جمع بندی ماجرای «إفک» در کتب عامه

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ماجرای «إفک» در کتب عامه

آیا روایاتی در کتب عامه دال بر اینکه آیه تهمت و افک برای ماریه نازل شده و و چه شخصی یا که عایشه به او این تهمت را زده؟

با نام الله



کارشناسان بحث: استاد صدرا
و استاد مقداد

با سلام و عرض ادب



داستان تهمت زدن به ماریه در منابع شیعه و اهل سنت آمده است.

الف) در شان نزول آیه ی افک در منابع شیعی می خوانیم:



آيه در مورد «ماريه» همسر پيامبر صلى الله عليه و آله (مادر ابراهيم) نازل شد، زيرا خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كردند: او پسر عموئى دارد كه گاه و بى ‏گاه به سراغش مى ‏آيد (و روابط نامشروعى در ميان است)، پيامبر، على عليه السلام را فرا خواند فرمود: برادرم! اين شمشير را بگير، اگر او را نزد «ماريه» يافتى به قتل برسان!

اميرمؤمنان على عليه السلام عرض كرد: اى رسول خدا! من مأمورم كه مانند «سكه تفتيده»[1] دستور شما را پياده كنم، يا اين كه شخص حاضر چيزى مى ‏بيند كه غائب نمى ‏بيند؟ (با تحقيق بيشتر انجام وظيفه كنم). فرمود: نه! بر اساس اين كه حاضر چيزى مى ‏بيند كه غائب نمى ‏بيند عمل كن! على عليه السلام مى ‏فرمايد:

شمشير را به كمر بستم و به سراغ او آمدم، ديدم نزد «ماريه» است، شمشير را كشيدم، او فرار كرد و از نخلى بالا رفت، سپس خود را از بالا به زير افكند، در اين هنگام پيراهن او بالا رفت و معلوم شد اصلًا عضو جنسى ندارد، خدمت پيامبر آمدم و ماجرا را شرح دادم، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: خدا را شكر كه بدى و آلودگى و اتهام را از دامان ما دور مى ‏كند.[2] [3]

ب) در صحیح مسلم نیز آمده است:

حَدَّثَنِى زُهَيْرُ بْنُ حَرْبٍ حَدَّثَنَا عَفَّانُ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ أَخْبَرَنَا ثَابِتٌ عَنْ أَنَسٍ أَنَّ رَجُلاً كَانَ يُتَّهَمُ بِأُمِّ وَلَدِ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- لِعَلِىٍّ « اذْهَبْ فَاضْرِبْ عُنُقَهُ ». فَأَتَاهُ عَلِىٌّ فَإِذَا هُوَ فِى رَكِىٍّ يَتَبَرَّدُ فِيهَا فَقَالَ لَهُ عَلِىٌّ اخْرُجْ. فَنَاوَلَهُ يَدَهُ فَأَخْرَجَهُ فَإِذَا هُوَ مَجْبُوبٌ لَيْسَ لَهُ ذَكَرٌ فَكَفَّ عَلِىٌّ عَنْهُ ثُمَّ أَتَى النَّبِىَّ -صلى الله عليه وسلم- فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُ لَمَجْبُوبٌ مَا لَهُ ذَكَرٌ.[4]

(در ميان مردم شايعه هاي پخش شده بود و) به مردي تهمت مي زدند که فرزند رسول خدا از آن اوست وقتى تهمت مذكور به گوش پيامبر رسيد على را فرستاد كه گردن متهم را بزند . علی علیه السلام بدنبال او رفت و وی را در گودال آبی در حالی که مشغول خنک نمودن خویش بود یافت. علی علیه السلام به او فرمود خارج شو! (او از ترس خارج نمی شود) علی علیه السلام دست او را گرفت و از گودال خارج نمود که در این هنگام مشخص گشت او (مجبوب:مقطوع الذکر)،آلت مردانه ندارد. پس علی علیه السلام او را رها نمود و به نزد پیامبر صلی الله علیه واله آمدند و عرض نمودند: یا رسول الله صلی الله علیه وآله آن شخص خنثی است.

