هر مکاشفه ای مکاشفه ی روحانی نیست .!!! توجه !!!

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
هر مکاشفه ای مکاشفه ی روحانی نیست .!!! توجه !!!

زمانی یکی از دوستانم مریض شده بود و التماس دعا داشت . من هم حالی داشتم و قصد کردم تا برای سلامتی وی دعا کنم. لذا به حضرت ثامن الائمه علی ابن موسی الرضا متوسل شدم . حضرت در آن حال جلوه ای کرد و فرمودند : برای این شخص دعا نکن! آن روزی که تو سه روز گرسنگی می کشیدی و جز آب چیزی برای خوردن نداشتی با آنکه از اوضاع و احوال تو با خبر بود و وسعت مالی نیز داشت اما یک بار هم حالی از تو نپرسید و سراغی نگرفت.

سلام و عرض احترام
من این متن رو از یه کتابی خوندم که برام بسیار جای سوال بود و بسیار جای تعجب که همچین مطالبی مجوز چاپ می گیرند .آیا همه ی خوانندگان این گونه کتابهااز بینش بایسته برخوردارند که قدرت تشخیص داشته باشند. تا اینجا که این طرف دعا می کنه برای دوستش پذیرفته است اما ادامه ی داستان خیلی جای سوال داره !!
آیا کسی که خودش واسطه ی فیض هست و اصلا فلسفه ی وجودی اش وابسته به همین ویژیگی منحصر به فرده می شه تحت شرایطی خودش ، خودش رو نقض بکنه ؟؟!!!
امام رضایی که این همه از رافت و کرامتش گفته می شه آیا صحیحه که در موردش بگیم ایشون نسبت به کسی که هرچند مرتکب گناهی شده باشه ، اینطور اونو از این سفره بی نصیب بذاره؟؟!!!!
به نظر من حق این بود که اتفاقا بیشتر برای این شخص دعا کرده باشه چون در حقیقت این فرد گمراه است و مگه نه اینکه ائمه اومدند تا راه رو نشون بدن ؟؟!!!
آیا با این تفسیر امید و انگیزه به توسل به این خاندان زیر سوال نمی ره ؟؟!!
تازه گیریم که اون شخص نسبت به دوست خودش کوتاهی کرده باشه مگه این حق الناس نیست و یه جورایی به خواسته ی شخص دعا کننده مربوط نمی شه ؟!!!
نمی دونم از وقتی که این مطلب رو خوندم برام کلی شک و شبهه ایجاد شده . دوستان مرحمت بفرمایند و در صورت امکان توضیح دهند تا بهتر به کنه ماجرا پی ببرم .
اللهم احفظنی من الشک و الشبهات
ممنون
:Gol::Gol::Gol:


با سلام

مکاشفه وادی خطرناکی است و ممکن است شیطان دخالت کند که بسته به طرف است که در چه مرحله ومقامی باشد .


کلا این از امور تخصصی است و بهتر است ما بدنبال ظواهر شرع باشیم تا توفیقات خدای سبحان خودش برسد.


در این مورد خاص باید دید این شخص چه درجه ای و اساتیدی داشته و دارد و البته که حضرات ائمه علیهم السلام در مواردی ،دارای خشم وغضب هم هستند .

سلام
در اینکه مکاشفه از امور خارق عادت است و بسته به ظرفیت وجودی هر کس هست شکی نیست اما آیا آنچه که از این امور حاصل می شه باید با اصول منافات داشته باشه ؟؟نمونه ای از این داستان ها در جایی هست که برای ما کمی قابل درک باشه( منظورم نمونه هایی از غضب ائمه هست )

خیر البریه;200960 نوشت:
کلا این از امور تخصصی است و بهتر است ما بدنبال ظواهر شرع باشیم تا توفیقات خدای سبحان خودش برسد.

بله اما سیر دراین مقال که اشکالی نداره!!؟؟؟
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم :Gol::Gol::Gol:

عده ای تو حرفاشون غلو و اغراق میکنند و هزار جور داستان و روایت عجیب درباره ائمه ساختند!

