صداقت در رابطه و میزان گذشت

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
صداقت در رابطه و میزان گذشت

سلام
فردی سی ساله ، که به شخصه انواع تجارب و دوستی ها رو در زمینه جنس مخالف داشته ام ولی همیشه سعی کردم چارچوب مسائل رو حفظ کنم و خط قرمزها رو رد نکنم ، آدم خاکستری هستم و حوالی دو سال هیچ رابطه ای با کسی نداشتم تا اینکه دختری پیدا شد و ابراز علاقه کرد و با من ۹ سال اختلاف سنی و خودشم شاغل و دانشجو و به مرور زمان روابط گرمتر شد ، و به ارامی صحبت از ترسیم اینده شد ، در حالیکه مدام در برخوردهایمان سرگرم موبایل و حتی این امر معلوم گردید که فردی نیز دوست ایشان میباشد که خوده ایشان میفرمایند دوست اجتماعی ولیکن فرد مقابل اصرار دارد که دوست اجتماعی نبوده و دوست خصوصی ایشان بوده ، این مسائل چندین ماه ادامه داشته تا برگه ای دگر رو میگردد که با شخصی دارای رابطه بوده اند حوالی یکسال پیش ولیکن باز زیربار نرفته و انکار و اظهار میکنند فقط در سطح یک دوست گروهی بوده اند ولیکن ایندفعه پیگیر شده و از طریق دوستانی ک داشتم بعد این مکالمه دو روزه طرف را بدون هیچ مقدماتی سر قرار یهویی گذاشتم و نشست یکساعته ای که داشتم پرده از مسائل بسیار خصوصی ایشان برداشت که تا ان موقع برایم بطور واضح محرز نشده و در حد حدسی قوی بود ولیکن حال با موارد بالا فردی که با ایشان رابطه دارم از اینده و ازدواج و عشق و دوس داشتن دم میزند و مرا فرا میخواند ، در صورتیکی در سال پیش من سه نفر قبلی ک با ایشان رابطه داشته اند را شناسایی کرده ام.
حال بگویید ، بنده ای که خود همان اول اعلام کرده ام گذشته شما برایم مهم نیست و وجود خود شماست ک برایم ارزش دارد و انسان با گذشتی هستم ، چگونه میتوان از این گذشت!؟ آیا میشود؟! چگونه باید جواب این ادم را داد؟ چگونه همچین شخصیتی دورو و تزویرکار انسان را به بازی میگیرد؟
چگونه با آغوش گرم و زبانی محبت آمیز و مسائل مالی که پیش رویت میذاره دنبال رستگاری میگرده؟
راهنمایی کنید و نظراتتون رو بگید

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد امین

سلام

اینکه از چه چیزهایی می توان گذشت و از چه چیزهایی نباید گذشت یک بحث است؛ اینکه در شرایط فعلی مشکل شما چیست و چه کاری باید انجام دهید یک بحث دیگر. به نظر من مشکل شما با گذشت و ... حل نمی شود؛ بلکه باید کمی عمیق تر به مسئله نگاه کنید.

شما در سوالتان گفتید که شخصیت خاکستری دارید و با اینکه انواع دوستی با جنس مخالف را تجربه کرده اید؛ ولی همیشه حد و حدود و خط قرمزها را حفظ کرده اید. حال سوال این است که این خط قرمزها را چه کسی برای شما قرار داده است و از کجا اخذ کرده اید و اساسا علت درست بودن این خط قرمزها چیست؟ سوال اساسی تر اینکه چه چیزی باعث می شود شما به این خط قرمزها پایبند باشید؟ چه ضمانتی می توانید بدهید که این خط قرمزها همیشه حفظ خواهد شد و ...؟

پاسخ به این سوالات، جواب سوال فعلیتان است. یعنی اگر شما خط قرمزتان این است که مثلا با دختری رابطه جنسی نداشته باشید و دیگر روابط را درست می دانید، دختر مورد نظر هم ممکن است خط قرمزش این باشد که مثلا همزمان با چند نفر رابطه خصوصی نداشته باشد!! البته اینها فرض است. غرض بنده این است که وقتی خط قرمز شما سلیقه ای و نسبی ترسیم شده، نباید انتظار داشته باشید، خط قرمز طرف عینا همان چیزی باشد که شما می گویید. بعلاوه اینکه چنین خط قرمزهایی پایدار و قابل اعتماد هم نیست؛ یعنی چنین کسی هیچ وقت نمی تواند به عنوان یک همسر مورد اعتماد باشد؛ چون همانطور که الان با شماست و دیگران را رها کرده، ممکن است بعدا شما را به هر دلیلی رها کند و با فرد دیگری وارد رابطه شود؛ چناچه در مورد خود شما هم همین مسئله ممکن است؛ یعنی همانطور که شما قبلا با دخترها زیادی در ارتباط بوده اید، چه ضمانتی می توانید بدهید که بعدا با دختر دیگری دوست نمی شوید؟

