جمع بندی درخواست منبع روایت؛ حضرت علی (ع) و قضیه خلع اشعث و مظلومیت امام

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
درخواست منبع روایت؛ حضرت علی (ع) و قضیه خلع اشعث و مظلومیت امام

به نام خدای مهدی (عج)

سلام و عرض ادب و احترام

اگر ممکن است منبع این روایت را اعلام بفرمایید ....

عبرت تاریخ :
« اشعث بن قیس کندی » پس از افشای فسادش در آذربایجان با اقتدار مولا امیرمؤمنان علیه السلام برکنار و به کوفه فرخوانده شد ولی وقتی طبل جنگ نواخته شد قوم بزرگ « کنده » به دلیل رفتار تند امیرمؤمنان علیه السلام با اشعث از جنگ سرباز زدند و چون احتمال داشت در سفر جنگی یاران حضرت علیه السلام و خالی شدن کوفه کودتا کنند و نبودشان در جنگ هم خللی ایجاد می کرد حضرت شخصاً به در خانه اشعث ملعون رفت و منت استاندار اختلاس گرش را کشید ٬ اشعث هم قبول نکرد و حضرت تمام روز پرچم بخشی از سپاه را درب منزلش نصب کرد تا وی رضایت داد و ...
اوج مظلومیّت آنجاست که « جعده» دختر همین اشعث همسر فررند برومند امام شد تا قاتلش هم شود ؛ آقازاده اش محمد اشعث هم یکی از قاتلان کربلاست و ...
میبینیم امام علی (ع) اینچنینن مجبور شد اشعث را برای مصلحت نظامش در بالاترین سطح نگهدارد !

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد تذکره

با سلام و عرض خسته نباشی
این داستانی را که بیان فرمودید، شاید در کتب تاریخی ما باشد ولی در کتب روایی ما وجود ندارد و در سایت و فضای مجازی بدون ذکر هیچ منبع روایی و تاریخی بیان شده است.و بعید است این نوع عبارت از بیانات ائمه باشد

سلام

عجیب است ! زیرا تاریخ گفته : امام علی(ع) قبل از آغاز جنگ صفین، اشعث را از ریاست این دو قبیله برکنار کرده و حسان بن محدوج را به‌جای او منصوب کرد ، آنگاه چطور منتش را کشید ؟!

