محتوای انقلاب اسلامی در اندیشه امام خمینی(ره)

تب‌های اولیه

27 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
محتوای انقلاب اسلامی در اندیشه امام خمینی(ره)

محتوای انقلاب اسلامی در اندیشه امام خمینی(ره) اشاره:

فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی ایران، با فلسفه سیاسی امام- رحمه الله - پیوندی ناگسستنی دارد؛ چرا كه اصول و آئین سیاسی اش بر آراء و اندیشه های امام مبتنی است. قوام این نظام سیاسی به دوام اندیشه های سیاسی امام بازمی گردد.

برای اینكه معیار درست و واقعی داشته باشیم و از طریق آن، به سنجش و تطبیق بپردازیم، صحیح ترین راه و منطقی ترین روش، بازخوانی و تدوین دقیق اندیشه های امام از بدو تا ختم است. در یك نگاه كلی، اصول و آئین زیر،[1] نماد اساسی فلسفه سیاسی امام است؛ كه به نحوی محتوای بنیادین انقلاب اسلامی و چارچوب عملی سیستم سیاسی - جمهوری اسلامی نیز به شمار می رود:



1- حاكمیت قوانین الهی؛

2- حاكمیت مردم بر سرنوشت خویش و نقش بنیادین آنان در تمام امور كشور(از رهبری تا دهداری)؛

3- رهبری فقیه عادل و عالم؛

4- اصل خدمت نه ریاست و سلطه؛

5- ابتناء و اتكای نظام سیاسی اسلامی به رای مردم؛

6- لغو هرگونه امتیاز، انحصار و اشراف؛

7- نفی هرگونه استبداد، زور و دیكتاتوری؛

8- آزادی به عالی ترین و طبیعی ترین شكل؛

9- منع هر گونه شخصیت محوری و بت سازی؛

10- رعایت حقوق همه مردم؛

11- نظارت مردم در تمام مراحل سیاسی و حضور واقعی مردم در تمام صحنه ها؛

12- تاكید بر اصل انتخاب و میزان بودن رای مردم؛

13- عدالت اجتماعی؛

14- نفی و مقابله هرگونه سلطه طلبی و سلطه پذیری در بعد خارجی و داخلی؛

15- مبارزه با ظلم و ستم و استكبار؛

16- تاكید برشناختن و شناساندن اسلام ناب محمدی (ص) و رد هرگونه تحجر، مقدس مآبی و نفی اسلام آمریكایی؛

17- وحدت میان همه نسلها و قشرها و فرق؛ خصوصا دو مركز مهم دانشگاه و حوزه.

بدین لحاظ، فراموش نكردن و زیر پانگذاشتن اندیشه های مترقی، نجات بخش و معزانه امام خمینی(س) یكی از شرایط مهم حفظ نظام سیاسی مستقر و پاسبانی از محتوای واقعی و حقیقی آن است. بازخوانی و قرائت همراه با تانی اندیشه های سیاسی امام، كه در طول اقامتشان در فرانسه مطرح شده است، از اولویت بیشتری برخوردار است. به دلایل مختلف، تبیین نظریات ایشان در این دوره، مهم است؛ اول اینكه، اصلی ترین آرای سیاسی و غایت اصلی فلسفه سیاسی اش در این دوره مطرح و در دوره های بعد تكمیل شده است. دوم آنكه، این دوره از اندیشه های امام دو خصوصیت منحصر به فرد دارد؛ یكی، ارائه دلایل سیاسی برای نفی رژیم سلطنتی و دیكتاتوری؛ دوم، بیان آراء و نظریات سیاسی برای استقرار نظام سیاسی اسلامی و ترسیم سلوك و غایت آن. سوم اینكه، اندیشه های امام را قبل از استقرار حكومت جدید و كسب قدرت سیاسی می نمایاند و لذا به خوبی نشان می دهد كه امام به عنوان رهبر مردم ایران، چه اهداف و غایاتی برای استقرار یك نظام سیاسی جدید و انحلال رژیم استبدادی شاه دارد. چهارم اینكه، امام در این دوره چهار ماهه (14 مهر57 تا 11 بهمن 57)[2] برخلاف دوره های قبل و بعد از آن، مورد پرسش خبرنگاران مختلف جهان واقع شدند و به مهمترین سؤالات سیاسی و حساس ترین مفاهیم سیاسی پاسخ دادند. (113 مصاحبه مطبوعاتی، به جز پیامهای مكتوب و سخنرانیها) [3]

نگارنده این مقاله، عزم آن دارد تا خلاصه و فشرده اندیشه های امام در این دوره پرالتهاب و بحرانی را مورد بررسی قراردهد. برای رعایت دقت و تامل لازم و تدوین صحیح و عملی، تمام آراء و نظریات امام اعم از مصاحبه ها، اعلامیه ها، پیامها، سخنرانیها و نیز اغلب حوادث و تحلیلهای این ایام را مطالعه و فیش برداری نموده و در نهایت آن را در 10 فصل تدوین كرده است و اینك خلاصه آن را به صورت زیر ارائه می نماید.

