۩۞۩ رساله ی حقوق امام سجّاد علیه السلام ۩۞۩

تب‌های اولیه

110 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

39 . حق كسيكه از تو مشورت ميخواهد :

وأما حـق المستشير فإن حضرك له وجه رأى جهـدت له فى النصيحة وأشرت عليه بما تعلم انك لـوكنت مكانـه عملت بـه و ذلك ليكن منك فى رحمـة و لين ؛ فإن اللين يؤنس الوحشة وإن الغلظ يوحش موضع الانس وإن لم يحضرك له رأى وعرفت له من تثق برأيه وترضى به لنفسك؛ دللته عليه و أرشدته اليه فكنت لم تأله خيرا و لم تدخره نصحا ؛ ولا قوة الا بالله .

ترجمه : اما حق كسي كه از تو مشورت مي خواهد ؛ پس اگر نظر خوبي داري كه بـراي او مفيد باشد ، در نصيحت و راهنمائي او كوتاهي نكن و راهي را پيش پاي او بگذار كه اگر خودت جاي او بودي همان راه را مي رفتي و با نرمي و خـوش زباني با او صحبت كن زيرا نرم سخن گفتن و مهرباني وحشت و ترس را تبديل به انس و الفت مي كند در حاليكه غلظت و تندي انس و محبت را مبدّل به ترس و وحشت مي سازد و اگر چيزي به ذهنت نرسيد تا او را راهنمائي كني و كسي را مي شناختي كه خود به او اعتماد داشته و حاضر بودي به راي و نظرش عمل كني او را بسوي همان شخص راهنمائي كن و در اين صورت است كه در مشورت دادن كوتاهي ننموده اي و راه صحيـح و درست را از او پنهان نداشته اي و قوّتي نيست مگر به خداوند متعال .
با بياني واضح او را متوجه حق خودت بگردان .

از قيل و قال و جار و جنجال بپرهيز ؛ براي آنكه سبب بي ارزش شدن حجّت و برهانت شده اجر و پاداش تو را ضايع مي گرداند و قوّتي نيست مگر به خداوند متعال .

40 . حق كسي كه از او مشورت ميخواهي :

أما حق المشير عليك فلا تتهمه فيما يوافقك عليه من رأيه اذا اشار عليك فانما هى الآراء وتصرف الناس فيها و اختلافهم فكـن عليه فى رأيـه بالخيار اذا اتهمت رأيـه فاما تهمته فلا تجوز لك إذا كان عندك ممن يستحق المشاورة ؛ ولا تدع شكره على ما بدا لك من إشخاص رأيه و حسن وجــه مشورته ؛ فاذا وافقـك حمدت الله و قبلت ذلك من أخيه بالشكر والارصاد بالمكافأة فى مثلها ان فزع اليك ولا قوة الا بالله .

ترجمه : اما حق كسي كه كه از او مشورت مي خواهي بر تو آن است كـه اگـر در مشورت دادن ، نظر او مطابق خواسته ی تو بود ؛ او را به خيانت متهم نكني زيرا كـه آراء و انظار بين مردم مختلف است و اختلاف آنان در آراء و نظريات امريست متداول و معمول .

البته تو كاملا اختيار داري كه نظر او را قبـول نمائي يا رد كني ؛ و چنانچـه نظـر او را مطابق صواب نديدي مي تواني اصل نظر را متهم كني و ناصواب بخواني ؛ اما خود او را هرگز . چون تو او را اهل مشورت مي دانستي و به همين جهت به او مراجعه نمودي .

اگر نظرش را عمل نمودي و به آنچه مي خواستي رسيدي پس او را تشكر نموده و خـدا را سپاس گذار باش و اگر روزي او به تو مراجعه كند و از تو مشورت بخواهد ؛ تو نيز احسان نموده و او را به طور صحيح و به دور از خيانت راهنمائي كن و قـوّتي نيست مگر به خداوند متعال .

41 . حق نصيحت شونده :

وأما حق المستنصح فإن حقه أن تؤدى إليـه النصيحة على الحـق الذى ترى لـه أنه يحمل ويخرج المخرج الذى يلين على مسامعه و تكلمه من الكلام بما يطيقه عقله ؛ فإن لكل عقل طبقة من الكلام يعرفه ويجتنبه وليكن مذهبك الرحمة ولا قوة الا بالله .


ترجمه : اما حق كسي كه نصيحتش ميكني يا از تو خواسته است كه نصيحتش كني بر تو آن است كه: او را صحيح و به حق نصيحت نمائي و چيزي بگوئي كه او بتواند به آن عمل كند و از حد توان و قدرتش بيرون نباشد ؛ و قسمي با او سخن بگوي كه در خـور فهم و درك او باشد زيرا كه همه از نظر تعقل و فكر در يك حد نيستند بلكه هر انساني داراي مرتبه اي از عقل مي باشد و روشت در حال نصيحت كردن نـرم و گفتارت نيـز دوستانه باشد و قوتي نيست مگر به خداوند متعال .

