مسيحيت : قران و تحريف كتاب مقدس

تب‌های اولیه

111 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مسيحيت : قران و تحريف كتاب مقدس

بخش اول :

مقدمه :
در نوشته هاي مختلف و در مباحثات ميان مسيحيان و مسلمانان معمول اين است كه وقتي استناد به ايات كتب مقدسه چون تورات و انجيل پيش مي ايد معمولا دوستان مسلمان با گفتن اينكه كتابقدس تحريف شده است از قبول مطالب اين كتب طفره رفته و آن را معتبر نميدانند و البته وقتي دلايل اين ادعا پرسيده ميشود دوستان مسلمان پاسخي در خور عقل و مستند به شواهد تاريخي و يا ارائه اصل متون ندارند و البته به پيشگويي در باره آمدن محمد و حتي امامان شيعه در كتب يهود و مسيحيان استناد ميكنند.
اساسا اعتقاد به تحريف انجيل و تورات و نسبت دادن آن به قران بخودي خود نفي راي قران و رد صحت قران به عنوان كتاب آسماني و وحي بودن آن است
با اينكه پذيرش ادعاي تحريف انجيل و تورات بي اساس و در كل خطاست و ما در بحث تحريف كتاب مقدس به آن پرداختيم اما در اين جستار سعي بر اين است كه موضوع تحريف كتب مقدسه از دل ايات قران بيرون كشيده شده و غلط بودن تحريف كتابمقدس از منظر قران اشكار شود.
اغلب دوستان مسلمان از آنجا كه آشنايي كافي به متن قران ندارند در اين خطا وارد شده و راه گفتگو را بر خود و ديگران ميبندند گرچه چنين طرز فكري در باره متون مقدس هر مذهبي نوعي توهين به پيروان آن مذهب است با اين حال بررسي اين ادعا اشكار كننده بسياري مطالب است كه اميدوارم به علت كثرت شواهد خسته كننده نباشد

****تذكر مهم:

الف ) اين جستار بر گرفته ازكتاب مشكوه صدق است كه نويسنده آن مفتي اهل بيت المقدس كه به كيش مسيحي گرويده بود و به زبان عربي و نزديك به سيصد سال پيش نگاشته شده است – نام نويسنده به دليل ترس از عواقب آن بر وي و خانواده اش ذكر نگرديده است – اين كتاب در اواخر قرن هيجدهم به فارسي دري ترجمه و در سال 1901 در لاهور پنجاب ( قبل از جدا شدن پاكستان و هند ) توسط شركت بوك سوسايتي منتشر شده است كه نام مصحح و مترجم نيز به دليل هراس قيد نگرديده است كه براي حفظ امانت در اخذ مطالب لازم به توضيح بود
ب ) چون اصل كتاب و قران مورد اشاره و تفاسير مربوطه همه چاپ سنگي بوده اند لذا در هنگام بررسي متوجه شدم شماره آيات با نسخه هاي ديگر قران و تفاسير مغايرت دارد لذا براي عزيزاني كه كنجكاو بوده و مايلند ايات را مطابقت دهند توصيه ميشود اولا از نسخه هاي نرم افزاري استفاده نموده و پس از يافتن آيه در حد اكثر 10 آيه جلوتر يا پس از آن شماره در سوره مربوطه – بقيه مطالعه را بر اساس ادرس يافت شده خويش دنبال نمايند – با سپاس

1 – سوره بقره ايات 42 :
وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ{42}

ترجمه ايه 42 : و نپوشيد حق را به باطل و پنهان كنيد حق را و شما ميدانيد

تفسير امام فخر رازي – جلد اول صفحه 465:
يهود در برابر سخنان محمد شبهه وارد نموده و مطالب تورات را مشوش ميساختند تا مردم را گمراه كنند و در وجه دوم آيه سعي داشتند معاني واقعي آيات تورات را پنهان نموده و معاني ديگر را بيان كنند

تفسير بيضاوي جلد اول صفحه 76 :
لبس به معني خلط مي باشد و شخص را مجبور ميكند چيزي به عمل آورد كه مثل ديگري باشد و معني اين است كه حق را كه بر شما فرو فرستاده شده است بباطلي كه آن را اختراع مينمائيد مي آميزيد و آن را مي پوشانيد به نوعي كه تميز دادن مابين ان دو محال است و وجه دوم ايه اين است كه آنان ممنوع شده بودند از اينكه مردم را با آميخته ساختن حق براي آن كس كه آن را شنيده بود گمراه سازند يعني حق را به باطل و به پنهان ساختن مي اميزيد و ميپوشيد و جه سوم اينكه ميدانيد پس كارتان به غايت مكروه است

تفسير جلالين جز اول صفحه 9 :
حقي را كه من بر شما فرو فرستادم بباطلي كه به آن عوض ميكنيدش مخلوط ميسازيد و حق را يعني شناختن محمد را ديده و دانسته پنهان ميداريد

ملاحظه:
همانطور كه مي بينيد قران به وضوح بر عدم تحريف تورات اشاره كرده و آن را فرستاده شده به حق مي نامد و در همه افعال مربوط به تلبسوا و تكتموا - فعل مضارع استفاده كرده و به يهوديان زمان محمد نهيب زده و انان را از تغيير معاني منع ميكند به عبارت ديگر محمد و قران حقانيت تورات موجود در ميان يهوديان مدينه را پذيرفته و اما بر عمل يهوديان سخت معترض است كه معاني را بر خلاف آنچه هست مي خوانند و اين نشان ميدهد كه يهود و پدران انان در حفظ و امانت داري تا زمان محمد كاملا وفادار بوده اند
بر هر خواننده منصف و آگاهي روشن است كه تا زمان محمد بيش از 2500 سال از نگارش اوليه تورات گذشته بود و تورات و ديگر كتب در ميان مردم دنيا مشهور گشته و به تواتر موجود بوده است

2 – سوره بقره ايه 75 :
أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ{75}

ترجمه آيه : آيا پس طمع داريد كه بگروند براي شما و به تحقيق بودند پاره اي از ايشان كه ميشنيدند كلام خدا را پس تغيير ميدادند از بعد آنكه يافته بودند آنرا و انها ميدانستند

تفسير بيضاوي جلد اول صفحه 91 :
در تفسير اين آيه وجوه بسيار است كه خلاصه بيان ميشود كه محمد و اصحابش طالب آن بودند كه يهود مدينه به اسلام مقيد شوند اما پس از ورود محمد به مدينه يهود را به اسلام دعوت كرد اما يهود روي بر گرداندند و وي را تكذيب كردند و انگاه خداي تعالي اين ايه را فرو فرستاد - در قول فريق منهم منظور مومنين زمان محمد است و معني ان اين است كه كلام تورات كه در نعت محمد است را شنيده و سپس آن را عوض ميكنند و بعد آن را تفسير ميكنند و خود آنان ميدانند كه از افترا زنندگان هستند

ملاحظه :
انطور كه باز ديده ميشود مراد عدم تغيير تورات در زمان محمد بوده كه وي گمان ميكرد نعت ( پيشگويي و مژده در حق محمد ) در تورات موجود بوده اما يهود با قصد طمع و فريب معني و تفسير آن را عوض ميكردند و در هر صورت چه درست و چه نادرست منظور تحريف در معني و تفسير است و نه در كلام و مطالب تورات

بخش دوم:

3 – سوره بقره آيه 101 :
وَلَمَّا جَاءهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ كِتَابَ اللّهِ وَرَاء ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ{101}

ترجمه آيه : و چون امد ايشان را رسولي از نزد خدا تصديق كننده مر آنچه را با ايشان است اندختند گروهي از آنانكه داده شدند كتابرا كتاب خدا پس پشت هاشان گويا ايشان نميدانند

تفسير امام فخر رازي جلد اول صفحه 634 :
انچه كتاب مقدس به انان داده شده بودند انداختند تورات بود پس چگونه آن را به پشت انداختند در حاليكه به آن متمسك بودند چون نعت محمد در آن ديدند پس تورات را واگذاردند و دانسته آن را رد كردند پس دانسته ميشود كه اين قوم از صحت نبوتش آگاه بودند و اگر چه ميدانستند انكار نمودند

تفسيير جلالين جز اول صفحه 16 :
رسول من عند الله يعني محمد و الكتاب يعني تورات و انچه كه انداختند انچه در ايمان اوردن بر پيامبر و غيره مندرج در آن كتاب را و گويا ايشان نميدانند با اينكه كتاب خداست

ملاحظه:
باز ملاحظه ميشود كه يهود انچه را گمان ميرفت بر صحت نبوت محمد است آن را انكار مي نمودند و نه اينكه آن در كتاب ايشان نبود و يا آن مطلب را از كتاب خارج كنند – پس بر هر صاحب بصيرتي روشن ميشود كه تورات در دست يهود در زمان محمد بدون تحريف بوده و خود قران به آن استناد ميكند و آن را كناب الله مي داند


4 – سوره بقره ايه 159
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَـئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ{159}

ترجمه آيه :بدرستيكه انانكه پنهان ميكنند آنچه را فرو فرستاد خدا از كتاب و مي خرند به آن بهاي اندكي آنهايند كه نميخورند در شكمهايشان مگر آتش و سخن نكند ايشان را خدا روز رستاخيز و پاك نكند ايشان را و مرايشان را است شكنجه پر درد

تفسير امام فخر رازي جلد دوم صفحه 132 :
قول اول در اين ايه اين است كه ابن عباس گويد اين ايه در خصوص روساي يهود مثل كعب ابن اشرف و كعب ابن اسد و مالك ابن سيف و يحيي ابن اخطب و ابوياسر ابن اخطب فرود آمد چون ايشان از اتباعشان هدايا ميگرفتند و چون محمد مبعوث شد ترسيدند مبادا آن منفعتشان قطع شود پس ايشان مژده و نعت آمدن محمد را مخفي داشتند و قول تورات را كتمان نمودند و البته اين قول چنان مقبول نيست چون تا ان زمان تورات و نوشته ها به تواتر ذكر گرديده بودند
قول دوم اين است كه آنان معني و الفاظ آيات تورات را عوض يا پنهان ميداشتند كه نزديك به حقيقت است

تفسير جلالين جز اول صفحه 28 :
آنانكه پنهان ميكنند از تورات نعت محمد را و ايشان يهود ميباشند و ميخرند به آن بهاي اندك از دنيا كه ان را به عوض آن ابتياع خود مي گيرند پس ان را ظاهر نميكنند زيرا ايشان مي ترسند كه مبادا ( آن بها ) از ايشان بگذرد مال ايشان آتش خواهد بود

ملاحظه:
آنچه از تفسير اين دو آيه استنباط ميشود اين است كه اولا تحريف تورات و انجيل به خاطر نهايت شهرت و تواتر در ايات قران و ميان مردم محال است و دوم اينكه گروهي به خاطر منافع خويش ايات را در معني يا در لفظ و يا در قرائت كتمان مينموده اند و اين نشان از عدم تحريف كتاب تورات و يا انجيل در زمان حيات محمد است

5 – سوره آل عمران آيه 70 :
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ{70}

ترجمه آيه : اي اهل كتاب چرا كافر شديد به آيات خدا و شما گواهانيد

تفسير امام فخر رازي جلد 2 صفحه 708 :
اولا مراد از اين ايات مربوط به نعت محمد در تورات و انجيل است ثانيا ايشان ( يهود ) به خود تورات كافر بودند زانرو كه آن را تحريف مينمودند و ايات نعت محمد را انكار مينمودند و انتم تشهدون به اين مفهوم است كه ايشان در حضور عوام قوم خود و مسلمانان اين را انكار ميكردند كه تورات و انجيل مشتمل بر ايه هاي نعت محمد است و در خلوت خود به آن شهادت ميدادند و نظير همين ايه (( تَبْغُونَهَا عِوَجاً وَأَنتُمْ شُهَدَاء )) سوره آل عمران آيه 99 است ميخواهيد آن را كج و شما گواهانيد

ملاحظه :
همانطور كه ميبينيد نه فقط محمد به گمان خود نعت خود را در تورات مي پنداشته است بلكه به نكوهش در مورد اهل كتاب به عدم تحريف تورات و انجيل شهادت ميدهد ايا اين چنين موضعي از قران در برابر انجيل و تورات در صورتي كه كمترين احتمال تحريف در متن آن باشد منطقي به نظر مي ايد؟

6 – سوره آل عمران آيه 78 :
وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ{78}

ترجمه آيه :
و بدرستيكه از ايشان هر آينه پاره اي در مي پيچند زبانهاي خود را به كتاب تا پندارند او را از كتاب و نيست او را از كتاب و ميگويند او را از نزد خداست و نيست او را از نزد خدا و ميگويند بر خدا دروغ و آنها ميدانند

تفسير امام فخر رازي جلد دوم صفحه 720 :
اين ايه در خصوص يهود نازل شده و اينكه يهود موقع خواندن تورات و اياتي كه نعت محمد را ميرساند پيچيدن عبارت از خم كردن چيزي و آنرا از راستي به كجي مايل نمودن است و با پيچيدن زبان به مفهوم تحريف در حركات اعراب در لفظ ميباشد و همينطور آوردن شبهه و يا مطالب ديگر از كتاب تا مفهوم آن اولي را به سوال يا شبهه از بين ببرد

تفسير در جلالين جز اول صفحه 64 :
و به درستيكه از ايشان يعني از اهل كتاب هر آينه پاره ايست يعني طايفه مثل كعب ابن اشرف كه در مي پيچند زبان هايشان به كتاب يعني آنها را در خواندن آن از آنچه فرو فرستاده شده است كج مي سازند به آنچه تحريف نمودند از نعت نبي و مثل آن تا پندارند او را يعني آنچه محرف شده است از كتاب كه خدا آن را فرو فرستاده است و نيست او از آن و ميگويند بر خدا دروغ و آنها ميدانند كه ايشان دروغگويند

ملاحظه : در اين آيه هم نظير آيه اول نه فقط به علت حقانيت تورات به آن استناد ميشود و همينطور به صحت و سلامت آن بلكه صريحا از كساني كه معاني را با پيچيدن زبان و جابجا كردن اعراب و حروف به هنگام خواندن شديدا نكوهش شده و آنان يعني طايف كعب ابن اشرف به دروغ گويي متهم ميشوند – حال اگر چنين نبود و تورات قبل از آن تحريف شده بود چه لزومي به اين نكوهش يهود زمان محمد است لذا بر هر خواننده منصف روشن است كه اصل كتاب موجود مورد تائيد قران است و نكوهش بر كساني است كه آن را ميخوانند و در معني و تفسير آن دست برده و عوض ميكنند

بخش سوم:

7 – سوره آل عمران آيه
وَإِذَ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاء ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْاْ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ{187}

ترجمه آيه : و چون گرفت خدا پيمان آنان را كه داده شدند كتابرا تا بيان كند او را براي مردم و تا نپوشند آن را پس انداختند او را پس پشت هايشان و خريدند به آن بهاي اندك پس بد است آنچه ميخرند

تفسير امام فخر رازي جلد 3 صفحه 168 :
تفسير اين است كه امتهاي موسي و عيسي به اراده اذيت رساندن به محمد آن دلايلي را كه در تورات و انجيل در اثبات نبوت وي مندرج است مخفي ميداشتند و آنها را تحريف مي نمودند و يا تاويلات فاسده نسبت به آنها ذكر ميكردند و مراد از نهي و كتمان اين است كه ايشان نبايد تاويلات فاسده و شبهات مانعه در آن داخل سازند

تفسير جلالين جز اول صفحه 78 :
خدا عهدي با اهل اسرائيل در تورات بست كه آن كتابرا بديشان داد تا آن را به مردم بيان كنند و تا نپوشند آنرا و يا تا نپوشيد ( دو قرائت ) پس آن را رد نمودند و ندانستند آن را بلكه عوض آن قيمت كمي از اتباع خود ميگرفتند بسبب رياستي كه بر ايشان در علم داشتند پس آن را پوشانيدند از اين ترس كه مبادا آن چيز از دستشان برود پس اين خريد ايشان بد است

ملاحظه :
همكانطور كه ميبينيم محمد و قران هيچ طعني را در سالم ماندن تورات و انجيل به اهل كتاب نميزنند و ايشان را اهل كتاب خطاب ميكند و نميگويد كه تورات همان نيست كه به موسي نازب شده و يا انجيل كه به عيسي نازل شده بلكه نكوهش ميكند آن دسته از يهود زمان نبي را كه به خاطر اندكي پول و رياست دست به كتمان ويا عوض كردن معني مي برند تا منافع خود را در طايفه خويش حفظ كنند
و علاوه بر آن قران براي اثبات نبوت محمد به تورات و انجيل متمسك شده از آن شهادت ميطلبد و مگر ميشود از كتابي كه در آن دستبرده شده است شهادت طلبيد بر يك ادعاي حق ؟ و اين دليلي است بر عدم تحريف تورات و انجيل از منظر قران

8 - سوره نسا آيه 46 :
مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيّاً بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْناً فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَكَانَ خَيْراً لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِن لَّعَنَهُمُ اللّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً{46}

