درس هایی که باید از زندگی حضرت زهرا و حضرت علی (علیهما السلام) آموخت

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
درس هایی که باید از زندگی حضرت زهرا و حضرت علی (علیهما السلام) آموخت

به نام خالق بی همتا

زندگی عاشقانه و پاک حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها درسهای بزرگی به ما می آموزد که می توان با الگو گرفتن از زندگی ایشان راه و رسم همسرداری و زندگی مشترک را آموخت

با این تاپیک همراه باشید
درس هایی از این زندگی آسمانی و الهی را خواهیم نوشت :Gol:

[="seagreen"]
ايثار در شوهردارى[/]

[="indigo"]
فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام در تمام زمينه‏هاى عملى براى بانوان و پيروانش الگوى زندگى است و از جمله شوهردارى و جلب رضايت او مى‏توان از سيره‏ى آن حضرت درسها گرفت و صفا و صميميت كانون خانواده را دو چندان كرد. [/]

روزى اميرالمؤمنين على عليه‏السلام از فاطمه عليهاالسلام طعام خواست، آن حضرت جواب داد: ما كانت الا ما اطعمتك منذ يومين، آثرت به على نفسى و على الحسن والحسين، فقال: الا اعلمتنى فاتيتكم بشى‏ء؟ فقالت: يا ابالحسن انى لاستحيى من الهى ان اكلفك ما لا تقدر عليه!(1)

در نزد من چيزى نيست، جز آنكه دو روز پيش آن را به تو خوراندم و من آن را براى خود و حسن و حسين نگه داشته بودم.
على عليه‏السلام فرمودند: چرا در طول دو روز مرا مطلع نكرده‏اى، تا برايتان چيزى تهيه مى‏كردم؟

فاطمه عليهاالسلام گفت: من از خدايم شرم كردم تو را به كارى بگمارم كه قدرت تهيه و خريد آن را ندارى.
و در عبارتى ديگر اينكه: پدرم به من سفارش كرده كه از على عليه‏السلام چيزى درخواست نكن، هرچه او آورد استفاده كن، وگرنه تحمل بنما. (2)

از اين حديث درسهاى زيادى مى‏گيريم، از جمله اينكه فاطمه عليهاالسلام خود و فرزندانش گرسنگى كشيده و غذا را به على عليه‏السلام خورانده است، و اين حركت تعجب‏آميز، ايثار و عشق و علاقه‏ى شديد زهرا به آن حضرت را مى‏رساند، هرچند ممكن است نسبت به بچه‏هاى كوچك نيز غذا و طعامى غير از آن داده باشد.

[="teal"]1 ـ بحار، ج 41، ص 30 و ج 43، ص 31- 59- عوالم 11، ص 158- جلاءالعيون، ج 1، ص 137.
2 ـ كان رسول‏اللَّه نهانى ان اسئلك شيئاً فقال: لا تسألين ابن عمّك شيئاً ان جائك بشى‏ءٍ و الّا فلا تسأليه. [/]

[="magenta"]پاكدامنى و عفاف حضرت زهرا[/]

روزى پيامبر (ص) و فاطمه (ع) نشسته بودند كه مردى نابينا اجازه ورود خواست قبل از ورود آن مرد، فاطمه (ع) برخاست و خود را پوشانيد. پيامبر (ص) به فاطمه فرمود: چرا خود را پوشانيدى آن مرد نابيناست؟

فاطمه (ع) پاسخ داد: بله پدر ولى من كه او را مى‏بينم و هر چند او نابيناست اما بوى مرا استشمام مى‏كند. رسول خدا (ص) فرمود: شهادت مى‏دهم كه تو پاره تن من هستى. (1)

روزى رسول خدا (ص) در جمع ياران نشسته بود، از آنان پرسيد: ارزنده‏ترين و گراميترين زينت براى زنان چيست؟ به گفته انس بن مالك كسى از صحابه نتوانست پاسخ گويد.

على (ع) (با وجودى كه پاسخ آن را مى‏دانست دوست داشت پاسخ آن را از زبان فاطمه (ع) بشنود) به خانه رفت و اين سؤال را با همسرش در ميان نهاد و فاطمه زهرا (ع) فرمود: بهترين زينت براى زن آن است كه مردان آنان را نبينند و آنان نيز مردان را نبينند».

