راهكارهاي عبادي قرب الهي در سلوك عارفان

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
راهكارهاي عبادي قرب الهي در سلوك عارفان

[="Arial"][="Green"]
راهكارهاي عبادي قرب الهي در سلوك عارفان

مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي(ره) چند دستورالعمل عبادي را براي رسيدن به قرب الهي و نيز نجات از دسيسه هاي شيطاني توصيه كرده اند.
اين عارف پارسا به قرائت ذكر يونسيه، سوره قدر و اهتمام به بهره مندي از روز جمعه را در رسيدن به قرب الهي مؤثر دانسته اند.

روز جمعه گر چه تمام ساعت و لحظه هاي آن شريف و گرانبها و نوراني است، ولي در اين روز ساعتي هست كه از همه ساعات اين روز افضل و برتر است و دعا در آن ساعت مورد قبول واقع مي شود و بنابر آنچه از اخبار به دست مي آيد و از بعضي از بزرگاني كه در اين گونه موارد مورد وثوق اينجانب بوده اند به من رسيده، آخرين ساعات روز جمعه كه وقت خواندن دعاي سمات است مي باشد.

از يكي مشايخ بزرگوار خود كه حكيم عارف و معلم خبير و طبيب كاملي بسان او نديده ام، سؤال كردم كدامين عمل از اعمال جوارح را شما در تأثر قلب كارسازتر يافته ايد، فرمود:
سجده طولاني در شب كه يك ساعت و يا لااقل سه ربع ساعت به درازا كشد و در آن گفته شود: «لااله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين»

صد مرتبه قرائت سوره قدر در شب و عصر جمعه....

[/][/]

[="Arial"][="Green"]

برتری یک عمل خالص

آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی:
(بدان ای سالک راه خدا!) بر بنده است که همت و جدیت خود را در صحیح کردن عمل و خالص ساختن و پاک نمودن آن از آفات و شوائب هوا و هوس قرار دهد،

پس اگر قادر باشد که یک بار با قلب و عمل خود، بلکه با روح و سرّ خود و جمیع جوارح خویش «لااله‌الاالله» بگوید، برای او سودمندتر است، از اینکه تمام عمرش شبها را بر پا برای عبادت باشد و روزها را روزه بگیرد و همیشه در حال ذکر باشد، ولی (عمل او از آفات مذکور) خالص نباشد!

و اگر تصدیق آن را بخواهی به ابلیس نظر کن که هزاران سال با ملائکه، خدا را پرستش کرد و برای او سودی نبخشید و او را از عذاب و لعن مانع نگشت،
و به حضرت آدم(علیه السلام) بنگر که کلماتی از او در توبه، سبب قبول توبه او شد و به مقام اجتباء و برگزیدگی رسید.
المراقبات، ج2، ص 453

اخلاق و عرفان، اوج نیاز

[/]

[="Arial"][="Green"]کمال مطلق حقیقی برای سالک

آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی:
انسان باید ابتدا آنچه را که برایش کمال محسوب می‌شود، تشخیص دهد و بعد برای به دست آوردن آن تلاش کند.

... ذات ما عاشق کمال است و عشق و محبت به کمال، آن هم کمال مطلق، ذاتی انسان بوده و با جوهره وجود او آمیخته است
اما در تشخیص اینکه چه چیزی برای انسان کمال مطلق محسوب می‌شود اشتباه رخ می‌دهد.

حب به دنیا در هرکس یک معنا دارد و دنیای افراد مختلف است،

یکی بر اثر غلبه شهوت، پول را کمال خود می‌داند، به دنبال آن رفته و پول روی پول می‌گذارد،

یکی هم بر اثر غلبه غضب، کمال خویش را در مقام و ریاست می‌بیند و به دنبال آن می‌رود.

اما مصداق واقعی کمال مطلق خداست
و می‌گوید: «خلقتک لاجلی» من تو را با این صفت آمیخته‌ام تا مرا طلب کنی (جواهرالسنیه، ص 710) ...

