๑۩۞۩๑عید سعید قربان مبارک(خنجر شوق بر حنجر نفس) ๑۩۞۩๑

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
๑۩۞۩๑عید سعید قربان مبارک(خنجر شوق بر حنجر نفس) ๑۩۞۩๑

« خنجر شوق بر حنجر نفس »

عيد قربان جلوه گاه تعبد و تسليم ابراهيميان حنيف است . فصل قرب يافتن مسلمآنان به خداوند، در سايه عبوديت است .
اگر ابراهيم خليل ، در اجراى فرمان پروردگارش ، خنجر بر حنجر اسماعيل مى نهد، اگر اسماعيل ذبيح ، پدر را در اجراى امر خدايى ، تشويق و ترغيب مى كند، اگر شيخ الانبياء در نهادن كارد بر حلقوم فرزندش ، لحظه اى ترديد و توقف نمى كند؛ همه و همه ، نشانه مسلمانى آن پدر و پسر و شاهد صداقت در عقيده و عشق ، و وفادارى در قلمرو بندگى است .
عيد قربان ، مجراى فدا كردن عزيزترين يعنى خدا است .
عيد قربان ، مجراى فيض الهى و بهانه عنايت رحمانى به بندگان مومن و مسلم و مطيع است .
قربانى تو در اين چيست ؟
در راه خدا، چه چيز فدا مى كنى ؟
با چه وسيله ، به استان پروردگار، تقرب مى جويى ؟ و كدام فديه را به قربانگاه صدق ، عشق ، اخلاص و وفا مى آورى ؟
براى اولياء الله عيد قربان مجمع الشواهد صدق در گفتار، كردار، ادعا و عمل است . تو نيز، اگر بتوانى رضاى خويش را فداى رضاى حق كنى ، اگر بتوانى از خواسته دل در راه خواسته دين چشم بپوشى ، اگر بتوانى از داشته ها و خواسته ها بگذرى ، آنگاه ، به مرز عبوديت و به حوزه قربانگاه قدم نهاده اى .
مگر خليل الرحمان چه كرد؟ تو نيز اگر پير و مشى و مرام ابراهيمى ، نبايد هيچ چيز از آنچه دارى و به آن دلبسته اى ، همچون زن و فرزند، مال و منال ، پول و پس انداز، خانه و خادم ماشين و مسكن ، و... حجاب چهره جانت ، مانع بندگى و فرمانبرداريت شود و آنگاه كه پاى دين و خدا به ميان آيد، بسادگى و بصراحتى ابراهيمى و بصداقتى اسماعيلى درگذرى و امر مولا را مقدم بدارى .

بگذر از فرزند و مال و جان خويش
تا خليل الله دورانت كنند

سر بنه در كف ، برو در كوى دوست
تا چو اسماعيل ، قربانت كنند

اينجاست كه قربانى وسيله قرب مى شود و عيد قربان روز تقرب به خداوند.
آن هم نه قرب مادى و جسمى - كه خدا از محدوده حس و جسم بيرون است - بلكه قرب معنوى و تقرب ارزشى كه در سايه ايمان و عمل است .
آنچه انسان را به خدا نزديك مى كند، طاعت است .
و آنچه از ساحت قرب ربوبى دور مى سازد، معصيت است .
خدا به ما نزديك است ، حتى نزديكتر از رگ كردن ، كه خود فرموده است :
- و نحن اقربب اليه من حبل الوريد - ما از او دوريم ، چرا كه به جرم و گناه ، گرفتاريم و مجرم هرگز محرم نخواهد شد.

