قدرت نه گفتن زیاد و لجبازی

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قدرت نه گفتن زیاد و لجبازی

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

دختر 20 ساله ای هستم که توی یه خانواده ی مرفه زندگی میکنم و تا حالا هر چی که خواستم برام فراهم بوده ولی یه مشکل اساسی که توی زندگیم حتی با پدر مادر و نامزدم دارم اینه که قدرت نه گفتن در وجود من خیلی زیاده.
ینی وقتی یه موضوعی رو با من مطرح میکنن در اکثر مواقع بدون فکر کردن بلافاصله پاسخ "نه" میدم بهشون.بعدش خودم پشیمون میشم.یه جورایی انگار لجبازی کردن و ساز مخالف زدن جزء عاداتم شده.
نامزدم خیلی آدم صبوری هستن ولی متوجه میشم که از این لحن صحبت و طرز برخورد من ناراحت میشه.
چند بار هم به طور غیرمستقیم بهم گفته که چرا اینجوری مخالفت میکنی و چرا به حرفام گوش نمیدی و ...
راستش به صورت یه واکنش دفاعی بلافاصله در برابر هر حرفی،حتی حرفای ساده و منطقی هم اولین واژه ای که بیانش میکنم " نه " هست.اطرافیانم واقعا از این طرز برخورد من ناراحت میشن و خودم هم ناراحت میشم و سعی میکنم از دلشون دربیارم ولی واکنش اولیه ام رو نمیتونم کنترل کنم و این لجبازی رو از خودم دور کنم.مادرم میگن همیشه این ریشه لجبازی رو توی وجودت داشتی ولی اینقدر پررنگ نبوده.با بزرگ شدنم انگار این لجبازی هم با من بزرگ شده
هر چقدر که این "نه" گفتن برام راحت هست،" نه " شنیدن به همون نسبت برام سخته.ینی حاضرم یه کاری رو به هر سختی که باشه خودم تنها انجامش بدم و یا اینکه هر چقدر که اون کار ضروری باشه و به کمک کسی نیاز داشته باشه قیدشو بزنم ولی از کسی درخواست کمک نکنم تا خدایی نکرده " نه " بشنوم.نامزدم همیشه بهم میگه تو داری یه پیشنهاد میدی،اون شخص میتونه قبول کنه یا نکنه و قبول نکردنش چیزی از تو کم نمیکنه ولی با این وجود بازم برام به شدت سخته که دیگران درخواستمو رد کنند.



در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد راهنما

طاهر;716104 نوشت:
دختر 20 ساله ای هستم که توی یه خانواده ی مرفه زندگی میکنم و تا حالا هر چی که خواستم برام فراهم بوده ولی یه مشکل اساسی که توی زندگیم حتی با پدر مادر و نامزدم دارم اینه که قدرت نه گفتن در وجود من خیلی زیاده.
ینی وقتی یه موضوعی رو با من مطرح میکنن در اکثر مواقع بدون فکر کردن بلافاصله پاسخ "نه" میدم بهشون.بعدش خودم پشیمون میشم.یه جورایی انگار لجبازی کردن و ساز مخالف زدن جزء عاداتم شده.
نامزدم خیلی آدم صبوری هستن ولی متوجه میشم که از این لحن صحبت و طرز برخورد من ناراحت میشه.
چند بار هم به طور غیرمستقیم بهم گفته که چرا اینجوری مخالفت میکنی و چرا به حرفام گوش نمیدی و ...
راستش به صورت یه واکنش دفاعی بلافاصله در برابر هر حرفی،حتی حرفای ساده و منطقی هم اولین واژه ای که بیانش میکنم " نه " هست.اطرافیانم واقعا از این طرز برخورد من ناراحت میشن و خودم هم ناراحت میشم و سعی میکنم از دلشون دربیارم ولی واکنش اولیه ام رو نمیتونم کنترل کنم و این لجبازی رو از خودم دور کنم.مادرم میگن همیشه این ریشه لجبازی رو توی وجودت داشتی ولی اینقدر پررنگ نبوده.با بزرگ شدنم انگار این لجبازی هم با من بزرگ شده
هر چقدر که این "نه" گفتن برام راحت هست،" نه " شنیدن به همون نسبت برام سخته.ینی حاضرم یه کاری رو به هر سختی که باشه خودم تنها انجامش بدم و یا اینکه هر چقدر که اون کار ضروری باشه و به کمک کسی نیاز داشته باشه قیدشو بزنم ولی از کسی درخواست کمک نکنم تا خدایی نکرده " نه " بشنوم.نامزدم همیشه بهم میگه تو داری یه پیشنهاد میدی،اون شخص میتونه قبول کنه یا نکنه و قبول نکردنش چیزی از تو کم نمیکنه ولی با این وجود بازم برام به شدت سخته که دیگران درخواستمو رد کنند.