ترجمه آيه : از انانكه يهودي شدند ميگردانند كلام را از جاي هايش و ميگويند شنيديم و نافرماني كرديم و بشنو جز شنونده و مهلت ده ما را پيچيدني به زبانهايشان و طعنه زدني در دين و اگر كه آنها گفتند كه شنيديم و فرمان برديم و بشنو و بنگر ما را هر اينه بود بهتر مر ايشان را و درست تر و ليكن لعنت كرد ايشان را خدا بسبب كفرشان پس نميگروند مگر اندكي

تفسير امام فخر رازي جلد سوم صفحه 337 :
بر تفسير جمله يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ دو راي يا دو مذهب است يكي از انها اين است كه لفظ را به لفظ ديگر تبديل ميكردند چنانكه اسم ربعه ( ميانه قد ) را در تورات تحريف نموده به جاي آن ادم طويل را مينهادند كه اين مقرون به واقعيت نيست چون در كتابي كه فرد فرد حروف و كلمات آن به نهايت تواتر مشهور در مشرق و مغرب رسيده باشد پس ميگوييم شايد گفته ميشود ان گروه اندك و آن گروه كه از كتاب واقفند به نهايت كم بودند لذا بر اين تحريف قادر شدند و راي دوم اين است كه مراد از تحريف داخل ساختن شبهه باطله و تاويلات فاسده مي باشد و گردانيدن لفظ از معني صحيح اش به معني باطل به وجه حيله هاي لفظي ميشود و اين به راي صحيح تر است

تفسير جلالين جز اول صفحه 228 :
يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ يعني آن را از جايش كه خدا آن را نهاده است ميگردانند يا از حيثيت لفظ كه آن را مهمل كنند ي انكه صورتش را تغيير ميدهند و يا از حيثيت معني كه مقصود ديگر مياورند و به موضعي كه جاي آن نباشد
جاري ميكنند

ملاحظه :
در اين ايه كاملا هويداست كه خود قران چه نوع از تحريف را مد نظر دارد يعني عوض كردن كلمات از جا هايشان لذا دو نتيجه ميتوان گرفت اول اينكه كلمات تا آن موقع سر جايشان بوده و قران به صحت آن اعتبار ميدهد و دوم اينكه يهود براي تحريف به هنگام خواندن ان به جاي اصل كلمات را تبديل ميكردند و نه اينكه حروف يا كلمات و يا جملات را در كتاب خود عوض كنند


9 – همين جمله در سوره مائده آيه 13 :
فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظّاً مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَآئِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمُ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ{13}

ترجمه آيه : ُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ – ميگردانند سخني را از جاي هايش

تفسير امام فخر رازي جلد 3 صفحه 598 :
يعني بعد از آنكه خدا ان را در جاي هايش نهاده است يعني فرايض را واجب ساخته و حلالش را حلال و حرامش را حرام گردانيده است - مفسرين گفته اند كه مردي و زني از روساي خيبر زنا كرده بودند و سزاي زنا در تورات سنگسار شدن است پس يهود سنگسار نمودنشان را مكروه داشتند به سبب شرافتشان پس گروهي را به نزد رسول خدا فرستادند تا بپرسند كه وي بر آن دو زاني چه فتوايي ميدهد چون زنا كرده بودند و گفتند اگر شما را سنگسار نمودنشان مامور سازد پس ابا نكنيد و ميپذيريد – پس چون از رسول ان سوال را پرسيدند جبرائيل حكم سنگسار را فرود آورد ايشان از قبول كردن آن ابا نمودند – پس جبرائيل بدو گفت ابن صوريا را در ميان خود و ايشان قرار ده – پس رسول گفت آيا جواني بي ريش سفيد رنگ صاحب يك چشم را كه ساكن فدك هست و او را ابن صوريا ميگويند ميشناسيد – گفتند بلي و او عالمترين يهود است كه بر روي زمين مي باشد و راضي شدند كه وي داور باشد پس رسول به وي گفت ترا به خدايي كه جز او هيچ خدايي نيست كه او دريا را براي موسي منشق ساخت و كوه سينا را بر بالاي شما بر افراشت و شما را نجات داد و آل فرعون را غرق نمود و كتاب خدا را و حلالش و حرامش زا بر شما فرو فرستاد قسم ميدهم كه ايا در آن ( يعني تورات ) سنگسار كردن شخصي را كه زنا كرده است مي باشد؟ - ابن صوريا گفت بلي – و عوام يهود بر وي حمله كردند پس ابن صوريا به انان گفت ترسيدم كه اگر دروغ گويم مبادا عذاب بر ما نازل شود – انگاه رسول خدا بر آن دو زنا كار فتوا داد و نزد دروازه مسجدش سنگسار شدند چون آن چيز فاش شده بود پس ميگوئيم كه معني يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ اين است كه تازيانه زدن را به جاي سنگسار كردن نهادند

ملاحظه :
در تفسير اين دو ايه قبلي يعني يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ سه صورت براي تحريف محتمل است اول اينكه تحريف يعني تبديل لفظ به لفظ ديگر دوم اينكه تاويل فاسد و سوم اينكه پوشيدن و پنهان داشتن كلمه يا جمله – مورد اول غير محتمل است به لحاظ تواتر و شهرت انجيل و تورات تا زمان محمد كه در قبل توضيح ان رفت و انچه امام رازي در اندازه قد حضرت آدم بيان نمودند يك شوخي بيش نيست نظير سخنان عوام در سبقت مرغ يا تخم مرغ و از سوي ديگر در كجاي تورات در باره قد حضرت آدم چيزي نوشته شده است كه مورد منازعه باشد و اين يك شوخي عاميانه بيشتر ميماند تا بحثي كلامي در اعتبار متوني چون تورات و وجه دوم و سوم به هيچ وجه نشان از تحريف تورات يا انجيل ندارد چرا كه تاويل فاسد يا پنهان كردن در قول و حاشيه يك متن موضوعيت دارد و نه در اصل مطلب و اين نيز شاهدي ديگر بر عدم تحريف انجيل و تورات است


بخش چهارم :

10 – سوره مائده آيه 43 :
وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِندَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُوْلَـئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ{43}

ترجمه آيه : و چگونه حكم ( ح به فتح به معني داور ) كنند ترا و نزد آنهاست تورات كه در آنهاست حكم خدا پس بر مي گردند از بعد اين و نيستند آنها گروندگان

تفسير امام فخر رازي جلد 3 صفحه 600 :
بيان تعجب آميز از اينكه رسول خدا را داور مي گيرند بر فتوار بر زناكار در حاليكه حكم ان در تورات نزد خود ايشان است و اين از روي عناد و غلطشان بوده است چون در پي فرصتي بودند تا سنگسار نكنند و همينطور برگشتنشان از حكم محمد كه از جانب خدا بود تا او و رسالتش را باطل شمارند

تفسير جلالين جز اول صفحه 117 :
اظهار تعجب نه از روي عدم معرفت راستي بلكه به چيزي بود كه برايشان سهل مي بود تا از نوشته حق بر كتاب خويش عناد كنند كه در آن هدايت و روشني از گمراهي و بيان احكام است

ملاحظه :
در اين ايه سه مطلب روشن است اول اينكه شهادت ميدهد كه توراتي كه نزد يهوديان بود حكم خداست و اين شهادت هر سخني را كه در باره تحريف تورات باشد خاتمه مي دهد چرا كه از آن به حكم الله ياد ميكند – دوم اينكه اين كتاب تورات كه در ميان يهود بود حكم خدا و هدايت و روشني است لذا يهود بي نياز از داور ساختن غير هستند سوم اينكه يهود محمد را داور نساختند مگر اينكه اميد داشتند كه حكمي آسانتر از تورات را به انان نشان دهد كه چنين نشد
نظر هر خواننده آگاه را به باز خواني حكمي كه عيساي مسيح در باره مريم مجدليه كه وي را نيز به جرم زنا گرفته بودند جلب ميكنم تا حكم خدا بر شما اشكار شود به اينكه عيساي مسيح حكمي ندارد جز به محبت و فيض و در اين باب محمد چيزي بيش از انچه يهود در دست داشتند يعني تورات چيزي براي عرضه نداشت پس سزا بود كه خود وي به ايمان در تورات و انجيل بسنده ميكرد و به عرضه آئيني جديد خاتمه ميداد

11 – سوره مائده ايه 47
وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الإِنجِيلِ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فِيهِ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ{47}

ترجمه آيه: و بايد حكم كنند اهل انجيل به آنچه فرو فرستاد خدا در آن و آنكه حكم نكند به آنچه فرو فرستاد خدا پس آنها ايشانند فاسقان

تفسير امام فخر رازي جلد سوم صفحه 607
اينكه گفته شود به چه وجه جايز باشد كه مامور شوند به آنچه در انجيل مي باشد بعد از نزول قران ميگوئيم كه جواب بر چند قسم است اول اينكه اول اينكه به الفاظ يعني ادله اي كه بر نبوت محمد كه اين قول محكم است – دوم اينكه حكم كنند به آنچه در قران است از آيات منسوخ قران – سوم اينكه اينكه ايشان را منع ميكند از تحريف نمودن آنچه در انجيل است از تغيير دادن آن مثل آنچه يهود ميكردند و معني احكام را پنهان ميداشتند و اهل انجيل بايد در خواندن آن امين باشند

ملاحظه :
در اين آيه هم به وضوح ديده ميشود كه انجيل در زمان محمد دست نخورده بوده و محمد نصيحت ميكند و ميترساند اهل انجيل را كه در خوانده آن امانت دار باشند چرا كه اگر انجيل تحريف شده ميبود ديگر امانت داري در آن چه مفهومي داشت
پس اولا انجيل از شائبه هر تحريفي سالم است و دوم اينكه متن آن در صورت امانتداري قابل اعتماد است و مسيحيان موظف هستند در آن بكوشند

12 - سوره جمعه آيه 5
مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ{5}

ترجمه آيه : مثل آنانكه باركرده شدند تورات را پس برنداشتند آنرا مانند مثل خري است كه بر ميدارد كتابها را به دست مثل گروهي كه تكذيب كردند آيات خدا را و خدا هدايت نميكند گرئه ستمكاران را

تفسير امام فخررازي جلد 8 صفحه 204
خدا اين مثل را زد بر آنان كه بر عمل نمودن به تورات و ايمان اوردن بر رسول و مقصود اين است كه چون به تورات عمل نكردند مثل خر شدند چرا كه اگر عمل مينومدند البته منفعت مي يافتند و در نعت رسول شبهه ها نمي آوردند بار كرده شدن به معني مكلف به انجام تورات بودن است و قائمماندن در آن و چون عمل نكردند مثل خر از كتب بي بهره ماندند و اهل معني گفته اند كه منظور از معني آين ايه آن است كه مثل كسي است كه معاني را داند و به آن عمل نكند و از آن برگشته گويي به ان نيازي ندارد

تفسير جلالين جز 2 صفحه 238
پس مكلف به عمل نمودن بر ان گشتند پس برنداشتند آنرا – عمل ننمودند بر نعت محمد و بوي ايمان نياوردند مثل خري كه كتابها را بردارد و به آن عمل نكند و هيچ منفعت از ان نميابد مثل گروهي كه تكذيب كردند آيات خدا دا كه ان آيات محمد را تصديق ميكرد

ملاحظه :
به وضوح روشن است كه يهوديان زمان محمد نظير پدرانشان به تورات ايمان اوردند و در سالم نگهداشتن آن به همان صورتي كه نازل شده بود امين بودند چون به خري تشبيه شدند كه كتاب ها را حمل ميكنند ولي از محتواي آن منفعتي نمي يابند زيرا خري كه كتابي را حمل ميكند نه ميتواند به ان چيزي اضافه كند يا كم كند پس به تورات هيچ آسيبي نرسيده بود واي اينكه محمد را تكذيب كردند از تفسير و معني آنان از تورات بود و نه متن آن و چه دليلي محكتر از اين كه تورات تحريف نگرديده بود و صد البته واعجبا كه محمد انتار داشت يهود كه چون خر از درك كتاب خود يعني تورات عاجز بوده مي بايست كه كتاب محمد را درك كند و اينكه خرها چگونه در رديف قوم ظالمين قرار ميگيرند كه تنها جرمشان خر بودن است

بخش پنجم:

13 – سوره انعام ايه 21
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمُ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ{20} وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ{21}

ترجمه آيه : آنانكه دادهيمشان كتاب ميشناسند آنرا چنانكه ميشناسند پسرانشان را آنانكه زيان رسانيدند بخودهايشان پس آنها نميگروند

تفسير امام فخر رازي جلد 4 صفحه 21 و 22
ظاهر اين ايه اقتضا ميكند كه در آن علمي كه نسبت به نبوت محمد داشتند مانند علمي است كه به پسرانشان داشتند و در اين امر سوالي استه كه در انجيل و تورات در باره آخر زمان پيغمبري پديد خواهد امد كه مردم را به حق دعوت كند و ديگر آنكه علاوه بر آن زمان و مكان و نسب و صفت و خاصه و شكلش را هم معين ميسازد اين هر دو محال است چه در اينصورت بايد يهود و نصارا ضرورت داشتند كه نبوت محمد را بپذيرند در حاليكه جمع عظيمي را به دروغ نسبت دادن خطاست چون ميدانيم كه انجيل و تورات به اين شيوه تفصيل هاي تام نداردو تحريف هاي قبل از ان هم باطل است چرا كه تا آن زمان اينچنين تفصيل هاي تام در كتابيكه تا به اهل مشرق و مغرب رسيده بود ممتنع بوده است و يا اينكه گفته شود يهود و نصارا انچنان كه پسران خود ميشناختند محمد را نشناختند كه اينقول هم باطل است و غرض حق چنين نيست لذا منظور اين است كه با عنايت به اينكه اهل تورات و انجيا اهل برهان و دليل بودند و چون ظهور معجزات بر حقانيت رسول شهادت ميدادند كه او رسولي از جانب خداست

ملاحظه :
همانطور كه ديده ميشود امام فخر رازي نيز در اين چند نكته با ما هم نظر است - اول كه تا زمان محمد تحريفي بر انجيل و تورات وارد نشده چرا كه در مشرق و مغرب و به تواتر مشهور بوده است – دوم اينكه صفات و مشخصات و زمان و مكان محمد در تورات و انجيل موجود نبوده است – سوم اينكه بر خلاف آيه 5 از سوره جمعه كه يهود را چون خر مي پندارد در اين آيه آنها را اهل برهان و دليل مينامد – چهارم اينكه يهود و نصارا معجزات بر رسول را مشاهده نموده بودند كه البته اين بر عكس نظر ايات ديگر در قران است ( در كتاب ماخوزه و در فصل مجزا مشروحا بررسي شده است كه در اين جستار منعكس نيست – رجوع كنيد به 1 – سوره انعام آيه 37 و سوره الاعراف آيه 203 و سوره رعد آيه 7 و سوره عنكبوت ايه 50 : و گفتند چرا فرو فرستاده نشد بر او آيات از پروردگارش – بگو – بدرستيكه آيات نزد خداست و جز اين نيست كه منم بيم كننده آشكار – و همينطور بقيه آيات كه نشان از عدم داشتن معجزه توسط محمد را دارند ) لذا به نظر ميرسد امام رازي در معني و تفسير اين آيه و تضاد آن با آيات ديگر درمانده و لذا نقل معنا از ديگران ميكند

14 – سوره يونس آيه 94
فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءكَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ{94}

ترجمه آيه : پس اگر باشي در شك از آنچه در شك از آنچه فرو فرستاديم بسويت پس بپرس آنانرا كه ميخوانند كتابرا پيش از تو به تحقيق آمد ترا در حق از پرئردگارت پس مباش از شك كنندگان

تفسير امام فخر رازي جلد 5 صفحه 28 و 29
در تفسير اين آيه وجوهي چند است گروهي ميگويند خطاب ايه به خود نبي است و گروهي ديگر ميگويند خطاب به ديگران است و البته خطاب در ظاهر به خود نبي است و در قول است كه در زمان نبي مردم بر سه دسته بودند انانكه نبي را تصديق ميكردند انان كه نبي را تكذيب ميكردند و انان كه در وي شك داشتند پس خدا ايشان را خطاب قرار داده است پس به اين صورت است كه اي انسان اگر در آنچه به محمد نازل شده شك داري پس به اهل كتاب مراجعه كن تا صحت نبوتش را مدلل سازند – و در اينكه با كدام گروه از اهل كتاب بايد رجوع شد اختلاف است كه محتملا گروه گروندگان به اسلام است چون عبدالله ابن سلام و عبدالله ابن صوريا و تميم داري و كعب الاحبار – و بعضي گويند منظور همه اهل كتابند خواه مسلمان و خواه كفار – و اگر گفته شود كه كتب تحريف شده است و چگونه به آن اعتماد كرد گوئيم كه ايشان ايات نعت نبي را پنهان ميداشتند پس ميتوان آيات را بر قويترين دليل صحت نبيوت محمد صلم يافت – البته گروهي كه خطاب را به خود نبي دانسته اند اين است كه محمد از بني بشر بوده و خيالات تشويش دهنده و افكار مضطرب سازنده از جايزات است بر قلب وي و اين خيالات دفع نميگرديد جز به آوردن دليل و مقرر كردن بينات تا از قلب نبي دور شود تشويش ها

