فلسفه خلقت زن در کتاب مقدس

تب‌های اولیه

78 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فلسفه خلقت زن در کتاب مقدس

سلام

فلسفه خلقت زن در کتاب مقدس خیلی جالب است. این کتاب رسما میگوید که خدا برای اینکه مرد تنها نباشد، زن را خلق کرده است! در آیه ۱۸ باب دوم کتاب پیدایش از کتاب مقدس میخوانیم:
«و خداوند خدا گفت‌: «خوب‌ نيست‌ كه‌ آدم‌ تنها باشد. پس‌ برايش‌ معاوني‌ موافق‌ وي‌ بسازم‌.» »
در ادامه در آیات ۲۱ تا ۲۳ از همین باب، میگوید:
« و خداوند خدا، خوابي‌ گران‌ بر آدم‌ مستولي‌ گردانيد تا بخفت‌، و يكي‌ از دنده‌هايش‌ را گرفت‌ و گوشت‌ در جايش‌ پر كرد. و خداوند خدا آن‌ دنده‌ را كه‌ از آدم‌ گرفته‌ بود، زني‌ بنا كرد و وي‌ را به‌ نزد آدم‌ آورد. و آدم‌ گفت‌: «همانا اينست‌ استخواني‌ از استخوانهايم‌ و گوشتي‌ از گوشتم‌، از اين‌ سبب‌ "نسا" ناميده‌ شود زيرا كه‌ از انسان‌ گرفته‌ شد.» »
پس با این حساب میبینیم که زن برای تنها نبودن مرد خلق شده است، ضمن اینکه زن موجودی است که از انسان گرفته شده است!
..

در ادامه ماجرای خلقت آدم، میبینیم که خداوند پس از قرار دادن وی در باغ عدن، او را از خوردن درخت معرفت نهی میکند و تهدید میکند که اگر از آن بخوری فوری میمیری. این سخنان در آیات ۱۵ تا ۱۷ باب دوم کتاب پیدایش دیده میشود:
« 15 پس‌ خداوند خدا آدم‌ را گرفت‌ و او را در باغ‌ عدن‌ گذاشت‌ تا كار آن‌ را بكند و آن‌ را محافظت‌ نمايد. 16 و خداوند خدا آدم‌ را امر فرموده‌، گفت‌: «از همة‌ درختان‌ باغ‌ بي‌ممانعت‌بخور، 17 اما از درخت‌ معرفت‌ نيك‌ و بد زنهار نخوري‌، زيرا روزي‌ كه‌ از آن‌ خوردي‌، هرآينه‌ خواهي‌ مرد. »
چند نکته:
-این درخت چه دارد که خوردن از آن باعث ایجاد معرفت خوب و بد میشود؟!
-چرا خداوند نمیخواهد که آدم معرفت کسب کند؟ آیا از معرفت یافتن او میترسد؟
-اگر "اگر خدا محبت است" چرا این خدا از خوردن از درخت معرفت باز میدارد و حتی آدم را تهدید به مرگ میکند؟

خدا از کجا فهمید که آدم از میوه ممنوعه خورده است؟

یکی از ماجراهای جالب کتاب مقدس ماجرای آگاهی خدا از ماجرای خورده شدن میوه ممنوعه است. آیات ۸ تا ۱۳ از باب سوم کتاب پیدایش به شرح این ماجرا میپردازند:
« و آواز خداوند خدا را شنيدند كه‌ در هنگام‌ وزيدن‌ نسيم‌ نهار در باغ‌ مي‌خراميد، و آدم‌ و زنش‌ خويشتن‌ را از حضور خداوند خدا در ميان‌ درختان‌ باغ‌ پنهان‌ كردند. و خداوند خدا آدم‌ را ندا در داد و گفت‌: «كجا هستي‌؟» گفت‌: «چون‌ آوازت‌ را در باغ‌ شنيدم‌، ترسان‌ گشتم‌، زيرا كه‌ عريانم‌. پس‌ خود را پنهان‌ كردم‌.» گفت‌: «كه‌ تو را آگاهانيد كه‌ عرياني‌؟ آيا از آن‌ درختي‌ كه‌ تو را قدغن‌ كردم‌ كه‌ از آن‌ نخوري‌، خوردي‌؟» آدم‌ گفت‌: «اين‌ زني‌ كه‌ قرين‌ من‌ ساختي‌، وي‌ از ميوة‌ درخت‌ به‌ من‌ داد كه‌ خوردم‌.» پس‌ خداوند خدا به‌ زن‌ گفت‌: «اين‌ چه‌ كار است‌ كه‌ كردي‌؟» زن‌ گفت‌: «مار مرا اغوا نمود كه‌ خوردم‌.»»
خیلی جالب است که اگر سوتی آدم نبود و نمیگفت که بخاطر عریان شدنش پنهان شده است، خدا نمیفهید ماجرا از چه قرار است!!
گویا درخت معرفت آنقدر که باید و شاید او را باهوش نکرده است، در غیر اینصورت، اینگونه خودش را لو نمیداد و خدا هم نمیفهمید و غائله ختم به خیر میشد و لازم نبود به قول مسیحیها خدا مجبور شود برای خشمی که سر این ماجرا بر او مستولی شده است بالای صلیب برود... البته نکته دیگر بحث خرامیدن خدا در باغ است که نشان میدهد که از دید کتاب مقدس خداوند محدود است، زیرا اگر نامحدود بود و همه جا حضور داشت، دیگر لازم نبود که از جایی به جای دیگر بخرامد!!

نگرانی خدا از جاودانگی آدم!

خدا نگران است! در آیه ۲۲ از باب سوم کتاب پیدایش میبینیم که نوشته است: «و خداوند خدا گفت‌: «همانا انسان‌ مثل‌ يكي‌ از ما شده‌ است‌، كه‌ عارف‌ نيك‌ و بد گرديده‌. اينك‌ مبادا دست‌ خود را دراز كند و از درخت‌ حيات‌ نيز گرفته‌ بخورَد، و تا به‌ ابد زنده‌ ماند.»»
جالب نیست؟ در آیات بعد میبینیم که خدای کتاب مقدس از ترس اینکه انسان مثل خودش شود، آدم را بیرون میکند و آتشی را برای حفاظت از درخت حیات قرار میدهد.
نکته جالب اینکه با خوردن از درخت آدم یکی از خداها شده است!!!!

خدا از آگاه شدن انسان به شدت خشمگین است!

در آیات ۱۴ تا ۱۹ باب سوم کتاب پیدایش اوج عصبانیت خدا را بخاطر آگاهی آدم میبینیم:
«۱۴پس‌ خداوند خدا به‌ مار گفت‌: «چونكه‌ اين‌ كار كردي‌، از جميع‌ بهايم‌ و از همة‌ حيوانات‌ صحرا ملعون‌تر هستي‌! بر شكمت‌ راه‌ خواهي‌ رفت‌ و تمام‌ ايام‌ عمرت‌ خاك‌ خواهي‌ خورد. 15 و عداوت‌ در ميان‌ تو و زن‌، و در ميان‌ ذُرّيَت‌ تو وذريت‌ وي‌ مي‌گذارم‌؛ او سر تو را خواهد كوبيد و تو پاشنة‌ وي‌ را خواهي‌ كوبيد.» 16 و به‌ زن‌ گفت‌: «اَلَم‌ و حمل‌ تو را بسيار افزون‌ گردانم‌؛ با الم‌ فرزندان‌ خواهي‌ زاييد و اشتياق‌ تو به‌ شوهرت‌ خواهـد بود و او بر تو حكمراني‌ خواهد كرد.» 17 و به‌ آدم‌ گفت‌: «چونكه‌ سخن‌ زوجه‌ات‌ را شنيـدي‌ و از آن‌ درخت‌ خـوردي‌ كه‌ امـر فرمـوده‌، گفتم‌ از آن‌ نخـوري‌، پـس‌ بسبب‌ تـو زميـن‌ ملعون‌ شـد، و تمام‌ ايام‌ عمـرت‌ از آن‌ با رنـج‌ خواهي‌ خورد. 18 خار و خس‌ نيز برايت‌ خواهد رويانيد و سبزه‌هاي‌ صحرا را خواهي‌ خورد، 19 و به‌ عرق‌ پيشاني‌ات‌ نان‌ خواهي‌ خورد تا حيني‌ كه‌ به‌ خاك‌ راجع‌ گردي‌، كه‌ از آن‌ گرفته‌ شدي‌ زيرا كه‌ تو خاك‌ هستي‌ و به‌ خاك‌ خواهي‌ برد»
از این آیات میاموزیم که:
۱.جانورانی که بر روی شکم حرکت میکنند در حال عذاب شدن هستند!! به نظرتان گناه کرمها چیست؟
۲.زایمان و بارداری، در واقع برای عذاب زن است!!! این سخن کتاب مقدس است که توسط فمینیستها هر روز به گوش ما میرسد!
۳.آدم بخاطر گوش کردن به سخن زنش، نه تنها خودش معذب شد، بلکه زمین هم ملعون شد!! این هم از عدالت خدای کتاب مقدس!

پشیمانی و حزن خدا از خلقت انسان!

در آیۀ ۶ از باب ششم کتاب پیدایش میخوانیم:

«و خداوند پشيمان‌ شد كه‌ انسان‌ را بر زميـن‌ ساخته‌ بود، و در دل‌ خود محزون‌ گشت‌.»

جالب نیست؟ خدا پشیمان میشود! خدا محزون میشود!!!

برخی از دوستان مسیحی توجیه میکنند که اینجا منظور از پشیمانی خدا، تغییر نظر خدا و تصمیم برای ایجاد اصلاح در ابناء بشر است! پاسخ من به این دوستان عزیز این است که اولا" اگر منظور نویسندگان کتاب مقدس این بوده خب به جای ابراز پشیمانی میتوانست همین کلمات را در کتاب مقدس را قرار دهد، در ثانی فعل پشیمانی، به معنی پی بردن به خطا بودن عمل پیش و ناراحت شدن از آن است، و این برای خدا محال است که عمل خطایی انجام دهد که بعدا از آن پشیمان شود، زیرا خدا علیم است.

REZA;22160 نوشت:
سلام
فلسفه خلقت زن در کتاب مقدس خیلی جالب است. این کتاب رسما میگوید که خدا برای اینکه مرد تنها نباشد، زن را خلق کرده است! در آیه ۱۸ باب دوم کتاب پیدایش از کتاب مقدس میخوانیم:
«و خداوند خدا گفت‌: «خوب‌ نيست‌ كه‌ آدم‌ تنها باشد. پس‌ برايش‌ معاوني‌ موافق‌ وي‌ بسازم‌.» »
در ادامه در آیات ۲۱ تا ۲۳ از همین باب، میگوید:
« و خداوند خدا، خوابي‌ گران‌ بر آدم‌ مستولي‌ گردانيد تا بخفت‌، و يكي‌ از دنده‌هايش‌ را گرفت‌ و گوشت‌ در جايش‌ پر كرد. و خداوند خدا آن‌ دنده‌ را كه‌ از آدم‌ گرفته‌ بود، زني‌ بنا كرد و وي‌ را به‌ نزد آدم‌ آورد. و آدم‌ گفت‌: «همانا اينست‌ استخواني‌ از استخوانهايم‌ و گوشتي‌ از گوشتم‌، از اين‌ سبب‌ "نسا" ناميده‌ شود زيرا كه‌ از انسان‌ گرفته‌ شد.» »
پس با این حساب میبینیم که زن برای تنها نبودن مرد خلق شده است، ضمن اینکه زن موجودی است که از انسان گرفته شده است!
..

با سلام

با توجه به آيه «يا ايها الناس اتقوا ربكم الذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها...» (1)
علامه طباطبايى رحمه الله مى‏فرمايد: منظور از«نفس واحدة‏» آدم و از «زوجها» زن او است و اين دو پدر و مادر نسل كنونى انسان مى‏باشند. و ظاهر جمله «و خلق منها زوجها» اين است كه مى‏خواهد بگويد زوج اين فرد هم مثل خودش از همين نوع است. و آنچه كه در بعضى از كتب تفسير ذكر شده كه آيه در صدد بيان اين مطلب است كه جفت اين فرد از خودش گرفته شده و خداوند او را جزء بدن وى آفريده است همان طور كه در بعضى اخبار است (کتاب مقدس) كه خداوند زن آدم را از يكى از دنده‏هاى وى آفريد هيچ شاهدى از خود آيه بر آن نمى‏توان يافت. (2)

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی______________________________

1. نساء/1.
2. خلاصه‏اى از آنچه علامه در تفسير الميزان در ذيل همين آيه فرموده‏اند.

رضا;22160 نوشت:
سلام

فلسفه خلقت زن در کتاب مقدس خیلی جالب است. این کتاب رسما میگوید که خدا برای اینکه مرد تنها نباشد، زن را خلق کرده است!

در آیه ۱۸ باب دوم کتاب پیدایش از کتاب مقدس میخوانیم:
«و خداوند خدا گفت‌: «خوب‌ نيست‌ كه‌ آدم‌ تنها باشد. پس‌ برايش‌ معاوني‌ موافق‌ وي‌ بسازم‌.» »
در ادامه در آیات ۲۱ تا ۲۳ از همین باب، میگوید:
« و خداوند خدا، خوابي‌ گران‌ بر آدم‌ مستولي‌ گردانيد تا بخفت‌، و يكي‌ از دنده‌هايش‌ را گرفت‌ و گوشت‌ در جايش‌ پر كرد. و خداوند خدا آن‌ دنده‌ را كه‌ از آدم‌ گرفته‌ بود، زني‌ بنا كرد و وي‌ را به‌ نزد آدم‌ آورد. و آدم‌ گفت‌: «همانا اينست‌ استخواني‌ از استخوانهايم‌ و گوشتي‌ از گوشتم‌، از اين‌ سبب‌ "نسا" ناميده‌ شود زيرا كه‌ از انسان‌ گرفته‌ شد.» »
پس با این حساب میبینیم که زن برای تنها نبودن مرد خلق شده است، ضمن اینکه زن موجودی است که از انسان گرفته شده است!
..

[=Century Gothic]باسلام
اما قرآن در مورد خلقت زن چه میگوید :Sham:

[=Century Gothic] قرآن تنها مجموعه قوانين نيست.محتويات قرآن صرفا يك سلسله مقررات و قوانين خشك بدون تفسير نيست.
[=Century Gothic]در قرآن،هم قانون است و هم تاريخ و هم موعظه و هم تفسير خلقت و هم هزاران مطلب ديگر.قرآن همان طورى كه در مواردى به شكل بيان قانون دستور العمل معين مى‏كند و در جاى ديگر وجود و هستى را تفسير مى‏كند،راز خلقت زمين و آسمان و گياه و حيوان و انسان و راز موتها و حياتها،عزتها و ذلتها،ترقيها و انحطاطها،ثروتها و فقرها را بيان مى‏كند.
[=Century Gothic] قرآن كتاب فلسفه نيست،اما نظر خود را درباره جهان و انسان و اجتماع-كه سه موضوع اساسى فلسفه است-به طور قاطع بيان كرده است.قرآن به پيروان خود تنها قانون تعليم نمى‏دهد و صرفا به موعظه و پند و اندرز نمى‏پردازد بلكه با تفسير خلقت‏به پيروان خود طرز تفكر و جهان بينى مخصوص مى‏دهد.
[=Century Gothic]زير بناى مقررات اسلامى در باره امور اجتماعى از قبيل مالكيت،حكومت،حقوق خانوادگى و غيره همانا تفسيرى است كه از خلقت و اشياء مى‏كند.

