استرس دوران كودكي و تاثير آن در بزرگسالي

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
استرس دوران كودكي و تاثير آن در بزرگسالي

استرس در دوران کودکی موجب بروز بیماری افسردگی در بزرگسالی می شود.

افرادی که در دوره نوجوانی خود استرس را تجربه می‌کنند در بزرگ‌سالی با احتمال دو برابر بیش‌تر از دیگران به بیماری های روانی دچار می شوند.

به گزارش سلامت نیوز فشار زندگی و ناملایمات آن تاثیر بسیار بدی روی سلامت ذهنی انسان‌ها دارد. دانشمندان معتقدند یکی از مهم‌ترین دلایل بروز ناهنجاری های روحی و افسردگی در عصر حاضر افزایش میزان استرس و نگرانی در دوران کودکی است.

پروفسور مارک النبوگن از دانشگاه کنکوردیا در مانتریال در این باره گفت: افسردگی یکی از مهم‌ترین بیماری‌های عصر حاضر در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه است.

تحقیقات ما نشان می‌دهد استرس در دوران کودکی یکی از مهم‌ترین عوامل افزایش میزان افسردگی در دوران جوانی و بزرگ‌سالی است. در حال حاضر افسردگی و ناامیدی از مهم ترین عوامل ناتوانی روحی و جسمی به شمار می آیند.سازمان بهداشت جهانی تخمین می‌زند بیش از ۱۲۱ میلیون نفر در جهان به افسردگی مبتلا هستند.

دانشمندان تحقیقاتی را روی خانواده‌هایی انجام دادند که حداقل یکی از والدین دچار بیماری‌های روانی بودند. با اندازه گیری میزان هورمون کورتیزول در بزاق نوجوانانی که در این خانواده‌ها زندگی می‌کردند دانشمندان توانستند نوجوانانی که دچار استرس و نگرانی بودند شناسایی کنند.

بررسی‌ها نشان داد این نگرانی‌ها و افسردگی‌ها حتی تا سنین بزرگ‌سالی نیز در این افراد باقی می‌ماند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از خبر آنلاین بالا بودن هورمون کرتیزول می‌تواند خطر ابتلا به ناهنجاری‌های بسیار جدی روانی مانند افسردگی را دو برابر کند.

این هورمون معمولا زمانی که شما با شرایط بسیار سخت و دشوار روبه رو می‌شود در بدن ترشح می‌شود. اما در صورتی که به مدت طولانی مقادیر این هورمون در بدن بالا باشد خطرات زیادی سلامت روانی شخص را تهدید می‌کند.

دانشمندان مطالعه‌ای را روی ۱۵۰ کودک بین ۴ تا ۱۲ سال که دچار استرس و نگرانی بودند انجام دادند. بعد از ۱۰ سال آن‌ها متوجه شدند احتمال ابتلا به افسردگی در این کودکان تقریبا ۲ برابر دیگران است.

کودکانی که دچار این حالت هستند معمولا مشکلات تغدیه بیش‌تری دارند، در زندگی آینده خود بیش‌تر از دیگران در محیط کار دچار مشکل می‌شوند و کار خود را از دست می‌دهند، در زندگی خانوادگی خود دچار مشکل بیش‌تری می‌شوند و میزان رضایت آن‌ها از زندگی بسیار پایین است. در عوض کودکانی که دارای آرامش روانی هستند در آینده زندگی موفق‌تر و شادتری دارند.

ادامه دارد

یکی از عوامل اضطراب کودکان دعواهای زن و شوهر هستش حتی احتمال داره که بچه ها در ابتدای سنین نوجوانی افسردگیشون شروع بشه

هر جنینی یک شخصیت کامل دارد

نظریه دکتر کروزه را باید حجت تلقی کرد; وی دبیر کل سازمان بین المللی وراثت های روانی است که یک شعبه کار آن روی حساسیت کودک در دوران قبل از تولد است . دکتر کروزه می گوید: «دانش پره ناتال پسیکلولوژی » هر چند که تازگی دارد، ولی در همین مدت اندک توانسته نتایج درخشانی حاصل کند . مثلا با کمک این دانش کشف کرده ایم که فرزند از دوره زندگی جنینی نه یک تکه گوشت جاندار، بلکه شخصیت کاملی است که خوب و بد را حس می کند، تجربه می اندوزد، احساساتش را به مدد حرکاتش بروز می دهد و شخصیت و روحیات و زندگی آینده اش براساس آنها استوار می شود .