شاید بگویید من وقتی ازدواج کنم دیگر به سراغ دوستی نخواهم رفت. پاسخ دختر مورد نظر هم همین است؛ منتها نه حرف شما ضامنی برای اجرا دارد و نه حرف طرف مقابل؛ چون این حرف برخاسته از سلیقه شخصی شما و ایشان است و هر لحظه امکان تغییر آن وجود دارد. مثل این است که مثلا من به شما بگویم آدم معتمدی هستم و می توانید تمام اموالتان را پیش من به امانت بگذارید. بعد شما بگویید با چه ضمانتی؟ من هم بگویم این از خط قرمزهای من است. آیا شما می پذیرید؟ قطعا نه؛ اما اگر من بگویم علت امانت دار بودن من این است که من به خدا ایمان دارم و از حساب روز قیامت می ترسم، این می شود یک سند و مدرک برای ضمانت. آن وقت شما می توانید این سند را بررسی کنید و ببینید ایا صحت دارد یا خیر؟ اما در جایی که خط قرمز من ناشی از سلیقه من باشد، نه تنها بررسی صحبت این مسئله با مشکل مواجه است؛ بلکه به دلیل نداشتن پشتوانه قوی، امکان تغییر این خط قرمز و پشت پا زدن به آن زیاد است.

لذا شما دو راه پیش رو دارد:
1- راه اول این است که به حرف طرف اعتماد کنید؛ چنانچه طرف هم چاره ای جز اعتماد به شما ندارد و بر همین اساس زندگی خود را شروع کنید. اینکه چه ضمانتی برای کنار گذاشتن کارهای گذشته وجود دارد دیگر با خود شماست و ضمانت خارجی وجود ندارد. شاید بگویید من با اصل رابطه مشکلی نداشتم؛ مشکل من با دروغ گویی اوست. پاسخ این است اگر نگرانی شما صرفا همین است، مشکلی وجود ندارد؛ چون دروغ گویی او به خاطر این بوده که فکر می کرده اگر همه چیز را به شما بگوید شما دیگر ادامه نمی دهی و برای همین سعی کرده با مخفی کردن آن شما را به دست آورد. شاید اگر شرایط طوری بود که یقین می کرد شما با هیچ گونه رابطه ای مشکل نداری(برفرض)، آن موقع همان اول راستش را به شما می گفت. البته اصل اعتراف به اشتباهات گذشته درست نیست و ...

2- راه دوم این است که مبانی فکری خودتان را اصلاح کنید؛ یعنی مثلا اگر تا الان خط قرمز شما را سلیقه های شخصی تان مشخص می کرده است، بگردید به دنبال خط قرمزهایی که پشتوانه واقعی و قابل اعتماد و قابل ارائه داشته باشد؛ پشتوانه ای که اگر به هر کسی ارائه بدهید، آن را بپذیرد و از شما ضمانت اجرا نخواهد. آن موقع می توانید فردی را پیدا کنید که منشا خط قرمزهای او هم با شما یکی باشد. تنها در همین صورت است که می شود به طرف اعتماد کرد و زندگی را بر پایه اعتماد ساخت.

پیروز و سربلند

alireza1984;756257 نوشت:
سلام
فردی سی ساله ، که به شخصه انواع تجارب و دوستی ها رو در زمینه جنس مخالف داشته ام ولی همیشه سعی کردم چارچوب مسائل رو حفظ کنم و خط قرمزها رو رد نکنم ، آدم خاکستری هستم و حوالی دو سال هیچ رابطه ای با کسی نداشتم تا اینکه دختری پیدا شد و ابراز علاقه کرد و با من ۹ سال اختلاف سنی و خودشم شاغل و دانشجو و به مرور زمان روابط گرمتر شد ، و به ارامی صحبت از ترسیم اینده شد ، در حالیکه مدام در برخوردهایمان سرگرم موبایل و حتی این امر معلوم گردید که فردی نیز دوست ایشان میباشد که خوده ایشان میفرمایند دوست اجتماعی ولیکن فرد مقابل اصرار دارد که دوست اجتماعی نبوده و دوست خصوصی ایشان بوده ، این مسائل چندین ماه ادامه داشته تا برگه ای دگر رو میگردد که با شخصی دارای رابطه بوده اند حوالی یکسال پیش ولیکن باز زیربار نرفته و انکار و اظهار میکنند فقط در سطح یک دوست گروهی بوده اند ولیکن ایندفعه پیگیر شده و از طریق دوستانی ک داشتم بعد این مکالمه دو روزه طرف را بدون هیچ مقدماتی سر قرار یهویی گذاشتم و نشست یکساعته ای که داشتم پرده از مسائل بسیار خصوصی ایشان برداشت که تا ان موقع برایم بطور واضح محرز نشده و در حد حدسی قوی بود ولیکن حال با موارد بالا فردی که با ایشان رابطه دارم از اینده و ازدواج و عشق و دوس داشتن دم میزند و مرا فرا میخواند ، در صورتیکی در سال پیش من سه نفر قبلی ک با ایشان رابطه داشته اند را شناسایی کرده ام.
حال بگویید ، بنده ای که خود همان اول اعلام کرده ام گذشته شما برایم مهم نیست و وجود خود شماست ک برایم ارزش دارد و انسان با گذشتی هستم ، چگونه میتوان از این گذشت!؟ آیا میشود؟! چگونه باید جواب این ادم را داد؟ چگونه همچین شخصیتی دورو و تزویرکار انسان را به بازی میگیرد؟
چگونه با آغوش گرم و زبانی محبت آمیز و مسائل مالی که پیش رویت میذاره دنبال رستگاری میگرده؟
راهنمایی کنید و نظراتتون رو بگید

