رويكرد ايرانيان در مواجهه با اسلام و مسلمين

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رويكرد ايرانيان در مواجهه با اسلام و مسلمين

با سلام

چکیده: ظهور آيين اسلام در شبه جزيره عربستان و گسترش آن به ساير نقاط جهان يكي از تحول سازترين رويدادهاي زندگي بشري است كه در طول تاريخ رخ داده است.
ميزان نقش عرب [كه در زمان پيش از ظهور اسلام به لحاظ فرهنگي در سطح نازلي قرار گرفته بود] در انتقال آيين اسلام به ساير نقاط جهان از جمله ايران [سلسله ساساني به همراه امپراطوري روم به عنوان يكی از دو قطب قدرتمند جهان آن روز به شمار مي رفت] و همچنين موارد ديگر باعث پيدايش آراي مثبت و منفي چندي همچون پيدايش تمدن اسلامي... و يا دين شمشير بودن اسلام و از بين بردن تمدن ايراني توسط عرب و... گرديده است كه البته اين نظرات از سوي محققين ايراني و غيرايراني اعم از مسلمان و غيرمسلمان مورد نقد واقع شده است. در اين مقاله سعي بر اين است که چگونگي راهيابي اسلام به ايران و عكس العمل ايرانيان در برابر آيين اسلام و مسلمانان عرب، با توجه به ابعاد مختلف مسأله از سه منظر اسلام، مسلمانان و ايرانيان بررسي گردد.

الف) اسلام
بشر جهت رفع نيازهاي خود ناگزير از پذيرفتن قوانين و مقرراتي است كه روش زندگي وي را تشكيل دهد. لذا مردم به تناسب نوع شناخت خويش، ماديات صرف، امور مافوق طبيعت و يا ايمان به خدا و معاد را پايه اعتقادات خود ساخته اند. مجموع اين اعتقادات و مقررات كه هر كس متناسب با آن روشي را در زندگي برمي گزيند دين ناميده مي شود.
قرآن كريم نيز ديني را كه به سوي آن دعوت مي كند از اين جهت كه برنامه كلي آن تسليم شدن انسان نسبت به خداي يگانه است را اسلام خوانده[1]
و حضرت محمد(ص) را خاتم النبيين[2]و به تبع، دين وي را كامل­ترين مي­داند. از نظر مسلمانان قرآن كريم يگانه مرجع دريافت اسلام است و ساير موارد همچون ظواهر ديني- كه سخن معصومين شامل آن مي­گردد- و حجت عقلي و درك معنوي از راه اخلاص و بندگي تنها با تأييد قرآن مشروعيت مي يابد.[3] آغاز دعوت اسلامي هر چند در مكه و در بين عرب بود، ليكن اين آيين طبق آموزه هاي قرآني داراي ويژگي هايي است:

1) جهان­شمول بودن دين اسلام، ضمن پذيرش تفاوت هايي كه بين ملت ها و اقوام گوناگون وجود دارد: «اين قرآن چيزى جز تذكّرى براى جهانيان نيست‏[4]»؛ «و ما تو را جز براى همه مردم نفرستاديم تا (آن ها را به پاداش هاى الهى) بشارت دهى و (از عذاب او) بترسانى ولى بيشتر مردم نمى‏دانند[5]»؛ «اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيره‏ها و قبيله‏ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد (اينها ملاك امتياز نيست) گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست خداوند دانا و آگاه است![6]»
2) عدم اجبار نمودن افراد در پذيرفتن دين خاص، يكي از اصول اصلي دعوت اسلامي است. منتها نتيجه انتخاب كساني كه به خدا ايمان بياورند گام نهادن در صراط مستقيم و روش صحيح زندگي خواهد بود و كساني كه كفر ورزيده و ايمان نياورند منحرف شدن از مسير درست زندگي است.[7] هر چند دين نبايد به افراد تحميل شود، ليكن بايد توجه نمود كه بسياري از عقايد مبناي فكري نداشته و ريشه در عاطفه، تعصب يا ... دارند، لذا آزادي به معناي رفع مانع از فعاليت يك قوه فعال و پيشرو است و آزادي در هرگونه عقيده و لو بدون مبناي فكري معنا نداشته و نوعي ركود و جمود مي­باشد. پذيرفتن عقيده صحيح توحيدي نيز از حقوق اوليه انسان ها به شمار مي رود.[8]
3) در پي اين طرز تفكر اسلام، جنگ به معناي تجاوز با اهداف دنيوي، همچون گسترش قلمرو و كسب ثروت، مذموم شمرده شده است، اما چنانچه جنبه دفاع شخصي و عمومي به خود بگيرد امري ضروري است. مصلحت انسانيت و توحيد، دفاع و جنگ را به منظور آزادي دعوت و رفع مانع از تبليغ ايمان و توحيد، بدان شرط كه به ساير حقوق انساني افراد تجاوز نگردد، امري دفاعي در حوزه حريم انسانيت مي داند. پس از رفع مانع تبليغ دين، از آن جا كه افراد را در پذيرش توحيد دين نمي توان اجبار نمود در صورت اسلام نياوردن مي­توان با اهل كتاب در قبال پرداخت جزيه (كه در قبال خدمتي است كه دولت اسلامي براي آنها انجام مي دهد) صلح نمود. (صلح برخلاف تسليم است كه در آن نوعي ذلت و خواري وجود دارد.)[9]
به گفته شهيد مطهري تنها اسلام نبوده كه از سرزمين خود فراتر رفت بلكه مسيحيت و ساير اديان و مسلك ها گاه در محل پيدايش خود مورد استقبال قرار نگرفته و در جاهاي ديگر گسترش يافتند، همچون مسيحيت كه در فلسطين به وجود آمد و امروزه اكثر مردم اروپا و آمريكا مسيحي هستند.[10]
ب) جامعه مسلمان
عرب عملكرد حضرت محمد(ص) و معصومين(ع)، به لحاظ تأييد قرآن، يكي از مباني شناخت اسلام مي باشد.[11] پس از رحلت رسول اكرم(ص) دو جريان در جامعه شكل گرفت. جريان اول موسوم به شيعه، معتقد است علاوه بر مرجعيت ديني كه در درجه اول اهميت است و هدف آن روشن شدن تعاليم اسلام و فرهنگ ديني مي باشد، حكومت ديني نيز كه در راستاي جريان يافتن آن هدف در جامعه است بايد در دست كساني باشد كه عصمت و مصونيت خدايي داشته (انتخاب با نص جلي و يا خفي)، در غير اين صورت جامعه همواره با خطر انحراف و تحريف روبرو مي باشد.[12] و جريان دوم معروف به اهل سنت كه با جريان سقيفه بني ساعده آغاز گشت، استقرار حاكم در نظام سياسي خلافت با استناد به عمل صحابه را با سه شيوه انتخاب اهل حل و عقد، عهد و نصب از جانب خليفه پيشين(استخلاف) و زور و غلبه مي داند.[13] در يك جمع بندي كلي سير آشناسازي مردم ساير مناطق با اسلام را مي توان از دو طريق دانست:
1) تبليغي: آشنايي با مفاهيم و اصول اسلامي از طريق نامه هاي ارسالي رسول اكرم(ص) به سران كشورها و رؤساي قبايل،[14] مسلمانان مهاجر و... .[15]
2) فتوحات: پيشروي در خاك ايران از زمان ابوبكر آغاز شده و در زمان عثمان، حدود 20 سال، كل ايران به جز طبرستان كه در سده سوم با دعوت علويان به اسلام گرويدند به تصرف مسلمانان درآمد. دعوت به اسلام، باقي ماندن بر آيين پيشين به شرط پرداخت جزيه و يا جنگ، سه گزينه اي بود كه مردم سرزمين هاي تصرف شده مي­توانستند انتخاب نمايند. [16]
ج) ايرانيان در مواجهه با اسلام و مسلمانان
جامعه طبقاتي ايران كه شامل دربار سلطنتي، اشراف و امراي سپاه ساساني؛ حكام، امراي محلي و دهقانان؛ كشاورزان و رعايا؛ دبيران و مستوفيان؛ بازرگانان و تجار؛كارگران و توده هاي فرودست شهري؛ مغان و روحانيون زرتشتي مي شد در مواجهه با اسلام و فتوحات مسلمين عكس العمل هاي متفاوتي از خود نشان دادند.[17]