على (ع) بسوى پيامبر (ص) بازگشت و پاسخ فاطمه (ع) را براى حضرت بيان كرد.

رسول خدا (ص) فرمود: «فاطمه (ع) درست گفته چه او پاره تن من است»(2)

[="teal"]

1 ـ مناقب ابن‏مغازلى ص 380- نوادر ص 14.
2 ـ حليه‏الاوليا ج 2 ص 40- كنزالعمال ج 8 ص 315- كشف‏الاستار ص 235.
[/]

[="blue"]
عشق و علاقه شديد حضرت زهرا به اميرالمؤمنين[/]

فاطمه عليهاالسلام با الهام از دستورات الهى و پدر بزرگوارش، نسبت به اميرالمؤمنين فوق‏العاده علاقه‏مند بود و هرگز برخلاف رضاى او گام برنمى‏داشت و برخورد و زندگيش با مولا طورى بود، كه غمها و غصه‏هاى وارده در بيرون از خانه، با ديدار فاطمه عليهاالسلام برطرف مى‏شد، و حضرت على عليه‏السلام خود در اين باره مى‏فرمايند:
فواللَّه ما اغضبتها، و لا اكرهتها على امر حتى قبضها اللَّه عز و جل، و لا اغضبتنى، و لاعصت لى امرا، و لقد كنت انظر اليها فتنكشف عنى الهموم والاحزان.(1)

سوگند به خدا، من هرگز زهرا را به خشم نياوردم و او را به كارى مجبور نساختم تا اينكه مرا در فراقش گرفتار ساخت و متقابلاً او نيز مرا خشمگين نساخت، و هيچ وقت نافرمانى نكرد و هرگاه من با او ديدار مى‏كردم، غمها و غصه‏هايم از دلم برطرف مى‏شد.

اين حديث از عشق و علاقه‏ى شديد متقابل دو همسر معصوم حكايت مى‏كند، كه در طول زندگى آنان نه تنها كوچكترين اختلافى پيش نيامده است، بلكه مشكلات خارجى و اجتماعى با ديدار محبت‏آميز مرتفع مى‏گرديد.

به همين جهت بود، كه چون اميرالمؤمنين عليه‏السلام را به زور و اجبار براى بيعت با غاصبين خلافت به مسجد آوردند، آن بانوى دو عالم به دنبال على عليه‏السلام در كنار قبر رسول خدا قرار گرفت و فرمود: «هرگاه پسرعمويم على عليه‏السلام را رها نسازيد، سوگند به خدا موهايم را پريشان نموده و پيرهن پدرم را بر سر گرفته و شما را نفرين مى‏كنم....»
اين روايت كه از طريق امام صادق عليه‏السلام از حضرت سلمان نقل شده، آمده است: «در اين هنگام آثار بلاى آسمانى پديدار گشت و سلمان از فاطمه عليهاالسلام شفاعت كرد كه آن حضرت نفرين ننمايد، همزمان على عليه‏السلام را نيز آزاد كردند... (2)

عن ابى‏عبداللَّه عليه‏السلام: لما استخرج اميرالمؤمنين من منزله خرجت فاطمه حتّى انتهت الى القبر فقالت: خلّوا عن ابن عمّى فوالذى بعث محمدا بالحق لئن لم تخلّوا عنه لانشرنّ شعرى و لاضعنّ قميص رسول‏اللَّه (ص) على رأسى و لاصرخن الى اللَّه... قال سلمان: فرأيت واللَّه اساس حيطان المسجد تقلّعت من اسفلها... »

و در يك روايت ديگر آمده است كه حضرت زهرا اگر چه در بستر بيمارى بود و غمها و غصه‏هاى فراوانى كه در اثر فشار و جنايت مهاجمين خونخوار به خانه آن حضرت پيش آمده بود، وى را فراگرفته بود، ولى پيوسته به ياد على عليه‏السلام و آينده آن بزرگوار در تشويش و اضطراب بسر مى‏برد، و حتى در هنگام مرگ سكرات مرگ را فراموش كرده و در مورد مصائب آتى اميرالمؤمنين گريه مى‏كرد.

