جمع بندی منطق دین و سیاست و تشخیص نفوذی در حکومت دینی

تب‌های اولیه

82 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منطق دین و سیاست و تشخیص نفوذی در حکومت دینی

سلام
بنده جوان و سی و اندی ساله مسلمان شیعه 12 امامی هستم و در شرکت بسیار با همکاران سکولار و آتئیست و اومانیسم و ... مناظره های سنگینی می کنم.
راستش معمولا فتیله پیچشون می کنم و از تشیع خودم دفاع می کنم.
امروز یه شبهه قدیمی تکامل یافته ای مطرح شد که سعی کردم پاسخش رو به روزهای دیگری موکول کنم.
دیگه به اینجا پناه آوردم چون اساتید قدرتمندی در اینجا هستند و امیدوارم هر چه سریعتر مشکل بنده رو حل کنید...
شبهه این هست که در کشور اسلامی که تحت حاکمیت ولی فقیه غیر معصوم هست، با توجه به اینکه احتمال اشتباه و گناه حاکمیت هست و با توجه به اینکه ولی فقیه تعریف خاصی داره و فردی این وظیفه رو به گردن می گیره، استراتژی دین اسلام شیعی در مقابل منافقین نفوذی که می تونن با چهره های موجه به این منسب وارد بشند چیست؟ چرا که تا کنون شاهد بودیم خیلی افراد نفوذی وارد سیستم های اسلامی شدن و مشکلات زیادی به بار آوردن! (مثل سید جیکاک)
علل الخصوص اگر منافقان و نفوذی ها در لباس روحانیت بخوان از قدرت دین در بازیهای کثیف سیاسی و قدرت طلبی خودشون استفاده کنند، استراتژی اسلام شیعی در مبارزه با این افراد چه هست؟
نهایتا نتیجه می گرفتند دین و سیاست باید از هم جدا بشه تا جلوی این افراد گرفته شه، چرا که هر کسی قیمتی داره و معمولا وقتی فردی وارد چرخه قدرت می شه، خودش رو می بازه و به تدریج وارد ساختار کثیف سیاست شده و رنگ می بازه!
بنده عرض کردم دین اسلام (شیعی) دین انسان سازی است و وقتی شهدای بزرگی رو ساخته که رشادت های زیادی رو به ثبت رسوندند، حتما رهبران بزرگی رو می تونه بیافرینه که نقشه های دشمن رو نقشه بر آب می کند.
همچنین از شفافیت صحبت کردم و اینکه بنا بر آموزه های اهل بیت ع و علل الخصوص امام علی ع باید در کار حاکمیت، شفافیت باشد. همچنین عرض کردم تمام مشکلات اصلی ما (اقتصاد) حاصل رای مردم و به قدرت رسیدن افرادی هست که با منطق دموکراسی مونتسکیویی انتخاب شدند، همچنین امام حسین ع رو مثال زدم و عرض کردم راه حق و باطل رو برای همیشه از هم تفکیک کردند تا نشون بدن هر حاکمیتی، حاکمیت اسلامی نیست!
نهایتا عرض کردم در دین اسلام بنای حکومت بر پایه حاکم معصوم هست، گفتند حالا که نداریم، چه کنیم؟
نهایتا گفتم باید مطالعه کنم و نظر بدم...
استراتژی اسلام شیعی در پیشبرد حکومت تحت حاکمیت ولی فقیه با احتمال داشتن خطا و جلوگیری از نفوذی ها و منافقین خائن که با سلام و صلوات و ... وارد منسب قدرت می شند و با داشتن قدرت الهی وار دین، می تازند و قدرتمندتر می شند چیست؟
ممنون از پاسخ کامل و مدبرانه شما...

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد شعیب

[TD][/TD]

با سلام خدمت شما دوست گرامی
همیشه در بحث ها و مناظراتی که صورت می گیرد گر چه انسان جواب تحلیلی برای سوال افراد داشته باشد ولی لازم است ابتدا ابهت شبهه و یا سوال او را با یک جواب نقضی بشکند آنگاه به جواب حلی آن بپردازد.
جواب نقضی:
هر حکومتی و حاکمیتی و نظامی با هر ساختار و افرادی که باشد امکان دارد که منافقین و افراد نفوذی در آن وارد شده و در امور آن حکومت اخلال وارد کنند آیا در تاریخ نخوانده اید که حتی در دموکراتیک ترین نظام ها که مردم رئیس حکوکت خود را انتخاب می کنند افراد نفوذی و منافق در لیست انتخاب شوندگان هستند و در برخی از موارد مردم آنها را نا خواسته بر علیه نظام و منافع خود انتخاب می کنند مگر همین مردم نبودند که بنی صدر نفوذی را به عنوان رئیس جمهوری انتخاب کردند و بالاترین رای را به او دادند پس هیچ نظامی و حاکمیتی از گزند نفوذ و نفاق به دور نیست. و حکومت دینی نیز از این قاعده مستثنی نیست. پس هیچ حکومتی از خطا و اشتباه و خطر نفوذ در امان نیست. هرگاه افراد نالایق و نا صالح دست به حکومت پیدا کنند و یا در آن وارد شوند از امکانات موجود و ثروت آن حکومت سوء استفاده می کنند. پس حکومت دینی در بُعد حاکمیت نسبت به حکومت های دیگر نه تنها نقصی ندارد.
البته نظام دینی برای جلوگیری از نفوذ جبهه نفاق راهکارهایی دارد که در جواب حلی به آن می پردازیم.
نکته : داستان سید جیکاک از مباحث مبهم تاریخ است که برای اولین بار مهراب امیری مترجم بختیاری بدون هیچ سندی در پاورقی ترجمه خود بر کتاب درج کرده‌است. و هیچ کتاب دیگری آن را نقل نکرده است و هر مورخی گفته از این کتاب نقل می کند.

جواب حلی:
نظام جمهوری اسلامی برای مقابله با نفوذ عناصر نالایق و ناکارآمد و عناصر منافق و متظاهر به دین راهکارهایی دارد.
در بالاترین سطح مدیریتی که همان ولی فقیه و رهبری نظام است گرچه ولی فقیه معصوم نیست ولی طبق تعریفی که دارد یک مجتهد جامع الشرایط عادل مخالف هوای نفس و مدیر و مدبر است که توسط عده ای از فقها و مجتهدین ذیل عنوان مجلس خبرگان رهبری انتخاب می شود و دائم صفات او رصد می شود که با منتفی شدن یکی از صفات آن فرد از مقام رهبری منعزل است.
پس با وجود مجلس خبرگان نفوذ در مقام رهبری منتفی است. اگر کمی درست مجلس خبرگان تصور شود تصدیق این مطلب بسیار ساده است. بیش از 84 اسلام شناس که هر کدام به تنهایی می توانند در مورد مسائل دینی اظهار نظر کنند (مجتهد اند) در کنار هم که قرار بگیرند سره از نا سره را باز می شناسند و به مردم می شناسانند.
اگر مواردی مانند سید جیکاک می تواند در بین مردم اهواز و خوزستان صاحب کرامت شناخته شده و به عنوان یک لیدر مذهبی معرفی می شود به خاطر این است که مردم به مراجع در این زمینه (بر فرض صحت موضوع تاریخی) مراجعه نمی کردند چه بسیار افرادی که با ادعا و ظاهر ساختن امور خارق عاده (به ظاهر) از خود، بسیاری از مردم را در طول تاریخ فریفتند اما کسانی که به اسلام شناسان واقعی دسترسی داشتند از این آسیب در امان بودند.
پس در بالاترین سطح حاکمیتی در حکومت دینی یعنی رهبری نفوذ ، ورود افراد منافق و غیر کار آمد منتفی است.
در مورد نفرد دوم در سطح مدیریتی نظام اسلامی یعنی رئیس جمهور ، گر چه که توسط مردم انتخاب می شود ولی باید این انتخاب از بین افرادی صورت بپذیرد که آنها را شورای نگهبان تایید کرده باشد و حداقل هایی که قانون برای یک رئیس جمهور معرفی کرده است را باید دارا باشند در این قسمت گر چه شورای محترم نگهبان معصوم نیست و مامور به ظاهر افراد و حال افراد است ولی احتمال ورود افراد نالایق و نفوذی در این قسمت هست که اولا این احتمال بسیار پایین است و ثانیا قانون اساسی برای آن اختیاراتی به مجلس شورای اسلامی برای نظارت بر عملکرد رئیس جمهور داده که می توانند بر فرض که آن فرد درون مایه خود را بر ملا کرد و اعمال خلاف دین و قانون اساسی انجام داد او را استیضاح کنند. کما این که در زمان بنی صدر این کار انجام شد.
در سطوح مدیریتی پایین تر ؛ هر چقدر سطح مدیریتی و تاثیر گذاری در نظام کمتر می شود نظارت کمرنگ تر شده (برای رهبر یک شورای فقها جهت نظارت در نظر گرفته شده برای ریاست جمهوری مجلس شورای اسلامی و برای ..) و بررسی اوضاع آنها را از نظر کار آمدی و صلاح و فلاح به دست نهاد های نظارتی مانند بازرسی کل کشور، قوه قضائیه و اطلاعات و ...داده است
ولی باید پذیرفت در هر حکومتی از آنجا که انسان ها با قوه اختیار عاملیت داشته و حتی در حکومت های معصوم افراد درجه پایین تر که منصوب معصوم نیز هستند احتمال خطا و انحراف را دارند (کما این که در زمان پیامبر خالد بن ولید که نماینده پیامبر در کاری بود در ماموریت خود به خطا رفت، یا فرماندار بصره در زمان حکومت امام علی (ع) به خطا رفت و ...) احتمال وجود افراد خاطی و حتی منحرف و ... در مصدر کار ها هست و نمی توان آن را منتفی دانست اما مهم این است که برای ورود افراد به دستگاه حاکمیت یک فیلتر مطمئن باشد که این افراد به حد اقل برسند(نه به صفر) و بعد از کشف این افراد فاسد، اگر قابل اصلاح هستند اصلاح و الا از مصدر کارها حذف شوند.

استاد شعیب ممنون از پاسخ شما

بنده این رو نتیجه گرفتم که در اسلام، استراتژی لازم، استفاده از فقهای اسلام شناس (مجتهدین)، جریان شناسان انقلاب (خبرگان و شورای نگهبان) و ناظران در سطوح مدیریتی و نظارتی و امنیتی است!
استاد با وجود اینکه بنده قبول دارم در همه جوامع وجود دارد، ولی جامعه ای که توسط دین خدا مدیریت می شود، قطعا باید استراتژی خاصی داشته باشد که جلوی نفوذی ها و سو استفاده گرها به بهترین وجه گرفته شود! نه مثل بدنی که به سادگی از یک سری ویروس به شکل خودی فریب بخوره و یهو اون اسب های تروا، مملکت رو تا نزدیکی نابودی پیش ببره! اون هم با توجه به جاسوسان و دست نشانده هایی در تاریخ که بعد از مرگشون شناخته می شندو نقشه هاشون مشخص می شه و خیلی هاشون در ابتدای راه فقط یک ارتباط با دشمنان می گیرند و نقشه و هدف را بدون ارتباط ظاهری با اونها دنبال می کنند!
بنده بنی صدر را مثال می زنم که سواد دینی بسیار بالایی داشتند. با وجود اینکه سواد دینی بالا و ظاهر انقلابی خوبی داشتند، ولی جاسوس از آب در آمدند! رسیدن این آدم به اون منسب خودش علامت سوالی هست که چطور با داشتن مولفه های ظاهری و سواد و نظارت ناظران و موجه بودن ظاهری یهو به اون سطح رسیدند؟ مثال دیگر کشمیری بود که با ظاهر سازی های بسیار استادانه، نظر مساعد شهید رجایی رو جلب می کنند و در نهایت انفجار معروف رو رقم می زنند! اگر اون فرد در انقلاب ایران می موند و با اون شدت کاری نمی کرد، قطعا الان جزو افراد بلند مرتبه ایران بود و می تونست در سطوح عالی کارهای مخربانه ای انجام بده!
البته بنده قبول دارم دموکراسی به معنی رای مردم اشکالات بسیار عجیب و باگهای بزرگی رو داره، چون معمولا بسیاری از مردم اطلاعات سیاسی و سواد رسانه ای خوبی ندارند! مثلا بسیاری از مردم به سلبریتی های خودشون رای می دن تا وارد مجلسشون بکنن!
تاریخ دموکراسی و جمهوری بارها و بارها شاهد انتخاب جاسوسان و یا افراد نالایقی بوده که تمدنها از هم پاشدن! نمونش انتخاب فردی مثل ابوموسی اشعری به عنوان تعیین کننده حکمیت هست!
به عوضش شاید اگر تلاش می شد از نخبگانی استفاده بشه که در شناسایی اولویت مشکلات و ارائه راهکارهای حل اونها بسیار قدرتمند و سرآمد هستند و در این راه امتیازات بالاتری رو (در طرح راهکارهای مناسب برای رفع مشکلات و سپس رفتن جامعه به آینده ایده آل) کسب کردند، جامعه می تونست خیلی سریعتر وارد دوران شکوفایی خودش بشه!
متاسفانه باید قبول کرد که در جوامع مذهبی مثل جریان اسلامی ما، خیلی ها با ریش و تسبیح و سلام و صلوات و ... وارد خیلی بخش های کلیدی شده اند و اعتماد ها جلب کرده اند و نهایتا ضربات اساسی به اسلام و زندگی مردم و انقلاب وارد کرده اند!

نقل قول:

ولی باید پذیرفت در هر حکومتی از آنجا که انسان ها با قوه اختیار عاملیت داشته و حتی در حکومت های معصوم افراد درجه پایین تر که منصوب معصوم نیز هستند احتمال خطا و انحراف را دارند (کما این که در زمان پیامبر خالد بن ولید که نماینده پیامبر در کاری بود در ماموریت خود به خطا رفت، یا فرماندار بصره در زمان حکومت امام علی (ع) به خطا رفت و ...) احتمال وجود افراد خاطی و حتی منحرف و ... در مصدر کار ها هست و نمی توان آن را منتفی دانست اما مهم این است که برای ورود افراد به دستگاه حاکمیت یک فیلتر مطمئن باشد که این افراد به حد اقل برسند(نه به صفر) و بعد از کشف این افراد فاسد، اگر قابل اصلاح هستند اصلاح و الا از مصدر کارها حذف شوند.

سلام علیکم

مسند حکومت و جایگاه مسئولین مکان اصلاح و تربیت نیست .

کانون های اصلاح تربیت در سراسر کشور وجود دارد میتواند مفید باشد . ولی اینکه کسی در جایگاه مسئول بخواهد حتی خطای سهوی مرتکب شود بدیهی است که این فقط او نیست که آسیب میبیند ( البته اگر آسیب ببیند ) بلکه تمام کسانی که بشکلی با مسئولیت او مرتبطند آسیب میبینند

به همین دلیل جایگاه مسئول جایگاه اصلاح و تربیت نیست . حال اگر سهوی صورت بگیرد میتوان جبران خسارت کرد با اصلاح ولی اگر تکرار و تعمد باشد بهتد است به دار التربیه فرستاده شود .

چون هرچا چلوی ضرر را بگیرید منفعت است حتی اگر پول باد آورده و وقت تلف باشد .

استاد مطالب قبلی بیشتر در مورد جاسوسی ها پیش رفت. وجهه دیگر سوالم رو مطرح می کنم...
استاد بنده قبول دارم که به لطف خدای منان، جریان انقلابی و در راسش مقام معظم رهبری بسیار مقتدرانه و دلسوزانه پیش می برند و نه تنها خطری از سمت اونها به قلب انقلاب اسلامی وارد نشده که اتفاقا هر چی خار در چشم استکبار جهانی بوده از سمت این بزرگواران بوده، ولی از نظر یه سکولار، وقتی یه فرد غیر معصوم وارد نهاد حاکمیت مذهبی می شه (کلیسا یا روحانی اسلامی) به خاطر اینکه معصوم نیست و ظرفیت خاصی داره، به تدریج قدرت و مقام اونو می گیره و کم کم به سمت دیکتاتوری یا فساد و رانت و ... کشیده می شه!
برای مثال در کلیسا بارها اثبات شده که با داشتن وجهه خدایی و روحانی و با سپر قرار دادن مذهب در مقابل خودشون، هم عقاید مردم رو تخریب کردن و هم خودشون به نون و نوایی رسیدن! این جریان در مقامات بالای ما هم وجود داشته و الان هم شاهد اختلاسهای زیاد از طرف افرادی هستیم که رو پیشونیشون جای مهر هست و ... ( و از نظر سکولارها) حاکمیت اسلامی هم از این منظر مستثنا نیست!
در این مورد (چگونگی موفقیت حاکمیت ولی فقیه غیر معصوم) چه می تونیم غیر از بحث نظارت های مد نظر به یه سکولار بگیم؟ اون هم به کسی که معتقده یه ولی فقیه غیر معصوم هم ظرفیت و آستانه تحملی داره که اگر از اون رد بشه، یهو از قدرت و ثروت به نفع شخصی یا جناحی یا خانوادگیش استفاده می کنه و هر روز قدرتمند تر می شه!
ممنون...

++Hadi++;993348 نوشت:
البته بنده قبول دارم دموکراسی به معنی رای مردم اشکالات بسیار عجیب و باگهای بزرگی رو داره، چون معمولا بسیاری از مردم اطلاعات سیاسی و سواد رسانه ای خوبی ندارند! مثلا بسیاری از مردم به سلبریتی های خودشون رای می دن تا وارد مجلسشون بکنن!
تاریخ دموکراسی و جمهوری بارها و بارها شاهد انتخاب جاسوسان و یا افراد نالایقی بوده که تمدنها از هم پاشدن! نمونش انتخاب فردی مثل ابوموسی اشعری به عنوان تعیین کننده حکمیت هست!

با سلام
باید نقش اراده و اختیار انسان ها و در انتخاب هایشان و حضورهایشان را به رسمیت شناخت و هر چقدر این حضور و انتخاب از سوی مردم پر رنگ تر باشد احتمال حضور چنین چهره هایی و ظاهر سازی ها و نفاق هایی بیشتر خواهد بود چرا که مردم اولا متخصص در شناخت نیستند و به ظاهر رای می دهند ثانیا از درک امور باطنی افراد و شناخت سره از نا سره تا حد زیادی ناتوان هستند مگر این که گوششان به یک رهبر با بصیرت بالا باشد. تا آن وقت که انسان ها چه در مقام انتخاب عامل اجرا و چه به عنوان عامل اجرا در کار باشند باید منتظر همچنین نفوذ هایی بود و این نفذ ها ناگزیر است.
در مدل حکومتی الهی ، خدا معصوم را به عنوان عامل اجرایی و هدایتی به مردم معرفی می کند که هم از دورن معصوم است و هم در ظاهر پاک و طاهر است و برای همین انتخاب آن را به مردم واگذار نکرده بلکه خود آنها را برگزیده و به مردم معرفی کرده است.
و معصوم بنا بر علم ظاهر و بنا بر ظرفیت های موجودحاکمان را انتخاب می کند و تا حد امکان (بشری) آنها درست و صالح هستند و امکان لغزش هم دارند ولی امام به خاطر عمل به علم ظاهر اگر فردی ظاهرش کاملا بی عیب باشد امام او را در کار حکومت به کار می گیرد و به محض پیدا شدن وجه نفاق او را کنار می گذارد و یا به او تذکر می دهد. (البته به کار گیری این افراد در حکومت معصوم به خاطر نبود فرد صالح تر است و الا امام از افرادی که نفاقشان ظاهر است در حکومت استفاده نمی کند و فقط از باب دفع افسد به فاسد است)
این مشکل نفوذ نفاق به دستگاه ها آنگاه به حد اقل می رسد که مردم تبعیت کامل از امام داشته باشند و بصیرت خود را بالا ببرند و الا هر چقدر نقش مردم قوی تر باشد احتمال ورود نفاق بیشتر است.

++Hadi++;993348 نوشت:
به عوضش شاید اگر تلاش می شد از نخبگانی استفاده بشه که در شناسایی اولویت مشکلات و ارائه راهکارهای حل اونها بسیار قدرتمند و سرآمد هستند و در این راه امتیازات بالاتری رو (در طرح راهکارهای مناسب برای رفع مشکلات و سپس رفتن جامعه به آینده ایده آل) کسب کردند، جامعه می تونست خیلی سریعتر وارد دوران شکوفایی خودش بشه!

در مدل حکومتی امام معصوم ، امام به خاطر آن عصمت و علم نافعی که دارد مانع اصلی از ورود افراد نالایق و منافق به دستگاه حکومت است چرا که امام تمام بازو های اجرایی حکومت را خود انتخاب می کند. اما در مدل های حکومت اسلامی غیر معصوم، در انتخاب رهبری خطا در حد اقل و حتی نزدیک به صفر است چرا که هم در انتخاب رهبر و هم در نظارت بر صفات او، گروه متخصص مجتهد این کار را انجام می دهند و خطا را به حد اقل می رسانند .
در رئیس جمهور به خاطر این که مردم که غیر متخصص هستند او را انتخاب می کنند این احتمال خطا بیشتر می شود و هر چقدر پایین تر بیاید این احتمال خطا بیشتر می شود.
اما باید پذیرفت که انسان به خاطر قدرت انتخاب گری و اختیاری که دارد و جامعه متشکل از این انسان هاست و لابد این انسان ها در سرنوشت جمعی خود دخیل می شوند همیشه در معرض نفوذ نفاق و انسان های ناکارآمد است.

++Hadi++;993348 نوشت:
متاسفانه باید قبول کرد که در جوامع مذهبی مثل جریان اسلامی ما، خیلی ها با ریش و تسبیح و سلام و صلوات و ... وارد خیلی بخش های کلیدی شده اند و اعتماد ها جلب کرده اند و نهایتا ضربات اساسی به اسلام و زندگی مردم و انقلاب وارد کرده اند!

قبلا هم عرض کردم جامعه مذهبی و غیر مذهبی در این نقیصه مشترک هستند و تفاوتی بین آنها نیست هر حکومتی با هر ماهیتی می تواند دچار این معضل شود و هر چقدر انتخاب مردم پر رنگ تر شود این معضل بیشتر خواهد بود .

شعیب;993396 نوشت:
با سلام
باید نقش اراده و اختیار انسان ها و در انتخاب هایشان و حضورهایشان را به رسمیت شناخت و هر چقدر این حضور و انتخاب از سوی مردم پر رنگ تر باشد احتمال حضور چنین چهره هایی و ظاهر سازی ها و نفاق هایی بیشتر خواهد بود چرا که مردم اولا متخصص در شناخت نیستند و به ظاهر رای می دهند ثانیا از درک امور باطنی افراد و شناخت سره از نا سره تا حد زیادی ناتوان هستند مگر این که گوششان به یک رهبر با بصیرت بالا باشد. تا آن وقت که انسان ها چه در مقام انتخاب عامل اجرا و چه به عنوان عامل اجرا در کار باشند باید منتظر همچنین نفوذ هایی بود و این نفذ ها ناگزیر است.

در مدل حکومتی الهی ، خدا معصوم را به عنوان عامل اجرایی و هدایتی به مردم معرفی می کند که هم از دورن معصوم است و هم در ظاهر پاک و طاهر است و برای همین انتخاب آن را به مردم واگذار نکرده بلکه خود آنها را برگزیده و به مردم معرفی کرده است.
و معصوم بنا بر علم ظاهر و بنا بر ظرفیت های موجودحاکمان را انتخاب می کند و تا حد امکان (بشری) آنها درست و صالح هستند و امکان لغزش هم دارند ولی امام به خاطر عمل به علم ظاهر اگر فردی ظاهرش کاملا بی عیب باشد امام او را در کار حکومت به کار می گیرد و به محض پیدا شدن وجه نفاق او را کنار می گذارد و یا به او تذکر می دهد. (البته به کار گیری این افراد در حکومت معصوم به خاطر نبود فرد صالح تر است و الا امام از افرادی که نفاقشان ظاهر است در حکومت استفاده نمی کند و فقط از باب دفع افسد به فاسد است)
این مشکل نفوذ نفاق به دستگاه ها آنگاه به حد اقل می رسد که مردم تبعیت کامل از امام داشته باشند و بصیرت خود را بالا ببرند و الا هر چقدر نقش مردم قوی تر باشد احتمال ورود نفاق بیشتر است.

در مدل حکومتی امام معصوم ، امام به خاطر آن عصمت و علم نافعی که دارد مانع اصلی از ورود افراد نالایق و منافق به دستگاه حکومت است چرا که امام تمام بازو های اجرایی حکومت را خود انتخاب می کند. اما در مدل های حکومت اسلامی غیر معصوم، در انتخاب رهبری خطا در حد اقل و حتی نزدیک به صفر است چرا که هم در انتخاب رهبر و هم در نظارت بر صفات او، گروه متخصص مجتهد این کار را انجام می دهند و خطا را به حد اقل می رسانند .
در رئیس جمهور به خاطر این که مردم که غیر متخصص هستند او را انتخاب می کنند این احتمال خطا بیشتر می شود و هر چقدر پایین تر بیاید این احتمال خطا بیشتر می شود.
اما باید پذیرفت که انسان به خاطر قدرت انتخاب گری و اختیاری که دارد و جامعه متشکل از این انسان هاست و لابد این انسان ها در سرنوشت جمعی خود دخیل می شوند همیشه در معرض نفوذ نفاق و انسان های ناکارآمد است.

قبلا هم عرض کردم جامعه مذهبی و غیر مذهبی در این نقیصه مشترک هستند و تفاوتی بین آنها نیست هر حکومتی با هر ماهیتی می تواند دچار این معضل شود و هر چقدر انتخاب مردم پر رنگ تر شود این معضل بیشتر خواهد بود .

سلام علیکم

در جامعه غیر دینی خلا در قوانین اصلاح و التزام به قانون وجود داشته باشد این مشکل به حداقل میرسد ولی در جامعه اسلامی اگر التزامی به قوانین و احکام اسلامی نباشد حداقل جلوی آن کافر رو سیاه میشوند.

مالکاشتر نخعی کسی بود که در نقلی آمده که حضرت در موردش فرمود نسبت مالک به من مانند نسبت من به رسول الله است
یعنی تا به این حد اطاعت و تسلیم . باز فرمان نامه ای به او نوشته میشودکه نقشه و روش حکومت در مصر را با تمام کلیات و جزئیات شرح میدهد .

آیا امام به یک سفیه یا شیخ المذبذب مسئولیت میدادند که حتی معنای فرمان نامه را نتواند بفهمد ؟ یا بفهمد و مطابق میل خود عمل کند ؟ یا با وجود ترسیم راه خیانت کند ؟

اینها مسائل عقلی است که هر غیر معصومی میتواند انجامش دهد فقط کار یک معصوم نیست . اگر نظامی ادعای حاکمیت خدا را دارد و از طرفی بدلیل عدم عصمت هر خلافی را مسئولینش مرتکب شوند باز بگوید آنها غیر معصومند و ما غیر معصومیم این با حاکمیت امر الهی چگونه جمع میشود ؟

مردم توان تشخیص هر مصلحتی را ندارند . خیلی ها نمیدانند ایسم های سیاسی و مذهبی و غیر مذهبی چه تعریف و اشتراک و اختلافی دارند و فرد و جامعه را چگونه توصیف میکند و غایت آمها چیست .

آنها ولی فقیه و حکومت اسلامی را میشناسند . میگویند آقا فلانی در دولت و حکومت مسلمان است یقه اش بسته است آن خانم نماینده و کاندید مسلمان است

اگر خراب کاری کنند مسلمان و حکومت اسلامی و ولی فقیه مستقیما مسئولند چون آنها و امثال بنده پلورالیسم عقیدتی خارج دینی و منهج سیاسی آن را در قالب حکومت اسلامی درک نمیکنند و نمیکنم .

نمیشود یک لیبرال سرمایه دار بیاید بگوید فلانی پوپولیست است و برای من این سوال پیش نیاید که آیا علی پوپولیست بود یا لیبرال سرمایه دار

بروم ببینم کدام اینها بود به آن گروه رای بدهم .

مسئولیت ولایت بر این مساله نیز شمولیت دارد . همانطور که بر امور حسبیه شمولیت داشته .

