۞۞۞ غنچه پر پر ......... سرباز کوچک ۞۞۞

تب‌های اولیه

29 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
۞۞۞ غنچه پر پر ......... سرباز کوچک ۞۞۞



لاله خونين رخ اين آتشين صحرا منم
غنچه عطشان که سوزد بر لب دريا منم

مي‌برد همراه قرآن ، سوي ميدانم پدر
چون که عترت را ، بقرآن ، مختصر معني منم

اشک ريزد مادرم ، از ديدن لبخند من
غنچه خندان که شد پرپر درين صحرا منم

من که يا رب مي‌شدم سيراب ، از يک جرعه آب
کشتة لب تشنة بي شير عاشورا منم

آنکه در دست پدر ، جان داده در ميدان جنگ
پيش چشم مادر غمديده اش ، تنها منم

ختم شد با نام من ، طومار اصحاب حسين
چون به اسناد شهادت ، مختصر امضاء منم

مي‌رود برني سرم ، تا شام ، همراه رباب
اصغرم ، با اکبر اما همره و همپا منم

کس نکشته کودک ششماهه معصوم را
در شهادت ، يادگار محسن زهرا منم

قلب ثاراله منم ، ز آن قبر من شد سينه اش
آنکه دارد مدفني والاتر از والا منم

هر کسي گريد ( حسانا ) از غم امروز من
خود رهائي بخش او ، از آتش فردا منم

نام شاعر:حبيب چايچيان



يكى از فرزندان امام حسين‏ (ع) كه شير خوار بود و از تشنگى، روز عاشورا بى تاب‏ شده بود. امام، خطاب به دشمن فرمود: از ياران و فرزندانم، كسى جز اين كودك نمانده ‏است. نمی ببينيد كه چگونه از تشنگى بى تاب است؟



در"نفس المهموم" آمده است كه‏ فرمود: " ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطفل‏"در حال گفتگو بود كه تيرى از كمان حرمله ‏آمد و گوش تا گوش حلقوم على اصغر (ع) را دريد. امام حسين‏(ع‏) خون گلوى او را گرفت و به آسمان پاشيد.

در زيارت ناحيه مقدسه، درباره اين كودك شهيد، آمده است:
"السلام على عبد الله بن ‏الحسين، الطفل الرضيع، المرمى الصريع، المشحط دما، المصعد دمه فى السماء، المذبوح‏ بالسهم فى حجر ابيه، لعن الله راميه حرملة بن كاهل الاسدى‏".




و در يكى از زيارتنامه‏ هاى ‏عاشورا آمده است:
" و على ولدك على الاصغر الذى فجعت به"



ز اين كودك،با عنوانهاى‏ شيرخواره، شش ماهه، باب الحوايج، طفل رضيع و...ياد می ‏شود و قنداقه و گهواره از مفاهيمى است كه در ارتباط با او آورده می ‏شود.

طفل شش ماهه تبسم نكند پس چه كند

آنكه بر مرگ زند خنده، على اصغر توست

"على اصغر، يعنى درخشانترين چهره كربلا، بزرگترين سند مظلوميت و معتبرترين ‏زاويه شهادت... . چشم تاريخ، هيچ وزنه ‏اى را در تاريخ شهادت، به چنين سنگينى نديده‏ است."

على اصغر را باب الحوائج می ‏دانند،گر چه طفل رضيع و كودك كوچك است، امّا مقامش نزد خدا والاست.