42 . حق نصيحت كننده :

وأما حق الناصح فأن تلين له جناحك ثم تشرئب له قلبك وتفتح له سمعك حتى تفهـم عنه نصيحته ثم تنظر فيها فإن كان وفق فيها للصواب حمدت الله على ذلك و قبلت منه وعرفت له نصيحته وإن لم يكن وفق لها فيها رحمته ولم تتهمه وعلمت أنه لم يألك نصحا إلا أنه أخطأ ؛ إلا أن يكون عندك مستحقا للتهمة فلا تعبأ بشئ من أمره على كل حال ؛ و لا قوة الا بالله .

ترجمه : اما حق كسي كه كه تو را نصيحت مي كند آن است كـه در برابر او متواضع باشي و با شنيدن نصيحت هايش قلبت را سيـراب كني و گـوشت را در اختيار او قرار دهي تا هرچه ميگويد متوجه شوي ؛ بعد از شنيدن در گفتار او تفكّر كن چنانچـه نصايحش را درست و صواب ديدي بپذير؛ و خداوند را بـه خاطر اين نعمت شاكر باش ؛ و چنانچـه آن را نا صواب يافتي ؛ ضمن تشكّر با مهرباني از كنارش بگذر و او را متهم نكن زيرا كه ميداني او قصد نصيحت داشت نه چيز ديگر اما اشتبـاه كـرده است . مگر اينكه او را از قبل مي شناسي و ميداني كه او آدم خير خواهي نيست ؛ در اين صورت به نصيحت او اعتناء و اعتماد نكن .



43 . حق بزرگترها :

و أما حـق الكبيـر فإن حقـه توقيـر سنه و إجلال اسلامه إذا كان من أهل الفضل فى الاسلام بتقديمه فيه و ترك مقابلته عند الخصام ولا تسبقـه إلى طريـق ولا تؤمه فى طريـق ولا تستجهلـه وإن جهـل عليك تحملت وأكرمته بحـق اسلامـه مـع سنه فانما حق السن بقدر الاسلام ولا قوة الا بالله .

ترجمه : اما حق بزرگتر بر تو آن است كه او را به خاطر سنّش احترام نمائي و چنانچـه فضل و سابقه در اسلام دارد مورد تكريم و تجليلش قرار دهي و بر خود مقـدم داري

و اگر با تو به منازعه پرداخت با او مقابله نكني و اگر در راهي همراه بوديد ، از او سبقت نگيري و پيش روي او حركت نكني

و چنانچه به مطلبي جاهل بود ، جهلش را به رخش نكشي و اگر او تو را جاهل خواند تحمل نموده به خاطر اسلام و سنش گذشت كني؛ زيرا حق سن به اندازه ی حق سابقه در اسلام است و قوّتي نيست مگر به خداوند متعال .

44 . حق كوچكترها :

وأما حق الصغير فرحمته و تثقيفه و تعليمه و العفوعنه و السترعليه و الرفق به و المعونة له والسترعلى جرائر حداثته فإنه سبب للتوبة والمداراة له وترك مماحكته فإن ذلك أدنى لرشده .

ترجمه : اما حق كوچكتر بر بزرگتر آن است كـه نسبت بـه او مهربان بوده در تربيت و تعليم او بكوشد ؛ خطاهايش را ناديده گرفته عيبش را بـر او بپوشاند ؛ با او بـه مدارا رفتار نموده و در مشكلات كمكش نمايد ؛

و چون بـه خاطر حداثت سنّ و جواني؛ اعمال و حركات نا بخردانه ای از او سر زند ، مستور نگه دارد زيرا كه سبب توبه او خواهد شـد و با او نزاع و مخاصمه نكند كه مانع رشد او مي شود .

45 . حق كسيكه از تو كمك مي خواهد :

وأما حق السائل فإعطائه اذا تهيأت صدقة وقدرت على صد حاجته والدعاء لـه فيما نزل به والمعاونة له على طلبته وإن شككت فى صدقه و سبقت إليه التهمة لـه و لم تعزم على ذلك لم تأمن أن يكون من كيد الشيطان أراد أن يصدك عن حظك و يحول بينك و بين التقرب الى ربك و تركته بستره ورددته ردا جميلا وإن غلبت نفسـك فى مره وأعطيته على ما عرض فى نفسك منه فإن ذلك من عزم الامور .

ترجمه : اما حق كسي كه از تو كمك مي خواهـد آن است كه اگـر در قدرت و توانت هست براي رفع نيازش اقدام نموده و حاجتش را برآورده سازي ؛ اگر صدقه ی آماده داري به او عطا نموده و براي رفع گرفتاريش در حقش دعا كن ؛

چنانچه در صدق گفتارش شك و ترديد در دلت پيدا شد و گمان بردي كه دروغ مي گويد پس به اين شك و گمان اعتناء ننموده و بدان كه بعيد نيست اين شك و گمـان از وسوسه هاي شيطان باشد كـه مي خواهد تو را از اين ثواب محروم نموده و مانع تقرب تو به پروردگارت شود .

پس اگر چيزي به او ندادي ؛ محترمانه و بدون آنكه خوارش كني با سخنان زيبا و نرم كه او را آزرده خاطر نسازد جوابش كن .

چنانچه بر شكّت غالب آمدي و علي رغم آنچه در دلت گذشته است كمكش نمودي بدان كه اين از كارهاي مهم و قابل اطمينان است .