مثل یکی که تو نت دیدم که یه طلبه رفته از حضرت عباس حوری بهشتی خواسته و .....

اینم داستانش:

قدرت تصرف کرامت و عنایت حضرت در این دنیا غیر قابل توصیف است داستان عنایت حورالعین به در خواست کننده ، کسی که خواسته بود برای ازدواج فقط با حورالعین بهشتی ازدواج کند:

یک آشیخ علی بود در نجف ایشان سالها درس خوانده بود ولی ازدواج نکرده بود ، بعد آمده بود خدمت حضرت ابوالفضل و گفته بود آقا من ازدواج نکردم و حالا هم که می خواهم ازدواج کنم حورالعین بهشتی از شما می خواهم به من عنایت کنید ، گریه زیاد کرده بود و بعد از مدت زیادی که نتیجه نگرفته بود برگشته بود به نجف و دوباره به درسش چسبیده بود ، گفت : تا اینکه یک روز در حرم حضرت امیر بودم همین که از حرم بیرون آمدم دیدم یک خانم جوان من را صدا زد و گفت آقا جان بیا من را ببر و برای خودت عقد کن ، گفتم من نمی تونم ، من طلبه هستم و امکانش نیست ولی قبول نکرد و همراه من آمد ، بهش گفتم خانم دنبال من نیا اینجا حوزه است و طلبه ها هستند ... ولی باز قبول نکرد ... آمد داخل مدرسه و به اجبار همراه من داخل حجره شد . به او گفتم در اینجا باش تا من برم به حجره طلبه های دیگر تاببینم فردا چه می شود ... آمدم از حجره بیرون ، او چادرش را از سر برداشته بود ، یک دفعه دیدم از حجره نور همین طور میزنه بیرون و تا آسمان می رود ، خیلی تعجب کردم رفتم گفتم شما کی هستید ؟ گفت : شما از حضرت ابوالفضل چه خواسته بودید ؟ مگه حورالعین بهشتی برای ازدواج نخواسته بودید ؟ من حورالعین بهشتی هستم . آقا اباالفضل از بهشت من را احضار کرده است و عنایت فرموده بیام خدمت ایشان . بعد هم گفت بلند شو بریم کربلا که من می خواهم در کربلا باشم و آقا اباالفضل یک خونه برای من وشما در کربلا در نظر گرفته است . آمدند کربلا و با عنایت حضرت ابوالفضل هفده سال با هم زندگی کردند ، وهیچ کس از این جریان مطلع نشد مگر موقع مرگ این آشیخ علی ، که آشیخ علی یک رفیق داشت و حورالعین بهشتی به رفیق آشیخ می گوید این رفیق شما مریض است و فلان زمان و فلان ساعت از دنیا می رود ، و حور العین بهشتی به این رفیق می گوید من باید یک سرّی به تو بگویم : من از جنس حورالعین بهشتی هستم و حضرت ابوالفضل یک سری تصرفات در من کرده و گفته باید بیست سال در زمین باشم و فرموده اند چون این آقا از ما درخواست کرده ، ما هم باید اجابت کنیم . اگر از ابوالفضل کاری خارق العاده در این دنیا سر میزند با این عنایت خدا به حضرت است ، قدرت عنایت ابوالفضل الان غیر قابل توصیف است برای تصرف در این دنیا و عنایت به شیعیان .

سخنان حجه الاسلام ....

اینقدر این مطالب رواج پیدا کرده که حتی خانمی رفته کربلاو برای پسرش دعا کرده که فلان دختر عروسش بشه و.....
بعد این عروسی رخ داده و این عروس بد از آب دراومد! این خانم هم همه تقصیرات به ائمه نسبت داده و... البته این داستان دقیق یادم نیست از دکتر شیری شنیده بودم!

