راه های غلبه بر شیطان و هوای نفس چیست؟
تبهای اولیه
امام سجاد علیه السلام در فرازی از دعای هفدهم صحیفه نورانی خویش که بنام استعاذه ( پناه بردن ) از شر و وسوسه شیطان است ، به چهار قدرت اشاره می فرمایند ، که با کمک و امداد از آنها می توان بر وسوسه شیطان بیرونی و هوای نفس درونی غلبه کرد :
1 – عبادت الهی :
اللّهم اخسأه عنّا بعبادتک .
خداوندا به سبب عبادت خودت این شیطان لعین ورجیم را از ما دور کن ( به مانند دور کردن سگ و به صورت تحقیر آمیز ، که دیگر نتواند به ما آسیب بزند و عصمت و پاکی ما را بدرد ) .
در این فراز امام سجادت علیه السلام با زبان دعا تعلیم می فرماید که قدرت عبادت تنها در دور کردن شیطان است .به عبارت دیگر خداوند به وسیله عبادت خودش ، شیطان رااز بندگان دور می کند ، مشروط به اینکه این عبادت شرائط یک عبادت حقیقی را داشته باشد .
خصوصیات عبادت حقیقی و باعد شیطان :
1 – عبادت تشریع شده از ناحیه خداوند و رسول خدا باشد ، نه عبادت تحریف شده و من در آوردی بشر .
2 – عبادت خالصانه و به قصد تقرب و اطاعت فرمان الهی بوده و به دور از ریا و خودنمایی و دارای شرائط صحت و قبولی باشد .
با چنین عبادتی شیطان از انسان دور میشود لکن امکان برگشتن شیطان وسوسه گر درنده و تسلط او بر انسان منتفی نیست ، تا چه رسد به اینکه عبادتی در میان نباشد و یا تشریعی خدا و رسولش نباشد ، که در آن صورت تقرب به شیطان وغلبه بر انسان کاملا قطعی و یقینی است .
2 – محبت الهی :
اللهم ....و اکبته بدؤوبنا فی محبتک .
و خداوندا شیطان را بر رو و صورت بر زمین بزن به سبب شوق ما در طریق محبت خودت .
در این فراز زیبا امام سجاد علیه السلام کبت شیطان(بر رو زمین زدن و ضربه فنی کردن ) را نتیجه محبت الهی معرفی می کند ، و به دیگر عبارت توانایی محبت ،زمین زدن و ضربه فنی کردن شیطان است ، و این همان قدرت محبت است ، محبتی که خداوند آن را در فطرت بشر قرار داده و منشأ قدرت رحمانی اوست . الحمد لله الذی ... و بعثهم فی سبیل محبته . حمد و سپاس آن خدایی را که بندگان را در راه محبت خودش بر انگیخت ( محبت خود را در فطرت و سرشت بندگانش نهاد ) .
محبت خدا نیز حاصل نمی شود جز از راه محبت محبوبان حضرتش ، محبت همان کسانی که به نص صریح قرآن کریم ، صاحبان و مشمولین آیه مودت هستند و مودت و محبت به اینان را واجب و مزد رسالت پیامبرش قرار داده است .
قال الله تعالی : قل ما اسئلکم علیه اجراَ الا المودة فی القربی .
بگو ( ای رسول من ) من از شما مسلمانان ( در قبال زحمات رسالت و هدایت ) اجر مزدی ( مادی ) نمی خواهم ، مگر مودت و دوستی قربی و نزدیکانم را .
این محبت زان محبتها جداست
حب محبوب خدا حب خداست
3 – رحمت الهی :
واجعل بیننا و بینه سترا لا یهتکه
و خداوندا بین ما و شیطان پرده و حائلی قرار بده تا او ما را هتک و بی آبرو نکند .
ستر وسیله ستاریت خداوند است که در لسان روایت به رحمت الهی اطلاق میشود .
در این فراز به لسان امام سجاد علیه السلام از خداوند می خواهیم که رحمت خویش را بین ما و شیطان حائل نماید تا هیچگاه شیطان را نبینیم و از گزند تیرهای مسموم وسوسه او در امان بمانیم .
4 – تقوای الهی :
و ردما مصمتا لا يفتقه .
و خدایا بین ما و شیطان یک سد تو پر نشکنی ( تقوا ) قرار بده که او هیچگاه نتواند آنرا بشکند .
ردم مصمت ( سد نشکن ) همان تقوای الهیست که مهمترین مصداق آن در بعد فکری قبول عقاید حقه و در رآس آنها مسئله ولایت الله و ولایت معصوم سلام الله علیه و در بعد جوارحی و عملی رعایت حق الله و حق الناس و حق نفس است .