روانشناسان نیز متوجه گشتند که در ضمیر هر انسان خاطره هایی از دوران قبل از تولد وجود دارد که بیشتر در ضمیر ناخودآگاه آشیان دارند و در مواقع بخصوصی تجلی و خودنمایی می کنند . این خاطرات خوش یا ناخوش مربوط به دوران زندگی جنین هستند .
دکتر کروزه می گوید: به تحقیق دانسته ایم که طفل در دوره زندگانی جنینی قادر است فکر کند و خواب ببیند و در مقابل واکنش های عصبی و روحی مادر حساسیت به خرج دهد . و دانسته ایم که مردمک چشم های ما، در اثنای خواب دیدن، زیر پلک های بسته حرکت می کنند و هر بار که دستگاه خواب سنج، حرکت مردمک چشم های انسان به خواب رفته ای را گزارش کند، فوری می فهمیم که او مشغول خواب دیدن است . وقتی امکان خواب دیدن و در نتیجه، فکر کردن جنین مطرح شد، تصمیم گرفتیم عین آزمایش بالا را روی جنین انجام دهیم . برای این کار دستگاه خواب سنج مخصوصی ساختیم . شکم زن بارداری را که یک بچه هشت ماهه در رحم داشت، گشودیم و الکترودهای دستگاه خواب سنج را به جمجمه جنین وصل کردیم و شکم را بستیم و سپس با هیجان بسیار در پای دستگاه به انتظار نتیجه نشستیم . انتظار ما بیهوده نبود و هنوز دو دقیقه نگذشته بود که عقربه های دستگاه خواب سنج به حرکت در آمدند و ثابت کردند که جنین در رحم مادر مشغول خواب دیدن است . او مثل یک انسان بالغ صحنه های خوابش را با چشم تعقیب می کرد . بعدها در نتیجه آزمایشات دیگر یافتیم که جنین نه تنها خواب می بیند، بلکه بیش از نصف دوره خوابش را در رؤیا می گذراند و حداقل در عرض 24 ساعت، چهار ساعت تمام مشغول خواب دیدن است .
پرفسور کارپر خواب شناس آمریکایی می گوید: دوره خواب دیدن جنین از بیست و همشتمین هفته بارداری شروع می شود و تا بعد از تولد ادامه دارد . و آغاز قدرت فکر کردن در جنین از هفته سی و یکم به بعد می باشد; زیرا از این موقع به بعد است که مغز جنین تکامل می یابد و فکر می کند . متاسفانه هنوز نمی دانیم که جنین وقتی از خواب بیدار می شود، رویاهایی که مشاهده کرده است، به یاد خواهد آورد یا نه؟ و درباره اش فکر خواهد کرد یا نه؟ آیا قدرت حافظه او قادر به ضبط خواب ها و رویاها هست یا نه؟ با این وجود برای علم محقق شده که جنین در اثنای رؤیا دیدن، تحت تاثیر عکس العمل بد یا خوب رؤیا قرار می گیرد . مثلا اگر خواب ترسناک باشد، احساس ترس می کند و اگر شادی بخش باشد، احساس شادی خواهد کرد . روی هم رفته خواب دیدن جنین با چگونگی خواب دیدن انسان عادی تفاوت آشکاری ندارد . یعنی در هر دو مورد با نوعی فعالیت روحی همراه است .
اگر چه علم هنوز از ماهیت و محتوای فکری جنینی اطلاعی ندارد، ولی این را می دانیم که آثار حیات از چه وقت در او ظاهر می شود و مجموعه بدن او از چه وقت شروع به کار می کند و تسلط او به عوامل سازنده حیات از چه وقت آغاز می شود . مثلا می دانیم گوش و چشم جنین 3 ماهه به اندازه ای تکامل یافته است که می تواند صدای گردش خون مادر و صدای خارج از جسم مادر را بشنود و یا چشم ها را بطور ارادی باز و بسته کند و تاریکی و روشنایی را تشخیص دهد . در هفتمین ماه بارداری، شدت عکس العمل چشم و گوش جنین در برابر تحریکات نوری صوتی به اوج خود می رسد . یعنی جنین می تواند صدای ضربان قلب مادر را بشنود و در برابر سر و صداهای دنیای خارج از جسم مادر با جنبش ها و تکان خوردن ها واکنش نشان دهد . جنین در این دوره از سن خود قادر است درد را حس کند و در برابر فشار یا لمس عکس العمل نشان دهد . حس ذائقه و لامسه اش نیز تا بدان اندازه فعال است که انگشت شست خود را در رحم می مکد و هر بار که انگشت را گم کرد، در قیافه اش حالت درد یا فریاد پیدا می شود!
دکتر کروزه می گوید: جنین هفت ماهه، با اینکه نارس تلقی می شود، ولی از نقطه نظر «انسان بودن » ، موجودی تکامل یافته است و تعداد سلول های مغزش به حد اشباع رسیده است . لیکن متاسفانه هنوز نتواسته ایم بفهمیم که بچه به دنیا نیامده چگونه می تواند خاطره ها، ادراکات و محفوظات خاص دوره جنینی را به حافظه بسپارد و بازتاب آنها را در رؤیاهای پس از تولد مشاهده کند، اما دانسته شده است که اگر مادری دوره بارداری خویش را در محیطی مثلا آکنده از نغمات موسیقی سپری کند، بعید نیست بچه اش در آینده موسیقیدان شود و یا اگر مادری دوران حاملگی خود را در رفاه و آسایش بگذراند، فرزندش از نظر روحی، آدمی متعادل و عاری از پریشان روانی خواهد شد . پس تردید نیست که روش زندگانی مادر، در دوران بارداری، روی چگونگی تکامل روح فرزند، در آینده، تاثیر بسیار خواهد گذاشت . ارسطو فیلسوف یونانی، همیشه توصیه می کرد: زن باردار باید خود را از هر ناراحتی و ناملایمی دور نگه دارد; چون جنینی که در شکم مادر پرورش می یابد، شبیه گیاهی است که برای ریشه دواندن از زمین تغذیه می کند و چون جنین از جسم و روح مادر تغذیه می کند، خواه ناخواه، هر بد و خوب جسم و روح مادر در وجود او اثر عمیق باقی خواهد گذاشت و زندگی او را دگرگون می کند
ادامه دارد