در مستدرک حاکم نیشابوری نیز می خوانیم:



حدثني علي بن حمشاد العدل ثنا أحمد بن علي الأبار ثنا الحسن بن حماد سجادة حدثني يحيى بن سعيد الأموي ثنا أبو معاذ سليمان بن الأرقم الأنصاري عن الزهري عن عروة عن عائشة رضي الله عنها قالت : أهديت مارية إلى رسول الله صلى الله عليه و سلم و معها ابن عم لها قالت : فوقع عليها وقعة فاستمرت حاملا قالت : فعزلها عند ابن عمها قالت : فقال أهل الإفك و الزور من حاجته إلى الولد ادعى ولد غيره و كانت أمه قليلة اللبن فابتاعت له ضائنة لبون فكان يغذى بلبنها فحسن عليه لحمه قالت عائشة رضي الله عنها : فدخل به على النبي صلى الله عليه و سلم ذات يوم فقال : كيف ترين فقلت : من غذي بلحم الضأن يحسن لحمه قال : و لا الشبه قالت : فحملني ما يحمل النساء من الغيرة أن قلت : ما أرى شبها قالت : و بلغ رسول الله صلى الله عليه و سلم ما يقول الناس فقال لعلي : خذ هذا السيف فانطلق فاضرب عنق ابن عم مارية حيث وجدته قالت : فانطلق فإذا هو في حائط على نخلة يخترف رطبا قال : فلما نظر إلى علي و معه السيف استقبلته رعدة قال : فسقطت الخرفة فإذا هو لم يخلق الله عز و جل له ما للرجال شيء ممسوح .[5]

که مضمون آن اینچنین است:
عايشه مى گويد : «مارية» به همراه پسر عمويش به رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم اهداء شد. او بعد از ارتباط با پیامبر صلی الله علیه وآله حامله گردید. حضرت او را نزد پسر عمویش قرار داد. عایشه می گوید: اهل افك گفتند كه چون او ( يعنى پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم ) به فرزند نياز دارد، فرزند غير را به خود نسبت داده . از آنجا که شير مادر ابراهيم كم بود ، ابراهيم را با شير گوسفند تغذيه مي کردند لذا فربه شد . روزى او را نزد پيامبر صلى الله عليه وآله آوردند حضرت به من فرمودند: او را چگونه مى بينى؟ گفتم : هر کس از شير گوسفند استفاده كند فربه مى شود . پيامبر فرمود : آيا ابراهيم شبيه من نيست ؟ عايشه مي گويد : من از روى حسادت گفتم : شباهتى ندارد . و بعد تهمت هاي نارواي مردم ( نسبت به ماريه ) به گوش پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم رسيد ، پیامبر صلی الله علیه وآله به علی علیه السلام فرمودند این شمشیر را بگیر و برو و پسر عموی ماریه را هر کجا یافتی به قتل برسان. علی علیه اسلام رفت و او را در باغی بر روی درخت خرمایی در حالی که مشغول چیدن خرما بود یافت. او هنگامی که علی علیه السلام را به همراه شمشیر دید که بدنبال او است، به لرزه افتاد و خرماهایش بر روی زمین ریخت پس دراین هنگام مشخص گشت که او شخصی خنثی می باشد.

بررسی ابعاد دیگر این مساله تاریخی می باشد که ان شاءالله کارشناس محترم بدان خواهند پرداخت.

موفق باشید.



[/HR] [1]. « سكه» در لغت عرب به معنى وسيله‏ اى است كه با آن پول‏ها را نقش مى ‏زنند، و براى اين منظور آن را داغ مى ‏كنند تا نقش خود را دقيقاً بر درهم ودينار منتقل كند، و منظور از اين تعبير اين است كه: بايد دستور بى‏ چون و چرا، و بدون بررسى مجدد، اجرا شود.