آشنايي اوليه ايرانيان با اسلام، بوسیله ارسال نامه تبليغي حضرت محمد(ص)، طي دعوت سران در سال ششم هجري به اسلام بود كه با عدم پذيرش خسرو پرويز پادشاه وقت ايران و صادر نمودن دستور دستگيري پيامبر(ص) توسط باذان، كارگزار ايراني وي در يمن روبرو شد. ليكن با پيشگويي مرگ خسرو پرويز توسط پيامبر(ص) و صحت آن، باذان و گروهي از ايرانيان ساكن يمن به اسلام گرويدند. باذان و سپس فرزندش توسط پيامبر(ص) بر حكومت يمن ابقا شده[18] و در جريان ارتداد أسود عنسي (از مدعيان نبوت) كمك شاياني به حكومت اسلامي مدينه نمودند.[19] اسلام ايرانيان ساكن بحرين نمونه اي ديگر از اين مورد مي باشد.[20] اسلام انفرادي ايرانيان همچون سلمان، پيش از فتوحات نيز ديده مي­شود. [21] - با نابودي خاندان بني لخم در حيره توسط دولت ساساني در زمان خسروپرويز، سد حائل ميان ايرانيان و اعراب از بين رفت. از سوي ديگر با شكست ايرانيان از اعراب مرزي در جنگ ذي قار (كه عده اي سال وقوع آن را در چهل سالگي پيامبر(ص) و حضور در مكه و برخي مصادف با دوران پس از هجرت رسول اكرم(ص) به مدينه مي دانند) زمينه براي فتوحات فراهم گرديد.[22] پيروزي مسلمانان در جنگ نهاوند[23] در سال 19 يا 21قمري نقطه عطفي در فتوحات مسلمين گشت. برخي مناطق همچون فارس، جبال، طبرستان و ... به شدت از خود مقاومت نشان دادند و برخي از شهرها همچون خراسان به صلح گشوده شد، هرچند برخي شهرها همچون همدان پس از فتح شورش مي­نمودند اما در پي آن با صلح يا جنگ مجددا فتح مي­گرديد.[24]
- سير صعودي گرايش به اسلام در بين ايرانيان، پس از فتوحات، حتي در بين كساني كه سرسختانه در مراحل اوليه، مقاومت نشان مي دادند بيانگر آشنايي بيشتر و عميق تر شدن سطح معرفت مردم با ابعاد مختلف آموزه هاي اسلام از سوي همه طبقات جامعه مي باشد.[25] لازم به ذكر است طبقات عالي جامعه از اولين گروه هايي بودند كه به اسلام گرايش پيدا نمودند.[26] گرويدن مردم طبرستان به اسلام پس از آشنايي با آموزه هاي آن و تشكيل حكومت توسط سادات علوي در قرن سوم در اين منطقه، كه تا آن زمان سرسختانه در مقابل لشكريان مسلمان به عنوان يك مهاجم مقاومت نموده بودند يكي از نمودهاي اين مدعا مي باشد.[27]
- تنها اعراب مسلمان نبودند كه در فتح ايران شركت داشتند. ملحق شدن شماري از نظاميان ساساني به لشكر مسلمانان،[28] همكاري برخي صاحب نفوذان و يا شهروندان منطقه[29] و... عوامل مهمي در فتح سريع ايران به حساب مي آيد.
- سقوط سلسله چهارصد ساله ساساني را معلول چند عامل بنيادين بايد دانست كه فتوحات مسلمين ضربه نهايي را بر آن وارد ساخت. از جمله عوامل ضعف قدرت سياسي، نظامي، اجتماعي و مشكلات اقتصادي جامعه ساساني است كه نمود آن در شكست نظامي ايران از روم كه در قرآن از ساليان قبل پيش بيني شده بود،[30] به قدرت رسيدن دوازده نفر بر اريكه قدرت در طول چهار سال كه چند نفر آن ها زن بودند،[31] ظهور آيين هاي مختلف، شورش هاي متعدد عليه حكومت و... ،[32] عدم حمايت مردم از دولت ساساني به هنگام فتوحات، كه پناه ندادن به يزدگرد در شهرهاي مختلف ايران و كشته شدن وي توسط فردي ايراني مهم ترين مصداق اين امر مي باشد.[33] در حالي كه اتحاد در برابر دشمن مشترك در چنين مواقع حساس يك امر طبيعي است.
- ساسانيان دولتي بودند كه با دين زرتشتي پيوند خورده و ضعف و يا نابودي دولت باعث ضعف متقابل دين زرتشتي نيز به شمار مي رفت، اما نكته شايان ذكر اين است كه در آستانه ظهور اسلام بخش هاي عظيمي از ايران را آيين هاي بودايي، مانوي، مزدكي، يهوديت و مسحيت فراگرفته بود.[34] حتي گفته اند چنانچه اسلام هم نمي آمد مسيحيت سراسر ايران را فرا گرفته بود.[35] برخي مستشرقين معتقدند يكي از عوامل ماندگاري دين زرتشت، آموزه هاي اسلامي است.[36]
- در فرهنگ و تمدن اسلامي بين اسلام و جامعه مسلمان ايراني مي توان رابطه اي دو سويه مشاهده نمود. از يك سو اسلام با آموزه هاي متعالي خويش زمينه را در ابعاد مختلف فكري و مادي جهت رشد استعداد اقشار مختلف جامعه فراهم نمود؛ از سوي ديگر ايراني مسلمان نه تنها فرهنگ و تمدن خود را از دست نداد بلكه مسير حركت تمدني خويش را با توجه به آموزه هاي اسلامي جهت بخشيده و گام مهمي در تمدن اسلامي و گسترش آن برداشت.[37] در جامعه اي كه طبقات پايين جامعه با عنوان نجس و ناپاك تحقير مي شدند[38] در بدو ورود با شعار «انما المؤمنون إخوه»[39] روبرو شده و فراگيري دانش كه اختصاص به طبقات بالاي جامعه داشت فراگير شد و ... بي رونق شدن دانشگاه طبي جندي شاپور كه محل تحصيل طبقه اشراف و نجباي جامعه بود[40] به معناي انحطاط علمي جامعه نبود بلكه بيانگر گسترش فضاي علمي در كل جهان اسلام، در ميان تمامي طبقات جامعه مي باشد.[41] از سوي ديگر برخي اتهامات همچون آتش سوزي كتابخانه ها با نقادي هاي صورت گرفته در فضايي از ترديد است.[42]
- جريان برگرفته از سقيفه كه در ابتداي فتوحات علاوه بر انگيزه هاي سياسي و اقتصادي، انگيزه الهي آن نيز در فتوحات نقشي اساسي داشت به تدريج جاي خويش را به اشرافيت قبايلي و تبعيض نژادي و در نتيجه فشار بر ايرانيان، فرصتي مناسب براي شورش هاي مسلمانان و غير مسلمانان در قالب قيام هايي ضد اموي و يا شعوبي گري كه نوعي ناسيوناليسم ايراني در برابر اشرافيت عرب بود گشت. لازم به ذكر است هرچند در برخي از اين قيام ها همچون خوارج ايرانيان شركت داشتند اما پايه ريزي آن توسط خود عرب هاي مسلمان ناراضي شكل گرفته بود. [43] اما رويكرد برخي از مسلمانان نسبت به اين امر نشان دهنده پذيرش عميق اسلام توسط ايرانيان در عين مخالفت با خلفا مي باشد. به عنوان نمونه در گزارش هاي تاريخي آمده است كه امويان در برهه اي از زمان كه طي سياست ناصحيح خود از نومسلمانان جزيه مي گرفتند، اهل خراسان ضمن باقي ماندن بر آيين اسلام، پرداخت ناعادلانه جزيه را نيز به جان خريدند.[44]
- رابطه متقابل ايرانيان و جريان تشيع بحث مهمي است كه در جاي خود بايد به صورت مفصل بدان پرداخت. اين جريان كه در غدير خم توسط اعلام نهايي پيامبر(ص) به رسميت شناخته شده بود و نيز مدافعين آن پس از جريان سقيفه به شدت تحت كنترل بود. با اين وجود حكومت عادلانه پنج ساله علوي، و بيان امام علي(ع) در موارد متعدد در پاسخ به اعتراضات مبني بر اين كه من هر چه در كتاب خدا نگريستم بين عرب و عجم تفاوتي نديدم[45] و كشيدن خط بطلان بر جريان تبعيض نژادي، مهاجرت قبايل شيعي مذهب به قم، اصفهان و ساير مناطق،[46] فرار بسياري از امامزادگان به ايران و تشكيل برخي حكومت هاي شيعي مذهب همچون علويان طبرستان و آل بويه زمينه آشنايي بسياري از ايرانيان با اهل بيت را فراهم ساخته و باعث گرايش آنان، هر چند به صورت شيعه سياسي اهل بيت گرديد و در نهايت در قرن هاي مياني به تدريج زمينه را براي شيعه شدن ايران فراهم ساخت.[47] بالندگي علمي جهان اسلام نيز بدون شك مديون مكتب علمي اهل بيت(ع) است كه در سايه آن ساير مراكز علمي در زمان بني عباس رونق گرفت.[48]

