تا حالا کسی حق شما رو خورده؟ چطوری باید باهاش برخورد کنیم؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تا حالا کسی حق شما رو خورده؟ چطوری باید باهاش برخورد کنیم؟

سلام دوستان
راستش دیدم بعضی از شماها در پاسخ سوالات نظرات خوبی دارین گفتم منم مشکلمو باشما در میون بذارم ببینم چی میگین.
من یه دانشجو هستم که با خونوادم زندگی میکنم و تمام مدت عمرم پدرم خرج زندگیمو داده که البته خدارو شکر وضعمون خوبه.
چند وقت پیش به دلیل اینکه خواستم از یه جایی شروع کرده باشم و حرکتی کرده باشم تا برکتش از خدا باشه گفتم کنار دانشجویی
یه کار مرتبط با رشته ام انجام بدم و از داشتن منبع درآمد مستقل احساس بهتری داشته باشم.
این شد که رفتم سرهمکاری با یه شرکت ولی از بختم یه شرکتی به پستم خورد که همه آدماش بسیار بسیار رذل بودند.
اونجا کلی اذیت شدم و به سختی کار کردم و به خاطر اینکه کار اجرایی و دور از شهرم بود حسابی اذیت شدم و رنج کشیدم.ولی کارمو خوب انجام دادم.
بعد مدتی به دلایل مختلف تصمیم گرفتم بیام بیرون. شرکتی ها بهم گفتند الان پول نداریم بعدا میدیم و بهانه هاشون ادامه داشت تا چند ماه که بعد از کلی صبوری و خوش اخلاقی و احترام من پشت تلفن خیلی راحت بهم گفت پول نمیدیم!!!
منم که مثل خیلی از کارگرهایی که قدرت و مدرک شکایت از کارفرماهاشون رو ندارن هیچ چاره ای برام نموند جز دعاکردن...
حالا این مسئله خیلی ناراحتم کرده و چند تا سوال برام مطرح شده

1-به نظر شما مشکل از منه, من بی عرضه بودم که حقمو نتونستم بگیرم؟
2-شدیدا احساس میکنم خدا نمی خواد من روزی وسیعی داشته باشم و این اتفاق تو قدم اول از علائم تنگ روزی بودنه...درسته؟:Ghamgin:
3- چنین اتفاق هایی تو زندگی شما بیفته چطوری برخورد می کنین؟....بیخیال میشین راحت؟
4- مدیر شرکت یه بار بهم گفت خدارو قبول ندارم اما من بر عکس اون خیلی قبول دارم ....چرا خدا اسباب و بهانه رو برای خورده شدن حق من جور کرد؟چرا؟
پیدا کردن جواب مشکلم خیلی ناراحتم کرده اگه توصیه ای مناسب دارین ممنون میشم
پیروز باشید

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

mohamad313;475089 نوشت:
سلام دوستان
راستش دیدم بعضی از شماها در پاسخ سوالات نظرات خوبی دارین گفتم منم مشکلمو باشما در میون بذارم ببینم چی میگین.
من یه دانشجو هستم که با خونوادم زندگی میکنم و تمام مدت عمرم پدرم خرج زندگیمو داده که البته خدارو شکر وضعمون خوبه.
چند وقت پیش به دلیل اینکه خواستم از یه جایی شروع کرده باشم و حرکتی کرده باشم تا برکتش از خدا باشه گفتم کنار دانشجویی
یه کار مرتبط با رشته ام انجام بدم و از داشتن منبع درآمد مستقل احساس بهتری داشته باشم.
این شد که رفتم سرهمکاری با یه شرکت ولی از بختم یه شرکتی به پستم خورد که همه آدماش بسیار بسیار رذل بودند.
اونجا کلی اذیت شدم و به سختی کار کردم و به خاطر اینکه کار اجرایی و دور از شهرم بود حسابی اذیت شدم و رنج کشیدم.ولی کارمو خوب انجام دادم.
بعد مدتی به دلایل مختلف تصمیم گرفتم بیام بیرون. شرکتی ها بهم گفتند الان پول نداریم بعدا میدیم و بهانه هاشون ادامه داشت تا چند ماه که بعد از کلی صبوری و خوش اخلاقی و احترام من پشت تلفن خیلی راحت بهم گفت پول نمیدیم!!!
منم که مثل خیلی از کارگرهایی که قدرت و مدرک شکایت از کارفرماهاشون رو ندارن هیچ چاره ای برام نموند جز دعاکردن...
حالا این مسئله خیلی ناراحتم کرده و چند تا سوال برام مطرح شده

