امانت الهي بر دوش انسان!

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
امانت الهي بر دوش انسان!

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا
ما امانت [الهى و بار تكليف] را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناك شدند و[لى] انسان آن را برداشت راستى او ستمگرى نادان بود(احزاب72)

منظور از امانتي كه بر دوش انسان گذاشته شد چيست؟

سلام
به نظر من امانت گرایش های فطری انسان یا همان استعدادهای بالقوه انسان هاست که در تمامی انسان ها مشترک است
یعنی همه گرایش به صداقت و راستی دارند ولی همه راستگو نیستند
همه استعداد یادگیری دارند ولی همه سواد ندارند
همه گرایش به زیبایی دارند
به نظرم وظیفه ما در این دنیا این است که این استعدادهای بالقوه را به استعدادهای بالفعل تبدیل کنیم
یعنی مثل اینه که خدا در وجود ما معادن طلا و الماس و ... را گذاشته و وظیفه ما این است که از این معادن در راه خدا بهره برداری کنیم
خلق الله نشانه الله هستند همانطور که یک گل زیبا ، زیبایی خالق را وصف میکنه انسان کامل نیز با توجه به ایه امانت میتواند تمامی زیبایی های خدا را وصف کند
به نظر من امانت میتواند همان مقام خلیفه الله انسان کامل باشد یعنی لازمه اینکه انسان به این مقام برسد اینه که استعدادهای بالقوه اش را به استعدادهای بالفعل تبدیل کنه

با عرض سلام
همانطور که قران گفت شده هدف خلقت انسان عبادت است
و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون. و جن و انس را نيافريدم مگر براي عبادت. (ذاريات، آيه 56).
سوال. ایا خداوند به عبادت ما احتیاج دارد

وَقَالَ مُوسَى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِی حَمِیدٌ«8»
و موسی گفت اگر شما و هر که در روی زمین است همگی کافر شوید بی‏گمان خدا بی‏نیاز ستوده[صفات] است
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یفْسِدُ فِیهَا وَیسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ«البقرة/30»
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینی خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آیا در آن کسی را می‏گماری که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد و حال آنکه ما با ستایش تو [تو را] تنزیه می‏کنیم و به تقدیست می‏پردازیم فرمود من چیزی می‏دانم که شما نمی‏دانید

اگر خداوند احتیاجی به عبادت ندارد پس چرا این هدف است
جواب.عبادت برای رسیدن به کمال وتزکیه نفس
سوال.چه حکمتی در کمال نهفته است که باید عبادت کنیم
بروز بالاترین کمال در ناتوانترین موجود اثبات قدرت مطلقه وجود در خلق موجود است و هر چه موجود خلق شده به کمال مطلوبتر برسد نشان از قدرت وجود است پس یکی از دلایلی که خداوند می خواهد انسان به مقام خلیفت الله برسد این است برای همین خداوند هدف انسان را عبادت قرار داد که =کمال=رستگاری=خلیفت الله شدن است و روح دارای محدودی صفات خود را در انسان دمیده
خداوند در قران می فرماید.

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ﴿۷۲﴾

ما بر اسمانها و زمین و کوهها عرض امانت کردیم همه از تحمل ان امتناع ورزیدن و اندیشه کردندو انسان{ناتوان} ان را پذیرفت انسان هم {در مقام ازمایش واداء امانت} بسیار ستمکار و نادان بود
اگر به این ایه خوب نکاه کنید خواهید دید که چرا انسان اشرف مخلوقات است و چرا باید عبادت کند تا تکامل یابد
به این دلیل که حامل امانت خداوند است که این امانت بر دوش تمام انسانها است چه کافر و یا مومن که در هر حال چه در راه خدا قدم بردارد و یا با خدای خود از روی نادانی مخالفت کند برای خدا فرقی ندارد چون
انسان وظیفه تکوینی خود را انجام می دهد در این میان هر کس که در بازگشت به سوی خداوند امانت را سالم تحویل دهد پاداش بهشت و هر کس تخطی کند جهنم و خداوند این اختیار را به خود بشر داده که انتخاب کند و برای اینکه در روز حساب و تحویل کسی مدعی بر ندانستن این امر نشود پیامبران و دین را فرستاد و در قران بار ها به پیامبر گفته است فقط وظیفه تو گفتن پیام است و هدایت به دست تو نیست و در مورد خود گفته است من بر شما نگهبان نیستم
حال انسان داری احتیار است که خود راه سعادت را پیدا کند و ان راه از طریق خداوند گفته شده عبادت= کمال =رستکاری= خلیف الله شد.
که به نظر من خلیف الله شدن هدف است نه امانت که به علت امانتی که خداوند داده فقط انسان قادر به انجام ان است