حاصل سخن اين كه، هر چند كساني كه با فتوحات، اسلام را به ايرانيان معرفي نموده بودند عملكردي ناهماهنگ با دستورات اسلامي از خود نشان دادند اما ايرانيان با انتخابي هوشمندانه، در پرتو آموزه هاي اسلامي توانستند محدوديت هايي كه پيش از اسلام سد راه رشد بسياري از اقشار جامعه بود را برطرف ساخته و اوج تمدن ايراني – اسلامي را به منصه ظهور رسانند.
[1] . طباطبائي، محمد حسين ؛ شيعه در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1373، چ هشتم، صص 20-18؛ مائده/3: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً»
[2] . احزاب/40: «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليماً»
[3] . طباطبائي، محمد حسين ؛ پيشين، ص 74
[4] . تكوير/27
[5] . سبا/28: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ»
[6] . حجرات/ 13: «يَأَيهَُّا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَكمُ مِّن ذَكَرٍ وَ أُنثىَ‏ وَ جَعَلْنَكمُ‏ْ شُعُوبًا وَ قَبَائلَ لِتَعَارَفُواْ إِنَّ أَكْرَمَكمُ‏ْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَئكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِير»
[7] . بقره/ 256 و 257: «در قبول دين، اكراهى نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنا بر اين، كسى كه به طاغوت [بت و شيطان، و هر موجود طغيانگر] كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمى چنگ زده است كه گسستن براى آن نيست. و خداوند، شنوا و داناست. خداوند، ولى و سرپرست كسانى است كه ايمان آورده‏اند آن ها را از ظلمت ها، به سوى نور بيرون مى‏برد. (اما) كسانى كه كافر شدند، اولياى آنها طاغوت ها هستند كه آن ها را از نور، به سوى ظلمت ها بيرون مى‏برند آنها اهل آتشند و هميشه در آن خواهند ماند.»
[8] . مطهري، مرتضي؛ جهاد، قم، صدرا، 1377، چ دهم، ص 63
[9] . همان.
[10] . مطهري، مرتضي؛ خدمات متقابل اسلام و ايران، قم، صدرا، 1377، چ بيست و پنجم، ص 65
[11] . از آن جايي كه در طول تاريخ احاديث پيامبر(ص) با احاديث ناصحيح به دلايل مختلف، مخلوط گشته اند لذا علوم مختلفي همچون علم رجال جهت تنقيح حديث وضع شده اند.
[12] . طباطبائي، محمد حسين؛ پيشين، ص 29 در زمان رسول اكرم(ص) شيعه به پيروان امام علي(ع) خطاب شده و نهايتا در جريان غدير خم طي يك بيعت عمومي به ولايت عامه مردم نصب شدند. در حديث ثقلين نيز آمده است كه من در ميان شما دو چيز باارزش به امانت مي گذارم كه اگر به آن ها متمسك شويد هرگز گمراه نخواهيد شد. قرآن و اهل بيتم [ائمه اثني عشر] تا روز قيامت از هم جدا نخواهند شد.
[13] . فيرحي، داود؛ نظام سياسي و دولت در اسلام، تهران، سمت، 1382، صص 37-35؛ نك: ابن قتيبه الدينوري؛ الإمامة و السياسة المعروف بتاريخ الخلفاء، تحقيق علي شيري، بيروت، دارالأضواء،1410/1990، ج 1و 2، صص 20، 38، 44 و ...
[14] . الاحمدي علي؛ مكاتيب الرسول، قم، يس، 1363
[15] . به عنوان نمونه نك: أحمد بن يحيى البلاذرى، فتوح البلدان، بيروت، دار و مكتبة الهلال، 1988 م، صص 320 و...
[16] . البلاذرى أحمد بن يحيى؛ صص 393-296
[17] . حسين مفتخري و حسين زماني؛ تاريخ ايران از ورود مسلمانان تا پايان طاهريان، تهران، سمت، 1381،صص 45- 36
[18] . ابن هشام؛ السيرة النبوية، تحقيق مصطفى السقا و ابراهيم الأبيارى و عبد الحفيظ شلبى، بيروت، دار المعرفة، بى تا، ج 1، ص 69
[19] . المسعودي، أبو الحسن على بن الحسين؛ التنبيه و الإشراف، تصحيح عبد الله اسماعيل الصاوى، القاهرة، دار الصاوي، بى تا( افست قم: مؤسسة نشر المنابع الثقافة الاسلامية)، ص 241
[20] . البلاذرى أحمد بن يحيى؛ پيشين، ص 85
[21] . ابن هشام؛ پيشين، ص 214
[22] . المسعودي، أبو الحسن على بن الحسين بن على؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، 1409، چ دوم، جلد 1، ص 306
[23] . البلاذرى، أحمد بن يحيى؛ پيشين، ص 300
[24] . همان، صص 393- 296
[25] . اشپولر، برتولد؛ تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي، ترجمه جواد فلاطوري، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1375، چ ششم، ج 1، ص 258
[26] . همان، ص 249
[27] . ابن اسفنديار؛ تاريخ طبرستان، به كوشش عباس اقبال، تهران، پديده خاور، 1366، چ دوم، ص 228 به بعد
[28] . همان، ج 2، ص 261
[29] . همان، ص 252
[30] . روم
[31] . الطبري، محمد بن جرير؛ پيشين، ج 2، صص 333-331‏
[32] . گيرشمن رومن؛ ايران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معين، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1375، چ يازدهم، صص 384-378
[33] . الدينورى، ابو حنيفه احمد بن داود؛ الأخبار الطوال، تحقيق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدين شيال،قم، منشورات الرضى، 1368ش، صص 111-46 و ساير منابع تاريخي.
[34] . همان.
[35] . مطهري، مرتضي؛ پيشين، ص 90
[36] . كريستن سن، آرتور؛ ايران در زمان ساسانيان، ترجمه رشيد ياسمي، تهران، اميركبير، 1367، چ پنجم، صص 458 و 459: ما دين زردشتي را از دو طريق مي شناسيم: يكي از راه اوستاي فعلي و كتب ديني پهلوي كه بعد از ساسانيان به رشته تحرير آمده است، ديگر از راه كتب احاديث كه راجع به اين شريعت در زمان ساسانيان مطالبى نوشته‏اند، اين دو طريق با هم تفاوتهايى دارند ولى از مطالب مذكور سبب اختلاف آنان را در مى‏يابيم.شريعت زردشتى كه در زمان ساسانيان دين رسمى محسوب مى‏شد، مبتنى بر اصولى بود كه در پايان عهد ساسانى، به كلى ميان تهى و بى مغز شده، انحطاط قطعى و ناگزير بود. هنگامى كه غلبه اسلام، دولت‏ساسانى را كه پشتيبان روحانيون بود واژگون كرد، روحانيون دريافتند كه بايد كوشش فوق‏العاده براى حفظ شريعت‏خود از انحلال تام بنمايند. اين كوشش صورت گرفت... بسيارى از روايات دينى را به كلى حذف كردند ويا تغيير دادند... اين شريعت اصلاح شده زردشتى را چنان وانمود كرده‏اند كه همان شريعتى است كه در همه ازمنه سابق برقرار بوده است‏.»
[37] . جهت اطلاعات بيشتر درباره مصاديق نك: مرتضي مطهري، پيشين؛ عبدالحسين زرين كوب؛ كارنامه اسلام، تهران، اميركبير، 1362
[38] . اشپولر، برتولد؛ پيشين، ص 249
[39] . حجرات/10
[40] . نك: محمودآبادي، سيد اصغر؛ دانشگاه جندي شاپور، كتابخانه الكترونيكي سايت تبيان.
[41] . كريستن سن، آرتور؛ پيشين، ص 445
[42] . نك: مطهري، مرتضي؛ خدمات متقابل اسلام و ايران، پيشين، فصل كتابسوزي ايران و مصر؛ آزادي، فيروز؛ آتش سوزي كتابخانه اسكندريه، كتابخانه الكترونيكي سايت تبيان.
[43] . اشپولر، برتولد؛ پيشين، ص 262. به عنوان نمونه نك: ابن واضح يعقوبي؛ تاريخ اليعقوبي، بيروت، دار صادر، 1960م، ج 2، ص 218؛ طبري، محمد بن جرير؛ پيشين، ص 503
[44] . الطبري، محمد بن جرير؛ تاريخ الامم و الملوك (تاريخ طبري)، بيروت، عزالدين، 1987م، ج 4، ص 88
[45] . به عنوان نمونه: گردآوري المحمودي، محمد باقر؛ نهج السعادة في مستدرك نهج البلاغه، بيروت، مؤسسة الأعلمي، 1397 ق، ج 1، ص 189
[46] . قمي، حسن بن محمد؛ تاريخ قم، ترجمه حسن بن علي قمي، تصحيح سيد جلال الدين طهراني، تهران، طوس، 1361، چ دوم، ص 264
[47] . نك: اشپولر، برتولد؛ پيشين.
[48] . نك: مطهري، مرتضي؛ پيشين.
کلمات کلیدی: اسلام، مسلمانان، عرب، شيعه، جامعه ايراني، ساسانيان.
منيره شريعت جو