[2]. مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث- در« نور الثقلين» نيز اين شأن نزول به صورت مشروح‏ترى آمده است( ج 5، ص 81).

[3]. شان نزول آیات قرآن،ص414، آیت الله مکارم شیرازی.


[4].صحیح مسلم، باب بَرَاءَةِ حَرَمِ النَّبِىِّ -صلى الله عليه وسلم- مِنَ الرِّيبَةِ.



[5]. مستدرک ، حدیث:6821، تعليق الذهبي قي التلخيص : سكت عنه الذهبي في التلخيص.

dfffd;414557 نوشت:
آیا روایاتی در کتب عامه دال بر اینکه آیه تهمت و افک برای ماریه نازل شده و و چه شخصی یا که عایشه به او این تهمت را زده؟

با عرض سلام و ادب

ضمن کسب اجازه از محضر استاد ارجمند جناب صدرا،هر چند ایشان مطالب لازم و کافی را بیان فرمودند،بنده فقط جهت امتثال امر ایشان و تکمیل بحث نکاتی عرض می کنم:

در غالب منابع تاریخی و روایی اهل سنت ماجرای افک را مربوط به عایشه می دانند.اما قبول این مطلب با چندین اشکال جدی مواجه است:

اولاً بجز عایشه هیچ یک از مسلمانان صدر اسلام به این ماجرا کوچکترین اشاره ای نکرده اند.تنها ناقل این ماجرا خود عایشه است.چطور می توان پذیرفت که ماجرایی به این مهمی و با این حساسیت را هیچ شخص دیگری نقل نکند.

ثانیاً جملات آغازین این روایت تهمت و توهینی بزرگ به پیامبر است که می تواند دست آویز خطرناکی برای دشمنان اسلام باشد. به این معنا که نعوذ بالله پیامبر چنان اسیر شهوات خود بود که در سفرهای جنگی که مردان مسلمان از جان و مال و هستی خود مایه گذاشته و برای حفظ دین اسلام می جنگیدند نمی توانست از معاشرت با همسر خود پرهیز کند و حتما باید یکی از زنان خود را به قید قرعه به همراه خود می برد.

ثالثاً پیامبری که به قول خداوند متعال دارای چنان خلق عظیمی بوده که اسوه حسنه ای برای مسلمانان معرفی شده در این روایت فردی است که تحت تاثیر شایعه بی اساس قرار گرفته و به جای حسن ظن و بررسی منطقی ماجرا یک ماه با همسر خود سخن نمی گوید.

رابعاً در منابع تاریخی زمان وقوع این ماجرا غزوه بنی مصطلق یا مریسیع ذکر شده است[1] این جنگ در شعبان سال پنجم هجرت اتفاق افتاد.[2]
حال آنکه آیات مربوط به ماجرای افک که روایت عایشه هم بعنوان شأن نزول آن بیان شده است،در سال نهم هجرت نازل شده است.بر طبق روایت دیگری که در برخی منابع حدیثی شیعه مانند تفسیر قمی ذکر شده و با روایات نقل شده در منابع اهل سنت تأیید می شوند، وقتی عایشه حزن و اندوه فراوان پیامبر را در موقع فوت ابراهیم فرزند رسول الله مشاهده می کند به خیال خود جهت تسلیت و تسکین اندوه پیامبر (ص) ادعا می کند که غلامی به نام جریح با ماریه رابطه نامشروع داشت و ابراهیم فرزند نامشروع جریح و ماریه است و بنابراین ناراحتی شما بی مورد است. که این سخنان مایه ناراحتی پیامبر را فراهم می کند ولی خداوند متعال با نزول آیاتی بر بی گناهی ماریه شهادت می دهد و تهمت زننده و کسانی را که این تهمت را شنیدند و باور کردند و رواج دادند سرزنش می کند.