خوب حالا
من معتقد هستم که ان امانت روح خلق شده توسط خداوند برای انسان است که دارای اسما و محدودی از صفات الهی است چون اولا امانت باید از مجردات باشد وغیر ان نمیتواند باشد زیرا 1امانت چیزی است که داده می شود و باید تحویل داد و چیزی نیست که اکتسابی باشد که اگر این بود امانت نیست که به کمال رسیدن با سختی وجنگ نفس است که اکتسابی می باشد به غیر از انبیا و اولیا که از طرف خداوند به انها عطا شده است 2 اگر به ادامه ایه نگاه کنید می بینید افراد مخطلف از مشرکین منافقین و مومنین در نوع نکهداری از امانت مشخص میشوند که ملاک عمل کرد انها است2مساله بعدیاینکه خداوند عرض امانت فرمود وانسان قبول کرد اگر بگویم خداوند اول ادم را افرید و بعد رضایت او را گرفت یا اصلا خداوند احتیاجی به گرفتن رضایت نداشت دو مسئله پیش میامد یک موجودات به علت جبر در قبول امانت در روز محشر می توانستند اعتراض به جبر کنند چون اختیار از انها سلب شده بود دوم پس بنابر این خداوند برهم عرض امانت کرد و انها اندیشیدند وقبول نکردند پس جبری نبوده و انسان با اختیار قبول کرد ایا میتوانیم بکویم که خداوند اول ادم را خلق نمود و بعد رضایت انسان را کرفت به نظر من نمیشود به دو دلیل 1 زمانی که از فرشتگان در مورد اسما سوال شد انها نمیدانستند ولی ادم میدانست چون روح دمیده شده دارای اسماء بوده پس چکونه میشود ادم اسما را بکوید قبل از اینکه که خداوند از انسان قبول امانت را گرفته باشد 2 قبل از خلق ادم فرشتگان انسان را میشناختند که فاشد و خونریز است و این دلیل بر بودن انسان قبل از خلق ادم است. پس اگر من دو وچه جسم و روح باشم ان امانت کجاست اگر امانت روح باشد من چه کسی هستم یا اگر من روحم امانت کجاست پس سوال این است من که هستم

سوال پس من که هستم که این امانت را حمل میکنم
جواب. میدانیم که زمانی که خداوند ادم را خلق نمود در او از روح دمید که اسماء وصفات و همان امانت میباشد
و ادم متولد شد.
سوال در ایه بالا که خداوند عرض امانت فرمود و هیچ کس جز انسان قبول نکرد امانت هنوز نزد خدا بود
و به ادم دمیده نشده بود که او متولد شود پس خدا چکونه رضایت قبول امانت را از انسان گرفت
جواب.ان کسی که دنبالش می کردی انسان است یا نفس یا ذهن که بعد از قبول امانت در کالبد ادم تجلی پیدا میکند به چند دلیل 1 انسان سابقی خلقت داشت قبل از ادمی چون فرشتگان او را میشناختندکه خونریز و فاسد است 2 خداوند اول رضایت انسان را گرفت چون نمیشود اول ادم را خلق کند به او امانت بهده و بعد رضایت او را کرفته باشد زیرا تا ادم خلق شد اسماء را به زبان اورد و ملک سجده کردند پس همانطور که گفتم من کمان میکنم که روح امانت است و زمان باز گشت باید تحویل بدهم ونفس پاداش یا مجازات میشود پس من از سه وجه خلق شدم روح دارای اسما نفس که خود من هستم و جسم که ابزار در این دنیای خاکی است و در این دنیا
نفس جسم را به عنوانه ابزاری برای به ثبوت رساندن فرامین پروردگار استفاده میکند
حال باید بدانیم که همین نفس خود از دو وجه متفاوت تشکیل شده نفس امر کنند یا بد و نفس رحمانی یا خوب که در تضاد این دو انسان هویدا میشود و به کمال میرسد یا سقوط به قهر ضلالت به این معنا که اگر نفس بد قالب شود بدن فرمان بردار اوست و به هم کاری که او بخواهد تن میدهد و او چنان بی رحم است که به ابزار کار خویش هم که بدن باشد رحم نمی کند و اگر نفس خوب قالب شود او بر بدن حکم میراند وبه عبادت و کمال می اندیشد وبدن رامانند روح امانتی میداند که باید از او مراقبت کند تا بتواند به وسیله او ابراز احساسات به خالق خود کند و به طرف حق که همان خداوند است میرود و از امانت داده شده کمک و فیض میبرد و تبدیل به نفس مطمن میشود که به وسیله ان خلیفت الله میشود مانند انبیا و امامان و پیامبر عظیم و شان که دارای کمال متعالی هستند و خداوند انها را الگوی برای انسان نموده.و در مورد روح در برزخ به عنوان هادی با نفس همراه است و اگر عذابی باشد بر نفس میباشد و اگر پاداشی ان هم بر نفس چو ن روح امانت است وباید تحویل داد و تا روز محشر با من خواهد بود که اگر روح مطالق به من بود و من ان بودم در زمانی که ما به بهشت یا جهنم میرویم چه چیز را باید تحویل دهیم اما در مورد امانت بعضی او را خلیفت الله ادم گفتند پس خداوند چرا بر همه عرضه کرد واگر این باشد انسانهای که کافر هستند یا به تکامل نمیرسند بیهوده خلق شده اند که خلق بیهوده خداوند ندارد یا برای این خلق شده اند که جهنم خداوند پر شود که چنین نیست زیرا به نظر من ادم خلق شده که سیر تکاملی از جماد تا انسانیت را چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ نفسی انجام دهد و چون این وظیفه را انسان قبول کرده خداوند به او اختیار در انتخاب اینده خود را داده پس اگر امانت خلیف الله باشد کافران بیهوده خلق شدند زیرا هدف از خلق تکوینی این گروه مشخص نمیباشدپس به نظر من هدف انسان در خلقت خلیفت الله شدن است و هدف خداوند تکامل و توسعه کل مخلوقات در ضمن اگر فقط معتقد به جسم و روح باشیم مانند این هندو یا بودیسم در زمان باز گشت بسوی خداوند چه چیز را به عنوان امانت باید تحویل دهیم اگر امانت مطالق به ما بود چرا اسمش امانت است یا اگر فقط روح باشیم حکمت خلق تکوینی انسان چه می شود سوال پیش می اید چرا انسان خلق شد در صورتی که خداوند میدانست که همه به کمال نمی رسند پس خلقت بی هدف میشد که میدانیم در خلقت هدف وجود دارد که یکی از ان وظیفه تکوینی انسان است
پس اگر قبول گنیم امانت را با ید تحویل دهیم طبق ایه انا الله و انا.... پس پاداش و مجازات نسیب که میشود اینجاست که نفس وارد عمل میشود پس به نظر من هندو ها وبودیسم اشتباه می کنند