خداوند توفیق غلبه برشیطان برون و هوای نفس درون به همه ما عنایت کند .
والسلام علیکم و رحمة الله برکاته.
إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاء وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (بقره/169)
همانا[شیطان] شما را فقط به بدى و زشتى فرمان مىدهد و [وامىدارد] تا بر خدا چيزى را كه نمىدانيد بربنديد (بقره/169)
در تفسیر روح البیان آمده است که:
سلام
من مانند شما بزرگواران زیاد با قران و احادیث سرو کله نزدم و بلد نیستم
اما همیشه فاکتورهایی را رعایت میکنم که راه همون شیطونو میبندم که زینب هم مقداری به ان اشاره نمود.
در تنهایی بزرگترین دشمن انسان خود انسان است که افکارش مورد استفاده شیطان قرارمیگیرد.
تنهایی به جز در عبادت و رازو نیاز باخداوند صحیح نیست
در جامعه کنونی با توجه به فراهم بودن همه امکانات برای وسوسه لازم است انها را ازخودمان دور و در غیر این صورت خودمان را از انها دور کنیم!
بی کاری عاملی است که انسان را در خود فرو میبردو لایه های مغز توسط صاحب ان کنکاش میشود و عموما افکار منفی و لذتها خیلی سریعتر به خاطر انسان می اید.
دعا کنیم و از خدا بخواهیم ما را در شرایط گناه نیاندازد که عموما امتحان خوبی پس نخواهیم داد...
خلود یا خلوت با نامحرم همان شرایطی هست که وسوسه ساز بوده و ....
هوای نفس درکل مربوط به انسان است هر انچه خواست شخص است و با خواست خداوند مغایر باشد هوای نفس است و این ان شرایطی است که ما هرگز نباید خود را در ان امتحان کنیم. تا بعد!
گفت : پروردگارا! حالا كه مرا بيرون و از رحمت خود دور مى كنى ، عبادات من چه مى شود، هزاران سال عبادتت كرده ام كه فقط چهار هزار سال آن را به دو ركعت نماز گذراندم ! علاوه بر آن خودت فرمودى ، عمل عمل كنندگان را ضايع نمى كنم آيا سزاوار است كه با يك اشتباه ، مزد عمل چندين هزار ساله من به كلى از بين برود؟ خطاب از مصدر جلال رسيد كه مزد هيچ كس در پيش من ضايع نمى شود؛ ولى كسى كه قابليت نداشته باشد پاداش كارش را در آخرت دهم در دنيا هر چه بخواهد، مى دهم . شيطان عرض كرد: من هم مزد عمل خود را در دنيا از تو طلب مى كنم . چون به واسطه آدم جهنّمى شدم حاجات خود را درباره آدم و فرزندان او قرار مى دهم ! خطاب شد: حاجات خود را بگو تا به تو ببخشم ! شيطان در جواب گفت:
. 1- ، اجازه دهى تا روز قيامت زنده باشم .
چون نجات از مرگ براى كسى نيست ؛ تو را مهلت مى دهم تا روزى كه معلوم است
شايد مراد روز ظهور امام عصر - عجل الله تعالى فرجه الشريف - باشد كه به دست لشكر آن حضرت كشته مى شود و شايد هم روز آخر دنيا باشد.
2- ، خدايا! از تو مى طلبم كه در مقابل هر يك از فرزندان آدم ، دو فرزند به من عطا كنى
3-، خدايا! از تو مى خواهم كه مرا در بدن اولاد آدم مانند خون جريان دهى كه از هر جاى بدن او بخواهم ، بتوانم او را به معصيت بكشانم
4- : از تو مى خواهم كه فرزندان آدم ما را نبينند، ولى ما آنها را ببينيم
5- : از تو مى خواهم اين قدرت را به من بدهى كه به هر صورت بخواهم بتوانم در آيم .
6- . پروردگار! از تو مى خواهم تا روح در بدن اولاد آدم است بر آن مسلط باشم
خداوند هم در پايان هر يك از خواسته هاى او فرمود، راضى شدم .
سپس شيطان گفت : من آنها را از پيش رو (آنها كه آخرت را در پيش دارند در نظرشان كوچك و ساده جلوه مى دهم ) و از پشت سر (آنها را كه به جمع آورى اموال و ثروت مشغول هستند به بخل و نپرداختن حقوق واجب دستور مى دهم ) و از طرف راست (امور معنوى را به وسيله شبهه و شك و ترديد ضايع مى سازم )، و از طرف چپ (لذت مادى و شهوات را در نظر آنها جلوه مى دهم .) به سراغشان مى روم و تو اكثر آنها را شكر گزار نخواهى يافت .