46 . حق كسي كه تو از او كمك مي خواهي :

وأما حق المسئول فحقه إن اعطى قبل منه ما اعطى بالشكر له و المعرفة لفضلـه و طلب وجه العذر فى منعه وأحسن به الظن واعلم أنه إن منع ( فماله) منع وأن ليس التثريب فى ماله ؛ وإن كان ظالما فإن الانسان لظلوم كفار .

ترجمه : اما حق كسي كه از او كمك خواسته اي پس حق او آن است كه؛ اگر چيزي به تو عطا كرد با تشكر و سپاس و قدرداني بپذيري و اگر نخواست كمكت كند نسبت به او گمان بد پيدا نكن بلكه برايش عذري در ذهنت جستجو نموده و منعش را حمـل بر آن كـن و حُسن ظنّ داشته باش و بدان كه اگر او تو را منع كرده ؛ از مال خودش به تو نداده است و كسي را به خاطر اينكه مالش را به ديگري نمي دهد ؛ ملامت و سرزنش نمي كنند ؛ و اگر با اين كارش ظلم نموده است؛ پس انسان بسيار ظالم و كفران كننده ی نعمتهاي خداوند متعال است .

47 . حق كسيكه سبب خوشحالي تو شده است :

وأما حق من سرّك الله به وعلى يديه؛ فإن كان تعمدها لك حمدت الله اولا ثم شكرته على ذلك بقـدره فى موضع الجزاء و كافأته على فضل الابتداء وأرصدت له المكافأة و إن لم يكن تعمدها حمدت الله و شكرته وعلمت أنه منه ؛ توحّّـدك بها وأحببت هذا إذا كان سببا من أسباب نعم الله عليك وترجوله بعد ذلك خيرا فإن أسباب النعم بركة حيث ماكانت و إن كان لم يعتمد ولا قوة الا بالله .

ترجمه : اما حـق كسي كه خداوند او را سبب سـرور و خوشحـالي تـو قـرار داده است پس اگر با آگاهي و خواسته خودش تو را مسرور نموده است خداوند را ستايش نمـوده و بعد از حمد و ثناي الهي از آن شخص به اندازه ی ارزش كارش قـدر داني كن ؛ زيرا كه كه برتري عمل او از آن جهت است كه اول اقدام نموده است ؛ مراقب باش تا تو نيز در او سبب سرور و خوشحاليش شوي .

و اگر ناخود آگاه و بدون قصد سبب شده است ؛ خـداي را سپاسگزار باش و بدان كـه اين نعمت از ناحيه ی اوست كه تو را بـه آن اختصاص داده است ؛ و شخصي را كـه سبب سرور تو شده است دوست بدار چون سببي از اسباب نعمتهـاي خداونـد است و براي او طلب خير كن زيرا كه اسباب نعمت هرجا باشد مايه ی بركت است ؛ اگر چه بـدون قصد باشد و قوّتي نيست مگر به خداوند متعال .

48 . حقي كسي كه به سبب او نكبتي به تو رسيده است :

وأما حق من ساءك القضاء على يديه بقول او فعل فإن كان تعمدها كان العفـو اولى بك لما فيـه له مـن القمع و حسن الادب مع كثير أمثالـه مـن الخلـق فإن الله يقـول : (وَلَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولَئِكَ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ ـ الى قوله ـ : مِـنْ عَزْمِ الْأُمُورِ) و قال عـزّوجـل : ( وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُـوا بِمِثْلِ مَا عـُوقِبْتُمْ بِـهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُـمْ لَهُـوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ) هذا فى العمد ؛ فإن لم يكن عمدا لم تظلمه بتعمد الا نتصار منه فتكون قد كافأته فى تعمد على خطأ ؛ ورفقت به ورددته بألطف ما تقدرعليه ولا قوة الا بالله .

ترجمه : اما حق كسي كه بخاطر گفتار يا رفتارش سبب نكبت و گرفتاري تو شده است آن است كه اگر از روي عمد و آگاهي به تو ضرر رسانيده است بهتر آن است كه او را ببخشي زيرا عفو موجب مي شود كه از اين كار در آينده دست بر دارد و با خلق خدا مؤدبانه و بدون آزار برخورد نمايد زيرا خداونـد متعال مي فرمايـد : ( و كسي كـه بعد از مظلوم‏ شدن ياري طلبد، ايرادي بر او نيست ، ايراد و مجازات بر كساني است كه بر مردم ستم مي كنند و در زمين به نا حــق ظلم روا مي دارند براي آنان عـذاب درد ناكي است ؛ اما كساني كه شكيبائي و عفو كنند ، اين از كارهاي پر ارزش است [شوري 41/43] ) . و هم چنين مي فرمايـد : ( و هرگاه خواستيد مجازات كنيد؛ تنها به مقـداري كه بـه شما تعدّي شده كيفر دهيد ! و اگـر شكيبائي كنيـد اين كار براي شكيبايان بهتر است [نحـل 126] ) .
اين در صورتي است كه عمدي در كار باشد .

اما اگر ضرري كه به تو رسيده است غير عمدي بوده باشد ، از ستم بر او به نيت انتقام پرهيز كن تا ضرر عمدي به كسي كه از روي خطا مرتكب عملي شده است نرساني . بلكه با او به رفق و مدارا رفتار كن؛ و خطايش را با مهرباني و لطفي كـه در توان داري پاسخ بده ؛ وقوّتي نيست مگر به خداوند متعال .