دوست نزديكتر از من به من است
وين عجبتر كه من از وى دورم

اگر پاى از مرز طاعت فراتر ننهيم ، اگر با تيغ گناه ، دامن عصمت ندريم ، اگر دست تعدى ، به حريم حرمات الله نگشاييم ، آنگاه خواهيم ديد كه هر جا باشيم در قربانگاهيم و هر سو كه برويم ، به او تقرب پيدا مى كنيم ، و هر روزمان عيد قربان مى شود. بفرموده حضرت على :
كل يوم لا يعصى الله فيه فهو يوم عيد
هر روزى كه در آن ، خدا نافرمانى نشود روز عيد است .
جلوه ديگر اين روز، ذبح است .
قربانى كردن گوسفند، چه از سوى حاجى در منا و چه از سوى ما در شهرها مان ، تكريم آن حماسه معنوى و ايثار عظيم است كه ابراهيم و اسماعيل از خود نشان دادند و به مسلخ رفتند، آن فداكارى همواره بايد در خاطره ها زنده بماند، تا درسى مى باشد فرا روى ابراهيميان هميشه و همه جا.
رها شدن از تعلقات و ذبح كردن تمنيات در پيش پاى اراده الهى ، درس ديگران قربانى است ،
تيغ اراده و عفاف ، بايد بر خنجر نفسانيات نهاد و خون نفس اماره را ريخت و از شر اين وسواس خناس نجات يافت .
تا چه حد حاضرى كه خواست خدا را بر خواهش دل مقدم بدارى ؟
تا كجا مى توانى طاعت و اطاعت الله را، با هواى نفس مبادله نكنى ؟
نفس كشتن و جهاد با دشمن درونى ، سخت تر از مبارزه با دشمن ، آشكار و برونى است .
از اين رو جهاد اكبر نام گرفته است .
ذبح قربانى در ديد عرفانى اهل نظر، رمزى از ترك هواهاى نفسانى و روى آوردن به رضاى الهى است .
ثمرات اين ذبح نيز، بايد چونان قربانى گوسفند به ديگران برسد.
و... چنين است كه آنكه مالك هواى نفس شود و ديو هوا را به بند كشد، هم خويشتن از وسوسه ها و زيانهاى آن آسوده خاطر است ، هم جامعه از صدمه هوا پرستيهاى او مصون !
آرى !... امروز، عيد است .
عيد قربان و تقرب به خدا، آن هم در سايه عبوديت و بندگى .
ما، بنده آنيم كه در بند آنيم .
حال كه چنين است ، چرا در بند نفس و بند زر و سيم و بند خواسته ها و داشته ها؟!
دل به خدا بدهيم و در بند عبوديت او باشيم ، تا از هر قيد و بندى آزاد شويم .
بندگى خدا، اميدبخش است .
و روز عيد قربان مى تواند براى ما اوج اين آزادى برين باشد.
منبع :سایت شهید آوینی


عيد قربان، فصل فدا كردن «عزيز»ها در آستانِ «عزيزترين» است، يعنى «خدا».
این عید بزرگ رو خدمت همه دوستان باصفای اسک دین تبریک می گم.:Mohabbat:

سخته از عزیزترین ها دل کندن
ولی ابراهیم آمد تا حجت را بر ما تمام کند
چه کسی عزیزتر از پاره تن ...
انبیاو اولیاء بهانه ای برای ما باقی نگذاشتند
آنها نیز انسان هایی همچون ما بودند
پس می توانیم ما هم همچون آنان
عزیزترین ها را
فدای یار کنیم.
عاشقان عیدتان مبارک باد

هر روزی که در آن گناه نشود ؛ عید است.
عید بر شما مبارک




عيد قربان كه پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت) و


مشعر (محل آگاهي و شعور) و منا (سرزمين آرزوها،


رسيدن به عشق) فرا مى رسد، عيد رهايى از تعلقات است.


رهايى از هر آنچه غيرخدايى است. در اين روز حج گزار،


اسماعيل وجودش را، يعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنيوى


پيدا كرده قربانى مى كند تا سبكبال شود.


صداي پاي عيد مي آيد


عيد قربان عيد پاک ترين عيدها است عيد سر سپردگي و بندگي است. عيد بر آمدن انساني نو از خاکسترهاي خويشتن خويش است. عيد قربان عيد نزديک شدن دلهايي است که به قرب الهي رسيده اند. عيد قربان عيد بر آمدن روزي نو و انساني نو است.