تفسير بيضاوي جلد اول صفحه 505
پس هر اينه نزد ايشان ( اهل كتاب ) محقق است و در كتابشان ثابت مي باشد بر حسب قصص آن و همچنين بر علمي كه اهل كتاب داشتند در برانگيختن نبي انطوري كه نتوان بر آن شك كرد

تفسير جلالين جز اول صفحه 305
اي محمد پس اگر در شك باشي در آنچه بر تو فرستاديم بسويت فرضا از قصص بپرس آنانرا كه ميخوانند تورات را پيش تو پس ان ثابت است نزد ايشان و ايشان ترا از حقيقت آن خبر خواند داد

ملاحظه :
همانطور كه از تفسير اين آيه آشكار است كه اين آيه قران بر دوش مفسران آن سنگيني ميكند كه اهل كتاب را بر محمد حكم و داور ساخته است زانرو كه محمد در اصل نبوت خويش شك و ترديد دارد و براي رفع آن نيازمند تائيد اهل كتاب است لذا سعي در ايجاد معاني مجزي دارند اما انچه مسلم است دو نكته محوري است كه اولا تورات و انجيل به شهادت قران از تحريف در امان بوده اند و دوم اينكه يهود و نصارا حتي در زمان نبي هم از هر گونه وفاداري و حتي اگر برخلاف منافع آنان بوده كوتاهي نكردند و اينگونه جايگاه داوري در ترديد هاي محمد در رسالتش را دارند

خاتمه :
بر همه دوستان مسلمان لازم است كه به راي قران كه كتاب آسماني آنان است عنايت تام و شايسته نموده و از داوري هاي دور از شان كتب خود و ديگران خودداري كنند چرا كه نسبت تحريف به تورات و انجيل نه فقط بر خلاف اعتبار ديني اين كتب است كه در بر دارنده صحت و سلامت خود قران است كه ورود و استدلال بر تحريف انجيل و تورات نشستن بر شاخ و بريدن بن است كه نتيجه اي جز سقوط در استدلال و منطق در بر ندارد
با سپاس

sina178s;70321 نوشت:
بخش اول :

مقدمه :
در نوشته هاي مختلف و در مباحثات ميان مسيحيان و مسلمانان معمول اين است كه وقتي استناد به ايات كتب مقدسه چون تورات و انجيل پيش مي ايد معمولا دوستان مسلمان با گفتن اينكه كتابقدس تحريف شده است از قبول مطالب اين كتب طفره رفته و آن را معتبر نميدانند و البته وقتي دلايل اين ادعا پرسيده ميشود دوستان مسلمان پاسخي در خور عقل و مستند به شواهد تاريخي و يا ارائه اصل متون ندارند و البته به پيشگويي در باره آمدن محمد و حتي امامان شيعه در كتب يهود و مسيحيان استناد ميكنند.
اساسا اعتقاد به تحريف انجيل و تورات و نسبت دادن آن به قران بخودي خود نفي راي قران و رد صحت قران به عنوان كتاب آسماني و وحي بودن آن است
با اينكه پذيرش ادعاي تحريف انجيل و تورات بي اساس و در كل خطاست و ما در بحث تحريف كتاب مقدس به آن پرداختيم اما در اين جستار سعي بر اين است كه موضوع تحريف كتب مقدسه از دل ايات قران بيرون كشيده شده و غلط بودن تحريف كتابمقدس از منظر قران اشكار شود.


باسلام
جناب سینا !ادوست عزیز قبل از نوشتن این مطالب لطفا کمی تحقیق کنید و بعد از ان مطلق سخن بگوید!!

دلایل تحریف کتاب مقدس (۱): گم‌شده‌های عهد قدیم

دلایل تحریف کتاب مقدس (۲) : اسفار بی نام و نشان

دلایل تحریف کتاب مقدس (۳): تورات‌های متناقض

دلایل تحریف کتاب مقدس (۴): آدرس‌های بدون مرجع

.

قران مي فرمايد :
اي اهل كتاب اگر تورات شماها تحريف نشده .............پس آن را بياوريد تا برايتان بخوانم اگر راستگو هستيد

قُلْ فَأْتُواْ بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

با سلام
جناب آقاي رضا
گمان ميكنيد من خودم نميتوان تاپيك هاي موجود را بخوانم كه براي من نزديك به 50 موضوع فرستاديد
اگر در رد يا نقد مطلب من سخني داريد بيان كنيد مثل اين است كه من هم بشما بگويم قبل از اينكه پاسخي بدهيد برويد يك بار قران و يك بار كتابمقدس را بخوانيد
اين چه منطقي است كه شما داريد
اين تاپيك ها كه اغلب در همه سايتها كپي شده هستند پر است - شما عادت داريد خودتان شرح دهيد و خودتان هم نقد كنيد؟ چند تا از تاپيكها نوشته مسيحيان يا يهوديان هست؟ اينكه من سوال يك مسلمان را بخوانم و جواب مسلمان ديگري را بشنوم چه سودي براي من مسيحي دارد؟
اگر نقدي بر مطلب مشخص در تاپيك داريد بفرمائيد و در ضمن منبع و ماخذ تان كتب ديني يا تاريخي معتبر باشد نه تاپيك هاي دوستان و هم فكرانتان-
يا بنا را بر نقد علمي قرار دهيد و يا انتظار پاسخ نداشته باشيد - با زيادي ادرس دادن تاپيك هم اين حقير را دنبال نخود سياه نفرستيد - ممنون

sina178s;70390 نوشت:
با سلام
جناب آقاي رضا
گمان ميكنيد من خودم نميتوان تاپيك هاي موجود را بخوانم كه براي من نزديك به 50 موضوع فرستاديد
اگر در رد يا نقد مطلب من سخني داريد بيان كنيد مثل اين است كه من هم بشما بگويم قبل از اينكه پاسخي بدهيد برويد يك بار قران و يك بار كتابمقدس را بخوانيد
اين چه منطقي است كه شما داريد
اين تاپيك ها كه اغلب در همه سايتها كپي شده هستند پر است - شما عادت داريد خودتان شرح دهيد و خودتان هم نقد كنيد؟ چند تا از تاپيكها نوشته مسيحيان يا يهوديان هست؟ اينكه من سوال يك مسلمان را بخوانم و جواب مسلمان ديگري را بشنوم چه سودي براي من مسيحي دارد؟
اگر نقدي بر مطلب مشخص در تاپيك داريد بفرمائيد و در ضمن منبع و ماخذ تان كتب ديني يا تاريخي معتبر باشد نه تاپيك هاي دوستان و هم فكرانتان-
يا بنا را بر نقد علمي قرار دهيد و يا انتظار پاسخ نداشته باشيد - با زيادي ادرس دادن تاپيك هم اين حقير را دنبال نخود سياه نفرستيد - ممنون

[=Century Gothic]
باسلام
جناب سینای عزیز سخن از نقد تخصصی است!!
نه اینکه به دایره عقل خود رجوع کنیم !و دیگران را متهم کنیم!

در مورد مطالب از کتاب مقدس بنده کتابهایی را از کلیساهای معتبر دریافت کردم که جای شک و شبهه ای نباشد !وقبل از زدن تاپیک و گذاشتن مطالب به درستی کتابها را مقایسه کردم تا همانند بی خردان ظلمی به ادیان آسمانی نکرده باشم!

دوست گرامی از لطف شما متشکرم که یاد آور شدید که قرآن را یکبار دیگر بخوانم!:Gol:
اما به شما اطمینان میدهم که کتاب شما را بارها و بارها خوانده ام !
دوست گرامی نقد علمی به دل مینشیند![=Century Gothic]شما مسلمانان را متهم کردید که بدون دلیل و برهان دست به نقد زاده اند ![=Century Gothic]در مورد تثلیث و تحریف!!؟و...!
بنده مطالبی با منبع ارائه دادم تا قبل از سیاه کردن صفحات جواب گو باشید!!:Sham:

دلایل تحریف کتاب مقدس (۱): گم‌شده‌های عهد قدیم

دلایل تحریف کتاب مقدس (۲) : اسفار بی نام و نشان

دلایل تحریف کتاب مقدس (۳): تورات‌های متناقض

دلایل تحریف کتاب مقدس (۴): آدرس‌های بدون مرجع
[=Century Gothic]
ولی گویا شما دوست گرامی بدون تحقیق علمی مطالبی را ارائه دادید که در صحت آنها بنده با مشکل روبرو شدم و از شما توضیح خواستم!
آیا این دور از انتظار است!؟
یا علی ع

sina178s;70321 نوشت:
بخش اول :

مقدمه :
در نوشته هاي مختلف و در مباحثات ميان مسيحيان و مسلمانان معمول اين است كه وقتي استناد به ايات كتب مقدسه چون تورات و انجيل پيش مي ايد معمولا دوستان مسلمان با گفتن اينكه كتابقدس تحريف شده است از قبول مطالب اين كتب طفره رفته و آن را معتبر نميدانند و البته وقتي دلايل اين ادعا پرسيده ميشود دوستان مسلمان پاسخي در خور عقل و مستند به شواهد تاريخي و يا ارائه اصل متون ندارند و البته به پيشگويي در باره آمدن محمد و حتي امامان شيعه در كتب يهود و مسيحيان استناد ميكنند.
اساسا اعتقاد به تحريف انجيل و تورات و نسبت دادن آن به قران بخودي خود نفي راي قران و رد صحت قران به عنوان كتاب آسماني و وحي بودن آن است
با اينكه پذيرش ادعاي تحريف انجيل و تورات بي اساس و در كل خطاست و ما در بحث تحريف كتاب مقدس به آن پرداختيم اما در اين جستار سعي بر اين است كه موضوع تحريف كتب مقدسه از دل ايات قران بيرون كشيده شده و غلط بودن تحريف كتابمقدس از منظر قران اشكار شود.
اغلب دوستان مسلمان از آنجا كه آشنايي كافي به متن قران ندارند در اين خطا وارد شده و راه گفتگو را بر خود و ديگران ميبندند گرچه چنين طرز فكري در باره متون مقدس هر مذهبي نوعي توهين به پيروان آن مذهب است با اين حال بررسي اين ادعا اشكار كننده بسياري مطالب است كه اميدوارم به علت كثرت شواهد خسته كننده نباشد

****تذكر مهم:

الف ) اين جستار بر گرفته ازكتاب مشكوه صدق است كه نويسنده آن مفتي اهل بيت المقدس كه به كيش مسيحي گرويده بود و به زبان عربي و نزديك به سيصد سال پيش نگاشته شده است – نام نويسنده به دليل ترس از عواقب آن بر وي و خانواده اش ذكر نگرديده است – اين كتاب در اواخر قرن هيجدهم به فارسي دري ترجمه و در سال 1901 در لاهور پنجاب ( قبل از جدا شدن پاكستان و هند ) توسط شركت بوك سوسايتي منتشر شده است كه نام مصحح و مترجم نيز به دليل هراس قيد نگرديده است كه براي حفظ امانت در اخذ مطالب لازم به توضيح بود
ب ) چون اصل كتاب و قران مورد اشاره و تفاسير مربوطه همه چاپ سنگي بوده اند لذا در هنگام بررسي متوجه شدم شماره آيات با نسخه هاي ديگر قران و تفاسير مغايرت دارد لذا براي عزيزاني كه كنجكاو بوده و مايلند ايات را مطابقت دهند توصيه ميشود اولا از نسخه هاي نرم افزاري استفاده نموده و پس از يافتن آيه در حد اكثر 10 آيه جلوتر يا پس از آن شماره در سوره مربوطه – بقيه مطالعه را بر اساس ادرس يافت شده خويش دنبال نمايند – با سپاس

1 – سوره بقره ايات 42 :
وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ{42}

ترجمه ايه 42 : و نپوشيد حق را به باطل و پنهان كنيد حق را و شما ميدانيد

تفسير امام فخر رازي – جلد اول صفحه 465:
يهود در برابر سخنان محمد شبهه وارد نموده و مطالب تورات را مشوش ميساختند تا مردم را گمراه كنند و در وجه دوم آيه سعي داشتند معاني واقعي آيات تورات را پنهان نموده و معاني ديگر را بيان كنند

تفسير بيضاوي جلد اول صفحه 76 :
لبس به معني خلط مي باشد و شخص را مجبور ميكند چيزي به عمل آورد كه مثل ديگري باشد و معني اين است كه حق را كه بر شما فرو فرستاده شده است بباطلي كه آن را اختراع مينمائيد مي آميزيد و آن را مي پوشانيد به نوعي كه تميز دادن مابين ان دو محال است و وجه دوم ايه اين است كه آنان ممنوع شده بودند از اينكه مردم را با آميخته ساختن حق براي آن كس كه آن را شنيده بود گمراه سازند يعني حق را به باطل و به پنهان ساختن مي اميزيد و ميپوشيد و جه سوم اينكه ميدانيد پس كارتان به غايت مكروه است

تفسير جلالين جز اول صفحه 9 :
حقي را كه من بر شما فرو فرستادم بباطلي كه به آن عوض ميكنيدش مخلوط ميسازيد و حق را يعني شناختن محمد را ديده و دانسته پنهان ميداريد

ملاحظه:
همانطور كه مي بينيد قران به وضوح بر عدم تحريف تورات اشاره كرده و آن را فرستاده شده به حق مي نامد و در همه افعال مربوط به تلبسوا و تكتموا - فعل مضارع استفاده كرده و به يهوديان زمان محمد نهيب زده و انان را از تغيير معاني منع ميكند به عبارت ديگر محمد و قران حقانيت تورات موجود در ميان يهوديان مدينه را پذيرفته و اما بر عمل يهوديان سخت معترض است كه معاني را بر خلاف آنچه هست مي خوانند و اين نشان ميدهد كه يهود و پدران انان در حفظ و امانت داري تا زمان محمد كاملا وفادار بوده اند
بر هر خواننده منصف و آگاهي روشن است كه تا زمان محمد بيش از 2500 سال از نگارش اوليه تورات گذشته بود و تورات و ديگر كتب در ميان مردم دنيا مشهور گشته و به تواتر موجود بوده است

[=Century Gothic]بعضى از مفسران بزرگ از امام باقر (عليه السلام ) در شاءن نزول نخستين آيات مورد بحث چنين نقل كرده اند كه : ((حيى بن اخطب ، و كعب بن اشرف ، و جمعى ديگر از يهود، هر سال مجلس ميهمانى (پر زرق و برقى ) از طرف يهوديان براى آنها ترتيب داده مى شد، آنها حتى راضى نبودند كه اين منفعت كوچك به خاطر قيام پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) از ميان برود، به اين دليل (و دلائل ديگر) آيات تورات را كه در زمينه اوصاف پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) بود تحريف كردند،:Ealam:
اين همان ((ثمن قليل )) و بهاى كم است كه قرآن در اين آيه به آن اشاره مى كند.
سود پرستى يهود به دنبال پيمانى كه خداوند از يهود گرفته بود، و از جمله آن پيمان ، ايمان به پيامبران الهى و اطاعت فرمانهاى او بود،
[=Century Gothic]
در سه آيه مورد بحث به نه بخش از دستوراتى كه به يهود داده شده اشاره مى كند.
[=Century Gothic]نخست مى فرمايد به آياتى كه بر پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نازل شده ايمان بياوريد، آياتى كه هماهنگ با اوصافى است كه در تورات شما آمده است (و آمنوا بما انزلت مصدقا لما معكم ).
قرآن مصدق كتابى است كه نزد خود شما است ، يعنى بشاراتى را كه تورات و پيامبران پيشين به پيروان خود دادند كه بعد از ما پيامبرى با چنين اوصاف ظهور خواهد كرد و كتاب آسمانيش داراى اين ويژگيها است اكنون كه مى بينيد صفات اين پيامبر و ويژگيهاى قرآن كاملا منطبق بر بشاراتى است كه در كتب شما آمده و هماهنگى همه جانبه با آن دارد چرا به آن ايمان نمى آوريد؟!.
سپس مى گويد: شما نخستين كسى نباشيد كه به اين كتاب آسمانى كفر مى ورزيد و آن را انكار مى كنيد (و لا تكونوا اول كافر به ).
يعنى اگر مشركان و بت پرستان عرب ، كافر شوند زياد عجيب نيست عجيب كفر و انكار شما است ، آنهم به عنوان پيشگامان و نخستين مخالفان ، چرا كه هم از آنها بااطلاعتريد، و اهل كتابيد و در كتب آسمانى شما اين همه بشارات درباره ظهور چنين پيامبرى داده شده ، و به همين دليل قبل از ظهورش شما نخستين مناديان او بوديد، چه شد كه بعد از اين ظهور بجاى اينكه نخستين مؤ منان باشيد نخستين كافران شديد؟.
[=Century Gothic]
آرى بسيار از يهوديان اصولا مردمى لجوجند، و اگر اين لجاجت نبود بايد آنها خيلى زودتر از ديگران ايمان آورده باشند.
[=Century Gothic] در سومين جمله مى گويد: شما آيات مرا به بهاى اندكى نفروشيد و آن را با يك ميهمانى ساليانه معاوضه نكنيد (ولا تشتروا باياتى ثمنا قليلا).
بدون شك آيات خدا را با هيچ بهائى نبايد معاوضه كرد، چه كم باشد و چه بسيار، ولى اين جمله در حقيقت اشاره به دون همتى اين دسته از يهود است كه به خاطر منافع اندكى همه چيز را بدست فراموشى مى سپردند، و آنها كه تا آن روز از مبشران قيام پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و كتاب آسمانى او بودند، هنگامى كه منافع خويش را در خطر ديدند اين بشارتها را انكار كردند و آيات تورات را تحريف نمودند، چرا كه در صورت آشنائى مردم به حقيقت ، كاخ رياست آنها فرو مى ريخت .:Sokhan:
اصولا اگر تمام اين جهان را به كسى بدهند تا يكى از آيات الهى را انكار كند به راستى بهاى كم و اندكى است ، زيرا اين زندگى سرانجام نابود شدنى است و سراى آخرت ابدى و جاودانى است تا چه رسد كه انسان بخواهد، اين آيات الهى را فداى منافع ناچيزى كند.