49 . حق همه مسلمانان به طور عموم :

وأما حـق اهل ملتك عامة فإضمار السلامة ونشر جناح الرحمة والـرفق بمسيئهم و وتألفهم واستصلاحهم وشكرمحسنهم إلى نفسه وإليك فإن احسانه الى نفسه احسان إليك إذا كف عنك أذاه و كفاك مؤونتـه و حبس عنك نفسه فعمهم جميعا بدعوتـك و انصرهم جميعا بنصرتـك وأنزلتهـم جميعـا منك منازلهـم ؛ كبيرهـم بمنزلـة الوالـد و صغيرهم بمنزلة الولد و أوسطهم بمنزلة الاخ ؛ فمن أتاك تعاهدته بلطف و رحمة ؛ وصل أخاك بما يجب للأخ على أخيه .

ترجمه : اما حق همه ی مسلمانان بر تو آن است كه در دل نسبت به آنان كدورتي نداشته باشي و بال هاي مهرباني و لطفت را بر سر خطاكاران ايشان بيافشاني و به جهت اصلاح و ايجاد الفت بيـن آنها و خـود بكوشي و شكـر و سپاست را از نيكـوكاران آنها دريـغ نداري ؛

كساني كه احسان و نيكي آنها براي خــود شان و بـراي توست ؛ زيرا كه احسان آنها به خودشان احسان به تو نيز هست وقتي كه آزاري به تـو نرسانند و تـو را گرفتار دفع آن آزار نكنند و خود را از آسيب رساندن به تو دور نگه دارند .

پس براي همه ی مسلمانان دعا كن و به ياري همـه ی آنها بشتاب و همـه را در مراتبي كه دارند مورد عنايت و تكريم قرار ده .

50 . حق غير مسلماناني كه در حال جنگ با مسلمانان نباشند :

وأما حق اهل الذمة فالحكم فيهم أن تقبل منهم ما قبل الله وتفى بما جعل الله لهم من ذمته وعهده وتكلهم اليه فيما طلبوا من أنفسهم وأجبروا عليه وتحكم فيهم بما حكم الله به على نفسك فيما جرى بينك (وبينهم) من معاملة وليكن بينك وبين ظلمهم من رعاية ذمة الله والوفاء بعهده وعهد رسول الله صلى الله عليه واله حائل فانه بلغنا أنه قال : " من ظلم معاهدا فأنا خصمه " فاتق الله و لا حول ولا قوة الا بالله .

ترجمه : اما حق كساني كه مسلمان نيستند و در هر حال جنگ با مسلمان ها هم نيستنـد و شرايط زندگي در مملكت اسلامي را پذيرفته اند ، آن است كه بپذيري از آنان چيزي را كه خدا پذيرفته است و وفا كني بـه عهـد و پيماني كه بين آنها و دولت اسلامي منعقـد شده است و مزاحم آنان در آنچه كه از خودشان مي خواهند و به آنچه كه مجبور به آن هستند نشوي و حكم كن در آنها همانگونه كه خداوند بر تو حكم نموده است ؛ در آنچه واقع مي شود بين تو و آنها از معامله ؛

و حائل و پرده قرار بـده بين خـود و بين ظلم به آنها پيمان خداوند و وفا به عهد خدا و رسول خدا را ؛ زيرا از پيامبر صلي الله عليـه و اله و سلّم به ما رسيده است كه فرمود : كسي كـه كافـر ذمّي و معاهد را مورد ظلـم قرار دهد من خصم او خواهم بود . پس تقواي الهي را پيشه كن و قوّتي نيست مگر به خداوند متعال .

فهذه خمسون حقا محيطا بك لا تخرج منها فى حال من الا حوال يجب عليك رعايتها والعمل فى تأديتها والا ستعانة بالله جل ثنائه على ذلك ولا حول و لا قوة الا بالله والحمد لله رب العالمين .


ترجمه :اين پنجاه حقي است كه تو را احاطه كرده است و از اين حقوق در هيچ حالي از احوال خارج نيستي ؛ برتو واجب است رعايت اين حقوق و تلاش براي اداي آن و طلب مساعدت و كمك از خداوند متعال بر رعايت اين حقوق ؛ و نيست قوّتي مگر به خداونـد متعال و حمد و سپاس مخصوص آن ذات مقدس است.

در بعضی نسخه ها این حقوق 51 تاست بدین صورت که حق حج نیز در آن آمده است که به شرح زیر می باشد:

و حَقُّ الحَجِّ أن تَعلَمَ أنّهُ وِفادَةٌ إلی رَبِّکَ و فِرارٌ إلیه مِن ذُنوبک و به قبولُ توبتِک و قضاءُ الفَرض الّذی أوجَبَهُ اللهُ علیک.

و امّا حق حج این است که بدانی حج ، زیارت و مهمانی خدا و فرار از گناهان به سوی اوست و توبه تو با حج پذیرفته می شود و به وسیله ی آن ، عملی که خدا بر تو واجب کرده است ادا می شود.