فکر نمیکنین شبیه هم هستین؟؟؟
هردو چیزهایی در گذشته دارین که دوست ندارین طرف مقابل بدونه یا لااقل خودتون در این باره حرفی بزنین!
هردو خط قرمزایی دارین که با حد ومرزای طرف مقابل متفاوته ...
هردو میخواین با طرف مقابل باشین بدون اینکه به گذشته تون کاری داشته باشه و درعین حال آزادی های خاص خودتونم داشته باشین وهیچ محدودیتی درکار نباشه...
فکر نمیکنین رابطه تون زیادی عمومیه؟؟؟ بعد میخواین این رابطه رو خصوصی تر کنین و به ازدواج ختم کنین؟؟؟
فکرنمیکنین تو این رابطه حرف از صداقت زدن یکمی مسخره به نظر میرسه ! چون وقتی گذشته طرف واستون مهم نیست
دیگه چه فرقی میکنه به مرور کشفش کنین یا یهو؟؟

امین;757057 نوشت:
سلام

اینکه از چه چیزهایی می توان گذشت و از چه چیزهایی نباید گذشت یک بحث است؛ اینکه در شرایط فعلی مشکل شما چیست و چه کاری باید انجام دهید یک بحث دیگر. به نظر من مشکل شما با گذشت و ... حل نمی شود؛ بلکه باید کمی عمیق تر به مسئله نگاه کنید.

شما در سوالتان گفتید که شخصیت خاکستری دارید و با اینکه انواع دوستی با جنس مخالف را تجربه کرده اید؛ ولی همیشه حد و حدود و خط قرمزها را حفظ کرده اید. حال سوال این است که این خط قرمزها را چه کسی برای شما قرار داده است و از کجا اخذ کرده اید و اساسا علت درست بودن این خط قرمزها چیست؟ سوال اساسی تر اینکه چه چیزی باعث می شود شما به این خط قرمزها پایبند باشید؟ چه ضمانتی می توانید بدهید که این خط قرمزها همیشه حفظ خواهد شد و ...؟

پاسخ به این سوالات، جواب سوال فعلیتان است. یعنی اگر شما خط قرمزتان این است که مثلا با دختری رابطه جنسی نداشته باشید و دیگر روابط را درست می دانید، دختر مورد نظر هم ممکن است خط قرمزش این باشد که مثلا همزمان با چند نفر رابطه خصوصی نداشته باشد!! البته اینها فرض است. غرض بنده این است که وقتی خط قرمز شما سلیقه ای و نسبی ترسیم شده، نباید انتظار داشته باشید، خط قرمز طرف عینا همان چیزی باشد که شما می گویید. بعلاوه اینکه چنین خط قرمزهایی پایدار و قابل اعتماد هم نیست؛ یعنی چنین کسی هیچ وقت نمی تواند به عنوان یک همسر مورد اعتماد باشد؛ چون همانطور که الان با شماست و دیگران را رها کرده، ممکن است بعدا شما را به هر دلیلی رها کند و با فرد دیگری وارد رابطه شود؛ چناچه در مورد خود شما هم همین مسئله ممکن است؛ یعنی همانطور که شما قبلا با دخترها زیادی در ارتباط بوده اید، چه ضمانتی می توانید بدهید که بعدا با دختر دیگری دوست نمی شوید؟

شاید بگویید من وقتی ازدواج کنم دیگر به سراغ دوستی نخواهم رفت. پاسخ دختر مورد نظر هم همین است؛ منتها نه حرف شما ضامنی برای اجرا دارد و نه حرف طرف مقابل؛ چون این حرف برخاسته از سلیقه شخصی شما و ایشان است و هر لحظه امکان تغییر آن وجود دارد. مثل این است که مثلا من به شما بگویم آدم معتمدی هستم و می توانید تمام اموالتان را پیش من به امانت بگذارید. بعد شما بگویید با چه ضمانتی؟ من هم بگویم این از خط قرمزهای من است. آیا شما می پذیرید؟ قطعا نه؛ اما اگر من بگویم علت امانت دار بودن من این است که من به خدا ایمان دارم و از حساب روز قیامت می ترسم، این می شود یک سند و مدرک برای ضمانت. آن وقت شما می توانید این سند را بررسی کنید و ببینید ایا صحت دارد یا خیر؟ اما در جایی که خط قرمز من ناشی از سلیقه من باشد، نه تنها بررسی صحبت این مسئله با مشکل مواجه است؛ بلکه به دلیل نداشتن پشتوانه قوی، امکان تغییر این خط قرمز و پشت پا زدن به آن زیاد است.