[=Century Gothic]از جمله مسائلى كه در قرآن كريم تفسير شده موضوع خلقت زن و مرد است.
[=Century Gothic]قرآن در اين زمينه سكوت نكرده و به ياوه گويان مجال نداده است كه از پيش خود براى مقررات مربوط به زن و مرد فلسفه بتراشند و مبناى اين مقررات را نظر تحقير آميز اسلام نسبت‏به زن معرفى كنند.:Sham:
[=Century Gothic]اسلام،پيشاپيش نظر خود را درباره زن بيان كرده است.
[=Century Gothic] اگر بخواهيم ببينيم نظر قرآن درباره خلقت زن و مرد چيست،لازم است‏به مساله سرشت زن و مرد-كه در ساير كتب مذهبى نيز مطرح است-توجه كنيم.
[=Century Gothic]قرآن نيز در اين موضوع سكوت نكرده است.بايد ببينيم قرآن زن و مرد را يك سرشتى مى‏داند يا دو سرشتى;يعنى آيا زن و مرد داراى يك طينت و سرشت مى‏باشند و يا داراى دو طينت و سرشت؟
[=Century Gothic]قرآن با كمال صراحت در آيات متعددى مى‏فرمايد كه زنان را از جنس مردان و از سرشتى نظير سرشت مردان آفريده‏ايم.:Sham:
[=Century Gothic]قرآن درباره آدم اول مى‏گويد:«همه شما را از يك پدر آفريديم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار داديم‏»(سوره نساء آيه 1).درباره همه آدميان مى‏گويد:«خداوند از جنس خود شما براى شما همسر آفريد»(سوره نساء و سوره نحل و سوره روم).
[=Century Gothic] در قرآن از آنچه در بعضى از كتب مذهبى هست كه زن از مايه‏اى پست‏تر از مايه مرد آفريده شده و يا اينكه به زن جنبه طفيلى و چپى داده‏اند و گرفته‏اند كه همسر آدم اول از عضوى از اعضاى طرف چپ او آفريده شده،اثر و خبرى نيست.:Sokhan:
[=Century Gothic]عليهذا در اسلام نظريه تحقير آميزى نسبت‏به زن از لحاظ سرشت و طينت وجود ندارد.
[=Century Gothic]
[=Century Gothic] كتاب: مجوعه آثار ج‏19 ص 130
[=Century Gothic] نويسنده: شهيد مرتضى مطهرى

با سلام به همه حق باوران
اگر قوانين ضد انساني اسلام بر عليه زنان و نابرابري جنسيتي زنان مسلمان را در حقوق اوليه بشري نميدانستيم گمان ميكرديم كه اقايان در تفكرات فمينيستي - دست همه را از پشت بسته اند - مثلي است كه ميگويد - ديگ به ديگ ميگه روت سياه

sina178s;74302 نوشت:
اگر قوانين ضد انساني اسلام بر عليه زنان و نابرابري جنسيتي زنان مسلمان را در حقوق اوليه بشري نميدانستيم گمان ميكرديم كه اقايان در تفكرات فمينيستي - دست همه را از پشت بسته اند - مثلي است كه ميگويد - ديگ به ديگ ميگه روت سياه


با سلام

فكر نمي كنيد اين نوع سخن راندن بدون شاهد و دليل و حجت و برهان و استدلال به دور از محافل علمي و مباحث منطقي است

از فردي چون شما كه ابتداي كلام ، سلام بر حق ياوران كرده ايد

انتظار استدلال و برهان و منطق مي رفت تا سخن بدون دليل و برهان

شروع سخن كنيد :
به دليل و برهان و شاهد بر مدعاي خود در تايپك قبلي

sina178s;74302 نوشت:
با سلام به همه حق باوران
اگر قوانين ضد انساني اسلام بر عليه زنان و نابرابري جنسيتي زنان مسلمان را در حقوق اوليه بشري نميدانستيم گمان ميكرديم كه اقايان در تفكرات فمينيستي - دست همه را از پشت بسته اند - مثلي است كه ميگويد - ديگ به ديگ ميگه روت سياه

غصه نخور
به برکت بعضی دگر اندیشان شاید این نابرابری به برابری مبدل می شود و از آن به بعد راه شما و امثالتان برای استفاده بهینه از زنان باز می شود .
مگه نه اینکه در غرب مسیحی استفاده بهینه کامل شده است و سراغ هم جنس و حیوان رفته اند .
ولی اگر بشود
یعنی بعد مرگ غیرتمندان جامعه اسلامی
ما خوک نخوردیم تا بی غیرت شویم

sina178s;74302 نوشت:
با سلام به همه حق باوران
اگر قوانين ضد انساني اسلام بر عليه زنان و نابرابري جنسيتي زنان مسلمان را در حقوق اوليه بشري نميدانستيم گمان ميكرديم كه اقايان در تفكرات فمينيستي - دست همه را از پشت بسته اند - مثلي است كه ميگويد - ديگ به ديگ ميگه روت سياه

بسم الله الرحمن الرحیم

مناسب است در اینجا نگاهی به جوامع مختلف در جایگاه زن داشته باشیم.

1- در جوامع غیر متمدن؛

در قبایل استرالیا زن حکم حیوانی را داشته که فقط برای دفع شهوت و تولید نسل بکار می رفته و سابقا در مواقع قحط و غلاء زنان را کشته و میخوردند.

در آفریقای مرکزی،مثل اقیاوسیه زن از غذا خورن با همسر ممنوع بوده،پدر میتوانست به اندک بهانه ای زن را تا حد مرگ بزند

در جزایر مارکیز ،غذاهای لذیذ از قبیل گوشت مرغ و خوک ،نارگیل و گردواغذیه الهی که خاص خدایان و مردان است و زنان حق خوردن آن را ندارند

در چین زن حق غذا خوردن با شوهر و پسرانش را ندارد.

در بیرمانی شوهر حق دارد زنش را قرض بدهد در صورت بدهکار بودن .

در هند و بیرمانی شوهر زن خود را خدمتکار و کنیز مینامد ولی زن باید او را خداوند گار و ارباب خطاب کند.

در عربستان جاهلی کشتن دختران معروف است یا از بالای کوه به زمین میانداختند و یا سر میبریدند یا زنده به گور و یا در آب غرق میکردند

2- در جوامع متمدن؛

در رم پدر باید تصمیم میگرفت نوزاد تازه به دنیا آمده بمیرد و یا حق داشت به حیات اعضا خانواده یا زن خاتمه دهد.
ارث او فقط به پسرانش میرسید و زن و دخترانش حقی از ارث نداشتند
در رم قدیم زن و دختر شیی مملوک بودند و قابل معامله ،حق مالکیت ،معامله ،رفت و امد و حتی حق حیات نداشند . پدر میتوانست آنها را بفروشد ،قرض دهد و یا کرایه دهد.در انتخاب همسر نیز هیچ حقی نداشت.

در یونان؛ بدور انداختن زنی که پسر نمیآورد معمول بود. زن فقط وسیله ارضا شهوت مرد و واجد قوای کامل بشری نبود ،
زن دارای روح خالد انسانی نبود لذا پس از فوت شوهر حق زندگی ندارد. سوزاندن زنده زنده زن دز بعضی مناطق به همین دلیل است.

در کشورهای اسکاندیناوی (سوئد نروژ و دانمارک) تا همین سده های اخیر به دختر مطلقا ارث نمیدادند و یا هم اکنون پس از ازدواج نام خانوادگی خویش را از دست میدادو به نام شوهرش خوانده میشد

در ایران قدیم نیز زن هیچ حقی در ازدواج نداشت و به دلیل تفکرات نژاد پرستانه ازدواج با بیگانه ممنوع بود تا آنجا که برای رهایی از بن بست ازدواج ازدواج با محارم مشروع دانسته شد طلاق بدون مصلحت شرعی و عقلی امکان پذیر بود و هیچ حقی در مسائل اقتصادی نداشت.

بینی و بین الله کجا اسلام چنین احکامی دارد هیچ یک از موارد فوق در اسلام وجود ندارد . ولی چنانچه بعضی رفتارهای غلط مسلمانان که تفکرات غلط و خرافات در درونشان رخنه کرده به اسلام میچسبانید .افترا به دین مقدس ،پاک و نجات بخش اسلام است . اساس اسلام بر رهایی از عقاید باطل و خرافات بر علیه بشریت است.

ر.ک. فلسفه حقوق ،محمد تقی مصباح یزدی.

با سلام
دوستان مسلمان - چرا زديد به صحراي كربلا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بحث زن را در اديان مثلا اسلام و مسيحيت بررسي ميكنيد يا تو غرب و شرق؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
كم آورديد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ سخنان بي پايه و اساس بر اساس اسلام بن لادني گفتن تو نت هيچ هزينه اي نداره - اما كمي هم به شعور خواننده هاتون احترام بزاريد
اگر چه با تمام فسادي كه در دنياي غرب به عنوان جوامع غير ديني !!!!!!!!!!!!!! و لائيك حاكم است باز هزار بار رو سفيد تر هستند - چيزي كه عيان است چه حاجت به بيان است!!!!!!!!!!!!!

چرا به حقوق مثلا انساني در فقه اسلامي نمي پردازيد؟؟؟؟؟ مگر من نماينده كنگره امريكا هستم ؟؟ شما دايعه دار برتري دين اسلام هستيد - بسم الله - رو كنيد هر چه داريد و مسيحيان هم رو ميكنند؟؟؟ چرا وقتي به به بحران هاي اجتماعي ميرسيم شما ميگوئيد اينها را به حساب اسلام نگذاريد در حاليكه اسلام در راس كار است - اما به غرب كه ميرسيد كه همه حكومت ها لائيك هستند - همه به پاي مسيحيت نوشته ميشود؟؟؟؟؟
يك بار هم كه شده اعتراف كنيد چيزي براي گفتن نداريد - گرچه هيچگاه نداشتيد

sina178s;74340 نوشت:
با سلام
دوستان مسلمان - چرا زديد به صحراي كربلا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بحث زن را در اديان مثلا اسلام و مسيحيت بررسي ميكنيد يا تو غرب و شرق؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
كم آورديد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ سخنان بي پايه و اساس بر اساس اسلام بن لادني گفتن تو نت هيچ هزينه اي نداره - اما كمي هم به شعور خواننده هاتون احترام بزاريد
اگر چه با تمام فسادي كه در دنياي غرب به عنوان جوامع غير ديني !!!!!!!!!!!!!! و لائيك حاكم است باز هزار بار رو سفيد تر هستند - چيزي كه عيان است چه حاجت به بيان است!!!!!!!!!!!!!

چرا به حقوق مثلا انساني در فقه اسلامي نمي پردازيد؟؟؟؟؟ مگر من نماينده كنگره امريكا هستم ؟؟ شما دايعه دار برتري دين اسلام هستيد - بسم الله - رو كنيد هر چه داريد و مسيحيان هم رو ميكنند؟؟؟ چرا وقتي به به بحران هاي اجتماعي ميرسيم شما ميگوئيد اينها را به حساب اسلام نگذاريد در حاليكه اسلام در راس كار است - اما به غرب كه ميرسيد كه همه حكومت ها لائيك هستند - همه به پاي مسيحيت نوشته ميشود؟؟؟؟؟
يك بار هم كه شده اعتراف كنيد چيزي براي گفتن نداريد - گرچه هيچگاه نداشتيد

پدر مقدس !!!
سلام بر روح مسیحایی شما
من این ادبیات و ادعاهای بدون دلیل و رجز خوانی را در شان و منزلت شما نمی دانم و انتظار دارم که در نوشتار خود ادبیات لازم را رعایت کنید و بر اساس قوانین مناظرات و گفتگو ها بحث را دنبال کنید و زود جو گیر نشوید .

sina178s;74340 نوشت:
با سلام
دوستان مسلمان - چرا زديد به صحراي كربلا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بحث زن را در اديان مثلا اسلام و مسيحيت بررسي ميكنيد يا تو غرب و شرق؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
كم آورديد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ سخنان بي پايه و اساس بر اساس اسلام بن لادني گفتن تو نت هيچ هزينه اي نداره - اما كمي هم به شعور خواننده هاتون احترام بزاريد
اگر چه با تمام فسادي كه در دنياي غرب به عنوان جوامع غير ديني !!!!!!!!!!!!!! و لائيك حاكم است باز هزار بار رو سفيد تر هستند - چيزي كه عيان است چه حاجت به بيان است!!!!!!!!!!!!!

چرا به حقوق مثلا انساني در فقه اسلامي نمي پردازيد؟؟؟؟؟ مگر من نماينده كنگره امريكا هستم ؟؟ شما دايعه دار برتري دين اسلام هستيد - بسم الله - رو كنيد هر چه داريد و مسيحيان هم رو ميكنند؟؟؟ چرا وقتي به به بحران هاي اجتماعي ميرسيم شما ميگوئيد اينها را به حساب اسلام نگذاريد در حاليكه اسلام در راس كار است - اما به غرب كه ميرسيد كه همه حكومت ها لائيك هستند - همه به پاي مسيحيت نوشته ميشود؟؟؟؟؟

sina178s;74340 نوشت:

يك بار هم كه شده اعتراف كنيد چيزي براي گفتن نداريد - گرچه هيچگاه نداشتيد

با سلام:Gol:

جناب سینا 178

ببخشید مطالب شما در تایپیک "تثلیث مسیحی" خصوصاً در پست اخیرتان، پاسخ به اینجانب بیشتر با شأن و شئونات شما سازگار بود، انجا از استدلال و آرامش و احترام به یکدیگر و ارزش کتب مقدس و ارزش انسان سخنرانی کرده بودید؟

sina178s;73284 نوشت:
با سلام
ما در بحث استدلالي تثليث بررسي ميكنيم كه آيا اين موضوع درست هست يا نه - پس منطقي است كه طرفداران هر نطريه هم استدلال خود را بيان كنن - ........
هزار قران و انجيل و تورات فداي يك جو معرفت كسي كه به يك نكته از اين كتب عمل كند - گمان ميكنيد بيان تثليث براي من اينقدر اهميت دارد كه باعث فحاشي كسي شوم؟؟؟
اگر كسي تا به حال از آموزه تثليث دفاعي نكرده بوده آيا از آسمان بلا آمده است؟؟؟ ارزش و عفت كلام براي كسي كه خود را متدين به يك دين ميداند بسيار با ارزش تر از خود آن دين است؟؟

شما را چه شده، که اینطور عصبانی و از هم گسیخته و خارج از مدار استدلال به زمین و زمان توهین می کنید؟؟؟ و عجولانه همه چیز را با هم در امیخته و مخلوط کرده اید؟؟؟

نگویید که تفاوت اسلام بن لادنی را با اسلام ناب نمی دانید، نگویید که از حقوقی که اسلام ناب و خصوصاً فقه پویای جعفری برای شأن و منزلت زن در نظر گرفته شده بی خبرید؟

شاید هم این عصبانیت شما از آگاهی و خبردار شدن شماست، از مطالب و پاسخ هائی که دوستان داده اند، در هر صورت عجول نباشید، انشاءالله دوستان بیش از این هم برای بهره مندی و باز شدن چشمانتان، خواهند داشت.

اما در پاسخ به بحث تقابلی شما مبنی بر خورده حساب هائی که با اسلام دارید؟؟؟

شما در مقامی نیستید که اسلام را با مسیحیت مقایسه کنید؟ تنها یک جهت ان را اشارتاً گوشزد می کنم، (العاقل یکفی بالاشاره):

اسلام در سخت ترین شرایط، و در دشوارترین تنگناها هم، هیچگاه میدان را بنفع حاکمیت دنیاطلبان ترک ننموده ممکن است در دوره هائی تحت فشار و تنگنا و خفقان دستگاه حاکم، به ظاهر در صحنۀ عملی نبوده اما هیچگاه از مجاهدت علمی و دینی علمای اعلام و مرجعیت دینی برای بسترسازی نفوذ دین در عرصۀ زندگی جامعۀ اسلامی کاسته نشده، تلاشی که در جهت تحقق حکومت آرمانی حضرت مهدی (عج) بوده و اکنون در ایران عزیز شاهد مدل کوچکی از ان حکومت آرمانی هستیم.

اما از مسیحیت، در دنیای امروز چیزی جز نام که دست آویز نان گروهی شده، چیزی باقی نمانده، در عصری که همۀ جوامع مسیحی را اندیشۀ لائیک و سکولاری فتح کرده و چیزی جز یکسری اعمال فردی و شخصی آنهم صرفاً در یک روز هفته در کلیسا و تحت تعلیم پدر روحانی (آنهم ضرورتی ندارد) باقی نمانده که این آیین، علاوه بر صفابخشی به روح و روان افراد برای یک هفتۀ مداوم؟؟؟ با اعتراف نزد کشیش، بهشت هم تضمینی و قطعی است.

وقتی عرصۀ مسائل اجتماعی و سیاسی از حیطۀ برنامه های دین خارج شد، دیگر جایگاهی برای دفاع از دین باقی نمی ماند، دینی که حیطۀ مسئولیت ها و برنامه هایش برای زندگی انسانی به حدی محدود شود تا آنجائیکه در جیب لباسمان جا شود، و یا بشود آن را روی طاقچۀ خانه برای تماشا جا داد آدمی را به یاد بت های کوچکی می اندازد که در عصر جاهلیت، مشرکین ان را در لباس شان همراه می کردند تا از آنها محافظت کند و یا تنها ساحت ان قرار داشتن در گوشۀ اتاق بعنوان معبد انسان باشد؟؟؟

از شما می پرسم؟؟؟

کسانی که بر چنین دین و آیینی باشند، دینی که صاحبان و داعیه داران آن، به هر دلیل، میدان جامعه و اجتماع و حقوق ملت را به دشمنان قسم خورده دین؛ صاحبان اندیشه های ضد دینی سکولاریسم، لائیک و ... واگذار کرده اند، جوامعی که حاکمان سکولار ان، از حیثیت و شأن زنان، بر خلاف اندیشه های مسیح (ع) بعنوان کالا و ابزاری بیش بهره نمی برند بلکه هر جا سخن از بی بند و باری و سوء استفادۀ جنسی و ... است برجسته ترین نتیجه و ماحصل آن تجاوز و نادیده گرفتن به حقوق زن است، و ایشان در برابر یک چنین ظلم و بی عدالتی آشکاری در حق دین و مردم سکوت اختیار کرده اند، آیا ایشان،صلاحیت ان را دارند که اصولاً از حقوق اساسی و اجتماعی و دفاع از حقوق زن دم بزنند؟

آیا صلاحیت آن را دارند که با شعارهای رنگینی تحت عنوان دفاع از حقوق زن، فمینیسم، انجمن مبارزه با تبعیض حقوق زن، وضعیت زن در اسلام و غیرو ... برای رسیدن به اهداف و مقاصد شیطانی شان و فریب اذهان عمومی جهان، خدعه و نیرنگ کنند؟

همگان می دانند این رفتارها و شیطنت ها همه و همه، از کجا ناشی می شود تا جائیکه خودشان هم به وجود چنین پدیده ای اعتراف دارند. و رفتارهای اخیرشان از قبیل قرآن سوزی و اهانت به ساحت اسلام عزیز و نبی اکرم (ص) همه از همین مقوله است، و در همۀ این رفتارها جای پای حاکمان سیاسی و حاکمان کلیسا دیده شده است.