زراه نقل مى كند كه يوسف پدر حجاج يكى از دوستان امام زين العابدين عليه السلام بود در يكى از روزها داخل خانه خود شد و مى خواست با عيال خود هم بستر شود. عيالش به او پرخاش كرد و گفت :اى يوسف ! چه خبر است ؟ تو چند لحظه پيش با من هم بستر شدى
يوسف هم از خانه مستقيما به خدمت امام سجاد عليه السلام رفت و داستان همسر خود را نقل كرد: آن حضرت فرمود: از اعيال خود نه ماه كناره بگير و در اين مدت با او هم بستر نشو - چون شيطان با قيافه تو با او نزديكى كرده است - بعد از نه ماه حجاج از او متولد شد. لذا آن شخص مستقيما از فرزندان شيطان است.
علت خون ريزى و سفاكى او هم از اين جهت بود. وقتى از مادر متولد شد، پستانش را نمى گرفت ! در آن زمان طبيبى بسيار حاذق و پرتجربه و معروف به نام حارث بن كنده بود، به طورى كه بعضى بيماران سخت پيش او مى آمدند و معالجه مى شدند.
مادر حجاج در فكر بود چه كند تا اين بچه پستانش را بگيرد. در اين هنگام شيطان ، به صورت همان طبيب (حارث بن كنده) آمده ! شيطان گفت : اى زن ! شنيده ام خداوند متعال پسرى به يوسف عنايت كرده ، ولى او پستان نمى گيرد. من آمده ام او را معالجه كنم . اهل خانه خوشحال شدند و گفتند:اى طبيب ! دستور چيست و چه بايد بكنيم ؟
شيطان گفت : برويد يك بز كوهى را با يك مار سياه بياوريد، رفتند بز و مار را آوردند. شيطان دستور داد، هر دو را بكشيد و خونشان را در يك طشت مخلوط كنيد، آنها هم همين كار كردند. بعد از آن دستور داد بچه را آوردند او را لخت و عريان نموده داخل آن طشت نمودند و به زير خون ها بردند و خون آلود نمودند و به مادر دادند حجاج شروع به شير خوردن كرد.
شيطان در دو مرحله شخصيت او را مى سازد، نخست با مادرش نزديكى مى كند و سپس به نام درمانش ، خون به خورد او مى دهد، و او را با خون آشنا مى كند
او با اين شخصيت ، سادات و دوستان على عليه السلام را مى كشد و از اين كارش لذت مى برد. در ماه مبارك رمضان دستور مى دهد هر روز دو نفر از سادات را بياورند در مقابل چشمش سر ببرند، و خون آنها را با آرد مخلوط كنند و براى افطار او نان تهيه نمايند. اول با آن نانها افطار نمايد و لذت ببرد. اين است دشمنى او با ، فرزندان آدم (زهى ناپاكى و حرام زادگى)
يكى ديگر از شيطان زاده ها كه از خون ريزى لذت مى برد و خون هزاران انسان پاك و بى گناه را بر زمين ريخت و بهترين افراد اين عالم را به كشتن داد و افتخار هم مى كرد، يزيد پسر معاويه پسر ابوسفيان (كه نفرين و عذاب خدا بر او باد) بود كه به قول امام حسن مجتبى عليه السلام او از اولاد شيطان بوده است
از ابن عباس نقل شده كه : روزى امام حسن مجتبى عليه السلام با يزيد پسر معاويه نشسته بودند و خرما مى خوردند. يزيد پليد عرض كرد: اى حسن بن علی من از تو خوشم نمى آيد و تو را دشمن دارم.
آن حضرت فرمود: پس در اين صورت بدان كه شيطان ملعون با پدرت در نطفه تو شركت كرده است و تو از هر دوى آنها به وجود آمده اى ! اين دشمنى و كينه را از شيطان به ارث برده اى
از اين بالاتر، بدان كه - شيطان با حرب - جد بزرگ تو - در جماع شركت كرد و صخر جد ديگر تو از آن زاده شد. از اين جهت بود كه جد تو با جدم رسول الله دشمن بود و تو هم الان با من دشمنى
شناخت شیطان و راههای غلبه بر او
1- بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
خواسته های شیطان
به طورى كه قرآن گفته : عداوت و دشمنى از شراب و قمار ناشى مى شود انسان شراب خور،. عقل خود را از دست مى دهد و ديگر كسى را نمى شناسد، مانند حيوان درنده به همه افراد حمله مى كند و آنها را مى زند، مجروح كرده و مى كشد. تاريخ به ياد دارد، كسان زيادى كه در اثر شرب خمر كشته و مجروح شده اند.و قمار باز، وقتى باخت ، دشمنى برنده را در دل مى گيرند و در كمين مى نشيند، هر وقت فرصت پيدا كرد انتقام خود را از وى مى گيرد.