و اکنون تو چون ابراهيم در منايي ، اسماعيلت را به قربانگاه آورده اي اسماعيل تو کيست؟ چيست؟ مقامت؟ آبرويت؟ موقعيتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاكت؟ ... ؟

اين را تو خود مي داني، تو خود آن را، او را – هر چه هست و هر که هست – بايد به منا آوري و براي قرباني، انتخاب کني، من فقط مي توانم " نشانيها " يش را به تو بدهم:

آنچه تو را، در راه ايمان ضعيف مي کند، آنچه تو را در "رفتن"، به "ماندن" مي خواند، آنچه تو را، در راه "مسئوليت" به ترديد مي افکند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگي اش نمي گذارد تا " پيام" را بشنوي، تا حقيقت را اعتراف کني، آنچه ترا به "فرار" مي خواند آنچه ترا به توجيه و تاويل هاي مصلحت جويانه مي کشاند، و عشق به او، کور و کرت مي کند ابراهيمي و "ضعف اسماعيلي" ات، ترا بازيچه ابليس مي سازد.

در قله بلند شرفي و سراپا فخر و فضيلت، در زندگي ات تنها يک چيز هست که براي بدست آوردنش، از بلندي فرود مي آيي، براي از دست ندادنش، همه دستاوردهاي ابراهيم وارت را از دست مي دهي، او اسماعيل توست، اسماعيل تو ممکن است يک شخص باشد، يا يک شيء، يا يک حالت، يک وضع، و حتي، يک " نقطه ضعف"!


عيد قربان روز گرفتن جائزه

پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:

«اغدوا الی جوائزكم... ثم قال هو یوم الجوائز»
ای مؤمنان صبح عید بدنبال گرفتن جوائز خود باشید، ای جابر جوائز الهی مانند جوائز شاهان نیست، آنگاه فرمود روز عید روز گرفتن جائزه است.[1]


در روایت دیگر فرمود:
«الیوم الذی یثاب فیه المحسنون»
روزی كه خوبان در آن روز پاداش و ثواب دریافت می‌كنند.[2]


[1] . وسائل الشیعه، پیشین، ج 5، ص 140.
[2] . همان، ص 140، روایت3.

خاطره ای جاوید





عید قربان، یکی از اعیاد بزرگ اسلامی است. این روز، یادآور خاطره ای از زمان های بسیار دور است.

درآن مبارک لحظه ای که پدر، فرزند خویش را برای لبیک به ندای ملکوتی حق، به قربانگاه می برد تا فرمان الهی را با تمامی وجود به انجام برساند.

آری، آن پدر، پیامبر بزرگ الهی ابراهیم خلیل اللّه است و آن پسر، اسماعیل که هر دو تسلیم رضای حق شده، از تمامی هستی خویش در راه وصال به قُرب الهی خاضعانه می گذرند.

آنها به همه پیروان خویش این درس بزرگ را به یادگار می گذارند که برای عروج و رسیدن به حق، باید اسماعیلِ وجود را قربانی کرد و عاشق واقعی شد؛

عاشقی که همه هستی را در راه معشوق فدا می کند تا رضایت او را فراهم آورد. عید قربان، عید فرصت هاست؛ فرصت تقرب به خداوند و پاکی نفس از آلودگی ها و تعلّقات دنیایی.


امتحان داد به خوبی بخدا ابراهیم



ای عزیزان به شما هدیه زیـــــــــزدان آمد
عید فرخنـــــــده ی نورانی قربـــــــــان آمد


حاجیان سعی شما شد به حقیقت مقبول
رحمت واسعــــه ی حضــرت ســـبحان آمد


عید قربان به حقیقـــت زخــــــداوند کریم
آفتابی به شــــــب ظلمت انســــان آمد


جمله دلها چو کویری ست پر از فصل عطش
بر کویــــر دل ما، نعــــــــــــمت باران آمد


خاک میسوخت در اندوه عطش باحسرت
نقش در سینه ی این خاک گلستان آمد


امر شد تا که به قربانـــــــی اسماعیلش
آن خلیــــلی که پذیرفتـــه ز رحـــــمان امد


امتحان داد به خوبی بخـــــــدا ابــــراهیم
جای آن ذبح عظیمی که به قربــــان آمد


آن حسینی که زحج رفت سوی کرببــلا
به خدا بهر سر افـــــرازی قـــــــــرآن آمد


[=Garamond]
[=Garamond]
[=Garamond]
[=Garamond]
[=Garamond]شــوق دیـدار قـــرار از دل ِ بــیــمــار زدست هی بـه تن ،حال ِ دل ِزار نبینی چه نشست