1-به نظر شما مشکل از منه, من بی عرضه بودم که حقمو نتونستم بگیرم؟
2-شدیدا احساس میکنم خدا نمی خواد من روزی وسیعی داشته باشم و این اتفاق تو قدم اول از علائم تنگ روزی بودنه...درسته؟:Ghamgin:
3- چنین اتفاق هایی تو زندگی شما بیفته چطوری برخورد می کنین؟....بیخیال میشین راحت؟
4- مدیر شرکت یه بار بهم گفت خدارو قبول ندارم اما من بر عکس اون خیلی قبول دارم ....چرا خدا اسباب و بهانه رو برای خورده شدن حق من جور کرد؟چرا؟
پیدا کردن جواب مشکلم خیلی ناراحتم کرده اگه توصیه ای مناسب دارین ممنون میشم
پیروز باشید

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت محضر حضرتعالی

برادر ارجمند در ابتدا توجه داشته باشید که؛ حق گرفتنی است! بنابراین استیفاء آن نسبت به خود قضاوت منفی نداشته باشید،مستلزم پیگیری و جدیت است.

1- همه طور ادم از خوب و بد در اطراف ما پیدا می شود که گاهی ممکن است هرکسی از آنها آسیب ببیند و این متضرر شدن ربطی به عرضه دار بودن و بی عرضه بودن ندارد. لذا از قضاوت منفی نسبت به خود پرهیز کند. اشتباه شما این بوده است که در ابتدا سند و یا مدرکی که دال بر فعالیت و حق و حقوقتان باشد تهیه نکرده اید و این ربطی به عرضه داشتن ندارد.

2- خدای متعال چیزی جز خیر برای بنده اراده نمی کند و البته دریافت این خیر از مجرای اراده و تدبیر بندگان عبور می کند. شایسته است بجای منفی نگری نسبت به خود و خدای متعال و نیز اتفاقات پیرامون، توکل و امید به خدای متعال، خودباوری و نیز تجربه و عبرت گرفتن را جایگزین نمایید.
طبیعتا حضرتعالی در ابتدای راه هستید، اما می توانید نیمه پر لیوان یعنی بدست اوردن تجربه و پخته شدن را نیز ببینید.
از شکست و ناکامی فاجعه نسازید و توان و شایستگیهای خود را برای ساختن اینده بهتر دست کم نگیرید.

3- بنده به شخصه در حد امکان از پیگیری و تلاش برای استیفای حقم کوتاه نمی آدم، کمک از اطرافیان و بهره از تجربه ایشان، دادخواهی از دستگاههای مربوطه و شکایت و...
طبعا در این خصوص قربون صدقه شخص نباید رفت و نباید نقطه ضعف نشان دادف بلکه لازم است قاطعانه و با صلابت با موضوع برخورد کرد.

4- به اقتضای نقص پدیده ها، خدای متعال بدون واسطه و بدون ابزار، خلقت را تدبیر نمی کند و قانون اسباب و مسببات بر خلقت حاکم است. لذا نباید توقع داشت به خاطر فضلیت ایمان و تقویف خدای متعال امور را بر وفق مراد ما تدبیر نماید که اگر اینطور بود نه امتحان و آزمایشی موضوعیت می یافت، نه اراده و اختیاری و نه کفر و الحادی.

برای شما برادر گرامی توفیق روزافزون را مسئلت دارم.

و اخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

mohamad313;475089 نوشت:
1-به نظر شما مشکل از منه, من بی عرضه بودم که حقمو نتونستم بگیرم؟
2-شدیدا احساس میکنم خدا نمی خواد من روزی وسیعی داشته باشم و این اتفاق تو قدم اول از علائم تنگ روزی بودنه...درسته؟
3- چنین اتفاق هایی تو زندگی شما بیفته چطوری برخورد می کنین؟....بیخیال میشین راحت؟
4- مدیر شرکت یه بار بهم گفت خدارو قبول ندارم اما من بر عکس اون خیلی قبول دارم ....چرا خدا اسباب و بهانه رو برای خورده شدن حق من جور کرد؟چرا؟
پیدا کردن جواب مشکلم خیلی ناراحتم کرده اگه توصیه ای مناسب دارین ممنون میشم
پیروز باشید

سلام
دوست عزیز اگر می بینید دنبال شکایت از مراجع قانونی نیازمند مدرک است ابتدا مدارک را جمع کنید
مثلا هرگونه نامه‌ای به اسم شما در شرکت، یا فقط نام شما در آن برده شده باشد کمک می‌کند
سعی کنید با یک آدم ناراضی در آن شرکت تماس بگیرید تا برای شما مدرک فراهم کند
البته اگر وقت ندارید و باید بیش از حقوق آنجا خرج پی گیری کنید، راه دیگری را دنبال کنید(شاید ارتباط با شرکتهای همکار آن شرکت برای فشار آوردن به آنها)!