مهمترین مفاهیم و مسائلی كه امام در پاریس مطرح نمودند، شامل موارد زیر است: [4]

1- نقد و نفی نظام سلطنتی؛ 2- قرائت و تفسیر امام از اسلام به عنوان دین دنیا و آخرت؛3- ابعاد نهضت اسلامی ایران؛ 4- غایات و خواسته های انقلاب اسلامی؛ 5- ماهیت و خصوصیات حكومت اسلامی؛6- حق حاكمیت مردم؛7- آزادی؛ 8- نقش امام و روحانیون در حكومت اسلامی.

در اینجا به موارد مذكور می پردازیم.

اول - نقد و نفی نظام سلطنتی

هر چند امام، برچیده شدن «نظام شاهنشاهی » و «سلطنتی » را در دوران حضور خود در نجف و قبل از آن در ایران، مطرح نموده و بر آن تاكید می كردند؛ ولی در این ایام بیشتر و قاطعتر بر آن پای می فشارند. اگر در سال 49 صلاح می دیدند تا جمله نفی سلطنت را از پیام خود به حجاج بیت الله الحرام حذف بكنند، اینك در اوج مبارزه، بر نظریه سیاسی اش به عنوان آئین مبارزه تاكید می كنند. نه تنها بر نفی رژیم سلطنتی تاكید می كنند؛ بلكه به نقد دیدگاهی می پردازند كه به انحای مختلف فقهی یا سیاسی معتقد به حفظ سلطنت و رعایت قانون اساسی و اجرای مشروطیت هستند:

«موافقت با نظام شاهنشاهی چه به صراحت و چه به وسیله طرحی كه لازمه اش بقای آن است، خیانت به اسلام و قرآن كریم و مسلمین و ایران است و هر كس با هر اسم با آن موافقت نشان دهد مطرود و اجتناب از آن لازم است.» [5]

لذا در پاسخ به نامه آیت الله مرعشی با صراحت می نویسند: «ما همه موظف هستیم كه از پا ننشینیم تا سقوط سلسله بی حیثیت پهلوی.» [6]

استدلال امام این است كه سلطنت، مساوی «استبداد و قلدری » است و لذا حكومتی عادلانه نیست: «اصل سلطنت هم از اول یك چیز سهل بود. از اول معنا نداشته است... سلطنت مساوی با استبداد و قلدری و دیكتاتوری است.» [7] از نظر امام، رژیم سلطنت، هم در اساس با فلسفه سیاسی اسلام در تضاد است وهم از حیث عملكرد و رفتارها مخالف آئین انسانیت و سیاست است.

یكی دیگر از دلایل اصلی مخالفت امام با اصل سلطنت و نظام سلطانی و شاهی، این است كه این نوع نظام سیاسی به «آرای ملت » اتكا ندارد: «من مخالف اصل سلطنت و رژیم شاهنشاهی ایران هستم به دلیل اینكه اساسا سلطنت نوع حكومتی است كه متكی به آرای ملت نیست.» [8] در فلسفه سیاسی امام، حكومتی كه رای مردم و حق انتخاب آنان را نادیده بگیرد، حكومت نامشروع است و حكومت محمدرضا پهلوی چنین حكومتی بود. امام خواستار حكومتی بود كه در سایه آن، مؤلفه های اصلی و اساسی فلسفه سیاسی اش تجلی یابد:

«خاندان پهلوی... كه با دیكتاتوری بر ایران حكومت می كنند... هرگونه فریاد آزادی خواهی و اعتراض به دیكتاتوری را با سرنیزه خاموش كرده اند... آزادی به تمام معنا از مردم سلب شده است. هیچ گاه مردم حق انتخاب نداشته اند... گویندگان و نویسندگان یا كشته شده اند و یا زندانی هستند و یا ممنوع از گفتن و نوشتن. مطبوعات را از نوشتن حقایق محروم كرده اند و در یك كلمه تمامی مبانی بنیادی و دموكراسی را نابود كرده اند... ما كه خواستار حكومت اسلامی هستیم، در سایه آن، به همه این جنایتها و خیانتها پایان داده می شود.» [9]