ادامه بحث قبلي

قدیمی ها حق داشتند که سفارش می کردند: زن باردار باید از هر گونه نگرانی، دلهره، ناراحتی اعصاب و عصبانیت در امان بماند و تا زمانی که بارش را زمین نگذاشته، نباید غصه بخورد و اشک بریزد . هر گاه ویار چیزی را کرد باید ویارش را حتی الامکان با آن بشکند; چون در غیر این صورت، بچه اش ناسازگار، بدعنق، بدبین، ستیزه جو، زود رنج و خودخور و حتی شیرین عقل و یا دیوانه به دنیا خواهد آمد .

علم و دانش جدید، این استدلال قدیمی را تا چندی قبل قبول نداشت و آن را نوعی فلسفه من درآوردی تلقی می کرد; حال آنکه اخیرا معلوم شده این اعتقادهای سنتی درباره سلامت روحی زنان حامله، بی اساس نیست و جنین در رحم مادر فقط یک تکه گوشت جاندار تهی از درک و احساس نیست; بلکه بر عکس، حساسیتش آنقدر شدید است که می تواند تمام واکنش های روحی مادر را، چه شاد و چه غم انگیز، در وجود و اعصاب خود حس کند و انعکاس رویدادهای خوب و بد را به خود سرایت می دهد . دکتر «فریسد ریخ کروزه » روانکاو و متخصص بیماری زنان و زایمان می گوید: حساسیت جنین طی 3 ماه آخر دوران حاملگی به اوج می رسد و برای پذیرش هر گونه احساس منفی یا مثبت آمادگی دارد . در این دوره است که ترس ها، هیجانات و ناراحتی های مادر از طریق دستگاه گردش خون به جنین منتقل شده و باعث می شود که اثرات آنها در روح جنین نقش بندد و سالها پس از تولد به اشکال گوناگون تجلی نماید و او را حتی به بیماریهای روانی مبتلا سازد .
تجربه ثابت کرده، بچه هایی که فاقد آرامش عصبی هستند، تا سنین بزرگسالی، شبها بسترشان را خیس می کنند، ترسو و بزدل به حساب می آیند و همیشه غمگین هستند . اینها همان هایی هستند که مادرانشان در دوره بارداری دچار ناراحتی های روحی و عصبی بوده اند و ناراحتی های خویش را به طور ناخودآگاه و ناخواسته به فرزند منتقل کرده اند . چند سال قبل، خانمی به عنوان بیمار به من مراجعه کرد و گفت: من از کودکی دستخوش گرفتاری عجیبی هستم . همیشه بی دلیل غمگینم، از همه دوری می گزینم، هر رویداد جزیی مرا کلی دلخور می کند، هر شب دچار کابوس می شوم و در کابوس می بینم که شیطان با سیخ بزرگی که در دست دارد، فرا می رسد و مرا از ناحیه سر به سیخ می کشد . تاثیر بد این کابوس که اکثر شبها خواب مرا بر هم می زند، به حدی است که چون از خواب می پرم، بسترم را خیس می یابم . من وقتی در گذشته های این زن مطالعه کردم، خیلی زود متوجه شدم که ناراحتی های وی از دوره قبل از تولد ریشه گرفته است . مادرش در دوره ای که او را در رحم می پروراند، به دلیل آنکه پدرش با زن دیگری رابطه برقرار کرده بود، دچار اندوه و غصه بود و مدام با شوهر خود مشاجره داشت و این اختلاف کار را به مرور به مجادله و حتی کتک کاری و طلاق کشاند . این حوادث ناگوار باعث شدند که زایمان با اشکال مواجه شود و دکتر مجبور شود بچه را با کمک فورسپس (که به سر او بند کرد) به دنیا بیاورد و همین حادثه در روح کودک تاثیر بد گذاشت; به قسمی که اکنون حتی در دوران بلوغ، از اثرات سوءروانی این ماجرا هنوز خلاص نشده است .
تمام

موضوع قفل شده است