خود همین شخص ناقل این داستان، چه بسا بدون تحقیق چنین داستانی را بیان کرده که از این قبیل داستانها و روایاتی که جعلی است کم نیستند!
یا فلان روحانی گفته بود که آقای بهجت گفتند که امام زمان بزودی ظهور میکند یا همچین چیزی! و کلی تو سایتهای مختلف پخش شد و آخر سر سایت خود آقای بهجت گفتند که چنین سخنانی صحت نداره و...... که تو سایت جناب بهجت که در لینک زیر هست

آيا خبر بشارت ظهور صحيح است ؟

از بس گفته شده فلان عارف یا امام معصوم! طی الارض میکرده یا غیب میشده و... که الان هر انسان منافقی چنین اعمالی انجام دهد همه دنبالش راه می افتند که این امام زمانه و...

وقتی زن رو خدا آفریده چرا شخص باید بره دنبال حورالعین؟! مثل اینکه یکی سردرد گرفته و بعد بجای دارو، بره حرم و از امام رضا، داروی بهشتی بخواد!

nakisa;200996 نوشت:
عزیزم پس از بازار کتابهای جدید منتشر شده خبر ندارییییییییییییییییی. از کتابهای مبتذل گرفته تا رمانهای عاشقانه سخیف که ارزش نگاه کردن هم ندارن چه برسه به خوندن تا ترجمه کتب خارجی با نویسندگان معلومالحال تا داستانهای فوق ضعیف از نویسنده های داخلی .

سلام و عرض ادب
من متاسفانه بسیار دیدم کتابهایی که شما توصیفشون کردین.از برخی رمانهایی که به اعتقاد من جز اتلاف وقت آدم ارمغانی براش نمی یارن . معمولا کتابایی رو می خونم و براشون وقت می ذارم که چند تا از دوستان که اهل فن هستند و دارای بینش کافی اونا رو توصیه کنند که این کتاب هم جزء اونا بود که دوستان براشون سوال شده بود و برای مشورت با هم بحث کردیم و قرار شد بهش فکر کنیم و به نتیجه ای برسیم . البته ناگفته نمونه که نمی شه گفت کل این کتاب حاوی چنین مطالبی هست .ولی خوب از یه کتاب عرفانی اونم تو این سطح انتظار می ره که خیلی محکم تر بیان داشته باشه .

مكاشفه يا كشف، مشاهده کردن و دريافت حقايقى است كه با تجلّى انوار الهی بر قلب سالكان و كنار رفتن حجابها براى آنان آشكار مى‏ گردد.
كشف نوعى ادراك و علم است آن هم از نوع شهودی وحضوری .

پايين‏ترين مرتبه حيات انسانى «حيات دنيا» نامیده می شود.اين مرتبه از حيات براى همه انسانها وجود دارد. قواى ادراكى و تحريكى انسانها در اين مرتبه از حيات داراى محدوديتهايى است و از عوالم بالاتر خبرى ندارند و نمى‏ توانند در آنها تصرفى كنند. با پيروى از شريعت و پاكسازى و مراقبت، مراتب بالاتر حيات در انسانها بروز مى ‏كند.در این هنگام انسان به حياتی برتر كه قرآن از آن به «حيات طيّبه» یاد می کند وارد می شودآثار و احكام این حیات در قواى ادراكى و تحريكى انسان آشكار مى ‏گردد و ابواب مشاهدات به روی او گشوده می شود. دراين هنگام است که انوار الهی بر قلب سالک متجلی می شود اما این تجليات به تناسب ظرفيت وجودى سالكان و جايگاه آنان در سلوك متفاوت است و هر يك توانايى تحمّل مرتبه‏ اى از اين تجليات و انوار ربوبى را دارا هستند.

خیلی چیزها برای ما عجیب است و شاید باور آن هم خیلی مشکل باشد. اما برای کسانی که چشم تیز بین دارند و یا عنایتی به آنها شده، این مسائل مثل روز روشن است.

از آنجایی که طبق طبیعتمان تا چیزی را نبینیم باور نمی کنیم، لذا امور ماورای ماده و مسائلی که مرتبط با عالم غیب است غالبا جزو آن دسته مطالبی است که باورش برای عموم مردم مشکل است.