با این تلقی، امام با قاطعیت می گویند: «رژیم سلطنتی... خلاف حقوق بشر است... رژیم سلطنتی فاسد است همه اش ». [10]

و در نگاه امام، چنین حكومتی اولا؛ طاغوتی است و ثانیا؛ اطاعت از آن، حرام است. [11] اندیشه جایگزین امام این است كه «باید اختیار دست مردم باشد.»؛ [12] لذا «هر اجتماعی، حق اولی اش این است كه خودش انتخاب بكند یك چیزی را كه راجع به مقدرات مملكت خودش است.» [13] امام معتقد است با روی كار آمدن رضاخان رژیم پهلوی «سه اصل اسلامی در امر حكومت » را پایمال نمود: «اول؛ لزوم عدالت در حاكم اسلامی و دوم؛ اصل آزادی مسلمین در رای به حاكم و تعیین سرنوشت خود و سوم؛ اصل استقلال كشور اسلامی از دخالت اجانب و تسلط آنها به مقدرات مسلمین.» [14]

نكته اساسی این است كه امام، اندیشه سیاسی اش را در فضایی مصلحتی مطرح نمی كردند تا از آن بهره برداری سیاسی بكنند. یكی از خصوصیات مهم امام، این بود كه هرگز در چنگ رویدادها نبودند؛ بلكه رویدادها در مهار او بود. از این رو، وقتی به قدرت هم می رسند(یعنی مردم می خواهند تا ایشان محور نظام باشند)، باز هم با همان شدت و علاقه می گویند: «هرگز اجازه ندهید كه عده ای معدود چون گذشته تلخ استبداد بر شما حكومت كنند، اصل دموكراسی اسلامی (را)فراموش نكنید.»؛ [15] چرا كه از مؤلفه های بنیادین فلسفه سیاسی امام این است كه حكومت با زور و سرنیزه ممكن نیست؛ «فتح قلوب» مهم است. [16]

دوم - اسلام حكومت و برنامه دارد:

امام اعتقاد داشتند كه «اسلام تز دارد، برنامه دارد... برای حكومت اسلامی دستور دارد، برای تشكیلاتش دستور دارد... برای تحرك جامعه دستور دارد.» [17] امام با صراحت می گویند: «این غفلت كردن از اسلام بود كه اسلام را به یك ورق شناخته بودند... این دو طائفه [18] اسلام را به تمام معنا نشناختند كه اسلام چی است. اسلام، نه دعوتش به خصوص معنویات است و نه دعوتش، به خصوص مادیات است؛ هر دو را دارد. یعنی اسلام و قرآن كریم آمده است كه انسان را به همه ابعادی كه انسان دارد، بسازند او را، تربیت كنند او را.» [19] به همین دلیل نوید؛ می دهد: «آن رژیمی كه ما می خواهیم یعنی: «اسلام، اسلامی است كه در آن «دموكراسی مندرج است و مردم آزادند» [20] و لذا «والله اسلام، تمامش سیاست است »، از شعارهای محوری امام می شود:

یكی دیگر از مبانی اسلامی امام، این است كه خاستگاه اسلام را «ضعفا» و پابرهنه ها و محرومین می داند كه هم بر تمام اغنیا برتری دارند و هم به لحاظ كیفی بر آنها امتیاز: «اسلام از توی ضعفا پیدا شده است.