[=Garamond]گفتمش خیـز به پا موسم ِ حج ، چون دگـرانخانه را ســیر تماشا ، دلِ معشوقـه پرست

[=Garamond]دل شتـابـان ، ز چــه دشوار مJبــادا بــه هـــراسپیچ و خم نیست ، چه هموار نه بالاش نه پست

[=Garamond]اول ِ کــار به نیّت ، که مJن اش خـوب و روانداند او حرف و سخن های من از روز الست

[=Garamond]رختِ احرام چــه خوب است تJن آلـــوده چـــراهر چه پیرایه رها ، خویشتن از بوده و هست

[=Garamond]لب بـه لبیـک عجب حــال و هـــوا از سـر لطفوقت رقص آمده میدان به سماعست ،به مست

[=Garamond]این مقامی که نـمازش بــه تـــو فرمـوده بـجــاجای پا جای خلیل است که بت هاش شکست

[=Garamond]هفت اگــر ســعی بــه هفـــتــاد مــبـادا نــرسینـــا امیـــد از چه ، بــه امید کمـر بایــد بست

[=Garamond]وقت ِقــربــانـی و تقصیــر،مــن از سیــنه بـــرونغرقه در خون،تو به تیغ از سر پیمان نه گسست

[=Garamond]بی نشان با دل خود خنده زنـان گفت کـه هی !دل اگر این ، ز تو صد بار دلم خسته و خست
[=Garamond]
[=Garamond]

عید است بیا لعل سخندان تو بوسم
چشم سیه و نرگس فتٌان تو بوسم
یاران به طواف حرم یار برفتند
من کوی تو می آیم و دامان تو بوسم
صد شکرکه عید آمد و صد شکر که بودم
تابار دگر ناوک مژگان تو بوسم

اللهم عجل لوليک الفرج

:Gol:

[=Georgia]بر پیکر عالم وجود جان آمد :Rose:صد شکر که امتحـان به پایان آمد

[=Georgia]از لطف خداوند خلیل الرحمن :Rose:یک عید بزرگ به نـام قربـان آمد

[=Impact]عید قربان که پس از وقوف در عرفات و مشعر و منا فـرا مى رسد

[=Impact]عید رهایى از تعلقات است. رهایى از هر آنچه غیرخدایى است

[=Impact]در این روز، اسماعیل وجود را، یعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنیوى پیدا کردیم

[=Impact]قربانى کنیم تا سبکبال شویم...

[=Georgia]خدایا ،قبله ام ، سجاده ام حرف دلم آخر تویی تو

[=Georgia]خدایا معبد ومعبود دنیا و سر شوریده ام آخر تویی تو

[=Georgia]نشانـم ده صراط روشنـم را خودم را، بـاورم را، بودنـم را

[=Georgia]خداوندا من از نسل خلیلم به قربانگاه می آرم «منم» را

[=Georgia]خدایا قسمت می دهم هر لحظه کمکم کنی تا نفسم را

[=Georgia]به قربانگاه درگاهت عرضه کنم و تو قربانی شدن و نلرزیدن و نلغزیدن را عنایت فرما

[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]نـــدا آمــد کـــه، ابـراهیـم، بشتاب
[=Times New Roman]رسیــده فــرصت تعبـیـر آن خواب

[=Times New Roman]بـه شـوق جــذبــه عشق خـداونـد
[=Times New Roman]برآ، از آب و رنـگ مـهـر فـرزنـد

[=Times New Roman]اگر این شعله در پا تا سرت هست
[=Times New Roman]کنون، یک امتحان دیـگـرت هست

[=Times New Roman]مهیــا شــو طناب و تــیــغ بـــردار
[=Times New Roman]رسالـت را بــه دست عشق بسپــار

[=Times New Roman]صدا کــن حلق اسماعیــل خــود را
[=Times New Roman]به قـربانــگه ببــر هابیــل خــود را

[=Times New Roman]مــنــای دوسـت قــربــانــی پـسندد
[=Times New Roman]تـو را آن سان که می دانی، پسندد

[=Times New Roman]خـلیـل مـا! رضای ما در این است
[=Times New Roman]عبـودیـت بـه تسلــیـم و یقین است