سخن بسیار زیبایی شهید مطهری در این زمینه دارد که حیف دانستم که آن را ذکر نکنم
ایشان در مجموعه آثار جلد 14 صفح 95 به بعد فرموده:
حقيقت اين است كه
مهمترين عامل شكست حكومت ساسانى را بايد ناراضى بودن ايرانيان از وضع دولت و آيين و رسوم اجحاف آميز آن زمان دانست. اين نكته از نظر مورخين شرقى و غربى مسلّم است كه رژيم حكومت و اوضاع اجتماعى و دينى آن روز به قدرى فاسد و خراب بود كه تقريباً همه مردم از آن ناراضى بودند. اين نارضايى ناشى از جريانهاى چند سال اخير بعد از خسرو پرويز نبود، زيرا اگر روح مردمى به اساس يك رژيم يا يك آيين خوشبين باشد، نارضايى موقت سبب نمى‏شود كه هنگامى كه دشمن مشترك رو مى‏آورد آن مردم نجنگند. برعكس، اگر روح ملى زنده باشد هرچند اوضاع ظاهر خراب باشد، در اينگونه مواقع ملت خود را جمع و جور مى‏ كند، اختلافات داخلى را كنار مى‏گذارد و يك دست به دفع دشمن مشترك مى‏پردازد، همچنان كه نظير آن را در تاريخ زياد ديده‏ايم.
معمولًا هجوم دشمن سبب اتحاد بيشتر و از ميان رفتن اختلافات داخلى مى‏شود، اما اين به شرطى است كه يك روح زنده در آن مملكت - كه از مذهب يا حكومت آنان سرچشمه بگيرد- وجود داشته باشد.
در عصر خودمان مى‏ بينيم كه اعراب با آنهمه اختلافات و تفرقه‏ها كه در ميانشان هست و استعمار هم آن را دامن مى‏زند، وجود دشمن مشترك يعنى اسرائيل عامل وحدت آنها شده است؛ قواى آنان را تدريجاً جمع و جور مى‏كند، شعور آنها را يك دست مى‏كند. اين خود دليل است كه يك روح زنده در اين ملت وجود دارد.
ادامه دارد...