در گلخانه شهادت را

می گشايد كليد كوچك ما


غنچه کربلا ، شد افسرده
نوگل باغ عشق ، پژمرده

نازنين گوهر حسين است اين
گر عدويش به هيچ نشمرده

شيرخوار است و ، مادرش بي شير
تشنگي ديگرش توان برده

بانوان ، گرد گاهواره او
همه گريان و ، زار و افسرده

نظم آن پايگاه صبر و قرار
ديگر از حال او بهم خورده

گه رقيه ، گهي رباب ، او را
اشک افشان ، به سينه افشرده

برد آخر پدر به ميدانش
با دلي داغدار و آزرده

دهدش تا که جرعه آبي
لاجرم سوي دشمنان برده

آه ، آمد حسين و ، اصغر را
برده عطشان و ، تشنه آورده

آب شد قلب زينب از اين داغ
شد علي کشته ، آب ناخورده

خون آن کودک شهيد نوشت :
زنده ام ، گرچه پيکرم مرده

اصغر آن مهر کوچکي که ( حسان )
زير امضاي عاشقان خورده


نام شاعر:حبيب چايچيان

غربت صدای پدر

او غربت صدای پدر را شنیده است
شش ماهه ای که سن بلوغش رسیده است



با بالهای ناله که از حال رفته بود
تا پیش چشمهای پدر پر کشیده است


دست سه شعبه ای که به سویش دراز شد
هرگز چنین بهار قشنگی نچیده است


آن سو صدا زدند که سیراب می شود
تیرش ز آه و اشک علی آبدیده است

خون گلوی ملتهبش بر زمین نریخت
این باغ لاله را کس دیگر خریده است

از تکه های حنجره ای خشک و بی رمق
ته مانده غریب صدایش چکیده است


پوشانده بود زیر عبا چون که مادرش
در این لباس تازه علی را ندیده است


گهواره بی دلیل به خود تاب می دهد
این بستر بدون علی خواب دیده است



در مصيبت حضرت علي اصغر (ع)

تو رادادند از پيكان به جاي شير آب اصغر
عطش طي شد تلظي نه ، تبسم كن بخواب اصغر

لبت خاموش بود اما گذشت از گنبد كردو
زقطره قطره خونت صداي آب اصغر

دهم تا روي خود را در ملاقات خدا زينت
محاسن دار خون حنجرت كرو خضاب اصغر

كه ديده گل شود بر روي دست باغبان پرپر
كه ديده خون مه ريزد به دوش آفتاب اصغر

تو خاموشي و من در نينوا چون ني نوا دارم
زند با ناله خود چنگ بر قلبم رباب اصغر

در اين صحرا كه پرگرديده از فرياد بي پاسخ
تو با لبخند گفتي اشك بابا را جواب اصغر

شود از شير ، شيرين كام طفل شير خوار اما
تو روي دست من از تير گشتي كامياب اصغر

اگر چه بر سر دستم شهيد آخرين گشتي
تو از اول شدي بهر شهادت انتخاب اصغر

تو هم خون خدا ،زاده خون خدا هستي
كه در آغوش ثارالله چشم خويش را بستي ا

به كف چون جان گرفتم تا كنم تقديم جانانت
گلويت را سپر كن تا بگيرم پيش پيكانت

ذبيح من مبادا گوسفند از آسمان آيد
مهيا شو كه سازم در مناي دوست قربانت

تكلم كن تكلم كن بگو من آب مي خواهم
تلظي كن تلظي كن فداي كام عطشانت

ز بي آبي نمانده در دو چشمت قطرۀ اشكي
كه تر گردد لب خشكيدهات از چشم گريانت

ز حجم تيد و حلق نازكت گرديده معلوم
كه خواهد شد جدا از تن سر چون ماه تابانت

نه ناله مي زني نه اشك مي ريزي
مزن آتش مرا تين قدر با لب هاي خندانت

نفس ،شعله گلو تفديده لب تشنه عجب نبود
كه تز تير بر خيزد ز سوز حلق سوزانت


نگوئي كس نشد همبازي ات برگرد گهواره
شرار تشنگي تا صبح ، بازي كرد با جانت

به تير دوست اي سر تا قدم عاشق تبسم كن
بپر در دامن زهرا و با محسن تكلم كن

حاج غلامرضا سازگار(ميثم)



آن روز تمام عرشیان آزردند

زان قوم که غنچه تو را پژمردند

قنداقه طفل تا نهادی بر خاک

تا پیش خدا فرشتگانش بردند

محمد رضا سهرابی نژاد


گهواره خالی می شود با رفتن تو
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دیگر نمانده فرصتی تا رفتن تو

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]حتی خدا با رفتنت راضی نمی شد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]عیسای من قربان بالا رفتن تو

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]هر چیز را هر رفتن نا ممکنی را
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]می شد که باور کرد الا رفتن تو

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]وقتی گناهی سر نمی زد از گلویت
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]یعنی چرا یعنی معما رفتن تو

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ای کاش می بردی مرا با چشمهایت
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]یا اینکه می افتاد فردار رفتن تو

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]وقتی که پا در عرصه حق می گذاری
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]فرقی ندارد آمدن یا رفتن تو


[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]علی اکبر لطیفیان

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تشنه ام، جانِ فراتِ همه، آبم بدهيد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]يا به دريا خـــبر از حالِ خــرابم بـدهيد

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چون اباالفضلِ پر از عشق بياييد همه
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بين گهوارهء پــرپــر شــده تابـم بـدهيد

