جمع بندی روش رسول خدا (ص) در برخورد با نافرمانی

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
روش رسول خدا (ص) در برخورد با نافرمانی

سلام. ابتدا عرض کنم که سؤال من ریشۀ سیاسی و جنبۀ مقایسه با مسائل روز را ندارد، و صرفاً می خواهم با مرام و منش رسول خدا آشنا بشوم، پس امیدوارم سخنم به کسی کمانه نکند.

سؤالم این هست که مستند به تاریخ حیات رسول خدا، به بفرمایید که وقتی افراد نافرمانی رسول خدا را می کردند، ایشان چگونه برخورد می فرمودند.

با سپاس

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد مقداد

tazkie;775581 نوشت:
سلام. ابتدا عرض کنم که سؤال من ریشۀ سیاسی و جنبۀ مقایسه با مسائل روز را ندارد، و صرفاً می خواهم با مرام و منش رسول خدا آشنا بشوم، پس امیدوارم سخنم به کسی کمانه نکند.

سؤالم این هست که مستند به تاریخ حیات رسول خدا، به بفرمایید که وقتی افراد نافرمانی رسول خدا را می کردند، ایشان چگونه برخورد می فرمودند.

با سپاس

علیکم السلام.

با توجه به اینکه سوالاتی شبیه سوال شما قبلا از کارشناسان مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی پرسیده و پاسخگویی شدند،لینکهای پاسخ را خدمت شما عرض می کنیم مطالعه بفرمایید اگر باز سوالی بود،در خدمت شما هستیم.

http://www.pasokhgoo.ir/node/83729

http://www.pasokhgoo.ir/node/2029

tazkie;775581 نوشت:
سؤالم این هست که مستند به تاریخ حیات رسول خدا، به بفرمایید که وقتی افراد نافرمانی رسول خدا را می کردند، ایشان چگونه برخورد می فرمودند.

سلام
پیامبر بسیار خنده ای بود حتی در جنگ طوری که وقتی یک وهابی به پیامبر حمله کرد و خواست اونو بکشه پیامبر زد به شمشیرش و اون خلع سلاح شد اما اونو نکشت ول کرد رفت

اما همین وقت جبرییل که داشت جنگ مسلمانان را نگاه میکرد اشاره به پیامبر گفت محمد دیگر خیلی خوش رویی نشون میدهی بزن بکش اینا دوباره بر میگردن بچه هاتو میکشن بزن بکش اینقدر که ادم نرم خو نباید باشه !

از روی یک داستان خوندم!

اما در عوض حصرت علی تیغ جبار وحشتناک خدا بود در جنگ!
یه طوری که تقریبا در هر جنگ حدود 500 تا بدن دو نیم شد پیدا میکردن که متوجه میشدن ضربه امام علی (ع) رو خوردن اینطوری شدن!(چون اسم اعظم بلد بود وقتی می خوند شاید صد تن نیرو به شمشیرش وارد میشد که حتی سنگ های بزرگ رو هم حضرت علی با شمشیرش میزد نصف میکرد!)

پرنس کوچولو;775721 نوشت:
سلام
پیامبر بسیار خنده ای بود حتی در جنگ طوری که وقتی یک وهابی به پیامبر حمله کرد و خواست اونو بکشه پیامبر زد به شمشیرش و اون خلع سلاح شد اما اونو نکشت ول کرد رفت

علیک سلام.

جناب پرنس کوچولو!
مطالب تاریخی بویژه مطالب منسوب به پیامبران و ائمه(علیهم السلام) قطعاً باید مستند به منابع معتبر و قابل قبول باشد و به صرف داستان سرایی و مطالعه یه کتاب داستانی نمی توان و نباید هر مطلبی را به آن بزرگواران نسبت داده و منتشر هم بکنیم.

لذا تقاضا می شود اگر قصد شرکت در مباحث را دارد،حتماً مطالبتان را با ذکر سند و مدرک بیان بفرمایید.

[="Tahoma"][="DarkRed"]

پرنس کوچولو;775721 نوشت:
وقتی یک وهابی به پیامبر حمله کرد....

با سلام

وهابی؟!!!!!!
در زمان پیامبر؟!!!!!!:negah:[/]

با سلام

گسترده‌ترین ارتباط انسان، ارتباط و تعامل با اعضای جامعه‌ی خویش است. در چگونگی ارتباط انسان با جامعه‌ی پیرامون، محورهای متعددی در گفتار و رفتار پیامبراکرم(ص) وجود دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.