استاد شعیب
نظرتون چیه که ما کلید این تایپیک رو در فلسفه عاشورا و امام حسین (ع) جستجو کنیم و متر و معیار و اون فاز متر رو امامان معصوم علیهم السلام و به شخصه خود حضرت اباعبدال... ع در نظر بگیریم که باعث شدن تا قیام قیامت مسیر حق و باطل از هم جدا شه و ولی فقیه و ناظرانشونو ملزم به این بدونیم که از سیره ایشون تبعیت کنن تا مشکلات مد نظر به وقوع نپیونده! یعنی مثلا بحث دیکتاتوری یا استفاده از دین که دوستان سکولار مطرح می کنند در این معادله معاویه و یزیدی هستند که دکان دار دین هستند! مثلا در حکومت اسلام ناب محمدی وقتی یه گروهی اعتراض یا انتقادی به ساختار حکومت اسلامی دارند، بدون اینکه کشته یا زندانی شند، به سادگی و در کمال صلح و امنیت می تونن بیان و انتقاد خودشونو مطرح می کنند تا یا توجیح شند و یا حاکمیت اسلامی (غیر معصوم) بتونه خودشو بهبود ببخشه؟ البته منظورم از حاکمیت در این تایپیک بیشتر دولت و مجلس و قضاییه هست چون متاسفانه بدبختی های اساسی ما هم از این سه نهاد داره به پا می شه!

++Hadi++;993004 نوشت:
سلام
بنده جوان و سی و اندی ساله مسلمان شیعه 12 امامی هستم و در شرکت بسیار با همکاران سکولار و آتئیست و اومانیسم و ... مناظره های سنگینی می کنم.
راستش معمولا فتیله پیچشون می کنم و از تشیع خودم دفاع می کنم.
امروز یه شبهه قدیمی تکامل یافته ای مطرح شد که سعی کردم پاسخش رو به روزهای دیگری موکول کنم.
دیگه به اینجا پناه آوردم چون اساتید قدرتمندی در اینجا هستند و امیدوارم هر چه سریعتر مشکل بنده رو حل کنید...
شبهه این هست که در کشور اسلامی که تحت حاکمیت ولی فقیه غیر معصوم هست، با توجه به اینکه احتمال اشتباه و گناه حاکمیت هست و با توجه به اینکه ولی فقیه تعریف خاصی داره و فردی این وظیفه رو به گردن می گیره، استراتژی دین اسلام شیعی در مقابل منافقین نفوذی که می تونن با چهره های موجه به این منسب وارد بشند چیست؟ چرا که تا کنون شاهد بودیم خیلی افراد نفوذی وارد سیستم های اسلامی شدن و مشکلات زیادی به بار آوردن! (مثل سید جیکاک)
علل الخصوص اگر منافقان و نفوذی ها در لباس روحانیت بخوان از قدرت دین در بازیهای کثیف سیاسی و قدرت طلبی خودشون استفاده کنند، استراتژی اسلام شیعی در مبارزه با این افراد چه هست؟
نهایتا نتیجه می گرفتند دین و سیاست باید از هم جدا بشه تا جلوی این افراد گرفته شه، چرا که هر کسی قیمتی داره و معمولا وقتی فردی وارد چرخه قدرت می شه، خودش رو می بازه و به تدریج وارد ساختار کثیف سیاست شده و رنگ می بازه!
بنده عرض کردم دین اسلام (شیعی) دین انسان سازی است و وقتی شهدای بزرگی رو ساخته که رشادت های زیادی رو به ثبت رسوندند، حتما رهبران بزرگی رو می تونه بیافرینه که نقشه های دشمن رو نقشه بر آب می کند.
همچنین از شفافیت صحبت کردم و اینکه بنا بر آموزه های اهل بیت ع و علل الخصوص امام علی ع باید در کار حاکمیت، شفافیت باشد. همچنین عرض کردم تمام مشکلات اصلی ما (اقتصاد) حاصل رای مردم و به قدرت رسیدن افرادی هست که با منطق دموکراسی مونتسکیویی انتخاب شدند، همچنین امام حسین ع رو مثال زدم و عرض کردم راه حق و باطل رو برای همیشه از هم تفکیک کردند تا نشون بدن هر حاکمیتی، حاکمیت اسلامی نیست!
نهایتا عرض کردم در دین اسلام بنای حکومت بر پایه حاکم معصوم هست، گفتند حالا که نداریم، چه کنیم؟
نهایتا گفتم باید مطالعه کنم و نظر بدم...
استراتژی اسلام شیعی در پیشبرد حکومت تحت حاکمیت ولی فقیه با احتمال داشتن خطا و جلوگیری از نفوذی ها و منافقین خائن که با سلام و صلوات و ... وارد منسب قدرت می شند و با داشتن قدرت الهی وار دین، می تازند و قدرتمندتر می شند چیست؟
ممنون از پاسخ کامل و مدبرانه شما...

سلام و عرض ادب و احترام

استراتژی اسلام در زمان بعد از فوت پیامبر تا قبل از ظهور ، نظارت بر حاکمین و جامعه هست ، نه تلاش برای رسیدن به حاکمیت !

چرا که هر حاکمیتی در این دوره ، خواسته یا ناخواسته ، دارای نقص و فساد خواهد بود ، در حالی که حاکمیت اسلام بدون نقص و فساد هست
(به دلیل حاکمیت مطلق معصوم).

حضرت علی(ع) بالاجبار وظیفه خلافت رو به عهده گرفتن و در انقلاب و قیام علیه عثمان ، از عثمان دفاع کردند و در نهایت حکمیت رو پذیرفتن .

امام حسن (ع) نیز نظارت رو بر ایجاد اختلاف ترجیح دادند .

و امام حسین (ع) نیز ، برای نشون دادن عدم آمادگی مردم برای ظهور ، قربانی شدن رو پذیرفتن .

در نهایت وظیفه مسلمانان واقعی در این دوره نظارت بر حکومت و حاکمین و خودسازی و ترویج دین هست و نه تشکیل حکومت.

چرا که ضعف حکومت( در نبود حاکم معصوم ) باعث ایجادبدعت ها و در نهایت بدبینی و نگرش منفی نسبت به دین در جامعه خواهد شد .

شروحیل;993472 نوشت:
سلام و عرض ادب و احترام
استراتژی اسلام در زمان بعد از فوت پیامبر تا قبل از ظهور ، نظارت بر حاکمین و جامعه هست ، نه تلاش برای رسیدن به حاکمیت !
چرا که هر حاکمیتی در این دوره ، خواسته یا ناخواسته ، دارای نقص و فساد خواهد بود ، در حالی که حاکمیت اسلام بدون نقص و فساد هست
(به دلیل حاکمیت مطلق معصوم).
حضرت علی(ع) بالاجبار وظیفه خلافت رو به عهده گرفتن و در انقلاب و قیام علیه عثمان ، از عثمان دفاع کردند و در نهایت حکمیت رو پذیرفتن .
امام حسن (ع) نیز نظارت رو بر ایجاد اختلاف ترجیح دادند .
و امام حسین (ع) نیز ، برای نشون دادن عدم آمادگی مردم برای ظهور ، قربانی شدن رو پذیرفتن .
در نهایت وظیفه مسلمانان واقعی در این دوره نظارت بر حکومت و حاکمین و خودسازی و ترویج دین هست و نه تشکیل حکومت.
چرا که ضعف حکومت( در نبود حاکم معصوم ) باعث ایجادبدعت ها و در نهایت بدبینی و نگرش منفی نسبت به دین در جامعه خواهد شد .

خوب نظر شما برای ما محترم هست. این نظر در مورد عدم داشتن مجوز برای تشکیل حکومت اسلامی قبل از ظهور مورد تایید علما و فضلای زیادی هست و البته مورد رد بسیاری دیگر از علما و فضلا هست!
اینکه در جوامع اسلامی قبل از ظهور فساد وجود خواهد داشت که شکی توش نیست منتها اینکه مسلمین بدون داشتن حکومت و تشکیلات نظامی و دفاعی و ... چطور می خوان جان امام زمانشون رو از شر ظالمان و ستمگران و طاغوتیان حفظ کنند و چطور می خوان جلوی صهیونیست ها و ... بایستند خودش جا برا بحث زیاد داره! در کل به نظر می رسه بدون تشکیل شبکه قدرت با داشتن شبکه نظامی و ... نمی شه منتظر بود امام زمان عج ظهور کنند تا با یه سری پا برهنه و چوب و چماق در مقابل فرضا آمریکا و اسرائیل با اون همه تشکلات نظامی بایستند! البته طبق روایات زیادی گفته شده سلاح های دشمن (مثلا می تونه بمب اتم باشه) از کار خواهد افتاد ولی خوب باید منطقی به قضیه نگاه کرد و با منطقی که من دارمش، حس می کنم بدون تشکلات نظامی و سیاسی و ... این امر امکانپذیر نیست!
حال اینکه خیلی از علما و فضلا معتقد به این هستند که خود شخص امام زمان عج با ارتباطی که با یک سری علما دارن (اوتاد و ابدال و صالحین خاص و ...) دارن جریان انقلاب اسلامی (نه جمهوری اسلامی دموکراسی) رو اداره می کنند که در بخش فرامنطقه ای موفق هستیم و در ساختار داخلی هر روز وضعمون بدتر و خراب تر می شه!

اینم تو پست قبل اضافه شد (ویرایش که تو این پست هم می نویسمش...)
حال اینکه خیلی از علما و فضلا معتقد به این هستند که خود شخص امام زمان عج با ارتباطی که با یک سری علما دارن (اوتاد و ابدال و صالحین خاص و ...) دارن جریان انقلاب اسلامی (نه جمهوری اسلامی دموکراسی) رو اداره می کنند که در بخش فرامنطقه ای موفق هستیم و در ساختار داخلی هر روز وضعمون بدتر و خراب تر می شه!

++Hadi++;993483 نوشت:
خوب نظر شما برای ما محترم هست. این نظر در مورد عدم داشتن مجوز برای تشکیل حکومت اسلامی قبل از ظهور مورد تایید علما و فضلای زیادی هست و البته مورد رد بسیاری دیگر از علما و فضلا هست!
اینکه در جوامع اسلامی قبل از ظهور فساد وجود خواهد داشت که شکی توش نیست منتها اینکه مسلمین بدون داشتن حکومت و تشکیلات نظامی و دفاعی و ... چطور می خوان جان امام زمانشون رو از شر ظالمان و ستمگران و طاغوتیان حفظ کنند و چطور می خوان جلوی صهیونیست ها و ... بایستند خودش جا برا بحث زیاد داره! در کل به نظر می رسه بدون تشکیل شبکه قدرت با داشتن شبکه نظامی و ... نمی شه منتظر بود امام زمان عج ظهور کنند تا با یه سری پا برهنه و چوب و چماق در مقابل فرضا آمریکا و اسرائیل با اون همه تشکلات نظامی بایستند! البته طبق روایات زیادی گفته شده سلاح های دشمن (مثلا می تونه بمب اتم باشه) از کار خواهد افتاد ولی خوب باید منطقی به قضیه نگاه کرد و با منطقی که من دارمش، حس می کنم بدون تشکلات نظامی و سیاسی و ... این امر امکانپذیر نیست!

سلام و عرض ادب

حفظ جان امام زمان (سلام بر او) همونطور که در این مدت طولانی صورت گرفته ، در زمان ظهور هم صورت خواهد گرفت !

تشکیل حکومت نیز زمان ظهور صورت خواهد گرفت و تنها نیاز امام ، یاران وفادار و عالم و با بصیرت و متخصص خواهد بود ، نه بمب اتم و ... !

اونهایی که حکومت خودشون رو پیش نیاز حکومت ایشون می دونن ،در توهمات سیر می کنن!

در ضمن آمریکا و اسرائیل و ... به دست سفیانی زمین گیر خواهند شد !

++Hadi++;993485 نوشت:

خود شخص امام زمان عج با ارتباطی که با یک سری علما دارن

چه بسا افرادي از شيعيان ادعا كنند كه مرا مشاهده نموده اند، آگاه باشيد هر كس قبل از خروج سفيان و صيحه آسماني، چنين ادعايي كند دروغگو و افترا زننده است...
الغيبة شيخ طوسي ص395- احتجاج شيخ طبرسي ج 2 ص 297

++Hadi++;993483 نوشت:
بخش فرامنطقه ای موفق هستیم و در ساختار داخلی هر روز وضعمون بدتر و خراب تر می شه!

سلام

اگر وضع سیاست خارجی ایران بدتر از سیاست داخلی نباشد بهتر نیست.

مذاکره و قرارداد با تروریست های طالبان و امضای شبه ترکمنچایی مثل برجام و حمایت از گروه های گمراهی مثل حماس و حوثی ها فقط گوشه ای از سیاست خارجی این نظام است.

شاید نفوذی ها بهتر از بی کفایتانی مثل روحانی و احمدی نژاد این مملکت را اداره می کردند.

موفق و سلامت باشید

فاتح;993401 نوشت:
سلام علیکم

در جامعه غیر دینی خلا در قوانین اصلاح و التزام به قانون وجود داشته باشد این مشکل به حداقل میرسد ولی در جامعه اسلامی اگر التزامی به قوانین و احکام اسلامی نباشد حداقل جلوی آن کافر رو سیاه میشوند.


با سلام خدمت شما دوست گرامی
در مدل حکومت اسلامی علاوه بر قانون مداری (که باید باشد) و عامل نظم بخشی و مصونیت است تقوای فردی و اجتماعی نیز مقوم این نظم بخشی و قانون مداری است. این گونه نیست که بگوییم در حکومت دینی فقط تقوا و دین داری(ان هم به صورت ظاهری، ریش بلند و تسبیح مرصع) ملاک برای انتخاب مسئولین باشد که آسیب مورد نظر را موجب شود بلکه قانون در حکومت اسلامی تقوا را شرط لازم برای تصدی مسئولیت حکومت در سطوح مختلف می داند (از رهبری تا ریاست جمهوری و ... که هر کس به حسب جایگاه خود باید این تقوا را داشته باشد) اما تقوی شرط کافی نیست بلکه صلاحیت هم باید باشد "عبادک الصالحون" یعنی شرط مدیریت در حکومت اسلامی : صلاحیت + تقوی است.
پس در مدل حکومتی اسلامی ، برای عدم نفوذ جریان نفاق و عدم صلاحیت ، چیزی از مدل های حکومت دموکراسی کم نداریم بلکه یک عامل بازدارنده تقوی هم اضافه داریم به شرط این که به این دو عامل بازدارنده نفوذ عمل شود. و الا به شرطی در هر مدل حکومتی عمل نشود آن مولفه ناقص خواهد ماند .
پس باید سعی شود شروط و قواعد و قوانین عمل شود این نا خود باوری که در ما ایجاد کرده اند یک عملیات روانی از سوی دشمن است چرا که اگر زمان وقوع انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت دینی در ایران را مطالعه کنید می یابید که از روی ناباوری تئوریسین های حکومت جهانی این اقدام شکل گرفت چرا که آنها مرگ دین را در عرصه اجتماع اعلام کرده بودند و ایجاد حکومتی بر پایه دین و با شعار دین آن هم در قلب خاور میانه که آماج حملات فرهنگی غربی بود یک ضربه بزرگ به تفکر جهان خواران غربی بود که می خواستند دین ناباوری را در همه عالم سرایت دهند و تا قبل از وقوع انقلاب اسلامی در این کار موفق بودند.
بعد از وقوع انقلاب تمام سعی خود را کردند تا این انقلاب را ناکار آمد جلوه دهند و از تمام ابزارهای نظامی فرهنگی و اقتصادی و جدیدا جنگ روانی استفاده کردند تا این نا کارآمدی را به مردم بباورانند (که متاسفانه در این جنگ اخیر روانی تا حدودی موفق بوده اند) 40 سال تهاجم تمام ابرقدرت های جهانی برای از پا در آوردن یک حکومت دینی !!! از هیچ چیزی فروگذار نکردند که انقلاب را زانو در بیاورند و از غرب به تبعیت بکشانند.
چرا چون می خواهند به عالم بگویند دین قابلیت حکومت ندارد. این قدر هزینه کردند و باید قبول کنیم که اگر هر حکومتی غیر از حکومت دینی بود مقابل این همه هزینه ای که دشمن کرده است 10 سال هم دوام نمی آورد.

فاتح;993401 نوشت:
مالکاشتر نخعی کسی بود که در نقلی آمده که حضرت در موردش فرمود نسبت مالک به من مانند نسبت من به رسول الله است
یعنی تا به این حد اطاعت و تسلیم . باز فرمان نامه ای به او نوشته میشودکه نقشه و روش حکومت در مصر را با تمام کلیات و جزئیات شرح میدهد .
آیا امام به یک سفیه یا شیخ المذبذب مسئولیت میدادند که حتی معنای فرمان نامه را نتواند بفهمد ؟ یا بفهمد و مطابق میل خود عمل کند ؟ یا با وجود ترسیم راه خیانت کند ؟
اینها مسائل عقلی است که هر غیر معصومی میتواند انجامش دهد فقط کار یک معصوم نیست . اگر نظامی ادعای حاکمیت خدا را دارد و از طرفی بدلیل عدم عصمت هر خلافی را مسئولینش مرتکب شوند باز بگوید آنها غیر معصومند و ما غیر معصومیم این با حاکمیت امر الهی چگونه جمع میشود ؟

حکومت اسلامی حتی حکومت معصوم بر اساس خیر الموجودین طراحی می شود یعنی امام معصوم و ولی فقیه در بستر جامعه ای حکومت می کنند که این جامعه متشکل از افراد مختلف است امام در زمان خود برای تشکیل حکومت اسلامی از همین افراد جامعه باید استفاده کند و از خیر الموجودین استفاده کند (قرار نیست امام از آسمان فرشته ها را بیاورد تا کارها را به آنها بسپارد) اگر در زمان او مالک اشتر بود که کار را به دست او می سپارد و الا باید به عبید الله عباس(زمان امام حسن) بسپراد همان که فرمانده امام حسن در جنگ علیه معاویه بود و او با گرفتن هزاران سکه طلا با ده ها هزار نفر به لشکر ماویه پیوست.
باید واقع بین نگاه کرد. حکومت دینی یک امر بایسته است ولی عوامل این حکومت که همه معصوم نیستند امام و ولی فقیه هم باید از خیر الموجودین استفاده کنند یک حکومت به چند حام و والی نیاز دارد یکی ؟ دو تا؟ سه تا؟ ده تا؟؟؟ چند تا؟؟ آیا همه مالک اشتر هستند ؟؟ بلاخره این افرادی که در این حکومت به کار گرفته می شوند غیر معصوم هستند و مختار و امکان چرخش آنها در زمان های متفاوت هست.
مگر طلحه و زبیر مورد تمجید از سوی پیامبر واقع نشدند اما در زمان امیز المومنین چرخش پیدا کردند و شدند آنچه که شدند .
مگر خالد بن ولید نماینده پیامبر نبود اما چرخش پیدا کرد خراب کرد به جان مسلمین و ناموس آنها تعرض کرد و توبیخ شد
مگر همه عوامل حکومت می توانند در سطح مالک اشتر باشند؟؟ امام و ولی فقیه از افراد همین جامعه استفاده می کنند برای اجرای حکومت.
در حکومت امام علی (ع) مالک اشتر هست اما سطح پایین تر از او نیز هستند کسانی که متهم به فساد اداری شده و برکنار می شوند :
یکی از نمونه ها،جریانی است که در مورد فردی به نام مصقلة بن هبیره شیبانی،که فرماندار یکی از شهرهای منطقه ی فارس بود،اتفاق می افتد.جریان از این قرار است که مصقله قسمتی از بیت المال مسلمین و غنایم مربوط به آنان را بین افراد قبیله ی خویش تقسیم و بقیه ی مردم را از آن محروم می کند.این مسئله محضر حضرت علی علیه السّلام گزارش می شود و حضرت طی نامه ای خطاب به مصقله می نویسد:

«بلغنی عنک امر إن کنت فعلته فقد اسخطت الهک و عصیت امامک،أنّک تقسم فی ء المسلمین الی حازته رماحهم و خیولهم،و أریقت علیه دماءهم فیمن اعتامک من اعراب قومک،فو الّذی فلق الحبّة و برء النسمة،لئن کان ذلک حقّا لتجدّن لک علی هوانا و لتحفنّ عندی مزانا؛در مورد تو گزارشی به من رسیده است که اگر درست باشد و تو این کار را کرده باشی،پروردگارت را به خشم آورده و از پیشوای خود نافرمانی کرده ای.(گزارش رسیده که)تو غنایم مربوط به مسلمانان را که به وسیله اسلحه و اسبهاشان به دست آمده و خونهاشان در این راه ریخته شده است در بین افرادی از بادیه نشینان قبیله ات که خود برگزیده ای،تقسیم می کنی.سوگند به کسی که دانه را در زیر خاک شکافت و روح انسانی را آفرید،اگز این گزارش درست باشد، تو در نزد من خوار و زبون و کم ارزش و بی مقدار خواهی شد.»(نهج البلاغه،نامه ی 43).

یا نمونه دیگر فرماندار بصره،عثمان بن حنیف در مجلس میهمانی یکی از اشراف و ثروتمندان بصره شرکت می کند و گزارش آن به امیر مؤمنان علیه السّلام می رسد و آن حضرت بلافاصله در نامه ای خطاب به او چنین می نویسد:

«فقد بلغنی ان رجلا من فتیة اهل البصرة دعاک الی مادبة،فاسرعت الیها تستطاب بک الا لوان و تنقل الیک الجفان و ما ظننت انّک تجیب الی طعام قوم عائلهم مجفوّ و غنیهم مدعوّ؛همانا به من گزارش رسیده است که یکی از جوانان اشراف بصره تو را به سفره ی میهمانی اش دعوت کرده و تو به سرعت به سوی آن شتافته ای و در آن جا برای تو غذاهای رنگارنگ و ظرف های بزرگ غذا،یکی پس از دیگری آورده شده است؛من گمان نمی کردم که تو میهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان از آن میهمانی محروم بوده و ثروتمندانشان دعوت شده باشند.»(همان،نامه ی 45).

همه کارگزاران حکومت دینی نمی توانند در سطح عالی باشند امکان این قضیه در عالم دنیا نیست مگر در حکومت امام زمان که 313 نفر انسان خود ساخته از طول تاریخ برای حکومت حضرت رجعت کنند.

شعیب;993501 نوشت:

همه کارگزاران حکومت دینی نمی توانند در سطح عالی باشند امکان این قضیه در عالم دنیا نیست مگر در حکومت امام زمان که 313 نفر انسان خود ساخته از طول تاریخ برای حکومت حضرت رجعت کنند.

سلام و عرض ادب

تشکیل حکومت ، زمانی که افراد واجد شرایط کافی برای اداره امور وجود ندارند ( دوران غیبت ) نهی شده است

ما همیشه توپ را به زمین دشمن می اندازیم

در حالی که اگر آمریکا و اسرائیل هم نابود شوند وضعیت نظام داخلی ما تغییری نخواهد کرد

حتی این احتمال هست که خود ما جای خالی آن ها را پر کنیم ( با توجه به زمینه ای که برای دخالت در امور دیگر کشور ها داریم)

سلام علیکم

نقل قول:

...
پس در مدل حکومتی اسلامی ، برای عدم نفوذ جریان نفاق و عدم صلاحیت ، چیزی از مدل های حکومت دموکراسی کم نداریم بلکه یک عامل بازدارنده تقوی هم اضافه داریم به شرط این که به این دو عامل ....

عامل تقوی ارتباط مستقیمی با دموکراسی بمعنی "حاکمیت مردم" ندارد و خیلیها از جمله گروهی مسمی به روشنفکران و قشری از متدینین هم قائل به حاکمیت مردم و این تعریف هم نیستند .
از دیگر سو هم
از دید این دو قشر اخیر و بظاهر متفاوت ولی در اصل واحد دموکراسی را حاکمیت ثروتمندان بعنوان نخبگان جامعه میدانند و متدینینشان فتاوایی مثلا در مسامحه با محتکرین داده اند و آنها را حتی در شرایط بحرانی مثل جنگ و بحران همه گیر اقتصادی مجرم و شایسته مجازات نمیدانند بدیهی است که نزد آنها تقوی با احتکار یا ربا هیچ تعارض و تضادی ندارد ،

پس تقوی میتواند قرائتهایی داشته باشد که شباهتی با هم ندارند که هیچ در تضاد کامل در جنبه های مهمی هستند . و با این توصیف در نظر ، عامل موثر در برابر نفوذ بحساب نمی آید .

اینکه افراد بسیاری با عناوین مختلف اعم از دیندار و بی دین بودند و هستند که هرکدام با روش خاص خود در برابر برقراری حکومت عادلانه می ایستند و بهانه و مانع میتراشند حرفی نیست

ما که به آنها و حرف بی ارزششان کاری نداریم . بحث ضعفهای موجود است . ضعفهایی که در نتیجه ناکارآمدی برخی نظرها و روش ها و مصلحت بینی های نابجا شکل گرفته

مشکل ما این است ما کار به این و آن نداریم .

نقل قول:

حکومت اسلامی حتی حکومت معصوم بر اساس خیر الموجودین طراحی می شود یعنی امام معصوم و ولی فقیه در بستر جامعه ای حکومت می کنند که این جامعه متشکل از افراد مختلف است امام در زمان خود برای تشکیل حکومت اسلامی از همین افراد جامعه باید استفاده کند و از خیر الموجودین استفاده کند (قرار نیست امام از آسمان فرشته ها را بیاورد تا کارها را به آنها بسپارد) اگر در زمان او مالک اشتر بود که کار را به دست او می سپارد و الا باید به عبید الله عباس(زمان امام حسن) بسپراد همان که فرمانده امام حسن در جنگ علیه معاویه بود و او با گرفتن هزاران سکه طلا با ده ها هزار نفر به لشکر ماویه پیوست.

استاد بزرگوار خیر الموجودین که میفرمایید منظورتان خیر است خدای ناکرده شر و یا سفیه یا فاسد که نیست موضوع این است که خیر الموجودین اگر اینها باشند پس قول کسانی که معتقدند حکومت اسلامی قابلیت شکل گیری ندارد درست است . چون در این صورت قید اسلامیت یک طفیلی و حاکمیت احکام الهی بر مردم یک ادعای غلوآمیز و غیر واقع است .
از طرفی
امام چه برای مالک و چه حاکم فارس و اهواز و زیاد بن ابیه و دیگران اگر ترسیم راه و هدف و مسئولیتشلن نمیکرد که نمیتوانست بازخواستشان کند .

بدیهی است که ده جین معصوم در هیچ عصری گیر نمی آید که بخواهد جامع علم و ایمان و تقوی باشد .
پس اول انتخاب خیرالموجودین است و بعد از آن مسئولیت ، که بدون خواسته و هدف به کسی داده نمیشود والا بازخواست معنی ندارد .

مالک اشتر اگر با قبطیان مصر برخورد میکرد بدون فرمان امام ممکن بود چطور برخورد کند ؟ آیا میدانست چکار باید بکند و آنها را چگونه ببیند ؟
هر عملی که مالک بدون آن فرمان نامه مرتکب میشد آیا خیر و شرش در این دنیا و عقبی پای علی نبود ؟

ما مسئولیت را هم نمیدانیم چیست این ضعف از درون ماست ارتباط چندانی با معاند و مخالف مغرض ندارد

شروحیل;993504 نوشت:
سلام و عرض ادب

تشکیل حکومت ، زمانی که افراد واجد شرایط کافی برای اداره امور وجود ندارند ( دوران غیبت ) نهی شده است


با سلام
صحبت در معصوم بودن و در سطح عالی بودن(مالک اشتر) همه اجزای حکومت است که عرض کردیم در دار دنیا امکان ندارد و حتی حکومت امام علی(ع) و حتی حکومت پیامبر(ص) نیز فاقد آن بود که عرض کردیم خیر الموجودین را حضرات انتخاب می کردند اگر 10 نفر مانند مالک داشتند هرگز فرد دیگری(که بیت المال را بین فامیلش تقسیم کند) به عنوان والی منطقه ای نمی گماشتند.
مساله کمی دقت می خواهد که خلط نشود. حکومت اسلامی یا با رهبری امام معصوم و یا نماینده ای خاص آن حضرات و یا نماینده های عام حضرات(ولی فقیه) حکومت خیر الموجودین است و عقل حکم می کند اگر توان برقراری حکومت با این افراد(خیر الموجودین) هست هر چند که معصوم نیستند و خطا می کنند بهتر از حکومت طاغوت است جهت حومت الهی است هر چند مشکلاتی در آن وجود داشته باشد

آنچه که شما در منع از تشکیل حکومت در زمان غیبت بیان کردید در تاپیک های مختلفی به آن پاسخ داده شده است که می توانید به آن مراجعه کنید اما عقل حکم می کند اگر شرایط برای تشکیل حکومتی بر موازین شرعی فراهم بود با همین خیر الموجودین ها تا جایی که امکان دارد احکام دین را اجرا کنیم. یک قاعده عقلی هست که مالا یدرک کله لا یترک کله . آنچه را که نمی شود همه اش را درک کرد نباید همه اش را ترک کرد.

