منزلگاه های کاروان حسین بن علی (ع)!

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منزلگاه های کاروان حسین بن علی (ع)!


عذیب الهجانات منزلگاهی برای کاروان امام حسین (ع)، حد فاصل راه مکه تا کوفه و شمال شهر کوفه است.

حدود 30 کیلومتر تا قادسیه فاصله دارد و از مرزهای عراق است، نوزدهمین منزلگاهی بود که حسین (ع) با یارانش روز 28 ذیحجه سال 60 هـ.ق به اینجا رسیدند، وجه تسمیه آن: عذیب، تصغیر عذب به معنای آب خوشگوار، که در آن منطقه آب های زیادی و متعلق به «بنی تمیم» بود. هجان به معنی اسب بی اصل (نازا) یا به معنی شتر اصیل و نجیب می باشد و چون آن زمان "نعمان بن منذر" پادشاه عرب حیره شترهایش را آنجا می چراند.

هجانات به عذیب اضافه شد، این منطقه قبلا از شکارگاه های شاهزادگان و اعیان ساسانیان بود و شاهان سامانی در این ناحیه پاسگاه ها و مرزدارانی مستقر و یک خندق برگ حفر کرده بودند که ظاهرا آثار آن خندق تا عصر حاضر باقی است.

سیدالشهداء (ع) در طول حرکتش از مکه به سمت کوفه به این منزلگاه رسید در حالی که "حربن یزید ریاحی" همچنان مسیر آن حضرت را تعقیب می کرد.
اینجا بود که حسین (ع) با چهار نفر از مردان سواره چون: "نافع بن هلال جملی"، "مجمع بن عبدالله العائذی"، "عمرو بن خالد صیداوی" و "طرماح بن عدی" که راهنمای آنها بود و از کوفه می آمدند و چنین ابیاتی می خواندند، ملاقات کرد:
«یا ناقتی لاتذعری من زجری و امضی بنا قبل طلوع الفجر (الخ)؛ ای شتر، هرچه زودتر مرا حرکت بده تا به مردی برسانی که آقایی و کرامت در سرشت و نژاد اوست» (اشعار حاکی از شوق فراوان به درک حضور امام حسین (ع) بود).

آنان به امام حسین (ع) رسیدند و به آن حضرت پیوستند.

حر مانع شد و گفت: این چند نفر از کوفه آمده و من آنها را یا بازداشت و زندانی می کنم یا به کوفه بر می گردانم ولی حسین بن علی (ع) فرمود: هرگز من نمی گذارم و از هر گزندی که خود را حفظ کنم، آنان را حفظ می کنم، اینها یاران منند و مانند آن کسانی هستند که از مدینه با من آمدند لذا حر دست از کارش برداشت و اینجا بود که امام (ع) خبر شهادت یار باوفایش "قیس بن مسهر صیداوی" را به طور قطعی از آنها شنید و اشک در چشمانش آمد و فرمود: «و منهم من قضی نحبه و منهم من ینظر و ما بدلوا تبدیلا؛ برخی از آنان به پیمان خویش وفا کردند و برخی در انتظارند و به هیچ وجه پیمان خود را تغییر ندادند»، برخی منابع تاریخی دعایی دیگر از امام حسین نقل کردند که پس از شنیدن خبر شهادت "قیس بن مسهر" فرمود: «اللهم اجعل لنا و لشیعتنا عندک منزلا کریما و اجمع بیننا و بینهم فی مستقر رحمتک انک علی کل شی قدیر؛ ای پروردگار من، از برای ما و شیعیان ما در نزد تو منزلت و مکانتی است، ما را با ایشان در رحمت خود مستقر فرما، به درستی که تو بر هر چیز توانایی» و همین جا "طرماح بن عدی" حضرت حسین را قسم داد تا از رفتن منصرف شده و به طرف قبیله آنها (طی) بین دو کوه اجا و سلمی برود تا از شر دشمن در امان باشد و امام قبول نکرد و برای او و قومش طلب خیر نمود.

محدث قمی- نفس المهموم

مرتضی مطهری- قیام حسینی

عقدالفرید- موسوعه الامام الحسین به نقل از تاریخ طبری

زباله نام یکی از منزلگاه های کاروان حسین بن علی (ع)، حد فاصل راه مکه تا کوفه (عراق)، زباله به معنای محلی است که آب را در خود نگه می دارد (محل پر از آب)، اینجا روستایی بود آباد و طوایفی از قبیله بنی اسد در آن ساکن بودند.

