جمع بندی ثبات یا بی ثباتی

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ثبات یا بی ثباتی

نفسش دیگر بالا نمی آمد. شمارش معکوس شروع شده بود.7،8،9،10و... . چشمش را باز کرد همه را در اطراف خویش دید شهادتین را بر زبان آورد حس کرد که روحش در حال جدا شدن هست بی درد بی غم و با آرامش تمام، وجودش سراسر آسایش بود.
دیگر صدایی نمی شنید و او آرام مرده بود.
وقتی داخل قبر گذاشتنش و همه رفتن فرشته های نکیر و منکر که برای او بشارت دهنده اند آمدند از او پرسیدند و او آرام جواب میگفت... و اگر جایی میماند میدید که جوانی خوش رو به او کمک میکند، او امام رضا را ندیده بود ولی میداست خود اوست چرا که وعده داده بود که زائر واقعیش را تنها نگذارد و میدانست که وعده اش حق است. پس پایان سوالات دریچه ای از نور و صفا بروی ایشان باز شد و بوی خوش بهشت را حس میکرد.
سلام...
این حال انسانی پاکه که بعد مرگ به آرامش ابدی میرسه.
یه سوال؟
چرا ما زمانی که در محضر اهل بیتی هستیم مثلا وقتی در عزاداری امام حسین شرکت میکنیم خوبیم و با خودمون میگیم دیگه گناه ممنون...ولی وقتی سر از بیرون در میاریم داستان به عکس میشه؟؟؟؟

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد کریم

omid1367;442690 نوشت:
چرا ما زمانی که در محضر اهل بیتی هستیم مثلا وقتی در عزاداری امام حسین شرکت میکنیم خوبیم و با خودمون میگیم دیگه گناه ممنون...ولی وقتی سر از بیرون در میاریم داستان به عکس میشه؟؟؟؟

با سلام
قبل از جواب سوالتان در مورد اینکه آن شخص یقین کرد او امام رضا بوده که به او کمک می کرد این ظن وگمان یا یقین شخصی نمی تواند دلیل این باشد که او حتما امام رضا(ع) است، چه بسا ثمره اعمال صالح اوست که به کمکش آمده است.
اینکه چطور می شود ما نمی توانیم حال ومعنویتی را مه در مجالس اهل بیت به دست می آوریم حفظ کنیم ونگه داریم دلایل متعددی می تواند داشته باشد.
1- عدم عزم جدی: ما رد فضای معنوی یا از روی شو واحساسات که به جای خود خوب است ویا واقعا با فکر وتامل از گناه بیزار می شویم، ولی نوعا کمترین تلاش را برای حفظ آن انجام نمی دهیم ودوباره ومثل سابق به دنبال کارهای روز مره خود که در بین آنها چه بسا معصیت وکارهای لغو است می پردازیم، مثل: بگو بخند های زیاد وبیهوده در حالی که خداوند متعال می فرماید: قد أفلح المومنون... والذین هم عن اللغو معرضون(مومنون، آیه3)، در این آیه شریفه یکی از عوامل سعادت مومنان را دوری از لغویات وامور بیهوده معرفی می کند، عرض بنده این نیست که شوخی ومزاح وخنده بد است بلکه سخن در شوخی های بیهوده ولغوی است که چه بسا با مسخره کردن ویا غیبت دیگران همراه است و ویا شب نشینی وپرسه زدنهای زیاد واز این قبیل.
2- معاشرت های ناصواب: ما خیلی وقتها دوست داریم هم حالت معنویمان حفظ شود ودر عین حال با کسانی که معاشرت داریم وچه بسا این معاشران همه اهل دین وحفظ حدود وقوانین الهی نیستند ونفس ارتباط با آنها خود دوری کننده از معنویت است. به هر حال اگر ما خواهان دوام این معنویت باشیم باید ارتباطهای خود را حداقل تا موقعی که این حالت ثابت شود محدود کنیم.
3- جو عمومی نامناسب: یکی از عوامل دیگر این است که جوی که ما در آن زندگی می کنیم از قبیل خانواده ودوستان وجامعه ونوع مجالس ومحافلی که شرکت می کنیم جو آنچنان سالمی نیست وگناه ومعصیت در آنها زیاد است که ما باید با امربه معرف تلاش کنیم فضا خود را معنوی کنیم ودیگران را به این دعوت کنیم واگر نمی پذیرند ارتباط خود را به حداقل برسانیم.