با توجه به گسترش اسلام و اسلام هراسی سران غرب و حاکمان کلیسا، برخی احکام و برنامه های ضد اسلامیِ "اسلام باصطلاح بن لادنی" و "وهابیت افراظی" را بهانه می کنند و با این بهانه به ارکان اسلام ناب "شیعه اثنی عشری" که متعالی ترین و مترقی ترین احکام را برای اجتماع و فرد و زن و مرد تشریع نموده حمله ور می شوند. سخیف ترین توهین ها را که خودشان لایق آن هستند به آخرین و کاملترین هدیۀ الهی وارد می سازند.

این مقدمه ای بر بحث این تایپیک، که اقتضای پاسخ به نکات نسنجیده و دور از انتظار جناب سینا 178 را داشت، انشاءالله در پست های بعدی به کمک دوستان و همکاران محترم مطالب مرتبط با تایپیک هم تقدیم خواهد شد.

موفق باشید ... التماس دعا ...:Gol:

با سلام
اگر منصف بوديد ميفهميديد چه كسي عصباني است - با تخريب شخصيت افراد هم نميتوان منطقي دست و پا كرد - فرض كنيد من فاسد باشم - فرض كنيد همه مسيحيت فاسد باشند - فرض كنيد كه همه دنيا فاسد هستند و فرض كنيد تنها كساني كه فاسد نيستند شما باشيد - فرض محال كه محال نيست - حال بفرمائيد حق و حقوق زن در اسلام چيست؟؟؟؟؟؟؟؟ جايگاه زن در فقه اسلامي كجاست؟؟؟؟؟ اميدوارم تمام استدلال شما و هم فكرانتان محدود به همين فحاشي ها و تخريب ها نباشد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

مدیر سایت;74357 نوشت:
پدر مقدس !!!
سلام بر روح مسیحایی شما
من این ادبیات و ادعاهای بدون دلیل و رجز خوانی را در شان و منزلت شما نمی دانم و انتظار دارم که در نوشتار خود ادبیات لازم را رعایت کنید و بر اساس قوانین مناظرات و گفتگو ها بحث را دنبال کنید و زود جو گیر نشوید .

نقل نوشته اصلی توسط : sina178sبا سلام به همه حق باوران
اگر قوانين ضد انساني اسلام بر عليه زنان و نابرابري جنسيتي زنان مسلمان را در حقوق اوليه بشري نميدانستيم گمان ميكرديم كه اقايان در تفكرات فمينيستي - دست همه را از پشت بسته اند - مثلي است كه ميگويد - ديگ به ديگ ميگه روت سياه

غصه نخور
به برکت بعضی دگر اندیشان شاید این نابرابری به برابری مبدل می شود و از آن به بعد راه شما و امثالتان برای استفاده بهینه از زنان باز می شود .
مگه نه اینکه در غرب مسیحی استفاده بهینه کامل شده است و سراغ هم جنس و حیوان رفته اند .
ولی اگر بشود
یعنی بعد مرگ غیرتمندان جامعه اسلامی
ما خوک نخوردیم تا بی غیرت شویم



جناب آقاي مدير سايت
يك سوزن به خود و يك جوالدوز به ديگران - كمي هم مواظب ادبيات دوستان و همكاران خود باشيد - ممنون

[QUOTE=sina178s;74489]غصه نخور به برکت بعضی دگر اندیشان شاید این نابرابری به برابری مبدل می شود و از آن به بعد راه شما و امثالتان برای استفاده بهینه از زنان باز می شود . مگه نه اینکه در غرب مسیحی استفاده بهینه کامل شده است و سراغ هم جنس و حیوان رفته اند .ولی اگر بشود یعنی بعد مرگ غیرتمندان جامعه اسلامی
ما خوک نخوردیم تا بی غیرت شویم
جناب آقاي مدير سايتيك سوزن به خود و يك جوالدوز به ديگران - كمي هم مواظب ادبيات دوستان و همكاران خود باشيد - ممنون

ظاهرا جناب شبان خیلی عصبانی هستند ، و نمی دانم این با ادبیات مسیحی، که رهبران دینی آنان را در اوج مهربانی و صلح و صفا معرفی می کنند مطابقت دارد؟؟؟؟!!!!!:Gig::Ghamgin:

sina178s;74302 نوشت:
با سلام به همه حق باوران
اگر قوانين ضد انساني اسلام بر عليه زنان و نابرابري جنسيتي زنان مسلمان را در حقوق اوليه بشري نميدانستيم گمان ميكرديم كه اقايان در تفكرات فمينيستي - دست همه را از پشت بسته اند - مثلي است كه ميگويد - ديگ به ديگ ميگه روت سياه

سلام به آقای حق باور. شما به اسلام چیکار داری؟ این همه نوشته های بچه گانه را چطور توجیه میکنی؟

شما اینهمه از تثلیث دفاع میکنید که بگید: خدا اینقدر کوچیک و ناتوانه که حتی نمیتونه بنده هاشو ببینه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

به خدا یه عروسک ساز هم اینقدر ناتوان نیست

آدم‌ و زنش‌ خويشتن‌ را از حضور خداوند خدا در ميان‌ درختان‌ باغ‌ پنهان‌ كردند. و خداوند خدا آدم‌ را ندا در داد و گفت‌: «كجا هستي‌؟»

و خداوند خدا گفت‌: «همانا انسان‌ مثل‌ يكي‌ از ما شده‌ است‌، كه‌ عارف‌ نيك‌ و بد گرديده‌. اينك‌ مبادا دست‌ خود را دراز كند و از درخت‌ حيات‌ نيز گرفته‌ بخورَد، و تا به‌ ابد زنده‌ ماند.»»

با سلام به همه حق باوران
1 - هنوز هم صداي خداوند در گوش هاي انسانهاي ره گم كرده مي پيچد كه انسان كجائي؟
هنوز هم خدا چون پدر به دنبال فرزندان گم شده خود است كه در جهل و تعصب و شهوت تن راه رستگاري را گم كرده و به سوي بت هاي ذهن خود رفته اند و بندگي غير را پذيرفته و كمرشان زير بار گناه خم شده است - كاش همه ما ميتوانستيم صداي خدا را بشنويم
2 - انساني كه شيريني شهوت جسم را چشيده و از معرفت خدا به سوي معرفت نافرماني معطوف ميشود نظير كسي است كه به خيال ميانبر از جاده اصلي منحرف ميشود و هر چه پيش ميرود بيشتر از جاده و راه رستگاري دور ميشود و بازگشت او دشوار و دشوارتر ميشود - توكل و اتكايش به خدا كاسته و بيش از پيش اسير خود بيني - بي بصيرت مي گردد - ايا خدايي كه انسان را چون پدر دوست دارد و مهرباني و بخشايش او نامحدود است اجازه خواهد داد فرزندش تا به ابد در گمراهي و نافرماني بماند
دانستن خوب و بد في نفسه بد نيست - شريعت نيز همين را به ما آشكار ميكند - اما انسان براي بدي خلق نشده است
كاش كساني كه در انتقاد از تورات يا انجيل قلم ميزنند ميدانستند كه هر كتابي سبك ادبي خود را دارد بقول مولانا:
تو به صورت رفته اي گم گشته اي ............................ زان نمي يابي كه معني هشته اي

کتاب مقدس درباره زن می گوید:
زن یکبار فریب خوردپس دیگر ساکت باشد و تعلیم ندهد :
"11 زن با سكوت. به كمال اطاعت تعلیم گیرد. 12 و زن را اجازت نمیدهم كه تعلیم دهد بلكه در سكوت بماند. 13 و آدم فریب نخورد بلكه زن فریب خورده در تقصیر گرفتار شد. 15 اما به زاییدن رستگار خواهد شد.
نتیجه اینکه به دو دلیل زن حق تعلیم ندارد : 1 - دوم ساخته شد 2او بود که فریب خورد.

یكی از احكام كه در عهد عتیق ذكر شده احكام فروختن دختر به عنوان كنیز است و برای آن قوانینی وضع نموده اند و مسیحیان این احكام را از جانب خداوند میدانند
« اگر شخصی دختر خود را به کنیزی بفروشد باید در سال هفتم آزاد كند ... » (سفر خروج ۲۱ :)

سلیمان در کتاب جامعه می گوید :
درمیان هزار مرد یک مرد خوب می توان یافت اما در میان همه زنان یک زن خوب هم یافت نمی شود جامعه 7 : 28

هادي;75443 نوشت:
کتاب مقدس درباره زن می گوید:

هادي;75443 نوشت:

زن یکبار فریب خوردپس دیگر ساکت باشد و تعلیم ندهد :
"11 زن با سكوت. به كمال اطاعت تعلیم گیرد. 12 و زن را اجازت نمیدهم كه تعلیم دهد بلكه در سكوت بماند. 13 و آدم فریب نخورد بلكه زن فریب خورده در تقصیر گرفتار شد. 15 اما به زاییدن رستگار خواهد شد.
نتیجه اینکه به دو دلیل زن حق تعلیم ندارد : 1 - دوم ساخته شد 2او بود که فریب خورد.

با سلام
جناب آقاي هادي ايا ميدانيد مطلب فوق در كجاي عهد جديد و مربوط به چه اتفاقي بود كه پولس آن را خطاب به كي و در باره چه مساله اي نوشت؟؟؟؟

براي اينكه مطمئن باشم شما مغلطه نميكنيد پاسخ نميدهم تا ذكر منبع كنيد و توضيح دهيد و اگر نتوانستيد يقينا يا سواد كتابمقدسي نداريد و يا اينكه بخشي را صرفا بخاطر ايجاد سو تعبير در باره مسيحيان نوشته ايد
اما براي اينكه موضوع خالي از جواب هم نباشد همين موضوع را در اسلام بيان ميكنم شايد دوستانتان به كمك شما بشتابند

1 - معاشر الناس، ان النساء نواقص الايمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول، فاما نقصان ايما نهن فقعودهن عن الصلوة و الصيام فى ايام حيضهن و اما نقصان عقولهن فشهادة امراتين كشهاده الرجل الواحد و اما نقصان حظوظهن فموار يثهن على الانصاف من مواريث الرجال.

نهج البلاغه- خطبه ۸۰

اى مردم، همانا زنان در مقايسه با مردان در ايمان و بهره ورى از اموال و عقل ناقصند؛ اما نقص ايمان بانوان، بركنار بودن از نماز و روزه در ايام عادت حيض آنان است. و اما نقص عقلشان با مردان بدان جهت كه شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد است وعلت نقص در بهره ورى از اموال آن كه ارث بانوان نصف ارث مردان است.

2 - و قال (علیه السلام)غیره المراه کفر و غیره الرّجل ایمان یعنی و گفت (علیه السلام)که غیرت و عصبیّت و حمیّت زن بر مرد کفر است زیرا که راضی نبودن او است ببودن زن دیگر در فراش شوهرش که بحکم خدا حلالست پس البتّه راضی بحکم خدا نباشد و راضی نبودن بحکم خدا کفر است و غیرت و عصبیّت مرد بر زن ایمانست زیرا که راضی نبودن او است ببودن مرد دیگر بر فراش زنش که بحکم خدا حرامست و خدا راضی نیست بان پس راضی نبودن بچیزی که خدا راضی بان نیست نیست مگر از ایمان

3 - نامه 31 نهج البلاغه وایاک و مشاوره النّساء فانّ رایهنّ الی افن و عزمهن الی و هن و

...از رای زدن بازنان بپرهیز،زیرا ایشان را رایی سست و عزمی نا توان است با پرده نشینی،نگاه آلوده شان را راه ببند که سخت گیری در پرده نشینی آنان،ماندگاریشان را افزون کند.خارج شدن زنان از خانه بدتر نیست از اینکه کسی را که به او اطمینان نداری به خانه در آوری.(یعنی هر دو اینها به یک اندازه میتواند خطرناک باشد)اگر توانی کاری کنی که جز تو را نشناسند،چنان کن. کاری که بدور از توان اوست بدو مسپار زیرا زن چون گل ظریف است نه پهلوان خشن.گرامی داشتن او را از حدمگذران و او را به طمع میانداز چندان که دیگری را شفاعت کند.زنهار از رشک بردن و غیرت نمودن نابجا،زیرا سبب میشود که زن درستکار به نادرستی افتدو زن به عفت آراسته را به تردید کشاند.

4 - خطبه 58 :زن چون کژدم است که شیرین است گزیدن او.

خطبه 119 : غیرت زن کفر است و غیرت مرد ایمان است.

خطبه 131 : جهاد زن خوشرفتاری با شوهر و اطاعت از اوست.

خطبه 227 : بهترین خو های زنان بدترین خو های مردان است که تکبر و ترس و بخل باشد.پس هر گاه زن متکبره باشد،سر فرود نمی آورد و هر گاه بخیل و زفت باشد مال خود و شوهرش را نگاه می دارد و هر گاه ترسو باشد از آنچه به او رو آورد می ترسد و دوری می گزیند.
خطبه 230:همه چیز زن بد است و بدتر چیزی که در اوست این است که مرد را چاره ای نیست از بودن با او .
ذکر حکمتهاي قصار از منبع -ترجمه نهج البلاغه فیض الاسلام- می باشد.

حال دوستان عزيز اگر همينقدر كفايت بر عدم حقوق انساني زن در اسلام نميكند - بفرمائيد تا باقي اسناد را ارسال كنم

sina178s;75498 نوشت:

اما براي اينكه موضوع خالي از جواب هم نباشد همين موضوع را در اسلام بيان ميكنم شايد دوستانتان به كمك شما بشتابند

1 - معاشر الناس، ان النساء نواقص الايمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول، فاما نقصان ايما نهن فقعودهن عن الصلوة و الصيام فى ايام حيضهن و اما نقصان عقولهن فشهادة امراتين كشهاده الرجل الواحد و اما نقصان حظوظهن فموار يثهن على الانصاف من مواريث الرجال.

نهج البلاغه- خطبه ۸۰

اى مردم، همانا زنان در مقايسه با مردان در ايمان و بهره ورى از اموال و عقل ناقصند؛ اما نقص ايمان بانوان، بركنار بودن از نماز و روزه در ايام عادت حيض آنان است. و اما نقص عقلشان با مردان بدان جهت كه شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد است وعلت نقص در بهره ورى از اموال آن كه ارث بانوان نصف ارث مردان است.

2 - و قال (علیه السلام)غیره المراه کفر و غیره الرّجل ایمان یعنی و گفت (علیه السلام)که غیرت و عصبیّت و حمیّت زن بر مرد کفر است زیرا که راضی نبودن او است ببودن زن دیگر در فراش شوهرش که بحکم خدا حلالست پس البتّه راضی بحکم خدا نباشد و راضی نبودن بحکم خدا کفر است و غیرت و عصبیّت مرد بر زن ایمانست زیرا که راضی نبودن او است ببودن مرد دیگر بر فراش زنش که بحکم خدا حرامست و خدا راضی نیست بان پس راضی نبودن بچیزی که خدا راضی بان نیست نیست مگر از ایمان

3 - نامه 31 نهج البلاغه وایاک و مشاوره النّساء فانّ رایهنّ الی افن و عزمهن الی و هن و

...از رای زدن بازنان بپرهیز،زیرا ایشان را رایی سست و عزمی نا توان است با پرده نشینی،نگاه آلوده شان را راه ببند که سخت گیری در پرده نشینی آنان،ماندگاریشان را افزون کند.خارج شدن زنان از خانه بدتر نیست از اینکه کسی را که به او اطمینان نداری به خانه در آوری.(یعنی هر دو اینها به یک اندازه میتواند خطرناک باشد)اگر توانی کاری کنی که جز تو را نشناسند،چنان کن. کاری که بدور از توان اوست بدو مسپار زیرا زن چون گل ظریف است نه پهلوان خشن.گرامی داشتن او را از حدمگذران و او را به طمع میانداز چندان که دیگری را شفاعت کند.زنهار از رشک بردن و غیرت نمودن نابجا،زیرا سبب میشود که زن درستکار به نادرستی افتدو زن به عفت آراسته را به تردید کشاند.

4 - خطبه 58 :زن چون کژدم است که شیرین است گزیدن او.

خطبه 119 : غیرت زن کفر است و غیرت مرد ایمان است.

خطبه 131 : جهاد زن خوشرفتاری با شوهر و اطاعت از اوست.