۩۞۩ رساله ی حقوق امام سجّاد علیه السلام ۩۞۩

نقل قول:
حقّ الله ،حقّ انسان بر خودش ،حق زبان، حق گوش ، حق چشم ، حقّ پا ،حقّ دست ،حقّ شکم، حقّ عورت، حقّ نماز ،حقّ روزه، حقّ صدقه ، حقّ قربانی ، حقّ رهبر سیاسی ، حقّ استاد ( رهبر علمی ) ، حقّ مالک، حقّ رعیت ، حق متعلّم بر استاد يا حق جاهل بر عالم ، حقّ زن بر شوهر ، حقّ مملوک ( خدمتکار )، حقّ مادر ، حقّ پدر، حقّ فرزند بر پدر و مادر ، حقّ برادر ،حقّ کسی که بر تو احسان نموده است ، حق آزاد کرده، حق كسي كه كار خوبي براي تو نموده است ، حقّ مؤذن ،حق امام جماعت ، حق همنشین ، حق همسایه، حق هم صحبت، حق شریک ،حق مال، حق طلبکار ، حق معاشر ، حق مدّعی، حق مدعی علیه ، حق كسي كه از تو مشورت ميخواهد، حق كسي كه از او مشورت ميخواهي، حق نصيحت شونده ، حق نصيحت كننده ، حق بزرگترها، حق کوچکترها، حق كسيكه از تو كمك مي خواهد ، حق كسي كه تو از او كمك مي خواهي ، حق كسيكه سبب خوشحالي تو شده است ،حقي كسي كه به سبب او نكبتي به تو رسيده است ، حق همه مسلمانان به طور عموم ، حق غير مسلماناني كه در حال جنگ با مسلمانان نباشند ، حق حج .

با سلام خدمت کابران و کارشناسان عزیز
اگه بشه میخواییم این تاپیک رو به حق تخصص بدیم تا نسبت به حقهایی که از دیگران بر عهده ی ما هست غافل نباشیم و آگاهانه با افراد مختلف بر خورد کنیم ( مانند حق همسایه ، حق پدر و مادر حق معلم و متعلم و...) .

حقوق پیشوایان، سه گونه است : واجب ترین آنها بر تو حق کسی است که تو را به سلطه ( قدرت شرعی) اداره و تدبیر میکند . ( یعنی ولی امر و حاکم شرعی )، در رتبه بعد، حق کسی است که تو را با دانش آموختن پرورش میدهد ( یعنی معلم)، از آن پس، حق کسی است که به مالکیت، تو را اداره میکند ( یعنی مالک برده)، و هر مدیر و سرپرستی پیشوا ( و امام) است...
رساله ی حقوق امام سجاد (علیه اسلام)

حق استاد بر شاگرد

1) اورا بزرگ بدارید
2) مجلس او را محترم شمارید
3) به گفته ی او گوش دهید.(حسن الاستماع)
4)صدای خود را در محضر او بلند نکنید
5)اگر کسی از او پرسشی کند تو پاسخ ندهی تا او خود پاسخ دهد.
6) در محضر او با کسی سخن نگویید.
7)اگر پیش روی تو از او بد بگویند از او دفاع کنید.

حق شاگرد بر استاد

1)نیکو تعلیم دادن به او .
2) درشتی و تندی نکردن نسبت به او .
3)خشمگین نشدن از او .
4) بازنداشتن علم خود از او .
8)عیبهای او را بپوشانید .
9)فضایل او را آشکار سازید .
10)و با دشمن او ننشینید ( نشست و برخاست نکنید)

حقوق خویشاوندان

حقوق خویشاوندان فراروان است و بسته به میزان قرب و نزدیکی پیوند خویشاوندنی ( کم و زیاد) است : واجب ترین آنها حق مادر توست . سپس حق پدرت آنگاه حق فرزندت پس از آن حق برادرت و سپس به ترتیب حق هرکس نزدیک و نزدیک تر به است ، که هر کس به تو نزدیک تر باشد اولویت و تقدم دارد.

حق خداوند
اما بزرگترین حق خداوند بر تو آن است که او را پرستش کنی و کسی یا چیزی را شریک او ندانی که اگر با دل پاک چنین کنی خداوند برعهده گرفته است که در کار دنیا و آخرت تو را خودش کفایت کند ، و آن چه از دنیا و آخرت بخواهی برایت نگهدارد(فراهم سازد)

حق نفس
حق نفس خودت بر تو آن است که او را به طور کامل به فرمانبرداری از خدا بگماری، به زبانت حقش را بدهی، و به گوشت حقش را بدهی ، و به چشمت حقش را بپردازی ، و به دستت حقش را بدهی ، و به پایت حقش را بدهی و به شکمت حقش را برسانی و از خدا بخواهی تو را در ادای حق این اعضا یاری رساند.

حق زبان
اما حق زبان این است که آن را گرامی تر از آن بداری که دشنام گوید و به گفتار نیک عادتش دهی و بر ادب وادارش سازی و آن را در کام نگهداری مگر در جایی که نیاز باشد یا برای دین و دنیا سودمند افتد و آن را زیاده گویی مبتذل کم فایده ، که با وجود سود اندکش از زیانش در امان نیستیم بازداری ، زبان گواه عقل و دلیل بر آن است و نشانه ی آراستگی عاقل به عقل همان رفتار نیک او در حق زبانش ( خوب بکار بردن زبان) است .

