امام على (ع) و آزادى اجتماعى!

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
امام على (ع) و آزادى اجتماعى!

سلام

مفهوم آزادي
واژه آزادي، از زيباترين وايگاني است كه ذهن انسان، از روز نخست، با آن آشنايي دارد. آزادي، اميدبخش‏ترين مفهوم را شكل مي‏دهد.

اين واژه، تنها براي انسان دلپذير نيست، بلكه دلپذير هر موجود زنده است. زندگي، با آزادي، همراه است كه زندگي بدون آزادي، زيبايي و جاذبه و اميدآفريني ندارد. مفهوم آزادي، همان رهايي از بندها، قيدها، اسارتها، محدوديتهاي نارواست، با كاربردهاي گوناگون.
كاربرد آزادي‏اين واژه، در اصل مفهوم هماهنگ است; ليكن كاربردهاي گوناگون دارد: آزادي عقيده، آزادي رفتار، آزادي در برابر بردگي و آزادي اجتماعي.

آزادي عقيده: انسان از نگر تكوين در پذيرش هر باوري، آزاد است. باور عقيده، با جبر پديد نمي‏آيد، گرچه باطل باشد.
آزادي رفتار: انسان در رفتار خويش گزينش كار، آزاد است و هيچ‏قدرتي وي را به انجام كاري وا نمي‏دارد.
آزادي در برابر بردگي: انسان در شؤون زندگي، خود تصميم مي‏گيرد و نيروي برتر، او را به تصميم در اين باب وادار نمي‏كند.
آزادي اجتماعي: بين انسانها و گروهها، در فرايند فرهنگي، اجتماعي و سياسي شكل مي‏گيرد و روشن است كه اين‏گونه آزادي، پيوند تنگاتنگي با نهاد سياسي جامعه دارد.

اين نوع آزادي، بسته به گونه نگاه و مشي و رفتار حكومتهاست كه پاره‏اي از آنها در راه نهادينه كردن و پا بر جايي آن تلاش مي‏ورزند و پاره‏اي از آنها، آن را ناديده مي‏انگارند.

آزادي اجتماعي
ازويژگيهاي نظام مردمي، پرتو افشاني و وجود آزادي اجتماعي است. با پاگيري و استواري آزادي در جامعه، زمينه حضور مردم و همكاري و همراهي آنان در عرصه‏هاي گوناگون، فراهم مي‏شود.

نظام بسته به مردم و تنيده با انديشه‏ها و آراي مردم، از حضور مردم در عرصه‏ها نيرو مي‏گيرد و بنيانهاي خود را توانا مي‏سازد؟

از اين روي، از حضور آنان در هر كجا و در هر عرصه، استقبال مي‏كند و با پديد آوردن رقابت‏سالم، در راستاي جهت‏دهي جامعه به سوي تكامل و استواري ارزشها بهره مي‏برد.
نظام سياسي كه به فرهنگ و بالندگي جامعه، دلبستگي دارد و به آن گرايش نشان مي‏دهد، يك نظام ارزشي است و آزادي اجتماعي در راستاي هدفهاي ارزشي آن شكل مي‏گيرد. از اين روي، آزادي اجتماعي، از مهم‏ترين و درخشان‏ترين شاخصه‏هاي يك نهاد سياسي مردمي است.
در برابر، نظامها و رژيمهاي غير مردمي، از پا گرفتن آزادي اجتماعي، سخت در هراسند و تلاش مي‏ورزند آن را محدود سازند; زيرا در چنين رژيمها و نظامهايي، جامعه، زمينه مساعد براي چالشگري دارد و آزادي اجتماعي سبب مي‏شود كه قدرتهاي سياسي به گردش درآيند و دست‏به دست‏شوند. از اين روي محدود نمودن آزادي، دليل بر بي پايگي نهاد سياسي و گسترش آن، گواه است ‏بر استواري و ژرفاي مردمي بودن حكومت.