[=Times New Roman]ببـیـن بـر قــد و بــالای جــوانــت
[=Times New Roman]مـــگر، نـیــکو بـــرآیــد امتحـانت

[=Times New Roman]نفس در سینـه افــتــاد از شمــاره
[=Times New Roman]مــلائـک اشــک ریزان در نظـاره

[=Times New Roman]پدر می بـُرد فــرزنــدش بــه مقتل
[=Times New Roman]کــه امــر دوست را سازد مسجّــل

[=Times New Roman]پدر آمیزه ای از اشـک و لبــخــند
[=Times New Roman]پــسـر تسـلیــم فــرمــان خــداونـد

[=Times New Roman]منـــا بــود و ذبیح و شوق تسلیـم
[=Times New Roman]نــدا پیچید … در جــانِ بــراهـیـم

[=Times New Roman]خلــیـــلا! عـیــد قـربـانت مبــارک
[=Times New Roman]قــبــول امـر و فــرمــانت مبـارک

[=Times New Roman]پـذیـرفـتـیـم ایــن قــربــانـی ات را
[=Times New Roman]پــسنــدیـدیـم ســرگــردانـی ات را

[=Times New Roman]بــرایــن ذبــح عظیمت آفـرین بـاد
[=Times New Roman]شکوه عشق و تسلیمت چنین بـاد

[=Times New Roman]خلیل الله … ای معنــای تــوحـیـد
[=Times New Roman]کـنــون تیغت گــلـوی نـفس بُبریـد

[=Times New Roman]کـنــار خیمــه هـاجر در تب و تاب
[=Times New Roman]کــه یـا رب این دل شوریده دریاب

[=Times New Roman]گـلم اینک بـه دست باغـبــان است
[=Times New Roman]مــرا ایـن فصل سبـز امتحان است

[=Times New Roman]اگـــرچــه مــادری درد آشــنــایــم
[=Times New Roman]خــداونــدا بــه تقــدیــرت رضایـم

[=Times New Roman]اگـــرچـــه می تپد در سینــه ام دل
[=Times New Roman]اگــرچــه امتـحانــم هست مشکــل

[=Times New Roman]خــــداونــــدا دلــم آرام گــــــردان
[=Times New Roman]مـــده صبر مــرا در دست شیطان

[=Times New Roman]خـــدای عشق مــزد عاشــقـی داد
[=Times New Roman]بـــرای دوست قــربـــانی فرستـاد

[=Times New Roman]مــوحّـد جــز خــدا در جــان نبینـد
[=Times New Roman]در ایــن آیینــه جــز جـانــان نبیند
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]

صدای پای عید می آید.

عید قربان عید پاک ترین عیدها است
عید سر سپردگی و بندگی است.
عید بر آمدن انسانی نو
از خاکسترهای خویشتن خویش است.
عید قربان عید نزدیک شدن دلهایی است
که به قرب الهی رسیده اند.
عید قربان عید بر آمدن روزی نو و انسانی نو است
این عید مبارک

التماس دعا دارم

[=Microsoft Sans Serif]


[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
عید قربان پاک ترین عیدها است. عید سر سپردگی و بندگی ست.

[=Microsoft Sans Serif] عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است.
[=Microsoft Sans Serif] عید قربان عید بر آمدن روزی نو و انسانی نو است

[=Microsoft Sans Serif]عید قربان بر تمامی مسلمانان مبارک باد



[=Microsoft Sans Serif]

[=arial,helvetica,sans-serif]

خدایا، اگر چه دیر آمده ایم، ولی آمده ایم

[=arial,helvetica,sans-serif]
به زلال اشکهای بندگان صالحت در صحرای عرفات قسم،

[=arial,helvetica,sans-serif]
ما دورافتادگان از حریم عشق و عرفان را بپذیر.


نشانم ده صراط روشنم را
خودم را، باورم را، بودنم را
خداوندا من از نسل خلیلم
به قربانگاه می آرم «منم» را
قربان، عید سر سپردگی و بندگی مبارک

عید قربان

با نماز و عبادتش،

با ذکر و دعایش، با قربانى و صدقات و احسانش

بسترى براى جارى ساختن مفهوم عبودیت و بندگى است