لذا شما دو راه پیش رو دارد:
1- راه اول این است که به حرف طرف اعتماد کنید؛ چنانچه طرف هم چاره ای جز اعتماد به شما ندارد و بر همین اساس زندگی خود را شروع کنید. اینکه چه ضمانتی برای کنار گذاشتن کارهای گذشته وجود دارد دیگر با خود شماست و ضمانت خارجی وجود ندارد. شاید بگویید من با اصل رابطه مشکلی نداشتم؛ مشکل من با دروغ گویی اوست. پاسخ این است اگر نگرانی شما صرفا همین است، مشکلی وجود ندارد؛ چون دروغ گویی او به خاطر این بوده که فکر می کرده اگر همه چیز را به شما بگوید شما دیگر ادامه نمی دهی و برای همین سعی کرده با مخفی کردن آن شما را به دست آورد. شاید اگر شرایط طوری بود که یقین می کرد شما با هیچ گونه رابطه ای مشکل نداری(برفرض)، آن موقع همان اول راستش را به شما می گفت. البته اصل اعتراف به اشتباهات گذشته درست نیست و ...

2- راه دوم این است که مبانی فکری خودتان را اصلاح کنید؛ یعنی مثلا اگر تا الان خط قرمز شما را سلیقه های شخصی تان مشخص می کرده است، بگردید به دنبال خط قرمزهایی که پشتوانه واقعی و قابل اعتماد و قابل ارائه داشته باشد؛ پشتوانه ای که اگر به هر کسی ارائه بدهید، آن را بپذیرد و از شما ضمانت اجرا نخواهد. آن موقع می توانید فردی را پیدا کنید که منشا خط قرمزهای او هم با شما یکی باشد. تنها در همین صورت است که می شود به طرف اعتماد کرد و زندگی را بر پایه اعتماد ساخت.

پیروز و سربلند

از اینکه موضوع رو باز کردید و چند وجهی بررسی کردید کمال تشکر رو دارم.
حق با شماست.
نیاز داشتم این مسائل را که نمیتونم با کسی مطرح کنم و مشورت بخوام ، در یک محفل که اهل تفکر و بصیرت و دلسوز واقعی باشند درمیان بذارم که با علم و تجربه بتونن منو با نظریات ک راجع به مسئله ای که باش درگیر هستم به نحو احسن راهنماییم کنن.
شما خط قرمزها رو ب درستی تعبیر کردی و این مسایل واقعا جنبه شخصی داره لااقل برای من مسئله وجدان و آداب و عرف خانوادگیه که دست درازی به جنس مخالف رو تعرض به حقوق حال و آینده وی و تعرض به حقوق شخصی که بعدا در زندگی ایشان پا پیش خواهد گذاشت میدانم. ولیکن من چون خود رو بیگناه ندانسته در طول زندگی ب نحوی دنبال چیزی بودم که از من بدتر باشد و بدی من در مقابل بدی او به چشم نیایید. حالا که عمیقتر فکر میکنم ، اینگونه جلوه میکند ، چگونه میتوانم از عمل زنا بصورت کامل گذشت کنم ، چقدر مگه تاب و توان دارم که چشم پوشی کنم؟

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;757084 نوشت:

فکر نمیکنین شبیه هم هستین؟؟؟
هردو چیزهایی در گذشته دارین که دوست ندارین طرف مقابل بدونه یا لااقل خودتون در این باره حرفی بزنین!
هردو خط قرمزایی دارین که با حد ومرزای طرف مقابل متفاوته ...
هردو میخواین با طرف مقابل باشین بدون اینکه به گذشته تون کاری داشته باشه و درعین حال آزادی های خاص خودتونم داشته باشین وهیچ محدودیتی درکار نباشه...
فکر نمیکنین رابطه تون زیادی عمومیه؟؟؟ بعد میخواین این رابطه رو خصوصی تر کنین و به ازدواج ختم کنین؟؟؟
فکرنمیکنین تو این رابطه حرف از صداقت زدن یکمی مسخره به نظر میرسه ! چون وقتی گذشته طرف واستون مهم نیست
دیگه چه فرقی میکنه به مرور کشفش کنین یا یهو؟؟


ممنون از اینکه نقطه نظر خود رو قرار دادید.
هیچکس کامل نیست.
همه ما کارایی کردیم که بش افتخار نمیکنیم
اما مواقعی هست که به خودمون میام و با چهره ی جدیدی از خودمون با آمال و آرزوهای متفاوتی روبه رو میشیم که تا بحال برامون پنهان بوده و اینجاس که نیاز به راهنمایی داریم نه سرزنش.
ممنون از کاربر محترم.

[="Purple"]

alireza1984;757231 نوشت:
اینجاس که نیاز به راهنمایی داریم نه سرزنش.

