رابطۀ معجزه با قانون علیت

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
رابطۀ معجزه با قانون علیت

بنام خدا


سؤال: آیا معجزه قانون علیت را نفی می کند؟

پاسخ: افرادي خيال مي كنند كه آوردن معجزه عقلا امكان ندارد، چون ناقض قانون عليت است، يعني ما مخير هستيم بين نفي قانون عليت و پذيرفتن معجزه و يا نفي معجزه و پذيرفتن قانون عليت و امر داير بين اين دو کار است.

در جواب مي گوييم قانون عليت یک واقعیت کلی و عمومی است و معجزه واقعيتي است كه در پرتو قانون علیت تحقق می یابد و هيچ گونه منافاتي با یکدیگر ندارند.

بی تردید هر معلولي محتاج علتي است و اين یک قانون کلی و غیر قابل نقض است، یعنی اگر چيزي وجودش از خودش نباشد ناچار از غير است. و آن غير، بايد به آن شیء محتاج، افاضۀ وجود نمايد. ولي اين بدان معنا نيست كه معلولها هميشه از عوامل عادي شناخته شده، صادر مي شوند، بلكه اين قانون همين اندازه اقتضا مي كند كه ما براي هر معلولي، عللي قائل شويم و باید بپذیریم که همیشه معلول ها از طریق علل عادی و شناخته شده صادر نمی شوند و گاه یک یا چند علت ناشناخته موجب آن گردیده است.

بعنوان مثال، اگر پذيرفتيم كه بهبود يافتن مريض هميشه از راه خوردن دارو حاصل نمي شود. بلكه راه ديگري هم هست، اين نقض قانون عليت نيست و نیز بدل شدن يك جسم بي جان مثل عصاي حضرت موسي به يك جسم جاندار يك راه طبيعي دارد و آن اين است كه بايد حيوان آن را بخورد و در بدن حيوان هضم شود و به صورت نطفه يا تخم در آيد و سپس به موجود جانداري تبديل شود و يا تبديل به خاك شده و بعد از مدتي به صورت علف غذاي حيواني شده به جاندار تبديل شود. حال اگر راه ديگري هم باشد كه با پيمودن آن ممكن است موجود بي جان تبديل به جاندار شود، در اين صورت قانون عليت ما نقض نشده بلكه علت جديدي كشف شده است.(1)

و یا وقتي مي گوييم پيامبري مرده اي را زنده كرد. يعني خدا يك قدرت فوق العاده ای به او داده بود كه به اذن او اين قدرت را به كار گرفت. اين قدرت علت بود، زيرا در پيدايش يك پديده اي در زنده شدن مرده اي و در شفا يافتن مريضي، مؤثر بود. كار پيامبر به كار گرفتن يك قوۀ نفساني است كه خداوند متعال به او مرحمت كرده است ولي قابل تعليم و تعليم نيست وديگران نمي توانند به آن دست يابند، ولي به هر حال علت است. پس حاصل جواب اين شد كه پذيرفتن معجزه ناقض بودن قانون عليت نيست، بلكه پذيرفتن علتي است براي پديد آمدن امري، اما، نه از سنخ علل مادي، بلكه علتي است معنوي كه به موهبت پروردگار متعال در نفس پيامبر تحقق پيدا مي كند و قابل تعليم و تعلم هم نيست.(2)

اشكال كار این است كه بشر تمام سنت ها و قوانين حاكم بر جهان هستي را نمي شناسد. معناي معجزه بي قانون بودن نيست. وقتي با اراده پيغمبر و يا امامي كار خارق العاده اي صورت مي گيرد، شرايط عوض مي شود يعني يك روح پاك و نيرومند متصل به قدرت لايزال الهي شرايط را تغيير مي دهد و قانون ديگري حكمفرما مي شود، ممكن است از وسائل عادي و راه هاي شناخته شده نباشد كه در معجزه حتما اين گونه است.(3)

استاد علامه طباطبايي در همین رابطه مي فرمايند: فرقي كه ميان معجزه و وضع عادي طبيعت وجود دارد این است که، امور عادي معلول اسباب مخصوصی بوده و در شرايط خاصي صورت مي گيرد، ولي در معجزه اسباب عادي ديده نمي شود، مثلاً از نظر جريان طبيعي مانعي ندارد كه عصا تبديل به اژدها شود، ولي نياز به سلسله طولاني از علل دارد و به تدريج صورت مي گيرد، ولي در معجزه آني و نوري است و توسط علل غيبي به وجود مي آيد و خواست خداوند تمام آن علتها را را در آنِ واحد به كار مي اندازد.(4)

حکیم فرزانه آیة الله جوادی آملی نیز می فرماید: وقتي مي خواهد معجزه اي صورت گيرد آن شيء طبيعي كه وسيله معجزه است قيافه ماوراي طبيعي خود را نشان مي دهد، مثال عصاي حضرت موسي صورت طبيعی اش همان چوب خشك است ولي صورت ماوراء طبيعي اش اژدها است و بيننده صورت ماوراي اين عالم را مشاهده مي نمايد.(5)

از مطالبي كه از أعلام فن و بزرگان اندیشه نقل شد به اين نتيجه مي رسيم كه معجزه با قانون عليت منافات ندارد، چون ما تمام سنت ها و قوانين حاكم بر جهان هستي را نمي شناسيم و تنها سر و كارمان با قوانين عادي جهان و امور قابل تجربه مي باشد، خيال مي كنيم در معجزه قانون عليت نقض شده، در صورتي كه در معجزه شرايط عوض مي شود و قانون ديگري حاكم مي گردد.

موفق باشید.

پاورقی______________________

1. بنقل از پایگاه اینترنتی اندیشه قم با تغییر و اضافات.

2. مصباح يزدي، محمدتقي، معارف قرآن راه و راهنماشناسي، قم، انتشارات آموزشي امام خميني، چاپ دوم، ج4، ص62ـ63؛ طباطبايي، سيد محمد حسين، بررسي هاي اسلامي، ص273، مقاله اي در معجزه.

3. مطهري، مرتضي، عدل الهي، تهران، انتشارات حسينيه ارشاد، 1349ش، ص62؛ مطهري، نبوت، مباحث انجمن اسلامي پزشكان، قم، انتشارات صدرا، 1380ش.

4. طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ترجمه آيت الله مكارم شيرازي، ج1، ص92؛ جوادي آملي، عبدالله، قرآن در قرآن (تفسير موضوعي)، قم، نشر اسراء، چاپ دوم، 1378ش، ص91.

5. جعفري، محمد تقي، شرح مثنوي، تهران، شركت سهامي انتشار، ج10، ص135.