شکی نیست که در برابر طلب بی‌نهایت، یک مطلوب بی‌نهایت هست که می‌‌تواند این نیاز را برطرف کند.
چون «طلب بی‌نهایت» و «مطلوب متناهی» با یکدیگر همگون و سازگار نیستند.

بدبختی همه دنیاداران نیز همین است که می‌خواهند جواب طلب بی‌نهایت درونی خود را با مطلوب متناهی دنیا بدهند.
رسائل بندگی، ، ص 82

http://jmaliahmad1.samenblog.com/

[/]

[="Arial"][="Green"]رمضان و هشدار حضرت روح الله

اگر با پايان يافتن ماه مبارك رمضان، در اعمال و كردار شما هيچ گونه تغييرى پديد نيامد و راه و روش شما با قبل از ماه صيام فرقى نكرد، معلوم مى‏شود روزه‏اى كه از شما خواسته‏اند محقق نشده است آنچه انجام داده‏ايد روزه عامه حيوانى بوده است.

در اين ماه شريف، كه به مهمانسراى الهى دعوت شده‏ايد، اگر به حق تعالى معرفت پيدا نكرديد يا معرفت شما زيادتر نشد، بدانيد در ضيافة اللّه درست وارد نشديد و حق ضيافت را به جا نياورديد.

نبايد فراموش كنيد كه در ماه مبارك، كه «شهر اللّه» مى‏باشد و درهاى رحمت الهى به روى بندگان باز است و شياطين و اهريمنان - به حسب روايت -«» در غل و زنجير به سر مى‏برند، اگر شما نتوانيد خود را اصلاح و مهذب نماييد، نفس اماره را تحت مراقبت و كنترل خود درآوريد، هواهاى نفسانيه را زير پا گذاشته علاقه و ارتباط خويش را با دنيا و ماديت قطع كنيد، بعد از پايان يافتن شهر صيام مشكل است بتوانيد اين مسائل را به مرحله عمل درآوريد.

بنابراين، از فرصت استفاده كنيد و پيش از آنكه اين فيض عظمى سپرى گردد، در مقام اصلاح، تزكيه و تصفيه امور خود برآييد......
جهاد اکبر صفحه 40 و 41

اخلاق و عرفان، اوج نیاز

[/]

[="Arial"][="Green"]بی‌اخلاصی، یک جائی خودش را نشان خواهد داد

فرمود اگر کسی در میدان جهاد فی‌سبیل‌الله دنبال یک خواسته‌ی شخصی برود، دنبال غنیمت برود و کشته شود، شهید فی‌سبیل‌الله نیست.

شرط شهادت و شرط مجاهد فی‌سبیل‌الله بودن این است که حرکت او فی‌سبیل‌الله باشد، لله باشد؛ یعنی اخلاص داشته باشد .

انگیزه‌های شخصی، انگیزه‌های گروهی، انگیزه‌های فامیلی، رودربایستی‌های رفاقتی اگر در حرکت ما تأثیر گذاشت، این اخلاص را مشوب میکند، مشکل درست میکند.
بی‌اخلاصی، یک جائی خودش را نشان خواهد داد.

بیانات در دیدار هزاران نفر از بسیجیان استان قم‌ ۱۳۸۹/۰۸/۰۲
بیانات در دیدار هزاران نفر از بسیجیان استان قم

[/]

سلام نظرتون در مورد عشق به خدا چیه؟

[="Arial"][="Black"]

محمد132;556634 نوشت:
سلام نظرتون در مورد عشق به خدا چیه؟

به نظرم عشق به خدا یعنی اینکه هرکار که واسه خدا انجام میدی با خلوص نیت باشه..یعنی 100 درصد خالص برای خدا باشه[/]

عمار رهبری;493164 نوشت:
راهكارهاي عبادي قرب الهي در سلوك عارفان

لطفا سخنانی از ایت الله بهجت هم در این رابطه بگذارید کلا از اونهایی که به مقامات بزرگ دست یافتند زیاد نوشته بگذارید خیلی ممنون تشکر:Gol::ok:

1- معنای عشق : واژه ((عشق )) مشتق از ((عشقه )) به معنای میل و کشش افراطی است . ((عشقه )) گیاهی است که هرگاه به دور درخت می پیچد آب آن را می خورد. در نتیجه درخت زرد شده ، کم کم می خشکد، (1).
اما در اصطلاح ، ((عشق )) عبارت است از: ((محبت شدید و قوی )). به عبارت دیگر، عشق مرتبه عالی محبت است ، (2).
حقیقت آن است که تعریف حقیقی این واژه ، ممکن نیست .
حکیم محی الدین ابن عربی گوید: «هر کس عشق را تعریف کند، آن را نشناخته و کسی که از جام آن جرعه ای نچشیده باشد ، آن را نشناخته و کسی که گوید من از آن جام سیراب شدم ، آن را نشناخته که عشق شرابی است که کسی را سیراب نکند»، (3).
«لویی ماسینیون » می گوید: نخستین عارفان ، واژه عشق را به کار نمی بردند؛ شاید از عشق زمینی و جسمانی هراس داشتند و از این رو، بیش تر از محبت یاد می کردند، (4).
عطار گفته است : پرسی تو ز من که عاشقی چیست ؟ روزی که چو من شوی ، بدانی
عشق قابل تعریف علمی نیست ؛ زیرا نه محسوس است و نه معقول . در حالی که در دو قلمرو حس و عقل تاثیر دارد.
اگر تعریف کننده ، خود عشق می ورزد، مسلما" تعریف او صحیح نخواهد بود؛ زیرا این پدیده غیر عادی به تمام اندیشه و مشاعر او مسلط می شود . مثلا" اگر عاشق بخواهد عشق را تعریف کند ، مفاهیم موجود در تعریف ، با وضع روانی عاشق رنگ آمیزی می شود و به اصطلاح «مولوی »، تعریفش بوی عشق می دهد، (5).
هر چه گویم عشق را شرح و بیان :Gol: چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گر چه تفسیر زبان روشن گر است :Gol: لیک عشق بی زبان روشن تر است
چون قلم اندر نوشتن می شتافت :Gol: چون به عشق آمد، قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت :Gol: شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
آفتاب آمد دلیل آفتاب :Gol: گر دلیلت باید از وی رو متاب . (6)
همان گونه که از سخنان عارفان روشن است ، مقصودشان از عشق ، نوع حقیقی آن است .
2. مبدأ عشق :
اساس آفرینش جهان ، عشق حق به جمال و جلوه خویش است ؛ زیرا، دوستی ذات خود ، یکی از اسباب عشق است . خداوند نیز به عنوان برترین موجود، به دلیل عشق به ذات و جلوه جمالش ، جهان را پدید آورد: «کنت کنزا" مخفیا" فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف ؛ گنج پنهانی بودم که دوست داشتم شناخته شوم ، پس آفریدگان را آفریدم تا شناخته شوم »، (7).
گنج مخفی بد ز پرتی چاک کرد :Gol: خاک را روشن تر از افلاک کرد
بنابراین نخستین کسی که عشق ورزید، خدای تعالی بود، (8).
خداوند متعال بر اساس همین عشق به خویش است که مخلوقاتش را نیز دوست می دارد، (9).
عارف عین القضات همدانی می گوید: «دریغا به جان مصطفی ، ای شنونده این کلمات ! که خلق پنداشته اند که انعام و محبت او با خلق از برای خلق است ، نه از برای خلق نیست ؛ بلکه از برای خود می کند که عاشق ، چون عطایی دهد به معشوق و با وی لطفی کند. آن لطف نه به معشوق می کند که آن با عشق خود می کند. دریغا از دست این کلمه ! تو پنداری که محبت خدا با مصطفی ، از برای مصطفی است ؟ این محبت او از بهر خود است »، (10).
چنان که مبدا عالم ،خداوند متعال است ، مبدأعشق نیز اوست . عشق مانند وجود، از ذات حق به عالم سرایت کرده است . عشق انسان زاییده عشق خداست .
توبه کردم و عشق همچون اژدها :Gol: توبه وصف خلق و آن وصف خدا
عشق ز اوصاف خدای بی نیاز :Gol: عاشقی بر غیر او باشد مجاز. (11).
3. اسباب عشق :
برای عشق اسبابی چند مطرح کرده اند که از همه مهم تر کمال جویی است.