[=Book Antiqua] امام علي(ع) و ارزشهاي اجتماعي :Sham:
نظامي كه امام علي(ع) در راس هرم آن قرار داشت، چون يك نظام مردمي و ارزشي بود، در زواياي گوناگون، ارزشهاي اجتماعي را استقرار بخشيد.
نظام سياسي علوي، به گونه مردمي پاگرفت و ادامه يافت; به گونه‏اي كه با شكل گرفتن ساختار حكومت و پاگرفتن نهادهاي سياسي، قضايي، اقتصادي و فرهنگي، ارزشهاي اجتماعي، مانند: آزادي اجتماعي، عدالت اجتماعي، امنيت ملي، وحدت ملي شكوفا شدند و پايه و پيكر نظام علوي را پوشش دادند.
در اين نوشتار برآنيم، يكي از اين ارزشهاي والاي نظام علوي كه همانا آزادي اجتماعي باشد، به بوته بررسي نهيم.

[=Book Antiqua] آزادي اجتماعي، همان‏گونه كه در رفتار علي(ع) جلوه گراست، در انديشه آن امام همام، به زيباترين شكل، نقش بسته بوده كه كتاب بزرگ و جاودانه نهج‏البلاغه گواه آن است. بدين خاطر، بحث را در دو گزاره انديشه و رفتار امام پي مي‏گيريم:

[=Book Antiqua] الف. انديشه: انديشه تابناك امام(ع) فراسوي انديشه‏هاي بشري است; انديشه زلال وحي است و الهام گرفته از آن. از اين روي، مرور زمان در آن راه ندارد، بلكه گذر زمان، مفهوم آن را پويا و شكوفا مي‏سازد.

[=Book Antiqua] امام در باب كرامت نفس و ارزش والاي آن مي‏فرمايد: نفس كريم خويش را به هيچ ذلت و آلاينده آلوده مساز.

[=Book Antiqua] از هر رفتاري كه پستي نفس را در پي دارد; بپرهيز. خواهشهاي نفساني، تو را به ذلت نكشاند. هوشيار باش اگر كرامت‏خويش را از كف نهي، چيزي كه همپاي آن باشد، و وجود ندارد كه به كف آري! خويشتن را اسير ديگران مساز كه خداي سبحان تو را آزاد آفريده است:

[=Book Antiqua] «اكرم نفسك من كل دنية وان ساقتك الي الرغائب فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا ولاتكن عبد غيرك وقد جعلك الله حرا.» (1)

[=Book Antiqua] اين انديشه والا، عامل اسارت انسان را در دو چيز مي‏جويد: دروني و بيروني.

[=Book Antiqua] خواهشهاي نفساني، از درون انسان را به زبوني وا مي‏دارند و قدرتهاي بيگانه از بيرون، كرامت و آزادي انسان را تهديد مي‏كنند.

[=Book Antiqua] امام همام، به هر دو آسيب، هشدار مي‏دهد كه انسان هوشمند، نبايد اسير هيچ يك گردد.

[=Book Antiqua] نيز مي‏فرمايد: «يا ايها الناس ان آدم لم‏يلد عبدا ولا امة وان الناس كلهم احرارا.» (2)

[=Book Antiqua] هان اي مردمان، پدر شما آدم، مرد، يا زن برده متولد نساخت. همه انسانها آزادند.

[=Book Antiqua] ب. رفتار: امام اين انديشه والا و ناب را در رفتار خود، موبه‏مو پياده كرد. همان‏گونه كه در اصل حكومت، تحميل را بر مردم روا نداشت، در مديريت و ارائه آن نيز، ارزشهاي اجتماعي را پياده و جلوه‏گر ساخت. امام، آزادي را گستراند و هيچ‏گونه تنگنايي كه ارزشها را تهديد كند، پديد نياورد.

[=Book Antiqua]در رفتار سياسي خويش اين حقيقت را شكوفان ساخت، تا براي همگان الگو باشد و سرمشق حركت و رفتار سياسي.





[=Century Gothic]ادامه دارد....!