باسمه تعالی
با سلام و تشکر از دوستان
امانت- هر چه باشد- به معناى چيزى است كه نزد غير وديعه بسپارند، تا او آن را براى سپارنده حفظ كند، و سپس به وى برگرداند، و در آيه مورد بحث امانت عبارت است از چيزى كه خداى تعالى آن را به انسان به وديعه سپرده، تا انسان آن را براى خدا حفظ كند، و سالم و مستقيم نگه بدارد، و سپس به صاحبش يعنى خداى سبحان برگرداند.
آن امانت چیست؟
از جمله" لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ ..." بر مى‏آيد كه امانت مذكور چيزى است كه نفاق و شرك و ايمان هر سه بر حمل آن امانت مترتب مى‏شود، در نتيجه حاملين آن امانت به سه طائفه تقسيم مى‏شوند، چون كيفيت حمل آنان مختلف است.
از اين جا مى‏فهميم كه ناگزير امانت مذكور امرى است مربوط به دين حق، كه دارنده آن متصف به ايمان، و فاقد آن متصف به شرك، و آن كس كه ادعاى آن را مى‏كند، ولى در واقع فاقد آن است، متصف به نفاق مى‏شود.
لذا مراد از امانت مزبور كمالى است كه از ناحيه تلبس و داشتن اعتقادات حق، و نيز تلبس به اعمال صالح، و سلوك طريقه كمال حاصل شود به اينكه از حضيض ماده به اوج اخلاص ارتقاء پيدا كند و خداوند انسان حامل آن امانت را براى خود خالص كند.
در اين كمال هيچ موجودى نه آسمان، و نه زمين، و نه غير آن دو، شريك انسان نيست. از سويى ديگر چنين كسى تنها خدا متولى امور اوست، و جز ولايت الهى هيچ موجودى از آسمان و زمين در امور او دخالت ندارد، چون خدا او را براى خود خالص كرده؛ پس مراد از امانت عبارت شد از ولايت الهى، و مراد از عرضه داشتن اين ولايت بر آسمانها و زمين، و ساير موجودات مقايسه اين ولايت با وضع آنهاست‏.
تفسیر المیزان

با عرض سلام شما فرمودید که
امانت- هر چه باشد- به معناى چيزى است كه نزد غير وديعه بسپارند، تا او آن را براى سپارنده حفظ كند، و سپس به وى برگرداند،
وبعد میفرماید که
مراد از امانت مزبور كمالى است كه از ناحيه تلبس و داشتن اعتقادات حق، و نيز تلبس به اعمال صالح، و سلوك طريقه كمال حاصل شود
ایا شما خود حرف حود را نقض نکردید کمال توسط سعی و کوشش انسان بدست می اید در صورتی که شما می فرماید ودیعه است پش این طور که شما میگوید خداوند گفته من به شما امانتی می دهم که هر کسی میتواند برود خود پیدا کند این دو حرف شما با عقل سازگار نیست در ضمن خلقت تکوینی انسان چه می شود و انهای که به تکامل نرسند بی هدف خلق شدندمن فکر میکنم هدف انسان با هدف خداوند فرق میکند
با تشگر بزمی

با عرض سلام
شما یک وجود کامل را در نظر بگیرید با تمام صفات ان که در حد بی نهایت باشد در هر یک از صفات دقت زیادی کنید و ان را برای خود توصیف کنید ان وقت میبینید که چنین وجودی نمیتواند خلق نکند برای مثال او خلاق است عادل است بخشنده است مهربان است و تمام صفاتی که ستوده شده را دارد به صورت مساوی ایا همچین وجودی می تواند خلق نکند که اگر خلق نکند خود را انکار کرده و بروز بالاترین کمال در ناتوانترین موجود اثبات قدرت مطلقه وجود در خلق موجود است و هر چه موجود خلق شده به کمال مطلوبتر برسد نشان از قدرت وجود است پس یکی از دلایلی که خداوند می خواهد انسان به مقام خلیفت الله برسد این است برای همین خداوند هدف انسان را عبادت قرار داد که =کمال=رستگاری=خلیفت الله شدن است و روح دارای محدودی صفات خود را در انسان دمیده
در عین حال باید تمام صفات خداوند را در نظر گرفت پس هر موجود خلق شده توسط خداوند دارای یک وظیفه تکوینی هم میباشد که وظیفه انسان حمل امانت داده شده که در سوره الاحزاب ایه 72 امد است پس تکامل انسان هدف انسان است که باید به او برسد نه هدف کلی خداوند چون تمام انسانها نمیتوانند به تکامل برسند پس اگر امانت تکامل باشد در اینجا هدف خداوند زیر سوال میرود که مابقی انسانها بی هدف خلق شده اند که چنین نیست و خداوند میفرماید هر کس فکر کند که ما بی هدف خلق کردیم کافر هست اگر دوست داشته باشید اظر خودم را از هدف خلق انسان هم بیان میکنم با تشگر بزمی