2-بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
امام صادق عليه السلام فرمود: در بنى اسرائيل عابدى بود كه مكرر مى گفت:
الحمد الله رب العالمين و العاقبه للمتقين
شيطان از مداوت او بر اين گفتار در خشم شده و شيطانى را نزد او فرستادو به او گفت بگو: (العاقبه للاءغنياء) يعنى عاقبت نيكو از براى توانگران است.
چون شيطان پيش عابد آمدو اينرا گفت:ميان او و عابد مؤمن نزاع در گرفت. قرارگذاشتند نخستين كسى را كه ببينند، از او بپرسند و به نظراو راضى شوند.به شرط اين كه نظر هر كدام موافق بود، او دست ديگرى را قطع كند.كمى رفتند تا به شخصى رسيدندكه از شياطين بود به شكل انسان، از او پرسيدند: آيا عاقبت نيك از آن پرهيزگاران است يا توانگران ؟
: گفت : عاقبت نيكو مال توانگران است . چون شيطان اين را شنيد فورا دست عابد را قطع نمود (الحمد الله رب العالمين و العاقبه للمتقين). باز عابد مى گفت شيطان ناراحت شد و گفت : هنوز همين را مى گويى ؟ باز ميان آن دو، مشاجره شد. اين بار نيز قرار گذاشتند از اولين كسى كه مى بينند بپرسند. بار ديگر شيطان مجسم شد. چون قضيّه را براى او گفتند، گفته شيطان را تاءييد كرد، و گفت (والعاقبه للاءغنياء )
شيطان دست ديگر عابد را قطع نمود. باز هم عابد آن جمله را زمزمه مى كرد كه مرتبه سوم نزاع ميانشان واقع شد. اين دفعه قرار شد به اول كسى كه برخورد كنند و وى به نفع هر كس قضاوت نمايد او گردن ديگرى را بزند. پس خداوند ملكى را به صورت شخصى فرستاد. چون قضيه را مطرح نمودند. آن شخص گفت : عاقبت نيكو براى تقوا پيشگان است و فورا دست هاى آن عابد را به جاى خود گذاشت و دست بر آن ماليد سالم شد او هر گردن شيطان را زد.
از آيات و روايات به دست مى آيد كه فقط پرهيزگاران رستگار مى شوند و اعمال آنان مورد قبول است قرآن هم با صراحت مى فرمايد:
انّما يتقبّل الله من المتّقين: همانا خداوند اعمال صالح را از افراد متقى قبول مى كند
زمان رقص و خوشحالی شیطان:Narahat::Narahat:
كف زدن و رقصيدن شياطين ادامه پيدا مى كند تا وقتى كه ميان آنها صلح و صفا برقرار شود.در اين هنگام شيطان عزادار مى شود و مى گويد:خدا نور چشم آن كس را ببردكه نور چشم مرا برد. در جاى دیگر گفته شد: شيطان با هر كس كه داخل خانه شود و به اهل خانه سلام نكند، همراه است و شيطانى كه اسمش (داسم) است با اوهمراهى مى كند و آن قدر وسوسه مى كند تا شر و فتنه ايجاد نمايد و اهل خانه را به جان هم اندازد .آن گاه رقص و پاى كوبى میكند.
گریهء شیطان:Narahat::Narahat:
اولين كسى كه به دروغ گريه نمود شيطان بود. (آن ملعون بواسطه گريه ،دل بعضى را میسوزاند، بعضى را غافلگير مى كند و بر آنها مسلّط مى شود و منحرفشان مى سازد.)
اولين گريه دروغين او پيش حوا بود. وقتى كه از فريب دادن آدم عليه السلام ماءيوس شد، در حالى كه گريه مى كرد و اشك مى ريخت نزد حوا آمد و او دلش به حال شيطان سوخت . پرسيد: چرا گريه مى كنى ؟ گفت : اى حوا! دلم به حال تو مى سوزد حيف از اين زيبايى و جوانى تو كه مى ميرى و زير خاك مى شوى.
يحيى جريان را براى شيطان بازگو كرد و از خواست تا بر سر قبر آدم عليه السلام رود و سجده كند! گفت اى يحيى ! آن وقت كه آدم عليه السلام بر مسند عزت و قدرت تكيه زده بود او را سجده نكردم ، چگونه حال كه مرده و زيرخاك رفته است بروم و خاكش را سجده كنم ؟ هرگز چنين كارى نخواهم كرد. خطاب از جانب خدا رسيد:اى يحيى ! حال دانستى كه گريه آن ملعون نيرنگ بوده و مقصودش منحرف كردن مردم است ؟!
