منافقین صدر اسلام در کتب شیعه و سنی چه کسانی اند؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منافقین صدر اسلام در کتب شیعه و سنی چه کسانی اند؟

در کتب شیعه و سنی چه کسانی را منافق می دانند ، منافقین صدر اسلام را می خواهم

سید مهران;46254 نوشت:
در کتب شیعه و سنی چه کسانی را منافق می دانند ، منافقین صدر اسلام را می خواهم

با سلام و درود

در پاسخ به سؤال دوست عزیزمان باید عرض کنیم که: تا زماني که اسلام در مکه بود، فقط دو جبهه وجود داشت: اسلام، و کفر و شرک. با هجرت پيامبر به مدينه و افزايش تعداد مسلمانان، نفاق نيز آغاز شد و با گشترش فتوحات مسلمانان، تشکيلات جريان نفاق نيز منسجم تر و پيچيده تر مي گرديد.

توطئه ها و کارشکني هاي اين جريان در عرصه هاي گوناگون عليه جامعه نوپاي اسلامي، بخش بزرگي از گرفتاري هاي پيامبر (ص) را تشکيل مي داد.

خداوند در آيات متعدد، از مسلماناني که در مقابل پيامبر ايستادگي مي کردند، با عنوان منافق ياد کرده و اهميت اين مسئله تا اندازه اي است که سوره منافقون را، براي شناسايي اين جريان، بر پيامبر خويش نازل فرمود. بر اساس آيات قرآن، منافقان، کافرند و کفر آنها تا جايي است که خداوند در سوره منافقون، خطاب به رسولش مي فرمايد: « اي رسول! تو از خدا بر آنان آمرزش بخواهي يا نخواهي يکسان است، خدا هرگز آنان را نمي بخشد، زيرا خداوند، گروه فاسقان (لجوج و منافق) را هدايت نمي کند.»(1) همچنين به آن حضرت، امر مي شود که از کافران و منافقان پيروي نکند.(2)

جريان نفاق که در همان صدر اسلام نيز از مهم ترين تهديدهاي داخلي در برابر اسلام بود، با گسترش اسلام، آرام آرام در ساختار جامعه اسلامي بيشتر رسوخ کرد و بر قدرت خود افزود. و پيامبر نيز خطر منافقان را پيوسته به مسلمانان گوشزد مي کرد.

اميرمؤمنان علي (ع) مي فرمايد: پيامبر به من فرمود: بر امت اسلام نه از مؤمني هراسي دارم و نه از مشرک؛ زيرا مؤمن را ايمانش باز داشته، و مشرک را خداوند به جهت شرک او نابود مي سازد. من بر شما از مرد منافقي مي ترسم که دروني دو چهره و زباني عالمانه دارد. گفتارش دل پسند و رفتارش زشت و ناپسند است. (3)

سرکرده منافقان در مدينه، عبدالله ابن ابي بود که با گروهي ديگر بارها کوشيد به حکومت نوپاي ديني ضربه بزند؛ از جمله در جنگ احد، ضربه هايي به مسلمانان وارد کرد.

در زمان پيامبر (ص) ابرهاي سياه نفاق برسر عده اي از صحابه و فرماندهان لشکر آن حضرت سايه گسترده بود(که شناخت انها بسته به نگرش تحلیلی در تاریخ) است، و منافقان، به عبدالله ابن ابي و ديگران منحصر نبودند. بی شک آنها که بنا به مصالح شخصی و قومی و قبیله ای و برای اهداف خاصی اعم از سوء استفاده و فرصت طلبی، رسیدن به مکنت و موقعیت اجتماعی چه در زمان حیات پیامبر و چه بعد از ان، گِرد پیامبر اکرم (ص) جمع شده بودند و هر جا منافعشان، مهیا بود به ظاهر اطاعت می کردند و در مواردی که منافع و اهداف شان در خطر بود، از اطاعت امر رسول اکرم (ص) با زیرکی خاصی سرپیچی می کردند، منافق بودند. که با رجوع و مطالعه تاریخ، و تحلیل درست آن، نام این گروه قابل استخراج است. جريان نفاق، در دوران حکومت امام علي (ع) نيز ادامه يافت.

