کدام یک از این دو افضلند: سلطان کافر عادل یا سلطان مسلمان ستمکار؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کدام یک از این دو افضلند: سلطان کافر عادل یا سلطان مسلمان ستمکار؟

با سلام

هنگامیکه که هلاکوخان مغول بغداد رافتح کرد و دودمان عباسیان را برچید ، فرمان داد تا از علماء استفتاء شود در این مورد که کدام یک از این دو افضلند: سلطان کافر عادل یا سلطان مسلمان ستمکار؟

البته این سوال از کسی که مشتهر به بدویت و جنگ وغارت است کمی بعید است اما در هر حال سوال قابل بحثی است .

نظر شما چیست ؟

به نظر من فرقي بين اين دو نيست چرا كه يكي از لحاظ كفر مشكل دارد وديگري از جنبه ستمكاري واسلام عزيز اجازه تبعيت از هيچ يك را صادر نكرده است.

خیر البریه;37275 نوشت:
کدام یک از این دو افضلند: سلطان کافر عادل یا سلطان مسلمان ستمکار؟


با سلام

شايد اين هم از ان سوالهايي باشد كه نمي شود به صورت كليشه اي به ان پاسخ داد و جواب بله يا نخير و يا اين و ان داد.

هر كدام از اينها به صورت جداگانه اي بحث شود شايد بهتر به نتيجه برسيم

سلطان كافرعادل:

اسلام عزيز براي تمام جايگهاي فردي و اجتماعي بشر برنامه دارد و براي حاكمان هم قواعد و قوانين مخصوص به خود را دارد

شخص كافر به هيچ چيز پايبند نيست و هيچ اصولي براي خود ندارد و از هيچ قاعده و قانون ديني تبعيت نمي كند و فقط از نداي وجدان خود تبعيت مي كند و ان هم عدالت است كه فرد حاكم به حكم وجدان بدان عمل مي كند

با اين كه اين وجه از فضايل اخلاقي اگر در كنار ديگر قوانين ديني باشد نمود بهتر و بيشتر خواهد داشت و خود عدالت معناي زيبايي خواهد يافت زيرا در كنار قوانيني معنا خواهد شد كه از طرف خالق همين فطرت است و ارتباط و جايگاه هريك را ايشان معين كرده است

با اين وجود اين فرد فقط يك شاخصه خواهد داشت و ان عدالت ايشان است كه باز چون از قوانين دين اسلام دور افتاده است معلوم نيست كه درست اجرا شود يا نه

ولي از خيل عظيمي از قوانين الهي دين اسلام محروم است

از طرفي اين حاكم اميدي به رستكاري ندارد زيرا كافر است و اعتقادي ندارد

ولي حاكم مسلمان ستمكار

اين وجه از وصف حاكم قابل مناقشه است

منظور از ستمكار چيست؟؟

اگر ستم را به صورت عام معنا كنيم كه اين فرد در تمام اعمال و قوانين حكومت ظلم مي كند در اين صورت جزء نامي از اسلام چيزي همراه خود ندارد و فقط نام اسلام را دارد كه اسمي است بي مسمي و هيچ برتريتي نسبت به حاكم كافر ندارد و شايد در چند مرتبه هم حاكم كافر از ايشان برتر باشد

-- او درون خود را نمايش مي دهد و خود را كافر مي داند ولي اين فرد منافق است

-- او ضرري به اسلام ندارد و اكر كاري هم بر عليه اسلام بكند كسي انتظاري ندارد و اصلا كار دشمن ضربه زدن است

ولي كسي كه نام اسلام را با خود يدك مي كشد هر ضربه اي كه به اسلام مي زند هزار مرتبه بدتر و شكننده تر خواهد بود كه دزد اگر با چراغ ايد گزيده تر برد كالا

ولي اگر ستم را محدود به عمل خاصي بكنيم و بگوييم حاكم در فلان كار خود به مردم ستم مي كند خب در اين صورت اين حاكم فقط در كار خاصي ظالم است و در كناراين ظلم خود هزاران كار خوب و خواهد داشت زيرا اين حاكم ،‌ حاكم اسلام است و به نام دين و اسلام حكومت مي كند و قطعا خواهان اجرا شدن قوانين اسلام خواهد بود

براي اين چنين حاكمي چندين شاخصه خوب مي توان شمرد:

-- اجرا كننده قوانين اسلام
-- توجيه كردن ظلم خويش در فلان عمل زيرا احتمالا نمي داند كه ظلم مي كند و نااگاه به ظلم خويش است
شايد معاونين و مجريان حاكم ظلم مي كنند وحاكم بي خبر است
-- نهايت اين كه اين حاكم اگاهانه ظلم مي كند و اين رذيله اي اخلاق است
-- اميد عاقبت به خيري براي چنين حاكمي است كه با پيروي از ديگر قوانين دين اين رذيلت اخلاقي را كنار بذارد

خب با اين تقصيل فكر كنم بشود به نتيجه اي رسيد

سلام علیکم

بله دقیقا
این چه مسلمانی است که ستمگر است ؟

مگر کسیکه ستمگر و ظالم است می تواند مسلمان یا مسلم یا مومن و .. او را خطاب کرد ؟

در مورد این مطلب پیامبر اکرم می فرمایند
الملک یبغی مع الکفر و لایبغی مع الظلم
سرزمینها و ممالک بر کفر باقی می مانند ولی بر ظلم باشند فانی اند چراکه هم حق الناس شده و هم حق الله
ولی در مورد اول فقط حق الله بود لذا خداوند مقدر را برمی گرداند.
البته باید عرض کنم که کفر پسرخاله و هم کلام با ظلم هست چراکه انسان کافر هدایت نشده لذا مرتکب ظلم هم می شود.

در کل
حاکم ستمگر و ظالم مسلمان نداریم یعنی ظلم و دین که حق است در تضاد کاملند.
حضور یکی دلیل بر عدم حضور دیگری است.

حال اگر ظلم این ظالم سهوی باشد این شخص را نمی توان با صفت ستمگر و ظالم خطاب نمود او را باید جاهل خطاب کرد یعنی بگوئیم حاکم مسلمان جاهل

در مورد حاکم کافر عادل هم این مطلب را باید اینطور تفسیر کنیم که اولا کافر به چه معنی و عادل به چه معنا و در چه مواردی.

ما همگی مرتکب کفر خفیف و ثقیل می شویم و صفت کافر شامل حال همگی ما گردیده و بفضل خدای رحمان گمراه نگردیده ایم

حال اگر کافر به کفر خفیف باشد که هیچ ولی کافر ضمی باشد که عدل را معیار نمی داند چراکه اگر انسان مومن کار خیر می کند بواسطه قربتا الی الله است ولی کافر ضمی برای مثلا تمجید مردم از او ست که بسیار شکننده و در معرض گمراهی است این شخص پس نمی تواند عادل بماند و ظالم خواهد شد.
پس حاکم کافر ضمی عادل هم نداریم.

در نتیجه نه حاکم مسلمان ظالم و نه حاکم کارف عادل داریم پس این قیاس از اساس مخدوش است.
یاحق

الملک یبغی مع الکفر و لایبغی مع الظلم

با سلام وتشکر از همه بزرگواران

جواب صحیح را گفتید اما برای توضیح بیشتر :

از منظر عقل چون موضوع فردی نیست وجامعه را در بر میگیرد پس سلطان کافر عادل ارجح است بسبب اینکه عدل اساس همه چیز است و فراگیر، هرچند که اجتماع زمانی اصلاح میشود تا آحاد مومن واصلاح شوند اما عدالت حاکم ، دربستر سازی جهت اصلاح افراد موثر تر است و ظلم حاکم ویرانگر تر.


بزبان دیگر در بحث فردی، مسلمان از کافر افضل است اما موضوع اجتماع است.


اما دلایل نقلی :

اميرالمؤمنين(ع) اصلاح جامعه و رعيت را در گرو اصلاح حاکمان ميداند.فليست تصلح الرعيه الا بصلاح الولاه و لا تصلح الولاه الا باستقامه الرعيه.نهج البلاغه

مردم اصلاح نمي گردند مگر با شايسته شدن زمامداران و زمامداران شايسته نمي گردند مگر با درستگاري مردم.


ودر نامه به مالک اشتر فرمود : باید که محبوبترین کارها در نزد تو، کارهایی باشد که با میانه روی سازگارتر بود و با عدالت دم سازتر و خشنودی رعیت را در پی داشته باشد زیرا خشم توده های مردم، خشنودی نزدیکان را زیر پای بسپرد و حال آنکه، خشم نزدیکان اگر توده های مردم از تو خشنود باشند، ناچیز گردد...و بپرهیز از اینکه به خود اختصاص دهی، چیزی را که همگان را در آن حقی است...و نباید که نیکوکار و بدکار در نزد تو برابر باشند.