[/HR][1] . هر كدام از موارد17گانه، به سخنان و آرای صریح و روشن امام مستند است كه برای رعایت اختصار، ذكر نگردید.
[2] . امام ساعت 18 روز جمعه 14 مهر1357 وارد پاریس شدند و چهار ماه بعد در ساعت 30/9 صبح روز جمعه 12بهمن‏1357 به ایران بازگشتند.
[3] . مصاحبه های امام در پاریس - نوفل لوشاتو - در كتاب «طلیعه انقلاب اسلامی‏» جمع‏آوری شده و نیز در جلدهای 1و2و3 صحیفه نور آمده است.
[4] . امام به موارد دیگری هم پرداختند؛ ولی از حوزه بحث ما خارج است؛ از جمله، مبارزه با استكبار و استعمار و قدرتهای مداخله گر مانند: امریكا، شوروی سابق و انگلیس و اسرائیل.
[5] . ر. ك: صحیفه نور، ج 1، ص 590. امام در اینجا نظرات «آیت الله‏» شریعتمداری و نیز پیشنهاد مرحوم بازرگان و میناچی را نقد می كنند.
[6] . ر. ك: همان، ص 601 و نیز مراجعه كنید به خاطرات هاشمی رفسنجانی‏دوران مبارزه، زیر نظر محسن هاشمی، مركز نشر معارف انقلاب، تهران،1376،ج 1،ص‏133-134.
[7] . ر. ك: كوثر(مجموعه سخنرانی های حضرت امام خمینی )، جلداول، ص‏506.
[8] . ر. ك: همان،ص‏506.
[9] . ر. ك: همان، صص‏549 -550.
[10] . ر. ك: كوثر، جلد سوم، ص 212. امام این مطلب را یك روز پس از ورود به تهران در13 بهمن‏1357 مطرح نمودند.
[11] . كوثر، جلد 2، صص 285 -287.
[12] . صحیفه نور، ج 2، ص 554.
[13] . ر. ك: كوثر، جلد3، ص 315. سخن امام به مناسبت‏بازگشایی مدارس در 1/12/1357 یعنی ده روز پس از پیروزی انقلاب.
[14] . ر. ك: صحیفه نور، جلد 1، ص‏99. سخنی از امام در دوم فروردین‏1343. همچنین امام در سخنرانی 11/9/1341 پس از لغو تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی فرمودند: «ای دولتها !ای بیچاره ها !فتح مملكت كه چیزی نیست، فتح قلوب مهم است.» (ر. ك: صحیفه نور، ج اول، ص‏49).
[15] . ر. ك: صحیفه نور، ج 21و نیز كتاب تبیین، شماره 10.
[16] . سخنی از ناپلئون بناپارت.
[17] . كوثر، جلد 1، صص 271- 272.
[18] . منظور امام متحجرین و متجددین افراطی است.
[19] . كوثر، جلد 2، ص‏7.
[20] . صحیفه نور، ج‏3، ص‏43.

محتوای انقلاب اسلامی در اندیشه امام خمینی(ره) از اغنیا كه پیدا نشده است. از این گداهای مدینه و مكه اسلام پیدا شده. از این بیچاره ها و ضعیفها اسلام، پیدا شده است.» [1] جنگ فقر و غنا یكی از اصول سیاسی امام است كه در اواخر عمرشان مطرح ساختند. امام همواره تاكید داشتند كه حكومت برای محرومان است و لذا همواره از مسؤولان نظام می خواستند كه پیوند خود را با ملت و ضعفا و محرومان قوی تر كنند؛ چرا كه در نگاه ایشان هر گاه: «قوه علما از قوه ملت جدا شد، دیگر نمی توانند یك كاری انجام بدهند.» [2]

سوم - غایات و خواسته های انقلاب اسلامی:

امام دو روز پس از ورود به پاریس، خواسته های مقدماتی ملت را در پیامش به طلاب، دانشجویان و دانش آموزان سراسر كشور این گونه بر می شمارد: «رسیدن به سعادت »، «آزادی »، «استقلال »، «حكومت عدل اسلامی »، «عدالت حقیقی » و «برخورداری از نعمت های الهی ». [3] در پیامی دیگر، امام این گونه تاكید می كنند: «در این نهضت مقدس، تشكیل حكومت اسلامی سرلوحه اهداف آن است و ضمانت از آزادی و استقلال از ثمرات آن.» [4] در حقیقت، امام بر شعار عمومی و اساسی مردم صحه گذاشتند كه فریاد بر می آوردند: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی.

زمانی كه رژیم در سراشیبی سقوط قرار می گیرد و دولت نظامی ازهاری قدرت را در دست می گیرد، امام در پیامی به ملت ایران غایت اصلی انقلاب مردم را بیان نموده و بار دیگر، مؤلفه اصلی فلسفه سیاسی خود و انقلاب ایران را مشخص و آشكار می نمایند: «هدف همان است كه در سخنرانیها و اعلامیه های خود ذكر نموده ام:

الف - سرنگونی سلطنت پهلوی و رژیم منحوس شاهنشاهی. ب - به پاداشتن حكومت جمهوری اسلامی مبتنی بر ضوابط اسلام، متكی بر آرای ملت.» [5]

همچنین در نگاه امام، «رهایی مردم از قید و بند استعمار و استبداد» [6] نیز جزء اهداف مبارزه بوده است.