اشعث كندي از بزرگان يمن و يكي از اصحاب پيامبر(ص) بود. او پس ازفوت رسول خدا(ص) از دين برگشت و به اسارت درآمد. ابوبكر او را عفوكرد و خواهر خويش را به ازدواج وي درآورد. چشم اشعث در نبرد يرموك كه در عهد اين خليفه با روم صورت گرفت ، آسيب ديد. او به سال 34 هجري از سوي عثمان به حكومت آذربايجان منصوب گرديد. اين امر بعد از ازدواج پسر عثمان و دختر اشعث تحقق يافت . عثمان سالانه يكصد هزار درهم به اشعث مي بخشيد. پس از كشته شدن عثمان ، امام علي (ع) او را از استانداري آذربايجان عزل كرد و ضمن درخواست محاسبه اموال ، به مدينه فراخواند.
كاري كه به عهده تو است نانخورش تو نيست بلكه بر گردنت امانتي است . آن كه تو را بدان كار گمارده ، نگهباني امانت را به عهده ات گذارده . تو را نرسد كه آنچه خواهي به رعيت فرمايي و بي دستوري به كاري دشوار در آيي . در دست تو مالي از مال هاي خدا است عزّوجل وتو آن را خزانه داري تا آن را به من بسپاري . اميدوارم براي تو بدترين واليان نباشم .
اشعث خواست به شام بگريزد؛ زيرا از نامه امام و ذكر مال آذربايجان ناخشنود بود. شرم از اطرافيان و مخالفت آن ها با اين اقدام سبب شد تا بايستدو رهسپار كوفه شود او در نبرد صفين رياست قبيله كنده را به عهده داشت .وقتي امام او را از رياست قبايل يمني بركنار كرد، نخستين اختلاف را در سپاه امام پديد آورد. اين ماجرا با گماردن وي بر قسمت چپ سپاه عراق خاتمه يافت . زماني كه قرآن ها به نيزه آويخته شد، اشعث بن قيس با گستاخي تمام به امام گفت : بايد در پي مالك اشتر فرستي تا از جنگ باز ايستد. در غير اين صورت ، چنان كه عثمان را كشتيم ، تو را نيز خواهيم كشت .
او و كساني كه بعدها در شمار خوارج درآمدند، امام را مجبور كردندابوموسي اشعري را نماينده سازد. نقش او در شكل گيري خوارج و جنگ نهروان ، ترديد ناپذير است . اشعث خود را در شمار سپاه امام مي دانست ؛ ولي به گفته ابن ابي الحديد، همه فسادها و اضطراب ها و اختلاف هاي سپاه امام دروي ريشه داشت . او حتي يك بار حضرت را به قتل تهديد كرد. امام ؛ اشعث را انساني حسود، متكبّر، ترسو و منافق شمرده و لعن كرده است :
لعنت خدا و لعنت كنندگان بر تو باد ... سزاوار است كه خويش ِ وي ،دشمنش دارد و بيگانه بدو اطمينان نيارد.
به نوشته برخي از تاريخ نگاران ، ابن ملجم به خانه اشعث آمد و شد داشت و شب 19 رمضان در آن جا به سر برد. اشعث بن قيس كندي در سال 40هجري در گذشت . فرزندانش دشمني با خاندان علي (ع) را ادامه دادند:دخترش جعده امام حسن (ع) را مسموم كرد، پسرش محمد به دستگيري مسلم بن عقيل پرداخت و پسر ديگرش قيس همراه سپاه ابن سعد با امام حسين (ع)جنگيد.

وقعة صِفّين - به نقل از اشعث بن قيس، از سخنرانى اش در آذربايجان، پس از بيعت مردم با على عليه السلام -: اى مردم! امير مؤمنان، عثمان، مرا به حكومت آذربايجان گماشت و درگذشت، در حالى كه حكومت در دست من بود.
مردم با على بيعت كرده اند و اطاعت ما از او، همچون اطاعت از پيشينيان اوست و ماجراى ميان او و طلحه و زبير به آگاهى به شما رسيده است و على در اين ماجرا بر آنچه از ما و شما پنهان مانده، امين است.
پس چون به خانه اش آمد، يارانش را فرا خواند و گفت: نامه على مرا به وحشت انداخته است و بى گمان، او دارايى آذربايجان را مى گيرد. پس من به معاويه مى پيوندم.
يارانش گفتند: مرگ براى تو بهتر از اين است. آيا سرزمين و خاندان خود را رها مى كنى و ريزه خوار مردم شام مى شوى؟!
اشعث، شرمگين شد و به راه افتاد تا بر على عليه السلام درآمد.

تاريخ دمشق - به نقل از قيس بن ابى حازم -: اشعث بن قيس به خاطر كارى بر على عليه السلام وارد شد و او را به مرگ، تهديد كرد.
على عليه السلام فرمود: «مرا با مرگ، تهديد مى كنى؟! من باكى ندارم كه مرگ بر من درآيد يا من بر آن درآيم. غُل و زنجير برايش بياوريد». سپس به يارانش اشاره كرد[كه اشعث را به بند كِشند]. آنان شفاعتش را كردند و [على عليه السلام هم] او را رها كرد.

معاويه در شام، عبد اللَّه بن عامر (جوانى 25 ساله از بنى اميّه) در بصره، عبد اللَّه بن ابى سرح (با سابقه ارتداد) در مصر، سعيد بن عاص در كوفه و اشعث بن قيس در آذربايجان، همگى از بستگان عثمان اند كه به جاى صحابه پيامبرصلى الله عليه وآله و چهره هاى برجسته جامعه اسلامى، حكم مى رانند.

