سوالات کمرشکن از مراجع شیعه (خطبه ۶۷ نهج البلاغه) سوال 6

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوالات کمرشکن از مراجع شیعه (خطبه ۶۷ نهج البلاغه) سوال 6

سوال ششم:

در سوره مائده آیه۶۷ خطاب به پیامبرصلی الله علیه وسلم آمده که پیام نازل شده را ابلاغ کن و خداوند ترا از گزند مردم نگاه می دارد. روافض معتقدند که مطلب مورد نظر در واقع همان خلافت الهی حضرت علی بوده است، پس چرا در جریان حدیث قرطاس(قلم و دوات) که علمای رافضی شدیدا معتقدند پیامبرصلی الله علیه وسلم قصد داشته خلافت علی را کتابت کند و عمر مانع اینکار شده، پس در آنجا نیز پیامبر باید این مطلب را ابلاغ می کرده و از گزند اطرافیان نمی ترسیده چون خداوند، حفظش می کرده است، پس چرا دائم می گویید که عمر و صحابه کودتا کرده بودند و متوجه شده بودند که پیامبر قصد دارد خلافت علی را کتابت کند و به همین خاطر مانع او شدند!!
پیامبر باید مطلب را در جلوی همه و براحتی و بی هیچ ترسی بیان می کرده، چون گزندی به او نمی رسیده است.

در پاسخ به این سوال علمای رافضی می گویند که آن آیه مربوط به غدیر خم بوده است و ربطی به حدیث قرطاس ندارد!!
در پاسخ می گوییم: که آیه بطور کلی و صریحا گفته که مطلب را ابلاغ کن و از مردم نترس و تبلیغ دستور و امر مهم الهی می بایست همه جا صورت بگیرد و چطور در غدیر جلوی صد هزار نفر صورت گرفته ولی در حدیث قرطاس در برابر چند نفر سکوت اختیار شده است؟!!
و چنانچه گفتن این دستور در بستر بیماری(یعنی حدیث قرطاس) لازم نبود که اصلا از همان ابتدا پیامبر به سراغ این موضوع نمی رفت، نه اینکه ابتدا بگوید آنرا ابلاغ می کنم ولی سپس سکوت کرده و منصرف شود.
اگر هم به زعم شما به خاطر سخن عمر و گزند اطرافیان بوده، پس می بایست به این آیه عمل می نموده و از گزند مردم نمی ترسیده و مطلب را ابلاغ می کرده است.
این استدلال شما مانند این است که بگوییم در قرآن خداوند فرموده که آیات ما را برای مردم ابلاغ کن ولی این مربوط به همان زمان نزول آیه در همان وقت بوده و پیامبر اسلام می توانسته در جاهای دیگر، آیات الهی را ابلاغ نکند!!
آیا این مضحک نیست؟؟!!

رضا;774917 نوشت:
در سوره مائده آیه۶۷ خطاب به پیامبرصلی الله علیه وسلم آمده که پیام نازل شده را ابلاغ کن و خداوند ترا از گزند مردم نگاه می دارد. روافض معتقدند که مطلب مورد نظر در واقع همان خلافت الهی حضرت علی بوده است، پس چرا در جریان حدیث قرطاس(قلم و دوات) که علمای رافضی شدیدا معتقدند پیامبرصلی الله علیه وسلم قصد داشته خلافت علی را کتابت کند و عمر مانع اینکار شده، پس در آنجا نیز پیامبر باید این مطلب را ابلاغ می کرده و از گزند اطرافیان نمی ترسیده چون خداوند، حفظش می کرده است،

اگر عناد و لجاجت نباشد با کمی دقت مشخص می شود که این سخن درست نیست.

خداوند در جریان غدیر فرمود یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک فان لم تفعل فما بلغت رسالته، والله یعصمک من الناس(ای رسول آنچه به تو نازل شد ابلاغ کن، اگر ابلاغ نکرده، به معنای آن است که رسالتت را ابلاغ نکرده ای، خداوند ترا از شر مردم ایمن می دارد)

پیامبرصلی الله علیه واله وسلم نیز به این فرمایش عمل کردند و شر مردم را نادیده گرفته و اعلام نمودند