سلام...
یه وقتایی هست چون خودمون داخل رابطه ای هستیم نمیتونیم ازبیرو بهش نگاه کنیم! بنابراین اطرافیان شاید بهتر بتونن واقعیت هارو ببینن...
بنابراین انتظار سرزنش م داشته باشین چون از نظر هرکسی رابطه وحدو حدودش یه جور تعریف میشه و ممکنه رابطه ای که یه نفر واسش معولی باشه از نظر طرف دوم آزادو باز به نظربیاد! به هرحال قصدم سرزنش نبود معذرت میخوام... فقط میخواستم بگم راهی که رفتین درست نبوده و خب گشتن دنبال چیزهای درست تو یه رابطه نادرست زیاد کار عاقلانه ای نیست چون اگرم چیزی وجود داشته باشه باز از اساس اون کار اشتباهه وفرقی نداره چقدر بتونیم به قواعد پایبند باشیم پایه ش غلطه!!!!

alireza1984;757231 نوشت:
مواقعی هست که به خودمون میام و با چهره ی جدیدی از خودمون با آمال و آرزوهای متفاوتی روبه رو میشیم

اگه به اینجا رسیدین خب پس باید به این نتیجه رسیده باشین که دختری که تو روابطش حدومرزی نمیزاره و صداقتی نداره و تازه درعین حال رابطه باشما به سادگی بابقیه رابطه داره و اونا رو توجیه میکنه، برای اعتماد کردن بهش و حساب بازکردن روش اون هم به اندازه یک عمر زندگی و به عنوان شریک زندگی لااقل بیشتر از اینها فکر لازمه و این ادم زیاد قابل اعتماد نیست!!!

اینکه میگین گذشته طرف واسم اصلا مهم نیست! به نظرم این یه جامیتونه غلط باشه یه جام درست!!!
وقتی فردی گذشته ناپاکی داره و توبه کرده خب این یه چیزی بوده بین خودش وخدای خودش ... نه نیازی هست به شمابگه نه کسی بدونه از اون به بعد میخواد زندگی جدیدی رو شروع کنه ...اینجا درسته گذشته هیچ ربطی به اون ادم نداره چون اون دیگه ادم سابق نیست!

ولی وقتی فردی گذشته جالبی نداره هنوز گاهی یه پل هایی میزنه به گذشته ش... سعی در پنهان کاری داره... احساس ندامت نمیکنه و روراست نیست ... اینجا فقط گول زدنه خودتونه اگه بخواین بگین گذشته ش واسم مهم نیست شخصیتش واسم مهمه ...
چون این ادم شخصیت گذشته شو حفظ کرده به علاوه دورویی و دروغگویی و بنابراین قابل اعتماد نیست چون نه گذشته خوبی داشته نه حال چندان خوبی و نه به آینده ش چندان امیدی هست![/]

alireza1984;757086 نوشت:
از اینکه موضوع رو باز کردید و چند وجهی بررسی کردید کمال تشکر رو دارم.
حق با شماست.
نیاز داشتم این مسائل را که نمیتونم با کسی مطرح کنم و مشورت بخوام ، در یک محفل که اهل تفکر و بصیرت و دلسوز واقعی باشند درمیان بذارم که با علم و تجربه بتونن منو با نظریات ک راجع به مسئله ای که باش درگیر هستم به نحو احسن راهنماییم کنن.
شما خط قرمزها رو ب درستی تعبیر کردی و این مسایل واقعا جنبه شخصی داره لااقل برای من مسئله وجدان و آداب و عرف خانوادگیه که دست درازی به جنس مخالف رو تعرض به حقوق حال و آینده وی و تعرض به حقوق شخصی که بعدا در زندگی ایشان پا پیش خواهد گذاشت میدانم. ولیکن من چون خود رو بیگناه ندانسته در طول زندگی ب نحوی دنبال چیزی بودم که از من بدتر باشد و بدی من در مقابل بدی او به چشم نیایید. حالا که عمیقتر فکر میکنم ، اینگونه جلوه میکند ، چگونه میتوانم از عمل زنا بصورت کامل گذشت کنم ، چقدر مگه تاب و توان دارم که چشم پوشی کنم؟

سلام

خواهش می کنم. انجام وظیفست

چرا می گید: «ولیکن من چون خود رو بیگناه ندانسته در طول زندگی ب نحوی دنبال چیزی بودم که از من بدتر باشد و بدی من در مقابل بدی او به چشم نیایید.»؟!

این راه از چاله به چاه افتادنه. جملات شما گویای این مسئله است که شما از اشتباهات گذشته خود پشمانید و قصد هم ندارید به آن دوران برگردید. از طرفی برای جبران اشتباهات گذشته می خواهید با کسی ازدواج کنید که اشتباه بیشتری از شما داشته تا با این کار، هم گذشته را پوشش دهید و هم نسبت به شریک زندگی خود در آینده عذاب وجدان نداشته باشید درسته؟

حال سوال من از شما این است که آیا این کار اشتباه گذشته شما را جبران می کند؟ آیا ازدواج با کسی که چنین اشتباهاتی مرتکب شده، آینده زندگی شما را روشن می کند؟ قطعا اینطور نیست.