همه هستی میل به کمال دارد؛ کمال طلبی آمیخته با حب بقا است که هر دو تبلور محبت به ذاتند. همه موجودات در پی آنند که چیزهایی را به دست آورند و بهره وجودی شان را بیش تر کنند. هر موجودی در پی کمال متناسب با خود است . دانه گندمی که روی زمین قرار گرفته و با شرایط مساعدی شکافته شده ، به تدریج می روید، بی شک متوجه آخرین مرحله (بوته گندم ) است که رشد خود را تکمیل کند، سنبل دهد و دانه های زیادی بار آورد. انسان نیز می خواهد سعه وجودی بیش تری بیابد و علم ، قدرت ، اراده و حیاتش نا محدود و مطلق باشد. حضرت امام خمینی (رض ) می فرماید: « اگر کسی قدرت مطلق جهان باشد و عالم را در اختیار داشته باشد و به او بگویند که جهان دیگری هم هست . فطرتا" مایل است آن جهان را در اختیار داشته باشد. یا مثلا" هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم دیگری هم هست فطرتا" مایل است آن علوم را هم بیاموزد.»، (12). دستگاه آفرینش با تربیت تکوینی خود کمال خواه و کمال جوست و به همین سبب است که با وجود تمام سختی ها و موانع ،عاشق کمال است و برای رسیدن به آن ، از هیچ کوشش و تلاشی فروگذار نمی کند؛ به بیان دیگر این فطرت کمال خواهی است که موجودات را عاشق ساخته است ، (13).
4. سریان و عمومیت عشق : از آن جا که همه هستی دارای حیات و شعور و کمال جو است ، عشق در تمام عالم وجود سریان دارد. این عشق در انسان که دارای حیات و شعور برتر می باشد، از شدت بیش تری برخوردار است ؛ ولی بر اساس ارتباط معرفت و عشق و اسباب عشق ، عشق در همه عالم جریان دارد، (14).
آتش نی ، جوشش می ، بدایع طبیعت ، کشش اجزای هم جنس به یک دیگر و پیوند و ترکیب اضداد ، از جلوه های عشق است ؛ جاذبه ای که جزء را به سوی کل می راند و میان اشیا و پدیده ها، تناسب ، سنخیت و انضمام می آفریند:
عشق جوشد بحر را مانند دیگ :Gol: عشق ساید کوه را مانند ریگ
عشق بشکافد فلک را صد شکاف :Gol: عشق لرزاند زمین را از گزاف (15)
5. انسان و عشق :
داستان عشق انسان ، داستان دیگری است ؛ زیرا علی رغم ژرفا و گستردگی ادراکش ، انگیزه های خیالی و وهمی او همواره با عقل و ذات او درگیرند و مزاحمانی از قوای شهوانی و غضبی بر سر راه اوست . باید دستی از غیب برون آید و عشق انسان را هدایت کند و راه وصول عشق را به او بنمایاند. فرستادن پیامبران و نازل کردن کتاب های آسمانی برای همین جهت است تا عشق حقیقی و راستین را از عشق مجازی و دروغین باز شناساند و آدمی را در عشق و عاشقی اش مدد رساند، (16).
کلام پیامبران ، بوی گلی است که انسان را به سمت گلستان می برد.
این سخن هایی که از عقل کل است :Gol: بوی گلزار و سرو و سنبل است
بوی گل دیدی که آن جا گل نبود جوش :Gol: مل دیدی که آن جا مل نبود؟(17)
6. عشق حقیقی : از منظر دین خداوند کمال محض ، جمال مطلق ، دارای برترین وصف ها، مبدأ عشق ، اولین عاشق و الهام کننده عشق است . همه هستی آیت ، نشانه و مظهر اویند؛ از او سرچشمه گرفته ، به سوی او روان هستند . آدمی کمال جو و زیبایی طلب بوده ، حقیقتش از روح خدا است ، از آن منزل نزول کرده و به سوی او باز خواهد گشت ، انسان دارای روحی است که ظهور و جلوه تام صفات حق است . عشق حقیقی عبارت است از «قرار گرفتن موجودی کمال جو (انسان ) در جاذبه کمال مطلق (خداوند متعال )؛ پروردگاری جمیل مطلق ، بی نیاز، یگانه ، دانای اسرار، توانا، قاهر و معشوقی که همه رو به سوی او دارند و او را می طلبند،» (18).
مانند تو من یار وفادار ندیدم :Gol: خوش تر ز غم عشق تو غمخوار ندیدم
جز خال خیال رخ زیبای تو در دل :Gol: در آینه حس تو زنگار ندیدم
دل بندگی دوست به شاهی نفروشد :Gol: یک مشتری عشق به بازار ندیدم
با بندگی حضرت معشوق الهی :Gol: دردل هوس شاهی این دار ندیدم .
عشق حقیقی و راستین ، تنها به کمال محض و زیبایی مطلق توجه دارد. تنها او را می خواهد و می جوید. این عشق ، التیام بخش ، رام کننده ، صبر آور، انس برانگیز، رضایت بخش ، نیروزا، طلب آور، درهم شکننده خودپرستی ، سرورانگیز، نشاط آور، پایا و پویاست . این عشقی است که وصالش ، مقتل عاشق است نه مسلخ وی ؛ یعنی هنگام وصال ، عاشق قامت بر کشیده ، قیامت به پا می کند و عشقش زنده تر و فعال تر می گردد، نه آن که سرد و خاموش شود. در این عشق ، عاشق وجود خود را در مقابل معشوق از دست می دهد:
جمله معشوق است و عاشق پرده ای :Gol: زنده معشوق است و عاشق مرده ای
از هر چه ز عشق خود تهی دستم کن :Gol: یکباره به بند عشق پابستم کن (باباطاهر)

