نامه ای به یک فرشته

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نامه ای به یک فرشته

سلام به تمامی دوستان
این متن نه اعتراضه ، نه شکایت ، نه حتی تعریف. صرفاً یه درد دله. درد دلی از سختی هایی که در طول قرن ها ، خدا انسان رو به اونها گرفتار و آزمایش کرده. بخصوص دوران ما که حق و باطل در عین درگیری شدید ، به شدت با هم آمیخته شدن. ما هر وقت میخوایم مصداقی برای پاکی مطرح کنیم ، اولین کلمه ای که به ذهنمون میرسه اینه:
فرشته

و این متن ، نامه ای خیالی ست از طرف یک انسان به یک فرشته

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام فرشتهء عزیز ، حالت خوبه؟ منم خوبم ، ممنون رفیق. فرشته جان ، راستش چند وقتیه که میخوام با تو دوست خوبم از احساساتم بگم. هر چند نمیدونم احساساتم رو درک میکنی یا نه

نه... نه.... سوء تفاهم نشه ، نمیگم درکش رو نداری ، گفتم شاید اصلاً متوجه این احساسات نشی. آخه نوع آفرینش تو با من متفاوته. تو از نوری و من از خاک. خدا تو رو جوری آفریده که بلد نیستی گناه کنی ، ولی من بلدم. حالا نمیدونم خوبه یا بد. راستی اون روز رو یادته؟ روزی که خدا منو آفرید؟ البته خودمو که نه... بابامو آفرید :Nishkhand:

اون روز گفتی من به این سجده نمیکنم ، این فساد میکنه ، خونریزی میکنه ، نافرمانی میکنه. میخوام یه اعترافی بکنم پیشت. حقیقتش راست میگفتی ، ما آدما تمام این کارها رو کردیم (شرمندم). ولی امروز نمیخوام از این حرفها بزنم. امروز میخوام از یه چیزای دیگه بگم ، چیزایی که تو از اونها خبر نداری. چند روز پیش داشتم تو اینترنت دنبال یه مطلب میگشتم. اوه یادم رفت بگم.... اینترنت یه شبکهء گروهیه که ما آدما ساختیم تا بیشتر و بهتر با هم در ارتباط باشیم. البته بعدش از همین اینترنت استفاده کردیم تا بین بقیه فاصله بندازیم! اینجوری نگاه نکن دیگه! خودم میدونم خیلی جَلَبیم!!! حالا گوش کن.....

داشتم میگفتم. چند روز پیش داشتم تو اینترنت دنبال یه مطلب میگشتم. توی یکی از سایت ها ، اتفاقی چشمم افتاد به یه لینک درمورد کشتار میانمار. جریانش اینه که تو میانمار شیعه های علی(ع) رو فقط به جرم عاشق علی(ع) بودن کشتن. کشتن که چه عرض کنم ، قتل عام کردن!!! خلاصه رفتم به لینک ، صحنه های دلخراشی دیدم. از کشتن آدما با قمه... تا زنده زنده سوزوندن اونها... دلم آتیش گرفت. اما صحنه ای که تمام وجودم رو آتش زد ، مادری بود که کشته بودنش و بچه ش کنارش گریه میکرد. بچه فکر میکرد مادرش زنده ست ولی خوابه ، برای همین بغلش کرده بود و گریه میکرد تا مادر بیدار بشه ، ولی مادر دیگه بیدار نمیشد. تمام وجودم رو غم فرا گرفت و اشکم سرازیر شد. همونجا بود که جرقهء این نامه به ذهنم رسید که برات بنویسم

فرشتهء عزیز ، میدونی مادر چیه؟ میدونی نوزاد بی مادر یعنی چی؟ میدونی چه حالی داره وقتی جلو چشمت سر شوهرت رو میبُرن و خودت رو برای سوء استفادهء جنسی به بردگی میگیرن؟ اصلاً یه چیز ساده تر.... تا حالا این حس رو درک کردی که بچه ت ازت اسباب بازی بخواد و تو پول نداشته باشی؟ شده مهمان برات بیاد و چیزی نداشته باشی جلوش بذاری؟ اصلاً تا حالا درد کشیدی؟ میدونی درد چیه؟

همین الان یه سوزن بردار ، حالا بزن به دستت.....
چی شد؟ حال بدی داشت نه؟ اسمش درده. ماها از وقتی به دنیا میایم باهامونه. اما یه چیز جالب بهت بگم ، اینی که الان اینقدر تو رو اذیت کرد ، برای ما آدما تفریحه. برا سوژه خنده به هم سوزن میزنیم و میخندیم. میدونی چرا؟ چون دردهایی می کشیم که این در برابر اونها طنز به حساب میاد. بله عزیز ، همین دردی رو میگم که تو الان حس کردی و سه متر پریدی بالا!

تازه این که درد جسم بود. یه درد دیگه بین ما آدما هست که بهش میگیم خون جیگر! نه ، با اون خونی که تو میشناسی فرق داره. این خون برعکس خون واقعی ، درد داره ، میسوزونه ، مثل تیغ جیگر رو پاره پاره میکنه. گاهی بلایی به سرت میاره که میخوای سر به بیابون بذاری....
آره عزیز ، ما آدما اینطوری هستیم. اون روزی که خدا بهت گفت سجده کن ، اینها رو میدید. چیزایی که تو خوابشون رو هم نمی بینی. درد و رنجی که کوه هم نمیتونه تحمل کنه رو خدا به ما داد ، به ما آدما

ببخشید فرشته جان ، سرت رو درد آوردم. میدونم که حتی شنیدن اینها هم برای تو سخته. برای همین دیگه ادامه نمیدم. فقط خواستم باهات درد دلی کرده باشم. مرسی که صبورانه گوش کردی

ولی نگران نباش ، اینها برای تو اتفاق نمیفته. آخه تو فرشته هستی ، نه انسان

خدانگهدار

رضا دودانگه - 1394/2/7

:Ghamgin:

خدایا شکرت

پاسخ خیالی فرشته به همون انسان
سلام انسان
من گناه نمیتوانم بکنم اما تو اختیار داری
تو مقامت را میتوانی هزار بار بالا تر ببری یا هزار بار پایین تر
احساسات داریم
حدیثی از پیامبر :
ملائکه مواردی که گریه می کنند آنست: اول، هر گاه غریبی برای تحصیل علم از موطن خود خارج شود و در غربت بمیرد، ‏آنگاه ملائکه بر او زاری کنند....
دوم، زمانیست که زن و شوهری از خدا طلب فرزند نمایند و خدا به آنان فرزندی عنایت نماید، آنان شاد گردند و گویند، این فرزند عصای دست ما در پیریست، ولی فرزند زودتر از خودشان بمیرد و ملائکه به حال آندو بگریند....
و سوم به حال آن یتیمی که از خواب بیدار شود و بگرید و نامادری او را با لحن تند اجابت کند که او را به یاد مرگ مادر و یتیمی بیندازد و رویش را بر زمین گذارد و دوباره با ناله بخوابد. آنجاست که ملائکه بر حال وی نیز بگریند....
تمام این درد ها را میبینیم و میفهمیم
هر گاه مومنی شاد شود ما هم شاد میشویم و هر گاه غمگین ما هم غمگین
برای مومنان از خدا طلب مغفرت میکنیم
باشد که رستگار شوی
پ ن 1 : من دست ندارم که سوزن بزنم دردم بگیره انسان جان Fool
پ ن 2 : سایت و لینک چیه
پ ن 3 : از این چیزا نبین روحیت خراب میشه و دیدنشون عادی ....