لذا شما باید راهی را برای جبران انتخاب کنید که فایده داشته باشد. بهترین راه هم همان نکته ای است که خانم ترگل اشاره کردند. توبه از گذشته و ساختن یک زندگی جدید. وقتی این چنین شد دیگر شما نباید به خود به چشم یک فرد گناهکار نگاه کنید و بعد هم نتیجه بگیرید که بهتر است با یک گناهکار ازدواج کنید. شما با توبه پاک شده اید و می توانید به دنبال یک همسر پاک باشید. البته همسر پاک صرفا به این معنا نیست که به هیچ وجه در گذشته اشتباهی نداشته باشد؛ بلکه همسر پاک به معنای این است که در حال حاضر پاک باشد؛ حال ممکن است قبلا اشتباهی مرتکب نشده یا اگر هم شده مثل شما توبه کرده است.

با این تبیین، در مورد دختر مورد نظر هم همین مسئله صدق می کند. یعنی اگر طرف به اشتباه بودن کارهای سابقش پی برده و واقعا پشیمان است و توبه کرده، در این صورت چشم پوشی کردن از اشتباه او حتی زنا نه تنها بد نیست بلکه خوب هم هست؛ چون وقتی خدا با توبه، اشتباهات را می بخشد، ما نباید کاسه داغ تر از آش باشیم. اما اگر اینچنین نیست، به هیچ وجه ازدواج با ایشان توصیه نمی شود چون آینده خوبی نخواهد داشت.

امین;757404 نوشت:

سلام

خواهش می کنم. انجام وظیفست

چرا می گید: «ولیکن من چون خود رو بیگناه ندانسته در طول زندگی ب نحوی دنبال چیزی بودم که از من بدتر باشد و بدی من در مقابل بدی او به چشم نیایید.»؟!

این راه از چاله به چاه افتادنه. جملات شما گویای این مسئله است که شما از اشتباهات گذشته خود پشمانید و قصد هم ندارید به آن دوران برگردید. از طرفی برای جبران اشتباهات گذشته می خواهید با کسی ازدواج کنید که اشتباه بیشتری از شما داشته تا با این کار، هم گذشته را پوشش دهید و هم نسبت به شریک زندگی خود در آینده عذاب وجدان نداشته باشید درسته؟

حال سوال من از شما این است که آیا این کار اشتباه گذشته شما را جبران می کند؟ آیا ازدواج با کسی که چنین اشتباهاتی مرتکب شده، آینده زندگی شما را روشن می کند؟ قطعا اینطور نیست.

لذا شما باید راهی را برای جبران انتخاب کنید که فایده داشته باشد. بهترین راه هم همان نکته ای است که خانم ترگل اشاره کردند. توبه از گذشته و ساختن یک زندگی جدید. وقتی این چنین شد دیگر شما نباید به خود به چشم یک فرد گناهکار نگاه کنید و بعد هم نتیجه بگیرید که بهتر است با یک گناهکار ازدواج کنید. شما با توبه پاک شده اید و می توانید به دنبال یک همسر پاک باشید. البته همسر پاک صرفا به این معنا نیست که به هیچ وجه در گذشته اشتباهی نداشته باشد؛ بلکه همسر پاک به معنای این است که در حال حاضر پاک باشد؛ حال ممکن است قبلا اشتباهی مرتکب نشده یا اگر هم شده مثل شما توبه کرده است.

با این تبیین، در مورد دختر مورد نظر هم همین مسئله صدق می کند. یعنی اگر طرف به اشتباه بودن کارهای سابقش پی برده و واقعا پشیمان است و توبه کرده، در این صورت چشم پوشی کردن از اشتباه او حتی زنا نه تنها بد نیست بلکه خوب هم هست؛ چون وقتی خدا با توبه، اشتباهات را می بخشد، ما نباید کاسه داغ تر از آش باشیم. اما اگر اینچنین نیست، به هیچ وجه ازدواج با ایشان توصیه نمی شود چون آینده خوبی نخواهد داشت.


این متن که برای راهنمایی بنده نوشتید ، فوق العاده بود ، امیدوارم خداوند متعال اجر این زحمات معنوی شما رو آنچنان که باید به شما عطا نماید.
اونچه رو که میبایستی در میاوردم و میفهمیدم شما به نحوی ارائه فرمودید که به زیبایی تمام به دلم نشست. مطمئن باشید این راهنمایی سرمشق تصمیماتم خواهد بود.
با تشکر

با سلام و احترام

اگه قراره یه ساختمون ساخته بشه, سه مولفه خیلی مهمند...اول ستون, دوم دیوار سقف و کف... و سوم, زیبایی داخلی و نمای بیرونی ساختمون...
اگه هر رابطه رو مثل یه ساختمون در نظر بگیریم, از نظر من, ستون این رابطه اعتماده, دیوارهای اون صداقته و محبت زیبایی اون رابطه ست...

