تقريب مذاهب از شعار تا واقعيت
تبهای اولیه
آيا با وجود اختلافاتي كه در بين مذاهب(مانند شيعه وسني)وجود دارد مساله تقريب مذاهب قابليت وقوع دارد يا خير؟آيا تلاشهايي كه تاكنون در اين خصوص صورت گرفته مثمر ثمر بوده يا خير؟
گرايشهاى تقريبى، علىرغم اين كه نياز به آنها ملموستر و مبرمتر شده، در ميانما رو به افول نهاده است. اگرچه هنوز هم در مناسبتهاى خاص شعار تقريبمذاهب اسلامى را سر مىدهيم، در عمل آنچنان تند و غليظ و طائفهگروانه رفتارمىكنيم و با شدت و حدت بر طبل خواستها و گرايشهاى افراطى مذهبى مىكوبيمكه ديگر كسى شعارهاى تقريبگرايانه ما را جدى نمىگيرد.
بسم رب الحسین علیه السلام
سلام بر شما
تقریب میان دو فرقه ای که از بنیان با یکدیگر اختلاف دارند ، غیر ممکن است !!!
( لا یستوی اصحاب النار و اصحاب الجنه )
بر اساس روایت 73 فرقه شدن اسلام ، تنها 1 فرقه در بهشت است و ناجیه است و ما بقی در جهنم !
حال آیا تقریبی میان یک فرقه ای بهشتی با دیگر فرق جهنمی می تواند وجود داشته باشد ؟
بنده این امر را ممکن نمی دانم مگر اینکه یکی از 2 فرقه ، از مواضع اعتقادی خود عدول کند !
مثلا برخی از عالم نماهای شیعه در راستای تقریب شیعه و سنی می گویند که لعن کردن از اعمال جهال شیعه است !!!
اینگونه حرفها دلیل بر تقویت تقریب نیست بلکه عملا عدول از مواضع اعتقادی شیعه و تخریب شیعه می باشد !!
برادری میان شیعه و سنی نیز امری است که از نظر بزرگان مردود است ....
بسیاری از علما این امر را رد کرده اند از جمله آیت الله خمینی که صراحتا اهل خلاف را برادر شیعه نمی دانند !
یا علی ع
[=Arial Black]بسم رب الحسین علیه السلام
سلام بر شما
جناب کاوه عزیز ::Gol:
ضمن تشکر از مطالب شما
اگر حداقل آشنایی با عقاید اهل خلاف داشته باشید ، خواهید فهمید که نه در باب توحید و نه در باب نبوت و نه در هیچ مساله دیگری ، ما اصلا شباهتی با اهل خلاف نداریم !!!
اتفاق بنیانی کاملا مردود است بلکه تفاوت بنیانی داریم و مشترکات ما در الفاظ است و نه در عقاید !!!
وقتی امام کاظم ( علیه السلام ) ابوحنیفه را لعن می فرمایند .....
وقتی احمد بن حنبل صراحت دارد که سنی کسی است که بغض علی بن ابیطالب ( علیه السلام ) را داشته باشد
وقتی مالک بن انس در اولین کتاب روایی اهل خلاف ، اصلا 1 روایت از امیرالمومنین ( علیه السسلام ) نقل نمی کند
وقتی شافعی فتوای ازدواج با محارم را می دهد و معتقد است که می توان ذبیحه ای که نام خدا بر وی خوانده نشده را خورد و غیره !!!!
چگونه می توان مدعی شد که با این افراد و پیروان این افراد ، دارای اتفاق بنیانی هستیم ؟؟؟؟!!!!!
*********************************************************
در مورد روایت 73 فرقه :
این روایت کاملا صحیح است و متفق علیه است و ردیه بر آن یعنی رد بر کلام نبوی ( صلی الله علیه و آله و سلم ) !
این روایت به سند صحیح در روضه کافی ، شماره 283 آمده است .