خطبه 227 : بهترین خو های زنان بدترین خو های مردان است که تکبر و ترس و بخل باشد.پس هر گاه زن متکبره باشد،سر فرود نمی آورد و هر گاه بخیل و زفت باشد مال خود و شوهرش را نگاه می دارد و هر گاه ترسو باشد از آنچه به او رو آورد می ترسد و دوری می گزیند.
خطبه 230:همه چیز زن بد است و بدتر چیزی که در اوست این است که مرد را چاره ای نیست از بودن با او .
ذکر حکمتهاي قصار از منبع -ترجمه نهج البلاغه فیض الاسلام- می باشد.

حال دوستان عزيز اگر همينقدر كفايت بر عدم حقوق انساني زن در اسلام نميكند - بفرمائيد تا باقي اسناد را ارسال كنم

با سلام و اجازه از جناب کارشناس محترم

جناب سینا اینجا موضوع سر مساله زن در مسیحیت هست اگر حرف متقاعد کننده ای دارید بفرمایید وگرنه هر چند که زحمت بکشید و غیر از موضوع مورد نظر صفحه ها بنویسید مشکلی را حل نمیکنه و از سوی شما پاسخی برای سوالات مورد نظر نیست. لطفا برای ایراداتی که درمورد دین اسلام میبینید تاپیک جداگانه بزنید و پاسخ بگیرید.

اما چون زحمت کشیدید و نوشتید یه سوال مهم را باید اینجا مطرح کنم تا پاسخ مناسب را دریافت کنید.

شما میدونید یک فرق اساسی بین ما شیعیان و شما در چیه؟

فرق ما با هم در اینه که ما زیر بار مسایل انحرافی که وارد دینمون کردند نمیریم ولی شما زیر بار این مسایل میروید. نهج البلاغه یک کتاب آسمانی نیست و کسی هم مدعی نیست که این مطالب که گفتید همه صحیح باشه و قطعا سخن خود امام باشه.....

من از شما انتظار داشتم بیایید و در پاسخ همان حرف همیشگیتونو مطرح کنید که خداوند هیچ چیزی نازل نکرده و از آسمان فقط باران برف نازل میشه و کتاب مقدس نوشته دست انسانهاست و به همین علت ممکنه مثل بقیه تناقضات اینها هم مسایل غلطی باشه که وارد کتاب مقدس شده.

اما چرا این حرف را نمیزنید؟

من میگم بفرمایید درسته یا نه؟

اگر این حرف را بزنید پشت سرش فورا تثلیث هم زیر سوال میره و میپرسن اگه اینا نوشته دست انسانهاست حتما تثلیث هم غلطه و کلا اعتقاداتتون زیر سوال میره.....

با سلام
همانطور كه در پست قبلي نوشتم منتظر پاسخ كارشناس محترم جناب هادي هستم - و صد البته جواب هم خواهم داد - در مسيحيت به لحاظ حقوق انساني فرقي بين زن و مرد نيست - و البته منبع هم همان پولس است كه كارشناس محترم از ايشان نقل قول كرده اند
اما در بحث گاهي با هدف روشنگري است كه لازمه ان انصاف است و گاهي خصومت و استفاده از جهل ديگران براي به كرسي نشاندن يك مطلب - حال جهت پاسخگويي براي اين حقير لازم است بدان كه سوال از روي ندانستن و انصاف است يا از روي خصومت
نوشتن مطلب از نهج البلاغه هم در همين راستا بود تا دوست ما بداند رطب خورده منع رطب نميكند - در ضمن گمان نميكنم نظر شيعه در باره نهج البلاغه همين باشد كه شما نوشته ايد - به هر روي به عنوان نظر شخصي شما برايم قابل احترام است و پس از توضيح جناب كارشناس پاسخ خواهم داد
با تشكر

sina178s;75537 نوشت:
با سلام
همانطور كه در پست قبلي نوشتم منتظر پاسخ كارشناس محترم جناب هادي هستم - و صد البته جواب هم خواهم داد - در مسيحيت به لحاظ حقوق انساني فرقي بين زن و مرد نيست - و البته منبع هم همان پولس است كه كارشناس محترم از ايشان نقل قول كرده اند
اما در بحث گاهي با هدف روشنگري است كه لازمه ان انصاف است و گاهي خصومت و استفاده از جهل ديگران براي به كرسي نشاندن يك مطلب - حال جهت پاسخگويي براي اين حقير لازم است بدان كه سوال از روي ندانستن و انصاف است يا از روي خصومت
نوشتن مطلب از نهج البلاغه هم در همين راستا بود تا دوست ما بداند رطب خورده منع رطب نميكند - در ضمن گمان نميكنم نظر شيعه در باره نهج البلاغه همين باشد كه شما نوشته ايد - به هر روي به عنوان نظر شخصي شما برايم قابل احترام است و پس از توضيح جناب كارشناس پاسخ خواهم داد
با تشكر

با سلام و احترام به جناب سینای عزیز
مسلما نوع نگاه در اینجا خصومت آمیز نیست ، در حالی که مسیحیت دینی رسمی از دیدگاه اسلام و قانون اساسی این مرز و بوم است.
مهم نوع نگاه تحریفی به زن است.مطالبی که از نهج البلاغه فرمودید در جای خود مشخص است که مورد خطاب چه کسانی هستند که انشالله پاسخ آن هم داده خواهد شد.
اما درباره مطلب"زن یکبار فریب خوردپس دیگر ساکت باشد و تعلیم ندهد"
این مطلب در اول تیموتائوس 2: 11-15 پیرامون سفارش هایی درباره دعا و عبادت آمده که( بر اساس ترجمه هزاره نو ، چاپ 2009 انتشارات ایلام، انگلستان) چنین است:
11 زن باید در آرامی( یا خاموشی) و تسلیم کامل تعلیم گیرد12زن را اجازه نمی دهم که تعلیم دهد یا بر مرد( یا شوهر) مسلط شود؛ بلکه باید آرام باشد.13 زیرا نخست آدم سرشته شد و بعد حوا.14و آدم فریب نخورد ، بلکه زن بود که فریب خورد و نافرمان شد.15 اما زنان با زادن فرزندان ، رستگار خواهند شد، اگر در ایمان و محبت و تقدس نجیبانه ثابت بمانند.
جناب سینا:
به هیچ وجه نگاه مغرضانه نیست، اما این مفاهیم و موارد دیگر که در عهد عتیق و جدید است به راستی چگونه توجیه می شود، در پست بعدی به آن ها اشارتی می نمایم.

sina178s;75498 نوشت:

با سلام
جناب آقاي هادي ايا ميدانيد مطلب فوق در كجاي عهد جديد و مربوط به چه اتفاقي بود كه پولس آن را خطاب به كي و در باره چه مساله اي نوشت؟؟؟؟

براي اينكه مطمئن باشم شما مغلطه نميكنيد پاسخ نميدهم تا ذكر منبع كنيد و توضيح دهيد و اگر نتوانستيد يقينا يا سواد كتابمقدسي نداريد و يا اينكه بخشي را صرفا بخاطر ايجاد سو تعبير در باره مسيحيان نوشته ايد
اما براي اينكه موضوع خالي از جواب هم نباشد همين موضوع را در اسلام بيان ميكنم شايد دوستانتان به كمك شما بشتابند

1 - معاشر الناس، ان النساء نواقص الايمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول، فاما نقصان ايما نهن فقعودهن عن الصلوة و الصيام فى ايام حيضهن و اما نقصان عقولهن فشهادة امراتين كشهاده الرجل الواحد و اما نقصان حظوظهن فموار يثهن على الانصاف من مواريث الرجال.

نهج البلاغه- خطبه ۸۰

اى مردم، همانا زنان در مقايسه با مردان در ايمان و بهره ورى از اموال و عقل ناقصند؛ اما نقص ايمان بانوان، بركنار بودن از نماز و روزه در ايام عادت حيض آنان است. و اما نقص عقلشان با مردان بدان جهت كه شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد است وعلت نقص در بهره ورى از اموال آن كه ارث بانوان نصف ارث مردان است.

2 - و قال (علیه السلام)غیره المراه کفر و غیره الرّجل ایمان یعنی و گفت (علیه السلام)که غیرت و عصبیّت و حمیّت زن بر مرد کفر است زیرا که راضی نبودن او است ببودن زن دیگر در فراش شوهرش که بحکم خدا حلالست پس البتّه راضی بحکم خدا نباشد و راضی نبودن بحکم خدا کفر است و غیرت و عصبیّت مرد بر زن ایمانست زیرا که راضی نبودن او است ببودن مرد دیگر بر فراش زنش که بحکم خدا حرامست و خدا راضی نیست بان پس راضی نبودن بچیزی که خدا راضی بان نیست نیست مگر از ایمان

3 - نامه 31 نهج البلاغه وایاک و مشاوره النّساء فانّ رایهنّ الی افن و عزمهن الی و هن و

...از رای زدن بازنان بپرهیز،زیرا ایشان را رایی سست و عزمی نا توان است با پرده نشینی،نگاه آلوده شان را راه ببند که سخت گیری در پرده نشینی آنان،ماندگاریشان را افزون کند.خارج شدن زنان از خانه بدتر نیست از اینکه کسی را که به او اطمینان نداری به خانه در آوری.(یعنی هر دو اینها به یک اندازه میتواند خطرناک باشد)اگر توانی کاری کنی که جز تو را نشناسند،چنان کن. کاری که بدور از توان اوست بدو مسپار زیرا زن چون گل ظریف است نه پهلوان خشن.گرامی داشتن او را از حدمگذران و او را به طمع میانداز چندان که دیگری را شفاعت کند.زنهار از رشک بردن و غیرت نمودن نابجا،زیرا سبب میشود که زن درستکار به نادرستی افتدو زن به عفت آراسته را به تردید کشاند.

4 - خطبه 58 :زن چون کژدم است که شیرین است گزیدن او.

خطبه 119 : غیرت زن کفر است و غیرت مرد ایمان است.

خطبه 131 : جهاد زن خوشرفتاری با شوهر و اطاعت از اوست.

خطبه 227 : بهترین خو های زنان بدترین خو های مردان است که تکبر و ترس و بخل باشد.پس هر گاه زن متکبره باشد،سر فرود نمی آورد و هر گاه بخیل و زفت باشد مال خود و شوهرش را نگاه می دارد و هر گاه ترسو باشد از آنچه به او رو آورد می ترسد و دوری می گزیند.
خطبه 230:همه چیز زن بد است و بدتر چیزی که در اوست این است که مرد را چاره ای نیست از بودن با او .
ذکر حکمتهاي قصار از منبع -ترجمه نهج البلاغه فیض الاسلام- می باشد.

حال دوستان عزيز اگر همينقدر كفايت بر عدم حقوق انساني زن در اسلام نميكند - بفرمائيد تا باقي اسناد را ارسال كنم


با سلام جناب سینا
شما اگر به دنبال نظر اسلام پیرامون زن هستید باید ابتدائا آن را از قران بجویید سپس احادیث را با توجه به متن قرآن تفسیر کنید، همانطور که مطالبی که از مسیحیت بیان شد همه از متن کتاب مقدس بود.
اما
نخست توجه شما را به آيه‌اي از سورة حجرات جلب مي‌كنيم‌: (يا ايُّها الناس اِنّا خلَقناكم من ذَكَرٍ و اُنثي و جَعلناكم شعوباً و قَبائل‌َ لِتَعارفوا ان‌َّ اَكرمَكُم عِندالله اتقيكم‌)
اي مردم‌! ما شما را از مرد و زني آفريديم و شما را شعبه شعبه و قبيله قبيله قرار داديم تا بدين ترتيب‌، يكديگر را بشناسيد (زيرا همه يك رنگ و يك شكل بوديد، يكديگر را از هم تميز نمي‌داديد و امكان شناسايي ميسر نمي‌شد) و بدانيد گرامي‌ترين شما نزد خداي متعال باتقواترين شماست‌. حال توجه كنيد به اولين آيه از سورة نسأ كه مي‌فرمايد: «يا ايُّها الناس‌ُ اتَّقوا ربَّكُم‌ُ الَّذي خَلَقَكُم مِن نَفْس‌ٍ واحِدَة‌ٍ وَ خَلَق‌َ مِنْها زَوْجَها وَ بَث‌َّ مِنْهُما رِجالاً كَثيراً وِ نِسأً وَ اتَّقوا اللهَ الَّذي تَسائَلون‌َ بِه وَ الأرْحام ...»
، اي مردم‌! در برابر خداوند تقوا داشته باشيد. (از گناه و شرارت بپرهيزيد) پروردگاري كه شما را از يك سرشت و نفس واحد آفريد، و از همان نفس‌، همسرش را نيز پديد آورد. و از آن دو (آدم و حوا) مردان و زنان زيادي را پراكنده كرد. و در مورد خدايي كه به خاطر او از همديگر درخواست مي‌كنيد، دربارة اقارب و ارحام خود تقوا پيشه كنيد.
ملاحظه مي‌فرماييد كه در مسألة آفرينش از نظر قرآن كريم‌، تفاوتي ميان مرد و زن وجود ندارد. و هر دو از يك سرشت و گوهر آفريده شده‌اند.
آيه 195 سورة آل عمران مي‌فرمايد:
«فَاسْتَجاب‌َ لَهُم‌ْ رَبُّهُم إنّي لااُضيع‌ُ عَمَل‌َ عامِل‌ٍ مِنْكُم مِن ذَكَرٍ أو أُنثي‌َ بَعْضُكُم مِن بَعْض‌»
وقتي عده‌اي از مردم با ايمان و خداپرست‌، از خداوند مي‌خواهند آن‌ها را از اهل جهنم قرار ندهد و گناهانشان را بيامرزد، پروردگار در پاسخ مي‌فرمايد: دعايشان مستجاب شد. و آنها بدانند كه من عمل نيك آنها را چه مرد باشند و چه زن‌، ضايع نخواهم كرد.
به تعبير آخر آيه «بعضكم من بعض‌» توجه كنيد يعني‌; در نظر من ـ كه آفريدگار شما هستم ـ مرد و زن شما يكسان است‌. و اگر مؤمني عمل صالح انجام دهد به او پاداش خواهم داد. اما اين كه مرد يا زن باشد، در پاداش فرقي نمي‌كند. از نظر حقوقي نيز قرآن كريم‌، مرد و زن را مورد توجه قرار داده و مي‌فرمايد: «ولَهُن‌َّ مِثْل‌ُ الَّذي عَلَيْهِن‌َّ» يعني هر حقي كه مرد بر گردن زن دارد، به همان اندازه زن نيز بر عهدة مرد حقوقي دارد. نيز مي‌فرمايد: للرِّجال‌ِ نَصيب‌ٌ مِمَّا اكْتَسَبوا وَ لِلنِّسأِ نَصيب‌ٌ مِمَّا اكْتَسَبْن‌َ يعني براي مردان از تلاشهاي اقتصادي آنها بهره‌اي است و براي زنان نيز همان بهره از تلاشهاي اقتصادي آنهاست‌; نه اين كه مردان بتوانند ناحق سهم آنها را نيز به خود اختصاص دهند.
در مورد حسن معاشرت با زنان نيز مي‌فرمايد: و عاشِرُوهُن‌َّ بالمَعْروف يعني با روش نيك با زنان زندگي نماييد. اكنون به رواياتي كه در اين زمينه هست‌، توجه فرماييد:
1. امام صادق علیه السلام مي‌فرمايند: دربارة دو دسته از افراد كه ممكن است ضعيف واقع شوند از خدا بترسيد. كسي كه اين روايت را از حضرت شنيده است مي‌گويد مقصود حضرت‌، زنان و يتيمان بودند. 2. امام صادق علیه السلام مي‌فرمايند: خدا رحمت كند بنده‌اي را كه ما بين خود و همسرش (زنش‌) را اصلاح كند و با او خوش‌رفتاري نمايد; چرا كه خداوند براي تدبير امور منزل و سبك كردن بار زن‌، مسئوليت خانواده و زن را بر دوش مرد نهاده است‌.
3. پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)مي‌فرمايند: گناه بزرگي است كه مرد، خانوادة خود را رها كند، و بطور كامل و دقيق‌، نيازمنديهاي مختلف آنان را برآورده نسازد.
4. پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)مي‌فرمايند: چندان جبرئيل از سوي خداي متعال دربارة زنان سفارش كرد كه خيال كردم جز در صورت ارتكاب زنا، طلاقش جايز نباشد.
5. باز مي‌فرمايند: بهترين مردان شما كسي است كه براي زنان و دخترانش بهتر باشد. 6. نيز مي‌فرمايند: هر كس ـ از مردان ـ به خانوادة خود رسيدگي نكند، ملعون است ملعون‌! 7. نيز مي‌فرمايند: بهترين شما كسي است كه براي خانواده‌اش بهتر باشد و من براي خانواده‌ام از همة شما بهترم‌. 8. نيز مي‌فرمايند: آن كه با خانواده و همسرش خوب رفتار كند، خداوند بر عمرش بيفزايد. 9. نيز مي‌فرمايند: خدمت به خانواده نمي‌كند مگر آنكه صديق و راست كردار باشد. و يا از شهيدان و در زمرة آنان باشد، يا مردي باشد كه خداوند، خير دنيا و آخرت را براي او خواسته باشد. يعني‌; چون انساني نيك سيرت و محبوب خداوند است‌، مي‌فهمد كه بايد به خانواده و همسرش نيكي و احسان نمايد. 10. در روايت ديگري فرموده است‌: مردي كه همسرش را بيازارد، نماز و هيچ كار خيري از او پذيرفته نيست‌. و اولين كسي است كه وارد آتش دوزخ خواهد شد.
11. نيز فرمودند: كسي كه زن مي‌گيرد، بايد احترامش كند.
12. فرمودند: تعجب مي‌كنم از آن كسي كه همسرش را بيجا مي‌زند: با اين كه خود، به اين كتك سزاوارتر است‌. ملاحظه مي‌كنيد كه بر خلاف تصور شما تعداد رواياتي كه سفارش زن را به مرد نموده است‌، زياد است‌. البته ما به تعداد كمي از آنها اشاره نموديم‌.
سینای عزیز !آييني كه در مورد زن چنين سفارشاتي داشته و او را از نظر سرشت و خلقت همانند مي‌شمارد، و حسن معاشرت و احترام به او را از وظايف قطعي مرد مي‌داند، شايسته نيست كه چنين مورد بي‌مهري و قهر و تهاجم واقع گردد.
. اما روايت حضرت علي (علیه السلام) به امام حسن مجتبي (علیه السلام) و نيز روايت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله): اولاً: در مورد همة زنها نيست‌. ثانياً: نهي از مشورت با زنان در زمينة اموري است كه زنها از آن اطلاع ندارند. نقص عقل هم در زن به معناي حماقت يا ديوانگي او نيست‌; بلكه منظور كم بودن اطلاعات و تجربيات آنها در امور كلي و اجتماعي و مسايل مربوط به كشور و غلبة احساسات است‌. آن هم به دليل وضعيت خاص جسمي و روحي زن‌، عيب محسوب نمي‌شود.