شروحیل;993504 نوشت:
ما همیشه توپ را به زمین دشمن می اندازیم

در حالی که اگر آمریکا و اسرائیل هم نابود شوند وضعیت نظام داخلی ما تغییری نخواهد کرد

حتی این احتمال هست که خود ما جای خالی آن ها را پر کنیم ( با توجه به زمینه ای که برای دخالت در امور دیگر کشور ها داریم)


کاستی هایی که ما در زمینه های مدیریت و مدیریت پذیری داخلی داریم قابل انکار نیست ولی اگر خوب دقت کنیم می بینیم این همه دشمنی خارجی برای هیچ ملتی و هیچ انقلابی سابقه ندارد و به اذعان تحلیل گران خارجی یک دهم این دشمنی ها کافی است که یک کشور قدرت مند را از پای در آورد. ما نمی گوییم ما ضعف داخلی نداریم ولی ندیدن این همه دشمنی خارجی و جنگ و تحریم و شبیخون و این همه شبکه ماهواره ای به قصد بر اندازی این همه فرقه سازی های داخلی و این همه دلار و ریالی که برای ضربه زدن به ایران اسلامی خرج می شود واقعا جای تعجب دارد!!!
بررسی حضور ایران در صحنه های نظامی در منطقه به نظر من یک تاپیک جدا می طلبد که دوستان نظر خودشان را بدهند و با بصیرت بیشتری این موضوع را پیگیری کنند.

شروحیل;993504 نوشت:
سلام و عرض ادب

تشکیل حکومت ، زمانی که افراد واجد شرایط کافی برای اداره امور وجود ندارند ( دوران غیبت ) نهی شده است


با سلام
صحبت در معصوم بودن و در سطح عالی بودن(مالک اشتر) همه اجزای حکومت است که عرض کردیم در دار دنیا امکان ندارد و حتی حکومت امام علی(ع) و حتی حکومت پیامبر(ص) نیز فاقد آن بود که عرض کردیم خیر الموجودین را حضرات انتخاب می کردند اگر 10 نفر مانند مالک داشتند هرگز فرد دیگری(که بیت المال را بین فامیلش تقسیم کند) به عنوان والی منطقه ای نمی گماشتند.
مساله کمی دقت می خواهد که خلط نشود. حکومت اسلامی یا با رهبری امام معصوم و یا نماینده ای خاص آن حضرات و یا نماینده های عام حضرات(ولی فقیه) حکومت خیر الموجودین است و عقل حکم می کند اگر توان برقراری حکومت با این افراد(خیر الموجودین) هست هر چند که معصوم نیستند و خطا می کنند بهتر از حکومت طاغوت است جهت حومت الهی است هر چند مشکلاتی در آن وجود داشته باشد

آنچه که شما در منع از تشکیل حکومت در زمان غیبت بیان کردید در تاپیک های مختلفی به آن پاسخ داده شده است که می توانید به آن مراجعه کنید اما عقل حکم می کند اگر شرایط برای تشکیل حکومتی بر موازین شرعی فراهم بود با همین خیر الموجودین ها تا جایی که امکان دارد احکام دین را اجرا کنیم. یک قاعده عقلی هست که مالا یدرک کله لا یترک کله . آنچه را که نمی شود همه اش را درک کرد نباید همه اش را ترک کرد.

شروحیل;993504 نوشت:
ما همیشه توپ را به زمین دشمن می اندازیم

در حالی که اگر آمریکا و اسرائیل هم نابود شوند وضعیت نظام داخلی ما تغییری نخواهد کرد

حتی این احتمال هست که خود ما جای خالی آن ها را پر کنیم ( با توجه به زمینه ای که برای دخالت در امور دیگر کشور ها داریم)


کاستی هایی که ما در زمینه های مدیریت و مدیریت پذیری داخلی داریم قابل انکار نیست ولی اگر خوب دقت کنیم می بینیم این همه دشمنی خارجی برای هیچ ملتی و هیچ انقلابی سابقه ندارد و به اذعان تحلیل گران خارجی یک دهم این دشمنی ها کافی است که یک کشور قدرت مند را از پای در آورد. ما نمی گوییم ما ضعف داخلی نداریم ولی ندیدن این همه دشمنی خارجی و جنگ و تحریم و شبیخون و این همه شبکه ماهواره ای به قصد بر اندازی این همه فرقه سازی های داخلی و این همه دلار و ریالی که برای ضربه زدن به ایران اسلامی خرج می شود واقعا جای تعجب دارد!!!
بررسی حضور ایران در صحنه های نظامی در منطقه به نظر من یک تاپیک جدا می طلبد که دوستان نظر خودشان را بدهند و با بصیرت بیشتری این موضوع را پیگیری کنند.(حیف است که جوان های ما این اقدام مهم دیپلماسی اسلامی کشورمان را با اقدامات مداخله جویانه آمریکا همسنگ بدانند)

فاتح;993524 نوشت:
استاد بزرگوار خیر الموجودین که میفرمایید منظورتان خیر است خدای ناکرده شر و یا سفیه یا فاسد که نیست موضوع این است که خیر الموجودین اگر اینها باشند پس قول کسانی که معتقدند حکومت اسلامی قابلیت شکل گیری ندارد درست است . چون در این صورت قید اسلامیت یک طفیلی و حاکمیت احکام الهی بر مردم یک ادعای غلوآمیز و غیر واقع است .

با سلام خدمت شما دوست گرامی
به خاطر شرایط سیاسی در جهان امروز لازم بود که حکومت اسلامی با قواعد دموکراسی این روزگار مدلی ارائه دهد که انتخاب مردم نیز در سرنوشتشان دخیل باشد و این انتخاب گاهی این خیریت الموجودین را به چالش می کشد بدون شک از گزینه هایی که در اختیار مردم برای انتخاب قرار می گیردند برای اجرای اهداف اسلام و حکومت اسلامی یک نفر اصلح است که مردم باید با بصیرت او را انتخاب کنند ولی بر همان مبنای قوای اختیاری که قبلا هم عرض کردم گاهی این انتخاب ها صحیح نمی باشد گر چه از چارچوب فرد صالح خارج نیست(به خاطر تایید شورای نگهبان) ولی می تواند انتخاب اصلح نباشد که این یک چالش برای تئوری خیر الموجودین است. ولی چاره ای جز این نیست چرا که در غیر این صورت حکومت اسلامی به دیکتاتوری متهم می شود (اگر رهبر بخواهد تمام بازو های اجرایی حکومت را انتخاب کند) گر چه ما معتقد هستیم اگر ولی فقیه جامع الشرایط خود بازو های اجرایی خود را انتخاب کند کارایی بیشتر و خطای کمتری خواهد داشت ولی بر حسب ضرورت زمان و فراگیر شدن تفکر دموکراسی در دنیا چاره ای از طراحی مدل جدید نمی باشد که مردم هم بتوانند در چارچوب افراد صالح انتخاب خود را به کرسی بنشانند.
البته درباره کارایی نظام و یا ناکارآمدی آن و علل و عوامل دخیل در آن در تاپیک دیگری گفتگو کردیم که می توانید مراجعه فرمایید
http://www.askdin.com/showthread.php?t=63373

فاتح;993524 نوشت:
از طرفی
امام چه برای مالک و چه حاکم فارس و اهواز و زیاد بن ابیه و دیگران اگر ترسیم راه و هدف و مسئولیتشلن نمیکرد که نمیتوانست بازخواستشان کند .

در حکومت اسلامی علاوه بر مولفه های زیادی که از ائمه اطهار (ع) در امر حکومت رسیده است قوانین متعددی در حاکمیت برای مسئولین تعریف شده است و علاوه بر آن سخنرانی ها و ستورات حضرت امام به مسئولین و سخنان راهبردی رهبری در تمام سال های رهبری ایشان چه به صورت کلی و چه به صورت ارگان های مختلف، شعار سال ها، منشور مبارزه با مفاسد اقتصادی و اداری ، نامه ها و دستور العمل هایی که برای مدیریت های مختلف در سطوح مختلف نوشته اند و همه و همه ؛ نقشه راه و راهبرد های جمهوری اسلامی برای مسئولین است که تا حدی اجرا شده ولی تا مسیر هدف گذاری شده راه بسیار است.
فقط کافی است به منشور صحیفه امام و سخنرانی های رهبری و منشورهایی که برای قوای سه گانه فرستاده اند مراجعه بفرمایید.

فاتح;993524 نوشت:
پس اول انتخاب خیرالموجودین است و بعد از آن مسئولیت ، که بدون خواسته و هدف به کسی داده نمیشود والا بازخواست معنی ندارد .

مالک اشتر اگر با قبطیان مصر برخورد میکرد بدون فرمان امام ممکن بود چطور برخورد کند ؟ آیا میدانست چکار باید بکند و آنها را چگونه ببیند ؟
هر عملی که مالک بدون آن فرمان نامه مرتکب میشد آیا خیر و شرش در این دنیا و عقبی پای علی نبود ؟

ما مسئولیت را هم نمیدانیم چیست این ضعف از درون ماست ارتباط چندانی با معاند و مخالف مغرض ندارد


ما در کشور دستور العمل و قانون و توصیه و درخواست کم نداریم وفور این قوانین به حدی است که کشور ما را به یکی از پر قانون ترین کشور ها (در وضع قانون) تبدیل کرده است امام آنچه که مشکل ماست اجرای قانون است که این هم علت اصلی اش فرهنگی است که 200 سال استعمار در درون این جامعه روی آن کار کرده و با این چند سال قابل تغییر نیست مگر مسئولین این جامعه چه کسانی هستند از خراج واردشان کردیم؟؟ یا از اول منصوب و منتسب بودند ؟؟ باید باور کنیم کسانی که امروز ما آنها را متهم به بی قانونی و قانون گریزی می کنیم از دل جامعه ما و از میان ما برخواسته اند.باید از خودمان شروع کنیم.

++Hadi++;993352 نوشت:
ولی از نظر یه سکولار، وقتی یه فرد غیر معصوم وارد نهاد حاکمیت مذهبی می شه (کلیسا یا روحانی اسلامی) به خاطر اینکه معصوم نیست و ظرفیت خاصی داره، به تدریج قدرت و مقام اونو می گیره و کم کم به سمت دیکتاتوری یا فساد و رانت و ... کشیده می شه!

اولا از نظر یک سکولار هر کس به قدرت برسد اگر مورد تایید مردم باشد باید محترم باشد چرا که ملاک برای او رای مردم است حال سوال ما از این سکولار این است که (بر مبنای خود سکولار) چه شده است اگر مردم به یک فرد بی دین رای دادند و او را انتخاب کردند و این فرد بی دین از ابتدا آمده که قدرت بگیرد و بالا برود و به منافع خود و یا گروه خود برسد این قدرت طلبی چون منتسب به مردم است اشکالی ندارد حالا اگر یک فرد دینی را مردمی دین دار انتخاب کردند چون قدرت هست و قدرتمند می شود این بد است!!! قدرت برای فرد بی دین خوب است قدرت برای افراد دین دار بد است !!!
فقیه اسلام شناس عادل مخالف هوای نفس مطیع اوامر پروردگار بهتر است به قدرت برسد یا یک فرد لا ابالی بی تقوای دشمن خدا؟؟ اگر به قدرت رسیدند کدام یک خودشان را بیشتر از دست اندازی به مال مردم و حقوق مردم باز می دارند؟؟
مغالطه را خودتان دریابید.( این مغالطه ای است که دشمنان حکومت اسلامی برای دست اندازی به حکومت دینی طراحی کرده اند)

++Hadi++;993352 نوشت:
برای مثال در کلیسا بارها اثبات شده که با داشتن وجهه خدایی و روحانی و با سپر قرار دادن مذهب در مقابل خودشون، هم عقاید مردم رو تخریب کردن و هم خودشون به نون و نوایی رسیدن! این جریان در مقامات بالای ما هم وجود داشته و الان هم شاهد اختلاسهای زیاد از طرف افرادی هستیم که رو پیشونیشون جای مهر هست و ... ( و از نظر سکولارها) حاکمیت اسلامی هم از این منظر مستثنا نیست!

مشکل اصلی جامعه غرب با حکومت دینی تجربه ای تلخ از حاکمیت کلیسا بر غرب است مقایسه اسلام و مسیحیت در حاکمیت و سیاست از اصل غلط و نا درست است بر اساس همین مغالطه کل و جز و تسری حکم جزء به جزء دیگر (می گویند حکومت کلیسا بر غرب حکومت دینی بود حال که حکومت کلیسا حکومت اشتباهی بود پس حکومت هر دینی بر مردم اشکال دارد!!!) می خواهند حکومت دین اسلام را نیز زیر سوال ببرند.

دین اسلام یک دین سیاسی است و کسی که بخواهد حاکمیت دین اسلام را نفی کند یا دین اسلام را نشناخته یا قصد خنثی کردن دین اسلام و ارائه اسلام آمریکایی است. اسلامی که حاکمیت نداشته باشد اسلام نیست یک دین خنثی و و بی خاصیت است اسلامی که بیش از نیمی از احکام آن باید تعطیل شود چرا که حاکمیت ندارد.

رهبری یک فقیه بر جامعه با شرایطی که امام معصوم آن را بر شمرده است :«صائنا لنفسه مخالفا لهواه مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه» اگر چه این فرد به قدرت نیز برسد موجب از بین رفتن این خصوصیاتش نمی شود چرا که اولا ملکه تقوا دارد ثانیا مورد رصد دائمی حدود 100 نفر فقیه عادل است که به محض این که یکی از صفاتش زائل شود از آن منصب منعزل می گردد.
شاید بگویید که این حدیث برای تقلید است نه برای حکومت (بر فرض که این را بپذیریم ؛ که البته ما در جاهای مختلف بحث کرده ایم که این حدیث منحصر در تقلید نیست) یک مرجع تقلید شیعه به خاطر پرداخت وجوهات و شرعی از نظر مالی آنقدر قدرت پیدا می کرده(البته به عنوان امین این اموال و رساندن آن به اهلش) که در حکومت های قاجار و پهلوی به عنوان یک قطب مالی شناخته می شدند. چگونه این همه مال که در خزانه یک فقیه جامع الشرایط بود او را از راه به در نمی کند و حکومت او را از راه به در می کند؟؟

++Hadi++;993352 نوشت:
در این مورد (چگونگی موفقیت حاکمیت ولی فقیه غیر معصوم) چه می تونیم غیر از بحث نظارت های مد نظر به یه سکولار بگیم؟ اون هم به کسی که معتقده یه ولی فقیه غیر معصوم هم ظرفیت و آستانه تحملی داره که اگر از اون رد بشه، یهو از قدرت و ثروت به نفع شخصی یا جناحی یا خانوادگیش استفاده می کنه و هر روز قدرتمند تر می شه!

آیا امام معصوم که عصمت دارد نعوذ بالله نمی دانست که قدرت و ثروت در دست فقهای جامع الشرایط جمع می شود پس چرا دستور به تبعیت از آنها را داد با این که آنها معصوم نیستند.
در جواب به این مساله باید به چند نکته توجه کرد:

۱-عصمت برای حکومت امر لازمی نیست. و ائمه و پیامبر(صلوات الله علیهم) غیر از وظیفه حکومت، شئون دیگری نیز داشتند که عصمت به دلیل آن شئون لازم بوده است. مثل بیان دین، که معیار سنجش عملکردها قرار می گیرد و نباید جای هیچ شک و شبهه ای در آن باشد. از همین رو عصمت در مرحله بیان و ابلاغ اصل دین لازم است. و بعد از روشن شدن معیار ، پذیرش غیر معصوم با توجه به معیارها، امری کاملا منطقی و معقول است.

۲- بر خلاف ولایت ائمه و پیامبر (صلوات الله علیهم) که امری شخصی بوده و شخص آنها محور بوده اند، در ولایت فقیه، با امری شخصی مواجه نیستیم. بلکه معیارهایی بیان شده و لزوم اطاعت از کسی است که آن معیارها را دارا باشد. به تعبیر دیگر، اطاعت از ولایت فقیه، اطاعت از کسی است که این جایگاه حقوقی را با توجه به شرایط آن دارا است. و اگر شرایط را از دست بدهد، دیگر در این جایگاه حقوقی نخواهد بود که اطاعت از او لازم باشد! بنابراین اگر در معصوم ، عصمت او سبب اطمینان خاطر از صحیح بودن دستورات می شود، در ولی فقیه، عدالت او این اطمینان را می آورد. که این عدالت شرط واجد بودن جایگاه حقوقی است و کسی که عدالت ندارد، این جایگاه حقوقی را نیز ندارد.
۳- معصوم بودن اهل بیت و پیامبر(ص) به این معنا نبوده که تمام تصمیمات گرفته شده توسط آنها، از هر جهت صحیح بوده است. همانگونه که در جنگ احد ماندن در مدینه از نظر تاکتیک جنگی صحیح بود، اما پیامبر (ص) ناچار می شود ، به بیرون از شهر برود؛ چرا که جنگ نیاز به لشگری دارد که شاید عدم مراعات نظر بعضی از افراد شاخص، سبب شود مردم در این لشگر حاضر نشوند! پس پیامبر (ص) ناچار می شود، تصمیمی اتخاذ کند که از بعضی جهات چندان صحیح به نظر نمی رسد.
۴- نکته اساسی که باید به آن توجه کرد، این است که انسان راه شیطان و وسوسه های او را مسدود کند. حقیقتا اطاعت پذیری و ولایی بودن امری سخت و دشوار است. و شاید به جهت همین دشواری، مهمترین امر از اصول پنجگانه مذهب شیعه شمرده شده است! پس شاید این شبهات بیشتر از آنکه از دیدن خطای شخص ولی فقیه باشد، ناشی از روحیه تمرد و سرکشی باشد. از این روست که امام برای فقهاییی که باید از آنها تبعیت کرد خصوصیت هایی بر شمرده است: «فاما من کان من الفقهاء: صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً علی هواه، مطیع لامر مولاه، فللعوام این یقلدوه»

++Hadi++;993465 نوشت:
استاد شعیب
نظرتون چیه که ما کلید این تایپیک رو در فلسفه عاشورا و امام حسین (ع) جستجو کنیم و متر و معیار و اون فاز متر رو امامان معصوم علیهم السلام و به شخصه خود حضرت اباعبدال... ع در نظر بگیریم که باعث شدن تا قیام قیامت مسیر حق و باطل از هم جدا شه و ولی فقیه و ناظرانشونو ملزم به این بدونیم که از سیره ایشون تبعیت کنن تا مشکلات مد نظر به وقوع نپیونده! یعنی مثلا بحث دیکتاتوری یا استفاده از دین که دوستان سکولار مطرح می کنند در این معادله معاویه و یزیدی هستند که دکان دار دین هستند! مثلا در حکومت اسلام ناب محمدی وقتی یه گروهی اعتراض یا انتقادی به ساختار حکومت اسلامی دارند، بدون اینکه کشته یا زندانی شند، به سادگی و در کمال صلح و امنیت می تونن بیان و انتقاد خودشونو مطرح می کنند تا یا توجیح شند و یا حاکمیت اسلامی (غیر معصوم) بتونه خودشو بهبود ببخشه؟ البته منظورم از حاکمیت در این تایپیک بیشتر دولت و مجلس و قضاییه هست چون متاسفانه بدبختی های اساسی ما هم از این سه نهاد داره به پا می شه!

با سلام
معیار ما در هر کاری باید معصوم باشد
اما سخن در این است مهمترین کاری که ما درباره حکومت اسلامی می کنیم این است که نگرش خود را درست کنیم برخی گمان می کنند در حکومت اسلامی فرشته ها امور حکومت را باید بگردانند یعنی هیچ اشکالی نباید باشد این تصور باید اصلاح شود جرا؟ چون این ما انسان ها هستیم که با درحات مختلف ایمانی می خواهیم مددکار امام در اجرای امور حکومت باشیم انسان هایی که معصوم نیستند خب گاهی پیش می آید استاندار امام معصوم هم اشتباه کند این دلیل بر نقص حکومت دینی نیست این ماهیت زندگی دنیا ست که معصوم باید از همین افراد غیر معصوم استفاده کند و کار را پیش ببرد حال در زمان غیبت شبیه ترین فرد به معصوم باید این کار را بکند ولی فقیه عادل صالح. او هم لاجرم باید با همین انسان های با ظرفیت مختلف غیر معصوم امور زا پیش ببرد.
و نکته دیگر این که بعد از عاشورا درست است که خط کشی های بین حق و باطل پر رنگ تر شد اما باز هم انسان ها بر اساسقوه اختیارشان عمل می کنند و در زمان فتنه ها این خط کشی ها کمرنگ می شود
پس مهم شناخت و بالابردن بصیرت است.
یکی از مفاهیم و مولفه هایی که قرآن زیاد در معرفی آن آیه دارد مفهم نفاق و منافق است تا جایی که یک سوره به آن نام نازل شده است شناخت نفاق و منافقین در پیشبرد حاکمیت دینی و مصونیت از ورد آن به دستگاه حاکمیت بسیار بایسته است.
رهبری نیز از سال 94 بحثی را به نام "نفوذ" مطرح کردند و خطر نفوذ دشمن در لایه های حکومت و مردم را تذکر دادند و آن را پیگری کردند و به عنوان یک مطالبه از مردم و مسئولین خواستند که آن را پیگیری کنند.

نقل قول:

به خاطر شرایط سیاسی در جهان امروز لازم بود که حکومت اسلامی با قواعد دموکراسی این روزگار مدلی ارائه دهد که ..

چالش برای تئوری خیر الموجودین است. ولی چاره ای جز این نیست چرا که در غیر این صورت حکومت اسلامی به دیکتاتوری متهم می شود (اگر رهبر بخواهد تمام بازو های اجرایی حکومت را انتخاب کند)

سلام علیکم

خب این ازجمله مصلحت اندبشی های ناصواب است که خیر الموجودین رو دچار چالش میکند و اولا نمیتوان ادعا کرد که بهتر از اینها نیست و اینها خیر اند و افراد نالایق به مسئولیت میرسند و اسلامیت و دینی بودن حکومت رو زیر سوال میبرند.

ولی فقیه الزامی ندارد در تمام جنبه ها دخالت داشته باشد حوزه مسئولیت ایشان در سطح کلان سیاسی است . دیکتاتوری تمامیت طلبی و خودرایی و تک رایی با ولایت فقیه هیچ تشابهی ندارد دیکتاتوری ملازم منفعت طلبی شخصی است دیکتاتوری زمانی است که یک فرد یا طیف رای غیر منفعت خود را برنتابد و حقوق دیگران را بنفع شخص و گروهش مصادره کند

در حالیکه ولی فقیه مجری فرمان الهی است و اگر خلافی صورت بگیرد شورایی از فقها و یا فقهای غیر شورا بر این نظارت میکنند .

این مصلحت اندیشی ها و تن دادن به شانتاژهای معاندین و انجام دستورات و فشارهای آنها تزریق سم است به بدنه جامعه و باورهای مردم و شکل گیری بی عدالتی و ظلم .

نقل قول:

ما در کشور دستور العمل و قانون و توصیه و درخواست کم نداریم وفور این قوانین به حدی است که کشور ما را به یکی از پر قانون ترین کشور ها (در وضع قانون) تبدیل کرده است امام آنچه که مشکل ماست اجرای قانون است که ا

اولا بله ما قانون زیاد داریم ولی نمیدانیم چطور لازم الاجرا میشوند وقتی اولین ناقضین آن رانتیرها و لابیهای حزبی و منفعتی از بدنه خود حکومت است . چنین است که گندید نمک . این مشکل بازمیگردد به مساله قبل

مسئولیت دادن و نتیجه را طلب کردن در این حکومت هیچ زمانی شکل نگرفت . شما یک مسئول را به بنده معرفی کنید که بواسطه سو مدیریت و یا تعمد ( تفاوتی نمیکند ) خسارتی به مردم و حاکمیت و بیت المال زده باشد و مورد بازخواست قرار گرفته باشد و محکوم به جبران خسارت شود .

شروحیل;993472 نوشت:
سلام و عرض ادب و احترام

استراتژی اسلام در زمان بعد از فوت پیامبر تا قبل از ظهور ، نظارت بر حاکمین و جامعه هست ، نه تلاش برای رسیدن به حاکمیت !


این جملات از کسی کمترین اطلاعی از تاریخ شیعه و سیره امامان شیعه داشته باشد بعید است.

آیا امام حسن حکومت را به دست نگرفت و برای تثبیت آن و مقبله با فتنه شامیان لشکر جمع نکرد و به طرف شام حرکت نکرد؟؟
آیا امام حسین(ع) برای تشکیل حکومت از مدینه به طرف کوفه حرکت نکرد؟؟
«إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا وَإِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى، أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَأَسيرَ بِسيرَةِجَدّى وَأَبى عَلِىِّ بْنِ أَبيطالِب»
آیا سیره جد امام حسین (ع)؛ پیامبر و و امام علی(ع) جز تشکیل حکومت بود؟؟!!
کسی که گمان کند که ائمه اطهار اگر زمینه برای قیام و تشکیل حکومتشان فراهم می بود حکومت نمی کردند چیزی از اسلام و تشیع نفهمیده است.

شروحیل;993472 نوشت:
چرا که هر حاکمیتی در این دوره ، خواسته یا ناخواسته ، دارای نقص و فساد خواهد بود ، در حالی که حاکمیت اسلام بدون نقص و فساد هست
(به دلیل حاکمیت مطلق معصوم).

عقل حکم می کند هر گاه شرایط برای تشکیل حکومت اسلامی فراهم بود ولی فقیه جامع الشرایط قیام کند و حکومت تشکیل دهد چرا که اجرای احکام اسلامی وظیفه هر مسلمان است و فراهم کردن مقدمه واجب واجب است بسیاری از احکام دینی اجتماعی است و بدون تشکیل حکومت اجرای آن تعطیل خواهد بود.
ما مامور به وظیفه ایم وظیفه هر مسلمان اجرای قوانین اسلام در حد توان خود است اگر یک ولی فقیه در خود و جامعه خود این ظرفیت را دید که حکومتی تشکیل دهد که در آن حکم خدا اجرا شود چرا این کار را نکند ؟؟؟ بر او واجب است این کار را بکند احکام دین خدا مختص به زمان خاصی نیست.

شروحیل;993472 نوشت:
حضرت علی(ع) بالاجبار وظیفه خلافت رو به عهده گرفتن و در انقلاب و قیام علیه عثمان ، از عثمان دفاع کردند و در نهایت حکمیت رو پذیرفتن .

امام علی(ع) بارهای بار از همان اول که حق ایشن را غصب کردند اعلم کردند که حکومت حق ایشان است و در ابتدا به بنی هاشم اعلام کردند که که اگر 40 نفر ایشان را حمایت کنند قیام خواهد کرد و زمانی که مردم به ایشان روی آوردند زمینه را فراهم دیدند و حکومت تشکیل دادند و عدل علوی را جاری کردند و حتی 3 جنگ را متحمل شدند.
این توجیه ها برای کسانی که می خواهند ائمه را به عنوان ناظر نشان دهند بسیار سست است.
اما علی(ع) در ادامه نیز هر فرصتی که فراهم می دیدند اقدام به گرفتن حق خلافت می کردند برای همین در شورای شش نفره حاضر شدند

شروحیل;993472 نوشت:
امام حسن (ع) نیز نظارت رو بر ایجاد اختلاف ترجیح دادند .

چرا مرحله قبل از پذیرش صلح را نمی گویید آیا این پوشاندن حق برای دست یابی به مطلوب نظرتان نیست؟

اگر امام حسن (ع) نظارت را می خواستند چرا حکومت تشکیل دادند و چرا لشکر کشی کردند ؟؟ چه موقع امام حسن صلح را پذیرفتند؟؟ وقتی که دیدند یاری برای یاری شان نمانده و اصل کیان شیعه هم در خطر است.