برای اطمینان از صحت این روایت ، به اوایل کتاب گرانقدر " گروه رستگاران " ( الفرقه الناجیه ) تالیف مرحوم سلطان الواعظین شیرازی مراجعه نمایید تا مصادر این روایت را از کتب شیعه و اهل خلاف مشاهده نمایید !
**********************************************************
نظر یه عدالت صحابه از محکم ترین عقاید اهل خلاف است که اکثریت قاطبه انان این تئوری را قبول دارند و قطعا از آن دست نخواهند کشید ...
البته برخی از علمای سلف آنان مانند " ایجی " و برخی از علمای خلف آنان مانند " محمد عبده " با این تئوری مخالف اند !!!!
ولی قطعا قاطبه اهل خلاف این تئوری را رها نخواهند کرد زیرا با رها کردن این تئوری ، تمامی مسائل اعتقادی و فقهی انان زیر سوال می رود !!!
تولی و تبری در شیعه نیز کاملا محکم است ....
در تبری از دشمنان اهل بیت ( علیهم السلام ) اصلا شادی و ناراحتی اهل خلاف برای ما مهم نیست بلکه آن چیزی که برای ما مهم است همانا رعایت سخنان اهل بیت ( علیهم السلام ) است !!!!
**********************************************************
در مورد " لا تسبوا الذین یدعون من دون الله " قطعا می دانید که این آیه در شان کفار است و نه اهل خلاف !!
البته اگر لازم باشد ، شاید بحث کوتاهی در مورد سب و لعن در اینجا انجام دهم ...
**********************************************************
در مورد سخن آیت الله خمینی هم باید بگویم :
نظر ایشان و صراحت ایشان در عدم برادری اهل خلاف و حتی هر مسلمانی به غیر از شیعه ؛ کاملا معلوم است و در کتاب " المکاسب المحرمه " ایشان موجود است ....
اتفاقا کلام ایشان اصلا چیزی خاص و یا منحصر به فرد و یا جدید نیست !
بلکه نظر همه علمای طراز اول شیعه از سلف و خلف در این امر است که هیچ برادری با اهل خلاف نداریم ...
همچنان که استاد اعظم شیخ مرتضی انصاری ( علیه الرحمه ) نیز صراحت دارند بر این امر و همچنین آیت الله خویی و مرحوم شهید ثانی و غیره !!!!
لذا طبیعی بودن در تغییر نظرات افراد ، علی الخصوص در مبانی فقهی مشترک و مشهور ، به همین راحتی که فرمودید نیست ....
**********************************************************
متاسفانه برخی از عالم نماها ، تقریب شیعه و اهل خلاف را مطرح می نمایند و حتی مدعی می شوند که در 90 % موارد با اهل خلاف یکسان هستیم !!!!
این امر نشان از جهالت آنان بر منابع شیعه و اهل خلاف دارد !!! و یا شاید بی توجهی به روایات فریقین !
**********************************************************
شاید اگر کمی از عقاید اهل خلاف ، مثلا همین شافعی ، را بیان کنم مشخص شود که میزان علاقه آنان به اهل بیت چگونه است !!!!
گذشته از آن ، تولی همراه تبری معنا پیدا می کند !!
پس دوست داشتن اهل بیت ( علیهم السلام ) بدون اظهار برائت از دشمنان ایشان ، اصلا به درد نمی خورد و بنابر کلام معصوم ( علیه السلام ) گوینده این حرف دروغگو می باشد :
" کذب من ادعی محبتنا و لم یتبراء من عدونا "
یا علی ع
در آغاز جهت عدم اطاله بحث در موارد غیر ضرور ،لطفا سری به این پست http://www.askdin.com/showthread.php?t=3238goto=newpostبزنید . دوستان در ا ین پست به خوبی بحث کرده اند
........................................................................................................................
[=Arial Black]بسم رب الحسین علیه السلام
سلام بر شما
جناب کاوه عزیز ::Gol:
ضمن تشکر از منابع شما ، نقدهایی بر کلام شما وارد است .
اول : باید در نظر داشت که ما وحدت با اهل خلاف را از منظر شیعی مورد بررسی قرار می دهیم زیرا می خواهیم ببینیم که در شیعه ، چنین وحدتی مقبول است یا خیر !!!