باسمه تعالی
با سلام و تشکر
«ایا شما خود حرف حود را نقض نکردید کمال توسط سعی و کوشش انسان بدست می اید در صورتی که شما می فرماید ودیعه است پش این طور که شما میگوید خداوند گفته من به شما امانتی می دهم که هر کسی میتواند برود خود پیدا کند این دو حرف شما با عقل سازگار نیست در ضمن خلقت تکوینی انسان چه می شود و انهای که به تکامل نرسند بی هدف خلق شدندمن فکر میکنم هدف انسان با هدف خداوند فرق میکند »
اولا: این تفسیر شریف از علامه طبا طبایی است نه از بنده لذا بهتر است جهت تنویر ذهن به تفسیر مذکور مراجعه شود.
ثانیا:حمل امانت با دادن امانت متفاوت است.
ثالثا: تناقضی در اینکه این امانت الهی،کمال باشد و همه آن را حمل کنند، وجود ندارد چون طبق آیه آخر احزاب (بعد از آیه مورد بحث )خداوند متعال می فرماید:«لیعذب الله المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات و ...» یعنی همه این امانت را حمل می کنند اما کیفیت حمل متفاوت است.
رابعا:همه انسانها برای رسیدن به کمال خلق شده اند اما اینکه عده ای به تکامل نمی رسند دلیل بر بی هدف خلق شدن آنان نیست.بلکه آنان با سوء اختیار خود به هدف خلقت نرسیدند.و بین این دو کلام تفاوت بسیار است.

باتشکر

با عرض سلام خدمت استاد کرامی ار زهنمای شما متشگرم شما فرمودید که
حمل امانت با دادن امانت متفاوت است
لطفا بفرماید که امانت چیست؟
شما فرمودید که
همه انسانها برای رسیدن به کمال خلق شده اند اما اینکه عده ای به تکامل نمی رسند دلیل بر بی هدف خلق شدن آنان نیست.بلکه آنان با سوء اختیار خود به هدف خلقت نرسیدند.
که شما در تایپ قبلی فرموده بودید که امانت کمال است
آن امانت چیست؟
از جمله" لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ ..." بر مى‏آيد كه امانت مذكور چيزى است كه نفاق و شرك و ايمان هر سه بر حمل آن امانت مترتب مى‏شود، در نتيجه حاملين آن امانت به سه طائفه تقسيم مى‏شوند، چون كيفيت حمل آنان مختلف است.
از اين جا مى‏فهميم كه ناگزير امانت مذكور امرى است مربوط به دين حق، كه دارنده آن متصف به ايمان، و فاقد آن متصف به شرك، و آن كس كه ادعاى آن را مى‏كند، ولى در واقع فاقد آن است، متصف به نفاق مى‏شود.
لذا مراد از امانت مزبور كمالى است كه از ناحيه تلبس و داشتن اعتقادات حق، و نيز تلبس به اعمال صالح، و سلوك طريقه كمال حاصل شود به اينكه از حضيض ماده به اوج اخلاص ارتقاء پيدا كند و خداوند انسان حامل آن امانت را براى خود خالص كند.
در اين كمال هيچ موجودى نه آسمان، و نه زمين، و نه غير آن دو، شريك انسان نيست. از سويى ديگر چنين كسى تنها خدا متولى امور اوست، و جز ولايت الهى هيچ موجودى از آسمان و زمين در امور او دخالت ندارد، چون خدا او را براى خود خالص كرده؛ پس مراد از امانت عبارت شد از ولايت الهى، و مراد از عرضه داشتن اين ولايت بر آسمانها و زمين، و ساير موجودات مقايسه اين ولايت با وضع آنهاست‏.
تفسیر المیزان

سوال من این است که پس اگر امانت تکامل باشد در اینجا هدف خداوند زیر سوال میرود که مابقی انسانها بی هدف خلق شده اند که چنین نیست و خداوند میفرماید هر کس فکر کند که ما بی هدف خلق کردیم کافر هست هدف خداوند از خلق انسان چیست که بنظر من ان هدف در خلقت تکوینی انسان نهفته است نه صر فا در کمال
با تشگر فراوان

باسمه تعالی
با سلام و تشکر از شما
هدف از خلقت انسان رسیدن به کمال است اما با اختیار نه از روی جبر؛حال اگر کسی سلوک در طریق کمال را اختیار نکرد دلالتی بر بی هدف خلق شدن او ندارد چرا که هدف مذکور در خلق او هم صادق است. وقتی هدف رسیدن به کمال از روی اختیار باشد طبعا عده ای آن کمال را اختیار نخواهند کرد.و این نتیجه ضرری به هدف نمی زند.