اتفاقا حرکت امام حسن (ع) به عنوان یک فرد معصوم و به دور از خطا و با علم امامت و ... برای حرکت های انقلاب ما و هر حکومت دینی که قبل از ظهور وقع شود دلیل و حجت است . امام حسن(ع) با این که معصوم بود و علم امامت داشت و به نتیجه کار علم داشت قیام کرد حرکت کرد حکومت تشکیل داد وظیفه دینی خود را که تشکیل حکومت بود انجام داد به دور از این که نتجه چه خواهد شد. آیا امام احتمال نمی داد که این افراد خیانت کنند بله مانند هر حکومتی که احتمال شکستش هست . اما چون زمینه را فراهم دیدند (در حال) حکومت تشکیل دادند نتیجه اش هر چه می خواهد باشد نتیجه اش بستگی دارد به انتخاب های انسان های مختاری که اطراف امام بودند. این افراد امام را تها گذاشتند امام مجبور به صلح شد اما این نتیجه هیچ گاه مانع از انجام وظیفه نبود و نشد.

شروحیل;993472 نوشت:
و امام حسین (ع) نیز ، برای نشون دادن عدم آمادگی مردم برای ظهور ، قربانی شدن رو پذیرفتن .


امام حسین هم به وظیفه شان عمل کردند و مطابق علم ظاهری(نه علم لدنی) برای تشکیل حکومت حرکت کردند زمینه را که فراهم دیدند به طرف کوفه حرکت کردند مانند هر انسان مدبر و مدیری ، بی گدار به آب نزدند سفیر به کوفه فرستادند خبر گرفتند که آیا وفادار هستند یا نه و وقتی که نامه وفاداری مردم کوفه را از مسلم دریافت کردند به سمت کوفه رفتند همه چیز طبق وظیفه انجام شد. دقیق و بی نقص اما باز نقش تصمیم و اختیار انسان ها نتیجه کار را رقم زد و این نتیجه (با این که امام به آن علم داشت) مانع از انجام وظیفه نشد.

شروحیل;993472 نوشت:
در نهایت وظیفه مسلمانان واقعی در این دوره نظارت بر حکومت و حاکمین و خودسازی و ترویج دین هست و نه تشکیل حکومت.

این نگاه نه تایید عقلی دارد و نه تایید نقلی.
یک نگاه واپسگرایانه برای عقب راندن و کنترل نیروی عظیم شیعه برای تشکیل حکومت و به دست گرفتن امورات خود.
این نگاه به ما می گوید عنان اختیار خود را به دست انسان های بی دین بسپار تا آنها برای جامعه تو تصمیم بگیرند قانون بنویسند محکمه تشکیل دهند و در آن قانون حیوانی خود را با حقوق بشر آمریکایی اجرا کنند و تو یک گوشه ای بنشین و خود سازی کن!! و در نهایت از آنها درخواست کن و التماس کن که آموزه های دینی تو را محترم بشمارند. اگر قانون کشف حجاب اجرا شد در خانه بنشین و خودسازی کن. اگر قانون همجنس گرایی در کشورت تصویب شد نظارت کن!! و تهذیب نفس!! تو که قانون گذار نیستی فقط ناظر هستی و وقتی که قانونی با مذاقت دین ات خوش نیامد یا باید تحمل کنی یا اعتراضی که ره به جایی نمی برد چرا که تو حاکم نیستی که قانون خدا را در کشورت اجرا کنی و قانون خدا را برای کشورت بنویسی.

این نگاه به تو می گوید ساکت باش و به تهذیب نفس بپرداز!!

فاتح;993518 نوشت:
عامل تقوی ارتباط مستقیمی با دموکراسی بمعنی "حاکمیت مردم" ندارد و خیلیها از جمله گروهی مسمی به روشنفکران و قشری از متدینین هم قائل به حاکمیت مردم و این تعریف هم نیستند .

با سلام
ما نگفتیم که تقوا ربطی به دموکراسی و انتخاب مردم دارد !! بلکه گفتیم اگر در مدل دموکراسی غیر دینی فقط عوامل تخصص افراد برای انتخاب شدن دخیل است این که در حکومت دینی باید باشد که هیچ، یک عامل هم اضافه تر داریم به نام تقوا . پس هر خللی که به نظام اسلامی از این لحاظ وارد می دانید به طریق اولی به نظام های دموکراسی وارد است.
در مورد کسانی که قائل به حکومت اسلامی با قالب جمهوری نیستند اصلا سخنی نداریم و بحث ما در این جا با کسانی است که با نگاه به حکومت های مدل دموکراسی می خواهند بگویند که احتمال نفوذ افراد نا صالح در نظام اسلامی هست که ما گفتیم به مراتب بالا تر این احتمال در جمهوری های غیر اسلامی وجود دارد.

فاتح;993518 نوشت:
از دید این دو قشر اخیر و بظاهر متفاوت ولی در اصل واحد دموکراسی را حاکمیت ثروتمندان بعنوان نخبگان جامعه میدانند و متدینینشان فتاوایی مثلا در مسامحه با محتکرین داده اند و آنها را حتی در شرایط بحرانی مثل جنگ و بحران همه گیر اقتصادی مجرم و شایسته مجازات نمیدانند بدیهی است که نزد آنها تقوی با احتکار یا ربا هیچ تعارض و تضادی ندارد ،

عرض کردیم ما در این تاپیک با این دو قشر سخنی نداریم یعنی بحث مبنایی است که باید در جای خود بحث شود

شعیب;993247 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی
همیشه در بحث ها و مناظراتی که صورت می گیرد گر چه انسان جواب تحلیلی برای سوال افراد داشته باشد ولی لازم است ابتدا ابهت شبهه و یا سوال او را با یک جواب نقضی بشکند آنگاه به جواب حلی آن بپردازد.
جواب نقضی:
هر حکومتی و حاکمیتی و نظامی با هر ساختار و افرادی که باشد امکان دارد که منافقین و افراد نفوذی در آن وارد شده و در امور آن حکومت اخلال وارد کنند آیا در تاریخ نخوانده اید که حتی در دموکراتیک ترین نظام ها که مردم رئیس حکوکت خود را انتخاب می کنند افراد نفوذی و منافق در لیست انتخاب شوندگان هستند و در برخی از موارد مردم آنها را نا خواسته بر علیه نظام و منافع خود انتخاب می کنند مگر همین مردم نبودند که بنی صدر نفوذی را به عنوان رئیس جمهوری انتخاب کردند و بالاترین رای را به او دادند پس هیچ نظامی و حاکمیتی از گزند نفوذ و نفاق به دور نیست. و حکومت دینی نیز از این قاعده مستثنی نیست. پس هیچ حکومتی از خطا و اشتباه و خطر نفوذ در امان نیست. هرگاه افراد نالایق و نا صالح دست به حکومت پیدا کنند و یا در آن وارد شوند از امکانات موجود و ثروت آن حکومت سوء استفاده می کنند. پس حکومت دینی در بُعد حاکمیت نسبت به حکومت های دیگر نه تنها نقصی ندارد.
البته نظام دینی برای جلوگیری از نفوذ جبهه نفاق راهکارهایی دارد که در جواب حلی به آن می پردازیم.
نکته : داستان سید جیکاک از مباحث مبهم تاریخ است که برای اولین بار مهراب امیری مترجم بختیاری بدون هیچ سندی در پاورقی ترجمه خود بر کتاب درج کرده‌است. و هیچ کتاب دیگری آن را نقل نکرده است و هر مورخی گفته از این کتاب نقل می کند.

جواب حلی:
نظام جمهوری اسلامی برای مقابله با نفوذ عناصر نالایق و ناکارآمد و عناصر منافق و متظاهر به دین راهکارهایی دارد.
در بالاترین سطح مدیریتی که همان ولی فقیه و رهبری نظام است گرچه ولی فقیه معصوم نیست ولی طبق تعریفی که دارد یک مجتهد جامع الشرایط عادل مخالف هوای نفس و مدیر و مدبر است که توسط عده ای از فقها و مجتهدین ذیل عنوان مجلس خبرگان رهبری انتخاب می شود و دائم صفات او رصد می شود که با منتفی شدن یکی از صفات آن فرد از مقام رهبری منعزل است.
پس با وجود مجلس خبرگان نفوذ در مقام رهبری منتفی است. اگر کمی درست مجلس خبرگان تصور شود تصدیق این مطلب بسیار ساده است. بیش از 84 اسلام شناس که هر کدام به تنهایی می توانند در مورد مسائل دینی اظهار نظر کنند (مجتهد اند) در کنار هم که قرار بگیرند سره از نا سره را باز می شناسند و به مردم می شناسانند.
اگر مواردی مانند سید جیکاک می تواند در بین مردم اهواز و خوزستان صاحب کرامت شناخته شده و به عنوان یک لیدر مذهبی معرفی می شود به خاطر این است که مردم به مراجع در این زمینه (بر فرض صحت موضوع تاریخی) مراجعه نمی کردند چه بسیار افرادی که با ادعا و ظاهر ساختن امور خارق عاده (به ظاهر) از خود، بسیاری از مردم را در طول تاریخ فریفتند اما کسانی که به اسلام شناسان واقعی دسترسی داشتند از این آسیب در امان بودند.
پس در بالاترین سطح حاکمیتی در حکومت دینی یعنی رهبری نفوذ ، ورود افراد منافق و غیر کار آمد منتفی است.
در مورد نفرد دوم در سطح مدیریتی نظام اسلامی یعنی رئیس جمهور ، گر چه که توسط مردم انتخاب می شود ولی باید این انتخاب از بین افرادی صورت بپذیرد که آنها را شورای نگهبان تایید کرده باشد و حداقل هایی که قانون برای یک رئیس جمهور معرفی کرده است را باید دارا باشند در این قسمت گر چه شورای محترم نگهبان معصوم نیست و مامور به ظاهر افراد و حال افراد است ولی احتمال ورود افراد نالایق و نفوذی در این قسمت هست که اولا این احتمال بسیار پایین است و ثانیا قانون اساسی برای آن اختیاراتی به مجلس شورای اسلامی برای نظارت بر عملکرد رئیس جمهور داده که می توانند بر فرض که آن فرد درون مایه خود را بر ملا کرد و اعمال خلاف دین و قانون اساسی انجام داد او را استیضاح کنند. کما این که در زمان بنی صدر این کار انجام شد.
در سطوح مدیریتی پایین تر ؛ هر چقدر سطح مدیریتی و تاثیر گذاری در نظام کمتر می شود نظارت کمرنگ تر شده (برای رهبر یک شورای فقها جهت نظارت در نظر گرفته شده برای ریاست جمهوری مجلس شورای اسلامی و برای ..) و بررسی اوضاع آنها را از نظر کار آمدی و صلاح و فلاح به دست نهاد های نظارتی مانند بازرسی کل کشور، قوه قضائیه و اطلاعات و ...داده است
ولی باید پذیرفت در هر حکومتی از آنجا که انسان ها با قوه اختیار عاملیت داشته و حتی در حکومت های معصوم افراد درجه پایین تر که منصوب معصوم نیز هستند احتمال خطا و انحراف را دارند (کما این که در زمان پیامبر خالد بن ولید که نماینده پیامبر در کاری بود در ماموریت خود به خطا رفت، یا فرماندار بصره در زمان حکومت امام علی (ع) به خطا رفت و ...) احتمال وجود افراد خاطی و حتی منحرف و ... در مصدر کار ها هست و نمی توان آن را منتفی دانست اما مهم این است که برای ورود افراد به دستگاه حاکمیت یک فیلتر مطمئن باشد که این افراد به حد اقل برسند(نه به صفر) و بعد از کشف این افراد فاسد، اگر قابل اصلاح هستند اصلاح و الا از مصدر کارها حذف شوند.

سلام

۱- حکومت های دمکراتیک غیر اسلامی ..حکومت های بشری هستند نه الهی و اینو خودشون هم میدانند و مدعی بر چیز مقدسی نیستند
ولی حکومت اسلامی یعنی حکومت خدا و قطعا زیر ذره بین قرار خواهد گرفت

۲-اگر مجلس خبرگان و فقها مشکل پیدا کردند چه؟
چه تضمینی وجود داره که همین منافقینی که میفرمایید در فقها و اجماعشان نفوذ نکنند؟!

شعیب;993526 نوشت:

اما عقل حکم می کند اگر شرایط برای تشکیل حکومتی بر موازین شرعی فراهم بود با همین خیر الموجودین ها تا جایی که امکان دارد احکام دین را اجرا کنیم.

سلام و عرض ادب

کدام عقل ؟

عقل یک انسان ممکن الخطا ، که ممکن است تصمیمی که برای تشکیل حکومت گرفته اشتباه باشد ؟؟؟

کسانی که تصمیم به تشکیل حکومت گرفتند ، چقدر سواد حکومت کردن و مدیریت سیاسی داشتند که چنین اقدامی کردند ؟؟

تا حکومتی مثلا اسلامی تشکیل شود ، که بانک مرکزی آن ربا و جنگ با خدا را حلال می داند؟؟؟؟؟

شعیب;993538 نوشت:

این جملات از کسی کمترین اطلاعی از تاریخ شیعه و سیره امامان شیعه داشته باشد بعید است.

آیا امام حسن حکومت را به دست نگرفت و برای تثبیت آن و مقبله با فتنه شامیان لشکر جمع نکرد و به طرف شام حرکت نکرد؟؟

سلام و عرض ادب

هیچ کدام از ائمه قیام به سیف برای بدست گرفتن حکومت انجام ندادند !

اما حسن(ع) و امام عللی (ع) به اصرار مردم حکومت را قبول کردند نه با شورش و انقلاب

هدف وسیله را توجیه نمی کند

حتی اما حسین (ع) نیز برای اثبات بی وفایی و دروغ بودن دعوت مردم به سمت کوفه حرکت کردند ، نه برای شورش و انقلاب !

وقتی گفته شده بعد از رحلت پیامبر(ص) تا زمان ظهور هیچ قیامی به ثمر نخواهد نشست ،
این که بخواهیم به دیگران تلقین کنیم این یکی با بقیه فرق دارد

فقط موجب فریب دادن خودمان و دیگران خواهد شد !!!

شما و همفکرانتان هدفتان صحیح است

خداوند خیرتان دهد

اما وسیله ای که انتخاب کردید اشتباه است !

ترویج اسلام در دوره غیبت نیاز به تشکیل حکومت ندارد !

تشکیل حکومت به اسم اسلام و اجرای قوانین غیر اسلامی ( ملی گرایی و نژاد پرستی ، ربا ، ایجاد مصونیت برای مجرمین سیاسی و...)
نتیجه ای جز دین گریزی نخواهد داشت !!!

تا بوده سیاسیون در این دوره ، از دین برای عوام فریبی و توجیه اعمال خود ، استفاده کرده اند و می کنند

این که هدف ما ترویج دین است ، استفاده از این وسیله را توجیه نخواهد کرد !

شعیب;993538 نوشت:

آیا سیره جد امام حسین (ع)؛ پیامبر و و امام علی(ع) جز تشکیل حکومت بود؟؟!!

برادر گرامی

وقتی مهلتی تعیین شده نه شما و نه هیچ کس غیر از خداوند نمی تواند این مهلت را پایان دهد

هیچ حکومتی در دوران غیبت به ثمر نخواهد نشست

اگر غیر از این بود ظهور بی معنا بود !!!!

باور بفرمایید ائمه تشنه حکومت و قدرت نبوده اند !!!!

[=RTNassim]در روز بیعت فراوانی مردم چون یال های پرپشت کفتار بود. از هر طرف مرا احاطه کردند تا آنکه نزدیک بود حسنین (ع)را لگد مال کنند و ردای من از هر دو طرف پاره شود.سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود ویاران حجت را بر من تمام نمی کردند،اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته رهایش می ساختم و آخر خلافت را به کاسه ی اول آن سیراب می کردم آنگاه می دیدید
[=RTNassim]دنیای شما نزد من، از آب بینی بزغاله ای بی ارزش تر است.[=RTNassim]

شعیب;993538 نوشت:

کسی که گمان کند که ائمه اطهار اگر زمینه برای قیام و تشکیل حکومتشان فراهم می بود حکومت نمی کردند چیزی از اسلام و تشیع نفهمیده است.

کسی که فکر کند قبل از ظهور می تواند حکومتی اسلامی تشکیل دهد ، در خواب و خیال به سر می برد!

ائمه می دانستند که تا قبل از ظهور زمینه این امر فراهم نمی شود !

و در ضمن حاضر نبودند برای رسیدن به حکومت به هر دری بزنند

شعیب;993539 نوشت:

با سلام
ما نگفتیم که تقوا ربطی به دموکراسی و انتخاب مردم دارد !! بلکه گفتیم اگر در مدل دموکراسی غیر دینی فقط عوامل تخصص افراد برای انتخاب شدن دخیل است این که در حکومت دینی باید باشد که هیچ، یک عامل هم اضافه تر داریم به نام تقوا .

سلام و عرض ادب

می توانید تخصص نظامی و مدیریتی آقای رفسنجانی را زمانی که به سمت فرماندهی قوای نظامی رسیدند تبیین بفرمایید؟؟؟؟

آقای خمینی چه مقدار سواد و تخصص نظامی داشتند؟

آقای رضایی چطور؟

آقای فیروز آبادی مشهور چطور؟

یا تخصص آقای روحانی زمانی که سال 58 به دروغ گفتند دکتری دارند و این موضوع در روزنامه جمهوری اسلامی به سر دبیری آقای خامنه ای مطرح شد !!!

چرا متخصصینی که در ایران ماندند و قصد خدمت داشتند ، به بهانه های واهی ترور و اعدام شدند؟؟؟؟

چرا باید یک متخصص پس از فتح و پیروزی بر لشکر عراق ، به جرم هم فکر نبودن با دیگر مسئولین ، اعدام شود؟

شعیب;993528 نوشت:

اما عقل حکم می کند اگر شرایط برای تشکیل حکومتی بر موازین شرعی فراهم بود با همین خیر الموجودین ها تا جایی که امکان دارد احکام دین را اجرا کنیم.

سلام

این سخن آقای رفسنجانی متخصص ترین مدیری است که در آن زمان وجود داشت !!!!

روحانیت الآن انسجامی که شما فکر می‌کنید، حتی در این شرایط ندارد.
گرچه بعضی از خاصیتهای احزاب به دور از آثار منفی آنها را دارد،
ولی
آمادگی لازم برای ادارۀ یک کشور بزرگ و پر مسأله را ندارد
[=farsi1]هر چه پیش برویم بدتر می‌شود

چرا کسانی که آمادگی لازم برای اداره کشور را ندارند ، باید دست به چنین اقدامی بزنند؟؟؟؟

مگر نه این که ، آن کس که تخصص ندارد و مسئولیت می پذیرد ، تقوا ندارد ؟؟؟؟

فاتح;993536 نوشت:
سلام علیکم
خب این ازجمله مصلحت اندبشی های ناصواب است که خیر الموجودین رو دچار چالش میکند و اولا نمیتوان ادعا کرد که بهتر از اینها نیست و اینها خیر اند و افراد نالایق به مسئولیت میرسند و اسلامیت و دینی بودن حکومت رو زیر سوال میبرند.

با سلام
ما در دنیایی زندگی می کنیم که تفکر دموکراسی و حکومت مردم بر مردم ، تقکر غالب و دیکته شده جهانی است که اگر کسی به هر عنوانی بخواهد در زمان فعلی خارج از این چارچوب حکومتی داشته باشد محکوم به دیدکتاتوری و در پایان شکست است (هر چند به غلط این سیاست بر مردم دنیا با تبلیغات حاکم شده است ولی وضعیتی است که وجود دارد) امام خمینی مدلی را از حاکمیت دین در اجتماع را به دنیا معرفی کرد که قالب آن جمهوری و محتوای ان اسلامی است هر چند اگر شرایط فراهم می بود و نظام ولایی اسلامی را حاکم می کرد نتیج های بهتری می داد ولی در شرایط فعلی جهان بشریت این مدل برای اجرای حاکمیت دین نسخه بی بدیلی است که همان مدل خیر الموجودین است.
اسلام و احکام دینی برای یک زمان خاص و یک مکان محدود نبوده است و توقف و تعطیل احکام دینی به بهانه نبودن امام معصوم یک خیانت در حق دین و یک سستی در اجرای دین است.
پویایی فقه شیعه سبب شده است که فقها در زمان های مختلف بتوانند از شرایط به نفع دین و اجرای دین استفاده کنند:

در دوره آل‌بويه، توجه حاكمان به عقايد شيعه باعث شد برخي از علماي بزرگ شيعه همانند شيخ مفيد، سيد مرتضي و سيد رضي، نفوذ معنوي بر جامعه داشته باشند.
به کوشش علامه حلی، الجایتو، پادشاه مغول شیعی شد و نام سلطان محمد خدابنده را برای خود برگزید. و در دربار او احکام دینی را فرمان می داد و امور مملکتی را امضا می کرد.
در حکومت صفوی علمایی چون شیخ بهایی، میرداماد، کمره‌ای و مجلسی در سراسر قلمرو صفویان نفوذ داشتند و امور مملکتی را اجازه می دادند. این نفوذ نظر علما در دربار دولت صفوی آنقدر زیاد بود که در بعضی از دوره ها منصب شاهی را عالم زمانه و شیخ الاسلام به شاه می داد. و فرمان های علما در بلاد تحت حکومت صفوی بسیار نافذ بود.
سید نعمت الله جزائری بعضی از فرمان‌ها و دستورهایی را که محقق ثانی به حکام و زمامداران نواحی کشور نوشته، دیده است. به گفته او در این احکام، چگونگی برخورد عاملان حکومت با مردم و اخذ مالیات و مقدار آن آمده است. او در این احکام دستور داده است تا در هر شهر و دهی پیش‌نمازی تعیین شود تا با مردم نماز بگزارد و احکام دینی و مراسم اسلامی را به آنان بیاموزد.
یکی از علمای صاحب نفوذ در دربار صفوی محقق کرکی است. محقق کرکی درباره مسئله ولایت فقیه می‌گوید:

«...باید در دل بذر حکومت مستضعفین را کاشت و برای عملی شدن آن گام برداشت. ما بر این عقیده ایم که فقیه جامع الشرایط باید بپا خیزد و به عنوان حاکم جامعه اسلامی مقتدر و استوار رهبری را بدست گیرد و اسلام را به عنوان یک اندیشه مهم سیاسی و اجتماعی مطرح کند و آن را بسان نظام کاملی برای اداره جوامع بشری عرضه کند. اختیارات حکومتی رسول الله را امام معصوم یکی پس از دیگری دارا هستند و فقیه جامع الشرایط نایب امام معصوم است و تمام اختیارات حکومتی او را داراست.‌»
«‌فقها و دانشمندان امامیه اتفاق کرده‌اند که فقیه عادل امین که جامع شرایط فتوا باشد ـ فقیهی که از او به مجتهد در احکام شرعی تعبیر می‌شود- در حال غیبت نایب امامان شیعه است در تمام آنچه یک امام در راستای حکومت می‌تواند انجام دهد و البته عده‌ای از اصحاب کشتن و جاری کردن حد را استثنا کرده‌اند
شیخ الاسلام های معروف عصر صفویه عبارت بودند از:
محقق کرکی، شیخ حسین عاملی، شیخ علی منشار (پدر زن شیخ بهائی)، شیخ بهائی و علامه محمد باقر مجلسی (شیخ الاسلامی عالی ترین و مطلع ترین مقام قضایی آن عصر بود که گاهی مستقل و گاهی تحت نظارت مقام روحانی دیگری عمل می کرد و شیخ الاسلام پایتخت، عهده دار آن بود )
بعد از دوران صفوی علما از هر موثعیتی برای اعمال نفوذ دینی در حکومت استفاده می کردند تا زمان مشروطه که اوج اعمال دین حکومت در زمان خود بود و بعد از گذشت و شکست مشروطه علما از هر موقعیتی برای این کار استفاده می کردند.
تا زمان انقلاب که شرایط برای اعمال حاکمیت دین فراهم شد و وظیفه اقتضا می کرد که که حکومتی فراخور زمان و مکان شکل گیرد . در زمانی که جهان گرفتار دموکراسی غربی بود احداث حکومتی با در نظر نگرفتن فاکتور های دموکراسی و با این که تماما و تمام قد این انقلاب می خواست مقابل استکبار بایستد حتمکا محکوم به شکست می شد و این نوع مدل حکومتی همان خیر الموجودین زمان خود بود که با هوشیاری امام خمینی(العالم بزمانه) طراحی و اجرا شد.

فاتح;993536 نوشت:
ولی فقیه الزامی ندارد در تمام جنبه ها دخالت داشته باشد حوزه مسئولیت ایشان در سطح کلان سیاسی است . دیکتاتوری تمامیت طلبی و خودرایی و تک رایی با ولایت فقیه هیچ تشابهی ندارد دیکتاتوری ملازم منفعت طلبی شخصی است دیکتاتوری زمانی است که یک فرد یا طیف رای غیر منفعت خود را برنتابد و حقوق دیگران را بنفع شخص و گروهش مصادره کند
در حالیکه ولی فقیه مجری فرمان الهی است و اگر خلافی صورت بگیرد شورایی از فقها و یا فقهای غیر شورا بر این نظارت میکنند .
این مصلحت اندیشی ها و تن دادن به شانتاژهای معاندین و انجام دستورات و فشارهای آنها تزریق سم است به بدنه جامعه و باورهای مردم و شکل گیری بی عدالتی و ظلم .

احسنت.
ما هم قائل هستیم که ولی فقیه با دیکتاتوری ناسازگار است و هیچ گاه ولی فقیه نمی تواند خود رای باشد چرا که به مجرد خود رایی از ولایت فقیه منعزل است چرا که اول شرط ولی فقیه که در روایت امام صادق(ع) هم آمده است "صائنا لنفسه " است دوم شرط آن "مخالفا لهواه" است و سوم شرط آن "مطیعا لامر مولاه" است. به مجرد خود کامگی و خود رایی از مقام خود می افتد و به تعبیر دیگر منعزل است.
اما سخن این جاست این را دنیای امروزی نمی فهمد متاسفانه مردم خود ما هم بعضا نمی فهمند و بالا تر این که خواص ما هم بعضا این حرف را نمی فهمند (تا چه رسد مردم دنیا که دائم زیر بار تبلیغات هجمه های تبلیغاتی دائما تخدیر می شوند) ما در این 40 سال بیش از 40 انتخابات داشتیم باز به ما می گویند شما دموکراسی ندارید حال بسنجید اگر ما از ابتدا هیچ انتخاباتی نداشتیم تا کنون به نام حقوق بشر هزاران بار مورد حمله قرار داده بودند اما امروزه با این مدل زبان ما گویا و دست ما باز است برای گفتن و بیان حقایقی که مدعیان دموکراسی در جهان و بازی ها و دوگانگی های آنها در قبال کشور ها، یا باید الین مدل را داشته باشیم و زبانمان باز باشد و یا خود را در دامان آمریکا و انگلیس بیاندازیم که آنها از ما حمایت کنند. ببینید عراق و لیبی و ... به بهانه این که حکومت دیکتاتوری دارند مورد هجوم واقع شدند و اگر حکومت دینی ما نیز با همه آرمان هایی که داشت غیر از این مدلی که دارد(جمهوری اسلامی) هر مدل دیگری می بود به بهانه مخالفت با دموکراسی مورد هجمه واقع می شد.
زیبایی کار امام خمینی این بود که توانست حکومت دینی را در قالبی مشابه قالب دموکراسی مورد قبول جامعه جهانی در ایران به اجرا در آورد و حدود 40 سال با همه دشمنی ها و تحریم ها و جنگ ها و .. بایستد و اگر نابسامانی ما امروز در جامعه می بینیم از مدل حکومت نیست از عدم بصیرت مردم و فرهنگی است که استعمار 200 سال برای تثبیت آن در میان مردم وقت گذاشته است.

فاتح;993536 نوشت:
اولا بله ما قانون زیاد داریم ولی نمیدانیم چطور لازم الاجرا میشوند وقتی اولین ناقضین آن رانتیرها و لابیهای حزبی و منفعتی از بدنه خود حکومت است . چنین است که گندید نمک . این مشکل بازمیگردد به مساله قبل
مسئولیت دادن و نتیجه را طلب کردن در این حکومت هیچ زمانی شکل نگرفت . شما یک مسئول را به بنده معرفی کنید که بواسطه سو مدیریت و یا تعمد ( تفاوتی نمیکند ) خسارتی به مردم و حاکمیت و بیت المال زده باشد و مورد بازخواست قرار گرفته باشد و محکوم به جبران خسارت شود .