تاریخ نزول آیات مذکور با تاریخ فوت ابراهیم فرزند پیامبر مطابقت دارد و هر دو در سال نهم هجری روی داده اند.

خامساً در منابع معتبر اهل سنت د رنقل ماجرای افک و تهمت به عایشه،ماجرایی نقل می شود که نادرست بودن اصل ماجرا را می رساند.نقل مورد نظر این است که:

وقتی رسول خدا فرمودند مردی به همسر من اهانت کرده و تهمتی زده سعد بن معاذ بلند شد و عرضه داشت یا رسول الله اگر این فرد از قبیله اوس باشد گردن او را می زنیم اگر از برادران ما در قبیله خزرج باشد هر چه در مورد او بفرمائید انجام می دهیم بعد سعد بن عباده که بزرگ خزرجیان بود برخاست و گفت تو دروغ می گویی و نمی توانی او را بکشی ...[3]

و این مطالب در حالی است که سعد بن معاذ در جنگ خندق مجروح شده بود و در جنگ قریظه یعنی قبل از جنگ مریسیع و واقعه افک از دنیا رفته بود[4] و این تناقضی آشکار است.

پی نوشتها:

[1]. قاضى ابرقوه (م 623)، سيرت‏رسول‏الله،ج‏2،ص:785

[2]. واقدی، محمد بن سعد؛ کتاب المغازی، ج3، ص404.

[3]. صحیح البخاری ج 3 ، ص 156، کتاب الشهادات ، باب حدیث الافک.

[4]. ابن کثیر، البدايةوالنهاية،ج‏4،ص:127. ذهبی،تاريخ‏الإسلام،ج‏2،ص:318

سلام و تشکر. برادر هدفم فقط اینه که بدونم آیا حتی یه روایت از عامه داریم که افک رو به مادر ابراهیم منتسب میدونن؟ شما فرمودی اغلب منابع عامه. آیا منابعی هم هست که افک رو درباره عایشه ندونه؟ تشکر واقعا مهمه کمک کنید اجرتون با خدا

dfffd;417671 نوشت:
سلام و تشکر. برادر هدفم فقط اینه که بدونم آیا حتی یه روایت از عامه داریم که افک رو به مادر ابراهیم منتسب میدونن؟ شما فرمودی اغلب منابع عامه. آیا منابعی هم هست که افک رو درباره عایشه ندونه؟ تشکر واقعا مهمه کمک کنید اجرتون با خدا

با عرض سلام و ادب

همکار بزرگوارمون جناب صدرا منابعی از اهل سنت را که ماجرای افک را مربوط به ماریه قبطیه می دانند را با ذکر متن و آدرس منابع آورده اند.

پرسش:
آیا در کتب عامه هم وجود دارد که افک در مورد ماریه قبطیه است؟
در صورت امکان ماجرای افک را از حیث تاریخی،بررسی نمایید؟


پاسخ:

داستان تهمت زدن به ماریه در منابع شیعه و اهل سنت آمده است.
الف) در شان نزول آیه ی افک در منابع شیعی می خوانیم:
آيه در مورد «ماريه» همسر پيامبر(صلى الله عليه و آله) (مادر ابراهيم) نازل شد، زيرا خدمت پيامبر(صلى الله عليه و آله) عرض كردند: او پسر عموئى دارد كه گاه و بى ‏گاه به سراغش مى ‏آيد (و روابط نامشروعى در ميان است)، پيامبر، على (عليه السلام) را فرا خواند فرمود: برادرم! اين شمشير را بگير، اگر او را نزد «ماريه» يافتى به قتل برسان!
اميرمؤمنان على (عليه السلام) عرض كرد: اى رسول خدا! من مأمورم كه مانند «سكه تفتيده»[1] دستور شما را پياده كنم، يا اين كه شخص حاضر چيزى مى ‏بيند كه غائب نمى ‏بيند؟ (با تحقيق بيشتر انجام وظيفه كنم). فرمود: نه! بر اساس اين كه حاضر چيزى مى ‏بيند كه غائب نمى ‏بيند عمل كن! على (عليه السلام) مى ‏فرمايد:
شمشير را به كمر بستم و به سراغ او آمدم، ديدم نزد «ماريه» است، شمشير را كشيدم، او فرار كرد و از نخلى بالا رفت، سپس خود را از بالا به زير افكند، در اين هنگام پيراهن او بالا رفت و معلوم شد اصلًا عضو جنسى ندارد، خدمت پيامبر آمدم و ماجرا را شرح دادم، پيامبر(صلى الله عليه و آله) فرمود: خدا را شكر كه بدى و آلودگى و اتهام را از دامان ما دور مى ‏كند.[2] [3]