وگرنه کلام اهل خلاف در مورد مطلبی که باید در شیعه بررسی شود ، اصلا مقبول نیست !
**************************************************
دوم : شما گویا به منبعی که بنده از روضه کافی ( با سلسله سند صحیح ) بیان کردم توجه نفرمودید ....
اینکه برخی از علمای اهل خلاف این روایت را رد کرده اند اصلا برای ما اهمیتی ندارد بلکه مهم این است که یک عالم شیعه مانند ثقه الاسلام کلینی ، این روایت را در کتاب خود با سند صحیح آورده است .
چگونه است که حرف این عالم شیعی را رد کرده و تمسک به حرفهای امثال ابن حزم و غیره می کنیم ؟؟!!
نظر به صحت سند این روایت ، تمامی روایاتی دیگر که شامل این مطلب باشند ، ولو با اسناد حسن و ضعیف ، همگان تصحیح می شوند !
**************************************************
سوم : چه کسی گفته است که این روایت در کتب قرون 2 و 3 نیامده است ؟؟؟
مگر نمی دانید که ثقه الاسلام کلینی ( علیه الرحمه ) کتاب " الاصول من الکافی " را از میان کتب موسوم به " اصول اربعمائه " ( اصول 400 گانه ) تالیف کرده اند ؟؟؟
[=Arial Black]کتبی است که صحابی باقرین ( علیهم السلام ) بر اساس کلام مستقیم ایشان ، در موضوعات مختلف ، نوشته و جمع آوری کرده اند .
پس وقتی روایتی در روضه کافی وجود دارد ، و نظر به جمع آوری روضه کافی از اصول 400 گانه ، پس قطعا این روایت در آن اصول وجود داشته و از زبان معصوم بوده است ..... گذشته از اینکه سند این روایت صحیح است !!!
لازم است یادآوری شود که تمامی کتب اربعه شیعه ، یعنی ( کافی - الاستبصار - تهذیب - من لایحضره الفقیه ) بر اساس مطالب کتب اصول 400 گانه تالیف شده است .
حتی شیخ الطائفه طوسی در کتاب خود صراحت دارد که یکی از کتابهای اصول 400 گانه هم اکنون در دسترس وی می باشد !!!!
[=Arial Black]
گذشته از اینکه این روایت از متواترات است . همچنان که مرحوم شیخ حر عاملی ( صاحب کتاب وسائل الشیعه ) در مورد این روایت چنین می گویند :
" أقول : والأحاديث في ذلك كثيرة متواترة من طرق العامة والخاصة وتقدم ما يدل على ذلك "
( می گویم : احادیث در این مورد بسیار زیاد و متواتر است که از طرق عامه ( اهل خلاف ) و خاصه ( شیعه ) نقل شده است و مطالب مربوط به ان بیان خواهد شد )
الفصول المهمة في أصول الأئمة - الحر العاملي - ج 1 - ص 448
دوستان می توانند برای دیدن کلام مرحوم شیخ حر عاملی در مورد این روایت ، به کتاب " اثبات الهداه " ج 2 ص 244 باب 9 مراجعه نمایند !
علامه طباطبایی در تفسیر " المیزان " ج 3 ص379 نیز چنین می گوید :
" أقول والرواية أيضا من المشهورات وقد روتها الشيعة بنحو آخر كما في الخصال والمعاني والاحتجاج والأمالي وكتاب سليم بن قيس وتفسير العياشي "
( می گویم : این روایت ( 73 فرقه ) نیز از روایات مشهور است و شیعه آن را به نحو دیگری روایت کرده است همچنان که در خصال و معانی الاخبار و احتجاج و امالی و کتاب سلیم بن قیس و تفسیر عیاشی آمده است )
سید علی بروجردی در " طرائف المقال " ج 2 ص288 نیز چنین می گوید :
" فقد اتفق جماعة المسلمين على صدور هذا الخبر عن النبي صلى الله عليه وآله ، فالناجي منها فرقة واحدة والباقي هالك "
( مسلمانان بر این امر اتفاق نظر دارند که این خبر از جانب پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بیان شده است . پس تنها 1 فرقه از میان آنان ناجیه است و ما بقی هلاک می شوند )
**************************************************
چهارم : داعیه نبودن این روایت در کتب قرن 1 و 2 را با روایتی دیگر رد می کنیم .