«همه با هم حق خواستید، حق خودتان را خواستید، آزادی خواستید، استقلال خواستید، جمهوری اسلامی خواستید، به حمدالله آزادی برای شما حاصل است. الآن ازهیچ كس نمی ترسید؛ ولی باید از خودمان بترسیم، باید از خدا بترسیم.» [7]

چهارم - ماهیت و خصوصیات حكومت اسلامی:

همان طور كه گذشت، فلسفه حكومت در اسلام از نظر امام «خدمتگزاری » است نه ریاست و سلطه و استیلا. امام بارها و بارها بر این اصل تاكید نمودند. آن هنگام كه عازم پاریس بودند نیز بر این نكته اشاره كردند كه: «فعلا عازم پاریس شدم تا با تمام مشكلات به وظیفه دینی خود كه خدمت به كشور اسلامی است و مردم محروم وطنی است، موفق گردم.» [8] زیرا از نظر امام، همه ما خدمتگزار این مردم و وطن خودمان هستیم. [9] ماهیت حكومت اسلامی از نظر امام، «نفی زور و سرنیزه » و مبارزه با آن است: «با سر نیزه نمی شود یك ملتی را... خاموش كنند و بگویند كه شما باید در حال اختناق تا آخر باشید. این موقتی می شود؛ اما دائمی نمی شود.»؛ [10] لذا از نظر امام، حكومت اسلامی نمی تواند با زور و سرنیزه توام باشد. با این نگرش، امام پس از پیروزی انقلاب بلافاصله به مردم اعلام می كند:

«هرگز اجازه ندهید كه عده ای معدود چون گذشته تلخ استبداد بر شما حكومت كنند.» [11] و بلافاصله تاكید می كنند كه:

«اصل دموكراسی را فراموش نكنید.» [12] حكومت مطلوب امام، حكومتی است كه مردم در آن حق و توان بركناری بالاترین مقام حكومت؛ یعنی رهبر را دارند. در نگاه امام هر گاه حاكم، شرایط لازم اسلامی را برای رهبری نداشت، «معزول می شود» و «ملت هم باید او را كنار بگذارند.» [13] به قول امام، مثل دوره سلطنت و شاه نیست كه همه مردم از او بترسند و او نیز خوف این را نداشته باشد كه عزلش می كنند؛ چون عزلی در كار نیست و او هر چه دلش خواست انجام می دهد؛ [14] بلكه مردم در این نوع حكومت بازیگر واقعی اند هم حاكم و تمام مسؤولان را برمی گزینند و هم می توانند در موقع لازم آنان را عزل نمایند:

«آنكه ما می خواهیم، یك حكومت عادلی و یك رژیم عادلی و یك هیات حاكمه عادلی كه مورد اطمینان جامعه باشد و برای جامعه خدمت كند.» [15] و «در حكومت اسلامی... عدالت است »؛ [16] «مثل حكومت شاه نیست تا وقتی یك چیزی مردم علیه حكومت گفتند، عده ای را بكشند.»؛ [17] «ما رژیمی می خواهیم كه رژیم عدالت باشد.» [18]

امام در تعریف و توصیف جمهوری اسلامی و حكومت دینی می گویند: «رژیم اسلامی با استبداد جمع نمی شود. آن رژیمهای جمهوری هم كه استبدادی هستند در اسم جمهوری هستند، در محتوا سلطنتی هستند.» [19] یكی از وجوه تمیز حكومت اسلامی در اندیشه امام، «عدم استبداد» است. اصولا استبداد خصلتی است كه هر گاه بروز كند، اسلامی بودن حكومت حتی حكومت مبتنی بر قواعد الهی را با حضور عالمان دین، از میان می برد. امام در مورد ماهیت حكومت آینده می گویند:

«با قیام انقلابی ملت، شاه خواهد رفت و حكومت و دموكراسی و جمهوری اسلامی برقرار می شود. و در این جمهوری، یك مجلس ملی مركب از منتخبین واقعی مردم، امور مملكت را اداره خواهند كرد. حقوق مردم خصوصا اقلیتهای مذهبی محترم بوده و رعایت خواهد شد... نه به كسی ظلم می كنیم و نه زیر بار ظلم می رویم.» [20]

امام به نقش مردم در حكومت اسلامی اشاره می كنند و از آن، به عنوان یكی از اساسی ترین مؤلفه جمهوری اسلامی یاد می كنند:

«ماخواهان استقرار یك جمهوری اسلامی هستیم و آن حكومتی است متكی به آرای عمومی. شكل نهایی حكومت با توجه به شرایط و مقتضیان كنونی جامعه ما توسط خود مردم تعیین خواهد شد.» [21] امام گامی فراتر از غرب می نهند و می گویند: «آن دموكراسی كه ما می خواهیم به وجود آوریم، در غرب وجود ندارد.»؛ [22] زیرا در نظر امام: «دموكراسی اسلام، كاملتر از دموكراسی غرب است.» [23]

اوج نقش مردم در فلسفه امام، این نكته است كه در اواخر عمرشان در جواب نامه آیه الله مشكینی نوشتند:

«اگر مردم به خبرگان رای دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبری حكومتشان تعیین كنند، وقتی آنهاهم فردی را تعیین كردند تا رهبری را به عهده بگیرد، قهرااو مورد قبول مردم است. در این صورت او ولی منتخب مردم می شود و حكمش نافذ است.» [24]

زیرا در فلسفه سیاسی امام امت(س)، «حكومت اسلامی، حكومتی است كه اولا صددرصد متكی به آرای ملت است، به شیوه ای كه هر فرد ایرانی احساس كند با رای خود، سرنوشت خود و كشور خود را می سازد.»؛ [25] «حكومتی كه كوچكترین فرد ایرانی بتواند آزادانه و بدون وجود كمترین خطر از بالاترین مقام حكومتی انتقاد كند و از او در مورد اعمالش توضیح بخواهد.» [26] و لذا از نظر امام، «كسانی باید ایران را رهبری كنند كه كاردان و امین و صددرصد مورد اعتماد ملت و متكی به آرای آنها باشند و شایستگی آنها را ملت بر حسب ضوابط اسلامی احراز كرده باشد.» [27]

«هر فردی از افراد ملت حق دارد كه مستقیما در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح كند و به او انتقاد كند و او باید جواب قانع كننده دهد و در غیر این صورت، اگر به خلاف وظایف اسلامی خود عمل كرده باشد، خود به خود از مقام زمامداری معزول است.»؛ [28]

چراكه از نظر امام، «حكومت باید مسؤول باشد پیش ملت.» [29] به همین دلیل، امام به رخ جهانیان می كشد كه وقتی پیروز شدند، «ان شاءا... همه خواهند دید كه انتخاب آزاد و مجلس سالم » و «حكومت اسلامی و دموكراسی حقیقی » یعنی چه ؟»

پنجم - حق حاكمیت مردم:

در فلسفه سیاسی امام، حق حاكمیت مردم، به كرات دیده می شود. امام پنج روز پس از ورود به پاریس تاكید كردند: «هر ملتی حق دارد خودش تعیین كند سرنوشت خود را. [30] بنیادی ترین اندیشه سیاسی امام در این جمله است كه می فرمایند:

«ما فریادمان این است كه باید این ملت هر چه دارد مال خودش باشد و خودش اداره خودش بكند.» [31]

امام این حق را، حق مسلم می داند كه هیچ كس نمی تواند آن را انكار كند. [32] به همین دلیل امام صریحا می گویند: «باید این رژیم جای خود را به رژیمی بسپارد كه مبعوث ملت مسلمان باشد.» [33] و امام خود از اولین كسانی هستند كه به آرای خود پایبندی نشان دادند: «من به واسطه اینكه ملت مرا قبول دارند، دولت تعیین می كنم.» [34] و نیز فرمودند: «مردم چون خواست خود را در من می دیدند، به من روی آوردند.» [35]

امام به صراحت می فرمایند:

«باید اختیار دست مردم باشد. این یك مساله عقلی (است) هر عاقلی این مطلب را قبول دارد كه مقدرات هر كس باید دست خودش باشد.» [36]

و لذا خالصانه نوید می دهند كه:

«ان شاءالله اگر حكومت اسلامی به پا شود، همه امور بر طبق دلخواه ملت ان شاءالله حاصل می شود.» [37]

ششم - آزادی:

آزادی از مفاهیم بغرنج در فلسفه سیاسی خصوصا فلسفه سیاسی مسلمانان است. تفاسیر مختلف باعث شده است تا آزادی به عنوان «حق طبیعی » و «خدادادی » تا سر حد كفر و یا حتی «كفر در كفر» كشیده شود. [38] اما امام آزادی را نه تنها مغایر با اسلام معرفی نكردند؛ بلكه آن را جزء شعارهای اصلی و بنیادین انقلاب و جمهوری اسلامی قرار داده و اغلب از آن، به عنوان یك ارزش الهی یاد نمودند. امام می گویند:

«یكی از بنیادهای اسلام، آزادی است. انسان واقعی ملت مسلمان فطرتا یك انسان آزاد شده است.» [39]

امام، آزادی را لازمه انسانیت می دانند كه مطابق اصل توحید باید با آزادی و حریت، عبودیت را فقط برای ذات اقدس حق تجربه كند.