ب) در صحیح مسلم از منابع اهل سنت نیز آمده است:
حَدَّثَنِى زُهَيْرُ بْنُ حَرْبٍ حَدَّثَنَا عَفَّانُ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ أَخْبَرَنَا ثَابِتٌ عَنْ أَنَسٍ أَنَّ رَجُلاً كَانَ يُتَّهَمُ بِأُمِّ وَلَدِ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- لِعَلِىٍّ « اذْهَبْ فَاضْرِبْ عُنُقَهُ ». فَأَتَاهُ عَلِىٌّ فَإِذَا هُوَ فِى رَكِىٍّ يَتَبَرَّدُ فِيهَا فَقَالَ لَهُ عَلِىٌّ اخْرُجْ. فَنَاوَلَهُ يَدَهُ فَأَخْرَجَهُ فَإِذَا هُوَ مَجْبُوبٌ لَيْسَ لَهُ ذَكَرٌ فَكَفَّ عَلِىٌّ عَنْهُ ثُمَّ أَتَى النَّبِىَّ -صلى الله عليه وسلم- فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُ لَمَجْبُوبٌ مَا لَهُ ذَكَرٌ.[4]

(در ميان مردم شايعه هاي پخش شده بود و) به مردي تهمت مي زدند که فرزند رسول خدا از آن اوست وقتى تهمت مذكور به گوش پيامبر رسيد على را فرستاد كه گردن متهم را بزند . علی (علیه السلام) بدنبال او رفت و وی را در گودال آبی در حالی که مشغول خنک نمودن خویش بود یافت. علی (علیه السلام) به او فرمود خارج شو! (او از ترس خارج نمی شود) علی (علیه السلام) دست او را گرفت و از گودال خارج نمود که در این هنگام مشخص گشت او (مجبوب:مقطوع الذکر)،آلت مردانه ندارد. پس علی (علیه السلام) او را رها نمود و به نزد پیامبر (صلی الله علیه واله) آمدند و عرض نمودند: یا رسول الله (صلی الله علیه وآله) آن شخص خنثی است.

در مستدرک حاکم نیشابوری نیز می خوانیم:
حدثني علي بن حمشاد العدل ثنا أحمد بن علي الأبار ثنا الحسن بن حماد سجادة حدثني يحيى بن سعيد الأموي ثنا أبو معاذ سليمان بن الأرقم الأنصاري عن الزهري عن عروة عن عائشة رضي الله عنها قالت : أهديت مارية إلى رسول الله صلى الله عليه و سلم و معها ابن عم لها قالت : فوقع عليها وقعة فاستمرت حاملا قالت : فعزلها عند ابن عمها قالت : فقال أهل الإفك و الزور من حاجته إلى الولد ادعى ولد غيره و كانت أمه قليلة اللبن فابتاعت له ضائنة لبون فكان يغذى بلبنها فحسن عليه لحمه قالت عائشة رضي الله عنها : فدخل به على النبي صلى الله عليه و سلم ذات يوم فقال : كيف ترين فقلت : من غذي بلحم الضأن يحسن لحمه قال : و لا الشبه قالت : فحملني ما يحمل النساء من الغيرة أن قلت : ما أرى شبها قالت : و بلغ رسول الله صلى الله عليه و سلم ما يقول الناس فقال لعلي : خذ هذا السيف فانطلق فاضرب عنق ابن عم مارية حيث وجدته قالت : فانطلق فإذا هو في حائط على نخلة يخترف رطبا قال : فلما نظر إلى علي و معه السيف استقبلته رعدة قال : فسقطت الخرفة فإذا هو لم يخلق الله عز و جل له ما للرجال شيء ممسوح .[5]