و در چهارمين دستور مى گويد: تنها از من بپرهيزيد (و اياى فاتقون ) از اين نترسيد كه روزى شما قطع شود و از اين نترسيد كه جمعى از متعصبان يهود بر ضد شما سران قيام كنند، تنها از من يعنى از مخالفت فرمان من بترسيد.
در پنجمين دستور مى فرمايد: ((حق را با باطل نياميزيد)) تا مردم به اشتباه بيفتند (و لا تلبسوا الحق بالباطل ).
و در ششمين دستور از كتمان حق نهى كرده مى گويد: ((حق را مكتوم نداريد در حالى كه شما مى دانيد و آگاهيد)) (و تكتموا الحق و انتم تعلمون ). هم كتمان حق ، جرم و گناه است ، و هم آميختن حق و باطل كه هر دو از نظر نتيجه ، يكسان مى باشند، حق را بگوئيد هر چند به زيان شما باشد، و باطل را با آن نياميزيد هر چند منافع زودگذرتان به خطر بيفتد.
و بالاخره هفتمين و هشتمين و نهمين دستور را به اين صورت بازگو مى كند: ((نماز را بپا داريد زكات را ادا كنيد، و (عبادت دستجمعى را فراموش ننمائيد) با ركوع كنندگان ركوع نمائيد (و اقيموا الصلوة و آتوا الزكاة و اركعوا مع الراكعين ). با اينكه دستور اخير اشاره به مساءله نماز جماعت است ، ولى از ميان تمام افعال نماز تنها ركوع را بيان كرده و مى گويد: با ركوع كنندگان ركوع كنيد اين تعبير شايد به خاطر آن باشد كه نماز يهود مطلقا داراى ركوع نبود، اين نماز مسلمانان است كه يكى از اركان اصلى آن ، ركوع محسوب مى شود.
جالب اينكه نمى گويد: نماز بخوانيد، بلكه مى گويد اقيموا الصلوة (نماز را بپا داريد) يعنى تنها خودتان نماز خوان نباشيد بلكه چنان كنيد كه آئين نماز در جامعه انسانى برپا شود، و مردم با عشق و علاقه به سوى آن بيايند.

[=Century Gothic]بعضى از مفسران گفته اند تعبير به ((اقيموا)) اشاره به اين است كه نماز شما تنها اذكار و اوراد نباشد بلكه آن را بطور كامل بپا داريد كه مهمترين ركن آن توجه قلبى و حضور دل در پيشگاه خدا و تاءثير نماز در روح و جان آدمى است . در حقيقت در اين سه دستور اخير، نخست پيوند فرد با خالق (نماز) بيان شده ، و سپس پيوند با مخلوق (زكات ) و سر انجام پيوند دستجمعى همه مردم با هم در راه خدا!. آيا قرآن مندرجات تورات و انجيل راتصديق كرده ؟:Sokhan:
در آيات متعددى از قرآن مجيد، اين تعبير به چشم مى خورد كه : قرآن مفاد كتب پيشين را تصديق مى كند)). از جمله در آيات مورد بحث خوانديم : ((مصدقا لما معكم )) و در آيات 89 و 101 سوره بقره مى خوانيم ((مصدق لما)) معهم . و در آيه 48 مائده مى فرمايد: و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب : ((ما اين كتاب را به حق بر تو نازل كرديم در حالى اين كتاب كتب آسمانى پيشين را تصديق مى كند)).
[=Century Gothic]همين امر سبب شده كه جمعى از مبلغان يهود و مسيحى ، اين آيات را سندى بر عدم تحريف تورات و انجيل بگيرند، و بگويند: تورات و انجيل در عصر پيامبر اسلام مسلما با تورات و انجيل امروز تفاوتى پيدا نكرده ، و اگر تحريفى در تورات و انجيلها رخ داده باشد، مسلما مربوط به قبل از آن است ، و چون قرآن صحت تورات و انجيل موجود عصر پيامبر اسلام را تصديق نموده پس مسلمانان بايد اين كتب را به عنوان كتب آسمانى دست نخورده به رسميت بشناسند.[=Century Gothic]
پاسخ آيات مختلفى از قرآن گواهى مى دهد كه نشانه هاى پيامبر اسلام و آئين او در همان كتابهاى محرف كه در دست يهود و نصارى در آن زمان بوده وجود داشته است ، زيرا مسلم است كه منظور از تحريف اين كتب آسمانى اين نيست كه تمام كتابهاى موجود باطل و بر خلاف واقع مى باشد، بلكه قسمتى از تورات و انجيل واقعى در لابلاى همين كتب وجود داشته و دارد، و نشانه هاى پيامبر اسلام ، در همين كتب و يا سائر كتابهاى مذهبى كه در دست يهود و نصارى بوده ، وجود داشته است (و الان هم بشاراتى در آنها هست ).
به اين ترتيب ظهور پيغمبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و كتاب آسمانى او عملا تمام آن نشانه ها را تصديق مى نموده زيرا با آن مطابقت داشته است .
[=Century Gothic] بنابراين معنى تصديق قرآن نسبت به تورات و انجيل اين است كه صفات و ويژگيهاى پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و قرآن با نشانه هائى كه در تورات و انجيل آمده مطابقت كامل دارد.
استعمال واژه تصديق در معنى مطابقت در آيات ديگر قرآن نيز مشاهده مى شود، از جمله در آيه 105 سوره صافات به ابراهيم (عليه السلام ) مى گويد: قد صدقت الرويا (تو تصديق خواب خود نمودى ) يعنى عمل تو مطابق خوابى است كه ديده اى ، و در آيه 157 سوره اعراف چنين مى خوانيم . الذين يتبعون الرسول النبى الامى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التوراة و الانجيل ... اين معنى صريحا بيان شده ، يعنى اوصافى كه در او مى بينند مطابق است با آنچه در تورات يافته اند.
[=Century Gothic]:Sham:
در هر حال آيات فوق چيزى جز تصديق كردن عملى قرآن و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نسبت به نشانه هاى حقانيت او كه در كتب گذشته بوده است نيست ، و دلالتى بر تصديق تمام مندرجات تورات و انجيل ندارد
بعلاوه آيات متعددى از قرآن حكايت از اين مى كند كه آنها آيات تورات و انجيل را تحريف نمودند، اين خود شاهد زنده اى است بر گفتار بالا.

[=Century Gothic] شاهد زنده ديگر:[=Century Gothic]((فخر الاسلام )) مؤ لف كتاب ((انيس الاعلام ))[=Century Gothic]كه خود يكى از كشيشان بنام مسيحى بوده ، و تحصيلات خود را نزد كشيشان مسيحى به پايان رسانيده است و به مقام ارجمندى از نظر آنان نائل آمده در مقدمه اين كتاب ماجراى عجيب اسلام آوردن خود را چنين شرح مى دهد: .. ((...بعد از تجسس بسيار و زحمات فوق العاده و گردش در شهرها خدمت كشيش والا مقامى رسيدم ، كه از نظر زهد و تقوا ممتاز بود، فرقه كاتوليك از سلاطين و غيره سؤ الات دينى خود را به او مراجعه مى كردند، من نزد او مدتى مذاهب مختلفه نصارا را فرا مى گرفتم ، او شاگردان فراوانى داشت ، ولى در ميان همه به من علاقه خاصى داشت . كليدهاى منزل ... همه در دست من بود فقط كليد يكى از صندوقخانه ها را پيش خود نگاه داشته بود ... در اين بين روزى كشيش مزبور را عارضه اى رخ داد به من گفت به شاگردها بگو: حال تدريس ندارم . وقتى نزد شاگردان آمدم ديدم مشغول بحثند، اين بحث منجر به معنى لفظ ((فارقليطا)) در سريانى و ((پريكلتوس )) به زبان يونانى ... جدال آنها به طول انجاميد، هر كسى راءيى داشت ... پس از بازگشت ، استاد پرسيد: امروز چه مباحثه كرديد؟!
من اختلاف آنها را در لفظ ((فارقليطا)) از براى او تقرير كردم ...گفت : تو كداميك از اقوال را انتخاب كرده اى ؟
گفتم مختار فلان مفسر را اختيار كرده ام .
كشيش گفت : تقصير نكرده اى ، و لكن حق و واقع خلاف همه اين اقوال است ، زيرا حقيقت اين را نمى دانند مگر راسخان فى العلم ، از آنها هم تعداد كمى با آن حقيقت آشنا هستند، من اصرار كردم كه معنى آن را برايم بگوئيد، وى سخت گريست و گفت : هيچ چيز را از تو مضايقه نمى كنم ... در فرا گرفتن معنى اسم اثر بزرگى است ، ولى به مجرد انتشار، من و تو را خواهند كشت ! چنانچه عهد كنى به كسى نگوئى اين معنى را اظهار مى كنم ... من به تمام مقدسات قسم خوردم كه نام او را فاش نكنم ، پس گفت : اين اسم از اسماء پيامبر مسلمين است و به معنى ((احمد)) و ((محمد)) است . پس از آن كليد آن اطاق كوچك را به من داد و گفت : در فلان صندوق را باز كن و فلان و فلان كتاب را بياور، كتابها را نزد او آوردم ، اين دو كتاب به خط يونانى و سريانى پيش از ظهور پيامبر اسلام بر پوست نوشته شده بود در هر دو كتاب لفظ ((فارقليطا)) را به معنى ، احمد و محمد، ترجمه نموده بودند سپس استاد اضافه كرد: علماء نصارا قبل از ظهور او اختلافى نداشتند كه ((فارقليطا)) به معنى ((احمد و محمد)) است ، ولى بعد از ظهور محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) براى بقاى رياست خود و استفاده مادى ، آن را تاءويل كردند و معنى ديگر براى آن اختراع نمودند و آن معنى قطعا منظور صاحب انجيل نبوده است .
سؤ ال كردم درباره دين نصارا چه مى گوئى ؟
گفت با آمدن دين اسلام منسوخ است ، اين لفظ را سه بار تكرار نمود پس گفتم : در اين زمان طريقه نجات و صراط مستقيم ... كدام است ؟ گفت : منحصر است در متابعت محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ). اگر آخرت و نجات مى خواهى البته بايد دين حق را قبول نمائى ... و من همى شه تو را دعا مى كنم ، به شرط اينكه در روز قيامت شاهد باشى كه در باطن مسلمان و از تابعان حضرت محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) هستم ، ... هيچ شكى نيست كه امروز بر روى زمين دين اسلام دين خداست ...!! چنانكه ملاحظه مى كنيد طبق اين سند علماى اهل كتاب پس از ظهور پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) به خاطر منافع شخصى خود، نام و نشانه هاى او را طور ديگرى تفسير و توجيه كردند.

تفسیر نمونه

sina178s;70321 نوشت:

2 – سوره بقره ايه 75 :
أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ{75}

ترجمه آيه : آيا پس طمع داريد كه بگروند براي شما و به تحقيق بودند پاره اي از ايشان كه ميشنيدند كلام خدا را پس تغيير ميدادند از بعد آنكه يافته بودند آنرا و انها ميدانستند

تفسير بيضاوي جلد اول صفحه 91 :
در تفسير اين آيه وجوه بسيار است كه خلاصه بيان ميشود كه محمد و اصحابش طالب آن بودند كه يهود مدينه به اسلام مقيد شوند اما پس از ورود محمد به مدينه يهود را به اسلام دعوت كرد اما يهود روي بر گرداندند و وي را تكذيب كردند و انگاه خداي تعالي اين ايه را فرو فرستاد - در قول فريق منهم منظور مومنين زمان محمد است و معني ان اين است كه كلام تورات كه در نعت محمد است را شنيده و سپس آن را عوض ميكنند و بعد آن را تفسير ميكنند و خود آنان ميدانند كه از افترا زنندگان هستند

ملاحظه :
انطور كه باز ديده ميشود مراد عدم تغيير تورات در زمان محمد بوده كه وي گمان ميكرد نعت ( پيشگويي و مژده در حق محمد ) در تورات موجود بوده اما يهود با قصد طمع و فريب معني و تفسير آن را عوض ميكردند و در هر صورت چه درست و چه نادرست منظور تحريف در معني و تفسير است و نه در كلام و مطالب تورات

[=Century Gothic]باسلام
جناب سینا دقت بفرماید !!

[سوره البقرة : آيات 75 تا 82] ترجمه آيات‏ آيا طمع داريد كه اينان بشما ايمان آورند با اينكه طائفه‏اى از ايشان كلام خدا را مى‏شنيدند و سپس با علم بدان و با اينكه آن را مى‏شناختند تحريفش مى‏كردند (75):Sham:.
و چون مؤمنان را مى‏بينند گويند: ما ايمان آورده‏ايم و چون با يكديگر خلوت مى‏كنند ميگويند: چرا ايشان را باسرارى كه مايه پيروزى آنان عليه شما است آگاه مى‏كنيد تا روز قيامت نزد پروردگارتان عليه شما احتجاج كنند چرا تعقل نمى‏كنيد (76). آيا اينان نمى‏دانند كه خدا بآنچه كه پنهان ميدارند مانند آنچه آشكار مى‏كنند آگاه است؟! (77). و پاره‏اى از ايشان بيسوادهايى هستند كه علمى بكتاب ندارند و از يهودى‏گرى نامى بجز مظنه و پندار دليلى ندارند (78).:Sham:
پس واى بحال كسانى كه كتاب را با دست خود مى‏نويسند و آن گاه مى‏گويند اين كتاب از ناحيه خداست تا باين وسيله بهايى اندك بچنگ آورند پس واى بر ايشان از آنچه كه دستهاشان نوشت و واى بر آنان از آنچه بكف آوردند (79). :Sham:
و گفتند آتش جز چند روزى بما نمى‏رسد، بگو مگر از خدا عهدى در اين باره گرفته‏ايد كه چون خدا خلف عهد نمى‏كند چنين قاطع سخن مى‏گوييد؟
و يا آنكه عليه خدا چيزى مى‏گوييد كه علمى بدان نداريد؟ (80).
بله كسى كه گناه مى‏كند تا آنجا كه آثار گناه بر دلش احاطه يابد اين چنين افراد اهل آتشند و بيرون شدن از آن برايشان نيست (81).
و كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح مى‏كنند اهل بهشتند و ايشان نيز در بهشت جاودانند (82).
بيان‏ سياق اين آيات، مخصوصا ذيل آنها، اين معنا را دست ميدهد: كه يهوديان عصر بعثت، در نظر كفار، و مخصوصا كفار مدينه، كه همسايگان يهود بودند، از پشتيبانان پيامبر اسلام شمرده ميشدند، چون يهوديان، علم دين و كتاب داشتند، و لذا اميد به ايمان آوردن آنان بيشتر از اقوام ديگر بود، و همه، توقع اين را داشتند كه فوج فوج بدين اسلام در آيند،
و دين اسلام را تاييد و تقويت نموده، نور آن را منتشر، و دعوتش را گسترده سازند. و لكن بعد از آنكه رسول خدا (ص) بمدينه مهاجرت كرد، يهود از خود رفتارى را نشان داد، كه آن اميد را مبدل به ياس كرد، و بهمين جهت خداى سبحان در اين آيات مى‏فرمايد: (أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ؟ وَ قَدْ كانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ،) الخ، يعنى آيا انتظار داريد كه يهود بدين شما ايمان بياورد، در حالى كه يك عده از آنان بعد از شنيدن آيات خدا، و فهميدنش، آن را تحريف كردند، و خلاصه كتمان حقايق، و تحريف كلام خدا رسم ديرينه اين طائفه است،:Sokhan:
پس اگر نكول آنان را از گفته‏هاى خودشان مى‏بينند، و مى‏بينيد كه امروز سخنان ديروز خود را حاشا مى‏كنند، خيلى تعجب نكنيد.