این مکان جایی است که "ایاس بن عثل طایی" مردی از بنی مالک که اولین فرستاده ای بود که از طرف محمد اشعث و به دستور عبیدالله بن زیاد به ملاقات حسین بن علی آمد و نامه ای به او داد که آن حاوی سفارشات مسلم بن عقیل در موقع شهادت بود و چون حسین (ع) نامه را خواند، صحت خبر قتل "مسلم" و "هانی" که قبلا شنیده بود بر او معلوم و سخت ناگوار آمد و اینجا بود که آن قاصد، خبر قتل "قیس بن مسهر صیداوی" و بقولی "عبدالله بن یقطر" را به آن حضرت داد و امام گریست و فرمود: «اللهم اجعل لنا ولشیعتنا عندک منزلا کریما و اجمع بیننا و بینهم فی مستقر رحمتک انک علی کل شیء قدیر؛ ای پروردگار من، از برای ما و شیعیان ما در نزد تو منزلت و مکانتی است، ما را با ایشان در رحمت خود مستقر فرما، بدرستیکه تو بر هر چیز توانایی» آنگاه نامه ای بیرون آورد که یکی از طرفدارانش از کوفه برای آن حضرت فرستاده بود و چنین گفت:
بسم الله الرحمن الرحیم، اما بعد خبری به ما رسیده جانسوز و دلخراش که مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و قیس بن مسهر صیداوی کشته شدند و شیعیان دست از یاری ما برداشته اند و همین جا بود که بیعت خودش را از دیگران برداشت و فرمود: اینک هر کس از شما می خواهد در برگشتن آزاد است و تعهدی ندارد و از ما حقی بر گردنش نیست سپس اکثر مردم متفرق شد و از راست و چپ رفتند و تنها همان ها که از مدینه همراه بودند و کمی دیگر از مردم که در بین راه ملحق شده بودند، بماندند و چون سحر شد به دستور امام (ع) یاران آب برداشته و به طرف عراق راه افتادند.

[h=3]سخنان امام از مدینه تا کربلا [/h] [h=3]جواد محدثی- فرهنگ عاشورا [/h] [h=3]عباس قمی- نفس المهموم [/h] [h=3]سماوی- ابصار العین [/h] [h=3]موسوعة الامام الحسین[/h]

بطن العقبه منطقه ای است بین راه مکه تا کوفه (عراق)، بعضی از مورخین از این منطقه با عنوان «بطن العقیق» یاد کرده اند. امام حسین (ع) با کاروان خود بعد از منزلگاه «زباله» به این منطقه می رسد و می گذرد.

بنا به نقل محدثان و مورخان از جمله "ابن قولویه" از امام صادق (ع)، اینجا بود که سیدالشهداء (ع) به مناسبت خوابی که دیده بود به اصحابش گفت:
«من خود را کشته بینم و به قتل خواهم رسید.
گفتند: چگونه یا اباعبدالله؟ فرمود: خوابی دیدم که سگانی مرا می دریدند و بدترین و شدیدترین آنها سگی بود دو رنگ (سیاه و سفید) که همان پیسی است» و در همین جا بود که پیرمردی از قبیله «بنی عکرمه» به نام عمروبن لوذان به آن حضرت برخورد می کند و می پرسد مقصد شما کجاست؟
امام فرمود: کوفه و او به اطلاع رساند که: "ابن زیاد" میان قادسیه و عذیب سواران را بر کمین گذاشته و قسم داد آن حضرت را که از همین جا برگرد چرا که رفتن به کوفه، رفتن به سوی سرنیزه ها و شمشیرهاست.

امام حسین (ع) فرمود: «ای بنده خدا مطلب بر من پوشیده نیست لکن فرمان الهی چنان است که تغییرپذیر نمی باشد، به خدا سوگند آنها دست از من بر نمی دارند تا اینکه رگ حیاتم را قطع کنند و هر گاه این کار را انجام دهند، خداوند کسی را بر آنان مسلط خواهد کرد که خوارشان می کند آنگونه که خوارترین مردمان باشند.»