اگه به دو مولفه ی اول دقت کنید, میبینید که کاملا مکمل یکدیگرند, هیچ ساختمونی نیست که ستون داشته باشه اما دیوار نداشته باشه, یا هیچ ساختمونی نیست که دیوار داشته باشه اما ستون نداشته باشه... پس اعتماد و صداقت حتما حتما باید تو یه رابطه باشن... محبت هم که گفتم میشه زیبایی اون رابطه, البته واژه هایی مثل صمیمیت هم میشه معادل با محبت در نظر گرفت و باعث زیبایی رابطه دونست...
دیدین بعضی وقت ها میرید داخل یه ساختمون, خیلی محکمه, هم دیواراش هم ستون هاش, خیلی زیباست, هم داخلش هم بیرونش اما آدم دلش میگیره اونجا زندگی کنه, چونکه خوب طراحی نشده...
هر رابطه نیاز به یه طراحی داره! اینکه تو یه ساختمون فضای خالی رو با دیوارهای داخلی بیخودی پر کنیم... اینکه مسیرهارو پیچ وا پیچ کنیم, اینکه وقتی یه ساختمون ظرفیت 2 اتاق خواب رو داره, 3 اتاق خواب رو در نظر بگیریم, اینکه به نور و تهویه ی مناسب توجهی نکنیم و... باعث میشه طراحی خوبی ساختمون نداشته باشه... توی رابطه هم همینطوره, اینکه هر چیزی رو سخت بگیریم, بیش از حد ظرفیت طرف مقابل سعی در برقراری رابطه کنیم, بیش از حد از طرف مقابل انتظار داشته باشیم, توقعات بی جا داشته باشیم, به طرف مقابل بی توجهی نشون بدیم, برای طرف مقابل وقت نگذاریم و... باعث میشه که اون رابطه طراحی خوبی نداشته باشه!
شاید بینتون صمیمیت و محبت وجود داشته باشه, اعتماد وجود داشته باشه, صداقت وجود داشته باشه, اما این سه عنصر باعث تداوم رابطه میشن اما چیزی که باعث لذتبخش شدن رابطه میشه و باعث میشه دو طرف از این رابطه راضی باشند اینه که رابطه طراحی مناسبی داشته باشه!
شاید بین شما و طرف مقابل محبت وجود داشته باشه, اما فقط وجود این محبت کافی نیست, فقط کافی نیست که در حرف گفته بشه, بلکه باید در عمل نشون داده بشه, این موضوع در مورد اعتماد و صداقت هم صدق میکنه... درست مثل اینکه تو یه ساختمون زیبایی خاصی وجود داشته باشه اما وقتی کسی به این زیبایی توجه نکنه اصلا به هیچ دردی نمیخوره...!

alireza1984;757407 نوشت:
این متن که برای راهنمایی بنده نوشتید ، فوق العاده بود ، امیدوارم خداوند متعال اجر این زحمات معنوی شما رو آنچنان که باید به شما عطا نماید.
اونچه رو که میبایستی در میاوردم و میفهمیدم شما به نحوی ارائه فرمودید که به زیبایی تمام به دلم نشست. مطمئن باشید این راهنمایی سرمشق تصمیماتم خواهد بود.
با تشکر

سلام

این نظر لطف شماست و انشاءالله هر جا هستید موفق و پیروز و سربلند باشید. ما را هم از دعای خیرتان محروم نکنید.

alireza1984;756257 نوشت:
بنده ای که خود همان اول اعلام کرده ام گذشته شما برایم مهم نیست و وجود خود شماست ک برایم ارزش دارد و انسان با گذشتی هستم

خودتون که میگین گذشته اش مهم نیست!!!اینها هم جزء گذشته هست.اونم باخودش گفته خب مهم نیست براش پس نمیگم.
اینارو چرا میگفت بهتون
وقتی مهم نیست براتون

alireza1984;756257 نوشت:
چگونه با آغوش گرم و زبانی محبت آمیز و مسائل مالی که پیش رویت میذاره دنبال رستگاری میگرده؟

یعنی چی!!:Gig:

alireza1984;756257 نوشت:
، آدم خاکستری هستم

بازم یعنی چی!!!:Gig:

alireza1984;756257 نوشت:
انواع تجارب و دوستی ها رو در زمینه جنس مخالف

alireza1984;756257 نوشت:
و خط قرمزها رو رد نکنم

انواع تجارب!!!..خط قرمز!!!!...من: :tajob:

alireza1984;757231 نوشت:
اما مواقعی هست که به خودمون میام و با چهره ی جدیدی از خودمون با آمال و آرزوهای متفاوتی روبه رو میشیم که تا بحال برامون پنهان بوده و اینجاس که نیاز به راهنمایی داریم نه سرزنش.