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تشنه ام، با لب گلگونِ عطش واعطش ام
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در دلِ بسترِ خون، رخـصتِ خـوابم بـدهیــد

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]حــربهء حـــرمله ها با دل و جانم چه نکـرد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خــبر از تــشنگی و حـال خرابــم بـــدهــيد

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]با نشان دادنِ گلهايِ بخون خفتهء باغ
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کـــمتر از ديدنِ اين صحنه عذابم بدهيد

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ســاقـيـانِ لــبِ کــــوثر، بشتابيد کـــنون
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]که از اين تشنه لبی جام شرابم بدهيد

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کی می آييد به بالينِ منِ غرقــه به خـون
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تا به پاس عطش ام، جرعه ای آبم بدهيد

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تـا نبينم غضب و چهرهء ظلمانی شب
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]با گل و لهجهء خورشيد جوابم بــدهيد

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]محمد علی قاسمی


تو را من مى‏شناسم بى قرينى

سوار كوچك نيزه نشينى

ميان آيه‏هاى سوره فجر



تو هم كوتاه و هم كوچكترينى

بگويد با زبان سرخ خونت

تو هم دلواپس فرداى دينى

به چشمان زمينى، آفتابى



به چشم آسمان، ماه زمينى

دلم را بين دست تو سپردم

تو هم مانند جدّ خود امينى

بسوزان، آب كن، از نو بريزم

يقين دارم تو هم مى‏آفرينى


رباب است و خروش و خسته حالی

به دامن اشک و جای طفل خالی

اگر گهواره را پس داده بودند

دلش خوش بود با طفل خیالی

حاج علی انسانی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]او غربت صدای پدر را شنیده است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]شش ماهه ای که سن بلوغش رسیده است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]با بالهای ناله که از حال رفته بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تا پیش چشمهای پدر پر کشیده است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دست سه شعبه ای که به سویش دراز شد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]هرگز چنین بهار قشنگی نچیده است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آن سو صدا زدند که سیراب می شود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تیرش ز آه و اشک علی آبدیده است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خون گلوی ملتهبش بر زمین نریخت
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]این باغ لاله را کس دیگر خریده است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از تکه های حنجره ای خشک و بی رمق
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ته مانده غریب صدایش چکیده است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]پوشانده بود زیر عبا چون که مادرش
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در این لباس تازه علی را ندیده است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گهواره بی دلیل به خود تاب می دهد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]این بستر بدون علی خواب دیده است