تفسیر الميزان

با سلام - دوست گرامي رضا
1 - گمان من اين است كه شما حتي به خود زحمت نداديد تمام مطلب را بخوانيد اگر بخود زحمت ميداديد و تفسير و ترجمه چهامين آيه مورد بحث در تاپيك را ميخوانديد مشكل حل بود
2 - شما كه مدعي بررسي علمي هستيد و فرموديد:
بعضى از مفسران بزرگ از امام باقر (عليه السلام ) در شاءن نزول نخستين آيات مورد بحث چنين نقل كرده اند كه
منبع شما كدام كتاب است؟؟؟ آيا تفاسير افرادي چون امام فخر رازي يا جلالين يا بيضلوي مشكلي داريد؟؟
3 - آنچه مد نظر اين حقير است اين نيست كه چرا يهود و به چه دليلي با محمد مخالفت كردند و البته بررسي آن خالي از لطف و منطق نيست ولي در اين مبحث هدف يهود نيستند بلكه موضوع تحريف در انجيل و تورات است - آيا قران در جائي مدعي شده است كه تورات و انجيل موجود در ميان يهود و نصارا قبلا تحريف شده است؟
وقتي قران تورات را بر حق ميداند و آن را به شهادت ميگيرد آيا جائي براي اينچنين ادعايي هست؟
4 - اگر شما مدعي شود سندي معتبر داريد كه تورات تحريف شده است در واقع درستي قران را زير سوال برده ايد چرا كه قران ان را مصدق و حق ميداند و اين بر شاخه نشستن و بن بريدن براي شماست
با سپاس

sina178s;70441 نوشت:
با سلام - دوست گرامي رضا
1 - گمان من اين است كه شما حتي به خود زحمت نداديد تمام مطلب را بخوانيد اگر بخود زحمت ميداديد و تفسير و ترجمه چهامين آيه مورد بحث در تاپيك را ميخوانديد مشكل حل بود
2 - شما كه مدعي بررسي علمي هستيد و فرموديد:
بعضى از مفسران بزرگ از امام باقر (عليه السلام ) در شاءن نزول نخستين آيات مورد بحث چنين نقل كرده اند كه
منبع شما كدام كتاب است؟؟؟

با سلام
جناب سینا گویا شما با مفسرین تراز اول آشنایی ندارید!
که تفسیر نمونه و نه تفسیر المیزان را نمیشناسید!

با سلام
1 - پس در فرهنگ شما هر جا مفسر طراز اول آمد ما بايد بفهميم منظورتان نويسنده الميزان و نمونه است و بقيه طراز هاي بعدي را دارند - نميدانستم
2 - در هر حال تورات زمان محمد مورد تائيد قران بوده و موضوع تحريف در آن مردود است
با سپاس

خدا رو شكر كه كسي مدعي تحريف تورات از ديد قران نيست اما نميدون چرا هنوز اصرار بر تحريف هست - ؟؟؟؟

sina178s;70521 نوشت:
با سلام
1 - پس در فرهنگ شما هر جا مفسر طراز اول آمد ما بايد بفهميم منظورتان نويسنده الميزان و نمونه است و بقيه طراز هاي بعدي را دارند - نميدانستم

[=Century Gothic]با سلام
خیلی عشق شبانی داری؟؟!
جناب سینا شما که ان سخنانی که میتوانید یه نیمچه جوابی بدهید!!که میبینید !!
اما حرف حق را نمیبینید؟مشکل شما دیدن حرف حق است!
اگر نه که منبع به ان بزرگی را میدید !!؟

2

sina178s;70521 نوشت:
- در هر حال تورات زمان محمد مورد تائيد قران بوده و موضوع تحريف در آن مردود است
با سپاس


[=Century Gothic]جناب سینا !ادوست عزیز قبل از نوشتن این مطالب لطفا کمی تحقیق کنید و بعد از ان مطلق سخن بگوید!!

دلایل تحریف کتاب مقدس (۱): گم‌شده‌های عهد قدیم

دلایل تحریف کتاب مقدس (۲) : اسفار بی نام و نشان

دلایل تحریف کتاب مقدس (۳): تورات‌های متناقض

دلایل تحریف کتاب مقدس (۴): آدرس‌های بدون مرجع

درود بر همگي
ميگم خوب با حذف سينا يكه تازي ميكنيد گل زدن به دروازه خالي از دروازبان هم برا خودش يه هنره
حالا اقا سينا به حرف من رسيدي؟
خوش باشيد

paul;74953 نوشت:
ميگم خوب با حذف سينا يكه تازي ميكنيد گل زدن به دروازه خالي از دروازبان هم برا خودش يه هنره حالا اقا سينا به حرف من رسيدي؟

کاربر گرامی با سلام
کاربر سینا حذف و یا مسدود نشده است و ظاهرا خودشان به سایت سر نمی زنند .شما هم لطف کنید جو سازی نفرمایید.

با سلام
1 - جناب رضا اين حقير نه عشق شباني دارم و نه عشق نقاشي - تو كليسا ما شبان نداريم - اسقف و كشيش و شماس داريم - من كاتوليك هستم بنده هم راهب نيستم كه بتونم كشيش بشم - اگه ميشه به جاي طعنه و آزار و اذيت دو كلمه حرف حساب بزنيد و اگه ندارد اين صفحات را با مطالب حاشيه اي پر نكنيد
2 - جواب تمام مطالبي را هم كه در 4 بند اشاره كرديد قبلا دوستان مفصل داده اند گرچه بنده راه ميانبري در تاپيك ((مسيحيت : آيا كتاب مقدس تحريف شده است)) داده ام - تحريف در كتاب مقدس موضوعيت ندارد
3 - از تكرار مكررات هم خوشم نمياد
4 - نگفتيد با اين آيات قران چه ميكنيد؟؟؟؟؟ - و اگر دوباره مسدود نشم جواب خواهم داد -

sina178s;75186 نوشت:
اگر دوباره مسدود نشم جواب خواهم داد

جناب سینا سلام
چه کسی شما را در این سایت مسدود کرده ؟؟ آیدی شما علی رغم ادعای شما باز بوده و کسی مسدود نکرده شما هم لطفا جو سازی نکنید

با سلام
دوست عزيز جناب مدير سايت
تو اين چند روزه امكان ارسال پست نبود و اخطار عدم دسترسي ميگرفتم
به مدير كل سايت هم گزارش دادم
ممنون

sina178s;75203 نوشت:
با سلام
دوست عزيز جناب مدير سايت
تو اين چند روزه امكان ارسال پست نبود و اخطار عدم دسترسي ميگرفتم
به مدير كل سايت هم گزارش دادم
ممنون

من ایمیل تند و اهانت آمیز شما را خواندم و جواب دادم كه مسدود نشده اید ممكنه مشكل فنی داشته اید
موفق و موید باشید :Gol:

sina178s;75186 نوشت:
تحريف در كتاب مقدس موضوعيت ندارد

شما دلیل بیاورید که تحریف در کتاب مقدس موضوعیت ندارد. در حالی که به عهدین مینگریم مطلب شما را نفی میکند و به عینه متذکر میشود که موسی و عیسی علیهما السلام آن را ننوشته اند بلکه قرنها بعد افراد دیگری آن را نوشته اند چه رسد به قران که تحریف عهدین توسط علما یهود و نصاری ذکر شده است.

با سلام جناب زمزم
1 - اولا تحريف به معني حرف به حرف شدن است و عوض شدن متن چه در وجه ادبي و چه در وجه معنا - از آنجا كه ايراد هاي وارده با نگرش آسماني بودن كتب ايراد ميشود و هيچ يك از كتب مقدسه وحي و اسماني نيستند لذا صورت تحريف با ادله ارائه شده موضوعيت پيدا نميكند - در مورد قران هم همين روش اعمال ميشود
براي مطالعه بيشتر تاپيك (( مسيحيت : ايا كتب آسماني تحريف شده اند )) در همين سايت مراجعه نمائيد
2 - با ايات متعددي كه در قران موجود است كه 14 نمونه از آيات در ابتداي همين جستار آمده است نشان از نظر قران در باره كتابمقدس دارد كه با نظر شما در تضاد مي باشد - كتب مقدس يهود و مسيحيان عاري از تحريف هستند وگر نه مورد استناد قران قرار نميگرفت مگر آنكه شما نظر قران را صائب ندانيد كه در اينصورت خارج از بحث قراني در همان تاپيك مذكور طرح سوال نمائيد
با تشكر

sina178s;75377 نوشت:
اولا تحريف به معني حرف به حرف شدن است و عوض شدن متن چه در وجه ادبي و چه در وجه معنا -

سلام
جناب سینا این تعریف را از کجا آوردی ؟؟؟؟

لطفا به منابع لغت عرب مثلا مفردات الفاظ قرآن راغب اصفهانی مراجعه کنید سپس نظر دهید

تحريف ، به معنى تغيير حروف و كلمات يا تغيير معانى قرآن ، بر دو قسم است : تحريف لفظى ، تحريف معنوى . تحريف لفظى ، يعنى تغيير دادن الفاظ با كاستن يا افزودن كلمات قرآن ، و تحريف معنوى به معنى تفسير به رأى قرآن است .
تحريف لفظى خود بر دو قسم است : 1 . افزودن بر آيات ، 2 . كاستن از آيات . هيچ كس ، قائل به تحريف لفظى به معنى افزودن بر آيات و كلمات قرآن نيست . آنچه مورد بحث واقع شده ، تحريف به معنى كاستن از آيات است . در مورد عدم تحريف قرآن ، دلايل فراوانى وجود دارد كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
الف ) دليل عقلى : بشر به تنهايى و با استفاده از عقل و علم خود قادر نيست به كمال نهايى - كه غايت آفرينش است برسد ، پس لازم است از باب حكمت و يا لطف الهى ، راهى تضمين شده وجود داشته باشد تا فلسفه آفرينش تحقق يابد و نقض غرض نشود . از طرفى ، با امكان تحريف قرآن - كه تنها سند آسمانى تأمين سعادت و كمال بشر است - ديگر راه تضمين شده اى باقى نخواهد ماند ، پس حكمت و لطف الهى اقتضا دارد كه قرآن به طور سالم و دست نخورده در دسترس انسانها قرار گيرد تا بتوانند براى پيمودن راه سعادت دنيا و آخرت خود از آن بهره گيرند .
ب ) دليل قرآنى : يكى از آيات قرآن كه بر عدم تحريف قرآن دلالت دارد ، آيه نه از سوره حجر است «اِنّا نَحْنُ نَزَّلنَا الذكْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحَـفظون » ، يعنى ما قرآن را فرو فرستاديم و خود ، از آن نگه دارى و محافظت مى كنيم . با توجه به اين آيه مى گوييم :
1- خداوند حفظ قرآن را بر عهده گرفته و آن را تضمين كرده است 2- آنچه را خداوند محافظت كند ، محال است مورد دستبرد و تحريف (كم يا زياد شدن ) قرار گيرد . نتيجه : پس مُحال است قرآن مورد تحريف قرار گيرد .
ج ) دليل روايى : روايات دال بر مصونيت قرآن از تحريف ، فراوان است . يكى از آنها ، حديث معروف ثقلين است كه شيعه و اهل سنت آن را به صورت متواتر از پيامبر نقل كرده اند . در اين حديث آمده است كه : قرآن و اهل بيت(عليهم السلام) دو گوهر گران سنگند و مادام كه امّت اسلام به آن دو چنگ زنند ، هرگز گمراه نخواهند شد . اين دو ، از هم جدا نمى گردند تا آنكه در حوض (قيامت ) بر من وارد شوند .
اين حديث با صراحت اعلام مى كند كه قرآن براى هميشه و تا روز قيامت محفوظ است ، زيرا اگر تحريف شده باشد ، چنگ زدن به آن نه تنها انسان را هدايت نمى كند ، بلكه باعث گمراهى او نيز مى شود ، و اين ، با كلام پيامبر در اين حديث و همچنين احاديثى كه در حوادث و جريان هاى فكرى و اجتماعى و .. . براى بازشناسى حق از باطل ما را به قرآن ارجاع داده اند ، و قرآن را پناهگاهى مطمئن معرفى كرده اند منافات دارد .
د) شواهد تاريخى : در طول تاريخ ، شواهدى وجود دارد كه قرآن سالم مانده و تحريف نشده است . بعضى از اين شواهد عبارتند از : علاقه زياد عرب به قرآن به دليل فصاحت و بلاغت و آهنگ معجزه آساى آن ، انس فراوان مسلمانان با قرآن و حفظ و تلاوت آن در زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) و بعد از ايشان ، تقدس قرآن نزد مسلمانان و حساس بودن آنان به هرگونه تغيير در آن ، دستورها و توصيه هاى ويژه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در مورد تلاوت ، نوشتن ، حفظ و جمع آورى قرآن ، تهيه كردن نسخه هاى متعدد از قرآن و فرستادن به كشورهاى اسلامى و .. . همه اينها شاهدى بر سالم ماندن قرآن و خدشه دارنشدن از سوى دشمنان است . مگر ممكن است قرآن تحريف شده باشد ، ولى على بن ابى طالب و امامان معصوم(عليهم السلام) و بعد از آنها علماى اسلام - كه حافظ و مبيّن قرآن بوده اند - ساكت نشسته و چيزى نگفته باشند ؟ حتى يك مورد هم ثابت نشده كه امامان معصوم(عليهم السلام)مثلا گفته باشند اين مورد از قرآن تحريف شده است .بنابراين ، با وجود دلايلى كه ذكر شد و دليلهاى ديگر ، قرآن هرگز دستخوش تحريف نشده و نخواهد شد .1

1. برای آگاهی بیشتر ر.ک :مصونيت قرآن از تحريف ، محمّد هادى معرفت ، مترجم : محمّد شهرابى

با سلام
دوست عزيز جكيم
من متوجه منظور شما نشدم اگر منظور شما از نگارش متن فوق دفاع از عدم تحريف قران است بنده هم با شما همنظر هستم كه قران موجود صرف نظر از نوع قرائت هاي آن در كشور هاي مختلف كه 4 نوع است تحريف نگرديده و همان است كه در دوره عثمان جمع آوري شده است
گرچه عمر ابن خطاب و عايشه ام المومنين چنين نظري ندارند

روي سخن من به كساني است كه كتب مقدسه را تحريف شده ميدانند كه اين حقير از قران شواهدي ارائه دادم كه تحريف درست نيست - پس چنين استدلالي با پيش شرط پذيرفتن عدم تحريف قران مناسبت دارد - چرا كه اگر قران تحريف شده بود كه استناد اين حقير به قران عقلا مردود بود

sina178s;70441 نوشت:
- اگر شما مدعي شود سندي معتبر داريد كه تورات تحريف شده است در واقع درستي قران را زير سوال برده ايد چرا كه قران ان را مصدق و حق ميداند و اين بر شاخه نشستن و بن بريدن براي شماست با سپاس

چه تلازمی بین اعتقاد به تحریف عهدین و تحریف قران وجود دارد ؟؟ وقتی ثابت میکنیم تورات و انجیل واقعی به دست علما یهود و نصاری تحریف شده و قران نیز متذکر این مطلب میشود هیچ تلازمب بین این دو وجود ندارد . ادعای بی دلیل فاقد اعتبار است.

بسم الله الرحمن الرحیم
کسانی انتساب تورات موجود به حضرت موسی علیه السلام را رد کرده اند .ابراهیم ابن عزرا از آنجمله است و 6 رمز را مطرح کرده است. اسپینوزا تلاش نموده است که رموز ابن عزرا را کشف کند .به صورت ذیل:
1- "ان طرف اردن" سفر تثنیه 1:1 "این است سخنانی که موسی به آن طرف اردن در بیابان عربه...با تمامی بنی اسرائیل گفت .
از جمله فوق بر می اید که نویسنده از رود اردن عبور کرده است. ولی حضرت موسی علیه السلام از رود اردن عبور نکرد.
از قول موسی امده:خدا به من گفته از این اردن عبور نخواهی کرد.تثنیه2:31


2-"اگر چنان باشد که رمز دوازده را بدانی"تثنیه1:27.
موسی علیه السلام به بنی اسرائیل دستور میدهد وقتی از رود اردن رد شدید مذبحی بسازید و تمامی شریهت را روی سنگهای سنگهایی نوشته اطرافش آن بگذارید.در صحیفه یوشع32-38 امده که یوشع علیه السلام به وصیت موسی علیه السلام عمل کرد .ربیان یهود گفتند این سنگها 12 تا بوده .ایا ممکن است تورات با این حجم بر روی 12 سنگ نوشته شود پس تورات موسی بسیار کوچکتر از تورات فعلی بوده است.


3-"علاوه موسی این تورات را نوشت"تثنیه:9:31
و موسی این تورات را نوش.این عبارت نمیتواند نوشته خود موسی علیه السلام باشد بلکه باید دیگری آن را نوشته باشد.


4- " در آن وقت کنعانیاندر آن زمین بودند" در سفر پیدایش باب 12 سخن از مهاجرت جضرت ابراهیم علیه السلام به کنعان است و میگوید:در آن وقت کنعانیان در آن زمین بودند.
از این عبارت برمی آید که نویسنده زمانی این عبارت نوشته که کنعانیان دیگر درآن زمین نبودندو چون سرزمین کنعان پس از حضرت موسی علیه السلام و بقایای اقوام آن سرزمین تا زمان داوود و سلیمان(ع) در آنجا بودند ،پس موسی علیه السلام نمیتواند نویسنده این فقره باشد.