جناب سینا
اگر پيشوايان معصوم‌، زنان را ناپاك و ناقص مي‌دانستند، چرا حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آنقدر از حضرت خديجه (سلام الله علیها) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) قدرداني مي‌فرمود؟ چرا دست دخترشان را مي‌بوسيد؟! چرا علي (علیه السلام) از همسرش به عظمت ياد مي‌كرد؟ چرا امام حسين (علیه السلام) در واقعه سهمگين كربلا، زينب (سلام الله علیها) را به منزلة نايب خود قرار مي‌دهد، و مسئوليت سنگين قافله سالاري خانوادة خود را به ايشان مي‌سپارد؟ چرا قرآن كريم از زنان بزرگي چون آسیه و مريم (سلام الله علیهما) به عنوان ضرب المثل فضيلت و عظمت تجليل مي‌فرمود؟ ضَرَب‌َ اللهُ مَثَلاً لِلَّذين‌َ آمَنُو اِمْرَأَت‌ُ فِرْعَون‌َ ... وَ مَرْيَم‌ُ ابْنت‌َ عمران‌... خداوند براي كساني كه ايمان آورند همسر فرعون و حضرت مريم را مثل آورد.تحريم /11 و 10 پس معلوم مي‌شود نقص ايماني اولاً، كلي و همه جانبه نيست‌. ثانياً، اين سخنان بيشتر جنبة تذكر و هشدار دارد. ثالثاً، شامل حال همة زنان نمي‌شود.
رابعاً بسياري از اين نواقص قابل جبران است‌. اما اين كه چرا شهادت دو زن به منزلة شهادت يك مرد است‌، علاوه بر غلبه احساسات و عدم حضور مستمر زنان ، به اين دليل است كه‌، در حفظ حقوق و مصلحت عمومي و در معرض خطر قرار ندادن جان و مال و ناموس مردم‌، جانب احتياط رعايت شود. از سوي ديگر پذيرفتن شهادت يك مرد هم منوط به داشتن شرايط دقيقي است‌.

جناب سینا
شما احادیثی را از اسلام آوردید که با توجه به قرآن کریم تفسیر ننمودید اما این مطالب پیرامون زن همه در کتاب مقدس است:
1- برتری بی چون و چرای مرد بر زن
« اما می خواهم شما بدانید که سر هر مرد مسیح است وسر زن مرد» (رسالهء پولس، اول قرنتیان 11 : 3 ) زنان از مسيح محرومند.
2- مرد جلال خداست و زن جلال مرد
« زیرا که مرد را نباید سر خود را بپوشد چونکه او صورت و جلال خداست اما زن جلال مرد است .» (رساله ء پولس اول قرنتیان 11 : 7) فقط مردان مي توانند جلال خدا باشند.
3- برتری مردان بر زنان ، همچون برتری مسیح بر کلیسا
« شوهر سر زن است چنانکه مسیح نیز سر کلیسا» (افسسیان 5 :۲۳)
4- زن باید مطیع مرد باشد همانگونه که ما مطیع خدا هستیم
«ای زنانشوهران خود را اطاعت کنید چنانکه خداوند را » ... (افسسیان 5 : 22)
« همچنانکه کلیسا مطیع مسیحاست همچنین زنان نیز شوهران خود را در هر امری باشند» (افسسیان 5 : 24 )
5- زن تعلیم ندهد
« و زن را اجازت نمی دهم كه تعلیم دهد......بلكه در سكوت بماند زیرا كه آدم اول ساخته شد و بعد حو‌ّا و آدم فریب نخورد بلكه زن فریب خورد »
اول تیموتائوس 2: 11-15
6- حکومت مرد بر زن ، مجازاتی خدایی برای زنان
وقتی در ابتدای پیدایش انسان آدم و حوا گنا كردند خداوند برای هر یك جریمه ای مقرر كرد
« و به زن گفت: درد و حمل تو را بسیار افزون گردانم با درد ، فرزندان خواهی زایید و اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود واو بر تو حکمرانی خواهد کرد » (سفر پیدایش باب 3)
7- زنان برای مردان آفریده شدند
« و نیز مرد بجهت زن آفریده نشد بلکه زن برای مرد » (قرنتیان 11 : 9) زنان خلقت مستقلي ندارند و فقط وسيله اي براي مرد هستند.
8- رستگاری زن در گروی زاییدن
« آدم فریب نخورد بلكه زن فریب خورده اما به زاییدن رستگار خواهد شد«
9- فروختن دختر به عنوان کنیز
یكی از احكام كه در عهد عتیق ذكر شده احكام فروختن دختر به عنوان كنیز است و برای آن قوانینی وضع نموده اند و مسیحیان این احكام را از جانب خداوند میدانند (سفر خروج ۲۱ : ۷)
10- زنان ؛ ناپاک
مطابق کتاب مقدس زن پس از دو بار طلاق ناپاک می شود . (تثنیه 24 : 4)
زنی که حیض می بیند ؛ تا هفت روز ناپاک است و اگر کسی هم به او دست بزند ناپاک می شود !!!!!!!
سینای عزیز من هیچ پیش داوری نمی کنم و نوع نگاه مباحثه گرانه است نه مخاصمه جویانه.

با سلام در مورد ايات قران كه فرموديد بحثي نميكنم و قضاوت را به خوانندگان ميسپارم اما در مورد سخنان پولس هنوز جواب منو نداديد؟
ايا ميدونيد چرا پولس چنين سخناني نوشت؟ شما تفسير در مورد آيات قران نوشتيد آيا ميتونيد همون كار را با آيات مربوط به پولس بكنيد؟ يا ترجمه تحت اللفظي را كافي ميدونيد؟

قبلا هم در بحث تحريف كتابمقدس گفته ام اگر شما شرايط فرهنگي و تاريخي نگارش كتب مقدسه را ندانيد در معني آن به بيراهه ميرويد - اگر نتوانيد درست تاويل كنيد نميتوانيد درست تعبير كنيد - شما براي يك آيه كه مفهوم آن در جامعه اسلامي رخ داده و اجرا شده اينهمه تفسير را لزم ميدانيد اما براي يك امري كه در 2000 سال پيش و در يك جغرافيا و فرهنگ و تمدن رخ داده تعبير تحت اللفظي ميكنيد
شما وقتي در مورد رساله به قرنتيان ميخوانيد بايد بدانيد كجاست - مردم آن چگونه بودند - چگونه مسيحي شدند - مشكلات كليسا در آن شهر چگونه بود؟؟
محض اطلاع براي اينكه بدانيد و البته در آينده مفصل توضيح خواهم داد - در دنياي 2000 سال پيش و در امپراتوري يونان وقتي به كسي مي خواستند فحش يا توهين كنند ميگفتند مرديكه قرنتسي!!
حال شما حدث بزنيد در درون آن كليساي نوپا چه مشكلاتي پيش پاي رسولان بود
در خاتمه :
حالا آيه اي كه برتري مرد بر زن و اجازه كتك زدن زنان را به مردان ميدهد
احتمالا شما مسلمان هستید و آیه 34 از سوره نساء را خوانده اید.

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا ﴿۳۴﴾

مردان را بر زنان تسلط و نگاهبانی است به واسطه آن برتری که خدا بعضی را بر بعضی مقرر داشته و هم بواسطه آنکه مردان از مال خود باید به زنان نفقه دهند پس زنان شایسته و مطیع در غیبت مردان حافظ حقوق شوهران باشند و آنچه که خدا بحفظ آن امر فرموده نگهدارند و زنانیکه از مخالفت و نافرمانی آنان بیمناکید باید نخست آنها را موعظه کنید اگر مطیع نشدند از خوابگاه آنها دوری گزینید باز مطیع نشدند آنها را بزدن تنبیه کنید چنانچه اطاعت کردند دیگر بر آنها حق هیچگونه ستم ندارید که همانا خدا بزرگوار و عظیم الشان است (34) (ترجمه الهه قمشه ای)

اميدوارم بدن تعصب قضاوت كنيد

آیا در اسلام تنبیه بدنی زن ها جایز است؟

(1)پیش از شرح و توضیح آیاتی که درباره تنبیه بدنی بانوان است، و پذیرش یا نپذیرفتن این موضوع ، بیان پیشگفتار لازم است:
تنبیه بدنی زن از پدیده های اجتماعی، بدون محدودیت زمانی و مکانی است و در تمامی جوامع و فرهنگ ها وجود دارد. چنان که ویژه روستائیان نبوده، حتی در پیشرفته ترین جامعه ها دیده می شود، تا بدان حد که اکنون در اروپا « جمعیت زنان کتک خورده » تأسیس شده، به دفاع و چاره جویی می پردازند. در فرانسه دو میلیون زن از شوهران خود کتک خورده اند ، یعنی یک چهارم شمار زنان.(2)
از این رو شماره تلفنی در اختیار بانوان قرار گرفته تا به طور رسمی از آنان حمایت کند.

تبارشناسی
تنبیه بدنی بانوان ، ریشة بشری داشته، در شمار بیماری های اجتماعی و ناهنجاری های روانی است و برای درمان آن مشارکت و همفکری جامعه شناسان و روان شناسان و رهبران مذهبی لازم است. بنابراین می باید آیه 34 سوره نساء را در فضای مردم شناسانه و روانی و مذهبی بازخوانی کنیم.

توجه به شرایط زمان و مکان
تحلیل تاریخی، و روان شناسانة این حکم برای پی بردن به معنای درست آیه، نیز حکمت و هدف دستور الهی لازم است. بنابر برخی تفسیرها از آیه ، تنبیه زن توسط شوهر روا است اما برخی از قرآن پژوهان و مفسران، این برداشت را نپذیرفته ، توجه به شرایط زمان و مکان حکم را ضروری می دانند. در پاسخ ، نظر کسانی که تنبیه بدنی را نمی پذیرند، به همراه دلیل های آنان آمده ، معنای مورد قبولشان گزارش شده است.

محل نزول

این آیه در مدینه نازل شد.(3) پیشتر و در مکه، زنان کتک می خوردند و شکایتی نداشتند و آن را توهین به خود و خارج از عرف و فرهنگ مردمان نمی دانستند. چگونه توهین شمرده می شد، در صورتی که دختران را زنده به گور می کردند؟! نیز نذر می کردند پسران را قربانی خدایان کنند!(4)

اما در مدینه جنبشی به پا خاست که زن گرایانه بود و بر ضد فرهنگ مکه به شمار می آمد.

اوضاع مدینه، سه سال پیش از نزول آیه

بنابر اسناد تاریخی، زنان مدینه شهرنشین بودند و از آزادی افزون تری نسبت به زنان مکه برخوردار بودند.
اینان بر مردان چیره بودند و اگر توسط شوهران تنبیه بدنی می شدند، به دستور و اجازه پیامبر (ص) اجازه قصاص داشتند ، یعنی می توانستند در عوض، شوهران خود را تنبیه کنند.(5) پیامبر مایل بود فرهنگ زنان مکه را همچون فرهنگ بانوان مدینه کند و تنبیه بدنی توسط شوهران را از میان بردارد، از این رو مردان را از کتک زدن زنان منع می کرد (6) و می فرمود: «اینان را کتک نزنید».(7)

نیز درباره مردانی که همسران خود را می زدند، می فرمود: «این مردان، نیکان نیستند».(8)

حتی پیامبر فرمان قصاص برای مردانی صادر می کرد که زنان خود را کتک می زدند.

اما به رغم دستور پیامبر ، همچنان فرهنگ تنبیه بدنی بانوان ادامه داشت. بنابر روایتی آخرین موردی که پیامبر به نفع زنان دستور به قصاص و کتک زدن شوهران داد، حبیبه دختر زید یا خوله دختر محمد بن مسلمه (همسر سعد بن ربیع) بود اما این بار دستور پیامبر اجرا نشد، زیرا آیه 34 سوره نسا فرود آمد و حکم قصاص مردان لغو شد.

آیا به راستی در قرآن حکم به تنبیه شده است؟

چگونه در قرآن حکم به تنبیه بدنی زن داده شده، در حالی که خداوند آیات را «شفا و رحمت» قرار داده است و رابطه دو زوج را از آیات الهی و نشان رحمت و مودت می داند و عفو و گذشت را سرمایه بزرگ انسان دانسته و فرمان می دهد که حتی بدی را به نیکی پاسخ دهید: «ادفع بالحسنة السیئة» نیز به مردان فرمان می دهد که با زنان خود به نیکی رفتار نمائید: «و عاشروهن بالمعروف». روایات بسیار از پیامبر اسلام در مورد مهربانی و عطوفت به زنان وارد شده و مردان را از زدن زنان باز داشته ، مانند این روایت که پیامبر فرمود : «ایضرب‌ احدکم‌ المرأة‌ ثم‌ یظل‌ معانقها(9) آیا زن‌ را کتک‌ می‌زنید، سپس‌ می‌خواهید با او همآغوش‌ باشید؟!»

حتی در احکام فقهی برای زدن زنان که منجر به آسیب مانند کبودی بدن شود، دیه تعیین شده است.

دین اسلام زندگی خشونت بار و وضع نکبت بار زنان را در زمان جاهلیت دگرگون کرد و اینان را از زنده به گور شدن یا محرومیت از حقوق اجتماعی و مالی رهایی بخشید ، نیز میان زن و مرد تبعیض (نه تفاوت) ننهاد، یعنی براساس عرف و فرهنگ زمانه، امتیازات را عادلانه میان زن و مرد تقسیم کرد. مثلاً اگر در ارث، مردان بر زنان ، به ظاهر برتری دارند، از آن روست که سرپرست زنان بوده، افزون بر پرداخت نفقه ، می باید مهریه بانوان را بدهند، چنان که زحمات زنان در سال های زناشویی، بی اجر و مزد نمی ماند، بنابراین زیادت و برتری یک طرف (مردان) در برابر حقوق طرف دیگر (زنان) قرار می‌گیرد و گویا برتری در میان نیست.(10)

گفتیم فرهنگ زنان مدینه متفاوت از زنان مکه بود، از این رو زنان بر ضد شوهران می شوریدند و نافرمانی می‌کردند. این وضع جامعة مسلمانان را دچار نابسامانی کرده بود. تا سه سال (پیش از نزول آیه) پیامبر می کوشید به سود زن و بر پایة مساوات حکم کند و خداوند بدین وضع راضی بود اما بر اثر وضع بحرانی جامعه، حکم عوض شد، مبادا از آزادی سوء استفاده شده، جامعه به تنش زایی و انفجار برسد!

نزول آیه به هنگام جنگ اُحد

دگرگونی حکم در شب اُحد پیش آمد که شبی بسیار سخت بر مسلمانان بود. اینان در دشوارترین برهة زمانی بوده، گرفتار ترس و بحران بودند. بیم آن می رفت اسلام توسط مشرکان از بین رفته، مسلمانان نابود شوند. یهودیان و منافقان در داخل مدینه و مشرکان، بیرون از آن شهر، در کمین مسلمانان بودند. در چنین وضعی، کنار گذاشتن اختلافات داخلی میان مسلمانان و اتحاد زن و مرد بسیار لازم بود. خداوند به منظور وحدت و سلامت امت، آیه 34 و 35 نساء را فرود فرستاد. قرار بود همان مردانی به جهاد بروند و دین و دینداران را حفظ و حمایت کنند که مهاجر و اهل مکه، با همان فرهنگ نسبتاً زن ستیز بودند، پس خداوند بدین مصلحت بسیار مهم (واقعیت و شرایط زمانه) حکم را عوض کرد، و از پاشیدگی و گسست امت (با توجه به تهدیدات داخلی و خارجی) جلوگیری به عمل آورد اما دگرگونی حکم بدان معنا نبود که بر زنان ، ستم و جفایی شود، بلکه زن فقط در برابر تعهدی که با ازدواج ، آن را پذیرفته، بازخواست می شود، یعنی اعمال زناشویی ، نه خانه و بچه داری.
( این مسئله در پایان به طور تفصیلی بیان می شود).