محدث قمی- نفس المهموم

محمد صادق نجمی- سخنان امام از مدینه تا کربلا

جواد محدثی- فرهنگ عاشورا

عقدالفرید- موسوعة الامام الحسین به نقل از تاریخ طبری

ادامه دارد.......!!

.

ثعلبیه نام یکی از منزلگاه های کاروان سیدالشهداء (ع) حد فاصل راه مکه تا کوفه (عراق) که به کوفه نزدیکتر و نزدیک منطقه «زرود» واقع شده است.
وجه تسمیه آن: ثعلبه نام مردی از بنی اسد بود که آنجا ساکن و چشمه ای حفر کرده بود.
این جا مکانی است که عبدالله بن مسلم (سلیم) و منذربن مشمعل (مذری) که از مردم کوفه بودند و خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را در منزلگاه قبل بنام «زرود» از بکر بن مثعبه شنیده بودند به خدمت امام حسین (ع) آمده، سلام کردند و گفتند: خبری داریم.
آشکارا بگوییم یا در نهان؟
امام نگاهی به اصحابش کرد و فرمود: من از اینها چیزی پنهان ندارم و آن دو نفر اخبار شهادت مسلم و هانی را به امام (ع) دادند و اما (ع) با شنیدن آن انالله و اناالیه راجعون گفت و اشک او جاری شد و همراهان و بنی هاشم نیز گریستند، فرزندان عقیل گفتند: ما تا انتقام از دشمن نگیریم دست بر نمی داریم و آنگاه عبدالله و همراهش گفتند: یابن رسول الله، این جریان نشان داد که شما در کوفه طرفدار ندارید، بهتر اینست که از همین جا برگردید و حضرت در این جا فرمود:
«لاخیر فی العیش بعد هؤلاء؛ پس از اینها دیگر در زندگی خیر و سودی نیست، پس از مسلم و هانی و بعد از مردان و جوانانی مانند اینها» و در همین منزلگاه بود که یک نفر از مردم کوفه خدمت آن حضرت رسید و امام ضمن گفتگو از او پرسید که اهل کجاست و او گفت: کوفه، امام (ع) به او چنین فرمود: آگاه باش به خدا اگر ای مرد تو را در مدینه دیده بودم، رد پای جبرئیل را در خانه خود در وقت نزول وحی بر جدم را، به تو نشان می دادم.
ای برادر کوفی آیا سرچشمه علم مردم پیش ما باشد و آنگاه آنها بدانند و ما ندانیم؟
چنین چیزی نخواهد شد! از این سخن امام (ع) معلوم است که در مقام جواب مرد کوفی اظهار شده، ولیکن متاسفانه درباره اصل سئوال مطلبی در تاریخ پیدا نشده است (بصائر الدرجات، اصول کافی)، نیز در همین منزل شخصی به خدمت حسین بن علی (ع) شرفیاب شد و از آن حضرت تفسیر 2 آیه از قرآن در سوره اسراء را سئوال نمود «یوم ندعوا کل اناس بامامهم»؛ «در روز قیامت هر قوم و ملتی را با امام و پیشوایشان می خوانیم» (اسراء/ 2)،
امام در پاسخ او فرمود: برخی پبیشوایان هستند که مردم را به راه راست و به سوی سعادت و خوشبختی دعوت کرده و گروهی به او پاسخ مثبت می دهند و پیروی او می کنند و پیشوا و رهبر دیگری نیز هست که مردم را به سوی انحراف و بدبختی دعوت کرده و عده ای هم دنباله رو آنها می شوند که گروه اول در بهشت و گروه دوم در دوزخ جای دارند و سپس فرمود که این است معنای آیه فریق فی الجنة و فریق فی السعیر که گروهی در بهشت و گروهی در جهنم اند (به نقل از شیخ صدوق، خطیب خوارزمی).
کاروان حسین بن علی (ع) یک شب در این منزلگاه ماند.
هنگام صبح مردی از اهالی کوفه بنام ابوهره ازدی با امام برخورد کرد، بعد از سلام گفت: یابن رسول الله، چه باعث شد که از حرم خدا و جدت بیرون آمدی؟
حسین گفت: و یحک یا اباهره، چه می گویی؟
بنی امیه مالم را گرفتند، صبر کردم، به خاندانم بد گفتند، تحمل کردم و خواستند خون مرا بریزند، بگریختم. قسم به خدا که این گروه ستمکار مرا می کشند و خداوند لباس ذلت بر آنها می پوشاند و شمشیری تیز بر سر آنها گمارد و مسلط کند بر آنها کسی را که زیر دست او از قوم سبا هم خوارتر شوند.