5-" در کوه خدا به او وحی میشود"در سفر پیدایش 14:22،کوه اوریا که ماجرای ذبح فرزند توسط ابرهیم علیه السلام رخ داد؛کوه خدا نامیده میشود .این درحالی استکه حضرت موسی علیه السلام وعده این نامگذاری را میدهدو پس از ساخته شدن معبد در زمان سلیمان(ع) این مکان "کوه خدا "نامیده میشود پس حضرت موسی علیه السلام نمیتواند این فقره را نوشته باشد.


6-"سپس تخت خواب او،تخت آهنین او را نظاره کن"سفر نثنیه11:3آمده: زیرا که عوج ملک باشان از بقیه رفائیان تنها باقی مانده بوداینک تخت خواب او تخت آهنین است آیا آن در ربت نبی عمون نیستو طولش 9ذراع و عرضش 4ذراع بر حسب ذراع آدمی میباشد.
این در حالی استکه حضرت داوود (ع) به شهر "ربه" غلبه کرد و این تخت را کشف کرد(کتاب دوم سموئیل 29-2812: )و این قرنها پس از موسی علیه السلام بوده است.







ادامه از قبل؛

اسپینوزا علاوه بر موارد 6گانه ابن عذرا به مواردی دیگر اشاره میکند.
- 1در موارد متعدد موسی علیه السلام به صورت سوم شخص گفته شده و به جزئیات زندگی اش پرداخته است.موسی با خدا سخن گفت خروج 33:9
- موسی بسیار حلیم بود... .اعداد2:12
- و پیامری مثل موسی تا به حال در اسرائیل برنخاسته... .تثنیه،10:36

2-برخی نامها در تورات آمده که مدتها پس از موسی علیه السلام از آنها استفاده شده است.سفر پیدایش14:14 ابراهیم دشمنان خود را تا "دان" تعقیب کرد. در حالی که مدتها پس از مرگ یوشع در زمان داوران نام "دان" بر این شهر نهاده شد.
3- در باب اخر سفر تثنیه وفات و دفن موسی علیه السلام و عزاداری بنی اسرائیل با جملاتی"پیامبری مثل موسی" و احدی قبر او را تا امروز نداسته" نقل شده است.
4- برخی ماجراها در تورات آمده که تا پس از وفات حضرت موسی ادامه داشته .سفر خروج 35:16"و بنی اسرائیل مدت 40 سال منّ میخوردند تا به زمین آباد رسیدند.

اسپینوزا نتیجه گیری میکند که موسی علیه السلام نویسنده اسفار نیست بلکه تورات خدا که موسی علیه السلام نوشته است این اسفار 5گانه نیست بلکه کتاب دیگری است کاملا متفاوت با کتاب کنونی که حجمی خیلی کمتر از اسفار کنونی است. اسپینوزا نتیجه میگیرد این اسفار 5گانه پس از تبعید بابلی به احتمال قوی به دست عزرا نوشته شده است.
باروخ اسپینوزا،فصل 8،صص90-101.

امروزه بیشتر سنتی های یهودی و مسیحی این را پذیرفته اند که موسی علیه السلام نمیتواند نویسنده تورات باشد . توماس میشل که از فرقه سنت گرای "ژزوئیت" مسیحی است میگوید :تورات 5 قرن قبل از میلاد به دست نویسنده ای ناشناس نوشته شده است.

توماس میشل، کلام مسیحی،ترجمه حسین توفیقی،ص 32.
البته از عهد قدیم بر میاید در زمانهایی تورات ناپدید شده و بعدها کسانی مدعی پیدا شدنش بودند
در جای دیگر از عهد قدیم آمده که
پس از تبعید بابلی بنی اسرائیل از عزرا خواستند که تورات را برایشان بخواند و او خواند .برخی واقعا تردید کردند انچه عزرا خوانده همان باشد که که در زمان یوشّیا خوانده شد. ویل دورانت،تاریخ تمدن،ج1،ص382.

بسم الله الرحمن الرحیم
مجموعه عهد جدید نیز در طی چند دهه تووسط افراد ناشناس به نگارش در امده است . این کتاها و رساله ها در سنت مسیحی به افرادی نسبت داده شده استاما محققان جدید در بیشتر این نسبتها تردید کرده اند از این مجموعه تنها انتساب 7یا 8 رساله به پولس ،انجیل سوم و کتاب اعمال رسولان به لوقا و تا حدی کتاب مکاشفه یوحنا به یوحنای حواری قطعی است سایر نوشته ها یا به صورت قطعی رد شده و یا در ان تردید جدی شده است.
سنت مسیحی برخی از این قسمتها را به حواریان عیسی علیه السلام نسبت داده است از میان 4 فردی که اناجیل 4گانه به انان منسوب است متی و یوحنا ی حواری به حساب میامدن ک صد البته در این انتساب نیز تردید جدی وجود دارد .
در دیگر بخشها نیز برخی رساله ها به حواریان نسبت داده شده که در این انتسابها نیز تردید جدی وجود دارد و یا به طور قطعی رد شده است.
از این رو باید نتیجه گرفت که بیشتر کتابها و رساله های عهد جدید توسط افراد ناشناس نوشته شده است.


ما در علم رجال شناسی که در سلسله اسناد راویان یک روایت بررسی دقیق میشود .چنانچه راوی ناشناس باشد به حدیث و روایتش که از معصوم مثلا نقل کرده باشد وقعی نمینهیم و انرا اعتباری قائل نیستیم چه رسد به وحی الهی که باید سخن خدا باشد و از سوی پیغمبر صلی الله علیه واله صادر شده باشد . حال شما (مسیحیان و یهودیان)چگونه سخن یک مشت افراد ناشناس را وحی الهی میدانید .جای بسی تعجب است؟؟؟؟!!!!!


ر.ک.جام ی ناس، تاربخ جامع ادیان ،صص413-415.
" ". جوان ا ، گریدی،مسیحیت و بدعتها، ص 40-50.
" " . ویل دورانت،تاریخ تمدن ،ج 3، ترجمه حمید عنایت ، ص 680-695.



تحریف تورات و انجیل از منظر قران
در قران بله میپذیرد که موسی و عیسی علیهما سلام تورات و انجیل در قالب دین یهود و نصارا برای هدایت بشر آمد ولی نکته حائز اهمیت اینکه علما یهود و نصارا حقایق را کتمان کردند و هواهای نفسانی خویش را پیش گرفتند و به تحریف کتب اسمانی دست زدند.


- من الذین هادوا یحرفون الکلم عن مواضعه....؛ نسا،46
اشاره به یهودیان است که به تحریف کلام الهی از موضع و جایگاه اصلی اش میپرداختند.


یحرفون الکلم عن مواضعه و نسوا حظا مما ذکّروا به ؛مائده،13.
کلام الهی را از مواضعش تحریف میکنند و فراموش کردند از آنچه به آن تذکر داده شده بودند.


- یحرفون الکلم من بعد مواضعه یقولون ان اوتیتم هذا فخذوه؛مائده 41.
کلام الهی را از مواضعش تحریف میکردند و میگویند اگر آن را برایتان آوردیم پس همان را اخذ کنید.


- و قد کان فریق منهم یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه؛بقره،75
و به تحقیق گروهی از ایشان کلام الهی را می شنوند سپس بعد از آنکه در آن فکر کردند و تعقل کردندآن را تحریف کردند.


پر واضح است از آنجا که تورات و انجیل واقعی و قران از سوی یک منبع واحد است حتما اگر تورات و انجیل واقعی در دست بشر بود حتما یهود و نصاری به پیغمبر اخرالزمان(رسول اکرم صلی الله علیه واله) که در آنها وعده داده شده بود ایمان می اوردند.


در قران نیر به این مهم اشاره شده است. که خداوند از قول عیسی علیه السلام نقل کرده است ." ومبشّرا برسول یأتی من بعدی اسمه احمد؛صف،6
عیسی علیه السلام میگوید: که من بشارت دهنده هستم به رسولی که پس از من می اید و نامش احمد است.

با سلام
جناب زمزم
انچه در اين تاپيك به عنوان نظر قران در باره تحريف كتابمقدس آمده مستند به اياتي است كه از خود قران و با تفسير معتبر اسلامي است
حال ادعاي تحريف بر دو وجه است كه آيا مدعي به عنوان مسلمان و مقيد به قران استدلال ميكند - يا صرف نظر از راي و اعتبار قران
در صورت اول شما بايد در متن آيات استدلال كنيد و اگر اياتي عرضه ميكنيد كه خلاف اين آيات هستند پس اثبات تناقض در درون قران است و شما از الزام به قران خارج شده ايد - اين حقير نظر قران را در مورد پيامبران عهد عتيق و عيساي مسيح در قران ميدانم - اما تكليف اين آيات كه دال بر عدم تحريف هستند چيست؟
در صورت دوم همانطور كه در تاپيك (‌مسيحيت: آيا كتابمقدس تحريف شده است ) توضيح دادم تحريف در كتب مقدسه موضوعيت ندارد چرا كه پيش شرط استدلال شما مبني بر وحي و اسمان بودن تورات و انجيل است اين از نظر ما مردود است و هيچ كتابي را آسماني نميدانيم - دلايل ان هم در متن تاپيك فوق الذكر نوشته ايم
با سپاس

sina178s;76231 نوشت:
انچه در اين تاپيك به عنوان نظر قران در باره تحريف كتابمقدس آمده مستند به اياتي است كه از خود قران و با تفسير معتبر اسلامي است

جناب محترم به تاپیکهای قبلی که اقوال دانشمندان خودتان است دقت کنید که انها نیز همین مطلب را قائلند.

sina178s;76231 نوشت:
در صورت اول شما بايد در متن آيات استدلال كنيد و اگر اياتي عرضه ميكنيد كه خلاف اين آيات هستند پس اثبات تناقض در درون قران است و شما از الزام به قران خارج شده ايد - اين حقير نظر قران را در مورد پيامبران عهد عتيق و عيساي مسيح در قران ميدانم - اما تكليف اين آيات كه دال بر عدم تحريف هستند چيست؟

به مطلب دقت نکردید طبق قول علما شما که عهدین تحریف شده است . طبق قران نیز که اشاره شد تورات و انجیل واقعی برای هدایت بشر از سوی خدا توسط موسی و عیسی علیهما سلام نازل شد ولی خود قران دکر میکند که علما و اهبار یهود و نصارا آنها را تحریف کردند که اگر تحریف آنان نبود امروزه شاهد مسیحیان و یهودیان امروزی نبودیم و به دین مبین اسلام میگویدند.

شما که مدعی علم به نظر قران درباره تورات و انجیل هستیداگر نظر صحیح قران را میدانستید این چنین تناقض گویی نمیکردید.

با سلام
دوستان عزيز اگر قرار بر اين باشد كه ما نظر مثلا علما را منعكس كنيم - كه نظرات ايشان موجودند
بحث ما كه نقد نظر جنابان ابراهیم ابن عزرا و اسپینوزا نيست
ملاك در بحث اديان كتب رسمي و اقوال و زندگي بنيان گذار هر دين و آئين است - نه فقط در مورد اين افراد كه شما فرموديد حتي در مورد امامان شيعه و علماي اسلام هم ما چنين سنديتي را نمي پذيريم - من يا هر مسيحي ديگر جوابگوي نظر اين كشيش يا آن اسقف كه نيستيم - استدلال ما و بن مايه ايمان ما بر اسناد رسمي مسيحيت يعني كتب و كاچيزماي كليسا استوار است نظر افراد تا وقتي كه پشتوانه رسمي كليسا را ندارد يك نظر شخصي است نظير همان كه شما در اسلام داريد - اگر من يك روايتي را از عمر ابن خطاب بياورم آيا براي شماي شيعه معتبر است؟؟؟
لذا با گفتن اينكه فلان كشيش يا دانشمند مسيحي چنين گفت يا فلام مسيحي مسلمان شد كه دليل عقلي درست نميشود - اگر نظريه دكتر سروش را در مورد وحياني بودن قران بيان كنم شما ميپذيريد؟؟
بر اساس 14 ايه متكاثر بيان كردم كه نظر قران خلاف ادعاي شماست و شما در حال اثبات تناقض در درون قران هستيد

زمزم;76248 نوشت:
به مطلب دقت نکردید طبق قول علما شما که عهدین تحریف شده است . طبق قران نیز که اشاره شد تورات و انجیل واقعی برای هدایت بشر از سوی خدا توسط موسی و عیسی علیهما سلام نازل شد ولی خود قران دکر میکند که علما و اهبار یهود و نصارا آنها را تحریف کردند که اگر تحریف آنان نبود امروزه شاهد مسیحیان و یهودیان امروزی نبودیم و به دین مبین اسلام میگویدند.

شما که مدعی علم به نظر قران درباره تورات و انجیل هستیداگر نظر صحیح قران را میدانستید این چنین تناقض گویی نمیکردید.

با سلام
اميدوارم از مغلطه خارج شده و استدلال منطقي نميائيم
من كي گفتم عهدين تحريف شده اند و در واقع موضوع تاپيك و متن آن در رد ادعاي تحريف است
با سپاس

sina178s;84521 نوشت:
با سلام
من كي گفتم عهدين تحريف شده اند و در واقع موضوع تاپيك و متن آن در رد ادعاي تحريف است
با سپاس

با سلام و احترام
چطور می توان به عدم تحریف کتاب مقدس صحه گذاشت در حالی که در آن عیسی علیه السلام از نسلی ناپاک معرفی شده است.
در کتاب مقدس مسیح از سلاله نسلی معرفی شده است که سه بار فرزندان زنا در آن وجود دارند این در حالی است که در کتاب مقدس در باره حرام زاده آمده:
« حرام زاده داخل جماعت خداوند نشود حتي تا پشت دهم احدي از او داخل جماعت خداوند نشود»(تثنيه 23 : 2)
و يهودا زني مسمّي به تامار براي نخست زاده خود عیر گرفت... چون يهودا او را بديد، وي را فاحشه پنداشت زيرا که روي خود را پوشيده بود، پس از راه به سوي او ميل کرده گفت: بيا تا به تو در آيم، زيرا ندانست که عروس اوست... و چون وقت وضع حملش رسيد اينک توأمان در رحمش بودند... پس او را فارص نام نهاد ( پيدايش 38 : 6 - 29 )
مطابق انجيل متي عيسي ، سليمان و داود همگي از نسل فارص از نسلی ناپاک بوده اند !! (متي 1 : 3 – 16 )

در سفر پيدايش 19 : 30 – 28 آمده است که دو دختر لوط به او شراب نوشانيدند و در حال مستي با او خوابيدن و از او حامله شدند و آن بزرگ پسري زاييده او را موآب نام نهاد و او تا امروز پدر موآبيان است و کوچک نيز پسري بزاد و او را بن عمّي نام نهاد. وي تا به حال پدر بني عمون است . پيدايش 19 : 37 – 38
بدون شک داود سليمان و عيسي از موآبيان بوده اند زيرا راعوث ( که به او روت هم مي گويند ) متي 1 : 5 وراعوث هم که جده ی داود است موآبيه بوده است . سفر روت 1 : 4

با سلام
دوست عزيز شما به عنوان كارشناس ميداني كه اين سخن تان درست نيست - جايي كه شريعت نيست گناه معنا ندارد
اگر شما به اين دليل خود ايمان داريد پس محمد را هم همين گونه ميدانيد چون ابراهيم با خواهرش سارا ازدواج كرد و با هاجر هم همين - پس ابراهيم زنا كار بود و محمد كه از نسل اسماعيل هست او هم از نسل ناپاك است
دوست من تا قانوني نيست قانون شكني معني نداره

sina178s;84549 نوشت:
با سلام
دوست عزيز شما به عنوان كارشناس ميداني كه اين سخن تان درست نيست - جايي كه شريعت نيست گناه معنا ندارد
اگر شما به اين دليل خود ايمان داريد پس محمد را هم همين گونه ميدانيد چون ابراهيم با خواهرش سارا ازدواج كرد و با هاجر هم همين - پس ابراهيم زنا كار بود و محمد كه از نسل اسماعيل هست او هم از نسل ناپاك است
دوست من تا قانوني نيست قانون شكني معني نداره

با سلام
در همان موقع هم رابطه بین دختر و پدر بد شمرده می شد، ضمن آنکه قرآن این نظر را درباره ابراهیم ندارد،و بیان شما بازتاب نظرات تورات است، دلیل قرانی بر مطلب بالا دارید؟

هادي;84665 نوشت:
با سلام
در همان موقع هم رابطه بین دختر و پدر بد شمرده می شد، ضمن آنکه قرآن این نظر را درباره ابراهیم ندارد، دلیل قرانی بر مطلب بالا دارید؟