چنانچه حضرت امام صادق نقل مى‏كنند:
لما حضرت الوفات بكت، فقال لها اميرالمؤمنين: يا سيدتى! ما يبكيك؟ قالت: ابكى لما تلقى بعدى! فقال: لاتبكى فواللَّه ان ذلك لصغير عندى....(3)

چون وقت شهادت فاطمه عليهاالسلام فرارسيد شروع به گريه كرد، حضرت على عليه‏السلام با يك تعبير عالى و تعجب‏آميز پرسيد: اى سرور من چرا گريه مى‏كنى؟!
جواب داد: براى آن مشكلاتى كه بعد از من با آنها مواجه خواهى شد.
حضرت فرمودند: تو گريه نكن همه‏ى اينها براى من آسان است.

تعبير:
«يا سيّدتى» در اين حديث، نشان عظمت فاطمه‏ى زهرا از ديدگاه اميرالمؤمنين است و همچنين گريه فاطمه عليهاالسلام براى على عليه‏السلام آن هم در حال مرگ و سكرات آن، كه معمولاً هركسى به فكر خود مى‏باشد، شدت علاقه فاطمه به اميرالمؤمنين را در بر دارد. و بالاخره چون خبر شهادت زهرا را به على عليه‏السلام دادند، آن حضرت در حال حركت به زمين افتاد و هرچه خواست بلند شود ممكن نشد.(4)
و در نقلى ديگر حالت غشوه به او دست داد.(5)

همه‏ى اين احاديث و قضاياى تاريخى نشان مى‏دهد، كه در ميان على و فاطمه عليهاالسلام محبت، عشق و علاقه‏ى فوق‏العاده‏اى حاكم بود، كه در فراق فاطمه، على به حالت غشوه مى‏افتد و صبر و توانش به ناتوانى و كم‏صبرى تبديل مى‏گردد، و فاطمه عليهاالسلام نيز هرگز على و يارى على را فراموش نمى‏كند. و در هنگام سكرات مرگ كه لحظات بسيار دشوار به حساب مى‏آيد، به ياد گرفتارى و مصائب آن حضرت اشك مى‏ريزد.

[="teal"] 1ـ بحارالانوار، ج 43، ص 134- عوالم، ج 11، ص 328- جلاءالعيون شبر، ج 1، ص 170.
2ـ كافى، ج 8، ص 238- بحارالانوار، ج 43، ص 47- عوالم، ج 11، ص 599- جلاءالعيون، ج 1، ص 196.
3ـ عوالم، ج 11، ص 494- بحارالانوار، ج 43، ص 218.
4 ـ فوقع علىّ على وجهه يقول: بمن العزاء يا بنت محمد!... (جلاءالعيون 1، ص 219 و بحار ج 43 ص 187)
5ـ فغشى عليه حتى رشّ عليه الماء ثم افاق.... (جلاءالعيون 1، ص 224) [/]

[="royalblue"]كار طاقت‏فرساى اميرالمؤمنين جهت امرار معاش
[/]
روزى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم به منزل فاطمه عليهاالسلام تشريف برد. ديد حسن و حسين عليهماالسلام منزل نيستند.

احوالشان را پرسيد. فاطمه عليهاالسلام عرض كرد: امروز در خانه‏ى ما چيزى براى خوردن وجود نداشت. على عليه‏السلام وقتى خواست بيرون برود فرمود: حسن و حسين عليهم‏السلام را با خودم بيرون مى‏برم مبادا گريه كنند و از تو مطالبه‏ى غذا نمايند. آنان را برداشت و نزد فلان شخص يهودى رفت. رسول خدا در جستجوى على بيرون رفت.
او را در نخلستان يهودى يافت كه مشغول آب‏كشى بود. حين و حسين را مشغول بازى ديد و مقدارى خرما نيز در نزدشان بود.
به على عليه‏السلام فرمود: قبل از اينكه هوا گرم شود حسن و حسين را به خانه برنمى‏گردانى؟ عرض كرد: يا رسول‏الله وقتى از خانه خارج شدم غذايى در خانه نداشتيم. صبركنيد تا قدرى خرما براى فاطمه تهيه كنم. من با اين يهودى قرار گذاشته‏ام در مقابل هر دلو آب يك دانه خرما بگيرم. وقتى قدرى خرما تهيه شد آنها را در دامن ريخت و حسن و حسين را برداشت و به منزل بازگشت. (1)