[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]محمد ارجمند

سلطان کربلا چو تمنای آب کرد
دشمن به تیر حرمله او را جواب کرد

ناخورده آب طفل رضیع حسین را
آن تیر ظالمانة او سیر از آب کرد

از سوز تشنگی که علی جانسپار بود
دشمن ندانم از چه بکشتن شتاب کرد

بگرفت خون حلق علی را بکف حسین
با خون او محاسن خود را خضاب کرد

از آنهمه شکوفه به گلزار کربلا
این بود گلپری که شهادت گلاب کرد

خون میچکد زخامه زرین کلام تو
بس کن حسان که شعر تو دلها کباب کرد

حسان

بریدی از من بیکس بغربت آشنائی را

تصور هم نمیکردم ز تو طرز جدائی را

سه شب با گریه و زاری بسر بردی علی عطشان

زدل میسوختم بر تو کشیدم بی نوائی را

صدایت مانده در گوشم نگردد باورم مردی

زدیده رفته از خاطر نبردی دلربائی را

گلوی پاره را بینم زچشم دل زند شعله

دل سوزان کند مشکل به من مشکل گشائی را

نه در خوابم نه بیداری همیشه با تو میگردم

تو میسوزی و من سوزم ببین مهر خدائی را

عذابم میکند سینه ز شوق لطف لبهایت

بگوید درد پستانم حدیث باوفائی را

نشسته خود به خود گویم علی ناخن مزن رویت

تحمل چون کند مادر همه درد نهانی را

بیفتد دستم از بازو که بستم آندو دستت را

به مرگم از خدا خواهم از این غمها رهایی را

رضا هشیار


گشودی چشم ، در چشم من و رفتی بخواب اصغر

خداحافظ – خداحافظ – بخواب اصغر بخواب اصغر

بدست خود به قاتل دادمت – هستم خجل

اما ز تاب تشنگی آسوده­ای از التهاب اصغر

بشب تا مادرت گیرد ببر- قنداقه خالیت

بگریند اختران شب­ها به لالای رباب اصغر

کبوتر گو – به نسوان مدینه با پسر خونین

خبر کن آنچه بو بردند – از وای غراب اصغر

تو با رنگ پریده غرق خون – دنیا بمن تاریک

کجا دیدی شب آمیزد- شفق با ماهتاب اصغر

برو سیراب شو – از جام جدت ساقی کوثر

که دنیا و سرآبش ندیدی جز سراب اصغر

گلوی تشنة بشکافته – بنمای با زهرا

بگو کر – زهر پیکانها بما دادند آب اصغر

الا – ای غنچة نشکفته پژمرده – بهارت کو؟

چه در رفتن بتاراج خزان کردی شتاب اصغر

خراب از قتل ما شد – خانة دین مسلمانان

که بعد از خانة دین هم – جهان بادا خراب اصغر

عمو سقای عاشورا – خجالت دارد از رویت

که بی دست از سرزین شد- نگون پادر- رکاب اصغر

بچشم شیعیانت اشگ حسرت یادگار تست

بلی در شیشه ماند- یادگار- ازگل، گلاب اصغر

الا- ای لاله خونین- چه داغی آتشین داری

جگرها میکنی – تا دامن محشر کباب اصغر

توآن ذبح عظیمستی که قرآن شد- بدو – ناطق

الا ای طلعت- تأویل آیات کتاب اصغر

خدا چون پرسد – از حق رسول و آل- در محشر

نمیدانم چه خواهد داد؟ این امت جواب اصغر

زیارت خواهد و فیض شفاعت شهریار از تو

دعای شیعیان کن- از شفاعت مستجاب اصغر


استاد شهریار

خوشبو ترين گل گلاب كربلا منم

شيوا ترين نواي ني نينوا منم

با خون نوشته روي گلويم كليم عشق

باب الحوائج حرم مصطفي منم

با تير عشق هستي خود را فروختم

بازار عشق را به تبسم بها منم

خون گلوي من به همه دردها دواست

درمان دردهاي دل بي دوا منم

با دست كوچكم گره ها باز مي شود

مردم علي اصغر مشكل گشا منم

نامم علي اصغر و در كشتي حسين

هم بادبان و لنگر و هم ناخدا منم

اي حرمله به بيشۀ ما بيهوده ميا

چون شير كوچك حرم لا فتي منم

آوازه شجاعت من تا به عرش رفت

خيبر گشاي ديگر خيبر گشا منم

اين دست هاي كوچك من دست حيدري است

شش ماهه اي كه كشته شد بي صدا منم

حاج داود داللهي(قطره)

گلويت را شبى ترسيم كردم

و جاى تير را ترميم كردم

كشيدم لحظه خنديدنت را

محبت را به خود تفهيم كردم

زمان خفتن و بيدارى‏ام را

به وقت چشم تو تنظيم كردم

گرفته جرعه‏اى از چشم مستت

ميان تشنگان تقسيم كردم

نشستم پاى درس حنجر تو

سپس بر اهل دل تعليم كردم

همه آنچه ندارم را در آن شب

به پيش پاى تو تقديم كردم

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ای به اکبر کرده همدوشی علی
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]برده سر در جیب خاموشی علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تو مسیح عترتی وز مرتبت
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کرده با قرآن هم آغوشی علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]حجت کبرائی و گردون ندید
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کودک و اینسان خدا جوشی علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اصغرم قنداقه ات شد غرق خون
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]زود بودت این کفن پوشی علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چون تو سربازی دگر نائل نشد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بر سر دوشم به سردوشی علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گفتمت آرام باش از تشنگی
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نی که تا سر حد بیهوشی علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خواستم از گریه خاموشت ولی
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نی دگر اینقدر خاموشی علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خنده ات وقت شهادت بر لب است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تا چه گفتت تیر در گوشی علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اصغرم اینک گوارایت بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از می کوثر قدح نوشی علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چون مؤید هرکه دارد با تو کار
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نیستش زین غم فراموشی علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سید رضا مؤید