حق گوش

حق گوش آن است که آن را راهی به سوی دل خویش نسازی (و هر چیز ی را از طریق آن به قلب خویش وارد نکنی) مگر سخن خوبی که در دلت خیری را پدید آورد یا اخلاق والایی را بدان بدست آوری چرا که گوش دروازه ی سخن یه سوی دل است که معانی گوناگونی را که خیر و یا شر در بردارند به آن میرساند.

حق چشم

و اما حق چشم تو آن است که آن را از آن چه بر تو حلال نیست فروبندی ،و آن را به ابتذال نکشانی ( وبر هر منظره ای نگشایی ) مگر برای جایگاهی که تو را عبرتی آموزد که بر بصیرت بیفزاد و یا دانش به تو افاده کند زیرا چشم دروازه ی عبرت آموزی است.

حق پا

و اما حق دو پایت آن است که با آنها جز به سوی آن چه بر تو حلال است نروی و آنها را در قدم نهادن به راهی که رونده ی به سوی آن خوار میگردد، مرکب خود نسازی زیرا پا بار بدن تو را میکشد و تو را به راه دین میبرد و جلو میاندازد.

[=Microsoft Sans Serif]دوست گرامی سلام علیکم

[=Microsoft Sans Serif]تاپیک زیر هم در این راستاست

[=Microsoft Sans Serif]http://www.askdin.com/showthread.php?t=1060

[=Microsoft Sans Serif]و من الله التوفیق

سلام استاد سلیم ممنونم از اینکه اطلاع دادید:Gol:
پس دیگه ما این تاپیک رو ادامه نمیدیم چون اونجا کاملا حقش ادا شده
:Gol:

[="blue"]سلاممممممممممممممم
من ی سوال دارم
ادامه بدید لطفا
میخواستم بپرسم حق پدر و مادر گردن آدم چقدره؟؟[/]
[="indigo"]مثلا پدر و مادر میتونند بفرمایند که :من راضی نیستم اینجا بری،راضی نیستم فلان چیزو بخوری،راضی نیستم فلان کارو بکنی،راضی نیستم با فلانی بگردی،راضی نیستم فلان چیزو گوش بدی،در کل راضی نیستم گناه کنی!!!!!!
این چه جوریاس؟یعنی مثلا مادر این حق رو دارند که همه چیزو از ادم دریغ کنن؟
بعد من اگه مرتکب یکی ازین اعمال بشم مدیون مامانمم میشم؟
پیشاپیش ممنووووووووووون از پاسخگویی شما[/]

گل گیسو;88692 نوشت:
مثلا پدر و مادر میتونند بفرمایند که :من راضی نیستم اینجا بری،راضی نیستم فلان چیزو بخوری،راضی نیستم فلان کارو بکنی،راضی نیستم با فلانی بگردی،راضی نیستم فلان چیزو گوش بدی،در کل راضی نیستم گناه کنی!!!!!! این چه جوریاس؟یعنی مثلا مادر این حق رو دارند که همه چیزو از ادم دریغ کنن؟ بعد من اگه مرتکب یکی ازین اعمال بشم مدیون مامانمم میشم؟

یعنی تا این حد پدر و مادر می توانند در زندگی خصوصی دخالت کنن !

پدر و مادر زندگی خوب بچه هاشون می خواهند ! اگر علم این زمان را داشته باشند!

سلام گل گیسوی عزیز حتما جوابتون رو خواهم داد ولی احتیاج به وقت دارم
حتما جواب خواهم داد:Gol:

حق مادر
حق مادرت آن است که بداني او تو را چنان برداشته(و در رحم خويش نگهداشته و پرورش داده)که کس ديگري را بدانگونه بر نگيرد ، و از ميوه ي دل خود تو را چنان تغذيه نموده که هيچ کس ديگري را آنگونه طعام ندهد و به راستي تو را با گوش و چشم و دست و پاي و پوست و تمام اعضا و جوارحش ( با تمام وجود) نگهداري کرده و اين نگهداري را با خوشرويي و دلشادي همراه ساخته و هر ناگواري و درد و سختي و نگراني ( دوران بارداري را) تحمل کرده چنان که دست تعدي ( آفات و بلايا) را از تو دور ساخته و تو را بر زمين نهاده و خشنود بوده است که تو سير باشی و او خودش گرسنه ماند و تو لباس برتن داشته باشی و او برهنه باشد و تو را سيراب سازد و خودش تشنه ماند و تو را در سايه قرار دهد و خودش زير آفتاب بسر برد و با بيچارگي خود تو را نعمت دهد و با بيخوابي خود به تو لذت خواب را چشاند و شکمش ظرف وجود تو بوده و دامنش پرورشگاه تو وپستانش چشمه ي نوش تو و جانش نگهدارت بوده است . سرد و گرم دنيا را براي تو و به خاطر تو چشيده است پس براي قدر شناسي از اين همه ( ايثار و خود گذشتگي ) او را سپاس گزار باش ، و جز با ياري و توفيق خداوند نخواهي توانست اين همه را قدرداني کني.