2-حقیقت عشق متعلق به عالم ماده نیست ؛ بلکه مربوط به کمال مطلق است که هیچ نقص و عیبى در او راه ندارد. انسان بالفطره عاشق خدا و طالب او است و اصولاً زمینه عشق به انسان و موجود زمینی، براى عشق الهى و رسیدن به محبوب مطلق است. موجودى مى‏تواند معشوق حقیقى انسان قرار گیرد که هر چه از او مشاهده مى‏کند، زیبایى و کمال باشد و هیچ نقص، عیب و بدى در او وجود نداشته باشد و چنین موجودى جز خداوند متعال نیست. با توجه به این موضوع، عشق انسان به موجودات مادى، عشق حقیقى نیست، بلکه عشق مجازى است؛ زیرا جز خدا هیچ موجودى قابلیت معشوق بودن را ندارد و انسان عاشق، خود به این مطلب واقف است که معشوق مجازى او، عیب‏هاى فراوانى دارد ؛ اما از طرفى بعضى از کمالات و زیبایى‏ها را در او مى‏بیند که در حقیقت برگرفته از جمال و کمال محبوب حقیقى است و به عشق ورزیدن هم نیاز دارد. این جا است که به معشوق خیالى رو مى‏کند و به او عشق مى‏ورزد؛ اما چون به وصال می‌رسد، عشق فروکش می‌کند ؛ زیرا آنچه او به آن عشق مى‏ورزید، کمالی بود که فروکش نمی کند، در حالی که معشوق او چنین نیست. از این رو فقط در عشق به خداى متعال است که انسان پس از وصول و مشاهده، نه تنها عشقش فروکش نمى‏کند، بلکه بیشتر مى‏شود؛ زیرا هر چقدر انسان به خدا نزدیک‏تر مى‏شود، کمال و جمال بیشترى مشاهده مى‏کند.
عشق حقیقی : از منظر دین، خداوند کمال محض، جمال مطلق، دارای برترین وصف ها، مبدأ عشق، اولین عاشق و الهام کننده عشق است . همه هستی آیت، نشانه و مظهر اویند؛ از او سرچشمه گرفته، به سوی او روان هستند . آدمی کمال جو و زیبایی طلب بوده، حقیقتش از روح خدا است، از آن منزل نزول کرده و به سوی او باز خواهد گشت، انسان دارای روحی است که ظهور و جلوه تام صفات حق است . عشق حقیقی عبارت است از "قرار گرفتن موجودی کمال جو (انسان ) در جاذبه کمال مطلق (خداوند متعال )؛ پروردگاری جمیل مطلق، بی نیاز، یگانه، دانای اسرار، توانا، قاهر و معشوقی که همه رو به سوی او دارند و او را می‌طلبند."
بنابراین عشق حقیقی تنها عشق به خدا است، زیرا هر چیزی غیر او زایل شدنی و از بین رفتنی و دارای عیب و نقص است ؛ بنابراین هر چیز غیر او نمی توان معشوق واقعی باشد اولا چون ناقص است و کمال مطلق نیست، در حالی که در عشق، معشوق هیچ عیب و نقص ندارد. دوم: هر چیز غیر او زوال پذیر است و عارفان گفته اند : آنچه که نپاید، دلبستگی را نشاید. همانند داستان حضرت ابراهیم (ع) که فرمود : انی لا احب الافلین. آن چیز که افول و غروب می‌کند و از بین
می‌رود، دوست نمی دارم. پس باید عشق پایدار و جاودانه باشد و آن عشق به خدا است که همیشگی و پایدار است و البته در سایه این عشق، عشق به مظاهر جمال
و زیبایی او، مانند زن و فرزند و گل و درخت و طبیعت و... معنا می‌یابد
.به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست :Gol: عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
تا انسان از خودپرستی، نفس‌پرستی و بت‌پرستی کهن و مدرن رها نشود و در منزل «عبودیت و بندگی» سکنی نگزیند، عشق را نمی‌فهمد و عاشق نگشته است.
چگونه می‌توان عاشق خدا شد؟