مقصد شریعت

بنابر آنچه گفتیم روا شمردن تنبیه بدنی زنان ( آن هم پس از مراحلی و با شرایطی) فقط به سبب اوضاع دشوار اجتماعی است. مقصد و هدف شریعت (دین) از وضع هر حکمی، مصالح و منافع جمعی (امت) است، از این رو در قضاوت در مورد هر حکمی می باید مصلحت جمعی را در نظر گرفته، به منافع صنف و گروهی بسنده نکرد.

تأثیر احکام فقهی قرن دوم و سوم در روند حرکت بر ضد زن

فقه اسلامی در سده های دوم و سوم شکل گرفت و بر همان منوال و شیوة قرن نخست ادامه یافت. روایات به زنان حکم می کرد در برابر مرد فروتن بوده ، در صورت سرپیچی از درخواست مرد در مورد همبستر شدن و اعمال زناشویی تنبیه گردند. این احکام طبق فهم و بینش اجتماعی و مردم شناسانه شکل می گرفت، و این فرایند ، همان است که در آغازبحث اشاره کردیم که در صدور هر حکمی، اوضاع جامعه شناسانه و روان شناسانه تأثیر دارد.

به رغم آن که فقیهان ( با توجه به فهم و فرهنگ مردم و جامعه) حکم به تنبیه بدنی همسر کردند اما آن را مقید ساختند که «خون آلود» نباشد و «عضوی را نشکند و اثری به جا نگذارد».(11) تنبیه نمی بایست خشن و دردآور باشد و نمی باید لطمه بزند.

در تمامی کردار و اعمال شرعی می بایست به هدف و مقصد خداوند (که حکم می نهد) توجه کرد، از جمله در مورد تنبیه بدنی با شرایطی که برشمردیم و پس از نتیجه نگرفتن از مراحل پیشین (پند و نصیحت کردن، قهر کردن و همبستر نشدن با زن) نوبت به تنبیه بدنی می رسد اما چنان که در آیه بعد می خوانیم به دنبال هیچ راهی برای سرزنش و توبیخ آنان نمی باید بود و بهانة بیخود نمی شود گرفت! نشوز به معنای سرکشی در برابر مسئول خانواده است و از نظر برخی اسلام شناسان کتک زدن می باید با پارچه بهم تنیده و یا با دست باشد، نه با تازیانه و عصا.(12)

در آیه 44 سوره ص آمده است: «و خذ بیدک ضغثاً و لا تَحنَث؛ به ایوب گفتیم: بسته ای از ساقه های گندم ( یا مانند آن مثل شاخة نازک خرما) را برگیر و با آن ( همسرت را ) بزن و سوگند خود را مشکن».

زدن همسر توسط حضرت ایوب ، خطا و جرمی بر ضد زن شمرده نمی شد چون اذیت و آزاری ندید و تحقیر نشد، گرچه همسرش کارناپسندی انجام داده بود. از این رو اگر در جامعه ای ، زدن اهانت و آزار به شمار آید و فرهنگ مردمان آن را نپذیرد، نباید صورت گیرد.

خداوند در پایان آیه، شوهران را از همین مقدار اندک نیز باز می دارد و می فرماید: «ان الله کان علیّاً کبیراً؛ خدا والای بزرگ است» یعنی شوهران را نسبت به ستم بر زنان تهدید می کند، که اگر زنان نمی توانند ستم را از خود بردارند و از خویش دفاع کنند، اما خدای بلند مرتبه و بزرگ به جای زنان قصاص و حق خواهی خواهد کرد.(13)

نپذیرفتن تنبیه بدنی

شایان ذکر است برخی اسلام پژوهان تنبیه را روا نمی دانند و آن را انکار کرده اند.(14) قاضی ابوبکر درباره آیه می گوید: «زن را کتک نزند و اگر به وی امر و نهی کرد، ولی او اطاعت نکرد، فقط بر او خشم گیرد».(15) یعنی معتقد است از نظر خداوند، ضرب (زدن) مباحی ناخوشایند است، نه اینکه باید به کار گرفته شود. زدن امری خطرناک است و تعیین حدودش دشوار می باشد، افزون بر آن که قانون شرع اجازه نمی دهد کسی به نفع خود حکم و داوری کند. نیز زدن نمی باید اهانت و ضرر تلقی شود. از این رو دولت اسلامی اگر پی برد شوهران کیفر شرعی را درست و به جا اجرا نمی کنند و بر حدود آن آگاه نیستند، می باید آنان را از به کارگیری این کیفرمنع کند و متخلفان را مجازات کند، تا آزار رساندن به همسران خطر ساز نشود، به ویژه آن جا که انگیزه و بهانة تنبیه بدنی، سست و بی پایه باشد.(16)

این گروه از اسلام پژوهان ضرب مورد اشاره در آیه را به معنای زدن نمی دانند، بلکه می گویند: به معنای جدایی شوهر و ترک خانه و دوری از زن و خانواده است، چنان که وقتی میان پیامبر و همسرانش اختلاف پیش آمد و اینان به نصیحت رسول خدا عمل نکردند، پیامبر برای یک ماه از آنان جدا شد و به مکانی به نام «مشربه» رفت و از زن و خانه دوری گزید. پیامبر هیچ گونه آزار جسمانی به آنان نرسانده، کتک شان نزد و تحقیر و سرزنش شان نکرد. اگر زدن و آزار جسمی و روحی خواستة خدا و راه حلی ثمربخش بود، پیامبر نخستین کسی بود که به دستور خدا عمل می کرد اما کسی را نزد و بدان اجازه یا دستور نداد. افزون بر آن که هر گاه قرآن خواست «زدن» را تجویز کند، تعبیر به «ضرب » نکرده ، بلکه «جَلد» آورده ، مانند : «الزانیة و الزانی فاجلدوا کلَّ واحد...» (17)

آیا جواز تنبیه برای همه زمان ها و مکان ها ست؟

حال با صرف نظر از این تفسیر،اگر تنبیه بدنی از آیه فهمیده شود، سؤال این است آیا انسان ها که در فهم مقصود و منظور خداوند در قرآن دچار خطا می شوند می توانند این حکم را جاری کنند، تا روز قیامت ، در تمامی اقشار اجتماع، شرق و غرب، بر هر زنی با هر سطح فرهنگی؟ آیا نمی باید شرایط اجتماعی ، سیاسی و مردم شناسانه را که بر آیه چیره بود و سبب صدور چنین حکمی شد، در نظر گرفت؟ آیا این حکم به سبب آن نبود که جلوی فتنه ها و بحران ها ( با توجه به فرهنگ و ظرفیت فکری مردمان) گرفته شود؟!

اگر بپذیریم روا دانستن تنبیه بدنی آن هم پس از مراحل و با شرایطی – که در آیه بیان شده – برای برهه و اوضاع خاصی بود، مثلاً در شرایط زمانی و فرهنگی که توهین به زن محسوب نمی شود پس می توان نتیجه گرفت: هر گاه این وضع از بین رود، حکم نیز از میان خواهد رفت! چنین برداشتی نه از ارزش آیه می کاهد و نه تفسیری فراتر از اهداف سازنده و مثبت و بشر دوستانة قرآن است.

این فهم از آیه اگر چه مطابق با ظاهر آیه قرآن نیست، اما با آیاتی که فرمان به برخورد نیک با همسر می دهد و پیوند بین زن و مرد را مودّت و دوستی و رحمت می داند، سازگارتر می نماید.

سخن پایانی: حکم تنبیه بدنی با صرف نظر از شأن نزول آیات و تفسیرهای مختلفی که در مورد آیه 34 سوره نساء آمده است، باید صرفاً به عنوان یک حکم حقوقی مورد لحاظ قرار گیرد از این جهت که هر کس حق دارد از راه قانونی برای دستیابی حق خود اقدام نماید . اگر بخواهیم از نگاه ارزش های اخلاقی به آن نگاه کنیم، با توجه به آیات قرآن می توان استنباط نمود که گذشت و اغماض بهتر و شایسته تر است، اما گذشت از حقوق نمی تواند یک قاعده و قانون کلی قرار گیرد.

در ادامه پاسخ ، تنبیه زن را از جایگاه حقوقی، به تفصیل بررسی می‌کنیم (البته بنابر این باور که از قرآن، تنبیه برداشت ‌شود).

تنها مورد تنبیه، نشوز است.

نشوز آن است که زن در مقابل تکلیف اختصاصى‏اش نسبت به شوهر بدون هیچ عذر موجهى سرپیچى نماید.
جالب این است که اگر زنى از انجام کارهاى خانه، بچه‏دارى و... سرباز زند شارع مقدس هیچ حقى براى مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمى‏تواند در این موارد واکنش نشان دهد.

بنابراین آیه فوق در مورد با بسیارى از مسائل اختلافى زوجین ساکت است و هیچ حقى براى مرد در برابر آن قرار نداده جز در موردی که زن با پیمان ازدواج، تعهد به آن را ملتزم شده است.

نشوز امرى برخلاف حقوق مرد است و براى رویارویی با آن بهترین راه این است که پیش از مراجعه به دیگران، مشکل را در داخل خانه حل نمود، ولى اگر چنین چیزى میسر نبود آنگاه نوبت به خارج از منزل و دخالت دادن دیگران مى‏رسد که در آیه بعد سالم ترین راه آن عنوان شده است.

حل مسأله نشوز در داخل خانه نیز به اشکال مختلفى انجام پذیر است و جالب این است که خداوند از ملایمترین راه‏ها شروع نموده و در صورت تأثیر گذارى آن مراتب بالاتر را اجازه نداده است. از این رو در مرتبه اول سفارش به پند و اندرز نموده است.
چنین روشى حکیمانه‏ترین شیوه در حل مشکلات زوجین است.

لیکن اگر زنى در برابر اندرزها و نصایح شوهر سر تسلیم فرود نیاورد و همچنان بر سرپیچی از حقوق زوج پایدارى ورزید چه باید کرد؟
در اینجا نیز خداوند راه دومى را پیشنهاد نموده است که از حد برخورد منفى عاطفى بالاتر نمى‏رود و آن خوددارى از همبستر شدن با وى مى‏باشد.

در اینجا نیز اگر مشکل حل شد دیگر کسى حق پیمودن راه سوم را ندارد، امّا اگر زن در چنین وضعیتى نیز سرسختى نشان داده و حاضر به تأمین حقوق طرف مقابل نگردید چه باید کرد؟

در اینجا چند راه قابل تصور است:

أ) در مقابل نشوز زن به کلی ساکت بود یعنی مرد حقوق خود را نادیده انگارد هر چند سالیان دراز این برنامه ادامه یابد.
چنین چیزى براساس هیچ منطقى قابل الزام نیست و اختصاص به مرد هم ندارد، یعنى در هیچیک از نظام‌هاى حقوقى جهان نمى‏توان صاحب حقى را مجبور کرد در برابر حقوق خود ساکت شود و دم نزند، یعنى از نظر اخلاقى، آن هم در موارد خاصى مى‏توان چنین توصیه‏اى نمود ولى نباید بین مسأله حقوقى و اخلاقى خلط کرد.

از طرف دیگر نشوز زن اقسامى دارد که برخى از آنها مسلّماً به زیان خود او هم تمام مى‏شود و بر مرد لازم است که به عنوان مدیر کانون خانواده، کنترل هدایتگرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد..

ب) راه دیگر آن است که مرد از هر طریق ممکن حقوق خود را به دست آورد. چنین چیزى را هرگز شارع اجازه نمى‏دهد و براى گرفتن حق، روش‌هاى معیّنى وضع نموده ، زیرا در غیر این صورت ممکن است به زن ستم شود و انواع مفاسد و مظالم دیگر به بار آید.

ج) راه دیگر آن است که مرد با مراجعه به دیگران اعم از مراجع قضایى یا افراد ذى‏نفوذ دیگر حقوق خود را بگیرد.
چنین چیزى اگر چه ممکن است حق مرد را تأمین کند ولى هنوز با امکان حل مشکل در داخل خانه بهتر است چالش به بیرون کشیده نشود، زیرا فاش کردن مسائل داخل خانه آسیب‏هاى فراوانى براى خانواده به بار مى‏آورد که در اینجا جاى ذکر آن نیست، لذا خداوند حکیم راه ممکن را پیشنهاد مى‏نماید.

د) راه دیگر آن است که مرد اندکى قاطعانه‏تر از برخورد منفى عاطفى برخورد نماید. از این رو قرآن مجید به عنوان آخرین راه حل ممکن در داخل خانه مسأله «ضرب» را مطرح نموده است.

البته این مسأله نیز حدودى دارد که هرگز با آنچه در اذهان عمومى یا تبلیغات مسموم مطرح مى‏شود، سازگارى ندارد.

درباره حدّ و چگونگى زدن، علامه مجلسى (ره) در بحار الانوار، ج 104، ص 58 روایتى از فقه‏الرضا (ع) نقل نموده است که

«والضرب بالسواک و شهبه ضرباً رفیقاً؛ زدن باید با وسایلى مانند چوب مسواک و امثال آن باشد آن‌ هم با مدارا و ملایمت.»

ظاهر روایت فوق به خوبى نشان مى‏دهد که «ضرب» باید در پایین‏ترین حد ممکن باشد و هرگز نباید اندک آسیبى بر بدن وارد کند. وسیله‏اى که در این روایت اشاره شده چوبى بسیار نازک مانند چوب سیگار، سبک و کم ضربه است.

نکته دیگرى که از آیه به دست می‌آید این است که دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد و نباید به آن مداومت بخشید، زیرا به دنبال این عمل دو واکنش احتمال مى‏رود:

یکى آن که زن به حقوق مرد وفادار شود، در این صورت قرآن مى‏فرماید: «فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلا؛اگر به اطاعت درآمدند بر آنها ستم روا مدارید.» یعنى، اگر زن در برابر حقوقى که بر آن پیمان بسته است تسلیم شد دیگر مقابله با وى ظلم و تجاوز است.

واکنش دیگر آن است که همچنان سرسختى نشان دهد و کانون خانواده را گرفتار تزلزل و بى‏ثباتى نماید، در این‌ باره در آیه بعد فرموده است: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اَللَّهُ بَیْنَهُما إِنَّ اَللَّهَ کانَ عَلِیماً خَبِیراً؛ اگر خوف گسست در بین آن دو یافتید، پس از ناحیه مرد و داوری از بستگان زن برگزینید، اگر از پى آن خواستار صلاح باشند خداوند بین آنان وفاق ایجاد خواهد کرد، همانا خداوند دانا و آگاه است.»

قرآن مجید در آخرین مرحله، گشودن گره را به دست نزدیکان و بستگان قرار مى‏دهد تا مسئله با سلامت هر چه بیشتر روال خود را طى کند و براى اینکه حقى از هیچ‌ یک از طرفین زایل نشود و تبعیضى رخ ننماید فرموده است که از هر جانب داوری برگزیده شود و با رعایت حقوق و مصالح طرفین، مشکل را برطرف نمایند.

خلاصه در این حکم شرایط زیر دیده مى‏شود:

1 - اختصاص به مورد سرپیچى زن از تکلیف خود و حقوق مسلّم مرد دارد؛ حقوقى که با پیمان ازدواج، زن وفادارى خود نسبت به آن را متعهد شده است؛

2 - در راستاى حل مشکل در داخل خانه و خوددارى از بروز آن در خارج از منزل وضع شده؛

3 - سومین مرحله حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پیشین روا نیست.

4- حد آن نازل‌ترین مرتبه ضرب است و نباید موجب کمترین آسیبى بر بدن زن شود؛

5-موقتى است و چه داراى نتیجه مثبت و چه منفى باشد باید به زودى از آن دست کشید.