خوش‌اخلاقی، عنصری کلیدی در دین‌داری و عاملی مهم در موفقیت انسان است. شاید مهم‌ترین ویژگی رسول خدا(ص) اخلاق برتر اوست که در قرآن نیز بدان اشاره شده است: «به راستی که تو دارای اخلاق عظیم هستی» قرآن با تمجید نرم‌خویی رسول خدا(ص) تأکید می‌‌کند که اگر ایشان تندخو می‌‌بود، مردم از اطرافش پراکنده می‌‌شدند. خوش‌اخلاقی، در سیره‌ی اجتماعی پیامبراکرم(ص)، از جایگاه والایی برخوردار است؛ به گونه‌ای که رسول خدا(ص) هدف رسالت خود را کامل کردن ویژگی‌های والای اخلاقی و در روایتی دیگر، کامل کردن خوش‌اخلاقی دانسته است تا آنجا که فرموده است: «اسلام همان اخلاق نیک است» آن حضرت در برخی روایات نیز اخلاق نیک را نصف دین دانسته‌اند. اخلاق نیکو را می‌توان کلید کسب دیگر فضایل و کمالات دانست. هرکس از این موهبت الهی برخوردار باشد، به راحتی می‌تواند، پله‌های ترقی و پیشرفت مادی و معنوی را طی کند. شاید به همین دلیل پیامبراکرم(ص) فرمود: «بنده‌ی خدا با اخلاق نیک خود به بزرگ‌ترین درجات آخرت و منزل‌گاه‌ها و مراتب شریف می‌‌رسد...» اخلاق نیک با رسالت و شریعت ایشان درآمیخته که مؤمن‌ترین افراد را خوش‌اخلاق‌ترین آنها می‌‌داند: «اکمل المومنین ایماناً احسنهم خلقاً» و سنگین‌ترین عمل را در روز داوری، داشتن اخلاق نیک معرفی می‌‌کند. انسان کسانی را به خود نزدیک‌تر می‌‌داند که اخلاقشان بهتر باشد: «دوست‌داشتنی‌ترین شما برای من و نزدیک‌ترین شما به من در روز قیامت، خوش‌اخلاق‌ترین و متواضع‌ترین شماست»

[="Navy"]

ریاح;775914 نوشت:
با سلام

وهابی؟!!!!!!
در زمان پیامبر؟!!!!!!


سلام
منظورم همون اجدادشون بودن مثل سفیانی ها و اونا که پیامبر و می خواشتن بکشند
مثل اجداد صهیونیست های الان که بعد از حضرت موسی شکل گرفتن و قصد کشتن پیامبران یهود را داشتن[/]

پرنس کوچولو;775721 نوشت:

سلام

اما در عوض حصرت علی تیغ جبار وحشتناک خدا بود در جنگ!
یه طوری که تقریبا در هر جنگ حدود 500 تا بدن دو نیم شد پیدا میکردن که متوجه میشدن ضربه امام علی (ع) رو خوردن اینطوری شدن!(چون اسم اعظم بلد بود وقتی می خوند شاید صد تن نیرو به شمشیرش وارد میشد که حتی سنگ های بزرگ رو هم حضرت علی با شمشیرش میزد نصف میکرد!)

با سلام
این گفتار تعریف از امیرالمومنین ع است و یا حمله به ان حضرت ؟
چه کسی است که در مهربانی و عطوفت امیرالمومنین ع شک داشته باشد
چنانچه سند گفتار خود را ارائه دهید ممنون میشوم

سلام استاد رضا
من همینجا گمونم در نوشته های شما خونده بودم (اون قدیما)
خب مشخصا منظورم نیمه قوی امام علی (ع) بود (اشداءُ علی الکفار یعنی) نیمه لطیفش که توی جنگ نبود!

اون داستانم گمونم برای خوارج قوم ازد در جنگ جمل بود که امام علی (ع) چند صد نفر را تنهایی کشت !

مقداد;775709 نوشت:

علیکم السلام.

