╬♥╬*...*╬♥╬ رمز دست یابی لقمان به حکمت ╬♥╬*...*╬♥╬

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
╬♥╬*...*╬♥╬ رمز دست یابی لقمان به حکمت ╬♥╬*...*╬♥╬




وَلَقَدْ آتَینَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ یشْكُرْ
فَإِنَّمَا یشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِی حَمِیدٌ

ما به لقمان حکمت دادیم؛ (و به او گفتیم:)
شکر خدا را بجای آور هر کس شکرگزاری کند،
تنها به سود خویش شکر کرده؛ و آن کس که کفران کند،
(زیانی به خدا نمی‌رساند)؛ چرا که خداوند بی‌نیاز و ستوده است.

سوره مبارکه لقمان - آیه 12


قبل از اینکه به علت و یا رمز دست یابی لقمان به حکمت و شهرت ایشان به عنوان حکیم بپردازیم لازم دیدم ابتدا با این چهره مشهور که نامش در قرآن آمده و سوره ای به نام ایشان اختصاص یافته آشنا شویم

زندگی نامه لقمان

لقمان حكيم، يكى از بزرگ‏ترين حكماى حقيقى است كه قرآن كريم با تعبير بلند و رساىِ : «وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ ؛ به راستى ، لقمان را حكمت داديم» ، بر حكمتش گواهى داده و برخى از آموزه‏هاى حكيمانه او را براى آيندگان ، روايت كرده و بدين سان ، همگان را به جستجو و فرا گرفتن حكمت‏ هاى او فرا خوانده است .

متأسّفانه، اطّلاع دقيقى از زندگىِ اين حكيم فرزانه در دست نيست ؛ ليكن بر پايه پژوهش نسبتا جامعى كه در اين باره صورت گرفته است ، [ از جمله «لقمان حكيم و بررسى تطبيقى حكمت ‏هاى او در روايات فريقين ، با نگاهى به متون عهدين» ، پايان‏نامه دكترى عبداللّه‏ موحّدى محبّ ، 1381 .

گفتنى است در فصل يكم، بخش‏هايى از آنچه درباره زندگى ‏نامه لقمان آورده ‏ايم و منبع آن ذكر نشده ، برگرفته از اين پژوهش است .] مى‏ توان گزارش اجمالى زيرا را در اين زمينه ارائه كرد .




[=microsoft sans serif]تبار لقمان[=microsoft sans serif]

برخى ، لقمان را فرزند «ناحور بن تارح» ، [ وى همان آزر ، پدرْ خوانده و يا سرپرست ابراهيم خليل عليه السلام است .] برخى وى را فرزند «باعور بن
تارح» ، عدّه‏اى وى را فرزند «باعوراء» ، برخى وى را فرزند «ليان بن ناحور بن تارح» ، گروهى او را فرزند «عنقاء بن سرون»، برخى وى را فرزند «عنقاء بن مِربَد»، برخى او را فرزند «عنقاء بن ثيرون»، و برخى وى را فرزند «كوش بن سام بن نوح» دانسته ‏اند .

بديهى است كه انتخاب يكى از اين قول‏ها ، نه آسان است و نه ضرورى ؛ ولى مى ‏توان گفت كه لقمان ، داراى نسب‏ نامه معروفى نبوده است، چنان كه در حديثى از امام صادق عليه السلام اشاره شده است :
[=microsoft sans serif]
( أما وَاللّه‏ِ ما اُوتِيَ لُقمانُ بِحَسَبٍ ولا مالٍ ولا أهلٍ ولا بَسطٍ في جِسمٍ ولا جَمالٍ . )
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]( به خدا سوگند ، حكمت از رهگذر نژاد و ثروت و بزرگى جسم و زيبايى اندام، به لقمان داده نشد . )
[=microsoft sans serif]



[=microsoft sans serif]نژاد و مشخّصات ظاهرى [=microsoft sans serif]

لقمان، از نژادِ سياه بود . آنچه مسلّم است ، وى از جمال ظاهرى ، بى ‏بهره بوده است، چنان كه در حديثى كه ملاحظه شد ، به اين مطلب اشاره شده است . طَبرِسى رحمه ‏الله در مجمع البيان آورده است :

( قيل للقمان : ما أقبَحَ وَجهَكَ! قالَ : تَعتِبُ عَلَى النَّقشِ أو عَلى فاعِلِ الناقش؟! [ مجمع البيان : ج 8 ص 496 .] )

( به لقمانْ گفته شد : چه صورت زشتى دارى؟ گفت بر نقّاشى ايراد مى‏ گيرى يا بر نقّاش؟! )

امّا آنچه در برخى گزارش‏ها آمده كه وى را «كوتاه قامتِ پهن بينى (قصير أفطس)» يا «پهن بينى (أفطسُ الأنف)» يا «كفيده پاشنه (مشقّق القدمين)» يا «ستبر لب (غليظُ الشَّفَتَين) » و يا «پهن پا و كژ قدم و زانو به هم چسبيده (غليظ المَشافر ومُصفَّح القَدَمَين)» خوانده ‏اند ، دليلى قاطع ندارد .
[=microsoft sans serif]


ادامه دارد....