پاورقی:
1) ابن منظور: لسان العرب ، بیروت ، دار احیائ التراث العربی ، چاپ اول ، 1408 ق ، ج 9، ص 224
2) غزالی ، محمد: احیائ علوم الدین ، بیروت ، دار القلم ، چاپ سوم ، بی تا، ج 4، ص 275
3) الفتوحات المکیه ، بیروت ، دار احیائ التراث العربی ، بی تا، ج 2، ص 121
4) ر.ک : بابک احمدی ، چهار گزارش از تذکره الاولیائ عطار؛ تهران ، نشر مرکز، چاپ اول ، 1376 ش ، ص 46
5) استاد محمدتقی جعفری : نقد و تحلیل مثنوی ، به نقل از عباس مخبر دزفولی ، فلسفه و قرآن ، قم ، دفتر انتشارات اسلامی ، چاپ دوم ، 1368 ش ، جلد 3، ص 147
6) مثنوی معنو،ی دفتر 1، ابیات 112 - 116
7) سخاوی ، مقاصد الحسنه ، چاپ هند، ص 153
Dirol ابوالحسن دیلمی ؛ عطف الائلف المائلوف علی اللام المعطوف ، تحقیق و مقدمه ، ج . ک . قادیه ، مطبعه المعهد العلمی الفرنسی للاذثار الشرقیه ، قاهره ، 1962 م ، ص 28
9) ر.ک : علامه طباطبائی ، المیزان ، جلد 1، ص 411
10) تمهیدات ، به تصحیح عفیف عیران ، تهران ، انتشارات منوچهری ، ص 217
11) مثنوی ، دفتر 6، ابیات 970 - 971
12) ر.ک : چهل حدیث ، مرکز نشر فرهنگی رجا، تهران ، چاپ اول ، 1368 ش ، صص 155 - 163
13) محمد غزالی ، احیائ علوم الدین ، جلد 4، ص 276
14) ر.ک : اسفار الاربعه ، ج هفتم ، فصل پانزدهم
15) مثنوی معنوی ، دفتر 5، ابیات 2735 - 2736
16) .ک : صدر الدین محمد شیرازی : عرفان و عارف نمایان ، ترجمه محسن بیدارفر، تهران ، الزهرائ، چاپ سوم ، 1371 ش ، ص 120
17) مثنوی معنوی ، دفتر 1، ابیات 1898 - 1900
18) .رک : محمد غزالی : احیائ علوم الدین : ج 4، ص 279 - 283 و المیزان ، جلد 1، ص 411 و اسفار، ج 7، ص 183