که مضمون آن این چنین است: عايشه مى گويد : «مارية» به همراه پسر عمويش به رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) اهداء شد. او بعد از ارتباط با پیامبر (صلی الله علیه وآله) حامله گردید. حضرت او را نزد پسر عمویش قرار داد. عایشه می گوید: اهل افك گفتند كه چون او ( يعنى پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم ) به فرزند نياز دارد، فرزند غير را به خود نسبت داده . از آنجا که شير مادر ابراهيم كم بود ، ابراهيم را با شير گوسفند تغذيه مي کردند لذا فربه شد . روزى او را نزد پيامبر (صلى الله عليه وآله) آوردند حضرت به من فرمودند: او را چگونه مى بينى؟ گفتم : هر کس از شير گوسفند استفاده كند فربه مى شود . پيامبر فرمود : آيا ابراهيم شبيه من نيست ؟ عايشه مي گويد : من از روى حسادت گفتم : شباهتى ندارد . و بعد تهمت هاي نارواي مردم ( نسبت به ماريه ) به گوش پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) رسيد ، پیامبر (صلی الله علیه وآله) به علی (علیه السلام) فرمودند این شمشیر را بگیر و برو و پسر عموی ماریه را هر کجا یافتی به قتل برسان. علی (علیه اسلام) رفت و او را در باغی بر روی درخت خرمایی در حالی که مشغول چیدن خرما بود یافت. او هنگامی که علی (علیه السلام) را به همراه شمشیر دید که بدنبال او است، به لرزه افتاد و خرماهایش بر روی زمین ریخت پس دراین هنگام مشخص گشت که او شخصی خنثی می باشد.

بنابراین برخی از منابع اهل سنت نیز ماجرای افک را درباره ماریه قبطیه می دانند.

هر چند در غالب منابع تاریخی و روایی اهل سنت ماجرای افک را مربوط به عایشه می دانند.اما قبول این مطلب با چندین اشکال جدی مواجه است:
اولاً بجز عایشه هیچ یک از مسلمانان صدر اسلام به این ماجرا کوچکترین اشاره ای نکرده اند.تنها ناقل این ماجرا خود عایشه است.چطور می توان پذیرفت که ماجرایی به این مهمی و با این حساسیت را هیچ شخص دیگری نقل نکند.

ثانیاً جملات آغازین این روایت تهمت و توهینی بزرگ به پیامبر است که می تواند دست آویز خطرناکی برای دشمنان اسلام باشد. به این معنا که "نعوذ بالله" پیامبر چنان اسیر شهوات خود بود که در سفرهای جنگی که مردان مسلمان از جان و مال و هستی خود مایه گذاشته و برای حفظ دین اسلام می جنگیدند نمی توانست از معاشرت با همسر خود پرهیز کند و حتما باید یکی از زنان خود را به قید قرعه به همراه خود می برد.

ثالثاً پیامبری که به قول خداوند متعال دارای چنان خلق عظیمی بوده که اسوه حسنه ای برای مسلمانان معرفی شده در این روایت فردی است که تحت تاثیر شایعه بی اساس قرار گرفته و به جای حسن ظن و بررسی منطقی ماجرا یک ماه با همسر خود سخن نمی گوید.