با عرض سلام
لطفا موضوع را از زاویه حجم خلقت نگاه کنید نه کیفیت ان
من فکر میکنم منظورم را درست بیان نمیکنم برای مثال 7 میلیاد انسان روی زمین است فرض کنید 1 میلیارد ان به کمال برسند که خداوند با علمی که دارد میدانسته که این تعداد به کمال می رسند ان 6 ملیارد دیگر چرا خلق شدن حکمت خلق انها چیست که هیچ خلقی خداوند بی هدف انجام نداده پس هدف خداوند تنها نمیتواند کمال باشد وشما اگر فکر کنید که ان امانت کمال است نمیتوانید هدف برای مابقی انسانها مشخص کنید ولی اگر امانت روح باشد هدف مابق مشخص می شود که میبایستی روح را تحویل دهند چه مومن با شند چه کافر و در عوض پاداش یا مجازات شوند خود شما فرمودید که امانت ودیعه است پس ان 6 میلیارد که به کمال نمیرسند که چیزی برای تحویل دادن ندارند من در با لا یک تایپی زدم لطفا ان را بخوانید و در صورتی که مخالف این حرف یا مشگلی در ان میبینید به صورت جز بیان فرماید تا پاسخ گو باشم
با تشگر

باسمه تعالی
با سلام و تشکر
اگر در عبارات تفسیر المیزان خوب تفکر شود اشکال حل می گردد.اگر امانت را «کمال» بگیریم محذوری پیش نمی آید و آن اشکالی که شما بیان کردید جواب داده شد.حال اگر از جوابی که داده شد، بگذریم می گوییم هدف، به اصلی و فرعی تقسیم می شود و در مورد انسان هدف اصلی رسیدن به کمال و هدف فرعی، با توجه به منابع دینی خدمت به خلق ، امتحان و ... است. لذا هدف تنها در هدف اصلی خلاصه نمی شود تا بگویید بعضی ها بدون هدف خلق شده اند.
اما اگر امانت را «روح» بگیریم بنابر تفسیر علامه محذور پیش می آید که توضیح آن در آیه آخر سوره احزاب آمد.


با عرض سلام
برادر من یک سوال ساده میکنم ایا به کمال رسیدن اکتسابی است یا اعطای
در ضمن من در تایپ خودم در مورد ادامه ایه را نیز مطرح کردم از شما خواهش دارم ان را بخوانید واشگالات ان را نقل قول بفرماید

باسمه تعالی
با سلام و تشکر

رسیدن به کمال اکتسابی است. منتها باید دقت کرد که آیات قرآن یکپارچه است و اختلافی در آیات نیست لذا احتمال داده شده نباید بر خلاف آیه دیگر باشد و همچنین تفسیر باید مبتنی بر قانون مفاهمه عرب، ادله عقلی، شواهد علمی و ادله روایی باشد که در غیر اینصورت، تفسیر ارائه شده، غیر عالمانه خواهد بود.


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دوستان عزیز به نظر بنده ابتدا اگر به فرمایشات معلمان و مبینان قرآن رجوع کنیم بهتر باشد :

21- فس، [تفسير القمي‏] قَالَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها فَقَالَ الْأَمَانَةُ هِيَ الْإِمَامَةُ وَ الْأَمْرُ وَ النَّهْيُ وَ الدَّلِيلُ عَلَى أَنَّ الْأَمَانَةَ هِيَ الْإِمَامَةُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْأَئِمَّةِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها يَعْنِي الْإِمَامَةَ وَ الْأَمَانَةُ الْإِمَامَةُ عُرِضَتْ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها قَالَ أَبَيْنَ أَنْ يَدَعُوهَا أَوْ يَغْصِبُوهَا أَهْلَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ أَيِ الْأَوَّلُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكاتِ وَ يَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً

22- ير، [بصائر الدرجات‏] مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا قَالَ هِيَ وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع

بحارالانوار ج 23 ص 281

2- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا قَالَ هِيَ وَلَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع

الكافي ج 1 ص 413

باتشکر - یاعلی

سعید;14545 نوشت:
باسمه تعالی
با سلام و تشکر

رسیدن به کمال اکتسابی است. منتها باید دقت کرد که آیات قرآن یکپارچه است و اختلافی در آیات نیست لذا احتمال داده شده نباید بر خلاف آیه دیگر باشد و همچنین تفسیر باید مبتنی بر قانون مفاهمه عرب، ادله عقلی، شواهد علمی و ادله روایی باشد که در غیر اینصورت، تفسیر ارائه شده، غیر عالمانه خواهد بود.



با عرض سلام
من در کجا گفتم ایات با هم اختلاف دارند برداشت شما از ان ایه این است که امانت کمال است برداشت من این است که امانت روح است در کجای ایه امد که امانت کمال است مبنی بر تفسیر دیگران شما میگوید گمال امانت است و هیچ کونه ادله مبنی بر اشتباه من نمیدهید و فقط با مطرح کردن موضوع خارج از بحث میخواهید چه چیزی را ثابت کنید نمیدانم این کونه صحبت کردن جنبه بحث علمی را ندارد . شما در یکجا میفرماید که
امانت- هر چه باشد- به معناى چيزى است كه نزد غير وديعه بسپارند، تا او آن را براى سپارنده حفظ كند، و سپس به وى برگرداند، و در جای دیگر میفرماید که رسیدن به کمال اکتسابی است.اخر چیزی که اکتسابی است چکونه به ودیعه داده میشود ہیا (شاید خداوند گفته من به شما امانت میدهم خود بروید کسب کنید) در اینجا ایا تناقض در حرف خود نمیبینید و در یک جا فرمودید که همه انسانها برای رسیدن به کمال خلق شده اند اما اینکه عده ای به تکامل نمی رسند دلیل بر بی هدف خلق شدن آنان نیست.شما خود میفرماید دلیل بر من هدفی خلقت نیست ولی نمیفرماید به چه دلیل وفقط میکوید که آنان با سوء اختیار خود به هدف خلقت نرسیدند.و بین این دو کلام تفاوت بسیار است من ار شما سوال کردم هدف خداوند چیست شما هدف انسان را میگوید. و بعد من از شما سوال کردم انهای که به کمال نمیرسند برای چه خلق شده اند چرا جواب من را نمیدهید و موضوع را عوض میکنید شما می فرماید که این تفسیر شریف از علامه طبا طبایی است نه از بنده لذا بهتر است جهت تنویر ذهن به تفسیر مذکور مراجعه شود. ایا تفسیر علامه وحی ملزم است اگر رحمت الله علیه زنده بودن من هتم داشتم ایشان جواب مرا میدادند ولی شما فقط میفرماید که «لیعذب الله المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات و ...» یعنی همه این امانت را حمل می کنند اما کیفیت حمل متفاوت است. خوب این چه چیز را ثابت میکند این را که همه میدانند اگر روح امانت باشد همه حامل ان هستند و او مشخص میکند که چه افراد از مشرک یا منافق یا مومن از ان امانت توشه میکیرند این تعبیر در مورد روح میشود کرد در مورد کمال هم میشود گفت که ان امانت مشخص میکند هر کس به کمال نرسد یا مشرک است یا منافق و هر کی برسد مومن هر دو برداشت را میشود از این دو ایه کرد من بیش از چند مرتبه کفتم اکر در تایپی که من زدم اشگالی میبینید از همان اشگال نقل قول فرماید
که هر انسانی جایز به خطا است ومن میخواهم خود را اصلا کنم اما با دلیل عقلی به با تناقض گوی البته این تایپ اخر من است چون تا 30 فروردین دسترسی به نت ندارم و اگر شما جواب من را دادید من با ان تاریخ قادر به پاسخ گوی نیستم
من الله توفیق