با توجه به اینکه سوالاتی شبیه سوال شما قبلا از کارشناسان مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی پرسیده و پاسخگویی شدند،لینکهای پاسخ را خدمت شما عرض می کنیم مطالعه بفرمایید اگر باز سوالی بود،در خدمت شما هستیم.

http://www.pasokhgoo.ir/node/83729

http://www.pasokhgoo.ir/node/2029

سلام علیکم و رحمة الله. مطلب این دو لینک را خواندم، ولی این دو لینک مربوط به برخورد با مخالفین هستند، نه نافرمانی. بنده از مواردی سؤال کردم که پیامبر به شخصی دستوری می دهند و آن شخص به دستور پیامبر عمل نمی کند. در این موارد برخورد پیامبر چگونه بود؟

با سپاس

پرنس کوچولو;775721 نوشت:
سلام
پیامبر بسیار خنده ای بود حتی در جنگ طوری که وقتی یک وهابی به پیامبر حمله کرد و خواست اونو بکشه پیامبر زد به شمشیرش و اون خلع سلاح شد اما اونو نکشت ول کرد رفت

شرمنده ولی کلی خندیدم :shad::shad:

وهابی؟؟؟؟

پرسش:
سیره و روش پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) در مقابل کسانی که نافرمانی می کردند،چگونه بود؟

پاسخ:
در سیره رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مواردی از نافرمانی و تخلف برخی از مسلمانان و اصحاب از دستورات ایشان را داریم که در منابع تاریخی نقل شده و آن حضرت هم با توجه به اهمیت و حساسیت مورد،برخوردهایی با متخلفین داشتند که به دو نمونه اشاره می کنیم:

1. متخلفین از جنگ تبوک:
در سال نهم هجرت كه جنگ تبوك واقع شد و پيامبر(ص) با دهها هزار مسلمان به سوي شام براي سركوبي روميان كارشكن، به حركت درآمدند.
ابوحمزه ثمالي گويد:
براي ما نقل شده كه سه نفر بنامهاي: 1- ابولبابة بن عبدالمنذر2- ثعلبة بن وديعه 3- اوس بن خدام، مخالفت كرده و از سپاه اسلام كناره گرفتند.
وقتي كه فهميدند آيات سختي از طرف خدا بر پيامبر(ص) در مورد متخلفين نازل شده سخت پشيمان شدند به مسجد رفتند و خود را با طناب (يا زنجير) به ستونهاي مسجد بستند و به راز و نياز با خدا پرداختند تا توبه آنها پذيرفته گردد.
وقتي كه رسول خدا(ص) از سفر جنگ بازگشت و از حال آنها جويا شد به عرض پيامبر(ص) رساندند كه آنها سوگند ياد نموده‌اند كه خود را از استوانه‌هاي مسجد آزاد نكنند تا رسول خدا(ص) بيايد و آزاد سازد.
رسول خدا(ص) فرمود: « من نيز سوگند ياد مي‌كنم كه انها را آزاد نكنم تا خداوند به من دستور دهد».
پس از مدتي آيه 102 سوره توبه نازل گرديد كه قسمت آخر آيه اين است:
« عَسَي اللهُ اَن يتُوبَ عَلَيهِمْ اِنَّ اللهَ غَفُورُ رَحيمٌ»: « اميد آنكه خداوند توبه آنها را بپذيرد و خداوند آمرزنده مهربان است» (1).
پيامبر(ص) آنها را از بند استوانهاي مسجد آزاد ساخت آنها كه توبه واقعي كرده بودند براي جبران گناه خود همه اموال خود را در اختيار پيامبر(ص) گذاشتند و عرض كردند: ل متأسفيم كه تخلف نموديم، اين اموال ما را در راه خدا انفاق كن».
پيامبر(ص) فرمود: در اين باره از طرف خدا دستوري من نرسيده است و بعد آيه 103 سوره توبه نازل شد:
«خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهمْ بِها...».
: «قسمتي از اموال آنها را بگير و در راه خدا انفاق كن و بوسيله آن انان را پاك و پاكيزه گردان» (2).
پيامبر(ص) قسمتي از اموال آنها را پذيرفت و در راه خدا به مستحقين انفاق كرد (3).

