ارتباط طریقت با شریعت
تبهای اولیه
ارتباط طریقت با شریعت چیست؟
باسمه تعالی
باسلام:
از منظر عرفای مسلمان شریعت و طریقت و حقیقت در طول همدیگرند و طریقت، باطن شریعت است و حقیقت، باطن طریقت محسوب می شود و هر کدام مانند لایه وبطن، ضمن اینکه محافظ مرتبه بعدی است، مرتبه ای از دین را تشکیل می دهند. چنان که سید حیدر آملی از این سه به ترتیب با عناوین؛ قشر، لب ولب اللب نام برده است(1) وی شریعت را قشر بادام و طریقت را به مغز بادام و حقیقت را به روغن(عصاره) بادام تشبیه کرده است که عارف در هیچ مرحله ای از عمل به شریعت بی نیاز نیست. کاشانی در اصطلاحات الصوفیه در لزوم آراستن به دستورات شریعت می گوید:
آن کس که حال و طریقت خود را با شریعت حفظ ننماید حال او فاسد و راه و روش و طریقت او هوی و هوس خواهد بود و هر کس که برای رسیدن به حقیقت به طریقت متوسل نشود، حقیقت او تباه می شود و منجر به کفر و زندقه خواهد بود (2)
با همین نگاه عبارت زیر از سهل تستری معنا پیدا میکند که :
کل وجد لا یشهد له الکتاب و السنه، فباطل
هر شهودی که کتاب و سنت آن را تایید نکند، حقیقت نخواهد بود. (3)
برخلاف نگاهی که صوفیه جدید به شریعت دارند که بعد از وصول به باطن، بی نیازی از شریعت حاصل می شود؛ در نگاه عرفای اسلامی هر ظاهری ضمن این که مقدمه وصول به باطن است، همچون پوست گردو محافظ باطن نیز می باشد. نتیجه این که اگر شریعت و پوسته به کناری گذاشته شود باطن که همان طریقت است از آفات مصون نخواهد بود. (4)
پی نوشت:
1-جامع الاسرار،سید حیدر آملی ص۳۵۳)
2-اصطلاحات الصوفیه، کاشانی ص ۱۱۶ و جامع الاسرار سید حیدر آملی ص ۲۵۳
3-اللمع، ابونصر سراج، ص ۹۹
4-ر.ک: اصطلاحات الصوفیه، عبدالرزاق کاشانی، انتشارات حکمت ص۱۱۶) (و کشف المحجوب، هجویری، انتشارات سروش ص ۵۵۸)