1. مشاركت و بيعت:
از شاخصه‏ هاي حكومت امام، آزادي دادن به مردم در نقش‏ آفريني در عرصه سياست و مشاركت اجتماعي در تعيين سرنوشت و پذيرش نهاد سياسي.

امام، با اين كه خود را از سوي خداوند سبحان، گمارده شده بر سرير رهبري مي‏دانست و حق خود و خود را شايسته‏ترين فرد براي آن پست، خرسندي مردم را در شكل‏گيري حكومت، معيار بنيادين به شمار مي‏آورد. پس از كشته شدن عثمان، در پاسخ مردم كه به او روي آورده بودند و از او مي‏خواستند كه رهبري امت اسلامي را بپذيرد، فرمود: «دعوني والتمسوا غيري‏» (3) مرا رها كنيد و به سراغ ديگري برويد.

اين بازپس زدن و نپذيرفتن بدان خاطر نبود كه رهبري را حق خود نمي‏دانست، بلكه بدين جهت‏بود كه در ضمن شفاف نمودن موضع‏گيريهاي احزاب و گروهها، مردم فرصت انديشه داشته باشند و با هوشمندي كامل و با توجه به پيچيدگيهاي موجود، به حضرت دست‏ بيعت‏ بدهند.
از اين روي، امام، پس از مدتي، مراسم بيعت مردم با خويش را، آشكارا و در حضور همگان و خرسندي و خشنودي مردم برگذار كرد و خود در اين‏باره مي‏فرمايد: «ولا تكون بيعتي الا عن رضا المسلمين.» (4)
بيعت من، جز با رضا و خشنودي مسلمانان نبود.
در گزينش كارگزاران و استانداران، حضرت تلاش مي‏ورزيد افراد برخاسته از متن توده‏ها را برگزيند و بر اين پستها برگمارد و به شدت از گزينش وابستگان به طايفه‏ ها و اشراف و آنان كه با مردم پيوندي نداشتند و يا نشان داده بودند كه اهل‏برتري دادنهاي ناروايند، پرهيز مي‏كرد.
به مالك اشتر فرمود: بدترين همكاران تو، آنان خواهند بود كه با ستم‏ پيشگان و اشرار همراه و همكار بوده‏ اند.
اين همراهان ستمكاران و گسستگان از ملت و آنان كه زماني در جبهه مقابل مردم قرار داشته‏اند، نبايد محرم اسرار تو باشند.
مالكا! بايد كساني را بر گزيني كه شايسته باشند و از چاپلوسي به دور. آناني كه نه تنها چاپلوسي نمي‏كنند كه تلخ ‏ترين انتقاد را عليه تو روا مي‏دارند: «ثم ليكن آثرهم عندك اقولهم بمر الحق لك.» (5)

و آن كس را بر ديگران بگزين كه سخن تلخ حق را به تو، بيش‏تر بگويند.

ادامه دارد....!

2. مشاوره:
اصل مشاوره، يكي از شاخصه ‏هاي آزادي اجتماعي است.
امام، اين اصل را پاس مي‏داشت و در رفتار سياسي و اجراي امور، بر رايزني با صاحب نظران، نخبگان، باتجربگان و خبرگان تكيه داشت.

زيرا اين اصل، معيار ديگري است‏براي سهيم شدن مردم در امور و سبب مي‏شود انديشه‏ها رشد كنند و بالنده گردند و كارها استواري يابند.

از آن‏جا كه اين اصل مهم است و كارگشا و سبب استواري كارها مي‏شود خداوند مي‏فرمايد: «وامرهم شوري بينهم.» (6)

امام به اين اصل اساسي و كارامد، هم در انديشه و هم در رفتار توجه دقيق فرمود:

الف. انديشه:
«لامظاهرة اوثق من المشاوره.» (7)
هيچ پشتيباني استوارتر از راي زدن نيست.
«من شاور الرجال، شاركها في عقولها.» (8)
هركس با مردمان راي زد، خود را در خرد آنان شريك ساخت.
«من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاء.» (9)
آن كه پيشاپيش رايها تاخت، درست از خطا بازشناخت.
«والاستشاره عين الهداية.» (10)
و راي زدن، ديده راه يافتن است.
«لاتكفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل.» (11)
پس از گفتن حق، يا راي زدن در عدالت‏باز مايستيد.