دیدگاه شارع نسبت به زدن همسر، نگرشى منفى است و نصوص زیادى در نهى از این عمل وارد شده است. این روایات همه در زمانى بیان شده که خشونت علیه زنان از توهین و فحاشى تا ضرب و جرح و حتى قتل را شامل مى‏شد، و اسلام آنها را تحریم کرد و مستوجب مجازات فقهى و قضایى در دنیا و عذاب آخرت دانست.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------

منبع: مرکز پاسخگویی به سوالات دینی
پی نوشت ها :
1 – برداشتی آزاد از دو مقاله نشریه پیام زن، شماره های 136 و 160 با اجازه سردبیری.
2 – کانال دوم تلویزیون فرانسه، به نقل از مجله پیام زن، شماره 160.
3 – تاریخ یعقوبی ، ج1، ص 250.
4 – ابوالأعلی مودودی، روح المعانی، ج5، ص 25.
5 – التحریر و التنویر ، ج5، ص 42؛ التفسیر الکبیر، ج10، ص 90، البته برخی این گزارش را نمی پذیرند.
6 – المنار، ج5، ص 76؛ روح المعانی، ج5، ص 25.
7 – تفسیر ابن کثیر، ج1، ص 504.
8 – همان؛ المنار، ج5، ص 76.
9- وسائل الشیعه ، ج14 ، ص119
10 – فخررازی، التفسیر الکبیر، ج10، ص 82.
11– تفسیر ابن کثیر، ج1، ص 504.
12 – تفسیر الکبیر، ج10، ص 87.
13 –همان، ص 91.
14 – التحریر و التنویر، ج5، ص 43. اینان می گویند ضرب به معنای دوری و ترک زن برای مدتی محدود است.
15 – احکام القرآن، ابن عربی ، ج1، ص 420.
16 – التحریرو التنویر، ج5، ص 43.
17 - نور (24) آیه

در جامع الاخبار صدوق از پیامبر(ص) نقل شده :

«در شگفتم از کسی که همسر خود را می‌زند، حال آن که خود به زدن شایسته‌تر است. زنان خود را با چوب نزنید که قصاص دارد، ولی با سخت‌گیری در خوراک و پوشاک آنان را بزنید تا در دنیا و آخرت آسوده باشید.»
در حدیث دیگری فرمود: «سفارش مرا درباره زنان پاس بدارید تا از سختی حسابرسی‌ رهایی یابید، و هر که سفارش مرا پاس ندارد، چه سخت است وضع او در پیشگاه خداوند».(7)

این حدیث صراحت دارد که منظور از زدن در آیه تأدیب است،‌ولی نه با چوب دستی و تازیانه – چنان که با چهارپایان رفتار می‌شود- بلکه با ایجاد محدودیت در خوراک و پوشاک و مانند اینها، و این با روش تعدیل در زندگی سازگارتر است.

دوّم: از زدن زنان چنان به سختی نهی و منع شده است که تخلف کننده را از دایره نیکان امت بیرون شمرده، جزو شرار الناس می‌شمارد. چنان که در حدیث آمده که: زنانِ بسیاری از همسران اصحاب پیامبر(ص) گرد خانه‌ پیامبر به شکایت از همسرانشان (که زدن آنان را مجاز می‌دانستند)آمدند، پیامبر فرمود: اینان نیکان شما نیستند.(8)

ابن سعد و بیهقی از ام کلثوم دختر ابی بکر نقل کرده اند که مردان از زدن همسران نهی شده بودند، پس، از آنان به پیامبر(ص) شکایت بردند، پیامبر زدن ایشان را اجازه داد،‌ ولی افزود که «نیکان شما هرگز نخواهند زد».(9)

در روایت ابن ماجه آمده است: پیامبر(ص) روزی صبح هنگام فرمود:
«هفتاد زن گرد خاندان پیامبر جمع شده اند که همگی شکایت از شوهر خود دارند، پس – بدانید که – ایشان را نیکان خود نمی‌یابید».(10)

عبدالرزاق از عایشه از پیامبر(ص) نقل کرده:
«‌آیا شرم نمی‌کند از شما آن که همسر خود را می‌زند، آن گونه که برده را می‌زنند؟! در اوّل روز او را می‌زند و در پایان روز با او همخوابه می‌شود».(11)

عایشه گفت:
«هیچ گاه پیامبر(ص) خدمتکاری یا زنی را حتی با دست نزد».(12)

از هیچ یک از امامان معصوم(ع) یا صحابه یا تابعان نیک رفتار نقل نشده که با همسران خود تندی کنند، چه رسد به زدن و سیلی نواختن، بلکه روش آنان، گذشت و بخشش بود؛ چنان که در حدیث امام صادق(ع) از پدرش امام باقر(ع) گذشت.(13)

سوّمً: سفارش های اکید نسبت به زن و پاسداشت حرمت او و جانبداری از او با بذل توجه و مهربانی و رأفت و رحمت و به دور از خشونت و حتی سختگیری‌ درباره اشتباهات و کوتاهی‌های او آمده.

در نامه امیرمؤمنان(ع) به فرزندش امام حسن(ع) آمده است:
«فان المرآة ریحانة و لیست بقهرمانة،‌و لا تعد بکرامتها نفسها...».(14)
پس همانا زن همچون گل، نازک است و نه سخت تن همچون قهرمانان، و کرامت او را از خود او مگذران.
یعنی او را گرامی بدار و از واسطه کردن دیگری نزد تو ناگزیرش مساز. باید حرمت او نزد تو شفاعتش کند و نه دیگری.

کلینی چنین روایت کرده است:

«چشم او را با پوشش خود بپوش، و او را در کنف حجاب خود بگیر، و با او چنان مکن که خیال شفاعت از دیگران نزد تو را داشته باشد.».(15)

نیز کلینی از امام صادق(ع) نقل می‌کند که از جمله حقوق زن بر شوهر آن است که : «اگر نادانی کرد بر او ببخشد» و فرمود: «زنی نزد امام باقر(ع) بود که ایشان را می‌آزرد و حضرت بر او می‌بخشید».(16)

در وصیت امیرمؤمنان(ع) به فرزنش، محمد حنفیه مانند وصیت به امام حسن(ع) آمده است با این افزونی: «با او در هر حال مدارا کن و خوش‌رفتار باش، تا عیش تو صاف گردد».(17)

امام صادق(ع) نیز یونس بن عمار را به احسان به همسرش سفارش فرمود. او پرسید احسان چیست؟ فرمود: «خطایش را ببخش».(18)

نیز در حدیثی آمده: «ضعف ایشان را با سکوت درمان کنید».(19)

نیز می‌گوید: پیامبر(ص) فرمود: «جبرئیل چنان درباره زن مرا توصیه کرد که گمان کردم جز به دلیل گناهی آشکار نمی‌توان او را طلاق داد».(20)

صدوق از امام صادق(ع) نقل می‌کند: «خدای رحمت کند بنده‌ای را که میانه خود و همسرش را نیکو کند. زیرا خدا عنان اختیارش را در دست شوهر قرار داده و او را قیّم بر او دانسته است».(21)

قاضی ابن براج قوامیت را در اینجا برپاداشتن حقوق واجب زن بر مرد تفسیر کرده و گفته است: «الرجال قوامون علی النساء»(22)؛ یعنی مردان پاداران حقوقی هستند که زنان بر ایشان دارند.(23)
معنای آیه «وعاشروهن بالمعروف»(24)؛ نیز همین است که با آیه دیگر تأکید شده: «ولهن مثل الذی علیهن بالمعروف».(25)

ابن براج می‌گوید:
«یعنی هر یک از زن و شوهر بر دیگری به همان اندازه حق دارد که دیگری بر او دارد. و هر دو حق، بر هر دو واجب است».(26)

همچنین پیامبر(ص) کسی را که حقوق همسر خود را ضایع کند و جانب او را رعایت نکند نفرین کرده، فرمود: «ملعون ملعون من ضیّع من یعول».(27)

در حدیث دیگری فرمود: «همین گناه بس که مردی عیال خود را تباه سازد».(28)

نیز فرمود: «بهترین شما کسی است که برای خانواده‌اش بهترین باشد و من بهترین هستم از میان شما برای خانواده‌ام».(29)

همچنین روایت زیر را ترمذی آورده و صحیح دانسته و نسائی و ابن ماجه از عمروبن احوص نقل کرده‌اند که در حجة‌الوداع همراه پیامبر بود، پس آن حضرت ایستاد و خطبه خواند و از جمله فرمود:

«درباره زنان به نیکی سفارش کنید، زیرا نزد شما عوان (سپرده) هستند. بیش از این را نمی‌توانید،‌مگر آن که فاحشه‌ گناهی آشکار آورند، که در آن صورت در بسترها از ایشان دوری کنید و آنان را بزنید، زدنی غیر آزار دهنده».(30)

«عوان نزد شما هستند» یعنی عمری پیش شما گذرانده و تازگی و جوانی را نزد شما از دست داده‌اند.

همچنین فرمود: «هر که همسری می‌گیرد باید او را گرامی بدارد».(31)

همچنین فرمود: «هر که ما را بسیار دوست می‌دارد زنان را بسیار دوست بدارد».(32)

در نوادر راوندی آمده است که پیامبر فرمود: «به ما اهل بیت هفت چیز داده شده که به هیچ کس پیش از ما داده نشده بود» و از آن جمله دوست داشتن زنان را برشمرد.

در همان کتاب است که پیامبر فرمود: «هر چه ایمان بنده افزون شود محبت او نسبت به زنان افزون می‌شود».(33)

منظور از محبت در این گونه احادیث،‌ دلسوزی و خوش‌رفتاری و مهرورزی و پاسداشت کرامت اوست در مرتبه والای انسانی که دارد، و هرگز و هیچ گاه نظر به جانب شهوت نیست.

زنی به نام «حولاء» نزد پیامبر(ص) آمد و از حق مرد بر زن و حق زن بر مرد پرسید، تا آنجا که گفت: چه حقی زنان بر مردان دارند؟ پیامبر(ص) فرمود:

«برادرم جبرئیل مرا خبر داد، و پیوسته سفارش می‌کرد درباره زنان، تا آنجا که گمان بردم مرد حق ندارد به همسرش أفّ بگوید، و گفت: ای محمد، بپرهیزید خدا درباره زنان. ‌ایشان اسیر دست شما هستند. آنها را براساس پیمان و امانت خدا گرفته‌اید. تا آنجا که گفت: پس بر آنان دلسوزی کنید و دل ایشان را آرام بدارید تا با شما باشند، و اکراه و اجبارشان نکنید و بر سر خشمشان میاورید».(34)

شیخ صدوق در دو کتاب خود «علل الشرایع» و «امالی» از امیرمؤمنان(ع) نقل کرده که فرمود: «در هر حال با ایشان مدارا کنید و با آنان نیکو سخن بگویید، باشد که ایشان نیکو عمل کنند».(35)

امام صادق(ع) از پدرش نقل کرد: «هر که زنی می‌گیرد باید گرامی اش بدارد، پس همانا همسر هر کدام از شما لعبتی است،‌هر که گرفت نباید او را ضایع گرداند».(36)

اینک برایند این همه روایات فراوان چنین می‌شود:

زن ارزش انسانی والایی دارد که مرد باید آن را پاس بدارد و خوار و رسوایش نسازد و نیکو با او رفتار کند و خود را با او دو شریک هماورد در اداره امور زندگی بداند، مسئولیت ها را عادلانه تقسیم کند، او را بر هیچ کاری مجبور نکند، از او خاطرخواهی و جانبداری کند و با نرمی و مدارا با او همزیستی کند، چرا که او گل است و نه قهرمان. اگر از او لغزشی دید بر آن چشم بپوشد و اگر ناسازگاری و ستیز از او احساس کرد با او نیکو مدارا کند تا خاطر نازک و زودرنج او را به دست آورد.

درشتی و تندی با او نکنید که ایشان برای شما خاضع‌اند. پس بر ایشان دلسوز باشید و دل هاشان را پاک بخواهید، تا با شما و در کنار شما باشند، و مجبور‌شان نکنید و بر سر خشمشان میاورید.

در هر حال با ایشان مدارا کنید و با ایشان نیکو سخن بگویید تا نیکو عمل کنند.

اما زدن به طور کلی منع شده مگر آن که موجب درد و عیب نباشد و بهتر آن است که اگر قصد تأدیب دارد، با سخت‌گیری در نفقه باشد، نه زدن با دست و یا چوب دستی.

سزاوارتر از این نیز البته ترک زدن است،‌ به پیروی از پیامبر اکرم و امامان معصوم

و بهترین شما، بهترین هستند برای همسرانشان. پیامبر بهترین مردم بود برای همسران خود.

بدانید هر که همسر خود را بزند یا سیلی بر او بنوازد، خود شایسته‌تر است برای سیلی خوردن و از نیکان امت نیست، بلکه چه بسا از بدان ایشان خواهد بود.

دلیل این مطلب آن است که اگر زن کاری انجام دهد، شاید احساس بر او غلبه کرده باشد، که او زود به هیجان می‌آید، اما مرد چرا عنان خود را با احساساتی زودگذر رها کند و تسلیم خردورزی نباشد؟! پس او سزاوارتر است برای تنبیه و تأدیب، به هر حال چنین کسی دیگر از امت که با روش والای اسلامی تربیت یافته‌اند نخواهد بود.

در نتیجه، ظاهر بی قید و شرط آیه نسخ شده است و آنچه آن را نسخ کرده سفارش های اکید درباره زن و جانبداری و پاسداری از کرامت اوست نیز ممنوعیت زدن او با همه شیوه‌ها جز شیوه‌ای که در واقع زدن نیست، بلکه به توجه و علاقمندی شبیه تر است تا زدن دردآور، و پیامبر و بزرگان امت (که همواره به پیروی از ایشان دستور داده شده‌ایم) چنین کرده‌اند.

نیز باید توجه داشت که همین مقدار برخورد، باید پس از دو مرحله اخلاقی و تربیتی انجام گیرد. این دو مرحله در متن همین آیه تبیین گشته است:

1. فعظوهن: به آنها پند دهید.

2. واهجروهن فی المضاجع: از خوابگاهشان دوری کنید.(37)

استاد محمد حکیمی:

اکنون این سؤال پیش می‌آید که در قرآن کریم چرا زدن زن مطرح شده است، در این آیة کریمه:

«واللاّتی تخافون نشوزهنّ فعظوهنّ واهجروهنّ فی المضاجع واضربوهنّ فإنْ أطعنکم فلا تبغوا علیهنّ سبیلا(38)؛

و آن زنان را که از نافرمانیشان (در رابطة زناشویی) بیم دارید، اندرز دهید، و از خوابگاهشان دوری کنید و (سپس) آنان را بزنید. اگر فرمانبرداری کردند، پس دیگر راه بیداد پیش مگیرید» اسلام اطاعت زن از شوهر را در مسائل ویژة زن و شوهری، لازم و تکلیف می‌داند، و این را حقی برای شوهر می‌شناسد.

اهمّیت و ضرورت این حق و لزوم برآوردن این نیاز پوشیده نیست. این نیاز در صورتی که برآورده نشود و با گستاخی برخی زنان روبرو گردد، ممکن است با خشونت‌های فراوانی روبرو شود، زیرا که نوعاً و به طور طبیعی قدرت مرد بیشتر است. حال قرآن کریم دایرة آن را محدود کرده و از هر گونه زیاده‌روی برای اِعمال خواست شوهر (بویژه با توجه به مفهوم این ضرب) مانع گردیده است و برای آن شیوة قانونی (مراحل و اندازه) معیّن کرده است، تا به زیاده‌روی‌های ظالمانه‌ای نینجامد. بنابر این ضرب در صورتی است که خلافی صورت گرفته باشد و آن هم خلاف در روابط ویژة شوهری است.

موضوع دیگری که در خور ژرفنگری است، چگونگی«ضرب» است. حدود و کیفیت ضرب در احادیث و تفاسیر مشخص شده است و چنین گفته‌اند که منظور زدن بسیار نرمی است که هیچ گونه اثری بر جای نگذارد.(39) برای تبیین بیشتر حدود آن و جلوگیری از هر گونه زیاده‌روی، امام صادق(ع) آن را به زدن با مسواک تفسیر فرمود:

«... إنّه الضرب بالسواک(40)؛ منظور از زدن در آیه، زدن با مسواک است».

و این براستی نوعی اعلان تنفر و مخالفت اخلاقی است، نه تنبیه بدنی.

نیز باید توجه داشت که همین مقدار برخورد، باید پس از دو مرحلة اخلاقی و تربیتی انجام گیرد. این دو مرحله در متن آیه تبیین گشته است:

1ـ فعظوهنّ: به آنها پند دهید.

2ـ واهجروهنّ فی المضاجع: از خوابگاهشان دوری کنید.

دوری از خوابگاه نیز که ممکن بود به زیاد‌روی‌ بینجامند و به دوری‌ دراز مدت بکشد، به حدّاقل آن، تفسیر شده است که از خشونت برخی جدایی‌ها و بی‌اعتنایی‌ها مانع گردد.

امام باقر(ع) فرمود: ‌«یحوّل ظهره إلیها(41)؛ پشت به زن بخوابد» نه دوری زیاد و یا به اطاقی دیگر رفتن و یا ترک خانه و...
پس در دوری از خوابگاه زنان نیز از هر گونه خشونت و زیاده‌روی منع گردیده است.

بنابر این طبق منطق عقل و شرع، اگر زنان از ابتدایی‌ترین و ضروری‌ترین حق میان خود و شوهرانشان سرباز زدند، (یعنی نشوز) نخست با دو واکنش اخلاقی و آموزشی روبرو می‌گردند و سپس با مرحله‌ای تنبیهی، با همان مقدار و در چارچوب معینی که امام صادق(ع) مشخص کردند، با زن برخورد می‌شود و نه بیشتر.