درسته ولی به قول معروف میگن:یه سوزن به خودت بزن یه جوالدوز به دیگری...(دقیقش یادم نیست!)
شما اول ببین چجوری بودی.گذشتت چی بوده بعد راجب اون قضاوت کن.شاید اونم میخاد دیگه خوب بشه مثل شما.بقول خودتون:

alireza1984;757231 نوشت:
هیچکس کامل نیست.
همه ما کارایی کردیم که بش افتخار نمیکنیم

mohsen1990;757721 نوشت:
خودتون که میگین گذشته اش مهم نیست!!!اینها هم جزء گذشته هست.اونم باخودش گفته خب مهم نیست براش پس نمیگم.
اینارو چرا میگفت بهتون
وقتی مهم نیست براتون

یعنی چی!!:Gig:

بازم یعنی چی!!!:Gig:

انواع تجارب!!!..خط قرمز!!!!...من: :tajob:


دوست محترم.
از قرار دادن نحوه تعجب شما در اینجا بهتون حق میدم
خوشبختانه راهنمایی و نکته ای که نیاز داشتم رو مورد عنایت قرار دادند و بیشتر از آنچه که گفته شد مایل به توضیح جزئیات نمیباشم.
پیشاپیش از شما به خاطر درک کردن مسئله تشکر میکنم.
موفق و پیروز باشید.

yalda solimani;757445 نوشت:
با سلام و احترام

اگه قراره یه ساختمون ساخته بشه, سه مولفه خیلی مهمند...

اول ستون, دوم دیوار سقف و کف... و سوم, زیبایی داخلی و نمای بیرونی ساختمون...
اگه هر رابطه رو مثل یه ساختمون در نظر بگیریم, از نظر من, ستون این رابطه اعتماده, دیوارهای اون صداقته و محبت زیبایی اون رابطه ست...

اگه به دو مولفه ی اول دقت کنید, میبینید که کاملا مکمل یکدیگرند, هیچ ساختمونی نیست که ستون داشته باشه اما دیوار نداشته باشه, یا هیچ ساختمونی نیست که دیوار داشته باشه اما ستون نداشته باشه... پس اعتماد و صداقت حتما حتما باید تو یه رابطه باشن... محبت هم که گفتم میشه زیبایی اون رابطه, البته واژه هایی مثل صمیمیت هم میشه معادل با محبت در نظر گرفت و باعث زیبایی رابطه دونست...
دیدین بعضی وقت ها میرید داخل یه ساختمون, خیلی محکمه, هم دیواراش هم ستون هاش, خیلی زیباست, هم داخلش هم بیرونش اما آدم دلش میگیره اونجا زندگی کنه, چونکه خوب طراحی نشده...
هر رابطه نیاز به یه طراحی داره! اینکه تو یه ساختمون فضای خالی رو با دیوارهای داخلی بیخودی پر کنیم... اینکه مسیرهارو پیچ وا پیچ کنیم, اینکه وقتی یه ساختمون ظرفیت 2 اتاق خواب رو داره, 3 اتاق خواب رو در نظر بگیریم, اینکه به نور و تهویه ی مناسب توجهی نکنیم و... باعث میشه طراحی خوبی ساختمون نداشته باشه... توی رابطه هم همینطوره, اینکه هر چیزی رو سخت بگیریم, بیش از حد ظرفیت طرف مقابل سعی در برقراری رابطه کنیم, بیش از حد از طرف مقابل انتظار داشته باشیم, توقعات بی جا داشته باشیم, به طرف مقابل بی توجهی نشون بدیم, برای طرف مقابل وقت نگذاریم و... باعث میشه که اون رابطه طراحی خوبی نداشته باشه!
شاید بینتون صمیمیت و محبت وجود داشته باشه, اعتماد وجود داشته باشه, صداقت وجود داشته باشه, اما این سه عنصر باعث تداوم رابطه میشن اما چیزی که باعث لذتبخش شدن رابطه میشه و باعث میشه دو طرف از این رابطه راضی باشند اینه که رابطه طراحی مناسبی داشته باشه!
شاید بین شما و طرف مقابل محبت وجود داشته باشه, اما فقط وجود این محبت کافی نیست, فقط کافی نیست که در حرف گفته بشه, بلکه باید در عمل نشون داده بشه, این موضوع در مورد اعتماد و صداقت هم صدق میکنه... درست مثل اینکه تو یه ساختمون زیبایی خاصی وجود داشته باشه اما وقتی کسی به این زیبایی توجه نکنه اصلا به هیچ دردی نمیخوره...!


متشکرم از متن زیبایی که به تحریر درآوردید.
حق با شماست.
همه مسائل به یک میزان چارچوب یک رابطه موفق منجر به هدف رو میسازند.

سلام دوست عزیز

اگه تو گذشته بوده و براتون مهم نیست میتونین باهاش کنار بیاین چون گذشتش به شما ربطی نداره

ولی الانش به شما ربط داره اگه الانم مثل گذشته هست نمیشه روش حساب کرد

alireza1984;758050 نوشت:
متشکرم از متن زیبایی که به تحریر درآوردید.
حق با شماست.
همه مسائل به یک میزان چارچوب یک رابطه موفق منجر به هدف رو میسازند.

سلام

بسیار سپاسگذارم نظر لطفتونه موفق و پیروز و سربلند باشید. انشالله

موضوع قفل شده است