این همان است که بنده از فرهنگ عمومی جامعه تعبیر کرده ام . متاسفانه این گونه است که مسئولین از میان ما مردم به منصب ها می رسند واین مدیران امروز ما مردم دیروزیم اما عده از آنها خود را می بازند و سوء استفاده می کنند
البته دو نکته مهم را باید یاد آور شوم:

1- القای این که همه مدیران ما رانتی و لابی گر هستند و سوء مدیریت دارند جنگ روانی است که دشمن در میان مردم کلید زده و متاسفانه موفق هم بوده است که امروزه من و شما باور کنیم که همه مدیران ما فاسد هستند (خواسته یا ناخواسته) در حالی که ما قبول داریم که رانت در کشور هست نا بسامانی و فساد و سوء مدیریت هست اما این ها غالبی نیست یعنی سیستمی نیست بلکه موردی است که متاسفانه به دست دوستان جاهل و دشمنان دانا این ها بزرگنمایی شد و مردم باور کردند که فساد و نا کارآمدی نظام را فرا گرفته است.
مگر کم هستند مدیران لایقی که هیچ تخطی مالی و رانتی نداشته اند قشر فرهیخته که نباید دچار مغالطه جزء و کل شوند!
2- کم نیست مواردی که مسئولین به خاطر سوء مدیریت کنار گذاشته شده اند و مفسدانی که به خاطر فساد اداری و اقتصادی شان محاکمه شده اند متاسفانه این نیز از سوء تبلیغات دشمن است که جامعه این را باور کرده است که مسئولین محاکمه نمی شوند.
با یک سرچ مختصر می توانید مفسدان اقتصادی متعددی را ببینید که محاکمه شده اند و مدیران نالایقی که یا به واسطه استیضاح و درخواست نمایندگان و یا محاکم قضایی عزل شده اند.
10 سال پیش منشور مبارزه با مفاسد اقتصادی و اداری را صادر کردند و در این روز ها نیز با درخواست حداقل زمان دادرسی مفسدان اقتصادی موافقت کردند.
در یکی از سخنرانی های خود در سال 83 فرمودند:«فساد مالی، مثل خوره، ایدز و سرطان است؛ باید با آن مبارزه کرد ... باید با فساد مبارزه‌ جدی کرد. یک پایه‌ مبارزه، شمایید. آن روزی که بنده مسأله‌ مبارزه‌ با فساد را گفتم، توقعم این بود که مجلس شورای اسلامی سینه سپر کند و جلو بیاید و در این میدان حرکت کند تا ما دیگر احتیاج نداشته باشیم دنبال کنیم؛ اما متأسفانه این‌طور نشد. آنها نکردند، شما بکنید. البته به قول برادر ظریف و نکته‌ سنج‌مان، با دستمال کثیف نمی‌ شود شیشه را تمیز کرد. اگر انسان بخواهد با فساد مبارزه کند، باید در درجه‌ اول مراقب باشد که فساد دامن خودش را نگیرد. داخل خودتان و درون مجلس مراقب باشید. دست پاک، دامن پاک، زبان پاک و چشم پاک خواهد توانست در حوزه‌ اقتدار وسیعی که شما دارید، همه چیز را پاک کند.»

ما در طول این سالها موارد مختلفی از مفسدین اقتصادی داشته ایم که نه تنها از سمت خود عزل شده اند که محاکمه و حتی برخی از آنها اعدام شده اند که در زیر برخی زا آنها را نام می برم:
[h=3] 1- فاضل خداداد
[/h] اولین‌ها همیشه در تاریخ ماندگارترند. «فاضل خداداد» هم اولین مجرم اقتصادی جمهوری اسلامی ایران است که پای چوبه دار رفت. رقمی که او اختلاس کرد شاید این روزها چندان رقم بزرگی برای فساد مالی به حساب نیاید، اما در سال۷۴ خبر آن مثل یک بمب در جامعه عمل کرد. او متهم به اختلاس ۱۲۳میلیارد تومان از بانک صادرات بود.

2- مرتضی رفیق‌دوست

پرونده اولین اختلاس بزرگ بانکی بعد از انقلاب که مربوط به بانک صادرات می‌شد، علاوه بر فاضل خداداد، دو متهم دیگر هم داشت؛ محسن رفیق‌دوست و تحویلدار چک‌های رمزدار. (1374)

3- غلامحسین کرباسچی

بعد از تعطیلات نوروز۷۷ بود که خبر دستگیری شهردار وقت تهران با اتهامات مالی مثل بمب سر و صدا کرد.

در نهایت کرباسچی از سوی قاضی غلامحسین محسنی اژه‌ای به اتهام جرائم مالی محاکمه و به ۵سال حبس قطعی، ۶۰ضربه شلاق تعلیقی، ۱۰۰میلیون تومان جزای نقدی، استرداد وجه نقد به مبلغ ۱۷میلیارد و ۶۰۰میلیون ریال و ۲۰سال انفصال از خدمات دولتی محکوم شد.
و موارد دیگر...


الکی;993540 نوشت:
حکومت های دمکراتیک غیر اسلامی ..حکومت های بشری هستند نه الهی و اینو خودشون هم میدانند و مدعی بر چیز مقدسی نیستند
ولی حکومت اسلامی یعنی حکومت خدا و قطعا زیر ذره بین قرار خواهد گرفت

با سلام
ما هم مدعی نیستیم که حکومت معصومانه و بی خطایی بر مردم داریم بلکه می گوییم دین اسلام و احکام آن قابلیت این را دارد که در هر زمانی حتی در زمان غیبت معصوم در جامعه اجرا شود و در زمان غیبت معصوم این وظیفه به فقها سپرده شده است که این احکام را در جامعه اجرا کنند. این مدل حکومت هم مانند هر مدل دیگری امکان نفوذ نفاق در آن هست که با راهکارهایی که ارائه شد می شود آن را شناخت و مشکل را مرتفع کرد.

الکی;993540 نوشت:
۲-اگر مجلس خبرگان و فقها مشکل پیدا کردند چه؟
چه تضمینی وجود داره که همین منافقینی که میفرمایید در فقها و اجماعشان نفوذ نکنند؟!

ما از یک فقیه و یا دو فقیه سخن نمی گوییم که بگوییم امکان انحرافشان هست حدود صد فقیه در یک مجلسی گرد هم می آیند که با شرایطی که این فقها برای آنها لحاظ شده عادتا محال است که اجتماع بر فسق کنند نمی گوییم این جمع معصوم است ولی اجتماع بر فسق آنها عادتا محال است.

شروحیل;993542 نوشت:
کدام عقل ؟

عقل سلیم، حکم می کند که تا حد امکان نباید احکام الهی تعطیل شود. عقل سلیم حکم می کند اگر امکان و شرایط ایجاد حکومت اسلامی فراهم شد آن را بر پا کن چرا که احکام دین خدا تعطیل بردار نیست اگر قرار بود خدا این همه احکام اجتماعی وضع کند تا در 10 ساله حکومت پیامبر و زمان ظهور امام زمان (عج) اجرا شود این غیر حکیمانه و تخصیص اکثر خواهد بود.

شروحیل;993542 نوشت:
عقل یک انسان ممکن الخطا ، که ممکن است تصمیمی که برای تشکیل حکومت گرفته اشتباه باشد ؟؟؟
کسانی که تصمیم به تشکیل حکومت گرفتند ، چقدر سواد حکومت کردن و مدیریت سیاسی داشتند که چنین اقدامی کردند ؟؟

اولا امام معصوم تبعیت از ولی فقیه را لازم دانسته است و در هنگام "حوادث واقعه" ولی فقیه را مرجع رجوع مومنین می داند پس اگر ولی فقیه با استنباط خود در حادثه واقعه ای تصمیم گرفت مورد تایید امام معصوم است.
ثانیا : بلوغ فکری و سیاسی در احکام دینی و اجتماعی در یک ولی فقیه بارز و آشکار است تا جایی که ولی فقیه به خاطر ممارست بر فقه و احکام فقه اجتماعی قدرت اعمال نظر در حوادث واقعه را داشته و به همین خاطر است که امام زمان او را ولی و دیگران را مولی علیهم قرار داده است. فقها در ادوار مختلف تاریخ ثابت کرده اند که تصمیم های اجتماعی که گرفته اند نظیر نداشته و مانند یک ابرمرد سیاست ، در صحنه های سیاست گام برداشته اند ، این خصوصیت فقه پویای اسلامی است که فقیه را این گونه بار می آورد.
در جای جای این تاریخ پر فراز و نشیب می بینیم هر کجا یک ولی فقیه جامع الشرایط حرکتی سیاسی انجام داده است حرکتی موفق و مثمر ثمر بوده است. نمونه؛ اقدامات خواجه نصیر الدین طوسی و علامه حلی در مقابله مثبت با مغول ها ، اقدامات موثر محقق کرکی و علامه مجلسی در حکومت عباسی ، فتوای تحریم تنباکو ، فتوای مقابله با کاپیتالیسیونو .. و در نهایت اقدام امام خمینی برای شروع مبارزه با شاه و به ثمر رساندن انقلاب اسلامی.
نه تنها دوستان حتی دشمنان ایران نیز اقدام امام خمینی در ایران را ستوده و آن را هم پیایه و حتی بزرگ تر از انقلاب هند و فرانسه دانستند.
امام خمینی و انقلاب او ستوده دوست و دشمن است و چه کسی که عظمت این انقلاب را نبیند و نداند.
میخائیل گورباچف، رهبر شوروی کمونیستی:
امام خمینی(ره) فراتر از زمان می‌اندیشید و در بعد مکان نمی‌گنجید. او توانست اثر بزرگی در تاریخ جهان به جای بگذارد.
نلسون ماندلا رئیس‌جمهور اسبق آفریقا:
امام رهبری منحصربه‌فرد بود که توانست با دست خالی، انقلاب اسلامی ایران را به پیروزی برساند.
جیمی کارتر رئیس‌جمهور اسبق آمریکا:
آیت الله خمینى در کشورش به‌عنوان یک قهرمان بزرگ تلقی می‌شود.
هنری کیسینجر، استراتژیست و مشاور یهودی‌الاصل رئیس‌جمهور سابق آمریکا:
آیت الله خمینی، غرب را با بحران جدی برنامه‌ریزی مواجه کرد، تصمیمات او آن‌چنان رعدآسا بود که مجال هر نوع تفکر و برنامه‌ریزی را از سیاستمداران و نظریه‌پردازان سیاسی می‌گرفت. هیچ‌کس نمی‌توانست تصمیمات او را از پیش حدس بزند، او با معیارهای دیگری، غیر از معیارهای شناخته‌شده در دنیا، سخن می‌گفت و عمل می‌کرد، گویی از جایی دیگر الهام می‌گرفت، دشمنی آیت‌الله خمینی(ره) با غرب، برگرفته از تعالیم الهی او بود. او در دشمنی خود نیز خلوص نیت داشت.
بن‌بلا نخستین رئیس‌جمهور الجزایر:ملل عرب باید زنده شدن اسلام را در قرن بیستم مدیون انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی(ره) بدانند. این انقلابی است که دنیای غرب را اجباراً دگرگون خواهد ساخت و بسیاری از رژیمهای موجود در جهان عرب دیر یا زود سقوط خواهند کرد زیرا آوای نهضت امام خمینی(ره) در دورافتاده‌ترین نقاط جهان اسلام به گوش می‌رسد.
بی‌نظیر بوتو نخست‌وزیر اسبق پاکستان:
رهبرانی مانند امام خمینی یک بار در قرنها زاده می‌شوند.
پاپ ژان پل دوم:
درباره آنچه آیت الله خمینی در کشورش و در بخش وسیعی از جهان انجام داده با احترامی عظیم و تفکری عمیق باید اظهارنظر کرد.

یرواند آبراهامیان نویسنده آمریکایی کتاب ایران بین دو انقلاب:
آیت الله خمینی را غالباً یک روحانی سنتی توصیف کرده‌اند اما ایشان درواقع، نوآور بزرگی در ایران بودند، هم به‌لحاظ نظریه سیاسی‌شان و هم ازنظر استراتژی مردمی که وجهه مذهبی داشت. نقش تعیین‌کننده و محبوبیت وسیع ایشان را با دو عامل می‌توان توضیح داد؛ عامل اول شخصیت ایشان به‌خصوص زندگی ساده و سازش‌ناپذیری با طاغوت بود. در کشوری که بیشتر سیاستمداران زندگی پرتجملی داشتند، او زندگی زاهدانه‌ای چون عارفان و صوفیان و عاری از آلایشهای مادی چون مردمان عادی داشت.
در محیطی که رهبران سیاسی، کارچاق‌کن، اهل ساخت‌وپاخت، و اعمال‌نفوذ شخصی و خانوادگی بودند، آیت الله خمینی مصرّانه از هرگونه سازشی، حتی آن‌گاه که ناگزیر و لازم می‌نمود، سر پیچیدند؛ تأکید کردند که اگر فرزندان خود ایشان مستوجب مجازات باشند، خود این کار را انجام می‌دهند؛ و همچون «مرد خدا»یی عمل کردند که نه به‌دنبال قدرت دنیوی بلکه مرجعیت روحانی بودند. همچنین در دهه‌ای رسوا از کردار سیاستمداران خودپسند، بی‌تفاوت، فاسد، نومید و بی‌ثبات، امام خمینی در عین صمیمیت، جسارت، تحرک، ثبات و بسیار مهم‌تر از همه، فسادناپذیری ظاهر شدند. کوتاه‌سخن ایشان رهبر انقلابی پرجاذبه‌ای بودند در زمانی که چنین رهبری بسیار کمیاب و سخت موردنیاز بود.
برهان‌الدین ربانی از رهبران جهادی افغانستان:

امام خمینی(ره) کاپیتالیسم و کمونیسم، را مردود خواند و راه نجات بشریت را تنها در پیروی از تعالیم والای اسلام می‌دانست. او در برابر مستکبران شرق و غرب، قوی و مقاوم ایستاد و با هر نوع فساد و توطئه پنجه نرم کرد، ایشان بزرگ‌مرد تاریخ معاصر جهان اسلام است.
فرانسیسکو اسکو درو بداته رئیس فدراسیون جوامع اسلامی اسپانیا:
آیت الله خمینی عامل حیات دوباره اسلام و از بزرگ‌ترین شخصیت‌های قرن حاضر محسوب می‌شود، وی چهره جدیدی از اسلام را ارائه کرد و زندگی ایشان الگوی مناسبی برای همه مسلمانان است.
ریاج تاتاری رئیس جامعه مسلمانان اسپانیا:
آیت الله خمینی عامل بیداری مسلمانان بود.
میخاییل لمشف نویسنده روسی:
اندیشه ایشان سراسر جهان اسلام را در بر گرفت و با آمریکا و رژیم صهیونیستی به‌عنوان معضلات گریبانگیر جهان اسلام به مبارزه برخاست و ثابت کرد که انقلاب اسلامی با انقلابهای مادی روسیه و فرانسه متفاوت است.
سیدصدرالدین، متفکر و اندیشمند معاصر الجزایری:
امام خمینی(ره) مردی استثنایی بود. این انسان هدیه خداوند به مسلمین بود تا بتواند مسیرشان را در اسلام تصحیح کنند.
پروفسور "پروولسی" ایتالیایی، استاد ایران‌شناسی در دانشگاه رم:
مهم‌ترین عملکرد آیت‌الله خمینی امکان‌پذیر نمودن یک انقلاب اسلامی بود، آن‌هم در کشوری که تمدن و فرهنگی قوی را در سابقه خود دارد. این کار باعث شد تا مردم ایران فرهنگ واقعی و قدیمی خود را که همان فرهنگ اسلامی بوده بشناسند و خود را متکی بر آن فرهنگ به جامعه جهانی بشناسانند، این در حالی بود که تا قبل از انقلاب اسلامی، تنها آوایی که از ایران بلند بود و معیار شناخت جهانیان از کشور ایران اعلام می‌شد، صدای غرب‌زدگی بود، بنابراین آیت‌الله خمینی آغازکننده انقلابی بود که بالاخره فرهنگ اسلامی راستین ملت ایران را آشکار ساخت.
احمد جبرئیل، دبیرکل جبهه خلق برای آزادی فلسطین:
بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، اسلام را از انزوا نجات داد. دیدگاه مرتجعانه نسبت به این دین مبین را که دشمنان در طول صدها سال ارائه کرده بودند، از میان برد و مقوله دین افیون ملت‌ها را منسوخ کرد و اسلام را در سطح بین المللی به‌عنوان یک نیاز انسانی در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، مادی و معنوی مطرح کرد. امام خمینى(ره) توانست جهان اسلام را از خواب بیدار کرده، به مسلمانان حیات جدیدی ببخشد.

ادریس جزایری رئیس سابق صندوق بین‌المللی توسعه کشاورزی:
امام خمینی را باید تنها رهبر آزاده قرن بیستم و رهبر میلیونها مسلمان جهان نامید.

و.... هزاران اظهار نظر از مردان سیاست که امکان بازگو کردن آن در این جا نیست.
جای بسی تاسف است بیرای جوان های کشوری که همه انقلابش را تحسین می کنند که هنوز ارزش انقلاب و جایگاه آن را نشناخته اند.
و جای بسی تاسف دارد که اندیشه های سیاسی امام خمینی نزد محققین آمریکایی شناخته شده تر از محققان داخلی است:
هان امروز جهانی به شدت دینی است و نمی توان آن را، آن چنان که بسیاری از تحلیل گران نوگرا اعلام کرده اند جهانی سکولار نامید. میل به دین همواره در بشر وجود داشته است ولی ظهور پدیده انقلاب ایران و ظهور افکار رهبر آن در جهان، تمایل به دین را دوباره در دلهای مردم سراسر جهان شعله ور ساخته است و آنان که از نقش امام خمینی در دنیای اسلام غفلت می ورزند در تحلیل مسائل جهان دچار اشتباه می گردند. (برگز، پیتر ـ ال ـ جامعه شناس)

شروحیل;993542 نوشت:
تا حکومتی مثلا اسلامی تشکیل شود ، که بانک مرکزی آن ربا و جنگ با خدا را حلال می داند؟؟؟؟؟

هیچ ارگان و نهادی ربا را حلال اعلام نکرده است بلکه وام ها را در قالب عقود اسلامی ارئه کردند که در صحت و سقم آن باید در جای خود بحث شود.

شروحیل;993545 نوشت:
وقتی گفته شده بعد از رحلت پیامبر(ص) تا زمان ظهور هیچ قیامی به ثمر نخواهد نشست ،

کجا همچین چیزی گفته شده است لطفا بیاورید.
شروحیل;993545 نوشت:
اما حسن(ع) و امام عللی (ع) به اصرار مردم حکومت را قبول کردند نه با شورش و انقلاب

همین که حکومت را قبول می کنند و حکومت تشکیل می دهند (با این که می دانند نتیجه چیست) نشان از مشروعیت تشکیل حکومت است.
شروحیل;993545 نوشت:
حتی اما حسین (ع) نیز برای اثبات بی وفایی و دروغ بودن دعوت مردم به سمت کوفه حرکت کردند ، نه برای شورش و انقلاب !

این حرف بسیار کودکانه است . یک امام برای این که بگوید مردم کوفه بی وفا هستند خود یارانش را به کشتن بدهد.
باز هم می گویم کسی که حکومت محور بودن اسلام را نفهمد دین را نفهمیده است.
همه حرکت های ائمه را توجیه کنیم برای انی که بگوییم ائمه نمی خواسته اند قیام به سیف کنند !! خیلی عجیب است .
آیا اگر امام صادق (ع) شرایط برای تشکیل حکومت می داشتند تشکیل حکومت نمی دادند؟؟؟!!
روایات متعددی هست که امام صادق(ع) فرمودند اگر تعداد کمی یار می داشتم قیام می کردم (این نشان می دهد که عدم قیام آن حضرات به خاطر نبودن یار است نه عدم مشروعیت حکومت در زمان پس از پیامبر)

سدير صيرفي مي­گويد: بر امام صادق علیه السلام داخل شدم و گفتم: ‏«به خدا سوگند! اكنون زمان نشستن شما نيست [بلکه بايد قيام کنيد]‏». امام فرمود: ‏«چرا‌اي سدير؟‏» گفتم: ‏«به سبب فراواني دوستداران، پيروان و ياوران شما. به خدا سوگند! اگر اميرالمؤمنين علیه السلام به اندازه شما پيرو و ياور و دوستدار داشت، هرگز تيم [ طايفه ابوبکر] و عدي [طايفه عمر]) در]خلافت[ او طمع نمي‌كردند».[1] امام فرمود: ‏«چقدر هستند؟‏» سدير پاسخ داد: ‏«صد هزار نفر‏». امام فرمود: ‏«صد هزار؟‏» سدير عرض كرد:‏« بله و بلكه دويست هزار‏». امام فرمود: ‏«دويست هزار؟‏» سدير عرض کرد:‏« بله و نصف دنيا‏». امام سکوت کرد و از من خواست با او به خارج مدينه رفتيم. به جواني چوپان نگاه کرد و فرمود: به خدا قسم اگر براي من، شيعياني به تعداد اين بزغاله­ها بود، مجال نشستن نداشتم [بلکه قيام مي‌کردم[‏». سدير مي­گويد:‏« آن‌ها را شمردم؛ هفده عدد شد. (اصول کافي، ج 2، ص 242، ح4)

شروحیل;993545 نوشت:
وقتی گفته شده بعد از رحلت پیامبر(ص) تا زمان ظهور هیچ قیامی به ثمر نخواهد نشست ،
این که بخواهیم به دیگران تلقین کنیم این یکی با بقیه فرق دارد

فقط موجب فریب دادن خودمان و دیگران خواهد شد !!!


آیات (قره: 251; حج: 40 - 41; حدید: 25; نساء: 60; شعراء: 151 - 152; نساء: 24 .) و روایات مستقل (شیخ صدوق، خصال، ج 1، ص 206; نهج البلاغه، خطبه ی قاصعه، (192) ; وسائل الشیعة، ج 18 .) ، و آیات و روایات امر به معروف و نهی از منکر (وسائل الشیعة، ج 11، باب 3، باب الامر بالمعروف والنهی عن المنکر .) و قیام حضرت سیدالشهداء، علیه السلام، سخنان آن و قیام و انقلاب زید بن علی که مورد تایید امامان بوده است، (شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، ج 1، ص 252، حدیث 6 .) و تلاش و جهاد حسین بن علی فخ که او نیز تمجید معصومان بوده است، و عباراتی از امامان، علیهم السلام، مبنی بر این که «اگر ما یاورانی استوار داشتیم، قیام می کردیم » ، و اطلاق ادله ی مجازات کسی که در مقابل اسلام می ایستد و اطلاق روایات ضرورت مبارزه با اهل گناه و نکوهش حاکمان ستمگر و پیروی از آنان (وسائل الشیعه، ج 12، ص 128، باب 42، حدیث 2 .) ، و ادله ی جهاد، همه و همه، دلائلی هستند در مقابل اطلاقی که ممکن است از روایات نافی قیام در عصر غیبت استفاده شود .

که در جای خود بحث شده است.

شروحیل;993545 نوشت:
ترویج اسلام در دوره غیبت نیاز به تشکیل حکومت ندارد !

قبلا هم توضیح دادیم که ترویج دین بدون تشکیل حکومت ، التماس دربرابر حاکمان بی دین برای پذیرش احکام دین و یا تعطیلی آنهاست.
اگر شرایط فراهم باشد وظیفه تشکیل حکومت است ولا غیر .

شروحیل;993545 نوشت:
تشکیل حکومت به اسم اسلام و اجرای قوانین غیر اسلامی ( ملی گرایی و نژاد پرستی ، ربا ، ایجاد مصونیت برای مجرمین سیاسی و...)
نتیجه ای جز دین گریزی نخواهد داشت !!!

این تفکر همان تفکری است که به حرکت پیامبر برای ترویج اسلام ایراد می گیرند که نتیجه قیام پیامبر اسلام تقدیم اسلام به اهل سنت و حکومت خلفا بود پس ظهور اسلام و ترویج آن اشتباه بود(نعوذ بالله) این تفکر نتیجه محور و ظاهر بین است و آنچه را که فی الحال می بیند مبنای قضاوت خود درباره گذشته می داند !! در حالی که دین و عقلا وظیفه محور است و ضمن احترام به مختار بودن انسان هر نتیجه ای را در ادامه راه محتمل می داند برای همین وظیفه را انجام می دهد نه این که با ترس از نتیجه از وظیفه گریزان باشد.
وظیفه ولی فقیه در صورت فراهم بودن شرایط تشکیل حکومت و اجرای دین خدا در جامعه است اما امکان دارد با تشکیل حکومت در میانه راه با مشکلاتی که مسبب اصلی ان مردم هستند مواجه شود.

شروحیل;993545 نوشت:
تا بوده سیاسیون در این دوره ، از دین برای عوام فریبی و توجیه اعمال خود ، استفاده کرده اند و می کنند
این که هدف ما ترویج دین است ، استفاده از این وسیله را توجیه نخواهد کرد !

سیاسیون اگر الهی باشند هم هدفشان مقدس است هم وسیله ای که انتخاب می کنند وسیله امری عقلی و شرعی است حکومت دینی آمیخته با احکام دین است. مگر می شود در یک جامعه سکولار امید داشت که حدود الهی اجرا شود و یا دیات بر موازین شرعی انجام گیرد؟؟ خدایی که این احکام را فرو فرستاده بستر آن را که همان حکومت دینی است را مشروع گردانیده است.

شروحیل;993545 نوشت:
برادر گرامی

وقتی مهلتی تعیین شده نه شما و نه هیچ کس غیر از خداوند نمی تواند این مهلت را پایان دهد

هیچ حکومتی در دوران غیبت به ثمر نخواهد نشست

اگر غیر از این بود ظهور بی معنا بود !!!!


اولا در بیان شما دوگانگی وجود دارد شما حکومت علوی و حنی و حسینی را هم مشروع نمی دانید در حالی که این بزرگواران از معصومین هستند و اصرار دارید که بگویید بعد از پیامبر حکومت دینی معنا ندارد (ابندا این دوگانگی را رفع بفرمایید) زمان امام علی (ع) زمان حضور است یا غیبت؟؟
این سالبه کلیه ای که شما به کرا برده اید اولا توجیه عقلی و شرعی ندارد ثانیا آن قیامی که از آن نهی شده قیامی است که دعوت به خود بکند نه دین.

شروحیل;993545 نوشت:
باور بفرمایید ائمه تشنه حکومت و قدرت نبوده اند !!!!

حکومت و قدرتی که باعث شود دین خدا در آن زنده شود و کفر و نفاق و استکبار نابود گردد تشنگی هم دارد. چرا که عین بندگی است. این حکومت چون در راستای بندگی است به خاطرش خون هم داده می شود جان هم داده می شود و اهلبیت هم به اسارت می روند.
در توصیف عباد الرحمان خدای تبارک و تعالی می فرماید : «وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا»
عباد الرحمان پیشوایی مردم را برای خود و فرزندانش می پسندند و در راه آن تلاشش می کنند و آن را عبادت می دانند.

شروحیل;993545 نوشت:
در روز بیعت فراوانی مردم چون یال های پرپشت کفتار بود. از هر طرف مرا احاطه کردند تا آنکه نزدیک بود حسنین (ع)را لگد مال کنند و ردای من از هر دو طرف پاره شود.سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود ویاران حجت را بر من تمام نمی کردند،اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته رهایش می ساختم و آخر خلافت را به کاسه ی اول آن سیراب می کردم آنگاه می دیدید
دنیای شما نزد من، از آب بینی بزغاله ای بی ارزش تر است.

چقدر خوب است که ما معارف را از هم گسیخته نبینیم و سعی کنیم مسائل را صحیح و درست ببینیم جدا کردن جملات امام از هم برای دست یابی به مقصود اگر سهوا رخ دهد جهل و اگر عمدا رخ دهد خیانت علمی است.
امام علی (ع) ارزش حکومت را بی ارزش تر از وصله کفش کهنه، آب بینی بز معرفی می فرمایند اما در این ارزیابی و مقایسه، یک استشناء را بیان فرموده، اینکه: « الا ان اقیم حقّاً او ادفع باطلا » مگر اینکه حقی را بر پای دارم و باطلی را دفع نمایم. این استثناء همه چیز را مشخص می کند استثناء حکم مستثنی منه را باطل می کند. امام علی(ع) حکومت بر مردم را بدون احقاق حق مظلوم و بدون در نظر داشتن خدا بی ارزش می داند و با این استثناء حکومتی که به خاطر خدا و برای احقاق حق و ابطال باطل باشد را ارزشمند بیان فرمودند.