[/HR][1] . همان، ص‏199.
[2] . كوثر، جلد3، ص 491.( كلامی از امام در13/1/58)
[3] . كوثر، ج 2، صص 85 -86.
[4] . ر. ك: صحیفه نور، ج 1، صص 590 -592.
[5] . صحیفه نور، ج 2، ص 204، بخشی از پیام امام خطاب به مردم كردستان، (14/8/57).
[6] . همان، ص 245.
[7] . همان، ص 490.
[8] . كوثر، جلد3، ص‏556.(سخنان امام پس از پیروزی انقلاب اسلامی در 24/1/58).
[9] . صحیفه نور، ج 1،ص 592.
[10] . همان،ص 600.
[11] . صحیفه نور، جلد 1،ص 592.
[12] . كوثر، ج‏3،ص 315.
[13] . كوثر، جلد 2، ص‏507.
[14] . ر.ك: كوثر، ج 2، ص‏287.
[15] . ر.ك: كوثر، ج 1، ص 508.
[16] . همان، ص 660.
[17] . همان،ص 660.
[18] . صحیفه نور، ج 2، ص 58.
[19] . همان، ص‏103.
[20] . همان، ص 160.
[21] . همان،ص 164.
[22] . همان،ص‏216.
[23] . همان،ص‏216.
[24] . ر. ك: صحیفه نور، ج 21، ص‏129،(9/2/68).
[25] . ر. ك: صحیفه نور، ج‏3، ص‏36.
[26] . همان، ص‏37.
[27] . همان، ص‏37.
[28] . همان، صص 85 -86.
[29] . كوثر، ج‏3، ص 238.
[30] . ر. ك: صحیفه نور، ج‏3، ص‏157( با كمی تغییر در قسمت دوم جمله. البته چنین محتوایی در سخنرانی‏های امام موجود است.)
[31] . همان،ص 450.
[32] . همان، ص 491.
[33] . همان،ص‏546.
[34] . صحیفه نور، ج 2، ص 102.
[35] . از سخنرانی امام در بهشت زهرا، 12بهمن‏1357.
[36] . صحیفه نور، ج 21، ص‏129(اصل جمله را در بند پنجم این نوشتار با كد پانویس‏73 آورده‏ایم).
[37] . كوثر، ج 2، ص‏287.
[38] . همان، ص 491.
[39] . صحیفه نور، ج 2، ص‏56.

محتوای انقلاب اسلامی در اندیشه امام خمینی(ره) از نظر ایشان، هرگاه به اصل آزادی و حریت انسان خدشه ای وارد گردد، عبودیت غیرالهی ممكن و محقق خواهد شد. نظر مهم و بنیادی امام این است:

«مطابق اصل توحید، انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت كند، مگر اینكه اطاعت او، اطاعت خدا باشد. براین اساس، هیچ انسانی هم حق ندارد انسانهایی دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور كند و ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را می آموزیم كه هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم كند.» [1]

بر اساس اندیشه فوق، انقیاد نوعی ذلت و تباهی برای انسان محسوب می شود.

امام در مورد آزادی در نظام سیاسی اسلام معتقدند: «در یك رژیم اسلامی، آزادی صریح و كامل خواهد بود. تنها آزادیهایی به ملت داده نخواهد شد كه بر خلاف مصلحت مردم باشد.» [2] و «ما می خواهیم مملكتمان را آزاد كنیم، اختناق در مملكت ما نباشد» و «می خواهیم شما آزاد باشید.»؛ [3] زیرا از نظر امام، آزادی را قرآن «توصیه كرده است.» [4] و در زمان ائمه و پیامبر نیز آزادی بوده و همه، حرفهایشان را می زدند؛ لذا تاكید می كنند ما «حجت داریم » و نباید از آزادی بترسیم. [5] با چنین رویكردی، امام از ملت می خواهند مواظب باشند تا آزادی مخدوش و محدود نشود تا حرف شیاطین كه می گفتند، ایران قابلیت دموكراسی، عدالت، آزادی را ندارد، تحقق نیابد:

«شیاطین می خواهند منعكس كنند كه ایران قابل دموكراسی نیست. ایران قابل عدالت نیست، ایران قابل آزادی نیست. باید ای برادران من نگذارید كه این مسائل پیش بیاید و این گفتارهای نامربوط گفته بشود.» [6] زیرا: «ما برای حیات زیر سلطه غیر ارزش قائل نیستیم. ما ارزش حیات را به آزادی و استقلال می دانیم » [7] برای اینكه: «من از روزگار سیاه و اختناق و اسارت بیمناكم.» [8] لذا: «از ملت تقاضا دارم كه نگذارند... آزادی كه به دست آمده است، مبدل به اختناق بشود.» [9]

نتیجه گیری:

در پایان این مقاله، نتیجه ای كه از مباحث سیاسی امام گرفته می شود، ارائه می گردد. لازم به ذكر است هر چند این نوشته به اختصار و ایجاز، اندیشه های امام در این دوره حساس و پرحادثه را به تدوین و نظم كشانده؛ اما تصریح می شود كه امهات آن را فروگذار نكرده است. لذا نتیجه ای كه از آن ارائه می شود، محصول دقیق مباحث سیاسی امام خواهدبود.