عذابهای اخروی، ملائکه و شیطان و حتی بهشت و جهنم و عذاب قبر هم از این قاعده مستثنا نیست. حکایات بسیاری از علما و عرفای ما نقل شده که برخی از این صحنه ها را دیده اند و یا حتی در بیدار درد آنها را حس کرده اند.

ولی متاسفانه غفلت و بی توجهی ما کار را خراب می کند و گمان می کنیم که هر چه نمی بینیم وجود ندارد.

در حالی که در روی این کره خاکی و ماده هم خیلی چیزها هست که ما ندیده ایم و یا حتی دست بشر به آن نرسیده است.

به این حکایت جالب دقت کنید:

روزى شیخ بهائى به دیدار شخصى که از اهل معرفت و بصیرت بود و در کنار یک قبرستان در اصفهان منزل داشت مى رود. شیخ بهائى به دوستش مى فرماید:

روز گذشته در این قبرستان کنار خانه شما امر عجیبى را دیدم که جماعتى میتى را در گوشه اى از این گورستان دفن کردند، پس از چند ساعت که گذشت و همه از قبرستان خارج شدند، بوى بسیار خوش و معطرى به مشام من خورد که با عطرهاى دنیا قابل قیاس نبود بسیار تعجب کردم که این بوى عطر از کجاست ؟

به اطراف نگاه کردم ، یکباره جوان زیبا رویى را دیدم که به سمت آن قبر مى رفت کم کم از دیده گانم محو شد. طولى نکشید که بوى متعفن و بدى به مشام من رسید که از هر بوى گندى در دنیا بدتر بود،

باز متعجب شدم به اطراف نگاه کردم ، سگى را دیدم که بسوى همان قبر مى رفت و سپس ناپدید شد. همینطور بحالت تعجب ایستاده بودم که ناگهان همان جوان زیبا از طرف آن قبر برگشت ولى بسیار مجروح و زشت شده بود.

به خودم جراءت دادم که بسوى او بروم و سؤ ال کنم ، به کنارش رفتم و گفتم حقیقت امر را براى من روشن کن .
گفت : من عمل صالح این میتى بودم که الان شما شاهد دفن او بودید و من در کنارش باید مى بودم که ناگهان ، سگى وارد قبرش شد که همان اعمال زشت و ناشایست او بود و چون گناهان او بیشتر از اعمال صالح او بود لذا آن سگ به من حمله کرد و مرا از قبر، بیرون انداخت ، و الان همان سگ با او هم نشین است .

شیخ بهائى مى فرماید: این نوع از مکاشفات صحیح است چون بعقیده ما اعمال انسان در عالم قبر و برزخ تجسم پیدا مى کند و به صورتهاى متناسب با اعمال تبدیل مى شود، که اگر اعمال صالح باشد، به صورتهاى زیبا جلوه مى کند و ظاهر مى شود و اگر اعمال ناپسند، در انسان جمع شده باشد، به شکل صورتهاى زشت ظاهر مى شود (1) .

منابع:
1- عالم برزخ ص 133
برگرفته از پایگاه یا مجیر

حكيمان عوالم هستى را به سه عالم كلى تقسيم مى ‏كنند:
- عالم ماده؛
- عالم مثال؛
- عالم تجرد؛

عالم ماده با حركت و تغيير همراه است و احكام و آثار ماده را در همه جاى آن مى‏ يابيم.

عالم تجرّد از ماده و احكام آن عارى است

و در عالم مثال اگرچه ماده وجود ندارد، ولى برخى آثار آن مانند شكل و بُعد وجود دارد. در عالم مثال اشباحى با ويژگيهاى عالم طبيعت در نظامى شبيه عالم مادى وجود دارند.

وجود انسان نیز داراى سه مرتبه حس، مثال و تجرّد است و با هر يك از اين مراتب خود مى ‏تواند با موجودات عوالم سه گانه هستى- ماده، مثال و تجرّد- ارتباط برقرار كند و آنها را درك كند .