این روایت 73 فرقه ، در کتاب " سلیم بن قیس هلالی " اولین کتاب عقیدتی شیعه ، امده است .
كتاب سليم بن قيس - تحقيق محمد باقر الأنصاري - ص 169
اختلاف الأمة وفرقها
افتراق الأمة إلى ثلاث وسبعين فرقة
قال أبان : قال سليم : سمعت علي بن أبي طالب عليه السلام يقول :
إن الأمة ستفترق على ثلاث وسبعين فرقة ، اثنتان وسبعون فرقة في النار وفرقة في الجنة . وثلاث عشرة فرقة من الثلاث والسبعين تنتحل محبتنا أهل البيت ، واحدة منها في الجنة واثنتا عشرة في النار .
آیا این کتاب برای قرن 1 نیست ؟؟؟؟
برای حصول اطمینان از میزان اعتبار این کتاب به ترجمه " سلیم بن قیس " در کتاب " معجم رجال الحدیث " آیت الله العظمی خویی ( علیه الرحمه ) مراجعه نمایید !!!
**************************************************
پنجم : عدد 73 در این روایت نشان از کثرت است و نه تخصیص !
همچنان که در قران آمده است :
" اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُم " توبه 80
( چه براى آنان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى [يكسان است، حتّى] اگر هفتاد بار برايشان آمرزش طلب كنى هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزيد )
در اینجا منظور از 70 ، تخصیص به عدد نیست بلکه نشان از کثرت است .
یعنی هر چقدر برای آنها استغفار کنی ، خداوند آنها را نخواهد بخشید .
شیخ الطائفه طوسی در تفسیر " التبیان فی تفسیر القرآن " ج 5 ص 267-268 در مورد این آیه چنین می فرماید :
" و تعليق الاستغفار بالسبعين مرة، و المراد به المبالغة لا العدد المخصوص، و يجري ذلك مجرى قول القائل: لو قلت ألف مرة ما قبلت، و المراد بذلك إني لا أقبل منك "
( تعلیق کردن استغفار به 70 مرتبه ؛ هدف از آن مبالغه است و نه عدد مخصوصی . این روند در کلام گویندگان نیز جاری است : اگر 1000 بار هم بگویی قبول نمی کنم ! و مراد از ان یعنی هرگز حرفت را قبول نمی کنم )
و در ترجمه " مجمع البیان فی تفسیر القرآن " ج 11 ص 169 چنین آمده است :
" «إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ» و منظور از لفظ هفتاد در اينجا مبالغه است نه اينكه خصوص اين عدد مقصود باشد، مانند اينكه مردم ميگويند: «اگر هزار بار هم بگويى من نمىپذيرم» كه در اينجا منظور آن است كه هر چه بگويى من سخنت را نمىپذيرم نه اينكه مقصود خصوص عدد هزار باشد، در اين آيه نيز مقصود مبالغه است نه اينكه در عدد هفتاد خصوصيتى باشد يعنى براى ايشان آمرزشى نيست."