بر پایه ی همین فرمایش خداوند، چون پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم دیدند که خداوند ایشان را حفظ می کند اقدام به نوشتن کردند اما عمر مانع از نوشتن شد. نه اینکه ضربه ای به ایشان زد
اما چرا عمر توانست مانع شود. این همان کودتا و برنامه ریزی از قبل بر می گردد وقتی دو همسر پیامبرصلی الله علیه واله وسلم تمام قد با عمر همراهند، وقتی عمر و ابابکرنیز خود از جایگاه اجتماعی بالایی به دلیل صحابه بودن رابطه نسبی با پیامبرصلی الله علیه وآله بر خوردارند ادامه بحث و پافشاری پیامبرصلی الله علیه واله وسلم در کتابت باعث بی احترامی بیشتر به پیامبرصلی الله علیه واله وسلم را داشت وقتی مردی چنین وقیحانه می گوید این مرد هزیان می گوید، اگر ادامه پیدا کند بدتر از این بر زبانش جاری خواهد شد.
البته نگاه دیگری نیز می توان به این قضیه داشت و آن اینکه: در جریان آیه ابلاغ خداوند به پیامبرصلی الله علیه واله وسلم دستور می دهد در اینجا یعنی غدیر ولایت حضرت علی علیه السلام را اعلام کن و من تو را از شر مردم حفظ می کنم و حضرت نیز اعلام کرد و خداوند نیز حفظ کرد و اعلام و ابلاغ تمام شد
اما مخالفان که در آنجا نتواستند کاری کنند توطئه را شروع کرده و تا رحلت پیامبر صلی الله علیه واله وسلم ادامه دادند پیامبرصلی الله علیه واله وسلم نیز جیش اسامه را تدارک دیدند تا مخالفان هنگام رحلت بیرون مدینه باشند. اما مخالفان تخطی کرده و به دستور پیامبرصلی الله علیه واله وسلم گوش نکردند به مدینه باز گشتند تا برنامه های پی ریزی شده خود را به مرحله اجرا بگذارند.

رضا;774917 نوشت:
و چنانچه گفتن این دستور در بستر بیماری(یعنی حدیث قرطاس) لازم نبود که اصلا از همان ابتدا پیامبر به سراغ این موضوع نمی رفت، نه اینکه ابتدا بگوید آنرا ابلاغ می کنم ولی سپس سکوت کرده و منصرف شود.

پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم دیدند اینان بر کودتا مصممند لذا گفتند قلم و دوات بیاورید تا بنویسم، باز می دانستند که نوشتن عملی نخواهد شد اما همین مانع شدن از نوشتن توسط عمر و جمله او برای آیندگان می تواند سرنخی به حقیقت باشد. و کسانی نگویند که چرا پیامبرصلی الله علیه واله و سلم امری به این بزرگی را ننوشت بلکه ببینند می خواست بنویسد اما نگذاشتند.

به هر حال اشکال اینکه علمای شیعه حدیث قرطاس را بیان می کنند وارد نیست و جالب اینجا است نه تنها علمای شیعه بلکه در برخی کتابهای اهل سنت مخصوصا کتابهای معتبر با عبارات مختلف جریان حدیث قرطاس آمده است.
اما خوب است طرف مقابل هم جواب دهد
اگر در آیه ابلاغ ،منظور ولایت علی نبوده پس چه بوده است؟ چه چیز اینقدر مهم بوده که خداوند فرموده نترس بگو من ترا از شر مردم در امان می دارم، آیات حج؟ آیات نجاست گوشت خوک؟!!!!
در اینکه جریان حدیث قرطاس قطعی است شکی نیست چون در منابع معتبر فریقین آمده است حال طرف مقابل جواب دهد اگر منظور کتابت جانشینی نبوده پیامبرصلی الله علیه واله وسلم چه چیزی را می خواسته اند بنویسد؟ چرا عمر مانع شده است؟ آیا اگر منظور نوشتن امور جزئی بود عمر می گفتن ان الرجل لیهجر یا قد غلب علیه الوجع؟
بنده از اعتماد به نفس طرف مقابل تعجب می کنم با با نداشته داشته های متقن ما را به باد انتقاد گرفته است آنهم با ادبیات خارج از حریم دین مبین اسلام

رضا;774917 نوشت:
این استدلال شما مانند این است که بگوییم در قرآن خداوند فرموده که آیات ما را برای مردم ابلاغ کن ولی این مربوط به همان زمان نزول آیه در همان وقت بوده و پیامبر اسلام می توانسته در جاهای دیگر، آیات الهی را ابلاغ نکند!
آیا این مضحک نیست؟؟!!