دو مرتبه مثال و تجرد در بيشتر انسانها در حد استعداد باقى مانده و به فعليّت نرسيده است. و از اين گذر از درك موجودات عالم مثال و تجرّد محروم ‏اند. آنچه انسانها در حال خواب مى ‏يابند، نمونه ‏هايى از ادراكات مثالى است. با تقويّت اين مرتبه از وجود انسانى، سالك توانايى می ‏يابد موجودات مثالى را در حال بيدارى نيز بيابد.
انسانها جز حواس پنج‏گانه ظاهرى داراى پنج حس باطنى هستند. اين حواس باطنى در همه انسانها آشكار نيستند و با آغاز سلوك و تابش انوار ربوبى بر قلب سالك، به كار مى ‏افتند و سالك حقايقى را مى بيند و مى ‏شنود و لمس مى ‏كند و مى‏ چشد كه پيش از اين آنها را نمى ‏يافته است.


كشف صورى‏
سالك در اين گونه كشف حقايق عالم مثال را در مراتب گوناگون مى ‏يابد.

مقصود از كشف صورى حقايقى است كه سالك با حواس باطنى در عالم مثال مى‏ يابد.
كشف صورى هم در خواب و هم در بيدارى رخ مى‏ دهد. براى برخى نيز از خواب آغاز مى ‏شود و پس از آن هم در خواب و هم در بيدارى پيش مى ‏آيد. كشف صورى را به تناسب حواس پنج‏گانه باطنى به پنج گونه تقسيم مى‏ كنند: ابصارى، سماعى، شمّى، ذوقى و لمسى.


كشف ابصارى‏

اين كشف به معناى ديدن صورتهاى مثالى در خواب، بيدارى يا حالتى بين خواب و بيدارى است. سالك به تناسب منزلت عبودى خود صورتهاى مثالى را در مراتب گوناگون مى ‏بيند.
گاه به عالم مثال و موجودات آن اشراف مى ‏يابد و موجودات مثالى را با قالب نورى و مثالى آن مشاهده مى ‏كند، و گاه حقايق بالاتر و مجرد را در تمثلها و قالبهاى برزخى مى ‏بيند، گاهى هم حالات و ويژگيهاى روحى و درونى خود و ديگران را به صورتهاى مثالى و در تمثلهاى برزخى مشاهده مى ‏كند.


كشف سماعى‏
اين كشف به معناى شنيدن صداهاى مثالى و برزخى است. صداهاى برزخى به عالم ماده احاطه دارند و همه جا را پر كرده ‏اند، ولى گوشها از شنيدن آنها عاجز هستند. انسانها در حيات دنيا از مرتبه پايين حيات و كمالات حياتى مانند شنوايى برخوردارند. با سلوك عبودى، سالك از حيات برتر و شنوايى بالاترى بهره‏ مند مى ‏گردد و صداهاى گوناگون برزخى را مى‏ شنود. سالكان با پيشرفت در سلوك از شنوايى برترى برخوردار مى‏ گردند و با گوش جان ذكر و تسبيح همه موجودات را مى ‏شنوند.

مراحل آغازين كشف سماعى براى همه سالكان يكسان نمى ‏باشد. سالك با شنيدن صداهاى برزخى با سرگردانى و حيرت به دنبال يافتن مكان، زمان و جهت آنهاست با اينكه اين صداها محيط به عالم طبيعت است و مكان و جهت ندارد.
اين صداهاى برزخى گوناگون هستند و هر يك از آنها پيامى براى سالك دارد. گاهى بالطف و عنايت ويژه الهى سالك را از خواب غفلت بيدار و به حركت و تكاپو وا م ى‏دارند و گاه نيز از قبولى اعمال سالك يا ديگران خبر مى‏ دهند.


كشف شمّى، ذوقى و لمسى‏
اين سه كشف صورى، بوييدن بوهاى برزخى و نسيمهاى ربوبى، چشيدن و خوردن طعامها و شرابهاى برزخى و لمس موجودات برزخى است.

گلبهار;200842 نوشت:
به نظر من حق این بود که اتفاقا بیشتر برای این شخص دعا کرده باشه چون در حقیقت این فرد گمراه است و مگه نه اینکه ائمه اومدند تا راه رو نشون بدن ؟؟!!!