این نکته نیز قابل دقت است که برخی فقیهان مطرح کردند که اطاعت زن از شوهر، تنها در مورد همان رابطة ویژه است و حتى اگر لذتجویی‌های دیگر در شرع مجاز شمرده شده باشد اطاعت در آنها لازم نیست؛ زیرا دلیلی نداریم که تن دادن زن به همة انواع لذتجویی‌ها واجب باشد، تا تن ندادن به برخی از آنها «نشوز» شمرده شود.(42)

اصل تمکین و نشوز در مسائل زناشویی که موضوعی ثابت است، نیز باید با خشونت و زیان‌رسانی همراه نباشد و با اصل «لا ضرر» سنجیده شود که برآوردن خواستة مرد توسط زن، موجب ضرر و زیانی به زن نباشد.

راوی می‌گوید: دوباره این فرمودة خداوند «لا تضارّ والدة بولدها ولا مولود له بولده؛ نباید هیچ مادری به خاطر فرزندش زیانی ببیند و نه هیچ پدری بخاطر فرزندش»، امام فرمود: «برخی زنان شیرده، مانع تقاضای شوهرانشان می‌شدند و... خداوند از این نهی کرد که مردی به همسرش زیان برساند یا زنی به شوهرش».

حتى اگر این حدیث خاص در مورد ممنوعیت ضرررسانی به زن نبود، قانون عام و کلی «لا ضرر»، همة موارد ضرر و زیان را دربر می‌گیرد. چون بنابر کلیّت معنای: «لا ضرر» هر گونه ضرر و زیانی در روابط اجتماعی و خانوادگی و فردی ممنوع است. (44)

منبع: مرکز پاسخگویی به سوالات دینی

پی‌نوشت‌ها:
1ـ نساء (4) آیه 34.
2. تفسیر طبری،ج 5،ص44، و الدر المنثور، 2ج، ص522.
3. تفسیر التبیان،ج 3، ص191.
4. المهذب،‌ج2، ص264.
5. همان، ص 231.
6. بحارالانوار،ج 101، ص58.
7. همان، ج 100، ص249 به نقل از جامع الاخبار، ص 157-158.
8. الدرالمنثور، ج 2، ص523.
9. همان.
10. سنن ابن ماجه،‌ج1، ص612.
11. الدرالمنثور،ج 2، ص523.
12. سنن ابن ماجه، ج1، ص612.
13. کافی،ج 5، ص510.
14. نهج البلاغه، ص 405.
15. کافی،ج5، ص510.
16. همان.
17. من لا یحضره الفقیه، ج3، ص362.
18. کافی،ج 5، ص511.
19. بحارالانوار، ج100، ص251 به نقل از امالی شیخ طوسی، ج2، ص197.
20. همان، ص 253.
21. من لا یحضره الفقیه،ج 3، ص281.
22. نساء(4)آیه34.
23. المهذب،ج 2، ص225.
24. نساء(4)آیه 19.
25. بقره(2)آیه 228.
26. المهذب، ج2،ص225.
27. من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 103.
28. دعائم الاسلام، قاضی نعمان مصری، ج2، ص193.
29. من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 362.
30. الدر المنثور، ج2، ص523.
31. مستدرک الوسائل، ج 14، ص250.
32. سرائر ابن ادریس،ج3، ص636؛ بحارالانوار،‌ج100، ص227.
33. نوادر رواندی، ص 114.
34. مستدرک الوسائل ،‌ج14، ص252.
35. بحارالانوار،ج100، ص223، به نقل از علل الشرائع، ص 513 و امالی صدوق، ص 206.
36. همان، ص 224.
37. « پاسخ به شبهات»، آیت الله معرفت ،ص 191 به بعد .
38. نساء (4) آیه 34.
39و 40و 41. مجمع البیان، ج 3، ص 44.
42. آیت الله سیّد محسن حکیم(ره)، مستمسک العروة الوثقى، ج 14، ص 64.
43. وسائل الشیعه، ج 14، ص 137.
44. دفاع از حقوق زن،محمد حکیمی.

با سلام
همينكه قبول كرديد مرد براي ادب كردن زن ميتونه زن رو كتك بزنه جاي شكرش باقيه - راستي مردرو كي بايد ادب كنه؟؟؟ زن؟؟؟ طبق كدوم آيه؟؟
ضرب المثلي هست كه ميگه
اگه ادمي بخواد كاري رو انجام بده هزار تا راه پيدا ميكنه - اگه بخواد انجام نده هزار تا بهونه
به هر حال ممنون از همه بهانه ها

sina178s;77022 نوشت:
با سلام
همينكه قبول كرديد مرد براي ادب كردن زن ميتونه زن رو كتك بزنه جاي شكرش باقيه - راستي مردرو كي بايد ادب كنه؟؟؟ زن؟؟؟ طبق كدوم آيه؟؟
ضرب المثلي هست كه ميگه
اگه ادمي بخواد كاري رو انجام بده هزار تا راه پيدا ميكنه - اگه بخواد انجام نده هزار تا بهونه
به هر حال ممنون از همه بهانه ها

جناب شما مثل یه آدمی میمونی که یه سنگ پرت میکنه و فرار میکنه دوباره بدون اینکه بفهمه چی شده بر میگرده یه سنگ دیگه میندازه.

من برای اینکه پاسخ شما رو بدم وقت گذاشتم توقع دارم شمایی که روی حرفاتون ندانسته پافشاری میکنی بخونیدشون بعدا نظرتونو اعلام کنید.

این حرفی که شما زدید مثل این میمونه که بگید چون با چاقو میشه سر برید هر کی که بگه چاقو یه موقعهایی هم به درد میخورهدخودش اعتراف کرده که آدم کشه.....

امیدوارم اینبار دیگه متوجه شده باشید که چرا تو تاپیک تثلیث نخواستم پاسخ بدم. شما این مساله پیش پا افتاده را نتونستید قبول کنید (چون قبول حرف حق تلخه) حالا میخواهید ما بیایم انسان کامل را برای کسی که معتقده پیامبران مرتکب فحشا و گناهان بزرگ میشن توضیح بدیم. یا برای اثبات خلق اول به کسی که معتقده خدا در جسم یک انسان حلول کرده و وارد حیطه زمانی شده از قران دلیل بیاریم. الان اینهمه دلیل اوردم که این آیه از آیاتیه در وحله زمانیه خاصی نازل شده و بعدا با آیات دیگه نسخ شده اصلا انتظار نداشتم این حرفو بزنید.

rahavard;77051 نوشت:
جناب شما مثل یه آدمی میمونی که یه سنگ پرت میکنه و فرار میکنه دوباره بدون اینکه بفهمه چی شده بر میگرده یه سنگ دیگه میندازه.

من برای اینکه پاسخ شما رو بدم وقت گذاشتم توقع دارم شمایی که روی حرفاتون ندانسته پافشاری میکنی بخونیدشون بعدا نظرتونو اعلام کنید.

این حرفی که شما زدید مثل این میمونه که بگید چون با چاقو میشه سر برید هر کی که بگه چاقو یه موقعهایی هم به درد میخورهدخودش اعتراف کرده که آدم کشه.....

امیدوارم اینبار دیگه متوجه شده باشید که چرا تو تاپیک تثلیث نخواستم پاسخ بدم. شما این مساله پیش پا افتاده را نتونستید قبول کنید (چون قبول حرف حق تلخه) حالا میخواهید ما بیایم انسان کامل را برای کسی که معتقده پیامبران مرتکب فحشا و گناهان بزرگ میشن توضیح بدیم. یا برای اثبات خلق اول به کسی که معتقده خدا در جسم یک انسان حلول کرده و وارد حیطه زمانی شده از قران دلیل بیاریم. الان اینهمه دلیل اوردم که این آیه از آیاتیه در وحله زمانیه خاصی نازل شده و بعدا با آیات دیگه نسخ شده اصلا انتظار نداشتم این حرفو بزنید.

جناب آقاي ره آورد
اولا بنده يك نتيجه گيري كوتاه از پست شما كردم - آيا منطقا خلاف است؟؟ شما فرموديد اگر زن نشوز باشه ميشه تنبيه كرد - بنده هم همان را گفتم
شما سعي در توجيه داريد براي يك آيه بيش از سه پست نوشتيد و من عرض كردم شما در يك پست سي آيه از انجيل و تورات نوشتيد تفسيرش را هم بنويسيد
اينكه بنده سنگي پرتاب ميكنم و بر ميگردم دوباره سنگي پرتاب ميكنم ممنون
اگر توجه كرده باشيد من مطالبم را شماره بندي شده و به ترتيب و در باره هر سوال مجزا مي نويسم - دنبال كپي پست هم نيستم - توقع ندارم شما بپسنديد - گمان ميكنم هر مطلبي را هر چند مفصل ميتوان در يكي دو جمله نوشت - نيازي هم به شاخ و برگ دادن نيست - كسي كه منظور مرا ميداند ميفهمد كه منظور من چه بود
و اينكه شما براي يك مطلب پيش و پا ( به قول خودتون ) افتاده اينقدر مطالعه و زحمت كشيديد خسته نباشيد

sina178s;77061 نوشت:
جناب آقاي ره آورد
اولا بنده يك نتيجه گيري كوتاه از پست شما كردم - آيا منطقا خلاف است؟؟ شما فرموديد اگر زن نشوز
باشه ميشه تنبيه كرد - بنده هم همان را گفتم

خیر ولی نتیجه گیری شما صحیح نبود چون اینها همه شرح یک مساله کلی بود اما حقیقت مطلب این نبود که شما گفتید.

شاید دلیلش این باشه که با مسایل فقهی شیعه آشنایی ندارید. ما در هر زمانی باید در احکام دینیمون به مجتهد جامع الشرایط مراجعه کنیم و مرجع ما باید غیر از واجبات و محرمات الهی در مواردی که با شرایط روز تغییر میکنه حکم فقهی دهد.

امام خمینی (رحمت‎ا... علیه) در اینباره چنین فرمودند: زمان و مکان دو عنصر تعیین‏کننده در اجتهادند. مسئله‏اى که در قدیم داراى حکمى بوده است به ظاهر همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام، ممکن است حکم جدیدى پیدا کند، بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادى و اجتماعى و سیاسى همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقى نکرده است، واقعا موضوع جدیدى شده است که قهرا حکم جدیدى مى‏طلبد.

مساله زدن زن هم یک واجب الهی نیست که بگیم قطعا باید اجراء بشه.

ما در اینجا اولا شان نزول آیه را آوردیم و ذکر شد که با شرایطی که زنان در آن روزگار داشتند برایشان توهین به حساب نمی آمدبلکه دستوری بود به مردهای آن زمان که همون اول نگیرید بزنید اول موعظه کنید بعد از بسترشون دوری کنید دست آخر اگه بازم سرپیچی کردند به زدن روی بیارید اما بعد عملا خلاف آن را در گفتار و کردار معصوم علیهم السلام میبینیم.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه واله و (حتی اصحابشان) هم هیچگاه چنین کاری نکردند. در روایتی هم آورده شد که منظور از این زدن همان تادیب کردن زن با ندادن نفقه و محبت نکردن به اوست. در جامع الاخبار صدوق از پیامبر(ص) نقل شده :

زنان خود را با چوب نزنید که قصاص دارد، ولی با سخت‌گیری در خوراک و پوشاک آنان را بزنید تا در دنیا و آخرت آسوده باشید.»

در قران هم خداوند به حضرت ایوب که دستور میدهد :

«و خذ بیدک ضغثاً و لا تَحنَث؛ به ایوب گفتیم: بسته ای از ساقه های گندم ( یا مانند آن مثل شاخة نازک خرما) را برگیر و با آن ( همسرت را ) بزن و سوگند خود را مشکن».

پس این زدن در حقیقت اصطلاحیه برای تادیب زن و احقاق حقوق مرد و اگر هم مرد خواست بزنه دیه داره

شما سعي در توجيه داريد براي يك آيه بيش از سه پست نوشتيد

من خیلی سعی کردم در یک پست بفرستم اما خطا میداد. به اینخاطر تقسیم بندیشون کردم.

و من عرض كردم شما در يك پست سي آيه از انجيل و تورات نوشتيد تفسيرش را هم بنويسيد

یادم نمیاد چنین کاری کرده باشم. اما اگه جایی دید این وظیفه شماست که تفسیرشون کنید. البته با آوردن سند و مدرک. مثل من که پاسخ آیه ای را که شما آوردید هم با مدرک قرانی و هم دهها حدیث آوردم....

اينكه بنده سنگي پرتاب ميكنم و بر ميگردم دوباره سنگي پرتاب ميكنم ممنون
اگر توجه كرده باشيد من مطالبم را شماره بندي شده و به ترتيب و در باره هر سوال مجزا مي نويسم - دنبال كپي پست هم نيستم -

شما کپی پیست کنید ما قبول داریم. ما همونطور که توقع نداریم شما از پیش خودتون حرفی بزنید به خودمونم اجازه نمیدیم چیزی از پیش خودمون به دینمون نسبت بدیم

توقع ندارم شما بپسنديد - گمان ميكنم هر مطلبي را هر چند مفصل ميتوان در يكي دو جمله نوشت - نيازي هم به شاخ و برگ دادن نيست -

خوب من اینجا سعی کردم خلاصه کنم امیدوارم مورد قبول واقع شده باشه.

كسي كه منظور مرا ميداند ميفهمد كه منظور من چه بود
و اينكه شما براي يك مطلب پيش و پا ( به قول خودتون ) افتاده اينقدر مطالعه و زحمت كشيديد خسته نباشيد

وظیفه هست

اما قانونیش هم زدن نیست:

در ماده 1108 قانون مدني اشاره شده است :"هرگاه زن بدون مانع مشروع از اداي وظايف زوجيت امتناع كند مستحق نفقه نخواهدبود." حقوقدانان در تحليل اين ماده به موارد زير استناد مي‌كنند:

1- اگر زن بدون عذر موجه حاضر نشود كه با شوهر خود زندگي كند يا رابطه جنس ي داشته باشد يا با او در اداره خانواده همكاري كند حقي بر نفقه ندارد.

2- عذر موجه مانند خوف بدني يا مالي يا شرافتي امتناع زن از رفتن به خانه شوهر را توجيه مي كند و او را از كيفر مدني محروم ماندن از نفقه معاف مي سازد (ماده 1115 قانون مدني).

3- نشوز مانع استقرار نفقه است و اثبات آن به عهده شوهر. زن براي گرفتن نفقه نيازي به اثبات تمكين خود ندارد وكافي است دليل رابطه زوجيت را به دادگاه بدهد.

در كتب فقه وظايف زن و مرد بدين شرح آمده است:

الف ـ وظايف زن

1ـ تمكين جنسي
2ـ عدم خروج از منزل بدون اذن شوهر

ب ـ وظايف مرد

1ـ انفاق
2ـ پرداخت مهر
3ـ حق قسم
4ـ آميزش

در كتب حقوقي3 نيز همين موارد با اندك اختلافي آمده است و علاوه بر آن از حقوق و وظايف مشتركي چون:

1ـ حسن معاشرت
2ـ تشييد مباني خانواده
3ـ معاضدت در تربيت اولاد
4ـ وفاداري

فقهای ما درباره نشوز مرد می[=0 Badr Bold]‎[=0 Badr Bold]گویند: هرگاه نشوز شوهر از راه خودداری از ادای حقوق واجب آشکار گردد، زن نیز حق دارد حقوق خود را از شوهر مطالبه کند و در آغاز با اندرز و موعظه و با بیانی نرم و از سر مهربانی او را نسبت به تعهدات و وظایفش هشدار دهد، اما اگر دست از نشوز خود بر ­نداشت، می­تواند به حاکم شرع رجوع کند و از مرد شکایت کند و حاکم، وی را به ادای حقوق زن الزام می[=0 Badr Bold]‎[=0 Badr Bold]کند[18] و اگر مرد اطاعت نکرد، حاکم[=0 Badr Bold] زن او را تعزیر (تنبیه) می[=0 Badr Bold]‎[=0 Badr Bold]کند. اما خود زن وظیفه ندارد مرد را تنبیه کند، نه به­خاطر اینکه حق ندارد؛ بلکه بدین جهت که این کار غالبا از عهده زنان خارج است. از این­رو حاکم شرع موظف است مردان متخلف را از طرق مختلف و حتی از طریق تعزیر (مجازات بدنی) به وظایف خود آگاه سازد (19)

اگر مرد نشوز كرد يعني از وظايفش سرپيچي داشت اين آثار بر آن مترتب شده است:

1ـ اگر مرد از پرداخت مهر سر باز زد، زن مي‏تواند از تمكين خودداري كند.

هر كس با داشتن استطاعت مالي نفقه زن خود را در صورت تمكين ندهد
يا از تاديه نفقه ساير اشخاص واجب‏النفقه امتناع نمايد، دادگاه مي‏تواند او را
به شلاق تا 74 ضربه محكوم نمايد.

[=0 Badr Bold][18][=0 Badr Bold] . النجفی,محمد حسن،پیشین،ص213.
[=0 Badr Bold][19][=0 Badr Bold] . تفسیر نمونه,ج3، ص416.

موضوع قفل شده است