دیگر چه نوبت آن کودک صغیر آمد

ز چرخ پیر خروش فلک بزیر آمد

بجان نثاری بابا زگاهواره ناز


نخورده شیر تو گفتی که بچه شیر آمد

که گر بجثه صغیرم ولی به رتبه کبیر

کبیر را ندهند آب چون صغیر آمد

اگر بکار پدر ناید این پسر روزی


درست آمده امروز گرچه دیر آمد

اگر که گوهر بی آب را بهائی نیست

پی نثار تو این در بسی حقیر آمد

گرفت مادر و آوردش او بنزد پدر


که این پسر دگر از جان خویش سیرآمد

زتشنگی نه بتن جان نه شیر در پستان

مرا دل از غم این طفل در نفیر آمد

نگر عقیق لبش کز کبودی است سیاه


مگر که لعل بدخشان برنگ قیر آمد

گرفت بر سر دستس چوگوهری غلطان

بسوی معرکه ناچار و ناگزیر آمد

سوار دست پدر در میانه­ای میدان


برای کشته شدن او بسی دلیر آمد

کشید ناله حسین کی سپاه کوفه و شام

خود این پسر ز رسولت کو بشیر آمد

بود نبیره و فرزند پادشاه رسل


که او بشیر و نظیر است بی­نظیر آمد

اگر بنزد شما قدر او حقیر آمد

ولی بنزد خدا قدر او کبیر آمد

بغیر آب نخواهد او زشما


کنید رحم باین طفل کو صغیر آمد

برای کودک بی شیر آب می­طلبید

که تیر حرمله­ای مرتد شریر آمد

بجای شیر طلب کرد آب آن مظلوم


بجای آب شرار از خدنگ تیر آمد

رسید آب زپیکان بحلق تشنه او

چه مرغ بسمل در خون زوی صفیر آمد

پی تسلی بابا تبسمی بنمود


که سوز تیر بحلقم چه دلپذیر آمد

بگو بمادر زارم اگر که کودک تو

زشیر سیر نشد خود زتیر سیرآمد

حسین که سبط رسولست و نور چشم بتول


ببین چه بر سرش از دست چرخ پیر آمد

دگر بگو بوفائی زماتم فرزند

صبورباش که عمر جهان قصیر آمد

وفائی شوشتری


لطفی به نگاه خیس و بی‌تابش کن

از شوق زلال خویش سیرابش کن

شش ماهه گناهی که ندارد، ای تیر

بر حنجره‌اش بوسه زن و خوابش کن






گل غنچه ای از سلاله حیدر بود

افسوس که مثل غنچه ای پرپر بود

آن ظهر عطشناک چه غوغایی کرد

آن مرد که نام کوچکش اصغر بود


[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]او غربت صدای پدر را شنیده است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]شش ماهه ای که سن بلوغش رسیده است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]با بالهای ناله که از حال رفته بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تا پیش چشمهای پدر پر کشیده است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دست سه شعبه ای که به سویش دراز شد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]هرگز چنین بهار قشنگی نچیده است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آن سو صدا زدند که سیراب می شود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تیرش ز آه و اشک علی آبدیده است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خون گلوی ملتهبش بر زمین نریخت
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]این باغ لاله را کس دیگر خریده است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از تکه های حنجره ای خشک و بی رمق
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ته مانده غریب صدایش چکیده است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]پوشانده بود زیر عبا چون که مادرش
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در این لباس تازه علی را ندیده است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گهواره بی دلیل به خود تاب می دهد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]این بستر بدون علی خواب دیده است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]محمد ارجمند

[=times new roman, times, serif]حضرت علی اصغر ع[/]