ب. رفتار:
امام در انجام كارها، با اهل‏نظر، خبرگان و ياران به رايزني مي‏پرداخت كه در تاريخ نمونه بسيار دارد. از جمله با عبدالله بن عباس، با ياران درگاه جنگ صفين و شنيدن راي و نظر موافقان و مخالفان جنگ. (12)

ادامه دارد....!

3. آزادي گفتار:

آزادي گفتار از شاخصه‏هاي مهم آزادي اجتماعي است.

گفتار به عنوان ابزار ابراز عقيده، اگر از آزادي بايسته و شايسته برخوردار باشد و در گره‏ گشاييهاي اجتماع به كارآيد و در بيان كاستيها نقش آفرين باشد و روشنگر، جامعه نمونه و سالم و متعالي شكل مي‏گيرد و تمدن اسلامي درخشش خويش را مي ‏آغازد.

اگر مردم، بويژه صاحب‏نظران، خبرگان، كارشناسان، اهل‏دانش و بينش در ميان كاستيها و آسيبها، آزاد باشند و بتوانند ضعفها را در فرآيندهاي گوناگون پ‏يوهشي، مديريتي و فرهنگي بيان كنند، جامعه، همه سويه رشد مي‏كند و مي‏شكوفد و به سوي تعالي و كمال پيش خواهد رفت.
فضاي آزادي كه در زمان حضرت امير(ع) پديد آمده بود، سبب گرديد جريانهاي فكري بسياري پديد آيند.
همان گونه كه گروه و تشكل همسو با امام، ابراز عقيده مي‏كرد و در جامعه ديدگاههاي خود را مطرح مي‏ساخت، گروههاي ديگر نيز، ديدگاههاي خود را آشكارا مطرح مي‏ساختند كه عبارت بودند از: قوميت‏حمراء، حزب عثمانيه، اشراف، بي‏تفاوتها، ناكثين، مارقين و قاسطين.


1. گروه همسو: مهم‏ترين و نقش‏ آفرين‏ترين گروه در زمان امام علي(ع) ياران صميمي و همراه امام بودند كه خاستگاه جريان زمان رسول خدا است و اين جريان، در دوران رسول خدا پديد آمد و انديشه و آرمانش از زلال وحي سرچشمه گرفت و پيش رفت، تا پس از قتل عثمان، مجال ظهور در عرصه را يافت و قدرت‏مندانه حضور يافت. و در دوران حكمروايي حضرت، به عنوان نيرويي قدرت‏مند، بر هرم قدرت جاي گرفت و بازوي علي(ع) شدند در عدل‏گستري و ستم‏ستيزي و آبادگري.
اين جريان، همان جريان بزرگ و باشوكتي است كه پس از قتل عثمان، از هر سوي به سوي علي(ع) بسان سيل سرازير شد.


امام علي(ع) در اين باره مي‏فرمايد:
«ينثالون علي من كل جانب.» (13)
مردم از هر سوي، روي به من نهادند.
اين جريان بزرگ، در دو محور اساسي، بازوي امام قرار گرفت.

ء در استقرار بخشيدن به نهادهاي سياسي، مديريتي و قضايي نظام سياسي.
ء مقابله و رويارويي با فتنه‏انگيزان.

برجستگان و پيشقراولان و پيشاهنگان اين جريان ناب‏انديش ارزش‏گرا، افزون بر فرزندان امام: (حسن و حسين (ع)، محمدبن حنفيه) عبارت بودند از:


مالك‏ اشتر، محمدبن ابوبكر، اويس قرني، عبدالله بن عباس، عمار ياسر، قيس‏بن سعد، سهل‏بن حنيف، عثما ن‏بن حنيف، زيدبن صوحان، عدي‏بن حاتم، حجربن عدي، عمروبن حمق، عبدالله بن جعفر، مخنف‏بن سليم، ابو ايوب انصاري، خزيمة‏بن ثابت، مالك‏بن حمزه و.... (14)

ادامه دارد....!