معنویت وایمان همانند قطرات وجوب نازکی است که در یک استخر ریخته می شود وشاید چندین روز طول بکشد تا این آبها جمع شوند ولی همین که شما جلوی استخر ومحل خروج آب را باز کنید به چند دقیقه نمی رسد که کل آب خارج می شود. واز این دقیقتر یک کوهنورد با هزاران زحمت وسختی وملاحظه خود را به بالای کوه می رساند ولی لحظه ای بی دقتی کافی است تا در عر ض چند ثانیه ای راهی را که ساعتها پیموده به عقب برگردد وجان خود را از دست بدهد. وگناه نیز همین کار را با ما می کند ومعنویتی که ساعتها وروزها طول می کشد کسب کنیم با یک گناه همه از بین می رود.
جناب استاد فاطمی نیا در یکی از سخنرانیهای خود می فرمودند: علتی که بزرگان وعرفاء وعلمای بزرگ به این حالات معنوی بالا می رسند به این خاطر است که نورانیتی را که ذره ذره کسب می کنند حفظ می کنند ونمی گذارند از دستشان برود.

جمع بندی: ثبات یا بی ثباتی
سوال: چه حال معنوی که در عزاداری ومسجد به ما دست می دهد بعد از مدتی از بین می رود ونمی توانیم نگه داریم؟
جواب:

اینکه چطور می شود ما نمی توانیم حال ومعنویتی که در مجالس اهل بیت به دست می آوریم حفظ کنیم ونگه داریم
دلایل

متعددی می تواند داشته باشد.
1-عدم عزم جدی:
ما در فضای معنوی یا از روی شو واحساسات که به جای خود خوب است ویا واقعا با فکر وتامل از گناه بیزار می شویم، ولی نوعا کمترین تلاش را برای حفظ آن انجام نمی دهیم ودوباره ومثل سابق به دنبال کارهای روز مره خود که در بین آنها چه بسا معصیت وکارهای لغو است می پردازیم، مثل: بگو بخند های زیاد وبیهوده در حالی که خداوند متعال می فرماید:

قد أفلح المومنون... والذین هم عن اللغو معرضون

(مومنون/3)، در این آیه شریفه یکی از عوامل سعادت مومنان را دوری از لغویات وامور بیهوده معرفی می کند، عرض بنده این نیست که شوخی ومزاح وخنده بد است بلکه سخن در شوخی های بیهوده ولغوی است که چه بسا با مسخره کردن ویا غیبت دیگران همراه است و ویا شب نشینی وپرسه زدنهای زیاد واز این قبیل.
2-معاشرت های ناصواب:
ما خیلی وقتها دوست داریم هم حالت معنویمان حفظ شود ودر عین حال با کسانی که معاشرت داریم وچه بسا این معاشران همه اهل دین وحفظ حدود وقوانین الهی نیستند ونفس ارتباط با آنها خود دوری کننده از معنویت است. به هر حال اگر ما خواهان دوام این معنویت باشیم باید ارتباطهای خود را حداقل تا موقعی که این حالت ثابت شود محدود کنیم.
3-جو عمومی نامناسب:
یکی از عوامل دیگر این است که جوی که ما در آن زندگی می کنیم از قبیل خانواده ودوستان وجامعه ونوع مجالس ومحافلی که شرکت می کنیم جو آنچنان سالمی نیست وگناه ومعصیت در آنها زیاد است که ما باید با امربه معرف تلاش کنیم فضا خود را معنوی کنیم ودیگران را به این دعوت کنیم واگر نمی پذیرند ارتباط خود را به حداقل برسانیم.

معنویت وایمان همانند قطرات وجوب باریکی است که در یک استخر ریخته می شود وشاید چندین روز طول بکشد تا این آبها جمع شوند ولی همین که شما جلوی استخر ومحل خروج آب را باز کنید به چند دقیقه نمی رسد که کل آب خارج می شود. واز این دقیقتر یک کوهنورد با هزاران زحمت وسختی وملاحظه خود را به بالای کوه می رساند ولی لحظه ای بی دقتی کافی است تا در عر ض چند ثانیه ای راهی را که ساعتها پیموده به عقب برگردد وجان خود را از دست بدهد. وگناه نیز همین کار را با ما می کند ومعنویتی که ساعتها وروزها طول می کشد کسب کنیم با یک گناه همه از بین می رود.
جناب


استاد فاطمی نیا

در یکی از سخنرانیهای خود می فرمودند:
علتی که بزرگان وعرفاء وعلمای بزرگ به این حالات معنوی بالا می رسند به این خاطر است که نورانیتی را که ذره ذره کسب می کنند حفظ می کنند ونمی گذارند از دستشان برود.
موضوع قفل شده است