جمع بندی حدیث «جنگ در خانه»

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حدیث «جنگ در خانه»

با سلام.
در صحاح اهل سنت حدیثی نبوی هست به این مضمون که اگر کسی در درون خانه اش با ما بجنگد و زن و بچه اش کشته شوند، خون آنها به گردن خود اوست.

1.سند، متن عربی و ترجمه فارسی این روایت را بفرمایید.

2.آیا این روایت می تواند پاسخی باشد به این سؤال که چرا حضرت علی وقتی بر در خانه اش ریختند و چنان کردند، به جنگ و مقابله نپرداخت؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد صدرا

[TD][/TD]

سؤال:

آیا در منابع روایی اهل سنت روایتی از امام علی (علیه السلام) بدین مضمون که: «هر کس در خانه اش با دشمن بجنگد و زن و بچه اش کشته شوند، خون آنها به گردن خود اوست» نقل شده است؟
در صورت صحت چنین امری آیا این روایت می تواند پاسخی باشد به این سؤال که چرا حضرت علی وقتی بر در خانه اش ریختند و چنان کردند، به جنگ و مقابله نپرداخت؟

جواب:
چنین مضمونی منشأ روایی نداشته؛ بلکه آنچه از امام علی (علیه السلام) وارد شده خطبه ای در دعوت به مبارزه و نکوهش از نافرمانی کوفیان است که مرحوم شریف رضی (م406هـ) آنرا در نهج البلاغه (خطبه ی 27) نقل نموده، که متن قسمتی از این خطبه به نقل مرحوم کلینی (م329هـ) اینچنین است:
«أَلَا وَ إِنِّي قَدْ دَعَوْتُكُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَيْلًا وَ نَهَاراً وَ سِرّاً وَ إِعْلَاناً وَ قُلْتُ لَكُمْ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوكُمْ فَوَ اللَّهِ مَا غُزِيَ‏ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا فَتَوَاكَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ الْغَارَاتُ وَ مُلِكَتْ عَلَيْكُمُ الْأَوْطَانُ هَذَا أَخُو غَامِدٍ قَدْ وَرَدَتْ خَيْلُهُ الْأَنْبَارَ وَ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَكْرِيَّ وَ أَزَالَ خَيْلَكُمْ عَنْ مَسَالِحِهَا وَ قَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهَدَةِ فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلْبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رِعَاثَهَا مَا تُمْنَعُ مِنْهُ إِلَّا بِالاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ‏ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ كَلْمٌ وَ لَا أُرِيقَ لَهُ دَمٌ‏ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً...»؛(1) آگاه باشيد! من شب و روز، پنهان و آشكار، شما را به مبارزه با شاميان دعوت كردم و گفتم پيش از آن كه آنها با شما بجنگند با آنان نبرد كنيد، به خدا سوگند، هر ملتى‏ كه درون‏ خانه‏ خود مورد هجوم قرار گيرد، ذليل خواهد شد. اما شما سستى به خرج داديد، و خوارى و ذلت پذيرفتيد، تا آنجا كه دشمن پى در پى به شما حمله كرد و سرزمين‏هاى شما را تصرف نمود. و اينك، فرمانده معاويه، (مرد غامدى)(2) با لشكرش وارد شهر انبار شده و فرماندار من، «حسان بن حسان بكرى» را كشته و سربازان شما را از مواضع مرزى بيرون رانده است. به من خبر رسيده كه مردى از لشكر شام به خانه زنى مسلمان و زنى غير مسلمان كه در پناه حكومت اسلام بوده وارد شده، و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشواره‏ هاى آنها را به غارت برده، در حالى كه هيچ وسيله ‏اى براى دفاع، جز گريه و التماس كردن، نداشته ‏اند. لشكريان شام با غنيمت فراوان رفتند بدون اين كه حتى يك نفر آنان، زخمى بردارد، و يا قطره خونى از او ريخته شود، اگر براى اين حادثه تلخ، مسلمانى از روى تأسف بميرد، ملامت نخواهد شد، و از نظر من سزاوار است!
این خطبه و کلام حضرت، سخنی مشهور بوده که در بسیاری از منابع اهل سنت (تاریخی- شروح حدیث) بدان اشاره شده است؛ هر چند که این خطبه با سند روایی در منابع حدیثی اهل سنت نقل نشده است.(3)

بر این اساس پاسخ به قسمت دوم سوال شما نیز منفی است؛ زیرا علت عدم خروج امام (علیه السلام) حفظ اساس اسلام بود؛ آنچنان که در خطبه ی سوم نهج البلاغه آمده است:
«آگاه باشيد! به خدا سوگند! ابوبكر، جامه خلافت را بر تن كرد، در حالى كه مى‏ دانست جايگاه من نسبت به حكومت اسلامى، چون محور آسياب است به آسياب كه دور آن حركت مى‏ كند. او مى ‏دانست كه سيل علوم از دامن كوهسار من جارى است، و مرغان دور پرواز انديشه‏ ها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز كرد. پس من رداى خلافت رها كرده و دامن جمع نموده از آن كناره گيرى كردم و در اين انديشه بودم كه آيا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخيزم؟ يا در اين محيط خفقان‏ زا و تاريكى كه به وجود آوردند، صبر پيشه سازم؟ كه پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان با ايمان را تا قيامت و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه مى‏ دارد! پس از ارزيابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانه ‏تر ديدم. پس صبر كردم در حالى كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود. و با ديدگان خود مى ‏نگريستم كه ميراث مرا به غارت مى ‏برند!».(4)

پی نوشت:

1. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - إسلامية)، 8جلد، ج5، ص5، دار الكتب الإسلامية - ايران - تهران، چاپ: 4، 1407 ه.ق.

2. سفيان بن عوف غامدى، از سرداران معاويه و اهل يمن بود، غامد نام قبيله‏اى در يمن است.

3. به عنوان نمونه، ر.ک: البلاذری، أنساب الأشراف،‌ج1، ص348؛ ابن الجوزی، غريب الحديث،‌ج2، ص113، دار الكتب العلمية - بيروت؛ و...

4. شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة / ترجمه دشتى، 1جلد، ص45، مشهور - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1379ش.

موضوع قفل شده است