در آخر به یاد داشته باشید این تجربه گرانقدر در مسیر زندگی، یعنی آنجاهایی که کل دین و دنیایتان را ممکن است از دست بدهید، بدرد می‌خورد.

پس خیلی ناراحت نباشید... گاهی یک ضرر میلیونی کمک می‌کند که از ضررهای چند ده میلیونی، یا آخرتی جلوگیری کنیم.

موفق باشید

mohamad313;475089 نوشت:
سلام دوستان
راستش دیدم بعضی از شماها در پاسخ سوالات نظرات خوبی دارین گفتم منم مشکلمو باشما در میون بذارم ببینم چی میگین.
من یه دانشجو هستم که با خونوادم زندگی میکنم و تمام مدت عمرم پدرم خرج زندگیمو داده که البته خدارو شکر وضعمون خوبه.
چند وقت پیش به دلیل اینکه خواستم از یه جایی شروع کرده باشم و حرکتی کرده باشم تا برکتش از خدا باشه گفتم کنار دانشجویی
یه کار مرتبط با رشته ام انجام بدم و از داشتن منبع درآمد مستقل احساس بهتری داشته باشم.
این شد که رفتم سرهمکاری با یه شرکت ولی از بختم یه شرکتی به پستم خورد که همه آدماش بسیار بسیار رذل بودند.
اونجا کلی اذیت شدم و به سختی کار کردم و به خاطر اینکه کار اجرایی و دور از شهرم بود حسابی اذیت شدم و رنج کشیدم.ولی کارمو خوب انجام دادم.
بعد مدتی به دلایل مختلف تصمیم گرفتم بیام بیرون. شرکتی ها بهم گفتند الان پول نداریم بعدا میدیم و بهانه هاشون ادامه داشت تا چند ماه که بعد از کلی صبوری و خوش اخلاقی و احترام من پشت تلفن خیلی راحت بهم گفت پول نمیدیم!!!
منم که مثل خیلی از کارگرهایی که قدرت و مدرک شکایت از کارفرماهاشون رو ندارن هیچ چاره ای برام نموند جز دعاکردن...
حالا این مسئله خیلی ناراحتم کرده و چند تا سوال برام مطرح شده

1-به نظر شما مشکل از منه, من بی عرضه بودم که حقمو نتونستم بگیرم؟
2-شدیدا احساس میکنم خدا نمی خواد من روزی وسیعی داشته باشم و این اتفاق تو قدم اول از علائم تنگ روزی بودنه...درسته؟:Ghamgin:
3- چنین اتفاق هایی تو زندگی شما بیفته چطوری برخورد می کنین؟....بیخیال میشین راحت؟
4- مدیر شرکت یه بار بهم گفت خدارو قبول ندارم اما من بر عکس اون خیلی قبول دارم ....چرا خدا اسباب و بهانه رو برای خورده شدن حق من جور کرد؟چرا؟
پیدا کردن جواب مشکلم خیلی ناراحتم کرده اگه توصیه ای مناسب دارین ممنون میشم
پیروز باشید

سلام آقا محمد ...
این تجربه ای که شما داری عنوان میکنین معمولا همه انسانها دارن ...
با سن پائین میرن سره کار و روابط و تعاملات رو نمیشناسن ... پس بنابراین سرشون کلاه میره ...
پس شما شخص ویژه یا منحصر بفردی نیستی ... تقریبا تمام میلیاردرها هم یه روزی جایه شما بودن ...
اما دقیقا از همینجا محل افتراق میان آدمها شروع میشه ...

معمولا 4 تا راه کلاسیک برای برخورد با چنین آدمهایی وجود داره

1- راهکاره اول : محلی رو برای تهدید شدن منافع کارفرمات ایجاد کنی ... و در همون زمان بهش بگی پولم رو میخوام ... فرض کن شرکت شما در زمینه خرید و فروش کامپیوتر هست ... مثلا دوستت رو مامور کن که به عنوان خریدار وارد شرکت بشه و بخواد سفارش 10 تا کامپیوتر رو بده ... و شما هم تو شرکت حضور داری و پولت رو میخوای ... در اینصورت بدونه اینکه حرفی بزنی کارفرمات میبینه منافعش در حال تهدید شدن هست ... و اگر شما لب تر کنی ممکن هست که منافعش تهدید بشه ... در اینصورت احتمال داره که پولت رو بده .