[=Arial Black]
آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر " الامثل " ج 2 ص638 نیز چنین می گوید :
" والظاهر أن عدد ( 70 ) إشارة إلى الكثرة فهو عدد تكثيري ، لا عدد إحصائي ، فالرواية تعني ان فرقة واحدة فقط بين اليهود والنصارى هي المحقة الناجية ، وفرقا كثيرة في النار ، وهكذا الحال في المسلمين وربما يزداد عدد اختلافات المسلمين على ذلك . "
( ظاهر بر این است که عدد 70 اشاره دارد به کثرت زیرا آن عددی تکثیری است ( معنای کثرت می دهد ) و نه عددی احصایی ( آماری ) . پس معنای روایت در این است که تنها 1 فرقه از میان یهود و نصارا فرقه ناجیه است و فرقه زیاد دیگر در آتش هستند . و همچنین است این حالت در میان مسلمانان و چه بسا عدد این اختلافات در میان مسلمانان بیشتر از این نیز باشد )
***************************************************
ششم : در مورد اینکه متن این روایت متفاوت است ( از بعضی جهات ) بد نیست که سخنان برخی از محدثان را مطالعه نماییم
[=Arial Black]
سید نعمت الله جزایری ( شاگرد خبیر علامه مجلسی ) در " نور البراهین " شرح ص 60 چنین می گوید :
" على اختلاف قليل في نقل ألفاظ الخبر ، إلا أن المعنى واحد . وبالجملة فالحديث ناص على أن الناجية من المسلمين ليس إلا فرقة واحدة ، وقد زعم كل فرقة أنها هي الناجية . "
( با وجود اختلاف اندک در الفاظ روایت ، ولی معنای واحد و یکسانی اراده می شود . از این جمله که این حدیث دال بر این است که در میان مسلمین تنها 1 فرقه ناجیه است و لذا هر فرقه فکر می کند که خودش ناجیه است )
این عقیل نیز در " تقویه الایمان " ص25 چنین می گوید :
" وأقول : حديث افتراق الأمة على ثلاث وسبعين فرقة قد روي من طرق عديدة ، وخرجه غير واحد من أئمة الحديث فشد بعض الروايات بعضها ، وحصل من المجموع قوة تفيد ثبوت أصل أصيل للحديث ، وليس هذا محل البحث في الحديث سند أو معنى "
( می گویم : حدیث افتراق امت به 72 فرقه از طرق عدیده روایت شده است و همه ائمه حدیث آن را روایت کرده اند و بعض روایات ، روایات دیگر را تشدید می کنند . از مجموع آنها ثبوت اصل اصیل حدیث تقویت می شود . و در اینجا دیگر محلی برای بحث سندی یا معنوی ( متن روایت ) وجود ندارد )
پس اصل حدیث قطعی الصدور است ....
البته در احادیث اهل سنت می بینیم که در انتهای روایت دستکاری کرده و به نفع عقاید خود تغییر داده اند که جناب آیت الله العظمی لطف الله صافی در کتاب " لمحات " در مباحث اولیه کتاب ، ضعف اسناد این روایات دستکاری شده را بیان نموده اند .
***************************************************
[=Arial Black]
در کتاب " الفوائد المدنیه " تالیف مولی محمد امین استر آبادی ص 99 چنین امده است :
" وحديث : " ستفترق أمتي إلى ثلاث وسبعين فرقة ، واحدة منها ناجية والباقي في النار " وغيرها من الأحاديث المتواترة بين الفريقين . وقد تحير جمع من أفاضل الفريقين في وجه دلالة الحديث الأخير وحده على المطلوب ، ووجهه : أن سياقه صريح في أن بين الفرقة الناجية وبين سائر الفرق تضادا كليا في العقائد والأعمال الشرعية "
( و روایت : امت من به 73 فرقه تقسیم می شود . 1 فرقه آن ناجیه و ما بقی در آتش هستند ؛ و دیگر روایات ( با این مضمون ) در بین فریقین متواتر است . برخی از فضلای دو فرقه در دلالت روایت اخیر و حدود ان متحیر هستند . و وجه دلالت این روایت در این است که : سیاق روایت تصریح دارد بر اینکه بین فرقه ناجیه و دیگر فرق ، تضادی کلی در عقاید و اعمال شرعیه وجود دارد)
***************************************************
قابل ذکر است که بنده این روایت را بر اساس منابع شیعی بررسی کردم و اصلا نیازی به بررسی آن در ماخذ سنی نمی بینم .... زیرا قرار است وحدت و تقریب را از منظر شیعی بررسی کنیم و نه اهل خلاف !!!!