با سلام
دوست عزيز بد شمرده شدن با گناه بودن متفاوت است - قران در برابر چنين موضوعاتي سكوت كرده است و وظيفه من هم نيست كه دليل قراني بياورم - استناد شما به تورات بود و من هم از تورات پاسخ دادم - شريعت از زمان موسي است و حتي نه همه شريعت - بلكه شريعت به مرور زمان تدوين شده تا پاسخ نيازهاي قومي يهود را بدهد
دوست عزيز اگر فرامين انبيا عهد جديد و عهد عتيق را ملاكي براي ارزيابي امروز قرار دهيم - شما در مورد محمد و مسلمين پيرو او چه قضاوتي خواهيد كرد؟ وقتي مسيح ازدواج را محدود به يك همسر ميكند و اضافه بر آن را زنا ميداند - شما چگونه در باره حضرت و امامان و خلفا داوري مي كنيد
وارد شدن به اين مبحث قطعا به پرداري مي انجامد - پس مصلحت نيست كه اداب و فرهنگ اقوام و افراد را از زاويه عرفي و شرعي خود بنگريم - بلكه هر مطلبي را بايد در قالب خود همان مطلب سنجيد
با سپاس

sina178s;84668 نوشت:

وقتي مسيح ازدواج را محدود به يك همسر ميكند و اضافه بر آن را زنا ميداند - شما چگونه در باره حضرت و امامان و خلفا داوري مي كنيد



با سلام
آقای
sina178s طوری از ازدواج در مکتب مسیحیت سخن میگوید و از چالشهای ان سخنی نمیگوید که گویا حرفتان حق است
دوست گرامی شما که در لندن زندگی میکنید خود باید شاهد این قضیه باشید!که ۸۰ درصد اصلا ازدواج نمیکنند و زندگی جفتی را انتخاب میکنند!
و فرزندانی که از این نو ع رابطها بوجود میاید آئین مسیحیت ان را چه مینامد؟
چرا چالشهای طلاق را در مکتب خود نمیبینید!؟

برای توضیح بیشتر بنده مطالبی را عنوان میکنم تا بیشتر روشن شود
در دین مسیح؛ هفت آیین و شعار شناخته شده است؛ پیروان آن معتقدند که فیوضات خدا از این هفت طریق به صورت نامرئی به انسان می رسد و در نجات و تقدس انسان اثر دارد، ازدواج یکی از این هفت شعار می باشد .
ازدواج مقدسی که در بین این هفت شعار شناخته شده است مانند سایر اعمال صرفا عمل تقدیسی نیست، بلکه پیمان میان زن و شوهر و اموری که ازدواج با آنها تکمیل شود را نیز شامل می شود؛ در انجیل از ازدواج به سرّ عظیم یاد شده است و آن را نمونه ای زمینی از یک حقیقت آسمانی می داند؛ سرّ عظیم در واقع همان ارتباط میان زن و شوهر است .
بر همین اساس ازدواج یک پدیده صرفا دنیوی و انسانی نیست بلکه یک امر آسمانی است و نشانه محبت خداوند به بشریت می باشد ؛ به همین دلیل نزد مسیحیان ازدواج حتماً باید دائمی باشد و قابل انقطاع نیست. (فقط اگر زن مرتکب زنا شود میتوان ان را طلاق داد!!)
آنان طلاق را به رسمیت نمی شناسند و هر فردی حق دارد تنها یک بار ازدواج کند، نه بیش تر چون ازدواج یک پیمان آسمانی است قابل نقض و گسستن نیست و طلاق زن و ازدواج مجدد «او»، در حکم زنا می باشد.:Sham:

اما با همه ی فضیلتی که در این دین برای ازدواج ذکر شده است در مرتبه دوم بعد از تجرد قرار می گیرد.
مسیحیان بر تجرد به مثابه آرمانی والا، به خصوص از آن جهت که عیسی ( ع ) ازدواج نکرده تأکید دارند.

تمام قداست و فضیلت ازدواج برای دفع شهوت و جلوگیری از معصیت است. ازدواج به خودی خود تقدسی ندارد و تنها وسیله ای برای محفوظ ماندن ازگناه است در صورتی که شخص احتمال ارتکاب حرام را بدهد مستحب می شود و اگر کسی بتواند شهوت خود را کنترل کند دوری از ازدواج فضیلت بیشتری دارد .
در رساله پولس آمده است که مرد را، نیکو آن است که زن را لمس نکند، لکن برای دوری از زنا مرد، همسر خود را نگه دارد؛ به مجردین و بیوه زنان می گویم که ایشان را نیکوست که مثل من بمانند و اگر پرهیز ندارند نکاح کنند که از آتش هوس بهتر است.:Sham:
و همچنین در جایی دیگر می گوید : شخص مجرد در امور خداوند می اندیشد که چگونه رضامندی خداوند را بجوید و صاحب زن در امور دنیا می اندیشد که چگونه زن خود را خوش سازد.
به همین جهت ، از باب جمع بین ارزش بودن رهبانیت و تجرد و ضرورت حفظ از گناه، ازدواج با یک نفر و نه بیشتر بدون طلاق، مباح دانسته شده است .
برخی مسیحیان معتقدند که ازدواج؛ راه آسان زندگی دنیایی بدون ریاضت است و عزوبت، و ریاضت دنیوی راه آسان تقرب به خدا می باشد و مجردین مانند ملائکه می شوند.
از بین سه فرقه مسیحیت ، پروتستانها, شعائر دینی من جمله، ازدواج را جزء ضمائم گزینشی زندگی می دانند و؛ برخلاف دو فرقه دیگر که بین آئین دست گذاری [1] و ازدواج یکی را انتخاب می کنند آنها بین این دو شعار تنا قضی نمی ببینند لذا کشیشا نشان ازدواج می کنند.
در آئین ارتدوکس اگر شخص متأهلی وارد کلیسا شد می تواند کشیش باشد ولی نمی تواند اسقف شود. ولی در فرقه ی کاتولیک به هیچ وجه کشیشها نمی توانند ازدواج کنند.
ویل دورانت معتقد است که این قانون به خاطر سوء استفاده ی برخی روحانیون مسیحی از موقعیت کلیسا وضع شده است و در سه قرن اول کشیشان بعد از ورود به کلیسا هم می توانستند همسران خویش را نگه دارند ولی چون برخی از آنان مرتکب عمل منافی عفت بعد از ازدواج می شدند و همچنین برخی از آنان نذورات کلیسا را به نام خود می زده و به فرزندان خود منتقل می کردند؛ شورایی از کشیشان در سال 386 ، تجرد کامل کشیشان را توصیه کرد و یک سال بعد فرمانی صادر شد که هر کشیشی ازدواج کند و یا زندگی با همسر خود را ادامه دهد خلع لباس خواهد شد.

پی نوشت
[1] - یعنی شخص خود را وقف خدمت به مسیحیت و کلیساکند (همان روحانیون مسیحی که سه درجه دارند کشیش ،اسقف، شماس ).

با سلام
آيا در سخن من حرف ناحقي بود؟؟؟؟

sina178s;84549 نوشت:
جايي كه شريعت نيست گناه معنا ندارد

sina178s;84549 نوشت:
تا قانوني نيست قانون شكني معني نداره

دوست عزیز اولا به باور شما ، شریعت بعد از مصلوب شدن حضرت عیسی برداشته شد و به گمان شما عیسی به صلیب کشیده شد تا گناهان مومنینش بخشیده شود(!).این مطالب که جناب هادی فرموده اند مربوط به قبل از برداشته شدن شریعت است!!
نمی خواهید که قسمتی از شریعت های مذکور در کتاب مقدس را ذکر کنم؟

ثانیا ابراهیم علیه السلام با خواهرش ازدواج نکرد و بر فرض محال که چنین باشد، اسماعیل فرزند هاجر است نه ساره!
مغالطه نفرمایید.

ثالثا ما دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را؟ اگر شریعت برداشته شده پس این حرف شما چیست که در جواب دعوت به مباهله گفته اید "کتاب مقدس ، ما را از قسم خوردن نهی کرده است.مرا به کار خلاف دعوت نکنید"؟!!!

رابعا الحمدلله که خودتان به بی قانون و قاعده بودن دینتان اعتراف کردید!
و این توهین به خدای حکیم است.چون خلقت عبث است و ما هم (البته ما نه ،شما) مثل گاو و گوسفند و سایر حیوانات بی قانونیم و آزاد!!
دوست عزیز به انسانیت خودت توهین نکن! باور کن با گاو و گوسفند فرق داری! به جان خودم راست میگم.چرا باور نمی کنی؟!!

sina178s;75186 نوشت:
تو كليسا ما شبان نداريم

شما که به کشیشهایتان شبان می گویید(pastor)!!!

sina178s;84549 نوشت:
با سلام
دوست عزيز شما به عنوان كارشناس ميداني كه اين سخن تان درست نيست - جايي كه شريعت نيست گناه معنا ندارد
اگر شما به اين دليل خود ايمان داريد پس محمد را هم همين گونه ميدانيد چون ابراهيم با خواهرش سارا ازدواج كرد و با هاجر هم همين - پس ابراهيم زنا كار بود و محمد كه از نسل اسماعيل هست او هم از نسل ناپاك است
دوست من تا قانوني نيست قانون شكني معني نداره

با سلام
جناب
sina178s ما از اینکه در کتاب پر از دروغ شما از داستانهای بچگانه تا سخنان کفر آمیز آمده شکی نداریم !
در این تاپیک بنده نمونه ای از سخنان کفر آمیز کتاب مقدس را ارائه دادم!و گفتار باطل در مورد پیامبران!
:Sham:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=8386

اما خوب است که در مورد ساره بیشتر بدانید!:Sham:
يكى از بانوانى كه در بررسى تاريخ انبيا(ع) و گسترش توحيد از جايگاه ويژه‏اى برخوردار است ساره مى‏باشد.
«لاحج» پيامبر، دو دختر دوقلو داشت كه پدر ابراهيم(ع) و عموى ابراهيم(ع) با اين دو خواهر ازدواج كردند.
ابراهيم(ع) از يك خواهر و ساره از خواهر ديگر تولد يافت.:Sham:
اين بود كه ساره و ابراهيم، هم عموزادگان يكديگر بودند و هم دخترخاله و پسرخاله.
البته مادر ساره پيش از ازدواج با عموى ابراهيم، با برادر ابراهيم به نام هامان ازدواج كرده بود و لوط پيامبر نتيجه آن ازدواج بود.
از اين‏رو لوط، هم برادرزاده و هم خاله‏زاده ابراهيم بود، و ساره و لوط از طرف مادر، خواهر و برادر بودند.1
در روايتى از امام صادق(ع)، از جمله آمده است:
«و كانت سارة صاحبة ماشية كثيرة و أرض واسعة و حال حسنة و كانت قد ملّكت ابراهيم(ع) جميع ما كانت تملكه فقام فيه و أصلحه و كثرت الماشية و الزرع حتى لم‏يكن بأرض «كوثى ريا»(2) رجل أحسن حالاً منه.»(3)
ساره داراى گوسفندانى زياد و زمينى گسترده و وضعيتى نيك بود و همه دارايى خويش را در اختيار ابراهيم(ع) در آورده بود و ابراهيم نيز به رتق و فتق و اداره آنها پرداخت و گوسفندان زياد شد و زراعت گسترش يافت تا آنجا كه در سرزمين «كوثى ريا» مردى با وضعيتى بهتر از او وجود نداشت.:Sham:
با اين همه آنچه ساره به دنبال آن بود جوانى چون ابراهيم(ع) بود كه هر چند انسان يتيمى است كه از اموال و امكانات دنيا چيزى در خور ندارد اما فضايل و ارزشهاى انسانى او است كه ساره را به سوى خود جذب مى‏كند و پس از ازدواج نيز باعث مى‏شود همه دارايى خود را در اختيار او قرار دهد. فتوت و جوانمردى ابراهيم(ع) چيزى نبود كه بر ديگران پوشيده باشد. بت‏پرستان در مواجهه با جريان شكسته شدن بتها با همين وصف به ابراهيم(ع) اشاره مى‏كنند:
«مَنْ فَعَلَ هذا بآلهتنا اِنَّه لمن الظالمين، قالُوا سَمِعنا فتىً يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ ابراهيمُ».(4)

1 ـ كافى، ج8، ص370.
2ـ نام محل تولد ابراهيم(ع).
3 ـ كافى، ج8، ص370.
4 ـ انبياء، آيه 59 ـ 60.

sina178s;84778 نوشت:
با سلام
آيا در سخن من حرف ناحقي بود؟؟؟؟

با سلام
البته از شما بعید نیست کسی که اعتقادی به این اراجیف داشته باشد , آنها را حق بداند
باید به پیامبر (ص)کفر آمیزی کند !

آن چه (كتاب مقدّس!) به خدا نسبت داده و در خرافات و كفر در اين زمينه غوطه ور شده همراه با برخى از صفات خداى سبحان در مذب عقل و دانش را بيان مى كنيم.:Sham:

آن چه عهدين به خداى سبحان نسبت داده، ن نقل خواهيم كرد.

1 ـ در باره خدا

1 ـ آيا خدا به صورت انسان است؟
نه هرگز!
ولى سفر(سفر به كسر سين و سكون فاء، به معنى كتاب است.) پيدايش، باب اوّل، از آيه26 مى گويد: (و خدا گفت: انسان را به صورت خود، موافق شباهت خود بسازيم... سپس خدا آدم را به صورت خود آفريد، به صورت خدا ايشان را آفريده، مرد و زن).

2 ـ آيا براى خدا گيسوان است؟ و آيا خدا لباس دارد؟
نه هرگز!
ولى سفر دانيال، باب هفتم، از آيه9 مى گويد: (كرسى ها برقرار شد و قديم الايّام (خدا) نشست، لباسش سفيد مثل برف و موى سرش مانند پشم پاكيزه بود).

3 ـ آيا خدا دو پا دارد...؟
نه هرگز!
ولى سفر خروج باب24 آيه10 مى گويد:
(و خداى اسرائيل را ديدند و زير دو پايش مثل كار سنگ از عقيق بود... آن گاه خدا را ديده خوردند و نوشيدند).

4 ـ آيا خدا فرشته و فرشته خداست؟
نه هرگز!
ولى در (عهدين) اين خلط شده است.
در سفر پيدايش باب16 از آيه اوّل، مى گويد: (ولى ساره زن ابرام از برايش اولاد نمى زائيد، و او كنيزك مصرى بود، به نام هاجر... و فرشته خداوند او را نزد چشمه آبى ديد... و فرشته خداوند به او گفت: كه ذريه تو را چنان بسيار كنم، كه از بسيارى شمرده نشود و فرشته خداوند به او گفت: اينك تو آبستنى و پسرى خواهى آورد و اسمش را اسمعيل خواهى نهاد... و (هاجر) خداوندى را كه با او تكلم كرد، خداى انت ايل دئى نام نهاد).
پس (عهدين) در يك حكايت، يك بار كسى را كه با هاجر حرف مى زند فرشته و بارديگر خدا مى خواند.

5 ـ آيا خداى متعال به شكلى است كه ديده شود؟
نه هرگز!
ولى مكاشفه يوحنا باب چهارم از آيه2 مى گويد: (و ناگاه... ديدم تختى در آسمان برپاست و بر آن تخت، نشيننده اى و آن نشسته، در صورت مانند سنگ يشم(سنگ قيمتى سبزرنگى مانند زبر جداست.) و عقيق است و قوس و قزحى...).

6 ـ آيا خدا راه مى رود؟
نه هرگز!
ولى سفر پيدايش: باب سوّم، از آيه8 مى گويد: (آدم و حوا) صداى خدا را، كه به هنگام نسيم روز، در باغ مى خراميد شنيدند، آدم و زنش خود را از حضور خداوند، در ميان درختان باغ، پنهان كردند).

7 ـ آيا خدا در مكانى فرود مى آيد؟
نه هرگز!
ولى سفر خروج باب19 آيه20 مى گويد: (و خدا بر كوه سيناء، بر قلّه كوه، فرود آمد و خداوند موسى را به قلّه خواند، سپس موسى بالا رفت...).

8 ـ آيا خدا به ميان ابرها فرود مى آيد و جلو روى كسى مى خرامد؟
نه هرگز!
ولى سفر خروج، باب34 از آيه5 مى گويد: و خدا در ابر نازل شد، در آن جا پيش او ايستاد و به نام خدا ندا در داد و خدا پيش رويش عبور كرد...).

9 ـ و آيا خدا جائى را براى خويش مسكن مى گزيند؟
نه هرگز!
ولى مزامير، مزمور132 آيه13 مى گويد:
(زيرا كه خدا صهيون را برگزيده و ميل دارد آن را مسكنش نمايد).

10 ـ و آيا خدا نادان است و بدون نشانه درب خانه هاى مؤمنين را از كافرين تميز نمى دهد؟
نه هرگز!
ولى سفر خروج، باب12 آيه12 مى گويد:
(و در آن شب، از زمين مصر عبور مى كنم و همه نخست زادگان مصر را از انسان و بهائم خواهم زد و بر تمامى خدايان مصر، داورى خواهم كرد، من پروردگارم و آن خون براى شما علامتى خواهد بود بر خانه هايى كه در آن هستيد و چون خون را ديدم، از شما مى گذرم، و هنگامى كه زمين مصر را مى زنم آن بلا براى هلاك شما نخواهد بود).