شهید در ادامه می فرماید:
اجتماع آن روز ايران يك اجتماع طبقاتى عجيبى بود با همه عوارض و آثارى كه در اين گونه اجتماعات هست، تا آنجا كه حتى آتشكده‏هاى طبقات مختلف با هم فرق داشت. فرض كنيد كه ميان ما مساجد اغنيا از مساجد فقرا جدا باشد؛ چه روحى در مردم بيدار مى‏شود؟! طبقات بسته بود، هيچ كس حق نداشت از طبقه‏اى وارد طبقه ديگر بشود، كيش و قانون آن روز هرگز اجازه نمى‏داد كه يك بچه كفشدوز و يا كارگر بتواند باسواد بشود؛ تعليم و تعلم تنها در انحصار اعيان زادگان و موبدزادگان بود.
دين زرتشت در اصل هرچه بود، به قدرى در دست موبدها فاسد شده بود كه ملت باهوش ايران هيچ گاه نمى‏ توانست از روى صميم قلب به آن عقيده داشته باشد
و حتى - آنچنانكه محققين گفته‏اند- اگر هم اسلام درآن وقت به ايران نيامده بود، مسيحيت تدريجاً ايران را مسخّر مى‏ كرد و زرتشتى‏ گرى را از ميان مى‏ برد.
روشنفكران و باسوادان آن روز ايران و همچنين مراكز علمى و فرهنگى ايران آن روز را مسيحيان تشكيل مى‏ داده‏ اند نه زردشتيان. زردشتيان آنچنان دچار غرور و تعصبهاى خشك و سنتهاى غلط بودند كه نمى‏توانستند درباره علم و فرهنگ و عدالت و آزادى بينديشند. و در واقع مسيحيت بيش از زردشتى‏ گرى از ورود اسلام به ايران زيان ديد، زيرا زمينه بسيار مناسبى را از دست داد.
بى علاقگى مردم ايران نسبت به حكومت و دستگاه دينى و روحانيتشان، سبب مى‏ شد كه سربازان آنها در جنگها با ميل و رغبت عليه مسلمانان نجنگند و حتى در بسيارى از موارد به آنها كمك كنند.
ادامه دارد...