امام علی(ع) قبل از آغاز جنگ، اشعث را از ریاست این دو قبیله برکنار کرده و حسان بن محدوج را به‌جای او منصوب کرد.[12] این عزل و نصب موجب اختلاف بسیار شد و درگیری‌هایی را به‌وجود آورد که البته اشعث در آن نقش مستقیمی نداشت.
به جهت این اختلاف‌ها، حسّان به اشعث گفت: پرچم (و فرماندهى) کِنده از آن تو و پرچم ربیعه از آن من باشد. اشعث گفت: پناه بر خدا، این هرگز امکان ندارد، آنچه تو را بوده از آن من و آنچه مرا بوده از آن تو؟![13]
به دنبال این اختلافات، امام از اشعث درخواست کرد که همان مأموریت پیشین خود (فرماندهى هر دو قبیله) را باز گیرد ولى او خوددارى کرد و گفت: اى امیر مؤمنان! اگر در ابتدای آن مأموریت، به من شرافت و فضیلتى بود در پایان آن ننگ و عارى نیست.
حضرت على(ع) فرمود: من تو را در فرماندهى کلّ سپاه شرکت می‌دهم!
اشعث گفت: این در اختیار تو است.
پس امام او را به سردارى جناح راست لشکر عراق، گماشت.

http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa49712


اما نظر من در مجموع : برخی از رفتار های معصومین مثل تامیر خالد توسط رسول خدا ص و آن جنایاتش وهمچنین امارت زیاد و اشعث بن قیس و منذر ابن جارود بن عمرو بن حبیش العبدی توسط امام علی ع همگی فتن وآزمایشات خدای متعال برای مردم هستند وخداوند خودش در آنزمان علم معصوم را میگیرد («یبسط لنا العلم فنعلم و یقبض عنا فلا نعلم» کافی) تا منافق و مومن را تمییز دهد .

جمع بندی

پرسش:
منبع این روایت را اعلام بفرمایید : « اشعث بن قیس کندی » پس از افشای فسادش در آذربایجان با اقتدار مولا امیرمؤمنان علیه السلام برکنار و به کوفه فرخوانده شد ولی وقتی طبل جنگ نواخته شد قوم بزرگ « کنده » به دلیل رفتار تند امیرمؤمنان علیه السلام با اشعث از جنگ سرباز زدند و چون احتمال داشت در سفر جنگی یاران حضرت علیه السلام و خالی شدن کوفه کودتا کنند و نبودشان در جنگ هم خللی ایجاد می کرد حضرت شخصاً به در خانه اشعث ملعون رفت و منت استاندار اختلاس گرش را کشید ٬ اشعث هم قبول نکرد و حضرت تمام روز پرچم بخشی از سپاه را درب منزلش نصب کرد تا وی رضایت داد و ...اوج مظلومیّت آنجاست که « جعده» دختر همین اشعث همسر فررند برومند امام شد تا قاتلش هم شود ؛ آقازاده اش محمد اشعث هم یکی از قاتلان کربلاست و ...می بینیم امام علی (ع) این چنینن مجبور شد اشعث را برای مصلحت نظامش در بالاترین سطح نگهدارد !
پاسخ:

أشعث بن قیس بن معدیکرب بن معاویة[1] با کنیه أبو محمد[2] از اصحاب پیامبر اسلام(ص) محسوب می‌شود. او در زمان جاهلیت، بزرگ قبیله کِنده در یمن بود.[3] در اواخر عمر پیامبر اسلام، در سال دهم هجری اشعث به همراه تعدادی از قبیله خود، نزد پیامبر آمده و مسلمان شدند.[4]
پس از رحلت پیامبر خدا(ص) بسیاری از طوائف و قبائل، به مخالفت پرداخته و هر یک به سمتی رفتند؛ در این میان، برخی ‌مانند اشعث، اصل اسلام را انکار نکردند اما گفتند: ما نماز می‌خوانیم اما زکات را نخواهیم پرداخت.
[5]
خلیفه اول در همان ابتدای کار با یاری و همکاری مسلمانان به نابودی این گروه‌ها همت گماشت. اشعث نیز اسیر شده و او را به مدینه نزد خلیفه آوردند.
[6] او نزد خلیفه ابراز ندامت کرده، گفت می‌تواند در جنگ‌های آتی جبران کند.
ابوبکر نیز خواسته‌اش را پذیرفت و او را بخشید و خواهرش را به درخواست اشعث، به او تزویج کرد.
[7]
اشعث در جنگ یرموک حاضر بود و آن‌جا یک چشم خود را از دست داد. سپس به عراق آمد؛ در نبردهای مختلفی؛ مانند نبرد قادسیه، فتح مدائن، نهاوند و... حضور داشت. و سپس ‌مانند بسیاری از فاتحان مسلمان ایران، در کوفه ساکن گردید.
[8]
بعدها عثمان؛ او را والی آذربایجان کرد
[9] و او آن‌جا سوء استفاده‌هایی از بیت‌المال داشت.[10] اشعث تا زمان امام علی(ع) بر حکومت آذربایجان باقی بود تا این‌که حضرتشان او را از حکومت آن‌جا برکنار کرد.
اشعث پس از اطلاع از عزل خود، به خانه‌اش بازگشت و افراد مورد اعتمادش را فرا خواند و گفت: نامه على به دستم رسیده و مرا وحشت‌زده کرد، او اموال آذربایجان را از من خواسته حال که من می‌خواهم به معاویه بپیوندم!
اطرافیانش گفتند: مرگ براى تو بهتر از آن چیزی است که در صدد انجام آن هستى، آیا می‌خواهى شهر و قوم خود را رها کرده پیرو شامیان شوى؟!
[11]
در نهایت اشعث به کوفه بازگشت و با امام علی(ع) بیعت کرد و در جنگ صفین حاضر شد. حضور او و قبیله‌اش در صفین بسیار مهم بود. اشعث ریاست دو قبیله کنده و ربیعه را بر عهده داشت که از مهم‌ترین قبائل حاضر در صفین بودند.
امام علی(ع) قبل از آغاز جنگ، اشعث را از ریاست این دو قبیله برکنار کرده و حسان بن محدوج را به‌جای او منصوب کرد.
[12] این عزل و نصب موجب اختلاف بسیار شد و درگیری‌هایی را به‌وجود آورد که البته اشعث در آن نقش مستقیمی نداشت.
به جهت این اختلاف‌ها، حسّان به اشعث گفت: پرچم (و فرماندهى) کِنده از آن تو و پرچم ربیعه از آن من باشد. اشعث گفت: پناه بر خدا، این هرگز امکان ندارد، آنچه تو را بوده از آن من و آنچه مرا بوده از آن تو؟!
[13]
به دنبال این اختلافات، امام از اشعث درخواست کرد که همان مأموریت پیشین خود (فرماندهى هر دو قبیله) را باز گیرد ولى او خوددارى کرد و گفت: اى امیر مؤمنان! اگر در ابتدای آن مأموریت، به من شرافت و فضیلتى بود در پایان آن ننگ و عارى نیست.
حضرت على(ع) فرمود: من تو را در فرماندهى کلّ سپاه شرکت می‌دهم!
اشعث گفت: این در اختیار تو است.
پس امام او را به سردارى جناح راست لشکر عراق، گماشت.
[14]
اشعث و قبیله‌اش در صفین، رشادت بسیاری به خرج دادند. حال این دلاوری‌های جهت ایمان و اعتقاد بوده یا تعصب قومی و قبیله‌ای، خدا از آن آگاه است.
در هر صورت، همان‌گونه که رشادتشان، در پیشرفت نبرد نظامی به نفع سپاهیان کوفه نقش مهمی داشت، اما جهالتشان حیله عمروعاص را کارساز کرد. قبول حکمیت که نماد جهالت کوفیان شد با اصرار افرادی چون اشعث شکل گرفت که امام را به حکمیت مجبور کرده و اصرار داشتند که بنا به خواسته شامیان، قرآن حَکَم باشد.
[15] حکمیتی که تاریخ اسلام را تغییر داد.
قبل از صفین، اشعث در کوفه به امام علی(ع) چنین گفته بود: «یا امیر المؤمنین! ما از آن تو هستیم، همچون دیروز، ولى فردا را نمی‌دانم که چه پیش خواهد آمد».
[16] اما فردایی که اشعث آن‌را نامعلوم می‌پنداشت، همه چیز را معلوم کرد.
دختر اشعث همسر امام حسن(ع) بود و حضرتشان توسط او مسموم و شهید شد.
[17]
پسرش محمد نیز که رئیس قبیله بود، مسلم بن عقیل را تحویل ابن زیاد داده
[18] و در سپاه کوفه، در مقابل امام حسین(ع) ایستاد.[19]
امام صادق(ع) در روایتی به همین نکته اشاره می‌فرماید: «همانا اشعث بن قیس کسى بود که...دخترش جعده امام حسن(ع) را زهر خورانید و پسرش محمد در (ریختن) خون حسین(ع) شرکت جست».
[20]
در مورد تاریخ مرگ اشعث، اختلاف وجود دارد. برخی مرگ او را سال چهل و دو قمری می‌دانند. اما به نظر این قول بعید می‌باشد؛ زیرا امام حسن(ع) بر او نماز خواند و در این سال امام در مدینه و اشعث در کوفه بوده و در همان‌جا دفن شده است.
[21]
قول دیگر این است که اشعث در سال چهلم هجری، چهل روز پس از شهادت امام علی(ع) فوت کرده است.
[22]