[h=4][=century gothic]غالب مردم نمی دانند توسّل به اهل بیت برای چیست
[=century gothic]

[=century gothic] آنها برای رفع مشکلات و گرفتاری های زندگی به اهل بیت متوسّل می شوند،
[=century gothic]

[=century gothic]در صورتی که ما برای طی کردن مراحل توحید و خداشناسی باید در خانه اهل بیت برویم.
[=century gothic]

[=century gothic]راه توحید راه صعب (دشوار) است و انسان بدون چراغ و راهنما قادر به طی کردن این راه نیست.

[=century gothic]

[=century gothic]شیخ رجبعلی خیاط

[=arial]اکنون:
[=arial]
[=arial]اگر میخواهی کوتاهی نکنی کلیک کن!
[=arial]
[=arial]اگر میخواهی شیطان نشوی کلیک کن!
[=arial]
[=arial]اگر میخواهی حواست را جمع کنی کلیک کن!
[=arial]
[=arial]اگر میخواهی از سوالات پل صراط باخبر شوی کلیک کن!

[/h]

[="Arial"][="Green"]آیا بنده ای هست که...

آیت الله مجتبی تهرانی:
امام باقر(عليه‌السّلام) فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيُنَادِي كُلَّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ مِنْ أَوَّلِ اللَّيْلِ إِلَى آخِرِهِ»
خداوند متعال، خودش، هر شبِ جمعه از فوق عرش، از اوّل شب تا آخر ندا مي‌دهد،

«أَ لَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يَدْعُونِي لِدِينِهِ أَوْ دُنْيَاهُ»؛
آيا عبد و بندۀ مؤمني كه به من ايمان دارد وجود دارد؟
تا از من براي دين و دنياي خود درخواست كند كه من جوابش را بدهم؟

«قَبْلَ‌ طُلُوعِ‌ الْفَجْرِ فَأُجِيبَهُ»،
اگر تا وقتی که طلوع فجر نشده از من درخواست كند، من هم جوابش را می‌دهم.
چه براي دنيايش بخواهد و چه براي آخرتش. خداوند هيچ چيزي فروگذار نمي‌كند.

«أَ لَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يَتُوبُ إِلَيَّ مِنْ ذُنُوبِهِ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأَتُوبَ عَلَيْهِ‌»
آيا بندۀ مؤمني هست كه تا قبل از طلوع فجر توبه كند و من توبه‌اش را قبول ‌كنم؟

روايت مفصّل است تا اينجا كه: «فَلَا يَزَالُ يُنَادِي بِهَذَا حَتَّى يَطْلُعَ الْفَجْرُ»
يعني از سر شب تا طلوع فجر خدا اين ندا را مي‌دهد...

[/]

در پرونده ویژه یک به بحث مداومت بر عمل می پردازیم...


میرزا اسماعیل دولابی(ره):
شخصی را سراغ دارم که بیش از چهل سال در طلب امام زمان(عج)
بود. بعد از چـهـل سال ریـاضـت و عـبـادت به مـحـضـر مـنـور حـضــرت
مهدی (عج) مشرف شد.


وقتی خدمت آقا رسید از حضرت گلایه عاشقانه کرد:
شما که سرانجام مرا به مـحـضـر پذیرفتید، ای کاش یک مقدار زودتر
مـرا مـی پـذیـرفـتـیـد و مـن ایـن هـمـه غـصـه نـمی خـوردم و عـذاب
نمی کشیدم؟


حـضـرت فرمودند:
اگــر زودتــر مـا را مـی دیـدیـد از مـا نـان و سـبـزی مـی خـواسـتـی!
حالا که چهل سال زحمت کشیده ای می فهمی که چه بخواهی...


یکی از نکات مهم در زندگی صبر است
یکی از ویـژگـی هـای ثابـت انـسـان مـنـتـظـر، صـبـور بـودن هـسـت
و مداومت بر انجام کاری داشتن.
مداومت بر عمل نکته بسیار مهمی هست...

ادامه در لینک

موضوع قفل شده است