[h=3]شیخ عباس قمی- نفس المهموم [/h] [h=3]محمّد صادق نجمى- سخنان امام حسین از مدینه کربلا [/h] [h=3]جواد محدثی- فرهنگ عاشورا [/h] [h=3]مکارم شیرازی- قیام حسینی[/h]
ادامه دارد.......!!

صفاح از منزلگاه های کاروان حسین بن علی (ع) حد فاصل مکه تا عراق، صفاح به معنی کناره کوه، نام کوه هایی میان مکه و طائف و نام جایی میان حنین و منطقه حرم خدا، منطقه ای که شمال راه مکه به طرف عراق (کربلا) است
و بعدا از «تنعیم» واقع شده، اینجا مکانی بود که حسین بن علی (ع) آنگاه که از مکه بیرون آمده بود، با فرزدق (شاعر) که از کوفه برای حج می آمد، برخورد کرد و اوضاع مردم کوفه را از او پرسید.
فرزدق می گوید: آنان را پشت سر گذاشتم، در حالی که دل هاشان با تو و شمشیر هایشان بر علیه تو (با بنی امیه) است، بعضی نام او را فرزدق بن غالب و برخی با عنوان دیگری ذکر کرده اند، همام بن غالب معروف به فرزدق از شاعران بزرگ قرن اول هجری است که دیوان او مکرر چاپ شده است.
مشروح این ملاقات را آن گونه که شیخ مفید در «ارشاد» از خود فرزدق نقل کرده، می آوریم. او می گوید: سال شصت هـ.ق با مادرم عازم مکه و به حج می رفتیم، هنگامی که وارد به محدوده حرم (حدود مکه) شدم و افسار شتر مادرم را به دست گرفته و می راندم، کاروانی دیدم با سلاح تمام که از مکه بیرون آمده است، وقتی دانستم قافله حسین بن علی (ع) است نزدیکش رفتم و سلام کردم و عرض کردم یابن رسول الله، پدر و مادرم فدای تو، خداوند امید و آروزهایت را برآورد، برای چه اینگونه با عجله می روی و قبل از انجام مراسم حج از مکه خارج می شوی؟
امام فرمود: اگر تعجیل نمی کردم مرا دستگیر می کردند و آنگاه پرسید تو کیستی؟
فرزدق: مردی از عرب، سپس امام حسین (ع) پرسید که نظر مردم عراق نسبت به اوضاع چگونه است؟
من گفتم از مرد آگاهی سئوال کردی، دل های مردم با تو و شمشیرهای آنان برعلیه شما و مقدرات در دست خداست و هرچه که خدا خواهد همان شود و همین جا امام حسین (ع) فرمود:
«صدقت، لله الامر و الله یفعل ما یشاء... الی آخر، در برخی منابع آمده: لله الامر و کل یوم هو فی شان و بعد الی آخر سخنان...؛ راست گفتی، کارها همه با خداست و هر آنچه بخواهد می کند و هر روز کار تازه ای است، اگر پیشامدها و قضای او بر طبق مراد ما باشد او را شکرگزاریم و از او توفیق شکر هم می خواهیم و اگر حوادث و قضای او میان ما و آرزوهایمان حائل شود و کارها برطبق نظر ما پیش نرود کاری منکر نکرده ایم، باز آن کس که نیتش حق و تقوا بر دلش حکومت کند از مسیر صحیح خارج نشده و کسی او را ملامت نکند».

فرزدق: آری چنین است، خداوند امیدت را سهل کند و از هرچه می ترسی ترا نگه دارد، خیر پیش، آنگاه مسائلی راجع به حج و نذر و غیر اینها سئوال کردم و آن حضرت پاسخ داد و سپس بر اسب خود سوار شد و فرمود: «السلام علیک؛ درود بر تو» و از یکدیگر جدا شدیم.

ادامه دارد.......!!