخد و بواسطه آن، كتب آسمانى ارجمند و شگفت گرديده و ايمان ظاهر و آشكار مى‏شود.[=&quot](بحار الانوار،ج89،ص27).
[=&quot]

[=&quot]خداوند می فرماید:« إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ[=&quot]» ([=&quot]اين قرآن، به راهى كه استوارترين راه‏هاست، هدايت مى‏كند) سوره اسراء،آیه9.
[=&quot]

[=&quot]" اقوم" از ماده" قيام" گرفته شده است، و از آنجا كه انسان به هنگامى كه مى‏خواهد فعاليت پى‏گيرى انجام دهد قيام مى‏كند و به كار مى ‏پردازد از اين نظر قيام كنايه از حسن انجام امور و آمادگى براى فعاليت آمده است[=&quot]. [=&quot]و از آنجا كه" اقوم" صيغه" افعل تفضيل" است به معنى صافتر و مستقيم‏تر و پابرجاتر مى ‏آيد و به اين ترتيب، مفهوم آيه فوق چنين است كه" قرآن به طريقه‏اى كه مستقيم‏ترين و صافترين و پابرجاترين طرق است دعوت مى‏كند".
[=&quot]صاف و مستقيم از نظر عقائدى كه عرضه مى ‏كند، عقائدى روشن، قابل درك خالى از هر گونه ابهام و خرافات، عقائدى كه دعوت به عمل دارد، نيروهاى انسانى را بسيج مى ‏كند و ميان انسان و قوانين عالم طبيعت هماهنگى برقرار مى‏سازد.
[=&quot]صافتر و مستقيم‏تر از اين نظر كه ميان ظاهر و باطن، عقيده و عمل، تفكر و برنامه، همگونى ايجاد كرده و همه را به سوى" اللَّه" دعوت مى ‏كند. [=&quot]([=&quot] تفسير نمونه، ج‏12، ص36[=&quot]-37).
[=&quot]

[=&quot]در عین حال می بینیم که گاهی افراد در فهم و برداشت و تفسیر آیات قرآن دچار اختلاف می شوند و هر فرد یا گروهی نظر خود را صحیح می داند، در این حالت چاره چیست؟[=&quot]

[=&quot]خداوند می فرماید:« [=&quot]و بر تو قرآن را فرو فرستاديم تا براى مردم آنچه را كه به سوى آنان فرو فرستاده‏اند روشن گردانى و باشد كه بينديشند.» سوره نحل،آیه44، « ما قرآن را بر تو نازل نكرديم مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف دارند، براى آنها روشن كنى و (اين قرآن) مايه هدايت و رحمت است براى قومى كه ايمان مى‏ آورند» سوره نحل،آیه64.
[=&quot]

[=&quot]امیرالمومنین(ع) در مورد مراجعه به قرآن می فرماید:« [=&quot]وهذا القرآن انما هو خط مستور بين الدفتين لا ينطق بلسان ولا بدله من ترجمان» (اين قرآن خطي است که نوشته شده و در ميان دو جلد است و زبان نمي گشايد وچاره اي نيست که براي فهم آن نياز به مترجمي دارد.[=&quot] ) نهج البلاغه خطبه 158.

[=&quot]بنابراین منظور از اینکه اهل بیت(ع) قطب قرآن هستند این است که آنان با توجه به این که مفسرین واقعی قرآن هستند، برای فهم و درک صحیح قرآن باید به آنان مراجعه کرد تا از مسیر صحیح منحرف نشده و و دچار تفسیر به رای نشویم.
[=&quot]:Gol::Gol:

خادم الرضا;178545 نوشت:
سوال من اين است بايد با نگاه ولايي به قرآن كريم نگاه كرد نه نگاه فلسفي يا علمي اجتماعي و... چرا كه در روايات اهل بيت س اينطور بنظر مي آيد كه غرض از خواندن و تدبر قرآن كريم پي بردن به معرفت و ولايت اهل بيت ص مي باشد ... والعاقبه للمتقين

به نام یگانه هستی بخش

با تشکر از جناب خادم الرضا(ع)

اگر چه یکی از بهترین روش های قرآن روش تفسیر روایی است، اما در روایات تفسیری هم می بینیم که گاهی مطالبی بیان می شود که جنبه فلسفی یا فقهی ویا اجتماعی دارد. بنابراین نباید تصور کرد که در تفسیر قرآن تنها باید به روایات اکتفا نمود و از هیچ روش تفسیری دیگری بهره نگرفت.

یکی از روشهای مناسب تفسیری، روش تفسیر علمی قرآن است، که در صورت رعایت شرایط آن می تواند بیانگر معجزات علمی قرآن و توجه بیشتر به این کتاب آسمانی باشد.