از پیامبر مکرم اسلام حضرت محمد(ص) آمده است که: «الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم» به این معنا که حکومت ممکن است که با کفر باقی بماند ولی با ظلم باقی نمی‌ماند.

شیخ مفید، امالی، ص310 - ملا محمدصالح مازندرانی: شرح اصول کافی :ج 9 ص 383 .

«امام عادل خير من مطر وابل [و] سَبُعٌ حطوم اكُولٌ خيرٌ من والٍ غشوم ظلوم، و والٍ غشومٌ ظلومٌ خيرٌ من فتنةٍ تدوم . غرر و درر جلد 6 ص 236 کلام شماره 10109

پيشواى دادگر، از باران پيوسته [كه همه چيز را بارور مى كند] بهتر است، و جانور درنده و آدمخوار، از فرمانرواى ستمكار بهتر است، و فرمانرواى بيدادگر از ادامه هرج و مرج نيكوتر است».

امام على(ع) در لزوم حكومت و ضرورت وجود آن فرمود:
((مردم ناگزير از امير و حاكم اند يا نيكوكار و يا بدكار، تا در سايه حكومت وى مومن به كار خويش پردازد و كافر نيز از مواهب زندگى بهره مند گردد و مردم زندگى خويش را در آن حكومت بسر برند و به وسيله وى اموال بيت المال جمع آورى شود و به كمك وى با دشمنان مبارزه گردد، جاده ها امن و امان شده و حق ضعيفان از نيرومندان گرفته شود و نيكوكاران در رفاه و از دست بدكاران در امان باشند.



امام صادق(ع) فرمودند" در ولايت والی عادل و فرمانداران او هر عدل و هر حقی زنده می شود و هر ستم وجور و فسادی می ميرد يه همين جهت هر كس در تقويت استيلای حاكم عادل بكوشد و به او مدد رساند با كوشش به اطاعت از خدا و مدد رساندن به دين خدا پرداخته است.( تحف العقول ص 244 علامه حرانی)



امام علی(ع) می فرمايند: خداوند، عدل را سامان زندگی مردم قرار داده است.

«جعل الله سبحانه العدلَ قَوام الاَنام، و تنزيهاً من المظالم و الْاثام و تسنيةً للإسلام؛ خداى سبحان عدالت را مايه استوارى انسانها و ستون زندگانى آنها، و سبب پاكى از ستمكاريها و گناهان و روشنى چراغ اسلام قرار داد».


امام علی(ع) می فرمايد:" بی ميلی به كار در حكومت ظالم به اندازه ميل به كار است در حكومت عادل زيرا عدالت سازگار با فطرت انسان است و به او نشاط می بخشد و او را به كار وخدمت و انجام دادن آنچه بر او واجب است برمی انگيزد و ظلم، مخالف فطرت انسان است و او را از كار و خدمت و انجام دادن آنچه بر او واجب است، باز می دارد.


اجرای عدالت، مردم را به فرمانبرداری وا می دارد يعنی اينكه ستمگری مردمان را به گردنكشی و نافرمانی برمی انگيزد و اين نافرمانی يا آشكارا است كه به پديا شدن مفاسد و هرج و مرج های اجتماعی می انجامد و يا غير آشكارا است كه مفاسد و زيان های بزرگ آن سراسر زندگی ملت را به اشكال وحشت انگيز فرا می گيرد.( الحياه 609)


( الرعيه لا يصلحها الا العدل) مردم را جز عدل اصلاح نمی كند. امام علی


و تایید بزرگان بر افضلیت سلطان کافر عادل:


ميرزا تقي خان اميركبير رحمه الله :
[=arial, helvetica, sans-serif]" تصور مي كردم مملكت وزير عاقل مي خواهد ، ولي اشتباه كردم ، مملكت پادشاه عادل مي خواهد . "[/]
[=arial, helvetica, sans-serif][/]
[=arial, helvetica, sans-serif]همچنین :[/]
[=arial, helvetica, sans-serif][/]
[=arial, helvetica, sans-serif]سید جلیل رضی الدین ابوالقاسم ،سید بن طاووس قدس الله سره در جواب نامه هولاکوخان بدین جواب تصریح کرد.


[/][=arial, helvetica, sans-serif]واین سخن منطقی که قانون بد بهتر از بی قانونی است ناظر به اهمیت و ارجحیت عدالت است.
[/]
موضوع قفل شده است