[=times new roman, times, serif]در کویر غربت آئینه ها [/]
[=times new roman, times, serif]در غروب غرق آه سینه ها [/]
[=times new roman, times, serif]در هجوم تیر بغض صد سپاه [/]
[=times new roman, times, serif]با دلی خون ، بی کس و پشت وپناه[/]
[=times new roman, times, serif]خالی از اسباب رزم لشکری [/]
[=times new roman, times, serif]در لباس ساده ی پیغمبری[/]
[=times new roman, times, serif]خسته و لب تشنه با جوش و خروش [/]
[=times new roman, times, serif]رو به میدان کرد پیر گلفروش[/]
[=times new roman, times, serif]روی دستش غنچه ای بی تاب داشت[/]
[=times new roman, times, serif]از عدویش انتظار آب داشت[/]
[=times new roman, times, serif]غنچه لب بسته اش ، بی رنگ بود[/]
[=times new roman, times, serif]با خزان بی حیا در جنگ بود[/]
[=times new roman, times, serif]غنچه اش رو بر خموشی می گذاشت [/]
[=times new roman, times, serif]تاب این که سر نگهدارد نداشت[/]
[=times new roman, times, serif]رو به روی خیل گلچین ایستاد[/]
[=times new roman, times, serif]دشمنش را اینچنین آواز داد[/]
[=times new roman, times, serif]کربلای من غدیر دیگر است[/]
[=times new roman, times, serif]روی دست من علی اصغر است[/]
[=times new roman, times, serif]آمدم تا اینکه سیرابش کنم[/]
[=times new roman, times, serif]جرعه ای آبش دهم خوابش کنم[/]
[=times new roman, times, serif]کودکم از حال رفته بنگرید[/]
[=times new roman, times, serif]از برایش جرعه ای آب آورید[/]
[=times new roman, times, serif]بس زبان دور دهان گردانده است[/]
[=times new roman, times, serif]خرمن هستی من سوزانده است[/]
[=times new roman, times, serif]از ترک خورده لبش ، خون جاری است[/]
[=times new roman, times, serif]زخم شرم از او به قلبم کاری است[/]
[=times new roman, times, serif]ناگهان در خطبه ی آه ِ امام[/]
[=times new roman, times, serif]در خروش اهل کوفه اهل شام[/]
[=times new roman, times, serif]از کمان حرمله تیری پرید[/]
[=times new roman, times, serif]گوش تا گوش علی اصغر درید[/]
[=times new roman, times, serif]بر سپیدی گلویش تیر زد[/]
[=times new roman, times, serif]وای من انگار با شمشیر زد[/]
[=times new roman, times, serif]تا گلوی نازکش از هم گسیخت[/]
[=times new roman, times, serif]خون او بر صورت خورشید ریخت[/]

(سید محمد حسین میر حسینی)

لالا لالایی گل ستاره این دل تنگم طاقت نداره
لالا لالایی گل بارونم جرمت چی بوده من نمی دونم

طفلک بابا غنچه پر پر لالا لالایی عزیز مادر

طفلک بابا غنچه پر پر لالا لالایی عزیز مادر

لالا لالایی گلبرگ گلم تشنه بودی میوه ی دلم

بی گناه بودی خدا می دونه لالا لالایی گل پونه

طفلک بابا غنچه پر پر لالا لالایی عزیز مادر

طفلک بابا غنچه پر پر لالا لالایی عزیز مادر

از بغض و کینه پرپرت کردن لالا لالایی بی سرت کردن
لالا لالایی می گم خوابت بگیره دلم از غصه می میره

لالا لالایی گل ستاره این دل تنگم طاقت نداره
لالا لالایی گل بارونم جرمت چی بوده من نمی دونم

آدرس فایل صوتی این لالایی:


http://www.tebyan.net/index.aspx?mus...9479&pid=77655

[b]content[/b]


[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
ای به اکبر کرده همدوشی علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]برده سر در جیب خاموشی علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تو مسیح عترتی وز مرتبت
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کرده با قرآن هم آغوشی علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]حجت کبرائی و گردون ندید
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کودک و اینسان خدا جوشی علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اصغرم قنداقه ات شد غرق خون
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]زود بودت این کفن پوشی علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چون تو سربازی دگر نائل نشد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بر سر دوشم به سردوشی علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گفتمت آرام باش از تشنگی
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نی که تا سر حد بیهوشی علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خواستم از گریه خاموشت ولی
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نی دگر اینقدر خاموشی علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خنده ات وقت شهادت بر لب است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تا چه گفتت تیر در گوشی علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اصغرم اینک گوارایت بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از می کوثر قدح نوشی علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چون مؤید هرکه دارد با تو کار
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نیستش زین غم فراموشی علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سید رضا مؤید


خوشبو ترين گل گلاب كربلا منم
شيوا ترين نواي ني نينوا منم

با خون نوشته روي گلويم كليم عشق
باب الحوائج حرم مصطفي منم

با تير عشق هستي خود را فروختم
بازار عشق را به تبسم بها منم

خون گلوي من به همه دردها دواست
درمان دردهاي دل بي دوا منم

با دست كوچكم گره ها باز مي شود
مردم علي اصغر مشكل گشا منم

نامم علي اصغر و در كشتي حسين
هم بادبان و لنگر و هم ناخدا منم

اي حرمله به بيشۀ ما بيهوده ميا
چون شير كوچك حرم لا فتي منم

آوازه شجاعت من تا به عرش رفت
خيبر گشاي ديگر خيبر گشا منم

اين دست هاي كوچك من دست حيدري است
شش ماهه اي كه كشته شد بي صدا منم