حق پدر
حق پدر تو آن است که بدانی او ریشه ی ( وجود) توست و تو شاخه ی ( درخت وجود) او هستی و اگر نبود تو هم نبودی . پس هرگاه در خودت چیزی دیدی که آن را پسندیدی بدان که سرچشمه ی آن نعمت بر تو پدرت هست ( و تو آن نعمت را از پدرت داری)و خدا را ستایش کن و بهمان اندازه او را شکر گذار

سلام بر گل گیسوی عزیز
خواهر خوبم خداوند تعالی به مساله ی احترام به پدر و مادر بسیار بسیار اهمیت داده است فرموده اند که در همه حال باید از والدین خویش اطاعت کنید و به آنها احترام بگذارید مگر زمانی که آنها کافر بوده و از شما خواستند که از خدا پیروی نکنید تنها در این صورت حق دارید از آنها پیروی نکنید البته در ادامه میفرمایند که باز هم در این حالت هم باید به انها احترام را بگذارید

و از نظر شرعی تا آنجا که حقیر اطلاع دارم زن قبل از ازدواجش باید تمام کارهایش را با اجازه ی والدین انجام دهد و بعد از ازدواج با اجازه ی همسرش انجام دهد.

و حتی شما نمیتوانید بدون اجازه ی والدینتان روزه ی مستحبی بگیرید به این معنا که اگر آنها اجازه ندادند روزه نباید بگیرید

شما اگر والدینتان را نافرمانی کنید مانند آن است که خدا را نافرمانی کرده اید
چون پدرو مادر مومن 100% تمام حرفهایشان و در خواستشان در طول خداست و رضایت آنها مساوی است با رضایت خدا و ناراحتی آنان مانند ناراحت کردن خداست

از کارشناسان محترم خواهش میکنم در مورد حق پدر و مادر کمی بیشتر توضیح بدید تا اینکه حق مطلب کاملا ادا بشه:Gol:

sayehe khorshid[="Magenta"] عزیز از لطفت بی نهایت ممنووووووووووووونم
واقعا استفاده کردم
[/]

خواهش میکنم خواهر خوبم :Gol:
ولی هنوز ما منتظر جواب کارشناسان محترم هستیم تا حق مطلب را کاملا ادا کنند:Sham:

گل گیسو;88692 نوشت:
سلاممممممممممممممم
من ی سوال دارم
ادامه بدید لطفا
میخواستم بپرسم حق پدر و مادر گردن آدم چقدره؟؟

مثلا پدر و مادر میتونند بفرمایند که :من راضی نیستم اینجا بری،راضی نیستم فلان چیزو بخوری،راضی نیستم فلان کارو بکنی،راضی نیستم با فلانی بگردی،راضی نیستم فلان چیزو گوش بدی،در کل راضی نیستم گناه کنی!!!!!!
این چه جوریاس؟یعنی مثلا مادر این حق رو دارند که همه چیزو از ادم دریغ کنن؟
بعد من اگه مرتکب یکی ازین اعمال بشم مدیون مامانمم میشم؟
پیشاپیش ممنووووووووووون از پاسخگویی شما

سلام خدمت گل گیسوی عزیز
در جواب شما چند نکته عرض میکنم اما اگر کافی نبود حتما بفرمائید کامل کنم.
از لحاظ اخلاق و فقه اطاعت پدر و مادر در امور واجبه مگر اینکه حق مسلمی رو بدون دلیل درست از انسان سلب کنند و ضابع نمایند.
مثلا پدرو مادری بی دلیل و یا با دلائل نادرست جلو تحصیل فرزند رو بگیرند.
یا منع از دین داری کنند،مثل دختر خانمی که میگفت والدینم از من میخواهند که حجاب رو رعایت نکنند.از طرف دیگه اسلام دستور داده در اعمال مستجب موکد هم دستور پدر و مادر مقدم است؛مثل نماز اول وقت(که البته توضیح دارد و شرائطی)
نتیجه این میشود که در همان مورد اطاعت از والدین واجب نیست.
کلید واژه های بحث:
1-حق شما از زندگی
2-اطاعت از والدین
3-دلیل منطقی

بدان كه خدای عزوجل را بر تو حق‌هاست، كه تو را فراگرفته است در هر جنبشی یا آرامشی، یا حالتی یا در هر جایی كه در آن فرود آیی، یا در عضوی كه آنرا بگردانی یا در هر ابزاری كه در آن تصرف كنی.‌

. و اما حق ...
. و اما حق ...
. و اما حق ...
.
.
.

[="black"]با سلام خدمت همه دوستان بزرگوار و اساتید بزرگوار

چقدر با حقوقی که بر گردن دارید، آشنایید :!!::!!::!!::!::!::!:

فکر میکنید چقدر از این حقوق رو ادا کردید :!!::!!::!!::!::!::!:[/]

[="sienna"]

ان شاء الله به لطف خدا میخوایم یه سیری در رساله حقوق امام سجاد ( علیه السلام ) داشته باشیم.