اگر چه در سایر روشها مانند روش تفسیر قرآن به قرآن، نیز باید به روایات توجه داشت و از شیوه و اسلوب آنها بهره گرفت.

در مورد اولو الباب هم باید گفت، مصداق اتم و کامل صاحبان خرد و دانش، اهل بیت(علیهم السلام) هستند نه اینکه تنها ایشان مصداق اولوالباب باشند و دیگر هیچ مصداق دیگری وجود نداشته باشد. بلکه سایر مومنین و بزرگان در حد خودشان از مصادیق اولو الباب محسوب می شوند.
:Gol::Gol:

با تشكر از ياسين عزيز
انشاء الله بتوانيم در تبادل قرآني معرفتهايمان مضاعف گردد.
ممنونم از نظر جنابعالي و فقط سوالي دارم ... مگر مي شود اهل بيت س راه و روش برداشت و تفسير قرآن را نفرموده باشند كه ما نياز به نوع نگرش و روشهاي ديگران به اين كلام الهي باشيم ...
برادر عزيز يقيناٌ با مطالعه و تدبر در تفاسير روايي علي الخصوص تفسير پربار برهان پي خواهيم برد كه اهل بيت س از ادبيات ويژهاي بهره مي برند كه با اين ادبيات اصطلاحات معاني ديگري پيدا كرده و در كل انسان به قطبيت اهل بيت س در قرآن به اطمينان مي رسد و هر چقدر اين اطمينان به يقين افزوده مي گردد شفاء
و طهارت در انسان تجلي پيدا مي نمايد ...
و در ضمن حديثي ديدم كه اهل بيت فرمودند كسي كه در كنار روش ما روش ديگري را متصور باشد بر صراط ناكهون است و اين دليل بر اين است كه حتي نمي توان روشهاي ديگر برداشت از قرآن را متصور شد چه رسد كه از آنها بهره برد و جزء باورها تلقي نمود.
والعاقبه للمتقين

خادم الرضا;178340 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم

سوالي دارم بنظر شما چرا اهل بيت س فرمودند ما قطب قرآن هستيم ؟
و چرا تفاسير ما بر محور اين موضوع نيست ..منظورم تفاسير غير روايي ..در حالي كه تفاسير روايي ما را به سمت اهل بيت س ( يهدي للتي هي اقوم) هدايت مي كند ولي در تفاسير ديگر چنين چيزي برداشت نمي شود .... آيا وقت آن نرسيده كه در روش برداشت از قرآن بر پايه روايات تجديد نظر نمود ؟
متشكرم مي شوم اگر پاسخي ارايه نماييد

با سلام

بسياري از تفاسير شيعي بر محور اهل بیت(ع) است و ما را به سمت اهل بیت(ع) هدایت می کنند.تفاسیری همچون تفسیر شریف لاهیجی،منهج الصادقین،المیزان و نمونه،نمونه هایی از این تفاسیرند.منتها در این رابطه باید به نکاتی توجه داشت:
1- روایات تفسیری جامع نیستند به این معنا که درباره آیات زیادی از قرآن،روایت تفسیری نداریم.

2- جعل و اسرائیلیات در روایات تفسیری نسبتا زیاد است.

با توجه به نکات فوق و نیز توجه به شبهات روز افزون،مفسرا ناچارند تا ذیل آیات قرآن به تفصیل مطالبی را مطرح کنند و بسیاری از شبهاتی را که در عصر معصومین درباره قرآن مطرح نبوده است ذیل آیات مربوطه پاسخگو باشند.حجم زیاد مطالب(با وجود دارا بودن روایات تفسیری) سبب می گردد که آن نمودی که در کتب تفسیر روایی هست نداشته باشند.(اگر چه برخی تفاسیر می توانند در این میان استثنا باشند)
اما تفاسیر روایی با حجم کمی که دارند(مثلا تفسیر البرهان تنها 5 جلد است)طبیعتا بیشتر این نمود را دارند.

شما از تفسیر المیزان و نمونه یاد کردید.باید گفت که این تفاسیر علاوه بر اینکه شامل بسیاری از روایات تفسیری اهل بیت است،بسیاری از شبهات مخالفین درباره ولایت و امامت اهل بیت را نیز که در روایات ،ذکری از آنها نیست پاسخ داده اند و هر جا که بحث ولایت و فضایل اهل بیت است،محکم در مقام دفاع بر آمده اند و در مقابل نیز به فضایل ساختگی مخالفین نقدها و اشکالات اساسی وارد کرده اند.

نکته آخر اینکه، در مراجعه به روایات تفسیری به دلیل جعل و تحریف و نیز به دلیل وفور روایات تاویلی( و نه تفسیری) باید دقت نمود.لذا این روایات را باید به دست عالم و مفسری توانا و حدیث شناس داد تا با قواعد مشخص از آنها در تفسیر بهره ببرد.