سلام، بهتر نبود کمی از حکمت های جناب لقمان رو هم این جا بیاوریم.
قطعا باعث پر رونق شدن این تاپیک خواهد شد انشاالله

fotros;188356 نوشت:
سلام، بهتر نبود کمی از حکمت های جناب لقمان رو هم این جا بیاوریم.
قطعا باعث پر رونق شدن این تاپیک خواهد شد انشاالله

سلام اگر صبر داشته باشید ان شا الله به حکمت های جناب لقمانم میرسیم



[=microsoft sans serif]
بردگى

لقمان، برده‏اى حبشى بود . براساس حديثى از امام على عليه السلام ، او نخستين برده ‏اى بود كه از رهگذار قراردادِ آزادى كه با مولاى خود بست ، آزاد شد :

( أوَّلُ مَن كاتَبَ لُقمانُ الحَكيمُ وكانَ عَبدا حَبَشِيّا
. [ دعائم الإسلام : ج 2 ص 309 ح 1165 .] )
( اولين برده كه با مولايش قرارداد آزادى (مُكاتبه) بست ، لقمان حكيم بود و او برده‏اى حبشى بود. )

اما بر پايه گزارش ثعالبى و ابن قُتَيبه، لقمان ، برده‏اى حبشى بود كه در تملّك مردى از بنى اسرائيل قرار داشت. وى او را آزاد كرد و ثروتى هم در اختيارش گذاشت.

گفته‏ اند : لقمان، در آغاز ، به قيمت سى مثقال يا سى مثقال و نيم زر فروخته شد.
[=microsoft sans serif]




[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]تاريخ زندگى [=microsoft sans serif]

تاريخ زندگى اين حكيم الهى ، به طور دقيق ، مشخّص نيست. براساس به گزارش مروج الذهب ، وى در سال دهم سلطنت داوود عليه السلام متولّد شد و تا زمان يونس پيامبر عليه السلام ، زنده بود ؛ امّا برابر برخى روايات، لقمان در زمان داوود عليه السلام ، پيرى سال‏خورده بوده است .

در حديثى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه : «كان لقمان الحكيم معمّرا قبل داوود عليه السلام في أعوام كثيرة وأنّه أدرك أيّامه وكان معه يوم قتل داوود ؛ لقمان حكيم ، پيش از داوود عليه السلام ، ساليان دراز ، عمر كرد و زمان وى را درك كرد و روزى كه داوود ، [جالوت را ]كشت ، لقمان در كنار او بود» .]

برخى بر اين باورند كه وى در فاصله ميان بعثت عيسى عليه السلام و پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله ، زندگى مى‏ كرده است .

بر پايه برخى گزارش‏ها، اوج شهرت لقمان ، با سلطنت كي قُباد ، سرسلسله كيانيان در ايران ، مقارن بوده است . يك نظريّه نيز وجود دارد كه لقمان در حدود 554 م ، متولّد شده است. بنا بر اين ، مى ‏توان حدس زد كه از زمان زندگى لقمان تاكنون ، بين دو هزار و پانصد تا سه هزار سال مى ‏گذرد و نه بيشتر .




[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]محلّ زندگى [=microsoft sans serif]

بر پايه برخى اسناد تاريخى، بلاد شام ، محلّ زندگى و نشو و نماى لقمان بوده است . [ در گذشته تاريخ، شام ، نام منطقه وسيعى شامل اردن، سوريه، لبنان و فلسطين فعلى بوده است (لغت‏نامه دهخدا) .] برخى عقيده دارند كه لقمان ، اهل آسياى صغير [ آسياى صغير تا چند دهه پيش ، به «آناتولى» معروف بود و در عرف جغرافيدانان مسلمان ، به «روم» شهرت داشت (كه مقصود، روم شرقى يا بيزانس است) و اكنون تركيه ناميده مى‏شود .] بوده و در دهكده‏اى موسوم به «آموريوم» ديده به جهان گشوده است. در برخى منابع تاريخى نيز لقمان ، اهل اَيْله [ شهر «اَيْله» در انتهاى خليج «عَقَبَه» در كشور اردن ، بر ساحل شمالى‏ترين نقطه درياى سرخ ، ساخته شده است .] خوانده شده است.