پس حکومت به خودی خود ارزشی ندارد امام اگر به خاطر خدا بود می شود مقدس و ارزشمند و این حکومتی بود که پیامبر خدا آن را طلب کرد: رَبِّ اغْفِرْ لی وَهَبْ لی مُلْکاً لا ینْبَغی لأَحَدٍ مِنْ بَعْدی إِنَّک أَنْتَ الوَهّابُ.
این حکومت در راه خدا و برای خدا آنقدر ارزش پیدا می کند که خون ولی خدا در راه آن ریخته می شود :
و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة..

شروحیل;993545 نوشت:
کسی که فکر کند قبل از ظهور می تواند حکومتی اسلامی تشکیل دهد ، در خواب و خیال به سر می برد!
ائمه می دانستند که تا قبل از ظهور زمینه این امر فراهم نمی شود !
و در ضمن حاضر نبودند برای رسیدن به حکومت به هر دری بزنند

این همان حرف خوارج است که با شعار «لا حکم الا لله» پیش می رفتند خواستار نفی و الغای اصل حکومت شدند؛ از این‌رو امام(ع) در پاسخ به شعار خوارج که می‌گفتند: «لا حکم الا لله»، فرمود: «گفتار حقّى است که به آن باطلى اراده شده. آرى حکمى نیست مگر براى خدا، ولى اینان می‌گویند زمام‌دارى مخصوص خدا است در حالی ‌که براى مردم حاکمى لازم است، چه نیکوکار و چه بدکار که مؤمن در عرصه حکومت او به راه حقّش ادامه دهد، و کافر از زندگى بهره‌مند گردد، و خدا هم روزگار مؤمن و کافر را در آن حکومت به سر آرد. همچنین به وسیله آن حاکم، غنائم جمع گردد، و از سوی او جنگ با دشمن سامان گیرد و راه‌ها امن گردد، و در امارت وى حق ناتوان از قوى گرفته شود، تا مؤمن نیکوکار راحت شود، و مردم از شرّ بدکار در امان بمانند». (نهج البلاغه صبحی صالح ص 82 چاپ هجرت.)

امام علی (ع) حکومت را پیمان الهی از عالمان دینی می داند و التزام به آن را مهم می شمارد :
حضرت علی(ع) در خطبه شقشقیه می فرمایند: «آری، به حق آنکه دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور حاضران و اتمام حجت با اعلام وجود ناصران نبود، و اگر خداوند از عالمان پیمانی سخت نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمگر و گرسنگی ستمدیده هیچ آرام و قرار نگیرند، بی تأمل رشته حکومت را از دست می گذاشتم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم و چون گذشته خود را به کناری می داشتم».

پس حکومت در نگاه اولیای الهی ارزش بالعرض دارد و آن را عهد و پیمان الهی می دانند و به خاطر آن جان را فدا می کنند چرا که با استقرار حکومت ولی خدا (در هر رتبه ای که باشد) احکام دین خدا (در همان رتبه) در جامعه عملی خواهد شد.

شروحیل;993545 نوشت:
و در ضمن حاضر نبودند برای رسیدن به حکومت به هر دری بزنند

منظورتان کدام در است؟؟ آیا از جان چیز مهمتری داشتند که آن را بدهند برای زنده شدن امر خدا و پیمان و میثاقی که خدا از آنها گرفته که حکومت را به دست بگیرند؟؟ و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة..

کافی است کسی زیارت نامه های اهلبیت (ع) و مخصوصا زیارت عاشورا بخواند تا ببیند چه تلاشی حضرات اهلبیت برای به دست گرفتن حکومت دینی کرده اند .

شروحیل;993545 نوشت:
حتی اما حسین (ع) نیز برای اثبات بی وفایی و دروغ بودن دعوت مردم به سمت کوفه حرکت کردند ، نه برای شورش و انقلاب !

حیفم آمد این قسمت از متن شما را به صورت مستقل نقل قول نکنم چرا که این قسمت نقطه عطفی برای بحث است .
اگر نگاهی به نامه های امام حسین به مردم کوفه و بصره و ... و همچنین سخنرانی های آن حضرت در بدو خروج از مکه و مدینه بکنید خواهید دید که هدف امام تشکیل حکومت و مقابله و قیام علیه یزید و دستگاه حاکمه بوده است:
اما در نامه به کوفیان: أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَدْ قَالَ فِی حَيَاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ

یا آنجا که فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ الْخِلَافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ أَبِی سُفْیَانَ ...

نوشته امام برای محمد بن حنفیه: امام حسين عليه السّلام دوات و كاغذ سفیدی خواست و این وصيت را براى برادرش محمّد بن حنفيه نوشت: به نام خداوند بخشنده بخشایشگر براستی كه اين وصيت نامه‏اى است كه حسين بن على بن ابى طالب عليه السّلام براى برادرش محمّد مشهور به lبن حنفيه نوشته است:حسين گواهی ميدهد: خدایی جز الله وجود ندارد خدا يكى است و شريكى ندارد و براستی كه حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله عبد و رسول خدا ميباشد كه حقیقت را از جانب خدای حق آورد و همانا كه بهشت و جهنم حقیقت هستند و قيامت خواهد آمد و هیچ شكى در آن نيست و خداوند هر كسى را كه در قبور باشد زنده خواهد كرد و همانا من براى سركشى و خود پسندی و تكبر و فساد كردن و ظلم نمودن خارج نشدم [قیام نكردم]. و به تحقیق كه من برای اصلاح و درست كردن [كارها] در میان امت جدم قیام كردم و می خواهم به نیكی سفارش و از بدی نهی كنم و مطابق سيره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب عليهم السّلام رفتار می نمایم. پس هر كس كه مرا به جهت اينكه حق ميگويم قبول كند همانا خداوند به حق سزاوارتر است و كسى كه دست رد بسينه من بگذارد من صبر می كنم تا خدا كه بهترين حكم‏كنندگان است بين من و آن قوم داورى نمايد. ای برادرم اين وصیت من است به تو. توفيق من جز با خدا نيست من بخدا توكل ميكنم و بسوى او توبه می نمايم.سپس امام عليه السّلام آن [وصیت نامه] را تا كرد و با انگشترش مهر نمود و به برادرش محمد داد. و او را ترك كرد (با او خداحافظی كرد) و در دل شب از مدينه خارج شد.»

انگیزه امام: قیام علیه ظلم و باطل و برپایی حکومت دینی .

شروحیل;993546 نوشت:
سلام و عرض ادب
می توانید تخصص نظامی و مدیریتی آقای رفسنجانی را زمانی که به سمت فرماندهی قوای نظامی رسیدند تبیین بفرمایید؟؟؟؟
آقای خمینی چه مقدار سواد و تخصص نظامی داشتند؟
آقای رضایی چطور؟
آقای فیروز آبادی مشهور چطور؟
یا تخصص آقای روحانی زمانی که سال 58 به دروغ گفتند دکتری دارند و این موضوع در روزنامه جمهوری اسلامی به سر دبیری آقای خامنه ای مطرح شد !!!
چرا متخصصینی که در ایران ماندند و قصد خدمت داشتند ، به بهانه های واهی ترور و اعدام شدند؟؟؟؟
چرا باید یک متخصص پس از فتح و پیروزی بر لشکر عراق ، به جرم هم فکر نبودن با دیگر مسئولین ، اعدام شود؟

با سلام
اول این که ما در این جا نمی خواهیم به رد و اثبات شخصیت های موثر در نظام جمهوری اسلامی بپردازیم.
اما برای این فضای ذهنی که برای شما ساخته شده کمی باز شود و بتوانید بهتر حقایق را ببینید لازم می دانم شما را به نکات زیر توجه دهم:
1- هیچ رهبری در جهان نمی تواند ادعا کند که در همه زمینه ها اطلاعات دارد و در آن متخصص است برای همین برای خود در زمینه هایی که تخصص ندارد مشاورینی بر می گزیند و از آنها نظر می خواهد وتصمیم می گیرد. مشورت با فرماندهان ارتش در زمینه های مختلف نظامی در طول حیات ایشان نمونه بارز این همفکری و مشورت است.
در باره افراد کلیدی در راس امور مانند آیه الله رفسنجانی و آیه الله خامنه ای در راس امور نظامی به علت نزدیکی بیشتر این دو فرد به امام و امین بودن و خطیر بودن این قسمت بوده است و این بزرگواران بیشتر در سمت همانگی امور بوده و در اصول نظامی با متخصصین مشورت می کرده اند و این یک امر رایج در حکومت هاست.
2- تجربه هشت سال دفاع مقدس نشان داد همین افرادی که شما نام بردید و آنها را غیر متخصص در امور نظامی خواندید آنچنان جانانه در مقابل دشمن با ایمان و اعتقاد و به کار گیری تجربه های مشورتی موفق بودند که ارتش تا دندان مسلح بعث را که سه روزه می خواست تا تهران بیاید را ظرف چند ماه متوقف کردند و تئوریسین های جنگ منطقه ای و فرا منطقه ای و مستشاران نظامی آمریکایی را به زانو در آوردند.
همین افرادی که به ظاهر و در نگاه شما غیر متخصص بودند خرمشهر را با آن همه لایه های دفاعی که صدام طراحی کرده بود را آزاد کردند که مورد شگفتی و تحسین همه عالم قرار گرفتند تا جایی که صدام گفته بود اگر ایران توانست خرمشهر را آزاد کند من کلید بغداد را به آنها خواهم داد!!
3- یک نظام نو پا همیشه نیاز به کادر سازی و تشکیلات دارد که در طی سال ها این کادر ها تشکیل می شوند و نیرو های متخصص تربیت می شوند که همان رویش های انقلاب هستند و البته افرادی هم در کنار آن ریزش می کنند که آن هم طبیعی است.
اما باید ایستادگی انقلاب مقابل این همه توطئه و تحریم که همه جهان یک سو بوده اند و ایران در یک سو را ستود. این را باید دید و به آن افتخار کرد .
تمام آنچه که درباره بینش سیاسی و اقتصادی و نظامی امام خمینی که قبلا گفته ایم رانیز اینجا اضافه کنید. می توانید در بعد دیدگاه نظامی امام خمینی به کتاب"بررسی مواضع نظامی امام خمینی در جنگ" مراجعه کنید.

شروحیل;993548 نوشت:
روحانیت الآن انسجامی که شما فکر می‌کنید، حتی در این شرایط ندارد.
گرچه بعضی از خاصیتهای احزاب به دور از آثار منفی آنها را دارد،
ولی آمادگی لازم برای ادارۀ یک کشور بزرگ و پر مسأله را ندارد
هر چه پیش برویم بدتر می‌شود

باز هم تقطیع حرف ها و برداشت سطحی از یک سخنی که جای خود و موقعیت خود را دارد شما می خواهید مطلوبتان را با تقطیع از همه متعلقات سخن برداشت کنید .
اولا این سخن را آقای رفسنجانی در 28 بهمن 57 برای جلب نظر امام در تشکیل حزب روحانیون زده است که امام این سخن را نا درست تلقی می کند وحوزه را فرا جناحی و دانسته و آن را مانند پدری مهربان برای همه احزاب معرفی می کند پس این حرف شان صدوری داشته که شما آن را تقطیع کرده اید
ثانیا : آدم های بزرگ اشتباه های بزرگ هم می کنند قرار نیست همه حرف های آقای هاشمی رفسنجانی درست باشد امام خمینی شرایط را فراهم دیدند و قیام کردندو حکومت تشکیل دادند شاید فردی مثل آقای هاشمی نظری در این زمینه داشته باشد که مورد تایید امام نبوده است.
ثالثا: قرار نیست همه جامعه را حوزه اداره کند این تفکر اشتباه است که گمان کنیم حوزه باید در همه جزئیات اداری وارد شود بلکه نظام دینی تخصص ها را به دست متخصصین می سپارد لزومی ندارد حوزه در همه زمینه ها صاحب نظر و مجری داشته باشد سیاست های کلی را باید ولی فقیه طراحی کند و اصول دینی را و احکام الهی را در روح جامعه بدمد .

شعیب;993592 نوشت:

1- هیچ رهبری در جهان نمی تواند ادعا کند که در همه زمینه ها اطلاعات دارد و در آن متخصص است

سلام و عرض ادب

چرا برادر گرامی

امام بر حق ، که از جانب خداوند نصب شده است ، در زمینه رهبری امت متخصص است

این که ما می خواهیم جای خالی او را به زور تفکرات عوام فریبانه پر کنیم ( به جای وظیفه صبر، که به ما توصیه شده )

باعث بوجود آمدن چنین جوی شده است !

مردم باید در دوران غیبت بفهمند ، که هیچ رهبری نمی تواند جای خالی امام الهی را پر کند !!!!

چه خمینی باشد ، چه خامنه ای ، چه هر شخص دیگری ....

شعیب;993594 نوشت:

باز هم تقطیع حرف ها و برداشت سطحی از یک سخنی که جای خود و موقعیت خود را دارد شما می خواهید مطلوبتان را با تقطیع از همه متعلقات سخن برداشت کنید .
اولا این سخن را آقای رفسنجانی در 28 بهمن 57 برای جلب نظر امام در تشکیل حزب روحانیون زده است که امام این سخن را نا درست تلقی می کند وحوزه را فرا جناحی و دانسته و آن را مانند پدری مهربان برای همه احزاب معرفی می کند پس این حرف شان صدوری داشته که شما آن را تقطیع کرده اید
ثانیا : آدم های بزرگ اشتباه های بزرگ هم می کنند قرار نیست همه حرف های آقای هاشمی رفسنجانی درست باشد امام خمینی شرایط را فراهم دیدند و قیام کردندو حکومت تشکیل دادند شاید فردی مثل آقای هاشمی نظری در این زمینه داشته باشد که مورد تایید امام نبوده است.
ثالثا: قرار نیست همه جامعه را حوزه اداره کند این تفکر اشتباه است که گمان کنیم حوزه باید در همه جزئیات اداری وارد شود بلکه نظام دینی تخصص ها را به دست متخصصین می سپارد لزومی ندارد حوزه در همه زمینه ها صاحب نظر و مجری داشته باشد سیاست های کلی را باید ولی فقیه طراحی کند و اصول دینی را و احکام الهی را در روح جامعه بدمد .

برادر گرامی چه تقطیعی !!!!

این عین جمله کسی است که یک از ارکان اصلی انقلاب 57 بوده !!!!!

اشتباهاتی فاحشی که در اوایل انقلاب صورت گرفت و عزل و نصب و حذف هایی که انجام شد کاملا این واقعیت را تایید می کند که کسانی که انقلاب کردند آمادگی لازم برای اداره امور کشوری به این وسعت را نداشتند و اداره حوزه علمیه با اداره یک کشور تفاوت های فاحشی دارد!!!!!

آقای خمینی آنقدر با انتصابات و اقدامات تخصصی بنی صدر مخالفت کردند ،
تا ایشون از انقلاب فاصله گرفت و شد ان چه نباید می شد !!!

آقای خمینی چقدر در مدیریت کشور تخصص داشتند ، که در این امور مداخله می کردن؟

به طور مثال اجبار به ترفیع درجه شیرازی و شکست سخت ایشون در کردستان و درخواست استفاده از ناپالم!
(تخصص ایشون توپخونه بود و فقط به خاطر همفکری با گروه حاکم به این درجه رسیدن)

شعیب;993591 نوشت:

حیفم آمد این قسمت از متن شما را به صورت مستقل نقل قول نکنم چرا که این قسمت نقطه عطفی برای بحث است .
اگر نگاهی به نامه های امام حسین به مردم کوفه و بصره و ... و همچنین سخنرانی های آن حضرت در بدو خروج از مکه و مدینه بکنید خواهید دید که هدف امام تشکیل حکومت و مقابله و قیام علیه یزید و دستگاه حاکمه بوده است:
اما در نامه به کوفیان: أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَدْ قَالَ فِی حَيَاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ

یا آنجا که فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ الْخِلَافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ أَبِی سُفْیَانَ ...

نوشته امام برای محمد بن حنفیه: امام حسين عليه السّلام دوات و كاغذ سفیدی خواست و این وصيت را براى برادرش محمّد بن حنفيه نوشت: به نام خداوند بخشنده بخشایشگر براستی كه اين وصيت نامه‏اى است كه حسين بن على بن ابى طالب عليه السّلام براى برادرش محمّد مشهور به lبن حنفيه نوشته است:حسين گواهی ميدهد: خدایی جز الله وجود ندارد خدا يكى است و شريكى ندارد و براستی كه حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله عبد و رسول خدا ميباشد كه حقیقت را از جانب خدای حق آورد و همانا كه بهشت و جهنم حقیقت هستند و قيامت خواهد آمد و هیچ شكى در آن نيست و خداوند هر كسى را كه در قبور باشد زنده خواهد كرد و همانا من براى سركشى و خود پسندی و تكبر و فساد كردن و ظلم نمودن خارج نشدم [قیام نكردم]. و به تحقیق كه من برای اصلاح و درست كردن [كارها] در میان امت جدم قیام كردم و می خواهم به نیكی سفارش و از بدی نهی كنم و مطابق سيره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب عليهم السّلام رفتار می نمایم. پس هر كس كه مرا به جهت اينكه حق ميگويم قبول كند همانا خداوند به حق سزاوارتر است و كسى كه دست رد بسينه من بگذارد من صبر می كنم تا خدا كه بهترين حكم‏كنندگان است بين من و آن قوم داورى نمايد. ای برادرم اين وصیت من است به تو. توفيق من جز با خدا نيست من بخدا توكل ميكنم و بسوى او توبه می نمايم.سپس امام عليه السّلام آن [وصیت نامه] را تا كرد و با انگشترش مهر نمود و به برادرش محمد داد. و او را ترك كرد (با او خداحافظی كرد) و در دل شب از مدينه خارج شد.»

انگیزه امام: قیام علیه ظلم و باطل و برپایی حکومت دینی .

برادر گرامی

امیدوارم روزی که با امام سر پل صراط روبرو می شوید ، از تفسیر به رای خود شرمنده نباشید!!!!

شعیب;993591 نوشت:

در میان امت جدم قیام كردم و می خواهم به نیكی سفارش و از بدی نهی كنم و مطابق سيره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب عليهم السّلام رفتار می نمایم. پس هر كس كه مرا به جهت اينكه حق ميگويم قبول كند همانا خداوند به حق سزاوارتر است و كسى كه دست رد بسينه من بگذارد من صبر می كنم تا خدا كه بهترين حكم‏كنندگان است بين من و آن قوم داورى نمايد.

امام هدف قیام خود را امر به معروف و نهی از منکر معرفی می کند!!!!

کجای این نامه هدف امام قیام به سیف و تشکیل حکومت بیان شده است؟؟؟؟؟؟؟؟؟

کسی که قیام به سیف می کند ، وقتی دست رد به سینه اش می زنند ، سکوت نمی کند !!!!!

کمی فکر کنید برادر !

اگر یزید اجازه خروج بدون بیعت به امام می داد و صلح می کرد(مانند امام حسن(ع)
هیچ جنگی صورت نمی گرفت!!!!!!

شعیب;993589 نوشت:

کافی است کسی زیارت نامه های اهلبیت (ع) و مخصوصا زیارت عاشورا بخواند تا ببیند چه تلاشی حضرات اهلبیت برای به دست گرفتن حکومت دینی کرده اند .

برادر گرامی ائمه برای هدایت مردم نیازی به حکومت نداشته اند که برای آن تلاش کنند!!!!

تمام تلاش ائمه هدایت مردم بوده

در دوران رحلت تا ظهور بدون حکومت

و در دوران ظهور با حکومت

شما هدف را گم کرده اید !!!

هدف رسیدن به حکومت نیست !

حکومت وسیله است !!!!

شعیب;993592 نوشت:

2- تجربه هشت سال دفاع مقدس نشان داد همین افرادی که شما نام بردید و آنها را غیر متخصص در امور نظامی خواندید آنچنان جانانه در مقابل دشمن با ایمان و اعتقاد و به کار گیری تجربه های مشورتی موفق بودند که ارتش تا دندان مسلح بعث را که سه روزه می خواست تا تهران بیاید را ظرف چند ماه متوقف کردند و تئوریسین های جنگ منطقه ای و فرا منطقه ای و مستشاران نظامی آمریکایی را به زانو در آوردند.

کسانی که ارتش تا دندان مسلح را متوقف کردند افرادی بودند که چند ده سال در ارتش شاه آموزش دیده بودند !!!

همین آقایان صیاد شیرازی و بابایی و دیگر افراد کسانی بودند که توسط همین مستشاران متخصص شده بودند !!!

نه آقای رفسنجانی که فقط در 3 روز چند ده هزار تلفات به خاطر دستور انجام عملیاتی که لو رفته بود به کشور وارد کرد!!!!

و عراقی ها از آن به کشتن حشرات با پشه کش یاد کردند!!!!!

در ضمن هدف امریکا فتح تهران نبود!

ایجاد جنگ فرسایش بین ایران و عراق بود

به همین دلیل هم به ایران اسلحه می فروخت (مک فارلین) و هم به عراق !!!!!

استاد شعیب
یکی از دوستان سکولار ما که مثلا کشور کانادا رو مثال می زد، فوکوس و بحثش روی بازه زمانی 8 ساله بود!
ایشون می گفتند اینکه یه رئیس جمهور با رای مردم سر کار بیاد و 8 سال مملکت رو پیش ببره و بعد تمام رگ و ریشه های سیاسیش قطع شه و دولت به دست فرد دیگری بیفته، باعث می شه زمان کافی برای دیکتاتوری و ... نداشته باشه!
و این جریان رو با بحث حاکمیت اسلامی غیر معصوم مقایسه می کردند که در اون یه رهبر می تونه در بازه زمانی چند ده ساله هم حکومت رو پیش ببره و با پستی بلندی های زندگی در این مدت طولانی می تونه به راه های باطل گرایش پیدا کنه!
بعد ایشون ازم خواستند که یه مثال از حاکمیت اسلامی غیر معصوم بزنم که یه رهبر اسلامی در دوران مدیدی، رهبری کنه و اتفاقا ازش به خوبی یاد بشه و اقداماتش مساوی بهبود روند حوزه مدیریتیشون در همه ابعاد و زمینه ها باشه! البته این دوستان خیلی معقتد به این نظام و انقلاب نیستند و نمی شه از این نظام مثال زد! بلکه از نظامهای گذشته باید برای اینها مثال زد. البته بنده امیر کبیر رو مثال زدم ولی مدت حکومت ایشون 3 - 4 سال بیشتر نبود و حتی با مطرح کردن نام امیرکبیر، ایشون فرمودند: اگر امیر کبیر هم 40-50 سال حکومت می کردند، احتمال خرابکاری و خراب شدنش در این دوره زمانی نسبتا بلند فراهم بود و نتیجه می گرفتند که به احتمال قوی حاکم غیر معصوم قطعا در طولانی مدت، خودشو گم می کنه!

شروحیل;993659 نوشت:
سلام و عرض ادب
چرا برادر گرامی
امام بر حق ، که از جانب خداوند نصب شده است ، در زمینه رهبری امت متخصص است

با سلام
یکی از مقدمات حکمت در نظر گرفتن قرائن حالیه مقامیه و مقالیه است.
برادر بزرگوار بحث ما در تشکیل حکومت در زمان غیبت است و اگر جمله مطلقی هم گفته می شود: " هیچ رهبری در جهان نمی تواند ادعا کند که..." مشخص است که زمان غیبت را می گوییم نه حکومت امام معصوم را!!
این رفتار غیر علمی است انشا الله متوجه باشید!!

شروحیل;993659 نوشت:
این که ما می خواهیم جای خالی او را به زور تفکرات عوام فریبانه پر کنیم ( به جای وظیفه صبر، که به ما توصیه شده )
باعث بوجود آمدن چنین جوی شده است !

اولا عرض کردیم که ادله تشکیل حکومت و نفی ادعای انجمن حجتیه در استدلال به ممنوعیت قیام قبل از قیام حجت در جای خود بحث شده است و بنده هم نکاتی را در طول بحث ارائه دادم(اگر در این زمینه می خواهید بحث کنید تاپیک جداگانه احداث بفرمایید تا مفصل بحث کنیم)
ثانیا: استدلال های قوی امام خمینی در کتاب گرانسنگ "ولایت فقیه" و مرحوم نراقی و اکثر اعاظم را درباره مشروعیت تشکیل حکومت در زمان غیبت را "تفکرات عوام فریبانه " می خوانید؟؟!!
این بسی جای تعجب و تاسف دارد.

شروحیل;993659 نوشت:
مردم باید در دوران غیبت بفهمند ، که هیچ رهبری نمی تواند جای خالی امام الهی را پر کند !!!!
چه خمینی باشد ، چه خامنه ای ، چه هر شخص دیگری ....

عدم آگاهی از مبانی ولایت فقیه و حکومت اسلامی موجب این سری از حرف ها می شود.
چه کسی خواسته که بگوید ولی فقیه جای معصوم را پر کرده است ؟؟!!( این تفکر عوام فریبی است )
ولی فقیه در عصر غیبت امام معصوم به نصب عام و از باب اضطرار (عدم وجود امام معصوم) متولی اجرای احکام دین خدا در میان مردم است ؛ "فللعوام ان یقلدوه" "اما الحوادث الواقعه فارجعوا الی روات احادیثنا"
این تفکر که بگوییم ولی فقیه جای امام معصوم را پر می کند به چه معناست؟؟ به این معنا که با وجود ولی فقیه دیگر نیازی به امام معصوم نداریم ؟؟؟ چه کسی چنین حرفی زده است.
اما اگر بگوییم در زمان غیبت بنا بر اضطرار و لزوم غیبت امام معصوم ، نباید احکام خدا تعطیل شود و باید آن اجکام حتی الامکان پابرجا بماند (به دلیل عقل و نقل) و اجرا شود چه کسی در نبود امام معصوم آن را اجرا کند ؟؟ بسیار واضح است کسی که به مبانی دین و فقه آل محمد آشنا تر و قدرت اجرا را داشته باشد که ما او را ولی فقیه می دانیم. (بسیار واضح است)

شروحیل;993659 نوشت:
برادر گرامی چه تقطیعی !!!!
این عین جمله کسی است که یک از ارکان اصلی انقلاب 57 بوده !!!!!

تقطیع همیشه این نیست که حرف را برش بزنید گاهی تقطیع از زمان و فضای صدور سخن ، خیانت در کلام یک فرد است ایشان جهت تاییدیه گرفتن از امام برای تشکیل حزب از امام این جملات را می گویند که با موافقت امام هم روبرو می شوندو حزب جمهوری اسلامی را تشکیل می دهند و خدمات بزرگی به اسلام و انقلاب می کنند
از این گذشته ، این حرف نظر شخصی یک نفر است و می تواند قابل نقد و مناقشه باشد چه این که ما معتقد هستیم فقه شیعه آنقدر پویا و گویا هست که می تواند ضمن تشکیل حکومت دینی اداره آن را هم به دست بگیرد و نیازی نیست ما دیپلمات درست کنیم فقیه ظرفیت اداره جامعه را دارد کما این که امام خمینی و شاگردان ایشان ثابت کردند که با همین فقه آل محمد می شود جامعه را اداره کرد و سالیان سال جلوی کل جهان مادی گرا ایستاد.
رکن انقلاب ولی فقیه است و مردمی که به او اقبلا کرده اند افرادی دیگر را رکن نخوانید.

شروحیل;993659 نوشت:
اشتباهاتی فاحشی که در اوایل انقلاب صورت گرفت و عزل و نصب و حذف هایی که انجام شد کاملا این واقعیت را تایید می کند که کسانی که انقلاب کردند آمادگی لازم برای اداره امور کشوری به این وسعت را نداشتند و اداره حوزه علمیه با اداره یک کشور تفاوت های فاحشی دارد!!!!!

متاسفانه شما از نظرات دوست و دشمن درباره انقلاب اسلامی و نهضت جهانی که امام به راه انداخت بی اطلاع هستید نمونه هایی از تاییدات خارجی ها بعضا دشمنان انقلاب را در پست های قبلی برایتان گذاشتم ای کاش آن را مطالعه می کردید که یک تنه نخواسته باشید به تحلیل نظام و انقلاب اسلامی بپردازید!!