خادم الرضا;180452 نوشت:
با تشكر از ياسين عزيز
انشاء الله بتوانيم در تبادل قرآني معرفتهايمان مضاعف گردد.
ممنونم از نظر جنابعالي و فقط سوالي دارم ... مگر مي شود اهل بيت س راه و روش برداشت و تفسير قرآن را نفرموده باشند كه ما نياز به نوع نگرش و روشهاي ديگران به اين كلام الهي باشيم ...
برادر عزيز يقيناٌ با مطالعه و تدبر در تفاسير روايي علي الخصوص تفسير پربار برهان پي خواهيم برد كه اهل بيت س از ادبيات ويژهاي بهره مي برند كه با اين ادبيات اصطلاحات معاني ديگري پيدا كرده و در كل انسان به قطبيت اهل بيت س در قرآن به اطمينان مي رسد و هر چقدر اين اطمينان به يقين افزوده مي گردد شفاء
و طهارت در انسان تجلي پيدا مي نمايد ...
و در ضمن حديثي ديدم كه اهل بيت فرمودند كسي كه در كنار روش ما روش ديگري را متصور باشد بر صراط ناكهون است و اين دليل بر اين است كه حتي نمي توان روشهاي ديگر برداشت از قرآن را متصور شد چه رسد كه از آنها بهره برد و جزء باورها تلقي نمود.
والعاقبه للمتقين

روش تفسیری "قرآن به قرآن" روش خود اهل بیت است که برخی مفسرین همچون علامه در المیزان نیز از همین روش سود برده اند.

روش ياد شده، افزون بر آن‏كه از سوى پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و اهل بيت گراميش مورد تأكيد قرار گرفته و شايستگان و قرآن دوستان را بدان ترغيب و تشويق نموده‏اند، بارها توسّط ايشان به اجرا درآمده، به گونه‏اى كه هم اكنون نمونه‏هايى از آن را در ميراث تفسيرشان شاهد هستيم. دراين‏باره از پيامبر بزرگوار اسلام نقل شده است كه:
«انّ القرآن ليصدّق بعضه بعضا» ( كنز العمّال، ج 1، ص 619، حديث شماره 286):«همانا قرآن، برخى (از آياتش) برخى ديگر را تصديق (و تأييد) مى‏كند».

و از امير مؤمنان على عليه السّلام نيز نقل است كه فرمود: «... كتاب اللّه، تبصرون به و تنطقون به و تسمعون به و ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه على بعض ...»(نهج البلاغه، قم، دار الهجرة، ص 192، خطبه 133)

همچنين، علّامه طباطبائى رحمه اللّه، كه تفسيرش به عنوان نمونه‏اى روشن از تفسير قرآن به قرآن شناخته شده است، بر اين باور است كه اساس و بنيان تفسير معصومان عليهم السّلام را تفسير قرآن به قرآن شكل داده و اين روش، شيوه رايج تفسير آنان است، چنان كه مى‏نويسد:
«و قد كانت طريقتهم فى التّعليم و التّفسير هذه الطّريقة [تفسير القرآن بالقرآن‏] بعينها على ما وصل الينا من اخبارهم فى التّفسير» ( الميزان فى تفسير القرآن، ج 1، مقدّمه، ص 12)


وى همچنين معتقد است كه حجم انبوهى از روايات تفسيرى معصومان عليهم السّلام از نوع استدلال به يك آيه براى توضيح آيه‏اى ديگر و يا استشهاد به مفهوم يك آيه براى آشكار شدن معناى آيه ديگر است، و اين همان تفسير قرآن به قرآن است.
«انّ جمّا غفيرا من الروايات التفسيريّة الواردة عنهم- عليهم السّلام- مشتملة على الإستدلال بآية على آية و الإستشهاد بمعنىّ على معنىّ»(همان، ج 3، ص 87)

و در تأييد گفتار خويش با استناد به رواياتى مى‏نويسد:
«رواياتى از معصومان عليهم السّلام در دست است كه به دلالت مطابقى بيانگر آن است كه پنداشت نيازمند بودن قرآن به غير خود در تبيين و تفسير مفاهيم، پنداشتى نادرست است چه اين كه قرآن خود تفسير خويش را بازگو مى‏كند».
از جمله اين روايات، روايتى است كه از محاسن برقى، به نقل از امام باقر عليه السّلام ذكر مى‏كند كه فرموده: «فمن زعم انّ كتاب اللّه مبهم فقد هلك و أهلك» (همان) «آنكه بپندارد كه كتاب خداوند ابهام‏آميز است [و در رفع ابهام به غير وابسته است‏] خود و ديگران را در هلاكت خواهد افكند.»

موضوع قفل شده است