چند نفر از شاگردان و پيروان شيطان هم از او پيروى نمودند و به دروغ گريه كردند. يكى پسران يعقوب كه شبانه پيش پدر آمدند و گفتند:
در حالى كه گريه دروغين مى كردند اى پدر يوسف را گرگ خورد و پيراهن خون آلود او را به پدر نشان دادند. هم چنين در شام ، به امر معاويه به بهانهء پيراهن عثمان كه خون آلود بود،
عده اى گريه هاى دروغين كردند و مردم را عليه حضرت على عليه السلام شوراندند. و نيز ماءمون عباسى كه در شهادت امام رضا عليه السلام در خراسان به دروغ گريه كرد
7-بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
در حديثى وارد شده : كه پيغمبرى از پيغمبران الهى در مسجد با خداى خود مناجات مى كرد و مى گفت : خداوندا! از تو مى خواهم كه شيطان را با سيمايش به من نشان دهى تا او را ببينم و برنامه و كار او را بشناسم از خداوند فرمان رسيد كه : اى پيامبر! از مسجد بيرون رو او را خواهى ديد! وقتى آن پيغمبر از مسجد بيرون آمد،ابليس را ديد كه بردر مسجد ايستاده در حالى كه پرچمى در آنها چيست دست ، و طبلى به گردن دارد و تيرى به كمر بسته است .آن پيغمبر فرمود:اى ملعون
گفت : اى پيامبر خدا! من هر روز با اين وضع به در مسجد مى آيم و يكى از ياران خود را به داخل مسجد مى فرستم تا وقتى مردم سلام نماز را مى دهند، در دل ايشان وسوسه كند. در اين هنگام من دوال را بر طبل مى زنم و سه مرتبه به آواز بلند ندا مى دهم:
1-نداى اول اين است كه (( الطمع الطمع ))مى گويم:
2- نداى دوم من اين است كه ((الحرص الحرص)) مى گويم:
3- آواز سوم من اين است كه(( المنع المنع)) مى گويم:
شيطان به خدا گفت : تمام بندگان را گمراه مى كنم - مگر بندگان مخلص را
پس اى مؤمنان بعد از نماز اندكى در جاى خود به تعقيبات بپردازيد و زود از مسجد فرار ننماييد و فريب شيطان را نخوريد و مخالفت با خدا را نكنيد كه دنيا به كسى وفا نكرده و بى اعتبارى آن بر همه معلوم است.
8-بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
آرى ، خداوند متعال شيطان را آفريد تا هر كس از زير فرمانش خارج شود، شيطان همچون سگ تعليمى او را بربايد و به زير فرمان خود ببرد. از همين رو است كه هر كس از ولايت الهى و حزب خدا بيرون رود بى شك داخل در ولايت كفر و شيطان و حزب او شده در قرآن كريم هم ، فقط از اين دو حزب نام برده شده است.
وقتى بنده اى بر گناه اصرار ورزد خداوند ولايت خود را از او بر مى دارد، سپس آن بنده اسير دست شيطان گرديده و در ضلالت و گمراهى فرو مى رود. از اين رو در قرآن كريم آمده:
اين دو موجود در بعضى از صفات با هم اختلاف دارند و در بعضى ويژگى ها متحداند. موارد اختلافشان از اين قرار است :
سگ ها در روز مى خوابند و شب ها براى پاسدارى از اموال صاحبشان بيدار مى مانند. اما 1- شيطان نه روز مى خوابد و نه شب ؟! او در تمام اوقات كارش سر راه گرفتن و حمله كردن به مردم و آنان را از راه مستقيم منحرف نمودن است
سگ ها ميان دشمنان و دوستان صاحبانشان فرق مى گذارند. به دوستان صاحب خود حمله 2- نمى كنند، جلوى آنها را نمى گيرند، حمله آنها فقط به دشمنان است ، ولى شيطان به دوست و دشمن حمله مى كند، هر دو را اذيت مى نمايد و راه را بر هر دو مى بندد.
سگ ها به اهل خانه و صاحب خود حمله نمى كنند، به خلاف شيطان كه به اهل خانه هم حمله 3- مى كند!؟ پيامبران الهى اهل خانه اند كه اگر بتواند حمله مى كند و ايشان را از اوج عزت پايين مى آورد. نمونه آن حضرت آدم و حوا پدر و مادر آدميان است .