1- امام نه تنها با رژیم سلطنتی به عنوان یك نظام غیرمشروع، طاغوتی و ضد مردمی و غیرقابل قبول و تحمل، مبارزه می كنند؛ بلكه در طول این مدت اندیشه های كسانی را كه به نحوی خواستار حفظ سلطنت منهای حكومت هستند نیز مورد نقد قرار می دهند.



2- امام با نفی و نقد رژیم سلطنتی، بدیل محكم و همه پسندی تحت عنوان «جمهوری اسلامی » به عنوان نظامی الهی - مردمی ارائه می نمایند. سلوك و ضوابط بنیادین نظام سیاسی امام متصف به قوانین اسلام و متكی به آرای مردم، در تمام مراحل و مراكز است.

3- مهمترین اندیشه امام در این وادی، معرفی اسلام به عنوان یك مكتب سیاسی و عبادی است كه هم به دنیای انسانها نظر دارد و هم به آخرتشان. این اندیشه امام، كاركردی دوگانه داشت؛ یكی، مبارزه با كسانی كه هیچ بهره ای از اسلام نداشتند و با حكومت آن مخالف بودند، دوم مبارزه با جریان یا اشخاصی كه دم از اسلام و دین می زدند، ولی ترجیح می دادند كه دین از سیاست جدا باشد.



4- نتیجه چهارمی كه از مباحث سیاسی امام حاصل می شود، این است كه این رهبر الهی و مردم گرا، انقلاب و قیام را در انحصار هیچ صنف و گروهی قرار نمی دادند. احتجاج ایشان این بود كه همه ملت به پا خاسته و نهضت از متن تمامی ملت جوشیده است.

5 - امام غایات و خواسته های اساسی و بنیادین این نهضت را در واقعی ترین شكل و آرمانی ترین حالت، در این می دانستند كه بااین انقلاب و تاسیس نظام جمهوری اسلامی، «سعادت »،«عدالت »،«آزادی»،«استقلال »،«برخورداری از نعم الهی »،«رهایی از تمام قیود استعماری و استبدادی » محقق خواهد شد. و امام این اهداف را در رعایت الگوی سیاسی «جمهوری اسلامی مبتنی بر ضوابط اسلام و متكی بر آرای ملت » متصور می دانستند.



6- ماهیت این نظام سیاسی در نگاه امام عبارت بوده است از: خدمتگزاری، دموكراسی، عدالت حقیقی، مسوولیت حكومت در برابر ملت، رضایت و پذیرش مردمی. همه اینها از نظر امام در صورتی حفظ می شود كه قاعده سیاسی، ابتنای نظام به قوانین اسلام و اتكای حكومت به آرای مردم در جریان مستمر باشد.

7 - از نظر امام، در حكومت اسلامی حق حاكمیت و تعیین سرنوشت از آن مردم است. مطابق آرای امام، همه كس و همه چیز در نظام سیاسی اسلام و جمهوری اسلامی ایران، تابع مردم است و هیچ زور و تحمیلی نباید به وجود بیاید. امام بارها مطرح نمودند كه حكومت مبعوث مردم است و حاكمان خدمتگزاران و تابعان مردم اند.

8- در نگاه امام، آزادی حق خدادادی و طبیعی بشر است و به عنوان حق اولیه محسوب می شود. امام در این مباحث مكرر در مكرر اعلام می كنند كه اسلام مركز و پناهگاه آزادی است و آزادی از بنیادهای دین اسلام است و در حكومت اسلامی آینده، آزادی به نحو كامل و حقیقی وجود خواهد داشت و استدلال می كنند، مطابق اصل توحید، لازمه عبودیت الهی، آزادی است. بنابراین، هیچ كس حق سلطه بر دیگری را ندارد.


[/HR][1] . صحیفه نور، ج‏3، ص 68(مصاحبه امام با تایمز لندن 18/10/57).
[2] . همان، ص 114.
[3] . كوثر، ج‏3، ص‏256(سخنی از امام در تاریخ‏19/11/57).
[4] . همان، صص‏256-257 و289.
[5] . صحیفه نور، ج‏3، ص‏369. - كوثر، ج‏3، ص‏289،(26/11/57).
[6] . همان،ص 328.
[7] . همان، ص‏359 (پیام امام به مناسبت ترك تهران و عزیمت‏به قم).
[8] . همان،ص‏419.(18/12/57).
[9] . همان،ص 452 (3/1/58).
موضوع قفل شده است