با این حساب پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم باید دعوت پنهانی نداشته باشند
عشیرتک الاقربین نیز بی معنا می شود
راستی بحث امر به دعوت از عشیرتک الاقربین مختص به زمان نزول بوده یا تمام دورانها
طبیعی است که این امر مختص به زمان نزول بوده است نه تمام دورانها، در تمام دورانها نیز اقربا دعوت به اسلام می شدند اما اینکه آنها را در خانه دعوت کن جز آنها کسی نباشد همه از بنی هاشم باشند مختص به زمان نزول همین ایه است نه تمام دوران رسالت
پس می شود گفت بعضی از آیات مختص زمان نزول هستند نه تمام زمانها
مگر اینکه بگویم در آیه عشیرتک الاقربین پیامبر صلی الله علیه واله وسلم روزی چند بار اقوام را دعوت می کرد و به این ایه عمل می کرد؟؟!!!


سلام

شناخت معنی کلمات در زمان صدور ، اساس فهم موضوعات است .

جریان یهود که قصد تحریف دین اسلام را داشتند در اواخر عمر حضرت رسول ص با نقشه های منسجم عملیات یهودیسازی دین را بخوبی اجرا نمودند که رکن ان در کنار زدن امیر المومنین ع از رهبری جامعه اسلامی بود :

کلینی، علی بن ابراهیم قمی و شیخ صدوق رحمهم الله اورده اند که در روز غدیر خم وقتی پیامبر دستان علی ع را به عنوان جانشین بالا بردابوبکر وعمر وسالم مولی حذیفه گفتند به ان دو نگاه کنید که چشمانشان مانند #دیوانه هاست که آیه « وان یکاد الذین کفروا....» در مذمت انان نازل شد !!!!

محمد بن يحيى، عن محمد بن الحسين، عن الحجال، عن عبدالصمد بن بشير، عن حسان الجمال قال: حملت أبا عبدالله عليه السلام من المدينة إلى مكة فلما انتهينا إلى مسجد الغدير نظرإلى ميسرة المسجد فقال: ذلك موضع قدم رسول الله صلى الله عليه وآله حيث قال: من كنت مولاه فعلي مولاه ثم نظر إلى الجانب الآخر فقال: ذلك موضع فسطاط أبي فلان وفلان و

سالم مولى أبي حذيفة وأبي عبيدة الجراح فلما أن رأوه رافعا يديه قال بعضهم لبعض: انظروا إلى عينيه تدور كانهما عينا مجنون فنزل جبرئيل عليه السلام بهذه الآية: " وإن يكاد الذين كفروا ليزلقونك بأبصارهم لما سمعوا الذكر ويقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذكر للعالمين .کافی

کلینی، سلیم بن قیس هلالی و ابوالصلاح حلبی سالم مولی ابی حذیفه را در جریان صحیفه ملعونه دخیل میدانند که هم قسم شدند پس از رحلت پیامبر، خلافت به بنی هاشم نرسد و نوشته ای را تنظیم کردخ در #کعبه دفن نمودند...

اين روايت بخاري و ....دليل محكمي بر غصب حق خلافت وامامت مولا عليست چرا که عباس بخوبی از اوضاع و احوال انروزها میدانست که #منافقین حسود هیچگاه اجازه نخواهند داد که امام علی ع خلیفه و امام مسلمین شود ،هر چند كه در اخرش دستهاي خائن قصد تحريف داشته اند :

روز دوشنبه‌ای که رسول خدا ص در مرض موت بود، امیر المؤمنین علی بن ابی ‌طالب ع از نزد آن حضرت بیرون آمد و مردم پرسیدند: یا اباالحسن! رسول خدا چگونه است؟ فرمود: بحمد الله مرضی ندارد، عباس عموی رسول خدا ص دست علی را گرفت و به او گفت: یا علی، به خدا سوگند تو بعد از سه روز بندة عصایی (کنایه از اینکه از مقام #خلافت خود رانده‌ میشوی)، من به خدا سوگند می‌‌خورم که در چهرة رسول خدا ص علائم رحلت را می‌‌بینم چنان که آن را در چهرة همة فرزندان عبدالمطلب می‌‌شناسم، بیا باهم به خدمت رسول خدا برویم تا اگر امر خلافت از آن ماست به درستی بدانیم و اگر در غیر ماست رسول‌خدا را وادار کنیم تا مردم را دربارة ما سفارش کند. علی گفت: به خدا سوگند چنین کاری نمی‌کنم زیرا قسم به خدا، اگر ما را از امر خلافت منع کند احدی بعد از رسول خدا آن را به ما نخواهد داد»