شهید مطهری در ادامه فرموده:
ادوارد براون در جلد اول تاريخ ادبيات ايران، صفحه 299 مى‏ گويد:
«اين مسأله (آيا اسلام به زور به ايران تحميل شده يا ايرانيان به رغبت اسلام را پذيرفته‏ اند؟) را پروفسور آرنولد، استاد دارالفنون عليگره در كتاب نفيس خود درباره تعليمات اسلام به وجه بسيار خوبى ثابت نموده است. آرنولد به بى‏ تابى موبدان بى‏گذشت زرتشتى اشاره مى‏كند و مى‏گويد موبدان نه تنها نسبت به علماى ساير اديان بلكه در برابر كليه فرق مخالف ايران و مانويان و مزدكيان و عرفاى مسيحى (گنوستيك) و امثالهم تعصب‏ نشان مى‏دادند و بدين سبب به شدت مورد بى‏مهرى و نفرت جماعات زيادى قرار گرفته بودند. رفتار ستمگرانه موبدان نسبت به پيروان ساير مذاهب و اديان سبب شد كه درباره آيين زرتشت و پادشاهانى كه از مظالم موبدان حمايت مى‏كردند، حس بغض و كينه شديد در دل بسيارى از اتباع ايران برانگيخته شود و استيلاى عرب به منزله نجات و رهايى ايران از چنگال ظلم تلقى گردد.»
ادوارد براون سپس به سخنان خود چنين ادامه مى‏دهد:
«... و مسلّم است كه قسمت اعظم كسانى كه تغيير مذهب دادند، به طيب خاطر و به اختيار و اراده خودشان بود. پس از شكست ايران در قادسيه، فى المثل چهار هزار سرباز ديلمى (نزديك بحر خزر) پس از مشاوره تصميم گرفتند به ميل خود اسلام آورند و به قوم عرب ملحق شوند. اين عده در تسخير جلولا به تازيان كمك كردند و سپس با مسلمين در كوفه سكونت اختيار كردند و اشخاص ديگر نيز گروه گروه به رضا و رغبت به اسلام گرويدند.»
ادامه دارد....

شهید در ادامه فرموده:
قانون و آيين و حكومت ايران مقارن ظهور اسلام طورى بود كه قاطبه ملت ايران را وامى داشت براى متابعت از حكومت و آيين تازه‏اى خود را آماده كنند و به همين جهت بود كه وقتى ايران به دست مسلمانان فتح شد، مردم ايران علاوه بر اينكه عكس العمل مخالفى از خود نشان ندادند، خود براى پيشرفت اسلام زحمات طاقت فرسايى كشيدند.
آقاى دكتر صاحب الزمانى در كتاب ديباچه‏ اى بر رهبرى مى‏ گويند:
«توده‏هاى مردم نه تنها در خود در برابر جاذبه جهان بينى و ايدئولوژى ضد تبعيض طبقاتى اسلام مقاومتى احساس نمى‏ كردند، بلكه درست در آرمانِ آن همان چيزى را مى‏يافتند كه قرنها به بهاى آه و اشك و خون خريدار و جان نثار و مشتاق آن بودند و عطش آن را از قرنها در خود احساس مى‏كردند ...»
«توده‏هاى نسل اول ايران در صدر اسلام، در برابر آرمان رهايى بخش‏ آيين نو نه تنها با شعارهاى تبليغاتى مردم فريب خوش ظاهر بى‏ باطن روبرو نگشتند، نه تنها فقط پيامبر اسلام بارها تصريح كرده بود كه «من انسانى همانند شما هستم» و يا «بين سياه حبشى و سيد قرشى جز به پرهيزكارى و تقوا تفاوتى وجود ندارد»، بلكه عملًا نيز روش حكومت خلفاى راشدين بويژه على را در حد خواب و خيال افسانه آميزى، بى پيرايه‏ تر از آنچه خود مى‏خواستند و آرزويش را در دل داشتند ساده يافتند ... يكى از حساس‏ ترين لحظات برخورد اين دو جهان بينى (برخورد سنت منحط ساسانى و آيين نو اسلام) را در بسيج على اميرالمؤمنين هنگام لشكركشى به شام با كشاورزان آزادشده ايرانى شهر «انبار» بر ساحل فرات مى ‏يابيم.
اين برخورد موجب تقرير يكى از شيواترين و تكان دهنده ‏ترين خطبه‏ هاى على است كه از اين پيشواى بى ‏نظير تاريخ جهاندارى و سياست، براى هميشه براى عبرت رهبران آينده جهان بر جاى مانده است ... نيروى عراق به سوى شام بسيج كرده بود؛ دهگانان شهر زيباى انبار بر ساحل فرات به آيين ايران قديم صف بسته بودند تا موكب همايون اميرالمؤمنين را ...
استقبال كنند. چون نوبت رسيد پيش دويدند. على را كه از سربازان ديگر امتيازى نداشت با هلهله و شادباش و شادى تلقى كردند. آن پيشواى بزرگ از رسم تعظيم و تكريم ايرانيان نسبت به پيشواى خويش با بيانى پرلطف اينچنين انتقاد مى‏ كند: ... پروردگار متعال از اين عمل راضى نيست؛ در نظر اميرالمؤمنين هم سخت ناپسند و مكروه است، احرار و آزادگان نيز هرگز به چنين ننگى تن درنمى دهند
... فكر كنيد آيا خردمند خشم خداوند را به بهاى مشقت و زحمت خويش خريدار است؟
ادامه دارد...