بدون شک، بسیاری از افرادی که نفاق شان در زمان حیات پیامبر مخفی بود، بعد از رسول الله (ص) پرده از این دو روئی و نفاق برداشتند و با اقدامات خودخواهانه بر خلاف آنچه پیامبر وصایت کرده بود، یادگارهای کریه و زشت خود را در تاریخ، به ثبت رساندند.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی_____________________________________________
1. منافقون، آيه 6.
2. احزاب :1.
3. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، ص 365.

با سلام به دوستان خوبم
راجع به منافقین در صدر اسلام یک نوع اختلاف نظری میان شیعه و سنی وجود دارد. اهل تسنن معمولا منافقینی را که در قرآن کریم از آنها یاد شده است و بلکه اساسا منافقین در دوره اسلام را منحصر می دانند به منافقین مدنی، یعنی منافقینی که از انصار هستند و معتقدند که اینها در اوایل ورود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به مدینه پیدا شدند و بعد در سالهای آخر حیات پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله هم ریشه شان کنده شد و کارشان تمام شد. این طور هم تعلیل می کنند که تا این مقدار حرف درستی است که در مدینه گروهی بودند که در راسشان مردی بود به نام عبدالله بن ابی که اینها از اول، از آمدن پیغمبر ناراضی بودند، یعنی آمدن پیغمبر اکرم منافع خاص آنان را در خطر می انداخت، ولی موج اسلام در مدینه موجی بود غیرقابل مقاومت و اینها چاره ای نداشتند الا اینکه خود را در زیر پوشش اسلام مخفی کنند، یعنی در باطن همان که بودند بودند، ولی تظاهر به اسلام می کردند.

شک ندارد که چنین گروهی در مدینه بوده اند و اینها منافق بوده اند و بسیاری از آیات هم ناظر به همانهاست و شان نزول آیات نفاق اغلب در مورد همانهاست. ولی آیا منافقین منحصر بودند به همین منافقین مدنی که به قول این حضرات ریشه آنها هم در همان زمان پیامبر کنده شد، و یا نه منافقین منحصر به اینها بودند و نه ریشه خود اینها کنده شد؟ وقتی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله از دنیا رفت، منافقین هنوز گروهی قوی و نیرومند بودند. این مطلب دلایلی دارد.

یکی اینکه این یک امر واضح و روشنی است که همان طور که موج اسلام در مدینه خواه ناخواه سبب شد که عده ای هم که در واقع مسلمان نبودند تظاهر به اسلام کنند، در سالهای آخر یعنی بعد از آنکه مکه فتح شد، عین همان جریان، در مکه تکرار شد، یعنی موج اسلام باز مکه را آنچنان گرفت که باز عده ای از مردم مکه، از همان قرشی ها، وقتی دیدند که دیگر این موج غیرقابل مقاومت است خودشان را در زیر پوشش اسلام مخفی کردند.

امثال ابوسفیان در حدود بیست سال با پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله جنگیده بودند و به شدت هم مخالفت کرده بودند، احقاد بدریه و حدیبیه و احدیه در اینها بود، کشته ها داده بودند، در راه مبارزه با اسلام همه چیزشان را درواقع از دست داده بودند. شک ندارد که وقتی موج اسلام مکه را گرفت و اینها تظاهر به اسلام کردند، اسلام اینها یک اسلام واقعی نبود و لهذا عمار یاسر در مورد اینها فرمود: «مااسلموا و لکن استسلموا یعنی درواقع اسلام نیاوردند، تظاهر به اسلام کردند» (بحارالانوار، ج32، ص325).

و اما اینکه سیاست پیغمبر اکرم در مورد منافقین چه سیاستی بود، درباره منافقین اهل مدینه مورد اتفاق است. سیاست ایشان درباره منافقین سیاست حذر و احتیاط بود، نه اینکه کسانی که تظاهر به اسلام می کنند، مادامی که عملی بر ضد انجام نداده اند، اینها را پیغمبر اکرم بکشد، این طور نبوده است. مطلب دیگر این است که این مطلب که اینها مدعی می شوند که حتی منافقین مدینه با وفات پیغمبر اکرم یا نزدیک به وفات ایشان به کلی ریشه کن شدند این هم یک حرف صد در صد قابل قبولی نیست که حتی منافقین مدینه هم چنین شده باشند.
آشنایی با قرآن 7، صفحه 106-104

موفق باشید

موضوع قفل شده است