اباذر;13147 نوشت:
با عرض سلام
برادر من یک سوال ساده میکنم ایا به کمال رسیدن اکتسابی است یا اعطای
در ضمن من در تایپ خودم در مورد ادامه ایه را نیز مطرح کردم از شما خواهش دارم ان را بخوانید واشگالات ان را نقل قول بفرماید

در قران از زبان فرشتگان امده که هر یک از ما (یعنی فرشتگان)در نزد خدا مقامی معلوم داریم
بنظرم این یعنی اینکه فرشتگان کمالهای اعطایی دارند

hamedi;14548 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دوستان عزیز به نظر بنده ابتدا اگر به فرمایشات معلمان و مبینان قرآن رجوع کنیم بهتر باشد :

21- فس، [تفسير القمي‏] قَالَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها فَقَالَ الْأَمَانَةُ هِيَ الْإِمَامَةُ وَ الْأَمْرُ وَ النَّهْيُ وَ الدَّلِيلُ عَلَى أَنَّ الْأَمَانَةَ هِيَ الْإِمَامَةُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْأَئِمَّةِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها يَعْنِي الْإِمَامَةَ وَ الْأَمَانَةُ الْإِمَامَةُ عُرِضَتْ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها قَالَ أَبَيْنَ أَنْ يَدَعُوهَا أَوْ يَغْصِبُوهَا أَهْلَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ أَيِ الْأَوَّلُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكاتِ وَ يَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً

22- ير، [بصائر الدرجات‏] مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا قَالَ هِيَ وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع

بحارالانوار ج 23 ص 281

2- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا قَالَ هِيَ وَلَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع

الكافي ج 1 ص 413

باتشکر - یاعلی

با عرض سلام
یکی از فیلسوفهای بزرگ چین میگوید
董其昌の書道観

واقعا این جمله تکان دهنده است و هر کس درک درستی از ان داشته باشد زندگی را فهمیده
من تا متن عربی بالا را ترجمه میکنم شما هم این متن را ترجمه کنید تا به درک متقابل برسیم
و اگر لطف بفرماید که من در کجای قران میتوانم به این معانی برسم تا انها را با ترجمه بخوانم متشکر میشوم

kiuhnmgtrdcv;14636 نوشت:
در قران از زبان فرشتگان امده که هر یک از ما (یعنی فرشتگان)در نزد خدا مقامی معلوم داریم
بنظرم این یعنی اینکه فرشتگان کمالهای اعطایی دارند

دوست عزیز سلام
بحث در مورد امانت به انسان است نه فرشته و بله البته انبیا و ولیای ما کمال اعطای را داشتند و کسی منکر بر این نیست
به نظر من هدف خداوند از خلق انسان دو وجه دارد یک هدف تشریحی که هم هدف خداوند را مطرح مشخص میکند و هم هدف انسان را
و 2 هدف تکوینی از کل خلق انسان
هدف تشریخی در مورد هدف خداوند از خلق انسان1 بروز بالاترین کمال در ناتوانترین موجود اثبات قدرت مطلقه وجود در خلق موجود است و هر چه موجود خلق شده به کمال مطلوبتر برسد نشان از قدرت وجود است پس یکی از دلایلی که خداوند می خواهد انسان به مقام خلیفت الله برسد این است و 2 هدف انسان که خداوند برای او در نظر کرفته
خداوند هدف انسان را عبادت قرار داد که =کمال=رستگاری=خلیفت الله شدن است و روح دارای محدودی صفات خود را در انسان دمیده پس متوجه باشید تکامل هدف انسان است برای رسیدن به معبود که خداوند احتیاجی به تکامل ما ندارد
و هدف تکوینی خداوند توسعه و تکامل کلی موجودات ار لحاظ حجم است که جهان هم روز 3.2 در ثانیه بزرگتر میشود و خداوند یک لحضه از خلقت باز نمی استد
البته من این موضوع را در تایپ قبلی گفته بودم ولی فکر میکنم کسی زحمت خواندن به خودش ندهد و فقط صحفه اخر را باز میکنند و جواب اخرین سوال را میدهند