گذشته از اینکه بررسی این روایت در ماخذ اهل خلاف نیز برای میسر است و نظرات علمای آنان در صحت این روایت معلوم است ولی اینجا مجال چنین کلامی نیست !
پس زمانی که مسجل شد که روایت افتراق امت به 73 فرقه قطعی می باشد ، متن روایت دقیقا بازگو کننده تمامی مطالب خواهد بود !
موفق باشید
یا علی ع
[=Times New Roman]در مصادر حديثي شيعه نيز به احاديث افتراق امت و فرقه ناجيه اشاره شده است. اينک به برخي از آنها اشاره ميکنيم:
[=Times New Roman]1- شيخ صدوقرحمه الله به سندش از امام حسينعليه السلام از رسول خداصلي الله عليه وآله نقل کرده که فرمود:«انّ امّة موسي افترقت بعده علي احدي و سبعين فرقة، فرقة منها ناجية و سبعون في النار، و افترقت امّة عيسي بعده علي اثنتين و سبعين فرقة، فرقة منها ناجية و احدي و سبعون في النار، و انّ امّتي ستفترق بعدي علي ثلاث و سبعين فرقة، فرقة منها ناجية واثنتان وسبعون في النار»،[=Calibri][=Times New Roman][1][=Times New Roman] «همانا امت موسي بعد از او به 71 فرقه متفرق شدند، فرقهاي از آنان بر حق و هفتاد فرقه ديگر در آتش دوزخند. و امت عيسي بعد از او بر 72 فرقه تقسيم شدند، يک فرقه از آنها بر حق و 71 فرقه در آتش دوزخند. و همانا امت من بعد از من بر 73 فرقه متفرق شوند، يک فرقه اهل نجات و 72 فرقه در آتش دوزخند».
[=Times New Roman]2- علي بن محمّد خزاز به سندش از امام عليعليه السلام نقل کرده که رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود:«ستفترق امّتي علي ثلاث و سبعين فرقة، منها فرقة ناجية و الباقون هالکة، و الناجية الذين يتمسکون بولايتکم و يقتبسون من عملکم و لايعملون برأيهم فاولئک ما عليهم من سبيل»؛[=Calibri][=Times New Roman][2][=Times New Roman] «زود است که امتم بر هفتاد و سه فرقه متفرق شوند، از آنها يک فرقه اهل نجات است و بقيه هلاک خواهند شد. و فرقه ناجيه کساني هستند که به ولايت شما - اهل بيت - تمسک کرده و از علم شما بهره گيرند و به رأي خود قياس نکنند. آنان کساني هستند که مؤاخذه نخواهند شد».
[=Times New Roman]3- شيخ طوسيرحمه الله به سندش از امام عليعليه السلام نقل کرده که به بزرگ يهود فرمود:«به چند دسته تقسيم شديد؟ او گفت: به فلان و فلان دسته. حضرت فرمود: دروغ گفتي اي برادر يهود. آنگاه رو به مردم کرده و فرمود:«واللَّه لو ثنيت لي الوسادة لقضيت بين اهل التوراة بتوراتهم و بين اهل الانجيل بانجيلهم و بين اهل الزبور بزبورهم و بين اهل القرآن بقرآنهم. ايّها الناس! افترقت اليهود علي احدي و سبعين فرقة، سبعون منها في النار و واحدة ناجية في الجنة و هي التي اتّبعت يوشع بن نون وصيّ موسيعليه السلام. وافترقت النصاري علي اثنتين و سبعين فرقة، احدي و سبعين في النار و واحدة في الجنة، و هي التي اتبعت شمعون وصيّ عيسيعليه السلام. و ستفترق هذه الأمة علي ثلاث و سبعين فرقة، اثنتان و سبعون فرقة في النار و فرقة في الجنة، و هي التي اتبعت وصيّ محمّدصلي الله عليه وآله، و ضرب بيده علي صدره. ثم قال: ثلاث عشر فرقة من الثلاث و السبعين کلّها تنتحل مودّتي، واحدة منها في الجنة و هي النمط الأوسط، و