رابعاً در منابع تاریخی زمان وقوع این ماجرا غزوه بنی مصطلق یا مریسیع ذکر شده است[6] این جنگ در شعبان سال پنجم هجرت اتفاق افتاد.[7]
حال آنکه آیات مربوط به ماجرای افک که روایت عایشه هم بعنوان شأن نزول آن بیان شده است،در سال نهم هجرت نازل شده است.بر طبق روایت دیگری که در برخی منابع حدیثی شیعه مانند تفسیر قمی ذکر شده و با روایات نقل شده در منابع اهل سنت تأیید می شوند، وقتی عایشه حزن و اندوه فراوان پیامبر را در موقع فوت ابراهیم فرزند رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) مشاهده می کند به خیال خود جهت تسلیت و تسکین اندوه پیامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) ادعا می کند که غلامی به نام جریح با ماریه رابطه نامشروع داشت و ابراهیم فرزند نامشروع جریح و ماریه است و بنابراین ناراحتی شما بی مورد است. که این سخنان مایه ناراحتی پیامبر را فراهم می کند ولی خداوند متعال با نزول آیاتی بر بی گناهی ماریه شهادت می دهد و تهمت زننده و کسانی را که این تهمت را شنیدند و باور کردند و رواج دادند سرزنش می کند.

تاریخ نزول آیات مذکور با تاریخ فوت ابراهیم فرزند پیامبر مطابقت دارد و هر دو در سال نهم هجری روی داده اند.

خامساً در منابع معتبر اهل سنت در نقل ماجرای افک و تهمت به عایشه،ماجرایی نقل می شود که نادرست بودن اصل ماجرا را می رساند.نقل مورد نظر این است که:
وقتی رسول خدا فرمودند مردی به همسر من اهانت کرده و تهمتی زده سعد بن معاذ بلند شد و عرضه داشت یا رسول الله اگر این فرد از قبیله اوس باشد گردن او را می زنیم اگر از برادران ما در قبیله خزرج باشد هر چه در مورد او بفرمائید انجام می دهیم بعد سعد بن عباده که بزرگ خزرجیان بود برخاست و گفت تو دروغ می گویی و نمی توانی او را بکشی ...[8]
و این مطالب در حالی است که سعد بن معاذ در جنگ خندق مجروح شده بود و در جنگ قریظه یعنی قبل از جنگ مریسیع و واقعه افک از دنیا رفته بود[9] و این تناقضی آشکار است.

منابع:
____________________________________________________________
[1]. « سكه» در لغت عرب به معنى وسيله‏ اى است كه با آن پول‏ها را نقش مى ‏زنند، و براى اين منظور آن را داغ مى ‏كنند تا نقش خود را دقيقاً بر درهم ودينار منتقل كند، و منظور از اين تعبير اين است كه: بايد دستور بى‏ چون و چرا، و بدون بررسى مجدد، اجرا شود.
[2]. مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث- در« نور الثقلين» نيز اين شأن نزول به صورت مشروح‏ترى آمده است( ج 5، ص 81).
[3]. شان نزول آیات قرآن،ص414، آیت الله مکارم شیرازی.
[4].صحیح مسلم، باب بَرَاءَةِ حَرَمِ النَّبِىِّ -صلى الله عليه وسلم- مِنَ الرِّيبَةِ.
[5]. مستدرک ، حدیث:6821، تعليق الذهبي قي التلخيص : سكت عنه الذهبي في التلخيص.
[6]. قاضى ابرقوه (م 623)، سيرت‏ رسول‏الله،ج‏2،ص:785
[7]. واقدی، محمد بن سعد؛ کتاب المغازی، ج3، ص404.
[8]. صحیح البخاری ج 3 ، ص 156، کتاب الشهادات ، باب حدیث الافک.
[9]. ابن کثیر، البدايةوالنهاية،ج‏4،ص:127. ذهبی،تاريخ‏الإسلام،ج‏2،ص: 318.

موضوع قفل شده است