[="teal"]
1ـ بانوى نمونه اسلام، ابراهيم امينى، ص 116، به نقل از: ذخائرالعقبى، ص 49. [/]

[="darkorchid"]رضايت فوق‏العاده اميرالمؤمنين از حضرت زهرا[/]

از بحثهاى پيشين استفاده شد كه على عليه‏السلام از فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام فوق‏العاده راضى و خشنود بود، زيرا آن حضرت يك انسان معصوم و بى‏لغزش بود و هرگز كارى برخلاف رضاى اميرالمؤمنين انجام نمى‏داد، ولى در عين حال فاطمه عليهاالسلام در هنگام فراق، در ضمن وصاياى خود به آن حضرت خواستند قلب مبارك على را بار ديگر در مورد خود راضى‏تر نمايند و لذا عرض كرد:
اى پسرعموى پيامبر! من هرگز به تو دروغ نگفتم، خيانت نكردم و به مخالفت تو برنخاستم. على عليه‏السلام چون اين سخنان را شنيد فرمود:

معاذاللَّه انت اعلم باللَّه و ابر و اتقى و اكرم و اشد خوفاً من اللَّه قد عز على مفارقتك و تفقدك الا انه امر لابد منه... (1)

پناه به خدا، نسبت به امور و احكام الهى داناترى. نيكوكارى، تقوا، تقرب و خشيتت از خدا بيشتر است. اين را بدان كه جدايى و مفارقت تو فوق‏العاده براى من سنگين است، ولى اين كار چاره‏پذير نيست.

اين فرازها نشان مى‏دهد كه آن بانوى گرانقدر، آنقدر به مولاى متقيان عظمت قائل است، كه در مقام كسب رضايت خاطر مولا است، هرچند كار خلاف و قصور جزيى نيز از او صادر نشده بود.

به اين مناسبت بود كه اميرالمؤمنين چون پيكر پاك فاطمه عليهاالسلام را بر خاك سپرد، دست دعا به سوى آسمان برداشت و در حق زهرا چنين دعا كرد:
اللهم انى راض عن ابنه نبيك، اللهم انها قد اوحشت فانسها، اللهم انها قد هجرت فصلها، اللهم انها قد ظلمت فاحكم لها و انت خير الحاكمين.(2)

خدايا! من از دختر پيامبرت راضى هستم. بارالها! فاطمه عليهاالسلام نگران و مضطرب بود، تو او را آرامش بخش، خداوندا! زهرا از دوستان و فرزندان مفارقت كرد، تو او را وصل كن. پروردگارا! به فاطمه عليهاالسلام ظلم كردند تو خود حاكم باش.

همه‏ى اين فرازها نشان مى‏دهد كه فاطمه‏ى زهرا با داشتن مقام عصمت نسبت به حقوق شوهر چقدر ارزش قائل بوده و چه‏سان نگران بوده است كه نسبت به مقام ارجدار شوهرش على بن ابيطالب عليه‏السلام مسؤول باشد و لذا على عليه‏السلام رضايت خويش را در مورد فاطمه عليهاالسلام اعلان مى‏نمايد....
به همين جهت حضرت امام باقر عليه‏السلام مى‏فرمايند: «براى زن هيچ شفاعتى به اندازه‏ى رضايت شوهر مفيد و ثمربخش نيست.... » (3)

[="teal"]1ـ جلاءالعيون شبر، ج 1، ص 217- 218.
2ـ خصال، ج 2، ص 373- بحارالانوار، ج 103، ص 256- 257- عوالم، ج 11، ص 521.
3ـ سفينه، ج 1، ص 561: لا شفيع للمرأة انجح عند ربّها من رضا زوجها. [/]
موضوع قفل شده است