اثنتا عشرة في النار»؛[=Calibri][=Times New Roman][3][=Times New Roman] «به خدا سوگند! اگر براي من کرسي پهن کنند هر آينه بين اهل تورات به توراتشان و بين اهل انجيل به انجيلشان و بين اهل زبور به زبورشان و بين اهل قرآن به قرآنشان حکم خواهم کرد. اي مردم! يهود به 71 فرقه متفرق شدند، هفتاد فرقه از آنان در آتش دوزخ و يک فرقه اهل نجات و در بهشت است. و آن فرقهاي است که يوشع بن نون وصي موسيعليه السلام را پيروي کرده است. و نصارا بر 72 فرقه متفرق شدند، 71 فرقه در آتش دوزخ و يک فرقه در بهشت است، و آن فرقهاي است که شمعون وصيّ عيسيعليه السلام را پيروي نموده است. و زود است که اين امت بر 73 فرقه متفرق شوند، 72 فرقه از آنها در آتش دوزخ و يک فرقه در بهشت است. و آن فرقهاي است که وصيّ محمّدصلي الله عليه وآله را پيروي نموده است. در اين هنگام حضرت دست خود را بر سينهاش زد. سپس فرمود: سيزده فرقه از 73 فرقه همگي ادعاي محبّت مرا دارند، ولي يک فرقه از آنان در بهشت است و آنان کسانياند که در راه مستقيم قرار دارند، و دوازده فرقه ديگر در آتش دوزخ است».
[=Times New Roman]4- شيخ مفيد به سندش از ابيعقيل نقل کرده که گفت: ما نزد اميرالمؤمنين عليبنابيطالبعليه السلام بوديم که حضرت فرمود:«لتفترق هذه الأمة علي ثلاث و سبعين فرقة، و الذي نفسي بيده انّ الفرق کلّها ضالّة الّا من اتبعني و کان من شيعتي»؛[=Calibri][=Times New Roman][4][=Times New Roman]«به طور حتم اين امت بر 73 فرقه متفرّق خواهند شد. قسم به کسي که جانم به دست قدرت اوست تمام فرقهها بر ضلالتاند جز کساني که مرا متابعت کرده و از پيروان من باشند».
[=Times New Roman]5- اربلي به سندش از امام عليعليه السلام نقل کرده که فرمود:«تفترق هذه الأمة علي ثلاث و سبعين فرقة: اثنتان و سبعون في النار و واحدة في الجنّة و هم الذين قال اللَّه عزوجل: «وَمِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِيَعْدِلُونَ»، و هم انا و شيعتي»؛ [=Calibri][=Times New Roman][5][=Times New Roman] «اين امت بر 73 فرقه متفرق خواهند شد، 72 فرقه از آنان در آتش دوزخ و يکي در بهشت است و آنان کساني هستند که خداوند عزوجل در حقّشان فرمود:(و از جمله کساني که خلق کرديم امتي است که به حق هدايت يافته و به حق بازميگردند)، و آنها من و شيعيان من ميباشند».
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]6- شيخ صدوقرحمه الله به سندش از رسول خداصلي الله عليه وآله نقل کرده که فرمود:«انّ بنياسرائيل تفرّقت علي عيسي احدي و سبعين فرقة، فهلک سبعون فرقة و تخلّص فرقة، و انّ امّتي ستفترق علي اثنتين و سبعين فرقة، يهلک احدي و سبعون و يتخلّص فرقة. قالوا: يا رسول اللَّه! من تلک الفرقة؟ قال: الجماعة الجماعة الجماعة»؛[=Calibri][=Times New Roman][6][=Times New Roman] «همانا بنياسرائيل بر 71 فرقه متفرق شدند، هفتاد فرقه از آنها هلاک شده و يک فرقه نجات يافتند. و همانا امت من بر هفتاد و دو فرقه متفرق شود، 71 فرقه از آنها هلاک شود و يکي نجات يابد. گفتند: اي رسول خدا! آن يک فرقه کيست؟ فرمود: جماعت، جماعت، جماعت».