2. بي‏تفاوتها: جرياني كه در زمان امام به گونه روشن‏و با موضع‏گيري آشكار، خود را نماياند، گروه بي‏تفاوت نسبت‏به مسائل مهم سياسي و عمومي جامعه بود. اين ويژگي و گونه رفتار، بيش‏تر، ريشه در طبيعت رفاه ‏طلبي انسان دارد; لكن فرصت‏بروز تشكل‏گونه در لواي حكومتهايي مي‏يابند كه به مردم آزادي اجتماعي مي‏دهند.
امام، چون به همه آزادي عمل داد، هر كسي برابر خصلتي كه داشت، به سويي گرايش يافت، يكي حق را برگزيد و يكي باطل را و گروهي اين پسنديدند و گروهي آن را.
امام، بارها از اين گروه گلايه كردند و زبان به شكوه گشوده است.

سرشناسان و چهره‏هاي مشهور اين جريان، اينانند: عبدالله‏بن عمر، سعدبن ابي‏وقاص، اسامة‏بن‏زيد، محمدبن سلم، حسان‏بن ثابت، قدامة‏بن مظعون، عبدالله‏بن سلام، مغيرة‏بن شعبه، سلمة‏بن وقش (15) و....

3. قوميت‏حمراء: اين‏گروه مهاجر غير عرب، پيش از حكومت امام علي(ع) در كوفه و پيرامون آن روزگار مي‏گذراندند; اما در دوران فرمانروايي امام، فرصت تشكل يافتند.
اين گروه ، همواره ابزار دست‏ بني‏اميه بودند و در زمان امام حسن‏ مجتبي(ع)، نقش ويران‏گري عليه اهل‏بيت(ع) داشتند.
زيادبن ابيه، از اينان به عنوان نيروي سركوب‏گر اهل‏بيت(ع) بهره مي‏برد.
اينان، با پستي، رذلي، خشونت‏ طلبي و جيره‏خواري، خوگرفته بودند. چنان قدرت گرفتند و چتر سياه سركوب‏گري و ستم خويش گستراندند كه كوفه را به نام آنان، ياد مي‏كردند: (كوفه‏ الحمراء)
اين قوم غداره‏بند، گرچه در زمان حضرت امير(ع) آشكارا حركتي عليه امام انجام ندادند و به طور طبيعي هم، امام با آنان كاري نداشت، ولي از آزادي دوران امام و فرصتي كه پيش آمده بود، استفاده كردند و حزب مخوف خويش را تشكل دادند (16) و خود را براي مجالي ديگر آماده ساختند.

4. حزب عثمانيه: جرياني كه در زمان عثمان، در حجاز پديد آمد و با كمكهاي بي دريغ عثمان، گسترش يافت.
حز ب عثمانيه، در تمام شهرها ريشه دواند و مديريتهاي كلان را عهده‏دار شد و با دستبرد به بيت‏المال، ثروتها اندوخت و زمينه را از هر جهت‏براي تشكيل حكومت اموي فراهم ساخت.
در دوران حكومت امام علي(ع) سران اين حزب در حجاز و عراق به سر مي‏بردند و تنها مهره اصلي آنان; يعني معاويه در شام به سر مي‏برد.
اين گروه در جريانهاي اجتماعي و سياسي دوران امام علي(ع) نقش مهم و كليدي داشت و توطئه‏ها و فتنه‏هاي عليه امام را رهبري مي‏كرد. در فتنه ناكثين و قاسطين، در مركز توطئه قرار داشت.
در زمان امام مجتبي(ع) كه تشكل همسوي با امام ضعيف شد، اين گروه، فرصت جولان و مانور يافت و حكومت اموي را بنيان گذارد.

ادامه دارد....!

موضوع قفل شده است