لطفا ببینید بخوانید و با روانی آرام و بدون شبهه قضاوت کنید:
درباره نقش حضرت امام خمینی در احیای تفکر دینی در سطح جهانی، جامعه شناسان غربی علی رغم برخوردهای مشحون از کتمان و محافظه کاری معاندانه، اعترافاتی دارند که گزیده هایی از این اعترافات را نقل می کنیم. به عنوان مثال تایمز لندن در توصیف حضرت امام(ره) می‌نویسد: «امام خمینی مردی بود که توده‌ها را با کلام خود مسحور کرد‌، وی به زبان مردم عادی سخن می‌گفت و به طرفدارای فقیر ومحروم خود اعتماد به نفس می‌بخشید‌، این احساس آن‌ها را قادر ساخت تاهر کسی را که سر راهشان بایستد از بین ببرند وی به مردم نشان داد که حتی می‌تو‌ان در برابر قدرت‌‌‌‌‌هایی مثل آمریکا ایستاد و نهراسید.» از دیدگاه هفته نامه آبزرور، «امام خمینى مردى هم پاى پیامبران کهن است که دنیا را به پیروى از اصول دینى دعوت کرد. پیام وى براى مردم جهان خلوص عقیده و پیروى از سادگى در مقابل پیچیدگى و آلودگى هاى غرب بود، و این رمز موفقیت وى و احساس افتخار پیروان اوست.» از دیدگاه شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی نیز: «آنچه در ایران در سال 1979 رخ داد نه تنها برای ایرانیان بلکه برای تمام ادیان جهانی نقطه عطفی بود نقطه عطفی که از بازگشت میلیون‌ها نفر در سراسر دینا به اصول‌گرایی مذهبی خبر می‌دهد» به گفته این شبکه «در سراسر جهان پیروان دیگر ادیان مانند مسیحیت یهودیت و هندو نیز به اصول گرایی مذهبی روی آوردند؛ حتی در ترکیه نیز که هفتاد سال قبل با مذهب وارد جنگ شده بود روند بازگشت به اصول اسلامی سرعت گرفته است».روزنامه هرالد تریبون هم درباره امام خمینی (ره) می‌نویسد: «آیت الله خمینی یک انقلابی خستگی‌ناپذیر بود که تا آخرین لحظه حیات به آرزوی خود برای پی‌‌ریزی یک جامعه اسلامی و حکومت اسلامی در ایران وفادار ماند. آیت الله خمینی در آنچه برای سرزمین باستانی‌اش می‌خواست لحظه‌ای درنگ نکرد. وی خود را مأمور می‌دانست که می‌باید ایران را از آنچه فساد و انحطاط غرب می‌‌دید پاک کند و خلوص اسلامی را به ملت بازگرداند.»هنری کسینجر ، مشاور رئیس جمهوری آمریکا در دهه 70 اعتراف می‌کند: «آیت الله خمینی غرب را با بحران جدی برنامه‌ریزی مواجه کرد‌، تصمیمات او آن چنان رعد آسا بود که مجال هر نوع تفکر و برنامه‌‌ریزی را از سیاست‌مداران و نظریه‌پردازان سیاسی می‌گرفت. هیچ کس نمی‌توانست تصمیمات او را از پیش حدس بزند‌، او با معیار‌‌‌‌های دیگری غیر از معیار‌‌‌‌های شناخته شده دردنیا سخن می‌گفت وعمل می‌کرد‌، گویی از جای دیگر الهام می‌گرفت‌، دشمنی آیت الله خمینی با غرب بر گرفته ازتعالیم الهی او بود اودر دشمنی خود نیز خلوص نیت داشت. »
میشِل فوکو فیلسوف فرانسوی؛
میشل فوکو از نظریه پردازان پست مدرنیزم در بحبوحه انقلاب اسلامی به ایران سفر کرد و انفلاب را از نزدیک دید. پُل-میشِل فوکو فیلسوف فرانسوی فرزند «آن مالاپار» و جراح متمول «پل فوکو» است و در ناحیه سنت موار پوآیته فرانسه به دنیا آمد. بعدها اسم خود را به میشل فوکو تغییرداد. فوکو بعد از اخذ درجه دکترا در سال 1964 استاد فلسفه دانشگاه کلرمون در فرانسه شد. فوکو به سرعت در حوزه روشنفکری فرانسه شهرت یافت و دیری نگذشت که نفوذی جهانی پیدا کرد. وی چشم‌اندازهای نوینی در فلسفه، تاریخ، جامعه‌شناسی و علوم سیاسی گشود. وقتی در ماه مه 1978، «ریزولی»، ناشر معتبر ایتالیایی و سهام‌دار عمدة روزنامه «کوریره لاسرا» از «میشل فوکو» (19841926) خواست تا دیدگاه‌هایش در مورد مسایل جهان را به طور مرتب برای چاپ در روزنامه در اختیار وی بگذارد، کمتر کسی فکر می‌کرد که اولین مجموعه از این گزارش‌ها به قلم خود «فوکو» به ایران و مسایل انقلاب آن اختصاص یابد.
وی بر خلاف نظریه پردازان مارکسیست عقیده داشت جز باورهای دینی هیچ عامل دیگری قدت بسیج این چنین توده ها را ندارد بلکه این مذهب تشیع است که با تکیه بر موضع انتفادی خود توانسته این چنین بسیج سیاسی به راه اندازد. وی در شکل گیری انقلاب اسلامی ایران به نقش بی‌بدیل و محوری حضرت امام اشاره و بیان می‌کند: «شخصیت آیت‌الله خمینی پهلو به افسانه میزند زیرا هیچ رئیس دولتی و هیچ رهبر سیاسی حتی با حمایت تمام رسانه های دنیا نمی تواند ادعا کند که با مردمش چنین پیوند عاطفی عمیقی دارد»

میشل فوکو: ایرانی‌ها از خلال انقلاب در جستجوی ایجاد تحول در شخصیت خویش بودند
و انقلاب اسلامی ایران برای معنویت‌گرایی است
به نظر فوکو، روح انقلاب اسلامی در این حقیت یافت می‌شود که ایرانی‌ها از خلال انقلاب در جستجوی ایجاد تحول در شخصیت خویش بودند. فوکو قلب تحلیل خود را از انقلاب اسلامی ایران در معنویت گرائی سیاسی بیان میکند.
*پروفسور کلاوس کینتسلر، استاد دانشگاه آوگسبورگ
پروفسور کلاوس کینتسلر، استاد کرسی اصول الهیات در دانشگاه آوگسبورگ و مؤلف آثاری مهم از جمله کتب «قیامت » (1976)، «اسطوره و ایمان» (1985)، «فلسفه دین» (1988)، «بنیادگرایی نوین» (1990) و کتاب «بنیادگرایی دینی » (1996)، در صفحه 11 کتاب «بنیادگرایی دینی» خود می نویسد: «از سال‌های دهه هفتاد، اصطلاح «بنیادگرایی» بر جریان‌هایی که احیاگر حیات اسلامی نامیده می شوند، اطلاق شد. در این رابطه، بیش از همه، افکار همگانی معطوف به ایران انقلابی تحت رهبری (امام) خمینی می‌شود که این نهضت پس از ایران، بسیاری از کشورهای اسلامی را در نوردید. این رنسانس اسلامی در نهایت برای همگان و بیش از همه، برای جهان غرب شگفت انگیز و غافلگیرانه بوده، زیرا در غرب تا آن زمان تصور می شد که در نتیجه تجاوزات واقعا «بیرحمانه قدرتهای استعماری و امپریالیستی به کشورهای اسلامی و عربی در سده 19 میلادی، آیین اسلام دستخوش لیبرالیسم وتعصب شده است...»
استاد دانشگاه آوگسبورگ: از سال‌های دهه هفتاد، اصطلاح «بنیادگرایی» بر جریان‌هایی که احیاگر
.حیات اسلامی نامیده می‌شوند، اطلاق شد
.در این رابطه، بیش از همه، افکار همگانی معطوف به ایران انقلابی تحت رهبری (امام) خمینی می‌شود
وی سپس می افزاید: «مفهوم بنیادگرایی با فعال شدن نیروی سیاسی آیین اسلام در کشور شیعی ایران (امام) خمینی، معنی و سنخیت جدیدی یافت که مشخصه آن، سیاسی شدن دین اسلام است. گروههایی از اهل تسنن نیز در سودان، پاکستان و بسیاری از کشورهای اسلامی از همین نوع بنیادگرا هستند. هدف این گونه بنیادگرایی، استقرار یک حکومت دینی (دولت الهی) بر روی زمین است که در حال حاضر به شکل احیای شریعت اسلامی بروز کرده و پایبندی و انقیاد دقیق این سنخ بنیادگرایی به تعالیم قرآنی که از الزامات آن است، در بسیاری از کشورهای اسلامی منجر به طرد سرسختانه کلیه انواع نفوذ عقلگرایانه و لیبرالی غربی شده است.»
* پروفسور برنارد لوئیس، سرشناس‌ترین یهودی تبار آمریکایی؛
پروفسور برنارد لوئیس، سرشناسترین خاورشناس یهودی تبار آمریکایی که آثارش تاکنون بر23 زبان ترجمه شده است، در صفحه 214 کتاب «نفس الله، جهان اسلام و غرب: نبرد فرهنگ‌ها؟» - می‌نویسد: «در سال‌های آغازین بر پایی جمهوری اسلامی، آیین اسلام، اساس اعلام شده هویت و وفاداری بود. هدف سیاست خارجی و همچنین سیاست دولت را به صورت کلی، تجدید حیات اسلام، تثبیت مجدد قدرت و عظمت اسلامی به وسیله توسعه دامنه انقلاب اسلامی و احیای اعتقاد و حقوق اسلامی، تشکیل می‌داد. آمریکا به عنوان قدرتی که شاه و مزدورانش را حمایت و در امور داخلی ایران مداخله می کرد و مهمتر از آن، رهبری دشمن قدیم، غرب را به عهده داشت، نخستین و بزرگترین دشمن این برنامه می‌دانست ».
سرشناس‌ترین یهودی‌تبار آمریکایی: در سال‌های آغازین بر پایی جمهوری اسلامی، آیین اسلام، اساس اعلام شده هویت و وفاداری بود
هدف سیاست خارجی و همچنین سیاست دولت را به صورت کلی، تجدید حیات اسلام، تثبیت مجدد قدرت و عظمت اسلامی
به وسیله توسعه دامنه انقلاب اسلامی و احیای اعتقاد و حقوق اسلامی، تشکیل می‌داد
وی در ادامه، ضمن توضیحاتی که درباره صفت «شیطان بزرگ » برای آمریکا که از طرف امام راحل (ره) داده شد، می نویسد: « (امام) خمینی از موضع گیری‌های دشمنانه ابر قدرت آمریکایی نمی هراسید، ولی از آن چیزی که از ناحیه آمریکا هراس داشت، گمراه کنندگی و فریبندگی شیوه زندگی آمریکایی بود. خطر گمراهی غربی که در ایران غربزدگی خوانده می‌شود، از مدت‌ها قبل یکی از مورد توجه ترین موضوعات مورد بحث نویسندگان ایرانی شده است ».
پروفسور برنارد لوئیس در صفحه 177 همین کتاب خود، ضمن مقایسه موفقیت‌های جنبش‌های نوین نهضت احیای تفکر دینی در کشورهای اسلامی می نویسد: «افراطیون مصری صرفا موفق شدند حاکم خود را نابود کنند، اما رژیم مصر نجات یافت و سیاست خویش را ادامه می دهد، اما افراطیون ایرانی موفقیت بیشتر را از آن خود کردند، رژیم را نابود ساختند و در کشور خود چنان انقلاب فراگیری را به پیروزی رساندند که شهرت آن سر تا سر جهان اسلام را فرا گرفت».

چرا این ها را نمی بینیم و باز می خواهیم حرف خود را تکرار کنیم!!!

هیئت محققان و نویسندگان انجمن تحقیقاتی خدمات ارتشی وزارت دفاع ملی اتریش در کتابی با عنوان «نیروهای ارتشی در کشورهای خاور نزدیک و شمال آفریقا» در سال 1995 (15) در صفحات 283 - 282، می نویسند: «همزمان با سقوط رژیم شاه و آغاز حکومت (امام) خمینی در ایران، یک تجدید حیات اسلامی در پیمانه وسیع و غیر قابل انتظاری آغاز شد که طی مدت زمان کوتاهی، تاثیرات بسیار مهم سیاسی و فرهنگی خویش را بر سر تا سر جهان اسلام به نحوی وارد کرد که هرگز قابل پیش بینی نبود. بدون تردید، این نهضت تجدید حیات اسلامی چنان با شخصیت (امام) خمینی گره خورد که (امام) خمینی به عنوان سمبل و مظهر «بیداری اسلامی » شناخته شدند. همزمان با طلوع سیاسی (امام) خمینی، دین اسلام به عنوان مهمترین نیروی موجد انگیزه برای رویدادهای سیاسی شد».
* پروفسور اودو اشتاین باخ مدیر انستیتوی خاورشناسان آلمان؛
پروفسور اودو اشتاین باخ (Prof.Dr.Udo Steinbach) ، مدیر انستیتوی خاورشناسان آلمان (هامبورگ) و یکی از دو مؤلف کتاب «اسلام در دوران معاصر»، طی مصاحبه ای با شماره 24 هفته نامه «دی سایت » (Die Zeit) مورخ 9 ژوئن 1989 اظهار داشت: «(امام) خمینی همان شخصیتی بود که برای نخستین بار اصول گرایش به بنیادهای اسلامی را در شکل یک دولت اسلامی، دولت جمهوری اسلامی ایران، تحقق بخشید و (امام) خمینی همان شخصیتی بود که نیروهای اصولگرا را بوسیله یک انقلاب اسلامی علیه رژیم نیرومند طرفدار غرب، یعنی رژیم شاه، بسیج کرد».
* کلاوس برینگ از نویسندگان برجسته؛
کلاوس برینگ (Klaus Bering) ، از نویسندگان برجسته مسائل اسلامی روزنامه «سالزبورگر نخریشتن » (Salzburger nachrichten) در شماره 8 آوریل 1994 در تحلیلی که به مناسبت پیروزی حزب رفاه اسلامی ترکیه در انتخابات آن زمان شهرداریهای ترکیه تحت عنوان «سرمشق (امام) خمینی اسلام گرایان را در سرتا سر گیتی به حرکت در آورده است »، نوشت: «نه تنها کلیه محرومان جوامع اسلامی شنوندگان پر و پا قرص مبلغان بازگشت به تعالیم قرآن و شریعت اسلامی هستند، بلکه بسیاری از عقلا و نخبگان نیز از بازگشت به ارزشهای اصلی اسلامی جانبداری می کنند و مخالفت با شیوه زندگی نوع غربی را یک راه رهایی از قیمومیت سیاسی و تکنیکی غرب و راه سرنگونی رژیم‌های ظالم خویش می دانند. آنان به دولت اسلامی که در سال 1979 توسط آیت الله خمینی در ایران مستقر شد، اقتدا می کنند، در واقع، گرچه اکثریت سنی ها حاکمیت اسلامی نوع شیعی ایران را رد می کنند، با این وجود، مساعی (امام) خمینی و جانشینانش که می کوشند کشور خویش را به استقلال سیاسی و اقتصادی برسانند، می ستایند. (امام) خمینی از نظر بسیاری از مسلمانان، آخرین شخصیت از سلسله آموزگاران و داعیان بازگشت به خود آگاهی اسلامی در عصر جدید است ».

* پروفسور لودویگ هاگه من استاد دانشگاه ورتسبورگ آلمان؛


پروفسور لودویگ هاگه من (Prof.Dr.Ludwig Hagemann) ، استاد کرسی «الهیات عملی » در دانشگاه ورتسبورگ آلمان، طی مقاله ای که تحت عنوان «بین دیانت و سیاست، اصولگرایی اسلامی در حال پیشتازی » در شماره 21 ژانویه 1992 روزنامه کثیر الانتشار سویسی نویه زوریخر تسایتونگ (neue Zدrch Zeitung) نوشته است. از تحلیل تاریخی روند تکاملی نهضت‌های اسلامی قرن 19 و اوایل صده بیستم، سه اصل احیای تفکر اسلامی را چنین بر می‌شمارد:
1- اسلام باید بار دیگر به صورت وحدت دیانت و سیاست مطرح شود.
2- اسلام باید بار دیگر بدون استثنا کلیه بخش حیات انسانی را در برگیرد.
3- حکومت دینی اسلامی باید بار دیگر عنصر تعیین کننده شکل دولت باشد.
وی سپس تاکید می‌کند: «ایجاد نظامی به نام جمهوری اسلامی که توسط آیت الله خمینی در ایران عملی شد، برای تحقق این آرمان، یگانه مثال برازنده و روشن است. رهبران انقلاب اسلامی در ایران علی رغم اینکه شیعه هستند و شیعیان صرفا درصد جمعیت جهانی مسلمانان را تشکیل می دهند، هیچ‌گاه جای تردید باقی نگذاشته اند که انقلاب آنان نه یک انقلاب شیعی و نه یک انقلاب ایرانی است، بلکه یک انقلاب وحدت بخش امت اسلامی (پان اسلامیستی) است. اصولگرایی اسلامی، اعم از نوع شیعی و سنی آن، به طور کلی یک حرکت وحدت اسلامی است ».
استاد دانشگاه ورتسبورگ آلمان: رهبران انقلاب اسلامی در ایران علی رغم اینکه شیعه هستند
و شیعیان صرفا درصد جمعیت جهانی مسلمانان را تشکیل می دهند، هیچ‌گاه جای تردید باقی نگذاشته‌اند
که انقلاب آنان نه یک انقلاب شیعی و نه یک انقلاب ایرانی است، بلکه یک انقلاب وحدت بخش امت اسلامی است
پروفسور آندریا مایر اسلام شناس و متخصص الهیات مسیحی؛
پروفسور آندریا مایر (Prof.r.Andrea Meier) ، اسلام شناس و متخصص الهیات مسیحی و مؤلف کتاب جالب «ماموریت سیاسی اسلام » در صفحه 299 این کتاب می‌نویسد: «با استقرار جمهوری اسلامی ایران که نتیجه انقلاب اسلامی است، ماموریت سیاسی اسلام به نحوی نهادینه شد که تاکنون بی نظیر بوده است. برای نخستین بار، یک نظام سیاسی برخاسته از اسلامگرایی به شیوه انقلابی جایگزین یک رژیم غیر دینی (سکولار) غرب‌گرا شد. این تحول در نگاه بسیاری از مسلمانان، یک پیروزی علیه تفوق طلبی قدرت استعماری و بعد از استعماری بود. غرض از این قدرت برتری طلب غربی، ابر قدرت آمریکا است. از این رو، انقلاب اسلامی در ایران برای مسلمانان سر تا سر جهان، الگویی جهت تحقق کامل «دولت آرمانی اسلام گرا» شد.»
پرفسور آندریامایر استاد متخصص الهیات مسیحی:این تحول در نگاه بسیاری از مسلمانان، یک پیروزی علیه تفوق طلبی قدرت استعماری
و بعد از استعماری بود. غرض از این قدرت برتری طلب غربی، ابر قدرت آمریکا است
از این رو، انقلاب اسلامی در ایران برای مسلمانان سر تا سر جهان
الگویی جهت تحقق کامل «دولت آرمانی اسلام گرا» شد
* آرنولد هوتینگر سوئیسی؛
آرنولد هوتینگر (Arnold Hottinger) سوئیسی روزنامه نگار و محقق مسائل خاورمیانه، در مقاله ای که تحت عنوان «اصولگرایی، احیای شریعت به عنوان ابزار قدرت » در شماره 382 مورخ دسامبر1987 نشریه داخلی «جامعه خدمات صلح مسیحی » که در برن سوئیس منتشر شده است، می نویسد: «بخش کلی بنیادگرایان اسلامی، همچنین (امام) خمینی و پیروانش در ایران، در موضع معادله ساده اسلام مساوی قانون شریعت اسلامی، حرکت می کنند و دکتر کریستیان یگگر (Dr.Christian J.Jggi) ، معاون پژوهشی انستیتوی علوم دینی دانشگاه فرایبورگ، در کتاب خود تحت عنوان «بنیادگرایی اسلامی » چاپ زوریخ در سال 1991 تاکید می کند که این مجموعه قوانین (قوانین شریعت) که تا سده دهم میلادی از طرف علما گردآوری شد، برای کلیه مسائل حیاتی، دستوراتی روشن و صریح ارائه می کند».
این خاورشناس معاصر سوئیسی بعد از نقل چند جمله ای از آخر فراز (ف) وصیتنامه سیاسی - الهی حضرت امام راحل که وصیت به مسلمانان و مستضعفان جهان است ( چون وی متن اصلی وصیتنامه را در اختیار نداشته است، لذا از روزنامه سوئیسی «تا گس انتسایگر (Tages - Anzeiger) شماره 2/8/1989 اقتباس نموده است)، می نویسد: «در اینکه جمهوری اسلامی ایران قدرت آشکار مسلمانان در تقریبا کلیه کشورهای خاورمیانه می باشد، هیچ کس تردیدی به خود راه نمی دهد، اما قابل یادآوری است که اصولگرایی اسلامی لااقل سابقه یک صد ساله دارد که تحولات نوین، نتیجه جدیدترین روند تاریخی را نشان می دهد، البته تحقق بینش اسلامی در جامعه به وسیله اصولگرایانی که پیرامون آیت الله خمینی گرد آمدند، به پیمانه وسیعی جلو برده شد. در چهارچوب شناخت اسلامی از دین و جامعه، جدایی بین نظام الهی و دنیوی و بسیار بیشتر از آن، جدایی بین بخشهای شخصی و اجتماعی زندگی، مشخص گردید».
* دکتر آندری گیریر اسلام شناس و عرب شناس؛
دکتر آندری گیریر (Dr.Andr Grber) ، اسلام شناس و عرب شناس که از سال 1991 ریاست یک پروژه تحقیقاتی را در امان اردن به عهده دارد، در کتاب بسیار جالب خود تحت عنوان «اسلام، زیر بنای مالی و توسعه اقتصادی » (این کتاب در سلسله متون دانشگاهی برای دانشگاههای اروپایی در سال 1992 منتشر شده است) درباره احیای حیات اسلامی و جغرافیای نفوذ آن می نویسد: «تجدید حیات اسلامی پدیده ای فرا ملی و فرا کشوری است که تعداد زیادی از کشورها با جغرافیای عربی - اسلامی را بدون توجه به وسعت یا محیطهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آنان در برگرفته است. این نهضت صرفا «محدود به کشورهای جهان عرب، کشورهای آسیایی و آفریقایی که در ترکیب جمعیتهای خویش دارای اکثریت مسلمانان هستند، نمی شود، بلکه کشورهایی را نیز در برگرفته است که در آنها مسلمانان در اقلیت می باشند، مانند کشورهای هند، چین، فیلیپین و اتحاد شوروی سابق. فراتر از آنچه گفته شد، تجدید حیات اسلام پدیده ای است که صرفا «گروه‌های ویژه اجتماعی و اقتصادی را در برنمی گیرد، بلکه بیشتر اقشار را تحت نفوذ و تاثیر خود قرار داده است. این در حالی است که گروههای ذیربط این جوامع که اصولا در پایینترین پله نردبان طبقات اجتماعی قرار دارند - از جمله دوره گردهای بی خانمان و اهل حرفه پایین شهری که در این طبقه اکثریت دارند - نهضت تجدید حیات اسلامی را صمیمانه تایید می کنند».
* دکتر گوتفرید شایبر ، معاون انستیتوى اصول الهیات مسیحى؛
دکتر گوتفرید شایبر ، معاون انستیتوى اصول الهیات مسیحى، در کتاب خود تحت عنوان «پاسخ صریح » (1984) مى نویسد: «آنچه ناظران امروزى اوضاع در ایران را کاملا شگفت زده مى کند، وفادارى بلاقید و شرطى است که ملت در قبال آیت الله ابراز مى نماید. البته این واقعیت بدون یک استدلال و برهان کلامى براى چنین حاکمیتى قابل توجیه نیست. جالب است گفته شود که در این نقطه، بنیادگرایى یا به اعتبار مفهوم متعارف کنونى، بنیادگرایى نیست; زیرا در عرف امروزى، بنیادگرایى معنى پذیرش بى چون و چراى ساختار فکرى ناسازگار با زمان را مى دهد، در حالى که (امام) خمینى انتقال یک الگوى فکرى موجود را با عنایت به اوضاع زمان و سنجش با معیارهاى کلامى اسلام انجام داده است »

از این موارد زیاد است ببینید و بخوانید و بدانید که امام با مدیریت و کادر حوزوی خود چه تحولی در دنیا ایجاد کرد و دوست و دشمن او را می ستایند.


«جان. ال. سپوزتيو» می‌گويد: «دوست و دشمن متفق‌اند كه انقلاب ايران، تأثير بسزايی‌ بر جهان اسلام و غرب داشته است».
پروفسور حميد مولانا می‌گويد: «به عقيده من هيچ صدايی‌ در قرن بيستم مثل صدای‌ امام خمینی(رحمه‌الله‌علیه) جهان را به لرزه در نياورد ... و طلسم سكوت را در مقابل طاغوت و ظلم شكست، كه اگر اين طلسم نشكسته بود امروز شوروی‌ زنده بود».

شروحیل;993659 نوشت:
آقای خمینی آنقدر با انتصابات و اقدامات تخصصی بنی صدر مخالفت کردند ،
تا ایشون از انقلاب فاصله گرفت و شد ان چه نباید می شد !!!
آقای خمینی چقدر در مدیریت کشور تخصص داشتند ، که در این امور مداخله می کردن؟
به طور مثال اجبار به ترفیع درجه شیرازی و شکست سخت ایشون در کردستان و درخواست استفاده از ناپالم!
(تخصص ایشون توپخونه بود و فقط به خاطر همفکری با گروه حاکم به این درجه رسیدن)

این سخن ها بعد از گذشت تاریخ و روشن شدن حقایق به یک طنز بیشتر شباهت دارد تا به روشنگری

شروحیل;993659 نوشت:
برادر گرامی

امیدوارم روزی که با امام سر پل صراط روبرو می شوید ، از تفسیر به رای خود شرمنده نباشید!!!!


مطلب گویاست منطق کسانی که حق را نمی خواهند قبول کنند به ترساندن و ارعاب است. یا به مشت و لگد یا به ترس از پل صراط و جهنم!!
حرفی دارید بزنید چرا به پل صراط احاله می دهید.

آیا بنده به جز کلام امام حسین(ع) را نقل کردم؟؟

شروحیل;993659 نوشت:
امام هدف قیام خود را امر به معروف و نهی از منکر معرفی می کند!!!!
کجای این نامه هدف امام قیام به سیف و تشکیل حکومت بیان شده است؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کسی که قیام به سیف می کند ، وقتی دست رد به سینه اش می زنند ، سکوت نمی کند !!!!!

مراتب امر به معروف و نهی از منکر را بر شمرید؟؟
روشن است امر به معروف از روی گردانی از معصیت کار شرو می شود تا نهی زبانی و نهی عملی و گرفتن و بستن و کشتن. آیا غیر از این است؟؟
آیا امام حسین می خواست برود یزید را نصیحت کند که دست از سگ بازی و یوز بازی بردار و قمار نکن و شراب نخور؟؟؟!!

خیلی عجیب است که گاهی انسان برای به کرسی نشاندن مطلب نا درستش تا کجا ها پیش می رود؟؟

آیا " خروج برای اصلاح جد گرامی شان" (خرجت لطلب اصلاح امت جدی) جز با قیام به سیف سازگار است آیا امام حسین می خواست یک فرد (یزید) را امر به معروف کند و یا می خواست یک امت را اصلاح کند ؟؟
چرا کلام امام را تحریف می کنید؟ بحث بحث خروج است بحث قیام است .