2. متخلفین از سپاه اسامه:
در سال نهم هجری وقتی خبر آمادگی رومیان برای حمله به سرزمین حجاز در مدینه منتشر گردید، پیامبر همراه با سی هزار جنگجو عازم «تبوک» گردید و بدون برخورد با دشمن و جنگ و خون ریزی، به مدینه بازگشت. بدین سان، احتمال خطر در نظر پیامبر بسیار جدّی بود و به همین دلیل، پس از مراسم حجة الوداع و ورود به مدینه، سپاهی منظّم برای اعزام به این منطقه آماده کرد و دستور داد بزرگان مهاجران و انصار در آن شرکت کنند.(4)

پیامبر اسامه‏ بن زید را كه جوانی 20 ساله بود فرمانده این لشكر كرد و بزرگان صحابه همچون ابوبكر، عمر بن خطاب، ابوعبیده بن جراح و سعد بن ابى وقاص را فرمان اكید داد تا هرچه زودتر به فرماندهى ‏زید جوان راهى شوند.(5)

ابن اسحاق از عروة بن زبیر و دیگران روایت کرده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله با وجودی که از بیماری رنج می برد، لشکر اُسامه را به سوی «بلقاء» و «داروم» در سرزمین فلسطین راهی کرد. در این میان، عده ای می گفتند: چگونه او را که جوانی بیش نیست بر تمام مهاجران و انصار برتری داده و او را فرمانده آنان قرار داده است؟

به دنبال اعتراض عده ای از صحابه، آن حضرت در حالی که سرش را با پارچه ای بسته بود، از حجره بیرون آمد و بر منبر نشست و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «ای مردم، دستورات اسامه را اطاعت کنید و همراه لشکر او خارج شوید. به جانم سوگند که اگر امروز درباره فرماندهی او ایراد می گیرید، در گذشته در مورد پدرش هم ایراد می گرفتید. او شایستگی فرمان دهی را دارد چنان که پدرش هم شایستگی فرمان دهی را داشت.» سپس از منبر پایین آمد.(6)

شیخ مفید در ارشاد می گوید: « پس از آن رسول خدا صلی الله علیه و آله به منزل خود رفت و گروهی از مسلمانان را، که ابوبکر و عمربن خطاب هم در میان آنان بودند، فراخواند و پرسید: آیا به شما دستور ندادم که هرچه زودتر همراه سپاه اسامه حرکت کنید؟ چرا از دستور من سرپیچی کرده اید؟ (7)

همه تاریخ‌نویسان ومحدثین اهل سنت گفته‌اند رسول خدا صلی الله علیه و آله به تمام سران مهاجر و انصار امر کرد به فرماندهی أسامة بن زید به جنگ روم بروند. پیامبر پیوسته فرمان حرکت و خروج از مدینه را به لشکر اسامه می‏فرمود و در مورد تخلف از لشگر اسامه نهی مؤکد صادر نمود و فرمود:«جهّزوا جیش أسامة، لعن اللهُ من تخلّف عنه «؛سپاه اسامه را با ساز و برگ روانه کنید، لعنت خدا بر کسی که از همراهی با سپاه سرباز زند.(8)

پی نوشتها:
(1).‌ تعبير به «عسي» (اميد است) در آيه شايد اشاره به آن است كه خداوند خواست متخلفان را بين خوف و رجاء نگهدارد، تا مغرور نگردند (مجمع البيان، ج 5، ص 66).

(2).‌ درباره آيه فوق (101 سوره توبه) شأن نزولهاي ديگري نيز نقل شده ا ست ضمناً ناگفته نماند كه اين سه نفر نامبرده غير از آن سه نفري است كه در آيه 81 سوره توبه به آنها اشاره شده است.

(3). مجمع‌البيان، ج 5، ص 67.

(4). سیره ابن هشام، ج 2، ص 642.

(5). الاصابه، ابن حجر، ج 8، ص 124؛ تاریخ ابن اثیر، ج 2، ص‏317-321؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 17، ص 177، ج 1، ص‏159.

(6). سیره ابن اسحاق، ج 4، صص 299-301؛ مغازی واقدی، ج 3، ص 117-120؛ تاریخ یعقوبی،ج 2،ص 113.

(7). ارشاد مفید، ج 2، ص 183.

(8). الملل والنحل، ج1، ص23؛ شرح نهج البلاغة ابن الحدید، ج6، ص52؛ به نقل ار کتاب سقیفه ابوبکر جوهری که مسندا از عبدالله بن عبد الرحمن روایت می‌کند و غیر این‌ها از کتاب‌های معتبر اهل سنت.

موضوع قفل شده است