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دوست عزیزم جناب اباذر

اباذر;14722 نوشت:
با عرض سلام
یکی از فیلسوفهای بزرگ چین میگوید
董其昌の書道観

واقعا این جمله تکان دهنده است و هر کس درک درستی از ان داشته باشد زندگی را فهمیده
من تا متن عربی بالا را ترجمه میکنم شما هم این متن را ترجمه کنید تا به درک متقابل برسیم

خیلی جالب بود بنده متوجه منظور فیلسوف چینی شدم امیدوارم شما هم متوجه معنی این احادیث شده باشید. ( شوخی کردم )

چشم اگر منظورتان ترجمه احادیث می باشد باید عرض کنم که در احادیث بالا آمده که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در مورد امانت که در آیه آمده است می فرمایند که امانت همان ولایت و امامت حضرت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام می باشد.

التماس دعا - یاعلی

باسمه تعالی
با سلام
اگر در عبارات گذشته دقت عالمانه می شد دیگر جای طرح دوباره سوال نبود. بنده به یک دسته از سوالات پاسخ می دهم تا بحث گم نشود و منتظر پاسخ شما خواهم ماند.
«من در کجا گفتم ایات با هم اختلاف دارند برداشت شما از ان ایه این است که امانت کمال است برداشت من این است که امانت روح است در کجای ایه امد که امانت کمال است مبنی بر تفسیر دیگران شما میگوید گمال امانت است و هیچ ***ه ادله مبنی بر اشتباه من نمیدهید و فقط با مطرح کردن موضوع خارج از بحث میخواهید چه چیزی را ثابت کنید نمیدانم این ***ه صحبت کردن جنبه بحث علمی را ندارد »
شما نگفتید آیات باهم اختلاف دارند اما لازمه حرف شما اختلاف با آیه آخر سوره احزاب است. چون بنابر این آیه همگی این امانت را حمل می کنند اما در کیفیت حمل متفاوتند. در حالیکه روح اینگونه نیست.
ضمنا کدام یک از مفسرین گفته آن امانت روح است.
اما اینکه می گویید شما بر اساس تفسیر دیگران گفتید ظاهرا علامه طباطبایی ره را به خوبی نمی شناسید.در حالی که وی متبحر در علوم نقلی و عقلی و بزرگ مفسر قرآن بود.آیا شما تخصص لازم و کافی در زمینه تفسیر قرآن دارید؟مبنای تفسیر شما چیست؟
و آخر آنکه عجیب است که شما، دلیل و برهانی را که در رد ادعای جناب عالی وارد شد ، غیر علمی می دانید.لطفا بگویید دلیل و برهان از نظر شما چیست؟


باسمه تعالی
قابل ذکر است که علامه روایتی را که در تفسیر قمی آمده،نقل می کند.
این قبیل از احادیث، حقیقت آن کمال را بیان می کنند. لذا احادیث هم موید تفسیر علامه است.
تشکر

پرسش:
در آیه شریفه:إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا
ما امانت [الهى و بار تكليف] را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناك شدند و[لى] انسان آن را برداشت راستى او ستمگرى نادان بود(احزاب72)
منظور از امانتي كه بر دوش انسان گذاشته شد چيست؟

پاسخ:

در مورد" امانت" تفسيرهاى مختلفى ذكر شده از جمله:
1- منظور از امانت"
ولايت الهيه" و كمال صفت عبوديت است كه از طريق معرفت و عمل صالح حاصل می ‏شود.
2- منظور صفت"
اختيار و آزادى اراده" است كه انسان را از ساير موجودات ممتاز می ‏كند.
3- مقصود"
عقل" است كه ملاك تكليف و مناط ثواب و عقاب است.
4- منظور"
اعضاء پيكر انسان" است: چشم امانت الهى است كه بايد آن را حفظ كرد و در طريق گناه مصرف ننمود، گوش و دست و پا و زبان هر كدام امانت هاى ديگرى هستند كه حفظ آنها واجب است.
5- منظور"
امانت هايى است كه مردم از يكديگر می ‏گيرند" و وفاى به عهدهاست.
6- مقصود"
معرفت اللَّه" است.
7- منظور"
واجبات و تكاليف الهى" همچون نماز و روزه و حج است.
اما با كمى دقت روشن می ‏شود كه اين تفسيرهاى مختلف با هم متضاد نيستند بلكه بعضى را می ‏توان در بعضى ديگر ادغام كرد، بعضى به گوشه‏اى از مطلب نظر افكنده و بعضى به تمام.(1)

علامه طباطبایی ذیل این آیه می فرماید:
امانت- هر چه باشد- به معناى چيزى است كه نزد غير وديعه بسپارند، تا او آن را براى سپارنده حفظ كند، و سپس به وى برگرداند، و در آيه مورد بحث امانت عبارت است از چيزى كه خداى تعالى آن را به انسان به وديعه سپرده، تا انسان آن را براى خدا حفظ كند، و سالم و مستقيم نگه بدارد، و سپس به صاحبش يعنى خداى سبحان برگرداند.
آن امانت چیست؟