[h=4][=Arial Narrow]آن حضرت در مقام ديگرى فرموده است:«أَللّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ ما كانَ مِنّا تَنافُسًا فى سِلْطان وَلاَاِلْتماسًا مَنْ فُضُولِ الْحُطامِ وَلكِنَّ لِنَرُدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دينِكَ وَنَظْهِرَ الاِْصْلاحَ فى بِلادِكَ وَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مَنْ عِبادِكَ ويُعْمَلَ بِفَرائِضِكَ وَسُنَنِكَ وَأَحْكامِكَ.»«بار خدايا! تو مىدانى كه آنچه از ما اظهار شده براى رقابت در قدرت و دستيابى به كالاى دنيا نبوده، بلكه هدف ما اين است كه نشانه هاى دينت را به جاى خود برگردانيم و بلادت را اصلاح نماييم، تا ستمديدگان از بندگانت امنيّت يابند و به واجبات و سنّتها و دستورهاى دينت عمل شود.»در اين سخن هم چند نكته قابل توجّه است:1 ـ برگرداندن نشانه و علائم دين به جاى اصلى خود،2 ـ اصلاحات در همه شهرها،3 ـ ايجاد امنيّت براى مردم،4 ـ فراهم ساختن زمينه عمل به واجبات و مستحبّات و احكام الهى.
[/h]آیا این ها جز به قیام به سیف محقق می شود؟؟

اما حتی در برخورد با دشمن هدف خود را رهبری بر جامعه مسلمین اعلام می کند :

[h=4][=Arial Narrow]در برخورد با سپاه حرّ بن يزيد رياحى فرمود:«أَيُّهَا النّاسُ فَإِنَّكُمْ إِنْ تَتَّقُوااللهَ وَتَعْرِفُوا الْحَقَّ لاَِهْلِهِ يَكُنْ أَرْضى للهِ وَنَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ مُحَمَّد(صلى الله عليه وآله وسلم) أَوْلى بِوِلايَةِ هذا الاَْمْرِ مِنْ هؤُلاءِ الْمُدَّعينَ ما لَيْسَ لَهُمْ وَالسّائرينَ بِالْجَوْرِ وَالْعُدْوانِ.»«اى مردم اگر شما از خدا بترسيد و حقّ را براى اهلش بشناسيد، اين كار بهتر موجب خشنودى خداوند خواهد بود.
و ما اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، به ولايت و رهبرى، از اين مدّعيانِ نالايق و عاملان جور و تجاوز، شايسته تريم .»
[/h][h=4][=Arial Narrow]و نيز در مقام ديگر فرمود:«إِنّا أَحَقُّ بِذلِكَ الْحَقِّ الْمُسْتَحَقِّ عَلَيْنا مِمَّنْ تَوَلاّهُ.»«ما اهل بيت به حكومت و زمامدارى ـ نسبت به كسانى كه آن را تصرّف كرده اند ـ سزاوارتريم.»از اين دو بخش از سخن امام(عليه السلام) نيز به وضوح استفاده مىشود كه آن حضرت خود را شايسته رهبرى و زمامدارى بر مردم مىداند، نه يزيد فاسد و دستگاه جائر او را.
بنابراين، هدف امام حسين(عليه السلام) در اين قيام ، تحقّقِ كاملِ حقّ بوده است.
امورى كه آن حضرت به عنوان فلسفه قيامش به آنها اشاره مىكند، از قبيل: اصلاح امّت، امر به معروف و نهى از منكر، تحقّق سيره پيامبر و على، برگرداندن علائم و نشانه هاى دين به جاى خود، اصلاحات در شهرها، امنيّت اجتماعى، فراهم ساختن زمينه اجراى احكام، همه و همه اين امور، زمانى قابل تحقّق و اجراست كه ولايت و حكومت در مجرا و مسير اصلىاش قرار گيرد و به دست امام(عليه السلام)بيفتد; لذا فرمود: «ما اهل بيت شايسته اين مقاميم نه متصرّفانِ متجاوز و جائر».
پس هدف نهايى آن حضرت، تشكيل حكومت اسلامى بر اساس سيره پيامبر و على بوده است; كه در پرتو آن، احكام الهى اجرا مىشود و نشانه هاى دين آشكار و شهرها اصلاح و امنيّت پابرجا و امر به معروف و نهى از منكر انجام، و سيره و سنّت پيامبر و على متحقّق، و در نتيجه كار امّت اصلاح مى گردد.
[/h]
آیا زیارت نامه امام حسین را نمی خوانید:
وَاَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ وَنَصَحْتَ وَوَفَیْتَ وَاَوْفَیْتَ * وَجاهَدْتَ فی سَبیلِ اللّهِ وَمَضَیْتَ لِلَّذی کُنْتَ عَلَیْهِ شَهیداً وَمُسْتَشْهَداً وَشاهِداً وَمَشْهُوداً

امام حسین در راه خدا جهاد کرد و شهید شد چرا انکار می کنید؟؟


این قدر این مطلب "امام برای تشکیل حکومت به طرف کوفه حرکت کردند " واضح و روشن است که انکار ان آن انکار بدیهیات است.

لطفا بدیهیات را انکار نکنید (و اگر سعی در انکار دارید تاپیک جداگانه برای آن باز کنید که ادامه بحث خروج از موضوع است)

شروحیل;993659 نوشت:
کسی که قیام به سیف می کند ، وقتی دست رد به سینه اش می زنند ، سکوت نمی کند !!!!!

بردار محترم، دست رد زدن گاهی کنار گذاشتن است که صبر بر ا« خانه نشینی است و گاهی دست رد گذاشتن به لشکر کشی و کشتن ولی خداست که صبر بر آن همان است که امام در آخرین لحظات عمر خود آن را بیان فرمودند : «صبراً على قضائك يا رب لا اله سواك يا غياث المستغيثين‏(2) مالى رب سواك و لا معبود غيرك صبراً على حكمك يا غياث من لا غياث له يا دائماً لا نفاذله، يا محيى الموتى، يا قائماً على كل نفس بما كسبت، احكم بينى و بينهم و انت خيرا الحاكمين.»

و قرینه این سخن ادامه فرمایش امام حسین (ع) است که فرمود: حتّي يقضي الله بيني و بين القوم بالحق، و هو خير الحاكمين. یعنی اگر شهید هم شدم خدا در روز قیامت بین من و این افراد قضاوت خواهد کرد.

شروحیل;993659 نوشت:
اگر یزید اجازه خروج بدون بیعت به امام می داد و صلح می کرد(مانند امام حسن(ع) )،
هیچ جنگی صورت نمی گرفت!!!!!!

اولا : امام حسین هیچ وقت صلح و بیعت با یزید را قبول نکرد و به خاطر همین شهید شد : "ومثلی لا یبایع مثله"
حتی اگر یزید قبول می کرد که امام حسین (ع) بیعت کند هرگز امام حسین آن را قبول نمی کرد.
آری اگر عوامل یزید می گذاشتند که امام حسین بدون بیعت از سرزمین کربلا خارج شود امام این کار را می کردند چرا که عقل حکم می کند که انسان خود را به مهلکه نیاندازد.
آنچه این توهم را برای شما پیش آورده این است که گمان می کنید امام حسین آمده بود که کشته شود !! هرگز . با این که امام حسین (ع) می دانست که کشته می شود امام هدف غایی او کشته شدن نبود بلکه تشکیل حکومت بود. حرکت او برای اصلاح امت جدش نیاز به تشکیل حکومت داشت. او بر حسب عوامل طبیعی و عادی مانند هر فرمانده کار بلدی قبل از حرکت خود به کوفه سفیر فرستاد و با تایید سفیر خود حرکتش را شروع کرد.
طبیعی است این فرمانده با تدبیر اگر اجازه می یافت که از کربلا برگردد و لشکرش را سامان دهد و عهدنامه هایش را محکم کند این کار را می کرد. چرا گمان می کنید که امام رفت که شهید بشود؟؟ آری می دانست که شهید می شود و با همین علم هم رفت اما بر اساس یک تدبیر بر خواسته از علم ظاهری که مکلف به آن بود حرکت کرد.
امام حسین از مدینه برای تشکیل حکومت خارج شد و وقتی در مهلکه کربلا گرفتار آمد مخیر شد بین بیعت و جنگ و در راستای همان قیام خود جنگ را برگزید.

شروحیل;993659 نوشت:
برادر گرامی ائمه برای هدایت مردم نیازی به حکومت نداشته اند که برای آن تلاش کنند!!!!
تمام تلاش ائمه هدایت مردم بوده
در دوران رحلت تا ظهور بدون حکومت
و در دوران ظهور با حکومت
شما هدف را گم کرده اید !!!
هدف رسیدن به حکومت نیست !
حکومت وسیله است !!!!

جواب این ها قبلا گذشت.
با تکرار مدعا نمی توانید چیزی را به اثبات برسانید.

شروحیل;993659 نوشت:
کسانی که ارتش تا دندان مسلح را متوقف کردند افرادی بودند که چند ده سال در ارتش شاه آموزش دیده بودند !!!

خوب است دیگر.
ما می خواستیم ثابت کنیم که امام خمینی از متخصصین با تقوا استفاده می کرده است که الحمد لله شما توضیح هم فرمودید.

شروحیل;993659 نوشت:
به همین دلیل هم به ایران اسلحه می فروخت (مک فارلین) و هم به عراق !!!!!

متاسفانه درباره موضوع مک فارلین اطلاعاتتان ناقص یا از منابع غیر معتبر تغذیه می شود (ما بنا نداریم در این تاپیک به همه سوالات ذهنی شما پاسخ دهیم لطفا تحقیقات خود را در این زمینه کمی عمق ببخشید که بلندگوی رسانه های نخ نمای غربی نباشید)

++Hadi++;993665 نوشت:
استاد شعیب
یکی از دوستان سکولار ما که مثلا کشور کانادا رو مثال می زد، فوکوس و بحثش روی بازه زمانی 8 ساله بود!
ایشون می گفتند اینکه یه رئیس جمهور با رای مردم سر کار بیاد و 8 سال مملکت رو پیش ببره و بعد تمام رگ و ریشه های سیاسیش قطع شه و دولت به دست فرد دیگری بیفته، باعث می شه زمان کافی برای دیکتاتوری و ... نداشته باشه!
و این جریان رو با بحث حاکمیت اسلامی غیر معصوم مقایسه می کردند که در اون یه رهبر می تونه در بازه زمانی چند ده ساله هم حکومت رو پیش ببره و با پستی بلندی های زندگی در این مدت طولانی می تونه به راه های باطل گرایش پیدا کنه!
بعد ایشون ازم خواستند که یه مثال از حاکمیت اسلامی غیر معصوم بزنم که یه رهبر اسلامی در دوران مدیدی، رهبری کنه و اتفاقا ازش به خوبی یاد بشه و اقداماتش مساوی بهبود روند حوزه مدیریتیشون در همه ابعاد و زمینه ها باشه! البته این دوستان خیلی معقتد به این نظام و انقلاب نیستند و نمی شه از این نظام مثال زد! بلکه از نظامهای گذشته باید برای اینها مثال زد. البته بنده امیر کبیر رو مثال زدم ولی مدت حکومت ایشون 3 - 4 سال بیشتر نبود و حتی با مطرح کردن نام امیرکبیر، ایشون فرمودند: اگر امیر کبیر هم 4-50 سال حکومت می کردند، احتمال خرابکاری و خراب شدنش در این دوره زمانی نسبتا بلند فراهم بود و نتیجه می گرفتند که به احتمال قوی حاکم غیر معصوم قطعا در طولانی مدت، خودشو گم می کنه!

با سلام خدمت شما دوست گرامی
این افراد نه تنها حکومت غیر معصوم (ولی فقیه) را بر نمی تابند حکومت امام معصوم را هم قبول ندارند .
اگر حکومت امام معصوم را قبول دارند به آنها بگویید چه فرقی هست بین حکومت معصوم و ولی فقیه در این جهت؟
اگر معصوم به خاطر قوای عصمتش مانع از ایجاد دیکتاتوری می شود ولی فقیه هخم به خاطر صفاتی که امام معصوم آنها را معرفی کرده مانع از دیکتاتوری می شود.
مگر نه این است که امام معصوم مردم را به تقلید بی چون و چرا از ولی فقیه سفارش کرده اند (فللعوام ان یقلدوه) آیا نعوذ بالله امام معصوم از این خبر نداشته اند که ولی فقیه معصوم نیست و امکان خطا در او هست پس چرا تقلید بی چون چرا و تبعیت بی چون چرا را از ولی فقیه توسط مردم خواسته اند.
آنچه که انسان را از دست اندازی به قدرت و اموال مردم باز می دارد تقوای الهی است که اگر این ملکه در انسان به شکل عالی خود متبلور شود آن تقوایی که لازمه حاکم دینی است هرگز دیکتاتوری شکل نمی گیرد.
بارها در این تاپیک عرض کردم: امام معصوم شرایطی را برای حکومت و ولایت فقیه بر مردم بیان فرموده اند "صائنا لنفسه، مخالفا لهواه، مطیعا لامر مولاه و...." اگر کسی این گونه بود و مطیع محض پروردگار خود بود دیکتاتوری چه معنایی خواهد داشت.
چه لازمه ای بین طول مدت حکومت و ایجاد دیکتاتوری است؟؟ آری آدم های دنیا پرست که مال و مقام و منسب تمام وجود دنیایی آنها را شکل می دهد به خود نگاه می کنند می گویند اگر یک نفر بیش از 8 سال حاکم بر یک کشور باشد دیکتاتور می شود!! بله برای افراد دنیا پرست(نه خداپرست مطیع امر مولاه و مخالف هواه) که حکومت بر مردم را بذاته دوست می دارند نه تنها 8 سال احتمال دیکتاتوری هست بلکه سال هم این احتمال هست.
این مقایسه از اصل غلط است شما در نظام های دموکراسی ، چه کسی را بر مردم حاکم می کنی ؟؟ یک فرد عادی که می تواند شهوت پست مال پرست جاه طلب و ... باشد خب این فرد را باید مواظب بود که مدت حکومتش طول نکشد دیکتاتور نشود.
اما در نظام دینی چه؟؟ ولی فقیه با آن شرایطی که گفتیم فردی که حکومت چون امر الهی است برایش ارزش دارد چون با آن حق مظلوم را از ظالم می گیرد برایش ارزش دارد فردی که بنده محض خداست تقوا ملکه درونی اوست و به محض این که این ملکه از دستش رفت دیگر او ولی فقیه نیست او عزل شده است حتی اگر به سال هم نرسیده باشد چه برسد به هشت سال.

نیاز به نمونه یابی نداریم شما ببینید رهبری امام خمینی را . سارسر نور و معنویت یک لحظه چیزی برای خود نخواست یک خشت برای خود بر خشت نگذاشت . صندلی او به مبل تبدیل نشد خانه اش یک متر بزرگ تر نشد پول بانکی اش یک قران افزوده نشد لباسش هیچ تغییر نکرد غذایش نه تنها افزوده نشد که کاسته هم شد.
همچنین رهبری معظم را ببینید دوست و دشمن اقرار دارند در ساده زیستی او . آیا اگر قرار بود طول مدت دیکتاتوری بیاورد نباید کمی در ظاهر زندگی ایشان تغییری ایجاد شود؟؟
متاسفانه دشمن امروز با عملیات روانی (جنگ تبلیغاتی) دستاورد های نظام را در نظر مردم کوچک کرده است ولی آیا شایسته نیست دستاورد های نظام را واقعی تر ببینیم آیا جز با رهبری های داهیانه ایشان بهاین جایگاه از قدرت نظامی و سیاسی و منطقه ای می توانستیم برسیم. کشوری که یک زمانی در معادلات منطقه ای نقش ژاندارم آمریکا را بازی می کرد ولی امروز قدرت اول سیاسی و نظامی مستقل در منطقه بلکه تاثیر گذار در معادلات بین المللی است.
جایگاه پیشرفت علمی ایران را ببینید و مقایسه کنید با زمان قبل از انقلاب کافی است که این کار آمدی دیده شود.
آری ما نقایصی هم داریم امام کلیت را باید دید.

شعیب;993669 نوشت:

با سلام
یکی از مقدمات حکمت در نظر گرفتن قرائن حالیه مقامیه و مقالیه است.
برادر بزرگوار بحث ما در تشکیل حکومت در زمان غیبت است و اگر جمله مطلقی هم گفته می شود: " هیچ رهبری در جهان نمی تواند ادعا کند که..." مشخص است که زمان غیبت را می گوییم نه حکومت امام معصوم را!!
این رفتار غیر علمی است انشا الله متوجه باشید!!

سلام و عرض ادب

برادر گرامی

وقتی خود معصومین به ما گفتن در دوران غیبت هیچ حکومتی به ثمر نخواهد نشست یعنی چی؟

یعنی این که دنبال تشکیل حکومت نباشید !

یعنی به وظیفه دینی خودتون عمل کنید و مردم رو ارشاد کنید و امر به معروف و نهی از منکر کنید

یعنی نیازی نیست خودتون رو مضحکه دست سیاستمدارانی کنید ، که از دین برای فریب عوام و پیشبرد مقاصد خودشون استفاده می کنن !!!!!

به همین جامعه خودمون نگاه کنید

نگاه مردم در زمان شاه به روحانیت نگاه به گروهی بود که هدفش ظلم ستیزی و عدالت گستری و امر به معروف و نهی از منکر هست

الان نگاه مردم به روحانیت چطور شده؟

واقعا متوجه این تنزل نشدید؟؟؟؟؟؟

الان روحانیت عامل اصلی دین گریزی شده !!!!

شعیب;993669 نوشت:

چه کسی خواسته که بگوید ولی فقیه جای معصوم را پر کرده است ؟؟!!( این تفکر عوام فریبی است )

بهتر است در سخنان آقای خمینی به دنبال پاسخ سوالتان بگردید!!!!

خمینی :ولایت فقیه همان ولایت رسول‌الله است

،



شعیب;993669 نوشت:

ولی فقیه در عصر غیبت امام معصوم به نصب عام و از باب اضطرار (عدم وجود امام معصوم) متولی اجرای احکام دین خدا در میان مردم است ؛ "فللعوام ان یقلدوه" "اما الحوادث الواقعه فارجعوا الی روات احادیثنا"

برادر گرامی

امام گفته اند هر گاه مشکلی پیدا کردید
برای قضاوت و رفع مشکل و پیدا کردن حکم

پیش راویان حدیث بروید
تا احادیث ما را برای شما بازگو کنند و جواب خود را بگیرید !

کجا گفته ولی فقیه شورای نگهبانی نصب کند ، که پیش بینی سود را تایید کند
و بانکهای اسلامی بتوانند ربا را با اسمی دیگر حلال کنند!!!!!

شعیب;993669 نوشت:

اما اگر بگوییم در زمان غیبت بنا بر اضطرار و لزوم غیبت امام معصوم ، نباید احکام خدا تعطیل شود

برادر گرامی

زمانی که ولی فقیه نبود ، احکام خدا تعطیل شده بود؟؟؟

کسی نماز نمی خواند ؟

روزه نمی گرفت؟

اتفاقا اعتقاد مردم به دین و اسلام،قبل از به حکومت رسیدن فقها و استفاده سیاستمداران از آن ها ، بیشتر از حال حاضر بود!

اگر کسی حجاب داشت ، برای رضای خدا داشت ، نه برای اجبار حکومت !!!!

اگر کسی نماز می خواند ، برای رضای خدا می خواند ، نه برای ترفیع درجه !!!

اگر کسی روزه می گرفت ، برای رضای خدا بود ، نه برای اجبار جامعه و حکومت !!!

و....

شعیب;993688 نوشت:

مگر نه این است که امام معصوم مردم را به تقلید بی چون و چرا از ولی فقیه سفارش کرده اند (فللعوام ان یقلدوه) آیا نعوذ بالله امام معصوم از این خبر نداشته اند که ولی فقیه معصوم نیست و امکان خطا در او هست پس چرا تقلید بی چون چرا و تبعیت بی چون چرا را از ولی فقیه توسط مردم خواسته اند.

برادر گرامی

کجا امام تبعیت بی چون و چرا از ولی فقیه را حکم کرده؟

مگر ولی فقیه خداست!!!!!(العیاذ بالله)

خود امام معصوم گفته اگر حدیثی از ما رسید که مخالف قرآن بود آن را رد کنید!!!!

ولی فقیه از امام معصوم بالاتر است؟؟؟؟

در ضمن عوام به تقلید در انجام فروع دین توصیه شده اند!!!!!

نه در حلال و حرام کردن احکام !!! نه در اصول دین!

ولایت مطلقه ای که می تواند حلال را حرام و حرام را حلال کند ، جزو فروع دین است؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!

حکومت ربا را حلال کرد ، ما هم باید آن را حلال بدانیم؟؟؟؟

شعیب;993687 نوشت:

متاسفانه درباره موضوع مک فارلین اطلاعاتتان ناقص یا از منابع غیر معتبر تغذیه می شود (ما بنا نداریم در این تاپیک به همه سوالات ذهنی شما پاسخ دهیم لطفا تحقیقات خود را در این زمینه کمی عمق ببخشید که بلندگوی رسانه های نخ نمای غربی نباشید)

نقص اطلاعات بنده تغییری در اصل موضوع ایجاد نمی کند !!!!

مهم این است که این حکومت بازیچه دست آمریکا شد تا صدام نتواند به بمب هسته ای دست یابد !!!

و با جنگ فرسایش هم نیروی ایران تحلیل رفت و هم نیروی عراق !!!

ما از این مساله درس نگرفته ایم
و باز هم می خواهیم جنگی با عربستان آغاز کنیم

تا مجددا ناخواسته حامی منافع امریکا در خاورمیانه باشیم !!!!!

شعیب;993678 نوشت:

تقطیع همیشه این نیست که حرف را برش بزنید گاهی تقطیع از زمان و فضای صدور سخن ، خیانت در کلام یک فرد است ایشان جهت تاییدیه گرفتن از امام برای تشکیل حزب از امام این جملات را می گویند که با موافقت امام هم روبرو می شوندو حزب جمهوری اسلامی را تشکیل می دهند و خدمات بزرگی به اسلام و انقلاب می کنند
از این گذشته ، این حرف نظر شخصی یک نفر است و می تواند قابل نقد و مناقشه باشد چه این که ما معتقد هستیم فقه شیعه آنقدر پویا و گویا هست که می تواند ضمن تشکیل حکومت دینی اداره آن را هم به دست بگیرد و نیازی نیست ما دیپلمات درست کنیم فقیه ظرفیت اداره جامعه را دارد کما این که امام خمینی و شاگردان ایشان ثابت کردند که با همین فقه آل محمد می شود جامعه را اداره کرد و سالیان سال جلوی کل جهان مادی گرا ایستاد.
رکن انقلاب ولی فقیه است و مردمی که به او اقبلا کرده اند افرادی دیگر را رکن نخوانید.

برادر گرامی

با حلوا حلوا دهن شیرین نمی شود !

حکومت کوبا هم از همین دست سخنان تحویل عوام می داد !

جنگ با استکبار جهانی و دشمن ساختگی و ....

استفاده از داوطلبان وعوام ، به عنوان دیوار گوشتی ، نه با اسلام سازگار است ، نه با هیچ دین دیگری !!!!!
این عدم تخصص مسئولین است ، که باعث می شود از سربازان ، به عنوان دیوار گوشتی استفاده کنند!!!!!

واقعیت جامعه این است که فقر بیداد می کند و فساد و رانت و ... در هر اداره و سازمانی مشهود است ....

آمریکا و اسرائیل باشند یا نباشند ، مساله فقر و فساد و رانت و انحصار و ... مساله ای داخلی است !!!!!!

با شعار نمی توان کاری از پیش برد !

سلام

شعیب;993681 نوشت:

این سخن ها بعد از گذشت تاریخ و روشن شدن حقایق به یک طنز بیشتر شباهت دارد تا به روشنگری

مطلب گویاست منطق کسانی که حق را نمی خواهند قبول کنند به ترساندن و ارعاب است. یا به مشت و لگد یا به ترس از پل صراط و جهنم!!
حرفی دارید بزنید چرا به پل صراط احاله می دهید.

آیا بنده به جز کلام امام حسین(ع) را نقل کردم؟؟

این سخنی است که خدا شما نقل کرده اید !!

شعیب;993591 نوشت:

در میان امت جدم قیام كردم و می خواهم به نیكی سفارش و از بدی نهی كنم و مطابق سيره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب عليهم السّلام رفتار می نمایم. پس هر كس كه مرا به جهت اينكه حق ميگويم قبول كند همانا خداوند به حق سزاوارتر است و كسى كه دست رد بسينه من بگذارد من صبر می كنم تا خدا كه بهترين حكم‏كنندگان است بين من و آن قوم داورى نمايد.

امام هدف قیام خود را امر به معروف و نهی از منکر معرفی می کند!!!!

کجای این نامه هدف امام قیام به سیف و تشکیل حکومت بیان شده است؟؟؟؟؟؟؟؟؟

کسی که قیام به سیف می کند ، وقتی دست رد به سینه اش می زنند ، سکوت نمی کند !!!!!

کسی که قیام به سیف می کند، با زن و بچه راهی میدان نبرد نمی شود!!!!!!!!!!

کسی که قیام به سیف می کند، به لشکر دشمن نمیگوید :

من به جنگ شما امده ام یا شما به جنگ با من آمده اید!!!!!!!!!!

کمی فکر کنید برادر !

اگر یزید اجازه خروج بدون بیعت به امام می داد و صلح می کرد(مانند امام حسن(ع)
هیچ جنگی صورت نمی گرفت!!!!!!

اما در مورد شهادت

آیا امام نمیتوانست مانند آنانی که شب هنگام از واقعه بیرون رفتند بیرون رود؟

وظیفه امام اتمام حجت بود ، با خون خود

نه با رسیدن به حکومت!

اگر امام به حکومت می رسید ، همه کسانی که در کربلا رودر روی او بودند

در خدمتش می بودند!

اما هدف رسیدن به حکومت نبود !

در واقع هدف از خلقت ، رسیدن به حکومت نیست !

آزمایش است ، غربال کسانی که ادعای دین داری دارند

اما دینشان را وسیله رسیدن به حکومت وقدرت قرار می دهند!!!!!

سلام علیکم

بهتر است از موضوع خارج نشویم تا بشود نتیجه گیری کرد .

وقتی میگوییم نفوذی مقصود افرادی هستند که بنا بر ماموریتی می آیند تا خیانت و یا جنایتی مرتکب شوند ، حال سوال اینجاست ،
تشخیص خیانت مثل هر جرم دیگری باید در قانون پیش بینی شده باشد و با توجه به تعریف و مصادیقش اعلام جرم شود ،
آیا تعریف و مصداقی از خیانت در قوانین پیش بینی و ذکر شده تا بشود بر آن اساس چنین افرادی را تشخیص داد و مجازاتی برایش در نظر گرفته شده یا خیر ؟

شروحیل;993692 نوشت:
به همین جامعه خودمون نگاه کنید
نگاه مردم در زمان شاه به روحانیت نگاه به گروهی بود که هدفش ظلم ستیزی و عدالت گستری و امر به معروف و نهی از منکر هست
الان نگاه مردم به روحانیت چطور شده؟
واقعا متوجه این تنزل نشدید؟؟؟؟؟؟
الان روحانیت عامل اصلی دین گریزی شده !!!!

به قول مثال عامیانه : "سفره ننداخته بی عیب است"
آری این که خود را همه صحنه ها کنار بکشیم و با راحت طلبی و عافیت طلبی دین داری کنیم هیچ عیبی به ما وارد نمی شود این همان تفکر "حزب قاعدین" است گوشه ای بنشینیم مانند راهبان مسیحی و در کاری دخالت نکنیم نکند تقدسمان در نظر مردم کم نشود!!!
چقدر تفاوت است بین این دیدگاه و دیدگاه " ما مامور به وظیفه ایم نه مامور به نتیجه"

چرا قرآن نمی خوانیم و یا به آن عمل نمی کنیم آیا این آیه برای 10 سال حکومت پیامبر در مدینه نازل شده و دیگر به درد نمی خورد (نعوذ بالله)
[=me_quran]لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ ۚ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً ۚ وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا[=me_quran]

هرگز مؤمنانی که بدون عذر از جهاد بازنشستند با آنان که به مال و جان در راه خدا جهاد کنند یکسان نخواهند بود، خدا مجاهدان (فداکار) به مال و جان را بر بازنشستگان (از جهاد) بلندی و برتری بخشیده و همه (اهل ایمان) را وعده پاداش نیکو فرموده، و خداوند مجاهدان را بر بازنشستگان به اجر و ثوابی بزرگ برتری داده است.

چرا تدبر نمی کنیم؟؟

موضوع قفل شده است