[=Times New Roman]شيخ صدوقرحمه الله در توضيح ذيل حديث ميفرمايد:«مقصود به جماعت، اهل حق است گرچه کم باشند؛ زيرا از پيامبرصلي الله عليه وآله روايت شده که فرمود:«المؤمن من وحده حجة، والمؤمن وحده جماعة»؛ «مؤمن به تنهايي حجت است، و مؤمن به تنهايي جماعت است».
[=Times New Roman]7- عياشي به سندش از رسول خداصلي الله عليه وآله نقل کرده که فرمود:«تفرقت امّة موسي علي احدي و سبعين ملّة (فرقة)، سبعين منها في النار و واحدة في الجنة، و تفرّقت امّة عيسي علي اثنتين و سبعين فرقة، احدي و سبعين فرقة في النار و واحدة في الجنة و تعلو امّتي علي الفرقتين جميعاً بملة، واحدة في الجنة و ثنتان و سبعون في النار. قالوا: من هم يا رسول اللَّه! قال: الجماعات الجماعات»؛[=Calibri][=Times New Roman][7][=Times New Roman] «امت موسي بر 71 ملت (فرقه) تقسيم شدند، هفتاد فرقه از آنها در آتش و يکي در بهشت است. و امت عيسي بر 72 فرقه متفرق شدند، 71 فرقه در آتش دوزخ و يکي در بهشت است. و امت من از آن دو فرقه به يک فرقه بالاترند، يکي در بهشت و 72 فرقه ديگر در آتش دوزخ است گفتند: اي رسول خدا! آنها کيانند؟ فرمود: جماعات، جماعات».
[=Times New Roman]8- شيخ صدوقرحمه الله به سندش از عبداللَّه بن عمر از رسول خداصلي الله عليه وآله نقل کرده که فرمود:«سيأتي علي امّتي ما اتي علي بنياسرائيل مثل بمثل، و انّهم تفرّقوا علي اثنتين و سبعين ملّة، و ستفترق امّتي علي ثلاث و سبعين ملة، تزيد عليهم واحدة، کلّها في النار غير واحدة. قال: قيل يا رسول اللَّه! وما تلک الواحدة؟ قال: هو ما نحن عليه اليوم انا واصحابي»؛[=Calibri][=Times New Roman][8][=Times New Roman] «زود است که بر سر امتم آنچه بر بنياسرائيل درآمده فرود آيد، مثل همان. بنياسرائيل بر 72 ملت متفرّق شدند. و زود است که امتم بر 73 ملت تقسيم شوند با اضافه يک ملت بر آنها، تمام آنها در آتش دوزخند به جز يک ملت. به حضرت عرض شد: آن يک ملت کدام است؟ فرمود: آن ملتي که من و اصحابم امروز برآنيم».
[=Times New Roman]مجلسيرحمه الله اين حديث را از صدوقرحمه الله نقل کرده ولي در آخر آن اينچنين آمده است:«هو ما نحن عليه اليوم انا و اهلبيتي»؛[=Calibri][=Times New Roman][9][=Times New Roman] «آن ملت دستهاي است که من و اهلبيتم امروز برآنيم».
[=Calibri][2][=Calibri] - کفایة الاثر ، خزاز قمی ص 155
[=Calibri][3][=Calibri] - امالی طوسی ص 523 ، کافی کلینی ج 8 ص 224
[=Calibri][4][=Calibri] - امالی ، شیخ مفید ص 213
[=Calibri][5][=Calibri] - کشف الغمة ، اربلی ج 1 ص 328
[=Calibri][6][=Calibri] - خصال ، صدوق ، ص 584
[=Calibri][7][=Calibri] - تفسیر عیاشی ، ج 1 ص 331
[=Calibri][8][=Calibri] - معانی الاخبار ، صدوق ، ص 323
[=Calibri][9][=Calibri] - بحار الانوار ف ج 28 ، ص 4