2- حالت دوم : اینه که یه کتاب دعا بردار برو جلویه در شرکتش بشین و دعا بخون ... ( نخند جدی میگم )

3- حالت سوم : استفاده از شهر خر ... ترجیها سگ هم داشته باشه .

4- حالت چهارم : هر مدرکی که میتونی جور کن ... حتی یه نوشته کوچیک ... یه دستخط ... یه آرم از شرکت ... و از دستش شکایت کن ... یا مدارک شما رو میبنن و قبول میکنن ... یا نمیکنن ... اگر قبول کردن که مقصود حاصل است . اگر هم قبول نکردن تقاضا کن ایشون باید قسم یاد کنن که به من تعهد پول ندادند ... در اونصورت دادگاه مجبورش میکنه بره وضو بگیره ... دستش رو رو قرآن بزاره و قسم بخوره ... خیلی ها پشیمون میشن و قسم نمیخورن و پول رو حساب میکنن ... ولی اگر هم اینقدر پر رو و بی دین و ایمان بود که داشت قسم میخورد ... وسط قسم خوردن مانع بشو و بگو من دیگه شکایتی ندارم ...

در اینصورت شما کاره درست رو انجام دادی ... و هیچ پشیمونی هم نداره ... ولی اگر دنبال حق و حقوقت نری ... همین فیدبک منفی رو تو زندگی دنبال میکنی و پشت سره هم منتظری تا کسی سرت کلاه بزاره .

در نهایت ...
مهمترین تجربه ای باید بدست بیاری ...

1- همیشه به انسانها اعتماد کن و منعطف باش .
2- حاضر باش کاره مجانی انجام بدی .
3- سعی کن آدمها رو سریع بشناسی .
4- رو شناختت ریسک کن .
5- از حقت نگزر

اینی که بخوای بگی همه آدمها دزد هستن و کلاه بردارن ... یا من هم برم کلاه برداری کنم و ... باعث میشه مغزت بسوزه ... دوست داری کدوم یکی باشی ...

1- انسان اول : در تمام داد و ستد ها شرکت میکنه . به انسانها اعتماد میکنه . ( البته رنج اعتماد داره . نهایتا 1 میلیون تومن ) . پروژه ها و کارهای مختلفی رو تو سال میگیره . تو یه سال 20 تا پروژه انجام میده ... 3 تاشون پول نمیدن ... نهایتا 17 تا پروژه انجام شده داره و میلیاردر .

2- انسان دوم : به هیچ کسی اعتماد نمیکنه ... منعطف نیست ... به انسانها اعتماد نمیکنه ... به خاطره همین عدم اعتمادش تو سال 2 تا پروژه میگیره ... و چون روابط قوی نتونسته ایجاد کنه و سرعت رشد بالایی هم نداشته ... به مرور زمان از صنعت طرد میشه ...

موفق باشی .

دوستان سلام
به خاطر مشورت های خوبتون سپاسگزارم
راستش دلیل اصلی نوشتن این پست احساس شدید بی عرضه بودن نسبت به خودم بود.
الان که درست فکر می کنم می بینم شرایط یه جوری پیش رفت که دست اونا پیش افتاد و برای خوردن حقم حتی با شکایت شرایطشون جور شد و دریغ نکردند.
شاید30 درصد من کوتاهی کردم 70 درصد اونا نامردی!
اشکال نداره...چون این پولو لازم داشتم بدجوری دلم شکست رفتم حرم امام رضا (ع) به ضریح چسبیدم کلی شکایت کردم.
مطمئنم خدا زحمت هامو بی جواب نمی ذاره...دوستان دعا کنین بتونم دکترا قبول شم ...دلم میخواد از این جامعه که جو نامطلوب داره و آدماش اینجوری اند فرار کنم.
ممنون از همه

mohamad313;476933 نوشت:
دلم میخواد از این جامعه که جو نامطلوب داره و آدماش اینجوری اند فرار کنم.
ممنون از همه

سلام
در همه ی جوامع آدم خوب و بد هست.
ما خودمان باید بدنبال انسان کامل بگردیم و از فیوضات او در جهت رسیدن به کمال بهره گیری کنیم.
که او هم همه جا هست!

موفق باشید

سلام
من عمرا کوتاه می اومدم یک
دو چون کارمو خوب انجام داده بودم احساس بی عرضگی نمی کردم
سه حقمم می گرفتم تا دیگه از این خیالا به سرم نزنه این تنها راه کاره از نظر من
موفق و پیروز باشید
ببخشید شرمنده یکم تند رفتم ولی ....
می دونم که می تونید شما یه آدم مستقل هستید.....:bale:

موضوع قفل شده است