از جمله" لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ ..." بر می ‏آيد كه امانت مذكور چيزى است كه نفاق و شرك و ايمان هر سه بر حمل آن امانت مترتب می ‏‏شود، در نتيجه حاملين آن امانت به سه طائفه تقسيم می ‏‏شوند، چون كيفيت حمل آنان مختلف است.
از اين جا می ‏فهميم كه ناگزير امانت مذكور امرى است مربوط به دين حق، كه دارنده آن متصف به ايمان، و فاقد آن متصف به شرك، و آن كس كه ادعاى آن را می ‏‏كند، ولى در واقع فاقد آن است، متصف به نفاق می ‏شود.
لذا مراد از امانت مزبور كمالى است كه از ناحيه تلبس و داشتن اعتقادات حق، و نيز تلبس به اعمال صالح، و سلوك طريقه كمال حاصل شود به اينكه از حضيض ماده به اوج اخلاص ارتقاء پيدا كند و خداوند انسان حامل آن امانت را براى خود خالص كند.
در اين كمال هيچ موجودى نه آسمان، و نه زمين، و نه غير آن دو، شريك انسان نيست. از سويى ديگر چنين كسى تنها خدا متولى امور اوست، و جز ولايت الهى هيچ موجودى از آسمان و زمين در امور او دخالت ندارد، چون خدا او را براى خود خالص كرده؛ پس مراد از امانت عبارت شد از ولايت الهى، و مراد از عرضه داشتن اين ولايت بر آسمانها و زمين، و ساير موجودات مقايسه اين ولايت با وضع آنهاست‏.(2)


پرسش:
چرا از اين امر تعبير به امانت شده با اينكه هستى ما، و همه چيز ما، امانت خداست؟

پاسخ:
اين به خاطر اهميت اين امتياز بزرگ انسانها است و گرنه باقى مواهب نيز امانتهاى الهى هستند، ولى در برابر آن اهميت كمترى دارند.

در اينجا می ‏توان با تعبير ديگرى از اين امانت ياد كرد و گفت امانت الهى همان تعهد و قبول مسئوليت است.

بنا بر اين آنها كه امانت را صفت اختيار و آزادى اراده دانستند به گوشه‏اى از اين امانت بزرگ اشاره كرده ‏اند، همانگونه آنها كه آن را تفسير به عقل يا اعضاء پيكر و يا امانت هاى مردم نسبت به يكديگر و يا فرائض و واجبات و يا تكاليف به طور كلى تفسير نموده ‏اند هر كدام دست به سوى شاخه‏اى از اين درخت بزرگ پربار دراز كرده، و ميوه‏ اى چيده ‏اند.
پرسش:
اين عرضه کردن و پذيرفتن چگونه صورت گرفته ؟

پاسخ:
اما منظور از عرضه كردن اين امانت به آسمانها و زمين چيست؟
آيا منظور اين است كه خداوند سهمى از عقل و شعور به آنها بخشيد، سپس حمل اين امانت بزرگ را به آنها پيشنهاد كرد؟

و يا اينكه منظور از
عرضه كردن همان مقايسه نمودن است؟ يعنى هنگامى كه اين امانت با استعداد آنها مقايسه شد آنها به زبان حال و استعداد عدم شايستگى خويش را براى پذيرش اين امانت بزرگ اعلام كردند.
البته معنى دوم مناسبتر به نظر مى‏رسد، به اين ترتيب آسمانها و زمين و كوه‏ها همه با زبان حال فرياد كشيدند كه حمل اين امانت از عهده ما خارج است
.
و از اينجا پاسخ سؤال سوم نيز روشن شد كه چرا و چگونه اين موجودات از حمل اين امانت بزرگ ابا كردند و ترس آميخته با احترام نشان دادند
.
و از همين جا كيفيت حمل اين امانت الهى از ناحيه انسان روشن مى‏شود، چرا كه انسان آن چنان آفريده شده بود كه مى‏توانست تعهد و مسئوليت را بر دوش كشد، و ولايت الهيه را پذيرا گردد، و در جاده عبوديت و كمال به سوى معبود لا يزال سير كند، و اين راه را با پاى خود و با استمداد از پروردگارش بسپرد
.
اما اينكه در روايات متعددى كه از طرق اهل بيت ع رسيده اين امانت
الهى به قبول ولايت امير مؤمنان على ع و فرزندش تفسير شده، بخاطر آنست كه ولايت پيامبران و امامان شعاعى نيرومند از آن ولايت كليه الهيه است، و رسيدن به مقام عبوديت و طى طريق تكامل جز با قبول ولايت اولياء اللَّه امكان پذير نيست.
در حديثى از امام على بن موسى الرضا علیهما السلام مى‏خوانيم كه: هنگامى كه از تفسير آيه عرض امانت سؤال كردند فرمود
:
الامانة الولاية، من ادعاها بغير حق كفر

امانت همان ولايت است كه هر كس به ناحق ادعا كند از زمره مسلمانان بيرون مى‏رود
.(3)
در حديثى ديگر از امام صادق علیه السلام مى‏خوانيم هنگامى كه از تفسير اين آيه سؤال شد فرمود
:
الامانة الولاية، و الانسان هو ابو الشرور المنافق
:

امانت همان ولايت است و انسانى كه توصيف به ظلوم و جهول شده كسى است كه صاحب گناهان بسيار و منافق است.(4)
منابع:
1. تفسير نمونه، ج‏17، ص: 452 تا 455.
2. تفسیر المیزان ذیل آیه 72 سوره احزاب.
3.تفسیر برهان ج 3 ذیل آیه مورد بحث.
4. همان.
موضوع قفل شده است