پی نوشت: [1]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق: بجاوی، علی محمد، ج 1، ص 133، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق.
[2]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 1، ص 118، بیروت، دار الفکر، 1409ق.
[3]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، ج 6، ص 100، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق.
[4]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 3، ص 138، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[5]. شیخ طوسی، الامالی، ص 262، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق.
[6]. الطبقات ‏الکبرى، ج ‏6، ص 100.
[7]. اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج ‏1، ص 118.
[8]. همان.
[9]. دینورى، ابو حنیفه احمد بن داود، الأخبار الطوال، تحقیق: عبد المنعم عامر، مراجعه، جمال الدین شیال، ص 156،‌ قم، منشورات الرضى، 1368ش‏.
[10]. ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات (الإستنفار و الغارات)، محقق و مصحح: حسینی، عبد الزهراء، ج 1، ص 248، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ اول، 1410ق.
[11]. ابن قتیبه دینوری، عبد الله بن مسلم‏، الامامة و السیاسة، تحقیق: شیری، علی، ج 1، ص 112، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1410ق.
[12]. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، محقق و مصحح: هارون، عبد السلام محمد، ص 137، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.
[13]. همان، ص 139.
[14]. همان، ص 140.
[15]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ج 3، ص 182، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379ق؛ ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص 330، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، 1407ق.
[16]. الإمامة و السیاسة، ج ‏1، ص 144.
[17]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 546، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق.
[18]. ابو مخنف کوفی، لوط بن یحیی، وقعة الطف، محقق و مصحح: یوسفی غروی، محمد هادی‏، ص 134، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، 1417ق.
[19]. شیخ صدوق، الامالی، ص 155، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.
[20]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 167، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[21]. اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج ‏1، ص 119.
[22]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 1، ص 240،‌ بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.


موضوع قفل شده است