11 ـ و آيا خدا جاى كسى را كه ميان درختى پنهان شده است نمى داند؟ يا نمى داند چه كسى انسان را تعليم كرده؟
نه هرگز!
ولى سفر پيدايش، باب سوّم آيه9 مى گويد:
(و پروردگار: خداوند، آدم را ندا در داه گفت: كجائى؟ گفت: چون صداى تو را در باغ شنيدم ترسيدم، زيرا كه برهنه ام (خداوند) گفت: چه كسى تو را فهمانيد كه عريانى؟)

12 ـ آيا نادانى خدا سخت تر از نادانى مردم است؟
نه هرگز!
خدا هيچ گاه نادان نيست، تا چه رسد به اين كه نادان تر از مردم باشد!
ولى رساله پولس بقرنتيان، باب اول، آيه25 مى گويد: (زيرا كه نادانى خدا سخت تر از نادانى مردم است).

13 ـ و آيا خداوند پيمان شكن است؟
نه هرگز!
زيرا پيمان شكنى زشت است، ولى سموئيل اوّل باب دوّم، از آيه30 مى گويد:
(براى اين پروردگار خداى اسرائيل مى گويد: البته گفتم كه: خاندان تو و خاندان پدرت، در حضورم تا ابد هستند، ولى الآن خدا مى گويد: حاشا از من. اينك روزگارى بيايد كه در آن دست تو را و دست خاندان پدرت را قطع مى كنم).
خداى متعال منزّه است از آن چه (عالى) كاهن، وعده داد به باقى ماندن كهانت هميشه در نسل او سپس پيمان شكنى نمود. و كهانت را از ايشان قطع كرد.

14 ـ و نيز سموئيل اول، باب13 از آيه13 مى گويد:
(سموئيل بشاول گفت:) خداوند پادشاهى تو را بر اسرائيل برقرار مى داشت، ولى الآن ديگر سلطنت تو استوار نمى ماند و خدا براى خود شخصى را انتخاب كرد).
خداوند منزّه است از آن چه مى گويند: به پادشاهى شاول براى هميشه وعده داد و آن گاه خلف وعده كرده سلطنت را به ديگرى انتقال داد.

15 ـ آيا خدا از كرده اش پشيمان خواهد شد؟
نه هرگز!
ولى سموئيل اوّل، باب15 آيه10 مى گويد:
(گفتار خدا به سموئيل نازل شده گفت: پشيمان شدم كه شاول را پادشاه ساختم).

16 ـ و آيا خدا بركارى كه انجام داده تأسف مى خورد و اندوهگين مى شود؟
نه هرگز!
ولى سفر پيدايش، باب6 آيه6 مى گويد:
(خداوند اندوهناك شد كه انسان را در زمين ساخت و در دل اسفناك گرديد، پس پروردگار گفت: انسانى را كه روى زمين ساختم نابود خواهم كرد).

17 ـ و آيا خدا با ديگران كشتى مى گيرد؟
نه هرگز!
ولى سفر پيدايش، باب32 از آيه24 مى گويد:
و يعقوب تنها ماند و مردى تا صبح با او كشتى مى گرفت سپس گفت از اين به بعد نام تو يعقوب خوانده نشود، بلكه اسرائيل(به معنى: (غلبه) قاموس كتاب مقدّس ص52 اسرائيل (كسى كه بر خدا مظفر گشت) لقب يعقوب!!) ، زيرا با خدا مجاهده نمودى و نصرت يافتى).

18 ـ آيا ممكن است، يك، دو شود و دو سه؟ و آيا ممكن است تا خدا فرشته و فرشته خدا شوند؟
نه هرگز! نه اين مى شود و نه آن.
ولى در (عهدين) اين خلط عجيب موجود است، در سفر پيدايش، باب18 از آيه1 مى گويد: (و خداوند در بلوطستان بروى (ابراهيم) ظاهر شد و او در وقت گرماى روز بر درب خيمه نشسته بود و ناگهان چشمان خود را بلند كرد و ديد: سه نفر نزدش ايستاده اند... و گفت: اى آقا اگر منظور نظرت شده ام پس از بنده ات مگذر.. پس خداوند به ابراهيم گفت: ساره براى چه خنديد؟ پسى آن مردم از آن جا برخواسته به طرف سدوم رفتند. پس از آن سفر پيدايش، باب19 از آيه1 مى گويد:
(هنگام عصر آن دو فرشته وارد سدوم شدند و لوط به دروازه سدوم نشسته بود و چون لوط ايشان را بديد، براى استقبال آنان برخواست).
پس او يك نفر است و دو نفر و سه نفر و فرشته و خداوند! اين امور بارها در عهدين دراين دو باب تكرار شده.

19 ـ آيا خدا دروغ مى گويد؟ و مار راست مى گويد؟
نه هرگز!
ولى سفر پيدايش باب3 از آيه مى گويد: لكن از ميوه درختى كه در وسط باغ است خدا گفت از آن مخوريد و آن را لمس نكنيد براى اين كه نمى ريد، پس مار به زن گفت:
نخواهيد مرد، بلكه خدا مى داند: روزى كه از آن بخوريد چشمان شما باز مى شود و شما هم مثل خدا عارف خير و شر خواهيد شد).
سپس ياد آور مى شود كه: آدم و حوا پس از خوردن ميوه در آن جا بودند... تا آن جا كه به كلامى مى رسد كه سزاوار جلال شأن خداى سبحان نيست.

20 ـ آيا خدا از آسمان فرود مى آيد، تا ميان مردم تفرقه اندازد زيرا از وحدت كلامشان مى ترسد؟
نه هرگز! هزار بار نه!
ولى سفر پيدايش، باب11 از آيه1 مى گويد: و تمام زمين داراى يك زبان و يك لغت بود و واقع شد در كوچ كردن از مشرق، زمين همواره اى در شنعار يافتند و در آن جا ساكن شدند و بعضى به ديگران گفتند: بيائيد آجر بسازيم و براى خود شهرى و برجى بنا كنيم... و خدا فرود آمد، تا شهر و برجى را كه بنى آدم بنا مى كنند مشاهده كند، و خدا گفت: يك ملّتند و همه داراى يك زبانند و اوّل كارشان است و ديگر هركارى كه بخواهند بر ايشان محال نمى باشند!
اكنون نازل شويم زبان ايشان را در آن جا مشوش سازيم، تا سخن يكديگر را نفهمند، پس خداوند ايشان رااز آن جا بروى تمام زمين پراكنده نمود و از بناى شهر بازماندند لذا آن جا بابل ناميده شد).

21 ـ آيا خدا چيزى را كه مى گويد بعد آن را به طرز ديگرى تغيير مى دهد؟
نه هرگز!
ولى عهدين اين را به خدا نسبت مى دهند: در سفر پيدايش باب6 آيه3 مى گويد:
(و خدا گفت: روح من درانسان دائما داورى نمى كند، زيرا او نيز بشر است و عمرش صد و بيست سال خواهد بود).
عهدين گمان مى كنند كه اين كلام خدا است، سپس خيال مى كنند كه خداى تعالى از كلام خود برگشته است.
در سفر پيدايش باب9 آيه28 مى گويد:
(و نوح پس از طوفان سيصد و پنجاه سال زندگى كرد، پس جمله ايّام نوح نهصد و پنجاه سال بود كه مرد).

با سلام
قبل از پاسخ لازم ميدانم ياد اوري كنم كه موضوع اين تاپيك تحريف كتابمقدس از نظر قران است و دوستان كه در استدلال و اقامه دليل در متن و موضوع ناپيك ناتوان هستند سعي در به حاشيه بردن بحث اصلي دارندو البته اين بار اول هم نيست در حاليكه در باره موارد ياد شده تاپيك مجزايي موجود است - به هر حال هنر بعضي ها همين است يعني حاشيه پردازي و رنگ آميزي كپي پست ها
1 - دوست عزيز هادي ايمني - سخن من ارتباطي به فسخ شريعت نداشت - موضوع بحث در تورات بود - احتمالا شما با كتابمقدس و انبياي عهد عتيق آشنا نيستيد - ابراهيم جزو پاتريارك هاست يعني پدران قوم - نه تاريخ مشخصي بر زمان زيست وي هست و نه سنديتي برون ديني بر آنچه كه در تحولات گفته شده در باره عصر وي
آنچه مشخص است در زمان بسيار طولاني و قبل از موسي زندگي ميكرده است و شريعت در زمان موسي و بعد از وي تدوين شده است - لذا طبق عرف قانون عطف به ما سبق نمي شود - يعني شما نمي توانيد طبق قانوني كه بعد از وي تدوين شده در باره وي قضاوت كنيد
شريعت از خود فاقد قدرت است و هيچ ضمانت اجرايي بر آن نيست - كار شريعت نشان دادن خوب و بد هست و اين ارزش گذاري براي هميشه معتبر است - آنچه در مسيحيت است خود قانون گذار و صاحب شريعت است كه ارجح شمره ميشود - عيساي مسيح فرمود اي رياكاران شما بيرون ظرف را ميشوييد - درون ظرف را بشوييد بيرون ظرف خود به خود پاك ميشود - نگاه مسيحيت به درون و باطن انسان است - خدا نه نيازي به قرباني هاي بشر دارد و نه به خم و راست شدن و اجراي ظاهري و فيزيكي احكام - انسان بايد از درون عوض شود كاري كه هيچ شريعتي - حتي به اسم مسيحيت هم نميتواند بكند
تو به صورت رفته اي گم گشته اي ------------------------------ زان نمي يابي كه معني هشته اي

2 - جناب رضا
شما جمله اي را از من نوشتيد كه(( ايا در سخن من حرف ناحقي بود؟ )) و عطف اين سخن در باره ايراد گناهي بود و اينكه در تورات به انبيا قبل از موسي وارد شده بود و اينكه عيسي از نسل ناپاك است و من استدلال را از همان زاويه پاسخ دادم در حاليكه اعتقادي به اينگونه استدلال ندارم - متن پست 41 موجود است - شما به جاي پاسخ به همان مطالب به حاشيه پرداخته و با حجم مطالب سعي در خفه كردن اصل بحث داريد - بسياري از ايرادات شما در ساير پست هايتان موجود است و به همه آنها هم پاسخ داده شده است و تكرار آنها فاقد وجاهت در اين بحث است
آنچه به خلاصه ميتوانم از تعاليم مسيحي بيان كنم اين است كه شريعت براي افرادي كه قبل از تدوين شريعت زندگي ميكردند اعتبار ندارد - انبيا هم مثل ساير افراد بشر گناه كار هستند و هيچكس معصوم نيست
اگر بحثي در باره كتابمقدس داريد در تاپيك (( آيا كتابمقدس تحريف شده است )) بيان كنيد و اگر سوال در باره الهيات داريد در تاپيك (( تثليث )) بيان كنيد

جناب سینا
با سلام و احترام
وقتی دوستان از کتاب مقدس در رد یا اثبات موضوعی شاهد مثال می آورند، شایسته است شما هم برای رد این ادعا از قرآن کریم شواهدی ذکر کنید، چه اینکه با متنی که مورد تایید شماست جواب داده شده و می طلبد شما هم متقابلا وارد این عرصه شوید.
با امتنان

با سلام
جناب كارشناس محترم
حق با شماست و منطق حكم ميكند كه وارد مباحث قراني شويم - اما آيا شرايط محيا ست
وقتي در باره انبيا تورات بحث ميكنيم - دوستان مسلمان نظير همين جناب رضا ما را با ارجيف گويي خطاب ميكنند و رعايت اندك ادبي را بر خود لازم نمي بينند - آيا با افرادي كه چنين تربيت ديني دارند - ميشود از قران كه تابوست و سخن صريح خدا نصور ميشود اقامه حجت كرد ؟

(((( با سلام
البته از شما بعید نیست کسی که اعتقادی به این اراجیف داشته باشد , آنها را حق بداند
باید به پیامبر (ص)کفر آمیزی کند !
آن چه (كتاب مقدّس!) به خدا نسبت داده و در خرافات و كفر در اين زمينه غوطه ور شده همراه با برخى از صفات خداى سبحان در مذب عقل و دانش را بيان مى كنيم.:Sham: )))))

اگر همين مطالب را از تاريخ اسلام و ايات قران بيان كنيم آيا خود اين سايت تحمل شنيدن دارد؟؟؟؟

ما در مسيحيت حتي با دشمن خود نيز چنين ادبياتي را مجاز نمي دانيم در حالي كه شما يهود و مسيحيان را كه پيروان دين خدا ميدانيد و بنيانگذار آن را فرستاده بر حق خدا - با چنين ادبياتي مخاطب قرار ميدهيد
پس معذورات را بر ما موجه بدانيد و سكوت من و امثال من در برابر بعضي مطالب نه به خاط نداشتن پاسخي در خور است - بلكه به دليل عدم تحمل شماست

بسم الله الرحمان الرحیم
با سلام

وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ{42}


نقل:
همانطور كه مي بينيد قران به وضوح بر عدم تحريف تورات اشاره كرده و آن را فرستاده شده به حق مي نامد و در همه افعال مربوط به تلبسوا و تكتموا - فعل مضارع استفاده كرده و به يهوديان زمان محمد نهيب زده و انان را از تغيير معاني منع ميكند به عبارت ديگر محمد و قران حقانيت تورات موجود در ميان يهوديان مدينه را پذيرفته و اما بر عمل يهوديان سخت معترض است كه معاني را بر خلاف آنچه هست مي خوانند و اين نشان ميدهد كه يهود و پدران انان در حفظ و امانت داري تا زمان محمد كاملا وفادار بوده اند
بر هر خواننده منصف و آگاهي روشن است كه تا زمان محمد بيش از 2500 سال از نگارش اوليه تورات گذشته بود و تورات و ديگر كتب در ميان مردم دنيا مشهور گشته و به تواتر موجود بوده است.
استدلال شما دو بخش دارد:
1- قرآن حقانیت و عدم تحریف تورات تا زمان پیامبر را پذیرفته است.
2- عدم تحریف تورات تا کنون به علت تواتر
در مورد بخش اول استدلال جنابعالی مرقوم داشتید:
همه افعال مربوط به تلبسوا و تكتموا - فعل مضارع استفاده كرده و به يهوديان زمان محمد نهيب زده و انان را از تغيير معاني منع ميكند.
در آیه مورد بحث «لا تلبسوا» و «لا تکتموا» هر دو فعل نهی هستند و فعل نهی دلالت بر ترک منهی عنه دارد که منهی عنه در این آیه جمع بین کتمان حق و درآمیختن حق و باطل است. و زمان نهی زمان حاضر است. و زمان فعل « تعلمون» نیز حال است نه آینده چرا که
«وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» جمله اسميه و حال و تأكيد در توبيخ ميباشد. لذا معنای آیه می شود: و حقّ و درستى را (كه در تورات بيان شده) به باطل و نادرستى آميخته و در هم مسازيد (چون ميگفتند: ما ميدانيم محمّد صلّى اللَّه عليه و آله پيغمبر است و علىّ عليه السّلام وصىّ او ليكن تو آن پيغمبر نيستى و نه على آن وصىّ بلكه پانصد سال ديگر خواهند آمد) و حقّ و درستى (نبوّت اين پيغمبر و امامت اين وصىّ) را پنهان ننمائيد در حالى كه شما ميدانيد (اين پيغمبر و وصىّ او حقّ و درست است).
از آنجایی که تفسیر قرآن به فرموده خدای متعال به پیامبر واگذار شده( بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ 44 نحل) و پیامبر هم بعد از خود بنابر روایت ثقلین که متواتر است به اهل بیت خود سپرده است باید برویم سراغ کلام اهل بیت علیهم السلام.
در تفسیر کنز الدقائق اینگونه آمده:قال الامام عليه السلام : ثم خاطب اللّه عز و جل قوما من اليهود قال: وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ بأن زعموا أن محمدا، نبي و أن عليا، وصي. و لكنهما يأتيان بعد وقتنا هذا، بخمس مائة سنة.
فقال لهم رسول اللّه- صلى اللّه عليه و آله-: أ ترضون التوراة بيني و بينكم حكما؟
قالوا: بلى.
فجاءوا بها. و جعلوا يقرءون منها، خلاف ما فيها. فقلب اللّه- عز و جل- الطومار الذي كانوا منه يقرءون و هو في يد قارئين منه...:امام (ع) فرمود خداوند با اين آيات يهود را مخاطب قرار داده كه حق را با باطل مى‏ آميختند آنها معتقدند كه محمد پيامبر است و على نيز وصى اوست اما پانصد سال ديگر خواهد آمد فرمود شما قبول داريد كه تورات حاكم بين ما و شما باشد گفتند آرى.
تورات را آوردند و شروع به خواندن آن نمودند بر خلاف مطالبى كه در آن وجود داشت خداوند طومارى كه در دست خواننده بود زير و رو كرد...
بنابر این روایت هم در می یابیم که آیه دلالت بر تحریف تورات دارد و عدم تحریف تورات بر خلاف آیه است.
اما در بخش دوم استدلال که مبتنی بر بخش اول است به خودی خود باطل می شود.


موضوع قفل شده است