سلام

البته یکم مشکوک است

اما فکر نکنم جایز باشه برای همه افراد دعا کرد؟

آیا جایز است برای همه ی افراد دعا کرد؟

یا استثنا هم دارد؟

سلام و عرض احترام

سادات;201556 نوشت:
از آنجایی که طبق طبیعتمان تا چیزی را نبینیم باور نمی کنیم، لذا امور ماورای ماده و مسائلی که مرتبط با عالم غیب است غالبا جزو آن دسته مطالبی است که باورش برای عموم مردم مشکل است. عذابهای اخروی، ملائکه و شیطان و حتی بهشت و جهنم و عذاب قبر هم از این قاعده مستثنا نیست. حکایات بسیاری از علما و عرفای ما نقل شده که برخی از این صحنه ها را دیده اند و یا حتی در بیدار درد آنها را حس کرده اند. ولی متاسفانه غفلت و بی توجهی ما کار را خراب می کند و گمان می کنیم که هر چه نمی بینیم وجود ندارد. در حالی که در روی این کره خاکی و ماده هم خیلی چیزها هست که ما ندیده ایم و یا حتی دست بشر به آن نرسیده است.

من فکرمیکنم دوستان تلاش دارند که حقیقت این امور(مکاشفه ) را برای ما تبیین کنند . من به شخصه اصلا در مورد هستی این امور شک ندارم.
فقط سوال بنده درارتباط با این قضیه بوده که آیا امر به دعا نکردن یک امام معصوم که وجودشون واسطه ی فیض بین خدا و بندگانش هست مورد اشکال نیست ؟
همونطورکه جناب یا سرکار خیرالبریه فرمودند ائمه اطهار هم می تونن دارای خشم و غضب باشند ولی سوال من اینجاست که حکم عادلانه ی امامان ما در امور ، از نظر عقلی ثابت شده است فرضا حکم حضرت علی (ع) در قضاوت هاشون که گاهی اوقات انسان در نگاه اول شاید حتی انگ بی رحمی به این حضرات ببنده (البته با عرض پوزش ) ولی درست که فکر کنیم می بینم که نه حکمشون کاملا بر اساس منطق و عقل بوده .
در بحث عرفان درسته که شاید بسیاری از این امور در این وادی دور از عقل باشه اما حرف من اینه که نتیجه ی حاصله نباید دور ازعقل باشه .مگه عقل معیاری برای تشخیص سره از ناسره نیست؟
چیزی که از عرفان حاصل می شه نباید ناقض اصل قضیه باشه ؟!!
اینکه حضرت رضا (ع) به این صراحت امر به این نکته می کنند برای شخص من جای سواله ؟
یا اصلا اینطور بپرسم :
برای یک سالک راه رفته که دارای مکاشفات بسیاری هست امکان عصمت وجود داره که ما نتونیم این مکاشفه ی نوعی رو از نوع مکاشفه ی شیطانی بدونیم ؟
مگه معیار تشخیص مکاشفه ی روحانی و شیطانی قرآن و سنت نیست ؟؟!!
مطابق چه آیه و حدیث معتبری بایدصحت این مکاشفه رو قبول کرد؟

mkk1369;201634 نوشت:
اما فکر نکنم جایز باشه برای همه افراد دعا کرد؟ آیا جایز است برای همه ی افراد دعا کرد؟

سلام
بطور کلی ما داریم برای همه دعا می کنیم اما شاید دعای ما برای همه خیر نباشه .مثلا وقتی از خدا می خواهیم که یه نفر رو هدایت بکنه لزوما به معنای عطا کردن نعمت و خوشی از طرف ذات حضرت حق نیست بلکه شاید داریم نفرینش می کنیم . ولی به نظر من صرف دعا کردن جای اشکال نیست چون یک طرف قضیه ارتباط بین خدا و من وطرف دیگه ارتباط بین خدا و شخص دعا شونده هست.
باز با این اوصاف به نظر می رسه بحث حضرات معصومین و مردم جایگاه ویژه ای داره
موضوع قفل شده است