شهید در ادامه می فرماید:
آقاى دكتر صاحب الزمانى سپس چنين مى‏ گويد:
«اسلام نقطه عطفى را در فلسفه رهبرى توده‏ ها به ميان كشيده بود؛ «شبان» را براى حراست «گله» مى ‏دانست، نه گله را براى اطفاء خون آشامى شبان گرگ سيرت. اسلام حماسه آزادى توده‏ ها به شمار مى‏ رفت. رهبر براى مردم يا مردم براى رهبر؟ اين بود پرسش تازه‏ اى كه اسلام در برابر فلسفه‏ سياسى دنياى قديم و ايران ساسانى به وجود آورده بود. در جنگهاى هفتصد ساله ايران و روم هيچ گاه چنين مسأله‏اى در برابر توده‏ها مطرح نگشته بود. سياست خودكامه هر دو امپراطورى يكى بود: مردم براى رهبر، توده‏ ها فداى طبقات ممتاز ... بارگاه بى ‏پيرايه على در كوفه قرار داشت و موالى و ايرانيان با آن تماس نزديك داشتند. سادگى آن را تنها به وصف نمى ‏شنيدند بلكه به رأى العين با ديدگان خويش به خوبى مى‏ديدند.
از اين رو اگر توده ‏هاى ستمديده ايرانى بدين دعوت لبيك اجابت گفتند شگفتى ندارد
تمام

حالا شما در باره دین جهانی اسلام قضاوت کنید...

باید گفت عامل گرایش ملتها به اسلام یک سلسله مزایاست که بعضی فکری، اعتقادی و بعضی اخلاقی، اجتماعی و سیاسی است.

تعلیمات اسلام از طرفی معقول است و از طرفی دیگر فطری و دارای جاذبه‌ای است که به واسطه آن ملل مختلف را تحت نفوذ خود قرار داده است، مقیاسهای کلی و جهانی اسلام یکی از مزایا و یکی از جنبه‌هایی است که به این دین، جاذبه داده است.

رسول اکرم درباره بی‌اساس بودن تعصبات قومی اثر عمیقی در قلوب مسلمین به خصوص مسلمانان غیر عرب گذاشته است.

به همین دلیل همیشه مسلمانان چه عرب و چه غیر عرب اسلام را از خود می‌دانستند نه بیگانه، به همین جهت مظالم و تعصبات نژادی خلفای اموی نتوانست مسلمانان غیر عرب را به اسلام بدبین کند و همه می‌دانستند حساب اسلام از کارهای خلافت جداست و اعتراض آنها به خلافت این بود که چرا به قوانین اسلام عمل نمی شود. در حدود 14 قرن است که ایرانیان اسلام را پذیرفته‌اند و در میان کشورهای اسلامی بعد از عربستان، ایران دارای اکثریت مسلمانان است.

منبع:خدمات متقابل اسلام و ایران؛ مرتضی مطهری

همچنین ببینید:

آغاز اسلام ایرانیان
خدمات ایرانیان به اسلام
شکست ایرانیان از مسلمانان
نفوذ آرام و تدریجی اسلام در ایران
چگونگی رشد و تبلیغ اسلام
دلایل حفظ زبان فارسی در ابتدای اسلام
آیا شیعه مولود طبیعی اسلام ایرانیان است؟
ایرانیان در چه زمانی شیعه شدند؟
سازگاری اسلام با روح ایرانی
اسلام زرتشتیان
دوقرن سکوت
ماجرای کتابسوزی
مسلمان شدن ایرانیان؛ موهبت یا فاجعه؟

موضوع قفل شده است