بنص #بخاری عباس به حضرت علی ع گفت : « فأخذ العباس بيد علي ثم قال يا علي أنت عبد العصا بعد ثلاث ». «نمی دانی که پس از سه روز #خوار خواهی شد؟

چرا ؟

عبد #العصا (أي بلا عزة ولا حرمة بين الناس وهو كناية عنه و) الأمر (أي #الخلافة و)
الكتاب: الكواكب الدراري في شرح صحيح البخاري
المؤلف: محمد بن يوسف بن علي بن سعيد، شمس الدين الكرماني (المتوفى: 786هـ)

عبد العصا: " كناية عن صيرورته تابعا لغيره، يعني أن النبي - صلى الله عليه وسلم - / يموت بعد ثلاث، وتصير أنت مأمورا عليك، وهذا من قوة فراسة العباس رضي الله عنه"، لأن الأمر وقع كما قال. هذا الأمر: أي #الخلافة.
الكتاب : الفجر الساطع على الصحيح الجامع
شرح مغربي ممتع على صحيح الإمام البخاري
المؤلف : محمد الفضيل بن محمد الفاطمي الشبيهي

وفي مرسل الشعبي فلما قبض النبي -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ- قال العباس لعلي: ابسط يدك أبايعك #يبايعك الناس فلم يفعل. وفي فوائد أبي الطاهر الذهلي بإسناد جيد قال عليّ: يا ليتني أطعت عباسًا يا ليتني أطعت عباسًا.

بنص آيه 74 توبه در اواخر عمر حضرت رسول ص منافقين و يهود قصد كشتن پيامبر ص را داشتند وتمسخر وتمرد و ....در 5 شنبه مصيبت بار هم فحش #هذيان به حضرتش داده بودند .... و غصب حق خلافت امام علي ع و توهین و خوار نمودن ایشان و اهل بیت ع و اتش زدن خانه وحی و ... #کربلا و غیبت امام دوازدهم چيز عجيبي نبود !


حتي در روايت ديگري از بخاري امام علي ع به ابوبكر ميگويند تو در اين امر (خلافت) بر ما #استبداد كردي !

شارحين بخاري وعلماي سني اين كلام عباس را ناشي از فراست و هوش و آينده نگري وي دانسته اند كه بخوبي با مشاهده اوضاع وخيم اواخر عمر حضرت در هجوم منافقين ويهود به رسول خدا ص و تمرد وتمسخر و شهادت وي ، جهت تحريف دينش و كنار زدن امام علي ع از رهبري جامعه اسلامي مي گويد :

ابن حجر وعيني و... نوشته اند :

قوله أنت والله بعد ثلاث عبد العصا هو كناية عمن يصير تابعا لغيره والمعنى أنه يموت بعد ثلاث وتصير أنت مأمورا عليك وهذا من قوة فراسة العباس رضي الله عنه قوله لأرى بفتح الهمزة من الاعتقاد وبضمها بمعنى الظن وهذا قاله العباس مستندا إلى التجربة.

يعني اي علي بزودي اين مردم تو را خوار وذليل و ممنوع از حقت يعني حق خلافتت ميكند !

ميگويد كه اين سخن عباس از فراست عباس بود چرا كه همانطور كه گفته بود اتفاق افتاد وحزب سقيفه حق امامت علي ع را غصب نمودند !!!!!

عبيد العصا، يقال للقوم إذا استذلوا.

ويقولون للمستذل:عبد العصا . عرب به شخصي كه ذليل ومقهور شود عبد العصا ميگويد .

ونكته بسيار جالب :

قال عبد الرزاق: فكان معمر يقول لنا: أيهما كان أصوب عندكم رأيا؟
فنقول: العباس- رضي اللَّه تبارك وتعالى عنهما- فيأبى، ثم قال: لو أن عليا- رضي اللَّه تبارك وتعالى عنه- سأله عنها فأعطاه إياها، فمنعه الناس كانوا قد كفروا.

قال عبد الرزاق فحدثت به ابن عيينة فقال: الشعبي: لو أن عليا- رضي اللَّه تبارك وتعالى عنه- سأله عنها، كان خيرا له من ماله وولده.

Download

موضوع قفل شده است