بر پايه برخى روايات، لقمان ، بخشى از عمر خود را در موصل ، يكى از شهرهاى مهمّ شمال عراق ، سپرى كرده است . شهر ديگرى كه جايگاه زندگى لقمان در آخرين سال‏ها و يا روزهاى عمر وى شناخته مى‏شود، شهر رَمله [ رَمله ، نامى مشترك بين چند مكان است.

[معروف‏ترين آنها] شهرى بزرگ در فلسطين قديم بوده كه آبادى‏هاى آن، خراب شده است. فاصله اين شهر تا بيت المقدس، هجده روز بوده است . همچنين مكان‏هايى با همين نام : يكى در اطراف دجله مقابل كرخ بغداد، منطقه‏اى در بحرين (بخش‏هاى شمالى عربستان) ، محلّه‏اى در سرخس و... وجود داشته است (معجم البلدان : ج3 ص69) .] است .




[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]پيشه [=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]درباره شغل لقمان نيز گزارش‏هاى گوناگونى وجود دارد . خيّاطى، نجّارى، چوپانى، و هيزم‏كشى ، پيشه‏هايى هستند كه در نقل‏هاى مختلف به لقمان ، نسبت داده شده‏اند.

بعضى نيز وى را «نجّاد» معرّفى كرده‏اند، يعنى كسى كه فرش و بستر و بالش مى‏دوزد ؛ امّا هيچ يك از اين گزارش‏ها سند محكمى ندارند .

در برخى گزارش‏ها ذكر شده كه لقمان ، در جامعه بنى اسرائيل ، قضاوت مى‏كرده است ؛ [ جامع البيان : ج 11 ص 67 ، الدرّ المنثور : ج 6 ص 510 .] ليكن اين گونه گزارش‏ها برخلاف رواياتى است كه عدم قبول قضاوت را مبدأ حكمت لقمان مى‏دانند . [ ر.ك : ص 51 (نپذيرفتن داورى ميان مردم) .]

همچنين به عقيده برخى از پژوهشگران ، اسناد معتبرى وجود دارند كه نشان مى‏دهند لقمان ، علاوه بر حكمت، داراى دانش پزشكى و فنّ بيمارى‏شناسى و معالجه بيماران نيز بوده است .







[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]نقش انگشتر [=microsoft sans serif]

غزالى در إحياء العلوم نقل كرده است كه در انگشتر لقمان ، اين جمله منقوش بوده است :
[=microsoft sans serif]السَّترُ لِما عايَنتَ أحسَنُ مِن إذاعَةِ ما ظَنَنتَ .[=microsoft sans serif]
[ إحياء العلوم : ج 2 ص 475 .]

پوشاندن آنچه ديدى بهتر است از افشاى آنچه گمان دارى .

شاگردان

حمد اللّه‏ مستوفى در تاريخ گزيده ، فيثاغورث (حكيم يونانى لبنانى الأصل) و جاماسب (حكيم ايران باستان) را از شاگردان لقمان حكيم دانسته است . همچنين گفته شده كه انباذقلس ، حكيم معروف يونانى ، حكمت را در شام از لقمان فرا گرفت و به يونان برد . برخى ، لقمان بن عاد را نيز كه در زمان هود عليه السلام مى‏زيسته است ، از شاگردان لقمان شمرده‏ اند .

محدّث قمى رحمة‏ الله مى‏گويد :
قيل : إنّ بطليموس كان تلميذ جالينوس ، و جالينوس تلميذ بليناس ، و بليناس تلميذ أرسطو، و أرسطو تلميذ أفلاطون ، و أفلاطون تلميذ سقراط ، و سقراط تلميذ بقراط ، و بقراط تلميذ جاماسب ، و جاماسب أخو كشتاسب وهو من تلامذة لقمان الحكيم ، مثل فيثاغورث الحكيم المشهور . [ الكنى و الألقاب : ج 2 ص 74 .]

گفته شده: بطليموس، شاگرد جالينوس و وى شاگرد بليناس و او شاگرد ارسطو و اين يكى شاگرد افلاطون و افلاطون شاگرد سقراط و او شاگرد بقراط و بقراط شاگرد جاماسب و او شاگرد اخوگشتاسب و وى از شاگردان لقمان حكيم بوده است. همانند فيثاغورث ، حكيم پر آوازه.

موضوع قفل شده است