دوستان بزرگوار، مایل به همراهی حقیر در این زمینه هستید:!!::!!::!!::!::!:

[/]

[="black"]فقط یه خواهش داشتم تا ان شاءالله مباحث تاپیک منظم و با سیر منطقی خودش پیش بره :

دوستان اگر اجازه بدهند، حقوق رو بنده حقیر با توجه به سخنان امام سجاد ( علیه السلام ) میگذارم، بعد اگر دوستان مایل بودند،

میتونند پیرامون اون فراز از سخنان حضرت بحث داشته باشند و یا اگر مطلب و یا حدیثی در خصوص موضوع داشتند قرار بدهند.:ok:
[/]
:Gol::Gol:

[="sienna"][="black"]بسم الله...[/]

اما[="sienna"]م[/] سجاد ( علیه السلام) :

و اما حق خداوند که بزرگترین حقوق است، آن است که :

1. او را بپرستی،

2. و به او شرک نورزی،

و چون با اخلاص چنین کنی، خدا تعهد کرده کار دنیا و آخرتت را کفایت کند، و آنچه از آن دو را دوست

داری برایت نگه دارد.[/]

عرشیان;114933 نوشت:
میتونند پیرامون اون فراز از سخنان حضرت بحث داشته باشند و یا اگر مطلب و یا حدیثی در خصوص موضوع داشتند قرار بدهند.

سلام

فرازها چه جوری هستند

الان بررسی کنیم یا خودتون زمانش را اعلام می کنید؟

[="Sienna"]سلام بزرگوار

mkk1369;114941 نوشت:
فرازها چه جوری هستند

الان بررسی کنیم یا خودتون زمانش را اعلام می کنید؟

فراز ها به همین کوتاهی است که مشاهده کردید.

اگر مطلبی در بررسی و یا بسط این بحث دارید، بفرمایید.
:Gol:

[/]

[="black"]باسمه تعالی[/]

[="darkorange"]

حق دوم
[/]

[="sienna"]امام سجاد ( علیه السلام ) :

و اما حق نفس تو بر تو آن است که :

او را به حد کافی وادار به طاعت الهی کنی؛ بنابر این حق زبان و گوش و چشم و دست و پا و شکم و شرمگاهت را ادا نمایی، و از

خدا در این راه کمک بخواهی.[/]

چرا به خودت رحم نمی کنی :!!::!:

[="sienna"]امام علی ( علیه السلام ) [/]:

چرا لااقل آن مقدار که به دیگران رحم میکنی به خودت رحم نمیکنی؟! تو هرگاه کسی را در میان آفتاب سوزان ببینی بر او سایه می افکنی، هرگاه بیماری را ببینی که درد او را سخت ناتوان ساخته از روی ترحم بر او گریه میکنی، پس چه چیز تو را بر بیماریت صبور ساخته؟ و بر مصیبتت شکیبا نموده ؟ و از گریه بر خویشتن تسلیت داده ؟ در حالی که عزیزترین افراد نزد تو خودت می باشی ! چگونه ترس از نزول بلا در شب تو را بیدار نکرده ، با اینکه در گناه و معصیت او غوطه وری ، و در حالی که زیر سلطه او قرار داری ؟!بیا و این بیماری ( غفلت از خدا ) را با داروی تصمیم و عزم راسخ مداوا کن ، و این خواب غفلتی را که چشمانت را فرو گرفته با بیداری برطرف ساز ، بیا مطیع خداوند شو و به یاد او انس گیر ...

عرشیان;114935 نوشت:
بسم الله...

امام

سجاد ( علیه السلام) :

و اما حق خداوند که بزرگترین حقوق است، آن است که :

1. او را بپرستی،

2. و به او شرک نورزی،

و چون با اخلاص چنین کنی، خدا تعهد کرده کار دنیا و آخرتت را کفایت کند، و آنچه از آن دو را دوست

داری برایت نگه دارد.

اگر حقوق الهى ناديده گرفته شود و انسان موجودى غير مسوول و بى هدف و فاقد تكليف به شمار آيد، در آن صورت پايبندى وى به ساير حقوق فردى و اجتماعى ، لغو و بيهوده مى نمايد و هيچ قانون و تكليفى ضمانت اجرا ندارد.

:Gol:

سلام

كلام اميرالمؤمنين علي ع در ارتباط با حق خداوند بر بندگان

اي بندگان خدا، شمايان را به تقواي الهي سفارش كنم كه حقّ خدا بر شما و حقّ شما بر خداست. از آستان قدس ربوبي كمك خواهيد تا به مرز تقوي رسيد، و از تقوي كمك گيريد تا به اوج معرفت و ايمان صعود كنيد.
بي‏شك تقوي در امروز سپر و پناهگاه، و در فردا راه بهشت است، مسير آن روشن و رونده آن سودبر. خداوندي كه امانت دار تقوي است نگهدارنده متّقي از عذاب الهي است.

نهج البلاغه خطبه 233

عرشیان;115011 نوشت:
باسمه تعالی

حق دوم

امام سجاد ( علیه السلام ) :

و اما حق نفس تو بر تو آن است که :

او را به حد کافی وادار به طاعت الهی کنی؛ بنابر این حق زبان و گوش و چشم و دست و پا و شکم و شرمگاهت را ادا نمایی، و از

خدا در این راه کمک بخواهی.

امام صادق(ع) می فرمایند: "شایسته ی هر مسلمانی که به مقام ائمه ی معصومین(علیهم السلام) معرفت دارد٬ این است که هر شب و روز اعمال خود را به نفس خود عرضه کند و خود حسابگر نفس خویش باشد. اگر در کارهایش که انجام داده خوبی مشاهده کرد، در افزایش آن بکوشد و اگر بدی دید، از پیشگاه الهی طلب آمرز نماید تا در قیامت دچار ذلت و خواری نگردد".(تحف العقول، ص 301)

موضوع قفل شده است