با عرض سلام و ادب خدمت شما خواهر گرامی امیدوارم نکاتی را که خدمتتون عرض میکنم راهگشا باشد
همچنانکه خود اشاره نمودید علل این رفتار می تواند یادگیری شما در دوران کودکی و تقویت های درونی و شرطی شدن شما باشد همچنین ممکن است علت آن خطاهای شناختی باشد.لذا راهکارهای زیر را در نظر داشته باشید :

  1. تفکر و تامل در مضرات و زیانهایی که این کار(نه گفتن به دیگران و درخواست نکردن از دیگران) دارد و بالعکس فوایدی که معاشرت نیکو و جواب مثبت و تامل در حرف دیگران دارد.
  2. تفکر و تامل در اینکه شما (انسان) چه موجود ضعیفی است و چیزی از خود ندارد و هرچه دارد از جانب خداوند باری تعالی است که می تواند در کمتر از لحظه ای انسان را دگرگون نماید.
  3. تفکر و تامل در اینکه انسان نزد خداوند چقدر احترام دارد و ما با این کارمون(نه گفتن) داریم به این انسان بی احترامی می نماییم.
  4. تفکر و تامل در اینکه خداوند بندگان خوب خود را در میان همه بندگانش پنهان نموده است و شاید آن شخصی که مورد بی احترامی توسط من قرار می گیرد از بهترین بندگان خداوند باشد.
  5. تفکر و تامل در اینکه کار من سبب آزار رساندن به مومنین و دلشکستن آنان می شود.
  6. بررسی پیشرفتها و محاسن کسانی که این ویژگی منفی را ندارند.
  7. توجه به این نکته که ما باید توانایی شنیدن نه در خود تقویت نماییم و البته با خود این نکته را مد نظر قرار دهیم که نکته یا پیشنهاد یا خواهشی که از دیگران میکنیم آنها می توانند نه بگویند و این در مواردی (البته در حد تعادل) همیشه موجب شکستگی ما نمی شود.
  8. توجه به اینکه ما نسبت به دیگران احساس مسئولیت داریم و لذا باید صحبتهای آنها را کاملا گوش دهیم.
  9. توجه به این نکته که ما انسانها باهم زندگی می کنیم و نیاز هایمان زیاد است و برای برطرف کردن آنها نیاز داریم که از دیگران کمک بگیرد بنابراین در صورت برآورده کردن نیاز آنها و نداشتن درخواست کمک در مواقع نیاز سبب می شود که دیگران نسبت به ما موذب شوند و دیگر درخواستی از ما نداشته باشند.
  10. استفاده از تکنیک حساسیت زدایی منظم : بدین صورت که سعی نمایید به تدریج حساسیت خود را نسبت به شنیدن نه و گفتن نه کم نمایید.
  11. استفاده از تکنیک تقویت افتراقی : بدین صورت که هنگامی که موفق به نگفتن نه شدید خود را تشویق نمایید و البته در صورت موفق نشدن بی خیال شوید.
  12. اصلاح طرح واره«ساختار شناختی»(نوع نگرش و تربیت فرهنگی و اجتماعی)
در پناه قرآن و عترت موفق باشید

یا علی

;716104 نوشت:
دختر 20 ساله ای هستم که توی یه خانواده ی مرفه زندگی میکنم و تا حالا هر چی که خواستم برام فراهم بوده ولی یه مشکل اساسی که توی زندگیم حتی با پدر مادر و نامزدم دارم اینه که قدرت نه گفتن در وجود من خیلی زیاده.
ینی وقتی یه موضوعی رو با من مطرح میکنن در اکثر مواقع بدون فکر کردن بلافاصله پاسخ "نه" میدم بهشون.بعدش خودم پشیمون میشم.یه جورایی انگار لجبازی کردن و ساز مخالف زدن جزء عاداتم شده.
نامزدم خیلی آدم صبوری هستن ولی متوجه میشم که از این لحن صحبت و طرز برخورد من ناراحت میشه.
چند بار هم به طور غیرمستقیم بهم گفته که چرا اینجوری مخالفت میکنی و چرا به حرفام گوش نمیدی و ...
راستش به صورت یه واکنش دفاعی بلافاصله در برابر هر حرفی،حتی حرفای ساده و منطقی هم اولین واژه ای که بیانش میکنم " نه " هست.اطرافیانم واقعا از این طرز برخورد من ناراحت میشن و خودم هم ناراحت میشم و سعی میکنم از دلشون دربیارم ولی واکنش اولیه ام رو نمیتونم کنترل کنم و این لجبازی رو از خودم دور کنم.مادرم میگن همیشه این ریشه لجبازی رو توی وجودت داشتی ولی اینقدر پررنگ نبوده.با بزرگ شدنم انگار این لجبازی هم با من بزرگ شده
هر چقدر که این "نه" گفتن برام راحت هست،" نه " شنیدن به همون نسبت برام سخته.ینی حاضرم یه کاری رو به هر سختی که باشه خودم تنها انجامش بدم و یا اینکه هر چقدر که اون کار ضروری باشه و به کمک کسی نیاز داشته باشه قیدشو بزنم ولی از کسی درخواست کمک نکنم تا خدایی نکرده " نه " بشنوم.نامزدم همیشه بهم میگه تو داری یه پیشنهاد میدی،اون شخص میتونه قبول کنه یا نکنه و قبول نکردنش چیزی از تو کم نمیکنه ولی با این وجود بازم برام به شدت سخته که دیگران درخواستمو رد کنند.


سلام

خب نظر من این هستش که تمرین کنین ... یعنی مخالفش رو انجام بدین تا به مرور یه حالت تعادلی در شما بوجود بیاد ..:khandidan:

سعی کنین تو کارها بله بگین .... مخالفت نکنین ...
:samt:
اولش سخته ممکنه یکم اعصابتون بهم بریزه اشکال نداره بهتراز اینه که بعد نه گفتن هم عذاب وجدان و ناراحتی بگیرین ...
:taeed:

ببینین تا کی میخواین بگین نه؟ آخرش که چی؟ پس بهتره که از الان .. آره از الان شروع کنین به جواب مثبت دادن ... تا ان شاءالله مشکلتون رفع بشه
:Norani:

موضوع قفل شده است